fredag, december 28, 2007

اطلاعیه شورای مرکزی کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران در باره :
رر
ترور هولناک نماد دمکراسی پاکستان!ر

بنیادگرایان افراطی، بهمراه دیگر نیروهای جهنمی در پاکستان، بالاخره بعد از تلاش نافرجام خود در ماه اکتبر در نابودی نخست وزیر پیشین و رهبر حزب مردم پاکستان، خانم بی نظیر بوتو در
روز بیست و هفتم ماه دسامبر سال2007 وی را در یک سوء قصد انتحاری بهمراه تعدادی از یاران خود به قتل رسانیدند!ر
شورای مرکزی کانون، این عمل جنایتکارانه را بعنوان اقدامی اهریمنی در مقابله با بازگشت دمکراسی، پیشرفت و صلح بر جامعه دیکتاتور زده و عقب مانده پاکستان، قویاً محکوم کرده و اعلام میدارد که هر چند این نیروهای تبهکار با این اقدام ظاهراً به نیت پلید خود برای محو فیزیکی بی نظیر بوتو، بعنوان نماد دمکراسی و سکولاریسم در پاکستان جامه عمل پوشانیده اند، اما هرگز نخواهند توانست خواست برپائی حکومتی سکولار، دمکراسی و آزادی را در این جامعه نابود بسازند!ر
شورای مرکزی کانون، ترور خانم بی نظیر بوتو را به مردم پاکستان، حزب مردم و به بازماندگان وی صمیمانه از طرف ملت تورکمن در تورکمنستان جنوبی، تسلیت گفته و برای آنها در مادیت بخشیدن به ایده های انسانی و دمکراتیک خانم بوتو، آرزوی موفقیت دارد!ر
شورای مرکزی کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران
2007-12-28

måndag, december 24, 2007

قتل چندین تن از بازداشت‌شدگان شهرک حمیدیه

رژیم جمهوری اسلامی ایران باز هم فاجعه آفرید
ر
فاجعه‌ای بس و حشتناک و ضدانسانی
ر
قریب سه ماه پیش در اکتبر (مهرماه) امسال، تعدادی از ساکنان شهر عرب نشین حمیدیه در ۳۰ کیلومترب شمال اهواز، پس از انجام نماز عید فطر، بر علیه تشدید سرکوب وخفقان بر علیه مردم عرب در خوزستان، به یک راه پیمائی مسالمت آمیز مبادرت ورزیدند. نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی (سربازان بنام و گمنام امام زمان!!) در منطقه اهواز با حمله خشونت بار به این راه پیمائی- تعدادی را مضروب و صد ها نفر از ساکنان حمیدیه و اهواز را دستگیر کردند. در حالیکه خانواده‌های دستگر شدگان در این چند ماه بارها با مراجعه به مراکز امنیتی و وزارت اطلاعات، هیچگونه خبر و یا اطلاعی در مورد دستگر شدگان به آنها داده نشده – ناگهان در چند روز گذشته حکومت به تعدادی از این خانواده‌ها اطلاع داده است که اجساد اعضاء خانواده آنان را در رودخانه کارون و یا در خیابانها پیدا کرده‌اند.ر

söndag, december 23, 2007

بویسانچلی حابار2008- نجی یئل
ر
ر بییک تورک عالیمی، تورک دیلی نینگ دویبونی
ر
توتوجیلاردان ماخمیت کاشغارلی نینگ یئلی ایغلان ادیلدی


ر« دیلیم- دیلیم،ر
کس غاوینی دیلیم- دیلیم،ر
انه دیلدن دؤنمه رین
دوغراسالار دیلیم- دیلیم.»ر
عراقلی تورکمنلرینگ حالق دؤره دیجیلیگیندن

بیرلشن ملتلر قوراماسی نینگ ادبی- مدنی اداراسی یونسکو 2008- نجی یئلی تورک دونیأسی نینگ بییک عالیمی، تورکی دیلی نینگ سؤزلوگینی دوزن کاشغارلی ماخمیدینگ یئلی دییپ ایغلان اتدی. بو ایشده تورکیه جمهوریتی نینگ مدنیت باقانلیغی/ منیسترلیگی اولی آلادا اتدی.ر
بیز بو بویسانچلی حاباری أهلی تورکی حالقلارینا شول ساندان گؤرکانا تورکمن حالقینا تویس یورکده غوتلایاریس.ر
بو بارادا کؤپرأک ماغلومات ادینمک ایسله یأنلر شو آشاداقی اینترنت آدرسی گؤروپ بیلرلر
.ر

http://www.tourexpi.com/en-tr/news.html~nid=5578

اگر- ده بییک عالیم کاشغارلی ماخمیدینگ سؤزلوگینی اوقاجاق بولسانگیز شو آشاداقی آدرسه گیریپ بیلرسینگیز

http://www.achiq.org/pitikler/dlt---.pdf

آقمیرات گورگنلی

onsdag, december 19, 2007

Gutlak haty
v
Ỳetip gelỳan Gurban baỳramyny bütün Türkmen Milletine we ähli Musulmanlara tüỳs ỳürekden gutlaỳäris.
Bu Dini- Milli baỳrama bagyşlanyp berỳan Sadakalaryňyz , ỳerine ỳetirỳän Doga we Ziỳaratyňyz beỳik Taňgrynyň tarapyndan kabul bolmagyny dileỳäris.
Hormat bilen:
Iran Türkmen Halkynyň Medeni- syỳasy Ojagy
Günerte Türkmenistanyň Milli Hereketi-Iran

måndag, december 17, 2007

طرح علنی یک نمونه دیگر از گنوسیست
ر
فرهنگی علیه ملت تورکمن!ر

دو تن از نمایندگان رژیم از میان ملت تورکمن در مجلس اسلامی آن، بنامهای آقای محمد قلی مارامایی و محمد قلی ایری، بلاخره بعد از 28 سال بعد از انقلاب اسلامی، درآستانه انتخابات مجلس هشتم، "بنابه درخواست جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی تورکمنصحرا"، "مکاتباتی با ریاست محترم سازمان ثبت و احوال کشور، اقای دکتر آیت اللهی"،انجام داده اند، تا" با موافقت مسئولین امکان نامگذاری اسامی ترکمنی برای فرزندان مردم تورکمنصحرا میسر گردد"!!ر
این، "درخواست"، عجیب و غریب نه متعلق به تاریکترین دوران ماقبل تاریخ بشریت و یا حتی در دوران قرون وسطی و استعمار، بلکه در آستانه هزاره سوم میلادی در کشوری بنام ایران بعنوان "درخواست" ملتی از یک رژیم شوونیستی- مذهبی بعمل میاید که رهبر دینی آن با وقاحت تمام امسال را " سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی" اعلام کرده و سردمداران رژیم وی سالهاست در مورد" برابری ملل و ادیان در اسلام"و"گفتگوی تمدنها" و ایجاد"جامعه مدنی"، گوش فلک را کر کرده اند!ر
اجرای شوونیسم ملت حاکم از سال 1304 علیه ملت تورکمن بدنبال سقوط جمهوری تورکمنستان به رهبری عثمان آخوند از طرف رضاخان و مبارزه وحشیانه شوونیستهای ایرانی برای محو هرگونه مظاهر ملی ملت ما و تلاش برای استحاله آن در ملت حاکم تا پایان عمر سلسله پهلوی و تشدید آن با آغاز سلطنت غیر موروثی فقهای شیعه در ایران تا به امروز ضربات بزرگی برهویت، فرهنگ و بقای ملی این ملت وارد آورده است. یکی از مشخصات بارز این شوونیسم وحشی و درنده در هم آمیختن تراژدی با کمدی، از فرط تعجیل در استحاله ملی ملت تورکمن در ملت حاکم بوده است. در دوره حمله رضاخان جهت "فتح تورکمنصحرا"، اگر جهت ارعاب این ملت با زنده زنده سوزانیدن هشت نفر از تورکمنها در کمش دپه این تراژدی خونین و دهشتناک را مرتکب شدند، در مقطعی دیگر این تراژدی به کمدی مبارزه با پیاله و چای سبز بعنوان مظهری از نماد ملی ملت تورکمن و غدغن سازی واردات آن به منطقه و جایگزین ساختن آن با استکان و نعلبکی و چای سیاه فرا روئید! خلف رژیم پهلوی، جمهوری اسلامی نیز اگر تداوم ستم ملی بر ملت تورکمن را با حمله سرتاسری به منطقه، از رژیمی به رژیم دیگر اعلان داشته بود، در روند افراط گرائی خود در اعمال شوونیسم رسمی در ایران، به حماقت و مسخرگی ممنوع ساختن نامگذاری فرزندان تورکمن با اسامی ملی خود نیز رسید!؟
امروزه در دنیائی که حتی نباتات و جانداران بنام اصلی خود نامیده میشوند، ملت تورکمن حق نامگذاری فرزندان خود بنابه فرهنگ و هویت ملی و زبان خود را ندارد. این گنوسیسم فرهنگی آشکار نه تنها ننگی بزرگ و ابدی بر پیشانی تمامی شوونیستهای ایرانی، از سلطنت طلب تا بنیادگرایان مذهبی حاکم و از پان ایرانیستها گرفته تا سوسیال – شوونیستهای به اصطلاح اپوزیسیون رژیم کنونی است، خفت و خواری بزرگی نیز برای کسانی استکه کمر به خدمت به رژیمی بنام نمایندگان مجلس آن بسته اند که حتی به ملت آنها حق نامگذاری فرزندان خود را نمیدهد و در طول حاکمیت نکبتبار این رژیم به"باورها، سنن و اصالت خانوادگی آنها توهین میشود"!!ر

ر- انگیزه طرح خواست های کوچک ملی از طرف نمایندگان رژیم در مجلس!ر

انگیزه و دلیل ظاهری که از طرح یک خواست ملی جزئی از طرف به اصطلاح این نمایندگان در وحله اول به ذهن متبادر میگردد، استفاده تبلیغی آنها از این امر برای اخذ آرای بیشتر برای ورود به مجلس هشتم رژیم برای خود و یا احتمالاً برای جانشینان مورد نظر خود با اتمام دو دوره از یدک کشی نمایندگی ملت تورکمن در مجلس اسلامی می باشد. البته آنها گویا شهامت پذیرش مسئولیت نتایج طرح چنین خواست ملی در برابر رژیم را حتی برای استفاده از آن در مقابل رقبای خود را نیز نداشته اند و از همان ابتدا مسئولیت پذیرش هرگونه عواقب احتمالی چنین امری را متوجه "جمعی از فعالان فرهنگی – اجتماعی تورکمنصحرا" و "موکلین و مردم عزیز منطقه" ساخته اند!ر
در این رابطه آنها در نامه خود می نویسند:" شکوائیه هایی به اینجانبان واصل میشود مبنی بر اینکه کارمندان واحدهای صدور شناسنامه در استانهای فوق الذکر اعمال سلیقه می نمایند و از درج نام و نام خانوادگی تورکمن که نشاندهنده اصالت و ریشه آباء و اجدادی آنهاست خودداری میورزند و بالجبار اسامی دیگری را تحمیل میکنند"!!ر
البته بر خلاف این به اصطلاح نمایندگان، "جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی"و"موکلین و مردم عزیز منطقه"، بهتر میدانند که این سیاست نسل کشی فرهنگی، ربطی به "اعمال سلیقه کارمندان واحدهای صدور شناسنامه" نداشته و این سیاست مستقیماً از طرف رهبران رژیم اسلامی، بنابه سیاست شوونیسم وحشی و درنده آنها علیه ملت تورکمن صورت میگیرد و این "کارمندان واحدهای صدور شناسنامه"، مأمورین معذوری بیش نیستند!ر
اما، از طرح این مسئله آنها چقدر میتوانند استفاده تبلیغاتی در آستانه برگزاری به اصطلاح انتخابات مجلس هشتم بکنند، مسئله ایست نه مربوط به مسئله ملی ملت تورکمن و نه مربوط به تلاش ملت ما برای هستی و یا نیستی ملی در مسلخ گاه شوونیستهای ایرانی و مسئله ایست خارج از مبارزه روشنفکران راستین این ملت در مبارزه برای رفع ستم ملی از ملت خود!ر
اما، این اقدام کسانیکه هیچگاه جرئت یک اقدام مستقلانه ولو برای سوء استفاده تبلیغی را نیز از رژیم نداشته اند، مسلماً نمیتوانند بدون اشاره و یا چراغ سبز نشاندادن سردمداران رژیم به آنها صورت بگیرد. بنابراین انگیزه اصلی در طرح چنین مسئله ای را میتوان انگیزه ای سیاسی برای به انحراف کشانیدن و تعدیل سطح خواست های روبه اعتلای جنبش ملی- دمکراتیک تورکمنها، از طرف رژیم ایران با وساطت نمایندگان آن از میان این ملت در مجلس اسلامی آن دانست!ر
سردمداران و آنالوگهای رژیم مدتهاست واقفند که در شرایط تحول یافته آخرین دهه قرن بیستم میلادی در منطقه و اعتلای سطح رشد شعور ملی در میان روشنفکران و مبارزین ملتهای تحت ستم و تعمیق دیدگاههای ناظر بر حقوق شهروندی و ملی در میان روشنفکران و نمایندگان واقعی ملت تورکمن، خواستهای آنها نیز تا حد ایجاد حاکمیت ملی ملت خود در منطقه، در شکل فدرالیزمی دمکراتیک و تغییر ساختار متمرکز قدرت مرکزی در ایران، ارتقاء یافته است. سیاست اصلی طراحان سیاستهای شوونیستی رژیم نیز در مرحله فعلی جلوگیری از تبدیل این خواست به یک ایده عمومی و شکل گیری یک اراده ملی برای مادیت دادن به این خواست از طرف مردم تورکمن است. رژیم در اینراه، مجبور است سیاست اصلی خود مبنی بر تشدید استحاله این ملت و سرکوب مداوم آنرا با عقب نشینی های معین و کوچکی چون اجازه برای نشر نشریات محلی بزبان تورکمنی و یا رفع ممنوعیت از نامگذاری ملی که عملاً نیز چه در دوره شاه و چه در دوران شیخ از طرف مردم تورکمن عمدتاً زیر پا گذاشته شده و در کنار خواست های اصلی و بزرگ آنها مسئله ای فرعی و غیرعمده بشمار میاید، تؤأم بسازد.ر

