lördag, september 29, 2007

قیام رهایی بخش تورکمنها؛ نگرش به آن از دو منـظـر


«ای حقارت بیلن باقان بیزلره
مجاز بـیلیـپ منکر بولما سؤزلره»ر
ماغـتیمغـولی
ترجمه:ر

«ای آنکه به چشم حقارت برما می نگری،ر
بر خود مجاز مدان که منکر حقیقت شوی.»ر
مختومقلی شاعر ملی تورکمن

اخیرا در سایت "برای یک ایران" مقاله زیر درج گردید. به نظر میرسد نویسنده این مقاله از تاریخ و فرهنگ مردم تورکمن اطلاع کافی ندارد. به همین خاطر جهت روشن شدن اذهان وی و امثال ایشان مجبور شدم جوابیه زیر به زبانی که به آن تعلق ندارم بنویسم.ر
تيرداد بنکدار
زمینه های پیدایش بحران قومی در ایران
Tue 25 09 2007 - 10:47

... در پی سقوط نظام شاهنشاهي ايران در اين تاريخ و فراهم شدن زمينه براي آزادي عمل کمونيستها و گروههاي نوپاي قوم گرا, بحران قومي جديدي در کشور آغاز شد. ... و به اين ترتيب گروههاي کمونيست ايراني بار ديگر دوشادوش گروههاي قوم گراي تجزيه طلب عليه وحدت ملي و تماميت ارضي ايران جنگيدند.ر
*****************
منظر نخست!ر

آقای بنکدار آیا هیچ از خود پرسیده اید که چرا بعداز سقوط رژیم منحوس، وابسته و دیکتاتور محمدرضا زمینه برای آزادی عمل کمونیستها و بقول شما "گروههای نوپای قوم گرا، بحران قومی جدیدی" در کشور آغاز شد. آیا جنابعالی نمی دانید که رژیم وابسته شاه به هیچ یک از گروههای سیاسی، حتی مذهبی نیمه مخالف خود اجازه "جنب خوردن" نمی داد. من امیدوارم که شما اینها را با مطالعه تاریخ معاصر ایران می دانید و لزومی به تکرار آن نیست.ر
"گروههای نوپای قوم گرا"یی را که بدان اشاره کردید سابقه مبارزاتی چندین دهه را بدوش می کشند. باز هم تأکید میکنم که تاریخ معاصر ایران را نه از دیدگاه حاکمیت، بلکه از بطن مبارزاتی ملل تحت ستم مضاعف تورکمنها، آذربایجانیها، عربها، کردها و بلوچها، قشقایی ها و... مطالعه بفرمایئد. اینک در این منظر بنده مختصری از تاریخ مبارزاتی تورکمنها را در یکصد سال اخیر به قضاوت شما و شماگونه ها قرار می دهم.ر
ملت تورکمن در جریان انقلاب مشروطه(1905) در کنار مشروطه خواهان و دوش بدوش آنان مبارزه کرد. مورخی بنام ابوالحسین نوایی در کتاب «اسناد تاریخی وقایع مشروطه- ص 86» خویش سندی را از مشروطه خواهان استرابادی می آورد که در آن گفته شده: «مگر می شود از ترکمنهای وحشی عقب ماند» که در واقع پیشگام بودن انقلابیون تورکمن را نسبت به سایرین در منطقه نشان می دهد. در نتیجه تلاش انقلابیون مشروطه خواه تورکمن بود که "انجمن ایالتی و ولایتی" در مجلس مؤسسان تصویب و به تورکمنها و دیگران اجازه میداد که چندین نماینده به مجلس بفرستند.ر
باز این تورکمنها بودند که پیشگامتر از دیگران برعلیه دیکتاتوری رضاخانی علم مبارزه را برداشتند. تورکمنها از اواخر دوره احمدشاه قاجار برعلیه سیاست استعماری روس و دست نشاندگان مرکزنشین آنان مبارزه مسلحانه ای را آغاز کردند(اشاره به جنبش رهایی بخش تورکمنها بین سالهای 1925-1917) و در این راه قربانیان زیادی را تحمل کردند. اعلام جنبش جمهوری خواهی برعلیه استبداد شاهی نشان دهنده مانیفست پیشرفته ملت تورکمن و نشانگر آزاد اندیشی آنان در حدود یکصد سال پیش است که جنابعالی انرا "ماقبل مدرن" یا بقولی دیگر عقب ماندگی ملت ما عنوان می کنید که بدور از انصاف است. (در باره جنبش جمهوری خواهی تورکمنها می توانید به کتابهایی نظیر "ترکمنهای ایران نوشته بی بی رابعه لوگاشوا و نیز جنبش رهایی بخش ترکمنهای ایران بقلم دکترهمت آتایف که هر دو اثر بفارسی نیز ترجمه شده همچنین روزنامه های دوره رضاخانی و مذاکرات مجلس مراجعه نمایئد).ر
بعداز سرکوبی وحشیانه جنبش جمهوری خواهی تورکمنها که 20 سال پیشتر از جنبش آذربایجان و کردستان شروع شده بود- باز ملت ما از پای ننشست. زندانهای رضاشاهی مملو از مبارزین تورکمن بود، اعدام انقلابیون تورکمن چون حاجی حان اوغوزی و شکنجه بزرگمردانی چون سیوری و ... نتوانست آرمان آزادیخواهی ملت مارا خفه کند. در گروه معروف "53 نفر" انقلابیونی چون آنه قلیچ بابایی حتی بمدت بیشتری از احسان طبری به زندان محکوم شدند.ر
بعداز خیانت رضاخان به اربابان انگلیسی اش و چاپلوسی برای هیتلری ها، وی با خفت و زاری از ایران تبعید شده و بدستور انگلیسها به ناکجا آباد ژوهانسبورگ انداخته میشود. این بار فضای جدیدی برای مبارزین ایرانی از جمله تورکمنها بوجود می آید. تورکمنها به اداره املاک شاهی حمله کرده و انتقام غصب زمینهایشان را از درباریان می گیرند چرا که اداره املاک شاه تمامی زمینهای کشاورزی آنها را غصب و بنام اعوان و انصار و درباریان بخشیده بود. تورکمنها برای اعاده فرهنگ ملی شان اقدام به نشر روزنامه بزبان مادریشان می کنند و اولین بار روزنامه "تورکمن سسی= صدای ترکمن" منتشر می شود.ر
در سالهای 1327-1320 جنبش ملی- دموکراتیک تورکمنها به اوج خود میرسد. پیشگامان جنبش نه تنها برای رهایی تورکمنصحرا، بلکه برای دموکراتیزه کرده کل ایران علم مبارزه برداشته علیه حکومت ارتجاعی قوام السلطنه برپا می خیزند، در متینگ های گنبدقابوس از قیام مردم آذربایجان دفاع میشود (در این باره می توانید به اسناد سازمان اسناد ملی ایران رجوع نمایئد). رژیم محمدرضا با کودتای ساختگی سوء قصد بجان شاه در دانشگاه تهران به تعقیب و آزار انقلابیون سراسر کشور از آنجمله تورکمنها می پردازد. مبارزینی چون غایب بهلکه (مسئول کمیته ایالتی حزب توده ایران) دستگیر و تحت شکنجه قرار می گیرند. بالاخره انقلابیون تورکمن چاره را در مهاجرت دیده به کشور تورکمنستان پناهنده می شوند، که خود داستان طویلی دارد. با کودتای 28 مرداد سال 1332 و حاکم شدن جو ترور در ایران بار دیگر مبارزین بیشماری از تورکمنصحرا روانه زندان می شوند که از بین آنها مبارزی بنام نورمحمد قرینجیک در زندان ستمشاهی از پای در می آید.ر
رژیم غاصب پهلوی در غصب زمینهای کشاورزی تورکمنها جنون وار به مسابقه می پردازد. انگاراز باباشان ارث رسیده باشد، از درباریانی که یک قران ارزش نداشته گرفته تا ژنرال های ستاره بدوش نوکر صفت شب و روز بین تهران و گنبدقابوس در سفر بوده هریک سعی در غصب مرغوب ترین قطعه اراضی داشتند (رجوع کنید به کتاب: مسئله زمین در صحرای ترکمن. نوشته دکتر منصور گرگانی). بلایی که نماینده مخصوص و تام الاختیار شاه در گرگان، گنبد و بجنورد تیمسار سرلشکر منصور مزینی در منطقه بر سر مردم تورکمن آورد و جنایاتی که مرتکب شد، مثنوی هفت من است. قیام زنان و مردان روستاهای عطا آباد، پیراواش، آنبار اولوم علیه غاصبان و لشکرکشی تیمسار کمال به صحرا و کشت و کشتار وی هنوز از اذهان مردم رخت نبسته. دلال پوست و روده همدانیر(آذری) بنام محمد فاریابی حتی مراتع و قبرستانهای اطراف روستاهای ساریجه، پشمک ... را غصب و بزیر شخم در می آورد. ساواک نیز با هاری تمام عیار به سرکوب مردم تورکمن می پردازد. کوچکترین اعتراض با گلوله و زندان مواجه می شد. در پایئز سال 1350 ساواک در حدود 30 تن از مبارزین تورکمن را دستگیر و تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می دهد. جوانان انقلابی ما نیز خشم خویش را در منفجر کردن مجسمه ستمشاهی در میدان مرکزی گنبد به نمایش می گذارند.ر
و بالاخره روزهای هیجان و اوج حرکت گسترده و سراسری برعلیه دیکتاتوری شاه و سقوط "ظل الله" ، "خدایگان شاهنشاه آریامهر" و پیروزی انقلاب اسلامی. این بار نیز تورکمنها پیشگامتر از دیگران به رفراندوم تحمیلی «آری یا نه» ج. اسلامی نه گفتند چرا که هنوز قانون اساسی تدوین نشده و حقوق ملیتها مشخص نبود.ر
جناب آقای بنکدار! این واضح است که هر گروه سیاسی بدنبال به کرسی نشاندن ایده خود و جذب طرفدارانی جدید است. این بود که فدایئانی که پیش از انقلاب با مبارزین تورکمن همچون شهیدان توماج و واحدی در زندان آشنا بودند، به تورکمنصحرا آمده دفاتر خود را باز می کنند. آنها از قیام گسترده تورکمنها در باز پسگیری زمینهای غصب شده شان پشتیبانی کرده صدای حق طلبی ملت ما را در سراسر ایران گسترده می کنند و در نتیجه این مبارزات بود که تورکمنصحرا به «سرزمین شوراها» موسوم گردید. و اینبار جانیان تهران نشین با دو بار حمله هوایی و زمینی به صحرا، گندمزاران را غرق در خون انقلابیون کردند. و باقی قضایا را انشاءالله از حفظ بلدید. اگرنه می توان به قیام سال گذشته مردم اوقلی دپه در برابر یورش وحشیانه نیروهای سرکوب ویژه اعزامی را می توان به آن افزود. بگذریم.ر
آقای بنکدار! آیا دلیلی می توانید ارائه نمایئد که جنبش ملی- دموکراتیک ملت تورکمن تجزیه طلبانه بوده و تورکمنها علیه تمامیت ارضی ایران جنگیده باشند؟ آیا تورکمنها می خواستند از ایران جدا شده به تورکمنیستان بپیوندند؟ آیا سندی، مدرکی، نقشه و پلانی از تورکمنها در این باب در اختیار دارید؟ اگر دارید لطفا ما را نیز از دیدن آن دریغ نفرمایئد. اگر ندارید لطفا از روی تخیل قلمفرسایی نکنید چرا که اتهمات رژیم اسلامی و حامیان شوونیست وطنی و غیر وطنی آنان در این خصوص علیه ملت ما کافی است.ر

منظر دوم!ر

مرقوم فرمودید:ر
«اين بلواها در ترکمن صحرا ديري نپاييد. از جمله علل آن نيز بايد به قليل و كم شماربودن جمعيت تركمن و فقدان گرايشات تجزيه طلبانه در ميان آنان، ساختار اجتماعی عشیره ای و ماقبل مدرن ترکمنها و همچنین واكنش به موقع دولت ... اشاره كرد.»ر

