tisdag, februari 27, 2007

منشور همکاری واتحاد عمل


راه اتحاد فراگیر میان نیروها وشخصیتهای منفرد سیاسی تورکمن مسلما از طریق اتحاد عملها و همکاری برای اتخاذ سیاستی مشترک در قبال رویدادهای خارجی ونزدیکتر ساختن تعاریف از مقولات عمده ومطرح در جنبش ملی تورکمنها، میگذرد. زیرا، تعاریف همگون سرآغازی برای مطالبات مشترک و زبان واحدی برای بیان مسئله ای واحد هستند !ر

ما، امضا کنندگان این منشور، در عین رعایت احترام متقابل وعدم دخالت در سیاست گذاری مستقل داخلی یکدیگر، مفاد این منشور را سنگ پایه روابط خود با اپوزیسیون رژیم ایران و راهنمای عمل خود در مبارزه و مطالبات سیاسی مشترک خود در راستای تامین منافع ملی ملت تورکمن در قبال حاکمیت شوونیستی ـ مذهبی ایران قرار می دهیم.ر

تعاریف:ر

ر1ـ تعریف از ملت، تا زمانیکه هر دو جزء "عینی" و" ذهنی" آنرا دربرنگرفته است، تعریف کاملی نبوده و تاکنون نیز نتوانسته است در زندگی و صلح بین ملتها نقش مثبتی ایفا نماید.ر
تعریف عینی، تعریفی است دترمینیستی از مقوله ملت، به معنای اشتراک در یک رشته عوامل عینی مانند سرزمین، اقتصاد، تاریخ ، فرهنگ و زبان. این تعریف جایی برای آزادی انسان قائل نبوده و حق عضویت داوطلبانه، آزادانه و حقوق برابر اقلیتهای ملی در تشکیل کشوری متحد و واحد را از آن سلب و حق تعیین سرنوشت ملتها در چارچوب یک کشور و یا یک واحد جغرافیایی معین را با انکار وجود آنها در آن واحد، به فرمانروایی یک اقلیت سرکوبگر، بنام " ملت" و یا " نژاد برتر"، واگذار می کند.ر
تعریف ذهنی از ملت نیز ملت را به منزله اجتماعی داوطلبانه از شهروندان آزاد، یعنی"ملت" به معنای خواست و اراده گروهی اجتماعی، برای زیستن در واحدی جغرافیایی و تبدیل آن به واحدی ملی، تعریف می کند. نقیصه اساسی این تعریف نیز در پنداشتن" شهروندان آزاد" به معنای ملت، در نادیده گرفتن هویت اتنیکی و در یافتن معادله ای بین هویت ملی و تعلق ملی جدید آنها به مفهوم" ملت مدرن" است. این کمبود اساسی در اروپا و کشورهای دموکراتیک جهان با ایجاد فدرالیسم ، حکومتهای خودمختار و در اشکال دیگر بر طرف شده است.ر
در جایی که تعریف "عینی" بر تعریف " ذهنی" از ملت تقدم یافته است ، مقولاتی چون" سرزمین" یا " کشور" ، بر دموکراسی و آزادی انسانها اولویت یافته وغلبه عنصر گذشته و یا نقاط مشترک عینی در مقوله ملت به شوونیسم منجر شده است. از نمونه نوع ایرانی این تقدم نیز، تقدس و پرستش تابویی بنام" یگانگی ملت و تمامیت ارضی" به ملت گرایی بدون ملت انجامیده است.ر
بنابراین، تا مادامیکه در ایران، تعریف ملت هر دو جنبه عینی و ذهنی آنرا در بر نگرفته ، نمیتوان به وجود ملتی واحد به معنای مدرن آن معتقد بود.ر

ر2ـ ایران، واحدی است جغرافیایی و سیاسی و نه یک واحد ملی. زیرا، این واحد نه از عضویت داوطلبانه و آزادانه و برابر حقوق شهروندان این کشور، بلکه از یکسو از جمع بست اجباری سرزمینهای تقسیم شده ملتهای ساکن در آن درشرایط زمانی متفاوت از لحاظ تاریخی و از سوی دیگر تحت خونین ترین سرکوبها و سلب حقوق و حاکمیت ملی این ملتها و با نفی هویت ملی مستقل آنها از طرف حکومتهای تمرکزگرا و شوونیستی به نیابت از طرف ملت حاکم، صورت گرفته است.ر

ر3ـ دریک واحد جغرافیایی چون ایران، بکارگیری تعریف" ملت"، از طرف دولتهای شوونیستی حاکم بر آن، چیزی جز تلاش برای نفی موجودیت واحدهای ملی در ایران وتحریف واقعیت چند ملتی بودن آن نبوده و امروزه کلمه " ملت ایران"، چیزی بجز نام مستعاری برای فارسها بعنوان تنها ملت حاکم بر ایران نیست. بنظر ما، تعریف وکاربرد" مردم ایران" و یا "جامعه ایران"، برای بیان وضعیت اتنیکی ایران کاملا منطبق با عدم فرارویی آن به یک واحد ملی و بیانگرسیمای واقعی مناسبات ملی در میان ملل ساکن در آن میباشد.ر

ر4ـ تلاشهای بیگانگان و مستبدان و قدرت طلبان وبخش عظمت طلب روشنفکران ملت فارس در طول تاریخ برای علم کردن ملت و فرهنگی برتر در مقابل اعراب و تورک زبانان آسیای میانه و امپر اطوری عثمانی، با وارونه سازی تاریخ و جعل فرهنگی دیگر برای این ملت و تقویت روحیه خود بزرگ بینی غیر واقعی نسبت بدیگر ملتهای تشکیل دهنده فلات ایران دستاوردی بجز ایجاد روحیه برتری طلبی و شوونیستی در میان عقب مانده ترین اقشار این ملت ، بهمراه نداشته است. بنابر این، اجرای شوونیسم "ملت بزرگ" ( پان ایرانیسم )، در مناسبات ملی در ایران از طرف رژیم شاه و اعمال سیاست شوونیستی ـ مذهبی، از طرف رژیم جمهوری اسلامی و آغشتگی بسیاری از روشنفکران و احزاب و گروههای سیاسی منتسب به این ملت در ایران، علیرغم تفاوت در خواستگاه طبقاتی و ایدیولوژیها و اهداف سیاسی و اجتماعی آنها، ریشه در همان فرهنگ شوونیستی در میان اقشارعقب مانده ملت حاکم دارد. نمایندگی این فرهنگ و انعکاس آن بعنوان تنها فرهنگ غالب در میان ملت فارس از طرف دولتهای شوونیستی وقت، تعریف" شوونیزم فارس" را بر تمامی این ملت در اذعان ملتهای تحت ستم در ایران تعمیم داده است. ما، مبارزه با بنیانهای فکری این شوونیزم را که ریشه در فرهنگ نهادی شده در طول زمان در ایران داشته و بی مهابا در مناسبات ملی با دیگر ملتها از طرف دولتهای شوونیستی وقت بکار گرفته شده است را برای رهایی این اقشار از فرهنگی متعلق به دوران جهالت انسانها که در تضاد آشتی ناپذیر با روح دموکراسی، پیشرفت و ترقی خود این ملت و استقلال داخلی دیگر ملتها قرار دارد، وظیفه فکری و سیاسی خود میدانیم.ر

ر5ـ شناخت ما از تکامل اتنیکی جامعه تورکمن بطور عام برسیر تکاملی تشکلهای انسانی آن از طایفه به قبیله و از قبیله به اتحاد قبایل و از اتحاد قبایل به قوم و از قوم به ملت قرار دارد. اتحاد و همگرایی طوایف و قبایل، بعنوان اولین گروههای اتنیکی و تشکل انسانی در جامعه تورکمن بر روابط تباری – خونی و اسطوره ای – زبانی استوار بوده و پایه مادی این اتحاد بر اشتراک وسایل تولید و استفاده مشترک از آن قرار داشته است. با اختلاط تدریجی قبایل تورکمن که شکل عالیتری از اشتراک اتنیکی میباشد، قوم و یا اقوام بوجود آمدند که درآن اشتراک جغرافیائی و ارضی فراتر از ارتباطات تباری – خونی قرار داشته و گویشها و زبانهای تکامل نیافته قبایل مختلف، جای خود را بتدریج به یک زبان واحد برای همه قوم که معمولاً رشد یافته ترین آنها بوده است، داده و محدوده ارضی قوم و پاره ای از خطوط کلی فرهنگ، آداب و رسوم و روابط اقتصادی مشترک، از نقاط تمایز آن با قبایل بوده است. اما، این اشتراک در مقیاس سرزمین و نیز اشتراک اقتصادی واحد و حقوق عرفی شهروندی تا زمان " اوغوز – تورکمن" ، در قرن پنجم و ششم میلادی شکل قالب بخود نگرفته است. زیرا، ارتباط مستقیم و فراگیری با یک واحد سیاسی بزرگ و دولت ملی، یا خواست برپائی آن، یعنی عناصری که حتی از مفهوم امروزی ملت نیز جدائی ناپذیرند، نداشته است.ر
پیدایش دولت در تکامل و شکل یابی یک ملت، تنها در مقام یک اراده واحد ملی، برای سازماندهی قدرت و اعلان بیرونی حاکمیت سیاسی آن در شکل گرفتن یک ملت است. بنابراین داشتن دولت خاص، بهیچوجه شرط ضرور برای موجودیت یک ملت نیست. بنابه تعریف کهن و مدرن از مقوله ملت، با توجه به سیر تکامل تاریخی – اتنیکی جامعه تورکمن، تورکمنها ملتی هستند که در یک منطقه تقسیم شده آن، یعنی در جمهوری تورکمنستان از سال 1924، سازماندهی قدرت و یا تشکیل دولت ملی خود، تحت تسلط بلشویکها را بپایان رسانیده و از سال 1991، دولت ملی آن، استقلال کامل خود را اعلام داشته است. اما در بخش جنوبی آن، ترکمنها هر چند با محرومیت از تمامی حقوق ملی خود، تحت سرکوبهای خونین دولتهای شوونیستی حاکم بر ایران، از سازماندهی قدرت و دولت ملی خود محروم مانده اند، اما این امر تغییری در موجودیت آن به عنوان یک ملت کهن نداده است.ر

ر6- در طول تاریخ، نام سرزمین تورکمن در ایران، مطابق نامگذاری تاریخی آن خوانده نشده و هر اشغالگری نام مطلوب خود، چون طبرستان، استرآباد، دشت و گرگان، گرگان و دشت، تورکمنصحرا وگلستان را بر آن نهاده است. اما، هیچیک از این نامگذاریها نه بیانگر تمامی سرزمین تورکمن و نه بیان حقوقی مالکیت این ملت بر سرزمین اباء و اجدادی خود و نه منعکس کننده سطح رشد اقتصادی ـ اجتماعی واقعی آن بوده است. اگر محل زیست اقوامی از ملت فارس، چون زابلیها بنام سیستان در ادبیات سیاسی، جغرافیایی و اداری دولتهای شوونیست حاکم بر ایران جای گرفته است، اطلاق نام " تورکمنصحرا " بر کل سرزمین تورکمنها و یا تغییر نام آن بنام " گلستان" که تنها بیانگر نام یک منطقه جنگلی در تورکمنصحرا، بنام " جنگل گلستان" است و ضمیمه ساختن بخش مهمی از خاک آن به استان خراسان، تنها نشأت گرفته از نفرت وسیاست شوونیستی دولتهای شوونیستی ایران، نسبت به ملت تورکمن است.ر
این نامگذاری یعنی تورکمنصحرا برخلاف رشد اقتصادی ـ اجتماعی آن نسبت به بسیاری از مناطق ایران، آنرا منطقه ای عقب مانده با مردمانی بیابانگرد در اذهان مردم سایر نقاط ایران و جهان تداعی کرده است. از سوی دیگر اگر، الحاق پیشوند " اِلِری " به این نام ضمن تمایزآن با نام کشور جمهوری تورکمنستان باشد، از سوی دیگر نیز، پیشوندهای" اِلِری " و " غایرا " بعد از تقسیم سرزمین تورکمن در سال 1881 میلادی، جهت بیان دو منطقه تقسیم شده از یک سرزمین واحد در میان تورکمنها تا به امروز مرسوم بوده است.ر
بنا بر این اطلاق نام تورکمنستان بر سرزمین تورکمنها در واحد جغرافیایی ایران ، از یکسو با واقعیت رشد اجتماعی اقتصادی این سرزمین کاملا منطبق بوده و گویای مالکیت ملی این ملت بر تمامی سرزمین خود است .ر
با توجه به دلایل فوق ، ما نام " تورکمن صحرا " و یا " صحرای تورکمن " را برای بیان مالکیت ملت تورکمن بر بخشی از سرزمین وسیع آن و برای بیان نامی تاریخی در مرحله ای از تاریخ ملتمان شمرده و مناسبترین و کاملترین نام برای سرزمین خود را" اِلِری تورکمنستان " میدانیم و بر این اعتقادیم که آنرا در ادبیات سیاسی خود جایگزین نام تورکمن صحرا بسازیم.ر

ر7ـ مقوله حق تعیین سرنوشت برای ملتهایی که در ترکیب یک واحد جغرافیایی و سیاسی، تحت ستم ملی، قومی، دینی و فرهنگی بسر میبرند، طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد، در سال 1948 وبنا به کنوانسیون حقوق بشرشورای اروپا در سال 1953 و با توجه به اعلامیه سازمان ملل متحد در باره " حقوق آحاد اقلیتهای ملی یا قومی، دینی و زبانی " در سال 1992، و بيانيه سازمان ملل در ژوئن سال 1993 در وین، نه خواستی سیاسی، بلکه بخشی از حقوق بشر بشمار آمده و تلاش آنها برای دستیابی به این حقوق و حمایت داخلی وخارجی از این تلاشها در جهان، یک سیاست فعال صلح محسوب می شود.ر

