torsdag, december 31, 2009

ملت تورکمن دوشادوش مقاومت
ه
عادلانه علیه دیکتاتوری می رزمد!ه

ه
این روزها نه تنها در تهران بلکه در اغلب شهرهای بزرگ و کوچک کشور غرش خشمگینانه ایرانیان علیه جبرو جهل و استبداد خشن مشاهده میشود. انسانهائی با دستان خالی اما با قلبی آکنده و پر از خشم و نفرت در برابر انواع و اقسام و اشکال گوناگون ماشین سرکوب رژیم همانند کوه ایستاده اند.ه
نیروهای سرکوبگر که چندین بار ضربات سختی از مبارزین تورکمن در اوائل انقلاب دریافت کرده بودند، این روزها از ترس اینکه مبادا جنبش ملی ملل تحت ستم آذری ها، کردها، بلوچ ها، عرب ها و تورکمنها دوبار به هیجان درآید و به رود خروشان جنبش سبز بپیوندد، تدابیر امنیتی خویش را در این مناطق گسترش داده، در واقع حکومت نظامی اعلان نشده شان را تشدید می نمایند. با این وجود ملل تحت ستم با شعارنویسی بر در و دیوار و پخش شب نامه نفرت خویش را از رژیم و نظام ولایت فقیه ابراز می دارند.ه

ملت تورکمن حق داشت و دارد!ه
درست سی و یک سال پیش پس از سقوط رژیم پهلوی، بقدرت رسیدگان جدید بمنظور تثبیت موقعیت خود، اعلام رسمی انحلال سلطنت و نوع نظام آینده کشور خواستار برگزاری رفرندوم شدند. مردم ایران در راهپیمائی میلیونی خویش در واقع مدتها بود که آتش به ریشه نظام شاهنشاهی زده بودند، بنابراین در رفرندوم جائی برای مطرح کردن انحلال سلطنت نبود، در واقع مسئله اصلی "آری" گفتن به تازه بقدرت رسیگان مد نظر بود.ه
درحالیکه در پایتخت و در بین احزاب و محافل روشنفکری بحث درباره نوع جمهوری پیش کشیده میشد، فانتومهای حکومت در ارتفاعی کم از فراز شهرهای بندرتورکمن، آق غالا و گنبدقابوس عبور کرده چشم داغی به مردم این خطه میداد و مثل قیام 1924 و 1945 بپاخیزند، و نیز درست در آن ایام نیروهای کمیته معروف به "امام" که از افراد لمپن و اوباشی چون آقامعلی پر شده بود، در بندرتورکمن، خون چندین تورکمن را می ریزد، شهرهای سنندج و بوکان، مریوان و کامیاران از زمین و هوا گلوله باران میشود، این تازه بدوران رسیده ها در چیدن میوه انقلاب عجله میکردند.ه
تورکمنها می گفتند همانند تمامی انقلابات جهانی و نیز دوران انقلاب مشروطه، اول مجلس مؤسسان تشکیل، پیش نویس قانون اساسی تهیه، سپس رفرندوم برگزار شود ولی آقای خمینی آب سردی به روی همه ریخت و گفت: "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر، نه یک کلمه کمتر!" ملت تورکمن برای شور و مشورت در این حادثه سیاسی که به سرنوشت ملی شان گره خورده بود توسط تنها نیروی سیاسی هدایت کننده خویش یعنی "کانون فرهنگی – سیاسی" خویش در باغ ملی گنبد گرد می آیند. تورکمنها میگفتند که در نظام آینده وضعیت اقلیتهای تحت ستم چگونه خواهد بود، آیا به آنها اجازه داده خواهد شد تا خودشان سرنوشت خویش را تعیین کنند، آیا در مدارس شان و ادارات زیان خودشان رواج خواهد یافت؟
ششم فروردین خونین: میتینگ پرشکوه ملت تورکمن در باغ ملی توسط افراد مسلح کمیته امام بخون کشیده شد و به سئوال مهم، تاریخی و بلحاظ سیاسی استراتژیک تورکمنها با گلوله های آتشین پاسخ دادند و جناب خمینی روز 12 فروردین را که هنوز جنگ و زدو خورد پراکنده در گنبد ادامه داشت را روز جشن اعلام کرد. چرا که اغلب مردم در برابر یک سئوال آنهم با انتخاب تعرفه سبز بعلامت "آری" و برگ تعرفه قرمز- از طرف شیادان بعنوان نشانه کمونیستها تبلیغ شده بود- بعنوان "نه"، رفرندوم را بخواست روحانیون پیش برده بودند.ه
خبرگان بجای مؤسسان! در خرداد سال 57 در انتخاباتی که برای مجلس خبرگان انجام شد، تورکمنها بهترین فرزندان خویش را، فرزندانی که می دانست از حق خودشان دفاع خواهند کرد، یعنی شیرلی توماج و حکیم مختوم را بعنوان کاندیداهای خویش معرفی می کنند، ولی باز هم مشت محکمی از حاکمان می خورند، رآی آنها به نفع حاج آقا نورمفیدی، نماینده امام در گرگان تمام میشود. این شخص نیز همانند سرلشکر تیمسار منصور مزینی سی و اندی سالست که حکمران بی تاج و تخت منطقه می باشند.ه
بهمن خونین! امروزه هر از گاهی از قتلهای زنجیره ای و کشتار زندانیان سخن میرود و بجاست که بحث و فحص میشود ولی آیا اینان فراموش کرده اند که نخستین قتل های زنجیره ای و کشتار بی دفاع زندانیان در بهمن ماه سال 58 بهنگام ترور ناجوانمردانه رهبران شوراها توماج، مختوم، واحدی وجرجانی رقم خورد، آیا خلخالی جلاد دستور قتل اینان و دربند کشیدگانی چون عبدالله قزیل، حاللی حاللی زاده، گورگن، أنین..... را بدون هیچگونه محاکمه نداد؟
جای دور نرویم! در همین انتخابات مجلس گذشته مگر تورکمنی بنام حکیم فیروزی در بندرتورکمن رأی کافی نیاورد؟ آورد، حتی وزارت کشور اورا برنده نیز اعلام کرد، ولی بعدا آرای وی به نفع برادر خانم آقای منوچهر متکی، که رقیب فیروزی بود اعلام نشد؟! مگر در آق قالا دکتر ناصر ایزدی حتی به حمایت گرگانی ها رأی کافی نیاورد؟ آورد، ولی زابلی( شیعه) بنام ناصری را بجای وی به مجلس فرستادند.ه