جناب آقای بنکدار! بلوا در لغتنامه فارسی هرج و مرج و آشوب بوده و معنی دیگر آن آنارشی است، یعنی بی هیچ علتی شورش و غارت و چپاول راه انداختن. آیا قیام مردمی ملت تورکمن بلوایی بیش نبود، آیا در آن هیچ آرمان انسانی و دموکراتیک مطرح نگردید؟ اگر این چنین بود چرا مورد حمایت وسیع گروههای انقلابی سراسری واقع شد. اگر جنبش ملی ملت تورکمن این قدر در بین توده ها گسترش نداشت چرا رژیم هراسان و شتابان نه یکبار بلکه دوبار به سرکوبی آن اقدام کرد؟ آیا ایجاد شوراهای دهقانی و باز پسگیری زمینهای مصادره ای و کشت شورایی آن شورش بی هدفی بود؟ آیا بنیانگذاری اتحادیه های دهقانی و گردآوردن شوراهای دهقانی در آن (در حدود سیصد اتحادیه دهقانی تأسیس گردید) بلوای گروهی جنون پرست هرج و مرج چی بود؟ آقای بنکدار لطفا با انصاف باشید و به خیزش عمومی ملت تورکمن توهین نفرمایئد. ملت تورکمن از شعوری آنچنان برخوردار است که فرق بین بلوا، آنارشی و تعیین سرنوشت خود بدست خویش را بفهمد. جنبش مردم تورکمن نه تنها در منطقه بلکه در کل ایران از آنچنان محبوبیتی برخوردار بود و هست که برخی از خانواده ها در شهرهای مختلف بعداز بشهادت رسیدن توماج و یارانش اسم نوزادان خویش را توماج نامگذاری کردند و من بشخصه چند نفر از آنها را می شناسم.ر
اشاره کردید که علت دیر نپایئدن این «بلوا» را در قلیل و کم شمار بودن جمعیت ترکمن و واکنش به موقع دولت ... الحق دست مریزاد. گیرم مردم تورکمن ساکن ایران نه چندین میلیون حتی چندین صدهزار باشد، آیا حکومت مرکزی باید بخود حق دهد که خواسته های انسانی آنان را که تنها و تنها از طریق مسالمت آمیز مطرح شده بخاک و خون بکشاند؟ با این حساب شما اگر جمعیت تورکمنها زیاد می بود، حتی خواست آنان ناحق هم باشد- یعنی اگر زور مقاومت داشته باشند، می توانست دیرپا باشد. نخیر دوست گرامی. تنها جنبشی می تواند پایدار باشد که اولا برخاسته از بطن توده های مردمی باشد ثانیا آن جنبش عادلانه باشد. مگر تاریخ غیر این را اثبات کرده است؟
و اما با دلیل دومتان یعنی «واکنش به موقع دولت» موافقم. دولت مرکزی آنچنان به موقع در سرکوبی ملت ما اقدام کرد که واقعا مرحبا! لحظه ای از طرح نقشه و پلان حمله و توطئه علیه نیروهای پیشگام تورکمن غافل نماند و بالاخره با شکار ناجوانمردانه رهبران جنبش انقلابی ملت تورکمن توماج، مختوم، واحدی و جرجانی ضربه ای کاری بر پیکر جنبش جوان ملت ما فرود آورد و بعداز آن خلخالی جلاد با ایجاد بیدادگاههای فرمایشی در گنبدقابوس حکم اعدام فرزندان رشیدمان را صادر کرد.ر
دلیل سوم ناپایی جنبش ملی تورکمنها را «فقدان گرایشات تجزیه طلبانه در میان آنان» بیان کردید. این سخن جنابعالی با حرفهای چند سطر پیشترتان که «گروههای کمونیست ایرانی بار دیگر دوشادوش گروههای قوم گرای تجزیه طلب» در تناقض است. بالاخره نفهمیدیم ما تورکمنها تجزیه طلب هستیم یا خیر. لطفا آقای بنکدار تکلیف مارا روشن بفرمایئد.ر

و اما لپ کلام، بقول تورکمنها "گپ ینگ توممک یری" !ر

دلیل دیگرعدم دیرپایی جنبش تورکمنها را «ساختار اجتماعی عشیره ای و ماقبل مدرن ترکمنها» مرقوم فرمودید.ر
آقای بنکدار! شما در یکجا جنبش تورکمنها را نوپا و در جای دیگر این جنبش را حرکتی تجزیه طلبانه و در جای دیگری نیز فقدان تمایلات تجزیه طلبانه ارزیابی فرموده اینگ نیز به ملت ما القابی چون ساختاری عشیره ای، ماقبل مدرن (بخوان عقب مانده) می دهید. چه بگویم قلم در دست شماست. هرچه دل تنگت بخواهد بگو. ولی تحمل شنیدن جواب آنرا نیز داشته باشید.ر
ذکر عناوینی نظیر عشیره، قوم چیزی جز کوچک و خوار شمردن ملت تورکمن با سابقه تاریخی چندین قرن نمی باشد. چرا عنوان ساختگی "ملت ایران" که ماهیت عینی ندارد رایج می شود ولی نوبت بما که میرسد از عنوان ملت بودن محروم می شویم. هر بچه دبستانی می داند که "ایران" نه نام ملت نیست، بلکه نام واحد جغرافیایی است که در آن ملل گوناگونی زندگی میکند. رژیم محمدرضا نیز برای خوار شمردن از تورکمنها گاه- گاهی با عناوینی چون "عشایر و مرزنشینان غیور" یاد میکرد.ر
در اصطلاح اتنوگرافی پروسسه تکاملی ملت از کلان/تیره- طایفه به قوم و عشیره وابسته به یک کلان و سپس خلق می باشد. بنظر جنابعالی آیا تورکمنها از قرنها به این طرف هیچ نوع رشدی نکرده همچنان درجا زده و از عشیره و کلان به درجه ملت شدن نرسیده است؟ اگر ما تورکمنها به این درجه نرسیده باشیم، پس در ایران کدامیک از گروه اتنیکی به این مقام شامخ رسیده است؟ پس مفهوم "ملت ایران" چگونه توجیه میشود. نکند فارسها ملت هستند و دیگران نظیر تورکمنها "ساب ملت/ زیر ملت" هستند. آیا خود جنابعالی به این تئوری ورجاوندها و دیگر نظریه پردازان شوونیست معتقدید؟ نمی دانم، جواب شما هرچه باشد بخودتان مربوط است ولی بنده در این منظر اشاره مختصری در باره ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فهنگی تورکمنها دارم، شاید کمکی باشد در روشن شدن این مقوله.ر

ساختار سیاسی ملت تورکمن:ر

تورکمنها در طول تاریخ حیات شان وقایع مهم وسرنوشت ساز را در « قورولتای/کنگره» هایشان به بحث مشورت گذاشته و تصمیمات اتخاذ شده را سرداران به اجرا در می آوردند. نمونه اخیر چنین قورولتای بزرگ در سال 1924 میلادی در روستای امچلی (نام این روستا را رضا شاه به بناور و جمهوری اسلامی به سیمین شهر تغییر داد) برگزار گردید. در این کنگره عظیم و سراسری نمایندگان منتخب از سراسر تورکمنصحرا گرد آمده به اولتیماتوم تسلیم شدن رضاشاه "نه" گفته آمادگی خویش را برای دفاع از سرزمین خویش اعلام کردند. بعداز اشغال سرزمین ما توسط تهران تمامی پدیده سیاسی منجمله شوراهای ریش سفیدان، قوانین حقوقی مربوط به عقد و ازدواج و ارث و غیره منع گردید ولی با تمامی این احوال ملت تورکمن به آسانی تسلیم اراده فردی و مستبدانه یک حاکم نمی شود.ر
آقای بنکدار! حق بدهید کجای این سیستم ماقبل مدرن است؟ در کجای ایران سیستمی پیشرفته تر از این موجود بوده و هست که ما آنرا الگوی خویش قرار دهیم؟

ساختار اقتصادی ملت تورکمن:ر

تا زمان یورش رضاخان به سرزمین ما، تورکمنها تحت سیستم اقتصادی ویژه خویش زندگی میکردند؛
الف: کشاورزی- زمین واقعا مال کسی بود که روی آن کار میکرد. نه سندی در کار بود، نه اداره املاک و مستغلات. زمین خدا را کشت میکردند، درو میکردند در خرمنگاه عمومی گرد می آوردند و جشن گندم/ اوراق بایرامی برپا میکردند و عروسیهای سالیانه را برگزار میکردند. در تورکمنصحرا مانند سایر نقاط ایران خان و فئودال حاکم بر سرنوشت جان و مال و ناموس مردم نبود. اصلا خانخانی و صاحب زمینهای بی و حد حساب شدنی در کار نبود و کسی دست خان را نمی بوسید تا اجازه دهد برای پسرش زن بگیرد. با اشغال سرزمین ما این سیستم نیز منسوخ گردید و زمینهای آباء و اجدادی ما توسط بیگانگان غارت گردید و تورکمن عملا به عمله ای در ملک خویش مبدل گشت.ر

ب: دامداری- از رکن دیگر و اساسی اقتصاد تورکمنها دامداری است. مراتع وسیع در اختیار شورای قبائل بود و هرکسی قانع به محدوده خویش بود. تولیدات دامی مازاد نظیر کره، پوست و پشم با همسایگان معاوضه میشد و انسانها انسان وار زندگی میکردند. با یورش وحشیانه تهران به سرزمین ما این سیستم نیز واژگون گشت. تورکمنها مجبور به تخته قاپو و یکجانشینی گردید، دامداری آنها نابود گشت، مراتعشان غضب گردید. از ژنرالهای بزدل دربار گرفته تا دلال پوست و روده همدانی(آذری) بنام محمد فاریابی مثل لاشخور بجان زمینهای کشاورزی ما افتادند. بعد زابلی ها را آوردند و اینک نیز کردهای خراسان با حمایت رژیم مراتع مراوه تپه و آن حومه را به جولانگاه خویش در آوردند. حالا تورکمن، خود در سرزمین خویش بدنبال چراگاه چه زجرهایی که نمی کشد.ر

ج: تجارت- بنابه گواهی سیاحان اروپایی که در یکصد سال اخیر از سرزمین تورکمن عبور کردند نشانه های بالایی از رشد تجارت تورکمنها را تصدیق کردند. تورکمنهای حاشیه دریای خزر چاههای نفت در اختیار داشته و محصول آنرا به بندر انزلی و آستراخان روسیه صادر میکردند (رجوع شود به کتاب سفرنامه ملگونوف روسی و مکنزی انگلیسی که هر دو بفارسی نیز ترجمه شده است). تجارت ماهی، نمک و خاویار سود فراوانی داشت و تورکمنها آنرا با مهارت و البته با صداقت انجام می دادند. هم تاجران انزلی و استرابادی هم آستراخانی به درست گویی و صداقت تورکمنها اقرار کردند. ولی با اشغال سرزمین ما توسط تهران تجارت ما نیز متوقف گردید. با بسته شدن مرز ایران و شوروی بازرگانان و تاجران تورکمن ورشکست گردیدند. از دیگر عمده محصولات تجاری تورکمنها فرش بود که آنهم به لطف! مرکزنشینان قدغن و صدور آن به بازارهای جهانی ناممکن گردید. با اجازه مستقیم رضاشاه دولو نامی از تهران آمده امتیاز ماهی و شیلات از آن خود کرد و از آن تاریخ تاکنون دست تورکمن از ماهیگیری و تجارت مربوط به آن قطع گردید. هرسال اداره حفاظت گارد شیلات چندین تن از جوانان تورکمن را به بهانه قاچاق ماهی به گلوله می بندد.ر

ساختار اجتماعی ملت تورکمن:ر

جامعه تورکمن از آنچنان دینامیسم و پویایی برخوردار بوده و هست که می تواند خود را همگام با تحولات عمومی هماهنگ نموده،با فنومنهای جدید به آسانی آداپته/سازگار میشود. جامعه ما، جامعه سیالی است که تحرک از وجه مشخصه آن می باشد. چرا که تورکمنها همیشه بدنبال مکانها و چیزهای نو بودند. جامعه ما ایستا وساکن نیست و این خصلت عمومی سبب رشد ایده های نو در میان ما گشت.ر
در جامعه تورکمن خانواده رکن اساسی بشمار میرود. که در آن برخلاف جامعه شناسان ایرانی که جمعیت ما را پدرسالار نشان می دهند برابری حقوق مرد و زن در آن بعینه مشخص است. بگذارید چند مثال از گذشته مان برایتان بیان کنم.ر
در حاشیه شرق دریای خزر تورکهای ماساگت/ماساژت یا بقول هرودت گون/هون زندگی میکرد رهبر آنان زنی بنام تومار بود (هرودت آنرا توماریس ذکر میکند) کورش هخامنشی قصد تسخیر سرزمین آنها می کند و با لشکری گران بدانجا روانه میشود. تومار پسر خود را نزد کورش فرستاده و وی را از این کار برحذر میکند. ولی شاه آزمند هخامنشی نه تنها به نصیحت تومار گوش نمی کند بلکه پسر وی را که بعنوان سفیر نزد وی آمده بود را ناجوانمردانه بقتل می رساند. تومار با خود عهد میکند که کورش را از خون سیراب نماید. جنگی سهمگین در میگیرد سپاهیان کورش شکست خورده خود وی اسیر میگردد. تومار سر بریده کورش را در مشک خون گذاشته می گوید: «تو که از خون دیگران سیراب نشدی، مگر از خون خودت سیراب شوی». تورکمنها بعنوان احترام و زنده نگهداشتن یاد این شیرزن نام وی به گردنبند دادند. (تومار یکنوع گردنبند وزین زنانه است)ر
آقای بنکدار فکر می کنید که شاهزاده تومار خانم بعد از اینکار جسد کورش را به سگان خواهد داد یا اینکه او را عزت و اکرام به پاسارگارد خواهد فرستاد تا با احترام دفن شود. آیا در تخت جمشید در آرامگاهی که به سبک یونانی ساخته شده فکر می کنید کورش خوابیده باشد؟ من چنین فکر نمی کنم.ر
بگذریم. در کتاب «شجره تراکمه» نوشته ابوالغازی بهادر خان(به گمانم به فارسی نیز ترجمه شده باشد) نام شش زن از اوغوزان تورکمن ذکر میشود که به مقام شاهی رسیده اند. باز این اوغول بخت زن بگنچ خان (داز) بود که به مردانی که در شورا مردد بودند که آیا محمدحسن خان قاجار(نزد تورکمنها بعنوان پناهنده زندگی میکرد) را به فرستاده نادر افشار بدهند یا نه، روسری خود را می انداز و می گوید: «حالا که مردان ترسو هستند بهتر است روسری بر سر کنند، ما زنان جواب نادر را خواهیم داد» (رجوع کنید به: تاریخ ایران سعید نفیسی) در ماری (مرو) گلجمال خان، سرکرده کل این نواحی بود که با اشغال سرزمین تورکمن توسط روسها بخصوص بعداز سقوط گوک دپه مقام وی از ایشان گرفته می شود. از این نمونه ها در تاریخ باشکوه تورکمن زیاد است. هم اینک نیز زنان تورکمن در خانه از آزادی عمل کامل برخوردارند، اتفاقا زنان تورکمن بیشتر از مردان حافظ آداب و سنن جامعه هستند. به آنان همچون زنان فارس که تا همین اواخر قـفل ناموسی می بستند، نمی آویختند. (درباره حفظ ناموس زنان اوغوز/ تورکمن مراجعه بفرمایئد به کتاب سفرنامه ابن فضلان). گویا در این باب سخن به درازا کشید.ر
در شهر کومیش تپه (که در زمان رضاشاه بعنوان تحقیر ما آنرا به گاومیشان/گمیشان تغییر دادند) برای اولین بار آسیاب موتوری نصب و به منازل برق کشیدند. مردان به سبک اروپایئان لباس پوشیدند، منازل دارای حمام بود و در خیابان احدی گدایی نمی کرد(به نقل از سفرنامه رضاشاه به مازندران). سبک بناها و آرشتکت و معماری ساختمانهای مسکونی- که هنوز هم برخی از آنها برپاست- هرغریبه ای را به حیرت می اندازد.ر