ر8- حق شهروندی، حقی است دمکراتیک و صرف نظر از گوناگونی گروههای اتنیکی، زبانی، مذهبی، شامل تمامی شهروندان یک کشور میشود که تأمین آن از اصول اولیه دمکراسی است. اما، این حق در جامعه چند ملیتی ایران، بهیچوجه به معنای تأمین حقوق ملی آنها نبوده و دیدگاهی که حقوق ملی را از نقطه نظر حق شهروندی تعریف میکند، نظریه ای مغلطه آمیز برای سرپوش گذاشتن به مسئله ملی و مطالبات ملل تحت ستم میباشد که بدینوسیله این دیدگاه میخواهد با مشروعیت بخشیدن به ایجاد یک دولت متمرکز و یا غیرمتمرکز در یک کشور کثیر المله از برسمیت شناختن واحد های ملی و دولتهای ملی در آن خودداری ورزد.ر

ر9ـ دگرگونی بنیادین و یا تغییر یک دولت استبدادی و آزادی ستیز و یا نژادپرست در هر کشوری میتواند اشکال متفاوتی چون انقلاب، کودتا، جنبش توده ای مسالمت آمیز و یا بصورت برگزاری رفراندم عمومی با نظارت مجامع بین المللی برای این تغییر، داشته باشد. ما بعنوان یک نیروی صلح طلب، مخالف بکارگیری هرگونه اشکال خشونت آمیز در این رابطه هستیم. لذا، در عین حال بکارگیری هر یک از این اشکال بستگی مستقیم به میزان و نحوه مقاومت رژیم اسلامی و بکارگیری قهر یا عقب نشینی مسالمت آمیز آن در برابر خواست واراده عمومی، مبنی بر تغییر حاکمیت خواهد داشت.ر

اهداف و خواست های مشترک :ر

ر1ـ بدنبال انقلاب اسلامی، تحت حاکمیت رژیم شوونیستی ـ مذهبی ایران، ستم ملی بر ملت تورکمن تشدید و ابعاد گسترده تری بخود گرفته است. از اینرو، ما معتقدیم که برای رفع این ستم و آغاز حرکت جامعه تورکمن بسوی هر گونه تحول مثبت و استقرار دموکراسی، آزادی، پیشرفت اجتماعی و اقتصادی و دستیابی این ملت به حق تعیین آزادانه سرنوشت خویش، رژیم جمهوری اسلامی بعنوان مقدمترین و بزرگترین مانع در مقابل آن، باید از حیات سیاسی ـ اجتماعی ملت تورکمن دفع شده و دستگاه عظیم بوروکراتیک ، ایدئولوژیک و نظامی و امنیتی آن از بین برود.ر

ر2ـ غلبه بر علل عینی و ذهنی شوونیزم، تمرکزگرایی و استبداد نهادی شده در شکل سلطنت و مذهب در ایران و در شرایط انسداد تاریخی رشد ملزومات دموکراسی در جامعه، تنها بابرکناری رژیم اسلامی، متحقق نخواهد شد. جهت آغازجامعه بسوی دموکراسی، عدالت اجتماعی وتأمین حقوق شهروندی و ایجاد شرایط مناسب برای رشد ملزومات دموکراسی در کلیت خود، نه تنها باید تمرکزگرایی در سیاست گذاری دولتی از بین برده بشود بلکه با برقراری سیستمی فدراتیو وغیر متمرکز در اداره کشور و با تقسیم قدرت اقتصادی وسیاسی بین جمهوریهای فدرال تشکیل دهنده ایران و با پایبندی عمیق به پلورالیزم سیاسی و منشور جهانی حقوق بشر و با جبران خسارات مادی و معنوی وارده از سیاست تبعیض ملی برملتهای تحت ستم، میتوان بنای یک جامعه آزاد و پیشرفته را پی ریزی کرد.ر

ر3ـ فدرالیزم مورد نظر ما، به معنای حاکمیت ملی است. یعنی، دولتی فدراتیو ودموکراتیک با مجلس قانونگذاری، نیروهای امنیتی و انتظامی، پرچم و سایر نشانها و سمبلهای ملی و دولتی و بویژه با حاکمیت ملی برتمامی سرزمین خود است.ر

ر4ـ حاکمیت دولت جمهوری فدرال اِلِری تورکمنستان ( تورکمنصحرا )، تمامی سرزمین ملت تورکمن را در ایران، دربر خواهد گرفت. مرزهای جغرافیایی آن با در نظر گرفتن اسناد معتبرتاریخی و با خواست ساکنان تورکمن نشین منطقه وبا در نظرداشت امکانات رشد آتی ملت تورکمن، با مشارکت مجامع بین المللی ذیربط و دولت فدرال ایران ونمایندگان ملت تورکمن، تعیین خواهد شد. حدود وثغور و تمامیت ارضی جمهوری فدرال اِلِری تورکمنستان بدون موافقت دولت این جمهوری غیرقابل تغییر خواهد بود.ر

ر5ـ خلأ تاریخی ناشی ازعدم وجود یک جبهه ویا حزب ملی فراگیر در رهبری وجامه عمل پوشانیدن به اهداف ملی و خواستهای سیاسی و اجتماعی ملت تورکمن، دراِلِری تورکمنستان کاملأ محسوس میباشد. ما معتقدیم که با سازماندهی تلاشهای جمعی و فردی مبارزین و روشنفکران تورکمن، توانایی و امکانات لازم جهت رفع این خلأ تاریخی و فراروییدن به یک نیروی سراسری واحد در جنبش ملی ـ دموکراتیک تورکمنها، کاملأ وجود دارد.ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
حرکت ملی تورکمنستان ایران
27.02.2007

måndag, februari 26, 2007

آقای ی. دُ

پیام شما را از گنبد کاووس در بیست و یکم دیماه دریافت کردیم و خوشحالیم که بهمراه دوستان خود، جهت پیوستن به تشکیلات کانون در داخل کشور، اظهار تمایل کرده اید. ما، امیدواریم که با ارسال اخبار و گزارشات خود در مورد اوضاع داخلی ترکمنصحرا به کانون، اولین گام عملی در پیوستن به مبارزه ملی – دمکراتیک ملت ترکمن علیه رژیم شوونیستی – مذهبی ایران را خواهید برداشت. در آتیه نزدیک با شما و دوستان همرزمتان تماس گرفته خواهد شد. با آرزوی موفقیت برای تمامی شما!ر

شورای مرکزی موقت
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2007-02-26
اطلاعیه
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
در باره انتشار اولین ویژه نامه نشریه صحرا بزبان ترکمنی!
ر
ر

در تاریخ بیست و یکم بهمن ماه سال 1385، برای اولین بار در تاریخ ترکمنصحرا، هفته نامه کثیر الانتشار " صحرا " ، از شماره 215 خود ویژه نامه ای را بزبان ترکمنی انتشار داده است.ر
طبیعی استکه در دنیای دمکراسی و در کشورهایی که انسانها بدون توجه به تعلق ملی آنها، از حقوق یکسانی برخوردار بوده و حقوق ملی آنها در کنار حق شهروندی برسمیت شناخته شده است، امری عادی و طبیعی بوده که توجه کسی را نیز جلب نمیکند. اما در کشور ایران و برای ملت ما و دیگر ملتهای تحت ستم در این کشور که از تمامی حقوق ملی خود کاملاً محروم بوده و جلو هرگونه مظاهر ملی آنها از طرف رژیم شوونیستی شاه و شیخ بشدت سرکوب شده است، این امر در حد یک واقعه تاریخی درخور توجه جدی و موفقیت بزرگی برای تلاشگران و روشنفکران تورکمن در ترکمنصحرا محسوب میگردد!ر
اما، این گام بسیار مشکل برای رژیم اسلامی ایران که بیست و هشت سال تمام در مخالفت با طی کردن آن، ملتی را به خاک و خون کشیده است، آیا سرآغازی در تمکین و یا پذیرش حقوق فرهنگی – نه حقوق ملی – ملتمان است؟ آیا یک رژیم شوونیستی و فاشیستی چون رژیم اسلامی ایران که شوونیسم فارس را در ایران نمایندگی میکند، ظرفیت و توانائی برآورده ساختن خواست های فرهنگی ملتهای تحت ستم ملی و مذهبی را دارد؟
جواب به تمامی این سؤالات، با توجه به کارنامه خونین این رژیم در میان ملتهای تحت ستم و ماهیت شونیستی و ایدئولوژی بغایت ارتجاعی آن و بیگانگی و ضدیت کامل این رژیم با خواست های دمکراتیک و ملی این ملتها در ایران، مسلماً بدون ذره ای تردید، منفی است. تحلیل از ماهیت و عملکرد چندین دهه این رژیم توتالیتر و تمامیت گرای شوونیست، نشان میدهد که حتی رفرمهایی در چهارچوب قانون اساسی خود آن نیز در ذات این رژیم نیست. چه، رژیم اسلامی ایران، با توجه به سرنوشت دیگر دیکتاتورها و مستبدین درجهان و با توجه به سرشت ضد دمکراتیک مردم، سرآغاز وارد شدن شکاف بر ارکان آن و ایجاد ترک در کل هرم قدرت آن خواهد بود!ر
بنابراین، موافقت با اجازه چاپ نشریات در ترکمنصحرا بزبان ترکمنی را باید در دلایل سیاسی ذیل و در عقب نشینی مصلحتی رژیم در مقابل جنبشهای ملی در ایران و منطقه باید جستجو کرد :ر
اولاً، سمت و سوی تغییر تحولات جهانی از سالهای نود به اینسو، عمدتاً بسود حل مسئله ملی ملتهای تحت ستم و گرایش اصلی جهان در جهت رهایی ملی و پیدایش دولتهای نوین بر پهنه جغرافیای سیاسی دنیا بوده است. این تغییر و تحولات نه تنها در کشورها و قاره های دور دست برای ایران بوقوع پیوسته، بلکه از هر روزنه ای بدرون ایران راه یافته و نزدیک شدن آن از هر چهار سمت به مرزهای جغرافیائی ایران، نوید رهایی ملی ملتهای در بند در اینکشور را میدهد. دیگر، اگر فرجام پیروزمندانه مبارزات ملی با شکیل دولتهای جدید در کنار مرزهای ایران که نیمی از ملت و سرزمین آنها در این واحد جغرافیائی و سیاسی قرار دارند، به امری بدیهی و ممکن برای ملتهای تحت ستم در ایران مبدل شده است. فرجام تلخ شوونیسم و عظمت گرائی نیز لرزه بر اندام رژیم شوونیستی – مذهبی ایران انداخته است. دیگر رژیم شاهد روز شمار معکوس در فرا رسیدن انفجار مسئله ملی در ایران میباشد!ر
ثانیاً، سرکوبیهای هولناک ملتهای تحت ستم از طرف رژیم برآمده از انقلاب تا به امروز و عناد ورزی و نسل کشی این رژیم در میان ملتهای تحت ستم و استبداد و دیکتاتوری خشن در سطح کل جامعه ایران، هر گونه مبارزه مسالمت آمیر و صلح طلبانه و قانونی از طرف پیشگامان جنبشهای ملی در ایران را غیر ممکن ساخته و تأثیر مستقیم بر رادیکالیزه شدن و روی آوردن جنبشهای ملی به اشکال خشونت آمیز مبارزه برجای گذاشته است. حوادث خونین در سالهای اخیر در کردستان، بلوچستان و احواز و جنبش اعتراضی نفی آشکار شوونیسم از طرف ملت ترک آذری با شعار " مرگ بر اپارتاید" که موجودیت کل رژیم را زیر سئوال برده است و فعال شدن مبارزه ملی تورکمنها در خارج و داخل کشور با طرح خواست های کیفیتاً نوین ملی و دمکراتیک و تعمیق این جنبش تا حد بیان علنی خواست سرنگونی رژیم در ترکمنصحرا، همگی حکایت از سیر جنبشهای ملی بسوی رادیکالیزه شدن و کم رنگتر شدن قدر قدرتی و هژمونی رژیم در مناطق ملی داشته و این جنبش به مبارزه علنی و رودر رو با رژیم حاکم، کشیده شده است!ر
ثالثاً، با بی معنا شدن چیزی بنام " احزاب سرتاسری"، در ایران و با از بین رفتن نفوذ و حضور توده ای این جریانات در مناطق ملی و با رشد شعور ملی در این مناطق که تجلی آن تشکیل احزاب و گروههای ملی و مستقل در میان روشنفکران هر یک از ملتهای تحت ستم در ایران میباشد، دیگر جنبشهای ملی و ایده حاکمیت مشترک و برابر حقوق با ملت حاکم و تغییر ساختار اجتماعی و سیاسی ایران به ساختاری فدرالی، به تنها الترناتیو محتمل و دمکراتیک حاکمیت رژیم اسلامی مبدل شده است!ر
بنابراین، با فرا روئیدن جنبشهای ملی از زائده گی احزاب به اصطلاح سراسری به هویتی مستقل و دگردیسی مبارزات آنها از یک خواست ملی و فرهنگی منطقه ای به نیرویی برای تغییر ساختار قدرت، در کل ایران و متمایل شدن افکار عمومی جهان به حمایت از حقوق ملی اقلیتهای ملی و مذهبی در اینکشور و امکان تغییر سیاست حمله نظامی احتمالی آمریکا و متحدان آن به حمایت و تقویت این الترناتیو عینی و دمکراتیک، برای تغییر رژیم اسلامی از درون ایران، خطری است ملموس و بالقوه برای نظام اسلامی!ر
اکنون بنظر میرسد که سردمداران رزیم جهت خنثی ساختن این خطر بزرگ، "سیاست شیرینی در کنار چماق" را قبال ملتهای تحت ستم بکار بگیرند و با تن دادن به برخی عقب نشینی های مصلحتی و محدود، بخش کوچکی از حقوق غضب شده ملی ملتهای تحت ستم را ذره ذره پس بدهند تا این جنبشها را مسخ و فرو کش بسازند!ر
دلیل آغاز این سیاست جدید رژیم شوونیستی – مذهبی ایران از تورکمنصحرا نیز بنظر میرسد کاملاً مبرهن و روشن باشد. زیرا، از یکسو، دیگر آمریکا برای ایران کشوری در آنسوی اقیانوسها نبوده، بلکه با استقرار نیرویی عظیم در مرزهای جنوبی و جنوب شرقی آن و با تقویت ناتو در غرب و شمال غربی ایران به نزدیکترین همسایه ایران تبدیل شده است!ر
در صورت تشدید محاصره و تحریم ایران از طرف آمریکا و دیگر اعضای شورای امنیت و متحدید اروپائی آن، تنها نقطه ایکه برای ایران بسوی جهان باز میماند، منطقه تورکمنصحرا و کشور تورکمنستان با مرزهای آبی، خشکی و هوائی تقریباَ 1800 کیلومتری با آن است! لذا، امنیت و ثبات این منطقه برای رژیم ایران، از اهمیتی استراتژیک و حیاتی برخوردار است.ر
از سوی دیگر، بدنبال مرگ آقای نیازوف، رئیس جمهور مادام العمر کشور تورکمنستان، رژیم ایران یکی از متحدین بزرگ خود در این منطقه و یکی از لگام زنندگان به جنبش ملی تورکمنها در تورکمنصحرا و مخالفت سرسخت حضور و فعالیت نیروهای سیاسی تورکمن های جنوبی در خاک کشور تورکمنستان علیه رژیم ایران را از دست داده و تحرک و فعالیت کانون – فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن، بعنوان منسجم ترین نیروی فکری و سیاسی تورکمنهای ایران به مرحله کیفیتاً نوینی رسیده است. بهمین لحاظ نیز در شرایط جدید، رژیم ایران خود را مجبور میداند که از بروز هرگونه تشنج و مقابله علنی و رودر روی جنبش ملی تورکمنها در این منطقه، حتی ببهای دادن بعضی امتیازات جزئی به این ملت جلوگیری نماید!ر
بنابراین، این عقب نشنی و این امتیاز کوچک، مبنی بر اجازه انتشار نشریه ای بزبان تورکمنی در تورکمنصحرا، از طرف رژیم اسلامی یک سیاست مصلحت آمیز برای فریب و سرپوش گذاردن بر خواست های اساسی مردم تورکمن در تورکمنصحرا و یک گام معامله گرانه جهت وصلت با جانشینان اقای نیازوف و ترمیم و ایجاد روازط گذشته با دولت اینکشور علیه جنبش ملی تورکمنها در تورکمنصحرا میباشد!ر
اما، این عقب نشینی کوچک از طرف رژیم ، خود حاوی تناقضی استکه از طرف آن مورد توجه قرار نگرفته است. زیرا، این اقدام، در بطن خود، اقرار به وجود زبانی بغیر از زبان فارسی در منطقه و پذیرش ضمنی این زبان بعنوان زبان نشر و ادبیات ملتی بنام ملت تورکمن را بهمراه دارد!ر
اینجاست که روشنفکران و مبارزین تورکمن در داخل کشور، باید هسته این تناقض را دریابند و آنرا در مبارزات و مطالبات ملی خود در برابر رژیم اسلامی بکار گیرند. ما باید رژیم را مجبور به عقب نشینی های دیگری کرده و در گام بعدی خواستار برسمیت شناخته شدن رسمی زبان تورکمنی از طرف رژیم، بعنوان زبان نشر، طبع و آموزش در مدارس شده و آزادی زبان ملی ملت تورکمن از چنگال شوونیسم با شعار " آزادی زبان مادری از بند شوونیسم"، را در شرایط فعلی در صدر خواسته ها و اهداف مبارزاتی خود قرار بدهیم!ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2007-02-26