چه باید کرد؟
قانون اساسی ج. اسلامی ضد دمکراسی و شئون انسانی است، باید آنرا تغییر داد ، تمامی ایرانیان باید از حقوق مساوی برخوردار شون. نظام ولایت فقیه برچیده شود. آیا مگر چند نفر آخوند و ملا "فقیه" اند و بقیه "سفیه"؟ در کجای دنیای اسلام و کشورهای اسلامی چنین نظامی وجود دارد؟ از فراز و فرای مجلس که بیانگر صدای ملت است، "شورای نگهبان" برداشته شود. قوانینی که به تصویب نمایندگان میرسد، نباید در بایکوت خانه، روحانیونی که توسط ولی فقیه انتخاب شده اند، قربانی شوند. در کشور یک مجلس باید باشد و مجلس خبرگان که همانند مجلس سنای شاه که نصف اعضایش را شخص اول مملکت انتخاب میکرد، و آلتی در دست دیکتاتور بود، از بین برداشته شود.ه
در اینصورت است که با فرموله کردن خواستهای اساسی جنبش، از آنجمله خواسته های ملل تحت ستم، مبارزات مردمی، عادلانه و ضد دیکتاتوری به پیروزی واقعی خویش نائل خواهد آمد. جلب اعتماد ملل تحت ستم و نیروهای رزمنده آن توسط نیروهای پیشگام جنبش کنونی در راه وحدت و همگامی امری مهم و غیر تعلل می باشد.ه
به امید پیروزی جنبش و حرکت عادلانه ایرانیان و نابودی هر نوع از اشکال دیکتاتوری!ه

از هواداران کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن
تانگیر بردی. ق

söndag, december 27, 2009

قیام مردم ایران برای آزادی!ه
ه
ازشعارهای معترضین:ه
ه
خامنه ای يزيد شد روی يزيد سفيد شد!ه
ه
اين ماه ماه خون است سيد علی سرنگون است!ه
ه
تجاوز جنایت، مرگ بر این ولایت!ه
ه
این ماه ماه خونه، سید علی سرنگونه!ه
ه
عکسها از: بی.بی.سی

fredag, december 25, 2009



است، هیچوقت مزاحمش نشوید


هادی ابراهیمی
شهرگان - پنج‌شنبه، ۰۳ دی ۱۳۸۸ / ۲۴ دسامبر ۲۰۰۹ / ۱۵:۴۲

او نجات جان دگراندیشان را از خطر اعدام و آزادی آنان از زندان‌های جمهوری اسلامی ایران را به قیمت حصر خانگی‌اش خرید و برای بلند کردن صدای اعتراضی خود، عطای سمت قائم مقامی رهبری را به لقای خانه نشینی‌اش در قم بخشید


آیت‌الله منتظری انسان مبارزی بود که شمه‌ای قوی در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران داشت و چشم و گوش‌اش را به روی اعتراضات و نارضایتی‌های مردم نمی بست و آیت‌الله خمینی را نیز به شنیدن اعتراضات مردم در جهت برآوردن نیازهای آن‌ها تشویق می‌کرد. این نکته را می توان از روی فیلم‌های موجود و مصاحبه‌های وی در ارتباط با مسائل سیاسی روز از سال‌های پس از پیروزی انقلاب تا زمان مرگ اش دریافت.

