lördag, december 23, 2006



پیام تسلیت کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
ر
به دولت جمهوری ترکمنستان


بنا به گزارش خبرگزاری رسمی دولت ترکمنستان، آقای صفر مراد نیازوف، رئیس جمهور این کشور، در 21 دسامبر2006 طی یک ایست قلبی وفات یافته است.ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن درگذشت آقای نیازوف را به دولت جمهوری ترکمنستان تسلیت گفته و برای مردم آن آرزوی ثبات، بهروزی و سربلندی دارد.ر
ما امیدواریم، که وارثین دولت آقای نیازوف، با صحه صدر و با متانت و ظرفیت سیاسی، حساسیت شرایط کنونی کشور ترکمنستان را دریافته و در اقدامی سنجیده و با رعایت دقیق نرمهای بین المللی در انتخاب ریاست جمهوری جدید، خلع ناشی از وفات آقای نیازوف را هر چه سریعتر برطرف بکنند.ر
در شرایط حساس فعلی، بنظر ما تشکیل یک دولت جدید آشتی ملی با تغییر دیدگاه سنتی دولتمردان این کشور نسبت به مناسبات اپوزیسیون و پوزیسیون برای جلوگیری از ایجاد تنش در سطح جامعه و بکارگیری تمامی نیروها در خدمت به تأمین منافع ملی ملت ترکمن و تقویت استقلال امنیت و ثبات کشور ضرورت مبرم و عاجل دارد.ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2006-12-21

lördag, december 16, 2006

سر آغاز تصمیم گیری نهایی برای مبارزین ترکمن
ر
در خارج از کشور



بنظر میرسد که مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور، به مرحله ای از تصمیم گیری نهایی و سرنوشت ساز، گام نهاده اند. زیرا، اگر از یکسو، دورانی تلخ از سالهای نسبتاٌ طولانی تشتت، انفعال و بحران سیاسی تشکیلاتی را تجربه کرده اند، از سوی دیگر نیز الزامات و شرایط تحول یابنده مبارزات داخل کشور و روند پرشتاب سیاست بین المللی در مورد خاورمیانه وایران وضرورت عاجل ارتقای مبارزات خارج از کشوربه جایگاهی منطبق با توان تاریخی و واقعی جنبش ملی – دمکراتیک ترکمن در میان اپوزیسیون رژیم ودر مجامع بین المللی، غلبه براین بحران درونی و تأمین امر وحدت را به امری حیاتی و مبرم، برای آنها مبدل ساخته است.ر
سؤال اساسی در این رابطه اینستکه آیا مبارزین و روشنفکران ترکمن توان و آمادگی و ظرفیت سیاسی لازم برای این تصمیم گیری نهایی و برپائی نقطه عطفی بزرگ در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها، یعنی نقطه ای بی بازگشت به وضعیت پر تشتت و پراکندگی امروزه را دارند؟
جواب به این سؤال، برای کسانیکه به روانشناسی عمومی و به رشد سطح شعور ملی و سیاسی در میان جمع مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور آگاهی دارند، بدون ذره ای تردید مثبت است. مشروط براینکه :ر

اولاٌ، به نیروی واقعی و پتانسیل نهفته و عظیم در خود، این جمع کاملاٌ پی ببرد و با آزاد سازی این پتانسیل، آنرا در خدمت مبارزه بکار گیرد.ر

ثانیاٌ، از انزوای گروهی بدرآید و مرزبندیهای مصنوعی بین جریان استقلال و وابستگی که در زمان اعلام استقلال کانون در میان مبارزین و روشنفکران ترکمن بوجود آمده بود را پشت سر بگذارد.ر

ثالثاٌ، نیروی مبارزه را در خارج از کشور، فراتر از جمعی که سالها بدان خو گرفته است دیده و از دایره جستجوی متحدین برای خود تنها از میان این جمع باید خودداری ورزد.ر

رابعاٌ، اگر به تغییر صف بندیها و تغییر شرایط مبارزه و امکانات خود در داخل کشور آگاهی کامل بیابد، این امر در تسریع امر وحدت مبارزین خارج کمک مستقیم خواهد نمود.ر

حال به صورت مبسوطتری به این شروط بپردازیم.ر
نسل امروزمبارزین و روشنفکران ترکمن را به جرئت و بدون اغراق میتوان از بسیاری جهات، نسلی بی نظیر در مقایسه با نسلهای گذشته نامید. زیرا، شکل گیری این نسل، نتیجه یک دوره کوتاه اما پر تحول تاریخی میباشد. در این نسل تجربه ای یک جا از فعالیت و زندگی در درون سیستم عقب مانده سرمایه داری وابسته در ایران در دوران سلطنت پهلوی و شرکت در انقلابی عظیم در این کشور و تجربه مبارزه ای سخت با یک رژیم تئوکراتیک استبدادی و شوونیستی، جمع شده است. در میان این نسل هستند کسانیکه تجربه ای ملموس و عینی از سیستم " سوسیالیسم واقعاٌ موجود" در شوروی سابق داشته و خود شاهد بنیادیترین دگرگونی در اواخر سده گذشته، یعنی فروپاشی این امپراطوری و برچیده شدن دوران جگ سرد از حیات بشریت بودند و تا به امروز با زندگی و فعالیت سیاسی و اجتماعی در بطن سیستم سرمایه داری پیشرفته در غرب، تجارب غنی و عینی از عملکرد مکانیزم درونی این سیستم، رابطه قدرت و مردم و احزاب در درون این دمکراسی کسب کرده اند. این نسل، تجربه ای فراوان از حضور سیاسی خود در میان احزاب به اصطلاح سراسری و سازمان مستقل و ملی خود را بهمراه دارند.ر
مسلماٌ، این همه تجربه را نمیتوان با هیچ برنامه ریزی از قبل تدوین شده و یا با هرگونه توان مالی در یک نسل یکجا جمع نمود. شاید این شانس تاریخی ملت ما بود که حوادث پر شتاب روزگار در اواخر سده گذشته، چنین نسلی را برای آن پرورش بدهد.. این همان سرمایه و پتانسیل عظیمی استکه در جنبش- دمکراتیک ترکمنها، در وجود نسل امروزه آن به عینه وجود دارد. کلید طلسم آزادی سازی این انرژی و پتانسیل عظیم و بکارگیری این سرمایه بزرگ در خدمت جنبش ملی نیز، از یکسو پی بردن فرد فرد از این نسل به ارزش واقعی و والای خود و تکرار ناپذیر بودن این نسل تا مدتی نامعلوم در حیات سیاسی ملت ما و از سوی دیگر نشان دادن اراده های واحد برای بکارگیری مشترک این تجارب و پتانسیل عظیم در مبارزه برای رهائی ملت خود است!ر

******
مبارزین و روشنفکران ترکمن، اگر بتوانند قبل از هر چیزی، تار و پود انزوائی را که از یکسو حاصل محفل گرائی در میان جمع آنها میباشد با ترجیح منافع عمومی جنبش بر منافع ناپایدار و بی سرانجام گروهی و محفلی،
از هم بگسلند، پتانسیل عظیمی را در خدمت به جنبش ملی وارد عرصه سیاسی خواهند نمود. از سوی دیگر، آنها باید آن مرز بندی غیر واقعی که نزدیک به دو دهه گذشته بر له و یا له منافع سازمانی نیرویی که تا آندوره رهبری جنبش خلق ما را یدک میکشید بوجود آمده بود را در هم بشکنند و با ایجاد جو تفاهم و همفکری بر روی حادترین مسایل جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها، باید سعی در ترمیم اتحاد پاره شده خود با پرهیز از هرگونه پیشداوری و برچسب های بی پایه و اساس علیه یکدیگر، بکنند. در میان هر دو بخش از این مبارزین و روشنفکران ترکمن، عناصر واقعاٌ پایبند به منافع ملی ملت خود و افراد بسیار ارزشمندی برای جنبش ما وجود دارند که میتوانند با بهترین نظریه پردازان در عرصه های مختلف در میان اوزیسیون رژیم برابری کرده و توانائی بالائی برای تنظیم و تدوین مشترک بنیانهای نظری جنبش ملی ما و در پیشبرد پلمیک نظری و تئوریک با نظریه پردازان بنام شوونیسم و پان ایرانیسم در ایران و تجهیز مبارزان داخل کشور به ایدئولوژی ملی گرایانه و دمکراتیک را دارند. در میان آنها هستند کادرهای پر ارزش و پر تجربه که توانائی رهبری تشکیلات در هر شرایط زمانی و مکانی را دارند. از اتحاد این جمع، مسلماٌ نیرویی بوجود خواهد آمد که با جمع فعلی در هر دو سوی این مرز بندی مصنوعی و غیر واقعی، تفاوتی کیفی و بنادین خواهد داشت.ر


******
برای مبارزین و روشنفکران ترکمن، مدتها استکه وقت آن فرارسیده تا برای اتحادی گسترده نگاه خود را از جمعی که بدان خوی گرفته اند، فراتر ببرند. ما، هنوز نیز تنها از میان هان جمعی که از سالهای قبل و اولیه انقلاب از فعالین سیاسی ترکمنصحرا بوده اند، رهبری، عضو و یا هوادار برای برای جنبش ملی - دمکراتیک ترکمنها، جستجو میکنیم. در حالیکه نه آن شرایط اولیه که به پروسه سیاسی شدن ما انجامیده است وجود دارد و نه تمامی این افراد در صحنه یک حرکت سیاسی فعال حضور دارند و این دایره خودیها سال به سال تنگتر شده است. سیاست اصولی در این رابطه این بود که روشنفکران و مبارزین ترکمن با پذیرش افراد و یا گروههای خارج از جمع خودی، دست به ترمیم و گسترش صفوف جنبش ملی می پرداختند که متأسفانه این امر به فراموشی سپرده شد.ر
نیروی بالفعل و آماده ایکه دراین رابطه در شرایط فعلی وجود دارد، " ترکهای شمال خراسان"، میباشند. جنبش ملی این منطقه نه تنها متحدی استراتژیک برای جنبش ملی ترکمنها در ایران میباشد، بلکه خود بخشی جدائی ناپذیر ازاین جنبش بوده که از ک خواست مشترک ملی و از سرنوشتی مشترک با یکدیگر برخوردارند. فرهنگ، زبان و روح ملی مشترکی بین ترکمنها با آندسته از مبارزین جنبش " ترکهای شمال خراسان"، که به خارج از کشور مهاجرت سیاسی کرده اند، باعث ایجاد آنچنان رابطه ای تفاهم آمیز، دوستانه و رفاقت سیاسی بوجود آورده است که نمیتوان فرقی بین ایندو قائل گردید و عملاٌ بصورت یک نیروی عجین شده و تفکیک ناپذیر و یار و یاور یکدیگر درآمده اند. بخشی از این مبارزان که به تاریخ و شکل گیری ملت اغوز- ترکمن در آسیای میانه و به گسترش و نفوذ این ملت ازایالت سین کیانگ چین تا دریای سیاه و ازعراق فعلی تا سیبری آشنائی و احاطه کامل دارند، خود را شاخه ای از اغوز- ترکمنها در شمال خراسان میدانند و به ریشه ترکمنی خود غرور وافتخار میکنند. بنابراین هر گونه بحث در مورد یک اتحاد گسترده در میان روشنفکران و مبارزین ترکمن، باید این گروه ازمبارزین شمال خراسان را نیز باید در بر بگیرد. دراین رابطه این روشنفکران و مبارزین ترکمن هستند که برای جبران نادیده گرفتن بخشی از ترکمنها در شمال خراسان از طرف خود، پای به پیش گذاشته و برای اتحادی برابرانه وعادلانه و دمکراتیک با آنها در زیر یک سقف سیاسی و تشکیلاتی بکوشند.ر
نیروی بالقوه برای گسترش صفوف مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور، عناصر دمکرات و مترقی ای هستند که بدلایل سیاسی و غیر سیاسی، و یا بدلیل عدم تمایل به زندگی در تحت حاکمیت رژیم قرون سیاسی تئوکراتیک حاکم بر ایران و یا ادامه تحصیل و یا اشتغال و اقامت درکشورهای اروپایی، آمریکای شمالی و ترکیه بسر میبرند.ر
کانون فرهنگی – سیاسی، در دور اول فعالیت خود درخارج از کشور، در جذب این افراد به جنبش ملی- دمکراتیک چندان موفقیتی نداشت. یکی از دلایل اصلی آن در میان دلایل دیگر نیز، وجود خط و مشی انقلابی کانون در موضع کیریهای سیاسی آن بوده است. بدین معنا که کانون، هر چند در بدو اعلام استقلال، خود را سازمانی غیر ایدئولوژیک و تشکیلاتی با خط و مش دمکراتیک و ملی، معرفی کرده و دیدگاه مستقل و نوین خود در رابطه با مسئله ملی و رابطه آن با جنبش سراسری و جنبش جهانی و تحلیل خود از بافت و ساختار اجتماعی ترکمنصحرا و ایران را در اسناد پایه ای و اساسی خود بصورت کاملاٌ مشخصی ارائه داده بود، اما موضع گیریها و خط و مشی آن در مواردی چند متأثر از محیط سیاسی آندوره یعنی جهان دو قطبی بوده و تتمه های بینش چپ که از دوران فعالیت ما در درون احزاب چپ به ارث رسیده بود، کاملاٌ در موضع گیریهای سیاسی کانون تأثیر خود را برجای میگذاشت.ر
این مواضع سیاسی، کانون را عملاٌ برخلاف بنیانهای فکری آن، نه درکنار نیروهای دمکرات، صلح طلب، ملی گرا چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی، بلکه عمدتاٌ در کنار نیروهای انقلابی – دمکرات قرار میداد. بعنوان مثال، اگر در عرصه جهانی، شعار "مرگ بر امپریالیسم جهانی بسرکردگی امپریالیسم آمریکا"، در نشریه " ترکمنستان ایران"، بعنوان ارگان مرکزی کانون، ما را برخلاف میل باطنی مان و برخلاف روح برنامه کانون، عملاٌ در کنار " سوسیالیسم واقعاٌ موجود" و رژیمهای توتالیتر جهان و برله دمکراسی و سیستم پارلمانی غرب قرار میداد، در عرصه داخلی نیز، مثلاٌ شعار" زمین از آن کسانی استکه برروی آن کار میکنند"، ما را نه تنها در کنار نیروهای رادیکال و چپ در داخل کشور قرار میداد، بلکه از مالکیت ارضی ملت ترکمن بر سرزمین خود، به نفع غاصبین مراتع آن در سرحدات مناطق فارس و کردنشین ترکمنصحرا و مالکین متوسط غیربومی و هزاران هزارهکتارزمینی که به حیل مختلف از طرف رژیم به تملک سیستانیهای مهاجرت داده شده در راستای بر هم زدن ترکیب ملی جمعیت ترکمنها به منطقه آورده شده اند، چشم می پوشید.این موضعگیریهای انقلابی و رادیکال، نه تنها منطبق با اصول پایه ای و بنیادی کانون نبودند، و نه تنها مانعی در جذب عناصر دمکرات و روشنفکران غیر سیاسی و غیر تشکیلاتی و دانشجویان در حال تحصیل در خارج از کشور، به صف جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها بوده است، بلکه در تضعیف کامل بنیه مالی ضعیف جنبش نیز نقش بسزائی برجای گذاشته بود.ر
امروزه، مبارزین و روشنفکران ترکمن با پرهیز از تجربه فوق، با اتخاذ سیاستی جاذب و نه دافع، میتوانند با محور قرار دادن خواست مشترک تمامی ترکمنها، یعنی خواست هایی مبتنی بر رفع ستم ملی از ملت ترکمن در ایران و خواست دستیابی به حق تعیین آزادانه سرنوشت، در جذب این افراد به صف جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها و در بکارگیری تجربه و توان فکری و مالی این افراد که نه عضو تشکیلاتی هستند و نه فعالیت سیاسی دارند، رابطه و آشنائی داریم. این امر میتواند سرآغاز خوبی برای جذب این افراد به ایده جنبش ملی و به زندگی فعال سیاسی و یا حداقل قرار دادن آنها در موضعی جانبدارانه از این جنبش، از طرف مبارزین و روشنفکران ترکمن باشد. در این میان ترکیه، از وضعیت ویژه ای برای گسترش صفوف مبارزین و روشنفکران ترکمن برخوردار است. هر ساله، صدها نفر از ترکمنها در ترکیب سنی و اجتماعی متفاوت، علاوه بر عناصر دمکرات و روشنفکری که سالها در این کشور مقیم بوده و دیگر جای پائی برای خود در این جامعه باز کرده اند، از ترکمنصحرا در جستجوی اشتغال، تحصیل و یا تجارت و یا برای اقامت وارد این کشور میشوند. مبارزین و روشنفکران ترکمن مقیم در اروپا و یا در آمریکای شمالی با اولویت تماس با روشنفکران و عناصر مترقی و دمکرات مقیم در این کشور واز طریق آنها و یا خود راساٌ در صورت آشنا ساختن افراد مستعد از میان تردد کنندگان موقت و دائم در کشور ترکیه با ایده ملی در جنبش ترکمنها، میتوانند پایگاهی دائمی برای ترمیم و گسترش صفوف خود درخارج از کشور داشته باشند و اگر این ایده از طریق حاملینی ازمیان این جمع به داخل ترکمنصحرا راه بیابد، میتواند بتدریج به نیروی مادی فوق العاده ای در میان روشنفکران داخل منطقه مبدل گردد. ما، متأسفانه تا به امروز در غیاب یک تشکیلات واحد و قوی در خارج ازکشور و در غیاب یک فعالیت آگاهگرانه و سازمانگرانه در میان این جمع در کشور ترکیه، این عرصه کاملاٌ به بنیادگرایان اسلامی در اینکشور واگذار شده است. آنها هر ساله ده ها نفر از میان این موج جویای کار و اشتغال در ترکیه را به حیل مختلف قربانی مطامع ضد بشری خود ساخته و آنها را با آموزشهای ویژهواسطه گسترش بنیادگرایی در منطقه میسازند. بنابراین درگسترش بنیادگرائی در منطقه سیاست انفعالی ما نیز تأثیر خود را برجای میگذارد.ر


******
توجه عمیق به تغییر صف بندیها و درک تغییر شرایط و پدید آمدن امکاناتی جدید در منطقه برای مبارزه از جمله مسایل مهم و کلیدی هستند که میتواند مبارزین و روشنفکران ترکمن را در تسریع فرآیند وحدت بین خود یاری برساند.ر
اگر زمانی ترکمنصحرا، عرصه نبرد دو نیروی غالب و مغلوب، یعنی رژیم اسلامی و مبارزین انقلابی چپ و روشنفکران دمکرات و مترقی بوده است. امروزه درغیاب حضور فعال این نیرو در میان مردم منطقه، نیروی جدیدی ازبنیادگرایان سنی مذهب در حال گسترش در منطقه هستند. این نیروی ارتجاعی و مخرب، توانسته است با استفاده از خلاء حضور نیروهای ملی گرا و دمکرات در منطقه با سوء استفاده از تبعیض مذهبی رژیم علیه سنی ها و با طرح شعارهای افراطی علیه زابلیها بر بستر روابط تیره ایکه سیستانیهای مهاجرت داده شده به منطقه از طرف رژیم با ساکنان بومی منطقه بوجود آورده اند، در کنار جو مذهبی شدید و هیستری ضد آمریکائی ایجاد شده از طرف رژیم در میان جوانان منطقه، به راحتی به سازماندهی علنی و نیمه علنی تشکیلات خود دست زده است. این نیرو با توان مالی گسترده خود و با استفاده از روابط نزدیک خود با بنیادگرایان افراطی در ترکیه، پاکستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج، از میان جوانان جویای کار دراین کشورها، عضوگیری کرده و با آموزشهای افراطی به منطقه اعزام میکند. کنفرانسها و جلسات نیمه علنی آنها حداقل با حضور پنجاه نفر از طرفداران این جریان در شهرهای مختلف ترکمنصحرا با شرکت نظریه پردازان افراط گرائی مذهبی از دیگر مناطق ایران، مرتباٌ برگزار میگردد. شبکه های ترور این نیروی جهنمی تا به امروز حداقل پنج نفر قربانی از میان مردم عادی ترکمن گرفته و قدرت آنها امروزه بحدی رسیده استکه میتوانند نماز جمعه و یا نماز اعیاد مذهبی را که از طرف روحانیون رسمی و سنی منطقه برگزار میگردد، بدون هیچ مشکلی بهم بزنند!ر
هر چند که این نیرو، در شرایط فعلی مورد تنفر روشنفکران و عناصر مترقی ترکمن و معتمدین محلی و مذهبی منطقه قرار دارد، اما در میان جوانان، بویژه در میان افراد کم سواد، بیکاران و افراد شرور و به حاشیه رانده شدگان از جامعه، نفوذ چشمگیری داشته و روزبروز روبه گسترش هستند!ر
تداوم عدم حضور فعال مبارزین و روشنفکران ترکمن درعرصه سیاست روز جامعه ترکمن و عدم انعکاس این مبارزات در داخل و پابرجائی پراکندگی و تفرقه در میان آنها و عدم مقابله فعالانه و متحدانه آنها با ایده های بغایت ارتجاعی این نیرو از طریق تبلیغ و ترویج ایده های ملی گرایانه و استقلال طلبانه، دمکراتیک و آزادیخواهانه در میان جوانان منطقه، میتواند عواقب فاجعه باری را در صورت تبدیل این نیرو به آلترناتیو رژیم در ترکمنصحرا و حتی در منطقه در آینده ای نه چندان دور ببار آورد. این هشداریست بسیار جدی که باید از طرف فرد فرد مبارزین و روشنفکران ترکمن کاملاٌ درک شده و از همین امروز باید متفقاٌ برای مقابله با آن به چاره اندیشی پرداخت!ر
امروزه نه تنها شرایط مبارزه بلکه متد مبارزه نیز در داخل کشور که مسلماٌ کسانیکه در جریان تغییر و تحولات سیاسی منطقه قرار دارند به آن آگاهی دارند، کاملاٌ با شرایط دوران مبارزه با رژیم شاه و حتی با دوران اولیه سالهای بعد از انقلاب، تغییر اساسی و بنیادی یافته است. مهمترین مسئله در این رابطه، سیاسی شدن جو جامعه ترکمن است که باعث تغییر دیدگاه آن نسبت به اپوزیسیون و مناسبات بین آنها با پوزیسیون( دولت)، نسبت بدوران قبل و بعد از کسب هژمونی و پیامد تلخ آلترناتیوی آنها بجای رژیم سلطنتی، دیگر جامعه را از سادگی یک بعدی دیدن صحنه سیاسی جامعه میان دولت و ضد دولت و قائل شدن صرفاٌ نقش حاشیه ای بخود، بیرون آورده است.ر
مثلاٌ، اگر در دوران قبل از انقلاب و سالهای اولیه بعد از انقلاب، مخالفت صرف با دولت و افشای آن برای اپوزیسیون بخودی خود تولید مشروعیت و حیثیت سیاسی کرده و دراذعان توده ها مظهری از آزادیخواهی و دمکرات منشی اپوزیسیون تلقی میگردید، این امر، امروزه کاملاٌ در ترکمنصحرا همانند سایر نقاط ایران، تغییر و جای خود را به داوری مستقیم خود مردم از عملکرد اثباتی گروههای اپوزیسیون از ماهیت سیاسی خود در قبل و بعد از کسب قدرت، بصورت یک پلاتفرم و طرح سیاسی مثبت برای تغییر و بازسازی دمکراتیک جامعه داده است. وضعیت جدید ایجاب میکند که نیروهای ترکمن، دیگر بجای تلاش برای مشروعیت زدائی از حاکمیتی که خود آنرا مدتها از دست داده است، باید برای کسب مشروعیت به پلاتفرم سیاسی و به اثبات صداقت خود در پیگیری منافع ملت، نه از موضع نفی، بلکه از موضع اثباتی مثبت بپردازند. دیگر در جامعه سیاسی شده ترکمن، جای شعارگوئیهای تند و افراطی علیه وزیسیون و افشاگریهای بیپایه و اساس را زان برهان، استدلال منطقی و اثبات درستی و صحت برنامه خود، برنامه ایکه جوابگوی علمی و عملی تمامی مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وملی جامعه باشد، گرفته است.ر
بنابراین امروزه مبارزین و روشنفکران ترکمن برای کسب و تقویت هژمونی نیروهای دمکراتیک و ملی گرا در منطقه، احتیاج به سازماندهی خود و تنظیم برنامه ای علمی و عملی مشترک دارند. ایندو، در مبارزه سیاسی، رابطه ای ارگانیک و لاینفکی دارند. زیرا، بدون سازماندهی و تشکیلات برنامه ای در کار نخواهد بود و بدون برنامه نیز سازمانی نخواهد بود!ر
در شرایط فعلی، نمایندگی روشنفکران ترکمن و "هدایت" تحولات سیاسی منطقه را عملاٌ نسل جدیدی از روشنفکران ملی – مذهبی ترکمن بدوش گرفته است. این نیرو هر چند رابطه نزدیکی با روشنفکران ملی- دمکرات تجربه آموخته از دوران فعالیت علنی و نیمه علنی کانون و ستاد در منطقه، دارند و بسیاری از موضع گیریها و دیدگاههای آنها متأثر از دیدگاه و نظریات اینگونه افراد است. اما آگاهی و شعور ملی در میان این نسل، ضعیفتر از آنستکه بتوانند ایده استقلال ملی را به ایده مطلق در میان مردم مبدل ساخته و روح ملی گرایی را بصورت اراده ای واحد ملی، برای تأمین خواست های اساسی و بنیادین مردم در مقابله با رژیم اسلامی، برانگیزند. تغییر این نیرو به نیروی ملی – دمکرات، تقویت بنیانهای نظری ملی گرایی و تجهیز آنها به برنامه ای همه جانبه در مقابله با نظریه شونیسم – مذهبی دولتی که همراه با هیستری ضد دمکراسی غربی و پوچ گرائی دنیوی هر روزه بصورت کاملاٌ گسترده ای رسماٌ تبلیغ و ترویج میشود و تشویق آنها به سازمانیابی در اشکال گوناگون، در مقابل حرکت سازمانیافته و خزنده بنیادگرایان وهابی در منطقه، از عاجلترین و مبرمترین وظیفه یک نیروی متحد ملی – دمکراتیک در خارج از کشور است. نباید از نظر دور داشت که هژمونی جنبش ملی ترکمنها در منطقه بنام ما ثبت نشده است و اگر در شرایطی ما رهبری این جنبش را در دست داشته ایم، این هم بهیچوجه بمعنای تأمین آن تا ابد نیست. قویترین جنبش های ملی با نیرومندترین بینش ملی گرایانه نیز با تسلط نیروی انحرافی و ارتجاعی میتواند به نابودی کشانیده شوند که مثال گویای آن در زمان حاضر، جنبش ملی و رهایی بخش بسیارقوی چچنها بود که با تسلط بنیادگرایان مذهبی بر آن، راه مسلخ این جنبش از طرف دشمنان آن، بدست خود این بنیادگرایان هموار گردید
و جنبش ملی - دمکراتیک ترکمنها، تا به امروز نتوانسته است تمامی ظرفیت و توان خود را در مقابل مظالم رژیم شوونیستی – مذهبی ایران و برای رسیدن به خواست های ملی مردم ترکمن، بکار گیرد. زیرا، فاقد سازمانیابی و برنامه ای روشن برای مقابله با ددمنشی رژیم فاقد نیروی کارآمد رهبری است. نیرویی که باید این ملت را بسوی کسب حق تعیین آزادانه سرنوشت رهنمون بسازد، هر چند خود چند پاره، منفعل و تقسیم شده به محافل و گروههای ضعیف است. بهمین دلیل نیز این نیرو حتی در خارج از کشور نیز نتوانسته است نظریات خود را به اپوزیسیون این رژیم تحمیل نموده و در مجامع بین المللی و درکشورهای همجوار و هم زبان و هم کیش ملت خود، حس یاری و کمک به جنبش ملی ترکمنها در ایران را برانگیزد!ر
باید گفت که، نسل کنونی مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور، بعنوان نسلی بی نظیر، برای اقدامی کم نظیر، با اراده ای واحد برای هرگونه تأثیرگذاری بر روند پرشتاب رویدادهای منطقه و برای هدایت جنبش ملی – دمکراتیک ملت خود و برای کسب حمایتهای جهانی از این مبارزه، باید بپاخیزد و از انزوای گروهی و محفلی بدرآمده و صف بندیهای مصنوعی و مخرب بر جای مانده از سالهای پیشین بین خود را باید بدون ذره ای تردید و بدور از مصلحت گرائیهای گروهی در هم بشکند. این نسل با یک تصمیم گیری نهایی به تمامی گرایشات و پدیده های نامطلوب در جنبش ما در خارج از کشور برای همیشه باید خاتمه بدهد!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2006-12-16

tisdag, oktober 03, 2006

ترجمه متن سخنرانی مشترک
ر
کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن ایران
ر
و حرکت ملی ترکمنستان ایران
ر
درکنفرانس سپتامبر 2006 در پارلمان کانادا


خانمها و آقایان گرامی!ر
از جانب سازمان های سیاسی تورکمنها: کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن ایران و حرکت ملی ترکمنستان ایران خدمتتان سلام عرض میکنم واز دعوت برگزار کنندگان محترم کنفرانس صمیمانه تشکر می کنم.ر

ایران کشوری چند ملیتی است. در این کشور ملتهای ترک آذربایجان، فارس، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن زندگی می کنند.ر
تورکمنها در منطقه شمال ایران و در شرق دریای خزر زندگی میکنند واز نظر اداری علیرغم اعتراض و مخالفت ، بر طبق سیاست آسیمیلاسیون جمهوری اسلامی ، بین دو استان گلستان و خراسان(بجنورد) تقسیم شده اند. زبان مادریشان تورکمنی است و دارای مذهب سنی هستند. متاسفانه آمار دقیق و رسمی از تعداد جمعیت تورکمنها ی ایران اعلان نشده است. بدین لحاظ منابع تورکمنها آنرا بین 2 الی 3 میلیون برآورد میکنند.ر

یکپارچگی سرزمین ملت تورکمن در نتیجه سیاست های استعماری قدرتهای بزرگ ، یعنی روسیه و بریتانیای کبیر نقض شد و طبق قرارداد آخال که در سال 1881 بین دولت روسیه و دولت ایران منعقده گردید، به سه قسمت، یعنی بین دول روسیه ،ایران و افغانستان تقسیم و ضمیمه گردید . لازم به تاکید میدانم که این تقسیم ظالمانه و نا عادلانه ، هیچگاه از طرف ملت ما برسمیت شناخته نشد.ر

پس از این تقسیم ترکمنهای جنوبی ساکن در ایران همواره در برابر حکومت های استبدادی -- شوونیستی مبارزه کرده و در راه اعمال اراده ملی ، دو بار حکومت خود مختار تشکیل دادند. اولی در سال 1924 با نام جمهوری خود مختار ترکمنستان ایجاد گردید که پس از 18 ماه با یورش نظامی خاندان پهلوی تحت رهبری رضا شاه سرنگون شد . ملت تورکمن در جریان این سرکوب از طریق اشغال نظامی ، کشتارها و اعدامهای دسته جمعی ، مصادره اموال منقول و غیر منقول ، به آتش کشیدن شهر و روستا و مزارع توسط ارتش ضد خلقی رضا شاه ، نابودی اقتصاد محلی و اعلام رسمی ممنوعیت تدریس در مدارس به زبان ترکمنی و تحمیل زبان فارسی محکوم به گنوسیت ملی ، زبانی و فرهنگی شد.ر

در پی سقوط رژیم پهلوی، تورکمنها ی جنوبی در سالهای 1979-1980 حکومت خودگردان شورایی خود را برقرار کردند. رهبران حکومت اسلامی بزودی دستور سرکوب ملت و سرنگونی حکومت ترکمن را صادر نمودند .رهبران ملی ترکمن توماچ ، مختوم ، واحدی و جرجانی به دستور خمینی ترور و فعالان سیاسی به جوخه های اعدام و یا زندان سپرده شدند ، مراکز سیاسی – فرهنگی غیر قانونی اعلام شده و سرمایه های ملی ترکمن توسط نهادهای جمهوری اسلامی غصب گردیدند.
ر

در تمامی دوران 27 ساله حکومت رژیم اسلامی در ایران هیچ وزارتخانه ای تحت مسئولیت تورکمنها نبوده است. اداره امور محلی نیز در دست غیر تورکمنهاست. این رژیم قرون وسطایی در اجرای سیاست پاکسازی قومی ، از یکطرف فارس زبانها ی شیعه مذهب ، بویژه سیستانیها را از مناطق دیگر ایران به منطقه تورکمنها انتقال می دهند و زمینهای حاصلخیز تورکمنها را در اختیار آنان میگذارند. و از طرفی دیگر قشر متخصص و نسل جوان تورکمن را د ر مسیر جستجوی کار مجبور می کند به شهرهای فارس نشین مهاجرت کنند تا دوران المینه شدن را طی نمایند. قابل توجه است که تنها در 15 سال گذشته با حمایت مالی حکومت جمهوری اسلامی نزدیک به 300 شهرک و روستا در منطقه تورکمن برای اسکان مهاجرین ساخته شده است و این پروسه تا اقلیت سازی ملت تورکمن در درون سرزمین پدری خود ادامه خواهد یافت . ترکمنها از آموزش رسمی به زبان ملی خود محروم بوده و کودکان ترکمن در کودکستان نه به زبان مادری بلکه به زبان فارسی زبان می گشایند و با تعلیمات مذهب شیعه تربیت می شوند . حتا صدور شناسنامه نیز با اسامی تورکمنی ممنوع است. تغییرنام شهرها و روستاهای تورکمنی به نامهای فارسی با شدت بیشتری ادامه دارد.ر

خانمها و آقایان محترم !ر
کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن ایران و حرکت ملی ترکمنستان ایران ، هر کدام از بدو بنیانگذاری ، مبارزه پیگیری را در راه دستیابی ملت تورکمن به حق تعیین سرنوشت و رهایی از سیطره حاکمیت استبدادی و شوونیستی ر(مذهبی، زبانی ـ ملی ) جمهوری اسلامی به پیش می برند. ما در افشاء سیاستهای برتری طلبانه دولتهای ایران که طی 85 سال گذشته از طریق لغو حاکمیت ملی ،واشغال سرزمین مقدسمان آغاز گردیده و در مسیر محو هویتهای ملی ترکمن ادامه دارد ، از هیچ کوششی دریغ نکرده و ضمن اعلان و معرفی خواسته های دموکراتیک وانسانی خود همواره به اتحاد عمل نیروها ی ملی و دمکرات اصرار ورزیده ایم. برجسته تر شدن مطالبات سرکوب شده ملی توسط جمهوری اسلامی و تبدیل آن به نقطه ثقل چالش ملتهای در بند در ایران ، نیازمند تدبیر جدی، اجماع فراگیر، واکنش ارگانیک ومشترک را پیشاروی احزاب و سازمان های سیاسی ملتهای تحت ستم قرار داده است. رهایی از مصیبتها و رنجها و نیل به آزادی ، در گرو همکاری و اتحاد عمل تمامی نیروهای ملی ، سکولار و دمکرات بر علیه حاکمیت استبدادی و شوونیستی جمهوری اسلامی ایران است. ما متحدانه با پیروی از این اصل ، اعتقادات و وظایف خود را چنین اعلام میکنیم :ر
در ایران کثیرالمله ، حق تعیین سرنوشت خلقها به عنوان یکی از اصول بنیادی حقوق بشر حق مسلم و انسانی ملتهاست. ما با مراجعه و همه پرسی از ملل ساکن در ایران موافق اتحاد داوطلبانه دولتهای اتنیکی ـ سرزمینی ملیتها هستیم.ر