ازطرح برنامه و اساسنامه کانون
ر
فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران
...
سياست فرهنگی :ر

ر37. زبان تركمنی، زبان ملی ويكی از زبانهاﻯ رسمی منطقه جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران خواهد بود. حكومتهاﻯ تمركزگرا و شوونيست، طی ادوار طولانی از طريق امحاﻯ زبان و فرهنگ ملی ملت تركمن، سعی دراستحاله اين ملت در ملت حاكم نموده اند؛ مكاتبه و تكلم بزبان تركمنی در تمامی مجامع عمومی، مدارس و ادارات غير قانونی بوده و هست. از سوﻯ ديگر هيچ زبانی، بدون حمايت ملی و دولتی نه تنها به پويائی بلكه به حيات خود نيز نميتواند ادامه بدهد. ازاينرو، حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان، جهت رفع تمامی اين محدوديتها و كمبودهاﻯ تاريخی، با ايجاد دانشكده و انستيتوهاﻯ زبان و ادبيات تركمنی، تعيين شيوه واحد نوشتارﻯ براﻯ زبان تركمنی، ترجمه آثارنويسندگان و شعراﻯ كلاسيك ايران و جهان بزبان تركمنی و … اقدامات ويژه و عاجلی را صورت خواهد داد.ر
ر38. مكاتبات ادارات ومؤسسات منطقه خودمختار با مركز و ساير نواحی ايران، بزبانهاﻯ رسمی اين منطقه، تركمنی، آذربايجانی، كُردﻯ و فارسی صورت خواهد گرفت.ر
ر39. زبان تركمنی بعنوان زبان ملی منطقه جمهورﻯ خودمختار، در كليه سطوح آموزشی تدريس و آموزش داده خواهد شد و در مدارس اقليتهاﻯ ملی منطقه، آموزش آن ازكلاس چهارم ابتدائی، الزامی خواهد بود.ر
ر40. تمامی اقليتهاﻯ ملی درمنطقه جمهورﻯ خودمختارتركمنستان ايران، حق ايجاد مدارس بزبان مادرﻯ خود را خواهند داشت. براﻯ ترويج زبان و ادبيات آنها، امكانات متساوﻯ با تركمنها، ازطرف دولت خودمختار تركمنستان ايران دراختيار آنان گذاشته خواهد شد.ر
ر41. اجبارﻯ ساختن آموزش تا پايان دوره ابتدائی و تقبل هزينه تحصيلی از طرف دولت خودمختار در تمام دوره هاﻯ تحصيلی، منجمله در سطح دانشگاهها. ر
ر42. حمايت و توجه كامل به هنرمندان، دانشمندان، نويسندگان، معلمين و شعراﻯ تركمن و غیر ترکمن در منطقه، ازوظايف اساسی دولت خودمختار خواهد بود.ر
ر43. آثار باستانی كه بيانگرافتخارات گذشته هرملت و گوياﻯ تاريخ، فرهنگ و تمدن آنهاست، از طرف دولت خودمختار حراست شده و جهت كشف و مرمت بناهاﻯ تاريخی، اقدامات لازم بعمل خواهد آمد.ر
ر44. به روشنفكران تركمنستان ايران بر حسب استعداد و تخصص آنها، كار علمی و فنی واگذار شده و جهت بالا بردن ميزان تخصص آنان در دانشگاهها ومراكز علمی كشور و خارج ازآن، امكانات ويژه اﻯ از طرف دولت خودمختارفراهم خواهد گرديد.ر
ر45. ايجاد تسهيلات لازم جهت حفظ و پرورش اسبهاﻯ اصيل تركمنی و حمايت مادﻯ از پرورش دهندگان آن.ر
ر46.حفظ و گسترش ورزشهاﻯ ملی و تربيت و حمايت از ورزشكاران.ر
ر47. حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، جهت غنا بخشيدن و رشد سطح فرهنگی مردم، اقدام به تأسيس و ايجاد مراكز علمی، تحقيقی و فرهنگی، مانند : فرهنگستان علوم، تئاتر، سينما ونيز مراكز ورزشی، آموزشگاههاﻯ عالی و دانشگاه و دانشكده ها خواهد نمود. ر

" كميسيون تدوين طرح برنامه و اساسنامه كانون "
اعدامها هرگزملت ما را به تسلیم نمی کشاند

اطلاعیه

بمناسبت بشهادت رسیدن چهار مبارزعرب احوازی توسط رژیم ضد انسانی و اشغالگر جمهوری اسلامی ایران
انسانهای آزاده ؛ سازمانهای مدافع حقوق بشر ؛ امروز جمهوری اسلامی با اعدام سه مبازر (قاسم سلامات ؛ماجد البوغبیش ؛ عبدالله سنواتی) و بقتل رساندن ریسان سواری درزیر شکنجه های وحشی خود بر جنایت سابق خود افزود.ر
فرزندان دلیر و قهرمان احواز ، احزاب و سازمانهای ملل تحت ستم ملی در ایران ، ارگانهای مدافع حقوق بشر ، سیاستمداران ،آزادگان جهان ، بار دیگر چنگالهای پلید و تشنه به خون جمهوری اسلامی فرزندان دلیر و مبارز ما را پس ازشکنجه وحشیانه به جوخهای اعدام سیاه خود فرستاد. تا بار دیگر به جهان اعلام کند که این رژیم تنها از طریق نقض اشکار حقوق بشر و ازادیهای اعلام شده جهانی می تواند به حیات خود ادامه دهد .ر
انسانهای آزاده , بیش از هشتاد سال است که رژیمهای سلطنتی وجمهوری اسلامی با ادامه سیاستهای ضد انسانی و اشغالگرانه وفاشیستی خود وبا ادامه اعدام انسانهای مبارز و غارت ثروتهای ملت عرب احواز و دیگر ملل تحت ستم ملی ؛ ملل تحت ستم را از ساده ترین حقوق انسانی و ملی خود محروم کرده اند .ر

انسانهای آزاده

شدت سرکوب احوازیها و اعدامهای خیابانی وکشتن مبارزان احوازی در شکنجه گاهای رژیم دلیل روشن ترس رژیم از مبارزات مردمی و انقلابی ملت عرب احواز ودیگر ملتهای تحت ستم ملی است ، که البته وبدون هیج شکی رژیم با این سرکوب قادر نخواهدبود مبارزات بحق ملت ما ومبارزات دیگر ملل تحت ستم را متوقف کند . بلکه سرنگونی خود را تسریع بخشیده لکه ننگی بر تاریخ سیاه خود خواهد افزود.ر
ملت غیور ومبارز احواز ، ملتهای همسنگر و تحت ستم ملی در ( ایران ) دیگر جای شک وشبهه ای نمانده که فاشیسم حاکم و اشغالگرو شرکای برون مرزی آن ملتهای ما را تنها در سکوت و بردگی برسمیت می شناسد و هر گونه حق طلبی و آزادی خواهی را با شکنجه واعدام پاسخ می دهد.اتحاد و مبارزه رهائی بخش ما به جهان ثابت کرده و خواهد کرد ، که ایران و منطقه و جهان هرگز بدون رسیدن ملل به حق تعیین سرنوشت روی ارامش به خود نخواهد دید.امروز که رژیم و شرکای خارج کشوری آن که علیه مبارزات ملل تحت ستم ملی دست به یکی کرده عاجزتر از همیشه درمانده بوده ودر داخل و خارج از کشور عاجز و منزوی گشته دیگر قادر نیستند به هر بهانه ای یا شعاری یا تاکتیکی تعدادی فریبخورده را در کنار خود داشته باشند . پس باشد که با قویتر نمودن اتحاد میان ملل راه رهائی را سریعتر بپماییم.همسنگران , ملل تحت ستم ملی در ایران؛ با متحد تر کردن صفوف مبارزان ملل تحت ستم ملی برای رسیدن به حقوق انسانی و ملی و رسیدن ملل به حق تعیین سرنوشت خویش برای همیشه زنجیرهای استبداد و اشغالگری را همراه با رژیمهای واپسگرابه زباله دان تاریخ واگذار کنیم.ر
درنهایت جبهه دمکراتیک مردمی ملت عرب احواز ضمن محکوم کردن جنایت رژیم مسئولیت هرگونه خشونت و خونریزی در احواز را به عهده رژیم می داند و رژیم را از عکسی العملی خشن توسط ملت عرب احواز برحضر می کند ، رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی بداند و آگاه باشید، که شهادت در راه وطن و آزادی ، مایه شرف و عزت و سربلندی است وامروز در احواز خانوادهای شهداء از سر افرازترین خانوادهای سا کن احواز هستند ، اشغالگران بدانند ملت ما اراده کرده که به اشغالگری و ظلم وستم وحشیانه اشغالگران برای همیشه خاتمه دهد وبد تردید تا رسیچن به حقوق انسانی و ملی وحق تعیین سنوشت خود قدمی به عقب نخواهد نشست . ملت ما و دیگر ملل تحت ستم هرگز از طریق شکنجه و اعدام تسلیم نخواهند شد و تجربه تاریخی مبارزات ما و دیگر ملل تحت ستم درایران و جهان بهترین گواه است . شهدای خلق عرب احواز ، مقاومت و مبارزه را در دل فرد فرد ملت ما و دیگر ملل تحت ستم باخون پاک خویش آبیاری کرده وبی شک تک تک جنایتکاران را در دادگاه خلق به سزای اعمال جنایتکارانه خویش خواهند رساند.ر


زنده وجاویدان باد یاد شهدای راه ازادی سنگون باد رژیم اشغالگر وضد انسانی جمهوری اسلامی
ر
پیروز باد اتحاد و مبارزه ملل درراه رهائی ورسیدن به حق تعیین سرنوشت

جبهه دمکراتیک مردمی ملت عرب احـــواز


عبدالله سنواتي
ريسان سواري
قاسم سلامات
ماجد البوغبيش

www.alahwaz.com

www.alahwaz.org
ر
.......................
ر
اصول پيشنهادﻯ كانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران
ر
براﻯ حل مسئله ملی درايران :ر
فصل دوم :ر