تیزهوشی و دور‌اندیشی وی نقش او را در میان مردم برجسته کرد و از وی مدافعی آزادیخواه و بشردوست در اذهان عمومی باقی گذاشت. او نجات جان دگراندیشان را از خطر اعدام و آزادی آنان از زندان‌های مخوف جمهوری اسلامی ایران را به قیمت حصر خانگی‌اش خرید و برای بلند کردن صدای اعتراضی خود، عطای سمت قائم مقامی رهبری را به لقای خانه نشینی‌اش در قم بخشید.
اما دشمن آزادی‌های فردی و اجتماعی مردم ایران ملبس به لباس مذهبی که بر روی تمامی عرصه‌های اجتماعی و سیاسی کشور دست گذاشته بود و سهم هر نیرویی که در پیروزی انقلاب ۵۷ نقش ایفا کرده بود، نفی می‌کرد، شکل گیری و تنوع اعتراض عمومی را نه قادر بود بشنود و نه میخواست که بشنود. از فضا و احساسات مذهبی مردم نهایت بهره‌برداری را در پس زدن دیگر نیروهای آزادیخواه و دموکرات در قدرت سیاسی نمود. عناصر روشن‌بین و مردمی از طیف روحانیت آگاه امثال آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری را نیز بر نتافته و هرگاه می‌توانست چوب و چماق و باتوم را بر سر هر گونه اعتراض و خواسته‌های به حق زنان، دانشجویان، دیپلمه‌های بیکار، معلمان، اتحادیه‌های صنفی، نویسندگان و روشنفکران فرهنگی و هنری و مدافع حقوق بشر، کارگری و ... فرود می‌آورد.
فضای نیمه باز اجتماعی - سیاسی که از دوره دوم ریاست جمهوری رفسنجانی آغاز و تا دوره‌ی ۸ ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی ادامه یافت، سازمان‌های غیر انتفاعی و مردمی توانستند در ایران شکل بگیرند. در دوره اول ریاست جمهوری محمد خاتمی، روزنامه‌نگاران و نویسندگان متعهد در غیاب هر حزبی، نقش احزاب را در بسیج افکار عمومی و بالا بردن سطح آگاهی مردم در حقوق سیاسی و اجتماعی بازی ‌کردند. در همین دوره بود که پایه‌های شبکه‌های اجتماعی به کمک نهادهای غیر انتفاعی گذاشته شد و در پناه تاسیس دانشگاه‌های آزاد، تکنولوژی موبایل، شبکه‌های اینترنتی و ایجاد کافه نت‌های گوناگون، هر روز مخاطبان بیشتری به اردوی اصلاح‌طلبی جلب و از این طریق به بسط و گسترش شبکه‌های ارتباطی کمک شایانی می‌شد. کمپین تغییر برای برابری توسط زنان آزادیخواه و برابرطلب از شیوه‌های مبارزاتی‌ای بود که توسط زنان و دختران ایران پی‌گیرانه دنبال می‌شد و برای اولین بار دنیا منتظر تجربه گران‌سنگ مبارزات برابرطلبی زنان کشور ما بود. یورش به تمامی این دست‌آوردها از سوی دولت ریاپرور و کودتاگر، نمی‌توانست کار آسانی باشد. پس از گذشت بیش از ۶ ماه از جنبش اعتراضی و آزادیخواهی مردم، رهبر و دولت کودتا هنوز در سرکوب آن ناکام مانده‌اند و هر روزی که می‌گذرد برگشت‌ناپذیری این جنبش مردمی تا رسیدن به مطالبات معوقه یکصد سال اخیر خود، بیشتر تضمین می‌شود.
گوله‌های اولیه شکل‌گیری برف و فرو غلیطیدن آن، که در ابتدا یا دیده نمی‌شد و یا اهمیتی برای این خواست‌ها - که دارد به صورت توده‌های برفی بزرگی تبدیل می‌شود - قائل نبودند، اینک نه تنها توان بازگرداندن آن به سر جای اول را ندارند بلکه قادر به توقف آن در همین مرحله نیز نیستند و هر روز این خواست‌ها بزرگ تر و بزرگ تر می‌شود و جنبش مردمی بازگشت ناپذیرتر می‌نمایند تا این ضرب‌المثل ناپلئونی را تحقق بخشند که: دشمنی که هر روز دارد اشتباه می‌کند بدون هرگونه مزاحمتی بگذاریم که به قعر دره پرت شود.
امروز شیر خفته ملتی بیدار شده‌ و ترس‌اش ریخته‌است. در هرکجا، در هر مناسبتی که مردم برای تجمع فرصت می‌یابند، بلادرنگ نوک حمله را به سوی رهبری نظام و حکومتی می برند که مشروعیت ندارد و به قول آیت‌الله منتظری «جائر و ولایتش جائرانه است». مردم در مراسم تشیع جنازه این روحانی مبارز نیزِ، علیه خامنه‌ای جاهل شعار می‌دادند: «خامنه‌ای قاتله / ولایتش باطله» و «امام زمان خودش میاد / نایب زوری نمی خواد».
ترس از جنبش مردمی آنقدر در دل سیاه‌کاران حکومت زیاد شده است که برای اولین بار در ماه محرم به ویژه در روزهای عاشورا و تاسوعا، ستاد هماهنگی برای مراسم سوگواری ایجاد شده‌ و تنها در اماکنی که فکر می‌کنند قدرت کنترل و هدایت شعارها را می‌توانند در دست داشته باشند، مراسم را برگزار می‌کنند و برگزاری هر گونه مراسم در دیگر اماکن حتی در حسینیه ارشاد تهران را ممنوع اعلام کرده‌اند. تمامی مراسم بزرگداشت آیت‌الله منتظری در شهرهای بزرگ و کوچک ایران به ویژه اصفهان و نجف‌آباد یا لغو و یا توسط تشنج‌آفرینان ولایت جائر و فقیه جاهل، ناتمام مانده‌است.
جنبش مدنی و سبز ایران در مسیر برگشت ناپذیر گام می‌نهد و هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود که گسترگی و عمق آن سراسر کشور را فرا گرفته‌است. امروز به همت و فداکاری زنان و مردان ایران، پایه‌های ولایت جائرانه فقیه‌ی جاهل دارد می‌لرزد و خامنه‌ای در انزوای هر چه بیشتر و بدون داشتن حمایت روحانیت آگاه، با داشتن کمترین مزاحم در حال غلطیدن به ورطه نابودی است. مزاحمش نشویم و بگذاریم تا هر چه زودتر به عمر سیاسی خود پایان دهد.
---------------------------
* سخنی از ناپلئون

