torsdag, januari 28, 2010

بیانیه کانون فرهنگی ــ سیاسی خلق ترکمن ایران:ه
ه
در محکومیت شدید اعدام آزادیخواهان
ه
و عدالت پژوهان ایران!ه
ه
با تاسف فراوان ، از اجرای حکم اعدام دو نفر از یازده نفر محکوم شدگان به اعدام در بیدادگاههای رژیم تبهکار اسلامی ایران ، در بامداد روز پنجشنبه آگاهی یافتیم . ایندو مبارز آزادیخواه بنامهای آرش رحمانی پور که هنگام دستگیری حتی به سن قانونی نیز نرسیده بود و آقای محمد رضا علی زمانی به اتهامهای "محاربه با خدا " و شرکت در جنبش اعتراضی مردم علیه رژیم اسلامی و عضویت در" انجمن پادشاهی ایران" به چوبه دار سپرده شده اند.درحالیکه هر دو آنها قبل از جنبش اعتراضی به کودتای انتخاباتی رژیم ، در خانه های خود بازداشت شده بودند و نقشی در جریانات مربوط به این جنبش را نداشته اند! اتهام عضویت در "انجمن پادشاهی ایران" نیز اتهامی کاملا واهی و دروغین میباشد ، زیرا تا کنون از وجود چنین جریانی ادر ایران ابراز هویت نشده و اصولا وجود خارجی ندارد و تنها تراویده ذهن بیمار آدمکشان رژیم است که برای توجیه جنایات خود در حق آزادیخواهان بیگناه به کار گرفته میشود !کانون فرهنگی ــ سیاسی خلق ترکمن ایران ضمن عرض تسلیت و اعلام همدردی با خانواده های داغدار شهدای راه آزادی مردم ایران ،اعدام آقایان آرش رحمانی پور و محمد رضا علی زمانی را قویا محکوم کرده و خواستار آزادی فوری تمامی زندانیان سیاسی بالاخص آزادیخواهان محکوم شده به اعدام در بیدادگاههای رژیم آدمخوار اسلامی میباشد !ه
گرامی باد خاطره جاوید شهدای راه آزادی و عدالت در ایران!ه
!برقرار باد جمهوری فدراتیو دمکراتیک در ایران
ه
کانون فرهنگی ــ سیاسی خلق ترکمن ایران
28.01.10

onsdag, januari 27, 2010

جنبش سبز و نقش قومیت‌ها

یوسف عزیزی

همزمان با دستگیری‌ها در تهران، حبس فعالان قومی نیز ادامه دارد. با وجود آن در "جنبش سبز" نقش قومیت‌ها "کم رنگ" است. یوسف عزیزی‌بنی‌طرف، نویسنده‌ی عرب ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران دلایل آن را توضیح می‌دهد.
دویچه وله: آقای بنی طرف در روزهای اخیر اعتراض‌ها در تهران و دیگر شهرهای ایران ادامه داشت، ولی ما شاهد چنین اعتراض‌هائی در نواحی و شهرهایی که قومیت‌ها در آن زندگی می‌کنند، نبودیم. دلیل اینکه نخبگان و یا مردم نواحی مناطق قومی در این اعتراض‌ها شرکت فعالی نکردند، چیست؟
یوسف عزیزی بنی‌طرف: در جامعه‌ی ایران یک جامعه‌ی مدنی نسبتا قوی در قیاس با سایر کشورهای خاورمیانه وجود دارد که اساسا در تهران متمرکز هست و در مناطق پیرامونی ضعیف‌تر هست. مسئله‌ی دیگر اینکه از طرف فعالان قومیت‌های غیر‌فارس گفته می‌شود، نوعی بی‌اعتمادی هست که در طی دهه‌های گذشته رشد کرده. آنها می‌گویند، وقتی که در سال‌های ۸۴ و ۸۵ در خوزستان، کردستان و آذربایجان ما شاهد خیزش‌های دمکراتیک بودیم از طرف گروه‌های "مرکزنشین" هیچگونه مساعدتی و حمایتی از ما نشد و ما سرکوب شدیم. در نتیجه آنها به سال‌های گذشته ارجاع می‌دهند. بنظرمن اینها می‌تواند یک موانعی باشد در عدم مشارکت جدی و وسیع خلق‌های غیر‌فارس در خیزش کنونی جامعه ایران علیه استبداد و دیکتاتوری. اگر واقعا این نیروی عظیم خلق‌های غیر‌فارس در آذربایجان، اهواز، بلوچستان، ترکمنصحرا و در کردستان به رودخانه‌ی مبارازات مردم تهران، اصفهان و شیراز بپیوندند، چه اقیانوسی ایجاد خواهد شد.
مشارکت فعال مردم مناطق قومی و به عبارتی دیگر کشانده شدن قومیت‌ها به اعتراضات جنبش سبز، چه تاثیری بر آن خواهد داشت؟
اگر این نیروی عظیم بپیوندد به اعترضات و تظاهرات مردم در تهران ، اصفهان، شیراز و مشهد، می‌تواند زودتر به نتیجه برسد. الآن در تک بودن تهران و ۲ یا ۳ شهر دیگر مبارزه طولانی می‌شود و حتی نسبت به پیروزی آن شک و تردیدهائی وجود خواهد داشت. این به معنای نیرومند بودن نظام استبدادی نیست، بلکه به معنای تفرقه‌ی درون جامعه‌ی ایران است که ناشی از عدم اعتماد خلق‌های غیر‌فارس و تهران می‌باشد.
برای از بین بردن این بی‌اعتمادی که شما طرح می‌کنید، نخبگان قومیت‌ها و یا نیروهایی که در جنبش سبز هستند و یا رهبران جنبش سبز، برای کشاندن مردم مناطق قومی چه سیاستی را بایستی اتخاذ کنند؟
بنظر من باید یک هماهنگی بین رهبران جنبش سبز و رهبران و فعالان خلق‌های غیر‌فارس بوجود بیاید. حال اگر این در داخل انجام بگیرد چه بهتر و اگر امکان‌پذیر نباشد باید در خارج صورت بگیرد. یعنی نوعی هماهنگی بین فعالان و رهبران جنبش سبز و نیروها و فعالان قومیت‌های غیر فارس که معتقد به همکاری با جنبش سبزهستند. به نظر من این هماهنگی لازم است در درجه‌ی اول در داخل ایجاد شود و اگر در داخل شرایط امنیتی امکان آن را ندهد، دستکم در خارج باید هماهنگی بین فعالان قومیت‌های غیر‌فارس و رهبران جنبش سبز ایجاد شود وگرنه مبارزات مردم با موانع و دشواری‌هایی روبرو خواهد شد.
شما توان این قومیت‌ها را در جامعه ایران چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در تاریخ معاصر ایران همیشه از انقلاب مشروطیت تا انقلاب بهمن ماه ۵۷، تهران بدون تبریز نتوانسته انقلاب‌ها را به ثمر برساند. در انقلاب مشروطیت این ستارخان، باقرخان و جنبش آذربایجان بود که توانست انقلاب مشروطیت را به پیروزی نهائی برساند. در انقلاب بهمن ۵۷ هم این قیام تبریز در ۲۹ بهمن ۵۶ و بستن شیرهای نفت توسط کارگران عرب در خوستان ومبارزات سایر خلق‌های ایران بود که انقلاب ۵۷ را به پیروزی رساند. اکنون با جدا بودن مبارزان و فعالان خلق‌های غیر‌فارس از مبارزات آزادیخواهانه و دمکراسی خواهانه‌ی مردم تهران، مشهد، اصفهان و تبریز، بنظر من یا ناکام خواهد بود و یا طولانی مدت خواهد بود و حتی در صورت پیروزی در نبود فعالیت و کوشش و تظاهرات مردمان غیر‌فارس این پیروزی ناقص خواهد بود. و ما دوباره شاهد سربرآوردن مشکل ملی قومیت‌های غیر‌فارس خواهیم بود. بنابراین ایجاد هماهنگی و همگرائی در لحظه‌ی کنونی بهترین راه حل هست.
یعنی به نظر شما کشانده شدن قومیت‌ها به اعتراض‌هائی که در ایران انجام می‌گیرد، سبب پیروزی این جنبش خواهد شد؟
بی‌گمان این گونه خواهد بود. با توجه به تجارب تاریخی گذشته در یک قرن و اندی که ایران شاهدش بود و با توجه به شرایط کنونی جهانی و آگاهی‌های فزاینده‌ی خلق‌های ستمدیده در خاورمیانه ، جهان عرب و حتی غرب، من بر این باورم که این قومیت‌ها دارای پتانسیل فوق العاده نیرومندی هستند که اگر با تظاهرات و اعتراضات کنونی جنبش سبز در هم بیامیزد، این دو نوع مبارزه می‌تواند نتایج درخشانی را به سود دمکراسی، آزادی و حقوق بشر و از همه مهمتر حقوق خود همین خلق‌های غیر فارس به اینها به دست آورد.