ساختار فرهنگی ملت تورکمن:ر
بگواه تاریخ و بنابه سنگ نوشته های اورخون و ینی سیی (ناحیه ای در شرق قیرقیزستان) تاریخ تورکمنها بیش از هفت قرن است. اگر مختصر نگاهی به تشابه زبانی سومریانی که از این منطقه به بین النهرین (بین دو نهر دجله و فرات) مهاجرت کردند نام خویش را به آنجا دادند (سو+ مر= میان دو سو/آب) و تورکمنها بیاندازید، آن وقت بیشتر به قدمت ملت ما پی خواهید برد. حماسه گیلقامیش با افسانه های کنونی تورکمنی که در آن بدنبال زندگی جاودانه هستند/آب حیات تقریبا یکی است. کتیبه هایی که باستانشناسان چینی از منطقه تورفان یافتند و نیز سالنامه های چینی دلائل مستندی از گذشته باشکوه تورکمنها بیان میکنند. تا زمان حمله مغولان کتابخانه های غنی در سرزمین تورکمن از آنجمله در مرو وجود داشت. رصدخانه ها و مراکز علم و نجوم... دانشمندانی چون ابن سینا، ابوریحان البیرونی، ابوسعید ابوالخیر مأنه ای (مهنه در فارسی) و فارابی... همگی نشان از تمدن درخشان ملت ماست. و بالاخره شاعر و اندیشمند بزرگ شرق دولت محمد آزادی و پسر عالمش مختومقلی که هر دو با اشعار خویش از یکسو به نورانی شدن فرهنگ ما کمک کردند و از طرف دیگر نان دربار نخورده به انتقاد شدید از خونخواری نادر افشار پرداختند... و اینک نیز تعداد اندیشمندان، عالمان و شاعران ما اگر از دیگر ملل ساکن ایران بیشتر نباشد، کمتر نیست.ر
حال انصاف دهید آقای بنکدار! کجای جامعه ما «عشیره ای و ماقبل مدرن» بوده و هست؟

آقمیرات گورگنلی
کاندیدادی علوم تاریخ

tisdag, september 25, 2007

اوپوزیسیون و جنبش ملی آذربایجان

اوپوزیسیون و جنبش ملی آذربایجان

بعد از جنگ دوم جهانی ، علیرغم اینکه جنگ سرد بین شرق و غرب با مساله حکومت ملی آذربایجان شروع شده
بود، ولی سازش بین قدرت های بزرگ آنروز باعث سرکوبی خونین جنبش ملی در آذربایجان شد واز آن به بعد در تمام دوران جنگ سرد تا انقلاب ضد سلطنتی ۱٣۵۷ جنبشهای ملی چه در محاسبات داخلی و چه در معادلات بین المللی در حاشیه قرار داده می شد ند. با سرنگونی رژیم سلطنتی این وضع بهم خورد و با استفاده از شرایط جامعه انقلاب کرده ، جنبش های ملی فعال شدند . دراندک مدتی ترکمن صحرا برهبری کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ، آذربایجان برهبری حزب خلق مسلمان ، خوزستان برهبری جبهه دموکراتیک خلق اهواز ، کردستان برهبری هیئت نمایندگی خلق کرد و بلوچستان برهبری جبهه آزادیبخش خلق بلوچ ، صحنه تظاهر خواسته های ملی شدند و در اغلب این مناطق نوعی خود مختاری خارج از کنترل حکومت مرکزی بوجود آمد اما حکومت جدید که هنوز مشروعیت خود را کاملا از دست نداده بود و شرایط منطقه ای و بین المللی نیز بنفع آن عمل می کرد و مهمتر از همه توهم توده مردم نسبت به حکومت اسلامی هنوز فرو نریخته بود ، توانست این جنبش ها رابکمک اغلب گروههای سراسری سرکوب کند تا نوبت سرکوبی خود گروههای سراسری نیز فرا برسد ...ر
Habar
ر

Ahmedinejad, New York-de Columbiýa üniwersitesiniň gurnan Dünýa liderleri Forumunda studentler we professorlar agzalaryna ýüzlenip çykyş etdi.

Üniversitenin rektory Lee Bollinger, Yahudy soýkyrymyny/ قتل عامینی ret eden Eýranyň prezidentine: «Ýa sen utanmaýan bir kışkırtıcısınız/ تحریکچـی, ýa-da haýran galmaly derejede sowatsyzsyňyz» diýdi.
Bollinger üstesine, Ahmedinejady dar düşünjeli, zalym bir diktator hökmünde tanatdy. (BBC- Türkçe bölümi)

ر (Türkmençä geçiren A.Gürgenli)

lördag, september 22, 2007

سسسیز سوی قیریمینا سون قویمالییق

بیانیه مشترک بمناسبت اول مهر آغازسال تحصیلی
ر
بیز خوراسان تورکلرینین میللی اویانیش حرکاتی ،تورکمن خالقینین فرهنگی - سیاسی کانونو و گونئی آذربایجان میللی اویانیش حرکاتی گاموح تشکیلاتلاری اولاراق ،ایران ایسلام جمهورلوغونا اوز اعتراضلارینی بیلدیره رک، ایراندا یاشایان تورک میللتینین بیر سیرا ایستکلرینی بیر داها وورقولاییب، اینسان حاقلارین قورویان تشکیلاتلارین وبوتون دونیا ایجتیماعییه تین دیققتینه چاتدیریرک:ر
توضیح :ر

بعد از دریافت نامه های الکترونیکی چندی از دوستان، جهت رفع ابهام در مورد انتشار طرح پیشنهادی پرچم ملی برای تورکمنستان جنوبی (الری تورکمنیستان) در وبلاک کانون در تاریخ 17 سپتامبر دو هزار هفت باید بگوییم که این طرح برای اولین بار در4 آپریل دوهزار و شش با انتشار طرح برنامه و اساسنامه کانون منتشر شد.ر
بعد از انتشاراولیه، این طرح پیشنهادی در چند نوبت در تاریخهای 5 آپریل دوهزار هفت در
همین وبلاک کانون (مراجعه شود به بخش آرشیوآپریل دوهزار و هفت) ودر وبلاک قیرات در 5 آپریل دوهزار و شش (مراجعه شود به بخش آرشیوآپریل دوهزار و شش) بطور جداگانه درج پیدا کرد. لذا باید بگوییم که انتشار این طرح پیشنهادی پرچم در تاریخ 17 سپتامبر دوهزار و هفت چیزتازه ای نبوده و نیست جز انتشار مجدد آن طرح پیشنهادی قبلی کانون که در بالا به آن اشاره رفت.ر

با تشکر: وبلاک کانون

fredag, september 21, 2007

بیانیه کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن

بمناسبت آغاز سال تحصیلی در ایران!ر


روز اول مهر ما برابر با بیست و سوم ماه سپتامبراولین روز آغاز سال تحصیلی در ایران است. در این روز، بیش از بیست میلیون دانش آموز با فرهنگ، زبان، دین و مذهب، از ملتها و اقوام گوناگون در ایران به مدارسی که تنها برای شتشوی مغزی جوانان در جهت بنیادگرایی اسلامی و برای تغییر زبان مادری، هویت و فرهنگ ملی آنها پایه ریزی شده است، پای میگذارند!ر
بررسی و پژوهشی که در مورد 115 کتاب درسی دبستانی و دبیرستانی رایج در ایران، طی دو سال گذشته از طرف یک سازمان حقوق بشر و صلح در آمریکا بنام CMIP صورت گرفته است بخوبی نشان میدهد که با گشایش مدارس در ایران دانش آموزان به مراکزی پای میگذارند که شاید در جهان نظیری برای آن تنها درمدارس مذهبی پاکستان" یافت. در این مدارس از همان ابتدا دانش آموزان با تنفر از غرب، بویژه از آمریکا و اسرائیل و با تاریخی وارونه شده از ملت فارس، بعنوان تنها اقلیت حاکم بر ایران و ملتی برگزیده برای حاکمیت ابدی بر دیگر ملتهای تشکیل دهنده، آشنا میگردند!ر
در این سیستم آموزشی، جوانان ایران در اصل برای جنگ با غرب و با دنیایی غیر مسلمان آماده میشوند و تبلیغات سیاسی و تحجر دینی بجای آموزش و پرورش علمی نوباوگان در راستای بحران آفرینی های منطقه ای و جهانی رژیم برای سرباز سازی از آنها همسو بوده و در نهایت برای تسخیر و کنترل افکار جوانان در جهت بقاء و دوام رژیم اسلامی و شوونیسم دیر پا در آن صورت میگیرد!ر
اما، رژیم در شرایط فعلی درصدد گذار به افقهای دیگری در عرصه آموزش و پرورش بوده و حتی تحمل چنین برنامه آموزشی را نیز ندارد و رئیس جمهور آن در ژوئن سال 2007 در جمع مسئولان آموزشی کشور، خواهان تغییر این سیستم آموزشی به هر چه بیشتر اسلامیزه ساختن آن شدند. بنابه نظر وی،" آموزش ما یک نظام پر هزینه و کم بازده است را باید تغییر کند ... این نظام آموزشی به ما تحمیل شده است... اسلام یک نظام تربیتی از خود دارد و این را باید به دنیا معرفی بکند"!!ر
این امر، مسلماً معنایی بجز نابودی کامل سیستم آموزشی و تبدیل مدارس به حوزه های علمیه نخواهد داشت!ر
در همین سیستم آموزشی ناقص و مسخ شده تک زبانی و یک فرهنگی رژیم اسلامی در هر سه شاخص آموزشی، یعنی نسبت درصد افراد با سواد، سطح پوشش آموزشی در گروه سنی متفاوت در سرتاسر ایران و نسبت کسانیکه به زبان فارسی تکلم میکنند تا تبعیض ملی کاملی از طرف رژیم اعمال میگردد. بنابه آمار سرشماری سال 1365 بطور متوسط 62% از جمعیت بالاتر از شش سال در ایران با سوادند که این نسبت اگر در مناطقی مانند تهران، اصفهان، سمنان و یزد به 70% بالغ میگردد، اما در مناطق ملی، بسیار پائینتر از نرخ متوسط آن بوده و در بلوچستان 36%، در کردستان 39% و در آذربایجان 47% ودر آذربایجان شرقی به 52% میرسد! در الری تورکمنستان نه تنها عرصه این شاخص های تحصیلی از وضعیت مطلوبی نسبت به دیگر مناطق تحت ستم ملی برخوردار نیست حتی بجای سطح گسترش پوشش تحصیلی، 50% به مدارس دینی و حوزه های علمیه بعد از انقلاب افزوده شده و میزان طلاب نیز به زمان انقلاب 80% افزایش داشته است.ر
در عرصه شاخص سطح پوشش آموزشی نیز این تبعیض ملی در حق فرزندان ملل تحت ستم ایران کاملاً مشهود است. از کل کودکان ده تا شش ساله کشور، بطور میانگین حدوداً 82% آنها به مدرسه میروند. این نسبت نیز، اگر در تهران 93%، در گیلان 90% در سمنان به 92% بالغ میشود، در سیستان و بلوچستان فقط 47% در آذربایجان غربی 63%، درکردستان 62% درآذربایجان شرقی 73% از کودکان به مدارس دسترسی دارند. این تبیعیض در تمامی سطوح آموزشی ادامه می یابد و اگر سه چهارم نوجوانان یازده تا چهارده ساله در کل کشور به کلاسهای درس راه می یابند، این نسبت درکردستان، سیستان و بلوچستان به کمتر از 50% ودر آذربایجان شرقی و غربی، تنها به 65% بالغ میشود! در گروه سنی 15 تا 18 ساله نیز، حدود یک چهارم جوانان کردستان و بلوچستان و تنها 31% از جوانان در آذربایجان شرقی و غربی تحت پوشش آموزشی قرار میگیرند، در حالیکه این نسبت برای کل کشور حدود 37% و درمناطقی مانند تهران، اصفهان، فارس، یزد و سمنان به بیش از 50% میرسد!ر
در عرصه آموزش اصولی تنها زبان رسمی ایران، یعنی زبان فارسی نیز این تبعیض، علیرغم سیاست شوونیستی یک فرهنگی و تک هویتی ساختن ملل و اقوام ایران از طرف رژیم شوونیستی – مذهبی حاکم بر آن و با وجود بکارگیری یکجانبه و تحمیلی زبان و فرهنگ مسلط در ایران علیه دیگر ملتها، کاملاً آشکار است. طبق آمار این سرشماری در ایران تنها 82% از مردم قادر به تکلم بزبان فارسی هستند. این نسبت در مناطق ملی در حد بسیار نازلی است. مثلاً در کردستان و آذربایجان غربی تنها 39% ازمردم قادرند بفارسی صحبت بکنند و در استانهای آذربایجان شرقی و سیستان و بلوچستان این نسبت به ترتیب به 41% و 67% میرسد و در مناطق روستایی این نسبت از آن نیز پائنتر آمده و در آذربایجان شرقی و سیستان و بلوچستان این نسبت به به ترتیب به 41% و 67% میرسد و در مناطق روستایی تنها یکنفر از آنها قادر به تکلم به زبان فارسی است! این آمار بیانگر عمق آغشتگی و رشد یافتگی دیدگاههای نژاد پرستانه و شوونیستی در حاکمیت اسلامی است که از سواد آموزی فرزندان ملتهای تحت ستم ملی، حتی بزبان فارسی نیز تبعیض روا میدارد تا مبادا کادرهای علمی و فنی ملی از میان آنها برخیزد!ر
بغیر از وجود تبعیض آشکار و خشن در هر سه شاخص تحصیلی در ایران اسلامی، با وجودیکه ایران یکی از متنوع ترین تجمع های ملی و قومی را در جهان داراست و بالطبع اکثریت دانش آموزان در ایران را فرزندان اقلیتهای ملی در مدارس تشکیل میدهند، اما این اکثریت که به بیش ازدو سوم دانش آموزان مدارس بالغ میگردد، مجبور به آموزش زبان، مذهب ، تاریخ، و فرهنگ اقلیتی مسلط بر خود بوده و باید به استحاله ملی و فرهنگی خود در فرهنگ و زبان اقلیت حاکم تن در بدهد! اکثریت دانش آموزان در ایران درعصر احترام و تحمل و همگرایی فرهنگها و هویت یابی ملی، از آموزش بزبان مادری خود که بیش ازهر چیز دیگر ترجمان فرهنگ ملی آنهاست، کاملاً محروم و مجبور به اندیشیدن و گفتار به زبان بیگانه و فراموشی زبان مادری خود هستند!ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران بمناسبت فرا رسیدن آغاز سال تحصیلی خواهان آن است که :ر


