torsdag, april 26, 2007


ترياك كشينگ اؤكونجى

نأمه اوچين چكديم نشأنى،ر
آياغيما اوريپ تـشأنى؟
ايندى گؤزويندن دوشديم،ر
بولديم- دا من اله شانى.ر
گيتدى منينگ هرنه باريم
غالمادى ناميسيم- عاريم.ر

ايگلأپ بويونيم غيله دؤندى،ر
نشه سيز گون يئلا دؤندى
غالمان منده قورپ- انگكام
غارينجا- دا پيله دؤندى.ر
گيتدى بارجه عقل- هوشيم،ر
يؤز اؤويردى دنگيم- دوشوم.ر

گؤره ر گؤزوم گؤرمز بولدى،ر
گؤره چ يرنى اومز آلدى،ر
يوزده شرم- اويات غالمان
آرمان غيزيل منگزيم سولدى،ر
تانيش- بيليش بارينه يتدين
گداى گزديم، ديلگ اتديم.ر

يادا دؤندى اينگ ياقينيم،ر
چيقماز بولدى سسيم- اوينيم.ر
دوست اؤودين دينگله مديم،
گچمه يأر هيچ آيئم- گونيم
اؤز اؤيومى اؤزوم ييقديم.ر

Tirýek-keşiñ ökünji

Näme üçin çekdim neşäni,
Aýagyma urup teşäni?
Yndi gözden düşdüm,
Boldum-da men eleşany.
Gitdi meniñ herne barym,
Galmady namysym-arym.

İýgläp boýnum gyla döndi,
Neşesiz gün ýyla döndi.
Galmady mende gorp-eññam,
Garynja-da pile döndi
Gitdi barja akyl-huşum,
Ýüz öwürdi deñim-duşum.

Görer gözüm görmez boldy,
Göreç ýerini ümiz aldy,
Ýüzde şerim-uýat galman,
Arman gyzyl meñzim soldy.
Tanyş-biliş baryna ýetdim,
Gedaý gezdim, dileg etdim.

Ýada döndi iñ ýakynym,
Çykmaz boldy sesim, üýnim,
Dost öwüdin diñlemedim,
Geçmeýär hiç aýym, günüm,
Öz öýümi özüm ýykdym.
ر
1924 بردی کربابایف

tisdag, april 24, 2007


...

حق سوزیمه دیار موللالار غالاط
یامان سوزگه یاپار بولدیلار خلعت
قاسام ادیپ اریتدیله رگور پولات
چوخ قاراشدیم عجب ایام گلمه دی

****

GEPE DÄL, HAKA ÇAPAYLYÑ.


****


YATAN ÝERIÑ ÝAGTY BOLSÜN


AVDYAGA!






måndag, april 23, 2007

گزارش برگزارى موفقيت آميز دومين كنگره حزب مردم بلوچستان

ھم اكنون، اگر چه، در سرتاسر بلوچستان حكومت نظامى اعلام نشده اما مقررات نطامى ـ امنيتى حكمفرماست و به ھمين دليل بلوچستان ظاھرى جنگ زده به خود گرفته است كه اين امر به نوبه خود باعث تشديد نقض قوانين حقوق بشر در بلوچستان در مقايسه با ساير نقاط ايران گرديده است. بنا به اصل خشونت٬ خشونت را باز توليد خواھد نمود٬ اين فراگشت به نوبه خود٬به مقاومت مسلحانه عليه نيروھاى سركوبگر رژیم مذهبی در طى دو سال گذشته شدت بخشيده است. در سالى كه گذشت صد ھا نفر از جوانان ملت صبور بلوچ توسط جلادان و تفنگداران رژيم به خاك و خون كشيده شده و ھم اكنون بنا به ادعاى مسئولين رژيم 700 نفر محكوم به اعدام و در انتظار اجراى حكم بسر ميبرند كه در اين ميان جان 7 نفر از آنان در معرض خطر جدى است.ر

onsdag, april 18, 2007

چشم اندازاوضاع ایران در سال جدید!ر

با فرا رسیدن سال نو، یکسال دیگر به عمر رژیم اسلامی افزوده گردید و مردم ایران نیز یکسال دیگر از فاصله خود با سال بدون رژیم اسلامی را کمتر ساخته اند. سالی که گذشت مسلماً، همانند سالهای قبل سال جنگ رژیم با ملتهای تحت ستم ایران، با اقلیتهای مذهبی و دینی، با دانشگاه و دانشجو، مطبوعات، کارگران، زنان و فرهنگیان بوده است!ر
تحلیلی گذرا به روندی که رژیم در مقطع گذار بر سال جدید طی نموده و مسایل داخلی و خارجی که در سال جدید فراروی آن قرار دارد، میتواند چشم انداز دقیقتری از اوضاع اتی ایران، جهت اتخاذ تاکتیکها و سیاستهای مؤثر به مبارزان تورکمن بدهد. بررسی ذیل گامی است در این راستا.ر

اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران در سال جدید :ر

رژیمی که تصمیم بر سر پا نگه داشتن ابدی اسلام و استبداد، ستم ملی و اختناق، بدون هیچگونه تعدیلی در شدت و حدت آن گرفته است، باید جواب اقتصاد، معیشت و اشتغال در دیگر معضلات اجتماعی را داده و در پی تأمین ثبات و امنیت داخلی و خارجی کشور باید باشد. اما، جمهوری اسلامی، نه از موضع یک دولت مسئول بلکه از موضع یک گروه شورشی بقدرت خزیده با تمامی وظایف فوق برای یک دولت برخورد کرده در جوابگوئی و حل بخشی از این وظایف نه تنها به امروز عاجز مانده، بلکه خود بر دامنه آن نیز افزوده است.ر
سال گذشته را نیمی از مردم ایران، در زیر خط فقر به انتها رسانیده اند. زیرا، بنابه تعریف مقامات خود دولت اسلامی، مرز خط فقر در ایران، بین 130 تا 200 هزار تومان است، اما در عین حال، حداقل دستمزد در این کشور در حدود چهل هزار تومان باقی مانده است. بیکاری دو رقمی آشکار و پنهان، علیرغم شعارهای دولت اسلامی، باز در سال گذشته رکود بیش از سی درصدی خود را حفظ کرده است.اکنون در سیستم اقتصادی رژیم، بیکاری با تورمی که عمدتاً از ساختار انحصاری توزیع و از سیاست کسر بودجه و افزایش نقدینگی ناشی میشود، تؤام شده و پدیده رکود تورمی را براین اقتصاد مستولی کرده است.ر
ندانم کاری و ناشیگری دیگر رژیم در سال گذشته در عرصه اقتصادی، پائین آوردن نرخ بهره بانکی در کشوریکه نرخ تورمی آن بیش از 25% در سال و از بازار سهام بسیار محدود و عقب افتاده ای برخوردار است، میباشد. در حالیکه در چنین کشوری یکی از راههای مبارزه با تورم، تشویق و ترغیب مردم به نگهداری هر چند طولانی تر نقدینگی خود، در سیستم بانکی است. از سوی دیگر، پائین آوردن بهره بانکی، رابطه مستقیمی با فرار سرمایه به بخش ساختمان سازی و زمین خواری دارد. در نتیجه در سال گذشته، فعالیتهای اقتصادی باز نیز هر چه بیشتر در مسیر دلالی و رانت خواری و معاملات زمین و ساختمان قرار گرفته و قیمت زمین و ساختمان، حداقل در شهرهای بزرگ و بویژه در تهران به پنجاه درصد افزایش یافته است. درسال گذشته، فتوای واگذاری و فروش بیشاز هشتاد درصد از صنایع و اموال دولتی به بخش خصوصی جهت خصوصی سازی اقتصاد دولتی، به دخالت بیش از حد و غیر معقول دولت در امور اقتصادی که برای سوء استفاده هر چه بیشتر مقامات و بنیادهای رنگارنگ و آقازاده ها و روحانیون بالا مقام صورت میگیرد، منجر گردیده و صاحبان صنایع و سرمایه گذاری بخش خصوصی در کارهای تولیدی، بازار نیز به مرز ورشکستگی نزدیکتر شده اند.ر
شاید، سخن گفتن از از جیره بندی بنزین در کشوریکه از لحاظ ذخایر نفتی در جهان، در رده دوم قرار دارد، عجیب بنظر میرسد، اما در رژیم اسلامی هیچ چیز غیر عادی و عجیب وجود ندارد. ایران اسلامی، اکنون با کمبود شدید ظرفیت پالایشگاههای خود مواجه است که تنها میتواند 60% از تقاضای روز افزون داخلی را برآورده سازند و بقیه نیاز سوختی آن باید از طریق واردات بنزین ببهای حدود 45 سنت برای هر لیتر، یعنی پنج برابر قیمت فروش آن وارد بشود! دولت اسلامی ایران، بعد از چندین سال تعلل و پیش کشیدن طرخهای مختلف، ظاهراً آماده شده استکه در سال آینده طرحی را برای جیره بندی بنزین به اجرا بگذارد و قیمت آنرا در هر سال ده درصد افزایش بدهد تا شاید با این طرح چند میلیارد دلار از هزینه سالانه سوبسید و یا یارانه پرداختی بر بنزین بکاهد. اما، اینکه یک دولت پوپولیست عوامگرا، تا چه حد میتواند دست به چنین ریسکی که خود میتواند باعث بروز اغتشاش و بحران و تولید و توزیع بشود، بزند آنرا آینده ای نه چندان دور معلوم خواهد نمود!ر
ندانم کاریها و اولویت دادن ایدئولوژی بر اقتصاد، تبعیض در اختصاص بودجه به مناطق پیرامونی، در بودجه سال جدید نیز کاملاً انعکاس یافته است، بودجه ایکه رئیس جمهوربی اطلاع از قوانین اقتصادی و نآگاه به مکانیزم عملکرد آن براستراتژی اقتصادی دراز مدت کشور، آنرا کاملاً خالی از کاستی و هرگونه عیب و نقض توصیف کرده است. اما همین لایحه بودجه، حتی پس از تصویب در مجلس ملایان، دوبار به اصلاحیه احتیاج پیدا کرده و هنوز نیز وضعیت آن نامشخص و نامعلوم مانده ست!ر
به این مجموعه تیره و تار وضعیت اقتصادی ایران در سالیکه در پیش رو است، باید تأثیر و عملکرد بسیار منفی و حتی تعیین کننده عوامل خارجی و تأثیرات مستقیم دوقطعنامه صادر شده از طرف شورای امنیت و تنگتر شدن هر روز حلقه محاصره اقتصادی را نیز بر آن افزود. اکنون دولت آمریکا اقداماتی را بمنظور جلوگیری از خرید گاز، توسط کشورهایی چون هند و ترکیه آغاز کرده و به ایندو کشور پیشنهاد یافتن جایگزینی برای گاز ایران و مشخصاً به هندوستان پیشنهاد جایگزینی آن با گاز کشور قزاقستان را کرده است. آمریکا، تاکنون موفق شده استکه اجرای پروژه هشت میلیارد دلاری هند و ایران را که میتواند از طریق یک خط لوله دو هزار و ششصد کیلومتری از طریق خاک پاکستان، روزانه صد و پنجاه میلیون متر مکعب گاز ایران را به هند برساند، به تأخیر بیاندازد و مسلماً در سال آینده نیز این تلاشها ادامه خواهد یافت!ر
مسئله شرکت مستقیم و یا غیر مستقیم رژیم بنیادگرایان اسلامی در تمامی بحرانهای منطقه و ایجاد و یا دامن زدن به تشنج در خاورمیانه و کمک مالی میلیونی و تسلیح بنیادگرایان وابسته بخود در این مناطق، عامل فشار دیگریست بر اقتصاد بیمار و روبه تلاشی اینکشور. اعطای کمکهای دویست میلیون دلاری سالانه این رژیم، تنها به حزب الله لبنان به حساب و از سفره مردم، یکی از نمونه های آن است!ر