söndag, januari 10, 2010

فرزاد کمانگر و حبیب لطیفی در خطر
ه
جدی اجرای حکم اعدام قرار دارن

در طی چند روز گذشته پس از اعدام فعال سیاسی کرد فصیح یاسمنی ، خبرهای مبنی بر خطر اجرای حکم اعدام چند تن دیگر از زندانیان سیاسی و مدنی کرد که از جمله آنها حبیب لطیفی ، فرزاد کمانگر ، زینب جلالیان ، شیرکو معارفی و جمعی دیگر از این زندانیان که هر لحظه امکان اعدامشان وجود دارد.ه
در طی چند روز گذشته پس از اعدام فعال سیاسی کرد فصیح یاسمنی ، خبرهای مبنی بر خطر اجرای حکم اعدام چند تن دیگر از زندانیان سیاسی و مدنی کرد که از جمله آنها حبیب لطیفی ، فرزاد کمانگر ، زینب جلالیان ، شیرکو معارفی و جمعی دیگر از این زندانیان که هر لحظه امکان اعدامشان وجود دارد.
ه
بنا به آخرین خبر موثقی که به ستاد مرکزی کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی رسیده ، فرزاد کمانگر و حبیب لطیفی در خطر جدی اجرای حکم اعدام قرار دارند. با وضعیتی که هست، احتمال همه چیز وجود دارد فرزاد کمانگر، بارها از سوی مقامات امنیتی استان کردستان تهدید به اجرای حکم اعدام شده است.حبیب لطیفی فعال دانشجویی کورد محکوم به اعدام, از سوی رئیس اجرای احکام زندان مرکزی سنندج (اسکندری) احضار شده و به وی اعلام شد که هیچ ضمانتی برای عدم اجرای حکم اعدام وجود ندارد. اسکندری با اعلام این مهم, به حبیب لطیفی پیشنهاد درخواست عفو نموده است.
ه
از این رو امکان اجرای حکم اعدام, این دو جوان کرد را هر لحظه تهدید می کند.همان طور که در بی خبری مطلق و در سحر گاه روز چارشنبه هفته گذشته فعال سیاسی کرد فصیح یاسمنی به دار آویخته شد.
ه
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی همواره تلاش خود را برای رساندن اخبار موثق و افشای دروغ پراکنی در مورد اخبار نادرست از زندانیان و لغو حکم اعدام آنها( افشای دروغ بودن لغو حکم اعدام حبیب لطیفی و شیرکو معارفی ) و به بدور از منفعت رسانه ی و تنها خدمت به زندانیان سیاسی و مدنی کار و فعالیت انجام داده است.
ه
از این رو کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی از تمامي سازمانها - نهادها ومجامع حقوق بشري وتمام وجدان هاي بيدار در سراسردنيا بخصوص مردم ایران و به ویژه مردم کردستان ميخواهيم در مقطع حساس كنوني حمايت خود را از زندانيان سياسي ومدني كرد اعلام ومانع از وقوع فاجعه وتراژدي دیگری باشيم كه در حال وقوع مي باشد.
ه