ر- سیستم آموزشی در ایران، باید از متون درسی تئوکراتیک و بنیادگرایانه و ایجاد نفرت از جهانیان در جهت متامع ایدئولوژیکی و سیاسی جنگ طلبان حاکم بر ایران زدوده شده و متون علمی بر اساس سیستم آموزشی مدرن موجود در جهان، باید جایگزین آن گردد!ر
ر- باید بر تمامی تبعیضات در هر سه شاخص تحصیلی در سیستم حاکم و اعطای امتیازات ویژه به زبان فارسی لغو شود!ر
ر- تمامی تبعیضات فرهنگی موجود در سیستم آموزشی ایران، مطابق کنواسیونهای حقوق بین المللی باید رفع شده و آموزش تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم دیگر ملل اقوام ایرانی در مدارس و مراکز آموزش عالی به زبان مادری خود آنها صورت بپذیرد!ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2007-09-21

torsdag, september 20, 2007

وضعیت ذخیره ارزی و رابطه تجاری
ر
و مالی رژیم با دنیا، از زبان آمار!ر
ر
رژیم جمهوری اسلامی با تسلط بر دومین منابع جهانی گاز و بر منابع سرشار نفتی در دنیا، توانسته است تا به امروز با استفاده از نیاز روز افزون جهان به انرژی و آزمندی و سودجویی سرمایه در جهان که حتی مقولاتی چون حقوق بشر و دمکراسی را نیز میتواند براحتی زیرپای آن قربانی بسازند، نزدیک به سه دهه کشوری را در چنگال خونین خود حفظ بکند. دیگر بسیاری از دمکراتیک ترین کشورهای جهان، بویژه کشورهای اروپائی، در هر اقدام جهانی علیه این رژیم برای محدود ساختن از دامنه تضییقات روبه گسترش آن در نقض شدید حقوق بشر و حقوق اقلیتها و حتی در مهار زدن به ماجراجوئیهای اتمی و بحران آفرینیهای آن در خاورمیانه، در وحله اول برای سود و زیان خود در شرکت در چنین امری، چرتکه می اندازند و چشم بر تعهدات خود در قبال جهانی ساختن رعایت حقوق بشر و دمکراسی می بندند!ر
اکنون روسیه که بدنبال روی کار آمدن " دمکراتها" بدنبال فروپاشی شوروی به یک حیوان درنده سرمایه داری وحشی مبدل شده است، برای جبران مافات در کسب سود هر چه بیشتر به هر بهائی با مستبدترین و جنایتکارترین رژیم ها در جهان، چون رژیم اسلامی ایران بیعت کرده است. این دولت که با عقد قرارداد یک میلیارد و دویست میلیون دلاری پروژه نیروگاه اتمی بوشهر را در دست اجرا دارد. برای اجرای پروژه چهارده نیروگاه اتمی دیگر نیز قراردادی به مبلغ شصت و پنج میلیارد دلار با این رژیم منعقد کرده و با اجرای یک قرار داد هفت میلیارد دلاری بزرگترین صادر کننده سلاحهای متعارفی به ایران است، به بزرگترین حامی این رژیم در شورای امنیت سازمان ملل و به تطهیر کننده آن در مجامع حقوق بشر جهانی مبدل شده است!ر
کشورهای اروپائی، بویژه آلمان، فرانسه، انگلیس و ایتالیا و ... به بزرگترین طرف تجاری و مالی رژیم ایران تبدیل شده و هر یک از آنها، بویژه آلمان از صادراتی شش میلیاردی به ایران برخوردارند. تا جائیکه قطع رابطه کامل تجاری این کشور با ایران و شرکت در تحریم اقتصادی کامل آن، موجب افزایش بیکاری در اینکشور تا یک درصد از جمعیت هشتاد و دو میلیونی آن و رکود و به تعطیلی کشانیده شدن کارخانجات تولید کنندگان و صادر کنندگان کالا به ایران میگردد! اما صادرات و مراوده اقتصادی با رژیم اسلامی، تنها بخشی از رابطه " گفتگوی تمدنها"ی کشورهای اروپائی با آن است. بخش دیگر این معادله، واگذاری اعتبار و وام میلیاردی به این رژیم بحران آفرین در منطقه و سر دسته تروریسم جهانی از طرف این کشورها است. در این رابطه، گزارش " بانک تسویه حسابهای بین المللی" که مقر اصلی آن در شهر" بازل سوئیس" و تحت عنوان " بانکداری بین المللی و تحولات بازار مالی" سالیانه چهار بار منتشر میگردد، خود بتنهائی بیانگر اعتماد کشورهای بزرگ اروپائی و غیر اروپائی به دوام و بقای این رژیم و خود بازتاب عمق و میزان ورشگستگی و بحران اقتصادی رژیم اسلامی است.ر
طبق گزارش این مرکز مالی بین المللی، مبادلات بانکی رژیم ایران با سی و نه کشور بزرگ دنیا که عمدتاً از کشورهای اروپائی هستند، طی دو سال منتهی به دسامبر سال 2006 به چهارده میلیارد دلار افزایش یافته است، و میزان تعهدات پولی این رژیم به این بانکها و مؤسسه های خارجی که در پایان دسامبر سال 2004 میلادی 21 میلیارد و 828 میلیون دلار بوده است، در پایان دسامبر سال 2005 به 27 میلیارد و 655 میلیون دلار افزایش یافته است. در میان طلبکاران خارجی جمهوری اسلامی، فرانسه با پنج میلیارد و هشتصد میلیون دلار در رأس ده کشور اروپائی دیگر قرار دارد. بعد از فرانسه به ترتیب بانکهای آلمانی با سه میلیارد و صد و بیست و هفت میلیون دلار، هلند با 773 میلیون دلار، سوئیس با 512 میلیون دلار، اتریش با 497 میلیون دلار، اسپانیا 443 میلیون دلار و سوئد با 348 میلیون دلار، در رده های بعدی قرار دارند!ر
کشورهای غیر اروپائی که با ایران مبادله بانکی و رابطه مالی و تجاری دارند، در این گزارش، استرالیا، بحرین ، برزیل، کانادا، شیلی، هنگ کنگ، هند، ژاپن، کره جنوبی، مکزیک سنگاپور، تایوان و ترکیه و حتی آمریکا اعلام شده اند!ر
بنابراین، از دنیایی که عمدتاً هر کسی بفکر تأمین منافع خود و سود و سودجوئی بوده و مقولاتی چون حقوق بشر، دمکراسی و انساندوستی برای آن در درجه دوم اهمیت قرار دارد و حتی حاضر به مراوده و برقراری روابط اقتصادی، تجاری و مالی با رژیمی تبهکار و سر دسته تروریسم بین المللی چون رژیم اسلامی است، نباید انتظار آنرا داشت که بجای ما، بره را از زیردندان گرگ در آورده و به صاحب اصلی آن برگردانند! این روابط حتی در چنین شرایطی بحرانی در حیات رژیم اسلامی با جهان آزاد، بار دیگر به اثبات میرساند که راه رهایی و نجات ایران از ستمهای متعدد رژیم اسلامی بر آن، تنها در دست خود مردم ایران و نیروهای پیشرو آن است و بهره برداری از تضادهای آن با دنیای خارج، تنها مدد رسان مبارزات مردم علیه این رژیم میتواند باشد!ر
اما، ببارآوردن این همه بدهیهای کلان به خارج، از طرف رژیم اسلامی در حالی استکه درآمد حاصل از فروش نفت تنها طی دو سالی که دولت احمدی نژاد مصدر امور بوده است، از 48 میلیارد و 823 میلیون دلار در سال 1383 و 51 میلیارد و 300 میلیون دلار در سال 1385 رسیده که مجموع بالغ بر صد میلیارد و 123 میلیون دلار میگردد!رطبق مصوبات مجلس اسلامی، سهم این دولت بصورت بودجه، از این مبلغ، تنها 30 میلیارد و 823 میلیون دلار بوده که میبایستی مبلغ 69 میلیارد و 300 میلیون دلار آن به حساب ذخیره ارزی واریز میگردد و اگر مبلغ 24 میلیون و 623 میلیون دلار باقیمانده از دولت قبلی در ذخیره ارزی نیز به آن اضافه گردد، اکنون میبایست موجودی این صندوق 83 میلیارد و 932 میلیون دلارباشد! اما، اینکشور با درآمد سالانه 60 میلیارد دلاری که در سال جاری انتظار آن میرود و هنوز نیمی از سال مالی آن نیز باقی مانده است، نه تنها بدهی میلیاردی خارجی ببارآورده است، بلکه بنابه اعلام رسمی معاون ارزی بانک مرکزی، ذخیره ارزی ایران تنها 6 میلیارد و 300 میلیون دلار میباشد! این امر معنایی بجز بزرگترین دستبرد به خزانه ملی کشوردر تاریخ آن از طرف دولت نهم اسلامی ندارد!ر
همین ورشکستگی مالی و بدهیهای خارجی، علیرغم سود سرشار نفت برای ایران بعلت بالا رفتن تصاعدی قیمت این کالا در بازارهای جهانی، خود به موضوع گرو کشی ها و باج خواهیهای قطبهای قدرت در درون رژیم اسلامی از یکدیگر تبدیل شده است. اکنون طرفداران قطب هاشمی رفسنجانی که با انتصاب وی به ریاست مجلس خبرگان، مواضع جدیدی را بدست آورده اند، قصد طرح این غارت منابع ملی از طرف دولت احمدی نژاد که مبلغ
کل آنرا 140 میلیارد دلار میدانند، در پایان تعطیلات تابستانی مجلس اسلامی را دارند که در شرایطی که زندگی مردم سخت تر شده و هیچ پروژه جدید عمرانی بزرگ نیز بعمل در نیامده است، چگونه این دولت بالاترین درآمد نفتی تاریخ ایران و هم موجودی صندوق ذخیره را هزینه کرده است؟
ابعاد فاجعه اقتصادی و میزان بدهی و ورشکستگی اقتصادی رژیم اسلامی ایران، در مقایسه با کشور کوچک همسایه آن، یعنی کویت، هر چه بیشتر روشنتر می شود. بنابه آمار وال استریت ژورنال در 24 اوت سال 2007، دولت کویت بعد از اخراج ارتش صدام حسین و بازسازی میادین نفتی خود در این کشور با ذخیره ساختن تنها ده درصد از درآمد سالانه فروش نفت خود در مؤسسات و بانکهای معتبر خارجی، مبلغ 1500 میلیارد دلار برای نسلهای آینده اینکشور پس انداز کرده است!ر
اما، در ایران در طول تسلط رژیم اسلامی برآن، درآمد سرشار نفت گاز به جای سرمایه گذاری در طرحهای صنعتی و اقتصادی مفید و زیربنائی به صورت نقد به مراکز مالی خارجی چون دوبی و بانکهای اروپائی انتقال یافته صرف خرید واردات وکالاهای مصرفی بنجل شده و یا از طرف سردمداران رژیم به غارت رفته و یا به مصرف ریخت و پاش و حیف و میل دولتهای اسلامی رسیده و یا در برنامه های ماجراجویانه هسته ای و نظامی و در خرید کلان سلاح و یا در کمک به گروههای تروریستی اسلامی، چون، حماس و حزب اله و فلسطین و دیگر عملیات فتنه جویانه و تروریستی آن در خارج از کشور ودر سرکوبیهای مردم در داخل کشور، برباد رفته و اکنون کشوری مفلوک و ورشکسته برجای گذاشته اند!ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن
2007-09-20
افزایش مجازات اعدام در ایران و جهان!ر
ر
بر اساس گزارش سالانه گروه، " به قابیل دست نزنید" در سپتامبر سال 2007، که یک گروه جهانی مخالف اعدام و در رم مستقر میباشد تعداد افراد اعدام شده در سال 2006، نسبت به دو سال گذشته افزایش یافته و ایران نیز در میان کشورهای جهان از نظر تعداد اعدام، همچنان مقام دوم را حفظ کرده است!ر
بنابه گزارش این گروه، در سال گذشته پنج هزار و ششصدو بیست و هشت نفر در
سرتاسر جهان اعدام شده اند که 5000 مورد آن بنابه اعلان رسمی مقامات چین در آن کشور صورت گرفته است. اما گزارشهای غیر رسمی از این کشور خبر از اعدام هشت هزار نفر میدهند.ر
هر چند بدلیل مبارزه با مجازات اعدام در جهان، منجر به کاهش تعداد کشورهایی که اینگونه مجازات در آن مرسوم است از 54 کشور در سال 2005 به 51 کشور شده است، اما کشورهایی که این شیوه مجازات غیر انسانی را در سال 2006 بکار گرفته اند در مقایسه با سال 2005، از 24 کشور به 27 کشور رسیده است! با اینحال تمامی اعدامهای انجام شده درجهان در سال گذشته از طرف تمامی کشورهایی که در آنها اینگونه مجازات رایج است، صورت نگرفته و نود و یک درصد از آن تنها در شش کشور جهان یعنی چین، ایران، پاکستان، عراق و سودان و