ر4. اصل امحاﻯ هرگونه مظاهر تمركزگرايی و ساختار حكومتی انقياد ملتها و اقوام و برقرارﻯ ساختارﻯ فدراتيو درايران با مشاركت برابر حقوق تمامی آنها.ر
ر5. اصل برابرﻯ و استقلال ملل، صرفنظر از وسعت سرزمين و تعداد جمعيت آنها.ر
ر6. اصل برخوردارﻯ تمامی ملل از حق تعيين سرنوشت خويش بنابه طبيعت خود.ر
ر7. اصل امحاﻯ تمامی مظاهر نابرابرﻯ ملی موجود دركشور.ر

lördag, februari 24, 2007

اطلاعیه کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران،ر


در باره حوادث خونین استان


سیستان و بلوچستان!ر
ر

در دوازدهم بهمن ماه در تقاطع بلوار معلم و بزرگمهر زاهدان، چهار نفر از مأموران انتظامی رژیم بقتل رسیده و روز بیست و دوم بهمن ماه نیز اتوبوس حامل پرسنل سپاه پاسداران منفجر و یازده نفر از سرنشینان آن کشته می شوند.ر
تنها پس از گذشت پنج روز از این بمب گذاری در زاهدان یک نفر بجرم دست داشتن در این عملیات دستگیر و اعدام میشود. اين در حالی استکه فقط پنج روز پس از به دار آويخته شدن سه نفر در ارتباط با بمب گذاری های يک سال اخير استان خوزستان صورت می گيرد که اعتراض شديد دو گروه عمده حقوق بشر را بهمراه داشت.ر
گروهی بنام " جنبش مقاومت مردمی ایران" (جندالله)، مسئولیت این انفجارها را رسماً بر عهده گرفته است. این گروه در دیماه سال 1384، با گروگانگیری نه نفر از مرزبانان رژیم، اعلام موجودیت کرده و تاکنون تنها مسئولان رژیم اسلامی در بلوچستان و مأمورین امنیتی و انتظامی آنرا هدف عملیات مسلحانه خود قرارداده و با فیلمبرداری و پخش تمامی عملیات خود از شبکه های ماهوره ای، عملاً به رژیم اسلامی اعلان جنگ داده است!ر
بدنبال انفجار ماشین حامل پرسنل سپاه پاسداران در روز بیست و دوم بهمن ماه، رژیم اسلامی یکی از نزدیکان رهبر این گروه را بنام نصرالله شنبه زهی، بعد از وادار کردن وی به "اعتراف" در شبکه تلویزیونی "هامون" که متعلق به زابلیهای مقیم زاهدان میباشد، بعنوان عامل این عملیات، تنها بعد از پنج روز بعد از این واقعه اعدام کرده است! این اقدام عجولانه و انتقام جویانه و بدون محاکمه، خود باعث برانگیختن اعتراضات مجامع حقوقی بین المللی، چون عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر گردیده است.ر
مقامات رژیم اسلامی، طبق روال همیشگی خود، همانگونه که تمامی جنبشهای ملی در هر شکل و محتوا را در ایران به کشورهای خارجی و به تحریکات عوامل بیگانه نسبت میدهند، این گروه را نیز ساخته و پرداخته قدرتهای خارجی مستقر در مرزهای جنوبی و جنوب شرقی ایران قلمداد کرده اند! در راستای همین سیاست و این بینش نابخردانه استکه مدیر کل سیاسی استانداری استان سیستان و بلوچستان، سلطان علی میر، در مورد بمب گذاری روز بیست و دو بهمن اعلام داشته استکه: " دستگیر شدگان، چهل و هشت ساعت قبل از مرز پاکستان وارد شده اند و اسلحه های ساخت آمریکا و انگلستان داشته اند"! و یا مصطفی پور محمدی، وزیر کشور دولت احمدی نژاد در این رابطه در مصاحبه با شبکه العالم گفته استکه: "هدف اصلی آنها تفرقه افکنی و جنگ طایفه ای در ایران بوده است و هدف آنها کشتن روحانیت و انفجار مساجد اهل تسنن بوده که تا آنرا به شیعیان نسبت بدهند"!ر
اما رهبر گروه "جندالله"، آقای عبدالمالک ریگی، تمامی این اتهامات را مکرراً رد کرده و آنرا ساخته و پرداخته ذهن مسئولان رژیم دانسته و رابطه گروه خود با نیروهای خارجی را اتهامی واهی و بی اساس از طرف رزیم میداند!ر
اما، واقعیت اینستکه رژیم اسلامی، اکنون در بلوچستان ثمره تلخ اقدامات ضد ملی خشونت آمیز و ضد انسانی چندین ساله خود از فردای انقلاب را می خورد. زیرا، خشونت همیشه بدنبال خود خشونت را ببار میاورد و خشونتها و رادیکالیزه شدن جنبش ملی بلوچستان، ریشه در سرکوبیهای خونین و خشن این ملت از طرف رژیم اسلامی و سلب حقوق و حق حاکمیت ملی آنها بر سرزمین خود و در تبعیض همه جانبه علیه این ملت و در عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن دارد.ر
بنابراین، توسل رژیم شوونیستی – مذهبی ایران به حربه های پوسیده ای چون "عوامل خارجی" و " تجزیه طلب"، علیه گروههای سیاسی ملت بلوچ و دیگر ملتهای تحت ستم در ایران، چیزی بجز توجیه سرکوبیهای خشونت بار این ملتها و پایمال ساختن حقوق ملی آنها در سرزمین خودشان نیست!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، ضمن نادرست دانستن شیوه مسلحانه و خشونت آمیز گروه " جندالله" علیه عمال رژیم در بلوچستان و مغایر دانستن این شیوه مبارزاتی با آرمانهای ملی و خواست های انسانی ملت بلوچ، دستگیریها و اعدامهای فعالین و مبارزین بلوچ از طرف رزیم ددمنش اسلامی را قویاً محکوم کرده و مسئولیت رادیکالیزه شدن و به خشونت گرائیدن جنبش ملی ملت بلوچ را تماماً بر عهده رژیم شوونیستی – مذهبی ایران میداند!ر



2007-02-24

fredag, februari 23, 2007

اطلاعیه :ر
ر
آقای دکتر سیدی بعنوان یکی از پر سابقه ترین سیاسیون و از صاحبنظران زبان و از معتمدین ملت ترکمن، از طرف شورای مرکزی موقت کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران، بعنوان نماینده کانون در آلمان فدرال معرفی میگردند. امیدواریم که در نتیجه تلاش مؤثر ایشان در جهت تأمین وحدت تمامی مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور و با احزاب و گروههای سیاسی اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران، در این کشور و دیگر کشورهای اروپائی، موجبات تقویت هر چه بیشتر اتحاد مبارزاتی کانون – فرهنگی سیاسی خلق ترکمن با آنها و بویژه، با احزاب و گروههای سیاسی ملتهای تحت ستم در ایران فراهم آید.ر
ر
شورای مرکزی موقت
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2007-02-23
D.seydi@hotmail.com
+49(0)2421-959995

اطلاعیه :ر
ر
آقای آق بندی، بعنوان یکی از پرسابقه ترین سیاسیون ملت ترکمن و از نخبگان ادبی و فرهنگی آن و از بنیانگذاران ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا در اواسط اسفند ماه سال 1357 ، از طرف شورای مرکزی موقت کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن بعنوان نماینده کانون در کشورهای اسکاندیناوی معرفی میگردند. امیدواریم که در نتیجه تلاش مؤثر ایشان در جهت تأمین وحدت تمامی مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور و با احزاب و گروههای سیاسی اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران، در این منطقه و در کشورهای اروپائی، موجبات تقویت هر چه بیشتر اتحاد مبارزاتی کانون – فرهنگی سیاسی خلق ترکمن با آنها و بویژه، با احزاب و گروههای سیاسی ملتهای تحت ستم در ایران فراهم آید.ر
ر
شورای مرکزی موقت
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2007-02-23
berdi.ak@hotmail.com
+46(0)762879565

lördag, februari 17, 2007

ر 18 فورال برابر با – 29 بهمن روز
ر
شهداﻯ خلق تركمن گرامی باد!ر

v


ملت آزاده طلب تركمن براى رهايى و خودمختارى خود زمانهاى طاقت فرسايى را درپشت سر گذرانيده ودرتمام طول حيات رژيم ديكتاتورى پهلوى همواره براى آزادى خود بهاى سنگينى را ميپرداخته است. چه بسيار از جوانان و نيروهاى سياسى تركمن كه رنج خفقان و سكوت را بر آزادى بيان و گفتار حركت تحميل نمودند و اى بسا آنانى كه راه رهايى را برگزيده اند جور زندان و تبعيد و محروميت اجتماعى برزندگی خويش خريده اند.ر
حركت آزاديخواهانه ملت تركمن كه در رآس آن نيروهاى جوان قرارگرفته بود توانست با رزمندگى و پايدارى خود يكبار ديگر نهال جنبش استقلال خواهانه ملت تركمن را سيراب بنمايد. البته اين حركت واين جنبش بشدت مورد غضب و سركوب نيروهاى ارتجاعى و دشمنان آزادى ملتها گرديد، چه بسا اعزام كميته چیها و سپاه و ارتش و نيروهاى ارتجاعى شبه نظامى خونهاى بسيارى از ملت ما را ريختند و عده كثيرى از مردم راآواره وبی خانمان نمودند.ر
جا دارد نام جاودانه آن سلحشوران كه با خون خود جنبش ملى تركمن را آبيارى نمودند، بطور مجمل و پيوسته ذكر گردد:ر

شهيد جليل عرازى
شهيد غفور عمادى
شهيد عطا خانجانى
شهيد آنه برى سرافراز
شهيد حاجى محمد آخوندى
شهيد اراز محمد دردى پور
شهيد حيدر قلى ايگدرى
شهيد صفر گل خالدزاده

شهيد بايرام بى بى ملتى و فرزندش
شهيد كارگر محمد رادفر
شهيد طايچه برومند
شهيد بهرام محمد جبلى
شهيد حكيم شفيقى
شهيد نورمحمد شفيقى
شهيد حاجى صفر برى داز
حلیم پرویز

در جريان جنگ اول گنبد مجموعأ از طرف مردم تركمن 60 نفر به شهادت رسيدند.ر
شهيد بايرام محمد آق آتاباى
شهيد بردی محمد كوسه غراوى
شهيد يعقوب اونق
شهيد قلى قلجايى
شهيد حالت قلى رازى
شهيد نور قلى مختومى
شهيد محمد قربان گلى خواجه
شهيد سليمان محمدى
شهيد عاشور اسكندر نژاد
شهيد سبحان بردى آق نيكوائى
شهيد عبداجليل برهان
شهيد بورجق كلته
شهيد ملا مرد كلته
شهيد عبدالله صوفى زاده
شهيد عبدالحميد كلامى
شهيد نور محمد قوجقى
شهيد حاجى رحيم دازدارى

شهيد بهروز آخوندى، را دژخيمان در جلو پارك در مقابل چشمان مردم به رگبار گلوله می بندند.ر
شهداى بخون خفته ما جملگى در جريان جنگ اول گنبد جان خود را فداى آرمانهاى ملت تركمن نمودند.
ر

برخى از اين شهدا از جمله حميد كلامى، حاجى رحيم دازدارى را از خانه بيرون كشيده، تيرباران مينمايند.ر
روز 6 فروردين 1358ارتجاع و كميته چى هاى رژيم جهت ارعاب و سركوب مردم تركمن به متينگ آرام و سياسى تركمنها در باغ ملى گنبدرا گلوله باران مينمايند. در اين روز سپاه اين بپاخاستگان به شهادت ميرسند.ر
شهادت صفرگل خالدزاده وبايرام بى بى ملتى با فرزند 6 ماه اش درآغوش خود دليلى بر شقاوت و بيرحمى دشمنان آزادى و ملت تركمن ميباشد.ر

***********
از ميان شهداىبى گناه كه ناجوانمردانه قبل از مقابله مدافعانه به شهادت رسيدند نام قربان شفيقى(آرقا)، بعنوان يكى از سازمانگران و رهبران جنبش آزادى تركمن به چشم ميخورد. آرقا از خانواده فقيرى بپاخاسته و با پايمردى خود توانست دوره ليسانسيه آموزشى را پشت سربگذارد. موقع وقوع جنگ تحميلی آرقا دوران افسروظيفه را در بندر عباس ميگذراند.ر

***********
همچنين شهيد جليل عرازى از سازمانگران …ر
جنبش ملى- تركمن در بندر تركمن بوده جليل در سن شهادت خود از دانشجويان دانشگاه تهران بوده و فعالانه در تمام فعاليتهاى عليه رژيم حاكم فعاليت ميكرد. اهالى بندر تركمن جليل را در صداقت، شور انقلابى، و عدالتخواهى او استثنأ قائل بودند.ر

***********

از ميان جوانان مبارز تركمن كه براى حراست از زمينها و مراتع آبا و اجدادى خود جان خود را در مقابل نيروهاى مسلح ضد آزادى فدا نمودند، ميتوان به شهداى روستاى كوچك نظر خانى اشاره نمود.از اين ميان


شهيد احمد نظر خانى
شهيد مشهد قلى نظر خانى
شهيد سالار آق ارككلى

كه جملگى دانش آموز از 15 تا 17 سال بيشتر نداشته اند در مقابله با اتحاد شوم ارتجاع و غاصبين زمينهاى تركمن در تابستان 58 درهنگامه فصل درو به شهادت رسيدند.ر

**********

جنگ دوم تحميلى گنبد فرزندان ديگرى از ملت ما را به خون كشيدوبه قعر خاك سياه فرو برد. اينان با پايمردى تا نثار جان خود از اهداف و منافع تاريخى- ملى تركمن دفاع نمودند. يادشان گرامى باد.ر

شهيد پيغامبر قلى حسين زاده
شهيد آنا دوردى حبيب لى
شهيد كاكا بزمونه
شهيد عيسى اسكندر نژاد
شهيد محمد قزلجه
شهيد حكيم شهنازى
شهيدحاجى نظام الدين
شهيد …… توماجى پور
شهيد بهرام يزدانى
شهيد…… نديمى
شهيد عبدى دادخواه
شهيد حوجه حوجه اى غار بالقان
شهيد حميد يگان محمدى