ر- بازتاب فریب و استبداد!ر

در نامه این به اصطلاح نمایندگان نیز، دو رکن اساسی دوام رژیم اسلامی، یعنی دروغ و استبدا کاملاً بازتاب یافته است که توجه به آن برای پی بردن به ماهیت اصلی افراد دستچین شده رژیم برای نمایندگی آن در مجلس اسلامی، از میان ملت تورکمن ضروری است!ر
آنها در نامه ملتمسانه خود به رئیس "سازمان ثبت و احوال کشور"، برای خوش رقصی در مقابل محروم کنندگان ملت خود از تمامی حقوق ملی و شهروندی آن و برای فریب ملت خود نسبت به ماهیت ضد ملی رژیم اسلامی، بدروغ مدعی شده اند که :" اساساً تورکمنهای ایران در میان تورکمنهای جهان در حفظ اصالت فرهنگی خود، زبانزد عام و خاص هستند"!؟
بدین سان آنها بدون آنکه خم به ابرو بیاورند علناً منکر وجود ستم ملی و گنوسیست فرهنگی موجود علیه ملت تورکمن"در ایران اسلامی" خود شده اند در حالیکه نفس نامه نگاری آنها به رئیس "سازمان ثبت و احوال کشور" خود بیان بی حقوقی کامل این ملت، حتی در جزئی ترین مسایل فرهنگی مربوط به خود است. اما، مشخص نیست که این به اصطلاح نمایندگان در اثبات این ادعای دروغین خود در کشوریکه مبدل به مسلخ گاه هویت ملی و فرهنگی ملتهای تحت ستم شده و از ملتی که حتی حق آموزش بزبان مادری از فرزندان آن سلب شده است، به کدام یک از آثار خلق شده ادبی، هنری و یا فرهنگی در سطح جهانی و یا حداقل در سطح "تورکمنهای جهان"، استفاده خواهند ورزید؟ آیا، "حفظ اصالت فرهنگی خود" و بالاتر از آن در این عرصه" زبانزد عام و خاص" شدن در میان دیگر "تورکمنهای جهان"، تحت ممنوعیت فرهنگ و زبان خود در سرزمین خویش و بدون کسب حاکمیت ملی خود و تحت قیمومیت ملتی دیگر در ورطه ای از شوونیسم و استبداد امکانپذیر است؟ درست همین حاکمیت ملی، هر چند در شکا ناقص آن به ملت تورکمن در شوروی سابق امکان داد حتی در شرایط فقدان آزادیهای سیاسی ودمکراتیک عام درآن و حرکت بطئی و برنامه ریزی شده مسکو در جهت گسترش دامنه نفوذ فرهنگ و زبان روسی در جمهوریهای تحت سلطه خود، به رشد و شکوفایی هویت ملی خود، بویژه از لحاظ زبان و فرهنگ ملی تورکمن نائل گردند و در میان "تورکمنهای جهان"،"زبانزد عام و خاص" بشوند. تمامی ملتهای امروزه قلمرو شوروی سابق در آسیای میانه، بحق هویت ملی جا افتاده خود را مدیون همین حاکمیت ملی ناقص خود در دوران شوروی هستند و این آنها هستند که امروزه میتوانند مدعی " حفظ اصالت فرهنگی خود نسبت به برادران خود در آنسوی مرزهای خویش" گردند!ر
اما، اگر منظور این به اصطلاح نمایندگان از،"حفظ اصالت فرهنگی"، حفظ و تداوم آداب و سنن و هویت ملی تورکمنها در ایران است، این امر نیز بدون مبارزه و جانفشانی روشنفکران و پیشروان هر نسلی از ملت ما مقدور نبوده است. مبارزه ای که این به اصطلاح نمایندگان، در خارج از آن و حتی علیه آن قرار دارند.ر
از مشخصات بارز کسانیکه وظیفه نشر و ترویج ایده های عظمت طلبانه و برتری نژادی ملتی را علیه ملت خودی بر عهده دارند، خودباختگی در مقابل فرهنگ و تاریخ جعلی دیگران و حقیر و کوچک شمردن گذشته و هستی ملت خود در مقابل آن است. ایندو به اصطلاح نماینده نیز ملهم از این مشخصه بارز چنین افرادی، با توسل بدروغ حتی ساختاراتنیکی ملت خود را در مقابل ملت حاکم تا حد یک "قوم کهن ایرانی" تنزل داده اند تا شاید از این طریق نیز باز باب پسند هرچه بیشتر جنایتکاران شوونیست حاکم قرار بگیرند!ر
اما، اگرمنظور آنها از "ایرانی"، ایران کنونی باشد، مسلماً مرتکب اشتباهی مطلق شده اند. زیرا، "ایرانی" ساختن اجباری تورکمنها تنها اگر با قرارداد غیر قانونی سرزمین و ملت واحد تورکمن در بیستم سپتامبر سال 1881، با امضای نمایندگان حکومت قاجار و روسیه تزاری با وساطت امپراطوری انگلستان آغاز گردیده باشد، با یورش سراسری قشون رضاخان بعد از 45 سال از انعقاد این قرارداد، در سال 1926 میلادی عملی و با "فتح تورکمنصحرا"، بخشی از سرزمین تاریخی ملت ما به خاک ایران ضمیمه گردید. بنابراین، "قوم کهن" بودن ما در این کشور یاوه گوئی بیش نبوده و نیست!ر
شوونیستهای ایرانی، همیشه تلاش ورزیده اند که مقوله "فلات ایران" و"کشور ایران"، یکی پنداشته شود تا تاریخی یکپارچه و به هم پیوسته و درازآهنگ برای خود بنویسند ودر "ایران پاک" خود دائماً شرح گذشته پرافتخار ملتی یکپارچه را خلق بکنند که آینده ای پرافتخار را انتظار می کشند و از ازل "ایرانی" بوده است که نه پیشوند فلات و یا کشور در کمیت و یا کیفیت پاک و مقدس آن تأثیری میگذارد و همه "اقوام" در این"ایران" از خویشاوندان دور اقوام آریائی هستند که برای بهره مندی شدن از این آینده پر افتخار باید در این" نژاد"ذوب بشوند!ر
اما، هر محقق منصفی میداند که فلات ایران تفاوتی بنیادین با کشور ایران دارد و فلات ایران به منطقه مرتفع و وسیعی از رود سند تا فرات اطلاق میگردد که در آن قبل از مهاجرت و یورش پارسها به آن و حتی هزاران سال قبل از آنف حداقل ده تمدن بزرگ وجود داشته و تورکمنها و یا اغوزها و نیاکان آنها در این منطقه، در روند سازماندهی قدرت خود نه بعنوان "قومی کهن"، بلکه بعنوان ملتی کهن امپراطوریهای بزرگی را بنا نهاده اند که بحث در مورد آنها از حوصله این مقال خارج است. اما، ایران امروزی، واحدی است جغرافیائی و سیاسی و نه یک واحد ملی. زیرا، این واحد نه از عضویت داوطلبانه و آزادانه و برابر حقوق شهروندان این کشور، بلکه از یکسو از جمع بست اجباری سرزمینهای تقسیم شده ملتهای موجود در آن در شرایط زمانی متفاوت از لحاظ تاریخی در اواخر قرن نوزدهم و از سوی دیگرتحت خونین ترین سرکوبیها و سلب حقوق و حاکمیت ملی این ملتها و نفی هویت ملی آنها از طرف حکومتهای تمرکزگرا و شوونیستی وقت به نیابت از طرف تنها اقلیت حاکم بر آن شکل گرفته است. درست در این واحد جغرافیائی استکه نمایندگان و پیشروان واقعی ملت تورکمن برای برقراری حکومتی دمکراتیک و فدراتیو و برای کسب حق تعیین سرنوشت ملت خود و سایر ملتهای تحت ستم در آن مبارزه میکنند تا راه شکل گیری کشوری نوین و مدرن و تبدیل آن به واحدی ملی از طریق فراروئی ملل ساکن در آن به ملتی نوین، بنابه تعریف نوین آن فراهم گردد. مسلماً مقدمترین مانع در راه برقراری این امر، رزیم جمهوری اسلامی استکه باید حیات سیاسی و اجتماعی ایران دفع گردد ودستگاه عظیم بوروکراتیک، ایدئولوژیک و نظامی و امنیتی آن از بین برود!ر
این باصطلاح نمایندگان، در نامه خود ملهم از ذات استبدادی حکومت تئوکراتیک ملایان شیعه در ایران، استبداد و سرسپردگی را کاملاً در هم آمیخته اند. آنها مینویسند :"از آنجائیکه از نیات پاک و خیر خواهانه مسئولین ... بالاخص شخص حضرتعالی(دکتر آیت اللهی) اطلاع و ایمان واثق"، دارند "در اسرع وقت کمیته ای مشترک با حضور رؤسای ادارات کل استانهای گلستان و خراسان شمالی و انجمن های فرهنگی اجتماعی تورکمن منطقه که نماینده یا نمایندگان آنها از سوی اینجانبان تعیین خواهند گردید، تشکیل شود"!!ر
آنها، هدف از تشکیل این کمیته را، "انتشار اطلس نامهای تورکمنی" دانسته اند،"که یعنی بعد از تأئید جنابعالی(دکتر آیت اللهی) مورد عمل و بهره برداری قرار میگیرد"!!؟
یعنی، این نمایندگان ملت، از یکسو، حتی حق نامگذاری فرزندان تورکمن از طرف والدین خود را مریدوار دو دستی به" روسای ادارات کل استانهای گلستان و خراسان شمالی که عمدتاً فارس، زابلی و شاهرودی و...هستند و یا از منصوبین مافیای پر قدرت استان قدس رضوی در خراسان شمالی میباشند. پیشکش میکنند! امریکه حتی در دنیای مستعمراتی قدیم و در دنیای مرید وار شیعه گری نیز بی نظیر و خود گویای دلیل دست چین شدن و برگزیده شدن آنها به وکلایی رژیم از طرف ملت تورکمن به مجلس اسلامی آن است!؟
اما، این افراد که بنام ملت، کوچکترین حقوق طبیعی ملتی را با امتنان و چاکری کامل بدیگران واگذار میکنند، اما در برخورد با خودی و نمایندگان بخش فرهنگی ملت تورکمن، بدون گذشت، قاطع و مستبد هستند و هیچ حق و حقوقی برای آنان و احترامی به نظرات آنها قائل نیستند! آنها بعنوان ذره ای ناچیز از حاکمیت مستبده و دیکتاتوری دینی جمهوری اسلامی خود، این خصلت ذاتی رژیم را با زیرپا گذاشتن استقلال انجمنهای فرهنگی تورکمن و حقوق اعضای انها در انتخاب نمایندگان خود، با تحکم و علناً اعلام میدارند که:" نماینده و یا نمایندگان آنها از سوی اینجانبان تعیین و معرفی خواهند گردید"! این امر معنائی بجز چاکری و نوکری در مقابل بیگانه و زورگوئی و استبداد علیه خودی ندارد و انجمنهای فرهنگی طبیعتاً نه تنها حق دفاع از حقوق و استقلال خود در مقابل این زورگوئی و تحکم را دارند، بلکه حق دارند " اطلس نامهای تورکمنی" را که از طرف " رؤسای ادارات کل استانها و صد البته در خاتمه تنها و تنها "پس از تأئید" رئیس سازمان ثبت و احوال کشور، رسمیت خواهد یافت را نپذیرند و نامگذاری فرزندان تورکمن بنابه طبیعت ملی آنها را حق مسلم والدین آنها و جزو مقوله آزادیهای فردی و خارج از دخالت دولتیان و نمایندگان آنها در مجلس اسلامی بدانند!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2007-12-17

مصاحبه‌ صدای آلمان با دکتر جلال جلالی‌زاده، نماینده مردم سنندج در مجلس ششم:ر
15.12.2007
ر« من اصلا این واژه‌ تجزیه‌ طلبی را به عنوان یک اتهام می‌دانم نسبت به همه قومیت‌ها. هیچ ایرانی‌ای حاضر به تجزیه‌ طلبی نیست. هر ایرانی بدنبال مطالبات خودش است، حالا چه آذری باشد، چه عرب، چه کرد و یا بلوچ و ترکمن. بنابراین آنچه در ایران مهم است این است که نمی‌شود با فشار، با زندان و با بگیروببند مردم را از هویت خودشان بیگانه کرد و از آن هویت‌زدایی‌ کرد. فشارهای مختلف، سختگیری‌های زیاد از حکومت‌های قبلی تا امروز ثابت کرده است که هیچ ملتی، هیچ قومی با فشار و تضییع و تبعیض از بین نخواهد رفت. من معتقدم سیاستهای امروز بیشتر واگرایی را تشویق و تحریک خواهد کرد. نه فشار و زندان می‌تواند مردم را از مطالبات خودشان منصرف بکند و نه می‌تواند که مشکلات برجای مانده از زمان ها و سال های گذشته را پاک بکند.»ر

" مصاحبه سیندن بیر بؤلک"

tisdag, december 04, 2007

تشکر و قدردانی

بدینوسیله از کلیه دوستداران و یاران و همرزمان مرحوم هوشنگ قرنجیک که در مجلس ترحیم و مراسم خاکسپاری وی شرکت نموده و در این روزهای دشوار با همدلی و همیاری خود در کنار ما بوده و همینطور آندسته از دوستانی که امکان شرکت در این مراسم را نداشته و خود را در غم ما شریک دانستند، صمیمانه تشکر نموده و برای همه آنان و خانواده هایشان سلامتی و عمری طولانی آرزومندیم.ر

همسر و فرزندان مرحوم هوشنگ قرنجیک
.
****
.
Huşeng neressäñ ýatan
v
ýeri ýagty bolsun!
v
Göreşjeñ ýigit, halkynyñ ar-namysy ugrunda köp muşakgatlara döz gelen goç ýigidimiz Huşeñ Garynjyk aramyzdan ötdi.

Onuñ erkana Türkmen jemgyýetiniñ berkarar bolmagy ugrundaky arzuwuny ýuregımızde mydama ýaşadarys.

Huşeng neressäniñ yzynda galanlara, onuñ ýan ýoldaşyna we döret sany jegerbendine sabyrly bolmagyny dileýäris.

Huşeng pahyryñ ýatan ýeri ýagty, jaýy jennetden bolsun.

Eýran Türkmenleriniñ Medeni-Siýasy Ojagy
3.12.2007

måndag, december 03, 2007

ر1881- نجی یئلینگ 9- نجی دسامبر تراگه دیاسی

شو یئل تورکمن توپراغی نینگ اورسیت پادشاسی- بریتان دیکمه سی ایرانینگ قیزیلباش شایی قاجار اروغی نینگ آراسیندا بؤلونمگینه دوغری 126 یئل دولیار. "باسیلیپ آلنان توپراغی اؤزآرا پایلاشماق باراداقی آحال" شرط ناماسی(1) باغلاشیلان ماحالیندا اونگا هیچ بیر تورکمن غاتناشدیریلمادی، آصلا تورکمنینگ پیکرینی سوران بولمادی. بو گون بولسا نه اورسیت ایمپراطورلیغی بار نه- ده ایرانده قاجار پادشالیغی. شونگا گؤرأ بو ظالیم شرط نامه اؤز-اؤزیندن یاتیریلیار، هیچ حیلی یرلی و حالقارا قانونی حقوقه ایه دأل، اونونگ دوام اتدیریلمگی بی قانون. حالقیمیزینگ بی قانون بیر شرط نامه اساسیندا چکیپ گلیأن مادی زیانلارینی بولسا اونی دوام اتدیریپ گلیأن دولتلرتؤلملی بولار.ر

***********
تورکمن توپراغی نأدیپ بؤلوندی

اورسیت بیلن بریتان باسیبالجیلاری نینگ بأسلشیگی 18- نجی عاصرینگ آیاقلاریندا آسیادا حاصام گویچلندی. انگلیسلر هیندیستانی آلیپ، خیوه و بخارا گؤزدیکیپ اوغرانلاریندا، زاود- فابریکلرینه تورکیستانینگ آرزان چیگ مالی شول ساندان پاغتا مأتأچلیک چکیأن روس کاپیتالیستلری- ده تزارینگ قشونینی اورتا آزیا سودریأرلر. شئیله لیک بیلن 1873- نجی یئلدا حیوه تورکمنلری 1881- نجی یولدا بولسا گؤک دپه ده یاشایان تورکمنلر اول مؤچبرده غیرغینچیلیغا بریلیأر.ر
گؤک دپه غالاسی سیناندان ادیل 11 آی سونگرا تورکمن حالقی نینگ حاربی، سیاسی، اقتصادی و استراته گیک گویجونی آزالتماق ماقصادی بیلن اولارینگ یاشایان توپراغی ایکأ بؤلونیأر.ر
آراچأک کسگیتلنندن سونگرا هر ایکی دولت (اورسیت و ایران) اؤز پایلارینا دوشن تورکمنلری ازمکده، تالاماقدا آنگیرباش ظالیم سیاساتی آلیپ باردیلار. 20- نجی عاصرینگ باشیندا حأضیرکی تورکمنیستان توپراغی «زاکاسپی اوبلستی» آدی بیلن باشدا قفقاز سونگرا بولسا داشکنتدأکی روسلار طاراپیندان بلله نن حاربی گوبورناتورلارینگ (فرمانداران نظامی) غاراماغینا بریلدی. بو یاغدای تورکمنیستان ساویت سایوزی رسپوبلیکاسی قورولیانچا دوام اتدی.ر
ایرانینگ پایئنا دوشن توپراقدا تورکمنلر مرکزی حکومت بیلن دیش- دیرناق بولوپ گؤره شیپ گلدیلر. بو گؤره ش 1916- نجی یئلدا- بیرینجی دونیأ سؤوشی دؤورینده- حاصام مؤچ آلدی. تورکمنلر اؤزباشداق جمهوریت قورماق اوغرویندا تأهران بیلن آلدیم- بردیملی سؤوشه گیریشیأرلر. اولارینگ بو غوزغالانگینی باسیپ یاتیرماق اوچین تأهران، روسلاردان کمک سورایار. نتیجه ده 1916- نجی یئلدا تورکیستانینگ حاربی گوبرناتوری سیردریا ثبتی نینگ حاربی کاماندیری مادریتوفی گورگن جولگه سینه یوللایار و اول تورکمنلری واغشیلارچا جزالاندیریار.ر
1924- نجی یئلدا تورکمنیستان جمهوریتی نینگ برقرار ادیلمگی، تورکمنصأحراداقی غوزغالانگا روحی تایدان قولداو بریأر. شول دؤورده عثمان آخونینگ باشتوتانلیغینداقی بو حرکتلر شول یئلینگ 20- نجی مایئندا جمهوریت دوزگونی نینگ جار ادیلمگینه سبأپ بولیار. یؤنه بلشویکلرینگ سرداری لنین ینگ 1921- نجی یئلدا ایران بیلن باغلاشان «دوستلیق» شرط ناماسی نتیجه سینده تورکمنصأحرالی تورکمنلر، آراچأگینگ اول طاراپیندا یاشایان دوغانلاری نینگ کمگیندن ماحروم بولیارلار. «دوستلیق» شرط ناماسیندا لنین ینگ بلشویک دولتی ادیل تزارلارینگ دؤورینده کسگیتله نن آراچأگی شول بولشونا اقرار ادیأر.
ر
تورکمنلرینگ آرقاسیز غالاندیغینا گؤز یتیرن تأهران، بو گزک اوچ سانی اولی توپارادان عبارات و آغیر یاراغلارا بسله نن قشونلارینی تورکمنلرینگ اوستونه ایبریأر. سرهنگ جان محمد حانینگ باشتوتانلیغینداقی خراسان قشون بیرلیکلری گوکلنگ اوستونه، گیلان قشونی نینگ سرهنگی فضل الله خانینگ آتریادلاری بولسا بندرگزینگ اوستی بیلن کومیش دپأ طاراپ ایلرله یأر. شیئله لیک بیلن 1925- نجی یئلینگ اوکتبریندا بو اوچ توپار تورکمنصأحراسینی غانا چایقاندان سونگرا کوممت غاویزا گلیپ یئنگیشلرینی! طویلایارلار.ر شوندان بأری تورکمنلرینگ غارشیسینا باریپ یاتان شوونیستیک سیاست آلنیپ باریلدی و بو سیاست حأضیر بو گونه چنلی بیرسیخیللی دوام اتدیریلیپ گلینیأر.ر