ر آمریکا بود است!رر بنا به این گزارش، نه تنها شمار اعدامها در جهان روبه افزایش است، بلکه شمار کشورهایی که این شیوه مجازات را مجدداً از سر گرفته اند روبه صعود است. در ایران که شمار اعدام ها در سال 2005، 113 نفر بوده است، در سال گذشته به 215 نفر افزایش یافته و امسال که هنوز به نیمه نرسیده است بیش از 155 نفر بنابه اعلان جلادان رژیم، در اینکشور اعدام شده اند. تعداد اعدامها در پاکستان نیز به دو

برابر افزایش یافته و از 42 مورد در سال 2005 به 82 مورد در سال گذشته رسیده و هر دوی این کشورها برخلاف میثاق های حقوق بشر سازمان ملل، کودکان زیر هیجده سال نیز به جوخه های اعدام سپرده شده اند و تنها در ایران حداقل 71 کودک بنابه گزارش سازمان عفو بین المللی، در زندانهای رژیم در انتظار اجرای حکم اعدام خود رنج میکشند!ر
در آمریکا، بعنوان تنها کشور در قاره آمریکا که در آن مجازات اعدام هنوز نیز پابرجاست، تعداد اعدامها از 60 نفر در سال 2005 به 59 نفر در سال 2006 تقلیل یافته است. در این میان در ایران، مجازات اعدام از یکسو به شنیع ترین شکل خود یعنی قصاص، چشم در برابر چشم، سنگسار، پرتاب کردن از بالای کوه و قطع اعضای بدن و ... صورت میگیرد و از سوی دیگر در این کشور مجازات اعدام برخلاف کشورهای دیگر از یک بار سیاسی و امنیتی برای رژیم برخوردار میباشد. بویژه اعدامهای بعمل آمده در ملاء عام در سال جاری بنام مجازات " اراذل و اوباش" جهت ارعاب و مرعوب ساختن جامعه بوده است. در ایران هر چه اوضاع رژیم وخیمتر و بر دامنه اعتراضات مردم نسبت به گسترش فقر و بیکاری و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی افزوده تر میگردد، رژیم نیز بجای جوابگوئی مسئولانه به خواست مردم، هر چه بیشتر به شدت عمل و خشونت متوسل میگردد و بسان یک ارتش اشغالگر قرون وسطایی و یک جانی دیوانه با مردم رفتار میکند! اما، چون این "رفتار" بغلت تنگتر شدن و پرسود تر شدن رابطه اقتصادی، تجاری و مالی دنیای آزاد با این رژیم با

اعتراضات گسترده جهانی روبرو نمیگردد، هر چه بیشتر رژیم در ارتکاب جنایت و در بکارگیری مجازاتهای قرون وسطایی علیه شهروندان خود میافزاید. در این رابطه همزمان با اوجگیری اعدامهای خیابانی امسال در ایران، یک روزنامه نگار آلمانی بنام " استفان ویرنر" در روزنامه اقتصادی، "دی ولت" مینویسد:"این روزها گروه کثیری ایرانی در برابر مردم ایران به صورت وحشیانه ای اعدام شده اند و دو روزنامه نویس کٌرد که وظیفه ژورنالیستی خود را در نقد حکومت انجام داده اند به اعدام محکوم شده اند ولی از غرب و از جمله آلمان هیچ صدائی در اعتراض به این جنایات آشکار برنخاست... سکوت غرب در برابر آخوندها به قوت و جسارت آنها می افزاید. در دستگاه حاکمه آلمان، چه راست ها و چه میانه روها و چه چپ ها هیچکدام در باره این اعدامها حرفی نزدند و حال آن که وقتی مثلاً در آمریکا حکم اعدامی اجرا میشود، فریادها از اینها به هوا بر خواهد خاست ولی حالا هیچکس به روی خودش نمی آورد که در ایران آخوندها هر روز اعدامها را اعدام میکنند و این اعدامها وحشیانه ترین شکل مجازات است و بیش از پنج سال است که در میدان های عمومی و مقابل چشم آدمها اجرا میشود... این سکوت به رژیم جنایتکار کمک میکند که مقاومت های آرام را در ایران و بخصوص جنبش زنان و وبلاگ نویسان در اینترنت و اتحادیه های کارگری و دانشجوئی را که حاضر نیستند به جنایات آخوندها تن بدهند و تسلیم شوند، به صورت وحشیانه ای بکوبد ... این سکوت مصلحتی احزاب و نمایندگان مجلس آلمان به قیمت جان انسانها در ایران تمام میشود"!ر
با این وجود، گروه " به قابیل دست نزنید"، معتقد استکه قطعنامه سازمان ملل متحد در باره منع جهانی اعدام که در سال گذشته نتوانست در این سازمان به تصویب برسد، اکنون برای تصویب آن، از حمایت کافی برخوردار است. زیرا، تاکنون بیش از دو سوم کشورهای جهان یعنی از مجموع 197 کشور و واحد سیاسی

شناخته شده در دنیا، 130 کشور مجازات اعدام را بعنوان روشی وحشیانه در مجازات مجرمین و مغایر با شأن انسانی، لغو کرده اند!ر
اصولاً ریشه مجازات اعدام و یا قصاص در جهان به قوانین همورابی در بابل قدیم به چهار هزار سال پیش برمیگردد. در دین یهود نیز هر چند قصاص یا اعدام از اصول اولیه آن بشمار میرود و با عبارت، "جان در برابر جان، چشم در برابر چشمف دندان در برابر دندان" در تورات آمده است، اما در این کشور

مجازات اعدام در سال 1954 لغو و تنها برای سران جنایتکار نازی، همانند اعدام آدولف آیشمن در سال 1962، قابل اجرا میباشد.ر
در این میان متأسفانه در کشورهای اسلامی، مجازات اعدام تنها در جمهوری تورکمنستان، قزاقستان و جمهوری قرقیزستان لغو شده و ترکیه نیز با تغییر قانون اساسی خود برای ورود به اتحادیه اروپا که یکی از شروط پذیرش کشور داوطلب به عضویت این اتحادیه است، برای همیشه مجازات اعدام را لغو کرده است. مجازات اعدام متأسفانه نه تنها در میان مردم، بلکه در میان فیلسوفان و شخصیتهای برجسته تاریخی نیز هواداران و مخالفین خود را دارد. از فیلسوفان برجسته طرفدار اعدام اگر شخصیتهای چون، امانوئل کانت و جان لاک را میتوان نام برد از مخالفین برجسته آن نیز مهاتما گاندی بوده است که معتقد است: " چشم در برابر چشم، همه دنیا را کور خواهد کرد"!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2007-09-20

måndag, september 17, 2007

پرچم ملی پیشنهادی کانون برای تركمنستان ايران
ر

پرچم، معرف ملی و سمبل اراده واحد هر ملت و يا هر كشورﻯ در حراست از سرزمين، هويت و فرهنگ، شرافت و حيثيت انسانی آن است. پرچم ملی، نه بيانگريك ايدئولوژﻯ ويا از آن يك طبقه و قشر و يا يك گروه اجتماعی و سياسی، بلكه مقوله ايست ملی وفراگيرو سمبلی از يگانگی تمامی افراد يك ملت و يا يك كشور كه آنرا از آن خود دانسته و حتی در شرايطی حاضرند براﻯ حفظ آن، جان خويش را نيز فدا بسازند.ر
امروزه درجهان، درحاليكه هرملت و كشورﻯ و حتی ايالاتی ازيك كشور و هر صنف و جمعيت و حتی گروههاﻯ ورزشی، هنرﻯ، سكت هاﻯ مذهبی، توليدﻯ و مالی و … نيز آرم يا پرچم خاص خود را دارا ميباشند، در ايران داشتن هرگونه نشانه اﻯ از مقد سات خود و تمايزات ملی با ملت حاكم بر آن، براﻯ اقليتهاﻯ ملی، رسماً جرمی نابخشودنی از طرف رژيمهاﻯ شوونيستی تمركزگراﻯ وقت در آن تلقی شده و هميشه مستوجب سنگينترين مجازاتها، تحت اتهام هميشگی و ساختگی، " تجزيه طلبی" و " توطئه خارجی عليه تماميت ارضی ايران"، گرديده است!ر
تمامی ملتهاﻯ تشكيل دهنده ايران، در طول تاريخ و در زمانهاﻯ متفاوت پرچم، بيرق و يا درفش هاﻯ خاص خود را داشته اند، اما با برقرارﻯ حاكميت شوونيستی برآن با ساختار متمركز و سركوبگرا، تمامی اين سمبل هاﻯ ملی نيز، همانند خواست و اراده ملی و وحدت جغرافيائی هر يك از اين ملتها، در هم شكسته شده و آنها از زيستن در زير پرچم ملی خود محروم و در سرزمين آنان سمبلی از تمركزگرائی و بی حقوقی ملی مطلق، زمانی با آرم سلطنتی و زمانی ديگر با آرم شوونيسم مذهبی، برافراشته شده است.ر
اما، ديگر دوران محروم نگه داشتن اقليتهاﻯ ملی در ايران از معرف ملی و از تمامی مقد سات و تمايزات خود با ملت حاكم برآن، از طريق اتحادهاﻯ اجبارﻯ و سركوبگرانه با هدف استحاله همه جانبه وهميشگی آنها در ملت حاكم، بسر رسيده است. ازسوﻯ ديگر نيز، مدتهاست كه مبارزه ملتهاﻯ تحت ستم در ايران براﻯ پايان بخشيدن قطعی به بی عدالتی هاﻯ ملی و برپائی دولتی فدراتيو ودمكراتيك درآن، نه تحت لواﻯ احزاب به اصطلاح سراسرﻯ براﻯ خواستی موهوم ودرتضاد با منافع ملی خود، جهت برافراشتن پرچمی مشترك برفراز ويرانه هاﻯ تمركزگرائی، تبعيض و ستم ملی، استبداد سلطنتی و دينی، شوونيسم و نژاد پرستی، آغاز شده است.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، معتقد استكه هر ملتی در ايران، در داشتن پرچم ملی خود، كاملاً محق بوده و اين امر بخشی از حقوق ملی و دمكراتيك غير قابل انكارآنها ميباشد. مسلماً، انتخاب پرچمی ملی، بعنوان مقوله اﻯ قراردادﻯ و انتخابی براﻯ هر ملتی، تنها از طريق برگزارﻯ رفراندمی ملی و با تصويب مجالس و دولت ملی خود آنها صورت قانونی بخود ميگيرد. همانگونه كه انتخاب آرم ملی و پرچم دولتی نيز درحيطه اختيار و وظايف قانونی مجلس و دولت ملی هر ملتی ميباشد.ر
كانون فرهنگی - سياسی، با اعتقاد كامل به اصل فوق، تا فراهم آمدن شرايطی دمكراتيك و آزاد و موقعيتی مناسب براﻯ انتخاب پرچم ملی رأساً از طرف خود ملت تركمن در تركمنستان ايران، بعنوان وارث وادامه دهنده جنبش ملی - دمكراتيك ملت خود و بعنوان پرسابقه ترين تشكيلات سياسی در پيگيرﻯ منافع ملی ملت تركمن، وظيفه ملی خود ميداند كه براﻯ رفع اين خلاً و جهت تأمين وحدت تمامی پيشروان و روشنفكران ملت خود در زير يك معرف و سمبل ملی و براﻯ ايجاد زمينه هاﻯ روحی و روانی انتخاب پرچم ملی ازطرف ملت خود در فرداﻯ پيروزﻯ جنبش آزاديخواهانه و دمكراتيك مردم ايران، طرح پرچم ملی پيشنهادﻯ خود را ازهم اكنون براﻯ ملت تركمن ارائه داده ودرتبليغ و ترويج آن در ميان ملت خود و پيشروان و روشنفكران آن، براﻯ پذيرش آن بكوشد.ر
پرچم ملی مورد نظر كانون فرهنگی - سياسی، براﻯ ملت تركمن، عارﻯ از هرگونه علائم و نشانهاﻯ ايدئولوژيكی - سياسی، طايفه اﻯ - اتنيكی، سازمانی وحزبی بوده و تنها بيان وحدت و حدود جغرافيائی و بيان مالكيت تاريخی و طبيعی آن بر سرزمين خود و تجسم اراده ملی و مبارزه آن در حفظ و دفاع از تماميت آن، در ادوار طولانی است. پرچمی به سادگی و شفافيت، صداقت و صميميت و صلح طلبی ذاتی ملت ما و با هيچ شباهتی با پرچمهاﻯ ديگر ملل جهان!ر