برگرفته از : کمپین دفاع از زندانیان سیاسی

fredag, januari 08, 2010

بسیج ،" نیروی مقاومت مردمی" یا
ه
نیروی مزدور؟
ه
زمانیکه خمینی، دستور تشکیل" ارتش بیست میلیونی بسیج" را صادر کرد، برای کسانیکه به سرشت ضد انسانی و خودکامه حاکم دینی بر کشور آگاهی داشتند، تردیدی وجود نداشت که این نیرو، نه"نیروی مقاومت مردمی" بلکه نیرویی خواهد بود علیه مقاومت مردم در برابر خودکامگی دینی!ه
در جنگ ایران و عراق، این نیروی شبه نظامی که عمدتاً از نوجوانانی که به سن قانونی نرسیده بودند، تشکیل شده و بعنوان موج انسانی و دیوار گوشتی در مقابل توپخانه دشمن و مین روبهای زنده در میادین مین گذاری شده در حالیکه کلید پلاستیکی بهشت را برگردن داشتند، بکار گرفته می شدند! عضویت داوطلبانه در این نیرو با توجه به عدم استقبال جوانان برای مشارکت در چنین نیروی تخدیر شده و با ماهیتی ضد مردمی و آلت دست شده در دست استبداد دینی، بویژه در مناطق سنی نشین بعلت مغایرت ایدئولوژی شیعه گری حاکم بر آن، بزودی از طرف رژیم به اجبار تبدیل گردید. تمامی دانش آموزان مؤظف به ثبت نام و شرکت در نمایشات قدرت نمایانه آن در برابر مردم و بسیجی بودن به شرط مبرم و اولیه ورود به مدارس عالی آموزشی از طرف هیئتهای گزینش دانشجو مبدل شده و شرط کاریابی و استخدام در ادارات دولتی گردید.ه
این نیرو با پایان جنگ، علناً و با تنها وظیفه جنگ با مردم در کنار سپاه پاسداران قرار گرفته و با شکل گیری و تسلط مافیای نظامی- مالی، بسیاری از فرماندهان رده بالای آن نیز به اقتصاد و سیاست در ایران چنگ انداختند و همراه با مافیای پر قدرت نظامی – امنیتی به تحکیم موقعیت خود در دولت پرداختند. بسیج که دیگر به شرکت در قدرت و به یکی از تکیه گاههای اصلی ولایت فقیه مبدل شده و جهت حفظ آن در اقدام به هر کاری علیه مردم، چه با کفن و چه با لباس رسمی و چه با لباس شخصی کاملاً مجاز و آزاد گذاشته شده و در مواقع "آرامش" در جامعه، به زن ستیزی در خیابانها و به نهی از منکر جوانان تحصیل کرده و به شبیخون زن خوابگاههای دانشجوئی و به خبر چینی و پادوئی اطلاعاتی وزارت اطلاعات، مشغول گردید!ه
با برگزیده شدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری رژیم از طرف مافیای نظامی- مالی و بیت رهبری،
بسیج نیز بعنوان پاداش شرکت فعال خوددر این امر، به دو بخش"نیروی مقاومت" و"نیروی غیر مقاومت" تقسیم گشته و بخش اول آن در بخشهای نظامی و انتظامی رژیم ادغام و در پرسنل"لشکرهای عاشورا، الزهرا و کربلا و ..."بکار گرفته شدند و بخش غیر نظامی آن بجای اونیفورم نظامی و سلاح گرم به انواع اقسام سلاح سرد مجهز شده و باز همان خدمات خیابانی خود در ضرب و جرح، قتل و جنایت، بمب گذاری و ایجاد حریق های عمدی را پی گرفتند! از زمانی که کوه گوشتی با چشمانی بزرگتر از مغز خود بنام جعفری، فرماندهی سپاه پاسداران را بر عهده گرفته و مأموریت سپاه را در درون کشور یعنی در سرکوبی مردم خلاصه کردند برای این منظور به تغییرات در سطح فرماندهی و ساختار تشکیلاتی ارگانهای سرکوب رزیم پرداخته و سپاه ساختاری استانی پیدا کرد. زیرا، برای رژیم و بیت رهبری یقین حاصل شده بود که مردم ر بسوی برپائی قیامی همگانی علیه حاکمیت سیاه آنها را دارند.اما، دامنه نارضایی و قدرت جنبش فراتر از تصور و پیش بینی آنها بود و چون بسیج بتنهائی توانایی سرکوب مردم را نداشت و سپاه نیز با کمبود مواجه شده بود، بنابه دستور خامنه ای، بسیج کاملاً در نیروی زمینی سپاه ادغام و با کودتای انتخاباتی که بسیج نیز از بازیگران اصلی آن بوده به کشتار مردم معترض پرداختند!ه
فرماندهان بسیج که زمانی مدعی سازماندهی بیش ازشانزده میلیون نفر در نیروی سرکوب بسیج شده بودند، در جریان سرکوبیها با آغاز چنبش مردم آشکار گردید که حتی ده درصد از این تعداد نیز در آن عضویت ندارند و تمامی افراد متشکل شده در صف بسیج نیز همه به یکسان حاضر به ارتکاب جنایت علیه مردم نیستند. نقدی فرمانده بسیج در مقابله با جنبش در سیزده آبان ادعا کرد که برای این اقدم ضد مردمی، سه میلیون بسیجی را فعال ساخته است. در حالیکه اگر وی به نیابت از"بیت رهبری" این همه نیرو را در مقابل مردم قرار داده بود، براحتی میتوانستند کل ایران را تحت کنترل خود در بیاورند. اما، حتی در تهران که مرکز شورشهای مردمی علیه رژیم است و تأمین "آرامش" آن از اهمیتی درجه اول برای رژیم برخوردار است، طبق اخبار درزشده ای از رأس نیروهای سرکوبگر، رژیم تنها توانسته بودند، دویست هزار نفر را از مجموعه سپاه، بسیج و لباس شخصی ها و وزارت اطلاعات سرهم بندی کرده و به جان مردم پایتخت بیاندازد! حتی همین نیروی گسیل شده نیز چون دیگر فاقد هرگونه انگیزه ایدئولوژیکی دینی برای"حفظ حکومت اسلامی و نایب بر حق امام زمان هستند به نیروی مزدوری مبدل شده اند که هیچ جنایتی را بدون دریافت پاداش و پول انجام نداده اند!ه
تنها در ماه گذشته به هر یک از افراد "بسیج وزارت صنایع"، چکی به مبلغ نیم میلیون تومان بنام"تشکر از برقار کردن آرامش در تهران"،از طرف خواهر زاده احمدی نژاد داده شد. پیش از راهپیمائی سیزده آبان نیز،نقدی به هر یک ازافراد بسیجی چکی به مبلغ چهارصد هزار تومان بابت شرکت در سرکوبی مردم داده و جایزه ای نیز به ازای هر یک از شرکت کنندگان در راهپیمائی اعتراضی به مبلغ 250 هزار تومان برای بسیجیها تعیین کرده است! در جریان"انتخابات" و حوادث بعدی مربوط به آن رژیم با تعیین صد هزار تومان مزد مزدوری در روز، برای هر یک از سرکوبگران چه سپاهی و چه بسیجی آنها را روانه خیابانها ساخته بود. با ادامه جنبش و خسته و فرسوده شدن روحی و فیزیکی قوای سرکوب، رژیم ناگزیر است مبلغ پاداشها و حق مزدوران را برای آنها باز هم افزایش بدهد!
ه
افراد بسیجی، علاوه بر این پاداشها و جوایز برای دستگیری افراد، در سال گذشته حدود 150 میلیارد تومان و امسال حدود 250 میلیارد تومان، تنها از"صندوق مهر"، به ریاست شوهر خواهر احمدی نژاد، بعنوان وام که هیچگاه نیز مسترد نمیگردد، دریافت داشته اند!ه
تمامی آمار و ارقام فاش شده از درون خود نیروهای سرکوبگربیابگر آنند که نیروی مزدور بسیجی بدنبال افزایش مزد آدمکشی و جنایت خود بهره مندی هر چه بیشتر از مزایای سهل الوصول دولتی است. زیرا دیگر، رابطه رژیم با نیروهای سرکوب خود نه رابطه یک دولت با نیروهای انتظامی منظبط و متعهد به حفظ اکمنیت عمومی، بلکه به رابطه پاداش و مزدور و جایزه دهنده به نیروی مزدور تقلیل یافته و دوران فدا شدن گله وار، فله ای و صلواتی، برای رضایت خدا و والیان آن بر روی زمین از طرف" سربازان گمنام امام زمان مدتهاست که سپری شده است!
اما، در این میان سؤال اساسی برای گردانندگان باندهای مافیائی و روحانیت طرفدار محدود شده در دایره"بیت رهبری" و مافیای نظامی – مالی حاکم و گردانندگان دولت خودکامه آنها اینستکه ایا آنها توان افزایش مزد و پاداش مزدوران مسلح خود و یا حتی نگه داشتن آن در سطح فعلی با توجه به در راه بودن تحریمهای هر چه بیشتر بین المللی و تعمیق بحران همه جانبه اقتصادی و تورم غیر قابل مهار و در شرایط نوسانات در قیمت جهانی نفت و مهمتر از همه در صورت شتاب گیری و همگانی تر شدن جنبش مردم را خواهند داشت؟
تورانلی-ازهوادارادن کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن
2010-01-08