**********
پارچالانان توپراق بیریگرمی؟
« یئقیلان غالمازمی، آغلان گولمزمی؟
»

اروپالی کولونیالیست دولتلر- بریتانیا، فرانسیا، اسپانیا، آلمان- آفریقادا و آسیادا باسیپ آلان توپراقلاریندا اؤزلرینه غارشی غوزغالانگ توروزیلماز یالی، بو حالقلارینگ توپراقلارینی پارچه- پارچه اتدیلر. شول سیاست اساسیندا مثال اوچین آفریقانینگ کارتاسینا سراتسنگ بیر اتنیکدان بولان حالقینگ ایکی یا- اوچ دولتینگ آراسیندا بؤلونندیگینه شایات بولیاریس. بو یاغدای آسیادا شئیله. ویتنام و کره دولتلری ایکأ بؤلوندی. یؤنه آزاد ادیش حرکتلرینگ نتیجه سینده بؤلونن توپراقلاردان کأبیرلری بیرلشدی. ایکأ بؤلونن یمن و ویتنام و برلین بیریگدی، حأضیر ایکی کره نینگ بیرلشمگی اوغروندا آزده- کأنده حرکتلره شایات بولوپ گلیأریس.ر
ساویت سایوزی- شوروی دولتی دارغاندان سونگرا بو حرکت حاصام گویچلندی. اونونگ دوزومینده دوران 15 رسپوبلیکا اؤزباشداق دولتلره اؤوریلدی. یوگسلاویانینگ حاطاریندا زور بیلن ساقلانیپ گلیأن یورتلاردان 5-4 سانی دولت عمله گلدی. اینها بو گونلر بولسا کوسوالی لار اؤزباشداق دولت بولماق اوغرویندا گؤره شیپ گلیأرلر.ر
شوروی نینگ دوزومینده دوران آذربگجانلی لار المیداما آراز چایی نینگ گونورتاسیندا- ایرانینگ چأگینده یاشایان ایلدشلرینی «جنوبی آذربایجان» دییپ آتلاندیریپ گلدیلر و گلیأرلر. ایکی توپراغینگ بیرلشمگی اوغروندا سیاسی طالاپلار ماحال- ماحال موچ آلیار.ر
اما تورکمنیستانینگ یولباشچیلاری نه ساویت دؤورینده نه- ده غاراشسیزلیق یئللاریندا اترک دریاسی نینگ ایلری طاراپیندا یاشاپ گلیأن دوغانلارینا حوسسارلیق ادیپ بیلمه دیلر. البته مونونگ اؤزینه ماخصوص آبیکتیف و سوبیکتیف سبأپلری بار.ر
ایکی آیری دولت ده یاشایارلار دییمه سنگ، آراچأگینگ ایکی یانیندا یاشایان تورکمنلرینگ آراسیندا هیچ حیلی تاپاوت یوق. شونگا گؤرأ شرط دؤرأن یاغدایئندا اولارینگ أهلیسی بیردولتینگ، بیر بایداغینگ آستیندا یاشاپ بیلمگینده هیچ حیلی بؤوت یوق.ر
بو موقادس آرزوی حاصیل اتمک اوچین، ماغتیمغولی شاهیریمیزینگ سؤزی بیلن آیدیلاندا «برقرار دولت قورماق» اوچین بیرینجی نوباتدا مونگا تویس یورکدن اینانماغیمیز اساسی شرط. ایکینجیدن پارس شوونیستلرینگ و اولارینگ آلداوچلاری نینگ بوش شیغارلارینا دأل- ده ملی دولت قورماق اوغروندا گؤره شن مردانا ییگیتلریمیزینگ سیاساتیندان اوغور آلماغیمیز واجیپ مسئله. تورکمنیستان جمهوریتی نینگ دویبونی توتان ملی سردارلاریمیزدان غایغیسیز آتابایف باریپ 1924- نجی یئلدا اترک- گورگن تورکمنلری نینگ گؤرشلرینه یاردام برمک و بیته ووی بیر دولت قورماق اوغرویندا حکومت ماصلاحاتیندا شئیله دییپدیر:ر
« يموتلارينگ گورگندأكى قـوزغـالاگـى- آتابايف توركمن ياراغلى گويچلرينگ الى بيلن اولارا ياردام برمك و اولارى بيزه بـيريكديرمك مسئله سينى قـويدى.ر

آتابايف: " نأمه اوچين بيز اؤز مهربان دوغـانلاريميـزينگ قـوراغـينا چيقمالى دأل، بيز اولارا حوكمان
كؤمك ادملى".» (2)ر

شو گونلر تورکمنلرینگ سیاسی توپارلاری نینگ آراسیندا ایرانینگ چأگینده یاشایان تورکمنلرینگ توپراغینیا ملی آت بریلمک و اونونگ اؤزباشینا بایداغی بولملی باراسیندا جدللر، دیسکوسیالار آرا آتیلیار. بو اؤرأن دروایس مسئله هم ضرور.ر
ایرانینگ چأگینده یاشایان تورکمنلرینگ توپراغینا تأ قاجارلارینگ دولتی آغداریلیانچا- 1921- نجی یئلا چنلی «یموتستان» دییلیپدیر. بو آت، حکومت ینگ رسمی کاغذلاریندا- دا، مهرلرینده- ده گتیریلیپدیر.ر
ائرضاشانینگ شوونیستیک سیاساتی اساسیندا بو توپراغا «تورکمنصحرا و دشت گرگان» دییلدی. ایراندا بلوچستان، کردستان، لرستان یالی ولایتلارینگ باردیغینی ناظارا آلانگدا، تورکمنلره «تورکمنیستان» آدی بیلن اؤرلرینه دگیشلی استان لاری نینگ بولماغینا روغصات بریلمأن گلیأر.ر
حأضیر بو توپراغا «گونی تورکمنیستان» یا- دا «ایلری/ ایلرکی تورکمنیستان» آدی بریلملی دیین طالاپلار آرا آتیلیار.ر
هر زاتدان اوزال توپراغیمیزا نأمه آت بریلملیدیگی باراسیندا، نأحیلی بایداغی بولمالیدیغی بارادا ملی پارلامنتیمیزده قرار قبول ادیلملیدیگینه اینانیارین. قورولجاق تورکمن دولتی نینگ استاتوسی/حقوق دورومی، اونونگ ایرانینگ دوزومینده قالیپ قالمازلیغی حاقیندا یا- دا اوزباشداق بیر دولت بولمالیدیغی بارادا یئنه- ده ملی مجلیسیمیز قرار قبول ادیپ بیلر. یؤنه منینگ پیکریمچه:ر

ایکی بؤلونن تورکمن توپراغی آخرسونگی بیرلشملی بولار؛
بو دولت ینگ یکه تأک آدی بولار اول- دا تورکمنیستان بولار.
ر

یؤنه شونگا چنلی بیز ایرانینگ چأگینده یاشایان توپراغیمیزا «گونی تورکمنیستان» دییپ بیلریس. سبأبی «گونی» سؤزی بیزینگ سؤز دوزومیمیزده بار، «گونی لری باردیر یاشیل یئلاقلی» (ماغتیمغولی)ر
بایداق بارادا حؤدورلنن تکلیپلر حاقیندا آیتساق. اگر سیز «جنوبی آذربایجان» سیاسی آکتیویستلری نینگ دمونستراتسیالارادا غالغادیان بایداغینا سین اتسنگیز اونونگ آذربگجان دولتی نینگ بایداغینا منگزشدیگینی گؤره سینگیر. بیزینگ سیاسی قوراملاریمیز-دا شول پأهیمدن اوغور آلمالی. البته بیرآز اویتگشیکلیک بولوپ بیلر. من شو آشاداقی گؤرنیشی تکلیپ ادیأرین (البته رنگکی باراسیندا گوررینگ اتسه بولار)ر

گونی تورکمنیستانینگ بایداغی اوچین بیر تکلیپ

ملی دولت بولماق دوشونجه سی نینگ یئنه بیر اساسی شرطی یازیجی- شاهیرلاریمیزینگ، اینتلله گنتسیا وکیللریمیزینگ یوره گینده و آنگ- دوشونجه سینده ملی ایده یانینگ غایناپ- جوشماغیدیر. اول بولسا تورکمن دیلینده یازماق، یازوو الیپ سینده تورکمنیستان دولتینده یؤرگونلی بولان لاتین الیپ- بیی سیندن پئیدالانماق- البته ایرانینگ مطبوغاتیندا اثرلر عاراپ- پارس حاطیندا یازیلمالی بولیار، یؤنه اونگا غارامازدان مجبور بولونمادیق یاغدایدا اینگ بأرسیندن اؤیده بو حاطی بالالاریمیزا- دا اؤورتملی. تورکمن دیلینی اونگات گورلأر یالی تورکمن دیلینده گپله شیک بریأن رادیو- تلویزیون گپله شیکلرینی دینگلملی، توماشا اتملی، تورکمنیستاندا چاپ بولیان غازیت- ژورنال لاری اوقامالی.ر
اگر اسلامی رژیم چاغالاریمیزا تورکمنچه آت داقماغا روغصات برمه یأن بولسا بأرسیندن اؤیده اولارا تورکمنچه آت داقیپ، اونی یؤرگونلی اتملی.ر اینها شئیله ادیلن یاغدایئندا بیزینگ ملت بولماق اوغروینداقی آنگ- دوشونجأمیز اؤسر و سونگوندا بیته وی بیر دولت بولماق آرزوینا غاویشاریس.ر

توركمن توپـراغى نينگ پارچالانيشى

باراسينداقى شرط نامه

" باسيليپ آلنان توركمن توپـراغينگ بؤلوْنمگى حاقيندا
ايران- روس شرط ناماسى"نینگ ماده لاری و قوشماچالاری

ر1881- نجى يئلينگ 9- نجى دسامبرينده /1299- نجى ه. ق يئلينگ باش آيى نينگ 29- ينده ايران طاراپـيندان داشارى ايشلر وزيرى ميرزا سعيد خان مؤتمن الملك، روسلار طاراپـيندان بولسا يؤريته بلله نن ايلچى ايوان زينوويف، باسيپ آلان توركمن توپراغينى ايكأ بؤلوپ، اونگا آراچاك بللمك حاقينداقى شرط ناما قول چكيأرلر. شئيله- ده بو شرط نامانينگ ماده لارىنينگ دولى يرينه يتيريلمك اوغروندا 1894- نجى يئلينگ 9- نجى نوامبرينده آشغابادا گلن ايران وكيلى محمدصادق خان امير تومان، روس وكيللرى بيلن دوشوشيپ، گركلى ايلالاشيغا قول قوييار. شول ايلاشيق اساسيندا باسيبالجى دؤولتلر توركمن توپراغينى اؤز آرالاريندا پايلاشديلار. بو ايلالاشيق باراسيندا ايرانلى محمدعلى مخبر " مرزهاى ايران" آدلى كتابيندا(تهران 1344) شئيله ماغلومات بريأر:ر

ر1- نجى ماده:ر
ر
خـزر دنگزىنينگ گوندوغاريندا ايران- روس آراچاگى نينگ بلله نيلشى؛
اسنغولي دان چاته چنلى اترك دریاسى، آراچاك بلليگى بولار، چاتدان دميرقازيق- گوندوغارا طاراپ آراچاك اوغرى سونگى داغى هم سگرم داغى بولوپ، دميرقازيقدا چوكگأن قالاسيندان چندير آرقارينا باريپ يتر. بو يردن دميرقازيقدا چندير بيلن سومبار آقارلارىنينگ آراسينداقى داغـــلارا گؤنوْكديريليپ، گوندوغارا طاراپ، شول داغلارى ايزارلاپ، سومبارا طاراپ گيديپ، سومبار بيلن آجى آقيان آقارىنينگ بيريگيأن يرينه باريپ يتر. بو يردن گوندوغارا داينا متجيدى نينگ خرابه لارينا چنلى آراچاك، سومبار آقارى بولار. اوندان كؤپت داغا چنلى ايلرى طاراپ اوزانان بير يول آراچاك بللیگيدير.
ر
بو يردن، آراچاك بلليگى كؤپت داغينگ يانى بيلن سيريغيپ، گونورتا- گوندوغارا طاراپ اوزار. گرماب دره سينه يتمأكأ گونورتا طاراپا آيلانيپ، سومبار بيلن گرماب آراسينداقى داغلارينگ اوركوْچلريندن گچيپ، گونورتا- گوندوغارا طاراپ اوزانيپ، ميسنه و چوب بست داغلارينگ اوستوندن آشيپ، رباطينگ 06/1 كيلومتر دميرقازيغيندا گرمابدان رباطه باريان يوُلا بيريگيأر.ر
نينگ دميرقازيغيندان گچيپ، دميرقازيق- گوندوغاردا گؤك قايتال قولايينا يتيپ، اوندان پؤوريزه آقارلارى نينگ گؤزباشينا گؤنوْكديريليپ، اول يرى پؤوريزه اوباسى نينگ دميرقازيغيندا كسيأر. بو يردن دميرقازيق- گوندوغاردا آراچاك بلليگى گونورتاليقدا يرلشن آشغابات- پـؤوريزه آراليغيندا يرلشن داغلارينگ اؤركوجينه اوغروقديريليار. آراچاك بلليگى بو يردن آشيپ، گوندوغارا طاراپ اوزانيپ، آسلاما داغى نينگ اينگ دميرقازيق بلندليگيندن گچيپ، گونورتا- گوندوغارليقدا اوندان آشيپ، كلته چنار اوباسى نينگ دميرقازيغيندان آيلانيپ، زيركوه بيلن قيزيل داغينگ چاتيليشيان يرينه باريپ يتيأر.ر
بو يردن آراچاك بلليگى گونورتا- گوندوغارليقدا زيركوه داغينگ اؤركوجيندن گچيريليپ، بابادورماز آقارى نينگ گچيأن دره سينه باريپ يتيأر. اوندان سونگ دميرقازيغا طاراپ اوزانيپ، بابادورماز قالاسى گوندوغاريندا قالماق شرطى بيلن گأوورس- لطف آباد آراسينداقى يولا باريپ يتيأر.ر

ر2- نجى ماده:ر

هر ايكى دؤولتينگ يؤريته وكيللرى بلله نيلن آراچاگه بلليك نشانالارينى اوتورتماق اوچين، سرحده باريپ، آغزاليپ گچيليشى یالی بلليگينى اوتورتمالى. اونونگ هم- ده سرحد كميسرلرينگ دوشوشمالى وقتى مأليم اديلملى.ر