**********
آنچه كه مسلم و مسجل ميباشد رژيم جنايت پيشه خمينى مصمم بود تا از هر طريقى با استفاده از هر ترفندى زهر خود را فرو ريزد، آنان شب و روز از توطئه چينى غافل نبوده اند، آنان چون دزدان شب گرد در كمين فرزندان راستين تركمن كه آغوش گرم خانواده را جهت پاسدارى و خدمت به ملت خود رها نموده بودند، غافل نبودند دريكى از شبهاى سياه بهمن ماه آنروزى كه ملايان در تدارك توطئه چينى بودند، دزديده ميشوند و بعد از اجراى نقشه حمله خونين پاسداران آموزش ديده به تركمنستان در صحنه و بعد ازاينكه آب به اندازه كافى گل آلود ميگردد ناجوانمردانه در اقدامى غير انسانى تيرباران ميگردند. همه ميدانند كه چه سان رژيم حتى از لاشه اين دليران نيز بيمناك بود، طوريكه اجساد اين عزيزان در بيابان افكنده ميشود. و رذيلانه ماههاى طولانی قتل آنان نيز انكار ميگردد چرا؟
براى اينكه آنان عليرغم برخى بی تجربه گيهاى جنبش در جايگاه حق وعدالت قرار گرفته بودند. رژيم بود كه ناعادلانه جنبش ملت آزاده تركمن را سركوب مينمود.ر

شهيد جاويد رهبر مبارزه ملى- دمكراتيك ملت تركمن:ر

شيرمحمد درخشنده توماج
وياران او:ر
عبدالحكيم مختوم
حسين جرجانى
حاجى طواق واحدى

اين قربانيان توطئه شوم را تشكيل ميدهند. شهداى كه با خون خود پيكره درخت آزادى و عدالت ملى را سيراب نمودند.ر
در جريان جنگهاى تحميلى گنبد كسانى كه جان خود از دست دادند كم نيستند. ليست كامل اين عزيزان جا دارد كه بصورت مكتوب و منسجم در اختيار عموم قرار بگيرد.ر

**********

برنامه سركوب مخالفين رژيم و مدافعين آزادى تركمن كماكان بعد از جنگهاى تحميلى نيز تداوم پيدا ميكند، هزاران نفر از اهالى را به جرم تركمن بودن و آزادى و استقلال ملى- فرهنگى طلبيدن مورد زندان و شكنجه قرار ميدهند. ملت تركمن به شكل بيسابقه اى خلع سلاح ميگردد، در اين ميان از نيروهاى سياسى تركمن كه در تشكلهاى مختلف و به انحأ مختلف با رژيم حاكم مبارزه مينمودند
دستگير، شكنجه و زندان ميگردند. در رأس آنانى كه در بيدادگاه رژيم با استوارى تمام در مقابل آرمان ملت خود هرگز سر تسليم فرود نياورده و پايمردانه تا پاى جان ايستاده اند ستارگان تابناك به چشم ميخورد.
أنين گوگلانى را همه بياد دارند، او همسنگر توماجها و مختومها بود. اوبطور وحشيانه شكنجه گرديد، حتى جسد او را ميسوزانند و عاقبت نيز نه در سرزمين تركمن بلكه در بيابانى گم و ناپيدا در حوالى قم وتهران به خاك سپرده ميشود.ر
از آنانى كه شكنجه و اعدام گرديدند:ر
شهيد حالى حالی زاده
شهيد گرگان بهلكه
شهيد مرد گلدى بيدار
شهيد مهدی امينى
شهيد آى محمد آق بايرامى
شهيد بايرام سيد قوجق
شهيد عبدالله قزل
شهيد ابراهيم نديمى
شهيد يعقوب كورد
شهيد اراز محمد بصيرى
شهيد حميد فرجاد
شهيد جليل سلاق
شهيد يعقوب ……
شهيد بايرام مقصودى
بهمن ایزدی
سردار یزدان پناه
اترک متمکن (شیرمحمدی)ر

**********

در جريان جنگ تحميلى بهمن ماه آشكار گرديد كه هدف رژيم خمينى فقط و فقط استقرار حاكميت ضد مردمى و غيردمكراتيك نبود، بلكه آنان آمده بودند تا هرگونه مظاهر ملى را نابود سازند، از اين ميان انتخاب برخى شخصيتهاى تركمن كه حتى در جريان جنگ مدافعانه نقشى نيز نداشته اند قابل شمار ميباشد. در جريان سركب بهمن ماه ناگهان پاسداران كردكوى و بهشهر در بندر تركمن به گشت و پيگرد ميپردازند و ناجوانمردانه برخى از اهالى بندر تركمن كه در ميان آنان وكلا و پزشكان تركمن نيز كم نبوده اند به بهشهر مركز سازماندهى سركوب و مقر حزب الهى ها برده ميشوند، در آنجا از ميان دستگير شدگان 3 نفر به اسامى :ر
شهيد پرويز ايرانپور
شهيد نازدوردي نوشين
شهيد يوسف قره جه
تيرباران ميشوند.
ر
گرامی باد ياد و خاطره شهداﻯ جاويد ملت تركمن


"نشريه گنگش"

onsdag, februari 14, 2007


Turkmenistan jemhuriýetniñ
i
prezidenligine saýlanan
i
jenap Gurbanguly
i
Berdimuhammedwe
i
gutlag hat!
i
Jenap Gurbanguly Berdimuhammedov!
Eýran türkmenleriniñ medeni - syýasy ojagy, siziñ, Türkmenistanyñ prezidentligine saýlanmagynyzy gutlamak bilen bilelikde bu uly, agyr wezipeli we jogapkärcilikli işde, size üstünlikler we siziñ ýolbasçylygyñyzyñ esasynda türkmen milletine azatlygy we demokratiya tarap ösüşler arzuw edyäris.

Hormat bilen
Eýran türkmenleriniñ medeni-syýasy ojagy
i
*************
v
تبریک به آقای قوربانقلی بردی مخدوف

ر
بمناسبت انتخاب ایشان به مقام ریاست جمهوری کشور ترکمنستان


عالیجناب قوربانقلی بردی مخدوف، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، بمناسبت انتخاب شما به مقام ریاست جمهوری ترکمنستان تبریگ گفته و برای شما در این مقام پر مسئولیت و والا، آرزوی موفقیت و برای ملت ترکمن در جمهوری ترکمنستان، تحت ریاست جمهوری شما، سالهای گذار پر ثبات به دمکراسی، آزادی و بهروزی آرزو میکنیم!ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2007-02-14

lördag, februari 10, 2007

اسنادی دیگر از اولین آدم ربائی
ر
رژیم جمهوری اسلامی:ر


چگونه به نهادينه شدن
سعيد سلطانپور- تورنتو

...

ــ در تركمن صحرا، توماج، مختوم، جرجانی و واحدی اعضای جوان شورای زمين تركمن صحرا با حكم خلخالی و توسط حسن كاشانی برادر حاج ماشاءلله قصاب اعدام شدند و كسی اعتراض نكرد. ماشاءالله قصاب مسئول گروه باند شاهين بود كه براساس فتوای خلخالی در اوايل انقلاب افرادی مانند ذبيحی را كه در راديو دعای سحر ميخواند به اتهام دعا كردن برای شاه مفسد فی الارض خواندند، و در خيابان او را كشتند.ر

ssultanpour@yahoo.com
منبع: سايت ديدگاه

ر" ناپدید " کردن روش جدیدی در سرکوب
ر
محمدرضا معينی

ر... ناپدید شدن در جمهوری اسلامی

در همان اولین سال به قدرت رسیدن رژیم، علاوه بر "ناپدید" شدن بعضی از مسئولین رژیم گذشته و فعالین سیاسی سازمان و گروه هایی که فعالیت علنی داشتند، پر سرو صداترین ماجرا مربوط به چهار رهبر ترکمن است. توماج، مختوم، واحدی و جرجانی، چند روز پیش از پیدا شدن اجسادشان به شکل کاملا تصادفی در زیر پلی در نزدیکی گنبد "ناپدید" شده بودند. سازمان چریک های فدایی خلق در نامه ای پیرامون قتل آن ها می نویسد :
"روز دوشنبه به سازمان اطلاع داده شد که 4 تن (توماج و همراهان) به زندان اوین تحویل داده شده اند و در نخستین ساعات بامداد روز جمعه 26 بهمن از زندان اوین به مرکز سپاه پاسداران سلطنت آباد به شخصی به نام محسن رفیق دوست معاون سپاه تحویل داده شده اند.( ١٠) در آن زمان هسته اصلی نیروی سرکوب در دست جناح وابسته به آیت اله خمینی است. مرکز سپاه پاسداران، معروف به کمیته سلطنت آباد مقر اصلی سپاه و واحد اطلاعات آن بود. این اولین اقدامات رسمی رژیم و نیروی انتظامی اصلی آن در "ناپدید" کردن افراد است.ر


ربع قرن جنايات زنجيره ای
ر
ايرج شکری

ر... در آن سال رفسنجاني رئيس جمهوري و فلاحيان وزير اطلاعات بود. فلاحيان اخيرا در جلسه پرسش و پاسخ طلاب مدرسه الهادي قم كه خبر آن را « پايگاه اطلاع رسانی رسا» در 12 آذر داد، باز هم دخالت خودش را در قتلهای زنجيره ای تكذيب كرد. اين امر، يعنی تكذيب ارتكاب جنايت، البته سابقه ديرينه در رژيم آخوندی دارد. در اسفند سال 1358 بعد از يورش رژيم به گنبد و تركمن صحرا برای سركوبی مردم تركمن صحرا و برچيدن شوراها و كانون هايی كه تشكيل داده بودند، خلخالی كه برای راه انداختن دادگاههای چند دقيقه ای و جوخه های اعدام به گنبد سفر كرده بود، بعد از پيدا شدن جسد چهار تن از رهبران سياسی تركمن ( توماج، مختوم، جرجانی ، واحدی)، دخالت خودش را در اين ماجرا تكذيب كرد. وی كه تكليف شرعيش را در گنبد انجام داده و به قم برگشته بود، در تماس تلفنی خبر نگار كيهان در اين زمينه گفت « هركس در رابطه با قتل اين چهار نفر درمورد من چيزی می داند افشاگری كند... اينجانب كرار به وسيله جرائد اعلام كرده ام كه در گنبد و تركمن نه كسی را بازجويی كرده ام نه محاكمه، تا چه رسد به اعدام ... » (كيهان 6 اسفند 1358). اما سه چهار سال بعد آن، از اقدامات جنايتكارانه خود در گنبد با سربلندی و به عنوان يكی از اقدامات برجسته خودش ياد كرد. وی در اظهاراتش كه در روزنامه صبح آزادگان 28 شهريور 1363 چاپ شد در اين مورد گفت: « من با قاطعيت در گنبد وارد شدم و يكی از كار های برجسته و انقلابيم، در گنبد بود. ما دستور داديم هركسی را كه مسلح باشد بياورند كه آوردند، يكی، دوتا، سه تا. پنج تا، هر كسی را كه مسلح آوردند اعدام كرديم. اين جريان را كه می گويم شاهد زنده داريم: آقای مصحف استاندار مازندران، آقاي دادستان آن زمان مازندران، دادستان كل و آقاي درويش رئيس سپاه پاسداران گنبد، آقای دراز گيسو كه چندی پيش سفير جمهوری اسلامی ايران در آلمان شرقی بود... و چه بگويم برای شما آقای هاشمی، حاج احمد آقا، شخص حضرت امام خود آقای منتظری و همه مسئولين، آقای دكتر بهشتی و آقای قدوسی، كيست كه نداند اين جريانات را؟ همه می دانستند، آقای رفيقدوست هم می داند. 94 نفر منجمله توماج، واحدی، مختوم. جرجانی، اينها را بنده اعدام كردم. 94 نفر را اعدام كردم نه يك نفر... من با قاطعيت اسلامی در گنبد وارد شدم و خلق تركمن را در آنجا كوبيدم. من اينها را اولين بار نيست كه گفته باشم، ولی در جرايد اولين بار است كه منتشر می شود... می گويند قتل (رهبران تركمن) عمدی بوده، بله عمدی بوده. من توماج، واحدی، مختوم، جرجانی را بگذارم [زنده بمانند] كه چی؟ ». اگر قتلها و كشتار های دهه اول استقرار رژيم جمهوری اسلامی، اجرای ماموريتهای واگذار شده از سوی خمينی بود و همه سركردگان و تصميم گيران در سطح بالای هرم قدرت سياسی از آن اطلاع و به نوعی در آن شركت داشتند داشتند ( از جمله اصلاح طلبان امروزی )، جنايتها و سركوبگريهای بعد از مرگ خمينی، با دستور يا كارت سفيدی بوده كه خامنه ای و رفسنجانی برای مقامات مربوطه داده اند و سايرين هم بسته به اختيارات و موقعيت خود در اجرای آن شركت داشته اند. اگر در چند سال اخير در مواردی مثل حمله به خوابگاه دانشجويان يا دستگيری روزنامه نگاران نزديك به جناح به اصطلاح اصلاح طلب، يا دستگيری ملی مذهبی ها، بخشی از مقامات سطح بالا متعلق به جناح موسوم به اصلاح طلب، شركت نداشته اند، اما با عدم مخالفت جدی و باقی ماندن در پستهای بالای اجرايی، همچنان چون حلقه اي در اين زنجيره طلولانی جنايت و سركوب ربع قرن گذشته ايران، باقی مانده اند. ...ر


http://www.didgah.net/print_Maghaleh.php?id=177
منبع: سايت ديدگاه


فساد گسترده در جمهوری اسلامی

اين گزارش در سال ۱۳۸۱ توسط من بهروز صور اسرافيل تنظيم شده است که همان زمان در تار نمای ايران وجهان منتشر شد.ر

