از جنگ قـفـقاز چه درسی می توان گرفت؟
ر1- آیا به بهانه حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی می توان به نقاطی از سرزمین که حاضر نیستند ملل آنجا با شما زیر سقف یک کشور زندگی کنند، حمله کرد؟ کاری که گرجستان علیه اوسته یای جنوبی انجام داد.ر
ر2- آیا به بهانه حفظ جان شهروندان خویش در سرزمین همسایه می توان به آن کشور حمله کرد؟ کاری که روسیه انجام داد.ر
ر3- آیا خودمختاری یا نظام فدرالیسم می تواند ضامن اختیارات داخلی باشد، و آیا این سیستم می تواند در برابر هجوم مرکز مدافع ملت خویش باشد؟ اوسته یای جنوبی و آبخازیا از دوران شوروی از حقوق خودمختاری داخلی برخوردار بودند، ولی گرجستان با نادیده گرفتن و زیرپا نهادن حقوق اوسته یا و آبخازیا بدانجا قشونکشی کرد.ر
ر2- آیا به بهانه حفظ جان شهروندان خویش در سرزمین همسایه می توان به آن کشور حمله کرد؟ کاری که روسیه انجام داد.ر
ر3- آیا خودمختاری یا نظام فدرالیسم می تواند ضامن اختیارات داخلی باشد، و آیا این سیستم می تواند در برابر هجوم مرکز مدافع ملت خویش باشد؟ اوسته یای جنوبی و آبخازیا از دوران شوروی از حقوق خودمختاری داخلی برخوردار بودند، ولی گرجستان با نادیده گرفتن و زیرپا نهادن حقوق اوسته یا و آبخازیا بدانجا قشونکشی کرد.ر
********
ر1- مسئله حفظ تمامیت ارضی!ر
در ایران هم در زمان پهلوی چی ها هم در زمان ج. اسلامی بیشترین ظلم در حق ملل غیرفارس روا گردیده و میگردد. و بحق آنها از ستم مضاعف رنج می برند. نیروهای چپ همانند توده ای ها و فدایئان از خواست خودمختاری ملل غیرفارس بطور ضمنی حمایت کردند، ولی آنها هیچوقت خواهان تضعیف و تنزیل قدرت مرکزی نبودند. اینان در مطبوعاتشان و در بیان نامه هایشان بقول تورکمنها "کیچی دیلدن بأری/ ظاهرا" و تا آنجایی که خرشان بر مراد برسد از این خواست ملی حمایت کردند. ولی، وقتی نیروهای ملی و انقلابی ملل غیرفارس از دوروئی و دودوده بازی آنان و نیأت درونی شان آگاه شده بیشتر به ماهیت آنان پی بردند، عطایشان را به لقایشان بخشیده، خود را چاره برای درد خود جستند. در آغاز کار آنان صفوف خودشان را از این به گروههای "دموکرات" جدا ساخته خود به ایجاد تشکل های ملی دست یازیدند. موج استقلال طلبی گروههای سیاسی غیرفارس تأثیر مستقیمی در تشدید اعاده حقوق لگدمال شده ملل غیرفارس داخل ایران گذاشته، آنان بطور جدی خواهان تعیین سرنوشت خویش بدست خودشان شدند، که حکام مرکزی با انگ و اتهام "پان تورکیست"، "تجزیه طلب" به شدت سرکوب خود علیه آنان افزوده و می افزاید. نیروهای "دموکرات" و "اپوزیسیون" نیز "واحسرتا، تمامیت ارضی" را سر میدهند.ر
اگر به موزائیک اتنیکی ایران بدقت توجه کنیم، خواهیم دید که در نتیجه سیاستهای استعماری قرون نوزده و بیست، نیمی از ملل بلوچ، عرب، کرد، آذری و تورکمن به دو یا چند قسمت تقسیم شده، در دو سوی مرزها زندگی می کنند. گویا این هم کافی نبوده، رژیمهای فاشیست و شوونیست تهران، آنها را بین چندین استان تجزیه و تکه- تکه کردند (نگاهی به وضعیت تورکمنها و تورکهای آذریها مؤید این امر است). هدف رژیم از این کار ضعیف ساختن امکانات مادی و معنوی این ملل غیرفارس و منقاد ومطیع ساختن آنان و راحت شدن از شر نیروهای متفق آنان است.ر