ر3- نجى ماده:ر

ايران دؤولتى، گرماب و قولقولاپ اوبالارى نينگ توركمنيستان جلگه سينى سوواريان آقارينگ دميرقازيغيندا يرلشيأنديگى اوچين بير ييلينگ ايچينده اولارى بوشاديپ، اؤز راياتلارينى آليپ گيدملى. روس دؤولتى بوشاديلان اوبالارا توركمنلرينگ گؤچوپ گلمگينى قاداغان ادر، اول يرلرده حاربى قالا سالينماز.ر

ر4- نجى ماده:
ر

توركمنيستانى سوواريان پؤوريزه و بئيله كى آقارلارينگ گؤزباشى نينگ ايران چاگينده بولانلیغى اوچين، ايران بو آقارلارينگ كناريندا تأزه اوبالارينگ بنا اديلمگينى قاداغان اديپ، اكرانچیلیق ميدانلارينى كؤپلتمأن، اؤزلرينه گرك بولاندان آرتيقماچ سوو آلماجاقديغينى بويون آليار.ر

ر5- نجى ماده:ر

توركمنيستان بيلن خراسان آراسيندا سؤودا مسئله سى نينگ اؤسمگى اوچين هر ايكى دؤولت قاتـناو يوللارى آبادانلاشديرماق اوغروندا ایلالاشیارلار.ر

ر6- نجى ماده:ر

ايران دؤولتى آستراباد و خراسان تؤوه رگيندئن هر حيل ياراغينگ يورت داشينا چيقاريلماغينگ اؤنگونى آلار، شئيله- ده ايران چاگينه دوشن توركمنلره اوق- ياراغ يتمگى نينگ اؤنگونى آلار. ايران دؤولتى نينگ بللأن سرحد قاراووللارى بو حاقدا روس طاراپـيندان گيزلين ياراغ سؤوداسينى ادمكچى بوليان آداملارينگ اؤنگونى آلماق اوغروندا اديأن آلادالارى بيلن اورتاق ايش آليپ بارارلار.ر

ر7- نجى ماده:ر

بو شرط نامانينگ دولى يرينه يتيريلمگى و آراچاگينگ قولايندا ياشايان تـوركمنلرينگ حـركتلرينى كنترول ادمك اوچين، اورسيت دؤولتى، ايران سرحدينه قراول بللمأگه حاقليدير. بلله نن آدملار باسيليپ آلنان توپراقلاردا آسوداليغى قوراماغا هر ايكى دؤولت طاراپـيندان دولى اختيارليديرلار.ر

ر8- نجى ماده:ر

آلنان بوتين قرارلار و ايلالاشيغينگ شرطلرى اؤز گويجونده ساقلانيار.ر

ر9- نجى ماده:
ر

بو شرط نامه ايكى نوسغادا يازيليپ، ايكى دؤولتينگ وزيرلرىنينگ قولى و مهرى باسيليپ، اورسيت و ايران پادشالارى طاراپـيندان تاصصيقلانار. تاصصيقلانان شرط نامه 4 آيئنگ- حتى اوندانام تيزرأك وقتينگ- ايچينده تهراندا هر ايكى دؤولتينگ وزيرلرى نينگ آراسيندا چالشيرلار.ر

تهران. 9- نجى دسامبر 1881- نجى ييل
22 محرم 1299 ه. ق
زينوويف- ينگ قولى ر ر ميرزا سعيد حان- ينگ قولى

بو شرط نامانى كأميللشديرمك اوچين 1885- نجى يئلينگ آپريلينده ايكى دؤولتينگ آراسيندا بير پروتكله قول قويليپ، بابادورمازدان اسنغولا چنلى آراچاك بلليكلرينى اوتورتماق اوچين ايران طاراپیندان سليمان حان صاحب اختيار، اورسيت طاراپـيندان بولسا پالكوونيك(سرهنگ) نيكولاى كورمين قارابايف بلله نيأر. شئيله- ده چكيشلرده قول چكيلن بير ايلالاشيقدا اترك دریاسی نينگ آشاقى آقيميندان تأ اسنغولى آيلاغى نينگ آراسينا آراچاگه بلليك اوتورتماق اوچين ايراندان گلن پالكوونيك-اينجينير ميرزا على اشرف حان، روس كميسرلرى بيلن دوشوشيار، شوندا آراچاگينگ جغرافيك كارتاسى(نقشه سى چيزيليار.ر
پؤوريزه بيلن حاصار اوستونده بار بولان دوشونمه سيزليگى آرادان آيرماق اوچين 1893- نجى يئلينگ 27- نجى ماى آيئندا تهراندا باش وزير ميرزا على اشرف حان اعتمادالسلطنه بيلن اورسيدينگ دولى اختيارلى ايلچيسى پوتـزوف بير آرا گليپ، 6 ماده دان عبارات بير شرط ناما قول چكيأرلر. بو شرط نامانينگ 1- نجى ماده سينده ايران پادشاسى اؤزى هم ميراث دوْشرلرى طاراپـيندان پؤوريزأنينگ توركمنيستانا دگيشلى بولجاقديغينا اقرار اديأر. 2- نجى ماده دا روس پادشاسى اؤزى هم ميراث دوْشرلرى طاراپـيندان حاصار، شيلگان و زنگانلى تؤوه رگينى ايرانا بريليأنديگينى بيلديريأر. 6- نجى ماده ده هر ايكى دؤولت پؤوريزه هم حاصار اوبالارينى ياشايجيلاردان بوشاديپ، اول يرلرده حاربى قالالار سالماجاقديقلارينى و اول يرلره توركمن ياشايجيلارىنينگ گؤچوپ گلمه گينى قاداغان ادجكلرينى بيلديريأرلر.
ر

آقمیرات گورگنلی
تاریخ علیملارینگ کاندیداتی
goliarne@yahoo.com

ر[1] بو شرط نامانینگ ماده لارینی ماقالانینگ سونگوندا گتیردیک
ر
[2] تورکمنیستانینگ کامونیستیک پارتیاسی نینگ آرخیویندن

onsdag, november 28, 2007

از:ر
طرح برنامه واساسنامه
ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران
فصل ششم :ر

سياست فرهنگی :ر
رر
ر37. زبان تركمنی، زبان ملی ويكی از زبانهاﻯ رسمی منطقه جمهورﻯ فدرال تركمنستان ايران خواهد بود. حكومتهاﻯ تمركزگرا و شوونيست، طی ادوار طولانی از طريق امحاﻯ زبان و فرهنگ ملی ملت تركمن، سعی دراستحاله اين ملت در ملت حاكم نموده اند؛ مكاتبه و تكلم بزبان تركمنی در تمامی مجامع عمومی، مدارس و ادارات غير قانونی بوده و هست. از سوﻯ ديگر هيچ زبانی، بدون حمايت ملی و دولتی نه تنها به پويائی بلكه به حيات خود نيز نميتواند ادامه بدهد. ازاينرو، حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان، جهت رفع تمامی اين محدوديتها و كمبودهاﻯ تاريخی، با ايجاد دانشكده و انستيتوهاﻯ زبان و ادبيات تركمنی، تعيين شيوه واحد نوشتارﻯ براﻯ زبان تركمنی، ترجمه آثارنويسندگان و شعراﻯ كلاسيك ايران و جهان بزبان تركمنی و … اقدامات ويژه و عاجلی را صورت خواهد داد.ر
ر38. مكاتبات ادارات ومؤسسات منطقه خودمختار با مركز و ساير نواحی ايران، بزبانهاﻯ رسمی اين منطقه، تركمنی، آذربايجانی، كُردﻯ و فارسی صورت خواهد گرفت.ر
ر39. زبان تركمنی بعنوان زبان ملی منطقه جمهورﻯ خودمختار، در كليه سطوح آموزشی تدريس و آموزش داده خواهد شد و در مدارس اقليتهاﻯ ملی منطقه، آموزش آن ازكلاس چهارم ابتدائی، الزامی خواهد بود.ر
ر40. تمامی اقليتهاﻯ ملی درمنطقه جمهورﻯ خودمختارتركمنستان ايران، حق ايجاد مدارس بزبان مادرﻯ خود را خواهند داشت. براﻯ ترويج زبان و ادبيات آنها، امكانات متساوﻯ با تركمنها، ازطرف دولت خودمختار تركمنستان ايران دراختيار آنان گذاشته خواهد شد.ر
ر41. اجبارﻯ ساختن آموزش تا پايان دوره ابتدائی و تقبل هزينه تحصيلی از طرف دولت خودمختار در تمام دوره هاﻯ تحصيلی، منجمله در سطح دانشگاهها. ر
ر42. حمايت و توجه كامل به هنرمندان، دانشمندان، نويسندگان، معلمين و شعراﻯ تركمن و غیر ترکمن در منطقه، ازوظايف اساسی دولت خودمختار خواهد بود.ر
ر43. آثار باستانی كه بيانگرافتخارات گذشته هرملت و گوياﻯ تاريخ، فرهنگ و تمدن آنهاست، از طرف دولت خودمختار حراست شده و جهت كشف و مرمت بناهاﻯ تاريخی، اقدامات لازم بعمل خواهد آمد.ر
ر44. به روشنفكران تركمنستان ايران بر حسب استعداد و تخصص آنها، كار علمی و فنی واگذار شده و جهت بالا بردن ميزان تخصص آنان در دانشگاهها ومراكز علمی كشور و خارج ازآن، امكانات ويژه اﻯ از طرف دولت خودمختارفراهم خواهد گرديد.ر
ر45. ايجاد تسهيلات لازم جهت حفظ و پرورش اسبهاﻯ اصيل تركمنی و حمايت مادﻯ از پرورش دهندگان آن
ر46. حفظ و گسترش ورزشهاﻯ ملی و تربيت و حمايت از ورزشكاران.ر
ر47. حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، جهت غنا بخشيدن و رشد سطح فرهنگی مردم، اقدام به تأسيس و ايجاد مراكز علمی، تحقيقی و فرهنگی، مانند : فرهنگستان علوم، تئاتر، سينما ونيز مراكز ورزشی، آموزشگاههاﻯ عالی و دانشگاه و دانشكده ها خواهد نمود.ر

" كميسيون تدوين طرح برنامه و اساسنامه كانون "
http://kanoon6.blogspot.com/2006_04_01_archive.html
نگاهی به مسئله زبان در ايران

مدخل

اخيرا از سوی دو نماينده ترکمن در مجلس شوراي اسلامي، يعنی آقايان ايری و ماراماِيي در نامه اي خطاب به وزير آموزش و پرورش مسئله گنجاندن تدريس زبان و ادبيات و تاريخ ترکمنها در دروس مراحل ابتدايِي و راهنمايي و دبيرستان بااستناد به اصل قانون 15 قانون اساسي جمهوری اسلامی ايران طرح گرديد. اين اقدام البته در چارچوب حقوق ملی ترکمنها گام مثبتی است، ولی بايد در نظر داشت که با وجود اينکه اين اصل مسلم در قانون اساسی جمهوری اسلامی مورد تصريح قرار گرفته و آن بمثابه يک حق حقوقی و انسانی در اکثر قوانين اساسی کشورهای مختلف امری بديهی بشمار می آيد، اما با کمال تاسف اين حق با تمام همه شفافيتها و روشنی خود نه تنها از نگاه دولتمردان ايران، بلکه در ميان بخش عمده ای از نيروهای موسوم به اوپوزيسيون هم همچنان از چالشها و معضلات حل نشده جامعه ايران بشمار می آيد.ر
واقعيت اينست که مسئله زبان در يک جامعه را نمی توان بطور مجرد و بدون ارتباط با ديدگاه و اعتقادات رهبری يک جامعه نسبت به چگونگی حل مسئله ملی مورد بررسی و قضاوت قرار داد، ولی همانقدر در چارچوب محدود اين بحث کافی است که اشاره نمود نسبت به مسئله زبان در ايران و تحقق همان اصل 15 قانون اساسي تا بحال با گذشت حدود سی سال از زمان تصويب آن تلاشي جدی از سوي مقامات جمهوري اسلامي صورت نگرفته و در ميان نيروهاي سياسي كشور نيز چه در قالب احزاب و سازمانها و چه شخصيتهاي سياسي معتبر و شاخص كشور اين بحث بطور جامع و گسترده پرداخت نگرديده است و تا به امروز مجموعه نظرات ارائه شده در اين چارچوب از شكل تبليغي- سياسي خود فرا تر نرفته و همان نظرات مطرح نيز از بنيانهاي فكري متكي بر جدلهاي علمي و مستدلل برخوردار نيستند. مجموعه نظرات ارائه شده در اين رابطه كه در عين حال بازتابي از شيوه نگرش نمايندگان فكري مختلف را در درك از چگونگي پاسخ به حل مسئله ملي در كليت خود در جامعه چند مليتي ايران به نمايش ميگذارد, هنوز نتوانسته است در قالب يك سيستم فكري منسجم كه در برگيرنده واقعيات كامل جامعه چند فرهنگي- زبانی ايران و پاسخي به متدولوژي برخورد به مسئله زبان در ايران باشد خود را تثبيت نمايد.ر
اين ضعف فكري نه تنها در ميان احزاب و سازمانهاي دمكرات و چپ مدعي از حقوق خلقها بچشم ميخورد, بلكه اين موضوع با همه جديت و مبرميت خود در ميان تشكلهاي وابسته به مليتهاي غير فارس ايران نيز مشهود است. بطوريكه با وجود برگزاري اجلاسهاي مشترك مختلف از سوي نمايندگان اين مليتها, هنوز طرح قابل استناد و واحدي كه بيانگر برآيند ديدگاههاي موجود در اين رابطه باشد ارائه نگرديده و تبادل افكار و نظرات در ميان آنان هنوز از صدور چند قطعنامه كلي و تكراري فراتر نرفته است.ر
نگران كننده آنكه, با وجود تحولات دهه اخير در معادلات جهاني كه در عين حال توجه دوباره بسياري از دول و نيروها و احزاب مختلف كشورهاي گوناگون را به مسئله اتنيكي خلقها به همراه داشته است, اما با وجود آن نتايج مجموعه تبادل نظرات و اجلاسهاي اين نيروها حاكي از آن است كه حتي در ميان آن نمايندگان فكري كه بر تعويض قدرت در جامعه با اتكا بر يك قدرت خارجي و نيرومند معتقد مي باشند, تجارب نرم هاي جهاني و استاندارد بر اساس اصول قرارهاي سازمان حقوق بشر سازمان ملل متحد در انطباق با جامعه اي چون ايران همخواني نداشته و بزعم آنان استفاده از امكانات نيروهاي قدرتمند تنها در رابطه با تعويض قدرت در جامعه و تعيين حكومت جانشين مطرح بوده و ديگر مسائل دروني جامعه و آنچه كه بعنوان اصول استاندارد پذيرفته شده از سوي جامعه بشري در رابطه با شيوه زيست انسانها مورد تصويب قرار گرفته است امري است متعلق به خود اين جوامع و آنان در تعيين نرمهاي نوين جامعه خود مختار مي باشند.ر
چنين شيوه نگرشي به حل معضلات اجتماعي در كشوري چون ايران خواسته و نا خواسته دچار تناقض گرديده و ضمن تمايل به ادغام دو فرهنگ اروپايي و آسيايي بر بستر خاستگاه و موقعيت اجتماعي خود با پز ادعاي دمكرات منشي, در عين حال در برخورد به مشخصات جامعه, ماهيت بيروني خود را عيان ساخته و آنجاست كه هويت ديدگاهها و هسته اصلي نظرات آنان آشكار مي گردد.ر
چنين شيوه برخوردي قرنهاست كه شكلي جهانشمول بخود گرفته است و قدرتهاي استبدادي مختلف همواره تلاش نموده اند كه با عمده ساختن تصتعي معضلات فرعي جامعه از پرداخت و حل مشكلات اصلي طفره رفته و ندانم كاريها و بي لياقتي خود را در قالب عمدگي اين يا آن مسئله جزئي توجيه نمايند. تاثير چنين سياستي را ميتوان به وضوح در ميان تمامي جريانات دمكرات, و حتي نيروهاي وابسته به مليتهاي غير فارس ايران نيز شاهد بود. بطوريكه اكثريت غالب جريانات سيلسي كشور در طرح نظرات خود پيرامون پاسخ به مسئله ملي در ايران در گرداب تناقض گويايي ها اسير گرديده و هنوز نتوانسته اند ميان پاسخ به واقعيات جامعه چند مليتي ايران بر اساس اصول نرمهاي پذيرفته شده جهاني و ديدگاههاي حزبي و خصوصي خويش پاسخي قانع كننده و توجيه بر انگيز بيابند. اين معضل عملاً بر جدايي تئوري از پراتيك انجاميده و بسياري از اين احزاب و سازمانها در تلاش براي پيوند واقعيات و تمايلات ذهني خويش لاجرم به ترفندهايي متوسل ميگردند كه بتوانند تا جاي ممكن حد ماحصل اين دوري و خلاء ناشي از فقدان استدلال علمي و واقعي را در پاسخ به علل ارائه چنين ايده هايي پر نمايند.ر
اين معضل بويژه در عرصه زبان نمودي بمراتب آشكارتر داشته و تناقضات در ارائه كلي نظرات پيرامون پاسخ به حل مسئله ملي در ايران و چگونگي حل مسئله زبان بيش از پيش خود را نمايان مي سازد. در واقع آنچه كه از سوي جريانات سياسي مختلف كشور در پاسخ به اين مسئله ارائه ميگردد عملاً هيچگونه پيوندي با نرمهاي استاندارد جهاني نداشته و در ارائه نظرات و طرحها بيشتر بينشهاي ايدئولوژيكي و اعتقادي- سنتي هستند كه از اعتبار و شكل ثابتي برخوردار مي باشند.ر