سال نو یا سال فاجعه ؟

از شواهد و قرائن اینگونه استنباط میشود که جدال داخلی در میان سردمداران رژیم در مورد سیاست مقابله با فشار بین المللی در باره مسئله انرژی هسته ای رژیم، به مرحله حساسی رسیده است و همین مسئله در میان مافیای قدرت، وضعیتی در حد فلج سیاسی ایجاد کرده و امکان اتخاذ هر گونه تصمیم گیری نهائی، ناتوان و عاجز تر بنظر میرسد و در عمل اقتدار معنوی و سیاسی ولی فقیه را بر جمع سفلگان خود و بر قطب های قدرت در نظام اسلامی، از دست میدهد، نه تنها توان چاره اندیشی مؤثرو پیشگیری از وقوع یک فاجعه را تاکنون از خود نشان نداده است، بلکه با بیانات ناسنجیده و شعارهای توخالی و عوامفریبانه، خود آتش بیار معرکه شده است!ر
سیاست بی تفاوتی در قبال هشدارهای مجامع بین المللی و بازی با اراده جهانی در مورد مسئله اتمی، بالاخره در پایان سال، نتیجه خود را برای سران رژیم اسلامی آشکار ساخت. اگر، دولت آمریکا در آغاز پیش کشیده شدن مسئله اتمی ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد تنها بوده است، اما به یمن ندانم کاریها و سیاست غلط رژیم، دیری نپائید که که اروپائیان در کنارآمریکا قرار گرفتند و اکنون چین و روسیه که قرار بود دوست ایران باقی بمانند، با آنها همگام شده اند که این خود بهترین دلیل در شکست دیپلماسی رژیم اسلامی و نادرستی تحلیل وی از تضاد منافع و صف آرائی قدرتهای جهانی در مقابل هم است! تنها دو ماه بعد از صدور اولین قطعنامه 1737 تا رأی گیری در باره قطعنامه 1747، اتحادی جهانی علیه ایران شکل گرفت و قطعنامه حاوی مجازاتهای بین المللی به اتفاق آراء در آغاز سال نو از تصویب شورای امنیت گذشت! بنابراین، رژیم اسلامی در آغاز سال نو، در صحنه بین المللی کیش و مات شده و در منطقه خاورمیانه نیز زمان بنفع این رژیم نیست. زیرا، مساله فلسطین با تشکیل " حکومت اتحاد و دوستی"، بین گروههای حماس و سازمان الفتح در حال سامان گرفتن است و آرامش تدریجی به لبنان باز میگردد. در عراق بین شیعه ها، منجمله گروه مقتدا صدر و دیگران شکافهایی بوجود آمده و در لبنان شرایط به ضرر جمهوری اسلامی در حال چرخش است و حزب الله روبه ضعف است. در میان کشورهای عربی اتحادی علیه خطر شیعه گری رژیم ایران در منطقه بوجود آمده و اسرائیل با استفاده از نفی " هولوکاست" و با ادعای مکرر محو اینکشور از صفحه جهان از طرف رئیس جمهور ایران، مشروعیت اخلاقی حمله به مراکز اتمی ایران را در اذعان عمومی جهان بدست اورده است!ر
اما بنظر میرسد که سران رژیم اسلامی هنوز نیز وادار به تفکر در مورد فرجام ماجراجوئی اتمی و تشنج آفرینی و بحران زائی در منطقه و شیعه گری در مقابل اکثریت سنی مذهبان دنیای اسلام نشده اند. منوچهر متکی، پس از تصویب قطعنامه جدید مبنی بر گسترش تحریم ها علیه رزیم اسلامی در شورای امنیت، " قطعنامه 1747 را غیر قانونی و ناعادلانه خواند"، و تأکید کردند که ایران غنی سازی اورانیوم را تعلیق نخواهد کرد؛ و خامنه ای رهبر رزیم نیز در سخنرانی نوروزی خود در مشهد، همانند یک چاقو کش معمولی، شورای امنیت را تهدید به دست زدن به " بی قانونی" کرده و رژیم وی با روی آوری به روشهای کهنه شده خود برای انحراف توجه مردم از مشکلات فزاینده اقتصادی و اجتماعی و از شکست دیپلماسی رژیم در عرصه جهان و منطقه به باج گیری از دولتهای خارجی رو آورده و موجب برپائی نمایش آدم ربائی، از نوع گروگانگیری پانزد تن از ملوانان نیروی دریایی انگلیس در داخل مرزهای، آبی عراق شده است!ر
در آخرین قطعنامه شورای امنیت در آستانه سال نو، هر چند رژیم ایران به " تعلیق در برابرتعلیق"، و به بازگشت بر سر میز مذاکره دعوت شده و ظاهراً احتمال حمله نظامی به ایران بعنوان گزینه اصلی در بازداشتن این رژیم از ماجراجوئی اتمی کنار گذاشته شده است. لذا، تمهیدات و تدارکات نظامی علیه رژیم ایران، فراتر از آن پیش رفته استکه رهبران رژیم اسلامی در مورد آن فکر میکنند و یا ظاهراً برای فریب مردم آنرا جدی تلقی نمیکنند. نگرانی از یک حمله نظامی احتمالی از طرف امریکا و اسرائیل را حتی میتوان در تحرکات و اقدامات سفارتخانه های خارجی در تهران برای خروج دیپلماتها و کارکنان و اعضای خانواده آنها، طرحهایی را تهیه دیده اند. دیپلماتهای غربی عموماً براین باورند که حمله احتمالی تا پیش از پایان سال 2007 میلادی، صورت خواهد گرفت. بنوشته اورشلیم پست، حمله نظامی احتمالی غرب یا اسرائیل، پیش از آن انجام خواهد شد که جمهوری اسلامی به میزان لازم اورانیوم غنی شده ای که برای تهیه سلاح اتمی موردنیاز است، دسترسی یابد!ر
اکنون برای آمریکا و متحدان آن که دیگر به همسایگان جنوبی و شرقی ایران تبدیل شده اند، گردآوری نیروی مورد نیاز برای حمله نظامی به ایران در خلیج فارس با پیوستن ناو " یو یو اس اس جان استینتس " بعنوان یکی از بزرگترین و قدرتمندترین ناو جنگی جهان با بیش از هیجده هزارمترمربع باند پرواز و با کشتی های کمکی و با همراهی یک یک ناوگان هوائی و با توان مین گذاری در صدها کیلومتر دورتر از خود و با برپائی مانور بزرگ هماهنگی این نیروها، به اوج خود رسیده است. مسلماً حمله نظامی به ایران، ابعاد فاجعه آمیزی خواهد داشت که شاید در تصور حاکمان ماجراجو و جنگ طلب ایران نیز نمیگنجد. این حمله تنها به مراکز اتمی ایران محدود نشده، بلکه زیر ساخت های اقتصادی و زیربنایی، پلها، کارخانجات بزرگ، پالایشگاهها و شبکه های راه های استراتژیک نظامی و اقتصادی و فرودگاهها و غیره را در برخواهد گرفت و در نوع خود از لحاظ تلفات انسانی و مادی بدلیل تراکم جمعیتی ایران کم نظیر خواهد بود و شوک بزرگ و ناگهانی بر بازار بورس و سرمایه و بر قیمت نفت در جهان خواهد بود و کشورهای همسایه ایران و حتی اروپا با موج میلیونی آوارگان جنگی روبرو خواهند شد!ر

نقش جنبشهای ملی در جلو گیری از فاجعه جنگ :ر

شناخت و بهره گیری از تضادهای معینی که بر سر اتخاذ سیاست واحد علیه ماجراجوئی اتمی رژیم ایران و بویژه بر سر تعیین آلترناتیوی برای آن در صورت ادامه مقاومت رژیم در قبال اراده جهانی، در میان بازیگران اصلی سیاست جهانی وجود دارد، میتواند موقعیتی مناسب برای جنبشهای ملی در جلوگیری از فاجعه جنگ و برای ارتقاء خود به آلترناتیوی رژیم، باشد. در جهان فرامرزی امروز، نمیتوان از تأثیر عامل خارجی غافل ماند و در صورت فقدان سیاستی برای بهره برداری از این تغییر و تحولات و بی تدبیری رهبران سیاسی جنبشها ملی، هیچ تغییر و تحول جهانی مفید به حال ملتهای تحت ستم در ایران نخواهد بود!ر
اتحادیه اروپا تا سالها در قبال رژیم اسلامی با سیاستی تحت عنوان، " گفتگوی تمدنها"، با امید به اصلاح پذیری یک حکومت ماجراجو و بنیادگرای اسلامی توتالیتر، از نظراتخاذ سیاست امنیتی در قبال ماجراجوئی های اتمی آن و پیشبرد سیاستی قاطع در قبال نقض حقوق بشر و حقوق اقلیتهای ملی و مذهبی در اینکشور، با ارجحیت دادن به روابط اقتصادی خود با این رژیم، دریک حالت انفعالی و رکود بسر برده است. اما، با روی کار آمدن هارترین قطب رژیم اسلامی در ایران به رهبری احمدی نژاد و با افزایش اقدامات تخریبی این رزیم در راه برقراری صلح در خاورمیانه و با ادعای فاشیستی" محو اسرائیل از نقشه جهان" و با اوج گیری عنادورزی این رژیم درقبال ماجرای اتمی خود و با حدت گرفتن نقض حقوق بشر واستبداد در داخل ایران، با دو مسئله امنیتی بسیار مهم در قبال آن مواجه شده است. یعنی، نه جنگ با ایران برای اروپا قابل قبول است و نه یک ایران اتمی برای آن قابل پذیرش است!ر
اروپا، گرد آوردن این دو مسئله امنیتی ظاهراً متضاد را در یک استراتژی مشترک، با گذار از سیاست " گفتگوی تمدنها"، به سیاست انزوای کامل رژیم ایران، انسداد مؤثر روابط اقتصادی، تجاری و مالی خود با آن و با سیاست مذاکره مستقیم بین همه طرفین، بویژه بین آمریکا و ایران، حل کرده است. اولین نشانه این سیاست امنیتی را نیز سه کشور عمده اروپا، آلمان، انگلیس، و فرانسه در رأی مثبت خود به قطعنامه ای شورای امنیت در سال گذشته، نشان دادند. اروپا، همسایه بلاواسطه خاورمیانه است و خط واقعی تبدیل رژیم اسلامی در این منطقه به یک قدرت اتمی به احتمال قوی به یک واکنش زنجیره ای از طرف کشورهای عربی، بویژه کشور مصر و عربستان سعودی منجر خواهد شد. آنها نیز تلاش خواهند ورزید به تسلیحات اتمی در مقابل یک حکومت زیاده خواه شیعه بنیادگرای اتمی، دست یابند و این همان سناریوی وحشتناک برای منطقه و اروپا خواهد بود! بنابراین، اگر کشورهای اروپایی به ضرورت " تغییر رژیم" در ایران، جهت جلوگیری از آغاز این سناریو معتقد بشوند، مسلماً بدنبال آلترناتیوی دمکراتیک، لائیک و حافظ منافع کنونی کشورهای عضو این اتحادیه در ایران و طرفدار بازار آزاد خواهند بود.ر
روسیه که همیشه و بویژه از دوران جنگ سرد، تمایل به بازی با کارتهای سوخته خود آمریکا در هر گوشه از جهان، بدون توجه به مضمون دمکراتیک و یا ضد دمکراتیک آنها در مقابل این کشور دارد و تسلیح اینگونه کشورها در مقابله با آنچه که آنها " مبارزه با امپریالیسم"، میخوانند، بلاانقطاع ادامه داده است. در یران بعد از انقلاب اسلامی نیز، روسیه علیرغم تسلیح این کشور و ساخت نیروگاه اتمی درآن، واهمه بزرگ خود از دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی را پنهان نساخته است. زیرا، این امر مناطق جنوبی این کشور و منطقه قفقاز شمالی را در تیررس بنیادگرایان حاکم بر ایران قرار داده و هژمونی روسیه در آسیای میانه را تضعیف و به تقویت بنیادگرایان اسلامی در کل منطقه منجرخواهد گردید. اما، تناقض بزرگی که روسیه و چین برای مخالفت و حتی " تغییر رژیم" در ایران با آن روبروهستند، واهمه آنها در صورت حمله نظامی آمریکا به ایران، روی کار آمدن رژیمی طرفدار آمریکا در اینکشور و یا فروپاشی و تجزیه آن بعنوان یک منطقه استراتژیک و نقطه اتصال خاورمیانه با حوزه دریای خزر و آسیای میانه است و از همین زاویه نیز آنها مخالفت خود با حمله نظامی آمریکا به ایران را بارها بیان داشته اند!ر
اگر کشورهای اروپائی، روسیه و چین در کنار آمریکا، نتوانند با سیاست انزوا و محاصره اقتصادی و فشارهای بین المللی، رژیم ایران را وادار به توقف غنی سازی اورانیوم و به دست کشیدن از سودای دستیابی به سلاح اتمی بسازند، مسلماً دو گزینه " تغییر رژیم"، از طریق حمله نظامی که آمریکا خواهان آن است و " تغییررژیم"، از درون که اروپا، چین و روسیه طرفدار آن خواهند بود، در دستور کار آنها قرار خواهند گرفت. در عین حال نیز، حفظ یکپارچگی و عدم تغییر جغرافیای سیاسی فعلی آن، با توجه به سیاست تاکنونی آنها در افغانستان و عراق و با توجه به حساسیت اوضاع سیاسی و اتنیکی منطقه خاورمیانه و اسیاس میانه، بعنوان وجه مشترک سیاست آنها در قبال کشور ایران خواهد بود!ر
مسلماً، این حساسیت اوضاع امنیتی و سیاسی ایران و تشدید مبارزات داخلی علیه رژیم اسلامی تضاد سیاست اروپا، روسیه و چین با آمریکا بر سر انتخاب گزینه اصلی " تغییر رژیم" درآینده و ماهیت آلترناتیوی جنبشهای ملی – دمکراتیک ملتهای تحت ستم که امروزه فراتر از یک جنبش ملی و منطقه ای رفته و بعنوان آلترناتیوی که تغییر ساختار قدرت در ایران را هدف قرار داده است، میتواند موقعیت مناسبی در اختیار این جنبشها قرار بدهد. زیرا، این جنبشها ماهیتاً دمکراتیک و لائیک هستند و خواستار دولت فدرالی و غیر متمرکز در چهارچوب جغرافیای سیاسی موجود در ایران و طرفدار برقراری روابط برابر حقوق با تمامی کشورها، بویژه با دنیای آزاد هستند که این امر با ماهیت آلترناتیو مورد نظر کشورهای اروپائی برای رژیم اسلامی، در صورت تغییر احتمالی سیاست آنها در قبال رژیم ایران به " تغییر آن"، مطابقت کامل دارد. از سوی دیگر، جنبشهای ملی در ایران در صورت کسب قدرت نه خواستار ایجاد حکومت متمرکز مرکزی و نه واگذاری استقلال کشور به آمریکا یا به کشوری دیگر و نه خواهان تسلیح ارتش ایران فدرال به سلاح هسته ای که این امر با اهداف مورد نظر چین و روسیه در ایران همسوئی دارد، هستند. بشرطی که جنبشهای ملی، در عین غلبه بر پراکندگی خود در هر یک از مناطق ملی و با ارتقاء به مقام رهبری بلامنازع ملت خود در این مناطق، متحداً در یک جبهه سراسری برای اثبات تنها آلترناتیو شایسته دمکراتیک، لائیک و فدراتیو در مقابل قدرت مرکزی شوونیستی – مذهبی و استبدادی و بحران ساز در منطقه و جهان، مبارزات خود را هماهنگ و سازمانیافته شدت بدهند!ر
بنابراین، سال جدید، سال آزمونی سخت و نهایی برای جنبشهای ملی در ایران خواهد بود که از یکسو با اثبات آلترناتیوی خود برای رژیم بنیادگرای اسلامی، در جهت تغییر ساختار متمرکز قدرت در ایران خیز بردارند و از سوی دیگر، با تشدید مبارزه متشکل و سازمانیافته خود در یک جبهه وسیع جهت " تغییر رژیم" از درون، گزینه مسالمت آمیز تغییر رژیم بجای گزینه حمله نظامی به ایران را در مقابل نیروهای جنگ طلب نهاده و مردم ایران را از فاجعه جنگ نجات بدهند!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران
چهارشنبه ۲۹ فروردين ۱٣٨۶ - ۱٨ آوريل ۲۰۰۷

fredag, april 13, 2007

گزارشی از منطقه:ر
ر
سرقت هویت تاریخی ملت تورکمن!ر

پسر نورمفیدی نماینده امام در استانهای مازندران و گلستان که همانند پدرف ملایی بیش نیست و چون پدر که با احداث بزرگترین کارخانه نئوپان در "قورق" مسئول غارت و غرس درختان جنگلی منطقه است و اکنون از جنگل گلستان که زمانی بکرترین جنگل ایران بوده است، چیزی بجز بیشه زاری باقی نگذاشته است، به غارت آثار عتیقه و باستانی در تورکمنصحرا مشغول شده است. مافیای نورمفیدی در منطقه تحت سرپرستی پسرک وی، بهمراه اکیپی از یک نفر آلمانی و سه نفر دیگر از تهران تشکیل شده است و با راهنمایی شخصی که بدلیل پنهان نگه داشته شدن نام وی، معروف به "آقای محرمانه" شده است، منطقه کلاله را برای یافتن اثار باستانی زیرو رو میکنند. از آخرین غارت آنها که در روز روشن صورت و با ارگانهای انتظامی و امنیتی رژیم در منطقه صورت میگیرد، صد سکه معروف به "سکه عمر" استکه در سه خمره بزرگ و یک خمره کوچک کشف شده است! سکه هایی که در زمان حمله اعراب در زمان خلافت عمر بر تورکمنها از منطقه غارت شده و بنام وی در خمره ای جای داده شده و شاید بعلت رویدادهای جنگی نتوانسته اند از منطقه خارج بکنند و در این محل پنهان کرده بودند!ر