ظلم و ستمی که به ملل غیرفارس ایرانی از سوی حاکمان تهران نشین اعمال شده و میشود آنچنان حدت و شدت پیدا میکند که برای آنها دیگر امکان زندگی مسالمت آمیز در کنار همدیگر در زیر یک سقف ایران نمی دهد و چه بسا که ایران نیز به سرنوشت یوگسلاوی دچار شود. چرا که بزور نمی توان کسی را مجبور به زندگی و ماندن در یکجا کرد. برای بقول معروف حفظ تمامیت ارضی نیز چاره ای جز قشونکشی و کشت و کشتار بیشتر نمی ماند و این دور تسلسل همچنان ادامه پیدا می کند ولی در یکجا این ریسمان بردگی مسلما پاره خواهد شد. که نمونه آنرا در یوگسلاوی شاهد بودیم که پس از ایجاد کشورهای مستقل کرواسی، اسلوونیا، بوسنیا- هرزه گووین، اینک حتی قطعه کوچکی بنام کوسووا نیز به استقلال خویش دست یافت.ر
اگر به موزائیک اتنیکی ایران بدقت توجه کنیم، خواهیم دید که در نتیجه سیاستهای استعماری قرون نوزده و بیست، نیمی از ملل بلوچ، عرب، کرد، آذری و تورکمن به دو یا چند قسمت تقسیم شده، در دو سوی مرزها زندگی می کنند. گویا این هم کافی نبوده، رژیمهای فاشیست و شوونیست تهران، آنها را بین چندین استان تجزیه و تکه- تکه کردند (نگاهی به وضعیت تورکمنها و تورکهای آذریها مؤید این امر است). هدف رژیم از این کار ضعیف ساختن امکانات مادی و معنوی این ملل غیرفارس و منقاد ومطیع ساختن آنان و راحت شدن از شر نیروهای متفق آنان است.ر
ظلم و ستمی که به ملل غیرفارس ایرانی از سوی حاکمان تهران نشین اعمال شده و میشود آنچنان حدت و شدت پیدا میکند که برای آنها دیگر امکان زندگی مسالمت آمیز در کنار همدیگر در زیر یک سقف ایران نمی دهد و چه بسا که ایران نیز به سرنوشت یوگسلاوی دچار شود. چرا که بزور نمی توان کسی را مجبور به زندگی و ماندن در یکجا کرد. برای بقول معروف حفظ تمامیت ارضی نیز چاره ای جز قشونکشی و کشت و کشتار بیشتر نمی ماند و این دور تسلسل همچنان ادامه پیدا می کند ولی در یکجا این ریسمان بردگی مسلما پاره خواهد شد. که نمونه آنرا در یوگسلاوی شاهد بودیم که پس از ایجاد کشورهای مستقل کرواسی، اسلوونیا، بوسنیا- هرزه گووین، اینک حتی قطعه کوچکی بنام کوسووا نیز به استقلال خویش دست یافت.ر
ر2- و اما درباره مسئله دوم!ر
روسیه ادعا میکند که به بهانه حفظ جان شهروندانش در اوسته یا مداخله می کند. شهروندانی که مسکو به آنها در سالهای اخیر پاسپورت داده و آنها را تبعه روسیه اعلام کرده است.ر
به این مسئله در ایالت آتی فدرال ایران چگونه باید نگریست ؟ ما در اساسنامه و طرح برنامه کانون اعلام کردیم که ملل ساکن در ایالت فدرال تورکمن از حقوق انسانی برخوردار خواهند بود و آنها از حقوق مساوی برخوردار خواهند شد. درست است، ما بخاطر هومانیست بودن تا حالا در حق هیچ ملتی ظلم روا نداشتیم و از این بابت پیشانی ما سفید است. ما نه مانند هیتلر، نه مانند استالین و نه مانند خمینی، خون دیگر ملل را نریختیم. ولی از این مهمان نوازی ما نیز متأسفانه سوء برداشت میشود. ما شاهدیم که چسان سرزمین ما را از زابلی ها و اینک از کردان خراسان- که از شرق بسوی ماراوادپه درحال پیشروی