ـ سرزمین تاریخی وکنونی ملت تورکمن در ایران گستره ای ازضلع شرقی بحر خزر تا دشتهای بین آلاداغ و کوپت داغ را شامل می شود که تقسیم ناشدنی ، پیوسته ،جدایی ناپذیر(یکپارچه) و از آن ملت تورکمن است.ر
ـ پاسداری و دفاع از هویت ملی و شأن انسانی ملت تورکمن
ـ افشای گنوسیت فرهنگی ملل غیر فارس توسط جمهوری اسلامی و مبارزه بر علیه هر نوع پایگاه و تفکر راسیستی، شوونیستی و نابرابری اتنیکی ، مذهبی و جنسی.ر
ـ سازماندهی آکسیونهای مشترک با تمامی نیروهای دمکرات ملل تحت ستم در ایران بر علیه استبداد و شوونیسم حاکم در ایران
ـ دفاع از آزادی اندیشه، بیان، قلم ، مطبوعات و فعالیت احزاب و سازمانهای سیاسی - اجتماعی .ر
ـ دفاع از صلح و امنیت در جهان و مخالفت با تروریزم.ر
ـ حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای با رعایت معاهدات بین المللی شامل همه ملل است . اما رژیم جمهوری اسلامی ایران فاقد آمادگی مدنی جهت استفاده صلح آمیز ازاین انرژی میباشد.ر
ـ طرفداری از روابط متقابل و احترام آمیز ادیان و فرهنگهای گوناگون .ر
ـ جدایی دین از سیاست و دولت ، مخالفت با باز افرینی و ترمیم هر نوع حکومت دینی .
ر


با تشکر
کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق تورکمن ایران
حرکت ملی تورکمنستان ایران
28.9.2006

توضیح: نسخه اصلی این متن به زبان انگلیسی در کنفرانس پارلمان کانادا توسط آقای عبدالغفور چاریار قرائت شد.ر

tisdag, augusti 08, 2006

ترجمه متن سخنرانی مشترک سه سازمان سیاسی
ر
ترکمنها درکنفرانس پارلمان برلین


خانمها و آقایان گرامی!ر

از جانب سه سازمان سیاسی تورکمنها خدمتتان سلام عرض می کنم. بدینوسیله از تمام کسانی که در برگزاری این کنفرانس زحمت کشیده اند بویژه از نمایندگان پارلمان برلین وانجمن آکادمی آلمان -آذربایجان تشکر می کنم.ر
در این نوشته تلاش کرده ایم بطور خلاصه وضعیت تورکمنهای ایران را ترسیم کنیم :ر

تورکمنها یکی از ملیتهای ساکن در جامعه کثیرالمله ایران هستند که در منطقه شمال ایران و در شرق دریای خزر زندگی میکنند واز نظر اداری با اغراض شوونیستی بین دو استان گلستان و خراسان(بجنورد) تقسیم شده اند. زبان مادریشان تورکمنی است و دارای مذهب سنی هستند. متاسفانه آمار دقیق و رسمی از تعداد جمعیت تورکمنها ی ایران اعلان نشده است. بدین لحاظ منابع تورکمنها آنرا بین 2 الی 3 میلیون برآورد میکنند.ر
در پی سیاست استعماری قدرتهای بزرگ یعنی روسیه و بریتانیای کبیر، طبق قرارداد آخال در سال 1881 بین دولت روسیه و ایران منعقد شد، سرزمین تورکمن تقسیم شد و سرزمین واحد، تاریخی و طبیعی و مرزهای سرزمین تورکمن به سه قسمت، یعنی بین روسیه ،ایران و افغانستان تقسیم و ضمیمه شد. بدینوسیله مهمترین حق بنیادی ملت تورکمن یعنی" حق تعیین سرنوشت اش" نقض شد.ر
این تقسیم ظالمانه و غیر انسانی، هیچگاه از طرف خلق مان برسمیت شناخته نشد.ر
با تسلط رژیم قلدرمنش و سیستم متمرکز در سالهای 1925 به فرماندهی رضا شاه، جنبش اتونومی تورکمن توسط ارتش سرکوب شد و خلق ما حیوان و وحشی قلمداد شد و تمامی مدارس موجود تورکمنی تعطیل شدند.ر
در پی سقوط رژیم پهلوی در سال 1357، تورکمنها برای نیل به اهداف و آرزوهای ملی و دموکراتیک شان یک سیستم شبیه خودگردانی را درسرزمین تورکمن برقرار کردند. این حرکت نیز توسط نیروی نظامی جمهوری اسلامی سرکوب شد.ر
در تمامی دوران 27 ساله حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی هیچ وزارتخانه ای تحت مسئولیت تورکمنها نبوده است. اداره امور محلی نه در دست تورکمنها بلکه در دست غیر تورکمنهاست. تورکمنها نه تنها از آموزش رسمی به زبان تورکمنی محروم هستند حتا صدور شناسنامه نیز با اسامی تورکمنی ممنوع است. تغییرنام شهرها و روستاهای تورکمنی به نامهای فارسی با شدت بیشتری ادامه دارد. این امر در دوره خاتمی رئیس جمهور قبلی که گفتگوی تمدنها را مطرح کرد با شدت اجرا شد.ر
در اجرای سیاست پاکیزگی قومی ، فارس زبانها و بویژه سیستانیها را از مناطق شیعه نشین به منطقه تورکمنها گسیل داشته و اسکان می دهند و زمینهای حاصلخیز تورکمنها را در اختیار این مهاجرین و غیر تورکمنها قرار می دهند. بدین سان نسل جوان تورکمن را مجبور می کنند برای جستجوی کار به شهرهای فارس نشین مهاجرت کنند و زبان و آداب فارسی کسب کند.ر
ازدیاد تعداد معتادین و فراوانی انواع مواد مخدر در میان خانواده های تورکمن نشاندهنده نقش باندهای دولتی برای کسب مبالغ هنگفت و سلب اراده تورکمنها از خواسته ها ی حقوق اتنیکی و نیازهای بنیادی است.ر
جمهوری اسلامی ایران یکی از مستبد ترین رژیمهای جهان است که حقوق اتنیکی ـ دموکراتیک بیش از نیمی از جمعیت اش یعنی تورکها، کردها، تورکمنها، بلوچها و عربها و اقلیتها را به رسمیت نشناخته و برای محروم نگه داشتن آنها از حق تعیین سرنوشت هزینه های هنگفی می پردازد و با تولید برنامه های توهین آمیزتلویزیونی وترتیب و نشر کاریکاتوربا انگیزه های راسیستی در نشریات دولتی تلاش می کند کشمکش و فاصله بین فارسها و غیر فارسها را دامن زند تا برنامه آسیمیلاسیون غیر انسانی اش را پیش ببرد.ر
در برابر اعمال رژیم بنیادگرا و تروریستی ایران، فعالیتها و مقاومت احزاب و سازمانهای سیاسی، نیروهای آزادیخواه، روشنفکران، زنان و دیگران برای صلح و آزادی جاری است.ر
ایران کشور ی است که در آن خلقهای گوناگونی بسر می برند. ما معتقد به حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت خلقها هستیم. ما سیستم دولت غیر متمرکز را ضامن واقعی حقوق ملیتها و اقلیتها می دانیم . ما موافق اتحاد داوطلبانه دولتهای اتونوم اتنیکی ـ سرزمینی ملیتها هستیم.ر

با در نظر داشت این واقعیات از دولت فدرال آلمان تقا ضا داریم :ر

ر1ـ در کنار تلاشهایتان برای تامین صلح و رعایت قوانین بین المللی انرژی هسته ای از طرف ایران، گنوسیت ملی در ایران را محکوم کنید.ر
ر2ـ دولت آلمان و پارلمان اروپا برای حمایت از حقوق اتنیکی ـ دموکراتیک ملیتهای گوناگون ساکن در ایران اقدام کنند.ر

با تشکر
05.08.2006
حرکت ملی تورکمنستان ایران
حرکت ملی ـ دموکراتیک تورکمن
کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن ایران

lördag, juli 15, 2006




بیانیه

کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران

درباره :
ر

وقایع و تحولات درونی آن، از آغاز تا امروز!ر



از صدور اولین بیانیه سیاسی کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، قریب به هفده سال میگذرد. این بیانیه که تنها بعد از گذشت هشت سال از تأسیس آن صادر شده بود، جایگاهی بس رفیع در تاریخ مبارزاتی ملت ترکمن داشته و اعلانی بسیار رسا در بازیافتن هویت ملی و مستقل جنبش ملی – دمکراتیک ملت ما بوده است. هویتی که تلاش برای نابودی آن در بعدی ملی و گسترده تا به امروز به سیاست اصلی تمامی دولتهای شوونیست حاکم بر ایران مبدل شده و در بعد سیاسی و تشکیلاتی نیز طبق یک سیاست کوسموپولیتستیی در پوشش " انترناسیونالیسم پرولتری" از طرف احزاب و سازمانهای سوسیال – شوونیستی حاکم بر جنبش ملی ملت ترکمن متحمل ضرباتی اساسی شده بود. بدین سان ، ملت ما، تا اعلام استقلال جنبش ملی خود از طرف کانون فرهنگی – سیاسی، هیچگونه چشم اندازی برای حل مسئله ملی در شرایط عدم وجود نمایندگان سیاسی مستقل خود و پیگیری منافع خود از طریق آنها درایران نداشته است. زیرا، مبارزینی وابسته به نیروی غیر، بدون تأمین استقلال خود، نمی توانستند حتی صحبتی نیز از استقلال و آزادی ملت خود بمیان بیاورند!ر
مسلماً هر بیانیه سیاسی احتیاج به پشتوانه ای ازیک نظریه منسجم سیاسی دارد. بیانیه اعلام استقلال کانون، علاوه بر اتکاء به نظریه ای منسجم، از یک تحلیل نوین تاریخی مستقل، از سیر مبارزات ملت ترکمن نیز برخوردار بود. اهمیت این امر در آن بود که برای اولین بار، مبارزین ترکمن، تاریخ مبارزاتی ملت خود را حداقل در یک سده گذشته با مراجعه به اسناد و فاکتهای تاریخی، بدون تأثر از جعل و وارونه سازی تاریخی آکادمیسینهای روسی و تاریخ نویسان پان ایرانیست ایرانی که تا آنموقع تاریخی دیگر، بی ارتباط به گذشته، حال و آینده ملت ما نوشته بودند، مورد تجزیه و تحلیل مستقلانه قرار میدادند. به یمن این بررسی نقادانه تاریخی، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، از یکسو، برای اولین بار به کشف ضعف اصلی جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن که همانا " نبود سازمان مستقل انقلابیون ترکمن و مالاً تمکین و دنباله روی آنها از سازمانهای دیگر" بوده است، نایل آمد. پیامد منفی این امر نیزشکل گیری پیوند غیر اصولی و مکانیکی جنبش ملی ترکمنها با جنبش سراسری ایران، بویژه با جنبش کارگری از سال 1320 به نمایندگی حزب توده ایران و از اوایل انقلاب اسلامی ، با سازمان چریکهای فدایی و فدائیان اکثریت بود. که نتیجه ای جز استحاله جنبش ملی در مبارزه طبقاتی و ایدئولوژیکی و تبدیل تشکیلات ملی ترکمنها به زائده تشکیلاتی آنها در برنداشته است.ر
از سوی دیگر، کنکاش و مطالعه مستقلانه در باره مبارزات رهائی بخش ملت ترکمن در سده گذشته آشکار ساخت که بر خلاف دروغگویی تاریخ نویسان حزب کمونیست شوروی، قسمت شمالی سرزمین ترکمن نه محصول " الحاق داوطلبانه" ، آن به روسیه تزاری و نه قسمت جنوبی آن در واحد جغرافیائی ایران برخلاف یاوه گوئیهای تاریخی پان ایرانیستها، " محل سکونت بقایای مهاجمان مغولی و ترکمنها"، بلکه محصول تقسیم و تجزیه سرزمین واحد ملت ترکمن در بیستم سپتامبر سال 1881، با ارتکاب جنایات بیشمار درآن، بین استعمارگران روسی وعظمت طلبان ایرانی با وساطت امپراطوریهای استعمارگر آندوره بوده که بدلیل مقاومت حماسی ترکمنها در هر دو سوی این مرزهای قراردادی، عملی ساختن این تقسیم تنها بعد از نیم قرن، از طرف استالین و رضاخان، بعد از خونریزیها و جنایات فراوان در آن، مقدور شده است.ر
از حوادث بزرگ این نیم قرن که تماماً تا زمان صدور اولین بیانیه استقلال کانون با سکوت عامدانه تمامی تاریخ نویسان ایرانی مواجه شده است، اعلام تشکیل جمهوری ترکمنستان به رهبری عثمان آخوند در بیستم اردیبهشت ماه سال 1303 و سرکوبی خونین آن در اواخر سال 1304 از طرف رضاخان و تداوم این مبارزه از طرف دانشجویان ترکمن دانشکده افسری و دستگیری گسترده آنها در سال 1316 بجرم اندیشه و مبارزه ملی و حماسه مقاومت آنها در سیاهچالهای رضاخانی و آشنائی و همکاری آنها با گروه 53 نفر در زندان و مشارکت بسیاری از آنها در تأسیس حزب توده ایران در سال 1320 و شکل گیری اولین " پیوند نزدیک بین مبارزه ملی – دمکراتیک خلق ترکمن با جنبش هواداران طبقه کارگر ایران"، بوده است. تمامی این حوادث تاریخی و سرنوشت ساز در حیات ملت ما درایران، به واسطه تحقیقات تاریخی مستقلانه کانون فرهنگی – سیاسی، برای اولین بار بعنوان حلقه های گمشده از یک جنبش مستمر و پایدار، کشف و برای انتقال از نسلی به نسل دیگر تدوین و به نسل فعلی مبارزین ترکمن ارائه گردید. نسلی که اکثریت قریب به اتفاق آنرا تا انتشار این بیانیه کاملاً از بزرگترین نقاط عطف جنبش ملی ملت خود بی خبر نگه داشته بودند تا در بی هویتی کامل و با بی ارادگی ملی، حق تعیین سرنوشت ملت خود را بدیگران واگذار کرده و خود بعنوان مبارزینی مطیع و فرمانبردار در رکاب دیگران و برای منافع آنها مبارزه بکنند!ر


واکنشها نسبت به اعلام استقلال کانون :ر

اعلام استقلال کانون، دراصل پایان دگردیسی جنبش از مرحله وابستگی به مرحله استقلال کامل آن بود. دیگر در پهنه سیاست و جنبش ملی ملتهای تحت ستم درایران، جریانی پا به عرصه نهاده بود که نه تنها خواهان برقراری رابطه ای اصولی با جنبش سراسری درایران با اولویت منافع ملی ملت خود درایران بود، بلکه خواستار برابرحقوقی ملت خود با ملت حاکم برایران در چارچوب یک حکومت فدراتیو و دمکراتیک بوده است.ر
شرایط زمانی صدور بیانیه استقلال کانون نیز دلالت مستقیم بر جدی بودن خواست های فوق از طرف مبارزین ترکمن و مؤید بلوغ سیاسی آنها بود. زیرا، درآن دوره از یک سو مقوله استقلال و اندیشه منافع ملی مستقل در دنیای دو قطبی که خط و مشی و سیاست گذاری بسیاری از نیروهای سیاسی ایران، متأثراز منافع سیاسی- ایدئولوژیکی یکی از قطبین بوده و حتی بعضی از این نیروها، وابستگی تشکیلاتی به آنها داشتند، ایده ای بود کاملاً جدید و کمتر نیرویی درآندوره به منافعی جدا از منافع این قطب ها برای خود متصور بوده است.ر
از سوی دیگر، ابر قدرت شوروی که در آندوره رهبری یکی از این قطب ها را بر عهده داشت، هنوز کاملاً از اقتدار نظامی – امنیتی در جهان، بویژه در مرزهای جنوبی خود برخوردار بود. مرزهای که به زعم این امپراطوری، "جبهه جنوبی سوسیالیسم علیه امپریالیسم"، قلمداد شده و ویژگی این "جبهه" نیز برقراری آن در سرزمین دو پاره شده دو ملت آذری و ترکمن بدو بخش ایران و شوروی بوده که خود باعث تشدید نگرانی و موجب حساسیت رهبران حزب کمونیست شوروی سابق، نسبت به هرگونه جنبشی با آرمانهای ملی گرایانه و دمکراتیک درآن سوی این "جبهه" که امکان تأثیرگذاری آن بر مناطق تحت اشغال این کشور نیز حتمی بود، شده بود. نگرانی که رهبران شوروی برای برطرف ساختن آن، همانگونه که بارها آنرا به اثبات رسانیده بودند، حاضر به ارتکاب هرجنایتی بودند. بنابراین تدارک مخفیانه و تدوین ایده استقلال کانون از درون این امپراطوری درآن شرایط که امکان نابودی فیزیکی حاملین این اندیشه امری حتمی و قطعی بود، اقدامی بود کاملاً شجاعانه که نمی توانست واکنش منفی یا مثبت فرصت طلبان، دوستان و یا بدخواهان ملت ما را برنانگیزد.ر
اولین واکنش نسبت به اعلام استقلال کانون، از طرف سازمانهای امنیتی غرب، جهت استفاده از این فرصت در مرزهای جنوبی ابر قدرت رقیب خود، شوروی سابق بوده است. دراین رابطه مأمورین امنیتی آمریکا، انگلیسی و آلمان غربی، رفیق عضو رهبری کانون را در برلین غربی که استقلال کانون را درجلسه ای علنی و وسیع با حضور نمایندگان اکثر گروههای اپوزیسیون رژیم ایران، اعلام داشته بود، چندین بار مورد بازجوئی قرار دادند. آنها از یکسو سعی در پی بردن به میزان قدرت واقعی کانون در ترکمنستان ایران و خارج از کشور و از سوی دیگر خواهان ترغیب آن به مبارزه علیه حاکمیت شوروی در جمهوری ترکمنستان شوروی و طرح جدائی و آزادی این جمهوری از طرف کانون بودند. اما وقتیکه شیوه " اقناعی" آنها مثمر ثمر واقع نگردید، آنها از در تطمیع وارد شده و پیشنهادهایی را در دوره های زمانی متفاوت از طریق واسطه های خود ارائه کردند. اما اندیشه استقلال در میان رهبری کانون و دیدگاه آنها در مورد امپریالیسم در آندوره قویتر از آن بود که تسلیم این قبیل پیشنهادهای سخاوتمندانه و یا هر پیشنهاد دیگری بشوند!ر
سازمان امنیت شوروی که بدلیل آغاز پروسترویکا و گلاسنوست گارباچف، خود بدلیل درگیری بر سر نحوه سرکوبی بحرانهای در حال بیداری از اعماق جامعه شوروی سابق، در مقابل اعلام استقلال کانون و تدارک مخفیانه چندین ساله آن از درون جمهوری ترکمنستان، غافلگیر شده بود، واکنشی عجولانه و ناسنجیده از خود بروز داد. برای آنها که وجود تشکیلاتی مستقل ازدو جریان سیاسی مورد حمایت آنها درایران، بویژه با مضمونی ملی – دمکراتیک در کنار مرزهای جنوبی شوروی سابق، غیر قابل تحمل بود، از یکسو، سیاست رسمی و علنی خود علیه کانون مستقل را از همان ابتدا با توجه به همسوئی سیاست خود با سیاست سازمان اکثریت علیه کانون، از طریق این سازمان پیش میبردند. از سوی دیگر شانتاژها و اقدامات ایضائی خود علیه کانون، چون ارسال پیغامهای تهدید آمیز به رهبری کانون، مبنی بر عدم طرح مسئله ملی در مناطق تحت نفوذ شوروی در جهان در ارگان مرکزی آن " ترکمنستان ایران" تلاش برای نفوذ دادن عوامل خود در سطح رهبری کانون، قائل شدن معیار عدم همکاری با کانون در ازای اعطای حق پناهندگی در مقابل پناهندگان جدیدی که از ترکمنستان ایران وارد جمهوری ترکمنستان شوروی میشدند، سلب حق فعالیت آزاد و علنی از هواداران و اعضای کانون در خاک ترکمنستان شوروی، با وجودیکه تشکیلات کانون دراین جمهوری، بزرگترین و منسجم ترین تشکیلات پناهندگان سیاسی درآندوره بوده است، بازداشت متعدد یکی از رهبران کانون به اتهامات واهی در شهرهای برست، مسکو، عشق آباد و بازجوئیهای متعدد از وی همراه با تهدید و ارعاب و بالاخره، اعمال فشارها و محدودیت های فراوان به اعضاء و هواداران کانون، جهت وادار ساختن آنها به ترک شوروی سابق و پناهنده شدن در کشورهای ثالث جهان و ... را راساً سازمان امنیت شوروی بر عهده خود داشت.ر
دراینجا شایان ذکر استکه نگرانی سازمان امنیت جمهوری ترکمنستان شوروی سابق، از نفوذ ایده های ملی گرایانه و استقلال طلبانه از خارج از مرزهای آن، بویژه ازترکمنستان ایران، بیمورد نبوده است. زیرا، روشنفکران و بسیاری از هنرمندان این جمهوری که رهبران بعدی استقلال این جمهوری در بحبوحه فروپاشی شوروی سابق بودند، برای اولین بار ایده استقلال از طریق اعضاء و هواداران کانون در این جمهوری آشنا شده بودند.ر
سازمان فدائیان اکثریت که درآن شرایط خود با بحران ایدئولوژیکی شدیدی مواجه بوده و مناقشه جریان چپ و راست در درون آن تمامی توان آنرا به تحلیل برده بود، اعلام استقلال کانون برای هر دوی این جناحها شوکی ناگهانی و امری غافلگیرانه و سرآغازی برای پایان مناقشات آنها و عاملی خارجی برای نزدیکی و اتحاد عمل خودبخودی و ناسنجیده با اتخاذ سیاستی کینه توزانه و کوته بینانه علیه کانون که تا آنموقعه هر دوی این جناحها امر استحاله آنرا در تشکیلات خود بنادرست پایانیافته تلقی میکردند، بوده است. اگر مرز بین توحش وتمدن، از انتقاد به یک تفکر به تلاش برای نابود سازی حاملان آن تفکر آغاز میگردد، رهبری سازمان اکثریت نیز در آندوره با سقوط به مرز توحش، ما را " حاملین اندیشه های انحرافی" و مسبب، " تفرقه در جنبش خلق ترکمن"، ارزیابی کرده و به فدائیان فنات خود فتوا دادند که: " اینگونه حرکات فرقه گرایانه وغیر مسئولانه را با قاطعیت تمام محکوم کنند و با حاملان اندیشه های انحرافی قاطعانه مبارزه نمایند".(1) رهبری این جریان،"قاطعیت" ودر اصل توحش خود را با ارسال پیغامهای تهدید آمیز به رهبری جریان استقلال از کانالهای مختلف، شانتاژ و سوء تبلیغات در اطراف شخصیت رهبران کانون" تشدید فعالیت خود بنام کانون و علیه آن با سازماندهی بقایایی از ترکمنهای جوان و بی خبر از پیشینه و سوابق این سازمان در میان ملت خود و با هویتی پایمال شده، تداوم انتشار نشریاتی بنام کانون و نشریاتی به ظاهر مستقل از خود و ... نشان داد. این سازمان با اینکه موضع یکسانی با سازمان امنیت شوروی علیه کانون مستقل در پیش گرفته بود، اما درکشورهای اروپائی، در میان دیگر نیروهای سیاسی ایران، بشدت این سوء تبلیغ را پیش میبرد که این جریان کا.گ.ب ساخته است !؟! و با عقل باختگی یک تناقض گوی بزرگ، این دروغ خود رادرشوروی سابق وارونه ساخته و بهمراه همکاران امنیتی خود در اینکشور، کانون مستقل را بعنوان " جریانی سیا ساخته" معرفی میکرد؟!ر
دوستان مدعی نمایندگی واقعی طبقه کارگر ایران، چون " راه کارگر"، نیز موقعه ایکه پی بردند که کانون فرهنگی – سیاسی، قصد جابجائی وابستگی سابق خود به سازمان اکثریت را با جریان دیگری در ایران ندارد، ملهم از بینش طبقاتی خود" یا له من یا برله من"، حرکت مستقل کانون را چیزی " جز دوری از طبقه کارگر و غلتیدن به دامن بورژوازی"،(2) ارزیابی نکرده و اعلام داشتند که : " برای دفاع از یکپارچگی جنبش کارگری و برای دفاع از اصولیت کمونیستی ضرورت یک مبارزه ایدئولوژیک صریح، صادقانه والهام یافته از روح انترناسیونالیسم پرولتری با طرفداران این گرایش کاملاً محسوس میشود." (3)!! این برخورد هر چند با اندکی ملاحظه و رعایت نسبی اعتدال همراه بوده است. اما، بیانگر آن بود که در صورت بقدرت رسیدن چنین دیدگاهی درایران، خطر به صلیب کشیده شدن مبارزان ملی ملتهای تحت ستم درایران و تداوم ستم ملی در شکلی دیگر چندان بدور از انتظار نخواهد بود!ر
حزب توده ایران که با آغاز بحران در شوروی سابق در آندوره، مانند تمامی " احزاب برادر" دیگر در جهان، ناخواسته به بحران " سوسیالیسم واقعاً موجود" کشیده شده بود، بعد از اینکه پیشنهاد "همکاری و کمک" آن به یکی از رهبران کانون فرهنگی – سیاسی، از طرف رهبری آن رد گردید، سیاستی بیطرفانه و تؤأم با سکوت را در مقابل کانون در پیش گرفت. این سیاست تا به امروز نیز در مورد این بزرگترین تحول جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن که نشأت گرفته ازنزدیکی این حزب به سازمان اکثریت درآندوره و ریشه در محافظه کاری سنتی این حزب داشته است، تداوم یافته است.
اما، دوستان و متحدان طبیعی و آگاه به مسئله ملی ملت ترکمن درایران، نسبت به اقدام کانون واکنشی واقع بینانه و بدور از پیشداوریها و خود محور بینیها داشتند. آنها بعد از بررسی اولین بیانیه استقلال کانون ابراز داشتند که آن : "حاوی دانستنیهای با ارزشی از خلق ترکمن و تاریخ جنبش ترکمنستان و نیز درسهای گرانبهائی است که از بررسی و نقد روند این جنبش در 60 سال اخیر حاصل آمده است." (4)ر


