lördag, augusti 23, 2008

از ماست که بر ماست
ر
(اؤز الیم، اؤز یاقام)

بررسی عوامل خارجی و داخلی سیاست تهاجمی رژیم در تورکمنیستان جنوبی

در تورکمنی ضرب المثلی هست که میگوید: "یر غاتی بولسا اؤکۆز، اؤکۆزدن گؤره ر" معادل دقیق فارسی اش را نیافتم ولی بدین معنی است که اگر مشکلمان را نتوانیم بین خود حل کنیم، سبب آن را نزد دیگران جستجو می کنیم.ر

در یکصد سال اخیر در نتیجه تهاجم عوامل خارجی و پارامترهای داخلی آن، ضربات جبران ناپذیری به بنیانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جنبش ملی- دمکراتیک ملت تورکمن وارد شد و این سیاست تهاجمی
امروز نیز با حدت وشدت بیشتری ادامه دارد.
ر

نگاهی به روند جریانات مهم تاریخی

بعداز سقوط قلعه گوک دپه و سرازیر شدن پای سالداتهای روسی به سرزمین تورکمن در ژانویه 1881 و بدنبال آن قرارداد ننگین "آخال" در نهم دسامبر همانسال سرزمین ملی ما بین دو ابرقدرت زمانه یعنی روسیه و ایران تقسیم شد. بدنبال جریانات جنبش مشروطه خواهی در روسیه و تضعیف این کشور در جنگ روس- ژاپن (1905) و قیام سراسری سوسیالیستهای روس، بالاخره در سال 1924 نظام جمهوری،در قسمت شمالی سرزمین ملی مان مستقر گشت. ولی پس از خروج نیروهای روسیه تزاری از ایران و تقویت پایگاه استعمار انگلستان در دربار قزیلباشان شیعه قاجاری، تنها و تنها مقصد شوم این روباه مکار ایجاد سیستمی متمرکز در ایران، برپائی دولتی حلقه بگوش و مطیع بود که این امر با سرکوبی شدید مقاومت جنبش تورکمنها برهبری عثمان آخون، قیام عربها برهبری شیخ خزعـل، آذریها برهبری شیخ محمد خیابانی، گیلانی ها برهبری میرزا کوچک خان، کردها برهبری اسماعیل خان سمیتقـو، خراسانی ها برهبری کلنل محمد تقی خان پسیان صورت عمل بخود گرفت و از آن تاریخ تاکنون حکام مرکزی تهران نشین دائما در سرکوبی جنبشهای اعتراضی این ملل ذره ای غفلت نکرده و نمی کنند.
ر

در یکصد سال اخیر حکومتهای مرکزی ایران ضربات مهلکی به تن و جان ملت تورکمن وارد آوردند. سرکوبی قیام جمهوریخواهی سالهای 1304، سرکوبی قیام آنناگلدی سردار (آچ) در سال 1305، سرکوبی افسران انقلابی در مراوه دپه و گنبدقابوس 1326، سرکوبی و دستگیری رهبران جنبش انقلابی به بهانه تصفیه حساب با توده ای در سال 1327، زهر چشم نشان دادن به بقایای جنبش و قلمع و قمع آنها به بهانه سرکوبی مصدقی ها در سال 1334 ببعد، دستگیری وسیع مبارزان نسل جوان سالهای 1350- تقریبا 23 نفر تحت شکنجه وحشیانه ساواک قرار گرفتند،... سرکوبی شدید و وحشیانه رژیم ج. اسلامی به بهانه مبارزه با فدائیان در سال 1358 و ترور رهبران قیام... که حتی امروزه نیز به هرگونه مقاومتی با سرب داغ جواب داده می شود.
ر
معمولا در بیان و تحلیل عوامل تخریبی بنیانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ملت مان به وجود عوامل خارجی بیشتر بها داده میشود و کمتر به نقش عوامل تأثیرپذیر داخلی آن اشاره می شود، در حالیکه این دو، علت و معلول یکدیگرند. اگر به نقش و تأثیر عوامل خارجی تهاجم ویرانگرانه که صد البته رل اساسی دارد بیشتر بها داده از نقش عوامل مخرب داخلی غافل بمانیم، نمی توانیم مسبب بدبختی هایمان را بخوبی تشخیص داده علیه آن مبارزه نمایئم. در ادامه این مقاله با مثالهای مشخص به این مسئله بیشتر خواهیم پرداخت.
ر
می گویند تورکمنها در میدان نبرد و رزم مردان جنگی اند ولی در عرصه سیاست و دیپلوماسی معمولا بازنده اند. متأسفانه این را به نوعی، روند وقایع تاریخ معاصر ما به اثبات رسانیده است. نیروهای متحد و یکپارچه تورکمن مشت محکمی به مهاجمان قزیلباش شیعی قاجار در نبرد قارری غالا در سال 1850 وارد ساخت، و باز این مشت محکم و متحد تورکمنها بود که دمار از قشون سرکوبگر اعزامی به منطقه استرآباد در سالهای اواخر قاجاری و اوائل پهلوی وارد ساخت. سئوال اینجاست، چرا پس از آن همه جانفشانی و نبردهای قهرمانانه تورکمنها نتوانستند حکومت ملی خویش را مستقر سازند و یا حداقل امتیازاتی را در راستای تعیین سرنوشت داخلی خویش کسب نمایند؟ زیاد دور نرویم، در همین مبارزات اخیر در سال 1358 چرا بعداز آن همه رزم دلیرانه، رهبران قیام نتوانستند به حداقل خواستهای ملت خویش نائل شوند؟ آیا رهبران جنبش ما دیپلوماسی مناسبی نداشتند، آیا استراتژی و تاکتیک خوبی ارائه نداند، یا آنها نتوانستند دست دشمن را سر میز مذاکره بخوانند، یا آیا معامله ای بر سرمنافع ملت ما صورت گرفته است؟... چطور می شود سردار تورکمن آتاخان را از کومیش دپه- در سال 1302 به استرآباد دعوت می کنند و در همانجا سربه نیست می کنند، چطور انناگلدی قهرمان در دام تزویر نایب نیازی می افتد و با گلوله ای ناجوانمردانه وی از پای در می آید... و چطور می شود با آنکه شرایط بسیار و حساس و پیچیده ای در گنبدقابوس حاکم بود- سال 1358، شیرلی توماج و یارانش تدابیر امنیتی وسیعی را اتخاذ نکردند...
ر
درست است که دشمن برای نابودی مبارزات ملی از هر فرصتی استفاده کرده، دائما نقشه های شوم را طراحی و به اجرا در میآورد، این را گریزی نیست، ولی رهبران جنبش ما چگونه می توانند نقشه های آنانرا دفع و آنرا به ضد توطئه و هجوم تبدیل کنند؟ آیا هیچ راهی جز نبرد تا پای مرگ یا تسلیم وجود ندارد؟ آیا جنبش جهانی تجربیاتی از این دست را در اختیار ما قرار نمی دهد؟
معمولا در بررسی وقایع تاریخی- سیاسی به تحلیل مشخص از شرایط مشخص می پردازند. این فکر بسیار درستی است. ما هم اکنون نمی توانیم با دیدگاه فعلی و شرایط حاضر به فلان واقعه تاریخی بنگریم و نسبت به چون چرائی آن، علل شکست و یا عدم موفقیت آن نظر دهیم. ولی این قدرت و توان را داریم که از آن واقعه تاریخی درس بگیریم و تجربیات آنرا بکار بندیم. بهمین سبب است که می گویئم اگر در مبارزه ملی، استراتژی و تاکتیک معین و مشخصی نداشته باشیم و یا بقول معروف هرچه پیش آید، خوش آید وار به پیشواز وقایع برویم مسلما به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. مبارزه علیه دشمن سرتاسر مسلح و مجهز به سلاح کشتار و ایدئولوژی تبلیغاتی، تاکتیکهای پیچیده ای می طلبد. سر در دم شمشیر دشمن قرار دادن و شهید شدن تنها را مبارزه نیست. شرایط مباره در هر مقطعی متفاوت است. در دهه شصت و هفتاد وقتی مبارزه علیه رژیم منفور پهلوی در ایران اوج گرفت، چریکهای فدائی و مجاهد با الهام از مبارزات چریکهای آمریکای لاتین همچون چه گوارا، آنتونیو گرامیشی، به نتیجه "مبارزه مسلحانه، هم تاکتیک هم استراتژی" رسیدند. ولی اینک ادامه دهندگان این جریانات سیاسی مبارزه سیاسی را دنبال می کنند. از آن گذشته تجربه نشان داده است که مبارزه علیه دشمن فقط و فقط با شیوه نبرد تهاجمی به پیروزی نمی رسد. مگر مبارزه مهاتما گاندی علیه استعمار تابه دندان مسلح بریتانیا با مقاومت منفی به پیروزی نرسید! آیا مبارزه دکتر مصدق در جریان کوتاه کردن دست استعمار انگلستان از ثروت نفت ایران بطور صلح آمیز و از طریق دیپلوماسی به پیروزی نرسید...
ر
در اثر بزرگ شاعر ملی مان مختومقلی چنین قطعه ای وجود دارد: «البته دوشمانا سیاست یاغشی» . سیاست در عربی به معنی سیّاس، دوراندیش، مکر و حیله .. است. یعنی اینکه در شرایط مشخص می توان با دور اندیشی و مکر هم باید به نبرد دشمن رفت، این امر بدیهی است. دیگر برای خام کردن ما دوره شعارهای "تورکمنها ساده و صاف اند، آنها مهمان را بیشتر از پدر محترم می شمارند..." گذشت.
ر
بهمین سبب است که گفته میشود مبارزه سیاسی یک علم است که باید بخوبی آنرا فراگرفت و آنگاه به مصاف دشمن رفت. البته و صد البته نمی خواهیم مبارزات جانفشانه شهدای قهرمانمان را کم بها نشان دهیم و یا آنرا کم ارزش توصیف کنیم، خیر... ولی ایکاش این سرمایه های گرانبها و جبران ناپذیر ملی مان، این جوانان و نیروهای آنان در راهی اصولی و تأثیرگذار صرف میشد.
ر

عوامل خارجی تهاجم ویرانگرانه:
ر

این از بدیهات است که دشمن از هر فرصتی برای نابودی روحیه ملی و تصاحب سرمایه های ملی مان استفاده کرده و میکند. بعداز اشغال سرزمین تورکمنیستان جنوبی توسط قشون رضا پهلوی در سال 1304، اولین اقدام اشغالگران، تصاحب اراضی مزروعی مان بود و برای مقابله با جنبش عمومی، برنامه و سیاست آسسمیلاسیون و خودباختگی ملی را پیش گرفتند. از تغییر اسامی شهرها و روستاهایمان تا تغییر نام اشخاص و هویت ملی- فامیلی. بدنبال آن برنامه تمسخر فرهنگ ملی مان را در رأس پلان خویش قرار داده، کتابها، فیلمهایی را با رواج برتری زبان فارسی و فرو دست بودن زبان ملی را ترویج ساختند. در فیلمهایی چون "تورکمن"، "آراس خان" ناصر ملک مطیعی آنچنان با لهجه غیظ و زشتی فارسی حرف میزند که انگار تورکمنها اینگونه تکلم می کنند. در این فیلمها تورکمنها را تخم مار خور و یا آدمهایی که با عبا و دون تورکمنی به تهران آمده مورد تمسخر دختران مینی ژوپ پوش قرار میگرد، نشان دادند. رژیم ج. اسلامی نیز پس از یورش وحشیانه به سرزمین تورکمن، همان سیاست غارت و چپاول اقتصادی و مسخ فرهنگ ملی رژیم قبلی را با شدت بیشتری ادامه میدهد. با اینکه لباس زیبای ملی زنان و دختران ما بقول معروف نمایی از پوشش اسلامی است، رژیم سعی میکند با انواع فشار، ندادن شغل و یا نگذراندن از سد کنکور و غیره به خانمهای ما، مانتو چادر مشکی خویش را تحمیل میکند و یا اسامی جعفر و زینب و سمیه را بجای یاشار، سولماز و تایماز... پس تا این جا می بینیم که دشمن با هجوم نظامی، سیاستهای اقتصادی و فرهنگی خویش را در تسخیر بنیان های مادی و معنوی تورکمن را به اجرا در آورده و آنرا دنبال می کند. ولی آیا این تمامی واقعیت است؟ معمولا سکه دو رو دارد.
ر

عوامل داخلی و زمینه ساز تهاجمات ویرانگرانه

مسلما تا وقتی که عوامل نفوذی نباشد نقشه تهاجم خارجی با مشکل روبرو میشود. این عوامل نفوذی در هر برهه از تاریخ ملی مان از پشت به ملت مان ضربه زده اند و می زنند. اگر تا دیروز تورکمنهایی چون نایب نیازی بعنوان ژاندارم در خدمت استوارهای تریاکی رضاخانی بودند، اگر در رژیم پهلوی... و ... مأمورین ساواک بودند، در اوائل "انقلاب" نیروهای به اصطلاح "جوانان پیشگام تورکمن" راه را برای فدائیان وارداتی به سرزمین تورکمنیستان جنوبی باز کردند- برخی از آنها حتی امروزه نیز با دیدن "مسولین" سابق شان، آب از لب و لوچه شان آویزان شده با عناوینی همجون "رفیق نگهدار، رفیق فتاپور..." آنها را مورد خطاب قرار می دهند. چه رفیقی، چه رفاقتی! اگر آنها حقیقتا رفیق ملت ما بودند و یا هستند باید به این سئوال آخوند ارزانش جواب دهند که چگونه در آن شب شوم 18 بهمن سال 58 یکی- یکی رهبران ترور شده را با تلفن از منزل ایشان به ستاد شوراها کشانیده موجب آن فاجعه گشتند. این "رفیق مسئول" آن شب پشت خط تلفن کی بود؟... (در اینجا قصدمان یکی نشان دادن پیشگام با مزدوران رژیم نیست)، نیز بودند تورکمنهایی که در شناسائی و شکار أنین ها، گورگن بهلکه ها به مزدوران رژیم خدمت کردند و نیز امروزه هستند تورکمنهایی که با موبایل خود عکس افراد و شماره ماشینهایی را که در جنبش سال گذشته صیادان شرکت کردند را برداشته آنها را به "برادرانشان" رسانند. و این البته عجیب و غریب نیست چرا که بقول تورکمنها "سوو بار یرینده، باتغادا بار"، "سۆری آغساقسیز بولماز". اما نباید غافل بود که عوامل داخلی دشمن در لباس مختلف ظاهر می شود، گاهی عیان، و بیشتر مخفی عمل می کنند. مزدوران از شیوه های گوناگون، چون تبلیغات زهرآگین علیه فرهنگ ملی، کوچک و خوار و والا و برتر شمردن فرهنگ اربابان خویش استفاده می کنند...
ر

و اما چگونه با این ترفندها و تهاجمات مبارزه کرد؟

در شرایطی که امکان هرگونه مبارزه علنی و جمعی برای حداقل حفظ فرهنگ و کیستی ملی وجود ندارد، می توان مقاومت را به شیوه های دیگری چون مبارزه منفی پیش برد پیش برد، اما چطور:
ر