متدولوژی برخورد به مسئله زبان

در برخورد به مسئله زبان در ايران, بطور كلي ما با سه طيف از شيوه نگرش نسبت به اين مسئله در ميان احزاب و سازمانها و شخصيتهاي سياسي كشور روبرو هستيم. گروه نخست كه شامل اولترا چپها و احزاب و سازمانهاي راست افراطي و بخش قالب دولتمردان جمهوری اسلامی هستند اساساً توجه اي به اين نكته نداشته و يا برای آن اهميتی قائل نبوده و اين مورد در برنامه و تفكر آنان جايي ندارد, با اين توضيح كه اما اين ديدگاه در هنگام موضع گيري در قبال مسئله زبان در طيف گروه سوم قرار ميگيرد. گروه دوم كه شامل برخي احزاب و سازمانهاي چپ و جمهوري خواه و ليبرال- دمكرات مي باشند, هرچند در برخورد به مسئله زبان از متدولوژي واحدي در اعلام زبان فارسي بعنوان زبان مشترك و ميزان حق و حقوق ديگر زبانهاي مليتهاي كشور برخوردار مي باشند, ولي نگرش آنان نسبت به ساختار حكومت آتي و مضامين وظايفي كه براي آن قائل مي باشند متفاوت مي باشد. گروه سوم شامل احزاب و سازمانها و شخصيتهايي است كه اعتقادي به وجود مسئله ملي در ايران نداشته و به همان شعار رضاشاهي ر<< زبان واحد, ملت واحد >> و فارسيزه كردن كل جامعه ايران باور دارند.ر
برخورد گروه اول وسوم نسبت به اين مسئله كاملاً گوياست و در نوع خود ضمن پيروي از نگرش معيني نسبت به مسئله زبان و مسئله ملي در ايران در وجه كلي خود حامل خط مشي كاملاً مشخصي است. در واقع اگر گروه اول نسبت به اين مسئله بي اعتنا بوده و آنرا در قالب حل مبارزه طبقاتی و يا وحدت امت اسلام مورد توجيه و تفسير قرار ميدهد, ولي گروه سوم حامل نظرات صريح شوونيستي بوده و در برنامه خود سياست تك زبانيزه كردن جامعه را پنهان نمي كند. اما در تفاوت با آنها, نظرات گروه دوم با اينكه به ظاهر بسيار دمكراتيك بنظر مي رسد ولي به لحاظ شکل در عين داشتن تمايزاتي از شيوه نگرش گروه اول و سوم, از تشابهاتی نيز با آنان در متدولوژي برخورد نسبت به اين مسئله برخوردار است.ر
در ميان احزاب و سازمانهاي سياسي عمدتاً چپ و بخشي از نيروهاي جمهوري خواه ملي و همينطور منتسب به مليتهاي كشورمان عليرغم وجود ديدگاههاي متفاوت در رابطه با ساختار سياسي- اقتصادي آتي كشور در نوع شكل و مضمون وظايف خود, اما دو نكته در پلاتفرمهاي آنان حول مسئله زبان در ايران تقريباً مشترك است. يكي اينكه << زبان معاشرت و مشترك همه مليتهاي ساكن ايران زبان فارسي است >> , و ديگري اينكه << زبان تحصيل و تدريس در مدارس و دانشگاهها و زبان محيط كار و ادارات و مؤسسات دولتي در مناطق ملي, زبان حاكم در اين مناطق مي باشد>>. دو اصل < حق تعيين سرنوشت مردم بدست خود > و < منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد > بنيانهاي ناظر بر حل مسئله ملي برنامه اين احزاب و سازمانها را عبارت مي سازد. مضافاً اينكه اين احزاب و سازمانها اين حق را براي حكومتهاي ملي قائل مي باشند كه با توجه به امكانات و ويژگيهاي منطقه خود, شكل اداره امور منطقه خود را در زمينه های اقتصادی, اجتماعی و فرهنگی و تنها در چارچوب سياستهاي عمومی جمهوری فدرال پيش برند.ر
در بياني ساده تعبير اين ديدگاه آن است كه حكومتهای ملي از اين حق برخوردارند كه در عرصه اقتصادی با توجه به امكانات و تواناييهای منطقه خويش مؤسسات اقتصادی و توليدی و كارخانه های خود را ايجاد نمايند, دوره هاي كار آموزی تشكيل دهند, پروژه های اقتصادی مختلفی را پيش برند و در زمينهايشان آنچه را كه ميتوانند و مايل هستند كشت نمايند. در زمينه اجتماعي مناسبات درون خود و قوانين حقوقي و قضايی را بر بستر ويژگيهای منطقه خويش و آداب و رسوم و فرهنگ ساكنين آن تنظيم نمايند, و در مدارس خود بزبان مادري تحصيل نموده و روزنامه ها و كتب و نشريات خود را منتشر كرده و داراي راديو و تلويزيون خود باشند.ر
همانگونه كه پيداست اين حقوق در برنامه اين احزاب و سازمانهاي سياسي براي مليتهاي كشورمان قائل گرديده است ولي در رابطه با زبان آنطور كه در برنامه آنان آورده شده است مليتهاي كشورمان از حق تعيين زبان ارتباطي ( مشترك) برخوردار نبوده و بدون اينكه اين پيشنهاد به همه پرسي ساكنين مناطق ملي گذارده شود, آنان ملزم ميگردند كه به زبان فارسي با ديگر آحاد مردم كشورمان ارتباط برقرار كرده و امورات خود را حل و فصل نمايند. در واقع يك حزب و يا سازمان سياسي ميتواند به لحاظ متدولوژي برخورد در اين رابطه نظرات خود را تنها بصورت پيشنهاد بهمراه دلايل و استدلالات خود عرضه نموده و تصميم نهايي را در آن مورد به مليتهاي كشورمان واگذار نمايد, موردي كه در هيچيك از پلاتفرمهاي ارائه شده از سوي نيروهاي سياسي كشور بچشم نمي خورد. آوردن چنين بندي در طرح مربوط به سياست زبان در يك برنامه آنهم بدون ذكر شروط و يا تفسير از آن, عملاً شكلي دستور مابانه بخود گرفته و از اين منظر آن در مغايرت با اصل حق تعيين سرنوشت مردم و قائل گرديدن حق خودمختاري در شكل اداره امور منطقه خود در عرصه اجتماعي و فرهنگي قرار داشته و بر آن اساس اعتبار و ميزان حقوقي و رسميت زبانهاي غير فارس كشورمان تا حد زبانهاي درجه دوم تنزل داده شده و اعتبار و امتياز ويژه اي را براي زبان فارسي ببار مي آورد. جالب توجه آنكه فرمول بندي اين احزاب و سازمانها بقدري با اصل پانزدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران قرابت دارد كه تشخيص تفاوت و اختلافات آنان براي توده عام بسيار دشوار مي باشد. در اصل 15 قانون اساسي جمهوري اسلامي آمده است : << زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانه هاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است>>.ر
پيش بيني عواقب چنين سياستي يعني تبليغ سياست تك زباني در جامعه به بهانه زبان ارتباطي يا مشترك با توجه به تجربيات گذشته خود جامعه ايران و ديگر كشورهاي كثيرالملله توتاليتاريستي مثل شوروي سابق با آن دركي كه نيروهاي سياسي كشور از آن دارند زياد دشوار نمي باشد. در واقع نيروهاي سياسي كشور بجاي بازداشتن جامعه از رفتن بسوي غالبيت يك زبان و فراهم ساختن امكانات رشد برابر براي همه زبانهاي كشور بر حسب جمعيت آنان, عملاً در اين رابطه از همان متدولوژي برخورد زمان شاهنشاهي پيروي نموده و بزعم آنان ميزان اعتبار حقوقي زبانهاي غير فارس كشورمان تنها در همان محدوده محل زيستشان است كه رسميت دارد و خواسته و ناخواسته بر اساس طرح آنان اين زبان فارسي است كه در نهايت حرف آخر را زده و مسير حركت جامعه و سرنوشت آتي توده هاي مردم را تعيين ميكند.ر
در اين صورت, زبان فارسي از شكل يك زبان ارتباطي صرف فراتر رفته و عملاً بزباني دولتي تبديل ميشود. بر آن اساس, كليه قوانين كشور, بخشنامه ها, دستورالعمل ها و غيره الزاماً بزبان فارسي نوشته ميشوند, كليه آحاد مردم مجبورند كه در مراجعه به ادارات مختلف فدرال در اقصي نقاط كشور امورات خود را چه شفاهي و چه كتبي بزبان فارسي حل و فصل نمايند. امكانات يافتن شغل و تامين و تضمين آتيه و اشغال پستهاي مهم دولتي و همينطور امكانات تحصيل در مراكز آموزشي بهتر عملاً براي كساني بيشتر ميسر خواهد بود كه بزبان فارسي تسلط داشته باشند. اين امر منطقاً موجب آن ميشود كه در مناطق ملي بويژه در ميان اقشار شهر نشين گرايش به فراگيري زبان فارسي و تحصيل به آن زبان شدت يافته و زبانهاي ملي شكلي فرماليته بخود گرفته و دامنه عملكرد آنان تنها از انتشار چند مجله و روزنامه و كتب فراتر نرفته و تدريس بزبان مادري رفته رفته عمدتاً محدود به روستاها گردد. نمونه شاخص چنين سياستي را ميتوان در جمهوريهاي آسيايي شوروي سابق در رابطه ميان زبان روسي و زبانهاي ملي مشاهده نمود.ر
شايد بزعم بسياري اين پيش بيني بيشتر از آنكه بنظر مي آيد بدبينانه و مايوس كننده باشد, ولي متاسفانه تجربه جهاني نمونه ديگري غير از آن نمي شناسد و مجموعه اين تجربيات نشان دادند كه تك زبانيزه كردن جامعه و عدم ارائه مكانيزمها و اهرمهاي واقعي و عملي براي رشد و شكوفايي ديگر زبانهاي يك جامعه و ايجاد محدوديت براي آن زبانها, عملاً با محدوديت و محروميت يك مليت در اداره امور جامعه و تقليل هر چه بيشتر دامنه استفاده از امكانات كل كشور ارتباطي مستقيم دارد. به بياني ديگر, سئوال اصلي و محوري در طرح محدود سازي زبانهاي ديگر در گستره يك كشور چند مليتي چون ايران از آن عبارت مي باشد كه چرا نبايد در جامعه آن امكانات و امتيازاتي كه براي زبان فارسي بمنزله شرط برخورداري از يك زندگي با آتيه و تضمين شده طرح ميگردد براي ديگر زبانهاي غير فارس امري ناممكن و دست نيافتني باشد؟ و چرا مثلاً يك تركمن و يا يك كرد نمي تواند و نبايد با تكيه و بهره برداري از زبان ملي خود به همان امكانات و مزاياي يك زندگي خوب دست يابد ؟ آيا زبان فارسي از آنچنان توانمندي و قابليتي برخوردار است كه ديگر زبانها از توانايي مقابله و يا برابري با آن عاجز بوده و سرنوشت آتي مليتهاي ديگر با اين زبان گره خورده است ؟ و يا اينكه زبان فارسي به لحاظ واژه ها و ساختار دستوري خود از آنچنان نظم و باري برخوردار است كه ديگر زبانها از اين لحاظ ها بمراتب عقب مانده تر از آن هستند؟ هر كس كه اندك آشنايي با علم زبانشناسي و قواعد ناظر بر آن داشته باشد ميداند كه چنين نظريه اي هرگز پايه علمي نداشته و ندارد, بالعكس علم زبانشناسي بر آنست كه هيچ زباني بر زبان ديگر برتري نداشته و پيچيده ترين مفاهيم و واژه هاي علمي را در هر زباني ميتوان با استفاده و باز توليد مجموعه واژگان زباني آن زبان خلق نمود. بر اين اساس, روشن ميگردد كه مخالفت با سياست تبليغ يك زبان كه البته به معناي مخالفت با مليت حامل آن زبان نيست, صرفاً از جنبه قائل گرديدن حقوق برابر براي ديگر زبانها و دادن امكان رشد به ديگر مليتها است.ر
جاي تاسف آنكه قائل گرديدن امتيازات بيشتر براي يك زبان در جوامع چند مليتي مستقيماً با عواقب سياسي و فرهنگي همراه بوده و پيشبرد چنين سياستي ميتواند در تداوم خود به انزوا و حتي نابودي يك مليت بيانجامد. در واقع پيشبرد سياست تك زباني و قائل گرديدن امتيازات مافوق براي يك زبان, عملاً در روند خود به غالبيت تك فرهنگي در جامعه مي انجامد. نمونه شاخص چنين سياستي را بوضوح ميتوان در ميان بخشي از تركمنها در دوران رژيم پهلوي و امروز در جمهوري اسلامي شاهد بود. بطوريكه اگر تا ديروز صحبت كردن بزبان فارسي در ميان برخي اقشار شهر نشين بعنوان نشانه پيشرفته بودن و لباس فارسي پوشيدن بمنزله تمدن و ترقي بشمار مي آمد, امروز اين مسئله دامنه بسيار فراتري بخود گرفته و غير از اقشار شهر نشين حتي دامنه روستا نشينان را نيز در بر گرفته است. بطوريكه طبق شواهد موجود, امروز بسياري از كودكان تركمن حتي برادر و خواهرها با همديگر بزبان فارسي صحبت ميكنند و متاسفانه در جامعه آنچنان سيستمي را جمهوري اسلامي برقرار كرده است كه همگان براي برخورداري از امكانات مهم تحصيلي و دولتي و شغلي ناگزير به تسلط كامل به زبان فارسي مي باشند. از اين رو, همانگونه كه ميبينيم مسئله زبان در ايران صرفاً يك وسيله ارتباطي ميان اقشار مختلف مردم نبوده, بلكه آن دقيقاً ابعادي سياسي دارد و ناديده گرفتن اين نكته ميتواند در آتيه لطمات روحي جبران ناپذيري را بر مليتهاي غير فارس كشورمان وارد آورد.ر

طرحی پيشنهادی حول مسئله زبان در ايران

قبل از وارد شدن به اين مبحث بايد بگويم كه طرح نظرات زير صرفاً پيشنهادي و از موضع يك شهروند ايراني ميباشد و در آن تلاش خواهم نمود كه مقاصد خودم را با استناد به مثالهاي ساده مورد تفسير و روشنگري قرار دهم. در عين حال, همانگونه كه قبلاً نيز اشاره نمودم پيرامون برخي مسائل در نهايت اين مليتهاي كشورمان هستند كه بايد تصميم بگيرند.ر
قدر مسلم آنكه مسئله زبان نيز همانند ديگر پديده هاي اجتماعي جامعه تابعي از ساختار سياسي- اقتصادي حاكم بر كشور و موضع و نگرش حاكميت وقت نسبت به حل مسئله ملي در كشور مي باشد, از اين رو در طرح مورد نظر زير, فرض برقراري جمهوري فدراتيو ايران بدون وارد شدن به شكل و مضمون آن اساس قرار گرفته است. در واقع, جمهوري فدراتيو مد نظر مطرح در اين نوشته متشكل از حكومتهاي ملي ايالات فارس, آذربايجان, كردستان, تركمنصحرا, بلوچستان و عرب بر اساس محل سكونت مليتهاي كشورمان بوده و در آن قبل ازاينكه چگونگي تقسيمات كشوري و معيارهای آن مد نظر باشد, بيشتر جنبه حقوقي زبانهاي عمده كشور مطرح مي باشد.ر