دوره تحکیم و تثبیت کانون، بمثابه یک جریان سیاسی مستقل:ر

راهی که ما با اعلام استقلال کانون درآن گام گذاشته بودیم، راهی بود کاملاً نو بدون هرگونه تجربه به ارث رسیده از گذشته جنبش ما. اما به یمن وجود پر سابقه ترین و مجربترین کادرهای سیاسی ترکمن و به پشتوانه کار عظیم تئوریک – سیاسی انجام گرفته در قبل از اعلام استقلال که بصورت طرح برنامه و اساسنامه کانون تدوین شده بود، این راه ناشناخته با اطمینانی کامل و با عزم و اراده سیاسی بزرگ درنوردیده شد و افتخار اعلام استقلال جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، نصیب نسلی آبدیده شده درکوران مبارزه با رژیم شاه و خمینی گردید. نسلی که تجربه با ارزش زندگی و فعالیت سیاسی در دوره های متناوب در کشورهای عقب مانده با رژیمهای استبدادی سلطنتی و دینی، چون ایران و تجربه اقامت چندین ساله دردنیای موسوم به " سوسیالیسم واقعاً موجود" و در جهان سرمایه داری پیشرفته را یکجا دارا بود. شرایط و تجربه ای تکرار ناپذیر در زندگی تنها یک نسل از مبارزین یک ملت که برای اقدامی بی نظیرو نوین در جنش ملی – دمکراتیک آن، نسلی تکرار ناپذیر را پرورش داده بود.ر
بدینسان کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، با این پشتوانه واقعی و با ایقان علمی به درستی راه خود، وظیفه مادیت بخشیدن به ایده استقلال و تحکیم و تثبیت خود در میان نیروهای سیاسی اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران، بمثابه یک نیروی مستقل سیاسی در مبارزه با رژیم شوونیستی- مذهبی ایران را آغاز نمود. جهت پیشبرد این وظایف، ضرورت انتشار نشریه ای بصورت مسئله ای حیاتی و تأخیر ناپذیر در مقابل کانون قرار گرفت که این امر با انتشار نشریه " ترکمنستان ایران" ، بعنوان ارگان مرکزی کانون، بعنوان اولین نشریه مستقل در تاریخ مبارزه رهائی بخش ملی ملت ما تحقق یافت. نشریه " ترکمنستان ایران"، نه تنها در ترویج پایه های نظری و سیاسی ایده استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن و در مبارزه پلمیک مستمر با پایه های نظری پان ایرانیسم و سوسیال – شوونیسم در عرصه های مختلف و در پرداختن به مسایل روز جامعه ایران ودرطرح خواست های ملی ملت ترکمن و دیگر ملتهای تحت ستم در ایران و در تبلیغ اهداف و ایده های کانون جایگاهی بی بد یل و بی همتا داشته است، بلکه نفس انتشار آن به تنهائی، باعث و سرآغاز انتشار نشریاتی با مضامین مختلف، چه در خارج از کشور و چه در داخل کشور بوده است. بنابراین« انتشار نشریه " ترکمنستان ایران"را بحق میتوان سرآغاز انتشار مطبوعات بصورتی مستقلانه از طرف مبارزین و روشنفکران ترکمن در نیمه دوم دهه هشتاد قرن بیستم دانست.ر
کانون فرهنگی – سیاسی توانست ، بخاطرتوان بکارگیری تمامی استعداد و امکانات اعضاء و هواداران و دوستان ملت خود در راستای تحقق وظایف معین و عدیده اولیه خود، در کوتاهترین زمان، جایگاه شایسته و برابر حقوق خود را بعنوان یک نیروی سیاسی جدی، مستقل و با دیدگاهها و استراتژی و تاکتیک مدون و روشن خود برای حل مسئله ملی و برقراری دمکراسی مبتنی بر فدرالیسم درایران، در میان گروههای سیاسی، بویژه در جمع احزاب و سازمانهای سیاسی ملتهای تحت ستم درایران، بیابد.ر
اما این موفقیتها، نمیتوانست از دشمنی و اقدامات ایذائی بدخواهان و تشنگان قیمومیت بر جنبش و سرنوشت ملت ما، بدور بماند. سازمان اکثریت وسازمان امنیت ترکمنستان شوروی، با تجربه و درس آموزی از بداقبالی سیاستهای گذشته خود در مقابله با شکل گیری ونضج حرکتی مستقل از اراده و تسلط خود، اینبار دست به اقدام کاملاً ناجوانمردانه ای برای متلاشی ساختن آن از درون و یا تبدیل کانون به شیر بی یال ودم اشکمی، با بخدمت درآوردن یکی از اعضای رهبری کانون، زدند. این فرد که از رهبران تدارک اعلام استقلال کانون بوده و مسئولیت اعلام استعفای جمعی اعضاء و کادرهای ترکمن سازمان اکثریت و حزب توده ایران در جمهوری ترکمنستان شوروی و ایجاد تشکیلات کانون دراین جمهوری به وی واگذار شده بود، بدنبال اعلام استقلال کانون در اروپا، نه تنها با توسل به بهانه های واهی از انجام مسئولیت خود، خودداری میورزید. بلکه با پایفشاری غیر منطقی بر به عضویت درآوردن دو نفر از همفکران خود در هیئت رهبری کانون، سعی در برخوردارشدن از اکثریت آراء در رهبری کانون، جهت قبضه کانون در دست خود و دراصل در دست سازمان امنیت این جمهوری ووجهه المعامله ساختن ایده استقلال کانون با رهبری اکثریت برای ارتقاء سازمانی خود تا سطح کمیته مرکزی اکثریت را داشت!! این فرد که با رفتاری کاملاً غیر صادقانه و فریبکارانه با همرزمان خود، سعی درقربانی ساختن منافع ملی ملت خود در پای مطامع شخصی حقیر و ناچیزخود را داشت، بدنبال جلسه وسیع رهبری کانون در برلین غربی، بهمراه دو نفر از همکاران خود که نقشی مشابه مشاوران کمیته رهبری کانون را داشتند، اخراج گردیدند. آخرین ضربه ای که این افراد به حیثیت شخصی و به حیات سیاسی خود وارد آوردند، عدم تسلیم مبلغ قابل ملاحظه ارز خارجی به کانون بود که از طرف اعضاء و هواداران آن در جمهوری ترکمنستان جمع آوری وبهمراه ترجمه زیادی از آثار و مقالات ادبی، تاریخی و سیاسی به رهبری کانون از طریق این افراد ارسال شده بود میباشد که معنایی جز دستبرد، اموال کانون مستقل نداشته است.ر
توطئه ایکه با همکاری رهبری سازمان اکثریت و سازمان امنیت شوروی سابق با وساطت یکی از رهبران کانون مستقل علیه آن به اجرا درآمده بود، هر چند ابعادی تشکیلاتی و سیاسی نیافته و در همان نطفه آغازین خود خنثی گردیده بود، اما بیانگر آن بود که ایده استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمن ها، هنوز نیز آسیب پذیرو دشمنان قسم خورده آن بدنبال فرصتی مساعد برای نابودی آن هستند که این امر بخودی خود، درجه بالایی از هوشیاری و متانت سیاسی را از رهبری کانون و از اعضای آن می طلبید. جهت جبران ضربات وارده در آندوره، بدلیل خیانت یکی از اعضای رهبری کانون به آن در جمهوری ترکمنستان شوروی، یکی از رهبران کانون، با مسئولیت شخصی خود مجبور به انجام مسافرتی " غیر قانونی" از اروپا به این جمهوری شدند و بدنبال آن با خروج دست جمعی اکثریت قریب به اتفاق پناهنده گان ترکمن دراین جمهوری از سازمان اکثریت و حزب توده ایران، آنها رأساً تشکیلات مستقل کانون را دراین جمهوری بنیان گذاشتند.ر
هر جریان نوینی برای تثبیت خود در عرصه داخلی و خارجی و آغاز باثبات تأثیر گذاری بر روند رویدادهای سیاسی کشور، مرحله ای از مقابله با تلاطم ها و تکانهای شدید و ناگهانی را باید پشت سر بگذارد. کانون فرهنگی سیاسی نیزسرنوشتی جز آن نداشت زیرا، بعد ازخنثی سازی توطئه فوق، کانون با مسئله شخصی حاد یکی از اعضای کمیته رهبری خود مواجه گردید. متأسفانه چون تلاش رهبری کانون درکمک به این مسئله برای این عضو رهبری به نتیجه ای نرسید، رهبری کانون تصمیم به کنار گذاشتن وی ازکانون گرفت. هر چند که این مسئله نیزوقفه ای کوتاه در راه رسیدن کانون به ثبات درونی خود بدلیل انعکاس ناخوشایند آن در داخل کشور، بوجود آورده بود.ر
خوشبختانه هیچیک ازاین توطئه ها وشانتازها ومسائل و مشکلات درونی، مانع چندانی درراه تأثیر گذاری خارجی کانون و از توان انجام وظایفی که از بدو اعلام استقلال خود در برابر کانون قرار گرفته بود، بوجود نیاورد و با پشتکار خارج از تصور بسیاری از اعضاء و کادرهای کانون، تمامی آنها با موفقیت پشت سر گذاشته شدند. با آغاز دوره تثبیت کانون در خارج از کشور و حرکت آن در جهت تأثیرگذاری در داخل کشور، هر چند بطئی و کند، اما مستمر و با برنامه، سیاست سازمان اکثریت نیز از مقابله مستقیم و توطئه آمیز در برابر کانون به رقابت با آن در میان ترکمنهای خارج از کشورتغییر یافت. این سازمان با کمک عوامل خود در میان ترکمنهای خارج ازکشور، نشریاتی گوناگون وبظاهر "مستقل"، دررقابت با کانون و ارگان مرکزی آن"ترکمنستان ایران"، انتشار داد که این چیزی نبود جز پذیرش اجباری واقعیتی خارج از اراده خود بنام کانون مستقل و تنظیم غیرارادی حرکات و سیاستهای خود در مقابل آن!ر
بموازات تثبیت و تشدید فعالیت تشکیلات کانون در جمهوری ترکمنستان شوروی وروی آوردن بسیاری از هنرمندان و روشنفکران متشخص این جمهوری برای آشنائی هر چه بیشتر با ایده استقلال و برقراری رابطه و تماس نزدیکتر آنها با کادرها و اعضای کانون دراینکشور، محدودیتها و کارشکنی های سازمان امنیت این جمهوری علیه کانون با همکاری بقایای تشکیلات احزاب سنتی مورد حمایت اینکشور، حزب توده ایران و سازمان اکثریت، افزایش یافت. رهبری کانون، جهت کاستن از دامنه این تضییقات که حتی نگرانیهائی را از بخطر افتادن امنیت جانی کادرها و اعضای کانون در این جمهوری برانگیخته بود ودر ایجاد آن سوء تبلیغات و افتراهای رهبری سازمان اکثریت و حزب توده، در نزد مقامات دولتی و حزبی این کشور در مورد سیاستها و مقاصد کانون فرهنگی – سیاسی تأثیر ویژه ای داشت، اقدام به دو نامه توضیحی در اطراف ماهیت و خط ومشی و اهداف کانون از موضعی کاملاً مستقل و برابر حقوق به کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق، نمود. این برخورد کتبی و ملاقات حضوری یکی از اعضای رهبری کانون با مسئولین شعبه روابط بین المللی این حزب با وساطت رئیس کل صلیب سرخ شوروی سابق در مسکو و عشق آباد، در تعدیل موقتی سیاست خصمانه آنها نسبت به تشکیلات کانون در شوروی سابق و تغییر ظاهری سیاست آنها نسبت به کانون، بی تأثیرنبوده است. سیاستی که از موضع خصمانه به سیاستی حساب شده برای بکارگیری کانون در خدمت به دولت و حزب کمونیست ترکمنستان، میبایستی تغییر می یافت!ر
در دراستای عملی ساختن این "سیاست جدید" پیشنهادی مبنی بر امکان استفاده کانون ازبخش " ترکمن سسی" رادیوی عشق آباد که برای ترکمنهای خارج از جمهوری ترکمنستان پخش میگردید، به یکی از رهبران کانون از طرف رئیس " جمعیت وطن"، این جمهوری ارائه گردید که با توجه به ماهیت این رادیو و نیت واقعی پیشنهاد دهندگان آن، مورد قبول رهبری کانون قرار نگرفت. بدنبال آن، دولت و حزب کمونیست این جمهوری تشکیل، " جمعیت انساندوستانه ترکمنهای جهان" را خلق کردند که چیزی جز کپی رنگ باخته ای از " کمینترن" و سناریوی از پیش تنظیم شده ای بدون هرگونه دخالت " ترکمنهای جهان" در تعیین خط و مشی و ساختار درونی آن نبوده است. برای برپائی اولین جلسه این " جمعیت" دو نفر از رهبری کانون و یک نفر نیز از هیئت تحریریه نشریه " ترکمنستان ایران"، رسماً از طرف دولت این جمهوری دعوت شدند که نه تنها این دعوت از طرف رهبری این کانون مورد قبول واقع نگردید، بلکه در نقد این سناریوی کمینترنی، مقاله ای درنشریه ترکمنستان ایران بچاپ رسید که درآن خواستار جوابگوئی این حزب بجای برپائی "کمینترن"، به علل سر به نیست شدن عثمان آخوند و هزار و پانصد تن از همراهان و مبارزان ترکمن پناهنده به خاک ترکمنستان شوروی بدنبال سقوط جمهوری ترکمنستان ایران در اواخر سال 1304، از طرف رضا خان، شدند!ر
بعد از ناکامی تمامی بازیهای سیاسی فریبکارانه، جهت سلب استقلال کانون و ناامید از بخدمت درآوردن آن در جهت منافع امپراطوری خود، حزب کمونیست شوروی و به تبع آن حزب کمونیست ترکمنستان، بصورت کاملاً اشکاری به سیاست کهنه و اصلی خود، مبنی بر عدم برسمیت شناختن ملتی بنام ترکمن در خارج از مرزهای جمهوری ترکمنستان شوروی، چه درایران و چه در افغانستان و انکار حماقت آمیز تقسیم سرزمین واحد این ملت برخلاف اسناد و غیر قابل انکار تاریخی و در زمانی نه چندان دور و به تبع آن نفع واقعیتی خارج از اراده وسلطه خود به نام نمایندگان سیاسی این ملت، تحت هر نام و عنوانی، چون کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، روی آوردند.ر
در بحبوحه چنین شرایطی، کانون فرهنگی – سیاسی، سومین ضربه درونی خود را متحمل گردید. اینبار، متأسفانه یکی از اعضای اصلی رهبری کانون، برخلاف تمامی موازین دمکراتیک درونی آن و با نادیده گرفتن مشارکت برابر حقوق تمامی اعضاء و کادرها در سیاست گذاری و در تعیین خط و مشی کانون و با بهیچ انگاشتن آرای عمومی، به تنهایی در صدد تغییر خط و مش و تبعیت دیگر اعضاء از این تصمیم غیر دمکراتیک و فردی خود بودند. اما، این اقدام، از یکسو با مخالفت تمامی اعضاء مواجه گردید، اعضایی که استقلال جنبش خود را با چنگ و دندان از زیر چنگال احزاب سوسیال – شوونیستی به اصطلاح سراسری، بیرون کشیده و در برابر تمامی تلاشهای سلطه طلبانه دنیای دو قطبی آندوره، چون مردمک چشم آنرا پاس داشته بودند، حاضر نبودند بهیچوجه حاضر نبودند آنرا در زیرپای فردی یا افرادی از رهبری خود قربانی بسازند. از سوی دیگر، تمامی اعضای کانون با مشکل غیر متعارف و غیر عادی این عضو رهبری خود، کاملاً بر اساس موازین دمکراتیک ناظر بر ساختار درونی کانون برخورد کرده و با بلند طبعی یک دمکرات واقعی، در جلسه وسیع خود، نه تنها خواستار توبیخ و یا اخراج وی نشدند، بلکه مجدداً برای ابقای این عضو رهبری در پست های تشکیلاتی سابق خود رأی داده و هیچگونه محدودیتی برای وی جهت تبلیغ و ترویج نظرات خود در نشریات و در تمامی ارگانهای تشکیلاتی کانون قائل نشدند. اما، تمامی این اقدامات دمکراتیک و ابقای وی در بالاترین ارگان تشکیلاتی کانون، کارساز نبوده و این فرد متأسفانه نتوانست با احترام به آرای عمومی و ترجیح دادن منافع کانون و جنبش برخواست و تمایلات شخصی خود، باز نیز مثمر ثمرات بیشتری واقع گردند و در نتیجه از همکاری بیشتر با کانون اعلام انصراف نمودند!ر
مخلص کلام، کسب و حفظ ایده استقلال و گذار از وابستگی به استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنهای ایران تنها با اعتماد بنفس مطلق، ایقان علمی به آن، جانفشانیها و فداکاریها، مقاومت در برابر هرگونه پیشنهادات وسوسه برانگیز و با محرومیت از زندگی عادی و فداسازی پی ریزی آینده شخصی خود و با درجه بالائی از هوشیاری و مهارت سیاسی درخنثی سازی انواع توطئه ها، مقدور و امکان پذیر شده و این ایده با گذاراز تلاطمات سیاسی فراوان، مبدل به عینیت و واقعیت انکارناپذیر جنبش ما شده است. در تمامی این دوران، مشکل مالی که خود به تنهایی میتواند هر تشکیلاتی را به زانو در بیاورد، همراه همیشگی ما بوده است. زیرا، کانون از بدو اعلام استقلال خود تا به امروز، تنها به کمک مالی ناچیز اعضاء و هواداران خود متکی بوده است.ر
اهم دستاوردهای کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، در مرحله اول فعالیت آن که تا اعلام استقلال کانون، در جنبش ملی - دمکراتیک ملت ما بی نظیر بوده است را میتوان بصورت ذیل دسته بندی کرد:ر
ایجاد نیروی سیاسی مستقل برای نمایندگی منافع ملی ملت ترکمن در دفاع از حقوق ملی آن درهرمجمع و در هر شرایطی، تدوین و ارائه طرح جامع نوع خودمختاری و حکومت فدرالی در ایران، بیرون کشیدن حقایق تاریخی در باره تاریخ ملت ترکمن و جنبش آن از فراموشخانه شوونیستها و تدوین تاریخ واقعی ملت خود و جنبش آن و ارائه متدولوژی جدید در بررسی تاریخ تمدن و فرهنگ مردم خود ، کشف رابطه مسئله ارضی مردم ترکمن با ستم ملی و اثبات جدائی ناپذیر بودن این مسئله بعنوان بخشی ازمسئله ملی این ملت و نه مسئله ای صرفاً طبقاتی، طبق تحلیل ونظریه احزاب چپ مسلط برجنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن درگذشته، پایه گذاری رابطه اصولی با جنبش سراسری با نفی هرگونه رابطه مکانیکی ودنباله روانه گذشته ازآن، ارائه استراتژی و تاکتیک جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، پایه گذاری مطبوعات مستقل درمیان روشنفکران ترکمن، تدوین طرح وبرنامه واساسنامه کانون برای اولین باراز هنگام تأسیس آن درسال 1357 و انتشار کامل آن درسی – مین و آخرین شماره دور اول ارگان مرکزی کانون" ترکمنستان ایران"، ایجاد و تقویت ایده استقلال، منیت و روح ملی درمیان روشنفکران ومبارزین ترکمن، ارائه طرحهای جامع برای تأمین وحدت مبارزین ترکمن، بدون در نظر داشت گرایشات و تعلقات سیاسی – ایدئولوژیک آنها، حول برآیندی از نقطه نظرات مشترک در مورد حل مسئله ملی ملت ترکمن در ایران و پایه ریزی و ایجاد اولین انجمنهای هنری و فرهنگی ترکمنهای خارج از کشور در تعدادی از شهرهای بزرگ اروپا با تلاش مشترک اکثریت ترکمنهای خارج از کشور و ...ر


تحولات مربوط به مرحله دوم فعالیت کانون :ر

کانون فرهنگی – سیاسی که دیگر به یمن پیشبرد مجموعاً موفقیت آمیز وظایفی که در بدو اعلام استقلال، در برابر خود قرار داده بود، مبدل به عینیتی خارج از اراده این و یا آن نیروی سیاسی خارجی و داخلی شده و بعنوان نیروئی قائم به ذات برای حل مسئله ملی در ایران و مبارزه برای دمکراسی و آزادی درآن حضور خود را در عرصه سیاست ایران تثبیت کرده بود، احتیاج به گذاربه مرحله ای دیگر با مضمونی نوین داشت. اهم وظایفی که کانون در آغاز مرحله دوم از فعالیت در برابر خود قرار داده بود، عبارت بودند از :ر

ر- انتقال ثقل مبارزه از خارج به داخل کشور، بدون قائل شدن هرگونه تمایزی بین ایندو فعالیت.ر
ر- بازنگری برنامه، اهداف و خط مشی کانون در مورد مسائل جهانی، منطقه ای و داخلی.ر
ر- بازسازی تشکیلات داخل، با توجه به شرایط ویژه آن تحت سلطه استبداد دینی – شوونیستی برآن.ر
ر- اتخاذ تمهیدات معین و عاجل برای حل مسئله مالی کانون، بعنوان یکی از بزرگترین مشکلات آن در مرحله اول فعالیت کانون.ر
ر- فعال ساختن کانون در مجامع بین المللی برای جلب حمایت افکار عمومی جهانیان از مبارزات ملی – دمکراتیک و از حقوق ملی و انسانی آن در ایران.ر
ر- تغییرساختار تشکیلاتی کانون در خارج از کشور.ر

آغاز مرحله دوم فعالیت کانون، مقارن با شروع شمارش معکوس برای فروپاشی امپراطوری شوروی و گام گذاشتن جهان به مرحله دنیای یک قطبی و پی ریزی " نظم نوین جهانی" از طرف امپراطوی پیروزمند دوران جنگ سرد بوده است.ر
مجموعه این تغییر و تحولات بنیادین، نه تنها ضرورت بازنگری و تطبیق اهداف و خط و مشی کانون را به عینیتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرده بود، بلکه مسئله تغییر ساختار تشکیلاتی کانون را نیز در مقابل آن نهاده بود. زیرا:ر

اولاً، دیگر دوران بهره برداری تشکیلاتی با ساختار متمرکز و عمودی کنترل شده از بالا، از تضادهای دو قطب جهانی و با مانور بین ایندو، به مقوله ای مربوط به گذشته مبدل شده و با فروریزی جبهه بندیهای ایدئولوژِکی، دیگر تز " دوستان دائمی"، جای خود را به تز " منافع دائمی" داده بودند.ر
ثانیاً، جذب هوادار به تشکیلات، به جای جذب آنها به ایده مربوط به جنبش ملی در خارج از کشور و سازماندهی آنها در حوزه ها، مربوط به بینش گذشته ویژه دوران " خانه های تیمی" و متد احزاب و گروههای غیر دمکراتیک که براساس اصل " سانترالیسم – دمکراتیک" استوار شده اند بود و تنها در جوامع پلیسی و استبدادی برای پیشبرد مبارزه مخفی با رژیمهای چون رژیم اسلامی ایران میتوانست کارآمد باشد.ر
ثالثاً، برای بهره برداری از دمکراسی موجود در کشورهای غربی و فعالیت دمکراتیک تنها با وابستگی روحی و فکری به ایده رهایی ملت خود، مورد نیاز بوده است. آلترناتیو دمکراتیک و منطعف برای این امر، بجای تشکیلات بسته با حقوق تعیین شده و محدود برای اعضای آن، چیزی جز یک لوبی پر قدرت و پر نفوذ، همراه با تشکیل انجمنهای فرهنگی و هنری، بعنوان مکمل آن، بدون در نظر داشتن گرایشات و تعلقات سیاسی تمامی مبارزین، روشنفکران و هنرمندان ترکمن نبوده است!ر
بدینسان با این بینش نوین نسبت به تغییر تشکیلات سابق و ایجاد ساختاری نوین و منطبق با شرایط متحول جهان، اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور برای گذار به آن، در ایجاد انجمنهای فرهنگی و هنری، بهمراه سایر ترکمنها با گرایشات سیاسی یا تعلق حزبی متفاوت، نقشی اساسی داشتند وتلاشهای تاکنونی این انجمنها، هر چند ناکافی، اما در معرفی فرهنگ، هنر و آداب وسنن ملت ترکمن در خارج از کشور و آشنا ساختن نسل جدید ترکمن با فرهنگ و زبان ملت خود که در خارج از کشور تولد یافته اند، در خور ستایش هستند.ر
اما، درایجاد لوبی پر نفوذ و پر قدرت در خارج از کشور، بدلیل نیاز آن به یک بنیان مالی مستحکم که خارج از توان واقعی کانون بوده است و نیاز آن به شکل گیری تدریجی درک و فرهنگ خاص خود در میان جمع، تا به امروز ناموفق بوده ایم.ر
تغییر بعدی، مربوط به ارگان مرکزی کانون" ترکمنستان ایران"، بود که با توجه به توان واقعی کانون و معطوف شدن توجه اصلی آن به حل مشکل مالی تشکیلات و به سازماندهی تشکیلات داخل و با در نظر داشت پایان یافتن موفقیت آمیز وظایف دور اول آن، انتشار دور دوم آن باید موقتاً متوقف شده و موکول به شرایط مناسبی برای انتشارمجدد آن میگردید. بدین ترتیب " ترکمنستان ایران" در سی مین شماره خود با انتشار کامل طرح خودمختاری وبرنامه و اساسنامه کانون، به انتشار خود موقتاً پایان داد و تصمیم براین گرفته شد که نظرات و موضعگیریهای کانون ازطریق نشریاتی غیر وابسته به کانون در خارج از کشور که بعدها به همت بعضی از مبارزین ترکمن و با اتکاء به امکانات شخصی انها منتشر شده بودند، باید انعکاس مییافتند.ر

وضعیت روشنفکران منطقه و تغییر دیدگاه مردم نسبت به اپوزیسیون

درباسازی تشکیلات داخل، بعنوان اساسی ترین وظیفه مرحله دوم فعالیت کانون جهت انتقال ثقل مبارزه به داخل، رهبری کانون با مسایل جدیدی مواجه گردید که تا آنموقعه بدلیل دوری از وضعیت عینی جامعه برای آن غیر قابل پیش بینی و در نتیجه در برخورد با این مسایل فاقد برنامه ریزی از قبل تعیین شده ای بود. سرکوبیها و استبداد غیر قابل تصور رژیم اسلامی در منطقه و خلاء عدم حضورچندین ساله نیروهای سیاسی و متلاشی شدن هرگونه تشکل سیاسی – صنفی و فرهنگی مستقل از رژیم، تأثیری فاجعه باردر وضعیت جامعه روشنفکری ترکمن برجای گذاشته است. اما، این فاجعه در کنارفجایع دیگر اجتماعی دردناک که مولود حاکمیت سیاه روحانیون شیعه در منطقه است، بستر مناسبی برای شکل گیری و رشد گروههای بنیادگرای وهابی، از طرف روحانیون ارتجاعی که موازی با رژیم اسلامی، جبهه ای مشترک علیه نیروهای مترقی و روشنفکران غیر مذهبی بوجود آورده اند، فراهم آورده است.
نمایندگی روشنفکران ترکمن و رهبری تحولات سیاسی منطقه با توجه به خلاء حضور طولانی مدت و مؤثراعضاء و کادرهای کانون و ستاد مرکزی شوراها در منطقه را عملاً نسل جدیدی از روشنفکران ملی – مذهبی ترکمن بر عهده گرفته اند که نه تنها روابط حسنه ای با عناصر مترقی و ملی گرایی منطقه دارند بلکه در موارد زیادی نیز دیدگاهی متأثر از دیدگاه آنان دارند.ر
اما، این نسل جدید، دیدی پر ابهام به اقدامات و سیاستهای اتخاذ شده از طرف رهبران منطقه، در دوران حاکمیت کانون و ستاد مرکزی شوراها دارند که بخشی از آن ناشی از سوء تبلیغات سیستماتیک رژیم اسلامی در مدارس و مراکز آموزشی و در رسانه های گروهی خود، نسبت به رهبران این حاکمیت خودمختار با مستمسک قرار دادن بعضی از اشتباهات آنها در آن دوران بوده و بخشی دیگر نیز حاصل تبلیغات هیستریک بنیادگرایان وهابی و روحانیون ارتجاعی منطقه، بهمراه بورژوا – ملاکان بومی سلب مالکیت شده در دوران حاکمیت شورائی کانون و ستاد مرکزی شوراها، بوده است.ر
کانون فرهنگی – سیاسی که بعد ازاعلام استقلال خود، بتدریج ازیک نیروی انقلابی به یک نیروی دمکراتیک تغییر یافته است، دررفع این ابهامات وپاسخگوئی صادقانه به انتقادات وپذیرش اشتباهات خود درآن دوران دربرخورد با بخش ملی گرای این روشنفکران ملی – مذهبی نسل بعد از انقلاب اسلامی در منطقه وجلب مشارکت آنها به فعالیت اجتماعی، فرهنگی و هنری با مشکل بزرگی مواجه نبوده است. هر چند که این مسئله، زمانی طولانی و فعالیتی محتاطانه و هوشیارانه درشرایط تسلط و رسوخ همه جانبه عوامل امنیتی رژیم در تمامی زوایای جامعه ترکمن را می طلبد.ر
اساسیترین مسئله در این میان، تغییر دیدگاه جامعه ترکمن نسبت به اپوزیسیون و سیاسی شدن آن همانند سایر نقاط دیگر ایران است. دیگر نظر مردم به مناسبات بین اپوزیسیون و پوزیسیون ( دولت)، نسبت به دوران قبل و سالهای اولیه بعد از انقلاب بکلی زیرورو شده است. تجربه دوران بعد از انقلاب و فریبکاری اسلامییون در قبل از کسب قدرت و تجربه تلخ آلترناتیوی آنها بجای رژیم سلطنتی، مدتهاست که جامعه را از سادگی یک بعدی دیدن صحنه سیاسی جامعه میان دولت و ضد دولت بیرون آورده است. اگر در دوران قبل از انقلاب، مخالفت صرف با دولت و افشای جنایات آن برای اپوزیسیون بخودی خود تولید مشروعیت کرده و مظهری از آزادیخواهی و دمکرات منشی آن تلقی میگردید، این امر دیگر، کاملاً تغییر و صرف مخالفت با رژیم اسلامی، واجد هرگونه ارزش شده و جای انرا داوری مستقیم مردم از عملکرد اثباتی گروههای اپوزیسیون از ماهیت سیاست خود درقبل و بعد از تسلط بر قدرت، بصورت یک پلاتفرم و طرح سیاسی مثبت برای تغییر و بازسازی دمکراتیک جامعه گرفته است. گروههای اپوزیسیون دیگر بجای تلاش برای مشروعیت زدائی از حاکمیتی که مدتهاست آنرا از دست داده است، باید به کسب مشروعیت برای خود، نه از موضع نفی، بلکه از موضع مثبت باید بیاندیشند. دیگردر جامعه سیاسی شده جای خط و نشان کشیدنهای قلدر منشانه چریکی علیه دولت و در مناسبات درونی خود اپوزیسیون و جار و جنجال آفرینیها، افشاگریهای بدون پشتوانه، هو کردنها و افترا و تهمت زنیها را زبان برهان، استدلال و اثبات منطقی گرفته است.ر
بنابراین، اپوزیسیون دمکراتیک مانند کانون فرهنگی – سیاسی، با توجه به میزان سیاسی شدن جامعه ترکمن و دگرگونی دید مردم نسبت به اپوزیسیون، در روشهای تبلیغی و ترویجی و بالطبع در بخشهای معینی از خط و مش و دیدگاههای خود که دیگر مربوط به گذشته شده بودند، تغییرات و تعدیلاتی میبایست بوجود می آورد. زیرا، جامعه ترکمن دیگر احتیاجی به گروههای مشابه زمان انقلاب و محافل روشنفکری جدا از مردم و تراکت چسبان که به زعم خود در پی برانگیختن تلاطمات سیاسی بزرگ و در صدد اثبات مشروعیت خود با توسل به زور هستند، نداشته، بلکه احتیاج به اپوزیسیونی دارد که بصورتی مسالمت آمیز در درون مردم و همراه با آنها، با برنامه ای دقیق و ارائه راه حلهایی واقعی برای پایان دادن به حیات ننگین رژیم اسلامی بر سرنوشت آنها و ایجاد جامعه ای دمکراتیک و آزاد، قدرت را جهت تعیین آزادانه سرنوشت خویش به خود آنها بسپارد.ر
کانون فرهنگی – سیاسی، بعنوان نیروی مجهز به طرح برنامه ای جامع جهت حل مسئله ملی در ایران و نوع خودمختاری ملت ترکمن در جمهوری دمکراتیک فدرال ایران وبا تعیین میزان سهم و نقش نمایندگان خود دردولت فدرال متحده مرکزی توانائی ایجاد و رهبری جنبش میلیونی مردم خود در منطقه را دارا بوده و برای انجام اقدام بزرگ ازپتانسیل زیادی برخوردار میباشد. اکنون مدتهاست که تبدیل این پتانسیل ازقوه به فعل درداخل منطقه با توجه به شرایط امنیتی ویژه آن، براساس ساختار تشکیلاتی، "حداقل تمرکز، حداکثرکارایی" آغاز شده است. طبیعی استکه مبارزه با استبدادی دینی – شوونیستی چون رژیم تئوکراتیک ایران، سیاست، زبان خاص خود و تغییر مداوم اشکال مبارزاتی را می طلبد که تعیین آن و تصمییم گیریها در مورد متدها و اسلبوبهای مطلوب به خود مبارزان داخل کشور واگذار شده است.ر
با توجه به وضعیت نوین جامعه و تغییرات حاصله در جهان و منطقه، تغییرات و اصلاحاتی جدید که در برگیرنده هم اساسنامه کانون جهت هر چه بیشتردمکراتیک تر ساختن ساختار کانون و هم شامل طرح برنامه آن میشد، صورت گرفته است. اساسیترین تغییر وارده در طرح برنامه کانون، تغییر تحلیل آن از سیستم سرمایه داری، بعنوان سیستم بلامنازع جهانی و ارائه تحلیلی نوین ازآن و گذار کانون از همکاری صرف با احزاب و سازمانهای اپوزیسیون رژیم ایران به اعلام همکاری و حمایت خود از تلاش تمامی دولتهای دمکراتیک جهان در مبارزه آنها با حادترین مشکلات جهانی و در مبارزه با تروریسم، قاچاق انسان جهت بردگی جنسی و فیزیکی، مواد مخدر و با بنیادگرائی افراطی و با مظاهر نژادپرستی و شوونیسم و برای حفظ محیط زیست بوده است.ر

نارسائیها و خطاها در مرحله دوم فعالیت کانون:ر

عملی ساختن تمامی وظایفی که کانون در آغاز مرحله دوم فعالیت در برابر خود قرار داده بود، عاری از نارسائیها و اشتباهات نبوده است. بویژه ، متد برخورد و شیوه اجرای این وظایف، انتقادات جدی ای را متوجه رهبری کانون میسازد. در این مرحله، دربکارگیری خرد و امکانات جمعی تمامی اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور، کوتاهی گردید. تا جائیکه نحوه پیشبرد وظایف کانون در آغاز این مرحله، این شبهه را نه تنها در میان بعضی از اعضاء و هوادران آن در خارج از کشور، بلکه تا حدودی نیز در میان اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران ایجاد کرد که کانون فرهنگی – سیاسی، فعالیت خود را تا حد انحلال تشکیلات خود تنزل داده است. هر چند که در تمامی این دوره، مواضع رسمی و موضع گیریهای سیاسی آن در قبال مسایل مهم جهانی و داخلی در نشریه " گنگش" که مستقل از کانون توسط سیاسیون مبارز ترکمن در خارج از کشور انتشار می یابد، مرتباً چه با امضای فردی و چه بنام کانون منتشر میشده است.ر
این نقیصه اساسی را میتوان با مسایلی چون، ناموفقیت کانون در ایجاد آلترناتیو مورد نظر خود، بجای ساختار قدیمی تشکیلات و یا عدم تنظیم رابطه ای اصولی با فعالیتهای خارج از کشور با پروسه بازسازی تشکیلات در داخل، بخاطر محدودیت توان رهبری کانون و یا با مسائلی چون مشکل مالی آن توضیح داد. اما، دلیل اصلی آنرا باید در ناتوانی رهبری کانون در رعایت حقوق دمکراتیک اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور و عملکرد اشتباه آمیز آن در متد بسط شیوه غیر علنی فعالیت در داخل کشور، حتی به محیط دمکراتیک خارج کشور، باید جستجو کرد.ر
این کمبود جدی در عملکرد رهبری کانون، در عمل باعث ایجاد خلائی ظاهری در میان دو مرحله از فعالیت کانون، در خارج ازکشورگردید که منجر به پدیده هایی غیرعادی درصفوف مبارزین ترکمن، چون تلاشهایی هر چند صادقانه و خیرخواهانه، اما عجولانه و نابجا، برمبنای ارزیابی نادرست از میزان نقش کانون در جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، برای ایجاد آلترناتیوی بجای آن در خارج از کشورصورت بگیرد. درآن شرایط رهبری کانون در مقابله با این تلاشها بخاطر جلوگیری از ایجاد تفرقه و تشتت در صفوف مبارزین ترکمن سیاست سکوت و مماشات را پیشه ساخت. اما، همانگونه که انتظار آن میرفت، این تلاشها به چیزی جز ایجاد تفرقه و محفل گرائی در صفوف مبارزین ترکمن، به انحراف کشانیدن مسیر مبارزه آنها با رژیم اسلامی به تسویه حسابهای گروهی و شخصی و یا فروکش ساختن انگیزه فعالیت سیاسی در نزد عده ای دیگر، ایجاد سوء تفاهمات و کدورت نسبت به یکدیگر و رشد روحیه پان ترکیستی، هر چند در بعدی محدود، فرا نروئید.ر
سوسیال – شوونیستهای راستگرایی چون سازمان اکثریت که هنوز نیز آرزوی به یدک کشیدن دوباره رهبری جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن را در دل می پرورانند، برای بهره برداری از این خلاء ظاهری به تکاپو افتاده اند. این سازمان که خود در پائین ترین حد از تنزل در تمامی دوران حیات خود بسر می برد، فعالیت خود را در میان بخشهای معینی از ترکمنهای خارج از کشور جهت جذب آنها بخود آغاز نموده و مبادرت به صدور" تزهایی در باره مسئله ملی" کرده و آن بخش از اعضای رهبری آن که در شکست جنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن درسالهای اولیه انقلاب نقشی اساسی داشتند، نه تنها برای تبرئه خود، بلکه برای نوشتن تاریخی دیگر برای دوران حاکمیت شورائی کانون و ستاد که قهرمانان آن نیزگویا کسی جز خود آنها نبوده اند، دست به خاطره نویسیها وانجام مصاحبه با یکدیگر زدند! هر چند که در آندوره به تمامی این اقدامات از طرف اعضائی از رهبری کانون به امضای فردی، در نشریه " گنگش" جواب مکفی ولازم داده شد.ر
رژیم دینی شوونیستی ایران نیز با این تفکر اهریمنی که دیگر نه درمقابل جمعی واحد و سازمانیافته و قوی، بلکه با افرادی از ترکمنهای منفرد با گرایشات سیاسی متفاوت مواجه است، فرصت را مناسب دانسته و دوبار به جان یکی از اعضای رهبری کانون، سوء قصدی نافرجام در خارج از کشور انجام داد ودر داخل کشورنیز در اعمال ستم و تبعیض ستم ملی بر ملت ما بی پرواتر و گستاخ تر گردید. اما، دولتمردان کشور میزبان این عضو رهبری کانون که این سوء قصد دراین کشور صورت پذیرفته بود، با اینکه عامل اجرای اولین ترور نافرجام بجان وی، تصادفاً دستگیر گردیده بود، با توجه به اینکه با اقدامی واحد و سازمانیافته ترکمنهای خارج از ایران، جهت جلب توجه و فشار مجامع حقوقی بین المللی بر این اقدام تبهکارانه رژیم اسلامی در اینکشور مواجه نشدند، در کمال سادگی این تروریست را بعد از چند روز بازداشت، بدون برپائی هیچگونه محاکمه ای، آزاد ساختند و عاملین دومین ترور نافرجام بجان این عضو رهبری کانون را حتی مورد تعقیب قانونی نیز قرار ندادند!ر

اقدامات آتی کانون در خارج از کشور:ر

رهبری کانون با وقوف کامل به خطای خود و درسهای آموخته شده از نتایج تبعی این اشتباهات و جهت جبران آن و شتاب دادن به عملی ساختن وظایف ناتمام خود در مرحله دوم از فعالیت کانون، اقدام به فعال ساختن اعضاء و هواداران خود در خارج از کشور و برای رعایت کامل حقوق دمکراتیک آنها برای مشارکت مستقیم در تعیین سرنوشت ملت خود و بکارگیری خرد و امکانات جمعی آنها در خدمت به جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن در داخل کشور را خواهد نمود. برای پیشبرد این امر، در شرایط فعلی کانون فرهنگی – سیاسی در خارج از کشور اقدامات و وظایف ذیل را در برابر خود قرار داده است:ر
ر- کانون فرهنگی – سیاسی، قصد بازسازی و ایجاد تشکیلات با ساختار متعارف سابق خود را نداشته و مهمترین وظیفه خود دراین رابطه را ایجاد یک لوبی پر قدرت، بدون در نظر داشت گرایشات و یا تعلقات سیاسی و ایدئولوژیکی مجموعه ترکمنهای خارج از کشورمیداند.ر
ر- انتخاب نماینده و یا نمایندگانی در هر کشور و یا در یک منطقه جغرافیائی خاص، بوسیله خود هواداران و اعضاء، بعنوان مسئول روابط عمومی کانون، جهت برقراری و تنظیم روابط کانون با دیگر احزاب اپوزیسیون ایرانی و نمایندگی کانون در مجامع حقوقی بین المللی.ر
ر
ر- مشارکت فعال در تشکیل جبهه ای فراگیربا آندسته ازاحزاب و گروههای سیاسی اپوزیسیون رژیم ایران که :ر

اولاً، معتقد به محو رژیم اسلامی در کلیت آن از حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران باشند.ر
ثانیاً ، معتقد به آلترناتیو جمهوری دمکراتیک فدرالی با مشارکت برابر حقوق نمایندگان سیاسی تمامی ملتهای تشکیل دهنده ایران، بدون در نظر داشت تعداد جمعیت و وسعت سرزمین آنها باشند.ر
ثالثاً ، حق تعیین سرنوشت ملتهای تشکیل دهنده ایران، بنابه سرشت و طبیعت خویش را کاملاً بدون هیچگونه شروطی به رسمیت بشناسند!ر
ر - تلاش برای ایجاد جبهه همبستگی با احزاب و گروههای سیاسی اقلیتهای ملی در ایران.ر
ر- حمایت کامل و تلاش برای گسترش انجمنهای فرهنگی – هنری ترکمنهای خارج از کشور در همکاری کامل با تمامی ترکمنهای مهاجر بدون در نظر داشت گرایشات و تعلقات سیاسی آنها.ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن
تاریخ 2006 - 07 – 15
ر(1) – نشریه " ایل گویجی"، ارگان شعبه خلقهای سازمان اکثریت، شماره یازده.ر
ر(2) – " راه کارگر"، ارگان سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، شماره 53
ر(3) – همان منبع.ر
ر(4) – "کوردستان"، ارگان مرکزی کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان، شماره 140.ر