- می گویئم توده ای ها و فدایی ها جوانان انقلابی ما را گول زده، آنانرا فدای سیاستهای ماجراجویانه خود ساختند. این تفکر تا اندازه ای درست است، ولی در مقابل، آیا ما خودمان دارای تشکیلات مستقل سیاسی بودیم که آنها بخود جلب و جذب نمایئم؟ آیا جوانانمانرا به سلاح سیاسی و با ایدئولوژی تورکمنی مجهز کردیم که آنها مجذوب سیاستگران بیگانه نشوند. آیا ما توانستیم خودباوری ملی را در بین جوانانمان گسترش دهیم... این و صدها از این نوع مسائل همچنان جدیت خود را حفظ میکند و منتظر روزی هستیم که جوانان ما دیگر تنها و تنها در تشکیلات ملی
ر– سیاسی خویش فعالیت نمایند و تا رسیدن آن روز مسئولیت سنگینی بر دوش فعالین واقعی سیاسی قرار دارد.ر

می گویئم، رژیم ج.اسلامی مانع تدریس زبانهای ملی در مدارس می شود و یا از انتخاب اسامی تورکمنها به فرزندانمان جلوگیری میکند،
ر
می گویئم که رژیم اسامی شهرهایمان را از ترکمنی به فارسی تغییر می دهد...
ر

اینها کاملا درست است، ولی، ما در مقابل این تهاجم فرهنگی چگونه مقاومت کردیم و باید مقاومت کنیم.
ر
در اوائل انقلاب اسلامی وقتی رژیم در تهران مدارس ارمنی را موقتا تعطیل کرد، بسیاری از مادران ارمنی در منازل زبان مادری را خودشان به فرزندانشان آموختند.
ر
خوشبختانه اینک روز بروز بر تعداد مادران تحصیلکرده ما افزوده میشود، اگر والدین در منازل به زبان ملی صحبت کرده، کتابهای تدریس زبان تورکمنی را از تورکمنستان تهیه کرده، در آموزش زبان ملی کوشا باشند، آیا باز هم ترفندهای رژیم کارساز خواهد بود؟آیا ما در این باره به مسئولیت خطیر خویش آگاه بودیم؟
اگر ما در اوائل انقلاب- همانند بندرتورکمن، اسامی شهرهایمان مثل گنبد قابوس را به نام حقیقی اش گورگن، آق غالا، آی درویش و... را با تلاش همگانی به تصویب وزارت کشور می رساندیم، دیگر برای رژیم مشکل می شد که به آسانی نامهای ناهمگونی چون سیمین شهر و نگین شهر و... به ما تحمیل نماید.
ر
اگر در آن ایام نام واحد جغرافیایی و سرزمین ملی مان را تحت عنوان "تورکمنستان جنوبی" و یا حداقل با عنوان "تورکمن ایلی" به تصویب می رساندیم، امروزه با حذف حتی اسم تورکمن از واحد جغرافیایی مان- به گلستان روبرو نبودیم. ولی متأسفانه برخی از "فعالین سیاسی" خارج نشین، هنوز که هنوز است بجای تبلیغ نام تورکمنیستان جنوبی با لجاجت تمام به نام تورکمنصحرا چسبیدند و ول کن معامله!! نیستند. اگر از آنها بپرسید که شمه ای در باره ریشه و تاریخچه اصطلاح "تورکمنصحرا" بگویند که این واژه از کجا آمده و شما چرا به این اسم چسبیدید، مطمئن هستیم کلامی نمی توانند بگویند. صرفا و صرفا بخاطر لجاجت با "کانون" هم شده آنها نمی خواهند از چیزیکه بدان چسبیده اند دل بکنند. بگذار همینطوری بمانند.
ر
حتی در سایت های اینترنتی داخلی و نشریات، بدون هیچگونه آگاهی دائما از کلمه "قوم" برای ملت تورکمن استفاده می کنند، آخر برادر عزیز چه قومی چه طایفه ای، آیا نمی دانی تورکمن هم مانند دیگر ملل ساکن ایران، ملتی است برای خود.
ر

اگر رژیم درانتخاب اسامی تورکمنی برای فرزندانمان مانع ایجاد می کند، آیا ما با تکیه بر سنت و فرهنگ قدیمی مان که هر نوزادی دارای دو اسم است، نمی توانیم برای نوباوه مان اسم مناسب تورکمنی انتخاب کرده خودمان وی را با آن اسم مسمی سازیم؟
و آیا تا آنجایی که مجبور نباشیم، از مقنعه و چادر سیاه تحمیلی دوری جسته، لباس ملی مان را بر تن مان برازنده ساختیم؟
آیا به موسیقی ملی مان اهمیت داده، در منزل و ماشین به موسیقی تورکمنی گوش می دهیم. آیا بجای کانال های تلویزیونی مبلغ مذهب شیعی، آنتن تلویزیون مان را به سمت آشغابات چرخاندیم؟ آیا در خانه تورکمن عکس مختومقلی، این سمبل وحدت ملی ما آویزان هست؟

می گویئم زابلی ها و یا پاسدارها در سطح وسیعی به پخش مواد مخدر در تورکمنیستان جنوبی مشغول بوده بسیاری از جوانان ما را آلوده می سازند. اما ما در مقابل این توطئه های شوم آنان چه کردیم؟ آیا از آنچنان عقل و شعوری برخوردار نیستیم که در دست رد به سینه توزیع کنندگان مواد مخدر بزنیم. آیا نمی دانیم انسان معتاد برای تهیه مواد حتی از ناموس خود هم می گذرد.
ر

می گویئم که زابلی ها و دیگر بیگانگان مهاجر به تدریج زمینهای ملکی از تورکمنها خریده، خود دارای آب و ملک در سرزمین ما شده، تورکمنها مجبور به مهاجرت به شهرهای فارس نشین می شوند. آیا ما نمی دانیم که با این ترفند اسرایئل، اعراب فلسطینی را بیچاره و بدبخت کرده، مستأجرین دیروز به صاحب خانه های امروزی مبدل شدند. اگر به این حیله ها و ترفندها آگاه نبوده، چشم مان را بر این حقیقت ببندیم، شایسته انسان آزاد و صاحب سرزمین خویش نخواهیم بود.
ر

می گوئیم که فلان گروه مثلا شیعی، زابلی، ارمنی و... با موذیگری سعی می کنند در بین جوانان ما نفوذ کرده آنها را در دام تبلیغات خویش گرفتار سازند- ممکن است. از دشمن هر چه بگویید بر می آید. اما در مقابل ما چه کردیم، چه می کنیم و چه باید بکنیم؟
آیا پیشگامان جنبش ملی ما، درباره نقش مخرب این گروههای نفوذی بیشتر از همه خودشان مطلع هستند؟ آیا روشنفکران ما درباره نقش مثلا تاجران و سوداگران ارمنی که در جنگ گوک دپه- 1881 چسان در حالیکه سربازان روس به کشتار تورکمنها مشغول بوده و از منازل آنان قالی و زیور آلات را بغارت میبردند، این تاجران ارمنی به بهای یک لیوان عرق آنها را از دست سربازان روس در میآوردند و مانند لاشخور به انتظار مرگ تورکمن دیگری می نشستند! یا در مقابل نقش گروههای مبلغین "امام زمان" ج. اسلامی که هم اینک سعی دارند تمامی مکتب خانه های سنی ها را در تورکمنیستان جنوبی تحت سیطره خود در می آورند. آیا ما توانستیم ملاهای خود را به علوم نوین مجهز سازیم؟ چرا آخوندهای ما در باره جنایات رژیم جیک شان را در نمی آورند؟ چرا نماینده تورکمن- مثلا رستگار فقط و فقط به کرسی اش چسبیده و ...
ر

خلاصه کلام آن که...
ر

پیشگامان جنبش ملی ملت ما بیش از هر چیز به نقش تخریبی این نوع فعالیتهای رژیم بیش از بیش آگاه شده، آنرا در میان مردم ترویج نمایند. با گلایه کردن کار درست نمی شود، بلکه در مقابل این نوع ویروس و میکرب دشمن باید آنتی پاتی آنرا جست، یعنی با آگاه ساختن توده های وسیع، حداقل از میدان تأثیر رسانی آن کاست.
ر

دردلی
از هواداران کانون فرهنگی- سیاسی

torsdag, augusti 21, 2008

Halypa bagşy, Sahy Jepbaryñ
v
ýagty hatyrasyna!

Annaguly Saryýew
Rus alymy Maryda bolanda Muhammetmyrat Nepesliýewden we onuñ aýaly Gözel Nepesliýewadan hem ençeme aýdymy ýanynyñ rowaýatlary bilen bile ýazyp alýar. Soñra V. Uspenskiniñ bu saz-etnografik ekspedisiýasy Tagtabazar raýonyna tarap ugraýar. Tagtabazar, gadymy Pendi. Aýdym-sazyñ mesgeni. Bagşy baryny dünýä inderen gözel obalar rus alymynyñ gözüne diýseñ ýakymly görünýär. Ol bu ýere gelenden soñ Garly İlaman oglundan başga-da atly bagşylaryñ birnäçesini görýär. Tagtebazaryñ Gulja obasynda meşhur Soltan tüýdükçiniñ ogly Garly Soltanow bilen duşuşýar, onuñ aýdym-sazyny diñleýär. Şol ýyllar 32 ýaşa gadam basan kiçi Garly Soltan oglunyñ aýdym-saz ýerine ýetirijilik ussatlygy Uspenskini haýran galdyrýar. Şonda bagşynyñ şeýle belent ussatlygyny synlap, Uspenskiý ona:
— Garly bagşy, meniñ saña şeýle bir sowalym bar, jogap ber. Eger-de, seniñ eliñden dutaryñy alyp, ondan mahrum edilseñ, sen näme edersiñ? — diýipdir. Garly bagşy eglenmän:
— Eger-de şeýle edilse. men diñe ölerin — diýip jogap beripdir.
Sungata şeýle berlen adamyñ belent owazy Uspenskini özüne bendi edip goýýar, Rus alymy Tagtabazarda ýene bir uly halypalaryñ biri bilen tanyşýar. Ol meşhur Amansähet bagşynyñ ogly Nobat bagşydy. Şol wagtlar Nobat bagşy 25 ýaşyndady. Tagtabazaryñ Baýraç obasyndaky nesilme-nesil gelýän bagşylar maşgalasy Uspenskini haýran edýär. Ol ençeme günläp Nobat bagşynyñ aýdymly sandygyny ýapdyrmandyr.


Nobat-aman Sähet bagşy

Garly bagşy Soltanow

Tagtabazardaky gözlegler, bagşylar bilen gurýlan duşuşyklar Uspenskide uly, öçmejek täsir galdyrýar. Ol bu hakda şeýle ýazýar: «Nobat bagşy örän ýokary derejeli sazanda. Ýedi ýaşyndan dutar çalyp, aýdym aýdyp gelýän bagşynyñ örän täsin saz çalyş tehnikasy bar. Ol maña diýsen. ýaraýar.
Bagşy Garly Soltanowam, bagşy Nobat Amansähet oglam, olaryñ ikisem añyrbaş türkmen artistleri. Men häzire çenli olaryñ haýsysynyñ has ökdedigini ýa asgyndygyny saýgaryp bilmedim. İkisiniñ ellerem edil ýalaw ýaly...»
Ussat bagşylary öwran-öwran diñlän rus alymy üçin Tagtabazar, Pendi çöli misli aýdym-sazyñ giden bir ýaýlasy ýaly bolup görünýär.
Meşhur Körgojaly, Gurban bagşy, Jepbar bagşy we başgalaryñ atlary bilen baglanyşykly aýdylýan ençeme rowaýatdyr halk aýdym-sazlaryndan mazaly ýüküni tutan Uspenskiý 1925-nji ýylyñ oktýabr aýynyñ aýaklarynda Mara dolanýar.


Sapargylyç tüýdükçi we M.Nepesliýew (sagda)