torsdag, januari 07, 2010

ازبه آتش کشیدن سینما رکس
ه
تا تصویر خمینی !ه
ه
علائم و نشانه های طوفانی بزرگ در سال جدید میلادی، از هم اکنون در فضای سیاسی در ایران، هر چه بیشتر خود را نمایان میسازد. تنها بعد از چند ماه از آغاز جنبش بزرگ مردم که به انگیزه اعتراض به کودتای انتخاباتی " بیت رهبر"ی آغاز و بزودی کل ماهیت و ساختار ضد انسانی آنرا هدف قرار داده است، اوضاع سیاسی بگونه ای شکل گرفته استکه در آن هیچگونه احساس امنیت و آرامشی نه برای سرکوب کننده و نه برای سرکوب شونده باقی مانده است.ه
این مرحله برزخی آغاز شده در شرایط تلاطم اجتماعی موجود، تغییر دهنده و تعیین کننده توازن قوا در میان دو نیروی نوخواه و کهنه گرا خواهد بود. تغییری که با ریزش در کلیت نظام اسلامی چه در بدنه نهادهای سیاسی، اجتماعی و نظامی آن و چه دررأس حاکمیت و در میان قبیله روحانیت حاکم، بنفع جامعه نوخواه ایران آغاز شده است. رژیم امروزه حتی قادر نیست تا درگیری سخت میان حکومتگران ودر میان روحانیت حامی خود را که نگران از سرنوشت خود از سرگذرانیدن این موج بزرگ وتضمین بقای آن و نگران از فروپاشی و فرجام کارنامه سی سال از جنایت و خیانت و غارت خود، طرحهای متفاوت و مخدوش تر از یکدیگر را میخواهند به پیش ببرند، پرده پوشی بکند! چشمنداز ایزوله حاکمیت خودکامه در جامعه در سرآغاز سال جدید میلادی، از تسریع آن تا جائیکه دیگر بجز تنگ ترین حلقه از وفادارترین سران جنایت بدون آن باقی نمانند، حکایت دارد.ه
اکنون تمامی راه های آشتی با رهبران جنبش سبز، از نظر رژیم بسته شده است. دو هیئت که یکی از طرف مجلس و دیگری از طرف " جامعه روحانیت مبارز" به عنوان " کمیته میانجگری" تشکیل شده بودند، با پی بدن به عبث بودن تلاشهایشان، خود را منحل اعلام کرده اند و هیئت سوم نیزکه آنرا عسکراولادی و همفکرانش در"هیئت مؤتلفه اسلامی"تشکیل داده بودند با این ادعای عجیب که:" موسوی، کروبی و اطرافیانش، فرصت بازگشت به زیر چتر ولایت فقیه را از دست داده اند"، به بی حاصلی" آشتی ملی رسیده"، است هیئت خود را منحل اعلام کرد!ه