ر1 ) زبان ارتباطي و معاشرتي كليه آحاد ساكن ايران مسئله ای ا ست كه مجموعه آنان بايد در يک همه پرسی همگانی پا سخ داده شود. اين بدان معناست كه مردم كشورمان بايد تعيين نمايند که چه زبانی و يا زبانهايي ميتوانند امکان معاشرت فعال و تبادل نظر کليه اقشار جامعه ايران را با استفاده از اين زبان فراهم نمايند.ر

ر2) زبانهاي مليتهاي عمده كشورمان يعني تركي آذري, فارسي, كردي, عربي,تركي تركمني, بلوچي , زبانهاي رسمي كشور محسوب ميگردند. اين بدان معناست كه كليه قوانين و مصوبات و بخشنامه ها و دستورالعملها و ابلاغ نامه ها و اطلاعيه هاي دولت جمهوري فدرال بايد به اين زبانها تهيه گرديده و در اختيار تمامي آحاد مردم كشور قرار گيرد.هر يك از اين زبانها تنها در مناطق و ايالات خود از اعتبار حقوقي كامل برخوردار ميباشند.( در برخي از نوشته ها مشاهده ميگردد كه دو زبان فارسي و تركي آذري را بعنوان زبانهاي رسمي كشور طرح نموده اند, بدون اينكه درك خود از معناي رسميت يك زبان و ميزان حقوق ديگر زبانهاي موجود را روشن نمايند.) البته در رابطه با معيار هاي رسمي خطاب كردن اين يا آن زبان, نسخه واحدي جهاني و تثبيت شده وجود ندارد و كشورهاي مختلف در اعلام رسميت اين يا آن زبان بر بستر شرايط مشخص كشور خودشان است كه تصميم ميگيرند. ولي با وجود اين, تقريباً همه اين كشورها كثرت سخنگويان و متكلمين يك كشور به يك زبان, وجود يك دستور گرامري معتبر براي زبان يك مليت, و لهجه و ديالكت نبودن يك زبان را عمدتاً مبناي رسمي اعلام كردن يك زبان قرار داده اند. بر اين اساس نيز در اين نوشته اين معيارها مورد ملاك قرار گرفته است, با اين توضيح كه در ايران امكان وجود زبانهاي ديگر بر اساس معيارهاي فوق موجود ميباشند, ولي آنچه كه در اين نوشته در خصوص حق و حقوق زبانها در ايران طرح گرديده است ميتواند به عنوان يك اصل شامل آنها نيز گردد.ر

ر3 ) هر يك از ساكنين كشور از اين حق برخوردار ميباشند كه كليه نامه ها و اعتراض نامه ها و كلاً نوشتجات كتبي خود را خطاب به دولت جمهوري فدرال به يكي از زبانهاي رسمي كشور بنويسند.ر

ر4) زبان تحصيل و تدريس در مدارس و دانشگاهها و زبان محيط كار و ادارات و مؤسسات دولتي در مناطق ملي, زبان حاكم در اين مناطق مي باشد. به بياني ساده تر, مثلاً :ر

الف- زبان تحصيل و تدريس براي كليه دانش آموزان و دانشجويان چه تركمن و چه غير تركمن در مدارس و مراكز عالي آموزشي تركمني در تركمنصحرا بزبان تركمني ميباشد.براي غير تركمنهاي علاقمند به تحصيل در دانشگاههاي تركمنصحرا, ميتوان دوره هاي زبان كوتاه مدت تشكيل داد. اقليتهاي ملي ساكن در تركمنصحرا مثل قزاقها و زابليها و آذربايجانيها و بلوچها و فارسها و غيره از حق تحصيل و تدريس بزبان مادري خود برخوردار مي باشند, اما در عين حال آنان ملزم به فراگيري زبان تركمني هستند. اقليتهاي ملي ساكن تركمنصحرا از حق انتشار روزنامه ها و مجلات و كتب و داشتن كانالهاي راديويي و تلويزيوني بزبان مادري خويش برخوردار مي باشند.ر
ب- درتمامي ادارات, محيطهاي كاري, و مؤسسات دولتي ايالت تركمنصحرا, كليه اسناد و مدارك و مكاتبات و نامه نگاريها بزبان تركمني نوشته و تهيه ميگردند. اسناد و مدارك معتبر زبانهاي ديگر در هنگام تحويل به ادارات و مؤسسات دولتي و آموزشي ايالت تركمنصحرا بايد بزبان تركمني باشند.ر
پ- افراد تركمني كه براي تحصيل و يا كار به ايالات ديگر ميروند, بايد كليه مدارك خود را بزبان آن ايالت تهيه نموده و با زبان آن ايالت آشنا باشند. ايالتهاي ديگر ملزم به ايجاد دوره هاي آموزشي براي كساني هستند كه با زبان آن ايالت آشنايي ندارند.ر
ت-افراد غير تركمني كه براي دوره اي كوتاه مدت به ايالت تركمنصحرا مي آيند ميتوانندامورات غير كتبي خود را از طريق زبان ارتباطي مورد توافق حل و فصل نمايند, ولي اگر آنان قصد اقامت و زيست دائم در تركمنصحرا را داشته باشند, ناگزير به فراگيري زبان تركمني مي باشند. تصميم در هر مورد مشخص به عهده افراد است.ر

ر5 ) گنجاندن يك يا چند واحد درسي ديگر از زبانهاي مليتهاي كشورمان مثل كردي, تركي آذربايجاني, عربي و غيره و يا ديگر زبانهاي خارجي مثل روسي, انگليسي, فرانسوي, آلماني و غيره در مدارس و مراكز آموزشي عالي از اختيارات مستقل هر يك از ايالات مي باشد. اين بدان معناست كه هر يك از ايالات از اين حق برخوردارند كه بسته به ميزان متقاضيان يك زبان چه داخلي و چه خارجي, آنرا در مراكز آموزشي خود تدريس نمايند.ر
همانگونه كه مشاهده ميگردد در اين طرح براي روشن شدن منظور نمونه تركمنصحرا مورد مثال قرار گرفته است و بايد متذكر شوم كه مثالهاي مربوط به آن بعنوان يك قاعده شامل تمامي ايالات مفروضي در اين طرح ميباشند. نكته ديگر آنكه, بر اساس اين طرح تلاش گرديده است كه حقوق كليه زبانهاي كشورمان بطور نسبي و بسته به ميزان جمعيت و سخنوران آن رعايت گرديده و حداقل امكانات لازم براي رشد و تعالي همه زبانها فراهم گردد. ولي همانگونه كه قبلاً متذكر شدم, تحقق چنين طرحي در جامعه اي كه سالها عادت به رسميت داشتن و حاكميت مطلق تك زباني داشته است نيازمند زماني طولاني و دراز مدت و نهادي شدن آن بعنوان يك اصل در اذهان تك تك آحاد جامعه مان است.در واقع اين طرح ميتواند از همان فرداي برقراري يك جمهوري فدرال در ايران به اجرا در آيد, ولي بايد اذعان نمود كه تحقق كامل آن از سويي مشروط به تربيت و وجود كادرهاي مجرب ملي در همه زمينه ها بوده و از سوي ديگر نيازمند گذران يك پروسه دراز مدت و هدفمند و با برنامه است.ر
شكي نيست كه پيشبرد كامل چنين طرحي يكي از وظايف اوليه و در عين حال دشوار دولت جمهوري فدرال است و دولت مؤظف مي باشد كه امكانات كافي و ضرور را براي عملي شدن اين امر مهم فراهم نمايد. نكته آخر آنكه موارد مطرح در اين طرح صرفاً از موضع يك شهروند ايراني صورت پذيرفته است و بايد تاكيد نمود كه تحقق چنين طرحی در کليت آن به گمان من در عين حال که ميتواند وحدت ملی مليتها و گروههای مختلف ساکن ايران را تامين نمايد، ولی در همه اين موارد در غايت اين مليتهاي كشورمان هستند كه بايد تصميم نهايي را اتخاذ نمايند.ر

احمد مرادی
Moradi5704@yahoo.de

fredag, november 23, 2007

گزارشی از الری تورکمنستان :ر

گزارش زیر مربوط به یک منطقه روستایی، واقع در مابین گنبد کاووس و شهرستان آق قلا میباشد که خود گویای گوشه ای از وضعیت زندگی تلخ ملت تورکمن، تحت حاکمیت نژادی رژیم اسلامی و رانده شدن آن به لبه پرتگاه نیستی ملی و استحاله دردناک یک ملت کهن در اقلیت حاکم بر ایران میباشد!ر

*****

ما در ایام جوانی شاهد انقلاب در ایران و برپائی شوراها در تورکمنصحرا، از طرف کانون فرهنگی – سیاسی و ستاد مرکزی شوراها در تورکمنصحرا و بازگردانده شدن وسیعترین اراضی غصبی به روستائیان و تبدیل شوراها به ارگان اعمال حاکمیت مستقیم مردم بر سرنوشت خود در روستاها بودیم. اما با غیر قانونی اعلام شدن کانون و ستاد بعد از جنگ تحمیلی رژیم بر تورکمنها و با تسلط ارگانهای گوناگون رژیم بر منطقه، همه چیز در جهت خلاف منافع ما و فرهنگ، آداب و رسوم و مذهب و زبان ما رو به تغییر گذاشته است. دیگر وظیفه شوراها تنها به کنترل و یا هدایت کدخدا ودهداری محدود شده است که از طرف خود شوراها منصوب میشوند! اگر در گذشته شوراها تنها برای یکسال با رأی مستقیم و مخفی مردم از میان تهی دستترین دهقانان و افراد روشنفکر و انقلابی روستاها انتخاب میشدند، امروزه آنها بمدت چهار سال و بنابه تعلق طایفه ای خود و یا افراد مورد نظرو حمایت بخشدار و یا فرمانداریها، روحانیون با نفوذ در روستاها و از میان عوامل رژیم به اصطلاح انتخاب میشوند!ر
وجود این شوراها برای روستائیان، تنها در زمان انتخابات مجلس و یا ریاست جمهوری برای جمع آوری آراء و تشویق روستائیان به دادن رأی به کاندیداهای مورد سفارش به آنها از طرف مقامات محلی دولتی، انتظامی و یا امنیتی، آشکار میگردد! در حالی که برای ما روستائیان هیچگونه فرقی ندارد که چه کسی نماینده مجلس میشود و یا چه کسی رئیس جمهور. زیرا هیچگونه تأثیری مثبت در زندگی روزمره ما و برای آینده فرزندانمان ندارند و تمامی شعارها و وعده های قبل از انتخاباتی آنها، تنها مصرف تبلیغاتی داشته و فوراً به دست فراموشی سپرده میشوند!ر

ر- وضعیت کشاورزی و معیشتی در روستاها :ر

امسال، محصول خوبی در منطقه ما برداشت شد. در روستاهای منطقه ما که عمدتاً به کشت گندم، جو و گلزا برای دانه های روغنی آن، اختصاص یافته است، با وجود تورم و رشد سرسام آور هزینه اولیه کشت و داشت محصول و مایحتاج عمومی، قیمت خرید این محصولات امسال نیز از قیمت سالهای قبل تفاوتی نداشت. گندم باز به قیمت کیلوئی دویست و هفتاد تومان بفروش رسید و قیمت جو نیزهمانند گذشته تابع قیمت گذاری "بازار بورس" اعلام گردید که ما روستائیان هیچگونه اطلاعی از آن و چگونگی تعیین قیمت بوسیله "بورس" نداریم. با این وجود، امسال نیز قیمت فروش جو در تابستان کیلوئی صد و هشتاد تومان و در زمستان با کمیاب شدن آن احتمال افزایش بهای آن از طرف این "بازار بورس" اعلام گردید! اما، گلزا که از قرار کیلوئی سیصد و ده تومان از دهقانان خریداری میشود، روغن یک لیتری آن به 1350 تومان در روستاها بفروش رسیده و در این میان کنجاله آن نیزکیلوئی به قیمتی د 280 تا 300 تومان بفروش میرسد واین همه در حالیست که کنجاله وارداتی آن چند برابربیشتراز قیمت خریداری شده از کشاورزان منطقه میباشد.ر
کشت پنبه دیگر در منطقه ما به کسانی تعلق دارد که بتواند آب را به انحصار خود در بیاورند. آب سدوشمگیر نیز تماماً به آبیاری زمینهای معروف به " آریا دشت"، در زیر سد اختصاص یافته است. این زمینها به وسعت هزاران هکتار و بعنوان حاصلخیزترین زمینهای تورکمنصحرا از غاصبان قبلی آن در زمان انقلاب، یعنی ژنرالها، سرهنگها و ایادی محلی آنها و درباریان شاه از طرف مردم به رهبری ستاد مرکزی شوراها مصادره و به تعلق شوراها درآمده و روستائیان در آن کشت مشاعی میکردند، بعد از جنگ دوم رژیم اسلامی از مردم مصادره و به تصرف "بنیاد علوی" که وابسته به رهبر رژیم است درآمد. این بنیاد نیز این زمینها را مابین بنیادهای رنگارنگ خود و ارگانهای امنیتی، انتظامی و سپاه و ارتش تقسیم کرده و بخشهای وسیعی از آنرا نیز به زابلیهای کوچ داده شده خود از سیستان به این منطقه بخشیده و تنها صاحبان واقعی آن را یعنی تورکمنها را از هر گونه مالکیتی بر این زمینهای آباء و اجدادی خود محروم کرده است!ر
دامداری در روستاهای منطقه ما نیز مانند دیگر مناطق تورکمنصحرا، کاملاً روبه نابودی گذاشته است، دلیل این امر اگر از یکسو، گرانی خوراک دام و عدم تناسب آن با قیمت تمام شده گوشت و دیگر فراورده های دامی برای دامپروران باشد از سوی دیگر نیز در تحدید، غصب و به زیرکشت برده شدن بسیاری از مراتع سنتی دامداران از طرف بنیادها و ارگانهای نظامی و انتظامی رژیم و ایادی محلی آن میباشد!ر
وضعیت معیشتی در روستاهای منطقه ما هر روز به وخامت میرود و به مرز سوء تغذیه رسیده است. دیگر برای مردم مهم نیست که چه چیزی را مصرف بکنند، مهم زنده ماندن و رهایی از گرسنگی است! دیگر اگر صبحانه ای اگر وجود داشته باشد تنها عبارت از چای و نان شده و نهار را سیب زمینی سرخ کرده و نام و شام را نیز باز سیب زمینی و شاید گاهاً مرغ پرورشی با برنج تشکیل میدهد و خوراک برنج عمدتاً مورد مصرف کسانی استکه خود شالی کارند و برای مصرف سالانه خود چند کیسه از محصول خود را انبار میکنند!ر