Ylmy gözlegler dowam edýär. Ylmy-etnografik ekspedisiýa indi Saragta bakan hereket etmelidi. Rus alymy Muhammetmyrat Nepesliýewi ýanyna alýar-da, Saragta tarap ýola rowana bolýar. Kynçylykly ýollary külterläp, olar 1926-njy ýylyñ 24-nji fewralynda dañdanlar Saragta gelýärler. Rus alymy Saragtda diýseñ gowy garşy alynýar. Olara bagşylaryñ her gün topar tutup üýşýän ýeri bolan gyzyl çaýhanadan ýer berýärler. Muhammetmyrat Nepesliýew ol ýeriniñ bagşylaryna beletdi. Oraz Salyr, Anna bagşy, Rejep Gylyç, Muhy bagşy, Sapargylyç tüýdükçi — bularyñ hemmesini öwran-öwran diñläpdi. Şonuñ üçinem ilden soraman, baran gününden başlap, bagşylaryñ gözlegine özi çykýar. Ara uzak wagt duşmänkä-de ýerli bagşylar Rejep Gylyçdyr, Muhy Aman ogly dagy saz öwrenijileriñ ýanyna gelýär. Saz öwreniji Muhy bagşy bilen içgin tanyşlyk açýar. Ony esasanam Muhy bagşynyñ meşhur Aman bagşynyñ ogly bolanlygy, Aman bagşynyñ ussatlygy hakda bolsa akademik Samoýlowiçiñ 1908-nji ýylda gymmatly
maglumatlary berenligi gyzyklandyrýardy. Şonuñ üçin-de Muhy bagşyny şeýle içgin öwrenesi gelýärdi. Ol Muhy bagşynyñ kakasy Aman bagşynyñ dosty Soltannyýaz bagşy hakda-da köp maglumatlary ýazyp alýar. Uspenskä duşanyndan on bäş ýyl ozal özüniñ owazyny ýitirip, aýdym aýtmasyny bes eden Muhy bagşy köp zatlary gürrüñ berýär. Ol janly kitapdy. Uspenskiý ýazyp ýetişse, ol gyzykly gürrüñleri aýdyp berýärdi. Kakasy Aman bagşynyñ deñ-duşlary, dost-ýarlary hakda-da kän zatlary aýdyp beripdi.
Hawa, Muhy bagşy öwrenilmäge mynasyp bagşydy. Ol soñraky ýyllardaky duşuşyklarymyzda meşhur Oraz Salyr hakda, saz öweniji alymlar Uspenskiý, Belýaýew, olaryñ ýany bilen bile aýlanyp ýören meşhur sungat söýüji Muhammetmyrat Nepesliýew hakda gyzykly gürrüñler bererdi.
1969—1970-nji ýyllaryñ sepgidinde Muhy bagşy Aşgabada çagyrylyp getirilýär. Şonda onuñ togsana basalykly ýaşy bardy. Emma diýseñ ýatkeş goja ýalñyşman arkaýyn gürrüñem berip otyr, sazam çalyp otyr, aýdymam aýdyp otyr. Muhy bagşy Aman ogly köp ýyllaryñ dowamynda respublikamyzyñ halk bagşysy Oraz Salyr bilen bile tirkeşip, onuñ ýanynda sazanda bolup gezipdir,
Ol Uspenskä aýdyp beren gürrünlerini birin-birin ýatlaýar. Muhammetmyrat Nepesliýew ýaly hertaraplaýyn zehinli adamy bolsa heniz görmändigini aýdýardy. Ol şeýle gürrüñ bererdi:
— Muhammetmyrat Nepesliniñ asla başy çykmaýan zady ýokdy. Ol sagat ussasy, tikin maşynynam bejererdi, aýdym maşynymam bejerip oturandyr. Bir görseñem, tikin maşynynda heniz görülmedik owadan keşdeler edip oturandyr. Ol ökde tüýdükçidi, gopuzam şirin çalardy. Ezber dutarçydy, aýdymam aýdybererdi, pionino-da çalybererdi. Eline näme düşse çalardy. Ol bagşylara uly sarpa goýardy. Ol şeýle täsin adamdy. Ýüzuñe seredip, ýylyñam öwrer oturardy...
Hawa, Muhy bagşy Muhammetmyrat Nepesliýew barada gyzykly gürrüñler bererdi.
Saz öwreniji rus alymlaryny ýigriminji ýyllaryñ ortalaryn-da şeýle gyzyklandyran Muhy bagşydan telewizoryñ mawy ekrany üçin «Apat», «Torgaý guşlar» we «Gojaýdym» atly jemi üç sany aýdym ýadygärlik alnyp galynypdy. Radio üçinem jemi bäş sany aýdym alnyp galynypdy. Şol aýdymlary aýdanda Muhy bagşa respublikamyzyñ halk artisti Çary Täçmämmedow sazandarlyk edipdi.
Respublikamyzyñ at gazanan medeniýet işgäri Muhy bagşy togsany dolduryp, ýüzüñ çetinden girende aradan çykdy. Onuñ alyslaryñ ussatlygyny habar berýän aýdymlary welin häli-şindi ýañlanyp dur.
Uspenskiý bilen duşuşanda Rejep Gylyjowyñ otuz-otuz iki ýaşy bardy. Rejep Gylyjow öz ýaşan zamanynyñ gowy bagşylarynyñ biridi. Diýseñ degişgendi. Öz ugruna hörpli bagşydy. Ýigriminji ýyllarda özüni bagşy hökmünde tanadan Rejep Gylyjow bütin ömrüne halka hyzmat etdi. Ol Mylly Täçmyradow adyndaky Türkmen döwlet filarmoniýasynda işledi. Ussatlar bilen tirkeşdi, konsertlerde bile çykyşlar etdi. Respublikamyzyñ halk artistleri Sahy Jepbarow, Pürli Saryýew, Çary Tetmämmedow, Ata Ablyýew, respublikamyzyñ at gazanan artistleri Garýagdy Alyýew, Ýagmyr Nurgeldiýew, Saparguly Işangulyýew, Tugur Berdinyýazow, ussat sazanda Jepbar Hansähedow dagy onuñ işdeş ýoldýaşlarydy.
Rejep Gylyjowa soñra respublikamyzyñ at gazanan artisti diýen ho1rmatly at berildi. Ondan ýadygär galan «Amman-amman», «Gyzylgül», «Tüni derýa», «Görünmez», «Badysaba» ýaly aýdymlar radio-da häli-şindi ýañlanyp dur.
Uspenskiý Sapargylyç tüýdükçk bilenem duşuşyp, ondan aýdym-saza degişli materiallaryñ ençemesini ýazyp alýar. Ol meşhur Anna bagşydanam dutar üçin saz ýazyp alýar. Saz öwreniji alymyñ nazaryndan sypan zat örän az. Ol şo ýyllar 36 ýaşly Sapargylyç tüýdükçiden, 40 ýaşly Anna bagşydan ýazyp alan sazlaryny birin-birin ýatlaýar. Ony esasy gyzyklandyran zat-da bu sungatyñ türkmenlerde nesilden-nesle geçip gelýänligidi. Ol ýazgylarynyñ bir ýerinde Anna bagşynyñ-da meşhur Täçmämmet bagşynyñ ogludygyny belläp geçýär.
Saz öwreniji alymyñ halk bagşydyr oazandalary bilen duşuşmagy gadymdan bäri çalnyp gelinýän mukamlaryñ uly toplumynyñ üstünden eltdi. Ol täze mukamlaryñ tapgyryny diñledi. Bagşylaryñ repertuarynyñ şeýle baýlygy, olaryñ ýerine ýetirijilik ussatlygynyñ şeýleki täsinligi rus alymyny haýran galdyrýar. Añyrsynda Alyşir Nowaýynyñ ady bilen baglanyşykly gyzykly rowaýatlar ýatan «Soltansöýun», «Baýkara» ýaly aýdym-sazlar türkmen sazy hakdaky taýýarlanjak ylmy kitabyñ uly bezegine öwrülip gidýär.
Saragtda bolan wagtlary saz öwreniji alym meşhur Nobatnyýaz Saýylynyñ sungaty bilen baglanyşykly bolan gürrünleriñ, matlumatlaryñ hem birnäçesini ýazyp alýar. Hatda «Ýar gara gözli», «Saltyk», «Köçe bagy», «Hajygolak», «Garryhan», «Leýli gelin», «Şelepli durna», «Bar gideý janym balam» ýaly aýdymlaryñ goşgy tekstlerini-de bagşylaryñ dilinden ýazyp alyp, «Türkmen sazy» atly kitabyna ýerleşdirýär.
Ýöne, şol diñlän bagşylarynyñ arasynda meşhur Oraz Salyr Mäti oglunyñ aýdan aýdymlary Uspenskide aýratyn täsir galdyrypdyr. «Oraz Salyr bilen tanyşmagym meniñ üçin diýseñ guwançly, örän gyzykly. Ol bize aýdym baryny aýdyp berdi. Ol aýdym aýdyp bereni üçin pul almady. Ol daýhançylyk bilen gyzyklanýan ekeni. Oraz Salyryñ aýdymlarynda başga bagşylarya meñzemeýän bir aýratynlyk bar. Ol jukguldyny başga-başga zatlar bilen, säkdirmeler bilen çalyşýar. Özem meşhur Mäti bagşynyñ ogly ekeni. Dogany Çerkezem bagşy.
Dewamybar

måndag, augusti 18, 2008

Kerim Gurbannepes:

GUÝMAGURSAKLYK HAKDA
Sahy Jepbarowa

Ýene dört asyrdan, bäş asyrdan soñ
Tutulmaly bolsa bäş bagşyñ ady—
Şol bäşiñ birisi özuñ bolarsyñ,
Jepbar agañ zürýady.

Ýene on asyrdan, kyrk asyrdan soñ
Tutulmaly bolsa üç bagşyñ ady —
Şol üçüñ birisi özüñ bolarsyñ
Jepbar agañ zürýady.

Ýene kyrk asyrdan, ýüz asyrdan soñ
Tutulmaly bolsa bir bagşyñ ady —
Şol bir bagşy Seniñ özüñ bolarsyñ
Jepbar agañ zürýady.

Ýene ýüz asyrdan, müñ asyrdan soñ
Dünýäden ýitäýse bar bagşyñ ady —
«Bagşysyz ildenem il bormy?» diýip,
Böküp turar Jepbar agañ zürýady.

*******

SAHY JEPBAROW HAKDA
(Agtygynyñ toýunda okan goşgy)

Özi ýok bolsa-da stol başynda,
Bu toý— Sahy diýen ägirdiñ toýy.
Bu toý — müñ nygmatly saçak başynda
Ýygnanan ýüzlerçe şägirdiñ toýy.

Ýok, bu toý, diñe bir şägirtleriñ däl,
Talant diýen zady söýýänleñ toýy.
«Aramyzda ýok bolsa-da Sahymyz,
Ýaşap ýör, ýaşaram!» diýýänleñ toýy.

Bu toý — gelseler-de gelin toýuna,
«Sahyñ toýy!» diýip gelenleñ toýy.
Sahyñ özüne-de, owazyna-da
Aşyk gaýtarmalañ, gelinleñ toýy.

Heniz gitmänkäñem ýeriñ ýüzünden,
Gideniñden soñam ýeriñ ýüzünden,
Olary özüñe aşyk edäýmek —
Soñ, berilýän zat däl,
Diñe ezelden.

Bu öýe gelenler (garrymy, ýaşmy) —
Bary uçdantutma zehinlidirler.
Bu gapydan ätlän zehinsizlerem
Öýlerne gidende zehinli gider.

Sebäbi bu ojak — ýöne ojak däl,
Gudratdan çüflenen mukaddes ojak.
Bu gün ynha şol ojagyñ başynda
Biri-birisine intizar gujak —
Aýna bilen Rahymyñ gujagy
Ýaz güli dek, maý güli dek açyljak.

Toýuñ gutly bolsun, eý Soltan inim,
Toýuñ gutly bolsun, Bibeje-hanym.
Eý Bibeje, bu gün ýaş görünýäñ sen–
Bolsañ-da ak saçly köneje hanym.


Toýuñ gutly bolsun, eý beýik ussat,
Toýuñ gutly bolsun, eý Sahy dogan!

Señ toýuñ saglygna göterýäs şuny,
Señ öýüñ saglygna göterýäs şuny,
Oýan bir pursatlyk ukudan oýan!
Daýan, bir pursatlyk tirsegñe daýan!
Guvan, toýña guwan
Dastlarña guwan!

Halypa bagşy,
v
Sahy Jepbaryñ ýagty
v
hatyrasyna!

Türkmen sazyny öwreniji rus alymlar

viktor Uspenskiý - Viktor Belýaýew

Rus alymlary Uspenski bilen Belýaýew üç ýyllap (1925-1928) Türkmenistanyñ ähli ýerlerini aýlanyp çykyp, milli sungatymyzyñ esasy bolan aýdym-saz hakynda ylmy-monografik işi taýýarladylar. Alymlaryñ işiniñ üstünlikli bolmagy üçin Gaýgysyz Atabaýew olara doly goldow berýär. Rus alymlary şol döwürde höküm sürýän dürli kynçylyklara- garakçylaryñ hüjümi we ... garamazdan yhlas edip bu işe baş goşýarlar, sazlary nota geçirýärler, bagşylaryñ sesini ýazgy edýärler. Olaryñ taýýarlan materialy «Türkmen sazy» diýen kitapda jemlenýär. Kitapda şol döwrüñ bagşylarynyñ suratlary-da ýerleşdirilipdir.
Aýdym-sazymyzy öwrenmekde bahasyna ýetip bolmajak bu işiniñ nähili ýola goýlandygy hakyndaky aşakda hödürlän makalamyzy üns berip okarsyñyz diýip tama edýäris. Bu makalany Sahy aganyñ (1905- 18 awgust1978) aradan çykmagynyñ 30 ýyllygyna bagyşlaýarys.

Akmyrat Gürgenli

***************

Saz taryhymyza ýüzlensek, ol bäri-bäriniñ salgysny berenok. Umman ýaly añyrsy görünmeýän sazymyzyñ döreýşi bilen bagdanyşykly bolan gadymy rowaýatlaryñ il içinde biziñ günlerimize çenli aýdylyp gelinmegi tötänleýin bir waka bolman, onuñ köpüsiniñ ayrasynda janly hakykat ýatyr. Hut şonuñ üçin-de türkmen sazy ýyllaryñ dowamynda dünýäniñ alymlaryny gyzyklandyryp gelipdir.
Meşhur wenger alymy Arminiý Wamberi geçen asyryñ ortalarynda Orta Aziýa, şol sanda türkmen topragyna hem syýahat edipdir. Türkmeniñ taryhy, edebiýaty, sunngaty Wamberini diýseñ gyzyklandyrypdyr. Ol halk bagşylarymyzyñ, meşhur sazandalarymyzyñ sungatyny ýakyndan synlapdyr.
Türkmen edebiýaty, taryhy bilen gyzyklanan rus alymlary Samoýlowiçiñ, Bertelsiñ bu ugurda geçiren düýpli ylmy gözlegleri, agtaryşlary gowy netijeler berýär. Rus alymlarynyñ ýene bir toparynyñ türkmen sazy bilen gyzyklanmagyna sebäp bolýar.
Orta Aziýa halklarynyñ, şol sanda türkmen halkynyñ halk döredijiliginiñ baý genji-hazynasyny gozgamak we ony ylmy taýdan öwrenmek maksady bilen bu ýere gelen rus alymlarynyñ arasynda Viktor Aleksandrowiç Uspenskiniñ we Viktor Mihaýlowiç Belýaýewin aýratyn uly hyzmatlary görkezendiklerini bellemelidiris.

İlkinji konserwatoriýanyñ halyplary

V. Uspenskiý 1917-nji ýylyñ ahyrlarynda Türküstana gitmegi we ol ýerde bar bolan şahyrana halk döredijiligine we saz sungatyna degişli bolan materiallary toplamagy, öwrenmegi planlaşdyrypdy. Muña bolsa Petrograd konservatoriýasynyñ çeperçnlik sowetiniñ agzalary Glazunow hem-de Viktor Belýaýew sebäp bolupdy. Bu ýerde esasy maksat halk aýdymlaryny, sazlaryny ylmy jehtden öwrenmekden ybaratdy. Çünki türkmen halkynyñ bu inçe sungaty, bendi ediji aýdym-sazy, meşhur Oraz Salyr ýaly halk bagşylary öwrenilmäge diýseñ mynasypdy.
Rus alymlary Viktor Uspenskidir Viktor Belýaýewiñ türkmen saz sungaty bilen ymykly meşgul bolan ýyllary 1925—28-nji ýyllara gabat gelýär. Elbetde, Türkmenistana gelip, bu ýerde ýörite ekspedisiýa/ ylmy syýahat gurmak, respublikamyzyñ giñişliklerine aýlanyp, halk bagşydyr sazandalaryny gözläp tapmak, olaryñ sungatyny ylmy taýdan öwrenmek birbada añsat düşmeýär. Ol ýyllar Türkmenistanda ýer-suw reformasynyñ geçirilýän ýyllarydy. Onuñ üstesine-de tomsuñ agyr şertlerini, yssy günlerini başyndan geçirmeli bolan Uspenskiý işdeş ýoldaşy Belýaýewe ýazan hatlarynyñ birinde şeýle diýýär:
«Merw, gör neneñsilik bilen bu ýere düşdüm. İşlemegiñ we ýaşamagyñ şerti hakykatdanda agyr. İş kyn. Kim bilýär. Sabyr-kararym ýetse, bu işi dowam ederin. Teke, ýomut, soñ bolsa deñiz ýakalaryna, Hywa taraplaryna giderin.
29-njy awgust, 1925-nji ýyl».