از انتشا رات :ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران

söndag, maj 28, 2006

بیانیه کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن


ملت ترکمن، توهین و سرکوبی ملت آذری در ایران را
ر
قویاً محکوم میکند!ر


در هفته گذشته روزنامه رسمی " ایران"، با چاپ و انتشار کاریکاتوری زننده تحت عنوان، " چه کنیم که سوسکها، سوسکمان نکنند"، با تشبیه یک آذری به یک سوسک که به زبان این ملت سخن میگفت، عمق افکار شوونیستی و راسیستی گردانندگان این نشریه مرتبط به سران رژیم شوونیستی – مذهبی ایران را بنمایش گذاشت!ر
این توهین ملی آشکار به یک ملت، بحق مورد اعتراض شدید ملت آذری در ایران قرار گرفته و دانشجویان آذری زبان، بهمراه بسیاری از روشنفکران دیگر ملتهای تحت ستم در اینکشور در شهرهای تبریز، ارومیه، زنجان و تهران دست به اکسیونهای اعتراضی زده و خواستار توقیف گردانندگان این روزنامه راسیستی و عذر خواهی رژیم از ملت آذری شدند. در بعضی از شهرها نیز دفتر این روزنامه به آتش کشیده شد. اما بزرگترین اعتراض به این امر، در روز دوشنبه در شهر تبریز از طرف مردم صورت گرفت و با سرکوبی شدید نیروهای انتظامی و امنیتی رژیم مواجه گردید. یوسف نیروزی، دادستان اسلامی شهر تبریز، در مصاحبه خود در پی این سرکوبی خونین، تنها به دستگیری 54 نفر از تظاهر کنندگان اشاره کرده، بدون اینکه از تعداد مجروحین و در باره شایعات بسیار قوی در باره کشته شدن 25 نفر از تظاهر کنندگان سخن بمیان بیاورد!ر
تظاهرات و حرکات اعتراضی مردم آذربایجان، از محدوده آن فراتر رفته و جمهوری آذربایجان را نیز در برگرفته است. مردم جمهوری آذربایجان در روز چهارشنبه در همبستگی با برادران خود در آنسوی مرز، به تظاهرات بزرگی در مقابل سفارت ایران در باکو دست زدند و وزیر فرهنگ این جمهوری نسبت به اقدام شوونیستی کاریکاتوریست های رژیم اسلامی در ایران اظهار تأسف و ابراز انزجار کرده و لیلا یونسی، رئیس انستیتوی مدافعین حقوق بشر آذربایجان در اجلاس سرانه سازمان حقوق بشر سازمان ملل متحد به این امر اعتراض کرده و تنش آفرینی بین ملتها از طرف رژیم اسلامی را محکوم ساخت.ر
سران رژیم اسلامی با عقب نشینی در مقابل مردم و با دست زدن به مانوری عوامفریبانه اقدام به توقیف روزنامه " ایران" و بازداشت سردبیر آن مهرداد قاسم فرد و کاریکاتوریست این نشریه بنام مانی اصلانی کرده اند. اما این اقدام نه تنها از دامنه اعتراضات مردم نکاسته است، بلکه در روز دوم خرداد، بیش از 20 هزار نفر از مردم تبریز مجدداً تظاهرات خود را برپا داشتند. مجلس اسلامی نیزاز این تشنجهای ناشی از چاپ چنین کاریکاتوری بدور نمانده و نماینده تبریز و دیگر نمایندگان ترک زبان این مجلس استیضاح فوری صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و پوزش خواهی سران رژیم از ملت آذری را خواستار شده اند. حداد عادل، رئیس مجلس اسلامی نیز در مقام دلجوئی این نمایندگان بر آمده و اقدام بر چاپ این کاریکاتور از طرف یک روزنامه رسمی را توهین به تمام ایران دانسته و آذربایجان را " سر ایران" نامیده است!ر
اما، به این نآرامیها و گسترش اعتراضات در میان ملت آذری در ایران، باید فراترو مستقل ترازاین کاریکاتور مشمعئز کننده نگاه کرد. چاپ این کاریکاتور، تنها باعث به سطح کشانیده شدن نارضائی متراکم شده مردم آذربایجان از سیاستهای ضد ملی و ضد فرهنگی و تبعیض اقتصادی و اجتماعی، بهمراه نابسامانیهای اقتصادی سراسری و ناهنجاریهای اجتماعی، بیکاری و استبداد همه جانبه شده است. ملت آذری بعنوان بزرگترین اقلیت ملی در ایران، محصول تقسیم سرزمین واحد این ملت به دوقسمت شمالی و جنوبی لگد مال شدن تمامیت ارضی و ملی آن در نیمه دوم قرن نوزده بود و خود بتنهائی 25 میلیون از جمعیت 70 ملیونی ایران را تشکیل میدهد.ر
افراد زیادی از این ملت به عالیترین مقامات در ارتش و دولت دست یافته و بزرگترین دانشمندان علم و ادب، نویسندگان و شعرای بنام و حتی پژوهشگران ادبیات فارسی به این ملت تعلق دارند. قشر فوقانی و مرکز نشین آن دارای موقعیت ممتازی در بازار تهران و در کل گردش پول و کالا در سراسر ایران و منطقه دارند. اما، با این وجود در خود آذربایجان جنوبی، تبعیض فرهنگی و اقتصادی و عقب ماندگی ناشی از ستم ملی همچنان تداوم یافته و ملت آذری بعنوان یک ملت رقیب با ملت حاکم نگریسته شده و همیشه از طرف دلقکهای درباری و منبری مورد تمسخر و استهزا قرار گرفته است!ر
لذا، ملت آذری برای احقاق حقوق برابرانه خود با ملت حاکم و جهت دستیابی به حق آزادانه سرنوشت خود در ایران تنها نبوده و ملتهای تحت ستم ملی و هم سرنوشت با آن، چون ترکمنها، کردها، بلوچ ها و عربها و دیگر اقلیتهای ملی و مذهبی همراه و همگام با آن هستند.ر
بنابراین، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ، هرگونه توهین ملی به ملت آذری در ایران را قویاً محکوم کرده و این توهین شوونیستی به این ملت را در اصل توهینی به ملت ترکمن و سایر اقلیتهای ملی در ایران میداند. ما از همان ابتدای انقلاب بدین امر معتقد بوده و هستیم که مسئله ملی ملتهای تحت ستم ایران در چارچوب رژیم شوونیستی – مذهبی حاکم بر ایران قابل حل نیست و برای سپردن سرنوشت مردم بدست خود و تأمین برابر حقوق آنها، این رژیم بعنوان بزرگترین مانع در اینراه باید از حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران برطرف گردد.ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران

2006-05-24

måndag, maj 01, 2006

اؤجاقئم

سانکا اوجاقیم دییأن،ر
سانگا دؤنیم
شوگؤنیم،ر
سانگا
گلجه گیم دییأن،ر
سانگأ اوجاقئم دییأن.ر

اؤجاق آق اؤیلرینگ کراماتی دئر
اؤجاق دیریلیگینگ علامتی دئر

آیازدان آوئنیپ سنی گؤزلدیگ،ر
اؤموردان ایمنیپ سنی گؤزلدیگ،ر
سن گیجه کی گؤزلیک لردن دؤرأنسینگ
سن اٌمیتدان،ر
اوچقون لاردان دؤأنسینگ.ر

قورشون سنده اره یأر،ر
پولاد سنده تاپلانیار،رر
اؤیوم
اؤبام
بوتین ایلیم
سندن نورآلیار.ر

انأنینگ مأهری بار یئلی هاورنگدا،ر
آتانینگ قوجوری یاشئل شؤحلانگده،ر
عصئرئنگ پأ هیمی قئزیل گوٌرنگدا ...ر
(اومزوک آتئپ اؤنگه باریاس نورونگدا)

تورکمن، سه نسیز سه سین عألمه یایماز،ر
تورکمنینگ باخت ناماسین سن یازدینگ،ر
ازگه یازماز.ر
سن تورکمنینگ دؤلی آرزو گؤزلری،ر
سن تورکمنینگ آیدان، آیتجاق سؤزلری.ر

دوقغوز یئل،ر
بیر سر اتسنگ آزاجیق اؤمور،ر
یؤنه گورسن نأچه منزیل گچیلن ،ر
دوقغوز یئلدا ،ر
اؤن لارچا سئر آچیلان!ر

ائقبالدان نالاماق بیزه یاتدیر یات!ر
بو دورموش دئر – آصلیندا شیله راکدیر
اویون لاری باردئر هر راقام هر تویس
گوریلمدیک ذات لار دأل،ر
زندان
سورگون
تؤهمت
یاس ...ر

یؤنه هیچ ذات بؤوه ت بولماز امیدا،ر
امید آتاسی دئربارینگیش لرینگ،ر
داشئنگدا پئرلانیان بو پروانالار،ر
قورابدی ینه ده قورار نامئسی.ر

حاقیقات ینگیپدی ینه ده ینگر،ر
اوجاقیم یاقئپدی اومور توملیگی،ر
ینه ده یاقار
قدراتئنگا ائنانیان
سانگا اوجاقیم دییأن!
ر

آذر1366 آنه موخمد ساده ( سانجار)ر

torsdag, april 27, 2006

فرجام خطرناک ماجراجوئی اتمی سران رژیم اسلامی

بیانیه کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، در باره :ر

فرجام خطرناک ماجراجوئی اتمی سران رژیم اسلامی!ر
ر

بدنبال ارجاع گزارش پرونده اتمی ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد از طرف انرژی اتمی ، این شورا فرصتی یکماهه برای ایران جهت خاتمه هرگونه فعالیت غنی سازی اورانیوم در خاک این کشور قائل گردید. اما، سران کوته بین رژیم ایران، نه تنها به عمق جدیت این التیماتوم پی نبردند، بلکه از زبان رئیس جمهور خود به دنیا اعلام داشتند که " ایران بعنوان یک نیروی اتمی بزودی بعضویت کلوب کشورهای اتمی در خواهد آمد" و مجدداً با تشبیه اسرائیل به یک "درخت خشکیده " که گویا برای برانداختن آن تنها، "به یک طوفان بزرگ"، نیاز دارند، براجرای سیاست یهودی کشی خود با وقاحت یک جنایتکار نئو نازیست پای فشردند!ر
سران رژیم اسلامی، تمامی عناد ورزیها و گردنکشی های خود درمقابل جامعه جهانی را در برابر مردم ایران، درپشت دروغ بزرگ ضدیت جهانیان، بویژه غرب و آمریکا با دستیابی ایران به انرژی صلح آمیزهسته ای و ضدیت آنها با پیشرفت علمی ایران پنهان ساخته و دستیابی به انرژی هسته ای را تا حد مبارزه برای مسئله ملی شدن نفت در دوران دکتر مصدق ارتقاء داده و آنرا بعنوان مقوله ای حیاتی در راستای تأمین منافع ملی ایران تبلیغ میکند!ر
اما، سران ریا و تزویر رژیم اسلامی، این حقیقت را از مردم ایران پنهان میکنند که هیچ قدرت دخیل خارجی در مسئله اتمی رژیم ایران، مخالف دستیابی اینکشور به انرژی صلح آمیز اتمی، تحت نظارت سازمان انرژی اتمی نیست. مخالفت آنها، تنها با فعالیت پنهانی و مشکوک رژیمی غیر قابل اعتماد و بی اعتناء به قوانین بین المللی با پرونده سیا در رعایت حقوق بشر بوده و به رژیمی که کشوری را بصورت بانک مرکزی تروریستهای بین المللی و مأمنی امن برای آنها درآورده است بی اعتماد هستند. جامعه جهانی از خطر دستیابی رژیمی قرون وسطایی به مدرنترین سلاح کشتار جمعی که خواهان محو کشوری از روی " نقشه جهان" است برای صلح و امنیت جهانی کاملاً بیمناکند.ر
سران رژیم اسلامی به مردم نگفته اند که خود آنها مسبب اصلی دچار ساختن ایران در بزرگترین بحران بین المللی در تاریخ آن با هفده سال فعالیت اتمی پنهانی از سازمان انرژی اتمی، بر خلاف تعهد ات یک عضو برابر حقوق آن و با خروج یکجانبه از مذاکرات سه جانبه با سه کشور اروپایی در اواخر ماه اوت سال 2005، بعد از سه سال چانه زنیهای فریبکارانه با آنها، بوده اند.ر
آنها این مسئله را پنهان میسازند که اکنون فعالیت اتمی ایران، بسیار فراتراز حد استفاده صلح آمیز از آن رفته و اگر پرونده اتمی ایران را در معرض داوری هر فیزیکدان بی طرفی گذاشته شود، مسلماً استنتاج حاصل از آن چیزی بجز تلاش رژیم برای دستیابی به سلاح اتمی نخواهد بود. این درحالی استکه بیست و شش کشور دارای نیروگاه اتمی تولید انرژی در جهان وجود دارند که هیچیک از آنها که بزرگترین آن کره جنوبی با بیست نیروگاه اتمی واسترالیا و برزیل هستند، احتیاجی به غنی سازی اورانیوم در خاک خود نداشته اند.ر
آنها باز به مردم ایران نگفته اند که چگونه " پیشنهاد سخاوتمندانه " روسیه ، مبنی بر غنی سازی اورانیوم در خاک این کشور درحد استفاده برای نیروگاههای اتمی ایران را با لاقیدی و سبکسری که در اصل آخرین راه گریز ایران از بحران بزرگ اتمی بوده است، رد کرده اند.ر
اما، صحبت از منافع ملی ایران، از طرف رژیمی که برای خود مشروعیتی آسمانی قائل بوده و به قوانین و مشروعیت زمینی و به حقوق مشروع و طبیعی انسانها ذره ای ارزش قائل نیست، یاوه گویی ای بیش نیست. آیا در جائی که میلیاردها دلار از کیسه مردمی که در میان آنها چهارده میلیون بیکار آشکار و پنهان وجود داشته و سن فحشاء به سیزده سال تقلیل یافته و نزدیک به هفت میلیون معتاد و دو نیم میلیون بی خانمان و یا کارتون خواب وجود دارد، صرف بحران سازی و ایجاد تنش بین المللی و انزوای مطلق آن و سوق دادن مملکت به پرتگاه جنگ و ویرانی، بنام ایجاد مرکز انرژی اتمی و صرف دستیابی به سلاح هسته ای میشود، در راستای تأمین منافع ملی دانست؟!ر
اما، نیت واقعی سران تبهکار رژیم اسلامی در ایران، از دستیابی به سلاح هسته ای، تأمین بقای مطلق حاکمیت خود از طرف جهانیان بر ایران، از طریق گردنکشی وبا باج خواهی اتمی و مجبور ساختن آنها به سکوت در مقابل تشنج آفرینی یهود ستیزی و در رهبری تروریسم بین المللی است. در عرصه داخلی نیز که رژیم اسلامی، ازهمان ابتدا در مقابل مردم شمشیر را از رو بسته است از یکسو، با دستیابی به سلاح اتمی قصد مرعوب ساختن مردم و تثبیت روانی قدر قدرتی و شکست ناپذیری خود در افکار عمومی و از سوی دیگر، با تشدید یافتن هر چه بیشتر بحران اتمی، هدف تأمین یکپارچگی صفوف رو به تلاشی خود نظام اسلامی حول مسئله اتمی را مد نظر دارد. ولی، اگر به یمن داشتن سلاح هسته ای، دولتی موفق به تأمین بقای خود از لحاظ خارجی و داخلی شده و موفق به جلوگیری از فروپاشی درونی حاکمیت خود شده بود، مسلماً جهان تا به امروز شاهد فروپاشی ابر قدرت شوروی با قدرت جهنمی اتمی که به تنهائی هفده بار توان نابودی کل کره زمین را داشت نمیگردید!ر
در شرایط فعلی، بدلیل ماجراجوئیهای اتمی رهبران رژیم اسلامی، خطر انواع تنبیهات و مجازاتهای بین المللی و حتی احتمال حمله نظامی به مراکز اتمی ایران، امریست قطعی و گریز از آن تنها به گردن نهادن رژیم اسلامی به اراده و خواست جهانی بستگی دارد. بنابراین مسئولیت هرگونه مجازات بین المللی علیه ایران، مستقیماً بر عهده رژیم اسلامی ایران است!ر
مسلماً، ملت ما نیز بهمراه سایر ملتهای ایران، بدلیل عملکرد مخرب اقلیت مستبد و غیر منتخب حاکم بر ایران، نه تنها به یکسان از مجازاتهای بین المللی آسیب جدی خواهد دید، بلکه با توجه به فعالیتهای مشکوک مقامات نظامی – امنیتی رژیم در منطقه، ممکن است با آسیب های مضاعفی نیز مواجه گردد. زیرا، مدتها است که در میان ژورنالیستهای نزدیک به محافل نظامی- امنیتی روسیه خبر انبار شدن بسیاری از سلاحهای کشتار جمعی رژیم ایران بویژه سلاحهایی که به دنبال فروپاشی شوروی سابق از جمهوریهای آسیایی آن، ازجمله دو کلاهک هسته ای مفقود شده از آنها در آن سالها، در تونل های تعبیه شده در قسمت جنوبی سلسله جبال " کوپت داغ "، که بخش بزرگی ازمرزاستان خراسان و ترکمنصحرا با جمهوری ترکمنستان را تشکیل میدهد، مطرح است. در خود منطقه ترکمنصحرا نیز شواهد موثقی از تبدیل گودال طبیعی و بسیار بزرگ " قارنی یاریق "، درشمال غربی شهرستان آق قالا به مرکز آزمایشات سلاحهایی با قدرت انفجاری عظیم که باعث زمین لرزه ها تا مسافتهای دور از این منطقه شده است وجود دارد.ر
بنابراین، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، هر گونه تلاش رژیم اسلامی برای دستیابی به سلاح اتمی و هرگونه سلاح کشتار جمعی را قویاً محکوم کرده و تمامی مسئولیت تنش و مجازات بین المللی علیه مردم ایران را مستقیماً متوجه رهبران رژیم اسلامی ایران دانسته و خواهان قطع فوری تمامی آزمایشات نظامی و محو هرگونه سلاحهای کشتار جمعی از منطقه ترکمنصحرا میباشد!ر

ر کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2006-04-27
Kanoon6@hotmail.com

lördag, april 22, 2006

منشاء اعمال ضد انسانی اخیر حکومت اسلامی

تخریب آرامگاه توماج نماد ملی مردم ترکمن، 27 سال پس از قتل ناجوانمردانه او توسط جکومت اسلامی علاوه بر اینکه آگاهی و هراس عوامل حکومتی از جای داشتن توماج در قلب مردم ترکمن را نشان می دهد، از جمله نشانه ای است از وضعیت بحرانی جدیدی که حکومت اسلامی با آن دست به گریبان است

lördag, april 08, 2006

طرح برنامه و اساسنامه

طرح برنامه واساسنامه كانون


کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران







مدخلی بر طرح برنامه و اساسنامه كانون :ر

تركمنها ازقديميترين ملتهاﻯ آسياﻯ ميانه هستند كه دركرانه هاﻯ شرقی درياﻯ خزروشمال شرقی ايران سكنی دارند. سرزمين تركمن ازكهن ترين مراكز تمدن بشرﻯ است.(1) نياكان تركمنها، سهم شايسته اﻯ دررشد وشكوفائی تمدن ديرينه بشرﻯ ايفاء نموده ودرغنا بخشيدن به ميراث فرهنگی مشترك جامعه بشرﻯ سهيم اند.ر
ملت تركمن درطول تاريخ دركنارملتهاﻯ ديگر آسياﻯ ميانه وايران زيسته ودردها ومصايب زيادﻯ را بهمراه آنان متحمل گشته ودرمقابل استعمارگران و ستمكاران كه هستی تمامی اين ملتها را تهديد به نابودﻯ ميكردند، به دفاع مشترك برخاسته ونه تنها ازموجوديت خود، بلكه ازمنافع ديگرملتها نيزدفاع كرده است. ملت تركمن هميشه سعی درپيشبرد روابط صلح آميزاقتصادﻯ، اجتماعی و سياسی با همسايگان خود را داشته است.ر
سرزمین ترکمن از غارت و خونریزی مهاجرین آریائی(2)، ازيورش وسلطه خونين پادشاهان هخامنشی (3)، وكشورگشائی اسكندر مقدونی تا ستمگرﻯ شاهان ساسانی، ازجمله اعراب (4) تا ويرانگرﻯ مغول (5)، ازتاخت وتاز سپاهيان تيمورلنگ تا زورگوئی شاهان صفوﻯ ونادرشاه، ازوحشيگرﻯ خوانين خيوه وايران وبخارا و شاهان قاجارتا استعمارروسيه تزارﻯ، ازاستبداد سياه رضاخانی و ترور سرخ استالينی وخفقان ساواك آريامهرﻯ تا ارتجاع قرون وسطائی رژيم خمينی، متحمل رنجها ومصائب بيشمارﻯ شده است. ملت ما دربرابرتمامی اين متجاوزين و ستمگران قد برافراشته و دوران زيادﻯ از تاريخ اين ملت را مقابله با اين زورگويان ومتجاوزين تشكيل ميدهد.ر
هر چند ملت تركمن درمقابل تجاوزات و ستمهاﻯ بيشمار، سر تسليم فرود نياورده است، اما اين سرنوشت شوم تاريخی كه قرنها بر ملت ما تحميل گشته است دررشد اقتصادﻯ - اجتماعی وفرهنگی جامعه تأثيرات منفی عميقی برجاﻯ گذاشته است. بارها تمدنهاﻯ شكوفا در اثر يورشهاﻯ وحشيانه با خاك يكسان شده و نيروهاﻯ مولده جامعه ضربات سنگينی را متحمل گشته اند.ر
تاريخ چند سده اخيرملت تركمن نيزمشحون ازمبارزات عادلانه اين ملت، جهت دفاع ازسرزمين وموجوديت خود ودفاع ازحقوق ملی خويش درمقابله با اين حلقه تجاوزگرﻯ وزورگويی است. قيام ملت تركمن درشمال عليه خان خيوه (1524)، درجنوب ازدلتاﻯ رود اترك تا استرآباد به رهبرﻯ قهرمان نامدارتركمن، " آباسردار"عليه ستمگرﻯ و سلطه جويی شاه طهماسب صفوﻯ ( 1550-1558)، مبارزات خونين ملت تركمن عليه نادرشاه به رهبرﻯ
"کيميركُر"، دهه 40 قرن هيجده ميلادﻯ، درمارﻯ عليه حكام بخارا (1779ميلادﻯ)، درجنوب تحت رهبرﻯ " خوجا يوسؤپ"، عليه فتحعلی شاه قاجار( 1813ميلادﻯ) وچند ين قيام توده اﻯ ديگردرطی قرون گذشته، نمونه هاﻯ پرافتخارﻯ ازمبارزات ملت ما عليه متجاوزين و زورگويان است.ر
درچنان دوره تاريخی بس دشواركه سرزمين ملت تركمن از يكسودرمعرض تجاوزات بی وقفه دولتهاﻯ همسايه وازسوﻯ ديگردرآتش اختلافات داخلی ميسوخت، شاعروآزاديخواه اوايل قرن هيجده ميلادﻯ ملت تركمن، " دولت مأمد آزادﻯ"، بادرك ضرورت تاريخی دوران خويش، برنامه اقتصادﻯ - اجتماعی وسياسی خود را دركتابی بنام "وعظ آزاد" ارائه داد. جنبه هاﻯ برجسته برنامه مترقی وﻯ عبارت ازضرورت خاتمه دادن اختلافات داخلی واتحاد طوايف تركمن، تشكيل دولت مستقل ومتمركزملت تركمن وانجام اصلاحات اقتصادﻯ، اجتماعی وفرهنگی وعمرانی بود. پس ازوﻯ فرزند برومندش، شاعر، انديشمند وفيلسوف بزرگ ملت تركمن " ماغتئم قولی پئراغی"، علاوه برژرفا بخشيدن به انديشه هاﻯ پدر، درراه آرمانهاﻯ فوق گامهاﻯ عملی برجسته اﻯ برداشت. هرچند بنابدلايل مشخص آندوره اين آرمانها جامه عمل نپوشيدند، اما " ماغتئم قولی پئراغی"، با وقف زندگی پربارونبوغ وخلاقيت خود درراه اشاعه انديشه وحدت وايجاد دولت مستقل ملت تركمن وازسوﻯ ديگربا شركت فعال درمبارزات ملت تركمن، درتاريخ اين ملت جاودانه گشت.ر
رويدادهاﻯ جهانی ومنطقه اﻯ قرن نوزده ميلادﻯ، درميان تمامی حوادث و اتفاقات بزرگ درزندگی ملت تركمن، دوره اﻯ بس دشوار و شوم در تاريخ اين ملت بشمار ميرود. ايندوره مصادف با رشد سريع سرمايه دارﻯ درروسيه طی سالهاﻯ بعدازلغو سيستم فئودال – سرواژدرسال 1861ميلادﻯ بود كه متعاقب آن يورش هاﻯ استيلاگرانه تزاريسم به آسياﻯ ميانه، ازجمله به سرزمين تركمن تشديد گرديد. تخفيف تضاد بين دهقانان وملاكان با بورژوازﻯ درحال رشد روسيه از طريق كوچانيدن اجبارﻯ دهقانان ناراضی وازهستی ساقط شده روس به مناطق جديد، جهت جلوگيرﻯ ازجنبش دهقانی در روسيه، بدست آوردن بازارهاﻯ جديد وتأمين مواد خام براﻯ صنايع جديد روسيه، بويژه پنبه براﻯ كارخانجات نساجی نوپاﻯ آن، رقابت شوونيستی و استعمارﻯ با امپراطورﻯ انگليس وبا دولت تركيه عثمانی درمنطقه آسياﻯ ميانه، از اصلی ترين انگيزه هاﻯ اقتصادﻯ - اجتماعی و سياسی اين يورشها بود. وقوع جنگ داخلی آمريكا (1864-1860) كه منجربه قطع صدور پنبه اين كشوربه روسيه گرديده بود، حكومت تزارﻯ روسيه را جهت يافتن منبعی دائمی وارزان و تأمين هميشگی اين ماده خام در تصرف آسياﻯ ميانه مصرتر ساخت.ر
بورژوازﻯ تجارﻯ تركمن كه درآن سالها روبه رشد گذاشته و بخشی از آن كه رابطه تجارﻯ گسترده اﻯ با روسيه تزارﻯ داشت، مبلغ اين تفكردربين ملت تركمن بود كه گويا رشد آتی اين ملت وتنها راه دفاع از موجوديت ملی خود درمقابل حملات استيلاگرانه و بی وقفه پادشاهان ايران و اميران بخارا و خانهاﻯ خيوه اتكاء به دولت قدرتمند روسيه تزارﻯ می باشد. بورژوازﻯ تجارﻯ نوپاﻯ تركمن، بهمراه تعداد اندكی از خانها و سران طوايف، توانست بخشی از ملت تركمن را تحت تأثير ايده خود قرارداده و با نيت مددگيرﻯ از نيروهاﻯ تزارﻯ جهت دفاع از سرزمين تركمن با روسيه تزارﻯ روابط سياسی رسمی برقراربكند. اما، دولت روسيه تزارﻯ توانست ازاين امر در جهت الحاق به اصطلاح " داوطلبانه " بخش نسبتاً وسيعی از سرزمين تركمن ( زاكاسپی يا سواحل درياﻯ خزر) به روسيه تزارﻯ استفاده نموده و با تثبيت جاﻯ پاﻯ خود دراين بخش ازسرزمين تركمن، جهت آغازحملات غاصبانه خود براﻯ تصرف تمامی سرزمين تركمن درآينده بهره جويد.ر
دولت استعمارﻯ انگليس كه ازفتوحات روسيه تزارﻯ درآسياﻯ ميانه و ازپيشروﻯ آن درسرزمين تركمن، خطرچنگ اندازﻯ روسيه به خليج فارس، افغانستان وهندوستان را احساس ميكرد، جهت سد ساختن راه پيشروﻯ آن وارد ميدان گرديد. ازسوﻯ ديگردررقابت استعمارﻯ باروسيه تزارﻯ وانگلستان، پاﻯ امپراطورﻯ عثمانی نيز دراين منطقه بميان كشيده شد. بدين سان در نيمه دوم قرن نوزده سرزمين تركمن به يكی از مراكز مناقشات امپراطوريهاﻯ آندوره تبديل گردید. دولت روسيه تزارﻯ سعی داشت قبل ازآنكه كار به تقابل نظامی با دولتين انگليس وعثمانی بكشد بر رقباﻯ خود پيشد ستی بكند و بهمين منظور فعاليت نظامی خود درآسياﻯ ميانه، بويژه در سرزمين ملت تركمن را تشديد كرد. اما، افزايش فعاليت نظامی روسيه تزارﻯ به منظور مستعمره ساختن تمامی سرزمين تركمن منجر به مقاومتها و درگيريهاﻯ خونين و تغيير و تحولات سرنوشت سازﻯ دراين منطقه گرديد. دفاع حماسی مبارزين تركمن در قلعه " گؤگ دپه "، نقطه اوج مقاومت قهرمانانه ملت تركمن در مقابل استعمارگران بود. پس ازاين نبرد خونين و نابرابركه طی آن دهها هزار از تركمنها جان باختند، دولت روسيه تزارﻯ با ايجاد پادگان نظامی بزرگی در عشق آباد كنونی، دست اندازﻯ به مارﻯ، بخصوص به اراضی حاصلخيز اطراف رودهاﻯ تجن و مرغاب را آغاز و بتدريج اين مناطق را نيز بعد از سركوب خونين مقاومتهاﻯ مردم به تصرف خود درآورد. دولت تزارﻯ روسيه، جهت تثبيت و تحكيم متصرفات خود دراين منطقه و تصرف نهايی بخش شمالی سرزمين تركمن ( زيرا تصرف اين سرزمين با توجه به معادلات سياسی جهان آندوره و با وجود رقبایی چون انگلستان و عثمانيها و با تشديد مقاومت ملت تركمن در بخش جنوبی آن، براﻯ روسيه مقدور نبود) با رقيب استعمارﻯ خود، يعنی دولت انگلستان به معامله نشست ودرنتيجه دربيستم دسامبر1881 ميلادﻯ با حكومت تحت نفوذ انگلستان درايران معاهده اﻯ منعقد نمود كه به موجب آن سرزمين تركمن به دو قسمت تقسيم و خطوط مرزﻯ جديد بين ايران وروسيه تعيين گرديد. بخش جنوبی سرزمين ملت تركمن كه امروزه تركمنصحرا يا تركمنستان ايران ناميده ميشود، جزو قلمرو دولت ايران و قسمت شمالی آن كه جمهورﻯ تركمنستان ناميده ميشود، ازآن روسيه تزارﻯ گرديد.ر
تقسيم سرزمين تركمن ازغم انگيزترين وقايع درتاريخ اين ملت می باشد. با اين اقدام حق مسلم ملت تركمن درتعيين حق سرنوشت خويش به ظالمانه ترين شكل نقض و پايمال گرديد. تقسيم سرزمين تركمن ازنظر مضمون خود كاملاً ارتجاعی وعاملﻯ بازدارنده دررشد ملی اين ملت وازلحاظ حقوقی بدليل عدم شركت نمايندگان خود اين ملت درآن كاملاً غير قانونی بوده وهست. تراژديهاﻯ انسانی ناشی ازتقسيم خانواده ها وجدايی آنان نيز به این مجموعه افزوده شد. ازآن تاريخ ببعد رشد اقتصادﻯ - اجتماعی و سرنوشت تاريخی ملت تركمن، هرچند مسير كاملاً جداگانه و متفاوتی را طی نمود، اما بخش جنوبی سرزمين تركمن تا دوره رضاخان درايران و بخش شمالی آن تا مدتی مديد بعد از انقلاب اكتبرتن به مرزهاﻯ قراردادﻯ نداده و از استقلال داخلی و از تماميت ارضی خود دفاع نمودند. پس از عقد " قرارداد تقسيم"، دولتين ايران وروسيه فشارخود را برتركمنهاﻯ " قلمرو" خويش شدت دادند تا آنها را به تسليم واداشته وتابع دولتهاﻯ ستمگر خود سازند.ر
دولت روسيه تزارﻯ ازيكسو هنوز ازتصرف تمامی سرزمين تركمن چشم نپوشيده بود وازسوﻯ ديگربخوبی واقف بود كه بدون اتخاذ تمهيدات نظامی وسياسی معينی دربخش جنوبی سرزمين اين ملت كه هنوزنيز كاملاً از استقلال داخلی خود برخورداربود، نمی تواند قسمت شمالی آنرا نيزكاملاً تابع خود سازد. بنابراين وقتيكه درسال 1911 دولتين انگليس وروسيه تزارﻯ برسرتقسيم ايران به توافق رسيدند و باوارد كردن نيرو جنبش مشروطه را سركوب نمودند، دولت روسيه تزارﻯ درسال 1912، تركمنستان جنوبی را نيز به اشغال كامل خود درآورد. دولت مركزﻯ ايران درمقابل اقدام دولت روسيه تزارﻯ و مستعمره شدن تركمنستان جنوبی، از خود هيچگونه واكنشی نشان نداد. دولت روسيه تزارﻯ بعد ازاشغال اين منطقه، غصب بهترين اراضی وواگذارﻯ آن به مقامات لشكرﻯ و ديگر رؤساﻯ اشغالگر خود درايجاد كولونيهاﻯ روس نشين برروﻯ اين اراضی غصبی را ازمنطقه رود گرگان و قاراسو آغازكرد. (6) اما ملت تركمن به مقابله با اين تجاوزآشكاربه سرزمين خود برخاست و از استقلال و حق حاكميت ملی خويش در مقابل دشمن نيرومندﻯ چون حكومت تزارﻯ به نبردﻯ نابرابروقهرمانانه دست زد و با آغازحملات خود به كولونيهاﻯ روس نشين و به واحدهاﻯ نظامی قواﻯ اشغالگر، مانع از استقرارآنان درسرزمين خود شد. اوج قيام ضد استعمارﻯ و رهايی بخش تركمنها عليه حكومت تزارﻯ درسال 1916 بود كه حكومت تزارﻯ جهت سركوبی اين قيام علاوه برنيروهاﻯ اشغالگر خود در منطقه، نيروﻯ عظيمی ( شامل 6 گردان و15 اسواران) به فرماندهی ژنرال مادريتف به تركمنستان جنوبی اعزام داشت. سپاهيان ژنرال مادريتف " باخون وشمشير"، از تركمنستان جنوبی گذ شتند واين قيام ملی را به بيرحمانه ترين شكل ممكن سركوب و هستی مردم را به تاراج بردند. اما با وجود سركوبی جنبش، مبارزات مردم دراشكال مختلف ادامه يافت ودولت روسيه مجبور به برچيدن اكثر كولونيهاﻯ روس نشين خود ازمنطقه و اسكان نيروهاﻯ نظامی خود بجاﻯ آنها گرديد.ر
با پيروزﻯ انقلاب اكتبردرسال 1917، سياست امپرياليستی و توسعه طلبانه روسيه تزارﻯ نيز متوقف گرديد و موقعيت ملتهاﻯ تحت ستم در مبارزه بخاطراستقلال ملی وآزادﻯ مستحكم ترشد. صدها ميليون ازتوده هاﻯ زحمتكش وتحت ستم ملی در سرتاسر جهان از جمله درايران به زندگی فعال سياسی برانگيخته شدند. جنبش هاﻯ رهايی بخش ملی درتركمنستان جنوبی، آذربايجان، گيلان و خراسان و ساير نقاط ايران عليه استعمارانگليس و ارتجاع داخلی اوج گرفت. بزرگترين دستاورد ملت تركمن درآندوره، اعلام تشكيل جمهورﻯ تركمنستان جنوبی درسی ام ارديبهشت سال 1303 به رهبرﻯ عثمان آخون است. اما باروﻯ كار آمدن رضاخان بوسيله دولت استعمارﻯ انگليس، تمامی اين جنبشها با توسل به قواﻯ نظامی، نيرنگ و تطميع، يكی بعد ازديگرﻯ سركوب شدند.ر
اما، درداخل كشورنوپاﻯ اتحاد جماهيرشوروﻯ، روح آزاديبخش انقلاب اكتبر بازتاب كمترﻯ نسبت به خارج ازآن يافت. دراين كشورهرچند تمامی ملتهاﻯ دربند رژيم تزارﻯ، بخصوص ملتهاﻯ آسياﻯ ميانه كه مستعمره هاﻯ عقب مانده اﻯ بيش نبودند، جهت كسب حق تعيين سرنوشت خويش بپا خاستند وبه موفقيتهايی نيزدراين عرصه دست يافتند. اما اتحاد ملتها دراين كشوربازنيز بصورت اجبارﻯ ومقاومت دربرابراين الحاق واتحاد اجبارﻯ با عناوين مختلف سركوب ومرزهاﻯ حكومت جديد همان حدودﻯ تعيين گرديد كه حكومت تزارﻯ تا آنزمان آنرا به ضرب شمشيروبه بهاﻯ تقسيم غيرقانونی سرزمين بسيارﻯ از ملتها، غصب كرده بود. بدين ترتيب اگرسرزمين واحد ملت تركمن بوسيله حكومت تزارﻯ صورت گرفته بود، اين بارازطرف حكومت جديد برآمده ازانقلاب اكتبرازطريق سركوبهاﻯ خونين، اين تقسيم رسميت يافت.ر
با سقوط جمهورﻯ تركمنستان ايران دراواخرسال 1304، روند پردرد و رنج استقرارديكتاتورﻯ رضاخان وتثبيت وتحكيم ستم ملی برملت تركمن ونقض خشن استقلال داخلی آن آغازشد. تمامی مظاهرفرهنگی وملی ملت تركمن وهرآنچه كه كوچكترين جلوه اﻯ از آگاهی ملی و هويت مستقل اين ملت را در برداشت، ممنوع و هرگونه مقاومت در مقابل اين ممنوعيت بشدت مجازات گرديد. رضاخان توانست در سال 1311 با گذرانيدن مصوباتی از مجلس فرمايشی خود به تصرف شخصی سرزمين ملت تركمن صورت قانونی بدهد. بدينسان رضا شاه كه تحت پوشش عوامفريبانه " دفاع از تماميت ارضی ايران " و " مبارزه با تجزيه طلبی"، تركمنستان ايران را به خاك و خون كشيده و هزاران تن از بهترين فرزندان اين ملت را به مهاجرت اجبارﻯ وادار ساخته بود، با غصب و تملك قلدر منشانه سرزمين آباء و اجدادﻯ اين ملت به يگانه مالك تركمنستان ايران تبديل شد. وﻯ با توسل به شلاق حكومتی و عصاﻯ سلطنتی، هزاران تن از مردم تركمن را به بيگارﻯ در املاك غصبی خود واداشت. جناياتی كه رضاشاه وجلادان وﻯ در تركمنستان ايران مرتكب گرديدند، هيچگاه از خاطره تاريخی ملت تركمن محو نخواهد شد. تسلط ديكتاتورﻯ رضاخان بر تركمنستان ايران درواقع سرآغاز تثبيت ستم ملی بر ملت تركمن بود كه با روند رشد وگسترش پان ايرانيسم در تمامی عرصه ها و با تحكيم و برقرارﻯ حاكميت يگانه ملت فارس درايران، اين ستم در همه ابعاد اقتصادﻯ، اجتماعی، سياسی و فرهنگی اين ملت گسترش داده شد.ر
با ورود قواﻯ متفقين به ايران و با تبعيد رضاشاه ازكشور، رؤساﻯ املاك اختصاصی در منطقه كه خداوندگارجان و مال مردم بودند و سرنوشتها را دردست داشتند، بهمراه افسران ارشد ارتش توسط توده هاﻯ تركمن از منطقه بيرون رانده شدند. نظام رضاشاهی درتركمنستان ايران متلاشی و سيستم بيگارﻯ وﻯ برچيده شد وملت تركمن دوباره بر سرزمين خود مسلط گرديد.ر
با بنيانگذارﻯ حزب توده ايران در مهرماه سال 1320 كه زندانيان آزاد شده تركمن از زندانهاﻯ رضاشاهی بعد از ورود قواﻯ متفقين به ايران، دراين امر مشاركت فعالی داشتند، تشكيلات اين حزب درتركمنستان ايران نيزبوسيله روشنفكران انقلابی تركمن پايه گذارﻯ گرديد. بدينسان براﻯاولين بارمبارزات ملی- دمكراتيك ملت تركمن تحت رهبرﻯ نيروﻯ قرارگرفت كه هيچگونه قرابتی با تاريخ، فرهنگ وبا اهداف وآمال اين ملت نداشت. بهمين دليل نيز بجاﻯ ايجاد پيوندﻯ اصولی بين مبارزه ملی - دمكراتيك ملت تركمن با جنبش طرفداران طبقه كارگرايران وباجنبش سراسرﻯ، پيوندﻯ غيراصولی و مكانيكی ازطريق استحاله اين جنبش درحزب توده، شكل گرفت. مبارزات ملت تركمن وفداكاريهاﻯ انقلابيون تركمن درايندوره هرچند يكی ازصفحات درخشان تاريخ مبارزاتی ملتمان درسده گذشته را تشكيل ميدهد، اماهيچگاه بدليل آغشتگی حزب توده به گرايشات شوونيستی ملت حاكم، دراسناد آن انعكاس نيافته واز طرف اين حزب بدست فراموشی سپرده شد!ر
قلع وقمع وحشيانه جنبش ملی آذربايجان وكردستان، ازطرف ارتجاع داخلی با همكارﻯ وكمك قدرتهاﻯ سلطه گرجهانی درسال 1324، امواج گسترده سركوب ودستگيرﻯ درتركمنستان ايران رانيز بدنبال داشت. صدها تن از انقلابيون ومبارزين تركمن دستگير، زندانی وتحت شكنجه هاﻯ وحشيانه قرار گرفتند وآبائی، يكی از مبارزين تركمن دركؤميش دپه، بوسيله دژخيمان شاه به شهادت رسيد وعده ديگرﻯ نيزمجبوربه مهاجرت ازايران شدند. بدين ترتيب دوره اول فعاليت حزب توده درمنطقه نيز بپايان رسيد.ر
محمد رضاشاه كه وارث خلف ارثيه شوم رضاخان بود، توانست فصلی تاريكترازپدر به كارنامه شاهان وديكتاتوران ايران درتركمنستان ايران بيافزايد. وﻯ با استفاده ازجو تروروخفقان پليسی، بدنبال سركوبی جنبشهاﻯ آذربايجان، كردستان وتركمنستان وبا مستمسك قراردادن سوء قصد نافرجام 15 بهمنماه سال 1327بجان خود، توانست لايحه "بازگشت املاك ومستغلات اعليحضرت همايون محمد رضا شاه پهلوﻯ"(!) را در مجلس فرمايشی خود بتاريخ 20 تيرماه سال 1328، به تصويب برساند. بدنبال تصويب قانون فوق كه كليه اراضی تركمن، حتی قراء و قصبات منطقه را نيز در برميگرفت، يورش مأمورين دربارودولت به منطقه، جهت غصب مجدد سرزمين اين ملت آغازگرديد. اما، پيشبرد اين قانون ضد ملی با مقاومت يكپارچه مردم مواجه گشت. بنابراين، شاه مجبورشد رفرمهايی در چارچوب سرمايه دارﻯ وابسته و نواستعمارﻯ را به سياست نقض خشن حقوق ملی ملت تركمن بيافزايد. در تعقيب سياست فوق بود كه شاه اقدام به صدور فرمان 1329 خود، مبنی بر تقسيم و فروش اراضی باصطلاح سلطنتی در تركمنستان كرده و زودتر از ساير مناطق ايران، اصلاحات ارضی شاهانه را دراين منطقه به اجرا گذاشت. اما، اينبارنيز اجراﻯ اين طرح، ازيكسو با مقاومت مردم مواجه گشت و از سوﻯ ديگر مصادف با اوج گيرﻯ جنبش ملی شدن نفت و با دوران نخست وزيرﻯ دكتر مصدق گرديد. مجموعه عوامل فوق باعث شدند كه تا كودتاﻯ سياه 28 مرداد سال 1332، طرح خائنانه شاه بصورت كامل به اجرا درنيايد.ر
پس از كودتاﻯ 28 مرداد كه نقطه ختام فعاليت دوره دوم حزب توده در تركمنستان ايران براﻯ هميشه نيز بود، با استقرارخفقان و ديكتاتورﻯ شاه و با فراهم شدن زمينه براﻯ پيشبرد اهداف غارتگرانه و شوونيستی دربار پهلوﻯ، يورش سازمانيافته شاه و دربار واعوان و انصارآن براﻯ غصب سرزمين ملت تركمن، آغاز و با توسل به وحشيانه ترين شيوه ها پيش برده شد. زندان، شكنجه و كشتار توده هاﻯ تركمن و تخريب و نابودﻯ كامل بسيارﻯ از روستاهاﻯ منطقه، مانند : روستاﻯ مييويت، گل چشمه و روستاﻯ قوجق، مرجان آباد و … گويا ترين نمونه هاﻯ جنايات رژيم شاهنشاهی در حق ملت تركمن هستند.(7) غصب و يا فروش زمينهاﻯ ملت تركمن به بورژوا – ملاكان غير بومی و بعضاً بومی و به امراﻯ ارتش و نيروهاﻯ امنيتی و انتظامی، با تلاش در جهت دامن زدن به نفاق ملی، تشديد ستم ملی و سركوب هرگونه اعتراض اين ملت به اين امر، همراه بوده است. عاملی كه روند غصب اراضی در منطقه را با كندﻯ مواجه ميساخت، مقاومت پراكنده و سازمان نيافته ولی گسترده مردم بود كه رژيم شاه براﻯ درهم شكستن آن، علاوه بر اداره املاك پهلوﻯ، ژاندارمرﻯ و ساواك، ازگارد سلطنتی نيز مدد گرفت. در سال 1340 گارد سلطنتی با وسايل جنگی كامل در منطقه بحركت درآمده وبا غصب 8000 هكتار از بهترين اراضی ملت تركمن در منطقه روستاﻯ انبارالوم و با تغيير نام اين روستا به " شاه مزرعه "، دراين منطقه استقراريافت. شاه بعد از تكميل ارگانهاﻯ سركوب خود درمنطقه، جهت نظارت مستقيم بر نحوه سركوب و روند غضب تمامی اراضی ملت تركمن از سال 1342، نماينده ويژه خود، سرلشكر مزين را با اختيار تام به منطقه اعزام داشت. اين شخص تا سال 1357، وظيفه خود را با قساوت تمام پيش برد.ر
مقاومتها و مبارزات فداكارانه ملت تركمن در مقابل غاصبان سرزمين خود، بخاطر نبود تشكيلاتی مستقل و رزمنده كه منعكس كننده منافع تمامی اقشار و طبقات و منافع ملی ملت تركمن بوده و بدليل رها شدن منطقه از طرف حزب توده از كودتاﻯ 28 مرداد تا انقلاب بهمن ماه سال 1357، نتوانست سد عبور ناپذيرﻯ دربرابريورش آزمندانه شاه وامراﻯ ارتش وﻯ ايجاد نمايد.ر
ر
مختصات اصلی و عمده ايندوره تا انقلاب بهمن ماه 1357 در تركمنستان جنوبی را ميتوان بصورت ذيل دسته بندﻯ كرد :ر