onsdag, december 23, 2009

اعتراض مردم به اجرای اعدام
ه
در سیرجان چند کشته به جا گذاشت!ه
رادیو فردا:ه

عصر سه‌شنبه اول دی‌ماه و در جريان شليک ماموران نيروی انتظامی به معترضان به اعدام دو نفر که قرار بود به اتهام محاربه در شهر سيرجان اعدام شوند، دست‌کم ۲ نفر کشته و بيش از ۲۵ نفر مجروح شدند.ه
معاون سياسی و امنيتی استانداری کرمان تائيد کرد که در جريان اعتراض مردم به اعدام اسماعيل‌ فتحی‌‌زاده و محمد اسفنديارپور در ملاء عام و بر اثر شليک ماموران نيروی انتظامی به معترضان دست‌کم ۲ نفر کشته و ۲۵ نفر زخمی شده‌اند.ه
جواد کمالی به خبرگزاری‌های ايسنا و فارس گفت که درگيری ماموران با مردم معترض «بر اساس وظيفه ذاتی نيروی انتظامی» صورت گرفته و از کشته‌شدگان نيز به عنوان «مهاجمان به نيروی انتظامی» نام برد.ه
به گفته معاون سياسی و امنيتی استانداری کرمان، دو متهم به محاربه سرانجام سه‌شنبه شب در زندان سيرجان اعدام شدند.ه
همزمان سايت ادوارنيوز، رسانه اينترنتی سازمان دانش‌آموختگان ايران، از سيرجان گزارش داد که «بيش از ۳۰ تن از شهروندان سيرجانی در جريان برگزاری مجدد مراسم اعدام عصر سه‌شنبه در اين شهرستان کشته و مجروح شدند».ه
بنا بر اين گزارش، «پس از عدم موفقيت نيروهای انتظامی در اجرای مجازات اعدام دو محکوم به اعدام در صبح روز سه‌شنبه با تاکيد شورای تامين شهرستان سيرجان مراسم اعدام مجدد عصر امروز سه‌شنبه در اين شهرستان برگزار شد که با حضور بيش از ۵ هزار نفر از مردم و واکنش اعتراضی آنان، اين مراسم به صحنه درگيری شهروندان و نيروهای انتظامی بدل شد و با صدور فرمان تيراندازی از سوی مقامات انتظامی و امنيتی و اجرای اين فرمان ۳ تن از شهروندان عادی در محل اجرای مجازات کشته شدند».ه
اين سايت افزود که «بر اساس گزارش‌های موثق ۷ تن ديگر نيز به‌شدت مصدوم شده‌اند که پزشکان از آنها قطع اميد کرده و همچنين بيش از ۲۰ تن ديگر نيز جهت مداوا به بيمارستان‌های کرمان اعزام شده‌اند».ه
مراسم اعدام در ملاء عام دو بار از سوی مردم به هم خورد
درگيری در شهر سيرجان واقع در استان کرمان پس از آن رخ داد که صبح روز سه‌شنبه گذشته قرار بود ۲ نفر به اسامی اسماعيل‌ فتحی‌‌زاده و محمد اسفنديارپور به اتهام سرقت مسلحانه و به عنوان محارب در ملاء عام اعدام شوند.ه
به گزارش خبرگزاری‌ها، صبح سه‌شنبه پس از اجرای حکم اعدام اين دو نفر در يکی از میدان‌های شهر سيرجان، معترضان به اعدام ماموران حاضر در محل را سنگ‌باران کرده و دو متهم اعدام شده را از طناب دار پايين کشيده و آنها را فراری دادند.ه
به گفته فرج‌الله کارگر، دادستان سيرجان، شورای تامين اين شهر ساعتی بعد از فراری دادن دو اعدامی که سن آنها بين ۱۹ تا ۲۴ سال بود، دستور بازداشت معترضان به اجرای حکم اعدام و دو محکوم به اعدام را صادر کرد.ه
ظهر سه‌شنبه هادی خالقی‌نسب، مدير کل روابط عمومی استان کرمان، به خبرگزاری‌های فارس و ايسنا گفت که دو متهم محکوم به اعدام در حين فرار از شهرستان سيرجان به سوی بندرعباس به همراه ۵ نفر به عنوان «عامل فرار» از سوی «ماموران امنيتی و اطلاعاتی» بازداشت شدند.ه
دادگستری استان کرمان نيز همزمان در اطلاعيه‌ای اعلام کرد که به دستور قاضی اين پرونده دو محکوم به اعدام عصر سه‌شنبه برای دومين بار در شهر سيرجان و در ملاء عام اعدام خواهند شد.ه
اما عصر سه‌شنبه هنگامی که ماموران قصد داشتند بار ديگر ۲ متهم به محاربه را اعدام کنند با اعتراض مردم و بستگان آنها مواجه شدند و در اثر شليک ماموران نيروی انتظامی به سوی معترضان دست‌کم ۲ نفر کشته و ۲۵ نفر مجرو ح شدند.ه
جواد کمالی، معاون سياسی و امنيتی استانداری کرمان، کشته‌شدگان در سيرجان را «مهاجمان به نيروی انتظامی» ناميد و به خبرگزاری ايسنا گفت: «تعدادی از بستگان اين دو اعدامی ديروز به ماموران انتظامی حمله کردند که در تبادل آتش دو تن از مهاجمان کشته و ۲۵ نفر مجروح شدند.»ه
وی همچنين گفت که «در اين درگيری به تعدادی از ماشين‌های نيروی انتظامی آسيب وارد شده است».ه
جواد کمالی همچنين صبح چهارشنبه خبر داد که اسماعيل‌ فتحی‌‌زاده و محمد اسفنديارپور دو محکوم به اعدام سرانجام شامگاه سه‌شنبه در زندان سيرجان اعدام شده‌اند.ه
معاون سياسی امنيتی استانداری کرمان همچنين معترضان به اعدام در سيرجان را به برخورد شديد تهديد کرد و گفت که «با عوامل درگيری و مخلان نظم عمومی در راستای اجرای قانون به‌شدت برخورد خواهد شد و نيروهای اطلاعاتی در حال شناسايی عوامل اين درگيری هستند
».ه

torsdag, december 10, 2009


گونئی آذربایجان دئموکرات پارتیسی نین،

ه

1388(2009)- جی ایلی نین گونئی آذربایجان

ه

دؤولتچیلیک گونو ایله باغلی بیانیییه سی


قهرمان آذربايجان ميلتی!