Hawa, alymyñ sabyr-karary ýetdi. Ol ýerli alymlaryñ birnäçesini, aýdym-sazymyzy, halk döredijiligimizi, halk bagşydyr sazandalarymyzy öwrenijileri, şolar bilen içgin gyzyklanýanlary öz töweregine toplady. Olaryñ hemmesini daşyna üýşürdi. Olar bilen türkmen sazyny ylmy nukdaý nazardan göwnejaý öwrenmegi planlaşdyrdy. Türkmen sazy hakdaky ylmy monografiýanyñ taýýarlanmagyny tizleşdirmäge bolsa ýerli-ýerden kömek berildi. Professor A. Poseluewskiý, Beki Berdiýew, P. Garabekow, Bäşim Pereñliýew, Kümüşaly Böriýew, V. Stepanow, Gaýgysyz Atabaýew, Muhammetmyrat Nepesliýew we bulardan başga-da sungat bilen iş salyşýan ençeme adamyñ degişli kömeginiñ bolandygyny olaryñ özleri guwanç bilen ýatlaýarlar.
Alymlar Uspenskidir Belýaýewiñ «Turkmen sazy» diýen ylmy monografiýasynda esasan halk bagşylarynyñ, sazandalarynyñ asyrlara hemra bolan sungatyny öwrenmäge çynlakaý synanyşyk edildi. On-da esasan türkmen sazynyñ döreýşi, ösüş taryhy ylmy taýdan derñeldi.
Türkien sazynyñ uly sungatdygy, egsilmez baýlykdygy, saz sun-gatymyzyñ orny, onuñ giñden ýaýraýşy, halypa bagşylar, olaryñ öz sungatyny ösdürişi, edebiýatymyz bilen saz sungatymyzyñ gatnaşygy, olaryñ aýrylmaz arabaglanyşygy, türkmen sazyna goñşy halklaryñ sazynyñ täsiri «Türkmen sazynda» giñden beýan edildi.
«Türkmen sazy» atly kitaby taýýarlamak üçin ilkinji guralan ylmy saz-etnografiki ekspedisiýasynyñ nähili başlanandygy hakda Viktor Uspenskiý: «Türkmen saz ýazgylaryny toplamak baradaky işleri men 1925-nji ýylyñ awgust aýynyñ ortalarynda Maryda başlapdym. Men ol ýerde tä sentýabryñ aýaklaryna çenli boldum» diýip ýazýar. V. Uspenskiý bu ýerde bagşylaryñ uly dosty, howandary. Marynyñ etegindäki obada ýaşaýan Muhametmyrat Nepesliýew bilen tanyşýar. Ony bu möhüm işe çekýär.
Diýsen medeniýetli, rus dilini gowy bilýän, türkmen obalaryna we halk bagşydyr sazandalaryna belet Nepesliýew rus alymyny türkmen topragynyñ ähli giñişliklerine aýlaýar. Halkyñ içinden gaýnap çykan. ýanyp duran talantlar bilen tanyş edýär. Ata-baba halypalardan ýadygär galan goja tüýdügiñ naýbaşy mukamlaryny diñledýär. Meşhur Döwletdurdy tüýdükçiniñ, Peýda tüýdükçiniñ, Annaguly Sary, Atda Gara, Sähet Torly, Ýazmuhammet Köse ýaly ýene onlap ussadyñ tüýdüginde ýañlanyp gelen mukamlar rus alymlarynda türkmen sazyny öwrenmäge bolan höwesi, hyjuwy hasam artdyrýar.
V.Uspenskiý Maryda bolanda Muhammetmyrat Nepesliýewiñ öýünde ýaşaýar. Ol ýere bolsa her gün bagşy bary gelýär, Muhammetmyrat Nepesliýewiñ öýüniñ bagşysyz gün ýok eken. Munuñ şeýledigini V. Uspenskiý örän geñ galmak bilen ýatlaýar. Ol Muhametmyrat Nepesliýewiñ üsti bilen Marynyñ taryhy arhitektura ýadygärlikleri bilen tanyşýar. 94 ýaşly meşhur Şükür bagşy bilen duşuşýar. Şükür bagşydan dutarya döreýşine degişli halk rowaýatyny diñleýär. 94 ýaşly halypanyñ ussatlyk bilen dutar çalşyny synlaýar

[1].
Şükür bagşy
Şu wakalara belet adamlaryñ gürrüñ bermeklerine görä, V.Uspenskiý bir gün obalara aýlanyp ýygnanan materiallaryny birin-birin gözden geçirip, giç ýatýar. Ertesi bolsa Marynyñ bazary eken. Bagşylaryñ köpüsi bazara gelýän bolmaga çemeli. İr säher Muhammetmyradyñ gapysyndz paýtun gelip saklanýar. Paýtundan düşen iki adamynyñ biri eli dutarly eken. Muhammetmyrat Nepesliýew myhmanlary gujak açyp garşylaýar.
—Tüweleme, tüweleme, şeýdiñ ahñry — diýip, soñra salam-aleýk alyşýar.
Olaryñ biri bütin Pendini baglan Saçly Garly eken. Garly öýe girip barýarka, peşanada biriniñ heniz uklap ýatanyny görüpdir. Ol Muhammetmyradyñ ýüzune seredip-dir-de:
— Bu ýatan kimdir? — diýen manyda ümläpdir. Muhammetmyrat:
— Ol meniñ myhmanym. Özi rus adamsy, siziñ, bagşylaryñ howandary. Viktor Uspenskiý — diýip jogap beripdir. Garly bagşy oña gaty begenipdir.
— Be, şol Uspenskiý diýilýän diýsene, hany ony oýarsana. Bir salym söhbet edeli—diýip, egnindäki hywa donuny, howalanyp duran gara telpegini çykarypdyr-da, geýim asylýandan asypdyr—Ýa, bolsa-da, Muhammetmyrat, sen zat tanýasyñ-aýt. Bi geýim asylýan haşamly zatlary. Ýaýly oturgyçlary nireden tapýasyñ diýsene.
Aradan uzak wagt geçmänkä, ýuwnup-ardynyp bolan Viktor Aleksandrowiç salam berip, myhmanlaryñ otagyna giripdir.
Muhammetmyrat Nepesliýew olary tanyşdyrypdyr. – İne, şol geljek, basym geler— diýip, garaşýan rus gardaşymyz Uspenskiý. Siziñ sungatynyzyñ muşdagy. Örän täsin adam. İşeññir, diýseñ ýönekeý, sada adam. Eýýäm ol biziñ ençe gün bäri arzyly myhmanymyz. İşdeş ýoldaşym diýsemem bolman durjak däl.
— Soñra ol Uspenskini Garly bagşy bilen tanyşdyrýar. — Ol ýerleriñem aýlanyp göreris. Pendi diýlenem bir ýurdumyz bar. İne, bular şol ýeriniñ aýdym-sazynyñ eýeleri. Garly bagşyñ ýanyndaky ýigit bolsa onuñ sazandasy Bäşim gyjakçy. Ol ýerde ýene bir meşhur bagşymyz bar. Nobat bagşy diýýärler. Bäşim, ana şol Nobadyñ inisi...
Muhammetmyrat Nepesliýew olar hakda başga-da köp gürüñler beripdir. Soñra ol Garly bagşynyñ ýuzüne seredipdir-de:
— Bagşy, «gürrüñ süýji, saman-ça ýok güýji» diýipdirler. Bu gürrüñlerem gowy welin, seniñ bir aýdymyñ onuñ hemmesindenem gowy — diýip, Garly bagşa dutaryny uzadypdyr. Garly bagşy pessaýja hiñlenip ugrapdyr. Muhammetmyrat Nepesliýew Uspenskä garap:
— İne, bu ýapbyldak diýilýän— diýip düşündiripdir.
Muhammetmyrat Nepesliýewlerde şeýle oturyşyklaryñ, bagşylaryñ duşuşygynyñ häli-şindi bolup durýandygyny onuñ deñ-duşlary guwanç bilen ýatlaýar.
V. Belýaýew halk bagşylarynyñ repertuaryny synlap, onuñ agramly böleginiñ gadymdan gelýän halk döredijiliginiñ baý materiallary yşky-liriki hem-de gahrymançylykly dessanlardygyny ylmy taýdan analizleýär. «Saýatly—Hemra», «Hüýrlukga—Hemra», «Şasenem—Garyp», «Zöhre—Tahyr», «Leýli—Mejnun» ýaly yşky-liriki dessanlardan başga-da, «Gorogly» atly gahrymançylykly dessanyñ hem ýörgünlidigini nygtaýar. Bulardan başga-da, türkmen klassyk şahyrlarynyñ goşgularynyñ hem aýdyma öwrülen nusgalarynyñ bagşylaryñ ençemesinis repertuarynda bardygyny anyklaýar.
Hawa, rus alymy Marynyñ bagşydyr sazandalarynyñ iñ ökdeleriniñ birnäçesi bilen duşuşyp, olardan gerekli hasap eden materiallaryny ýazyp alýar. Annaguly Sary, Sähet Torly, Hojanazar Berdi, Ýazmuhammet Köse ýaly meşhur tüýdükçiler oña ylmy çeşme bolup hyzmat edýärler.
[1]

Şükür bagşy (1831-1928) Şükür bagşynyñ ady rowaýata öwrüldi.Ol saz çalyjy – dörediji ussat bolup, Türkmen sazynyñ taryhynda uly yz galdyran adam.Onuñ Eýran Hanynyñ bagşysy bilen ýaryşyp,agasyny halas edişi dilden-dile geçip,biziñ günlerimize ýetdi. Dewamybar.

söndag, augusti 17, 2008

رحيم کاکايی

به الگوی سازنده ، نه مخرب درديالوگ نياز است

الگوی سازنده الگوی است که راه به جست وجوی موفقيت، متناسب با هدف های انقلابی واجتماعی وتکامل افراد ميبرد. اما پلميک ها ود‌يالوگ های مخرب وغيرسازنده نه قادر به ايجاد راستين راه حل هستند ونه توان آنرا دارند که همبستگی را پا‌يه ريزی کنند، ودانسته يا ندانسته به دشمنان ملت خدمت کرده وبه توهم وتبليغ عليه يکديگر دامن می زند.
ر
شکی نيست که نگرش ما به آزادی مطلق دربحث و د‌يالوگ يا بطورکلی دمکراسی دربحث درشکل ايده آليستی آن نبايد باشد. زيرا آزادی مطلق وبی مرز منطقا به نفی همين آزادی برای همه دربحث می انجامد. يعنی اگرمن هرچه دلم خواست خواهم گفت وخواهم نوشت وتو نيز هرآنچه دلت خواست بنويس. نوعی به ناهنجاری درشناخت وآنارشی مبتلا شدن. برای همين برای رسيدن به اهداف وآماج خود دربحث نيازی به ابزارهای ضداصولی ، ضد حقيقت ومشکوک نيست.ر
آيا براستی اين سماجتی که برای گرفتار آمدن به بحث، دسته بندی ، افترازنی ، سياست بازی وحسا‌بگری که ثمراتی بکلی منفی دارد، درچيست وازکجا منشاء می گيرد؟ نه اين سماجت ها ونه آن بحث های روشنفکری هيچ کدام نان وآبی برای ملت بويژه ملت ترکمن درشرايط کنونی نيست.مردم ازچيز ديگری رنج ومصيبت می بينند وبه نظر ميرسد بحث های اينچنا‌نی برای التيام دردهای آنان نيست.ر
اين گونه بحث ها وپلميک های سياسی تنها محصول چند روشنفکرترکمن خارج نشين ميتواند بنظر آيد که جايشان دراروپا گرم ونرم است.ر
نميتوان نقش يک روشنفکر پيشتاز را ايفا کرد آنگاه به شيوه هايی ازگفتگو ود‌يالوگ روی آورد که مبتنی برفردگرايی ، اهداف شخصی، سياست بازی، پيشوا منشی استوار باشد. روشنفکر که خود يک عنصر ذهنی است، بمثابه يک نيروی سياسی دارای مسئوليت تاريخی است ووظيفه سنگينی رابردوش دارد. بحث وديالوگ سياسی درراه مبارزه سياسی هم از اهميت ايدئولوژيک وهم نقش معرفتی وشناختی را دربردارد وخود همواره نشان نقش طبقاتی ذهن است.ر
گرفتار آمدن به پوپوليسم چيزی جز دچارشدن به گونه ای ازاشکال غوغا سالارانه مبارزه نيست که پی آمد آن اغتشاشات فکری، افتادن از راه بحث اصلی و مبارزه ميان نيروها است. به مفهومی ديگر جانشين کردن اصول تامين منافع ذهنی و ياران ورفيقان خود ، غلبه بررقيب وامتيازات ديگر، فردگرايی ، سود رساندن به خواسته های ذهنی، يعنی پراگماتيک بودن آن برای شخص ، تفرقه افکنی ، افترازنی و ولونتاريسم است.ر
برای ارزيابی بحث ها وديالوگ ها ويا جنبه های پلميک آن بايد جوهر مشخص وعلمی مفاهيم روشن باشد تا تحليل دقيقی از پروسه ها ی گذشته وحال مستدل شود.آنگاه نتايج بدست آمده ازاين پلميک ها بايد برای يافتن راه هايی برای اتحاد وهماهنگ کردن فعاليت ها عليه مخالفين اتحاد ، نيروهای تفرقه افکن و شناخت درست ازمکانيسم مقوله « منافع اجتماعی- طبقاتی ياری رساند.ر
تکامل جامعه لزوما محصول فعاليت های انسان ها ، طبقات وسازمان های اجتماعی – سياسی است که نشانگر قدرت آگاهی وآفرينش گری اين نيروهای اجتماعی است. الگوی سازنده ديالوگ دارای جاميت نگرش برمسائل پيچيده، بری از انزوای سکتاريستی، مبتنی بر تجربه تاريخی متنوع است ونه التقاطی است ونه برای استحاله تئوری.ر
درک غلط ازمسائل ، زياده گويی وخيال بافی دردرک دگماتيک مسائل ، شناخت ازمسائل ويافتن راه حل مشترک را دشوار می کند وبه روند شناخت واقعيات آسيب می رساند. اصوليت ، اعتبار ودرستی روندهای شناخت سياسی يا بطورکل شناخت هيچگاه به يکباره بدست نمی ايد.ر
تظاهر به « خلاقيت » ،« نوآوری» درسياست يا در ديد‌سياسی ، ميتواند ضربات جبران ناپذيری به همان اصول زده ومنجربه انحراف ازهمان اصول بنياد‌ين شود، گرچه دارای حسن نيت باشد وهدف های انقلابی را هم دنبال کرده باشد.
گويا به نظر ميرسد ، درس هايی که برخی روشنفکران ترکمن خارج نشين ازتجربيات مبارزاتی گذشته اندوخته اند، تنها در نفی وخصومت با گذشته مبارزاتی است نه چيز ديگر و در به اصطلاح نوشته ها و « پژوهش»های خود که گاهی از محتوای نازلی برخورداراست، اصطلاحاتی برای روندها و پديده های اجتماعی قايل ميشوند که منطقا ازهرگونه مفهوم اساسی جامعه شناختی تهی است وهيچگونه مضمون ويژه ونوين درآن مشاهده نميشود.بلکه دارای خصلت چپ روانه است که ميخواهد مسائلی رابه جنبش وجامعه تحميل کندکه از امکانات جنبش درمرحله کنونی مبارزه بسيار بيشتر است وناديده گرفتن اين امکانات يا مراحل عينا ضرور رشد سياسی خود نه انقلابی ميتواند باشد بلکه ميتواند به ضرر خود تبديل شود.
ر
ما شاهد مقالات بسياری درسايت های ترکمنی بوده وهستيم که درباره ضرورت اتحاد نيروهای ترکمن نگاشته شده اند. آيا تا کنون اين اتحاد که ضرورت آن نيز مبرم است، انجام گرفته است ؟ پاسخ بدون ترديد منفی است. نخست اينکه همواره برای بوجود نيامدن اتحاد مذکور، عمده زيرپای غير عمده قربانی شده است ودوم آنکه چه نوع وحدت وکدام راه وحدت بايد انتخاب گردد، ضرورت آن آشکار نميشود. اين ضرورت با گرفتار آمدن گروه ها تنها در بحث ، گروه گرايی و ديالوگ صرفا برای ديالوگ ، نه برای جستن راه حل عقلانی ، به بن بست کشيده می شود.ر
جريان اجتماعی هنگامی ميتواند به آماج های خود دست يابد که به انديشه واحدی برسد.انديشه وعملی که ازواقعيت وتفکرعلمی نشات گرفته باشد، نه ازجمود وهرج ومرج .بايد دانست به کجا رفت وازچه راهی رفت. کسی که ميخواهد پيروز شود، بايد به سختی ها هم تن دردهد. باحسن نيت هم نميتوان بدون داشتن طرح درست وروش درست ، هماهنگی وپشتکار درست، بدون درک قانونمندی های حرکت تاريخ به نتيجه رسيد.
ر

torsdag, augusti 14, 2008

از جنگ قـفـقاز چه درسی می توان گرفت؟

ر1- آیا به بهانه حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی می توان به نقاطی از سرزمین که حاضر نیستند ملل آنجا با شما زیر سقف یک کشور زندگی کنند، حمله کرد؟ کاری که گرجستان علیه اوسته یای جنوبی انجام داد.ر