همزمانی اوج گیری و تعمیق جنبش با در هم آمیختگی بحران تورمی رکود اقتصادی با بحران اتمی کشور به تشدید تضادهای درونی خود باند حاکم با بحران اتمی کشوربه تشدید تضادهای درونی خود باند حاکم بر جامعه نیز افزوده است. تازه ترین دور از ماجراجوئی اتمی رژیم، با بکار افتادن مرکز غنی سازی " فوردو" بطور محرمانه و نیز برملا شدن صدور اسلحه به منظور تجهیز و تقویت جبهه ضد صلح در مناقشات خاور میانه وبا اعلام خبر ایجاد ده مرکز اتمی تازه از طرف احمدی نژاد، آغاز شده و جهان غرب را برای گسترش تحریمها علیه ایران مصمم تر کرده است. سازمان بین المللی انرژی اتمی در صورت پایفشاری رژیم ملایان در تهران بر مواضع سابق خود، تهدید به صدور قطعنامه جدید تحریمها در ماه زانویه، از طرف شورای امنیت کرده و هیلاری کلینتون، در مصاحبه با شبکه تلویزیونی الجزایر گفته استکه:" جامعه بین المللی هم اکنون بسوی تشدید تحریمها علیه تهران حرکت کرده است"! بروکسل از طرف سران 27 کشور عضو اتحادیه اروپا از حمایت خود از تحریمهای جدید علیه رزیم اسلامی ایران خبر داده و مهمتر از همه، اوباما با ناکامی از فشرده نشدن " دست دراز شده" خود بطرف جمهوری اسلامی به سرعت به آخرین مواضع جورج بوش علیه رژیم اسلامی، نزدیکتر میشود!ه
سیاست گذاری هسته ای که با هدف باج خواهی از غرب برای بقای رژیم و صدور بحران داخلی به خارج جهت معطوف ساختن اذهان عمومی به " توطئه های استکبار جهانی" که گویا " مخالف ترقی و تعالی" ایران هستند، از" بیت رهبری" دیکته شده و از طرف دولت احمدی نژاد به اجرا گذاشته میشود. اما، کسانی نیز از حلقه حکومتگران کوشیده اند با توجه به جدی بودن تأثیر تحریمهای جدید و انزوای مرگبار بین المللی رژیم در آینده، "رهبر" را تحت تأثیرویا در مقابل عملی انجام شده قرار بدهند و یا کلاهی ازاین نمد برای خود بدوزند. یکی از این افراد هاشمی رفسنجانی بود که در غرب زمانی به " ایران ایران" و یا به " سیاستمداری پراگماتیک" ملقب شده بود. وی جهت تقویت موقعیت تضعیف شده خود در داخل و جلب توجه مجدد سیاستمداران " پراگماتیک" خارج بعنوان ثقل میدان سیاست ایران به خود، از یکسو در سخنرانی خود در مشهد " مشروعیت ولایت فقیه در گرو مقبولیت مردمی" دانستند که " هرگاه مردم پذیرای ولی فقیه نباشند وی باید از سمت خود کناره گیری بکند"!ه
از سوی دیگر، وی در مصاحبه با شبکه تلویزیونی " المنار" لبنان اظهار داشتند که: " تهران آماده مذاکره است و باید مذاکرات جدی بطوریکه فضای اعتماد را ایجاد کند صورت بگیرد. ما هر کاری برای اثبات حسن نیت خود به جهان خواهیم کرد"!ه
اما،" رهبر" به هیچ شریکی در سیاست گذاری و بالمال در قدرت احتیاجی ندارد. وی مدتهاست که در راستای تک جناحی ساختن حکومت و تک قطبی و قبیله ای روحانیت شیعه، دایره تصمیم گیریها و سیاستگذاریهای کلان را تنها به خود محدود ساخته و ایندو عرصه را تنها ملک مطلق خود میداند.ه
بهمین دلیل نیز در یک واکنش فوری " رهبر" در دیدار با طلاب، روحانیون و روضه خوانان در بیست و دو آذرماه، طی سخنانی تسریع در پروسه حذف و طرد تدریجی رفسنجانی را به ذوب شدگان در ولایت خود در ایران و از طرف وزیر جدید اطلاعات (امنیت)،" حجت الاسلام حیدر مصلحی"، از"عوامل فتنه" قلمداد شده و پسر وی "محسن هاشمی"، نیز متهم به داشتن" نقش بزرگ در بروز اغتشاشات" گردیده که می باید جهت جوابگوئی به آن و به جرم رشوه خواری کلان از شرکت نروژی " استات اویل"، از خارج به ایران بازگردند!ه
"عبدالرضا داوری"، معاون خبری خبرگزاری "ایرنا" نیز طی بخشنامه ای به وسایل ارتباط جمعی دستور دادند که عنوان " آیت اله" را در تولید و انتشار اخبار مربوط به " هاشمی رفسنجانی" بکار نبرده و تنها عنوان " حجت الا سلام" برای وی "مجاز" خواهد بود!ه
فرد دیگری که از این آب گل آلود که خود در ایجاد آن نقشی بزرگ داشته و میخواهد شاه ماهی مورد نظر خود را از آن بگیرد، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی است که قبلاً بعنوان رئیس " شورای عالی امنیت ملی" مسئول پیشبرد مذاکرات هسته ای با غرب بوده و در جریان آن بر سر نحوه بده بستانهای سیاسی با مجامع بین المللی با احمدی نژاد اختلاف نظر پیدا کرده و جای خود را به امر وی به سعید جلیلی داده بود.ه
وی که بر خلاف رفسنجانی نه رقیبی برای شخص خامنه ای، بلکه رقبی برای احمدی نژاد است، تا کنون مورد تأئید و اعتماد "رهبر" بوده و احتمالاً در صورت اجبار به عقب نشینی فریبکارانه و تاکتیکی "رهبر" در مقابل جنبش جهت فریب رهبران جنبش سبز، آلترناتیو مطلوب وی با فدا ساختن احمدی نژاد و جابجائی وی با رئیس مجلس یعنی علی لاریجانی باشد. اقدام اخیرلاریجانی از یکسو، در ترغیب جناح اکثریت مجلس اسلامی در مقابل دولت میتواند تدارکی برای این جابجائی احتمالی به عذر بیماری یا عدم کسب رأی اعتماد مجلس و یا حتی با سر به نیست کردن وی با سانحه ای ساختگی که در کارنامه جمهوری اسلامی به وفور یافت میشود، باشد! از سوی دیگر، علی لاریجانی در اقدامی محرمانه که دیگر چندان نیز محرمانه نیست، از طریق وابسته مطبوعاتی جمهوری اسلامی در کانادا که برادر کوچکتر خود وی میباشد، به آمریکا و انگلستان پیامی ارسال کرده که در آن توصیه میشود که " در برقراری تحریمها شتاب نکنند و فرصت دهند اقداماتی که در حوزه رهبری مورد مطالعه قرار دارد و به تمامی معضلات موجود پایان میدهد، از قوه به فعل در آید"!ه
بموجب این خبر، خاویر سولانا که دوره مأموریت وی در پیشبرد مذاکرات هسته ای اروپا با رژیم ایران در حال انقضا است، معتقدند که " این پیشنهاد محرمانه، بهترین راه برون رفت از بحران کنونی است. زیرا لاریجانی برخلاف احمدی نژاد، دنیای غرب را می شناسد و زبان غربی ها را می فهمند و میتواند طرف خوبی برای مذاکره باشد"!ه