ر- مشکل اساسی مردم در روستاهای منطقه ما :ر

مسئله اصلی مردم در روستاهای ما، بیکاری، تورم و گسترش اعتیاد است! صنعت قالیبافی که زمانی بعنوان یک هنر سنتی بزرگ زنان تورکمن، خود کمکی برای گردانیدن چرخ زندگی روستائیان بود، امروزه کاملاً از رونق افتاده است. زیرا، این صنعت که رابطه مستقیم با دامپروری، یعنی با پرورش گوسفندان با پشم های مرغوب دارد با روبه نابودی گذاشتن دامپروری در منطقه ما و از سوی دیگر با عدم انتقال هنر قالیبافی از مادر به دختر و یا به نسل جدید از طریق گشایش مراکز آموزشی برای آن و عدم توان رقابت صنعت قالیبافی سنتی و دستی با صنعت قالیبافی ماشینی، در حال نابودی کامل است. تنها بخشی از هنر قالیبافی، یعنی صنعت پشتی بافی(آرکالیک) که از نابودی تا همین اواخر در امان مانده و تنها ممر درآمد بسیاری از خانواده های روستائی بود، با ماشینی شدن این صنعت از طرف چند تورکمن سرمایه دار، کاملاً روبه نابودی گذاشته و مجدداً بر دامنه بیکاری زنان و دختران جوان منطقه افزوده و باعث فقر هر چه بیشتربسیاری از خانواده های روستائی شده است!ر
اکنون، شاید در کل ایران هیچ شهری از هجوم جوانان جویای کار تورکمن بدور نمانده باشد و براحتی میتوان به این خیل عظیم جوانان در هر شهر و استانهای مرکزی و حاشیه خلیج فارس و در خارج از کشور در ترکیه و حتی افغانستان برخورد کرد! اما، جوانانی که در تهران و شهرهای استان مرکزی برای خود شغلی دست و پا میکنند، عمدتاً بعد از مدتی بصورت معتادانی مفلوک به روستاها باز میگردند!ر
اکنون شیره کشی در روستاها از طرف بعضی از زنان در خانه ها و تریاک فروشی و کریستال به شغلی عادی تبدیل شده و هر روز بسیاری از بیکاران و جوانان را به کام خود می کشد. اگر زمانی تعارف تریاک در مراسم عروسی به سنتی عادی تبدیل شده بود، دیگر این امربه مراسم عزاداری نیز گسترش یافته است! در مراسم عزا، صاحب عزا مجبور است بعنوان یک عرف عادی برای عزاداری که شبها را در محل عزا به صبح میرسانند در تمامی هفت روز عزا، باید بهر ترتیبی که شده برای مصرف آنها، تریاک تهیه بکند!ر
از عوارض بسیار دردناک و منفی اپیدمی اعتیاد و اعتیاد سازی که وارد کنندگان عمده آن به منطقه قاچاقچیان زابلی وابسته به ارگانهای امنیتی وانتظامی رژیم هستند، به عقد در آوردن و در اصل فروش دختران نوجوان، از طرف خانواده های معتاد به پیرمردان و ازدواج آنها با فارسها و زابلی های صاحب ثروت شده از طریق قاچاق مواد مخدر به روستاهای منطقه و یا از راه غصب زمینهای کشاورزی به طرق گوناگون و با حمایت رژیم میباشد!ر

ر- وضعیت فرهنگی و سرنوشت آداب و سنن ملی ما :ر

زبان تورکمنی در روستاها، برخلاف شهرها که حتی در درون خانواده ها نیز جای خود را بتدریج به زبان فارسی میدهد، با جان سختی به مقاومت خود ادامه میدهد. اما با گسترش آموزش عمومی به زبان فارسی و تبدیل این زبان به تنها زبان مکاتبه و تکلم در ادارات محلی و بی محتوایی برنامه های تورکمنی رادیو وتلویزیون، بویژه رادیو و تلویزیون، تورکمنی زبان جمهوری تورکمنستان که تنها در خدمت تبلیغ شبانه روزی شخصیت رئیس جمهور مرده و زنده این جمهوری درآمده و بیزاری و دوری روستائیان از این رسانه ها، در روستاها نیز زبان فارسی هر روز جای بیشتری بخود، به زیان زبان تورکمنی اختصاص میدهد. ترفند جدید رژیم اسلامی برای شتاب دادن به استحاله زبان ملی تورکمنها در روستاها، معلمین وارداتی فارس زبان نه تنها برای دبستانها و دبیرستانهای شهرهایی چون آق قالاف از شهرهای فارس نشین همجوار چون گرگان و کردکوی، بلکه برای مدارس تمامی روستاهای منطقه میباشد!ر
در حالیکه فارغ التحصیلان تورکمن خود بیکارند و یا در شهرهای فارس نشین مرکزی بدنبال اشتغال میگردند. رژیم، این امر را با ترتیب دادن سرویس حمل و نقل و صرف هزینه های زیادی برای ایاب و ذهاب اینگونه معلمین، آنها را از شهرها و روستاهای فارس نشین حتی از مناطقی دور دست به تورکمنصحرا میآورند تا روند استحاله فرزندان روستائیان تورکمن را شتاب بیشتری بدهند! این معلمین صادراتی فارس زبان به روستاها و شهرهای منطقه از طرف رژیم، بغیر از استحاله فرهنگی و زبانی نونهالان تورکمن، شتشوی مغزی آنها را نیز برای پرورش نسلی فناتیک و بنیادگرا در منطقه برعهده دارند. اکنون آنها عضویت در بسیج را در کنار مشوق هایی که رژیم قبلاً برای ورود به دانشگاهها برای افراد بسیجی قائل شده بود، در روستاهای منطقه شدت داده اند!ر
اگر زمانی یکی از تفاوتهای فرهنگی وآداب و سنن ما با دیگر ملتها، نحوه برگزاری مراسم عروسی بوده است، این تفاوت نیز اکنون کاملاً بهم خورده و آداب عروسی فارسها در میان حتی روستائیان نیز در حال غلبه است! دیگر از نحوه خواستگاری سابق ( ساوچی ایبرمک)،(دوزدادشماق)،(دؤش اکدمئک) و ... تا مراسم "مصائب جای"،"گلین غایتارماک"،"کؤرکنچیلیک" و"کؤرکن چاغئرماق" و... خبری نیست!ر
یکی از علل این امر در کنار ترویج فرهنگ و آداب و سنن فارسی بعنوان یک فرهنگ برتر از طرف رژیم از طرق گوناگون و گسترده، تلاش مردم برای ساده سازی مراسم عروسی برای کم هزینه تر ساختن آن است! زیرا، جوانان روستائی که خود از فقر و بیکاری در رنجند و خانواده هایی که ناتوان از تغذیه درست و اصولی فرزندان خود هستند، بعد از پرداخت " قالینگ" که مبلغ آن یک و نیم میلیون تومان و بعلاوه دو میلیون تومان طلا برای هدیه به عروس میباشد و یا کسانیکه برای تهیه جهیزیه دختران دم بخت خود باید پنج میلیون تومان برای آن هزینه بکنند، دیگر چیزی برای برگزاری مراسم عروسی طبق آداب و سنن ملی خود ندارند!ر
مسئله ایکه جدیداً در تدارک جهیزیه و یا "دوغوز"، پنج میلیونی برای نوعروسان تورکمن در میان روستائیان تورکمن نیز مد شده است، جای گرفتن الزامی یک دستگاه کامپیوتر کامل در میان "دوقوز" و یا جهیزیه عروس است!ر
هم سن و سالهای ما و کسانیکه در کلیه جریانات مربوط به منطقه در زمان انقلاب و بعد از آن تا به امروز حضور مستقیم و یا غیر مستقیم داشته اند و کسانیکه بدنبال راهی برای تغییر وضعیت موجود که در تداوم آن هیچ آینده ای برای مردم ما و بویژه برای نسلهای آینده ما متصور نیست، بر این اعتقاد هستند که مردم ما، بدون ایجاد اتحادی با تمامی ترک زبانها در کشورمان، قادر به تغییر وضعیت موجود نخواهند بود!ر

اینر- از هواداران کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
یکم آذر1386

lördag, oktober 27, 2007

آخرین فرصت !ر

چهار سال هیاهو و دروغ پردازیها در اطراف اهداف هسته ای، مذاکرات بی پایان با مجامع بین المللی و بازی با اراده جهانی، همراه با مظلوم نمائی ها و پرده پوشیها در داخل کشور و گردنکشی ها و تهدیدهای هرازگاهی از طرف رژیم اسلامی و مسالمت جوئی و مدارا طلبی از طرف جامعه جهانی با این رژیم، نهایتاً به فرصتی دو ماهه برای ایران جهت تعیین و تکلیف قطعی خود در مقابل خواست جهانی مبنی بر خاتمه دادن بر ماجراجوئی اتمی خود یا آغاز اقدامی جدی و شدید جهانی علیه ایران منجر شده است!در پایان این فرصت کوتاه برای رژیم، رویاروئی آن با جامعه جهانی وارد مرحله شدیدتری از تشدید تحریمهای اقتصادی و سیاسی و در صورت مخالفت روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل با این اقدام، آمریکا و متحدان آن بر اساس دو قطعنامه قبلی شورای امنیت، مستقیماً در برابر رژیم اسلامی با دور زدن این شورا قرار خواهند گرفت و دست آنها برای اعمال شدیدترین مجازاتها علیه آن بازتر خواهد شد!ر
البرادعی در مصاحبه با "فایننشل تایمز"در مورد آخرین مهلت رژیم میگوید!"من به ایرانیها گفته ام که این آزمایش برای شماست. شما متعهد شده اید که رفع ابهام کنید. اگر چنین کاری نکنید هیچکس از شما پشتیبانی نخواهد کرد". حتی در صورت "رفع ابهام" از طرف رژیم نیز، بگفته وی: "اگر ابهامات در مورد غنی سازی هسته ای ایران برطرف شود ادامه برنامه غنی سازی این کشور موکول به تصمیم گیری جامعه بین المللی خواهد بود و ربطی به آژانس نخواهد داشت"!ر
وی در مصاحبه با مجله اشپیگل آنلاین نیز گفته استکه:" وضعیت کلی در خاور میانه طی چند ماه آینده از اهمیت ویژه ای برخوردار است و مانیز باید تصمیم نهایی خود را در این زمینه اتخاذ کنیم"! و در مقابل سوال خبرنگار این مجله معتبر جهانی، مبنی براینکه " آیا فکر نمیکنید اعمال تحریم شدیدتر به ایران نتیجه عکس داشته باشد؟" جواب داده استکه:"تحریم ها به تنهائی نمیتواند راه حل طولانی مدت باشد"!ر
دیگر، شیوه برخورد جهان با ماجراجوئیهای اتمی رژیم وارد فاز سوم خود یعنی، تحریمهای شدید، قوام با تدارک نظامی برای تهاجم نظامی به مراکز اتمی آن شده است. این پیامی بود که دولت جدید فرانسه، سعی در تفهیم آن به سردمداران رژیم ایران داشت که نه تنها گوش شنوائی در تهران نیافت، بلکه سفیر فرانسه در ایران به وزارت امور خارجه رژیم فراخوانده شده وشعار "مرگ بر فرانسه"نیز به شعارهای مرگ بر آمریکا و ایرائیل در تظاهرات آخر ماه رمضان، افزوده گردید! در مقابله با این اقدام غیر منطقی و پرخاشگرانه رژیم، وزیر امور خارجه فرانسه، با ارسال پیامهایی به بیست و شش تن از همتایان خود در اتحادیه اروپا، خواهان تشدید تحریمها علیه ایران شده و وزیر خارجه بریتانیا، پشتیبانی دولت مطبوع خود را از این درخواست با" اشتیاق کامل، اعلام داشته است! سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با حضور در کمیسیون سیاست خارجی پارلمان اروپا، بنابه گزارش آسوشیتدپرس اعلام داشته استکه:" ما نمیتوانیم تا ابد منتظر ایران باشیم و باید در کوتاهترین زمان ممکن شاهد نتیجه گیریهای لازم در راستای رایزنیهای انجام شده باشیم"!ر
جورج بوش نیز در هفته گذشته از یکسو با اظهار اینکه:" کره شمالی میتواند الگویی برای حل اختلافات با ایران بر سر مسئله هسته ای این کشور باشد"، برای آغاز مذاکره مستقیم با رژیم تهران در صورت متوقف ساختن فرایند غنی سازی از طرف آن راه را باز گذاشته است. اما از سوی دیگر با قرار دادن سپاه پاسداران از طرف مجلس سنای آمریکا در لیست سازمانهای تروریستی جهان راه هموار شدن بمباران پایگاههای این نیرو در ایران تحت عنوان مبارزه با تروریسم را اعلام داشته است. دیلی تلگراف در هفتم ماه اکتبر از توافق انگلستان با چنین امری را طی سفر ماه ژوئیه، گوردون براون، نخست وزیر انگلستان به واشینگتن در گفتگو با مقامات و مسئولین وزارت دفاع آمریکا خبر میدهد.ر
اما بنظر میرسد که سردمداران رژیم هنوز نیز قاصر از درک این مسئله اند که در فرصت کوتاه باقی مانده آنها مجبورند به راه مصالحه و سازش قدم بگذارند و یا ایران را در مقابل فاجعه حمله نظامی به آن قرار بدهند. دیگر سرنوشت ایران، برخلاف ادعای تبدیل آن به بازیگر اصلی صحنه سیاسی خاور میانه از طرف رژیم به تصمیم دیگران چه در آژانس بین المللی، شورای امنیت و به مذاکرات پشت پرده و بده بستانهای سیاسی قدرتهای جهانی وابسته است و رژیم اسلامی تنها میتواند تأثیر گذار براین تصمیم گیری باشد و نه تصمیم گیرنده!ر
اما، درست در چنین شرایطی بحرانی، رئیس جمهور رژیم با حماقت و فصاحتی بی نظیر باز بر اجرای سادیسم راسیستی خود مبنی بر پاکسازی قوی یهودیان اصرار ورزیده و خطاب به کشورهای غربی میکند که:" بخشی از "سرزمینهای پهناوری" چون، "کانادا و آلاسکا" را به اسکان یهودیان اسرائیلی و برای تشکیل دولت خود به آنها اختصاص بدهند و خود را از شر این مسئله خلاص بکنند! بیان چنین مواضعی آنهم در چنین شرایطی چیزی بجز تأئید نظر جورج بوش، مبنی بر تلاش رژیم ایران جهت برپائی " هولوکاست منطقه" نبوده و "اورن ارئیل"، رهبر حزب ملی- مذهبی اسرائیل نیز فوراً خواهان تلاش حقوقی دولت اسرائیل برای کشانیدن احمدی نژاد به دادگاهی بین المللی شده است!ر
در مورد بحران هسته ای نیز رئیس جمهور ملایان آخرین موضع رژیم خود را در سیزدهم مهرماه چنین بیان داشت که:" ما دیگر حاضر نیستیم در صحنه سیاسی در مورد حق مردم در مورد انرژی هسته ای مذاکره کنیم و قدرت های بزرگ باید این موضوع را بدانند از نظر ما ماجرای هسته ای ایران خاتمه یافته است"! و وزیر امور خارجه رژیم نیز به تبعیت از رئیس جمهور خود در مصاحبه با شبکه دوم تلویزیون دولتی ایران تأکید کرده است که:" ایران از برنامه هسته ای خود عقب نشینی نخواهد کرد"!ر
فرمانده جدید سپاه پاسداران رژیم، سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری"، نیز که تنها از " بیت رهبری"، فرمان برده و " نظرت رهبر" را انعکاس میدهد، در کوبیدن بر طبل جنگ از دیگر سردمداران رژیم عقب نمانده و در مصاحبه با تلویزیون،"العالم"، در تهدید کشورهای منطقه اعلام داشته استکه:"کشورهای منطقه که با دشمنان ما همکاری میکنند باید بدانند که اگر جنگی اتفاق بیفتد و خاک خود را در اختیار دشمن قرار بدهد و از آنجا اقدام نظامی علیه ما صورت گیرد، ما در برابر آن پاسخ میدهیم و این امری طبیعی است"!ر
سردمداران رژیم با تمرد از خواست جامعه جهانی، دمیدن بر آتش جنگ طلبی و با بیانات پاکسازی قومی خود، خود در راستای تبلیغ این سیاست در جهان قرار گرفته اند که نظامی که بر پایه استبداد و خودکامگی دینی، بی قانونی و فریب، سرکوب و جنایت استوار است نه تنها برای مردم ایران، بلکه برای کل منطقه و جهان نیز خطرناک و فاجعه آفرین است!ر