نزول خواری و زمین خواری در منطقه بیداد میکند!ر

در کنبد کاووس تمامی رؤسای بانگ، بغیر از یک نفر که تورکمن وده اند، بازخرید و باز نشسته شده و بجای آنها تماماً رؤسای غیر تورکمن را گماشته اند. آنها تمامی وامهای دولتی را به سادگی به شاهرودیها، ترکها و زابلیها با کمترین بهره واگذار کرده و با ایجاد انواع و اقسام موانع در مقابل متقاضیان تورکمن دریافت وام انها را بطرف نزول خواران محلی سوق میدهند. متأسفانه در میان این نزول خواران که عمدتاً حاجی های بازاری غیر تورکمن هستند، تورکمنهایی چون آقای " دریایی" نیز وجود دارند که با بهره بالاتر از ده درصد در ماه و با رهن گرفتن اسناد بهادار و یا سند خانه و زمین به متقاضیان درمانده نزول میدهند و اگر باز پرداخت این وامها اندکی دیر بشود، آنها تمامی این اسناد را به قیمتی نازل می فروشند و از این طریق با خانه خرابی نزول گیرندگان به ثروتهای کلان و زمینهای زراعی مرغوبی رسیده اند. مهندس کوچکی که مسئول آب منطقه که مرکز آن در ساری مرکز استان مازندران قرار دارد که تمامی سدهای موجود در تورکمنصحرا نیز تحت نظارت این اداره میباشد. وی که مسئول خرید زمینهای زیر سدها از طرف این مرکز در ساری میباشد، باکمک همکار خود" خدر نظر نژاد" در حالیکه برای هر هکتار زمین برای خریداری از این مرکز دو میلیون تومان میگیرند، به فروشندگان اجباری زمینهای خود که تماماً از تورکمنها هستند، تنها صد هزار تومان به هر هکتار از آن داده و مابقی را با رؤسای خود در ساری بین خود تقسیم میکنند!!ر

قربانیان بلای طبیعی در تورکمنصحرا دو بار قربانی میشوند!ر

در تورکمنصحرا سه سال پیاپی از سال 1381 تا سال1384، در منطقه آی درویش(کلاله) در روستاهای آق قامیش، قاراسو، قزل اونق و ... من و دوستانم شاهد عینی بلای طبیعی سیل بودیم که بر سر تورکمنها فرود آمد. این سیل بر اثر شکسته شدن سد خاکی که در زمان رفسنجانی که بدون هیچگونه محاسبه مهندسی، بوسیله بسیجی های بولدوزور سوار رژیم برای تبلیغ وی بعنوان " سردار سازندگی"، ایجاد شده بود و با غرس تمامی درختان این منطقه در جنگل گلستان از طرف کارخانه نئوپان نورمفیدی، بعنوان نماینده امام در گلستان و مازندران، موجب فرسایش خاک آن شده بود، بر سر مردم ما آمد. دولت از تعداد روستاهای ویران شده و از هزاران تلفات انسانی، دام و مزارع تا به امروز آمار دقیقی ارائه نداده است. اما، چند روز بعد از جمع آوری اجساد، در لابلای درختان اندک باقیمانده از غارت نماینده امام در این منطقه که همگی بر افتاده بودند، اجساد جمع آوری نشده فراوان و دست و پاهایی کاملاً به چشم میخورد و بوی عجیبی از اجساد این بیگناهان فضا را پر کرده بود.ر
سردمداران رژیم اسلامی، با بیشرمی تمام از این فاجعه طبیعی و انسانی نیز استفاده لازم را نمود. بنیاد مسکن رژیم، ظاهراً به باقیمانده های این سیل پنج میلیون تومان وام بدون بهره، البته با رهن گرفتن سند خانه و زمین و یا با تضمین شخص ثالث، واگذار نمود. اما، بعدها معلوم شد که این افراد که عمدتاً بیسواد میباشند و یا تحت تأثیر شوک روانی وارده به آنها ناشی از این فاجعه که توان تفکر را در روزهای اولیه از آنها سلب کرده بود، بهره این وامها در ماه بالغ بر هفتاد هزار تومان بود که در پایان مدت زمان این وام باید به مبلغ پانزده میلیون تومان عودت داده میشد!ر
جرن : از هواداران کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
ر24 اسفند 1385
گزارشی از منطقه :ر

قطره ای از میهن تلخ
ر
دختر بچه ای که
ر
باید دختری را به دنیا می آورد!ر

روزی در گنبد بخاطر عیادت از یکی از کارگران شرکت مربوطه ام که از داربست سقوط کرده و در بیمارستان مطهری بستری شده بود به این بیمارستان مراجعه کردم. موقع ورود به محوطه بیمارستان، متوجه شدم که پیر زنی تورکمن با چهره ای تکیده و نزار با کفشی پاره و با لباسی مندرس در گوشه حیاط بیمارستان کز کرده است.ر
من با مشاهده حال وی و طرز نشستن او بدون آنکه خود بدانم به طرف وی کشیده شدم. اما، وقتیکه من به نزدیکی او رسیدم، وی باز خود را جمع و جور تر کرده و خود را هر چه بیشتر به دیوار سرد بیمارستان فشرد. اما، وقتیکه از سلام و احوالپرسی من متوجه شد که من نیز یک دختر تورکمن اما در شلوار و مانتوی اسلامی هستم، تا حدودی خود را راحتتر احساس کرده وقتیکه از علت نشستن وی در حیاط بیمارستان جویا شدم، وی به آهستگی و زیر لبی بمن جواب داد که از یکی از روستاهای آی درویش(کلاله) است که سه روز قبل دخترش را برای زایمان به این بیمارستان آورده و بدون اینکه جایی برای رفتن داشته باشد در حیاط بیمارستان شب را تا صبح و روز را به شب بسر میبرد!ر
من با شنیدن حال پریشان یک پیر زن تورکمن و بی اعتنائی غیر انسانی مسئولین این بیمارستان که عمدتاً از ملیتی غیر تورکمن برخوردار هستند، احساس نفرتی شدید نسبت به این برخورد با یک پیرزن عاجز و احساس ترخمی شدید نسبت به وی بمن دست داد. من بوی پینهاد کردک که در این شهر زندگی میکنم و حارم یک کلید از خانه ام را بوی بدهم که وی بتواند براحتی در آنجا تا زایمان و مرخص شدن دخترش در آنجا بسر ببرد. اما وی با خشرویی پیشنهاد مرا قبول نکرد. من حداقل وی را راضی کردم که چون زبان فارسی را بلد نیست، بعنوان مترجم وی کارهای دختر وی را در بیمارستان انجام بدهم که خوشبختانه وی با امتنان آنرا پذیرفت.ر
وقتیکه ما به مسئول مربوطه در بیمارستان مراجعه کردیم، وی با حق بجانبی و دریدگی تمام بمن گفت که"این پیرزنه، سه روزه ما را بیچاره کرده نه پول داره و نه زبان آدمیزاد سرش میشود و به هر که گفتم که صحبتهای وی را بما ترجمه بکند، تماماً میگویند، ول کن بابا، ما خودمان گرفتارتراز وی هستیم"! و اضافه کردند که:" چون بیمار این پیرزن پولی برای پرداخت فیش سی و سه هزار تومانی بیمارستان را ندارند، این زائو سه روز است در گوشه کریدور بیمارستان از درد زایمان بخود می پیچد و ما از پذیرش وی معذور بوده ایم"!! من فوراً این مبلغ را پرداختم و به سراغ زائو رفتم. موجود کوچکی را دیدم که از درد مچاله شده بود و وقتی خواستم بوی دست بزنم و نوازشش بکنم، اما چیزی جز لباس وی بدست من نخورد، زیرا از لاغری و کوچکی در داخل لباس گویا کم شده بود. من وقتیکه روبند وی را ( یاشماق) بکناری زدم، از تعجب خشکم زد. تصور من از زن زائو چیز دیگر بود، اما این خود دختر بچه ای بود با چشمان آبی کودکانه و معصوم و با چهره ای زیبا با غمی و دردی بزرگ که تنها چشمان آبی وی میتوانست آنرا بتصویر بکشد! من از این شوک بزحمت بیرون آمده و به دخترک گفتم که برای کمک به وی آمده ام و بر هر چه احتیاج دارد میتواند براحتی با من در میان بگذارد. اما، می تنها با چشمان زیبای خود که غمی بزرگ درآن لانه کرده بود، با سپاسگزاری بمن نگریست و بدون هیچ صحبتی تنها و بدون صدا به گریه پرداخت. گریه ایکه برای من فجیع ترین ناله و گوشخراشترین ضجه یک دخترک نگون بخت تورکمن بود. وی تنها سیزده سال داشت که در نه سالگی، تکرار میکنم در نه سالگی با استفاده از قانون ازدواج در 9 سالگی رژیم فقر و بیچارگی خانواده در یکی از روستاهای اطراف آی درویش( کلاله) به مردی چهل ساله فقیر شوهر داده بودند!ر
من فوراً با دکتر وی مشغول صحبت شدم، متوجه گردیدم که آنها امیدی به زایمان طبیعی وی ندارند، زیرا در این سه روزه بدون هیچگونه مراقبت پزشکی و درمانی، وی توانی برای زایمان طبیعی نداشت و عمل سزارین را نیز آنها بدون پیش پرداخت پول انجام نخواهند داد! بنابراین مجبور شدم که صد و سی هزار تومان برای بیهوشی و هزینه اطاق عمل را بپردازم و با چانه زنی زیاد موافقت این پزشکان اسلامی و متدین را بدست آوردم که مابقی از کل مبلغ پانصد و پنجاه هزار تومان مورد مطالبه آنها را بعد از عمل سزارین بپردازم. وقتیکه من مشغول پرداخت مبلغ اولیه بودم، پیر زن تورکمن به آهستگی به من نزدیک شده و برای اینکه جزئی از این هزینه را بپردازد، یک مشت اسکناس مچاله شده ده تا بیست تومانی را بطرف من دراز کرد که من وی را بزحمت راضی کردم که این پول را برای خود نگه بدارد. پولی که ذخیره یک عمر زحمت و نیمه گرسنگی وی بود!ر
متأسفانه، این دخترک معصوم، بعد از آنکه سه روز تمام در سکوت و تنهائی کامل با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود، نتوانست در زیر عمل طاقت بیاورد و برای همیشه خاموش شد و دردی بزرگ را بهمراه خود برد و نوزاد خود را که دخترکی بود، یکه و تنها گذاشت.ر
پیر زن تورکمن که از همان ابتدا، ترسی عجیب در چهره و نگاه وی موج میزد، از تحویل گرفتن نوزاد خودداری ورزید و وی را با سکوت در کنار جسد دخترک نگون بخت خود گذاشت. من با دیدن این صحنه نتوانستم طاقت بیاورم و خواستار پذیرفتن این نوزاد به فرزندی شدم. اما متدسفانه برای اینکار اجازه رسمی فامیل درجه ک وی چون پدر یا برادر و شوهر متوفی شدند که نه من آنها را می شناختم و نه پیر زن تورکمن کلمه ای حاضر نبود در مورد آنها بیان بکند و یا آدرس آنها را بدهد و خود پیر زن نیز تکه ورقه ای رنگ و رو رفته و چروکیده بنام شناسنامه داشت که کسی نتوانست آنرا بخواند. در نتیجه بیمارستان متقبل گردید که این نوزاد بی پناه را به پرورشگاه بسپارد و جهت دفن مادر وی مجدداً من مجبور شدم هزینه دفن آنرا که چهل هزار تومان میشد به آنها بپردازم!ر
من پیر زن مچاله شده و بدبخت را که حتی از سوار شدن به ماشین من نیز ترس و وحشت داشت، به ایستگاه کلاله در کنبد کاووس رسانیدم، بدون اینکه خود وی بداند که به کجا میخواهد سفر بکند! من بزور پانزده هزار تومان بوی که از دریافت آن خودداری میورزید دادم و وی را در اتوبوس نشانیدم و دیگر این پیر زن تورکمن را ندیدم ولی این خاطره و این قیافه که تجسم زنده ظلم طاقت فرسا بر زنان ما در بسیاری از روستاها است و نه آن قربانی نه ساله قوانین ضد انسانی ازدواج رژیم اسلامی و آن چشمان آبی رنگ که دریایی از غم و مصیبت در آن موج میخورد، فراموش کرده ام و فکر میکنم که برای همیشه با من خواهند بود!ر
جرن : از هواداران کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
ر24 اسفند1385
اطلاعیه کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران در باره :ر
ر