اقدامات و تمهیدات رژیم در مقابله با جنبش!ه

خامنه ای، در عناد با واقعیت و در دشمنی با مردم، هنوز نیز به حلقه "ذوب شدگان در ولایت"خود و به نیروهای امنیتی- نظامی تحت فرمان خود توصیه میکند که به جنبش اعتراضی مردم به حاکمیت نکبت رزیم اسلامی باید بعنوان "جنگ وسیع میان ایران و غرب می باید نگریست"!! بنابر همین تفکر وی معتقد به ضرورت هر چه بیشتر اسلامی کردن نظام آموزشی، پاکسازی معلمان غیر حزب الهی وفناتیک ووسایل ارتباط جمعی ازافکار"مخرب برولایت" مطلقه خود وبراعمال بیرحمی و سرکوب تمام عیاربرهرگونه اعتراضی است. هر سه هیئت" آشتی ملی" یاد شده در فوق، طرحهای خود را قبل از انحلال که شامل طرحی نیز در مورد تعیین یک "شورای هفت نفره رهبری" برای بعد از مرگ وی بوده واز طرف خود"رهبر" از هم اکنون از میان روحانیون طرازاول شیعه برگزیده میشد، تماماً رد کرده اند. زیرا، خیال موروثی ساختن "رهبری در خانواده خود ( مجتبی خامنه ای) را دارند! این از طبیعت سپرده شدن حکومتی طولانی مدت و ناانتها و متمرکز و لایتناهی بدست یکنفر است که وی را یا به جنون و یا به حماقت محض میکشاند که خامنه ای بعنوان یک کور مادرزاد دینی به هر دوی آنها مبتلا شده است. تنها تکیه گاه اصلی حکمفرمائی ولی فقیه تنها به نیروهای نظامی- امنیتی و روحانیت آستان درگاه خلافت ولی فقیه به وظیفه استحمار توده های مذهبی مشغولند و به تنگترین حلقه از وفاداران به قدرت که جهت بردن سهمی از غارت بیت المال در خدمت وی هستند، محدود شده است. آنها با سالوسی، مجیزگوئی ودروغگوئی که تنها منبع اطلاعات و کانال ارتباطی "رهبر"با واقعیات جامعه نیز هستند، هر روز هر چه بیشتر عامه سلطنتی را برروی چشمهای "رهبر" پائینتر میکشند تا حقایق را تنها از زبان آنها بشنود و از دیده آنها بنگرد. کانالهای امنیتی- نظامی، از بدو آغاز جنبش سیاست " النصربالرعب" را بعنوان تنها شیوه مقابله ممکن با این موج بزرگ بوی توصیه کرده و جنبش همگانی را فروکش شده و جنبش دانشجوئی را در حال اغماء گزارش کرده و هرگونه عقب نشینی و مماشات با مخالفین از طرف "رهبر" را پنبه کردن تمامی رشته ها قلمداد کرده اند!ه
با پذیرفته شدن همین نظریه امنیتی- نظامی در مقابله با جنبش بعنوان مؤثرترین شیوه ممکن، تدارکات وسیعی برای اجرای آن از طرف "بیت رهبری" بعمل میآید. از جمله، استقرار شش هزارمرکز بسیج مخصوص مدارس در سرتاسر کشور برای " تبلیغ آرمانهای انقلاب" و خفه ساختن هرگونه ندای مخالفت با رزیم حتی در مدارس در نطفه، ایجاد واحد جدید پلیس برای سانسور اینترنت، خرید شرکت دولتی مخابرات از طرف سپاه که امکان کنترل مخابرات تلفنی و اینترنتی را افزایش میدهد، راه انداختن آژانس خبری از طرف سپاه که برای مطبوعات و رادیو وتلویزیون گزارش و خبر خواهد ساخت!ه
در همین رابطه"سردارمحمد رضا نقدی"، فرمانده بسیج"بیت رهبری"اعلان داشته استکه "یک سوپر قدرت رسانه ای"، با همکاری رسانه های دولتی و سپاه پاسداران بوجود می آید. این خبرگزاری جدید بنام "اطلس" در بهار سال آینده براه خواهد افتاد و از"نوع بی بی سی وآسوشیتدپرس" خواهد بود.ه
این در حالی استکه وسایل ارتباط جمعی حامی دولت رهبر خودکامه، امروز بالغ بر پانصد فرستنده، روزنامه و نشریه به زبانهای مختلف میگردد. باتمام اینها تیراژ این نشریات امروزه به نازلترین حد ممکن رسیده اند. پرتیراژترین نشریه سپاه روزنامه "جوالنا" تنها بالغ برپنج هزارعدد میگردد!ه
فرماندهان سپاه که جنبش مردم راحاصل"فتنه و توطئه های حساب شده دشمن به منظور براندازی نظام" معرفی می کنند، هر نوع برخورد خشن با هر کسی و درهر مقامی را برای" مدافعان انقلاب و نظام مقدس اسلامی"، حقی بدون و چون و چرا میدانند! با انتشار بیانیه های که در بعضی از سایتهای معروف به امضای "جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش جمهوری اسلامی، نسبت به رفتار سرکردگان سپاه و اتمام حجت به نیروهای سپاه پاسداران" و ابراز انزجار از عملکرد ضد انسانی آنها، گواهی است بر آغاز تشدد و نافرمانی در صفوف نیروهای رژیم!ه
دولت برگزیده ولی مطلقه که تاکنون از اجرای فرامین دینی و دنیوی وی درمانده و کشور را بکام بحران همه جانبه کشانیده و بر روی موجی سهمگین از بحران اقتصادی و سیاسی، بدون هیچگونه مشروعیتی در میان مردم، شناور است تنها راه برون رفت این بحران را در چاپ هنگفت اسکناسهای بدون پشتوانه و تزریق آن به رگهای اقتصاد رو به موت یافته است.ه
تمامی این تمهیدات و اقدامات فراگیر"بیت رهبری" و مافیای نظامی-امنیتی حاکم نشان میدهد که آنها بخوبی واقفند که در ایران نه"جنگ وسیع میان ایران و غرب" بلکه "جنگ وسیع" بین مردم ایران و حاکمیت خودکامه آنها در راه است. آخرین ترفند رندانه آنها، جهت غلبه بر این جنگی که هنوز آغاز نشده است، (برای رسیدن به قدرت از به آتش کشیدن صدها انسان بی گناه در سینما رکس آبادان تردید بخود راه نداده بود) به آتش کشیدن تصویر بانی حاکمیت سیاه خود"خمینی" که ظاهراً تابویی برای آنها محسوب میشد، برای به آتش کشانیدن جنبش مردم بود!ه
آتش زدن تصویر خمینی و پخش آن ازصدا و سیمای" سردار پاسدار عزت اله ضرغامی" تنها بکار فریب "ذوب شدگان در ولایت" مفید آمد. زیرا اهل دین دیرگاهی استکه راه خود را از رژیمی که خمینی آنرا بنیانگذاری کرده است، جدا ساخته اند و اصولاً مردم اهمیت و اعتباری به مرده یک جنایتکار بزرگ تاریخ خود، قائل نیستند که به سراغ تصویرش بروند.ه
علاوه بر تمهیدات و اقدامات فوق، رژیم در میان ملتهای تحت ستم ملی و مذهبی ایران دست به تدارکات ویژه ای زده است. مثلاً در تورکمنستان جنوبی فرا خواندن فعالین و سیاسیون تورکمن به سپاه و ارگانهای امنیتی رژیم، روند تقویت نیروهای نظامی و امنیتی وانبار ساختن انواع مهمات و سلاح، تسریع شده و فعالیتهای اینترنتی بشدت تحت کنترل میباشد. تنها نشریه ایکه بنام " ستاره گلستان" مقالات و مطالب روشنفکران و فعالین فرهنگی تورکمن را منتشر میسازد در محاق توقیف و سردبیر آن آقای جمشید نیرومند، در بدترین شرایط، حکم ناعادلانه حبس یکساله خود را در زندان رزیم میگذراند!ه