باند اشرفی ـ صفائی ـ سازگارا


درنخستين سال انقلاب «خمينی» و پاشيده شدن شيرازه كشور به دست شورشيان مذهبی ـ ... توده‌ای ـ ملی، شورشهای محلی سراسر ايران را فراگرفت. بويژه به تحريك كرملين (كه در آن زمان هنوز «كا.گ.ب» فعاليت داشت و انواع و اقسام گروههای كمونيستی وطنی نيز در خدمتش بودند) در نواحی شمالی كشورمان بلواهايی بپاخاست. از جمله اين بلواها در ميان قبايل تركمن بود كه از سوی گروههای توده‌ای و چريكی شورويیگرا به «قيام خلق تركمن» معروف شد از سران اين قيام دو تن به نامهاي «مختوم» و «توماج» دستگير شدند. اندكی پس از دستگيری اين دو، روزنامه‌های تهران نوشتند كه آنان به هنگام انتقال از زندان گنبد به تهران قصد فرار داشتند كه به دست پاسداران كشته شدند و اجسادشان در بين راه و زير يك پل يافت شد در سال ١٣۶٣ يكی از دانشجويان دانشكده فنی كه سابقا پاسدار بود، در سال آخر تحصيل در دانشگاه، و پيش از دريافت مدرك مهندسی خود، به سمت مديرعامل يك سازمان بزرگ دولتی جمهوری اسلامی به نام «سازمان گسترش و نوسازی صنايع ايران» منصوب شد. اين سازمان، يك كارتل صددرصد دولتی است كه دهها شركت بزرگ و كوچك (كه بسياري از آنها شركتهای مصادره شده به دست انقلابيون اسلامی است) از جمله ايران خودرو، ايران وانت، سايپا و... از جمله شركت ساختمانی گسترش (مانا) را شامل می شود. شركت «مانا» از نظر حجم كار و اعتبارات و روابط نزديك با سران حكومت اسلامی، بزرگترين شركت ساختمانی ايران به حساب ميیآيد اين شخص «ابوالقاسم اشرفی اميری» ـ دانشجوی پاسدار ياد شده ـ از اهالي روستاي «اميركلا» در نزديكي شهرستان بابل است. پاسدار ديگري به نام «محسن صفايي فراهاني» به عنوان رئيس هيات مديره اين شركت و عضو هيات مديره سازمان گسترش، منصوب گرديد " اشرفی اميری" و " صفايی فراهانی " از دوستان و همپيالگی‌های برادران «سازگارا » و از جمله « محمد محسن سازگارا » بودند كه مسئوليت امورمالی سازمان گسترش، برعهده آنان بود.ر
ابوالقاسم اشرفي به هنگام مديريت خود در شركت « مانا » چندين بار در حضور دهها تن از كاركنان شركت در ارتباط با وقايع « تركمن صحرا » علنا و با سربلندی كامل اعلام ميكرد « آنها را كشتيم (منظورش محتوم و توماج بود) و لش آنها را زير پل انداختيم.» به ديگر بيان، علنا به قتل اين دو تن، با همكاری صفايی فراهانی اقرار و افتخار می‌كرد . ...ر


نگاهی کوتاه از زمستان ۵۷ تا کشتار
ر
تابستان ۶۷
ر
احمد موسوی

... در بهمن ۵۸ خود را میان گندمزارهای خونین ترکمن صحرا می­بینم. محاصره شده در دایره ­ی یورش مسلسل­ها و تانگ­های جمهوری اسلامی ایران برای کشتار مردمی که “شورا ” را بر پا داشته­اند تا حاصل رنج و کشت خود را به تساوی تقسیم کنند. خود را میان خیابان­های مانده در زیر چرخ دنده­های تانگ­ها و یورش پاسداران مسلسل به دست می­بینم. خود را در کوچه­های تنهایی گنبد و ترکمن صحرا همراه با مادرانی که برای دختران “شورایی” خود لالایی می­خوانند. کشتار مردم و دهقانان گنبد، ربودن و ترور رهبران شوراهای ترکمن صحرا توماج، مختوم، واحدی و جرجانی را می­توان یکی از ننگین­ترین جنایت­های تاریخ بیست و پنج ساله­ی حاکمیت جمهوری اسلامی بر شمرد. جنایتی که مستقیما با دست­های محسن رضایی و محسن رفیق­دوست صورت گرفت. یاد کشتار و ترور جنایت کارانه­ی توماج، مختوم، واحدی و جرجانی همیشه بغض را در گلویم می­نشاند. امروز نیز می­خواهم همانند تاریخ هفتم اسفند ماه ۵۸ آواز در دهم:ر
ترکمن!سرزمین سوگواردشت خونینداغدارفرزندان خونینت را در آغوش بکشاماجامه­ی سیه مپوش.ترکمن!سرزمین سوگواردشت خونینداغداربذر کین را به­پاشبر پهن دشت این فلاتو سبز و جاودانه نگه­دارخوشه­های خشم رابر خاک زخمی میهن ما.هنوز زخم کشتار مردم گنبد و ترکمن صحرا همراه با ترور رهبران شوراهای دهقانی شان التیام نیافته بود که فرمان یورش به دانشگاه­های سراسر ایران توسط خمینی و بنی صدر با همرامی شورای انقلاب فرهنگی صادر می­گردد. ...ر

قلمرو گسترده جنایتهای سیاسی رژیم مافیاهای نظامی - مالی :ر
انواع ترورها و قتلهای سیاسی که از سال 1358 ، شروع شدند و همچنان ادامه دارند :* قتلهائی که " کمیته های انقلاب " انجام می دادند . یکی از معروف ترین ﺁنها قتل 7 نفر توسط معاون عملیات کمیته انقلاب تهران در سالی 58 و 59 انجام گرفت. به این قتلها ، در روزنامه ایران سال جاری اشاره رفته است.* قتلهائی که با پرتاب نارنجک در اجتماعات مردم انجام گرفته اند . از جمله ، پرتاب نارنجک به اجتماعات دانشجویان در سالهای 58 و 59 . * قتل سران ترکمن صحرا ( توماج و جرجانی و واحدی و مختوم ) در سالهای 59 و 60 ، توسط محسن رفیق دوست در جنگلهای مازندران انجام شد و سبب فرار از ایران شد. * ترورهائی که باند سید مهدی هاشمی انجام شدند. از جمله قتل مهندس بحرنیان در اصفهان * قتل یا اعدام افراد در زندانها به اتهاماتی از نوع توهین به مقامات نظام ، پخش اعلامیه ، ایجاد درگیری در زندان و... * ترورهای روحانیان " مزاحم " نظیر ربانی شیرازی ، املشی ، احمد خمینی ، و ...ر

---------------------------------------------------

جواد منصوری سفیر جدید ایران در چین

مهر: جواد منصوری سفیر سابق ایران در پاكستان و معاون سابق وزیر امور خارجه در روزهای آینده عهده دار مسئولیت سفارت ایران در پكن می شود.جواد منصوری با پیشنهاد منوچهر متكی وزیر امور خارجه و تایید دكتر احمدی نژاد رئیس جمهور به عنوان سفیر ایران در چین به دولت پكن معرفی شده است.منصوری در كارنامه دیپلماتیك خود معاونت فرهنگی و كنسولی و آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه در فاصله سال های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸، سفیر ایران در پاكستان از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ و مشاور وزیر امور خارجه از سال۱۳۷۲ تاكنون را دارا است.وی مدرك لیسانس اقتصاد، فوق لیسانس علوم سیاسی و دكترای تاریخ دارد و در یك سال گذشته مدیر كل مركز اسناد و پژوهش تاریخ دیپلماسی ایران بوده است.بعد از پایان دوره ماموریت فریدون وردی نژاد سفیر سابق ایران در چین، در یك سال گذشته سفارت ایران در پكن بدون سفیر اداره می شد.ر

ر۱۲ ... 12 مرداد در گويا نيوز آمده بود که عباس عبدی: از اين پس سكوت نخواهم كرد، مگر آن كه مجدداً از حداقل امكانات حقوقی محروم شوم، ايلنا ) پايان نقل قول .ر
وقتی مطلب را می خوانيم در می يابيم که جواد منصوری سازمانگرتروريسم که با تمام مخفی کاريها که در ترور رهبران شورای فرهنگی ترکمن يعنی توماج ـ مختوم ـ واحدی دراول انقلاب افشا شد و درادامه درپاکستان به خرابکاری ادامه داد.حالا مشاور وزير خارجه است!!اين منصوری با دروغ پردازی داد عبدی را در آورده تکليف بقيه يعنی سکولارسيت ها معلوم است. مطاب سلامتی در ۸ مرداد هنوز در صفحه ی اول گويا با عکس او مزين است به خوانيد که شرم آور است! برخورد بنی صدر با نگرش تاج زاده بازگوی درد مشترک است که نشان ميدهد حتی اصلاح طلبان حکومتی هم فرسنگها از گفتمان واقعی مردمسالاری دورند وگوئی اکثر حکومتيان ازدستاوردهای ۲ خرداد برای سرپوش کذاری بر قتل عام زندانيان ودادگاه ميکونوس

--------------------------------------------------

مسئوليّت هاى بعد از انقلاب

در 22 بهمن 1357 كه انقلاب به رهبرى امام امت پيروز شد، پس از چند روز از پيروزى انقلاب، بزرگ ترين مسئوليّت، يعنى حكومت شرعيّه و قضاوت عادله در حقّ مجرمان و مفسدان در سراسر ايران با خطّ و فرمان امام به حقير و ناچيز محوّل شد كه پس از گذشت دو ماه و يا بيش تر رقباى ساده لوح به مخالفت با اعدام سرلشگر شمس تبريزى فرماندار نظامى خوزستان و بر پا كننده حادثه پرخون چهارشنبه سياه كه متجاوز از پنجاه نفر را كشته و بيمارستان را آتش زده و در وسط خيابان در حدود صد دستگاه خودرو را با تانگ خُرد كرده بود برخاستند، ولى امام امت پرونده او را ـ كه احمد مدنى ليبرال معروف و استاندار دولت موقّت در خوزستان و شوشترى، پول دار درجه يك خوزستان و بعضى از ساده لوحان ديگر حامى اش بودند ـ براى رسيدگى به چند نفر از علماى اعلام داد و آن ها قضاوت كردند كه حق با اين جانب است و لذا در تابستان در وسط ماه مبارك رمضان با حكمى ديگر از سوى حضرت امام قدّس سرّه به عنوان قضاوت شرعيّه روانه كردستان شدم و ـ بحمداللّه ـ اوضاع را در آن جا سامان بخشيدم؛ ولى اين كار ما، مخالفت دولت موقّت را به همراه داشت كه عاقبت كار با دخالت هيئت به اصطلاح حسن نيّت، به فاجعه كشيده شد و تعداد زيادى از ارتش و سپاه در كردستان كشته شدند و به درجه رفيع شهادت نايل آمدند.پس از بازگشت از كردستان با حكم امام و تنفيذ آية اللّه منتظرى براى مهار كردن غائله گنبد، روانه آن جا شدم و در آن جا 94 نفر، به ويژه مختوم، توماج و واحدى را اعدام كردم. پاسگاه هاى تركمن صحرا در مرز ايران و روسيه به هم خورده بود و حدود هفده پاسگاه خالى از سرباز بود و مرزها براى روس ها باز شده بود. خلق تركمن مى خواستند در آن جا با كمك روسيه حكومت دمكراتيك درست نمايند و روس ها هم كه در حدود چهل روز قبل، وارد افغانستان شده بودند، اين بار مى خواستند شمال مازندران و تركمن صحرا و شمال خراسان را تجزيه كرده و ضميمه خاك روسيه كنند و يك حكومت دست نشانده از نمونه حكومت تركمنستان و مغولستان و افغانستان را در آن جا به وجود بياورند؛ ولى ـ بحمداللّه ـ بااقدامات انقلابى يى كه صورت داديم، اوضاع را رو به راه نموديم، آن گاه به همراه سرهنگ زاهدى رئيس ارتش وقت، به پاسگاه هاى مرزى «راشد برون» و «اينچه برون» رفتيم و اوضاع آن جا را نيز آرام كرديم. سپس از سوى شوراى انقلاب و آية اللّه منتظرى براى آرام كردن اوضاع نابسامان شهر كرد به آن جا رفتم و منطقه را آرام كردم و در بيش تر استان هاى ايران يكى دو تا محاكمه براى تصفيه مفسدان برقرار نمودم و ـ بحمداللّه ـ در همه زمينه ها مورد حمايت امام و آية اللّه منتظرى بودم و شايد همين لطف آن ها موجب حسد حاسدان شد.در دوره اوّل مجلس شوراى اسلامى از سوى اهالى مردم شريف قم به مجلس راه يافتم. تصدّى مبارزه با مواد مخدّر را در سراسر ايران به عهده گرفتم و در طول اين دوره ريشه ترياك و هروئين از ايران كنده شد، ولى با مخالفت بنى صدر و افراد ساده لوح و احياناً باغرض و نفهم و با فكرِ غير انقلابى و ضدّ انقلاب هم چون جمهورى خلق مسلمان روبه رو شديم در باره انجمن حجّتيّه افشاگرى كردم. و چون حركت ما مورد حمايت همه ملت ايران بوده و مى باشد، روى اين جهت يكّه و تنها بدون حمايت حزب و دسته اى از استان تهران به مجلس خبرگان راه يافتم. و براى دومين بار از سوى مردم شريف قم به نمايندگى مجلس شوراى اسلامى درآمدم.ر