اقدام ضد ملی و غیر انسانی
ر
دولت جمهوری آذربایجان!ر


با کمال تأسف اطلاع یافتیم که در روز 12 آپریل، یکی از فعالان جنبش ملی بیداری آذربایجان جنوبی، " گاموح"، بعد از پنج روز اسارت بدست مأمورین امنیتی جمهوری آذربایجان با هواپیمای دولتی این جمهوری در تهران، تحویل مأمورین امنیتی رژیم اسلامی داده شده است!ر
هادی سید جواد موسوی، این مبارز جنبش ملی آذربایجان که تنها بیست و پنج سال سن دارند، بدلیل شرکت در تجمع قلعه بابک در اوایل تابستان 2004 و بعنوان چهره ای فعال در تظاهرات بهار سال 2005 در اعتراض به توهین ملی به ملت ترک آذری بدلیل چاپ کاریکاتوری شوونیستی و مشوئز کننده از طرف کاریکاتوریستهای اسلامی در روزنامه های وابسته به رژیم، تحت تعقیب مأمورین امنیتی برای بازداشت خود مواجه شده و از یکسال قبل جهت نجات جان خود، به برادران خود در آنسوی ارس پناه آورده بود. اما، نه تنها تقاضای پناهندگی سیاسی وی از طرف مقامات مسئول دولت آذربایجان مورد قبول واقع نمیگردد، بلکه بصورت کاملاً ناجوانمردانه و غیر انسانی با نقض آشکار حقوق پناهندگی پناهجویان به ایران تحویل داده میشود!ر
علی اف ها که برای تدمین امنیت و آسایش حاکمیت سلسله خود بر جمهوری آذربایجان، از زمان روی کار آمدن حیدر علی اف، بعنوان سر سلسله خود، دست به تشنج زدایی در روابط خود با رژیم اسلامی ایران زده اند، امروزه در اینراه تا آنجا پیش رفته اند که اگر تاکنون پناهندگان ترک آذربایجان جنوبی را به ترکیه تحویل میدادند، آنها را کت بسته بدست جلادان رژیم اسلامی در ایران می سپارند!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن، ضمن محکوم ساختن این عمل ضد انسانی و ضد ملی دولت آذربایجان نسبت به مبارزان آذربایجان جنوبی، مسئولیت هرگونه گزندی بجان آقای هادی سید جواد موسوی از طرف جلادان رژیم اسلامی در ایران را بر عهده دولت آذربایجان میداند!ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران
2007-04-12
در سوگ در گذشت آقای عبدی قولیف!ر

با کمال تأسف اطلاع یافتیم که آقای عبدی قولیف، رهبر اپوزیسیون دولت جمهوری تورکمنستان و وزیر امور خارجه سابق آن و از لیدرهای سیاسی مورد احترام تمامی تورکمنهای جهان در سن هفتاد و یک سالگی، در روز سه شنبه در بیمارستانی در کشور نروژ در گذشته اند!ر
مرحوم عبدی قولیف، اولین وزیر امور خارجه جمهوری تورکمنستان بدنبال اعلام استقلال آن از شوروی سابق بودند که تا آنموقعه با فعالیت چندین ساله خود در بالاترین مقامهای سفارتخانه ها و کنسولگریها اتحاد جماهیر شوروی در کشور های عربی، بعنوان یکی از زبده ترین دیپلمات تورکمن در شوروی و در خارج از آن شناخته شده بودند، ایشان بدلیل خوی مسالمت جویانه و با داشتن دید وسیع از دیپلماسی جهانی در آندوره از احترام ویژه ای در میان دولتهای کشورهای عربی برخوردار بودند. وی با تسلط کامل به چندین زبان زنده دنیا، اولین پایه گذار بنیان سیاست خارجی دولت نواستقلال جمهوری تورکمنستان بودند و در مجامع حقوق بین المللی و در میان رؤسای کشورهای مختلف، بعنوان دیپلماتی ورزیده و مبرز شناخته شده بودند.ر
اما، چنین شخصیتی بزرگ و با کاراکتر انساندوستانه و صلح جویانه و با اعتقاد عمیق به دمکراسی و آزادی، نمیتوانست فردی مطلوب برای کسی که میخواست دیکتاتوری فردی خود را بر تورکمنستان حاکم گرداند، باشد. در نتیجه، دیری نپائید که آقای عبدی قولیف در مقام وزیر امور خارجه به تقابل با نیازاف کشیده شد. مقابله ایندو در جمهوری تورکمنستان در آندوره، معنای بجز نبرد دمکراسی با استبداد نداشت که متأسفانه با توجه به مسلط شده بودن آقای نیازاف تا آنموقعه بر تمامی ارکان قدرت و جامعه و استحاله کردن بخشی از چهره های بنام اپوزیسیون از طریق تطمیع و با واگذاری پست های مهم دولتی به آنها در دولت و در جبهه خود و با وجود ضعف آگاهی بر حقوق دمکراتیک به ارث رسیده از زمان شوروی سابق، در میان مردم و ضعف سازماندهی و پراکندگی نیروهای دمکرات و روشنفکر جامعه تورکمن، دیکتاتوری فردی نیازاف با حذف آخرین مانع در مقابل خود و با مهاجرت اجباری آقای عبدی قولیف و همفکرانش به خارج از این جمهوری، کاملاً بر کشور مسلط گردید!ر
مرحوم عبدی قولیف، بعنوان رهبر اپوزیسیون دولت آقای نیازاف، سازماندهی و مبارزه علیه دیکتاتوری در جمهوری تورکمنستان را از خارج از این جمهوری ادامه داده و دراینراه دچار کینه ورزی و مصائب چندین از طرف مأمورین امنیتی نیازاف گردیدند. وی موفق گردید بزرگترین و تنها تظاهرات اعتراض علیه حاکمیت توتالیتر آقای نیازاف را در دوازدهم ایون سال 1995، در پایتخت این جمهوری را از خارج از کشور سازماندهی و هدایت بکنند که با برخورد سرکوبگرانه نیروهای امنیتی و انتظامی تورکمنستان به خشونت گرائیده و حداقل سیصد نفر از شرکت کنندگان در آن دستگیر و به شگنجه و زندانهای طویل المدت محکوم گردیده و تعدادی از آنها در زندان در زیر شکنجه بعد از ناقص العضو شدن آزاد و یکنفر از آنها (چاری) نیز در زندان کشته شد!ر
بعد از سرکوبی این جنبش اعتراضی، مبارزات آقای عبدی قولیف، عمدتاً به تلاش برای جلب توجه مجامع حقوقی بین المللی به سرکوبی حقوق بشر و حقوق شهروندی در تورکمنستان و برانگیختن فشار این مجامع به نقض آن از طرف آقای نیازاف، معطوف گردید. در سال 1998، وی با همراهی عده ای از فعالان حقوق بشر روسیه و خبرنگاران خبرگزاریهای مختلف در حالیکه آقای نیازاف برای ملاقات با کلینتون، رئیس جمهور آمریکا در نیویورک بسر میبردند، وارد عشق آباد گردید که در فرودگاه در همان لحظه ورود بهمراه همسر و نزدیکان خود بوسیله مأموران امنیتی نیازاف دستگیر گردیدند. اما، همان فعالیتهای وی در میان مجامع بین المللی و سران کشورهای غربی که باعث شناخته تر شدن هر چه بیشتر وی بعنوان یک شخصیت دمکرات و آزادیخواه شده بود، باعث گردید که آقای کلینتون، ملاقات خود با اقای نیازاف در واشنگتن را منوط و مشروط به ازادی بی قید و شرط آقی عبدی قولیف و همراهان وی بکنند. در نتیجه آقای عبدی قولیف بدستور نیازاف از نیویورک به مقامات امنیتی خود دو روز بعد از دستگیری از زندان آزاد گردیدند! اما، بعد از آزادی بخاطر سناریوی اجرا شده در چندین ملاقات با آقای عبدی قولیف از طرف سفیر روسیه در تورکمنستان با استفاده از روحیه مسالمت جویانه وی، مبنی بر احتمال آغاز خونریزی و جنگ داخلی در صورت امتناع وی از خروج از تورکمنستان، وی مجدداً تورکمنستان را ترک و به روسیه مهاجرت کرد! آقای عبدی قولیف بعده از این اقدام خود، بعنوان یک اشتباه سیاسی بزرگ خود، انتقاد کردند.ر
آقای عبدی قولیف تا آخرین لحظه حیات پر بار خود از مبارزه علیه استبداد و دیکتاتوری فردی نیازاف و برای برقراری دمکراسی و آزادی در کشور تورکمنستان باز نماده و در هنگام درگذشت نیازاف در بیست و ششم سال دوهزار و شش، یک بار دیگر درایت و متانت سیاسی خود را نشانداده و مردم را به آرامش و حفظ ثبات و استقلال تورکمنستان فرا خوانده و بصورت کاملاً مسالمت آمیزی کاندیدایی را از داخل کشور، جهت شرکت در مبارزات انتخاباتی برای پست ریاست جمهوری در اینکشور معرفی نمودند. اما کاندیدای مورد نظر وی و اپوزیسیون دولت نیازاف آقای نوربردی نورمحمدف از طرف مأمورین امنیتی جانشینان نیازاف بازداشت و بعد از چندین روز از زندان آزاد و از شرکت در انتخابات محروم گردید!ر
آقای عبدی قولیف که در هنگام مرگ در غربت، هفتاد و یک سال داشتند، وصیت کردند که پیکر وی درجمهوری تورکمنستان بخاک سپرده شود. چنین وصیتی را تاکنون سه نفر از وطنپرستان و مبارزان بنام تورکمن در خارج از این کشور به اطرافیان و دوستان خود بعمل آورده اند. اولین آنها، " اوراز سردار"، فرزند قهرمان جنگ " گؤگ دپه "، "دیقما سردار" در سالهای 1880 بود که فارغ التحصیل دانشکده جنگ از سنت پترزبورگ و از رهبران مبارزه با تسلط بلشویکها بر تورکمنستان شمالی بودند که از خاک تورکمنستان جنبوبی یا تورکمنصحرا چندین سال علیه حاکمیت آنها بر سرزمین خود مبارزه کرده بود. یاران وی که اعتقادی به جامه عمل پوشانیدن به وصیت رهبر خود از طریق مجاری قانونی تورکمنستان شوروی نداشتند، با پیاده روی شبانه در خاک تورکمنستان شمالی تا چهل کیلومتر، جسد وی را به منطقه زادگاه او به " بورمه " رسانیده و شبانه در کنار روستای " دشت" بر بالای تپه ای مشرف به آن بخاک سپرده اند و تا لحظه سقوط شوروی کسی این راز را بر دولت فاش نساخت و " اوراز سردار" تا به امروز در این محل آرمیده است!ر
دومین آنها "جونید خان"، رهبر مبارز تورکمنها علیه خان خیوه و روسیه تزاری و بلشویکها بوده است که بعد از چندین سال مبارزه درسال 1928، مجبور به مهاجرت با عده ای از سواران مسلح خود به تورکمنستان جنوبی و یا تورکمنصحرا وارد شدند و بعد از جنگ و گریزی سخ با ارتش رضاه شاه در خاک ایران برای خلع سلاح وی و همراهانش، به خاک افغانستان به میان تورکمنها عقب نشینی کرده و در آنجا هنگام مرگ وصیت کردند که وی را در خاک تورکمنستان شوروی بخاک بسپارند. اما حزب کمونیست تورکمنستان در آندوره از اجابت وصیت وی استنکاف ورزیده و چنین اجازه ای را به بازماندگان این قهرمان ملی تورکمنها ندادند! زیرا، آنها حتی از پیکربی جان وی بعنوان روح استقلال طلبی تورکمنها واهمه داشتند!ر
اکنون، مرحوم عبدی قولیف، بعنوان لیدر اپوزیسیون دمکراتیک دولت جمهوری تورکمنستان و از شخصیت های تاریخی و بزرگ ملت تورکمن، چنین وصیتی را از دولت تورکمنستان کرده اند. حال باید دید که جانشینان نیازاف با صحه صدر به بازماندگان وی اجازه خواهند داد که پیکر وی را که در زمان حیات او اجازه زندگی و فعالیت در سرزمین خود نداشته است، در میان ملت و خاک تورکمنستان که در طول حیاتش قلب وی برای همیشه برای آن می طپید، بیارآمد؟ و یا با ترس از پیکر بیجان وی بعنوان روح دمکراسی و آزادیخواهی تورکمنها، ننگی ابدی را نصیب خود خواهند کرد؟
2007-04-11 کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن

torsdag, april 12, 2007


Dünýä Türkmenleriniñ agzybirliginiñ öçmejek nusgasy, Türkmen halkynyñ ruhy sütüni, milli diregi, gönezligi.


Pelek seniñ bu döwletli gerdanyñ,

Biziñ sary öwrülmezmi, gelmezmi?

Läşin ýere salyp nije merdanyñ,

Zemin ynsap eýlemezmi, dolmazmy?

¤¤¤¤¤¤

Dünýä seniñ bu gezekli gerdişiñ,

Gyzyl gandan gyrmyz bolupdyr dişiñ.

Geçi, gurt dostlugyna meñzär işiñ,

Gamly şat bolmazmy, aglan gülmezmi?

فعال آذربايجانی به ايران تحويل داده شد


فعال آذربايجانی به ايران تحويل داده شد
ر


هادی سيد جواد موسوی از سال گذشته در باکو ساکن بوده است
مراجع امنيتی در جمهوری آذربايجان، پنج روز پيش (هفتم آوريل) يکی از فعالان سياسی آذربايجان ايران را بازداشت و بامداد امروز با هواپيما به تهران فرستاده و به مسئولان امنيتی ايرانی تحويل داده اند.ر
اين فعال سياسی که هادی سيد جواد موسوی نام دارد، آن گونه که گزارش شده از سال گذشته در باکو، پايتخت جمهوری آذربايجان اقامت داشته و به جريانی موسوم به جنبش ملی بيداری آذربايجان جنوبی وابسته بوده که با نام اختصاری اش، گاموح (گونی آذربايجان ملی اويانيش حرکتی) شناخته می شود
.ر
دولت تورکمنستان اجازه خاکسپاری برای عبدی قولیف
ر
را درکشورش رد کرد!ر

بنابه خبر تلفنی از اسلو تاتیانا قولیوا همسر عبدی قولیف، دولتمردان کشور تورکمنستان تقاضای خویشاوندان عبدی قولیف یکی از رهبران اپوزیسیون در مهاجرت را که خواهان خاکسپاری وی در وطن خود را وصیت کرده بود رد کردند.ر
بنابه گفته تاتیانا قولیوا خویشاوندان نزدیک مرحوم قولیف در دیدار خود با مسئولین وزارت امورخارجه تورکمنستان که خواهان دفن وی در عشق آباد را شده بودند، اعلام داشته اند که بهیچوجه اجازه خاکسپاری در تورکمنستان به وی داده نخواهد شد.ر
عبدی قولیف قرار است درآرامگاه مسلمانان در شهر اسلو پایتخت کشور نروژ براساس سنت تورکمنها خاکسپاری شود.ر

12.04.2007, 11:00
РИА Новости

Garasuw şarlawugy- Deregez


Jeýhun bilen Bahr-e Hazar arasy,
Çöl üstünden öser ýeli Türkmeniň.
Gül gunçasy gara gözüm garasy,
Gara dagdan iner sili Türkmeniň.