ر2- آیا به بهانه حفظ جان شهروندان خویش در سرزمین همسایه می توان به آن کشور حمله کرد؟ کاری که روسیه انجام داد.ر

ر3- آیا خودمختاری یا نظام فدرالیسم می تواند ضامن اختیارات داخلی باشد، و آیا این سیستم می تواند در برابر هجوم مرکز مدافع ملت خویش باشد؟ اوسته یای جنوبی و آبخازیا از دوران شوروی از حقوق خودمختاری داخلی برخوردار بودند، ولی گرجستان با نادیده گرفتن و زیرپا نهادن حقوق اوسته یا و آبخازیا بدانجا قشونکشی کرد.ر


********
ر1- مسئله حفظ تمامیت ارضی!ر

در ایران هم در زمان پهلوی چی ها هم در زمان ج. اسلامی بیشترین ظلم در حق ملل غیرفارس روا گردیده و میگردد. و بحق آنها از ستم مضاعف رنج می برند. نیروهای چپ همانند توده ای ها و فدایئان از خواست خودمختاری ملل غیرفارس بطور ضمنی حمایت کردند، ولی آنها هیچوقت خواهان تضعیف و تنزیل قدرت مرکزی نبودند. اینان در مطبوعاتشان و در بیان نامه هایشان بقول تورکمنها "کیچی دیلدن بأری/ ظاهرا" و تا آنجایی که خرشان بر مراد برسد از این خواست ملی حمایت کردند. ولی، وقتی نیروهای ملی و انقلابی ملل غیرفارس از دوروئی و دودوده بازی آنان و نیأت درونی شان آگاه شده بیشتر به ماهیت آنان پی بردند، عطایشان را به لقایشان بخشیده، خود را چاره برای درد خود جستند. در آغاز کار آنان صفوف خودشان را از این به گروههای "دموکرات" جدا ساخته خود به ایجاد تشکل های ملی دست یازیدند. موج استقلال طلبی گروههای سیاسی غیرفارس تأثیر مستقیمی در تشدید اعاده حقوق لگدمال شده ملل غیرفارس داخل ایران گذاشته، آنان بطور جدی خواهان تعیین سرنوشت خویش بدست خودشان شدند، که حکام مرکزی با انگ و اتهام "پان تورکیست"، "تجزیه طلب" به شدت سرکوب خود علیه آنان افزوده و می افزاید. نیروهای "دموکرات" و "اپوزیسیون" نیز "واحسرتا، تمامیت ارضی" را سر میدهند.ر
اگر به موزائیک اتنیکی ایران بدقت توجه کنیم، خواهیم دید که در نتیجه سیاستهای استعماری قرون نوزده و بیست، نیمی از ملل بلوچ، عرب، کرد، آذری و تورکمن به دو یا چند قسمت تقسیم شده، در دو سوی مرزها زندگی می کنند. گویا این هم کافی نبوده، رژیمهای فاشیست و شوونیست تهران، آنها را بین چندین استان تجزیه و تکه- تکه کردند (نگاهی به وضعیت تورکمنها و تورکهای آذریها مؤید این امر است). هدف رژیم از این کار ضعیف ساختن امکانات مادی و معنوی این ملل غیرفارس و منقاد ومطیع ساختن آنان و راحت شدن از شر نیروهای متفق آنان است.ر
ظلم و ستمی که به ملل غیرفارس ایرانی از سوی حاکمان تهران نشین اعمال شده و میشود آنچنان حدت و شدت پیدا میکند که برای آنها دیگر امکان زندگی مسالمت آمیز در کنار همدیگر در زیر یک سقف ایران نمی دهد و چه بسا که ایران نیز به سرنوشت یوگسلاوی دچار شود. چرا که بزور نمی توان کسی را مجبور به زندگی و ماندن در یکجا کرد. برای بقول معروف حفظ تمامیت ارضی نیز چاره ای جز قشونکشی و کشت و کشتار بیشتر نمی ماند و این دور تسلسل همچنان ادامه پیدا می کند ولی در یکجا این ریسمان بردگی مسلما پاره خواهد شد. که نمونه آنرا در یوگسلاوی شاهد بودیم که پس از ایجاد کشورهای مستقل کرواسی، اسلوونیا، بوسنیا- هرزه گووین، اینک حتی قطعه کوچکی بنام کوسووا نیز به استقلال خویش دست یافت.
ر

ر2- و اما درباره مسئله دوم!
ر

روسیه ادعا میکند که به بهانه حفظ جان شهروندانش در اوسته یا مداخله می کند. شهروندانی که مسکو به آنها در سالهای اخیر پاسپورت داده و آنها را تبعه روسیه اعلام کرده است.
ر
به این مسئله در ایالت آتی فدرال ایران چگونه باید نگریست ؟ ما در اساسنامه و طرح برنامه کانون اعلام کردیم که ملل ساکن در ایالت فدرال تورکمن از حقوق انسانی برخوردار خواهند بود و آنها از حقوق مساوی برخوردار خواهند شد. درست است، ما بخاطر هومانیست بودن تا حالا در حق هیچ ملتی ظلم روا نداشتیم و از این بابت پیشانی ما سفید است. ما نه مانند هیتلر، نه مانند استالین و نه مانند خمینی، خون دیگر ملل را نریختیم. ولی از این مهمان نوازی ما نیز متأسفانه سوء برداشت میشود. ما شاهدیم که چسان سرزمین ما را از زابلی ها و اینک از کردان خراسان- که از شرق بسوی ماراوادپه درحال پیشروی هستند- پر کردند و دارند این مقاصد شومشان را با وقاحت و بیشرمی ادامه می دهند. اگر در نظام فدرالی آتی، این "مهمانان" به بهانه های مختلف نزد مقامات فارس شکایت کرده که مثلا فلان و بهمان حق شان رعایت نمی شود و به تحریک حکام مرکزی بپردازند و یا حکام مرکزی به تحریک اینان پرداخته نقشه حمله جدیدی را طراحی کنند، چه ضمانتی برای بقای نظام فدرالی خواهد بود. چه نیرویی می تواند جلوی هجوم آنان را به بهانه دفاع از شهروندانش در آن ایالت فدرالی بگیرد؟ اینها مسائلی است که باید با دیدگاه کارشناسانه به آن پرداخت.ر

ر3- و اما کلامی چند درباره چگونگی نظام و سیستم فدرالی!ر

در اساسنامه و طرح برنامه برخی از گروههای سیاسی اپوزیسیون ایرانی منجمله کانون فرهنگی- سیاسی در بخش مربوط به آینده نظام، معمولا به کارآیی سیستم فدرالی و یا خودمختاری اشاره شده، آنرا مناسیترین آلترناتیو حکومتهای کنونی ارزیابی می کنند. آیا در فردای ایران بدون ج.اسلامی گروههایی چون مجاهدین و فدایئان و یا سلطنت طلبان و مذهبیون به اصطلاح میانه رو در خود چنین زمینه و نیرویی دارند که به خواستهای ملل غیرفارس در ایجاد نظام فدرالی پاسخ دهند؟ مجاهدین از هم اکنون حسابشان را با این تز روشن کرده گفتند تنها به کردها این حق را قائل خواهند شد، فدایئان نیز با یکی به تخته یکی به در کوبیدن به این مسئله اصلی پاسخی روشن و قاطع نمی دهند. حساب شاه و شیخ نیز معلوم شد، آنها از فدرالیسم و خودمختاری مثل جن از بسم الله می ترسند و با نفرت و خشونت به خواست ملی پاسخ دادند و می دهند. حساب بقیه گروهکها نیز مشخص است، یعنی آنان از آنچنان نیروئی برخوردار نیستند که حاکمیت را در ایران بدست گیرند.ر
بنابراین به شعار فدرالیسم باید با تعمق بیشتری نگریست. چرا که ما نمونه دولتهای فدرالی را در یوگسلاوی و شوروی سابق تجربه کردیم که چسان حکومتهای شوونیست صرب و اسلاوها دمار از روزگار غیرخودی در آوردند و عاقبت نیز خودشان با آن رژیم جنایت پیشه شان به زباله دان تاریخ انداخته شدند.ر
از دیدگاه علوم سیاسی و تجربیات جهان امروز می توان با قاطعیت اعلام کرد که سیستم فدرالی تنها در جامعه هموژن/ همگون، از نظر سیاسی یکدست می تواند کارآئی داشته باشد. در این باره می توان نمونه آلمان فدرال را مثال آورد. اما در ایران استبداد زده که همیشه با بلای دیکتاتوری روبرو بوده و میراث شوم آن هنوز که هنوز است از گریبان حتی گروههای به اصطلاح سیاسی مدرن رخت بر نبسته، نمی توان به آسانی و با اعلام ایران فدرال مشکل را حل شده تلقی کرد. چه گارانتی و ضمانتی وجود ندارد که خون آقایان تهران نشین بجوش نیامده، به بهانه های مختلف بر سر این ملل هجوم نیاورند؟ در اینجا به چند مثال اکتفا می کنیم:
ر
فرض بفرمایئد که حکومت فدرال تورکمنستان جنوبی در راستای گسترش فرهنگ ملی، اساتیدی را از جمهوری تورکمنستان دعوت به کار می کند، و یا در رابطه با گسترش علم و فرهنگ به ارسال نمایندگان خویش به آشغابات اقدام می کند و یا برعکس برخی از فعالین مدنی و گاها برای رایزنی سیاسی، از کادرهای حزبی آنجا افرادی را به گنبدقابوس دعوت می کند... اینجاست که ممکن است خون تهران نشینان بجوش آمده، داد "ای وای وطن از دست رفت، تمامیت ارضی زیر سئوال قرار گرفت، تورکمنها می خواهند از ایران جدا شده با برادران آنسوی مرزشان می خواهند یک کشور واحد و مستقل بوجود بیاورند و ... یا علی، یا مهدی گویان به ما هجوم نیاورند!ر

به نظر راقم این سطور برای تضمین سیستم فدرالی چند شرط اساسی را باید قبولاند:
ر

ر1- صرف نظر از تعداد جمعیت و وسعت خاک، ایالات فدرال باید نمایندگانی متساوی و برابر حقوق در شورای رهبری ایران داشته باشند. کشور ایران را نمایندگان منتخب ایالات فدرال رهبری می کنند، آنها از بین خودشان نخست وزیری یا هئیت اجرائی را با شرط ادواری بودن آن هرسال- بمدت مثلا پنج سال تعیین می کنند. این شرط در مورد پارلمان و مجلس سراسری کشور نیز باید صادق باشد.ر
ر2- نمایندگان و مستشاران نظامی ایالات فدرال مستقیما در تصامیم نیروهای مسلح کشور دخالت کرده و آنان باید در امور فرماندهی نقش برابر حقوق داشته باشند.ر
ر3- هریک از ایالات فدرال ضمن رعایت منافع دولت فدرالی- آن نیز جدا از منافع ایالات فدرال نیست، حق برقراری ارتباط آزاد با دول خارجی را داشته باشند و با برادران جدا شده آنسوی مرزهایشان آزادانه رفت و آمد کنند.ر

آقمیرات گورگنلی
آگوست 2008

جلاد ننگت باد!ر

قتل عام و جنایت هولناک رژیم ج. اسلامی در
مرداد 67 علیه نیروهای انقلابی در بند

در مرداد ماه سال هزار سیصد و شصد وهفت بزرگترین جنایت رژیم فاشیستی ج. اسلامی در دو زندان گوهردشت و اوین در تهران و نیز در بسیاری از شهرهای بزرگ علیه انقلابیون در بند بوقوع پیوست، که در تاریخ معاصر مبارزات انقلابی به "قتل عام زندانیان سیاسی" مشهور است. رژیم با پاشیدن خاک بر روی اجساد این قربانیان سعی در استتار جنایت خویش کرد، ولی آیا آفتاب را می توان با ابر پنهان کرد؟! در این جنایت هولناک که با ترور ناجوانمردانه توماج و یارانش آغاز شد و بعدها با وقاحت و بی شرمی ادامه یافت، چند هزار قربانی شدند. عاملین این جنایات هنوز در حاکمیت اند و دور نیست آن روزیکه ملل قهرمان ایران آنانرا به سزای جنایات ننگیشان برساند.
ر

پوینده و خروشان باد شهدای قهرمان ملت تورکمن
یاد همه شهدای راه آزادی گرامی باد.
ر
کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن
آگوست 2008

tisdag, augusti 12, 2008

گرجستان؛


اوسته یا، آبخازیا و آجارستان



(عمومی ماغلومات و بیلگی اوچین)

گرجستانینگ اۆچ سانی پرابلئماسی بار بولان رگینونیندا موندان اوزالام ماحال- ماحال چاقناشیقلارا شایات بولونیپدی. اولاردان گونورتا آسته یا بیلن آبخازیا 90- نجی یئللاردان بأری، دورموش یۆزونده اؤز-ارکین یاشاپ گلیأرلر و بئیله یاغدایی دوام اتدیرمأگه- ده برک آیاق دیره یأرلر. اولارینگ غاراشیزلیغینی دینگه اورسیت ایقرار اتدی. آغلابا یاشایجیلاری مسلمانلاردان دوریان آجارستان بولسا، کؤپ سانلی آدم پیداسیندان سونگرا، گچن دؤرت یئلدان بأری تفلیس ینگ کانتروللیغینا گچدی. 2004- نجی یئلدا حأکمیت باشینا گچن میخایئل ساکاشویلی بولسا، آبخازیا و گونورتا اوسته یانی تفلیس ینگ کانترولینا گچیرجگینه سؤز بریپ گلیأر. مونگا غارشیلیق گؤرکزیپ گلیأن آبخازیا و گ. اوسته یا، ائلایتا- دا شو یئل کوسووا غاراشیزلیغینی جار ادندن سونگرا، اؤزلری نینگ ایغلان ادن غاراشسیزلیغی نینگ حالقارا درجه سینده ایقرار ادیلمگی اوغروندا آیاق دیره یأرلر. اۆسته سینه ناتو یارانلیغی نینگ، گرجستانی اؤز حاطارینا آلجاغینی آیداندان سونگرا، اورسیت بو مسئلأ برک نأگیله لیک گؤرکزیپ گلیأر.ر