64 ايل بوندان اؤنجه " آذربايجان دموکرات فيرقه سی نين گؤروی، آذربايجانين ميللی آزادليغيدير. " سيلوقانی ايله بيرلشن ميلتيميز، شووئنيزمين ايستعمار و سيتمينه " داها يئتر " دئيه رک موباريزه يه باشلادی. بویوک اؤندر سيد جعفر پيشوری رهبرليگی آلتيندا، آذربايجان ميلتی نين اؤز موقددراتينی اؤزو بليرله مک آماجی ايله باشلانان ميللی قورتولوش موجاديله ميز سونوجوندا، تاريخيميزين ان ديرلی اولايی گرچکلشدی و ميللی دؤولتيميز قورولدو. 1324-جو ايلين آذر آيی نين 21-ی (12 دئکابر 1945) گونئی آذربايجان دؤولتچيليک گونو کيمی تاريخده ثبت اولاراق، ميلتيميز باشقا ميلتين بويوندوروغو آلتيندا اسارتده قالماقلا، اؤزگور ياشاماغين فرقينه واراراق، اونودولماز بير تجروبه قازانميش اولدو. نييه کی ميللی حؤکومتيميز، آز سورجينده، آزادليق و دئموکراسينی برپا ائتمکده بؤلگه ده ايندييه دک تکرارلانمايان بير چاليشما سرگيله دی. آذربايجانين قادينی، اکينچيسيی ايشچيسی، سرمايداری اؤز حاقلارينی قازاناراق، کوتله ريفاهيدا بؤيوک بير قالخينما ياشاندی. آذربايجان تورکجه سی دؤولتين رسمی ديلی سئچيلدی، ميلتيميز اؤز آنا ديلينده تحصيل آلماغا باشلادی، تبريز يونيورسيته سی تاسيس ائديلدی و اينشااتدا تايسيز ايشلر ياپيلدی. بئله کی طرفسيز شاهيدلرين دئديگينه گؤره بير ايلده ميللی حؤکومتين دؤورونده گؤرولن ايشلر ، 20 ايل ريضا پهلوی نين دؤورونده گؤرولن ايشلردن قات-قات آرتيق ايدی.


دیرلی آذربايجان ميللت­چي­لری!


آذربايجان دموکرات فيرقه­سي­نين باشلاديغی ميللی موباريزه و بو موباريزه ده اوغورلا ميللی حؤکومتيميزين قورولوشونا ارمه سی نين تک رمزی تبريز مرکزلی مفکوره سی اولموشدور. و نه يازيق کی بير ايلليک حؤکومت دؤورونده زامان زامان بو مفکوره دن اوزاقلاشماسی نهايتده شووئنيزمه آلداناراق يئنيلمه سينه سبب اولموشدور. اؤنمليسيی بوردادير کی بو گون ميللی حرکاتيميز عئينی تهلوکه ايله قارشی-قارشييادير و گتديکجه ايران آدلانان اؤلکه نين ايچينده بعضی حرکاتين گوندمه گلمه سينه قارشين بير سيرا تانينميش ايرانچی قوووه لر وريندن او حرکتلره چکيلمه، و بير داها باشقا ميلتلره کؤله اولماق تهديدی ايله باش-باشاييق.

گونئی آذربايجان دموکرات پارتيسی آدينا گونئی آذربايجان دؤولتچيليک گونونو قوتلاياراق بيلديريريک کيی گونئی آذربايجان منفعتلرينی قوروماق و ميلتيميزين اؤز موقددراتينی بليرله مه دوغرولتوسوندا هر زامان فداکارليقلا چاليشجاييق. دولاييسييلا آذربايجانچی قوروم و اؤرگوتلری ميللی حرکاتيميزين تمه لی اولان گونئی آذربايجان مرکزلی دوشونجه سيستئمی نين قورونماسيندا آييق و ديقتلی اولماغا چاغيراراق، بویوک اؤندر س.ج. پيشه وري­نين تاپشيريغينی بير داها تکرارلاييريق:


" شرفلی آذربايجان اولادلاری! آذربايجانين آزادليغی و حاقلارينی الده ائتمک اوچون بيرلشين."


گونئی آذربایجان دئموکرات پارتیسی

آذر1388 – دئکابر 2009

آیت الله خامنه ای به
,
عنوان «دیکتاتور سال» برگزیده شد

دانشگاه اسلو، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران را به عنوان «دیکتاتور سال» برگزید.انتخاب کنندگان شخصیت «دیکتاتور سال» ، آقای خامنه ای را از میان 11 نامزد، از جمله کیم جونگ ایل، رهبر کره شمالی، رابرت موگابه، رییس جمهوری زیمبابوه و رهبر نظامی میانمار برگزیده اند.برگزارکنندگان این مراسم می گویند جایزه دیکتاتور سال به شخصی تعلق می گیرد که «در یک سال گذشته، بیشترین خصومت را علیه مردم کشورش و دیگر ملت ها به کار بسته است.»به گفته یکی از استادان دانشگاه اسلو «این جایزه شکل گرفت تا به جهان یادآوری کند میلیون ها انسان از نسل کشی و شکنجه جاری در جهنمی که زندگی می کنند به شکل روزانه عذاب می کشند.» دانشجویان دانشگاه اسلو در نروژ با رای دادن از طریق سایت اینترنتی «فیس بوک» آیت الله خامنه ای را انتخاب کرده اند.ه