مضمون پرچم ملی تركمنستان ايران:ر


سرزمين تركمنها در ايران كه از شمال و غرب خراسان آغاز و به درياﻯ خزرمنتهی ميگردد، طولانی ترين مرز شمالی ايران با جمهورﻯ تركمنستان را تشكيل ميدهد. اين سرزمين به تنهائی مساحتی برابربا مساحت هفتاد كشور مستقل جهان را دارا بوده و برابر با نيمی از خاك كشورهايی چون، دانمارك، سوئيس و هلند در اروپاﻯ مركزﻯ ميباشد.ر
اين منطقه، حاصل تقسيم غير قانونی سرزمين واحد ملت تركمن، بدو قسمت شمالی و جنوبی در بيستم سپتامبر سال ر1881 ميلادﻯ، از طرف روسيه تزارﻯ و دولت مركزﻯ ايران با وساطت و رضايت امپراطوريهاﻯ استعمارگر آندوره ودر راستاﻯ تعقيب منافع آنها درآسياﻯ مركزﻯ و هند شرقی ميباشد.ر
منطقه تركمنستان جنوبی و يا ايران، دو ناحيه آب و هوايی و سطح رشد اقتصادﻯ و تمايزات معيشتی را در برميگيرد. ناحيه شمالی آن كه ازمنطقه سرخس و با در برگرفتن كوهپايه هاﻯ كؤپت داغ، آغاز ميگردد، ظاهراً منطقه اﻯ ا ست نيمه خشك كوهپايه اﻯ و استپی و صحرائی، با شوره زارهاﻯ وسيع. اما، در اصل وسيع ترين مراتع و بزرگترين مزارع كشت د يمی، بويژه گندم و معادن زير زمينی در آن واقع شده و اين ناحيه، همچون سرزمين طلائی تا درياﻯ خزرامتداد يافته و با در گرفتن بخش بزرگی از خليج اِ سن قلی، از طريق درياﻯ خزر به مرزهاﻯ آبی كشور تركمنستان و جمهورﻯ آذربايجان محدود ميشود.ر
ناحيه جنوبی اين سرزمين نيز كه از مرز استان سابق مازندران و يا " گلستان" فعلی، با استان خراسان آغاز و همانند نوارﻯ وسيع و مخملی سبز، با غنی ترين خاك در ايران كه بيش از 40 نوع محصولات كشاورزﻯ درآن بعمل ميآيد، با در برگرفتن خليج گرگان در درياﻯ خزر و شبه جزيره مال آشار، تا شمال شهر قديمی اشرف و يا بهشهر فعلی از طريق اين شبه جزيره امتداد يافته و به آبهاﻯ فرح آباد سارﻯ، مركز استان مازندران در درياﻯ خزر محدود ميگردد.ر
ايندو ناحيه از يك سرزمين واحد، بهمراه بخش مهمی ازنگين آسياﻯ مركزﻯ، درياﻯ خزر، سرزمين اصلی و باستانی تركمنهاﻯ جنوبی بشمار ميرود كه آخرين داده هاﻯ باستانشناسی بر مالكيت تركمنها، در حداقل شش هزار سال قبل از ميلاد برآن، مهر تأئيد گذاشته است. مالكيت ملی و حقوق ارضی كه بارها و بارها در طول تاريخ از طرف مهاجمين بيگانه مورد حملات خونين، براﻯ غضب و تجزيه آن قرار گرفته و يا از طرف حكومتهاﻯ مركزﻯ شوونيست وقت در ايران، براﻯ تغيير تركيب جمعيت و هويت تركمنی آن سعی وافرﻯ دركوچانيدن اجبارﻯ تركمنها از آن به ديگرمناطق ايران، همراه با مهاجرت دادن ملتهايی ديگر به اين سرزمين شده و ميشود.ر
مضمون پرچم ملی پيشنهادﻯ كانون فرهنگی - سياسی براﻯ ملت تركمن، بازتاب و تبلورﻯ از رنگ دو ناحيه از سرزمين تركمن، بصورت رنگ طلائی و مخملی سبز همراه با رنگ آبی درياﻯ نيلگون ما به نشانه صلح، آزادﻯ و مسالمت جوئی ذاتی ملت ما در يك مجموعه است كه هارمونی بزرگ و با شكوهی از تماميت ارضی ما را به اهتزاز در مياورد كه رنگ سرخ در ميان اين سه رنگ نيزبه نشانه فداكاريها و تلاشهاﻯ قهرمانان با نام و بی نام تركمن، در طول سده ها درحفظ تماميت اين سرزمين، به اين هارمونی با شكوه پيوسته و به زيبائی و ابهت و معناﻯ آن ويژگی خاص می بخشد.ر
ما، مطمئنيم پرچم ملی پيشنهادﻯ كانون فرهنگی - سياسی، براﻯ ملت تركمن درايران كه بعنوان معرف ملی آن در سرتاسر جهان ارائه ميگردد، از طرف تمامی مبارزين تركمن با صحه صدر، بدون هرگونه جانبدارﻯ سياسی و ايدئولوژيكی و يا دخالت دادن منافع گروهی و تشكيلاتی، تنها با معيار قرار دادن منافع ملی ملت خود واحترام عميق به ياد قهرمانان بی نام و با نام خود و با احساس مسئوليت ملی در تداوم راه اين قهرمانان و جهت تأمين وحدت ملی خود حول سمبلی ملی، مورد ارزيابی قرار خواهد گرفت.ر


طرح و استاندارد اين پرچم ملی، بصورت زير ميباشد:ر


قابل ذكر استكه پيش رفتگی رنگ آبی، بعنوان مظهر صلح و پيروزﻯ، ثبات و دوستی، ورنگ سرخ بيانگر مضمون مبارزات ملت تركمن وايقان علمی و خوش بينی عينی پيشروان آن به سرانجام پيروزمندانه اين مبارزات، در آينده اﻯ نه چندان دور است!ر
با اميد به تحقق خواست هاﻯ ملی ملت تركمن، درايران فدراتيو و دمكراتيك!ر


كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران
با کانون فرهنگی- سیاسی
میتوانید با شماره تلفن : ر

0046(0)762-879565
ویا با آدرس ایمیل :ر
kanoon6@hotmail.com
تماس بگیرید.ر

گزارش سازمان عفو بین‌الملل در باره بلوچستان

گزارش سازمان عفو بین‌الملل در باره بلوچستان
ر
سركوب دولتی اقلیت‌های قومی ایران، كه خواهان شناسایی حقوق سیاسی و فرهنگی ‌بیشتر خود بوده‌اند، در
سال‌های اخیر تشدید شده است. با استقرار نیروهای نظامی خارجی بالقوه متخاصم در كشورهای همسایه ایران در شرق و غرب، مقامات كشور نسبت به جوامع اقلیت، كه بسیاری از آنان همانند آذربایجانی‌ها، كردها، عرب‌ها و بلوچ‌ها در مناطق مرزی متمركز شده‌اند، حساسیت بیشتری پیدا كرده‌اند. در برخی از این مناطق، گروههای مسلحی فعالند كه بعضا مرتكب تعدیات حقوق بشری میشوند.ر

fredag, september 14, 2007


شوونیست- فاشیست رژیملره بیرلشن
ر
ملتلر قوراماسیندان تأزه بیر یومروق
ر
نیویورک- بیرلشن ملتلر قوراماسی نینگ باش آسسامبلیاسیندا،(شورای امنیت سازمان ملل- ده) 143- دن قاوراق دولـتده یاشایان 370 میلیون یرلی ایلاتینگ (ایندی یستلرینگ- بومیان) حاق- حقوقینی قوراماق باراداقی جارناما سس بریلشگه قویدی، قرار قبول ادیلدی، یؤنه کانادا، آمریکانینگ بیرلشن اشتاتلاری، استرالیا و تأزه زلاندیا اونگا قارشی سس بردیلر. اولار: "دولت ایشگأرلرینی و حکومت اورگانلارینی سایلاماق باراداق سس بریلشیگه یرلی حالقلارینگ غاتناشدیریلیپ بیلینمه جگینی آیدیپ گلیأرلر. شئیله لیک بیلن بو جارناما بارادا 20 یئل قاوراق دوام ادیپ گلیأن جدلینگ سونگونا چیقیلدی. اوندا یرلی حالقلارا اؤز اقباللارینی اؤزلری کسگیتلمأگه، یرآستی و یراوستی بایلیقلاریندان و توپراقلاریندان اؤزلریچه پئیدالانماغا هم- ده بیئله کیلر بیلن دنگ حقوقلی یاشماغا حقوق بریلیأندیگی اؤنگه سوریلیأر.ر
ر(آقمئرات گورگنلی)ر

تصويب اعلاميه حقوق بوميان در سازمان ملل

14 سپتامبر 2007
مجمع عمومی سازمان ملل به اعلاميه غير الزام آور حقوق مردم بومی که در سراسر جهان بالغ بر ۳۷۰ ميليون نفر می شوند رای داد.موافقان اين اعلاميه شامل ۱۴۳ کشور می شود ولی چهار کشور کانادا ، آمريکا، استراليا و نيوزيلند به اين اعلاميه، رأی مخالف دادند. اين کشورها گفتند چنين اعلاميه ای می تواند بوميان را قادر سازد که تصميمات دولتی برای برنامه ريزی در زمينه استفاده از منابع را وتو کنند.اين اعلاميه که بيش از ۲۰ سال سابقه بحث و تبادل نظر در پس خود دارد ، می گويد مردم بومی از حق تعيين سرنوشت و حق استفاده از زمين و منابع خود برخوردارند.ر
رادیو فردا

onsdag, september 12, 2007

درروز دوشنبه 10 سپتامبر 2007 طی فراخوانی که جبهه ملل تحت ستم برای حق تعیین سرنوشت (ایران) که بمناسبت دفاع از حق آموزش بزبان مادری داده بود ، تظاهرات ایستاده ای در مقابل پارلمان اروپا در شهر بروکسل ر(بلژیک) صورت گرفت.ر
جمعی از تورکمنهای مقیم اروپا نیز دراین مراسم که با دردست داشتن شعار " اقو گرگ حاط گرگ، تورکمنچه مکتب گرگ" در محل حاضر بودند شرکت داشتند.ر
ر
وبرای اولین باراین سالن بهمرا پرچم دیگر ملتهای تحت ستم در ایران با پرچم ملی پیشنهادی کانون فرهنگی سیاسی خلق تورکمن برای تورکمنستان جنوبی تزئین شده بود.ر