گۆنورتا اوسته ی
ا

رگیونینگ 70 مونگ ایلاتی نینگ 3- ده ایکی بؤله گیندن کؤپوسی گرجی بولمادیق، اوست لردن، غالانی بولسا گرجی لردن عبارت. اولار، اورسیت توپراغیندا غالان دمیرغازیق اوست لر بیلن قوومداش، بیر حالق. توپراق بیته وولیگینی ایسته یأن اوست لر 1989- نجی یئلدان بأری گرجستاندان آیئریلماق اوچین سؤوشیپ گلیأرلر. 1992- نجی یئلئنگ یازیندا گرجستان بیلن اوسته یا آراسیندا آتیشیقلاری یاتیرماق باراسیندا بیر ائلالاشیغا قول چکیلدی، یؤنه شونگا چنلی یوزلرچه آدم بو اورشونگ پیداسی بولدی. گلنن ائلالاشیق اساسیندا رگیونده پاراحاتچیلیغی قورایان گویچلرینگ یرلشدیریلمگی بارادا بیرلشن ملتلر قوراماسی قرار قبول اتدی و شول گویچلرینگ حاطاریندا روس حاربیلاری- دا قوللوق ادیأر. شوندان بأری غاراشسیز بولوپ گلیأن بو یرده اورسیت ینگ تأثیری دورا- بارا آرتیپ اوغرادی. شو یئللارینگ دوامیندا اورسیت ینگ بو حالقینگ کؤپوسینه روس پاسپورتینی برندیگینی- ده گرجستان اؤنگه سوریأر. 2006- نجی نویابر آیئندا اوست لر غاراشسیزلیق باراداقی رفروندومی قولداپ سس بردیلر. گرجستان بولسا رفرندومینگ نتیجه سینی اقرار اتمه دی.
ر

آبخازیا

آبخازیا گورجیستانینگ دمیزغازیق- گونباتاریندا، غارادنگیز کناریندا یرلشیأن بو رگیونینگ تاقمین 200 مونگ ایلاتی بار. ساویت سایوزی دؤورینده اول روس لیدرلری نینگ دینچ آلیش یریدی. ساویت سایوزی دارغاندان سونگرا، گونورتا اوسته یا یالی، آبخازیادا گرجستانینگ حأکمیتینی رد ادیپ، تفلیسه غارشی آیاق دیره دی. 93-92- نجی یئللارینداقی سؤوشلرده تاقمین 10 مونگ آدم اؤلدی، 250 چمه سی بولسا اؤی- اؤوزارلارینی ترک ادمأگه مجبور بولدی. دینگه گرجی حاربیلاری نینگ اوزاقلاشدیریلماغی بیلن آبخازیا حأضیر غاراشسیز بولوپ یاشایار. 1999- نجی یئلدا رسمی تایدان غاراشسیزلیغینی جار ادن آبخازیا، اؤز ملی بایداغینی، پولونی و داشاری ایشلر منیسترلیگینی دؤره دن بولسا- دا اول حالقارا طاراپیندان اقرار ادیلمأن گلیأر. روسلار بیلن گینگ مؤچبرده اقتصادی و سؤودا غاتاشیغینی آلیپ باریان آبخازلارینگ کؤپوسینده روس پاسپورتی بار. گرجی طاراپی بو پاسپورتلارینگ کؤپوسینی نینگ سونگقی 10 یئلدا بریلندیگینی آیدیار. اۆسته سینه بو یرده پاراحاتچیلیغی قورایان یوزلرچه روس عسگری بار. کوسووا غاراشسیزلیغینی جار ادندن سونگرا حرکته گچن اورسیت، مارت آیئندا آبخازیا بیلن آراسینداقی سؤدا آراچأگینی- ده دولی آچدی.
ر

آجارستان

تورکیه بیلن سرحددش آجارستان- دا انچمه یئلدان بأری، تفلیس حأکمیتیندن آیریلیپ، اؤزباشینا یاشاپ گلیأردی، یؤنه ساکاشویلی حکومت باشینا گچندن سونگ، آجارستان تفلیسه بیریکدیریلدی. آجارستان، گرجستاندان آیئریلماق ایسله مه یأندیگینی آیدیپ گلیأر. آجارستانینگ ایلاتی گرجیلردن دوریار. ساویت سایوزی دؤورینده- ده آجارستان آوتونوم (خودمختار) استاتوسا ایه دی. سبأبی آجارلارینگ کؤپوسی مسلمان. آجارستان باشدا ساکاشویلی نینگ حأکمیتینی قبول اتمه دی، آجار لیدری آباشیدزه بولسا اونگا آپپازیسیادا دوردی. یؤنه آجارستانینگ پایتختی باتومی دا، اونگا غارشی دمونستراتسارلار گچیریلندن سونگ، ساکاشویلی طاراپدارلاری سیاسی حرکتلر گویچلندی.
ر

(خبر چشمه: بی بی سی نینگ تورکچه انترنت سایتی)
کانون- ینگ خبر بؤلومی

söndag, augusti 10, 2008

آیا دنیا بسوی همگرایی می رود یا
ر
یا تجزیه و تشکیل دولتهای کوچک؟
ر
(روی دیگر سکه جنگ در قـفـقاز)

این روزها خبرهای نگران کننده ای از گرجستان و نواحی اوسته یای جنوبی و شمالی و نیز آبخازیا می رسد. خبر کشته شدن بیش از هزار نفر و آواره شدن چندین هزار از نفر اهالی. از یکسو مطبوعات جهانی روسیه را مقصر اصلی جنگ قلمداد می کنند و از سوی دیگر نیروهای گرجستانی را عامل هجوم به اوسته یای جنوبی نشان میدهند. هرچه باشد، خبر از کشتار تعداد کثیری از اهالی بی گناه اوسته یای جنوبی وجدان بیدار جهانیان را آزار می دهد.ر
و اما ریشه حوادث در کجا نهفته است؟
استعمار و کلونیالیسم در قرون نوزده و بیست درپی اشغال سرزمینهای دیگران برای اینکه آنها را با جنگهای فرسایشی داخلی مشغول ساخته خود به چپاول ثروتهای ملی آنان بپردازد، در مناطق تحت نفوذ خود سرزمین ها را طوری تقسیم کردند که نیمی از جمعیت یک کشور در کشور همسایه اسکان یافت. نگاهی به نقشه کشورها و روش اسکان ملل مختلف در آفریقا و آسیا این واقعیت را نشان می دهد که نیمی از یک ملت در یک کشور و نیمی دیگرش در کشور همسایه آن سکنی گزیده است. متأسفانه ملت تورکمن نیز از این سیاست استعماری نصیب خود را گرفت، طوریکه ملت تورکمن در سه کشور ایران، افغانستان و نیز روسیه( بعدها اتحاد شوروی) و اینک تورکمنستان زندگی می کنند. اتحاد شوروی از همان آغاز با اعلان سیاست لنینی مبنی بر احترام به مرزهای استعماری دوران تزاری علنا و عملا از تجزیه و تکه- تکه شدن ملل تحت اسارت تزارها – از آنجمله تورکمنها دفاع کرد. دولت اتحاد شوروی به این نیز قانع نشده در سال 1924 با تکه- تکه کردن تورکیستان (آسیای میانه) طوری مرزها را ترسیم کرد که هم اکنون بین کشورهای این منطقه بر سر فلان شهر مرزی اختلاف نظر بروز می کند و گاها به تیرانداری های مرزی منجر می شود. مثلا شهرهای تورکمنی مانگغیشلاق را به قزاقها و اورگنچ را به ازبکها دادند. نظیر این جریانات در منطقه قفقاز نیز اتفاق افتاد. نقشه ارمنستان را استالین طوری تنظیم کرد که از یکسو این کشور با ایران هم مرز شود (یکی از شرط جمهوری شدن در قانون اتحاد شوروی داشتن مرز با کشور همسایه بود- بهمن خاطر ازبکستان را با دادن قطعه ای کوچک با افغانستان هم مرز ساختند) و از سوی دیگر ارتباط جمهوری آذربایجان با بخش عمده اش یعنی نخجوان قطع گردد. این سیاست الحاق اجباری و تقسیم و تجزیه ملل مختلف ساکن یک کشور، تنها در اتحاد شوروی اتفاق نیافتاد بلکه در کشورهای بالکان، در یوگسلاوی نیز دنیا شاهد این الحاق اجباری گشت. سیاستهای شوونیستی صربها آنچنان ملل مختلف ساکن در فدراسیون یوگسلاوی تحت فشار و انقیاد خویش در آورد که اندکی پس از فروپاشی اتحاد شوروی مرحله تجزیه این فدراسیون نیز تشدید گشت که نتیجه نهائی آن بوجود آمدن کشورهای بوسنی- هرزه گوین، ماکدونیا، اسلوونیا و اخیرا کوسووا گشت.ر
سابقه جریان و خیزش جنبش استقلال طلبی قفقاز به قرن نوزدهم می رسد. در آن زمان شیخ شامل با در دست گرفتن جنبش استقلال داغستان چندین دهه علیه نیروهای تزاری جنگید و بعدها چچن ها و تاتارهای شبه جزیره کریمه هرکدام تا آنجایی که در توان داشتند علیه تزارها و بلشویکها جنگیدند. استالین با سیاست وحشتناک تبعید دسته جمعی آنان به نقاط سردسیر سیبری باعث کشتار عظیم این ملل گشت که خود بحث دیگری است. بعداز فروپاشی اتحاد شوروی آتش استقلال نهفته در قلب این ملل دوباره شعله ور گشت که نبردهای آزادیبخش چچن ها و دیگر ملل ساکن قفقاز را شاهدیم.ر
اولین شعله و جرقه این سیاست غلط و استعماری استالینی در منطقه قره باغ شعله ور گشت. ارمنی های ساکن این منطقه به بهانه اینکه در اکثریت هستند با کمک نیروهای نظامی ارمنستان و صد البته با پشتیبانی روسها، قره باغ را از آذربایجان جدا ساختند. اینک نزدیک به هفده سال این بخش از خاک آذربایجان تحت اشغال ارمنستان قرار دارد، صدها هزار نفر قربانی این جنگ گشته و بیش از یک میلیون آذری ساکن قره باغ از خانه و کاشانه خودشان آواره گشتند. دنیای به اصطلاح دموکراتیک غرب و آمریکا چشمشان و گوششان را به فاجعه ای که در قره باغ می گذرد بستند و تا حالا نتوانستند با تلاشهای به اصطلاح دیپلوماتیک به نزاع قره باغ پایان دهند ولی برای حل بحران اوسته یا هم اینک کشورهای اروپائی نمایندگان ویژه خویش را راهی تفلیس کردند.ر

و اما جنگ در گرجستان و اوسته یا!ر

در کشور گرجستان منطقه خودمختار اوستیای جنوبی و شمالی و نیز آبخازیا از حقوق خودمختاری برخوردارند. ولی آنها از هر فرصتی برای اعلام استفلال خویش از گرجستان استفاده میکردند. در سال 1991 بین نیروهای گرجی و استقلال طلبان اوسته یایی درگیری نظامی بوقوع پیوست و این اولین جرقه های آتش در زیر خاکستر منطقه قفقازبود و با وجود برقراری آرامش بین دو طرف، بحران ناشی از تلاش جدایی طلبان این سرزمین همچنان حل نشده باقی است. در سال 2006 نیروهای اوستیای جنوبی با برگزاری همه پرسی، استقلال خود را از گرجستان اعلام کردند اما کشورهای دیگر نتیجه این همه پرسی و موجودیت کشور مستقل اوستیای جنوبی را به رسمیت نشناختند.ر
میخایئل ساکاشويلی، که در انتخابات ژانويه سال 2004 به رياست جمهوری گرجستان انتخاب شد، رهبری تظاهرات مردمی تفليس را برعهده داشت که در اواخر سال 2003 باعث شد ادوارد شواردنادزه، رييس جمهوری سابق، از سمت خود کناره گيری کند. وی از همان ابتدا خواهان عضویت گرجستان در پیمان ناتو گشت، چیزی که اصلا روسیه نمی توانست آنرا تحمل کند، بهمین سبب روابط گرجستان و روسیه بشدت روبه سردی گرایئد. نیروهای واکنش سریع ناتو در گرجستان به تعلیم و آموزش نظامیان گرجی مشغولند. روسیه بشدت با نزدیک شدن ناتو به مرزهایش مخالف بوده و آنرا خطری برای امنیت خویش می داند به همین سبب با استقرار پایگاه رادار و موشک در کشورهای چک و لهستان مخالفت می کند.ر
با اعلام استقلال کوسووا در ماه آپریل و اعلام حمایت غرب، آمریکا و نیز گرجستان از کوسووا، روسیه هشدار داد که این مسئله عواقبی را در اوسته یا بوجود خواهد آورد. مردم اوسته یا که خواهان استقلال خویش از گرجستان بودند به فعالیتهای دیپلوماتیک خود در سطح جهانی سرعت بخشیدند. سازمان ملل نیز بخاطر جلوگیری از درگیرهای نظامی نیروهای سپاه صلح خویش را در جلگه کودری- حائل بین گرجستان و آبخازیا- و نیز در ناحیه گوری- حائل بین اوسته یا و گرجستان مستقر ساخت که بخشی از این سپاه صلح از سربازان روسی متشکل بود.ر
در هفته های اخیر درنتیجه انفجار در پایتخت اوسته یا حداقل ده نفر کشته شدند، که اوسته یا گرجستان را به در دست داشتن این انفجار متهم ساخت و آخرین کبریت آتش جنگ نیز در شب هشتم آگوست کشیده شد که بنابه خبر رسانه های جهانی نیروهای گرجی با حمله غافلگیرانه به گودری باعث کشتار بیش از هزار نفر اهالی بی گناه این منطقه و آواره شدن آنها منجر گشت. روسیه نیز بخاطر حمایت از اوسته یای ها وارد معرکه جنگ گشت.ر

پدر کشتی و تخم کین کاشتی پدر کشته را کی بود آشتی؟
اینک گرجستان با فشارهای دیپلوماتیک و نظامی در بازگرداندن این مناطق به خاک خویش تلاش می کند. آیا رهبران گرجستان زمانی که زندگی را بر مردمان این مناطق تنگ و تار میکردند، به نتایج آن نیاندیشده بودند؟ اگر آنها بین ساکنین گرجستان درخت دوستی می کاشتند و اتحاد و یکدلی را می آفریدند آیا احتیاجی به جنگ و خونریزی بود؟
و اما دیر نیست که رژیم ج. اسلامی نیز منتظر اینگونه حوادث در ایران باشد، چرا که حاکمان تهران نشین ذره ای ترحم به ملل ساکن غیرفارس ایران نمی کنند و دائما بدنبال سیاستهای شوونیستی و بلندپروازانه خویش اند. دیروز پهلوی چی ها با سیاست تقسیم تفرقه افکنانه استانی خویش- آذربایجان را تکه- تکه کردند، تورکمنها را بین دو استان تجزیه کردند، کردها را با آذری در اورمیه طوری نشاندند که خد داند فردا چه خواهد گذشت، عربها و بلوچها را... و امروز رژیم شیعی- شوونیستی آخوندی با کمال وقاحت این سیاست با شدن بیشتری ادامه می دهد. آنانی که امروز پدر می کشند و تخم کین میکارند، توقع نداشته باشند که فردا فرزندان آنها از در آشتی در آیند. این حکم تاریخ است.ر