onsdag, februari 07, 2007

گزارشی از داخل :ر

ر


ترکمنصحرا، سرزمین رو به موت !ر


وقتیکه شخصی وارد استان گلستان میشود، در مسیر جاده ایکه از گرگان به شهر گنبد کاووس منتهی میگردد، خود را مواجه با روستاهایی تبدیل شده به شهرو شهرکهای جدید و شهرهای نوسازی شده با ساختمانهای جدید چند طبقه با خیابانهای عریض و با سرزندگی یک زندگی معمولی می بیند. هر چند که مردم این مناطق نیز مشکلات مسائل عدیده خود را همانند دیگر مناطق کشور، تحت حاکمیت رژیم ملایان بر ایران دارا میباشند.ر
وضعیت فوق تا منطقه ترکمن نشین شهر گنبد ادامه می یابد. زیرا قسمت جنوبی این شهر تا منطقه ترکمن نشین شهر گنبد نیز ادامه می یابد. زیرا قسمت جنوبی این شهر که منطقه ای فارس نشین میباشد با بلوار جدیدی بنام بلوار دانشجو که از سیلو شروع و به جاده مینودشت وصل میشود، کاملاٌ تغییر چهره داده است. در مسیر این بلوار بزرگ جدید، زمینهایی که از طرف هیئت هفت نفره رژیم تا مقابل استادیوم ورزشی قدیمی شهر از مردم مصادره شده است، بین خانوارهای غیر ترکمن و اعوان انصار رژیم و نورسیده های غیر بومی شهر، تقسیم و به خانه سازی اختصاص داده شده است. با وجودیکه هنوز ساختمان سازی بطور کامل در این منطقه شروع نشده بود، تمامی این منطقه خیابان بندیهای عریض و جاده کشی های اسفالته شده و بیمارستانی بزرگ در آنجا احداث و تمامی ادارات مستقر در منطقه ترکمن نشین نیز به این منطقه انتقال داده شده اند! بعد از این منطقه و دیگر محلات نوسازی و مرمت شده فارس نشین، منطقه ترکمن نشین شهر گنبد که اکثریت ساکنان این شهر درآن سکنی دارند، با چهره ماتم زده، گرد گرفته و با خیابانهای پر چاله و با محله هایی پر قدمت که هنوز نیز خیابانهای شنی و بتلاقی آنها، رنگ اسفالت را بخود ندیده اند، آغاز میشود. منطقه ایکه دیوار نامرئی آپارتاید آنرا از منطقه فارس نشین شهر جدا میسازد!ر
در این منطقه، قبل از هر چیزی در جای جای آن، پست های کشیک و مراکز بسیج، سپاه و انتظامات و اطلاعات رژیم بصورت آزار دهنده ای و همانند وصله ای ناجور بر پیکر این منطقه ماتم زده و با هیبت های مخوف و دیوارهای بلند خود، فوراً توجه هر تازه واردی به این منطقه را بخود جلب میکند. با تمام فلاکت و فقری که از در و دیوار این منطقه میریزد، جمعیتی عظیم درآن که از روستاهای اطراف گنبد جهت جستجوی کار و یا خرید مایحتاج اولیه خود که از صبح زود تا غروب آفتاب به شهر وارد و یا از آن خارج میشوند، بهمراه خود ساکنین این منطقه درغلیان هستند. این امر خود گویای وضعیت لاکتبار روستاهای اطراف گنبد استکه از حداقل امکانات برای تأمین نیازمندیهای روزمره معیشتی خود عاجزند و خبر از ابعاد گسترده بیکاری در این روستا دارد.ر
چهره های قریب به نود درصد ازعابرین و جمعیتی که در این قسمت شهر در هم جوش میخورند، شکسته و در مانده و خسته و با حدقه های رو به کبودی در زیر چشم و با موهای کاملاً به سفیدی نشسته میباشند که خود فریادی خاموش از حال و روز این مردم مثله شده در پنجه های تبعیض عریان استبداد حاکم بر آنها است. تنها چیزیکه هر از گاهی این منظره گورستانی از فقر وفلاکت، تبعیض و استیصال را بر هم، ماشینهای نو پژوGLX و دیگر اتومو بیلهای آخرین مدل اهدائی رژیم به آخوندهای دولتی ترکمن به سرکردگی " محمد تکه آخوند" است که در میان محلات ترکمن نشین شهر، همراه با رانندگان شخصی خود در تردد هستند!ر
البته فرسودگی و روبه انحطاط گذاشتن سریع شهرهای ترکمن نشین منطقه، تنها مختص منطقه ترکمن نشین شهرستان گنبد کاووس نشده و در این میان شهر کمیش دپه، بعنوان قدیمی ترین شهر ترکمنصحرا، تراژیکترین وضعیت را داشته و بدنبال آن شهر بندر ترکمن و روستاهای اطراف آن از تبعیض شدید در اختصاص بودجه ای از طرف رژیم جهت عمران و آبادی و مرمت و گسترش این مناطق بشدت در مضیقه قرار دارند. در این میان شاید وضعیت شهر آق قلا را تا حدودی در منطقه استثناء دانست. زیرا، بدنبال گشایش و رونق گمرگ در محدوده مرزی این شهر با جمهوریهای آسیای میانه و بدلیل نفوذ روحانیون آن در ارگانهای دولتی مستقر در گرگان بعنوان مرکز استان، رژیم مجبور به اختصاص بودجه ای بیشتر نسبت به دیگر شهرهای ترکمن نشین ترکمنصحرا، برای آرایش چهره این شهر شده است.ر
شاید رژیم خود کاملاً آگاه است که چه بسر این ملت درآورده است. بهمین دلیل نیز ترس رژیم از بروز علنی نارضایتی این توده های مثله شده و با محرومیت کامل از تمامی حقوق ملی و انسانی خود، هر چه بیشتر شده است. از اینرو، رژیم در محلات ترکمن نشین گنبد بر تعداد مأمورین لباس شخصی خود، علاوه بر گشتیهای علنی و مراکز مستقر یافته امنیتی و انتظامی و خبر چینهای محلی، بصورت فوق العاده ای افزوده است. تا جائیکه مردم به طعنه میگویند، تعداد این لباس شخصی ها بزودی با جمعیت گنبد، برابری خواهد کرد! با این همه تراکم پلیس امنیتی رژیم در میان مردم، مردمی که دیگر چیزی را برای از دست دادن ندارند، علناً مخالفت و رویگردانی کامل خود از این رژیم را بیان میدارند و خواست قلبی خود، مبنی بر سرنگونی این رژیم را پنهان نمیسازند. دیگر لعنت و ناسزاگوئی نسبت به عوامل محلی رژیم تا سردمداران اصلی آن در هر جمع و مجلسی به امری عادی مبدل شده است!ر
سیستم اداری رژیم در منطقه، کاملاً فاسد و از درون پوسیده شده است و روز بروز بسوی انحطاط میرود. سر تا پای آن علاوه بر رشوه گیری رسمی و علنی تحت عناوین کمک به بنیادهای رنگاورنگ آن و یا به صندوقها و حسابهای گوناگون، به رشوه دهی و رشوه گیری آلوده شده است. اکنون در ادارات این رژیم در منطقه، پول حلال تمامی مشکلات بوده و فراتر از اجرای قانون و ایدئولوژی رژیم قرار گرفته است.. تنها ارگانهایی که به مردم رشوه میدهند، بنیادهای چون، بنیاد المهدی، الحادی، الناصر و ... استکه در ساختمانهای نوساز عبوس و بدون پنجره و مخوف در منطقه غیر ترکمن نشین شهر گنبد، مستقرند و تنها وظیفه آنها شیعه سازی از میان سنی مذهبان ترکمنصحرا، بویژه در شهرستان گنبد از میان ترکمنها است! هر سنی مذهبی با مراجعه به یکی از این کارخانه های شیعه سازی رزیم در گنبد، میتواند براحتی صاحب یکدستگاه ماشین اهدائی و در اداره ای استخدام و از وجه نقدی از چهار تا پنج میلیون تومان باد آورده برخوردار گردد! اما، رژیم با صرف آنهمه بودجه از ثروت ملی برای چیزی بی ارزش چون افزودن به مریدان مذهبی مجتهدین عمامه بسر خود در منطقه، قادر نیست استفاده تبلیغی لازم را از این امر ببرد. زیرا، بمحض شناخته شدن افراد شیعه شده در میان مردم، فوراً در جامعه ترکمن طرد و انگشت نما شده و اینگونه افراد، حتی در میان افراد فامیل و اشنایان نزدیک خود نیز نمیتوانند جائی داشته باشند. بنابراین از یکسو مراجعه به این ادارات را میتوان امری نادر دانست و رژیم نیز برای حفظ آبرو و احیاناً حفظ امنیت جانی اینگونه افراد و پنهان ساختن هویت این مریدان مذهبی جدید خود در میان مردم ترکمن، از علنی ساختن هویت آنها کاملاً اباء دارد!ر
تراکم آنهمه نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم درمنطقه و رواج بیسابقه رشوه گیری در میان اعضای آنها که عمدتاً از زابلیهای مهاجرت داده شده به منطقه تشکیل شده اند، بهمراه فساد موجود در بوروکراسی رژیم وارگانهای حقوقی و قضائی آن، بهترین شرایط را برای ارتکاب آزادانه هرگونه جنایت، کلاشی و کلاهبرداری، غارت و راهزنی برای جنایتکاران و افراد شریر و متقلب فراهم آورده است. دامنه نامنی دیگر آنقدر گسترش یافته استکه دیگر کسی را گریزی از عوارض و تأثیر مخرب آن بر زندگی خود نیست. مردم دیگر مجبور به مسلح شدن به سلاح سرد برای دفاع از خود در مقابل این ناامنی و قتل و غارت احتمالی و دسته های سازمان یافته اوباشان مرتبط با ارگانهای امنیتی و انتظامی رژیم شده اند. حمل علنی کارد معروف ترکمنی، " گزلئگ" در میان جوانان کاملاً رایج شده است. زیرا، دیگر فرهنگ مراجعه به قانون برای حل اختلافات فی مابین مدتهاست که در جامعه جمهوری اسلامی زده رخت بر بسته و جای آنرا تسویه حسابهای آنی، فردی و یا دسته جمعی در همان محل حادثه گرفته است و مردم مطمئنند که در این رژیم قانون در خدمت کسانی استکه رشوه بیشتری به مجریان قانون اسلامی و حقوقی و قضائی آن میدهند. دیگر کسی جرأت مسافرتهای شبانه مابین شهرها و روستاهای منطقه بصورت فردی و غیر مسلح، از ترس راهزنان مسلح را ندارد. بعنوان مثال، در جاده معروف به " خط نو"، دیگر از تردد شبانه بخاطر ترس از راهزنان که عمدتاً از دسته های مسلح زابلی تشکیل شده است، خبری نیست. مدتی قبل نیزتصادفاً نیروهای انتظامی رژیم در مسیر این جاده به گروهی از راهزنان برخورد میکنند که بعد از دستگیری عده ای از آنها، مشخص میشود که سر دسته این باند جنایتکار، کسی بغیر از رئیس ژاندارمری زابلی منطقه " باغلی ماراما"، نبوده است!ر
علاوه بر تبعیضات و تضییقات سیستماتیک و ناامنی های روا شده از طرف رژیم در منطقه، انحصار واردات و صادرات و انحصار قیمت گذاری بر این اقلام تجاری در دست بازرگانان و بازاریان مستقر در مرکز استان یعنی شهرستان گرگان میباشد که از این طریق آنها در مدت کوتاهی به ثروتهای نجومی دست یافته اند. در گنبد نیز این امر کاملاً در انحصار عمده فروشان و وارد کنندگان و صادر کنندگان کالا و محتکران بزرگ که عمدتاً از شاهرودیها و ترکها تشکیل شده است، میباشد. اکنون میدان بار و تره بازار گنبد و انحصار عمده فروشی کالا در مغازه های مصادره ای آنها از صاحبان ترکمن آن بعد از جنگ دوم رژیم در گنبد، در خیابان میهن شرقی در دست ایندو گروه غیر بومی متمرکز شده است و آنها تا به امروز با عرصه بنجل ترین کالاها با بالاترین قیمت به مردم فقر زده ترکمن به ثروتهای بادآورده ای دست یافته اند و با تکیه بر این قدرت مالی بزرگ خود تأثیر مستقیمی بر نحوه اجرای سیاستهای رژیم در منطقه میگذارند!ر
اگر زمانی ترکمنصحرا، به تنهایی نیمی از گندم تولیدی و دو سوم کل پنبه تولید شده در ایران را به خود اختصاص داده بود، امروز در سایه سیاستهای خانه ویران کن کشاورزی رژیم، این امر متعلق به گذشته و به خاطره ای دور از دوران شکوفایی اقتصاد کشاورزی آن مبدل شده است. از بیست و چهار کارخانه پنبه پاک کنی و روغن کشی مصادره ای رژیم که متعلق به سرمایه داران و زمینداران بزرگ ترکمن بوده اند، به دلیل عدم مدیریت لایق و کارآمد و عدم کشت پنبه در ترکمنصحرا، اکثریت مطلق آنها، امروزه از کار افتاده و تماماً به انبار گندم و کاراژ وسایل تکنیکی کشاورزی و دیگر محصولات غیر صنعتی کشاورزی تبدیل شده اند. از سطح مساحت زیر کشت گندم کاسته شده و به زمینهای کشت صیفی جات، برنج و دانه های روغنی افزوده شده است. گندم تولیدی منطقه که از مرغوبیت خاصی برخوردار است، از طرف صادر کنندگان عمده آن یعنی شاهرودیها، ترکها و بعضاً تاجران ترکمن به خارج از منطقه صادر شده و عمدتاً به سیلوهای دولتی و خصوصی در شهرهای مرکزی ایران فروخته میشود و بجای آرد آن، آردی با کیفیت بسیار پائین به منطقه وارد شده و نان مصرفی مردم از حداقل کیفیت برخوردار شده است. مصرف بی رویه و غیر علمی کود شیمیائی و سموم دفع افات نباتی از طرف زمینداران جدید یعنی زابلیها، از یکسو برای کسب هر چه بیشتر در آمد از این زمینها و از سوی دیگر بخاطر عدم احساس ملکیت ملی از طرف آنها بر روی این زمینها و عدم احساس کوچکترین مسئولیت در حفظ آن برای نسلهای آینده خود، خاک مضارع مضروعی را مسموم و برای چندین سال آینده این زمینها غیر قابل کشت خواهند شد. سفس جات و سبزیهای عرصه شده برای مصرف مردم از اینگونه مزارع، عامل مسمومیت و استفراغ شدید بوده و بدون استفاده از مواد شتشویی چون، پرمنگات مصرف آنها تاکنون باعث مسمومیت و حتی مرگ افراد را بهمراه داشته است و هیچگونه کنترل بهداشتی به مواد غذائی و سبزیجات و میوه از طرف وزارت بهداشت رژیم در بازار ها و مراکز عمده توزیع مواد غذائی اعمال نمیشود.ر
دهقانان ترکمن که با وجود تمامی مشکلات و کمبود مالی و امکانات، کشت و داشت میکنند، عمدتاً با مشکل زرگ بازاریابی برای فروش محصولات خود روبرو هستند. بی برنامگی مسئولین امر در ارگانهای کشاورزی و روستائی رژیم و عدم تشخیص نیازهای بازار از طرف آنها و راهنمائی اصولی دهقانان در انتخاب نوع کشت از یکسو و از سوی دیگر، حرص و ولع دلالان و واسطه های مسلط بر محصولات بازار کشاورزی ترکمنصحرا که سعی در بدر آوردن محصولات تولید شده کشاورزان و دهقانان ترکمن به نازلترین قیمت از دست آنها را دارند. مسبب این سردرگمی در فروش و بازار یابی محصولات کشاورزی بوده که در مقاطعی به از بین رفتن زحمات چندین ماهه کشاورزان و یا به فروش اجباری آن به نازلترین قیمت منتهی میگردد!ر
قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر، از زابلستان صندوقی مالی در ترکمنصحرا برای زابلیهای مقیم در آن ایجاد کرده اند که تا آنها بتوانند از طریق این صندوق در هر کجای ترکمنصحرا اگر زمینی از طرف دهقانان از هستی ساقط شده و یا معتاد شده بوسیله خود این زابلیها، به معرض فروش گذاشته میشود آنرا برای آنها اما در ظاهر بنام خود بخرند. اگر برای خرید این زمینها خریدارانی از میان خود ترکمنها با آنها به رقابت بپردازند، آنها با توسل به همین بنیه مالی بزرگ خود، قیمت بالایی را حتی در مواقعی تا دوبرابر قیمت اصلی این زمینها به فروشنده آن پیشنهاد و آنرا از این طریق از مالکیت ترکمنها بیرون میاورند. شیوه دیگر برای خارج ساختن مالکیت زمینهای کشاورزی از دست ترکمنها، نزول دهی با بالاترین بهره و به خاک سیاه نشانیدن دهقانان محتاج به این نزولها، از طرف بازاریان شاهرودی، ترک و بعضاً زابلیها است که تاکنون این افراد غیر بومی از این طریق مالکیت بسیاری از مرغوبترین زمینهای منطقه را از آن خود ساخته اند!ر