onsdag, december 09, 2009


تشديد ستم و سركوب راه به جايی نمي‌برد!ه

آزادگان ! آزادی‌خواهان !
از منجنيقِ سركوب هم‌چنان سنگِ فتنه می‌بارد. روز جمعه 13 آذر- روز مبارزه با سانسور- از برگزاری مراسم بزرگداشت محمد مختاری و محمدجعفر پوينده، جان‌باختگان راه آزادی و ستم‌ستيزی، جلوگيری كردند. روز بعد، شنبه 14 آذر، در پارك لاله تهران به تجمع مادران عزاداری كه جگرگوشه‌های‌شان را در شكنجه‌گاه‌ها و خيابان‌ها به خون كشيده‌اند يورش بردند و ضمن ضرب و شتم بی رحمانه‌ی اين سالخوردگان داغدار بيش از بيست تن از آنان را بازداشت و روانه سياه‌چال‌ها كردند. دوشنبه 16 آذر، روزنامه «حيات نو» را توقيف كردند. و سرانجام سركوب روزهای اخير به اوج خود رسيد و در طول روز و شب 16 آذر مراسم مسالمت‌آميزِ «روز دانشجو» با چماق و باتوم و گاز اشك‌آور و تيراندازی روبه‌رو شد و صدها تن از دانشجويان و مردم معترض و آزادی‌خواه دستگير شدند.ه

مردم شريف و آزاده !
ما می پرسيم مگر نه اين كه حاكميت خود در دی‌ماه 1377 پذيرفت كه پوينده و مختاری و نيز پروانه اسكندری و داريوش فروهر توسط عناصر وزارت اطلاعات به قتل رسيدند؟ پس چرا مانع برگزاری مراسم يادبود اين ستم‌كُشتگان می‌شود؟ مگر نه اين كه قرار شد شكنجه‌گرانِ متولی كهريزك به جرم كشتار فرزندانِ مادران عزادار محاكمه شوند؟ پس چرا به تجمع توأم با سكوت اين مادران يورش می برند و آنان را به ضرب مشت و باتوم بازداشت می كنند؟ مگر نه اين كه آزادی مطبوعات و نشريات از جمله دست‌آوردهای انقلاب مردم در سال 1357 است كه حاكميت كنونی قاعدتاً بايد آن‌ها را پاس بدارد؟ پس چرا حتی همين نشرياتِ خودی را كه از سوی جناحی از خود حاكميت منتشر می شوند برنمی تابد و آن‌ها را يكی پس از ديگری به محاق توقيف می‌برد؟ مگر نه اين كه «روز دانشجو» در مخالفت با كودتای سياه و ننگين 28 مرداد و ورود نيكسون جنايتكار به ايران در 16 آذر 1332 شكل گرفت و حاكميت كنونی ظاهراً خود را «ميراث‌دار» آن مبارزه‌ی ضداستبدادی- ضدامپرياليستی می داند؟ پس چرا مراسم دانشجويان را اين چنين وحشيانه در هم می‌كوبد؟

مردم آزادی‌خواه !
چنان كه در يكي از بيانيه‌های اخير اعلام كرده‌ايم، حاكميت در مسيری افتاده است كه ادامه حيات خود را در تشديد بيش از پيشِ سركوب و ستم جست‌وجو می كند، راه بی‌بازگشتی كه فرجام آن از هم‌اكنون روشن است: آنان كه باد می‌كارند، توفان درو خواهند كرد. پاسخ پرسش‌های بالا را در اين واقعيت عريان بايد يافت. ما تشديد ستم و سركوب را محكوم مي‌كنيم و بر اساس منشور خود آزادی بيان بي‌هيچ حصر و استثنا را حق مسلّم همگان می‌دانيم و بر آن پای می‌فشاريم. به نظر ما، آن چه گذشت همه از مصاديقِ بارزِ سركوبِ آزادی بيان است.ه

كانون نويسندگان ايران
17 آذر 1388

tisdag, november 24, 2009

پادرمیانی رئیس جمهور عراق

حکم اعدام شیرکو معارفی و حبیب الله لطفی لغو شد


• اتحادیه ی میهنی کردستان عراق از دیدار غیررسمی جلال طالبانی با آیت الله لاریجانی رئیس قوه ی قضائیه خبر داد ...

اخبار روز

دوشنبه ۲ آذر ۱٣٨٨ - ۲٣ نوامبر ۲۰۰۹

خبرگزاری دیدبان حقوق بشر کردستان: حکم اعدام شیرکو معارفی و حبیب الله لطیفی ملغی اعلام شد و پرونده آنان جهت دادرسی مجدد به یکی از شعب دیوان عالی کشور ارسال شده است. طی دیدار و نامه نگاری های آقای جلال طالبانی رئیس جمهور عراق فدرال با مسئولان جمهوری اسلامی و دیدار غیررسمی وی با آیت الله لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، دستور عفو و بخشودگی در خصوص حکم اعدام حبیب الله لطیفی و شیرکو معارفی صادر شد. یک منبع مطلع در دفتر اتحادیه میهنی کردستان عراق به خبرگزاری دیدبان حقوق بشر کردستان گفت پیشتر نیز رئیس جمهور عراق در خصوص لغو احکام فعالان کرد با مسئولان نظام از جمله آیت الله لاریجانی صحبت کرده بود که این بار نیز رئیس جمهور عراق در یک دیدار غیر رسمی و در فضای کاملا دوستانه با رئیس دستگاه قضایی در خصوص وضعیت حبیب اله لطیفی و شیرکو معارفی با آیت الله لاریجانی به گفتگو پرداخت که نتیجه این گفتگو ها عفو این دو متهم و لغو حکم اعدام آنها بوده است. لازم به یادآوری است که تا لحظه تنظیم این خبر هیچگونه خبری از سوی دستگاه قضایی در این خصوص منتشر نشده است.

onsdag, november 11, 2009


احسان فتاحیان اعدام شد

احسان فتاحیان، زندانی سیاسی عضو سازمان کومه له، صبح روز چهارشنبه در زندان سنندج اعدام شد. فعالین سیاسی اعدام احسان را آغاز موج تازه ای از اعدام ها در کردستان تلقی کرده اند. اعدام احسان فتاحیان در شرایطی صورت گرفت که بنابر گزاش ها، شهر سنندج ملتهب و معترض به این اعدام بود و زندانیان در چند شهر کردستان و آذربایجان غربی دست به اعتصاب غذا زده بودند. از روز گذشته نیروهای سرکوبگر در سطح شهر افزایش یافته و به کنترل راه های ورود و خروج شهر اقدام کردند. به گزارش سایت ره وا نیوز، برادر احسان در تماسی با آژانس خبری موکریان اعدام اعدام او را تایید کرده و گفته است صبح روز چهارشنبه حکم اعدام احسان اجرا و زندان نیز خبر اجرای حکم را به خانواده وی اعلام نموده است.

احسان فتاحیان سال گذشته در شهر کامیاران دستگیر و به اتهام محاربه از طریق اقدام علیه امنیت ملی کشور از سوی بابایی رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج به تحمل ۱۰ سال حبس در تبعید در شهرستان رامهرمز محکوم شد؛ دادستان عمومی و انقلاب کامیاران از جهت قِلُّت مجازات و آقای نصراله نصری به وکالت از احسان فتاحیان، تجدیدنظرخواهی نمودند که با توجه به تقاضای تشدید مجازات از طرف دادستان عمومی و انقلاب شهرستان کامیاران که مجازات تعیین شده را متناسب با شدت عمل ارتکابی ندانسته، دادگاه تجدید نظر مستنداً به تبصره ٣ ماده ۲۲ قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب و مواد ۱٨۶، ۱۹۰ و ۱۹۱ قانون مجازات اسلامی، با تشدید مجازات حبس در تبعید به مجازات اعدام، تقاضای تجدیدنظرخواهی وکیل وی نیز مردود اعلام نمود. هرگز از مرگ نهراسیده ام احسان فتاحیان از چند روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده و نامه ای را خطاب به مردم ایران منتشر کرده بود. متن آخرین نامه ی احسان فتاحیان چنین است: رنجنامه احسان فتاحیان، زندانی سیاسی در آستانه اعدام احسان فتاحیان زندانی سیاسی محکوم به اعدام در روز چهارشنبه اعدام خواهد شد نامبرده طی رنجنامه ای وضعیت خود را چنین شرح میدهد واپسین شعاع آفتاب شبانگاهی نشان دهنده ی راهی ست که خواهان در نوشتن آنم خش خش برگ ها زیر قدم هایم میگوید : بگذار تا فرو افتی آنگاه راه آزادی را باز خواهی یافت. هرگز از مرگ نهراسیده ام, حتی اکنون که آن را در قریب ترین فضا و صمیمانه ترین زمان , در کنار خویش حس میکنم. آن را میبویم و بازش میشناسم , چراکه آشنایی ست دیرینه به این ملت و سرزمین. نه با مرگ که با دلایل مرگ سر صحبت دارم , اکنون که " تاوان " دگردیسی یافته و به طلب حق و آزادی ترجمه اش نموده اند , آیا میتوان باکی از عاقبت و سرانجام داشت؟ " ما " ای که از سوی "آنان " به مرگ محکوم شده ایم در طلب یافتن روزنه ای به سوی یک جهان بهتر و عاری از حق کشی در تلاش بوده ایم , آیا آنان نیز به کرده ی خود واقف اند؟ در شهر کرمانشاه زندگی را آغاز کردم , آنجا که بزرگیش ورد زبان هم میهنانم است , آنجایی که مهد تمدن میهنم بوده است. قطور ذهن ام بدان سویم کشید که تبعیضی را و وضعیتی ناروا را بفهمم و از اعماق وجود درکش نمایم که گویای ستم بود , ستمی در حق من چنان فردی انسانی و در حق من چنان مجموعه ای انسانی , پیگیری چرایی ستم و رفع آن به هزاران فکرم راهبر شد , اما وااسفا که آنان چنان فضا را مسدود و حق طلبی را محجور و سرکوب کرده بودند که در داخل راهی نیافتم و ورای محدوده های تصنعی به مکانی دیگر و مامنی دیگر کوچیدم : " من پیشمرگه ی کومله شدم " , سودای یافتن خویش و هویتی که از آن محروم شده ام من را بدان سو کشاند. دور شدن از خواستگاه کودکی هرچند آزاردهنده و سخت بود اما هیچ گاه باعث انقطاع من از زادگاهم نشد. هراز گاهی به قصد تجدید دیدار و بازیابی خاطرات روانه ی خانه ی نخستین میگشتم , اما یک بار " آنان " دیدار را به کامم تلخ کردند , دستگیرم کردند و به قفسم انداختند. از همان آغاز و با پذیرایی انسان دوستانه ی دستگیر کنندگانم !! فهمیدم که همان سرنوشت تراژدیک و غمناک همراهان و رهروان این راه پررهرو به انتظار نشسته است : شکنجه , پرونده سازی , دادگاه سرسپرده و شدیدا تحت نفوذ , حکمی کاملا ناعادلانه و سیاسی , و در نهایت مرگ...... بگذارید خودمانی تر بگویم : پس از دستگیری در شهر کامیاران به تاریخ ۲۹/۴/٨۷ و پس از چند ساعت مهمان بودن در اداره ی اطلاعات آن شهر , در حالی که دستبند و چشمبندی قطور حرکت و دیدن را برایم ممنوع نموده بود , فردی که خود را معاون دادستان معرفی میکرد شروع به طرح یک سری پرسش بی ربط و مملو از اتهامات واهی نمود (لازم به ذکر است که هرگونه بازپرسی قضایی در محیطی غیر از محیط دادسرا و دادگاه طبق قانون مطلقا ممنوع است). بدین ترتیب اولین دور بازجویی های عدیده ام کلید خورد. همان شب به اداره ی اطلاعات استان کردستان در شهر سنندج منتقل شدم و سور واقعی را آنجا تجربه نمودند : سلولی کثیف با دستشویی نامطبوع و پتوهایی که احتمالا ده ها سال از ملاقاتشان با آب و پاکیزگی میگذشت! . از آن به بعد شب و روز دالان پایینی و اتاق های بازجویی