lördag, september 08, 2007

آرزوها و واقعیتها !ر

دوست ما، آقای یعقوب طی اطلاعیه ای در تاریخ 23.08.2007، در سایت "ترکمن ایلیم" خود، از اینکه در "گزارش جهانی، وضعیت اقلیتهای ایران"، "نامی از ترکمنها در میان نبوده است"، گلایه کرده و آنرا در حد، "چیزی که در این گزارش بسیار نگران کننده و چشمگیر" بوده است توصیف نموده و این امر را بعنوان، "زنگ خطری... برای تمامی ترکمنهای فعال در ایران و ترکمنهای فعال در خارج از کشور"، ارزیابی کرده اند!ر
دوست ما، بعداز اینکه سه دلیل را در احتمال، "از قلم افتادن" نام تورکمنها در این گزارش برشمرده اند، نتیجه گرفته اند که "ما روشنفکران، روزنامه نگاران ترکمن و احزاب و سازمانهای ترکمن، در جنگ اطلاعاتی بازنده بودیم و نتوانستیم واقعیتهای جاری در منطقه را بگوش جهانیان و ارگانهای بین الملی برسانیم" . بگذریم از اینکه ما نه تنها روزنامه نگارانی بنابه تعریف متعارف و امروزی آن داریم و یا نه با دنیا در یک "جنگ اطلاعاتی" بسر میبریم، بلکه در یک فعالیت اطلاع رسانی برای آن مشغول می باشیم. زیرا، "جنگ اطلاعاتی" و یا "جنگ روانی" را با نیروی خصم بعمل می آورند نه با دوستان جهانی و یا با کسانیکه انتظار حمایت و همدردی با ملتمان را از آنها داریم!ر
اما، اقرار صریح آقای یعقوب به ضعف عمومی ما در خارج از کشور، امری است شجاعانه و صادقانه که حتی می تواند موجب شادی کسانی که ریاکارانه در توجیه این ضعف و در مقصر جلوه دادن این و یا آن و در مبرا بودن خود از هرگونه نقصانی که تا به امروز از انتقاد به آن طفره رفته اند را فراهم آورد. ولی به حقیقت تنها می توان از طریق شجاعت و صداقت و نقد لحظه به لحظه تمامی راه طی شده و کردار و گفتار خود، دست یافت و ریاکاری تنها می تواند عده ای را به بیراهه کشانده و ترس و جبن را در پشت پرده ای از الفظات بی معنی و توجیهات غیرعلمی و غیرمنطقی برای مدتی کوتاه مخفی بسازد!ر
ولی، اقرار صادقانه آقای یعقوب به ضعف عمومی روشنفکران و فعالان تورکمن در خارج از کشور نه تنها وی را به چاره جویی موثر و ارائه برنامه ای برای برون رفت از این ضعف و نقصان عمومی، رهنمون نساخته است بلکه با ناامیدی از عدم ثمربخشی تلاشهای تاکنونی خود، "به همه فعالان ترکمن اعلام" کرده اند که "من بعنوان یک ایرانی فعال ترکمن امروز صادقانه به همه فعالان ترکمن اعلام می کنم، تلاش من کافی نبوده و من بازنده این جنگ اطلاع رسانی بودم"!ر
این "اعتراف" به "بازنده"، بودن خود مسلما اگر همراه با این امید که "فردا... از نیرو و انرژی خود موثرتر استفاده" کردن از طرف آقای یعقوب نمی بود، بیشتر به جمله معروف "جام زهر را سرکشیدم" خمینی و معنایی بجز ترک میدان مبارزه که خوشبختانه دوست ما آقای یعقوب دوربودن خود از این روحیه ناکامی و شکست و یأس و ناامیدی را بعینه نشان داده اند، می ماند! به نظر میرسد که دوست ما در اینجا بدرستی نه به فرجام پیروزمندانه مبارزه در طول حیات خود بلکه به ثمردهی آن در درازمدت و در طی مبارزه چندین نسل متوالی معتقدند. اما استنباطی که با خواندن اطلاعیه آقای یعقوب به خواننده دست میدهد این استکه ایشان از یکسو، تاکنون جایگاه و نقش و توان واقعی خود در این "جنگ اطلاعاتی" را بدرستی ارزیابی نکرده اند؛ و از سوی دیگر، وی وظایف تورکمنهای خارج از کشور در مبارزه سیاسی و فرهنگی را بصورت کنکرت و مشخص، مورد مداقعه قرار نداده اند!ر
مسلما، هیچ انسان منصفی نمی تواند منکر تأثیر مثبت سایت آقای یعقوب که سعی در ارتقاء خود به یک پل ارتباطی خبری مابین ایلری تورکمنستان با مبارزین و روشنفکران تورکمن در خارج از کشور دارد، گردد. طبیعتا ًاز عهده برآمدن این امر مهم نه تنها وقت و انرژی، پشتکار و هزینه می طلبد، بلکه اعتقاد و باوری بزرگ به حقانیت مبارزه با یکی از تاریک اندیش ترین رژیمهای جهان و باور به پیروزی آرمانهای برحق ملتمان دارد. ولی صرف داشتن اعتقاد و ایمان برای مبارزه و پشتکار و سخت کوشی در این راه هرچند امریست ضرور و ملزوم برای پیروزی، اما به تنهایی کافی نیستند. حتی سیاست که خود هنر و علمی است، صرف احاطه و تجربه در آن نیز بخودی خود در مبارزه کافی نبوده بلکه این هنر و این علم باید در راستای هدفی مؤجز و روشن که برپایه شناخت دقیق از نیازهای ملی و اجتماعی و خواست های معقول و منطقی طبقه یا صنف و یا ملتی مفروض، براساس جامعه شناختی علمی و مبتنی بر شناخت دقیق از اوضاع محلی، منطقه ای و جهانی تدوین گردیده باشد، بکار گرفته میشود. در غیراینصورت، این خودِ سیاست استکه بجای هدف می نشیند و مبارزین و روشنفکران مبحوس شده در پیله سیاست نه برای هدفی معین و کنکرت، بلکه به بازی با تارهای این پیله تنیده شده به دور خود، بدست خویش مشغول میگردند و تلاش آنها حاصلی بجز بازی با سیاست، به بیراهه رفتن و ایجاد تشدد و تفرقه بین خود نخواهد داشت.ر
متأسفانه در سایت دوست ما آقای یعقوب، تاکنون هدفی مشخص و کنکرت تعقیب نشده و حتی تمامی موضعگیریها و اخبار و حوادث ظاهراً جدا از همدیگر، اما دارای یک رابطه ارگانیک و ماهوی با یکدیگر که تشخیص آن نیز خود هنر و علم مهمی در سیاست محسوب میگردد، بصورت تحلیلی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامع از منطقه ارائه نمیگردد. حتی موضعگیریهای سیاسی نیز از جامعیت و از یک استمرار فکری در راستای اثبات نظریه ای مشخص و معین برخوردار نیستند. مثلا، اگر در این سایت، از آغاز بحران اتمی رژیم ایران و طرح آن در شورای امنیت سازمان ملل، درکنار هم چیدن اخبار و گزارشات مربوط به آن و موضعگیریهای متعدد جهانی در این رابطه، مرتبا از احتمال حمله قریب الوقوع آمریکا و متحدان آن به ایران هشدار داده میشد، بعداز مدتی بدون هیچگونه برخوردی با این موضعگیریها به یک مرتبه "پایان بازی موش و گربه" آمریکا و ایران اعلام میگردد!! این برخورد حکایت آن تاریخ نویس در مورد مغولها را بیاد می آورد که نوشته بود: مغولها آمدند، کشتند و غارت کردند و بردند و رفتند، اما هیچ خبری نبود! از این مثالها باز نیز میتوان در مورد موضعگیریهای دیگز جهانی و منطقه ای نمونه ها آورد. لذا، این امر معنایی بجز اتخاذ مواضع در قبال رویدادهای مهم جهانی و منطقه ای براساس سیاستی دنباله روانه از حوادث و اخبار روز و نه براساس تحلیلی منطقه ای و سیستماتیک برپایه کشف و عیان ساختن رابطه علت و معلولی حوادث با موضوع مورد بررسی و دخالت ندادن ذهنیت ازقبل ایجاد شده در برخورد با عینیت و واقعیت ندارد. یک تحلیل درست و اتخاذ موضعگیری سیاسی اصولی درقبال یک واقعه مهم جهانی و منطقه ای نه براساس موضعگیریهای سیاسی و بازیهای دیپلوماتیک بظاهر متناقض هریک از طرفین واقعه، بلکه براساس تحلیل و شناخت دقیق از علل اصلی و دخیل در شکل گیری این بحران یا واقعه و منافع مورد تعقیب و نهایی هریک از آنها در این مشاجره و یا مبارزه و با ارزیابی از توان واقعی آنها در حل ان بسود خود، استوار میگردد!ر
یک سایت یدون هدف مشخص ومعین و بدون خط فکری و هویت سیاسی روشن، در دنیای فرامرزی امروز نه تنها از طرف بازیگران اصلی سیاست جهانی و منطقه ای و مجامع حقوق بین المللی جدی گرفته نمیشود، بلکه حتی از طرف خودیها نیز بعنوان سایتی برای استفاده ابزاری صرف از تکنولوژی مدرن اطلاع رسانی، از طرف فرد و یا افرادی در جهت منافع فردی و اهداف گروهی تعبیر میگردد!ر
برای کسانیکه در عرصه اطلاع رسانی و فعالیتهای مطبوعاتی سابقه و تخصص دارند، هرکلام جایی و هرسخن معنایی دارد. تسلط بر سیستم ژورنالیستی، گرامر زبان مورد استفاده، روان نویس، معلومات کافی و تخصصی لازم در مبحث مورد بحث، ارائه نظریه ای مشخص و روشن در نقد و بررسی نظریات دیگر، بکارگرفتن اسناد و اخبار مستند و موثق در افشاگریهای سیاسی علیه حاکمیت و نه بنای آن براساس اخبار نیمه موثق و غیرموثق و شایعات حتی قریب به یقین، درجه بندی میزان موثقیت اخبار ارائه شده از منطقه، حاکم ساختن روح و بینشی مشخص بر کل سایت، تشخیص هویت فرهنگی یا صنفی و طبقاتی و یا ملی آن از لابلای سطور هر مقاله و نظر برای خواننده، ویرایش و آرایش متنوع و جاذب و ساده صفحات سایت، کاستن از حالت کسل کننده و یکنواختی مطالب ان و دوری از هرگونه آنارشیگری در چیدن مطالب گوناگون در کنار یکدیگر و... از مختصات یک سایت جدی و مستعد برای جلب خوانندگان و یا بازدیدکنندگان هرچه بیشتری از آن است.ر
اما، متاسفانه در سایت دوست ما آقای یعقوب، نه از سیستم ژورنالیستی و نه از معلومات کافی و تخصصی مورد نیاز دربرخورد با مباحث مختلف و نه از ارائه آلترناتیوی در مقابل نظریات مورد نقد و انتقاد و نه از درجه بندی صحت و سقم اخبار واصله از منطقه و ذکر منبع آنها و نه از هویت مشخص و روح مسلط بر آن و حتی از یک گرامر انشائی و املائی بدون غلط و نه از ادیت ادبی برای روان خوانی مطالب، برخوردار است. با چنین سایتی، مسلما نمیتوان نتیجه مطلوبی از تلاشها و انرژی وافری که آقای یعقوب صرف آن میکنند گرفت؛ تا چه برسد به جلب توجه تمامی مجامع حقوق بشر جهانی و ژورنالیستهای حرفه ای و خبرگزاریهای معتبر جهانی به آن!ر
بنابراین، دوست ما بجای "بازنده" اعلام کردن خود، باید در کیفیت و محتوای سایت خود یک بازنگری جدی و اصولی بعمل بیاورند و بیلان سالانه و شش ماهه از جمعبندی سایت خود در یک صفحه مشخص ارائه کرده و در معرض قضاوت خوانندگان و حتی خود قرار بدهند تا بعینه پی ببرند که تمامی اقدامات و تلاشهای وی آیا در جهت ایجاد گردبادی خبری و اطلاع رسانی به جهانیان بوده و یا تنها طوفانی در فنجان بوده است!ر
اما، اگر مسئله اصلی دوست ما، از یکسو پربها دادن بیش از حد به نقش سایت خود و عدم توجه به اشکالات و نقایص اساسی و جدی آن باشد، از سوی دیگر نیز، ناروشن بودن وظیفه و حد و حدود خواسته های خود از یک سایت خبری، سیاسی و فرهنگی است. یک نشریه و یا سایت با مضمون سیاسی و اجتماعی خود، یک نیرو و یا جریان نبوده بلکه وسیله ایست برای بازتاب نقطه نظرات ، اهداف و برنامه و موضعگیریهای مضمونی و موضوعی یک جریان فکری مشخص و منعکس کننده مبارزات و فعالیتهای آن نیرو. پس، داشتن انتظار از یک سایت و یا یک نشریه به تنهایی در رسانیدن، "واقعیتهای جاری در منطقه... بگوش جهانیان و ارگانهای بین المللی"، آنهم یک سایت بدون برنامه و هدفی معین و هویت ملی و سیاسی نامشخص و با سطح نازلی از تخصص ژورنالیستی، خواستی عینی و منطقی نمی تواند باشد. ما، وقتی می توانیم، "واقعیتهای جاری در منطقه را بگوش جهانیان و ارگانهای بین المللی" رسانیده و موفق به جلب افکار و حمایت عمومی جهانیان و مجامع حقوق بین المللی از خواست های انسانی و برحق ملت خود بشویم که از یکسو در وهله اول پیشگامان این جنبش را حول یک برآیند عمومی از اشتراکات نظری آنها متشکل ساخته و خواست های ملت خود را حول آرمانهای اساسی آنها سازماندهی و مبارزات انها را در خارج از کشور منعکس نمائیم. از سوی دیگر، جلب حمایت جهانی به مبارزات و خواست های ملتی مفروض، بدون وجود یک لوبی پرقدرت و کارآمد، امریست غیرمحتمل. لوبی ایکه بتواند با نزدیکی و ایجاد مراوده و طرح دوستی با اشخاص و افراد مؤثر در مجامع حقوقی بین المللی، ژورنالیستها و با گردانندگان رسانه های معتبر جهانی، روشنفکران و نظریه پردازان بزرگ در عرصه حقوق ملتها در کشورهای محل اقامت خود و در بنگاههای خیریه و امدادرسانی جهانی، نظر و حمایت آنها را به خواست ها و محرومیتهای حقوقی و سیاسی ملت خود جلب نماید.ر
ما تابه امروز نه تنها در پیشبرد وظایف فوق در خارج از کشور ناموفق بوده ایم، بلکه حداقل در ایجاد یک سایت مرکزی خبری و سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مشترک، مثلا بنام، "سایت تورکمن" از طریق مساعی و اتحاد عمل سایتها و وبلاگهای موجود و در گردآوری امکانات مالی، انرژی و مهارتهای فنی آنها در یک مرکز واحد، ناتوان بوده ایم و یا حتی این امر ممکن است تاکنون به مخیله کسی نیز خطور نکرده باشد. در چنین سایتی کسانیکه خود را گروه و یا جریانی می دانند و منفردین و فعالین تورکمن می توانند نقطه نظرات خود را آزادانه بیان کرده و اخبار و گزارشات پراکنده در سایتها و وبلاگهای متعدد در مجموعه ای واحد گرد آمده و خود گامی در نزدیکی و اتحاد تورکمنهای خارج از کشور فراهم خواهد آورد. ایجاد چنین سایت واحد و متمرکز با مجموعه ای متنوع و با گزارشات و اخباری پربار از وضعیت منطقه و ایران و با ترجمه مهمترین آنها به زبان انگلیس، نمی تواند از نظر ژورنالیستهای حرفه ای و رسانه های گروهی پرنفوذ و مجامع حقوق بشر و از نظر بازیگران سیاست منطقه و دولتهای ذینفع در مسائل آسیای میانه و ایران، بدور بماند و هرعلاقمندی به مسائل تورکمنها در ایران براحتی می تواند با مراجعه به این مرکز و نه سایتها و وبلاگهای متعدد و بی محتوا و یا بعضا پرمحتوا به اطلاعات مورد نیز خود از ملت ما و مسائل و مشکلات و خواست های جاری و درازمدت آن، دست بیابد!ر
ناکامیها، اصولا آرزوهای برآورد نشده هستند. اما، در مواردی نیز این خود آرزوها در صورت بلندپروازانه و خیالی و خارج از توان واقعی و بدور از واقعیتها هستند که موجبات ناکامیها را فراهم می آورند. بنابراین، آقای یعقوب قبل از اینکه "ما روشنفکران، روزنامه نگاران ترکمن و احزاب و سازمانهای ترکمن، در جنگ اطلاعاتی بازنده"، اعلام بکنند باید به این پرسش حتما قبلا جواب داده باشند که وظیفه این "ما"، چه بوده است و آنها به چه آرزوهایی در خارج از کشور جامه عمل می پوشانیدند که از عهده آن برنیامده و ناکام مانده اند؟ لذا، نه تنها آقای یعقوب تا به امروز بطور مشخص به این سئوال اساسی جوابی نداده اند، بلکه مدتهاست که در پالتاگی برای یافتن جوابی مشخص به این سئوال تلاش میکنند، نتوانسته اند به پاسخ آن نزدیکتر برسند. زیرا، متد برخورد و یا زاویه ورود آنها به این پرسش، نادرست بوده است. این دوستان می بایستی قبل از اینکه به این سئوال اساسی بپردازند به سئوالاتی که موجد این علامت سئوال بزرگ در برابر ما در خارج از کشور شده است جواب داده و سیستم تفکر و نظر خود را طی مباحثاتی برنامه ریزی شده برای یک بحث پلمیک برای پرداختن به سئوال اساسی، روشن می ساختند.ر
مسلما این بحث، بحث تبعیدیان سیاسی و پابرجا ماندگان بر سر اعتقادات خود است و نه مربوط به خودتبعیدیان بی تفاوت در قبال سرنوشت ملت خود و یا مسافران بریده از آرمانهای ملی و انسانی ملت خویش و درحال تردد بین تهران و پایتختهای اروپایی که با بحثهای به ظاهر آتشین در مورد "وظیفه اصلی ما در خارج از کشور" گوی سبقت را از سیاسیون نیز ربوده اند و با بزرگتر و غیرعادی تر جلوه دادن پراکندگی و تشدد موجود مابین تبعیدیان سیاسی برجای مانده در خارج از کشور، نه در جهت تخفیف و کاهش این تشدد بلکه در جهت تشدید آن کوشا بوده و همه را در یک دور تسلسل باطل که تنها بکار افزایش عمر رژیم می آید، به بیراهه می کشانند، است!ر
این سئوالات که تنها جواب به آنها می تواند راهگشای دستیابی ما به حل سئوال اصلی گردد، به قرار ذیل می توانند مطرح گردند:ر
ر- آیا ما معتقد به تغییر این نیرنگستان آریایی-اسلامی و در رأس آن رژیم شوونیستی- مذهبی حاکم بر آن، هستیم؟
ر- آیا ما نه تنها معتقد به تأمین حقوق شهروندی و سیستم سکولار در ایران، بلکه خواهان برقراری حاکمیت ملی ملتمان بر سرزمین خویش هستیم؟
مسلما، کسانیکه به این سئوالات جواب مثبت می دهند و بنا به یک انتخاب اجباری و غیرآزادانه در خارج از کشور بسر برده اما در این شرایط مکانی متفاوت نیز، تفاوتی بین مبارزه در خارج از کشور ندیده و این دو را در یک رابطه تنگاتنگ ارگانیک و فعالیت خود را تداوم همان مبارزات خود در داخل کشور در شکل و شرایط دیگری می بینند، اساسی ترین وظیفه خود را بصورت ذیل برخواهند شمرد:ر
ر1- پیشبرد دیالوگ بین نیروها و روشنفکران تورکمن در خارج از کشور برای فراروئی به تشکل مؤثر و تأثیرگذار در خارج و داخل و یا حداقل برای هماهنگی و کانالیزه ساختن فعالیتهای خود در یک راستای معین و واحد و سالم سازی فضای سیاسی خارج از کشور مابین خود و زدودن پیشداوریها و ذهنیتهای منفی بجای ماده از دوران وابستگی آنها به نیروهای به اصطلاح سراسری، سوء تفاهمات و کدورتهای بی پایه و اساس و قابل رفع!ر
ر2- افشای ماهیت ضد دمکراتیک و ضدبشری رژیم، بی عدالتی های آن در حق اقلیتهای ملی، مذهبی، دینی و زنان و بویژه افشای سیاست ضدملی رژیم در مورد ملت تورکمن در ایران و سخت تر کردن فضای تنفسی رژیم در خارج از کشور!ر
ر3- نفوذ دادن هرچه بیشتر ایده های دمکراتیک، آزادی خواهانه و سکولار و ملی گرایانه به منطقه و کمک برای آماده سازی مبارزین و روشنفکران تورکمن در داخل منطقه جهت مادیت بخشیدن به این ایده ها بعنوان آلترناتیوی برای مرحله پایانی مبارزه با رژیم و در بدترین حالت برای مرحله بعد از بعد جمهوری اسلامی!ر
ر4- پیشبرد دیالوگ و گفتمان مدرن و اقناعی با احزاب و سازمانهای سیاسی ایرانی، جهت کمک به پالایش آنها از دیدگاههای شوونیستی و برتری طلبانه رایج در میان آنها برای پایبندی آنان به تغییر ساختار تمرکزگرایانه و شوونیستی قدرت در ایران و رعایت کامل حقوق اقلیتهای ملی در فردای بدون رژیم اسلامی!ر
اما، کسانیکه به دلائل گوناگون به پرسشهایی که قبل از سئوال در مورد "وظیفه اصلی تورکمنها در خارج از کشور" باید به آنها جواب داده بشوند، پاسخی منفی و یا متفاوت با پاسخ فوق دارند، مسلما وظایف تورکمنها در خارج از کشور را بگونه ای دیگر چون، فعالیت فرهنگی، معرفی فولکلور و موسیقی، ادبیات و تاریخ ملت خود به مجامع روشنفکری و هنری در حارج از کشور و در بهترین حالت وظیفه خود را آشنا ساختن افکار عمومی جهانیان با بی حقوقی و عدم رعایت حقوق بشر از طرف رژیم در میان ملت خود... تعریف خواهند نمود. در هر حال این دو نوع تعریف از، "وظیفه اصلی تورکمنها در خارج از کشور"، لازم و ملزوم و مکمل یکدیگر و نه متضاد معرفی و جلب افکار عمومی دنیای خارج به وضعیت بی حقوقی یک ملت تحت سلطه و مبدل شده به انسانهای درجه دوم در سرزمین خود هستند. این دو تفکر و این دو تعریف در عمل تاکنون تجارب مثبت و معینی، هرچند ناکافی و غیر سازمان یافته در خارج از کشور اندوخته اند و اکنون برای ارتقاء آن تجارب به سطحی عالی، سازمان یافته و هدفمند، کنکاش و تفکر مشترکی باید بعمل بیاید.ر
ما، چون تاکنون به تعریف مشخصی از، "وظیفه اساسی تورکمنها در خارج از کشور"، در سایت دوستمان آقای یعقوب برخورد نکرده ایم، درک دلیل ابراز ناکامی و ناامیدی وی نیز از برآورده نشدن کدام وظیفه و آرزو برای ما هنوز نیز جزو مجهولات باقی می ماند! ولی تأکید ویژه وی در اطلاعیه خود بر هویتی "بعنوان یک ایرانی و فعال سیاسی ترکمن"، حداقل زحمات وی را نیز در اذعان عمومی بحساب مبارزات عام مردم ایران با رژیم اسلامی میگذارد و نه مبارزه خاص یک مبارز تورکمن در ایران جهت احقاق حقوق ملی ملت خود. این امر در کنار نام سایت آقای یعقوب، "ترکمن ایلیم" بکار هرچه بیشتر کمرنگتر ساختن زحمات یک تورکمن مبارز و محو هویت ملی وی در میان یک هویت جغرافیایی و عام کشوری بنام ایران، می آید. زیرا، کلمه "ایلیم" هرچند در زبان تورکمنی مترادف با همان مفهوم "یوردوم" و یا "واطانیم" و یا "اولوسیم" است، اما در یک سایتی که زبان اصلی آن، فارسی است متأسفانه نه تنها معنای مورد نظر دوستمان از آن مستفاد نمیشود، بلکه بعکس خود تبدیل گردیده و معنایی متصاد و منفی با مقصود مورد نظر وی را در خواننده فارسی زبان تداعی و ساختار اتنیکی بسیار عقب مانده و متضاد با واقعیت تکامل اتنیکی جامعه تورکمن را تداعی می کند! زیرا، "ایل" و "ایل- ام"، در علم اتنوگرافی متعلق به دوران ماقبل تکامل اتنیکی جامعه به قبیله است. حال که حتی سلطنت طلبان و سوسیال- شوونیستهای وطنی، ملت ما را از، "عشایر مرزنشین" و "تراکمه" به قوم ارتقاء داده اند، چرا خود ما نادانسته به "ایل" بودنمان اصرار بورزیم!! ما، امیدواریم که دوست ما در اطراف نام سایت خود نیز تأمل و تعقلی بعمل بیاورند!ر

کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن
ر7 سپتامبر 2007

torsdag, september 06, 2007

کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن، تمامی تورکمنهایی را که در مبارزه برای تغییررژیم اسلامی درایران بعنوان بزرگترین مانع در راه برقراری عدالت و آزادی و تأمین برابرحقوق شهروندان وملتهای تحت ستم دراین کشور مبارزه کرده وجان خود را دراین راه با هرایدئولوژی و درصف هر جریان سیاسی فدا کرده اند بدون استثنا شهدای ملت تورکمن در مبارزه با رژیم اسلامی ایران میداند. ما با تشکرازدوستانی که نام شهدای زیررا که درصف سازمان مجاهدین، طی مبارزه مسلحانه در مناطق مختلف ایران و منطقه و یا به دست دژخیمان رژیم اعدام گردیده و به شهادت رسیده اند را دراختیار کانون قرار داده اند ما این افراد را جزو شهدای ملت خود اعلام کرده و نام بزرگ آنان را بر خیل شهدای ملت مان می افزاییم:ر

حضرتقلی کُر (62-61)ر
بهروز بهلکه (تیرباران در سال 1363)ر
اراز سلاقی (تیرباران سال 1363)ر

افرادیکه در عملیات معروف "فروغ جاویدان" مجاهدین در مرداد ماه سال هزاروسیصدو شصدوشش به شهادت رسیده اند:ر

عبدالحکیم آتابای (از روستای پولی حاجی گنبد)ر
احمد نیازی
عبدالقادر برزین
محمد علی زارع گل چشمه (رامیان گنبد)ر
قربان عزیزی(بجنورد)ر
و
آنه مخمد مرادی فرد
در مبارزه با نیروهای مشترک سپاه پاسداران و اتحادیه میهنی جلال طالبانی معروف به " یکه تی" در سال 1369 در کردستان عراق به شهادت رسید.ر
ر
گرامی باد خاطره شهدای ملت تورکمن!ر
کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن
2007-09-05

ر...توماج و دو نفر دیگر را دزدیدند
ر
در مسیر شمال به تهران...ر
ر
ر... شما ببینید در اواخر اسفند سال 1357 ترور از داخل جمهوری اسلامی ایران شروع میشه. یعنی علاوه بر عوامل ساواک که گاه و بیگاه جاهایی انفجاراتی و کارهای کوچکی انجام میدن، اولین گروهی که دست به اسلحه میبره از درون انقلاب سر در می آره یعنی (گروه فرقان) و کار را با زدن نیروهای خود انقلاب شروع می کنند، این خود خیلی جالب یعنی به معنی تلخ اش، یعنی به معنی تکان دهنده اش.ر
ما در همین دوران می بینیم که در گنبد کاووس مرحوم توماج یکی از مبارزان قدیمی ودمکرات، سوسیال دمکرات چپگرا و طرفدار وعضوسازمان چریکهای فدایی خلق و دو نفردیگر از یارانشون اینها توسط دارو دسته آقای غرضی که در دوران هاشمی رفسنجانی ایشون هم جزو سلاطین بی تاج و تخت بودند در حوزه مخابرات و این فاجعه ننگین سیستم مخابراتی چند ده میلیاردی اما ناکارآمد وبشدت آسیب پذیر... ایشون وآقای محسن رفیق دوست که درآن موقع ایشون مسئول لوجستیک سپاه بود و پادگان خلیج دستش بود و شما فکرش را بکنید لوجستیک چه ربطی داره مثلاً به گروههای سیاسی. درهمین دوران سپاه با اینکه تازه تأسیس بود کمیته ها تازه تأسیس بودند بالاخره یک تشکیلاتی شبه اطلاعاتی وجود داشت و عوامل بسیار خبره تر و با تجربه تر مثل مرحوم داود کریمی و ... در واقع غولهای اطلاعات و امنیت انقلاب بودند، قبل از اینکه اینها بتوانند تشکیلات انقلابی بوجود بیاورند به یک دلیل واهی و توهمی که ایجاد می کنند، بله چپها در تورکمنصحرا تشکیلات تجزیه طلبی راه می اندازند، آمدند و توماچ و دو نفر دیگر را دزدیدند در مسیر شمال به تهران اینها رو به قتل میرسونند و جسد اونها رو به زیر پل انداختند، دقیقاً ببینید این رویه تا قتلهای زنجیره ای پائیزسال 1377 ادامه پیدا می کنه و دقیقاً همین رویه است، آدم ربائی، کشتن، رها کردن جسد در یک جایی. ...ر

از مصاحبه رادیو آزادگان: با دانش معتمدی بتاریخ 13 اگوست 2007
http://illia.zaadz.com/blog?page=3

برای شنیدن مصاحبه، می توانید به آدرس اینترنتی زیرمراجعه نمایند:ر
http://www.iran57.com/Mosahebe%20haaye%20akheer%20.html