ر1. رشد سريع مناسبات سرمايه دارﻯ وابسته با حفظ عناصرﻯ از مناسبات و شيوه هاﻯ توليدﻯ ماقبل خود و سلطه بورژوا – ملاكان همراه با غصب بيش از ازر75% اراضی ملت تركمن.ر
ر2. اعمال سياست شوونيسم " ملت بزرگ "، ( پان ايرانيسم ) از طرف رژيم سلطنتی در مناسبات ملی از طريق تلاش براﻯ مستحيل ساختن ملت تركمن در ملت حاكم . اين سياست، عرصه هاﻯ مختلف زندگی سياسی، اجتماعی و فرهنگی ملت تركمن را دربرميگرفت.ر
ر3. تقسيم سرزمين ملت تركمن بين استانهاﻯ مختلف كشور، جهت محروم ساختن آن از داشتن سرزمين واحد خود و نفی موجوديت آن جهت جلوگيرﻯ از اظهار وجود سياسی مستقل بعنوان يك ملت واحد با سرزمينی مشخص.ر
ر4. تؤام ساختن سياست تحميق و سركوب جهت ممانعت از هرگونه جلوه آگاهی ملی.ر
ر5. جلوگيرﻯ از رشد صنعتی منطقه وتبديل آن صرفاً به انبار غله و پنبه كشور بمثابه زائده صنعتی نواحی مركزﻯ كشور و بهره بردارﻯ بی رويه و غارتگرانه ازاين سرزمين.ر
..ر6. سركوب شديد هرگونه جنبش دمكراتيك و مقاومت توده اﻯ در منطقه و ايجاد جو خفقان پليسی جهت خفه ساختن هرگونه حركت در منطقه
ر7.گسترش و نفوذ هر چه بيشتر انديشه هاﻯ مترقی و انقلابی در مقابل مظالم حكومت مركزﻯ در منطقه، بويژه انديشه هاﻯ سوسياليستی تا كودتاﻯ 28 مرداد؛ و افزايش نقش روشنفكران تركمن دراثر الزامات رشد سريع سرمايه دارﻯ وابسته پس ازآندوره ( دهه چهل و پنجاه )ر.ر


**************

با اوجگيرﻯ جنبش توده اﻯ درايران كه تمامی مظاهر ستم شاهی را زير امواج سهمگين خود گرفته بود، خلق تركمن نيزبمثابه يكی از ملتهاﻯ تحت ستم كشور، با شعارهاﻯ :ر


ر"اقوگرِگ، حاط گرِگ تُوركمنچه مكتب گرِگ
ا ِلدن گيدن يرلرﻯ غايتاريپ آلماق گرِگ"ر
ويا :ر
" يا آلرس ، يا اؤلرس آخئر خودمختار بولئرس "

به اين موج توفنده پيوست. اين شعارها منعكس كننده خواست هاﻯ اساسی ملت تركمن مبنی بر رفع ستم ملی و كسب خودمختارﻯ و باز پس گيرﻯ زمينهاﻯ غصب شده و بيرون راندن غاصبان از سرزمين اين ملت بودند.ر
خمينی و پيروان وﻯ كه كاملاً با خواست ها ودمكراتيسم كاملاً ريشه دار در جنبش ملی - دمكراتيك ملت تركمن، نه تنها بيگانه بلكه به آن هيچگونه اعتقادﻯ نيز نداشتند، نتوانستند قبل ازانقلاب حركات اعتراضی اين ملت را درصفوف خود ادغام سازند. بنابراين طرح خواست ها و سازماندهی حركات اعتراضی ملت تركمن، درقبل ودربحبوحه انقلاب كاملاً ازطرف روشنفكران انقلابی و مترقی تركمن پيش برده شد.ر
با سرنگونی رژيم شاه، فرصت طلبان تازه بقدرت خزيده از همان فرداﻯ پيروزﻯ انقلاب نه تنها با خواست هاﻯ عادلانه ملت تركمن بمخالفت برخاستند، بلكه با استفاده از خلاء وجود يك تشكيلات سراسرﻯ و مستقل درمنطقه كه بتواند بعد ازسرنگونی رژيم شاه تمام قدرت را بدست خويش بگيرد، به شيوه اﻯ كاملاً غير دمكراتيك و انحصارطلبانه، نمايندگان ملت تركمن را در هيچيك ازارگانهاﻯ قدرت در منطقه شركت نداده و اين ملت را از شركت در امور روزمره خود نيز محروم ساختند.ر
با توجه به مسايل فوق وبراﻯ پاسخگويی به نياز مبرم جنبش ملی - دمكراتيك ملت تركمن و مقابله با انحصارطلبی و استبداد سياه رژيم خمينی و تحقق مستقلانه خواست هاﻯ اساسی مردم، روشنفكران انقلابی و مترقی تركمن، رأ ساً " كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن " را دربيست و ششم بهمن ماه سال 1357، بنيانگذارﻯ كردند. بدينسان كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، بمثابه ضرورتی تاريخی و سياسی، در جهت كسب حق تعيين سرنوشت ملت خود بدست خويش، پا به عرصه وجود گذاشت. تشكيل كانون، نقطه عطفی بزرگ درتاريخ مبارزاتی ملت تركمن است. تحت رهبرﻯ كانون، ملت تركمن توانست براﻯ دومين بار در عصر كنونی، حاكميت خودمختار شورايی خود را عملاً برقرار نمايد.ر
عليرغم دستاوردهاﻯ شگرف و افتخارآفرين ملت تركمن بعد از بنيانگذارﻯ كانون، اين تشكيلات مبرا از خطاها و لغزشها نبوده است. مهمترين انحراف كانون بعد از بنيانگذارﻯ آن، از دست دادن تدريجی استقلال تشكيلاتی و سياسی خود، در مقابل هژمونيسم ريشه دار جنبش چپ ايران بود. در مقطع بعد از بنيانگذارﻯ كانون، اين سازمان چريكهاﻯ فدايی خلق و بعدها سازمان فدائيان خلق ( اكثريت) بودند كه بعنوان حاملين اين هژمونی طلبی، كانون را از حفظ استقلال خود محروم و آنرا از مضمون دمكراتيك خود تهی ساختند. ايندو نيرو، جدا از تفاوت در خط مشی خود، بدون شناخت از تارخ و فرهنگ ملت تركمن و بدون داشتن ديدﻯ عينی از تضادهاﻯ اصلی جامعه تركمن، محروميت ها و ستمهايی كه به اين ملت درچند سده اخير روا شده بود، با يكجانبه نگريها و برخوردهاﻯ سطحی واراده گرايانه، با توسل به فرمولبنديهاﻯ عام مبارزه طبقاتی، نتوانستند انگيزه ها وگرايشات اصلی درجنبش ملی ملت تركمن وظرفيت وتوان انقلابی ودمكراتيك آنرا بدرستی ارزيابی نمايند. ايندونيرو، با خلاصه كردن جنبش ملی - دمكراتيك ملت تركمن، صرفاً در جنبش دهقانی و با امتناع ازطرح و دفاع از حقوق ملی اين ملت، موجد اشتباهات و انحرافات اساسی در پيشبرد مبارزه ملت تركمن شدند. كانون فرهنگی - سياسی نيز كه باروابستگی به اين جريانات را بدوش ميكشيد و خود را تابع نوسانات ايدئولوژيك – سياسی آنها كرده بود، مسلماً برﻯ ازاين اشتباهات وانحرافات نبوده است. اما، وضعيت فوق ديرﻯ نپائيد و مبارزين تركمن توانستند با تحليل از علل انحراف و اشتباهات كانون و با حركت ازمنافع جنبش ملی - دمكراتيك ملت تركمن و جنبش سراسرﻯ ملتهاﻯ ايران، استقلال تشكيلاتی و سياسی كانون را باز يابند و در بيستم ارديبهشت ماه سال 1367، استقلال كامل كانون را اعلام داشتند.ر
بديهی استكه نيروهاﻯ مترقی وانقلابی ملت تركمن، اززمان بنيانگذارﻯ و اعلام استقلال كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن تاكنون آبديده تروآزموده تروازمبارزات ملت تركمن و سايرملتهاﻯ ايران وجهان تجارب گرانبهايی اندوخته اند. "طرح برنامه واساسنامه كانون"، محصول اين تجارب وثمره مبارزه خونين وحماسی ملت تركمن وفرزندان قهرمان آن چون توماج ها و… ، از زمان بنيانگذارﻯ كانون و ثمره فعاليت شبانه روزﻯ و سراسر آكنده از جانبازﻯ مبارزين ملت تركمن ميباشد. اين " طرح "، با توجه به شرايط امروزه جهان و ايران وبر مبناﻯ ويژه گيهاﻯ جنبش ملی - دمكراتيك ملت تركمن و نيزدرانطباق با مرحله كنونی مبارزه ملتهاﻯ ايران، تدوين و جهت تدوين نهايی اسناد پايه اﻯ جنبش ملی - دمكراتيك خلق تركمن با استفاده از نظرات؛ پيشنهادات و انتقادات تمامی مبارزين تركمن و احزاب و سازمانهاﻯ مترقی ايران، ارائه ميگردد.ر
ر
" كميسيون تدوين طرح برنامه و اساسنامه كانون "






طرح برنامه

كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران

جهان :ر
ر
جهان ما، درپی تغيير و تحولات سرنوشت ساز آخرين دهه سده بيستم ميلادﻯ، سيماﻯ نوينی بخود گرفته است. با برافتادن پرده هاﻯ ايدئولوژيك – سياسی از چهره آن، حقايق و واقعيتها نيز بيش از هر زمانی خودرا نمايان ساخته است. بدنبال اين دگرگونی بنيادين، صف بنديها وآرايش قوا در عرصه جهانی نيز كاملاً تغيير وجبهه بنديها بر مبناﻯ معيارهاﻯ ايدئولوژيك گذ شته، جاﻯ خود را به معيارهاﻯ نوينی داده و تقسيم جغرافيائی جهان بر مبناﻯ سيستم هاﻯ ايدئولوژيك مفهوم خود را از دست داده است.ر
برمبناﻯ اين وضعيت نوين استكه اكنون دونيروﻯ متضاد، دركنار تلاش و آفرينش مشترك انسانها براﻯ برپائی دنيايی نوين، درحال تكوين و نبرد هستند و سرنوشت بشريت و نسلهاﻯ آينده، با فرجام اين رودرروئی گره خورده است. دريك سوﻯ اين نبرد كه به پهناﻯ گيتی گسترده شده و مرزهاﻯ سياسی و ايدئولوژيك را درنورديده است، نيروهاﻯ دمكراسی، استقلال، آزادﻯ، عدالت و پيشرفت اجتماعی و صلح قرار گرفته است. اين نيرو، عليرغم تنوع دراشكال مبارزه و عليرغم انعكاس تمايلات و منافع طبقات و اقشار مختلف، درجهت تأمين آنچنان شرايط مناسبی درجهان كه درآن همه ملتها ضمن اتكاء به آزادﻯ تعيين سرنوشت خود وبنابه طبيعت وخواست خويش و ضمن برخوردارﻯ ازاصل همزيستی مسالمت آميز ملتها، بعنوان اساس زندگی مشترك انسانها بركره ارض وبراﻯ زدايش هرگونه جنگ و خشونت از حيات بشريت و چاره جوئی مؤثربراﻯ حادترين مسايل و مشكلات انسانها و درجهت بقاء و رشد تمدن مبارزه ميكند.ر
درمقابل اين نيرو، قدرتهاﻯ عظمت طلب، شوونيست، استبدادﻯ و توتاليتروارتجاعيون بنيادگرا، قرار گرفته اند كه عليرغم اشكال بروز خود در هيبت رژيمها و نظامهاﻯ مختلف ايدئولوژيك – سياسی و عليرغم تبلور خود در شكل احزاب و نيروهاﻯ سياسی گوناگون، براﻯ سد ساختن پيشرفت جوامع، پابرجايی انواع بهره كشی، جهل و فقر، دربند نگه داشتن ملتها و پايمال ساختن حقوق طبيعی آنها در دستيابی به دمكراسی و آزادﻯ و در انتخاب سيستم سياسی - اجتماعی خود و نفی استقلال و هويت ملی آنها، تلاش ميورزند.ر
ازآغازشكل گيرﻯ اين دوران جديد، در كوتاه ترين دوره زمانی تغييراتی در جهان روﻯ داده استكه هرگز درهيچ دوره اﻯ به عمق و جامعيت تغييرات ايندوره نبوده است. تغييراتی كه هر روزه حتی صف بنديهاﻯ درونی هريك از اين دو نيروﻯ متضاد را نيزدچار دگرگونی و تغيير می سازد. دوره ايكه سمت و سو و راستاﻯ اصلی آن را جابجايی فرماسيونها، فروپاشی نظامها و رژيمهاﻯ ديكتاتورﻯ درهرشكل و محتوا، تبديل آرمانهاﻯ انسانی به هدف هرگونه تحول اجتماعی - سياسی، جايگزينی تعقل بجاﻯ زورگويی در حل مشكلات جهانی، رهايی خود آگاهی ملی از جنبره ايدئولوژيها، گسترش مبارزه عليه ستم ملی و تلاش جهت كسب استقلال دراقصی نقاط جهان، ضرورت يابی هرچه بيشترعادﻯ سازﻯ مناسبات بين المللی و جارﻯ ساختن موازين اخلاقی وتثبيت ارزشهاﻯ انسانی دراين مناسبات، تشديد مبارزه براﻯ بقاﻯ تمدن و نجات طبيعت و غلبه بر فقر و بيسوادﻯ تشكيل ميدهد.ر
بررسی روند رويدادهاﻯ جهانی وتغيير وتحولات ايندوره حكايت از آن دارند كه گرايش و مضمون اصلی اين دوره نوين نيز با مقاومت سرسختانه نيروهايی مواجه است كه سعی درمتوقف ساختن چرخ تاريخ و پابرجائی وضعيت به سياق گذشته با توسل به هروسيله غيراخلاقی وممكن هستند. بنابراين ، نبايد گرايش اصلی اين مرحله نوين را حركتی مستقيم وگذراﻯ ساده، همانند كشانيده شدن خودبخودﻯ و اجبارﻯ كشورها از يك سيستم به سيستمی ديگر، همانند گذ شته درنظرگرفت. بلكه، آنرا بايد همچون دوران تاريخی درازمدت وآكنده ازمبارزه اﻯ سخت درنظر گرفت كه درطول آن تحولاتی گوناگون با خصايل و مضامين مختلف و بعضاً غير قابل پيش بينی وهمراه با پيروزيها وعقب نشينی ها، بطورتنگاتنگ درهم آميخته واستحاله ودگرگونی بسيار بغرنج و واحدﻯ را تشكيل ميدهند.ر
تغييرات بنيادين وعميق جهان درآخرين دهه سده گذشته تماماً مؤيد امر فوق هستند. طی ايندوره كوتاه، گرايش اصلی فاز نوين جهان، درشكست " سوسياليسم واقعاً موجود "، فروپاشی بسيارﻯ ازرژيمهاﻯ ديكتاتورﻯ جهان، زدوده شدن دوران جنگ سرد از حيات بشريت و حركت هر چه بيشتر جهان بسوﻯ دمكراسی، آزادﻯ و استقلال و اتحاد مجدد تعدادﻯ از كشورهاﻯ تقسيم شده جهان، تجلی يافت. تا جائيكه اگرتا اوايل آخرين دهه قرن بيستم، تنها يك سوم از ساكنان كره زمين در كشورهايی با " نظامهاﻯ دمكراتيك" زندگی ميكردند، امروز اين رقم به سه پنجم آن بالغ شده است.ر
" سوسياليسم واقعاً موجود" كه محصول يك هماوردﻯ غير واقعی و زودرس درمقابل جنبه هاﻯ غير انسانی بهره كشی و عظمت طلبی سرمايه دارﻯ عقب مانده با توسل به مطرودترين شيوه ها در روسيه تزارﻯ بود، خود در روند تكوين به مانع اصلی تحول و پيشرفت در شوروﻯ سابق مبدل شده وخلاقيت و ابتكار ميليونها انسان را به انجماد كشانيده وخالق ديكتاتورترين و مستبدترين رژيمهاﻯ ايدئولوژيك دربخشی ازدنيا گرديد. اين "سوسياليسم "، با اولين اقدام حزب كمونيست شوروﻯ، جهت بازسازﻯ آن تحت عنوان " پروسترويكا " به رهبرﻯ گارباچف، از هم پاشيد و اصلاح ناپذيرﻯ خود را عيان ساخت. اصلاحات گارباچف جهت نوسازﻯ " سوسياليسم واقعاً موجود " در شوروﻯ، بحرانهاﻯ سركوب شده و خفته در اعماق جامعه را به سطح كشانيد و باعث تلاطمات عظيمی چه در جامعه اروپاﻯ شرقی و چه در جهان گرديد.ر
در مقابل فروپاشی " سوسياليسم واقعاً موجود "، سيستم سرمايه دارﻯ كه تغييرات عميق و پردامنه اﻯ را دردهه هفتم و هشتم قرن گذشته از سر گذرانيده بود، توانست به يمن اين دگرگونی دوران جنگ سرد را با " پيروزﻯ" پشت سر بگذارد. توجه به عمق اين تغييرات نشان ميدهد كه اين دگرگونی در بطن اين سيستم، يك تغيير شكل ساده سرمايه دارﻯ رقابت آزاد نبوده، بلكه شكل كيفيتاً نوينی از شيوه توليد و سيستم مناسبات اجتماعی را بوجود آورده است. با اين كيفيت نوين، سرمايه دارﻯ توانسته است امكانات رشد و تكامل نيروهاﻯ مولده را همچنان در خود حفظ نموده و نه تنها به دستاوردهاﻯ مهمی در عرصه سياست، علم، حقوق، فلسفه و فرهنگ دراواخر سده گذشته نايل بيايد، بلكه با سياست ليبرالی محدود ساختن دخالت مستقيم دولت درتوليد و با تحرك بخشی بر مناسبات بازارومكانيسم هاﻯ رقابت و تحرك كارفرمايان و با گذار از اشكال مالكيت فردﻯ به اشكال مالكيت سهامی، نشانداده استكه از ظرفيت و قابليت حيات و دگرديسی بالائی برخورداراست.ر
اگرسرمايه دارﻯ درتاريخ بيش از سيصد ساله خود، مرحله " سرمايه دارﻯ ليبرال " را از بدو پيدايش خود تا پايان قرن نوزدهم ودر مرحله دوم از قرن نوزدهم تا پايان دهه هشتاد قرن بيستم " سرمايه دارﻯ امپرياليستی" را تجربه كرده است، اكنون اين سيستم وارد مرحله سوم خود بعنوان " سرمايه دارﻯ اجتماعی" شده است. زيرا كه دراين مرحله، سرمايه دارﻯ با اجتماعی شدن توليد، سرمايه و حيات اجتماعی و سياسی كشورهاﻯ سرمايه دارﻯ متمايز ميگردد. امروزه نه تنها ساختار نيروهاﻯ مولده و توليد در جوامع صنعتی متروپل، كيفيتی متفاوت از وضعيت آن در مراحل آغازين اين سيستم دارد، بلكه كاملاً وارد فاز نوينی از تغيير شده است. نقش اتوماسيون فزاينده ورشد سريع تكنولوژﻯ اطلاعات در توليد انبوه به حدﻯ رسيده استكه ضرورتاً دانش و علم را نه تنها به عنصرﻯ اساسی در ميان نيرو هاﻯ مولده جامعه مبدل ساخته، بلكه در ميان مواد كلاسيك توليد، مانند نيرو و انرژﻯ، دانش ازاهميتﻯ اساسی و تعيين كننده براﻯ ايجاد ارزش افزوده تبديل شده است. امروزه بدون دستيابی به دانش معاصر و بويژه به علم تكنولوژﻯ و اطلاعات، نميتوان از رشد صنعتی كشورهاﻯ موسوم به جهان سوم و حتی كشورهاﻯ پيرامونی جهان سرمايه دارﻯ نيز صحبتی بميان آورد.ر
در سالهاﻯ اوليه بعد از انقلاب ، مانع اصلی دربرابر بسيارﻯ از مبارزين تركمن براﻯ درك اينكه سرمايه دارﻯ و جامعه بورژوائی، نه بلورﻯ سخت، بلكه ارگانيسمی زنده و مستعد دگرگونی و تغيير بوده و در روند مداوم تبديل و تبدل قرار دارد، دردو عامل عمده ميتوان خلاصه نمود. عامل اول، تأثير شديد رمانتيسم انقلابی اوايل انقلاب و غالب بودن جو هيستريك ضد اجنبی حاكمان جديد مذهبی درجامعه و محصور بودن مبارزين تركمن در ديدگاههاﻯ ضد امپرياليستی و ضد غربی دربينش چريكهاﻯ چپگراﻯ مسلط بر جنبش ملی - دمكراتيك تركمن درمنطقه، بوده است. عامل بعدﻯ، غالب شدن ديدگاههاﻯ دگماتيستی و ساده انگارانه " گذار جبرﻯ از سرمايه دارﻯ به سوسياليسم" و لحظه شمارﻯ براﻯ مرگ محتوم اين سيستم در " دوره امپرياليسم بعنوان آخرين مرحله سرمايه دارﻯ"، با وساطت چپ سنتی و راستگرا، بر جنبش ملی - دمكراتيك خلق تركمن بوده است!ر
اما، ارزيابی وتحليل نوين ما ازسرمايه دارﻯ كه به واقعيت وجودﻯ خود اين سيستم استوار بوده وازاسطوره ها وتابوهاﻯ ايدئولوژيكی نيرو و سرچشمه نمی گيرند، ناظر براين حقيقت استكه اجتماعی شدن سرمايه كه ناشی از رشد و گسترش همه جانبه اشكال سهامی مالكيت ازاشكال فردﻯ آن بوده واين نظام را ازاين توانايی برخوردارساخته است كه تشديد تضاد ميان خصلت اجتماعی توليد و شكل سرمايه دارﻯ تملك را با تكامل اشكال مالكيت و هرچه اجتماعی كردن اين اشكال پاسخ بگويد. اين امراز يكسو، به تمركزگرائی سرمايه و جدايی سرمايه خصوصی از وسايل توليد وازحق اجير كردن واستثمار لجام گسيخته به شيوه سابق، مساعدت كرده است. از سوﻯ ديگر، اين امرموجبات گسترش شركتهاﻯ فراملی و بين الملی شدن سرمايه وخارج شدن آن ازكنترل وهدايت مطلق دولتها را فراهم آورده است. سياست خارجی كشورهاﻯ متروپل سرمايه دارﻯ نيزازاين دگرگونی بدور نمانده است.زيرا، اگردرگذشته، براﻯ استثمارو استعمار كشورهاﻯ پيرامونی و درحال رشد و جهت تأمين سركردگی بين المللی كشورهاﻯ متروپل سرمايه دارﻯ، از ابزار جنگ و زوز استفاده ميشده است، امروز براﻯ دستيابی به همين اهداف به علم وتكنولوژﻯ معاصر و به برترﻯ اقتصاد بازارآزاد و به دستاوردهاﻯ داخلی خود درعرصه تحكيم قانونمدارﻯ و به دمكراتيزه شدن حيات اجتماعی، سياسی و فرهنگی مردم خود تكيه ميكنند.ر
اما، تمامی اين دستاوردها و تغيير كيفی به معناﻯ قائل نشدن نقش و جايگاهی براﻯ آندسته از نيروهاﻯ اجتماعی و سياسی كه دركشورهاﻯ متروپل و پيرامونی آن، براﻯ دمكراتيزه كردن هر چه بيشتر حيات اجتماعی ملتهاﻯ خود دراين كشورها و براﻯ توزيع عادلانه تر ثروتهاﻯ ملی و جهت ترقی اجتماعی و لگام زدن به سياستهاﻯ نئوفاشيستی و برترﻯ جويانه بعضی ازاين كشورها در جهان مبارزه ميكنند، نيست. زيرا، اصولاً نمی توان تمامی تكامل و استحاله اين سيستم به شكل مدرن امروزه آنرا، بيرون از متن ستيزهاﻯ اجتماعی - طبقاتی جامعه بورژوائی درك كرد. واقعيتهاﻯ عينی سرمايه دارﻯ معاصر دركشورهاﻯ متروپل، نه تنها نشئأت گرفته ازالزامات عينی رشد و تكامل اقتصادﻯ آنها است، بلكه نتيجه مبارزه صدها ساله طبقه كارگر، روشنفكران ونيروهاﻯ دمكراتيك و ترقيخواه ميباشد.ر