وضعیت و ضعفهای اساسی جنبش:ه
در هر طغیان اجتماعی، اهمیت شعارها درآن نه صرفاً در بیان خواست های سیاسی و اجتماعی معترضین به نظام حاکم، بلکه معیاریست عینی برای ارزیابیمیزان رشد و تکامل جنبش. آخرین شعار بزرگ جنبش که در هیجدهم تیرماه از طرف تظاهر کنندگان مطرح شد،"تحجر، جنایت، دو پایه ولایت" بوده است که از تکامل جنبش در گذار از نظام"ولایت مطلقه فقیه" و هدف قرار داده شدن اصل و ستون فقرات این رژیم"تحجر و جنایت" حکایت دارد. این در حالی استکه نماد رهبری جنبش سبز در حین آشتی ناپذیری تاکنونی خود با نظام خودکامه حاکم، همه را دعوت به رعایت قانون اساسی و"چارچوب نظام جمهوری اسلامی کرده و سعی در به هراس افکندن جنبش در صورت فراتر رفتن آن از نظام حاکم، از"آغاز جنگ قبیله ای و قومی" در ایران را دارد! بهمین دلیل نیز،شعارها و برنامه های مطرح شده از طرف نمادهای رهبری جنبش سبز نه با سطح شعارهای خودجوش مردم در تظاهرات هماهنگ است و نه با هدف گذار جنبش ا"چهارچوب نظام" همراهی دارد.ه
کسانیکه میخواهند جنبش را در چهارچوب نظام حاکم محبوس بسازند، در اصل خود درجنبش را پیشاپیش محکوم به شکست میکنند. زیرا، جنبشی شانس پیروزی دارد که در قابل نظام حاکم استقلال عملی داشته و نه صرفاً واکنشی در مقابل کنش قدرت باشد. اگر جنبشی ابتکار عمل را به قدرت حاکم بسپارددیگرجنبش به عکس العملی صرف درمقابل عمل حکومتی مبدل شده و تعیین محدوده و دایره عمل جنبش به رژیم واگذار شده و خواست جنبش نیزتنها در این محدوده مجاز و در حد خواست قدرت حاکم خواهد ماند. قدرت حاکم اگر اطمینان یابد که جنبش از "محدوده ممکن" پا فراتر نخواهد گذاشت، سیاست سرکوب خود را به ترتیبی اتخاذ میکند که جنبش هیچگاه فراتر از این محدوده به پیش نرود وبتدریج فروکش بکند.اما، تاکنون در ایران با دو نوع شیوه و سیاست سرکوب در مورد یک جنبش مواجه هستیم. شدت سرکوب در مورد نمادهای رهبری جنبش حکایت از فراتر نرفتن آنها " از محدوده رژیم" است، ولی شدت سرکوب در مورد جنبش متناسب با سرکوب جنبشی استکه سرنگونی رژیم را هدف قرار داده باشد که این مسئله، درک دو گانگی خواست جنبش با خواست نمادهای رهبری آن حتی از طرف نیروهای سرکوبگر را نشا میدهد!ه
ضعف اساسی دیگر جنبش عدم برخورداری آن ازیک سازماندهی مرکزی درعین رعایت پلورالیسم موجود درآن وازچشمندازی ترسیم شده ازچگونگی نظام قدرت آینده در جامعه وازطرح جدی حقوق اکثریت مردم، یعنی اقلیتهای ملی است. اگر به این امر معتقد باشیم که در شرایط فعلی مردم بدنبال احقاق حقوق پایمال شده خویش هستند، پس آنها کاملاً حق دارند که بدانند سرنوشت آنها چگونه رقم خواهد خورد. در غیر اینصورت مسلماً آنها دلیلی نمی بینند که جان و مال خود را فدا بسازند تا احمدی نژاد برود و موسوی ای بیاید.ه
مردم دوران خاتمی را تجربه کرده اند که با وجود نظام اسلامی، وی نتوانست حتی کوچکترین تعدیلی در محدوده آن بوجود بیاورد. بنابراین پیروزی جنبش در گرو آن نیست که مردم صرفاً بدانند که چه چیزی را نمی خواهند، بلکه این امر در گرو آن استکه برای آنها اهداف کلی جنبش مشخص باشد تا مردم بدانند که بر سر چه چیزی با نظام خودکامه مبارزه میکنند و خواست هایی که از این مبارزه باید متحقق گردد کدامین هستند. برخلاف نظر بسیاری از نظریه پردازیهای سطحی دلیل همگانی نشدن و عدم گسترش جنبش و عدم آغاز اعتصابهای گسترده، نه صرفاً ناشی از ترس و سرکوب رزیم، بلکه ابهام از آینده استکه موجب یأس و مانع همگانی شدن جنبش میگردد و همین یأس خطرناکتر از ترس برای هر جنبشی است!ه
از نقاط ضعف دیگر جنبش، عدم پیوند ارگانیک اپوزیسیون بونمرزی با اپوزیسیون درونمرزی است. آغازجنبش هر چند حمایت و همبستگی اگثریت قریب به اتفاق مخالفین و اپوزیسیون رژیم در خارج از کشور را بخود جلب کرده و آنها از هر طیف فکری و خواست نهایی از تغییر قدرت در ایران، افکار عمومی جهانیان را به حقانیت این جنبش جلب و رژیم را هر چه بیشتر در جهان خارج افشاء و رسوا نموده اند، اما هنوز از تشکیل یک جبهه با تمامی تنوع فکری خود، حول حداقل خواست ها با نمادهای رهبری جنبش سبز در داخل و خارج ایران ناموفق مانده اند. در حالی کور مغزی دینی چون خامنه ای به خطر چنین اتحادی برای حاکمیت خود کاملاً آگاه واعلام میدارد که:"وقتی همه آدمهای فاسد از سلطنت طلب ها، توده ایها و حتی رقاصان و مطربان فراری از کشور از بعضی افراد حمایت میکنند اینها باید چشمشان باز شود و بدانند که لابد کارشان یک ایرادی دارد"!ه
اما،" ایراد" کارنه در این حمایت، بلکه در عدم اتحاد عملی و ارگانیک و یگانه شدن جنبش درونمرزی و برونمرزی علیه حاکمیت خودکامه اسلامی در ایران است. بویژه آنکه "ایراد" کار در عدم پذیرش و ترس از جنبشهای ملی در داخل و خارج از کشور در میان اپوزیسیون منتسب به ملت فارس از هر طیف فکری استکه با ترس از تلقینات ذهنیت های بیمار شوونیستها در طول دهه ها از حاکمیت پهلویها و فقه ها، برابری حقوق تمامی ملتهای تشکیل دهنده ایران در ساختار قدرت آینده را"آغازجنگ قبیله ای و قومی" و "ایرانستان شدن ایران" دانسته و حاضر به دور انداختن تفکر شوونیستی "ملت برگزیده" برای" ملت برتر" خود که گویا به تنهائی رسالت تعیین سرنوشت و حکومت بر کل ایران را بر دوش میکشد، نیستند! بهمین دلیل و بر مبنای همین تفکر استکه از آغاز جنبش سبز تا به امروز یک شعار در مورد آزادی تمامی ملتهای تشکیل دهنده ایران از ستم ملی و برابر حقوقی آنها مطرح نشده و این تابوی آفریده شده از طرف ذهنهای بیمار شوونیستی هنوز ذره ای ترک برنداشته است!ه
رهبران جنبش سبز و رهبران اپوزیسیون منتسب به ملت حاکم در خارج از کشور باید به این امر وقوف عملی بیابند که مردم ایران، یک جمعیت توده وار بدون هویت اتنیکی و ملی نیستند و"امتی" نیستند که سیل وار و بدون هیچگونه خواست و هدفی، بدنبال هر نوع رهبر و پیشوائی روانه شوند. اگر این مردم، از یکسو از گروههای فکری و نظری و حتی ایدئولوژیکی و از سوی دیگر از همبودهای انسانی متفاوتی تشکیل شده است، این تنوع سیاسی و فکری و این تنوع قومی و ملی بعنوان واقعیت عینی ساختار سیاسی و اتنیکی جامعه ایران باید پذیرفته بشود و هر برنامه ای برای یک اتحاد در یک جبهه فراگیر سیاسی و ملی، باید بر این اساس پایه گذاری گردد. کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن، پیشاپیش از تشکیل چنین جبهه ای از نیروهای سیاسی و ملی برونمرزی و درونمرزی علیه خودکامگی و ساختار ضد ملی قدرت در ایران، استقبال کرده و برای تشکیل آن با تمام نیرو خواهد کوشید!ه
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2010-01-04