واحد خبر کانون
ر9 آگوست 2008

تورکمنیستانینگ باش قانونی نینگ
ر
ر تأزه تاسلاماسی حاقیندا کلام آغیز !ر

غاراشسیز تورکمنیستانینگ ایلکینجی اساسی قانونی 1992- نجی یئلینگ 18- نجی مایئندا قابول ادیلیپدی. یؤنه اول، نیازوینگ دیکتاتورچیلیق رژیمینده دینگه کاغذ یوزونده غالدی و هیچ حاچان دورموشا گچیریلمدی. سبأبی نیازوینگ سؤزی قانون، حجت هم حکومت قرارلاری بولوپدی. اۆسته سینه «حالق ماصلاحاتی» دیین گنگشی دؤره دیپ، «یاشولی لارینگ» قولداوی بیلن اؤزینی عمرلیک پره زیدنت ایغلان اتدیردی. بیزه اول یاشولی لار دییلیأنلرینگ کیملردیگی اییأم مألیم، اونجوق موسایف، داغی بئیله ایشه باش بولوپ گلدیلر.
ر

نیازوف آرادان چیقاندان سونگ، قربانقلی بردی محمدوف، یوردونگ باش قانونینی آیاق آستینا دپه لأپ، حاوپسوزلیق شورانینگ (ک گ ب) نینگ و یاراغلی گویچلرینگ قولداوی بیلن واقتلایئن پره زیدنتلیک اختیارینی مجلیس ینگ باشتوتانی عوضگلدی آتایف ینگ الیندن آلدی و اونی گؤزه نگینگ آنگیرسیندان باقدیردی. سونگرا "پاغتابند"، گؤز اوچین حؤدورله نن کاندیدادلار بیلن بأسله شن بولوپ، پره زیدنتلیک کورسی سینه گچدی.ر
شو گچن یئل یاریم چمه سی حکومتینده بردی محمدوف بیرنأچه یؤزله ی رفورمالاری، شول ساندان نیازوف ینگ صوراتینی تله اکراندان آیئرماق، آی و گونلرینگ آدلارینی اوزالقی گؤرنیشه گتیرمک، نیازوف ینگ هیکل لرینی و صوراتلارینی دولت ادارالاریندان آیئردیرماق (البته اونونگ یرینه اؤز صوراتلاری آسیلدی)، اینترنت کافه لری آچماق (اما تورکمنیستانداقی پرووایدرلر، دینگه دولت ینگ روغصات بریأن سایت لارینا حیذمات بریأر، اینترنته ال یترلی لیک بولسا غاتی چأکلی- ساغادینه 4 دلار)...
ر
شو یئلینگ 21- نجی اییولیندا ادن چیقیشیندا پره زیدنت ق. بردی محمدوف، یوردونگ باش قانونینا کأبیر اۆیتگتمه لرینگ گیریزیلمگی نینگ ضروردیغینی آیداندان بیر گون سونگ، اونونگ تاسلاماسی مطبوغاتدا چاپ ادیلدی.ر
حؤدورله نن بو پرایکت ده بیر توپار غاپما غارشیلیغینگ، گۆمۆرتیک ماده لارینگ باردیغینا گؤز یتیرسه بولیار. مثال اوچین اگر تورکمنیستان "پره زیدنت لیک رسپوبلیکا" بولسا نأمه اوچین اونونگ رسمی آدی حالقارا درجه سینده "تورکمنیستان جمهوریتی" دأل- ده، دینگه "تورکمنیستان" دییلیأر. مونی آنیقلامالی، تورکمنیستان پادشالیق دولتی می، پارلامنت رسپوبلیکامی، بللی ادیلیپ، اول رسمی و حالقارا درجه سینده اؤز بیانینی تاپمالی.ر
کانیستوتسیانینگ تأزه تاسلاماسیندا "حالق ماصلاحاتی» دیین ماده آیریلیپدیر. پره زیدنت بردی محمدوف اؤز چیقیشیندا حالق ماصلاحاتی نینگ کأبیر اختیارلیقلاری نینگ مجلیسه، بیر توپاری نینگ بولسا پره زیدنته بریلجگنی آیتدی.ر

حؤدورله نن بو پرایکت ینگ"تورکمنیستان پره زیدنتی" دیین بؤلومده بیرنأچه نأتاقـیق و گۆمۆرتیک زاتلاری گؤرسه بولیار. بیرینجیدن تورکمنیستانینگ پره زیدنتی نینگ اختیارلیقلاری و بورچلاری آنیق یازیلماندیر. اوندا عمومی سؤزلر آیدیلیار. اگر پره زیدنت ینگ وظیف لری دولی کسگیتلنمسه، بوتین یورتده ادن- اتدی لیگه آلیپ گلمگی ممکین، سبأبی تورکمنیستان پره زیدنت رسپوبلیکاسی. یاغنی حأکمیت ینگ یرینه یتریجی شاخاسی پره زیدنت ینگ ارکینده، أهلی دولت مکانیزیمی بولسا پره زیدنت ینگ شاخصیتی نینگ تؤوره گینده آیلانیار. ایکینجیدن اگر یوردونگ پره زیدنتی قانون بویونچا آداملارینگ دموکراتیک حاق- حقوقلاری نینگ کفیلی بولیان بولسا، اؤز حقوقی، اختیاری و وظیفه سی بللی بولمادیق پره زیدنت، نأدیپ ایلاتینگ قانونی حقوقلارینی برجای ادیپ بیلر؟
تأزه تاسلامادا مجلیس ینگ وکیللری نینگ سانی نینگ 65- دن 125- ه آرتدیریلجاغی گؤز اؤنگونده توتولیار.
ر
(ساویت دؤورینده تورکمن مجلیسی نینگ 175 دپوتاتی باردی)

تأزه تاسلامادا پره زیدنت ینگ نأچه مهلت بیلن بو وظیفا بللنمگی آنیقلاشدیریلماندیر. اول ایکی گزک می یا- دا عمرلیک می؟! پره زیدنتلیک مهلتینی 5- دن 7 یئلا اۆیتگملی دیینلر- ده بار. اما بردی محمدوف اونونگ بیلن ایلاشمادی. یؤنه تأزه قانوندا نأحیلی ایغلان ادیلر. ماخلاصی بو مسئله آنیقلاشمان، باش قانون قبول ادیلسه بیر آدام نأچه گزک ایسلسه پره زیدنت بولوپ بیلر. اؤنگکی اساسی قانونینگ 55 – نجی ماده سینده بیر آدم ایکی مهلتدن کؤپ پره زیدنتلیگه سایلانیپ بیله نوق دییلسه- ده، نیازوف اؤزینی عمرلیک پره زیدنت دییپ ایغلان اتدی. مونونگ اؤنگونی آلماغا نأحیلی گارانتیا بار. بو سأولیک دوزه دیلملی.
ر
پره زیدنت ولایت حأکیملرینی و یرلی یولباشچیلاری سایلار دیین ماده- ده دموکراتیک دوزگونلرینه غابات گله نوق، سبأبی آداملارینگ سایلاوا بار بولان حقوقی اللریندن آلینیار.ر

باش قانونینگ تأزه تاسلاماسی نینگ 52- نجی ماده سینده "دینگه اولی آبرایا ایه بولان آدم پره زیدنتلیگه کاندیداد گؤرکزیلیپ بیلنر" دییمگی دییسنگ جدللی هم گولکونچ زات. کیمینگ آبرای نینگ نأدرجه ده دیگینی دینگه باش قانون هم ارکین دموکراتیک سایلاولار کسگیتلأپ بیلر.
ر

اما اساسی مسئله، اؤز وظیفه سینی یرینه یتریپ بیلمه دیک، کسللأن، یا- دا تارپا تایئن آرادان چیقان یاغدایئندا یوردی واقتلایئن دولاندیرماق وظیف سی اوزالقی قانون بویونچا یورودونگ پارلامنتی نینگ باشلیغینا گچیأر دییلن بولسا، تأزه پرایکت ده بو وظیفأنی دولت حاوپسوزلیق گنگشی نینگ قراری اساسینده منیسترلر کابینه تی نینگ باشلیغی نینگ بیر ارونباسارینا بریلملی دییلیأر. یورده یولباشچیلیق اتجک ایندیکی آدامی نینگ کیمدیگی و اونونگ دولی وظیف سی بللی بولمادیق یاغدایئندا، بو وظیفأنینگ اوستونده چاقناشیق بولماغی آخمال. هرکیم "من شول اورونباسار" دییپ، بئیله کی نینگ غارشیسنا دیل دوگوشیکلی گؤره شیپ بیلر. بو گۆمۆرتیکلیک ده آنیقلامان، باش قانون قبول ادیلسه، یورتده بیرتوپار بولاغایلیغا، حتی ایچرکی چاقناشیقلارا- دا آلیپ گلمگی آخمال.
ر
باش قانونینگ تاسلاماسیندا، سیاسی پارتیالارینگ، گراژدان جمعیتلرینگ/ حکومته دگیشلی بولمادیق توپارلارینگ حرکتی باراسیندا- دا دولی ماغلومات بریلمأنی بیرگیدن عمومی سؤزلر بیلن بیان ادیلیأر.ر
باش قانونینگ تأزه تاسلاماسیندا یئنه بیر گؤز اؤنگونده توتولیان مسئله (10- نجی باب):ر
"تورکمنیستانینگ اقتصادی اؤسوشی خصوصی، دولت و بئیله کی ایه چیلیگینگ اساسیندا بازار اقتصادیتینه یول برمک بیلن غازانیلار، دولت کیچی و اورتا گروپ بیزنسه حمایت بره ر." دییلیأر. یؤنه بؤورینگی دینگلدیأن زات، اونونگ نأدرجه ده حاقیقی دورموشا گچمگی، سبأبی شو گچن 17 یئلینگ دوامیندا بو پوداغا غاتی چأکلندیریلن درجه ده روغصات بریلدی. قانونسیزلیق سبأپلی داشاری یورت مایا یاتیریانلار بولسا حتی یاتیران سرمایه سینی- ده دولی آلیپ بیلمأن تورکمنیستانی ترک اتملی بولدولار. بو- دا اؤر نوباتیندا تورکمنیستانی اۆزنگه لیگه آلیپ گلدی.ر

باش قانونینگ تأزه تاسلاماسیندا "دولت خصوصی املأگی شول ساندان یر ایه چیلینگی قولدار" دییلیأر. یاشایش جایلاری یئقیلانلارا دولت کامپنساتسیا تؤلأرمی، اولاری تأزه اؤی- جای بیلن اوپجین ادرمی؟ بللی کسگیتلنملی.
ر
شونینگ یالی- دا (39- نجی باب دا) تؤلگلی اوقوو جایلارینگ یولا قویولماغینا روغصات بریلجگی آیدیلیار. یؤنه بو یرده- ده آنیقلانمالی مسئله بار، خصوصی اوقوو جایی آچماغا روغصات بریلیأرمی یوغسا دولته تؤلأپ اوقمالیمی

داشاری یورت تورکمنلرینی غیزیقلاندیریان "قوشا رعیت لیق" یالی مسئله ده باش قانونینگ تأزه تاسلاماسیندا بللی ادیلمدندیر. حأضیر دورلی سیاسی و اقتصادی سبأپلره گؤرأ بیر توپار ایلدشلریمیز داشاری یورتلاردا یاشایار، اولار شول دولتلرینگ رعیت لیغینی قبول اتدیلر، ایندی تورکمنیستان داشاری یورتلاردا یاشایان تورکمنلره پاسپورت بریپ، اولاری اؤز رعیتلیغینا قبول ادرمی؟ بو- دا آنیقلانسا قاوی بولار.ر

کآبیر سیاسی آنالتیک لر، تورکمنیستانلی لارینگ بو مهم مسئله باردا اویلانماغا حؤوسلی دألدیگینی آیدیارلار. "بیزی همیشه اوادان سؤزلر بیلن آلداپ گلیأرلر، اوزالقی قانونی- دا یرینه یترن بولسالار راضی دیق، اما یوقارداقیلارینگ روغصاتی بولماسا یورتده چؤپ باشی غیمیلدامایار" دییپ تورکمنیستانینگ کأبیر یاشایجیلاری آیدیار.
ر
یوقاردا آغزالان گۆمۆرتیک ماده لار آنیقلانیپ، باش قانون قبول ادیلر دیین اومید بیلن سؤزومیزی جمع لیأریس.
ر

آقمیرات گورگنلی
ر
9- نجی آگوست 2008

یئنگیش همرانگیز بولسون !ر


چین دأکی 29- نجی توموسقی المپیا اسپورتسمن توپارینا یولباشچیلیق ادیأن قووانچ نورمحمدوف، آچیلش داباردا تورکمنیستانینگ ملی بایداغینی غالغادیپ، یونان، تورکیه دن سونگرا 3- نجی حاطاردا رژه گچدی.ر

تورکمنیستان اؤز ملی غاراشسیزلیغینی جار ادندن سونگرا ایلکینجی گزک 9 سانی آتلتکاچیسی/ وزنه برداری بیلن آتلانتاداقی آلمپیا یاریشلارینا غاتناشدی. یؤنه بایراغا مناسیپ بولوپ بیلمه دی. پکین دأکی یاریشلارا بولسا 10 سانی تورکمن پألیوانی غاتناشیار. اولار یئنگل و آغیر آتلتکادا، یوزمه ده، اوق آتامادا بأسدشلری نینگ غارشیسینا چیقارلار.
ر
بیز تورکمن بؤکه پألیوانلاریمیزا اوستونلیک غازانماقلارینی دیله یأریس.ر


کانون فرهنگی- سیاسی
8 آگوست 2008

fredag, augusti 08, 2008

رحيم کاکايی :ر
نظام الدين عليشير نوايی
ر
ر همومانيست و پی گذار راستين شعر ترکی جغتايی