*********

اگر سيستم سرمايه دارﻯ در كشورهاﻯ متروپل سيمائی خوشايند و دورنمائی خوش بينانه از رشد و تحول داشته و الگوئی والا از دمكراسی، آزادﻯ و رفاه اجتماعی براﻯ مردم خود ارائه داده است، اما وضعيت فلاكتبار و بحرانی كشورهاﻯ سرمايه دارﻯ پيرامونی، بويژه كشورهاﻯ موسوم به جهان سوم، معرف سيمائی متضاد و ديگر گونه ازاين سيستم است. پابرجائی و حتی تشديد روزمره فقر و نابرابريهاﻯ اجتماعی، ستم ملی، عقب ماندگی فاحش نسبت به كشورهاﻯ متروپل، گرسنگی، بيماريهاﻯ واگير، جنگ وخونريزﻯ، بيكارﻯ گسترده، بردگی جسمی و جنسی، تبعيض و ستم جنسی، راسيسم، سلطه حكومتهاﻯ استبدادﻯ و توتاليتر، ناهنجاريهاﻯ اجتماعی، تخريب لجام گسيخته محيط زيست و … طی قرنها سيطره سرمايه دارﻯ دراين كشورها، بيانگرآنستكه اين سيستم فی نفسه و بخودﻯ خود معجزه گرنبوده وبعنوان سيستم بلامنازع جهانی، هنوز نيز قادر نشده است در كليت خود براﻯ بشريت، پيشرفت عمومی و غلبه بر مسايل و مشكلات فوق را تأمين كرده و حكومتهايی دمكراتيك و روابط عادلانه اﻯ را بر جهان حكمفرما بسازد. بنابراين نميتوان اين سيستم را بعنوان نتيجه نهائی و آفرينش تفكر و روح جستجو گر بشريت آگاه و سيستمی غير قابل تغيير و جامد تلقی كرد.ر

*********

در ميان كشورهاﻯ سرمايه دارﻯ پيشرفته، سياستهاﻯ دولت آمريكا، بويژه بعد از دوران جنگ سرد، اين نظريه را هرچه بيشتر تقويت ميكند كه اين كشور نميتواند بدون اتكاء به ميليتاريسم، زورگوئی و نئوكلنياليزم به حيات خود ادامه بدهد. آمريكا كه جنگ سرد را با " پيروزﻯ" از سرگذرانيده است، تا بيش از يك دهه بعد از پايانيابی آن، خود نيز بشدت با عواقب و نتايج پايانی آن مواجه بوده است. مسايلی مانند بی معنا شدن وجود پيمان ناتو با فروپاشی پيمان ورشو، ازدست رفتن دستاويزهاﻯ سابق جهت دخالت در امور كشورهاﻯ ديگر، سركشی بسيارﻯ ازديكتاتوران مورد حمايت آن كه حكومت آنها معلول سياست دوران جنگ سرد آمريكا بوده و نافرمانی و شورش متحدين بنيادگراﻯ سابق اين دولت، چون بن لادن ها و ديگر گروهها تروريستی اسلامی كه از اواخر سالهاﻯ هفتاد ميلادﻯ، از الجزاير تا سين كيانگ چين با صرف ميلياردها دلارهزينه و با كمك متحدين امنيتی – نظامی منطقه ای آن، جهت مقابله ايدئولوژيكی با " پيشروﻯ كمونيسم" و عليه جريانات چپ و دمكرات در جهان سازماندهی شده بودند؛ و بلاخره ركود بی سابقه بازار فروش اسلحه وبحران مالی فزاينده كمپلكس هاﻯ صنعتی - نظامی آمريكا و قدرت يابی اروپا و ژاپن در عرصه اقتصادﻯ و تولد دوغول اقتصادﻯ نوين در آسيا، يعنی چين و هندوستان، مسايل بسيار مهمی بودند كه آمريكا سعی داشت با مكانيزمهاﻯ دوران جنگ سرد به مقابله با اين مسايل بپردازد. اما، بكارگيرﻯ اين مكانيزم، اين كشور را با عدم مشروعيت قانونی و اخلاقی در داخل و خارج ازآن مواجه ساخته و آنرا نه تنها با عدم مقبوليت افكار عمومی، بلكه با عكس العمل منفی بين المللی مواجه ساخته بود. دراين ميان واقعه تروريستی يازده سپتامبر، ضربه هولناكی به بشريت متمدن و بويژه به آمريكا وارد آورد، اما جرج بوش و راستگرايان حاكم بر آمريكا توانستند اين ضربه را به فرصتی تاريخی مبدل ساخته و مانع بحران مشروعيت اخلاقی و قانونی براﻯ پيشبرد سياستهاﻯ سلطه گرانه برجهان برسرراه راستگرايان محافظه كارافراطی درآمريكا را ازميان بردارند.ر
با پشتگرمی به اين "مشروعيت" استكه اكنون، اكراه و بی تفاوتی در مقابل روند تشنج زدائی و خلع سلاح اتمی و سلاحهاﻯ كشتار جمعی با خروج يكجانبه ازپيمان سالت – دو، امتناع از پذيرش پيمان كيوتو، تلاش براﻯ تسلط بر منابع و شريانهاﻯ نفتی جهان، بويژه در خاورميانه با دخالت خشونت بار در امور داخلی كشورهاﻯ اين منطقه، ايجاد بلوكبنديهاﻯ جديد نظامی - منطقه اﻯ، تقويت وگسترش بنيه تهاجمی ناتو، حفظ و گسترش پايگاههاﻯ نظامی سابق
خود در خارج از مرزها و استقرار نيروهاﻯ نظامی آن درقريب به دو سوم از كره زمين، جانبدارﻯ علنی در مسئله فلسطين و تقويت و تأمين امنيت متحد استراتژيك خود، اسرائيل به بهاﻯ سلب حق حيات طبيعی ملت فلسطين در سرزمين خود و در يك كلام توسل به هر وسيله ممكن براﻯ اعمال رهبرﻯ بلامنازع خود بر جهان، رئوس اصلی سياست خارجی دولت آمريكا بعد از پايانيابی دوران جنگ سرد را تشكيل ميدهد.ر
دولت آمريكا كه با دستيارﻯ انگلستان، بويژه از آغاز دهه 1980، تا پايانيابی دوران جنگ سرد، سياستهاﻯ خود را در قاره اروپا بصورت " موفقيت آميزﻯ"، پيش برده است، اكنون نيز با كمك همين متحد استراتژيك خود، نه تنها با بكارگيرﻯ اهرمهاﻯ اقتصادﻯ و شانتاژ، سعی درمنطبق ساختن سياست دول اروپائی با سياستهاﻯ خود درجهان و سلب استقلال سياستگزارﻯ خارجی آنها را دارد، بلكه از كاهش بودجه نظامی اين كشورها نيزجلوگيرﻯ بعمل آورده و با گسترش پيمان ناتو، كشورهاﻯ هرچه بيشترﻯ ازاين قاره را به هزينه گذارﻯ نظامی و به دايره حاميان سياستهاﻯ توسعه طلبانه خود در ديگر قاره ها ميكشاند. بنابه گزارش مؤسسه تحقيقات صلح استكهلم، اگر در دوران جنگ سرد از كل بودجه نظامی جهان، بيش ازشش هزار ميليارد دلار آن، تنها در قاره اروپا هزينه ميشده است، بعد از پايانيابی اين دوره و با گسترش ناتو به كشورهاﻯ حوزه بالكان و اروپاﻯ شرقی، نه تنها از اين بودجه نجومی در اين قاره كاسته نشده است، بلكه با افزايش تنشهاﻯ بين المللی هر چه بیشتر به آن افزوده ميگردد.ر
اين درحالی استكه هنوز نيز سازمان ملل متحد در تامين تنها بيست ميليارد دلار در سال، جهت مقابله با بيمارﻯ، گرسنگی، كاستن از شمار يك ميلياردﻯ بيسوادان جهان و جلوگيرﻯ ازمرگ و مير سالانه بيش از چهارده ميليون كودك در كشورهاﻯ عقب مانده دنيا، ناتوان مانده و تلاشهاﻯ اين سازمان در ا قناع كشورهاﻯ پيشرفته سرمايه دارﻯ، جهت افزايش كمكهاﻯ سالانه آنها به كشورها و مناطق عقب مانده جهان، از سی و سه دهم درصد به تنها يك صدم توليدات ناخالص ملی آنها، تاكنون ناموفق بوده است!ر
سياست دولت آمريكا و ديگر كشورهايی كه با خارج شدن جهان از وضعيت دو قطبی سابق و شتاب گرفتن روند تغيير و تحولات جهانی، بدنبال حادثه تروريستی يازدهم سپتامبر، سعی در بهره بردارﻯ ازآن براﻯ سلب استقلال و حق حاكميت ملی ديگركشورها را دارند، خطرات فراوانی را متوجه جامعه جهانی ميسازد. جهت مقابله با اين خطر و براﻯ جلوگيرﻯ ازاحياﻯ مجدد وضعيت دوران جنگ سرد و مقابله جهانی با خطر تروريسم بين المللی در هر شكل آن و حراست و شتاب بخشيدن به گرايش اصلی جهان، مبنی بر دمكراسی، آزادﻯ، استقلال و صلح و امنيت و پيشرفت عمومی، بايد نقش ووزن نهادها و ارگانهاﻯ بين المللی، چون سازمان ملل متحد درعرصه سياست جهانی ارتقاء بيابد. عملكرد و نقش سازمان ملل متحد بعنوان نهادﻯ مستقل و تنها مرجع قانونی و حقوقی بين المللی، تاكنون فارغ از تناسب نيروها در سطح جهانی نبوده و به همين دليل نيز اين سازمان، تاكنون نتوانسته است به جايگاه واقعی خود در عرصه بين المللی دست يابد. اين سازمان، ضمن تغيير ساختار كنونی خود كه مولود شرايط بعد از جنگ دوم جهانی و مربوط به دوران جنگ سرد است، اهرمهايی جهت اجراﻯ مصوبات و تصميمات خود، بطور مستقلانه ازدولتها دراختيار داشته وعرصه هاﻯ فعاليت آن نيز بايد گسترش يابد. ساختار شوراﻯ امنيت اين سازمان با توجه به شرايط كنونی جهان طورﻯ بايد تغيير وگسترش يابد كه تمامی كشورهاﻯ عضو، اين سازمان و اين شورا را نماينده واقعی خويش دانسته و خود را مقيد به اجراﻯ تمامی مصوبات آن بدانند.ر

ايران :ر

ايران، واحديست جغرافيائی كه ملتهاﻯ فارس، آذرﻯ، كُرد، بلوچ،عرب و تركمن بهمراه ديگر اقليتهاﻯ دينی، مذهبی و قومی، با فرهنگ، زبان و با سرزمين و تاريخ مشخص خود درآن زندگی ميكنند. اما، بی عدالتی، تبعيض و اعمال ستم ملی به خشن ترين شكل آن ازطرف حكومتهاﻯ مركزﻯ به نيابت ازطرف ملت حاكم براين اقليتهاﻯ ملی، ازمشخصه اصلی وتاريخی اين كشور بشمار ميآيد.ر
تاريخ سده اخيرايران را نيزعواملی چند كه هركدام نه بعنوان تعيين كننده ديگرﻯ، بلكه بعنوان روندﻯ واحد وارگانيك تأثيرﻯ مستقيم در شكل گيرﻯ سرنوشت مشترك ملتها واقوام ايران داشته وتأثيرﻯ متناقض وبازدارنده در حيات اجتماعی و سياسی آنها بر جاﻯ گذاشته است، تشكيل ميدهد. هر يك ازاين مؤلفه ها كه ريشه درتاريخ كهن اين كشوردارند، نه تنها خود گوياﻯ جايگاه، نقش و سهم هريك ازاين ملتها واقوام درتعيين سرنوشت خود وكشورهستند، بلكه بيانگر سيماﻯ واقعی و مشكلات و مصائب بيشمار آنها نيز هستند. شناخت دقيق اين مؤلفه ها وكنكاش و پی بردن به علل بنيانی پابرجائی آنها درحيات مردم ايران، خود ميتواند مبين طرح يك استراتژﻯ كلی براﻯ برون رفت ازعقب ماندگيها و ساير تنگناهاﻯ اساسی از حيات مردم باشد. اهم اين مؤلفه ها را ميتوان متشكل از عوامل ذيل دانست :ر
ر- اعمال سياست شوونيسم ملت حاكم از طرف حكومتهاﻯ تمركزگرا وعظمت طلب ايران برملتها واقوام ملی اينكشوردرطول تاريخ، به اصلی ترين سياست اين دولتها وبه وجه تشابه اصلی تمامی آنها مبدل شده است. پايمال شدن خشن حقوق ملی و فرهنگی ملل و اقوام ساكن در واحد جغرافيائی ايران بطور كاملاً سيستماتيك و پايدار نه تنها به عقب ماندگی و محروميت اين ملتها در تمامی عرصه ها، بلكه به رشد روحيه گريزازمركزونفاق و انشقاق و كشانيدن كشور به لبه پرتگاه " تجزيه طلبی" وبه تضعيف هرگونه اميد اين ملتها دردستيابی به حقوق ملی خود درچارچوب اين كشورمنجر شده است. اما، اگردولتهاﻯ مركزﻯ شوونيست ومستبده ايران، خود عامل اصلی ايجاد تفرقه وانشقاق دراين كشوربوده اند، جهت فريب و تحميق ملت حاكم، هميشه درمقابل خواست اتحاد برابرانه ملتها واقوام تحت ستم ايران، سلاح پوسيده مبارزه با " تجزيه طلبی" و " جدائی طلبی" را از نيام بركشيده و تاكنون با توسل به اين حيله و فريب بی پرواترين جنايات و هولناكترين ملت كشی ها را درايران مرتكب شده اند.ر
اتخاذ سياست شوونيسم ملت حاكم ازطرف دولتهاﻯ مركزﻯ ايران كه تاكنون ثمره اﻯ جزمتزلزل ساختن پايه هاﻯ اتحاد ملتها واقوام اينكشور را دربرنداشته است، بغيرازخاستگاه طبقاتی و ايدئولوژﻯ حاكم براين دولتها و جدا از وضعيت اقتصادﻯ - اجتماعی ايران، ريشه درتنگ نظريها و تقويت روحیه خود بزرگ بينی غير واقعی در ميان ملت حاكم باجعل تاريخ و فرهنگی برتر براﻯ اين ملت از طرف روشنفكران پان ايرانيست نسبت به ديگر ملتها واقوام ايران، تمركزگرايی نهادﻯ شده درطول زمان درساختاردولتی وسياسی كشور درشكل سلطنت و مذهب و دراستبداد آسيائی ريشه داردراين كشوردارد. پابرجائی اين وضعيت درايران، تاكنون دليل اصلی عقب ماندگی اجتماعی واقتصادﻯ كشور وعدم حركت جامعه بسوﻯ دمكراسی وآزادﻯ بوده است.ر
ويژگی خاص شوونيسم ملت حاكم درايران كه وجه تمايزآن با سياستهاﻯ شوونيستی و برترﻯ طلبانه، از نوع خود درجهان است، عبارت ازدوگانگی آن ميباشد. بدين معنا كه اين شوونيسم، در برخورد با قدرتهاﻯ بزرگ بيگانه فرومايه وزبون و ازخود بيگانگی ملی را بروز ميدهد، اما در مقابل ملتهاﻯ تحت ستم ايران، زورگو وعظمت طلب وسركوبگراست.ر
ر- مبارزه طولانی ملتها واقوام تحت ستم ايران درمقابل تمركزگرائی، عظمت طلبی و پايمال شدن خشن حقوق ملی، فرهنگی ومذهبی خود ازطرف دولتهاﻯ مركزﻯ مستبده و شوونيست وقت درايران، تاكنون يكی از مؤلفه هاﻯ اساسی جامعه ما بوده است. بدنبال وقوع جنگها و خونريزيهاﻯ استعمارگرانه درسرتاسرقرن نوزده براﻯ تجزيه تماميت ارضی و تقسيم سرزمين اكثريت ملتهاﻯ تحت ستم كنونی ايران وبا ضميمه شدن اجبارﻯ بخشی از سرزمين آنها به خاك ايران كنونی بوسيله بازيگران جهانی و منطقه اﻯ، اين ملتهاﻯ تقسيم شده عليرغم وجود شديدترين سياست شوونيستی دولتهاﻯ مركزﻯ ايران به اين سرنوشت شوم تاريخی خود تن درداده و سعی درانطباق خود با وضعيت جديد و تقويت احساس تعلق ملی خود به واحد جغرافيائی ايران را داشته اند. آنها هرچند مبادرت به تغيير مجدد جغرافياﻯ سياسی ايران جهت الحاق به سرزمين اصلی خود را نكرده اند، اما هيچگاه به اتحاد اجبارﻯ و نابرابرانه و به سياست استحاله خود درملت حاكم نيز تن درنداده و هيچ حكومتی درايران نيزنتوانسته است بدون متوقف ساختن ستم ملی بر اين ملتها و بدون شناسايی كامل حق برابرﻯ آنها با ملت حاكم، گريبان خود را از مسئله ملی و تنشهاﻯ اجتماعی ناشی ازآن برهاند.ر
ر- وجود منافع حدوداً مشترك اقتصادﻯ و احساس تعلق ملی به نسبت هاﻯ متفاوت دربين ملتها و اقوام تشكيل دهنده ايران به اين واحد جغرافيائی، يكی از زمينه هاﻯ اصلی دفاع مشترك اين ملتها و اقوام ازاين سرزمين درسده گذشته و يكی ازمشخصه هاﻯ اصلی جامعه ما ميباشد. ملتها و اقوام تحت ستم ايران، عليرغم عملكرد شديد ستم ملی و اقدامات غارتگرانه دولت مركزﻯ وسرمايه داران و زمينداران بزرگ وابسته به آن و به ملت حاكم در سرزمين خود، دردفاع ازايران، فداكاريها كرده و حماسه ها آفريده اند. اما حكومتهاﻯ مركزﻯ، در مقابل اشغال سرزمين اين ملتها ازطرف نيروهاﻯ خارجی، درمقاطعی ازتاريخ ايران، سياست سكوت و مماشات با اشغالگران را درپيش گرفته وحتی درمقاطعی براﻯ سركوبی ملتها واقوام تحت ستم ازقدرتهاﻯ بزرگ جهانی مدد گرفته اند.ر
حفظ و گسترش وحدت و تأمين دفاع مشترك ازطرف تمامی ملتها و اقوام تشكيل دهنده ايران درسده حاضر با توجه به تغيير كيفی جهان نسبت به سده گذشته و با مد نظر قراردادن تغييرات حاصله وغير قابل پيش بينی درجغرافيای سياسی جهان درعصر نوين بدليل جابجائی موازنه قدرت و منافع ملی قدرتهاﻯ بزرگ درعرصه جهانی، تنها وتنها ازطريق رفع ستم ملی ازاين ملتها وتقويت هرچه بيشترانگيزه ملی آنها براﻯ زيستن در چهارچوب واحد جغرافيائی ايران با شكستن تمركزگرائی و تشكل برابرانه آنها در چارچوب يك سيستم فدراتيو ودمكراتيك، مقدور خواهد بود. درغيراينصورت، نميتوان بدون تأمين برابرﻯ، حتی حرفی از وحدت اين ملتها واقوام نيزبميان آورد.ر
ر- وجود اختلافات فاحش طبقاتی دراشكال و در زمانهاﻯ متمادﻯ، يكی از وجوه بارز جامعه ايران بوده است. برهمين مبنا، مبارزه مشترك تمامی اقشار و طبقات ميانی و تحتانی جامعه ايران، جهت رهائی از يوغ بهره كشيهاﻯ ظالمانه طبقات و اقشار حاكم، يكی اززمينه هاﻯ عينی وحدت زحمتكشان همه ملل ساكن ايران ميباشد. ملتها و اقوام تحت ستم ايران كه بغيراز ستم ملی، قربانيان اصلی منافع آزمندانه وغارتگرانه زمينداران و سرمايه داران بزرگ وابسته به ملت حاكم و بعضاً خودﻯ هستند، بهمراه اقشار وطبقاتی از ملت حاكم كه مخالف اين غارتگرﻯ و خواستار تعديل اين بهره كشيهاﻯ ظالمانه و رفع سياستهاﻯ اقتصادﻯ ايران بربادده و ضد دمكراتيك و غيرعادلانه هيئت هاﻯ حاكمه در ايران ميباشند، مبارزات طولانی و سختی را تاكنون به پيش برده اند.ر
تاريخ سده گذشته و معاصر كشور ما از انقلاب مشروطه به اينسو، اگر از سويی شاهد غارتگرﻯ لجام گسيخته و جنايتكارانه ترين اقدامات نيروهاﻯ سلطه گر بيگانه درايران و دولتهای وابسته وغير وابسته به آنها بوده است، از سوﻯ ديگر نيز شاهد پرشكوه ترين و حماسيترين مقاومتها و پيكار مبارزين راستين راه استقلال، آزادﻯ، دمكراسی و عدالت و پيشرفت اجتماعی بوده است.ر

*********

با توجه به مؤلفه هاﻯ فوق، ميهن ما ايران، هر چند كشوريست با منابع سرشار معدنی و نفتی و با طبيعتی متنوع وبا امكانات رشد و پيشرفت اجتماعی و اقتصادﻯ فراوان، اما با مردمی نسبتاً فقير و روبناﻯ سياسی ديكتاتورﻯ استبداد نهادﻯ شده در شكل حكومت سلطنتی و دينی و با سابقه اﻯ طولانی و تاريخی در سركوبی مستمر ملتها و اقوام تحت تحت ستم دراين كشور ميباشد. عقب ماندگی فاحش درعرصه اقتصادﻯ، اجتماعی و فرهنگی، سيماﻯ اجتماعی و تاريخی اين كشور چند ملتی را تشكيل ميدهد. دليل اين وضعيت را در تسلط استبداد ديرپاﻯ آسيائی در تلفيق با عظمت طلبی و شوونيسم دراين كشور، تسلط طبقات و اقشارغارتگر بر منافع اقتصادﻯ و حيات اجتماعی و سياسی مردم و در نتيجه مسدود شدن راه نضج و رشد ملزومات سياسی و اجتماعی دمكراسی در جامعه و بوجود آمدن اختلافات فاحش طبقاتی و تكيه بر اقتصاد تك محصولی از طرف تمامی دولتهاﻯ وقت درايران كه آنها را فارغ از تكيه بر مردم و مردمدارﻯ در سياست و عدم تقويت اقتصاد داخلی و عدم سرمايه گذارﻯ براﻯ ايجاد اقتصاد چند محصولی كرده و بالاخره در نفوذ و حتی در مقاطی در تسلط قدرتهاﻯ بزرگ خارجی بر اين كشور با واسطه گرﻯ طبقات و اقشار غارتگر داخلی و حكومتهاﻯ مركزﻯ وقت در ايران، بايد جستجو كرد.ر
وضعيت فوق، در هيچ دوره اﻯ از تاريخ ميهنمان به وسعت و عمق خود در دوران حكومت سلطنتی پهلوﻯ نرسيده است. در اين دوره بود كه سيستم اقتصادﻯ - اجتماعی مسلط بر جامعه ايران در شرايطی كه درمقياس جهانی وارد مرحله رشد يافته خود شده بود، در شكلی عقب مانده و درتلفيق با استبداد نهادﻯ شده در شكل سلطنت، بر خلاف روند استقرار خود در جهان، بدون دخالت مردم ودربيگانگی كامل با ويژگيهاﻯ خاص جامعه ايران، استقرار يافت. اين مناسبات اجتماعی - اقتصادﻯ دير رسيده كه وابستگی به مراكز رشد يافته آن در جهان از وجوه بارز و اصلی آن بود، اگر از سويی براﻯ مقتضيات استقرار و رشد خود، عليه فئوداليسم و اشكال ملوك الطوايفی درايران بوده است، از سوﻯ ديگرنيز عليه هرگونه مظاهر دمكراسی، آزادﻯ و استقلال و حتی عليه رشد مستقلانه اين سيستم در شكل ملی آن در ايران بوده است. درايندوره سياست ايران، از راه هاﻯ گوناگون نظامی و سياسی و اقتصادﻯ كاملاً تابع سياستهاﻯ كشورهاﻯ متروپل سرمايه دارﻯ گرديده و ايران در تقسيم كاربين المللی اين سيستم، عمدتاً تبديل به صادر كننده مواد خام و بازارﻯ براﻯ مصرف كالاهاﻯ آن ودرمدار پيمانهاﻯ نظامی منطقه اﻯ براﻯ پيشبرد مقاصد جنگ سرد بجاﻯ حفظ بيطرفی خود، درجبهه امپرياليسم قرار گرفت.ر
عنصر لازم و ملزوم براﻯ حفظ اين سيستم غارتگرانه و وابسته درايران و در شرايط نضج وضعيت دوقطبی درجهان، استقرار روبناﻯ ضد دمكراتيك و تماميت گرايی بود كه رژيم سلطنتی پهلوﻯ وظيفه فوق را در طول سلطنت خود با قدرت تمام پيش برد. نابودﻯ انديشه و قلم، بيان، ممنوعيت احزاب، سنديكاها و اتحاديه هاﻯ مستقل ازدولت، شكنجه و كشتار مبارزين، تجاوز به جان، حيثيت، حقوق وامنيت هزاران هزارخانواده ايرانی و بوجود آوردن بختگی دهشت زا، بنام ساواك ازنتايج شوم چنين سياستی بوده است.ر
استقراراين سيستم وابسته وغارتگرانه، بهمراه تثبيت رژيم سلطنتی پهلوﻯ درايران، سرآغاز ستم ملی به معناﻯ واقعی آن درايران چند ملتی بوده است. رژيم پهلوﻯ، بعد از سركوبی خونين تمامی ملتها واقوام تحت ستم ايران كه تشكيل دهنده بيش از نيمی ازجمعيت ايران هستند، چندين دهه، سياست استحاله اين ملتها و اقوام را به نيابت ازطرف ملت حاكم درايران، بشدت به پيش برد. اين سياست، تمامی عرصه هاﻯ حيات سياسی، اجتماعی، اقتصادﻯ و فرهنگی اين ملتها و اقوام را در برميگرفت. اجراﻯ سياست شوونيسم " ملت بزرگ" ( پان ايرانيسم) در مناسبات ملی ازطريق سعی دراستحاله زبان و فرهنگ اين ملتها، جلوگيرﻯ ازتفاهم ملی بين آنها ازطريق پيشبرد سياستهاﻯ شوونيستی ودامن زدن به نفاق ملی و تلاش مداوم جهت توهين و تحميق ملتها و اقوام تحت ستم، تقسيم منطقه زيست آنها بين استانهاﻯ مختلف كشورجهت محروم ساختن هر يك ازآنها درداشتن اشتراك سرزمين و حيات اقتصادﻯ و اجتماعی واحد، انكار لجوجانه واقعيت چند ملتی بودن ايران، سياست اعمال تبعيض در رشد اقتصادﻯ مناطق زيست اين ملتها و تبديل اين مناطق تنها بعنوان تأمين كننده مواد خام و انرژﻯ صنايع مونتاژ مركزﻯ، باز گذاشتن دست بيگانگان در چپاول وغارت منابع طبيعی آنها بهمراه غارتگران وابسته داخلی، سركوب شديد هرگونه جنبش ملی - دمكراتيك، تلاش براﻯ بر هم زدن تركيب جمعيت اين ملتها ازطريق كوچهاﻯ اجبارﻯ، تمركزگرايی شديد در سيستم ادارﻯ كشور و … از رئوس سياست ضد ملی رژيم پهلوﻯ در مورد ملتها و اقوام تحت ستم ايران بوده است.ر
تداوم مبارزه مردم ايران، بر بسترعينی تحمل ناپذيرﻯ وضعيت فوق، تعميق بحران اقتصادﻯ و سقوط اخلاقی و سياسی رژيم شاه درترد افكارعمومی و تشديد تناقضات درونی خود رژيم، به نتيجه طبيعی و قانونمند خود يعنی بر پايی انقلاب و سرنگونی رژيم پهلوﻯ دربيست ودوم بهمنماه سال 1357، فراروئيد. اما از بطن اين انقلاب كه تأمين دمكراسی، استقلال و آزادﻯ و خواست هاﻯ عدالت پژوهانه توده هاﻯ مردم را هدف پيكارخود قرار داده و خواست رهائی از ستم ملی براﻯ ملتها و اقوام تحت ستم ايران درآن تبلور يافته بود، رژيم خمينی، بعنوان نتيجه زهرآگين سياستهاﻯ استبدادﻯ رژيم شاه، سر برآورد. قدرت گيرﻯ اين نيرو، محصول وجود استبداد سلطنتی دير پا درايران و سركوب مداوم و خشن نيروهاﻯ آزاديخواه، مترقی و ملی گرا و پابرجائی جهل، خرافه و بيسوادﻯ در ميان بخشهاﻯ معينی از مردم وباز گذاشته شدن دست روحانيت ارتجاعی، براﻯ ترويج خرافی ترين و سياه ترين جنبه هاﻯ مذهب شيعه دربين مردم و محصول كوتاهی دوره قيام بوده است. اين نيرو توانست سوار برامواج قيام توده ها و با استفاده ازاعتقادات مذهبی قشريترين و عقب مانده ترين بخشهاﻯ جامعه، رهبرﻯ خود را بر انقلاب تحميل نمايد. اين نيروﻯ بغايت ارتجاعی كه متعلق به سياه ترين دوران از تاريخ بشرﻯ بوده واز اعماق گور تاريخ برخاسته بود، بعنوان نيرويی سياسی مدرن نه نظر به سوﻯ آينده بلكه نظر به گذشته سياه از تاريخ بشريت داشت، وازفرداﻯ پيروزﻯ انقلاب، مبارزات و خواست هاﻯ عادلانه مردم را با استفاده ازاتوريته مذهبی رهبران دينی خود، با فريب و سركوب، جهت رسيدن به آرمانهاﻯ ارتجاعی خويش و براﻯ استقرار رژيمی تئوكراتيك بربستراستبداد ريشه دار نهادﻯ شده دراين كشور، هدايت نمود.ر
بدينسان رژيم برآمده ازانقلاب ايران جناياتی درايران آفريد كه حداقل در تاريخ نيم قرن گذشته اين كشور، نميتوان نظيرﻯ براﻯ آن يافت. ارمغان جامعه ايده آل ولايت مطلقه رژيم اسلامی خمينی براﻯ مردم ايران، چيزﻯ جز جنگ و خونريزﻯ، كشتاربی سابقه مبارزان راه استقلال و پيشرفت، تشديد فقر و گرسنگی، بيكارﻯ، گرانی گسترده، بی مسكنی و بی خانمانی، اختناق بی سابقه، ناامنی جانی و شغلی، ژرفاﻯ بی سابقه دامنه اعتياد به مواد مخدر، شكنجه وزندان، تعميق نابرابرﻯ زنان، بی آيندگی براﻯ نسل جوان، پرورش نسلی فناتيك و عقب مانده و بيسواد، فلج ساختن اقتصاد كشور و … نبوده است.ر
رژيم اسلامی ايران، بجاﻯ پاسخگوئی به خواست بر حق و ديرينه ملتها و اقوام و اقليتهاﻯ مذهبی و دينی تحت ستم دراين كشور، مبنی بر رفع ستم ملی و تأمين حقوق برابر آنها با ملت حاكم، با سياست شوونيسم مذهبی به مقابله خونين با آنها بر خاست. اين رژيم، بعنوان جانشين رژيم شاه، توانست فصلی تاريكترازاسلاف خود، به كارنامه مستبدان و ديكتاتوران دراعمال سياست شوونيستی در حق اين ملتها و اقليتهاﻯ قومی و مذهبی درايران بيافزايد.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، معتقد استكه براﻯ آغاز حركت جامعه چند ملتی ايران بسوﻯ هر گونه تحول مثبت و براﻯ استقرار دمكراسی، آزادﻯ و پيشرفت اجتماعی و اقتصادﻯ، رژيم جمهورﻯ اسلامی ايران، بعنوان مقدمترين و بزرگترين مانع اساسی در مقابل آن، بايد رفع شده و دستگاه عظيم بوروكراتيك، ايدئولوژيك ونظامی وامنيتی آن بايد از بين برده شود.ر
با توجه به وضعيت اجتماعی، اقتصادﻯ و فرهنگی جامعه، امكان گذار به دمكراسی بدون نهادﻯ ساختن آن درايران مقدوروممكن نخواهد بود. زيرا با در نظر داشت وضعيت موجود وعقب ماندگی جامعه درتمامی عر صه ها و در شرايط نابودﻯ كامل ملزومات اجتماعی و سياسی رشد دمكراسی در سطح جامعه از طرف رژيم اسلامی ايران صرفاً با تغيير سيستم اقتصادﻯ - اجتماعی موجود، نميتوان اميدﻯ به حركت خودبخودﻯ جامعه بسوﻯ دمكراسی وآزادﻯ داشت. بنابراين، تنها راه ايجاد ملزومات رشد دمكراسی در كليت جامعه، نهادﻯ ساختن آن از طريق مجلس مؤسسان برآمده ازآراﻯ آزادانه مردم و شركت نمايندگان كليه ملتها و اقوام تشكيل دهنده اينكشور درآن و تبلور دقيق و مؤجر حقوق مردم و اقليتهاﻯ ملی وقومی در قانون اساسی برآمده ازآن، است تا پشتوانه قانونی و اجرايی كامل دمكراسی در جامعه بعد از رژيم اسلامی، فراهم گردد. قانون اساسی ايكه بايد با سنگ پايه قرار دادن اعلاميه جهانی حقوق بشر در تنظيم آن، در تفكيك و استقلال كامل قوا از يكديگر، تقسيم قدرت ميان جمهوريهاﻯ فدرال ودولت فدراتيومتحده مركزﻯ ودر تصريح حقوق جمهوريهاﻯ فدرال ايران ودرتفكيك حوزه مذهب ودولت، صراحت كامل داشته و با برسميت شناختن كليه زبانهاﻯ عمده ملتهاﻯ تشكيل دهنده اينكشور و كليه اديان و مذاهب و لغو تمامی امتيازات ويژه مذهب رسمی موجود و با اعلام برابرﻯ تمامی آنها در برابر قانون، به استبداد حول محور تك زبانی و يك دينی و تك مذهبی تاريخی در ايران، براﻯ هميشه بايد خاتمه بدهد.ر
غلبه بر علل عينی و ذهنی وجود ديكتاتورﻯ و استبداد ريشه دار درايران، درآينده تنها از طريق درهم شكستن تمركزگرايی در سياست گذارﻯ، تقسيم قدرت اقتصادﻯ و سياسی بين جمهوريهاﻯ خودمختار با برقرارﻯ سيستمی فدراتيو وغير متمركز دراداره كشور وبا پايبندﻯ عميق به پلوراليسم سياسی و با تلاش مداوم و دراز مدت جهت بر طرف ساختن زمينه هاﻯ مادﻯ ديكتاتورﻯ كه همانا اقتصاد تك محصولی است، امكانپذير خواهد بود.ر