هستند- پر کردند و دارند این مقاصد شومشان را با وقاحت و بیشرمی ادامه می دهند. اگر در نظام فدرالی آتی، این "مهمانان" به بهانه های مختلف نزد مقامات فارس شکایت کرده که مثلا فلان و بهمان حق شان رعایت نمی شود و به تحریک حکام مرکزی بپردازند و یا حکام مرکزی به تحریک اینان پرداخته نقشه حمله جدیدی را طراحی کنند، چه ضمانتی برای بقای نظام فدرالی خواهد بود. چه نیرویی می تواند جلوی هجوم آنان را به بهانه دفاع از شهروندانش در آن ایالت فدرالی بگیرد؟ اینها مسائلی است که باید با دیدگاه کارشناسانه به آن پرداخت.ر
ر3- و اما کلامی چند درباره چگونگی نظام و سیستم فدرالی!ر
در اساسنامه و طرح برنامه برخی از گروههای سیاسی اپوزیسیون ایرانی منجمله کانون فرهنگی- سیاسی در بخش مربوط به آینده نظام، معمولا به کارآیی سیستم فدرالی و یا خودمختاری اشاره شده، آنرا مناسیترین آلترناتیو حکومتهای کنونی ارزیابی می کنند. آیا در فردای ایران بدون ج.اسلامی گروههایی چون مجاهدین و فدایئان و یا سلطنت طلبان و مذهبیون به اصطلاح میانه رو در خود چنین زمینه و نیرویی دارند که به خواستهای ملل غیرفارس در ایجاد نظام فدرالی پاسخ دهند؟ مجاهدین از هم اکنون حسابشان را با این تز روشن کرده گفتند تنها به کردها این حق را قائل خواهند شد، فدایئان نیز با یکی به تخته یکی به در کوبیدن به این مسئله اصلی پاسخی روشن و قاطع نمی دهند. حساب شاه و شیخ نیز معلوم شد، آنها از فدرالیسم و خودمختاری مثل جن از بسم الله می ترسند و با نفرت و خشونت به خواست ملی پاسخ دادند و می دهند. حساب بقیه گروهکها نیز مشخص است، یعنی آنان از آنچنان نیروئی برخوردار نیستند که حاکمیت را در ایران بدست گیرند.ر
بنابراین به شعار فدرالیسم باید با تعمق بیشتری نگریست. چرا که ما نمونه دولتهای فدرالی را در یوگسلاوی و شوروی سابق تجربه کردیم که چسان حکومتهای شوونیست صرب و اسلاوها دمار از روزگار غیرخودی در آوردند و عاقبت نیز خودشان با آن رژیم جنایت پیشه شان به زباله دان تاریخ انداخته شدند.ر
از دیدگاه علوم سیاسی و تجربیات جهان امروز می توان با قاطعیت اعلام کرد که سیستم فدرالی تنها در جامعه هموژن/ همگون، از نظر سیاسی یکدست می تواند کارآئی داشته باشد. در این باره می توان نمونه آلمان فدرال را مثال آورد. اما در ایران استبداد زده که همیشه با بلای دیکتاتوری روبرو بوده و میراث شوم آن هنوز که هنوز است از گریبان حتی گروههای به اصطلاح سیاسی مدرن رخت بر نبسته، نمی توان به آسانی و با اعلام ایران فدرال مشکل را حل شده تلقی کرد. چه گارانتی و ضمانتی وجود ندارد که خون آقایان تهران نشین بجوش نیامده، به بهانه های مختلف بر سر این ملل هجوم نیاورند؟ در اینجا به چند مثال اکتفا می کنیم:ر
فرض بفرمایئد که حکومت فدرال تورکمنستان جنوبی در راستای گسترش فرهنگ ملی، اساتیدی را از جمهوری تورکمنستان دعوت به کار می کند، و یا در رابطه با گسترش علم و فرهنگ به ارسال نمایندگان خویش به آشغابات اقدام می کند و یا برعکس برخی از فعالین مدنی و گاها برای رایزنی سیاسی، از کادرهای حزبی آنجا افرادی را به گنبدقابوس دعوت می کند... اینجاست که ممکن است خون تهران نشینان بجوش آمده، داد "ای وای وطن از دست رفت، تمامیت ارضی زیر سئوال قرار گرفت، تورکمنها می خواهند از ایران جدا شده با برادران آنسوی مرزشان می خواهند یک کشور واحد و مستقل بوجود بیاورند و ... یا علی، یا مهدی گویان به ما هجوم نیاورند!ر