Türkmen topragyny harlajak bolup oňa «Deşt-e Gürgen» we şoňa meňzeş atlar bilen kemsitjek bolyanlara şu surat kiçijik mysal bolsa gerek. Biziň Türkmen topragymyz hem deňize, hem daga, düze hem-de giýň ýaýla bay ülkedir. Oňa «İleriki Türkmenistan» diýmäge doly hukuk bardyr. Ýokarda getirlen mysal, Türkmen topragynda diseň köpdür.

onsdag, april 11, 2007



Şehitleriň her damja ganyndan müňlerçe batyr dörär !

Türkmen Topragyny gana çaýkanlara, onuň milli baýlyklaryny talap oturan baýguşlara, ýoguňyza ýanyljak günüň daş däldigini Magtymguly şahyrdan eşidiň diýeýesimiz gelýär:

Eýran, Turan bu gün goluň astynda,
Sürgün indi bu döwrany sen Fettah!
Külli Türkmen oýnar çölüň üstünde,
Dökmen nahak gany, bilgin, sen Fettah.

Bugün şa sen, erte geda bolar sen,
İlden-günden, maldan jyda bolar sen,
Bir gün janyň çykyp, pida bolar sen,
Gazanyp sen çoh günäni sen Fettah.

Sen Türkmeniň ilin-günün soldurdyn,
Ganlar döküp gözel yurdum doldurdyn,
Şehit bolanlaryn serin galdırdyň,
Unudar sen tagty, käni sen Pettah.

Halkyn öwji çohdur, ykbalyn ýaman,
Ýa ölersen, ýa zyndan sen biguman,
Tagtyň synar, dime galar men aman,
Çünki zäher kyldyň nany sen Fettah.

tisdag, april 10, 2007

«Bu ölmek aýrylmak galypdyr öñden,
Peder bize miras goýmuş bu derdi.»

Magtymguly

Gadyrly ildeşler!

Türkmeniñ gerçek ogly, halkynyò azatlygy ugrunda ömrüni sarp eden, garaşsyz Türkmenistanyñ ilkinji daşary işler ministeri Abdy Kulyýeviñ yüregi 10-nji aprelde hereketden galdı. Abdy aga ýat ilden, Watandan alysda 71 yaşynyñ içinde bu dünýä bilen hoşlaşdy. Ýatan ýeri ýagty Jaýy jenntden bolsun

Eýran türkmenleriniñ medeni - syýasy ojagy

söndag, april 08, 2007

از: طرح برنامه و اساسنامه
ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن
ايران :ر

ايران، واحديست جغرافيائی كه ملتهاﻯ فارس، آذرﻯ، كُرد، بلوچ و تركمن بهمراه ديگر اقليتهاﻯ دينی، مذهبی و قومی، با فرهنگ، زبان و با سرزمين و تاريخ مشخص خود درآن زندگی ميكنند. اما، بی عدالتی، تبعيض و اعمال ستم ملی به خشن ترين شكل آن ازطرف حكومتهاﻯ مركزﻯ به نيابت ازطرف ملت حاكم براين اقليتهاﻯ ملی، ازمشخصه اصلی وتاريخی اين كشور بشمار ميآيد.ر
تاريخ سده اخيرايران را نيزعواملی چند كه هركدام نه بعنوان تعيين كننده ديگرﻯ، بلكه بعنوان روندﻯ واحد وارگانيك تأثيرﻯ مستقيم در شكل گيرﻯ سرنوشت مشترك ملتها واقوام ايران داشته وتأثيرﻯ متناقض وبازدارنده در حيات اجتماعی و سياسی آنها بر جاﻯ گذاشته است، تشكيل ميدهد. هر يك ازاين مؤلفه ها كه ريشه درتاريخ كهن اين كشوردارند، نه تنها خود گوياﻯ جايگاه، نقش و سهم هريك ازاين ملتها واقوام درتعيين سرنوشت خود وكشورهستند، بلكه بيانگر سيماﻯ واقعی و مشكلات و مصائب بيشمار آنها نيز هستند. شناخت دقيق اين مؤلفه ها وكنكاش و پی بردن به علل بنيانی پابرجائی آنها درحيات مردم ايران، خود ميتواند مبين طرح يك استراتژﻯ كلی براﻯ برون رفت ازعقب ماندگيها و ساير تنگناهاﻯ اساسی از حيات مردم باشد. اهم اين مؤلفه ها را ميتوان متشكل از عوامل ذيل دانست :ر
- اعمال سياست شوونيسم ملت حاكم از طرف حكومتهاﻯ تمركزگرا وعظمت طلب ايران برملتها واقوام ملی اينكشوردرطول تاريخ، به اصلی ترين سياست اين دولتها وبه وجه مشابه اصلی تمامی آنها مبدل شده است. پايمال شدن خشن حقوق ملی و فرهنگی ملل و اقوام ساكن در واحد جغرافيائی ايران بطور كاملاً سيستماتيك و پايدار نه تنها به عقب ماندگی و محروميت اين ملتها در تمامی عرصه ها، بلكه به رشد روحيه گريزازمركزونفاق و انشقاق و كشانيدن كشور به لبه پرتگاه " تجزيه طلبی" وبه تضعيف هرگونه اميد اين ملتها دردستيابی به حقوق ملی خود درچارچوب اين كشورمنجر شده است. اما، اگردولتهاﻯ مركزﻯ شوونيست ومستبده ايران، خود عامل اصلی ايجاد تفرقه وانشقاق دراين كشوربوده اند، جهت فريب و تحميق ملت حاكم، هميشه درمقابل خواست اتحاد برابرانه ملتها واقوام تحت ستم ايران، سلاح پوسيده مبارزه با " تجزيه طلبی" و " جدائی طلبی" را از نيام بركشيده و تاكنون با توسل به اين حيله و فريب بی پرواترين جنايات و هولناكترين ملت كشی ها را درايران مرتكب شده اند.ر
اتخاذ سياست شوونيسم ملت حاكم ازطرف دولتهاﻯ مركزﻯ ايران كه تاكنون ثمره اﻯ جزمتزلزل ساختن پايه هاﻯ اتحاد ملتها واقوام اينكشور را دربرنداشته است، بغيرازخاستگاه طبقاتی و ايدئولوژﻯ حاكم براين دولتها و جدا از وضعيت اقتصادﻯ - اجتماعی ايران، ريشه درتنگ نظريها و تقويت خود بزرگ بينی غير واقعی در ميان ملت حاكم باجعل تاريخ و فرهنگی برتر براﻯ اين ملت از طرف روشنفكران پان ايرانيست نسبت به ديگر ملتها واقوام ايران، تمركزگرايی نهادﻯ شده درطول زمان درساختاردولتی وسياسی كشور درشكل سلطنت و مذهب و دراستبداد آسيائی ريشه داردراين كشوردارد. پابرجائی اين وضعيت درايران، تاكنون دليل اصلی عقب ماندگی اجتماعی واقتصادﻯ كشور وعدم حركت جامعه بسوﻯ دمكراسی وآزادﻯ بوده است.ر
ويژگی خاص شوونيسم ملت حاكم درايران كه وجه تمايزآن با سياستهاﻯ شوونيستی و برترﻯ طلبانه، از نوع خود درجهان است، عبارت ازدوگانگی آن ميباشد. بدين معنا كه اين شوونيسم، در برخورد با قدرتهاﻯ بزرگ بيگانه فرومايه وزبون و ازخود بيگانگی ملی را بروز ميدهد، اما در مقابل ملتهاﻯ تحت ستم ايران، زورگو وعظمت طلب وسركوبگراست.ر
- مبارزه طولانی ملتها واقوام تحت ستم ايران درمقابل تمركزگرائی، عظمت طلبی و پايمال شدن خشن حقوق ملی، فرهنگی ومذهبی خود ازطرف دولتهاﻯ مركزﻯ مستبده و شوونيست وقت درايران، تاكنون يكی از مؤلفه هاﻯ اساسی جامعه ما بوده است. بدنبال وقوع جنگها و خونريزيهاﻯ استعمارگرانه درسرتاسرقرن نوزده براﻯ تجزيه تماميت ارضی و تقسيم سرزمين اكثريت ملتهاﻯ تحت ستم كنونی ايران وبا ضميمه شدن اجبارﻯ بخشی از سرزمين آنها به خاك ايران كنونی بوسيله بازيگران جهانی و منطقه اﻯ، اين ملتهاﻯ تقسيم شده عليرغم وجود شديدترين سياست شوونيستی دولتهاﻯ مركزﻯ ايران به اين سرنوشت شوم تاريخی خود تن درداده و سعی درانطباق خود با وضعيت جديد و تقويت احساس تعلق ملی خود به واحد جغرافيائی ايران را داشته اند. آنها هرچند مبادرت به تغيير مجدد جغرافياﻯ سياسی ايران جهت الحاق به سرزمين اصلی خود را نكرده اند، اما هيچگاه به اتحاد اجبارﻯ و نابرابرانه و به سياست استحاله خود درملت حاكم نيز تن درنداده و هيچ حكومتی درايران نيزنتوانسته است بدون متوقف ساختن ستم ملی بر اين ملتها و بدون شناسايی كامل حق برابرﻯ آنها با ملت حاكم، گريبان خود را از مسئله ملی و تنشهاﻯ اجتماعی ناشی ازآن برهاند.ر
- وجود منافع حدوداً مشترك اقتصادﻯ و احساس تعلق ملی به نسبت هاﻯ متفاوت دربين ملتها و اقوام تشكيل دهنده ايران به اين واحد جغرافيائی، يكی از زمينه هاﻯ اصلی دفاع مشترك اين ملتها و اقوام ازاين سرزمين درسده گذشته و يكی ازمشخصه هاﻯ اصلی جامعه ما ميباشد. ملتها و اقوام تحت ستم ايران، عليرغم عملكرد شديد ستم ملی و اقدامات غارتگرانه دولت مركزﻯ وسرمايه داران و زمينداران بزرگ وابسته به آن و به ملت حاكم در سرزمين خود، دردفاع ازايران، فداكاريها كرده و حماسه ها آفريده اند. اما حكومتهاﻯ مركزﻯ، در مقابل اشغال سرزمين اين ملتها ازطرف نيروهاﻯ خارجی، درمقاطعی ازتاريخ ايران، سياست سكوت و مماشات با اشغالگران را درپيش گرفته وحتی درمقاطعی براﻯ سركوبی ملتها واقوام تحت ستم ازقدرتهاﻯ بزرگ جهانی مدد گرفته اند.ر
حفظ و گسترش وحدت و تأمين دفاع مشترك ازطرف تمامی ملتها و اقوام تشكيل دهنده ايران درسده حاضر با توجه به تغيير كيفی جهان نسبت به سده گذشته و با مد نظر قراردادن تغييرات حاصله وغير قابل پيش بينی درجغرافيای سياسی جهان درعصر نوين بدليل جابجائی موازنه قدرت و منافع ملی قدرتهاﻯ بزرگ درعرصه جهانی، تنها وتنها ازطريق رفع ستم ملی ازاين ملتها وتقويت هرچه بيشترانگيزه ملی آنها براﻯ زيستن در چهارچوب واحد جغرافيائی ايران با شكستن تمركزگرائی و تشكل برابرانه آنها در چارچوب يك سيستم فدراتيو ودمكراتيك، مقدور خواهد بود. درغيراينصورت، نميتوان بدون تأمين برابرﻯ، حتی حرفی از وحدت اين ملتها واقوام نيزبميان آورد.ر
- وجود اختلافات فاحش طبقاتی دراشكال و در زمانهاﻯ متمادﻯ، يكی از وجوه بارز جامعه ايران بوده است. برهمين مبنا، مبارزه مشترك تمامی اقشار و طبقات ميانی و تحتانی جامعه ايران، جهت رهائی از يوغ بهره كشيهاﻯ ظالمانه طبقات و اقشار حاكم، يكی اززمينه هاﻯ عينی وحدت زحمتكشان همه ملل ساكن ايران ميباشد. ملتها و اقوام تحت ستم ايران كه بغيراز ستم ملی، قربانيان اصلی منافع آزمندانه وغارتگرانه زمينداران و سرمايه داران بزرگ وابسته به ملت حاكم و بعضاً خودﻯ هستند، بهمراه اقشار وطبقاتی از ملت حاكم كه مخالف اين غارتگرﻯ و خواستار تعديل اين بهره كشيهاﻯ ظالمانه و رفع سياستهاﻯ اقتصادﻯ ايران بربادده و ضد دمكراتيك و غيرعادلانه هيئت -
هاﻯ حاكمه در ايران ميباشند، مبارزات طولانی و سختی را تاكنون به پيش برده اند.ر
تاريخ سده گذشته و معاصر كشور ما از انقلاب مشروطه به اينسو، اگر از سويی شاهد غارتگرﻯ لجام گسيخته و جنايتكارانه ترين اقدامات نيروهاﻯ سلطه گر بيگانه درايران وعوامل وابسته وغير وابسته به آنها بوده است، از سوﻯ ديگر نيز شاهد پرشكوه ترين و حماسيترين مقاومتها و پيكار مبارزين راستين راه استقلال، آزادﻯ، دمكراسی و عدالت و پيشرفت اجتماعی بوده است.ر

*********
ر
با توجه به مؤلفه هاﻯ فوق، ميهن ما ايران، هر چند كشوريست با منابع سرشار معدنی و نفتی و با طبيعتی متنوع
وبا امكانات رشد و پيشرفت اجتماعی و اقتصادﻯ فراوان، اما با مردمی نسبتاً فقير و روبناﻯ سياسی ديكتاتورﻯ استبداد نهادﻯ شده در شكل حكومت سلطنتی و دينی و با سابقه اﻯ طولانی و تاريخی در سركوبی مستمر ملتها و اقوام تحت تحت ستم دراين كشور ميباشد. عقب ماندگی فاحش درعرصه اقتصادﻯ، اجتماعی و فرهنگی، سيماﻯ اجتماعی و تاريخی اين كشور چند ملتی را تشكيل ميدهد. دليل اين وضعيت را در تسلط استبداد ديرپاﻯ آسيائی در تلفيق با عظمت طلبی و شوونيسم دراين كشور، تسلط طبقات و اقشارغارتگر بر منافع اقتصادﻯ و حيات اجتماعی و سياسی مردم و در نتيجه مسدود شدن راه نضج و رشد ملزومات سياسی و اجتماعی دمكراسی در جامعه و بوجود آمدن اختلافات فاحش طبقاتی و تكيه بر اقتصاد تك محصولی از طرف تمامی دولتهاﻯ وقت درايران كه آنها را فارغ از تكيه بر مردم و مردمدارﻯ در سياست و عدم تقويت اقتصاد داخلی و عدم سرمايه گذارﻯ براﻯ ايجاد اقتصاد چند محصولی كرده و بالاخره در نفوذ و حتی در مقاطی در تسلط قدرتهاﻯ بزرگ خارجی بر اين كشور با واسطه گرﻯ طبقات و اقشار غارتگر داخلی و حكومتهاﻯ مركزﻯ وقت در ايران، بايد جستجو كرد.ر
وضعيت فوق، در هيچ دوره اﻯ از تاريخ ميهنمان به وسعت و عمق خود در دوران حكومت سلطنتی پهلوﻯ نرسيده است. در اين دوره بود كه سيستم اقتصادﻯ - اجتماعی مسلط بر جامعه ايران در شرايطی كه درمقياس جهانی وارد مرحله رشد يافته خود شده بود، در شكلی عقب مانده و درتلفيق با استبداد نهادﻯ شده در شكل سلطنت، بر خلاف روند استقرار خود در جهان، بدون دخالت مردم ودربيگانگی كامل با ويژگيهاﻯ خاص جامعه ايران، استقرار يافت. اين مناسبات اجتماعی - اقتصادﻯ دير رسيده كه وابستگی به مراكز رشد يافته آن در جهان از وجوه بارز و اصلی آن بود، اگر از سويی براﻯ مقتضيات استقرار و رشد خود، عليه فئوداليسم و اشكال ملوك الطوايفی درايران بوده است، از سوﻯ ديگرنيز عليه هرگونه مظاهر دمكراسی، آزادﻯ و استقلال و حتی عليه رشد مستقلانه اين سيستم در شكل ملی آن در ايران بوده است. درايندوره سياست ايران، از راه هاﻯ گوناگون نظامی و سياسی و اقتصادﻯ كاملاً تابع سياستهاﻯ كشورهاﻯ متروپل سرمايه دارﻯ گرديده و ايران در تقسيم كاربين المللی اين سيستم، عمدتاً تبديل به صادر كننده مواد خام و بازارﻯ براﻯ مصرف كالاﻯ آن ودرمدار پيمانهاﻯ نظامی منطقه اﻯ براﻯ پيشبرد مقاصد جنگ سرد بجاﻯ حفظ بيطرفی خود درجبهه امپرياليسم قرار گرفت.ر
عنصر لازم و ملزوم براﻯ حفظ اين سيستم غارتگرانه و وابسته درايران و در شرايط نضج وضعيت دوقطبی درجهان، استقرار روبناﻯ ضد دمكراتيك و تماميت گرايی بود كه رژيم سلطنتی پهلوﻯ وظيفه فوق را در طول سلطنت خود با قدرت تمام پيش برد. نابودﻯ انديشه و قلم، بيان، ممنوعيت احزاب، سنديكاها و اتحاديه هاﻯ مستقل ازدولت، شكنجه و كشتار مبارزين، تجاوز به جان، حيثيت، حقوق وامنيت هزاران هزارخانواده ايرانی و بوجود آوردن بختگی دهشت زا، بنام ساواك ازنتايج شوم چنين سياستی بوده است.ر
استقراراين سيستم وابسته وغارتگرانه، بهمراه تثبيت رژيم سلطنتی پهلوﻯ درايران، سرآغاز ستم ملی به معناﻯ واقعی آن درايران چند ملتی بوده است. رژيم پهلوﻯ، بعد از سركوبی خونين تمامی ملتها واقوام تحت ستم ايران كه تشكيل دهنده بيش از نيمی ازجمعيت ايران هستند، چندين دهه، سياست استحاله اين ملتها و اقوام را به نيابت ازطرف ملت حاكم درايران، بشدت به پيش برد. اين سياست، تمامی عرصه هاﻯ حيات سياسی، اجتماعی، اقتصادﻯ و فرهنگی اين ملتها و اقوام را در برميگرفت. اجراﻯ سياست شوونيسم " ملت بزرگ" ( پان ايرانيسم) در مناسبات ملی ازطريق سعی دراستحاله زبان و فرهنگ اين ملتها، جلوگيرﻯ ازتفاهم ملی بين آنها ازطريق پيشبرد سياستهاﻯ شوونيستی ودامن زدن به نفاق ملی و تلاش مداوم جهت توهين و تحميق ملتها و اقوام تحت ستم، تقسيم منطقه زيست آنها بين استانهاﻯ مختلف كشورجهت محروم ساختن هر يك ازآنها درداشتن اشتراك سرزمين و حيات اقتصادﻯ و اجتماعی واحد، انكار لجوجانه واقعيت چند ملتی بودن ايران، سياست اعمال تبعيض در رشد اقتصادﻯ مناطق زيست اين ملتها و تبديل اين مناطق تنها بعنوان تأمين كننده مواد خام و انرژﻯ صنايع مونتاژ مركزﻯ، باز گذاشتن دست بيگانگان در چپاول وغارت منابع طبيعی آنها بهمراه غارتگران وابسته داخلی، سركوب شديد هرگونه جنبش ملی - دمكراتيك، تلاش براﻯ بر هم زدن تركيب جمعيت اين ملتها ازطريق كوچهاﻯ اجبارﻯ، تمركزگرايی شديد در سيستم ادارﻯ كشور و … از رئوس سياست ضد ملی رژيم پهلوﻯ در مورد ملتها و اقوام تحت ستم ايران بوده است.ر
تداوم مبارزه مردم ايران، بر بسترعينی تحمل ناپذيرﻯ وضعيت فوق، تعميق بحران اقتصادﻯ و سقوط اخلاقی و سياسی رژيم شاه درترد افكارعمومی و تشديد تناقضات درونی خود رژيم، به نتيجه طبيعی و قانونمند خود يعنی بر پايی انقلاب و سرنگونی رژيم پهلوﻯ دربيست ودوم بهمنماه سال 1357، فراروئيد. اما از بطن اين انقلاب كه تأمين دمكراسی، استقلال و آزادﻯ و خواست هاﻯ عدالت پژوهانه توده هاﻯ مردم را هدف پيكارخود قرار داده و خواست رهائی از ستم ملی براﻯ ملتها و اقوام تحت ستم ايران درآن تبلور يافته بود، رژيم خمينی، بعنوان نتيجه زهرآگين سياستهاﻯ استبدادﻯ رژيم شاه، سر برآورد. قدرت گيرﻯ اين نيرو، محصول وجود استبداد سلطنتی دير پا درايران و سركوب مداوم و خشن نيروهاﻯ آزاديخواه، مترقی و ملی گرا و پابرجائی جهل، خرافه و بيسوادﻯ در ميان بخشهاﻯ معينی از مردم وباز گذاشته شدن دست روحانيت ارتجاعی، براﻯ ترويج خرافی ترين و سياه ترين جنبه هاﻯ مذهب شيعه دربين مردم و محصول كوتاهی دوره قيام بوده است. اين نيرو توانست سوار برامواج قيام توده ها و با استفاده ازاعتقادات مذهبی قشريترين و عقب مانده ترين بخشهاﻯ جامعه، رهبرﻯ خود را بر انقلاب تحميل نمايد. اين نيروﻯ بغايت ارتجاعی كه متعلق به سياه ترين دوران از تاريخ بشرﻯ بوده واز اعماق گور تاريخ برخاسته بود، بعنوان نيرويی سياسی مدرن نه نظر به سوﻯ آينده بلكه نظر به گذشته سياه از تاريخ بشريت داشت، وازفرداﻯ پيروزﻯ انقلاب، مبارزات و خواست هاﻯ عادلانه مردم را با استفاده ازاتوريته مذهبی رهبران دينی خود، با فريب و سركوب، جهت رسيدن به آرمانهاﻯ ارتجاعی خويش و براﻯ استقرار رژيمی تئوكراتيك بربستراستبداد ريشه دار نهادﻯ شده دراين كشور، هدايت نمود.ر
بدينسان رژيم برآمده ازانقلاب ايران جناياتی درايران آفريد كه حداقل در تاريخ نيم قرن اخير اين كشور، نميتوان نظيرﻯ براﻯ آن يافت. ارمغان جامعه ايده آل ولايت مطلقه رژيم اسلامی خمينی براﻯ مردم ايران، چيزﻯ جز جنگ و خونريزﻯ، كشتاربی سابقه مبارزان راه استقلال و پيشرفت، تشديد فقر و گرسنگی، بيكارﻯ، گرانی گسترده، بی مسكنی و بی خانمانی، اختناق بی سابقه، ناامنی جانی و شغلی، ژرفاﻯ بی سابقه دامنه اعتياد به مواد مخدر، شكنجه وزندان، تعميق نابرابرﻯ زنان، بی آيندگی براﻯ نسل جوان، پرورش نسلی فناتيك و عقب مانده و بيسواد، فلج ساختن اقتصاد كشور و … نبوده است.ر
رژيم اسلامی ايران، بجاﻯ پاسخگوئی به خواست بر حق و ديرينه ملتها و اقوام و اقليتهاﻯ مذهبی و دينی تحت ستم دراين كشور، مبنی بر رفع ستم ملی و تأمين حقوق برابر آنها با ملت حاكم، با سياست شوونيسم مذهبی به مقابله خونين با آنها بر خاست. اين رژيم، بعنوان جانشين رژيم شاه، توانست فصلی تاريكترازاسلاف خود، به كارنامه مستبدان و ديكتاتوران دراعمال سياست شوونيستی در حق اين ملتها و اقليتهاﻯ قومی و مذهبی درايران بيافزايد.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، معتقد استكه براﻯ آغاز حركت جامعه چند ملتی ايران بسوﻯ هر گونه تحول مثبت و براﻯ استقرار دمكراسی، آزادﻯ و پيشرفت اجتماعی و اقتصادﻯ، رژيم جمهورﻯ اسلامی ايران، بعنوان مقدمترين و بزرگترين مانع اساسی در مقابل آن، بايد رفع شده و دستگاه عظيم بوروكراتيك، ايدئولوژيك ونظامی وامنيتی آن بايد از بين برده شود.ر
با توجه به وضعيت اجتماعی، اقتصادﻯ و فرهنگی جامعه، امكان گذار به دمكراسی بدون نهادﻯ ساختن آن درايران مقدوروممكن نخواهد بود. زيرا با در نظر داشت وضعيت موجود وعقب ماندگی جامعه درتمامی عر صه ها و در شرايط نابودﻯ كامل ملزومات اجتماعی و سياسی رشد دمكراسی در سطح جامعه از طرف رژيم اسلامی ايران صرفاً با تغيير سيستم اقتصادﻯ - اجتماعی موجود، نميتوان اميدﻯ به حركت خودبخودﻯ جامعه بسوﻯ دمكراسی وآزادﻯ داشت. بنابراين، تنها راه ايجاد ملزومات رشد دمكراسی در كليت جامعه، نهادﻯ ساختن آن از طريق مجلس مؤسسان برآمده ازآراﻯ آزادانه مردم و شركت نمايندگان كليه ملتها و اقوام تشكيل دهنده اينكشور درآن و تبلور دقيق و مؤجر حقوق مردم و اقليتهاﻯ ملی وقومی در قانون اساسی برآمده ازآن، است تا پشتوانه قانونی و اجرايی كامل دمكراسی در جامعه بعد از رژيم اسلامی، فراهم گردد. قانون اساسی ايكه بايد با سنگ پايه قرار دادن اعلاميه جهانی حقوق بشر در تنظيم آن، در تفكيك و استقلال كامل قوا از يكديگر، تقسيم قدرت ميان جمهوريهاﻯ فدرال ودولت فدراتيومتحده مركزﻯ ودر تصريح حقوق جمهوريهاﻯ فدرال ايران ودرتفكيك حوزه مذهب ودولت، صراحت كامل داشته و با برسميت شناختن كليه زبانهاﻯ عمده ملتهاﻯ تشكيل دهنده اينكشور و كليه اديان و مذاهب و لغو تمامی امتيازات ويژه مذهب رسمی موجود و با اعلام برابرﻯ تمامی آنها در برابر قانون، به استبداد حول محور تك زبانی و يك دينی و تك مذهبی تاريخی در ايران، براﻯ هميشه بايد خاتمه بدهد.ر
غلبه بر علل عينی و ذهنی وجود ديكتاتورﻯ و استبداد ريشه دار درايران، درآينده تنها از طريق درهم شكستن تمركزگرايی در سياست گذارﻯ، تقسيم قدرت اقتصادﻯ و سياسی بين جمهوريهاﻯ خودمختار با برقرارﻯ سيستمی فدراتيو وغير متمركز دراداره كشور وبا پايبندﻯ عميق به پلوراليسم سياسی و با تلاش مداوم و دراز مدت جهت بر طرف ساختن زمينه هاﻯ مادﻯ ديكتاتورﻯ كه همانا اقتصاد تك محصولی است، امكانپذير خواهد بود.ر

lördag, april 07, 2007


قيام شاهزاده ترکمن تومار خانم عليه کورش بربر هخامنشی
« تو که از خون سيراب نميشوی اینک از خون خودت سيراب شو »
سخنان تومار خانم بهنگام گذاشتن سر بریده کورش بربر در مشک خون و فرستادن آن به پاسارگارد

Türk döwletleri:1
İskitler (Saklar/ Hunlar)- Massagetler
Tumar 2 şazadanyñ barbar Kuruşa garşy göreşi

¤¤¤¤¤¤


1 Bu makala Akmyrat Gürgenliniñ doktorlyk dessertasiýasyndan alyndy.
2 Tumar henızem Türkmenlerde yürgenli söz. Ayllar bu gahryman zenanyñ adyny ebedileşdirmek üçin
boyundan asylýan bir bezeg-şaýa onuñ adyny berdiler. Sakalaryñ ady henizem bir Türkmen tiresi
hökmünde saklanyp gelyär. Olarıñ mesgen tutan ýerleri Balkan daglarynyñ üsti bilen Mañgyşlayk aralygy
bolmaly.