تركمنستان ايران :ر

تركمنستان ايران با طبيعتی متنوع و زيبا و ثروتهاﻯ زيرزمينی غنی و با فراورده هاﻯ متنوع خود نسبت بديگر مناطق ايران با سطح رشدﻯ متوسط از لحاظ اقتصادﻯ و اجتماعی و كشاورزﻯ "مكانيزه" شده محسوب ميشود. اما، در مقايسه با امكانات بالقوه ايكه براﻯ رشد و صنعتی شدن خود دارد، عقب ماندگی اين منطقه كاملاً مشهود ميباشد. ستم ملی وغارت ثروتهاﻯ ملی ملت تركمن، تاكنون مانع بروز خلاقيتها و ابتكارات اين ملت، جهت غلبه بر اين عقب ماندگيها و مانع اصلی در برابرتلاش آنها براﻯ دست يابی به استانداردهاﻯ بين المللی زندگی امروزﻯ انسانها بوده است. ملت تركمن هر چند تحت شديدترين ستم ملی در ايران، توانسته است از وجوه ملی خود چون فرهنگ، زبان، تاريخ و از سرزمين واحد خود دفاع و آنها را تا به امروز حفظ نمايد، اما در سرزمين خود هيچگاه بعنوان صاحب واقعی آن، خود حاكم بر سرنوشت خويش نبوده و ستم ملی مانع از زندگی اين ملت بنابه طبيعت و سرشت ملی خود درآن بوده است.ر
تحولات اقتصادﻯ و اجتماعی در تركمنستان ايران فقط تا حدودﻯ كه اين منطقه را به خوان يغماﻯ گسترده اﻯ براﻯ غاصبين زمين ومنابع طبيعی اين ملت و در جهتی كه اين منطقه را طبق سياستهاﻯ تمركزگرايی شديد اقتصادﻯ و تبعيض ملی ريشه دار درايران به انبار غله كشور تبديل سازد، پيش رفته است. رشد و گسترش صنايع نيزدراين منطقه، از حد ايجاد صنايع تبديلی كشاورزﻯ فراتر نرفته است. " مكانيزاسيون" كشاورزﻯ در تركمنستان ايران كه همراه با اصلاحات ارضی شاهانه در اين منطقه صورت گرفته است، نه محصول روند تكاملی اقتصادﻯ و نه نتيجه انباشت كلاسيك سرمايه در خود منطقه بوده و نه ريشه در رفرم ارضی راديكال و مردمی در قبل ازاصلاحات ارضی شاهانه و نه معلول تغيير سيستم ارباب – رعيت به سيستم سرمايه دارﻯ ارضی بوده است. بلكه، نتيجه هجوم سرمايه دارﻯ انحصارﻯ وابسته و بزرگ مالكی ارضی به اين منطقه و ريشه دراراضی غصبی رضا شاه و محمد رضا شاه داشته است. بنابراين، اين امر اگر از يكسو، در تقابل مستقيم با منافع اقتصادﻯ و ملی مردم تركمن پيش برده شد و مسئله ارضی را در منطقه از خصلتی دوگانه برخوردار ساخته و هر چه بيشتر با مسئله ملی اين ملت در آميخته است، از سوﻯ ديگر نيز اين مكانيزاسيون و اصلاحات و رفرمهاﻯ ارضی، نتوانست تمامی عرصه هاﻯ زندگی اين ملت را دربربگيرند.ر
ستم ملی در همه شئون زندگی سياسی، اجتماعی، اقتصادﻯ و فرهنگی ملت تركمن كاملاً مشهود ميباشد. در زمان رژيم شاه، در تركمنستان ايران قانون مفهوم چندانی نداشت و اين منطقه جولانگاه غاصبين سرزمين اين ملت و مأمورين عاليرتبه دولتی، ارتشی، ژاندارمرﻯ و ساواك بوده و آنها همه قدرت دولتی را درقبضه خود داشتند. مسئولين دولتی در تركمنستان ايران، از طرف مركز تعيين شده و ملت تركمن هيچگونه نقشی دراداره امور مربوط به خود را نداشت. بعلت هم مرز بودن تركمنستان ايران با اتحاد جماهير شوروﻯ و بدليل سابقه مبارزات طولانی اين ملت عليه حكومتهاﻯ مركزﻯ وقت درايران، اين منطقه، بويژه نواحی مرزﻯ آن، زير تسلط و كنترل شديد ساواك و پايگاههاﻯ جاسوسی آمريكا قرار داشت. جهت محروم ساختن ملت تركمن از ابراز وجود سياسی واحد، سرزمين واحد آن بين استانهاﻯ مختلف كشور تقسيم و حق طبيعی اين ملت در داشتن سرزمين واحد، پايمال شده بود. با وجود امكانات طبيعی سرشار اين منطقه، هيچ پروژه مهم اقتصادﻯ و صنعتی كه چهره منطقه را دگرگون سازد پياده نگرديده و برخلاف رشد متوسط اقتصادﻯ و اجتماعی خود، از نظر بهداشت و درمان عمومی و ديگر امكانات اجتماعی خود، از نظر بهداشت و درمان عمومی و ديگر امكانات اجتماعی و رفاهی يكی از مناطق عقب مانده ايران بوده كه هنوز روستاها و مناطقی در تركمنستان ايران را ميتوان يافت كه فاقد آب اشاميدنی و جاده ارتباطی با شهرها، درمانگاه و بيمارستان و … هستند. جهت استحاله اين ملت در ملت حاكم نه تنها به فرهنگ ملی آن اجازه هيچگونه رشد و بروز خلاقيتها در اين زمينه داده نميشد، بلكه با بروزهرگونه مظاهر ملی و جلوه آگاهی ملی، بشدت مبارزه ميشد. هيچگونه كتب ( بغير از چند اثر سانسور شده از شعرا و نويسندگان كلاسيك قرون گذشته اين ملت) و مطبوعات بزبان تركمنی و غير تركمنی از طرف روشنفكران اين ملت حق انتشار نداشته و تحصيل و تدريس و حتی تكلم در تمامی مراحل آموزش در مدارس و دانشسراها و مكاتبه و تكلم در ادارات دولتی در خود منطقه، بزبان خود اين ملت، كاملاً ممنوع بود. هيچ حزب و سازمانی و هيچ تشكل صنفی و سياسی و فرهنگی مستقل، امكان فعاليت آزاد نداشت.ر
با پيروزﻯ انقلاب درايران، هر چند افقهاﻯ نوينی در برابرملتها براﻯ رهايی از ستم ملی و اجتماعی گشوده شد، اما با برقرارﻯ سلطه سياه رژيم اسلامی خمينی بر سرنوشت ملتهاﻯ ايران، اهداف مردمی انقلاب نيزبرآورده نگرديد. رژيم اسلامی ايران، بمثابه وارث خلف رژيم شاه، ارثيه شوم پادشاهان و ديكتاتوران را درتركمنستان ايران پاس داشته و براﻯ حفظ و تداوم وجوه مختلف ستم ملی بر ملت تركمن، از هيچ جنايتی خوددارﻯ نورزيده است.ر
ويژگی خاص سياست شوونيستی رژيم اسلامی ايران از رژيمهاﻯ اسلاف خود، درآميختن شوونيسم با مذهب استكه تحت تئورﻯ " امت واحده اسلامی"، بجاﻯ تئورﻯ " پان ايرانيسم" سابق در ايران به خشن ترين شكل ممكن در حق ملتها و اقوام تحت ستم ايران، اعمال ميشود. اين رژيم توانسته است با توسل به تئورﻯ فوق و با استفاده از باورهاﻯ مذهبی عقب مانده ترين اقشار ملت حاكم بر ايران، آنها را دراعمال جنايات بيشمار خود درحق ملتها واقوام تحت
ستم ايران با خود همراه ساخته و درتركمنستان ايران، دو بار آتش جنگ عليه ملت تركمن را بدست ساكنين غير بومی اين منطقه شعله ور بسازد.ر
سياست خونين رژيم اسلامی ايران در تركمنستان ايران، آيينه تمام نمائی از سرشت ضد ملی و ضد انسانی آن است. تحميل دو جنگ خونين بر اين ملت و اعدام شريفترين فرزندان آن، شكنجه، زندانی و ترور مبارزين تركمن، اخراج پويندگان علم و دانش از آموزشگاههاﻯ عالی كشور بجرم عدم پذيرش تحجر ذهنی حاكميت وبجرم تركمن بودن آنها، آواره ساختن بهترين فرزندان اين ملت در كشورهاﻯ بيگانه، بجرم فعاليتهاﻯ سياسی و دمكراتيك در ميان ملت خود، برقرارﻯ قوانين جنگی درمنطقه، تبعيض شديد مذهبی، تعميق نابرابرﻯ زنان، گسترش بی سابقه اعتياد، كشتارتعداد بيشمارﻯ ازجوانان اين ملت با اعزام به مسلخ جنگ، مسلط ساختن بی شخصيت ترين و بدنام ترين عناصر غير بومی درهر شهر و روستا بر سرنوشت مردم تركمن، تلاش عنودانه براﻯ اسلاميزه كردن ( اسلام شيعه اثنی عشرﻯ) وجب بوجب ازمنطقه درستيز وحشيانه با آداب و سنن و مذهب ملی ملت تركمن، توهين به غرور وهويت ملی اين ملت و دشمنی با هر آنچه كه نمودﻯ از هويت ملی را در برداشته باشد، تلاش مداوم جهت غصب مجدد تمامی دستاوردهاﻯ مبارزات ملت تركمن در اوايل انقلاب در منطقه، پرورش نسلی بيسواد و فنات ازميان جوانان و نوجوانان تركمن براﻯ بكارگيرﻯ آنها درارگانهاﻯ سركوب و بعنوان خبر چينان محلی براﻯ ارگانهاﻯ امنيتی خود، گسترش فقر و فلاكت درمنطقه، نابودﻯ كامل آزادﻯ و دمكراسی درتمامی عرصه ها و … گوشه هايی از جنايات بيشمار رژيم تبهكار اسلامی در حق ملت تركمن ميباشد.ر
تمامی مظاهر ستم ملی بعد از انقلاب درتركمنستان ايران نه تنها تعديل نيافته است، بلكه روزبروز نيزدامنه آن گسترش می يابد. ملت تركمن بعد ازانقلاب هرچه بيشتر ستم ملی را بر دوش خود سنگين تر و خرد كننده تر احساس كرده و در سرزمين اباء و اجدادﻯ خويش كه خود بايد صاحب آن باشد، از طرف رژيم اسلامی حاكم برآن به حد انسانی درجه دوم تنزل داده شده و ازحقوقﻯ پائينتراز ساكنان بومی مستعمرات بعضی از كشورهاﻯ غربی در جهان برخوردار است. بنابراين، ملت تركمن، خواهان محو رژيم اسلامی ايران از حيات اجتماعی و سياسی خود و ساير ملتها و اقوام تحت ستم در ايران و خواستار پايان بخشيدن قطعی به تمركزگرايی ريشه دار و شوونيسم و استبداد ديرينه درايران واتحاد برابر حقوق تمامی ملتها و اقوام ايرانی در يك جمهورﻯ فدراتيو و دمكراتيك كه تضمين كننده استقلال داخلی هر يك ازاين ملتها واقوام باشد، است.ر

" كميسيون تدوين طرح برنامه و اساسنامه كانون"



طرح خودمختارﻯ كانون براﻯ جمهورﻯ
متحده فدراتيوايران :ر

فصل اول

اهداف كلی :ر

ر1. كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، سازمان ملی و دمكراتيك ملت تركمن درتركمنستان است كه همگام با نيروهاﻯ ملی، دمكرات، ترقيخواه وانقلابی ميهنمان، براﻯ تأمين همه جانبه و برقرارﻯ حكومتی دمكراتيك و فدراتيو درايران و جهت كسب حق تعيين سرنوشت ملت تركمن و ساير ملتها و اقوام تحت ستم ايران مبارزه ميكند.ر
ر2. آرمان نهايی كانون فرهنگی - سياسی، ايجاد جامعه اﻯ است مبتنی بر دمكراسی، ازادﻯ، عدالت، استقلال وصلح جامعه ايكه برطرف كننده كامل ونهائی ستم ملی، تمرگزايی واستبداد درعرصه هاﻯ مختلف وبهره كشيهاﻯ ظالمانه ازانسانها باشد.ر
3. كانون فرهنگی- سياسی، از مبارزات دمكراتيك، جنبش صلح و از مبارزات كليه طبقات و اقشارﻯ كه در سرتاسر جهان جهت احقاق حقوق حقه خود و بخاطر پيشرفت اجتماعی و نجات طبيعت مبارزه ميكنند و از جنبشهاﻯ رهايی بخش كليه ملتهاﻯ جهان عليه نيروهاﻯ سلطه گر و رژيمهاﻯ تمركزگرا و شوونيست با تمام قوا پشتيبانی ميكند.ر

فصل دوم

اصول پيشنهادﻯ كانون براﻯ حل مسئله ملی درايران :ر

ر4. اصل امحاﻯ هرگونه مظاهر تمركزگرايی و ساختار حكومتی انقياد ملتها و اقوام و برقرارﻯ ساختارﻯ فدراتيو درايران با مشاركت برابر حقوق تمامی آنها.ر
ر5. اصل برابرﻯ و استقلال ملل، صرفنظر از وسعت سرزمين و تعداد جمعيت آنها.ر
ر6. اصل برخوردارﻯ تمامی ملل از حق تعيين سرنوشت خويش بنابه طبيعت خود.ر
ر7. اصل امحاﻯ تمامی مظاهر نابرابرﻯ ملی موجود دركشور.ر

فصل سوم

مبانی خودمختارﻯ تركمنهاﻯ ايران :ر

ر8. منطقه جمهورﻯ خودمختار، تمامی سرزمين ملت تركمن درايران را شامل ميگردد. مرزهاﻯ جغرافيائی آن با در نظر گرفتن عوامل تاريخی، جغرافيائی، اقتصادﻯ وفرهنگی وخواست اكثريت ساكنان مناطق تركمن نشين و با درنظر گرفتن امكانات رشد آتی اين ملت، تعيين خواهد شد. حدود وثغورمرزهاﻯ جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، بدون موافقت اين جمهورﻯ غير قابل تغيير خواهد بود.ر
ر9. در منطقه جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، تمامی قدرت ناشی از مردم است. اين قدرت بوسيله نمايندگان مردم در شوراﻯ عالی تركمنستان ايران اعمال خواهد شد.ر
ر10. عاليترين ارگان اعمال قدرت مردمی، شوراﻯ عالی تركمنستان ايران خواهد بود. نمايندگان شوراﻯ عالی از طريق انتخابات عمومی و آزاد با رأﻯ مستقيم و مخفی، بمدت چهار سال انتخاب خواهند شد. حداقل سن براﻯ انتخاب كنندگان هيجده سال و براﻯ انتخاب شوندگان 25 سال خواهد بود. زن و مرد در انتخاب كردن و انتخاب شدن از حقوق متساوﻯ برخوردار خواهند بود.ر
ر11. شوراﻯ عالی تركمنستان ايران براﻯ اداره امور منطقه جمهورﻯ خودمختار، دولت خودمختارجمهورﻯ تركمنستان ايران را تشكيل خواهد داد. اين دولت صلاحيت اداره امور منطقه را داشته و در مقابل شوراﻯ عالی تركمنستان و مردم، مسئول خواهد بود.ر
ر12. حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، داراﻯ قانون اساسی خاص خود خواهد بود كه با درنظرگرفتن خصوصيات ملی، تاريخی و آداب وسنن ملت تركمن و مجموعه شرايط منطقه و براساس قانون اساسی كشورواعلاميه جهانی حقوق بشر، تدوين شده و در شوراﻯ عالی تركمنستان ايران بتصويب خواهد رسيد، حكومت فدراتيو مركزﻯ ايران، حق فسخ آنرا نخواهد داشت.ر
ر13. سيستم قضائی حكومت خودمختار با توجه به خصوصيات ملی و آداب وسنن ملت تركمن و براساس سيستم قضايی سرتاسرﻯ، تدوين خواهد شد.ر
ر14. تأمين نظم و امنيت داخلی منطقه جمهورﻯ خودمختار و تشكيل نيروهاﻯ انتظامی وامنيتی براﻯ اين منظورازوظايف حكومت خودمختار تركمنستان ايران خواهد بود. حفظ وحراست از مرزهاﻯ كشور در منطقه جمهورﻯ خودمختار، بعهده ارتش ملی دولت فدراتيو ايران با استفاد از پرسنل و نيروهاﻯ منطقه جمهورﻯ خودمختار خواهد بود. ارتش حق دخالت در امور داخلی منطقه خودمختار را نداشته و كليه نقل و انتقالات نظامی ارتش در تركمنستان ايران با موافقت و با نظارت دولت جمهورﻯ خودمختار منطقه خواهد بود.ر
ر15. درجمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، همراه بازبان ملی و رسمی آن يعنی زبان تركمنی، زبان سه اقليت عمده ساكن دراين منطقه يعنی آذربايجانيها وفارسها وكُردها نيزرسميت داشته وهرسهﻯ اين زبانها، همانند زبان تركمنی، زبان رسمی طبع ، نشر ومكاتبه دراين جمهورﻯ خودمختاربشمارخواهند آمد. درتمامی ادارات ومؤسسات منطقه جمهورﻯ خودمختار، هرسه اين زبانها، رسميت داشته ومكاتبات ارگانها وادارات منطقه خودمختاربا دولت فدراتيومركزﻯ وبا سايرنواحی كشوربه هرچهار زبان رسمی وقانونی خواهد بود. اما، آموزش زبان تركمنی، بعنوان زبان ملی اين جمهورﻯ در تمامی مدارس اقليتهاﻯ ملی در منطقه، ازكلاس چهارم ابتدائی، الزامی خواهد بود.ر
ر16. امورمربوط به روابط خارجی ( سياسی و اقتصادﻯ)، دفاع ملی، برنامه ريزﻯ دراز مدت اقتصادﻯ و سيستم پولی، دراختيار دولت فدراتيو مركزﻯ خواهد بود. نمايندگان جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران در اداره اموردولت فدراتيو مركزﻯ، شركت مستقيم خواهند داشت.ر
ر17. وسايل ارتباط جمعی، ازقبيل راديو وتلويزيون، واقع درمنطقه حكومت جمهورﻯ خودمختار وطبع ونشركتب، نشريات وغيره، تحت قوانین مطبوعاتی اين حكومت اداره خواهند شد.ر

فصل چهارم

حقوق ساكنان منطقه جمهورﻯ فدراتیو:ر

ر18. حكومت جمهورﻯ خودمختارتركمنستان ايران، آزادﻯ فعاليت سياسی، عقيده، بيان، قلم و آزادﻯ تشكيل هرگونه تشكل صنفی و سياسی از قبيل سنديكاها، اتحاديه هاﻯ كارگرﻯ و دهقانی و انجمن ها و سازمانهاﻯ دمكراتيك و نيز آزادﻯ اعتصاب، تحصن و تظاهرات را تضمين خواهد نمود. در جمهورﻯ تركمنستان ايران، حق انتخاب و شغل و محل زندگی خدشه ناپذير خواهد بود.ر
ر19. اقليتهاﻯ ملی ساكن در تركمنستان ايران، از قبيل آذربايجانيها، فارسها، قزاقها، كُردها، بلوچ ها و ارامنه وغيره با تركمنها حقوق متساوﻯ داشته و حق تحصيل در مدارس و مؤسسات عالی به زبان مادرﻯ خود وازحقوق انتخاب كردن و انتخاب شدن به تمامی ارگانهاﻯ انتخابی برخوردار خواهند بود.ر
ر20. تلاش براﻯ تأمين كار و تضمين حقوق بيكارﻯ، براﻯ همه ساكنان منطقه جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران و افزايش حقوق بازنشستگی، ازجمله وظايف اصلی وهميشگی دولت جمهورﻯ خودمختار خواهد بود. زن و مرد در خانواده و جامعه، حقوق متساوﻯ داشته و در مقابل كار يكسان، حقوق يكسان دريافت خواهند نمود.ر
ر21. در منطقه حكومت جمهورﻯ خودمختار، داشتن هرگونه عقيده مذهبی آزاد است. پيروان هيچيك ازاديان ومذاهب، بخاطر داشتن و يا نداشتن مذهب و يا دين خاصی مورد تعقيب و مؤاخذه قرارنخواهد گرفت. پيروان همه اديان و مذاهب، در مقابل قانون از حقوق يكسان برخوردارخواهند بود. حكومت جمهورﻯ خودمختارتركمنستان بر روحانيون ميهن پرست و مترقی ازهردين ومذهبی ازلحاظ مادﻯ و معنوﻯ كمكهاﻯ لازم را خواهد نمود وامكانات لازم براﻯ تبليغ و گسترش باورهاﻯ دينی آنها و ايجاد پرستشگاههاﻯ خاص تمامی ادیان و مذاهب را فراهم خواهد آورد.ر

فصل پنجم

سياست اقتصادﻯ و اجتماعی :ر

ر22. تأمين پيشرفت اقتصادﻯ از طريق برنامه ريزﻯ علمی در منطقه تركمنستان ايران با توجه به سياست كلی اقتصادﻯ كشور با دولت خودمختار تركمنستان خواهد بود. برنامه اقتصادﻯ دولت جمهورﻯ خودمختار، سمتگيرﻯ رفع عقب ماندگی اقتصادﻯ و اجتماعی ناشی از ستم ملی و رعايت اصل همگونی مناطق مختلف تركمنستان ايران، از لحاظ رشد اقتصادﻯ و اجتماعی را خواهد داشت. بنابراين درصورت كسر درآمد دولت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران براﻯ تأمين اين اصل، جبران كسرﻯ آن با دولت فدراتيو متحده مركزﻯ خواهد بود.ر
ر23. تنها راه پيشرفت اقتصادﻯ واجتماعی تركمنستان وتمامی ايران، صنعتی كردن كشوربا استفاده ازآخرين دستاوردهاﻯ علمی وفنی باتوجه به شرايط اقليمی وانسانی آن است. براين اساس، ايجاد وگسترش صنايع مستقل ومختلط با دولت فدراتيومتحده متحده درتركمنستان ومكانيزه كردن همه جانبه كشاورزﻯ ودامپرورﻯ كه درخدمت رفع نيازمنديهاﻯ كنونی ودرجهت رفع عقب ماندگيهاﻯ صنعتی منطقه وكشور باشد. ازجمله وظايف اصلی واستراتژيك دولت جمهورﻯ خودمختاربشمارخواهد آمد.ر
ر24. سرمايه گذارﻯ بزرگ درعرصه ايجاد صنايع پيشرفته ومكانيزاسيون كشاورزﻯ منطقه و ايجاد كشت وصنعتهاﻯ بزرگ، تنها درمحدوده اختيارات دولت جمهورﻯ خودمختار خواهد بود. در عين حال دولت خودمختار تركمنستان ايران، در صورت لزوم ميتواند براﻯ ايجاد صنايع فوق، در صورت موافقت شوراﻯ عالی تركمنستان ايران، دست به سرمايه گذارﻯ مشترك با سرمايه گذاران بزرگ خارجی و داخلی زده و وظيفه حمايت از صنايع كوچك و متوسط كه توسط بخش خصوصی و تعاونيها ايجاد ميگردد را برعهده خواهد داشت.ر
ر25. كانها، آبها، جنگلها و مراتع كه ثروت عمومی بشمار ميروند، ملی اعلام شده و دولت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران با همكارﻯ دولت فدراتيومتحده مركزﻯ ازآنها بنفع تمامی مردم ايران، با رعايت اولويت استفاده ازآنها در خود منطقه تركمنستان، بهره بردارﻯ خواهد نمود.ر
ر26. تلاش در جهت افزايش بازدهی كشاورزﻯ در واحد سطح، از طريق مكانيزه كردن آن و داير نمودن زمينهاﻯ باير، استفاده از آبهاﻯ جارﻯ، بهره بردارﻯ معقول ازآبهاﻯ زيرزمينی وايجاد ساختمان سدها، بخش اصلی سياست اقتصادﻯ دولت خودمختار، درعرصه پی ريزﻯ زيربناﻯ اقتصاد كشاورزﻯ منطقه خواهد بود.ر
ر27. حكومت جمهورﻯ خودمختار، براﻯ حمايت از خيل عظيم مصرف كنندگان، اقدام به حمايت از بازرگانان متوسط، بخصوص از توزيع كنندگان خرد نموده وسياست كنترل برنرخ گذارﻯ كالاها را با توجه به سطح درآمد عمومی و واردات وتوزيع با برنامه ازطرف بخش خصوصی، جهت حمايت از توليد كنندگان داخلی را مبذول خواهد داشت.ر
ر28. حمايت همه جانبه ازدامپروران از طريق اصلاح نژاد دامها، گسترش خدمات دام پزشكی، اختصاص و تعميم مراتع در مناطق مختلف، اختصاص امكانات ويژه براﻯ رفع حوايج ضرورﻯ دامپروران، توجه خاص به تأمين مسكن ارزان براﻯ دامپروران درمحل ييلاقها و قشلاقها و … ازسياست اصلی دولت خودمختارتركمنستان، درمورد دام ودا مپروران درمنطقه خواهد بود.ر
ر29. گسترش، ايجاد و مرمت شبكه هاﻯ راه و راه آهن، براﻯ رونق اقتصادﻯ منطقه و تسهيل رفت و آمد، يكی از وظايف اصلی دولت جمهورﻯ خودمختار خواهد بود.ر
ر30. داشتن مسكن مناسب يكی از اساسيترين و ابتدائی ترين حقوق و خواست انسانها است. حكومت جمهورﻯ خودمختار، براﻯ ايجاد مسكن مناسب و واگذارﻯ آن با نازلترين قيمت به تمامی زحمتكشان شهر و روستا، تمهيدات عاجلی اتخاذ خواهد نمود.ر
ر31. سياست مالياتی حكومت خودمختار بر مبناﻯ بحداقل رسانيدن ماليات گيرﻯ مستقيم و غير مستقيم از مردم و بستن مالياتهاﻯ تصاعدﻯ بر درآمد حكومت فدراتيومتحده مركزﻯ و ارگانهاﻯ دولتی خودمختار، در منطقه استوار خواهد بود. ر
ر32. كارگران :ر
الف – هيچ قانون كارﻯ بدون تأئيد اكثريت كارگران در منطقه حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان، رسميت نخواهد داشت.ر
ب – برخوردارﻯ كارگران از حق ايجاد تشكلهاﻯ صنفی و سياسی خود.ر
پ – برخوردارﻯ ازحق اعتصاب، تظاهرات و تحصن.ر
ت – تلاش براﻯ برقرارﻯ اصل چهل ساعت كار درهفته وهشت ساعت كار در روز با تعطيلی دو روز درهفته و يكماه مرخصی سالانه با پرداخت حقوق.ر
ج - تعيين حداقل دستمزد متناسب با هزينه زندگی.ر
چ – بهبود شرايط كار و حمايت از كارگران بهنگام بيمارﻯ و حوادث ناشی از كار و برخوردارﻯ ازمزاياﻯ بيمه و تأمين شرايط ايمنی محيط كار.ر
ح – افزايش حقوق بازنشستگی، متناسب با سطح زندگی. ر
خ – بكار گماردن كودكان و نوجوانان تا سن هيجده سالگی ممنوع خواهد بود. مگر در شرايط كارآموزﻯ كه آن نيز با حقوق ويژه و با نظارت وزارت كار دولت خودمختار همراه خواهد بود. ر
ر33. دهقانان :ر
الف – وظيفه دولت جمهورﻯ خودمختار استكه براﻯ حل قطعی مسئله زمين، اصلاحات ارضی عميق و بنیادين با شركت مستقيم دهقانان با سمت و سوﻯ حل آن بنفع زحمتكش ترين اقشار منطقه، از جمله دهقانان بی زمين و كم زمين تلاش عاجل نماید.ر
ب – تعيين ميزان حداقل و حداكثر زمين براﻯ هر فرد در منطقه جمهورﻯ خودمختار تركمنستان، از وظايف شوراﻯ عالی تركمنستان خواهد بود.ر
پ – داير كردن زمينهاﻯ باير و واگذارﻯ آن به دهقانان بی زمين و كم زمين.ر
ت – برسميت شناختن اتحاديه هاﻯ منطقه اﻯ و سراسرﻯ دهقانان و تشويق و حمايت دهقانان در تشكيل و ايجاد هرگونه تشكل خاص خود.ر
ج - تشويق و حمايت دهقانان جهت كشت دست جمعی در شكل شورائی بر روﻯ زمينهاﻯ مكانيزه بزرگ و يا بصورت تعاونی و يا دراشكال پيشنهادﻯ خود دهقانان و حمايت سياسی و مادﻯ كامل از اين تشكلها.ر
چ – تأمين ماشين آلات كشاورزﻯ منطقه، با واگذارﻯ وامهاﻯ درازمدت و سهل الوصول به دهقانان جهت خريد ماشين آلات كشاورزﻯ.ر
ح – تأمين بذراصلاح شده، كود و سموم.ر
خ – ايجاد وگسترش شبكه فروشگاههاﻯ تعاونی وخصوصی درروستاهاﻯ منطقه، جهت رفع مايحتاج روستائيان.ر
د – قيمت گذارﻯ مناسب برمحصولات دهقانان وريشه كنی سلف خرﻯ از طريق دراختيارگذاشتن وام دولتی به روستائيان ودهقانان با حداقل بهره وبيمه محصولات دهقانان درمقابل حوادث طبيعی.ر
ذ - برنامه ريزﻯ درازمدت براﻯ بهبود شرايط زندگی دهقانان و روستائيان و نوسازﻯ تمامی روستاهاﻯ منطقه منطبق با شرايط امروزه زندگی.ر
ر – تأمين ارتباط تمامی روستاها با شهرهاﻯ منطقه وكشور، ازطريق گسترش وايجاد شبكه راهها، مخابرات و سايرامكانات.ر
ز – گسترش شبكه بهدارﻯ ودرمانگاهها، جهت برخوردارﻯ روستائيان و دهقانان ازامكانات پزشكی ومبارزه براﻯ ريشه كنی امراض واگير.ر
ر34. زنان :ر
الف – زنان درتمامی عرصه هاﻯ توليد وزندگی با مردان برابرحقوق خواهند بود.ر
ب – منع زنان ازكار دررشته هايی كه براﻯ سلامتی آنان مضر است.ر
پ – زنان شاغل، دوماه قبل از تولد نوزاد و شش ماه بعد از زايمان، مرخصی با حقوق خواهند داشت.ر
ت – ايجاد مهد کودک و شيرخوارگاهها درتمامی مراكز توليدﻯ كه زنان درآنها بكاراشتغال دارند.ر
ر35. قاليبافان :ر
الف – ايجاد كارگاههاﻯ قاليبافی دولتی ويا تعاونی و خصوصی وبرخوردارﻯ زنان قاليباف ازحق بيمه، بازنشستگی وايجاد شيرخوارگاهها ومهد كودك درجنب اين كارگاهها براﻯ نگهدارﻯ وتربيت فرزندان خردسال قاليبافان باهزينه دولت و تعاونيها و شرکتهای خصوصی.ر
ب – جارﻯ ساختن قانون كار، در مورد تمامی قاليبافان، جهت برخوردارﻯ آنها از مزاياﻯ قانونی.ر
پ – محدود ساختن نقش واسطه ها و دلالان قالی، همگام با ايجاد شغل مناسب براﻯ آنها و تشويق آنان به انتقال سرمايه خود به بخشهاﻯ توليدﻯ در صنايع قالی وقاليبافی و يا دررشته هاﻯ توليدﻯ ديگر.ر
ت – ايجاد كارخانه هاﻯ ريسندگی و بافندگی در تركمنستان ايران.ر
ر36. صيادان :ر
الف – خلع يد كامل از اربابان دريا.ر
ب – تشكيل تعاونيهاﻯ صيادان و قانونی ساختن آنها و تدوين قانون كار ويژه با شركت مستقيم خود صيادان، جهت برخوردارﻯ آنها از تمامی مزاياﻯ حقوق قانونی و طبيعی خود مانند: برخوردارﻯ از حق بيمه، حق بازنشستگی و تضمين حقوق بازنشستگی متناسب با سطح زندگی، دريافت حقوق درفصول تعطيلی صيد و …ر
پ – تأمين امنيت جانی صيادان، ازطريق تجهيزتمامی مراكز صيد با وسايل ايمنی كامل با برقرارﻯ استانداردهاﻯ بين المللی درامر صيد و صيادﻯ.ر
ت – پايبندﻯ كامل به اجراﻯ قوانين بين المللی درامر صيد، جهت بهره بردارﻯ معقول از دريا و جلوگيرﻯ از انقراض نسل ماهيان كمياب و غضروفی.ر
ج – ايجاد مسكن مناسب در تمامی صيدگاهها، متناسب با شرايط امروزﻯ وايجاد اماكن فصلی كارگران و تشويق مادﻯ بخش خصوصی و تعاونيها براﻯ ايجاد فروشگاهها در صيد گاهها براﻯ رفع مايحتاج ضرورﻯ و روزمره صيادان و ايجاد درمانگاه در صيدگاههاﻯ مركزﻯ.ر
چ – قيمت گذارﻯ مناسب بر صيد صيادان.ر
ح – دگرگونی شيوه صيد ازاشكال سنتی وقديمی آن به اشكال مدرن امروزﻯ.ر
خ – ايجاد كارخانه هاﻯ كنسرو سازﻯ و ديگر صنايع تبديلی ماهی و صنايع مربوط به امر صيد و صيادﻯ و برخوردارﻯ صيادان از حق كار در فصول تعطيلی صيد و يا دريافت حقوق بيكارﻯ دراين فصول.ر
فصل ششم
سياست فرهنگی :ر
ر
ر37. زبان تركمنی، زبان ملی ويكی از زبانهاﻯ رسمی منطقه جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران خواهد بود. حكومتهاﻯ تمركزگرا و شوونيست، طی ادوار طولانی از طريق امحاﻯ زبان و فرهنگ ملی ملت تركمن، سعی دراستحاله اين ملت در ملت حاكم نموده اند؛ مكاتبه و تكلم بزبان تركمنی در تمامی مجامع عمومی، مدارس و ادارات غير قانونی بوده و هست. از سوﻯ ديگر هيچ زبانی، بدون حمايت ملی و دولتی نه تنها به پويائی بلكه به حيات خود نيز نميتواند ادامه بدهد. ازاينرو، حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان، جهت رفع تمامی اين محدوديتها و كمبودهاﻯ تاريخی، با ايجاد دانشكده و انستيتوهاﻯ زبان و ادبيات تركمنی، تعيين شيوه واحد نوشتارﻯ براﻯ زبان تركمنی، ترجمه آثارنويسندگان و شعراﻯ كلاسيك ايران و جهان بزبان تركمنی و … اقدامات ويژه و عاجلی را صورت خواهد داد.ر
ر38. مكاتبات ادارات ومؤسسات منطقه خودمختار با مركز و ساير نواحی ايران، بزبانهاﻯ رسمی اين منطقه، تركمنی، آذربايجانی، كُردﻯ و فارسی صورت خواهد گرفت.ر
ر39. زبان تركمنی بعنوان زبان ملی منطقه جمهورﻯ خودمختار، در كليه سطوح آموزشی تدريس و آموزش داده خواهد شد و در مدارس اقليتهاﻯ ملی منطقه، آموزش آن ازكلاس چهارم ابتدائی، الزامی خواهد بود.ر
ر40. تمامی اقليتهاﻯ ملی درمنطقه جمهورﻯ خودمختارتركمنستان ايران، حق ايجاد مدارس بزبان مادرﻯ خود را خواهند داشت. براﻯ ترويج زبان و ادبيات آنها، امكانات متساوﻯ با تركمنها، ازطرف دولت خودمختار تركمنستان ايران دراختيار آنان گذاشته خواهد شد.ر
ر41. اجبارﻯ ساختن آموزش تا پايان دوره ابتدائی و تقبل هزينه تحصيلی از طرف دولت خودمختار در تمام دوره هاﻯ تحصيلی، منجمله در سطح دانشگاهها. ر
ر42. حمايت و توجه كامل به هنرمندان، دانشمندان، نويسندگان، معلمين و شعراﻯ تركمن و غیر ترکمن در منطقه، ازوظايف اساسی دولت خودمختار خواهد بود.ر
ر43. آثار باستانی كه بيانگرافتخارات گذشته هرملت و گوياﻯ تاريخ، فرهنگ و تمدن آنهاست، از طرف دولت خودمختار حراست شده و جهت كشف و مرمت بناهاﻯ تاريخی، اقدامات لازم بعمل خواهد آمد.ر
ر44. به روشنفكران تركمنستان ايران بر حسب استعداد و تخصص آنها، كار علمی و فنی واگذار شده و جهت بالا بردن ميزان تخصص آنان در دانشگاهها ومراكز علمی كشور و خارج ازآن، امكانات ويژه اﻯ از طرف دولت خودمختارفراهم خواهد گرديد.ر
ر45. ايجاد تسهيلات لازم جهت حفظ و پرورش اسبهاﻯ اصيل تركمنی و حمايت مادﻯ از پرورش دهندگان آن.ر
ر46. حفظ و گسترش ورزشهاﻯ ملی و تربيت و حمايت از ورزشكاران.ر
ر47. حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، جهت غنا بخشيدن و رشد سطح فرهنگی مردم، اقدام به تأسيس و ايجاد مراكز علمی، تحقيقی و فرهنگی، مانند : فرهنگستان علوم، تئاتر، سينما ونيز مراكز ورزشی، آموزشگاههاﻯ عالی و دانشگاه و دانشكده ها خواهد نمود.
ر
" كميسيون تدوين طرح برنامه و اساسنامه كانون "