onsdag, januari 06, 2010


کنسول ایران در نروژ در اعتراض به
.
سرکوب معترضان به انتخابات استعفاء کرد
Radio Farda
سخنگوی کمیته نروژی – ایرانی حمایت از مردم ایران می گوید که محمد رضا حیدری، کنسول سفارت جمهوری اسلامی در اسلو، در اعتراض به «کشتار» معترضان در ایران از سمت خود استعفاء کرده است.تلویزیون «ان آر کی» نروژ نیز در مصاحبه ای با محمد رضا حیدری از قول وی گفته است که خواهان کمک از سوی دولت نروژ است.رحمان ساکی، سخنگوی کمیته نروژی – ایرانی حمایت از مردم ایران در گفت و گو با رادیو فردا در باره چگونگی استعفای کنسول سفارت ایران در نروژ گفت: «این خبر قبل از سال نو به گوش ما و فعالین سیاسی در اسلو رسید ولی خبر خیلی گنگ بود و مشخص نبود که کدامیک از کارمندان سفارت جمهوری اسلامی ایران در اسلو استعفا کرده است.»وی افزود: «بعد از چند روز در ارتباطی که با رادیو و تلویزیون سراسری نروژ داشتم، به دنبال جستجوی راهی بودیم که بتوانیم با آقای حیدری مستقیم حرف بزنیم و این قضیه را روشن کنیم. ما از طریق فردی که قبلا ارتباطاتی با افرادی از سفارت داشت تحقیق کردیم که آیا آقای حیدری استعفاء کرده یا فرد دیگری است؛ که از این طریق مطمئن شدیم آقای حیدری است.»
«آقای حیدری به روشنی گفتند که من نمی توانم از رژیمی دفاع کنم که جوانان خود را دسته دسته می کشد یا به زندان می فرستد و آنها مورد تجاوز و شکنجه قرار می گیرند.»سخنگوی کمیته نروژی – ایرانی حمایت از مردم ایرانآقای ساکی می گوید: «بعد من به طور مستقیم با خود وی تماس گرفتم. آقای حیدری دلیل استعفاء را مخالفت با کشتاری اعلام کرد که دولت جمهوری اسلامی ایران طی ماه های اخیر انجام داده است؛ کشتار جوانانی که خواهان آزادی بودند.»«آقای حیدری به روشنی گفتند که من نمی توانم از رژیمی دفاع کنم که جوانان خود را دسته دسته می کشد یا به زندان می فرستد و آنها مورد تجاوز و شکنجه قرار می گیرند.»سخنگوی کمیته نروژی – ایرانی حمایت از مردم ایران در باره پیامد استعفاء این کنسول می گوید: «ایشان آمادگی این قضیه را داشته است و ظاهرا چندین مورد دیگر درگیری بین کارمندان سفارت وجود داشته است که این درگیری ها هم سیاسی بوده و هم مالی بوده است.»وی افزود: «این نخستین بار نیست که یک عضو سفارت (ایران در اسلو) از سمت خود استعفاء می دهد. تقریبا دو سال پیش بود که یکی از مسئولان دیگر سفارت استعفاء کرد که ظاهرا در اثر مخالفت ها با سفیر و درگیری با وی صورت گرفته بود.»آقای ساکی اظهار داشت: «تا جایی که من اطلاع دارم آقای حیدری در خانه ای که سفارت جمهوری اسلامی ایران برای وی اجاره کرده بود زندگی می کرد ولی تحت فشار قرار گرفته که خانه خود را ترک کند و حتی مورد تهدید قرار گرفته است که به ایران باز گردد.» به گفته ولی سخنگوی کمیته نروژی – ایرانی حمایت از مردم ایران، «آقای حیدری رسما استعفاء نامه خود را به سفارت داده است و سفارت آن را برای مقام های وزارت امور خارجه ایران فرستاده است. طبق روال کاری وقتی یک سفیر استعفاء می دهد بعد می تواند هر تصمیمی خواست در باره وضعیت خودش بگیرد.»گزارش ها حاکی است که محمد رضا حیدری در سه سال گذشته در سفارت ایران در نروژ کار می کرده است و از دو هفته پیش که استعفاء داده است به سفارت جمهوری اسلامی ایران مراجعه نکرده است.این گزارش ها در حالی منتشر می شود که سفارت جمهوری اسلامی چنین خبری را «شایعه و دروغ» خوانده است.

fredag, januari 01, 2010

اطلاعیه کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن:ه

در محکومیت سرکوب و کشتار مردم !ه

این بارنیز رزیم جهل و جنایت، در روز عاشورا خون پاکترین و شریفترین فرزندان ایران را بر زمین ریخت.ه
گزمه ها و جلادان رژیم که در ارتکاب شنیع ترین جنایت در حق آزادیخواهان، طی دو سه دهه از عمر نکبت بار رژیم اسلامی تردیدی بخود راه نداده اند در این روز نیز نهایت خباثت وجنایت دولت و رهبر خودکامه دینی خود را به ثبوت رسانیده اند!
ه
با وجود تمامی ناجوانمردیها و جلادیها در حق مردم غیر مسلح و بیدفاع، خیزش روز عاشورا در تهران و چند شهر دیگر، بیان پرشکوه اراده شکست ناپذیر مردمی بود که عزم به بر چیدن بساط ظلم و ستم مشتی مستحجر، غارتگر و خودکامه دینی جزم کرده اند. بدنبال دو روز تظاهرات گسترده و شجاعانه مردم و قصاوت و شقاوت نیروهای سرکوبگر رژیم، از شب یکشنبه 6 دی ماه، نیروهای نظامی امنیتی رژیم علاوه برکشتارها و ضرب و شتم ها، اقدام به دستگیریها و بازداشتهای گسترده و شکار مبارزین و معترضین زده اند.ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ضمن محکوم ساختن شدید کشتار مردم بی دفاع و بی گناه، قویاً خواستار قطع ایضاء و آزار و پی گردها بوده و خواهان آزادی بدون قید و شرط تمامی بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی است!ه

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی!ه
برقرار باد جمهوری دمکراتیک - فدراتیو ایران!ه

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2010-01-01
بیانیه کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
ه

در باره حلول سال نو میلادی

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن، سال نو مسیحی را به تمامی مسیحیان جهان و بویژه به هموطنان مسیحی خود در ایران، صمیمانه تبریک گفته و سالی سرشار از شادکامی، صلح و پیشرفت را برای آنها آرزو میکند.ه
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن که مدافع حقوق ملی – مذهبی اقلیت تحت ستم ملی و مذهبی تورکمن در ایران است، از اینکه هموطنان مسیحی ما سال نو امسال را نیز تحت حاکمیت رژیمی که با تمامی ارزشها و همبودهای انسانی متفاوت با مذهب و ملت حاکم خود ضدیت و کینه دارد، استقبال می کنند با آنها احساس همدردی و ابراز همبستگی از طرف ملت تورکمن میکند.ه
ما امیدواریم که با آغاز روند فروپاشی رژیم بنیادگرای اسلامی در ایران، تحت مبارزه و خیزش شجاعانه مردم ما، با هر مذهب و دین و با هر ملیت و مسلک سیاسی و با هر خواست و آرمانی انسانی و ملی، هموطنان مسیحی ما سالی سرشار از بهروزی و رفاه، صلح وتأمل دینی و مذهبی با تمامی ادیان و مذاهب و ملتها در ایران بدون رژیم ضد بشری حاکم را شاهد باشند!
ه
با تبریک صمیمانه :ه
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2010-01-01