¤¤¤¤¤¤

Biziñ eýýamymyzdan öñ 8-nji asyrda Keýmirler we Massagetler Hazar
deñziniñ gündogarynda we günbatarynda güýçli döwleti esaslandyrýarlar.
Eýran stepinde B.ö 559-njy ýylda Akamenitler urugy häkimiýeti eýeleýärler.
B.ö 550-nji ýyllarda Kuruş(Kir 2-nji, b.ö 559-529) orta Azýanyñ köp
ýerlerini, Mezopotamiýany, kiçi Aziýany özüne tabyýn edenden soñ,
Hazaryñ gündogarynda giýñ topraklary eýelemek maksady bilen
Massagetleriñ/Skitleriñ üstüne goşun sürmegi maksat edinýär. Skitler bilen
Akamenitler 10-larça ýyllap söweşip gelipdirler. Grek/Ýunan taryhçysy
Herodotyñ aýtmagyna görä, Hazar deñziniñ gündogarynda uly meýdan
bolupdyr, ol meýdany «Arkas» (Amy derýa-Uzboý) atly derýa kesip
geçipdir. Ol ülkäniñ gaýratly, edermen şasy bolup, ol ýogalan soñ ýurdy
şanyñ dul galan aýaly Tumar (Tomaris, Tamaris) dolandyrypdyr.
Akamenit şasy Kuruş b.ö 530(529)-njy ýyllarda ol ülkä aralaşýar. Kuruş, bu
halkyñ hüjüminden wehim edip, hilegärlige baş urýar we Tumar bilen
öýlenmek hyýalynyñ bardygyny sawçy üsti bilen oña ýetirýär. Tomar:
«Siziñ ýurduñizda dul aýalam, ýaş gyýzam köp, siziñ maksadyñyz meniñ
bilen öýlenmek däl, meniñ topragymy basyp almak» diýp, sawçyny
gaýtarýar. Hilesi paşmadyk Kuruş, derýanyñ üstüne köpri saldyrmagy
buýrupdyr. Şonda Tumar oña şeýle sargyt ýollapdyr: « Eý betpäl şa!
Päliñizden gaýdyñ. Biziñ maldarlarymyz öñler derýadan suwuñ çekilen
wagty geçip, ar-namys üçin siziñ ýurduñyza ýylda bir gezek aralaşýan
bolsalar, eger-de siz köpri gursañyz, her bir öýke-kine üçin olar üstüñize
döküler durar. Eger-de size urş gutulgysyz bolsa, onda haýsy tarapam bolsa
biri üç menzil derýanyñ geçelgesinden çekilip,ikinji tarapyñam
arkaýynçylykda geçip özlerine amatly meýdança saýlamaga mümkinçilik
berilsin».
Tumar gelniñ sargydy Kuruşy ünjä goýupdyr. Şanyñ ýanynda ýesirlikde
ýören Midiýa hökümdary Kres Kuruşa şeýle mashalat berýär; eger bir bölek
goşuny hem azygy duzak hökmünde derýanyñ añyrsynda galdyryp, ýeñilen
ýaly bolup görünsek, olar bu kiçi ýeñişden serhoş bolarlar, şonda biz uly
goşun bilen olary derbi-dagyn ederis- diýpdir. Onuñ aýdany edilipdir. Bir
bölek Masseget goşuna baş bolup gelen Tumaryñ ogly Spargapis, olja alyp,
şerap içip serhoş bolupdyr, şonda Kuruşuñ goşuny ony ýesir alypdyr. Tumar,
Kuruşa ýene şeýle sargyt ýollapdyr: « Ganhor Kuruş, siz ol üstünligi mertlik
bilen açyk söweş meýdanynda güýç görkezip gazanmadyñyz. Onuñ üçin
muña buýsanmañ, hälem bir pille, gapyl galyp ýesir düşenleri boşadyñ we
meniñ oglumy goýberiñ-de öz ýurduñyza gaýdyñ. Bolmasa, Massagetleriñ
Tañrysy «Gun»den kasam edýärin, hakykatdan-da siz gandan doýraryn»
diýpdir. Spargapis huşune gelenden soñ, eliniñ çözülmegini talap edipdir we
namysa çydaman öz-özüni heläkläpdir.
Şondan soñra ýowuz urş başlanýar. Herodotyñ maglumatyna görä ilki bilen
iki tarap ok ýagdyrýarlar, soñra gylyçdyr naýza bilen garpyşypdyrlar, iki
tarapda bir ädim yýza çekilmejek bolupdyrlar, ahyry Massegetler ýeñiş
gazanýarlar, Kuruşuñ goşuny heläkçilige uçraýar, taryhçylaryñ
bellemeklerine görä onuñ başy kesilýär. Şol başy Tumar, gandan doly meşge
salyp şeýle diýenmiş: «Men diri galyp, uly ýeñiz gazananam bolsam, siz
meniñ ömrümi kül etdiñiz. Göz dikip oturan ýeke oglumy hilegärlik bilen
elimden aldyñyz. Dirikäñiz ganmadyk ganyñyzdan, belkem, indi ganarsyñz»
diýip, ganly meşge salnan Kuruşyñ kellesini ýurduna iberipdir.

Tumar hanym başy kesilen Kuruşyñ kellesini ganly meşige salyp, parsa iberýär.
Prenses Tumaryñ heýleki, elinde Kuroşiñ kesilen başy
(Terken-Terim veblag-dan)


Türkmenistanyñ görnükli arheologi Hemra Ýusupov bu urşuñ bolan ýerini
häzirki Türkmenistanyñ topragyndaky «Çilmämmetgum» bilen
«Garagumyñ» sepgidinde ýerleşýän çölüñ günorata-gündogar künjünde,
Uzboýyñ (Amy derýanyñ Araksiz) orta akymynda bolandygyny ýazýar.3
3 Gurbansoltan Eje jurnalı. Aşgabat. 11/2001 sanı


" ... بنابراین ما مناسبترین و کاملترین نام برای سرزمین خود را" اِلِری تورکمنستان " میدانیم ."ر
از بـیانـیه: منشور اتحاد و همکاری- کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
و حرکت ملی تورکمنستان ایران 2007/02/27
پرچم ملی تركمنستان ايران: آخرین بیانیه کانون بتاریخ 5 آوریل 2007

سرزمین و جغرافیای ترکمن

وقتیکه در نهم دسامبر 1881 سرزمین آبا و اجدادی مان توسط عمال انگلیس در ایران (قاجارهای قیزیل باش شیعی) و روسهای متجاوز تـقسیم گردید هیچیک از دول آنروزی به این فاجعه نه تنها اعتراض نکردند بلکه با سکوت معنی دار خود از آن استقبال کردند.ر

وقتیکه نوکر انگلیسها در ایران معروف به رضا پالانی در سال 1924 از چهار طرف به سرزمین ترکمنهای اترک- گرگان حمله نمود و روستاهایمان همچون "ساللاخ" را به آتش کشید مطبوعات سوسیال دموکرات آنروزی لب از لب نگشودند و به این جنایات پهلویان اعتراضی نکردند. بدنبال آن رضا پالانی سرزمین ترکمن را آنچنان غارت کرد که حتی داد نمایندگان مجلس عوام انگلیس نیز بلند شد که رضا دزدها و راهزنها را سرکوب کرد و خود راهزن مطلق ایران گردید.ر

رژیم فاشیستی- شوونیستی پهلویان در ایران در آسسمیلاسیون ملت ترکمن لحظه ای درنگ نکرد. درحالیکه به کردها، لـرها، بلوچهااجازه داده شد که به نام اتنیک خویش استانی را نامگذاری کنند به ترکمنها نه تنها چنین اجازه ای داده نشد بلکه با آخرین و شدیدترین قدرت سعی در تعویض نامهای ترکمنی به فارسی را اجرا کردند. که این ساست شوم را میراثدارانش یعنی رژیم شیعی- شوونیستی فعلی ادامه میدهد. در این راستا به سرزمین و محل مسکونی ترکمنها نامهایی چون "دشت گرگان"، "ترکمنصحرا" اطلاق گردید. در حالیکه ترکمنها نه تنها در دشت گرگان بلکه در استان خراسان نیز ساکنند، سرزمین ترکمن یکباره صحرا نیست در آن دریای خزر، کوهها و کوهپایه های متعدد... قرار دارد.ر

متأسفانه تاکنون از سوی روشنفکران متعهد پیشناد مقبولی برای سرزمین ترکمن ارایه نگردید و این سردرگمی همچنان ادامه دارد.ر

در اسناد دوران قاجار به سرزمین ترکمن "یموتستان" اطلاق شده و این نام در کاغذهای رسمی آن دوره ثبت گردیده است و بجای ایران نیز از عنوان "ممالک محروسه ایران" (مملکتهای حراست شده ایران)استفاده میشد.ر

"کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن" در یکی از آخرین بیانیه های خود بدرستی به تقسیم سرزمین ترکمن به دو بحش شمالی (ترکمنستان فعلی) و جنوبی (سرزمین تحت اشغال شوونیستهای فارس) اشاره کرده و عنوان میکند که از این ببعد بجای "ترکمنصحرا" از عنوان ترکمنی "الری ترکمنیستان" استفاده خواهد کرد. ولی چند روزی از این پیشنهادش نگذشت و با نصب پرچم پیشنهادیش عنوان "ترکمنستان ایران" را با خط درشت مزین! سایت خویش نمود. بنظر راقم این سطور:ر

اولا: کانون بهتر است بجای " خلق" ترکمن از ترمین و اصطلاح حقیقی و درست یعنی " ملت ترکمن" استفاده کند. چرا که خلق گروهی کوچک از یک ملت واحد است مثل خلق یموت، خلق تکه و ...ر
ثانیاَ: یدک کشیدن پسوند ایران برای ترکمنستان چیزی جز قبول تسلیمیت و اعتراف به اینکه این سرزمین آبا و اجدادی مان متعلق به ایران است نمی باشد.ر
برای اثبات این مدعا که در این واحد جغرافیایی هیچ وقت فارسها زندگی نکردند به دو فاکت مختصر بسنده میکنم:ر

فاکت نخست:ر

در سال 1837 رهبر ترکمنهای خزر قیات خان در نامه خویش به فرماندار نظامی گرجستان چنین نوشت:ر
" وزیر مختار روسیه در ایران در ملاقات با شاه سرزمین اترک و گرگان را متعلق به ایران اعلام نمود. این ایلچی که دیروز به کار خود منصوب گردید امروز فورا پیشگویی داهیانه کرده جدل چندین ساله را یکشبه حل نمود! در این سرزمین مزار چه کسانی وجود دارد، ترکمنها یا فارسها؟ ما از شما عالیجناب میخواهیم که پرسش این پاسخ را بیابد. ما امیدواریم جنابانی امثال شما با این فکر که سرزمین اترک- گرگان متعلق به ایران است همرای نخواهید شد." (به نقل از کتاب تاریخ ترکمن. تز دکترای در حال تدوین. آقمیرات گورگنلی)ر

فاکت دوم: رضا پالانی در سال 1924/1303 پس از یورش وحشیانه و تصرف ترکمنصحرا وارد کومیش دپه شد. وی در خاطرات خود که بعدا چاپ شد نوشت: " در کمیش تپه تنها یکنفر شیعه زندگی میکند..."ر

مختصر کلام آنکه:ر

سرزمینی که ما تحت اشغال ایران در آن زندگی میکینم متعلق به ملت ترکمن است و شایسته است که آن همچون مردمک چشم پاس داشته شود. شایسته است که به این واحد جغرافیایی نامی مناسب ارایه گردد و در برسمیت شناساندن آن کوشا باشیم.ر

بنظر من اطلاق " ترکمنستان" جنوبی در مطبوعات فارسی و " ایلرکی ترکمنیستان" در مطبوعات ترکمنی منطقی بنظر میرسد. از تمامی ترکمنهایی که با این فکر موافقند میخواهم که با واکنش به موقع خویش از ایده دفاع نمایند.ر
البته تصویب نام جغرافیایی و پرچم مناسب برای ترکمنستان جنوبی بعهده پارلمان این واحد جغرافیایی خواهد بود.ر

به امید آن روز و رهایی ملت ترکمن از شر شوونیستها و بیگانه پرستان خودی
آقمیرات گورگنلی

torsdag, april 05, 2007

پرچم ملی تركمنستان ايران
ر
ر
پرچم، معرف ملی و سمبل اراده واحد هر ملت و يا هر كشورﻯ در حراست از سرزمين، هويت و فرهنگ، شرافت و حيثيت انسانی آن است. پرچم ملی، نه بيانگريك ايدئولوژﻯ ويا از آن يك طبقه و قشر و يا يك گروه اجتماعی و سياسی، بلكه مقوله ايست ملی وفراگيرو سمبلی از يگانگی تمامی افراد يك ملت و يا يك كشور كه آنرا از آن خود دانسته و حتی در شرايطی حاضرند براﻯ حفظ آن، جان خويش را نيز فدا بسازند.ر
امروزه درجهان، درحاليكه هرملت و كشورﻯ و حتی ايالاتی ازيك كشور و هر صنف و جمعيت و حتی گروههاﻯ ورزشی، هنرﻯ، سكت هاﻯ مذهبی، توليدﻯ و مالی و … نيز آرم يا پرچم خاص خود را دارا ميباشند، در ايران داشتن هرگونه نشانه اﻯ از مقد سات خود و تمايزات ملی با ملت حاكم بر آن، براﻯ اقليتهاﻯ ملی، رسماً جرمی نابخشودنی از طرف رژيمهاﻯ شوونيستی تمركزگراﻯ وقت در آن تلقی شده و هميشه مستوجب سنگينترين مجازاتها، تحت اتهام هميشگی و ساختگی، " تجزيه طلبی" و " توطئه خارجی عليه تماميت ارضی ايران"، گرديده است!ر
تمامی ملتهاﻯ تشكيل دهنده ايران، در طول تاريخ و در زمانهاﻯ متفاوت پرچم، بيرق و يا درفش هاﻯ خاص خود را داشته اند، اما با برقرارﻯ حاكميت شوونيستی برآن با ساختار متمركز و سركوبگرا، تمامی اين سمبل هاﻯ ملی نيز، همانند خواست و اراده ملی و وحدت جغرافيائی هر يك از اين ملتها، در هم شكسته شده و آنها از زيستن در زير پرچم ملی خود محروم و در سرزمين آنان سمبلی از تمركزگرائی و بی حقوقی ملی مطلق، زمانی با آرم سلطنتی و زمانی ديگر با آرم شوونيسم مذهبی، برافراشته شده است.ر
اما، ديگر دوران محروم نگه داشتن اقليتهاﻯ ملی در ايران از معرف ملی و از تمامی مقد سات و تمايزات خود با ملت حاكم برآن، از طريق اتحادهاﻯ اجبارﻯ و سركوبگرانه با هدف استحاله همه جانبه وهميشگی آنها در ملت حاكم، بسر رسيده است. ازسوﻯ ديگر نيز، مدتهاست كه مبارزه ملتهاﻯ تحت ستم در ايران براﻯ پايان بخشيدن قطعی به بی عدالتی هاﻯ ملی و برپائی دولتی فدراتيو ودمكراتيك درآن، نه تحت لواﻯ احزاب به اصطلاح سراسرﻯ براﻯ خواستی موهوم ودرتضاد با منافع ملی خود، جهت برافراشتن پرچمی مشترك برفراز ويرانه هاﻯ تمركزگرائی، تبعيض و ستم ملی، استبداد سلطنتی و دينی، شوونيسم و نژاد پرستی، آغاز شده است.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، معتقد استكه هر ملتی در ايران، در داشتن پرچم ملی خود، كاملاً محق بوده و اين امر بخشی از حقوق ملی و دمكراتيك غير قابل انكارآنها ميباشد. مسلماً، انتخاب پرچمی ملی، بعنوان مقوله اﻯ قراردادﻯ و انتخابی براﻯ هر ملتی، تنها از طريق برگزارﻯ رفراندمی ملی و با تصويب مجالس و دولت ملی خود آنها صورت قانونی بخود ميگيرد. همانگونه كه انتخاب آرم ملی و پرچم دولتی نيز درحيطه اختيار و وظايف قانونی مجلس و دولت ملی هر ملتی ميباشد.ر
كانون فرهنگی - سياسی، با اعتقاد كامل به اصل فوق، تا فراهم آمدن شرايطی دمكراتيك و آزاد و موقعيتی مناسب براﻯ انتخاب پرچم ملی رأساً از طرف خود ملت تركمن در تركمنستان ايران، بعنوان وارث وادامه دهنده جنبش ملی - دمكراتيك ملت خود و بعنوان پرسابقه ترين تشكيلات سياسی در پيگيرﻯ منافع ملی ملت تركمن، وظيفه ملی خود ميداند كه براﻯ رفع اين خلاً و جهت تأمين وحدت تمامی پيشروان و روشنفكران ملت خود در زير يك معرف و سمبل ملی و براﻯ ايجاد زمينه هاﻯ روحی و روانی انتخاب پرچم ملی ازطرف ملت خود در فرداﻯ پيروزﻯ جنبش آزاديخواهانه و دمكراتيك مردم ايران، طرح پرچم ملی پيشنهادﻯ خود را ازهم اكنون براﻯ ملت تركمن ارائه داده ودرتبليغ و ترويج آن در ميان ملت خود و پيشروان و روشنفكران آن، براﻯ پذيرش آن بكوشد.ر
پرچم ملی مورد نظر كانون فرهنگی - سياسی، براﻯ ملت تركمن، عارﻯ از هرگونه علائم و نشانهاﻯ ايدئولوژيكی - سياسی، طايفه اﻯ - اتنيكی، سازمانی وحزبی بوده و تنها بيان وحدت و حدود جغرافيائی و بيان مالكيت تاريخی و طبيعی آن بر سرزمين خود و تجسم اراده ملی و مبارزه آن در حفظ و دفاع از تماميت آن، در ادوار طولانی است. پرچمی به سادگی و شفافيت، صداقت و صميميت و صلح طلبی ذاتی ملت ما و با هيچ شباهتی با پرچمهاﻯ ديگر ملل جهان!ر


مضمون پرچم ملی تركمنستان ايران:ر


سرزمين تركمنها در ايران كه از شمال و غرب خراسان آغاز و به درياﻯ خزرمنتهی ميگردد، طولانی ترين مرز شمالی ايران با جمهورﻯ تركمنستان را تشكيل ميدهد. اين سرزمين به تنهائی مساحتی برابربا مساحت هفتاد كشور مستقل جهان را دارا بوده و برابر با نيمی از خاك كشورهايی چون، دانمارك، سوئيس و هلند در اروپاﻯ مركزﻯ ميباشد.ر
اين منطقه، حاصل تقسيم غير قانونی سرزمين واحد ملت تركمن، بدو قسمت شمالی و جنوبی در بيستم سپتامبر سال 1881 ميلادﻯ، از طرف روسيه تزارﻯ و دولت مركزﻯ ايران با وساطت و رضايت امپراطوريهاﻯ استعمارگر آندوره ودر راستاﻯ تعقيب منافع آنها درآسياﻯ مركزﻯ و هند شرقی ميباشد.ر
منطقه تركمنستان جنوبی و يا ايران، دو ناحيه آب و هوايی و سطح رشد اقتصادﻯ و تمايزات معيشتی را در برميگيرد. ناحيه شمالی آن كه ازمنطقه سرخس و با در برگرفتن كوهپايه هاﻯ كؤپت داغ، آغاز ميگردد، ظاهراً منطقه اﻯ ا ست نيمه خشك كوهپايه اﻯ و استپی و صحرائی، با شوره زارهاﻯ وسيع. اما، در اصل وسيع ترين مراتع و بزرگترين مزارع كشت د يمی، بويژه گندم و معادن زير زمينی در آن واقع شده و اين ناحيه، همچون سرزمين طلائی تا درياﻯ خزرامتداد يافته و با در گرفتن بخش بزرگی از خليج اِ سن قلی، از طريق درياﻯ خزر به مرزهاﻯ آبی كشور تركمنستان و جمهورﻯ آذربايجان محدود ميشود.ر
ناحيه جنوبی اين سرزمين نيز كه از مرز استان سابق مازندران و يا " گلستان" فعلی، با استان خراسان آغاز و همانند نوارﻯ وسيع و مخملی سبز، با غنی ترين خاك در ايران كه بيش از 40 نوع محصولات كشاورزﻯ درآن بعمل ميآيد، با در برگرفتن خليج گرگان در درياﻯ خزر و شبه جزيره مال آشار، تا شمال شهر قديمی اشرف و يا بهشهر فعلی از طريق اين شبه جزيره امتداد يافته و به آبهاﻯ فرح آباد سارﻯ، مركز استان مازندران در درياﻯ خزر محدود ميگردد.ر
ايندو ناحيه از يك سرزمين واحد، بهمراه بخش مهمی ازنگين آسياﻯ مركزﻯ، درياﻯ خزر، سرزمين اصلی و باستانی تركمنهاﻯ جنوبی بشمار ميرود كه آخرين داده هاﻯ باستانشناسی بر مالكيت تركمنها، در حداقل شش هزار سال قبل از ميلاد برآن، مهر تأئيد گذاشته است. مالكيت ملی و حقوق ارضی كه بارها و بارها در طول تاريخ از طرف مهاجمين بيگانه مورد حملات خونين، براﻯ غضب و تجزيه آن قرار گرفته و يا از طرف حكومتهاﻯ مركزﻯ شوونيست وقت در ايران، براﻯ تغيير تركيب جمعيت و هويت تركمنی آن سعی وافرﻯ دركوچانيدن اجبارﻯ تركمنها از آن به ديگرمناطق ايران، همراه با مهاجرت دادن ملتهايی ديگر به اين سرزمين شده و ميشود.ر
مضمون پرچم ملی پيشنهادﻯ كانون فرهنگی - سياسی براﻯ ملت تركمن، بازتاب و تبلورﻯ از رنگ دو ناحيه از سرزمين تركمن، بصورت رنگ طلائی و مخملی سبز همراه با رنگ آبی درياﻯ نيلگون ما به نشانه صلح، آزادﻯ و مسالمت جوئی ذاتی ملت ما در يك مجموعه است كه هارمونی بزرگ و با شكوهی از تماميت ارضی ما را به اهتزاز در مياورد كه رنگ سرخ در ميان اين سه رنگ نيزبه نشانه فداكاريها و تلاشهاﻯ قهرمانان با نام و بی نام تركمن، در طول سده ها درحفظ تماميت اين سرزمين، به اين هارمونی با شكوه پيوسته و به زيبائی و ابهت و معناﻯ آن ويژگی خاص می بخشد.ر
ما، مطمئنيم پرچم ملی پيشنهادﻯ كانون فرهنگی - سياسی، براﻯ ملت تركمن درايران كه بعنوان معرف ملی آن در سرتاسر جهان ارائه ميگردد، از طرف تمامی مبارزين تركمن با صحه صدر، بدون هرگونه جانبدارﻯ سياسی و ايدئولوژيكی و يا دخالت دادن منافع گروهی و تشكيلاتی، تنها با معيار قرار دادن منافع ملی ملت خود واحترام عميق به ياد قهرمانان بی نام و با نام خود و با احساس مسئوليت ملی در تداوم راه اين قهرمانان و جهت تأمين وحدت ملی خود حول سمبلی ملی، مورد ارزيابی قرار خواهد گرفت.ر


طرح و استاندارد اين پرچم ملی، بصورت زير ميباشد:ر


قابل ذكر استكه پيش رفتگی رنگ آبی، بعنوان مظهر صلح و پيروزﻯ، ثبات و دوستی، ورنگ سرخ بيانگر مضمون مبارزات ملت تركمن وايقان علمی و خوش بينی عينی پيشروان آن به سرانجام پيروزمندانه اين مبارزات، در آينده اﻯ نه چندان دور است!ر
با اميد به تحقق خواست هاﻯ ملی ملت تركمن، درايران فدراتيو و دمكراتيك!ر


كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران

با کانون فرهنگی- سیاسی
میتوانید با شماره تلفن :ر

0046(0)762-879565
ویا با آدرس ایمیل :ر
kanoon6@hotmail.com
تماس بگیرید.ر

onsdag, april 04, 2007

Hormatly ildeşler!

Türkmeniñ göreşjeñ ogly Nurgeldi (Hajy han) Oguzynyñ bir gyzy bilen bir ogly bolýar. Ogly dünýäden gaýytdy. Gyzy Ene käbe bolsa häzir daşary ýurtda ýaşaýar.
Golaýda «Kanunyñ» internet sitynda Ene käbäniñ ýatlama goşgusy neşir edildi. Taryhçy hökmünde goşgyda agzalan atlara käbir düşündiriş bermegi makul gördüm.
Akmyrat Gürgenli

Başlygymyz Nurymagtym[1], Gökleñi [2],
Haji han[3], Gurban han[4], ol kyýat hany[5],
Elýas [6] ballym bilen, ol Kerimjany[7],
Olary hem nejat bergin hudaýym.

¤¤¤¤¤¤

Iñ yzyndan getirdiler Nepesi [8],
Dargandyr-da garadagyñ depesi,
Ol, onda diýip hassadyr [9], oñ hemmesi,
Hassa jany nejat bergin hudaýym.

¤¤¤¤¤¤

İki Rejep[10] atdaş bolan adynyñ,
O Tagy[11], hemsaýa salnan Dawudyñ[12],
Ýykyñ kärhanasyn, için awudyñ,
Golunda ynsaby bolmaz çaýşygyñ[13].



Enekäbe ejekäniñ goşgusyndan bir küplet:

Üç ýaşymda äkitdiler atamy,

Dört ýyldan soñ ýok etdiler käbämi,

Şondan bäri meniñ çeken jepamy,

Aýdar bolsam daglar-daşlar ereýär,

Garyp başym dertler bilen ýöreýar.


2007-04-03

¤¤¤¤¤¤



[1] Nury Magtym: Ofisserlik fakultetiñ studenti (intellegent), Sapar Hatyby bilen bile tussag edilen.
[2] Täçberdi Gökleñ: intellegent. Nury Magtymyñ ýakyn dosty.
[3] Hajy han oguzy: intellegent-Hakyky ady Nurgeldi. Ýokary ylym almak üçin Türkiyä giden emma näsaglygy sebäpli yzyna gaýdyp, milletçilikde aýplanyp tussag edilen.
[4] Gurban han: Kümüşdepäñ öñde baryjy aýdyñ pikirli adamlaryndan. Tudeh partiýasynyñ belli aktivisti Araz Kyýadynyñ dädesi.
[5] Araz Kyýady.
[6] Elýas, Nury Magtymyñ dogany; Reza şanyñ döwründe tussag edilen.
[7] Kerim Nazeri: Syýasy aktivist: Tudeh partiýadan.
[8] Nepes Kemaly (Mehmiýany): Solçy topardan aktivist.
[9] Türmede hassa ýatan dädesi Nurgeldi (Hajy handan) maksat.
[10] Bir Rejep: Meşhur Ahmed Gürgenliniñ dädesi Rejep ahun; ol-da öz döwründe syýasy hereketlere gatnaşan
[11] Tagy Mehmiýany: öz wagtynda Osman ahunyñ hereketinde aktiv rol oýnan adam.
[12] Erjomentlerden.
[13] Reza şa-dan maksat