طرح اساسنامه كانون

فصل اول

كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران :ر


كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، سازمان ملی و دمكراتيك ملت تركمن در تركمنستان ايران استكه همگام با نيروهاﻯ مترقی، ملی گرا و انقلابی ايران، براﻯ تأمين دمكراسی همه جانبه، برقرارﻯ حكومتی فدراتيو و دمكراتيك در ايران وجهت كسب حقوق حق تعيين سرنوشت ملت تركمن و ساير ملتها و اقوام تحت ستم ايران، مبارزه ميكند.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن در فعاليت عملی خود، با حركت از منافع ملی ملت تركمن، سازمانی ايدئولوژيكی نبوده و براساس تشكل داوطلبانه و آگاهانه عناصر پيشرو، مبارز و مترقی تركمنستان ايران كه برنامه و اساسنامه آنرا بصورت كلی می پذيرند، تشكيل شده است.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن، وارث و ادامه دهنده مبارزات طولانی ملت تركمن بوده و بر اين مبنا، تأمين حق تاريخی اين ملت، يعنی حق تعيين سرنوشت بدست خويش در چارچوب ايرانی آزاد، مستقل، دمكراتيك و برخوردارازعدالت اجتماعی را بزرگترين وعاليترين آرمان اجتماعی و سياسی خود، اعلام ميدارد.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن بعنوان سازمان پيگيرترين و صادقترين انقلابيون، مبارزين و روشنفكران تركمن، مدافع استقلال، حاكميت ملی ملت تركمن، بر سرزمين خود، مدافع منافع عمومی كشورو مبلغ پيگير تفاهم ملی بين تمامی ملتها و اقوام ساكن درايران ميباشد. بر همين مبنا، كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن، عضو فعال و لاينفك جنبش انقلابی، مترقی و ملی درايران بوده و اعضاء و هواداران خود را با روحيه مبارزه پيگير و قاطع، عليه هرگونه مظاهرشوونيسم و ناسيوناليسم ارتجاعی درايران چون، پان ايرانيسم، پان اسلاميسم، پان تركيسم، پان عربيسم و … تربيت می نمايد.ر
كانون فرهنگی - سياسی، معتقد استكه تمامی اشكال بروزشوونيسم درايران، مانعی بزرگ در راه برپائی تفاهم ملی و زندگی مسالمت آميز ملتها واقوام ساكن درايران وانحرافی بزرگ ازمبارزه مشترك آنها عليه بی عدالتﻯ هاﻯ موجود درجامعه وعقايدﻯ متعلق به دوران جهالت انسانها هستند كه درتضاد آشتی ناپذير با روح دمكراسی، پيشرفت وترقی واستقلال داخلی ملتها قراردارند.ر
اصل اساسی ساختمان تشكيلاتی كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، عبارت از، " تنوع در افكار – وحدت در عمل"، است. انتخاب چنين اصلی بمثابه پايه فعاليت تشكيلاتی كانون، امرﻯ كاملاً قانونمند و منطقی ميباشد. زيرا، تنوع درافكار، درتشكيلاتی ملی و دمكراتيك وغير ايدئولوژيك، كاملاً منطبق با هويت و مضمون آن بوده ودراصل تجسمی از منافع عمومی و ملی ملت تركمن دريك تشكيلات واحد، درعين همزيستی و انعكاس افكار وعقايد متفاوت درآن است. از سوﻯ ديگر، تلاش براﻯ عدم محروميت هيچيك ازاقشارو طبقات ملت تركمن بدلايل دگرانديشی درمقابل خط ومشی مسلط دركانون از مبارزه درراه دستيابی به حق تعيين سرنوشت ملت خود، از اصول اوليه پايبندﻯ به دمكراسی بوده وخود بيانگر تعهد كانون براﻯ اجراﻯ اين اصول در تشكيلات و درميان مردم منطقه است.ر
انتخاب اصل وحدت درعمل نیز بعنوان اصل اساسی در ساختار تشكيلاتی كانون ريشه دراين درك درست واصولی دارد كه تنها براساس مدارج عالی تشكل و سازماندهی و رعايت اصل رهبرﻯ جمعی و بكاربستن روشهاﻯ دمكراتيك درمواقع اتخاذ تصاميم و با وحدت در فعاليت عملی استكه ميتوان ملتی را در جهت نيل به اهداف خود رهنمون ساخت.ر



فصل دوم

عضويت در كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران : ر

ماده اول : كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن، از ميان عناصر پيشرو وآگاه كه درتركمنستان ايران كاروزندگی می كنند وازميان تمامی تركمنهاﻯ سايرمناطق ايران و خارج ازكشور، عضو می پذيرد. بشرطی كه متقاضی عضويت :ر

ر1. تابع ايران باشد.ر
ر2. حداقل 18 سال سن داشته باشد.ر
ر3. برنامه واساسنامه كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن را بصورت كلی بپذيرد و درراه تحقق آنها در حد توان و امكانات خود بكوشد.ر
ر4. خود را مقيد به اجراﻯ وظايفی كه هر عضو كانون بصورت داوطلبانه برعهده ميگيرد، بداند.ر
ر5. بعنوان فردﻯ ميهن پرست و مترقی شناخته شده باشد.ر
تبصره (1) – تركمنهاﻯ غيرايرانی، ميتوانند به عضويت سازمانها و انجمنهاﻯ طرفدار كانون درخارج ازكشوردربيايند.ر

ماده دوم : عناصرﻯ كه در كانون نميتوانند عضو بشوند :ر

ر6. كسانيكه عامل پليس سياسی رژيم شاه و يا رژيم خمينی باشند.ر
ر7. كسانيكه عليه منافع مردم آگاهانه اقدام كرده باشند.ر
ر8. معروف به فساد اخلاقی باشند.ر
ر9. عضو حزب يا سازمان ديگرﻯ باشند.ر
تبصره (2) – موارد فوق در مورد متقاضی بايد بصورت مستند و با ادله كافی اثبات شده باشد.ر

ماده سوم : وظايف اعضاﻯ كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن، عبارتنداز:ر

ر10. پذيرش كلی برنامه واساسنامه كانون وتأسی ازاصول واحكام اين اسناد درحد توان وامكانات ودرحد ميزان اعتقاد خويش به اين اسناد.ر
ر11. مقدم شمردن منافع مردم بر منافع كانون، عضو كانون بايد در برابرآن صادق و صميمی باشد، حقايق و نظرات خود را پنهان نسازد، در انتخابات سازمانی، اصل شايستگی، صداقت، كارآيی و آگاهی را بر روابط خانوادگی، فاميلی و شخصی مقدم بشمارد.ر
ر12. تبليغ مستمروپيگرانه برنامه و سياستهاﻯ كانون دربين مردم، حين حفظ نظرات و عقايد شخصی خويش و برخوردارﻯ از حق تبليغ و ترويج نظرات خود در تمامی نشريات و ارگانهاﻯ سازمانی.ر
ر13. درجلسات سازمانی خود، سعی در شركت منظم درآن داشته و تمامی مصوبات و رهنمودهاﻯ سازمانی رادرصورت توافق باآنها، صادقانه و متعهدانه اجرا نمايد. مناسبات دوستانه و رفيقانه واعتماد متقابل را دربين اعضاء و هواداران كانون، تعميق دهد.ر
ر14. در راه تحكيم تشكيلات كانون، بر مبناﻯ اصل اساسی آن، " تنوع در افكار- وحدت در عمل" بكوشد.ر
ر15. حافظ اسرار كانون، يعنی اسرار مردم بوده و كانون را از نفوذ انديشه هاﻯ مغاير با استقلال آن مصون نگهدارد.ر
ر16. سطح آگاهی سياسی و تئوريك و علمی خود را دائماً ارتقاء بدهد و در راه تجهيز هرچه بيشتر خود به تاريخ وميراثهاﻯ ملی و فرهنگی و بكارگيرﻯ تجارب مبارزاتی ملت خود، بكوشد.ر
ر17. دربرخورد با مردم صميمی، متواضع، خدمت گذاروغمخوارآنها بوده و به اعتقادات وعقايد آنها احترام گذاشته ودرحيات شخصی واجتماعی خود، نمونه وسرمشق باشد وحيثيت عضوكانون را ارتقاء بخشد وهمواره بكوشد تا بهترين نمايندگان مردم رابه فعاليت ملی ودمكراتيك وبه كانون جلب نمايد.ر
ر18. منادﻯ و مبلغ پيگير تفاهم ملی بين ملتها و اقوام ساكن درايران و مدافع حقوق ملی آنها بوده و با هرگونه مظاهرشوونيسم و ناسيوناليسم ارتجاعی آشتی ناپذير باشد.ر

ماده چهارم - حقوق اعضاء : ر

ر19. عضو كانون، حق انتخاب شدن به هريك از ارگانهاﻯ كانون را دارد.ر
ر20. درمباحثات و حل مسائل مربوط به سياست، خط مشی و فعاليت عملی كانون، درارگان مربوطه خود و در نشريات كانون، حق شركت و ابراز نظر دارد.ر
ر21. ازطريق ارگان مربوطه خود به هر يك از ارگانهاﻯ كانون، حق ارائه پيشنهاد، سئوال، ابراز نظر و حق انتقاد از هر مقام و ارگان سازمانی را دارد.ر
ر22. دركليه جلساتيكه درآن به اعمال و كردارعضو رسيدگی ميشود، حق شركت و دفاع از خود را داشته و اگر تصميمات آن ارگان در در مورد خود عادلانه و اصولی نداند، حق دارد نظر خود را ازطريق ارگان مربوطه خود و يا خود شخصاً به ارگانهاﻯ بالاتر، منجمله به شوراﻯ مركزﻯ و كنگره كانون ارائه نمايد.ر
ر23. عضو و يا اعضائی كه درمباحثات و تصميم گيريها دراقليت قرار ميگيرند، ضمن همكارﻯ با اكثريت، جهت اجراﻯ تصميم جمع در صورت توافق، حق دارند از عقايد و نظرات خود بطورآزادانه درارگان مربوطه خود و در جلسات عمومی تشكيلات و درنشريات سازمانی، دفاع نمايند.ر
ر24. عضو ويا اعضاﻯ مخالف، جهت تدوين نظرات خود، حق دارند جلسات مشورتی و تبادل نظر خود را در خارج ازارگانهاﻯ سازمانی خود، برگزارنمايند.ر
ر25. هيئت تحريريه نشريات كانون، مؤظفند نظرات، پيشنهادات و مقالات اقليت رادردفاع ازعقايد و نظرات خود و درانتقاد از سياستهای عمومی، خط و مشی و برنامه و اساسنامه كانون نوشته می شوند، با توجه به آئين نامه اﻯ كه دراين رابطه از طرف كنگره كانون در اختيار هيئت هاﻯ تحريريه گذاشته می شود، با رعايت امانتدارﻯ كامل درج نمايند.ر
ر26. اعضايی كه دراقليت قرارگرفته اند، حق دارند درانتخابات براﻯ تعيين مسئولين تشكيلاتی در تمامی رده ها وارگانهاﻯ سازمانی شركت و يا خود را كانديدا نمايند.ر
ر27. مسئوليت مستقيم اجراﻯ تصاميم اكثريت، نبايد به اقليت تحميل گردد، درعين حال اقليت مختار به همكارﻯ و يا عدم همكارﻯ دراجراﻯ تصاميم اكثريت است.
ر28. عضو كانون، بمثابه شخصيتی حقيقی، مسئوليت تمامی اعمال و گفتار خود، همانند يك شهروند آزاد، مستقل و آگاه در جامعه است، مسئوليت رهبرﻯ كانون درقبال عضو، تنها ناظر بر نحوه اجراﻯ وظايفی استكه يك عضو داوطلبانه برعهده ميگيرد و حيطه عمل استفاده از اتوريته تشكيلاتی كانون از طرف مسئولين آن، تنها محدود به چهارچوب اهداف برنامه اﻯ، آرمانی و اصول اخلاقی كانون است. بنابراين، مسئولين كانون، حق دخالت در مسايل اجتماعی و خصوصی يك عضو را ندارند و دخالت در امور خصوصی و شخصی هرعضودر كانون محكوم بوده و بمثابه تلاش در جهت سلب آزادﻯ و استقلال شخصی اعضاء تلقی ميگردد.ر
تبصره (3) – افراديكه از خط ومشی و سياست كانون پشتيبانی می كنند و باآن ارتباط تشكيلاتی نداشته و وظايف يك عضو را انجام نمی دهند، بعنوان هواداران كانون شناخته ميشوند.ر

ماده پنجم – تنبيه وتشويق سازمانی :ر

انظباط سازمانی واحد، براﻯ همه اعضاء، بدون در نظرگرفتن موقعيت ومقام سازمانی آنها، يكی از معيارهاﻯ اصلی تشكيلات كانون است. تشكيلات كانون، تجسم تنوع درافكار و وحدت درعمل است. چنين اصلی حكم ميكند كه تمامی اعضاء، نظرات وعقايد خود را درجهت تأمين وحدت درپراتيك تشكيلاتی با درنظر داشت اهداف ملی و دمكراتيك كانون و نه درجهت خدشه دار ساختن آرمانها و اصول اساسی آن و دورساختن كانون از اهداف برنامه اﻯ مورد تصويب اكثريت، ابراز بدارند. داشتن انضباط آگاهانه در همه اعضاء ضامن تأمين اصل " تنوع درافكار – وحدت در عمل" می باشد.ر
ر29. اعضاﻯ كانون، بخاطر عدم رعايت اساسنامه و تصاميم تشكيلاتی و سازمانی ( حقوق اقليت نظرﻯ دراين رابطه در ماده چهارم اساسنامه تصريح شده است)، بی انضباطی وعدم اجراﻯ وظايف و مسئوليت تشكيلاتی خود، سوء استفاده ازعضويت دركانون وتبليغ عليه آن، رويگردانيدن ازمنافع مردم وكانون، مورد مجازات ذيل قرار خواهند گرفت :ر
ر- اخطارشفاهی يا كتبی.ر
ر- سلب موقت از مسئوليت.ر
ر- تعليق.ر
ر- اخراج.ر
تبصره (4) – طولانيترين مدت تعليق يكسال است و عضو تعليق شده در طی اين مدت از تمامی حقوق يك عضو محروم ميباشد.ر
ر30. اخراج ازكانون، نهايی ترين و شديدترين مجازات تشكيلاتی ميباشد. كليه كميته ها و مسئولين تشكيلاتی، هنگام اتخاذ تصميم در اينمورد، بايد حداكثر دقت و وسواس را از خود نشان بدهند. عضو اخراج شده از كانون حق دارد در صورت اعتراض به آن، شكايت خود را به كميته بازرسی مركزﻯ ارائه كرده وميتواند دلايل اعتراضی خود را به كنگره كانون نيز ارائه نمايد.ر
ر31. مجازات اخراج، از طرف سازمانهاﻯ اوليه و يا كميته ها، با رأﻯ دو سوم اكثريت اعضاﻯ آن واحد سازمانی اتخاذ و جهت تصميم گيرﻯ نهايی به ارگان بالاتر ارجاع ميگردد. اما، تصويب اخراج از كانون تنها بعهده شوراﻯ مركزﻯ و يا بعده ارگانی استكه از جانب شوراﻯ مركزﻯ، اين مسئوليت به آن تعويض شده باشد.ر
ر32. اعضاﻯ كانون، بخاطر اجراﻯ موفقيت آميز مسئوليت و وظايف خود و نشاندادن ابتكار وخلاقيت دراجراﻯ برنامه و سياستهاﻯ كانون ورعايت درخشان انضباط تشكيلاتی، مورد تشويق واقع خواهند گرديد.ر

فصل سوم

ساختمان تشكيلاتی

:ركانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران


ماده ششم – ساختمان تشكيلاتی كانون براصل، " تنوع در افكار- وحدت در عمل" ، استوار است. معيارها وموازين ثابت اين اصل در عرصه تشكيلات كانون، عبارتند از:ر
ر33. تشكيلات كانون، تابع سازماندهی ايدئولوژﻯ خاصی نبوده و در عين همزيستی و وحدت عمل نگرشها و بينشهاﻯ متفاوت درآن، از فرارويی به تشكيلاتی ايدئولوژيك احتراز خواهند نمود.ر
ر34. در ساختار تشكيلاتی كانون، مكانيزمهاﻯ سنتی ومبارزاتی ملت تركمن و كميت و كيفيت اعضاء و مسايل خاص هر منطقه از تركمنستان ايران كاملاً مد نظرقرار گرفته و مراجعه به سيستم شورايی در سازماندهی و حيات درونی تشكيلات دراولويت قرار خواهند گرفت. بنابراين ساختار تشكيلاتی كانون، قابل انعطاف وتغيير بوده ودرقالب يك چهارچوب از پيش تعيين شده و غيرقابل تغيير و جامد، نخواهد ماند.ر
ر35. تمامی ارگانهاﻯ سازمانی از پائين تا بالا، با رأﻯ مخفی و مستقيم اعضاء انتخاب ميشوند. هيچيك ازاعضاء حق انتصاب به ارگانهاﻯ رهبرﻯ كانون را ندارند، مگردرشرايط غيرعلنی و با قيد موقتی بودن آن مسئوليت.ر
ر36. جهت جلوگيرﻯ از تمركز قدرت در دست ارگانهاﻯ رهبرﻯ و با توجه به رشد ناموزون وتنوع مسايل درهرمنطقه ازتركمنستان ايران، سازمانهاﻯ منطقه اﻯ و شهرﻯ كانون، تا حد رعايت چهارچوب كلی برنامه و اساسنامه آن و تا حد پايبندﻯ به آرمانها و اصول اساسی اعلام شده آن، در حيطه عمل خود از استقلال كافی، جهت تغيير و اصلاح سازماندهی تشكيلاتهاﻯ خود، انتخاب ارگانهاﻯ رهبرﻯ كننده خود، اتخاذ سياست در رابطه با اتحادهاﻯ محلی و منطقه اﻯ و نحوه تطبيق سياستهاﻯ كلی كانون در منطقه فعاليت خود، برخوردار خواهند بود.ر
ر37. ارگانهاﻯ سازمانی هم به انتخاب كنندگان وهم به ارگانهاﻯ بالاترازخود، منظماً گزارش ميدهند.ر
ر38. رعايت اصل رهبرﻯ جمعی و مسئوليت فردﻯ.ر
ر39. آزادﻯ بحث و انتقاد در تمامی ارگانها و از هر مقام سازمانی.ر
ر40. رعايت انضباط سازمانی، براﻯ همه اعضاﻯ كانون، بدون درنظر داشت رده، مسئوليت و مقام لازم الاجرا ميباشد.ر
ر41. اجراﻯ تصاميم ارگانهاﻯ بالاتراز طرف ارگانهاﻯ پائين ودرصورت مخالفت با اين تصاميم بصورت همكارﻯ در اجراﻯ تصميم اكثريت، باحق تبليغ و ترويج نظرات خود در تمامی سطوح تشكيلات و در نشريات سازمانی.ر
ر42. كيش شخصيت و تك روﻯ در تشكيلات كانون محكوم است.ر

ماده هفتم – ارگانهاﻯ عالی كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران :ر

ر43. عاليترين ارگان و داراﻯ حق حاكميت مطلق در كانون كه اهداف، خط مشی، وظايف و ارگانهاﻯ عالی ديگررا تعيين ميكند، كنگره سراسرﻯ كانون است.ر
ر44. درشرايط عادﻯ، كنگره كانون كه هر دو سال و نيم يكبار، بر حسب نسبتی كه شوراﻯ مركزﻯ كانون از نمايندگان همه اعضاء و سازمانهاﻯ كانون تعيين ميكند، تشكيل ميگردد.ر
ر45. كنگره فوق العاده كانون، در صورت تغيير اساسی وضعيت كشور و يا تركمنستان ايران و يا عدم توافق نظر درشوراﻯ مركزﻯ كانون، با تقاضاﻯ يك سوم اعضاﻯ شوراﻯ مركزﻯ، تشكيل ميگردد.ر
ر46. تدارك برگزارﻯ و تعيين زمان و مكان كنگره نوبتی و فوق العاده از وظايف شوراﻯ مركزﻯ است. شوراﻯ مركزﻯ موظف است حداقل يك و نيم ماه قبل از برگزارﻯ گنگره، اسناد مربوط به مباحثات آنرا دراختيار شركت كنندگان كنگره قرار بدهد.ر

ماده هشتم –
وظايف كنگره :ر

. ر47. استماع گزارش شوراﻯ مركزﻯ و شوراﻯ اجرائی و كميته بازرسی مركزﻯ، بحث وبررسی در مورد فعاليت آنها
. ر48. تصويب، تجديد نظر و تغيير برنامه و اساسنامه كانون
. ر49. تعيين سياست خارجی و داخلی كانون
ر50. تعيين تعداد اعضاﻯ اصلی و علی البدل شوراﻯ مركزﻯ و كميته بازرسی مركزﻯ.ر
ر51. انتخاب سردبيران هيئت تحريريه نشريات كانون.ر

ماده نهم – شوراﻯ مركزﻯ كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن :ر
طبق اصل تشكيلاتی كانون، در فاصله بين دو كنگره، عاليترين مقام رهبرﻯ كانون، شوراﻯ مركزﻯ آن ميباشد كه وظايف واختيارات ذيل را دارا ميباشند :ر
ر52. اجراﻯ تصميمات كنگره و مسئوليت در مقابل آن.ر
ر53. اجراﻯ برنامه و اساسنامه و ساير مصوبات كنگره.ر
ر54. شوراﻯ مركزﻯ، نمايندگی كانون در مناسبات با ساير احزاب و سازمانهاﻯ سياسی دولتی وغير دولتی ايرانی و خارجی را بر عهده دارد. ر
ر55. تدوين و تصويب آئين نامه هاﻯ ارگانهاﻯ وابسته به شوراﻯ مركزﻯ و تعيين ميزان حق عضويت اعضاء و تنظيم درآمدها و مخارج كانون.ر
ر56. انتخاب شوراﻯ اجرائی، از ميان اعضاﻯ اصلی خود كه وظيفه رهبرﻯ و پيشبرد فعاليت كانون در فاصله بين دوپلنوم شوراﻯ مركزﻯ را برعهده داشته و گزارش فعاليت خود را منظماً به اطلاع شوراﻯ مركزﻯ می رساند.ر

ماده دهم – پلنوم شوراﻯ مركزﻯ :ر

پلنوم شوراﻯ مركزﻯ، هر چهار ماه يكبار تشكيل و مشاورين شوراﻯ مركزﻯ با حق رأﻯ مشورتی و اعضاﻯ كميته مركزﻯ بازرسی، بعنوان ناظرين درآن حضور خواهند داشت.ر
اجلاس فوق العاده شوراﻯ مركزﻯ، بدرخواست شوراﻯ اجرائی، يا بدرخواست يك سوم از اعضاﻯ شوراﻯ مركزﻯ كانون تشكيل ميگردد.ر

ماده يازدهم – كميته بازرسی مركزﻯ :ر

اين كميته از طرف كنگره انتخاب ووظايف زير را برعهده دارد : ر
ر57. رسيدگی به اعتراضات، شكايات شعبات و كميسيونهاﻯ وابسته به شوراﻯ مركزﻯ.ر
ر58. نظارت برامور مالی شوراﻯ مركزﻯ.ر
ر59. كنترل بر نحوه رعايت موازين تشكيلاتی و تقاضاﻯ مجازات اعضائيكه از برنامه و اساسنامه و انضباط سازمانی عدول ميكنند.ر
ر60. رسيدگی به شكايات اعضاﻯ تنبيه و اخراج شده از تشكيلات.ر
ر61. بررسی صلاحيت آندسته از متقاضيان عضويت در كانون كه در مورد عدم صلاحيت آنها، اصلاعاتی به شوراﻯ مركزﻯ رسيده باشد.ر

ماده دوازدهم – كنفرانس سراسرﻯ كانون :ر

درشرايطی كه امكان تشكيل كنگره وجود نداشته باشد و يا مسائلی مطرح گردد كه مراجعه به كل تشكيلات را براﻯ شوراﻯ مركزﻯ الزامی سازد، درچنين شرايطی كنفرانس سراسرﻯ كانون، تشكيل ميگردد.ر
كنفرانس سراسرﻯ، همان صلاحيت كنگره را خواهد داشت. تركيب كنفرانس شامل اعضاﻯ اصلی و مشاورين شوراﻯ مركزﻯ و مسئولين شعبات و كميسيونهاﻯ وابسته به آن و كميته بازرسی مركزﻯ و نمايندگان كميته هاﻯ شهر و مناطق ميباشد.ر

ماده سيزدهم – تقسيمات تشكيلاتی كانون : ر

سازمانهاﻯ تشكيلاتی كه ساختمان تشكيلات كانون را تشكيل داده و تمامی منطقه تركمنستان ايران را دربر ميگيرند، شامل سازمانهاﻯ بخش، سازمان شهر، سازمان مناطق و سازمان منطقه ميباشد.ر

ماده چهادهم – عاليترين مقام سازمانهاﻯ تشكيلاتی كانون :ر

عاليترين مقام اين سازمانها، كنفرانسهاﻯ بخش، شهر، مناطق و كنفرانس منطقه اﻯ ميباشد كه هر دو سال يكبار با حضور نمايندگان انتخابی اين سازمانها تشكيل ميشوند. كميته رهبرﻯ هرسازمان دراين كنفرانسها انتخاب ووظيفه پيشبرد امور تشكيلاتی و سازمانی مربوط به هر سازمان را مابين دو كنفرانس آن، بعهده خواهند داشت.ر



فصل چهارم

سازمانهاﻯ اوليه كانون :ر
سازمانهاﻯ اوليه كانون كه حوزه ناميده ميشوند، پايه و اساس تشكيلات را تشكيل ميدهند. حوزه ها بر اساس محل كار و يا محل اقامت اعضاء تشكيل ميشوند. در
هر محل كار يا محله كه حداقل سه نفر عضو كانون وجود داشته باشد، حوزه تشكيل ميگردد.ر
حوزه ها كه حلقه اصلی اتصال كميته هاﻯ رهبرﻯ كانون با توده هاﻯ مردم هستند، وظايف ذيل را بر عهده دارند :ر
ر62. اجراﻯ تصميمات ارگانهاﻯ بالاتر و يا همكارﻯ در اجراﻯ اين تصميمات در صورت مخالفت باآن. ر
ر63. پذيرش اعضاﻯ جديد به كانون.ر
ر64. پيشبرد آموزش و تعليمات سياسی، فرهنگی، اجتماعی و علمی دربين اعضاء و هواداران كانون.ر
ر65. تحكيم انضباط تشكيلاتی طبق اساسنامه كانون، جمع آورﻯ حق عضويت اعضاء و كمك مالی از توده هواداران و مردم.ر
ر66. توزيع نشريات كانون، پيشبرد امور تبليغی بر اساس سياستهاﻯ كانون دربين مردم و توضيح سياست و برنامه كانون دربين آنها.ر
ر67. شركت و هدايت تشكلهاﻯ مختلف و جذب مردم به آنها.ر
ر68. جلب و جذب عناصر پيشرو و مبارز به كانون.ر
ر69. انعكاس دقيق اخبار ورويدادهاﻯ حيطه عمل حوزه به ارگانهاﻯ رهبرﻯ كانون.ر



فصل پنجم

امورمالی كانون :ر

ر70. مخارج كانون از محل حق العضويت اعضاء، فروش نشريات كانون، اعانه هاﻯ اعضاء، هواداران و مردم تأمين ميشود.ر
ر71. ميزان حق العضويت اعضاء و هزينه هاﻯ مربوط به هر كميته سازمانی از طرف شوراﻯ مركزﻯ كانون تعيين ميشود.ر

" كميسيون تدوين برنامه و اساسنامه كانون "



پانویس ها :
(1) در سال 1960، گروه" ره ويلن"، از دانشگاه پنسيلوانيا و " وان هير"، از دانشگاه ليون فرانسه موفق به كشف استقرارهای هزاره ششم قبل ازميلاد درتركمنستان ايران شدند وقديمی ترين ابزارهاﻯ سنگی يافت شده در منطقه زيست تركمنها در شمال شرقی درياﻯ خزر مربوط به هزاره دوم قبل ازميلاد وقديمی ترين نمونه كشف شده از قاليهاﻯ تركمنی در كوهپايه هاﻯ يخی آلتاﻯ مربوط به شش هزار سال قبل و درحومه رود اترك مربوط به 3500 سال پيش و… و تمدن شش هزار ساله قبل از ميلاد اِ نائو، گوياﻯ امر فوق است.
(2) براﻯ " آريائيها يا هند و اروپائيها "، كه مهاجرت غارتگرانه خود را در هزاره قبل ازميلاد به بين النهرين وايران كنونی شدت داده بودند، سرزمين تركمن براﻯ آنها گذرگاهی محسوب ميشد كه با آتش و خون ازآن گذشتند.
(3) - كورش كه از سركوبی مردم اين سامان در كتيبه بيستون بعنوان " سركوبی شورش پارت و گرگان" نام می برد، در مقابل مقاومت حماسی آن سرزمين به رهبرﻯ " فراد"، نتوانست آنرا براﻯ هميشه تابع خود سازد و بالاخره نيز بدست شير زنی بنام " توممار"، بعد ازاسارت به سزاﻯ جنايات بيشمار خود در اين سرزمين رسيد.
(4) - قتل عام فجيع نياكان تركمن در سالهاﻯ 98 – 100 هجرﻯ بوسيله يزيد ابن ملهب و جنبش المقنع عليه اعراب درسالهاﻯ 782 – 776 هجری در مارﻯ.
(5) - مبارزات حماسی جلال الدين خوارزمشاه، فرزند قهرمان تركمن عليه سلطه گرﻯ چنگيزخان مغول وقيام تركمنها درمارﻯ، تحت رهبرﻯ سردار برجسته تركمن، " بؤكه ". مقاومتهاﻯ قهرمانانه خلق تركمن درمقابل يورش ويرانگرانه چنگيزخان در جبهه مقدم و سراسرﻯ كه ازماوراء النهرتا هندوستان واز سواحل درياﻯ خزر وجرجان تا شمال خراسان وافغانستان را دربرميگرفت، عرصه را برمتجاوزين غارتگر مغول تنگ نموده و ازقدرت اين سيل بنيان كن كاسته است. بدين ترتيب ملت تركمن با ايثار خون بهترين فرزندان خود در نجات تمدن و فرهنگ ديرين ايران و آسياﻯ ميانه، سهم شايسته خود را اداء نموده است.
(6) – نمونه بجاﻯ مانده ازاين كولونيهاﻯ روس نشين، روستاﻯ " ايوان آباد"، بين دو روستاﻯ سويجی وال و قاراقاشلی از توابع شهرستان بندرتركمن می باشد.- درآن سالها، ازفروش بيش از 75% ازاراضی منطقه، بيش از145 ميلياردريال فقط به حساب شخصی شاه ريخته شده است!