ر- جنگ پنهانی رژیم ایران در عراق با آمریکا:ر

تاکنون بنابه اظهارات نظامی آمریکا در عراق، هشتاد درصد از تلفات آمریکائیان در اینکشور، از طرف شیعیان تحت حمایت رژیم ایران بر آنها وارد شده است. سیاست تاکنونی آمریکا، مبنی بر تهدید و ارعاب و حتی مذاکرات مستقیم با ایران در بازداشتن آن در دخالت در امور عراق و در تسلیح طالبان در افغانستان، بتنهائی کافی نبوده است و ژنرال دیوید پتراس، فرمانده کل نیروهای آمریکائی در عراق، روز ششم ماه اکتبر در یک پایگاه نظامی آمریکا در کنار مرزهای ایران، بار دیگر رژیم اسلامی را به دامن زدن به خشونتها در عراق متهم کرده و اعلام داشته استکه:" حسن کاظمی قمی، سفیر جمهوری اسلامی در بغداد، از اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران است. اما در حال حاضر بدلیل سفیر بودنش، از مصونیت دیپلماتیک برخوردار است"! وی در عین حال خبر از دستگیری" یک رابط ایران که در قتل دو فرماندار عراقی در جنوب اینکشور در ماه اوت دست داشته است"، داده است! تاکنون چهار نفر از فرماندهان سپاه پاسداران در عراق دستگیر شده اند که آخرین آنها، محمود فرهادی که در بیستم سپتامبر در شهر سلیمانیه، بعنوان فرمانده قرارگاه ظفر" که از واحدهای سه گانه نیروی قدس سپاه در ایران بوده و مسئولیت فعالیتهای این نیرو در مناطق میان شمال و مرکز عراق را بر عهده داشته است. درگیری رژیم ایران با نیروهای آمریکائی در عراق، روزبروز تشدید میشود و برژینسکی مشاور امنیتی پیشین آمریکا در این رابطه معتقداستکه:" من فکر میکنم هر دو کشور به سوی جنگ میروند"!ر
رژیم ایران در عراق به چیزی کمتر از خروج بدون قید و شرط نیروهای آمریکائی و متحدان آن از این کشور و بر پائی یک حکومت شیعه تمام عیار از نوع خود، راضی نیست. لاریجانی در مصاحبه با "تایمز مالی" در یکم اکتبر، هدف رژیم خود از این سیاست غیر واقعی و هماورد طلبی ماجراجویانه آنرا اینگونه ارائه میدهد:" اگر آمریکائیها یک برنامه زمانبندی شده برای خروج از عراق ارائه بکنند، ما به آنه در انجام آن کمک میکنیم"! اشپیگل آنلاین، این فرمولبندی رژیم را از قول آمریکائیها،" پیشنهادی زهر آلود" توصیف کرده است. احمدی نژاد نیز بارها آمادگی رژیم خود را "برای پر ساختن خلاء ناشی از خروج نیروهای آمریکا از عراق بوسیله ایران"،اعلام داشته است!ر
اما، آمریکائیها که باصرف 4 میلیارد دلار در هر هفته و با تحمل تلفاتی بیش از 2500 نفر از سربازان خود و با زخمی و معلول شدن بیست هزار تن از آنها، تاکنون به اشغال عراق سرسختانه ادامه داده است و از برنامه ها و تدارکات دراز مدت آنها بر میاید که قصد خروج از اینکشور بدون دستیابی به اهداف خود از حمله به عراق را ندارند و بعنوان همسایه ایران، رودرروی رژیم ایران تا مدتها باقی خواهند ماند و در صورت محدود ساختن حضور خود در این کشور نیز عراق را بدست حاکمیتی نظیر رژیم ایران نخواهند سپرد!ر
آخرین تحولات در عراق و تشدید رویاروئی غیر مستقیم رژیم ایلامی با آمریکا در اینکشور، بیانگر آنستکه مسئله عراق نیز در کنار ماجراجوئی های اتمی رژیم اسلامی، در مرکز رویاروئی و درگیری آن با آمریکا و غرب قرار گرفته و مشاوران نظامی بوش، جنگ عراق را بعنوان،"نبرد استراتژیک"، بین ایندو کشور توصیف میکنند!ر

ر- " آمادگی برای مواجهه"!ر

با اینکه رژیم جمهوری اسلامی ایران، در عرصه بین المللی سرگرم منازعه و بحران گسترده ای است، اما، از اقدامات و اظهارات سردمداران آن چنین برمیاید که رژیم، دشمن اصلی را در درون ایران میبیند. استراتژی اعلام شده سپاه پاسداران، بدنبال جابجائی فرماندهان آن و در ساختار سپاه و بسیج، بمنزله اعلان جنگ علیه مردم است. فرمانده جدید سپاه پاسداران و بسیج،"سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری"، تنها یکماه بعد از انتصاب خود به این مقام می گوید، طبق استراتژی جدیدی که رهبر جمهوری اسلامی برای ایندو نیروی ادغام شده در یکدیگر معین کرده است، مأموریت اصلی آن از این پس مقابله با "تهدیدات داخلی" خواهد بود و در صورت "بروز تهدیدات داخلی" نیز سپاه به کمک ارتش خواهد شتافت!ر
اکنون در ایران فضا، فضای آغاز دوران جنگ است و تلاش مردم برای ذخیره سازی مایحتاج اولیه نشانگر درک این فضا از طرف آنان است. طبق اخبار نشت کرده به خارج از دستگاههای امنیتی رژیم، سازمان اطلاعات سپاه با معاونت امنیت داخلی وزارت اطلاعات و دفتر ویژه اطلاعات"بیت رهبری"، ستادی در ایران تشکیل داده اند که وظیفه آنها شناسایی و تهیه اطلاعات در باره فعالیت کلیه اشخاصی استکه در صورت بحرانی تر شدن اوضاع کشور، می توانند بصورت خطری بالفعل برای رژیم درآیند. این ستاد، تاکنون بیش از دو هزار و پانصد نفر را در لیست سیاه خود قرار داده است! بنابراین، در صورت تهاجم نظامی به ایران، اولین اقدام رژیم نیز حمله به مردم ایران و روشنفکران ناراضی از هر تفکر و موضعی خواهد بود!ر
در خارج از کشور نیز،"آمادگی برای مواجهه" رژیم، شاما ارسال افراد انتحاری، تحت پوشش پزشک و پرستار و شاغلین در کارهای خدماتی و تجاری به کشورهای عربی حاشیه خلیج میباشد که در صورت، آغاز جنگ، این افراد وظیفه ضربه زدن به منافع و نیروها و پایگاههای آمریکایی در این کشورها را از طریق انتحاری بر عهده دارند. طی چند ماه گذشته 26 نفر از این "پزشکان و پرستاران" تنها در دوبی و امارات، از طرف نیروهای امنیتی آمریکا مورد شناسایی قرار گرفته اند!ر
طرح موازی دیگر رژیم، با طرح فوق که از یکی دو سال قبل بتدریج عملی شده است، اعزام شمار زیادی که تعداد آنها چهار تا پنج هزار نفر تخمین زده میشود از شیعیان عراق و جنوب لبنان، تحت پوشش پناهندگان گریزان از جنگ داخلی در اینکشورها به کشورهای اروپائی میباشد. این افراد که در میان آنها تروریستهای حرفه ای بنیادگرا نیز وجود دارند، دو وظیفه محوله از طرف نیروهای امنیتی رژیم اسلامی را تحت نظر،"سردار حسین اله کرم"که اخیراً بعنوان سرپرست کلی وابستگی های نظامی در اروپای شرقی و مرکزی در بوسنی تعیین شده است و در هماهنگی با شعبه امنیتی و اطلاعاتی مستقر در سفارت ایران در برلین که بنابه گزارش سازمان امنیت آلمان در ماه گذشته تحت عنوان"سازمان دفاع از قانون اساسی آلمان فدرال" به مجلس اینکشور پرده از وجود چنین شعبه غیر دیپلماتیک و امنیتی در سفارت ایران برداشته شد، بهمراه شمار دیگری از پناهندگان باصطلاح سیاسی سابق از ایراندر اروپا، پیش خواهند برد. افرادی از سرشناسترین و مؤثرترین رهبران اپوزیسیون رژیم اسلامی را در خارج از کشور ترور بکنند تا زهر چشمی از سرسختترین مخالفین رژیم گرفته شده و آنها را مجبور به سکوت و بی عملی علیه رژیم بکنند. در وحله دوم، برپائی تظاهرات بظاهر ضد جنگ و حمله به سفارتخانه ها و دفاتر شرکتهای آمریکائی در کشورهای اروپائی!ر

ر- سیر نزولی منابع ارزی در بحرانیترین شرایط!ر

مدتهاست که نتایج سیاست شوم رژیم اسلامی در ستیزه جوئی با دنیای خارج و کشانیدن کشور به انزوای سیاسی و اقتصادی و لجاجت در تداوم این سیاست، کاملاً آشکار شده است. عدم سرمایه گذاری و برنامه ریزی برای جلب سرمایه خارجی جهت اکتشاف، گسترش، مرمت و بازسازی میادین نفت و گاز که تنها منبع صادراتی رژیم و اساس اقتصاد تک محصولی کشور است بهمراه حیف و میل، غارت و فساد گسترده، سوء مدیریت و هزینه ساختن بخش اعظم درآمد ارزی در ماجراجوئیهای نظامی و امنیتی و بر باد دادن 140 میلیارد دلار درآمد نفتی تنها در دوران دو ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد، صنعت نفت و گاز و صادرات آنرا دچار افتی بی سابقه ساخته است. در همین رابطه، دقت در گزارش،"مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی"، در باره سرنوشت مخازن گاز و نفت ایران که در هفته گذشته انتشار یافت، خود بتنهائی برای پی بردن به عمق فاجعه کافیست. در این گزارش چنین آمده استکه:"تعداد قابل توجهی از مخازن نفتی ایران در نیمه دوم عمر خود بسر میبرند و عدم تزریق به موقع گاز به این میادین موجب افت شدید فشار و ضریب بازیافت و در نتیجه، مدفون شده بخش عظیمی از نفت در جای جای این میادین است"!ر
در مورد صنایع و صادرات گاز نیز در این کشور آمده است:"بخش عظیمی از ذخایر گازی کشور در کلاهک های گازی مخازن نفت و نیز محلول در نفت میباشد که استحصال از آنها به مرور زمان و پس از دهها سال امکانپذیر خواهد بود. با ارزیابی از سرعت اجرای طرحهای توسعه میادین گازی کشور و حجم نیازهای داخلی از جمله مصارف خانگی، تجاری، نیروگاههای برق و پتروشیمی، به نظر میرسد که حداقل ده سال آینده گاز اضافی جهت صادرات وجود داشته باشد. بنابراین، محدودیت ظرفیت تولید و انتقال گاز طبیعی کشور(تراز منفی آن) و ضرورت نگاه اقتصادی به فرصت های مختلف مصرف گاز ایجاب می نماید که صادرات گاز از اولویت های تصمیم گیری کشور خارج بشود"!!ر
با در نظر داشت بحران نفتی فوق، توانائی مالی رژیم برای ماجراجوئیهای نظامی و امنیتی و تروریستی با توجه به اینکه در برون رفت از هر بحران در تحلیل نهائی در کنار پارامترهای عمده دیگر، اقتصاد و توانائی مالی تعیین کننده اصلی است، هر روز که میگذرد رو به تحلیل میرود. در شرایط فعلی با توجه به قطه رایانه های دولتی برای بنزین و جیره بندی آن و با توجه به تحلیل بنیه مالی رژیم، تنها اگر راه بنزین وارداتی آن بسته بشود، اختلال سیستم حمل و نقل در داخل کشور، برای تولید و دشواریهای عظیم اقتصادی و افزایش غیر قابل تصور فشار مالی بر مردم خود جهت بروز گسترده ترین تنشهای اجتماعی کافی است و اگر اوضاع بر همین روال پیش برود، آمریکا نیازی به تهاجم نظامی و بمباران "هزار و دویست منطقه" از ایران، را نخواهد داشت و بعکس این خود رژیم خواهد بود که راه نجاتی برای خود بغیر از توسل به یک اقدام انتحاری و برافروختن بحران در منطقه و آتش جنگ و مقابله خونین با مردم نخواهد داشت!ر

ر- هدف رژیم از اینهمه ماجراجوئیها چیست؟

چرا رژیم اسلامی با وجود توان مالی روبه احتضار، انزوای بین المللی، تحریمهای پی در پی و روبه تشدید، تورم و بحران اقتصادی فزاینده، افزایش نارضایی و تنشهای اجتماعی در داخل کشور، افزایش خطر تهاجم نظامی به ایران که بازنده مسلم آن ایران و رژیم حاکم بر آن است، به ماجراجوئی اتمی خود و به حمایت از تروریسم بین المللی و بنیادگرایان اسلامی در منطقه و جهان و به دخالت مستقیم و غیر مستقیم در امور داخلی عراق و افغانستان ادامه داده و به قطعنامه های مجامع تصمیم گیری بین المللی بی اعتناء و به غنی سازی اورانیوم، همچنان ادامه میدهد؟
این سؤالی استکه نه تنها ذهن تمامی نیروهای سیاسی اپوزیسیون رژیم ایران و مردم به ستوه آمده از حاکمیت این رژیم، بلکه مدتهاستکه افکار عمومی بسیاری از جهانیان را نیز بخود مشغول داشته اسن. در این میان جوابی که روزنامه "نووستی" روسیه به این سؤال داده است از اهمیتی درخور توجه دقیق برخوردار است. این روزنامه که عمدتاً خطوط اصلی سیاست خارجی و تحلیلهای جهانی نظریه پردازان کرملین را انعکاس میدهد، در هفته گذشته هدف رژیم اسلامی را تنها، "سازش" دانسته و تمامی تلاش رژیم تهران را در این امر خلاصه کرده است که :"مهم دسترسی به وضعیت «لب مرز» است تا جهانیان بدانند که ایران تنها یک گام با بمب فاصله دارد"! با قرار گرفتن ایران در«لب مرز»، از نظر نویسنده و یا نویسندگان این مقاله "معامله بزرگ" آغاز میگردد و طبق آن، "تهران غنی سازی اورانیوم را متوقف میکند، سازمان ملل متحد تمامی تحریمات را لغو میکند، آمریکا ایران را از "محور شرارت" حذف نماید و از تلاش برای سرنگونی رژیم حاکم بر ایران امتناع بکند"!ر
آیا انتصاب رفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان، البته با توافق و اشاره رهبر رژیم در هموار ساختن راه چنین "سازشی"، بعنوان فردی عملگرا برای غربیها، معنا نمی یابد؟ حجت الاسلام حسن روحانی، پس از بازگشت از سفر بحث برانگیز خود از اروپا نیز آشکارا اعلام داشته اند که سرنوشت پرونده هسته ای ایران به یک "معامله بزرگ" بستگی دارد و در یک معامله ساده و دو جانبه تعیین نخواهد شد!ر
اما، آیا چنین "سازشی" با توجه به قطبهای متعدد قدرت و با مبدل شدن مسئله هسته ای به "حق مسلم ایران" و در حد مقوله ای در حد منافع ملی ایران در افکار عمومی ایرانیان، امکانپذیر است؟ آیا اسرائیل که قاطعانه اعلام کرده استکه:"این کشور این حق را برای خود قائل استکه در آخرین گام دستیابی ایران به سلاح هسته ای آنرا بمباران خواهد کرد، چه با گذشتن از این مرز، بمباران مراکز اتمی آن نیز دیگر دیر خواهد بود"، فرصت به «لب مرز» رسیدن را به رژیم ایران خواهد داد؟ ایران در شرایط فعلی بجای قرار گرفتن در «لب مرز»، در بن بست انتخاب در کوتاهترین زمان تنها بین دو راه مصالحه و سازش و یا تحریم فلج کننده و جنگ قرار گرفته است!ر

ر- آخرین فرصت آیا تنها برای رژیم است؟

این آخرین فرصت قائل شده برای اتخاذ تصمیم نهائی را نباید تنها به رژیم اسلامی ایران محدود ساخت. این زمان کوتاه، در عین حال فرصتی نیز برای مشخص ساختن موضع نهایی خود برای تمامی اپوزیسیون رژیم در قبال احتمال بدترین حادثه ممکن یعنی آغاز جنگ هست. این نیروها باید برای مردم ایران مشخص بسازند که با قرار گرفتن ایران در آستانه آغاز این فاجعه، جهت دستیابی به قدرت سعی در تبدیل این فاجعه به فرصتی برای خیز برداشتن برای کسب قدرت در پشت سر آمریکا و متحدان آن قرار خواهن گرفت؟ و یا بنام "دفاع از میهن"، در کنار استبداد و دیکتاتوری حاکم همانند دوران جنگ هشت ساله جنگ ایران و عراق، خواهند ایستاد؟
یا با محکوم ساختن جنگ، علیه جنگ و نه علیه آمریکا و غرب با انتخاب راهی دیگر و با گشودن جبهه ای سوم، علیه استبداد و شوونیزم حاکم بعنوان مسبب اصلی جنگ و فلاکت قرار خواهند گرفت و با فراتر رفتن ازمنافع واهداف گروهی خود و با درک حساسیت اوضاع در یک همبستگی ملی علیه جنگ و رژیم اسلامی قرار خواهند گرفت؟
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن، بنوبه خود اعلام میدارد که با هر نیروی سیاسی در میان اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران و بویژه در میان احزاب و سازمانهای ملتهای تحت ستم ملی در اینکشور، معتقد به اتخاذ راهی سوم، یعنی سیاستی علیه جنگ و علیه رژیم اسلامی در صورت وقوع احتمال حمله نظامی به ایران هستند، آماده تشکیل جبهه ای سوم با آنها میباشد!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2007-10-27