اگر خراب بود خانه جهان چه عجب
که ديد خانه که آباد ماند بر سر آب ( فانی - نوايی )
ر
دورانی که بشريت فرزند برومند، شاعر و انديشمند بزرگ خود نوايی را پروراند، خود دارای ويژگی های خاص بود. دورانی پرتضاريس که سيمای آن دراحداث معماری های شگفت انگيز ، کاخ های باشکوه و به همراه آن بيغوله های پراکنده درسطح کشور؛ شکوفايی و درخشش فرهنگ و تقريبا بی سوادی کامل يک نسل ؛ فراز ونشيب ها و افت دوباره اقتصاد و فرهنگ ؛ خودسری و بيدادگری « جهان قلدران و زورمداران » و بی حقوقی گسترده توده های مردم و سرانجام، گسترش و تضعيف مناسبات تجاری، سياسی و فرهنگی دربسياری کشور های جهان بازتاب می يافت.ر
سيمای اين ساليان وحشت بازتابی بود از حقيقت تنوع، بغرنجی و گاه تناقض جهان. اين آن تفاوتی بود که اين دوران خود را درآن متمايز می ساخت.ر
همه اين پرسمان های اجتماعی، فرهنگی ومضاف برآن بغرنجی ودشواری راه بر شيوه تفکر، خصلت آفرينندگی و راه زندگی عليشير نوايی نه تنها تاثير خود را می گذاشت، بلکه آن را تعيين می کرد. هرچند به چکامه های شاعر نامی نوايی ، مردم ارج بسيار می نها‌دند، اما حاکمان وقت با او در افتاده بودند.ر
ازيک سو خدمت وجايگاه والا در دربار فئودالی که توسط فئودال های مرتجع و اشراف مذهب سالار احاطه شده درپيش بود و ازسوی ديگر عملی ساختن آرزوهای بزرگ ، اهداف شرافتمند و جستجوی حقايق بزرگ. دراين ميدان شکست ها و پيروزی ها ، ناآشنايی با راز راستين شکست های خود ودر پيوند با آن درام جان آزار معنويی که همه زندگی فرزند نابغه زمانه را تعقيب می کرد، در کار وپيکار بودند.ر
پس از مرگ تيمور درسال 1405 ، امپراطوری عظيم فئودالی و مستبد او فروريخت و جنگ های داخلی خونينی آغاز و ادامه يافت. دراين دوران ارتجاع بيدادگری می کرد و به کشتار دگر انديشان آغازيده بود . تجلی خاص و تراژيک اين کشتار، قتل دانشمند بزرگ اولوغ بيک و پيگرد بی رحمانه هواداران او و انهدام رصدخانه نجومی مشهور اولوغ بيگ در سمرقند، که افتخار بشريت بود، است.ر
زمانيکه عليشير نوايی درهرات درسال 1441 زاده شد وبه تحصيل در مدرسه می پرداخت ، اين تراژدی همچنان درخاطرات مردم تازه بود. هرچند عليشير ازخانوداه نامی نزديک به محافل دربار تيموريان بود، سهم او چيزی جز زندگی بسيار نا آرام و دشوار نبود.ر
دراثر آشوب ها و تحولات سريع درحيات سياسی خانوداه نوايی که منجر به ترک هرات می شود، تحولاتی نو رخ می دهد. نوايی پس از بازگشت دوباره پس از چندين سال به هرات، به خدمت حاکم وقت ابواقاسم بابور در می آيد وپس از چند سالی دوباره به مشهد کوچ و ازآنجا بارديگر به هرات شهر نگين دنيا و از آنجاهم پس از مدتی به سمرقند که درآن زمان يکی از کانون های نامی فرهنگ خاور زمين بود رهسپار می شود.
ر
نوايی علی رغم خشونت عصر خود و دشواری های زند‌گی شخصی، توانست آثار توانمند وماندگاری که دارای اهميت عموم بشری است، بوجود آورد. دراين آثار وی ستم کاران و تاراج گران مردم را به تازيانه انتقاد می گيرد ، شراجتماعی را افشاء ، نيکی وعدالت را می ستايد.ر
همه اين ها نفرت از نوايی را ازسوی فئودال ها ، روحانی نمايان و اشراف دارای روحيات تجزيه طلبانه و مرتجع تشديد می کند. زمانه به فرمان تاريخ بسيار ها کرده بود، اما نوايی شاعری نبود که به چرخش محيط بچرخد .از اين رو درسال 1476 ، نوايی ازمقام وزارت سلب مسئوليت کرده و زندگی خود را تماما وقف آثار خلاق می کند. او اشعار بسيار عالی و ناميرايی را در سال های 1485 - 1483 که سرشار از انديشه های بسيار پيشرفته برای دوران خود بود, بوجود می آورد.
ر
مبارزه نمايندگان ارتجاع فئودالی و اشراف عليه نوايی بسيار شد‌ت می گيرد و درسال 1487 او را روانه استر آباد می کند. اما مبارزه مبارزه است. نميتوان و نبايد روحيه خود را ازدست داد ، نميتوان و نبايد تسليم شد. دراينجا هم نوايی که دور از زادگاه خود است، باز به ايجاد آثار خلاق می کوشد. اوآنچه را که در با‌يست خود بود،می خواست به سامان برساند. نوايی خواستار نظام راستين انسانی با مردمی نو بود.ر
نوايی بارها به حسين بايقرا، دوست دوران جوانی خود با تقاضای بازگشت او به هرات روی می آورد. اين تقاضا بی نتيجه می ما‌ند. اما سرانجام درسال 1488 حسين بايقرا می پذيرد که نوايی به هرات باز گردد. ولی نمايندگان ارتجاع فئودالی برای رويارو قراردادن عليشير نوايی با حسين بايقرا اقدامات بعدی را بعمل می آورند. سلطان بايقرا زير بار اين اقدامات می رود و نوايی را از دربار بيرون می کند. نوايی ، اين هومانيست بزرگ و شاعر کبير در سوم ژانويه 1501 برای هميشه چشم برجهان می بندد.ر
ازدير باز بود که درخاورنزديک و ميانه شعر ونظم با پويه ای شتاب انگيز درحال گسترش بود و جريان های متنوع و کثرت ژانر ها بوجود می آمدند. آثار وخلاقيت هريک از انديشندگان کبير اين شعر ونظم مانند، رود‌کی، فرد‌وسی، نظامی، عطار، سعدی، حافظ و جا‌می ، برگ زرينی را درتاريخ ادبيات منطقه می گشود.ر
در شکل گيری و تکامل استعداد خودويژه عليشير نوايی ، اين ميراث شعر و منظوم اسلاف برجسته او بود که به ياری وی می شتابيد. عليشير نوايی آشنايی کافی به ادبيات عرب و هند داشت.ر
ازسوی ديگر سرچشمه و منبع خلاقيت نوايی ، روايت های ميتولوژيکی و اسا‌طيری ، آثار شفاهی مردم ازبک و ديگر خلق های خاور بود که او آنها را بگونه ای گسترده و خوويژه بکار برده است. اين همان پيوند ادبيات با خلاقيت ملی ومنظوم بود. يعنی ضرورت بازگشت ادبيات به زندگی واقعی و زبان زنده مردم، که درآن عناصر آرمان های اجتماعی ، آگاهی ملی و تصور از مکان آرزو متجلی است.
ر
نوايی برآن بود که وظيفه اصلی ادبيات ، تثبيت زيبايی و مبارزه عليه شر اجتماعی است. واژه گان هنری ضمن دفاع از برتری های معنويی مردم سا‌ده،همانگاه بايد ستمگران را افشاء می کرد. نوايی درآثارخود به اصول رئاليسم ، رمانتيسم شاعرانه و خوشبينانه باورداشت.ر
چهره ها‌يی مانند فرهاد، اسکندر و ديگران نشانه آرمان های والا، نيروی معنوی پرتوان و قابليت خلاق انسان بود‌ند. رمانتيسمی که بعدها درنيمه نخست قرن نوزدهم نه تنها در روسيه بلکه در اروپا درپيوند تنگاتنگی برای آزادی اجتماعی وملی نقش بزرگی بازی کرد.
ر
دردوران نوايی مبارزه درراه زبان ازبکی خصلت اجتماعی فوق العا‌ده شديدی را بخود می گيرد. شاعر درمی يافت که زبان يکی از مهمترين ابزار تکامل فرهنگ و شناساندن مردم به جهان ودانش است.ر
هومانيست بزرگ ما برآن بود که مناسبات حقارت آميز اجتماعی نه تنها به زبان، بلکه به ملت نيز اهانت می کند. با‌يد امکانات عظيم زبان مادری را کشف ، تکامل و غنی ساخت. شاعر براين وظيفه دشوار فايق می آيد و ضمن نگاهداشت احترام عميق و صادقانه به زبان های ديگرخلق ها، آثار بزرگ خود را بوجود می آورد.
ر
نوايی بمثابه شاعر ودانشمند برتجارب عظيم و بسيارغنی اندوخته شده توسط دانشمندان برجسته شرق دوران آنتيک و آسيای ميانه در زمينه ستاره شناسی، رياضی، شيمی، فلسفه و امثال آن تکيه می کند. دراين باره علاقمندی او به کار ابوعلی سينا، فارابی ، اولوغ بيک و ديگران وکثرت نظارت شخصی او بر علوم طبيعی، فلسفی و اجتماعی گواهی می دهد. نوايی دريافت که علم درحکم آزادی معنويی انسان و مردم است.ر
نوايی درآثار خود خلاقانه پا درجای اسلاف خود می گذارد و موضوعات سنتی و سيمای قهرمانان را تکامل بخشيده وبا درونمايه ی نوينی آنها را بيرون می دهد. راه خلاق عليشير نوايی د‌شوارگذر بود. اما او در شرايط سخت زنده بود و در بودِ خود کا‌ونده حقيقت و جويای عدالت.ر
شاعر بمثابه فرزند زمانه خود نتوانست به دلايل بنيادين شکست آرزوهای خود ودر عدالتی که عميقا برآن باور داشت، پی ببرد. علاوه برآن نوايی چنان مسائل و وظايفی را پيش رو می گذاشت که به آنها نه آن دوران بطورکلی ، نه مردم و نه علم آن دوران بويژه ، نمی توانست پاسخ بدهد. نبوغ نوايی هم به اين امر ناتوان بود.ر
زيرا حقيقت و رهيافت اين پرسمان ها هنوز ديرياب بود و رستاخيزی را درتاريخ می بايست تا کاوشی درآينده کند.ر
برای نمونه نوايی می خواست اسرار دورترين ستاره ها و بيکرانی کاينات را بداند و هم بشناسد، او می خواست ماهيت درونی زندگی برروی زمين را دريابد و علل واقعی آنرا مشخص کند. او می خواست بداند چرا نيکی پايمال شده ، اما شر پيروزمند است. يا آروزی جامعه ای را داشت که درآن عدالت حاکم باشد. او ازخود می پرسيد ، کجاست هنجاری و حاکميت عدالت.
ر
جهان بی عدالت و جهان ستمگران برای اين هومانيست بزرگ دردآور بود. نوايی دراشعار قهرمانانه خود مبارزه فعالی را عليه کسا‌نی که تخم دشمنی ميان خلق ها می کاشتند، می کرد. او می خواست حتی ازراه دربار نيز درخدمت رفاه مردم با‌شد.ر
درکتاب تاريخ ادبيات ايران ذ. صفا آمده که عليشير نوايی هنگاميکه درخراسان سمتی داشت ، به هنرمندان وآبادی وعمران شهر کمک می‌کرده است. منجمله به « ايوان جنوبی صحن آستان رضوی، نهرآب بالا خيابان درمشهد،رباط سنگ بست، رباط ديز آباد، بند آجری قريه تروق درنزديکی توس، مقبره قاسم ا‌لانوار درقريه لنگر، نزديک تربت جام و قسمتی از مزار عطار نيشابوری يعنی سنگ مزار آن شاعر که موجود است» مساعدت فراوان می کند.
ر
نوايی شاعر، انديشمند، عالم تاريخ و زبان شناس ، طبيعت شناس، تئوريسين ادبيات ، موسيقی، دولت وحقوق و شخصيت سيا‌سی بود. وی دراواخر عمر خود درسال 1499 بزرگترين شعرفلسفی خود را به نام « لسان الطير » که هفت هزار بيت را دربرمی گرفت می نويسد.ر
دراين اثر که پاسخی به « منطق الطير » اثر شاعر مشهور عطار است، نوايی با خطوط و جها‌ت فلسفه صوفيانه اثر عطار مخالفت می کند. نوايی پرستنده انسان است و معتقد است که انسان پرارزش ترين موجودی است که از طبيعت خود جدانشدنی است.
ر
نوايی چندين ماه تا مرگ خود ، رساله فلسفی ، اجتماعی و سيا‌سی به نا‌م « محبوب القلوب» می نويسد که د‌رآن تاثير « گلستان » سعدی و « بهارستان » جا‌می حس می شود.
ر
آخرين اثر نوايی ، « مجادله دوزبان » است که اند‌کی پيش از مرگ اش نوشته شد. دراين اثر نوايی بمانند عالم و زبان شناس برجسته و تئوريسين ادبيات تجربه مبارزات چندين ساله خود را درراه زبان مادری تعميم داده ،غنا، ظرافت و زيبايی آن را نشان می دهد.ر
اثر بزرگ و پرزحمت ديگر نوايی « گنجينه افکار » است که به نوبه خود مجموعه بزرگ منظوم است و يکی از آثار برجسته ادبيات جهان بوده و می توان آن را بمثابه فرهنگ نامه توصيفی آن دوران به حساب آورد. مجموعه ديگر نوايی ، اشعار غزلی به نام « د‌يوان فانی » است . اين اشعار به زبان فارسی آفريده شد وبه نام مستعار « فانی » منتشر گرديد .ر
اما « گنجينه افکار » که به زبان کهن ازبکی نوشته شد با نام « نوايی » بود. نوايی برای آثار فارسی زبان خود نام « فانی» را برگزيده بود. وی را شاعر ونويسنده ای دوزبانه ( ترکی و فارسی ) می دانند. اشعار نوايی درزبان فارسی به دوازده هزار بيت ميرسد. وی به سه زبان ازبکی، فارسی وعربی تسلط کامل داشت.ازآثار ديگر نوايی می توان به « سد سکندری » و « چهار ديوان » و « محاکمات اللغتين » اشاره کرد.
ر
از اشعاراو به زبان کهن ازبکی يا ترکی جغتايی می توان از « خمسه »، « ليلی مجنون » ،« فرهاد وشيرين » ، « سبعه سياره » نام برد.ر
نوايی ارادتی خاص به شاعر وعارف نامی عبدالرحمن جا‌می داشت. وی درمرگ جا‌می به سال 1492 ميلادی ( 898 هجری ) مرثيه ای را در قالب ترکيب بند می سرايد که آغاز اين ترکيب بند چنين است:
ر


هردم از انجمن چرخ جفايی دگرست
هريک از انجم او داغ بلايی دگرست

سرشت راستين مرد‌می، گوهر عموم بشری و بين المللی آثار نوايی و مهارت داهيانه هنری او تاثيرات عظيمی درطول چندين سده برتکامل فرهنگ پيشرو نه تنها ازبکی، بلکه برتکامل ادبيات آسيای مرکزی گذاشت.ر
فرهنگ وهنر تجسمی تاثير نيرومندی برتکامل فرهنگ معنويی جامعه دارد. آنها بر عواطف واحساسات بشری موثرند ودرتعيين وشناسايی اخلاق واتيک هم درمناسبات متقابل شخصی انسانها وهم در مناسبات متقابل اجتماعی تاثيرگذار. پروسه های اين تاثير پذيری درتکامل فرهنگ بشری توسط تاريخ بررسی ميشوند.ر
آثار نوايی نيز دربرابر آزمون سخت سده ها ايستادگی کرد وتاثير خود راگذاشت وبصورت وراثت اجتماعی به دوران کنونی ونسل کنونی رسيد.ر
نوايی افشاگر استبداد قرون وسطی بود. پويايی ، زايايی و با‌لند‌گی انديشه و ستيزش با کهنه انديشی فرايافتی بس مهم درانديشه نوايی است .ا‌و خواهنده آينده ای روشن ، زمانه ای نو با مرد‌می نو بود.
ر

نمونه غزلی از نوايی ( ! ):ر
شکفت چون گل رخسار سا‌قی ازمی ناب بنای زهد من ازسيل با‌ده گشت خراب
مرا که نقد د‌ل ودين برفت درسر می زنام وننگ دراين کهنه دير خود چه حساب
بنوش با‌ده و ديوانه باش در عالم که بهر عالم د‌يوانگيست بزم شراب
چو امن خواهی ازاين کارگاه پر آشوب ميا زميکده بيرون وباش مست وخراب
اگر خراب بود خانه جهان چه عجب که د‌يد خانه که آباد کا‌ند برسرآب
اگر فنا شدنت ميل هست چون فانی برويت آنچه دهد از سپهر روی متاب

******

ر1- تاريخ ادبيات درايران . ذ .صفا. ص 385 .
ر