با چاشنی کتک و شکنجه ی طاقت فرسا , به تسلسلی پایان ناپذیر و سه ماهه تبدیل شد. بازجویان محترم در جهت ارتقای منزلت شغلی خویش و در سودای چند پشیزی ناچیز و بی ارزش , در این سه ماه به طرح اتهاماتی عجیب و غریب میپرداختند که خود بهتر از هرکس به کذب بودن آنها ایمان داشتند. علی رغم آزمودن تمامی روش ها و در عملیاتی مسلحانه شرکت نموده بودم , اتهاماتی که در بسیار در اثبات آن کوشیدند. تنها موارد اثباتی عضویت در کومله و تبلیغ علیه نظام بود که بهترین گواه در یگانه بودن اتهامات رای دادگاه بدوی است , شعبه ی اول دادگاه انقلاب اسلامی سنندج حکم به ۱۰ سال حبس توام با تبعید به زندان رامهرمز داد. ساختار اداری و سیاسی ایران همیشه دچار آفت تمرکز گرایی بوده است اما در این یکی نمونه که به ظاهر قصد تمرکز زدایی از امر قضا را داشتند. به تازگی اختیار و صلاحیت تجدید نظر در احکام متهمین سیاسی را در بالاترین سطح – حتی اعدام – از دیوان عالی گرفته و به محاکم تجدید نظر استان سپرده اند , با اعتراض دادستان کامیاران به حکم بدوی و در نهایت تعجب و برخلاف قوانین موضوعه و داخلی خود ایران , شعبه ی چهارم دادگاه تجدید نظر استان کوردستان حکم ۱۰ سال زندان را به اعدام تبدیل نمود. بر پایه ی ماده ۲۵٨ قانون آیین دادرسی کیفری محاکم تجدید نظر تنها در صورتی مجاز به تشدید حکم بدوی میباشند که حکم صادره از حداقل مجازات مقرر در قانون کمتر باشد. بر طبق کیفر خواست دادستان ئ اتهام وارده _ یعنی محاربه(دشمنی با خدا) – حداقل حکم در این مورد یک سال است حال خود فاصله ی ۱۰ سال توام با تبعید را با این حداقل مقایسه کنیدتا پی به غیر قانونی, غیر حقوقی و سیاسی بودن حکم اعدام ببرید. البته ناگفته نماند که مدتی کوتاه پیش از تبدیل حکم, مجددا" از زندان مرکزی سنندج به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل و در آنجا از من خواسته شد طی یک مصاحبه ویدیوئی به اعمالی ناکرده اقرار و کلمات و جملاتی در رد افکار خویش برزبان آورم . علی رغم فشارها ی شدید, من حاضر به قبول خواسته نامشروع آنان نشدم و آنها نیز صراحتا" گفتند حکمم را به اعدام تبدیل خواهند نمود, که خیلی زود به عهد خویش وفا کردن و سرسپردگی دادگاه را به مراجع امنیتی و غیر قضایی اثبات نمودن. پس آیا انسان می تواند بر آنان خرده ای بگیرد؟! قاضی سوگند خورده که همه جا, در هر زمان و در قبال هر فرد و موضوعی بی طرف مانده و صرفا" از دریچه ی حقوق و قانون به جهان بنگرد, که امین قاضی این سرزمین به قهقرا رفته می تواند ادعا نماید که سوگند را نشکسته و بی طرف و عادل باقی مانده است؟ به زعم بنده چنین قضاتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسند. هنگامی که کل سیستم های قضایی ایران به اشاره یک بازجوی بی دانش و عاری از هرگونه سواد حقوقی , دستور بازداشت, محاکمه, محبوس نمودن و مرگ افراد را اجرا می نماید, آیا می توان بر یک یا چند قاضی خرده پای یک استان همیشه تحت ستم و تبعیض خرده گرفت؟ آری, خانه از پای بست ویران است...... حال علی رغم این که در آخرین ملاقاتم در داخل زندان با دادستان صادر کننده کیفر خواست, وی به غیر قانونی بودن اجرای حکم در هنگامه ی اکنون اذعان داشت, اما برای دومین بار قصد اجرای حکم را دارند. نا گفته پیداست که اینچنین پافشاری کردن بر اجرای حکم به هر نحو ممکن , نتیجه ی فشارهای محافل امنیتی و سیاسی خارج از قوه ی قضائیه است . افراد عضو این محافل تنها از زاویه ی فیش حقوقی و اغراض و نیات سیاسی خویش به موضوع مرگ و زندگییک زندانی سیاسی می نگرند, برای آنان ورای اهداف غیر مشروع خویش هیچگونه " مسئله " ای قابل طرح و تصور نیست, حتی اگر اولین حق همزاد بشر یعنی حق حیات باشد. اسناد جهانی و بین المللی پیشکش, آنان حتی قوانین و الزامات داخلی خود را نیز هیچ و بیهوده می انگارند. اما سخن آخر: اگر به گمان زورورزان و حاکمان, مرگ من موجب حذف مسئله ای به نام مسئله کردستان خواهد شد باید گفت زهی خیال باطل . نه مردن من و نه هزاران چون من مرهمی بر این درد بی درمان نخواهد بود و چه بسا آتش آنرا شعله ورتر خواهد نمود. بی گمان " هر مرگ اشارتی است به حیاتی دیگر".

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
احسان فتاحیان زندان
مرکزی سنندج
۱۷/٨/۱٣٨٨