وضعیت جوانان :ر


بیکاری و عوارض منفی آن بزرگترین مشکل جوانان ترکمن است. در منطقه ترکمن نشین شهر گنبد و دیگر شهرهای ترکمنصحرا، خیل بیکاران در شهر پرسه میزنند تا شاید اشتغالی هر چند غیر قابل قیاس با جایگاه خود درجامعه و بیتناسب با میزان تحصیلات و تخصص خود بیابند. مشکل بیکاری بسیاری از آنها را بدنبال درآمدی تصادفی و توکل به شانس و قمار کشانیده است. در شهر گنبد رژیم به بعضی از ورزشکاران سابق تیم ملی، امتیاز ایجاد مراکز " تست هوش" را داده که چیزی جز شرط بندی و قمار بر سر مسابقات ورزشی و در اصل بازی فوتبال نیست. هر برگ بازی این به اصطلاح " تست هوش" به مبلغ پانصد تومان بفروش میرسد که چیزی در حدود بیست تا بیست و پنج تومان برای فروشندگان این برگه ها باقی میماند. جوانان مشتاق به آزمایش بخت برد خود، معمولاً با پنج تا ده برگه شانس خود را می آزمایند و قمار بازان حرفه ای و بیکارانی که زندگی خود را در اینراه گذاشته اند، با هزار حتی ده هزار برگه برای بالا بردن هر چه بیشتر شانس برد خود، درآن شرکت میکنند! ارگانهای امنیتی و انتظامی رژیم حتی از این مراکز نیز رشوه معین و مداوم خود را دریات میدارند و حتی صاحبان و یا گردانندگان این مراکز بغیر از این رشوه به مأمورین انتظامی و امنیتی رژیم، مجبورند هر از گاهی به بعضی از آخوندهای پر نفوذ ترکمن، بخاطر جلوگیری از امکان صدور فتوا علیه این مراکز، به آنها نیز تحت عناوین مختلف رشوه و باج بدهند!ر
اما، روی دیگر سکه، مقاومت جوانان در ملحق شدن به این ارتش بیکاران و کشیده شدن بدنبال درآمدهای تصادفی و قمار آینده خود است. مکانیزم این مقاومت نیز در برابر باتلاقی که رژیم برای آنها فراهم کرده است، توسل به کسب دانش و ورزش است. فرهنگ ورزش هنوز نیز در میان جوانان ترکمن، جذابیت همیشگی خود را علیرغم ساخته نشدن حتی یک استادیوم و یا کلوپ ورزشی در مناطق ترکمن نشین ترکمنصحرا و با وجود تبعیض آشکار در را یابی آنها به تیم های دسته اول ورزشی ایران و به ویژه به تیم ملی در رشته های گوناگون، حفظ کرده است. اکنون ورزش صبحگاهی دسته جمعی در مناطق ترکمن نشین گنبد، بویژه در میان زنان و دختران ترکمن به امری عادی مبدل شده و دو تیم والیبال در گنبد، یعنی نئوپان گنبد و شهرداری گنبد، در لیک دسته اول ایران بازی میکنند. قدرت و شهرت تیم نئوپان، اکنون بحد توانائی استخدام ورزشکارانی از خارج از کشور رسیده است. اینک در این تیم ورزشکارانی از کشور ارمنستان و پاکستان و غیره بازی میکنند. خانواده هایی که از درآمدی عادی برخوردارند، فرزندان خود را به کورسهای آموزش کامپیوتر و زبان انگلیسی میفرستند تا درآینده آنها را بحال جامعه خود مفید ببار آورند. با وجود عملکرد آشکار تبعیض ملی درپذیرش دانشجو به مراکز دانشگاهی ایران از طرف رژیم، بسیاری از جوانان ترکمن موفق میشوند از دالان تنگ تبعیض و آزمونهای ایدئولوژیکی رژیم بگذرند و به این مراکز راه یابند. در راه یابی به این مراکز، هنوز نیز در مقابل جوانان ترکمن، سئوال " درجنگ گنبد کجا بوده ای"، بعنوان اساسیترین سئوال برای کمیسیون گزینش رژیم وجود دارد! اما، وقتیکه آنها با جواب این جوانان پی میبرند که در زمان جنگ رژیم علیه ملت ترکمن در گنبد، اصلاً آنها یا بدنیا نیامده اند و یا کودکی خردسال بیش نبوده اند، سوال خود را باز با پرسش " پس پدرت در آن زمان کجا بوده" تغییر میدهند!؟ اکنون زمزمه هایی مبنی بر معدلی شدن پذیرش دانشجو بجای سئوالات و معیارهای "ایدئولوژیک – عقیدتی" مبنای ورود به دانشگاهها راحت شده و شانس بیشتری برای ورود به این مراکز عالی آموزشی خواهند داشت.ر
دراین میان جوانان شهر کمیش دپه، شاید وضعیت بسیار بدی نسبت به جوانان سایرمناطق ترکمنصحرا، بدلیل بیکاری گسترده دراین شهر واستثمار وحشیانه صاحبان حوضچه های پرورش ماهی ومیگو که در سواحل دریای خزر در این منطقه تا مرز ترکمنستان، از طرف سرمایه داران غیر بومی و سردمداران رژیم ایجاد شده است، دارند. جوانانیکه موفق میشوند در این مراکز کاری برای خود دست و پا بکنند، هر روز صبح زود از خیابانهای شهر بوسیله وانت های روبازی جمع آوری شده برای مشقت بارترین کار در این حوضچه ها، تنها با حقوقی برابر با نود هزار تومان راهی طولانی را در پشت این وانتها در سرما و گرما طی میکنند. این جوانان هر روز دوازده ساعت تمام در درون این حوضچه ها، بدون هیچگونه امکانات حفاظتی در مقابل سرما و روماتیسم بسر برده و حداکثر تا دو سال میتوانند طاقت چنین کار شاقی را بیاورند و برای ادامه کار بعد از این مدت به مصرف مواد انرژی زای مصنوعی، چون تریاک روی میاورند. اما، کارفرمایان بیرحم و حریص که پشیزی ارزش برای سلامتی و آینده آنها قائل نیستند، جای این جوانان فرسوده و مریض را بدون پرداخت هیچ گونه غرامتی و یا با برخوردار ساختن آنها از حق بیمه و یا از کارافتادگی، با جوانان جدید و سالم عوض میکنند تا چرخش این دور باطل و ناقص سازی و معتاد سازی جوانان ترکمن که سر چشمه ثروت باد آورده و غارت منابع طبیعی ترکمن ها برای آنهاست، تداوم یابد! مضاف براین، هر ساله چندین نفر از این جوانان این شهر، همانند دیگر جوانان مناطق ساحلی ترکمنصحرا که اشتغال دیگری بغیر از صید ماهی قاچاق ندارند، بدست مأمورین اداره حراست محیط زیست رژیم، بر اثر تیر اندازی آنها بقتل میرسند و هیچگاه نیز برای این عمل جنایتکارانه خود در مقابل هیچ ارگانی جوابگو نبوده اند!ر


انتخابات :ر


علیرغم قطع کامل امید مردم از اصلاح پذیری رژیم اسلامی و نفرت و انزجار علنی آنها از کارنامه تبهکارانه و جنایتکارانه رژیم علیه ملت ترکمن در ترکمنصحرا، بسیاری از مردم در مضحکه های انتخاباتی رژیم شرکت میکنند. اگر دلیل این امر از یکسو در رقابت ترکمنها در عدم واگذاری ارگانهای به اصطلاح انتخاباتی رژیم در منطقه به کاندیداهای غیر ترکمن و غیر بومی چون، زابلیها، ترکها و شاهرودیها باشد، از سوی دیگر نیز در تلاش رژیم در دامن زدن به رقابتهای طایفه ای که پس رفتی خطرناک برای بافت جامعه ترکمن است باید جستجو کرد. تا جائیکه امروزه ملاک انتخاب یک نماینده نه مضمون برنامه های انتخاباتی و یا اهداف وی بلکه عمدتاً تعلق آنها به یک طایفه معین است. امریکه امروزه از یکسو برای کشانیدن مردم ترکمن به پای صندوقهای آرا از طرف رژیم مورد استفاده قرار میگیرد و از سوی دیگر برای کشانیدن مردم ترکمن به پای صندوقهای آرا از طرف رژیم مورد استفاده قرار میگیرد و از سوی دیگر برای تقسیم آرای ترکمنها بین کاندیداهای مختلف ترکمن و در نتیجه کاندیداهای مورد نظر خود رژیم از میان افراد غیر ترکمن، بکار سیاستهای ضد ملی رژیم میاید. از اینرو در هر انتخاباتی، بویژه در انتخابات شوراهای شهر، رژیم همیشه در هر دوره ای، از میان عوامل خود در میان ترکمنها و یا با فریب و تطمیع عناصر ساده لوح ایکه از تعلق طایفه ای در خور تعیین کننده ای در انتخابات برخوردار هستند، افرادی را کاندیدای انتخابات میکند. هدف از این امر چیزی جزء تقسیم هر چه بیشتر آرای ترکمنها در مقابل آرای کاندیداهای غیر بومی شهر و مورد نظر خود رژیم نبوده و وظیفه محوله به این کاندیداها از طرف رژیم نیز، عدم ائتلاف با دیگر کاندیداهای ترکمن و عدم کناره گیری آنها از رقابت انتخاباتی، بنفع کاندیدای مورد نظر مردم ترکمن است! مثلاً در انتخابات شورای شهر گنبد، رژیم هر چند توانسته است با توسل به این ترفندها تمامی ترکیب هفت نفره شورای شهر را از میان کاندیداهای غیر بومی ترکمن برگزیند، اما برای حفظ ظاهر در شهریکه اکثریت آنرا ترکمنها تشکیل میدهند، مجبور شد با حذف دو نفر از این افراد دو نفر کاندیدا را از میان ترکمنها که بالاترین رأی را بخود اختصاص داده بودند، به شورای شهر وارد سازند. چه، رژیم مطمئن استکه وجود چند نفر اقلیت در جمع شورای شهر نمیتواند تأثیری در تصمیمات این شورا برجای بگذارد اما، این امر در فریب افکار عمومی مؤثر خواهد بود!ر


الیاس 1385-10-28


از: سیاست اقتصادی و اجتماعی
ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران
ر
ر 36. صیادان
ر
الف – خلع يد كامل از اربابان دريا.ر
رب – تشكيل تعاونيهاﻯ صيادان و قانونی ساختن آنها و تدوين قانون كار ويژه با شركت مستقيم خود صيادان، جهت برخوردارﻯ آنها از تمامی مزاياﻯ حقوق قانونی و طبيعی خود مانند: برخوردارﻯ از حق بيمه، حق بازنشستگی و تضمين حقوق بازنشستگی متناسب با سطح زندگی، دريافت حقوق درفصول تعطيلی صيد و …ر
رپ – تأمين امنيت جانی صيادان، ازطريق تجهيزتمامی مراكز صيد با وسايل ايمنی كامل با برقرارﻯ استانداردهاﻯ بين المللی درامر صيد و صيادﻯ.ر
رت – پايبندﻯ كامل به اجراﻯ قوانين بين المللی درامر صيد، جهت بهره بردارﻯ معقول از دريا و جلوگيرﻯ از انقراض نسل ماهيان كمياب و غضروفی.ر
رج – ايجاد مسكن مناسب در تمامی صيدگاهها، متناسب با شرايط امروزﻯ وايجاد اماكن فصلی كارگران و تشويق مادﻯ بخش خصوصی و تعاونيها براﻯ ايجاد فروشگاهها در صيد گاهها براﻯ رفع مايحتاج ضرورﻯ و روزمره صيادان و ايجاد درمانگاه در صيدگاههاﻯ مركزﻯ.ر
رچ – قيمت گذارﻯ مناسب بر صيد صيادان.ر
رح – دگرگونی شيوه صيد ازاشكال سنتی وقديمی آن به اشكال مدرن امروزﻯ.ر
رخ – ايجاد كارخانه هاﻯ كنسرو سازﻯ و ديگر صنايع تبديلی ماهی و صنايع مربوط به امر صيد و صيادﻯ و برخوردارﻯ صيادان از حق كار در فصول تعطيلی صيد و يا دريافت حقوق بيكارﻯ دراين فصول.ر