به نظر راقم این سطور برای تضمین سیستم فدرالی چند شرط اساسی را باید قبولاند:ر
بنابراین به شعار فدرالیسم باید با تعمق بیشتری نگریست. چرا که ما نمونه دولتهای فدرالی را در یوگسلاوی و شوروی سابق تجربه کردیم که چسان حکومتهای شوونیست صرب و اسلاوها دمار از روزگار غیرخودی در آوردند و عاقبت نیز خودشان با آن رژیم جنایت پیشه شان به زباله دان تاریخ انداخته شدند.ر
از دیدگاه علوم سیاسی و تجربیات جهان امروز می توان با قاطعیت اعلام کرد که سیستم فدرالی تنها در جامعه هموژن/ همگون، از نظر سیاسی یکدست می تواند کارآئی داشته باشد. در این باره می توان نمونه آلمان فدرال را مثال آورد. اما در ایران استبداد زده که همیشه با بلای دیکتاتوری روبرو بوده و میراث شوم آن هنوز که هنوز است از گریبان حتی گروههای به اصطلاح سیاسی مدرن رخت بر نبسته، نمی توان به آسانی و با اعلام ایران فدرال مشکل را حل شده تلقی کرد. چه گارانتی و ضمانتی وجود ندارد که خون آقایان تهران نشین بجوش نیامده، به بهانه های مختلف بر سر این ملل هجوم نیاورند؟ در اینجا به چند مثال اکتفا می کنیم:ر
فرض بفرمایئد که حکومت فدرال تورکمنستان جنوبی در راستای گسترش فرهنگ ملی، اساتیدی را از جمهوری تورکمنستان دعوت به کار می کند، و یا در رابطه با گسترش علم و فرهنگ به ارسال نمایندگان خویش به آشغابات اقدام می کند و یا برعکس برخی از فعالین مدنی و گاها برای رایزنی سیاسی، از کادرهای حزبی آنجا افرادی را به گنبدقابوس دعوت می کند... اینجاست که ممکن است خون تهران نشینان بجوش آمده، داد "ای وای وطن از دست رفت، تمامیت ارضی زیر سئوال قرار گرفت، تورکمنها می خواهند از ایران جدا شده با برادران آنسوی مرزشان می خواهند یک کشور واحد و مستقل بوجود بیاورند و ... یا علی، یا مهدی گویان به ما هجوم نیاورند!ر
به نظر راقم این سطور برای تضمین سیستم فدرالی چند شرط اساسی را باید قبولاند:ر
ر1- صرف نظر از تعداد جمعیت و وسعت خاک، ایالات فدرال باید نمایندگانی متساوی و برابر حقوق در شورای رهبری ایران داشته باشند. کشور ایران را نمایندگان منتخب ایالات فدرال رهبری می کنند، آنها از بین خودشان نخست وزیری یا هئیت اجرائی را با شرط ادواری بودن آن هرسال- بمدت مثلا پنج سال تعیین می کنند. این شرط در مورد پارلمان و مجلس سراسری کشور نیز باید صادق باشد.ر
ر2- نمایندگان و مستشاران نظامی ایالات فدرال مستقیما در تصامیم نیروهای مسلح کشور دخالت کرده و آنان باید در امور فرماندهی نقش برابر حقوق داشته باشند.ر
ر3- هریک از ایالات فدرال ضمن رعایت منافع دولت فدرالی- آن نیز جدا از منافع ایالات فدرال نیست، حق برقراری ارتباط آزاد با دول خارجی را داشته باشند و با برادران جدا شده آنسوی مرزهایشان آزادانه رفت و آمد کنند.ر
آقمیرات گورگنلی
آگوست 2008
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar