fredag, februari 29, 2008

پیام کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
به شرکت کنندگان در آکسیون اعتراضی بروکسل!
ر
حضار محترم و دوستان گرامی!ر

قبل از هرچیزی خود را موظف به تشکر و قدردانی از شما جهت قبول فراخوان کانون جهت شرکت در مراسم آکسیون اعتراضی آن نسبت به جنایات رژیم شوونیستی – مذهبی ایران علیه ملت تورکمن میدانیم!
ر
با اینکه ایران کشور اقلیتها بوده و هیچ ملتی در آن در اکثریت نیست، اما اقلیتی حاکم بر دیگر اقلیتها که در اصل اکثریت مردم ایران را تشکیل میدهند، بر آن حکم میرانند. نمایندگان سیاسی این اقلیت حاکم، زمانی بنام رژیم سلطنتی موروثی پهلویها و زمانی دیگر بنام رژیم سلطنتی غیر موروثی فقهای شیعه، بند از گرده این اقلیت کشیده و در استحاله اکثریت بزرگی از مردم ایران در اقلیت حاکم از هیچ هزینه مالی و از ارتکاب هیچ جنایتی خودداری نورزیده اند!ر
اگر حکومتهای شوونیستی وقت ایران در راه غارت منابع ملی کشور و تحمیل ایدئولوژیها و سیاستهای منحط و ارتجاعی خویش و برای تحکیم حاکمیت خود با اعمال استبدادی قرون وسطائی و توتالیتر، حتی حقوق شهروندی ملت حاکم را نیز زیر پا گذاشته اند، اما در میان ملتهای تحت ستم، با ارتکاب جنایتی هولناکتر و وسیعتر، هم حقوق شهروندی و هم حقوق ملی آنها را پایمال ساخته و تبعیضی همه جانبه در حق آنها نسبت به ملت حاکم اعمال کرده اند. رژیم تئوکراتیک و شوونیستی حاکم، زبان مادری تمامی اقلیتهای ملی را به بند کشانیده و گنوسیسم فرهنگی بی سابقه ای را در حق آنها اعمال و هویت ملی آنها را انکار و حق زیستن بنابه طبیعت خویش را از انها سلب و با عدم تحمل کوچکترین مظاهر فرهنگی و ملی این ملتها، آنها را به لبه پرتگاه هستی و یا نیستی ملی کشانیده است.ر
رژیم اسلامی ایران به نیابت از طرف اقلیت حاکم، در اعمال ستم ملی تمامی رژیمهای شوونیستی و نژاد پرست از نوع خود را در تاریخ پشت سر گذاشته و حتی از رژیم اپارتاید آفریقای جنوبی که در اوج اعمال آپارتاید نیز هفت زبان و گویش برسمیت شناخته شده در آن وجود داشت، پیشی گرفته و در ارتکاب جنایت ملت کشی در میان اقلیتهای ملی خونین ترین کارنامه را از خود برجای گذاشته است!ر

حضار محترم و دوستان گرامی!
ر

اقدامات مستبدانه و شوونیستی رژیم اسلامی در حق ملت تورکمن در تورکمنستان جنوبی بسیار فاجعه بارتر از انستکه در تصور یک انسان بگنجد. در اولین سال انقلاب اسلامی، این رژیم با لشکر کشی گسترده به تورکمنستان جنوبی، دو بار جنایتی جنگی علیه شهروندان تورکمن ایران مرتکب گردیده و با آدم ربائی و ترور رهبران ملی این ملت، سرآغاز قتلهای زنجیره ای را در ایران اعلان داشته و از لحظه تسلط خونین خود بر این ملت، آنی از اعمال عقب مانده ترین و وحشی ترین نوع سیاست شوونیستی غفلت نورزیده و گنوسیسم فرهنگی علیه ملت تورکمن را تا حد منع آنها حتی در نامگذاری فرزندان خود بنامهای تورکمنی بنابه هویت ملی وزبانی خود رسانیده است!
ر
رودر رو قرار دادن ملت تورکمن با ساکنان غیر بومی تورکمنستان جنوبی تعدیل مسئله ملی این ملت به مسئله اختلاف مذهبی بین شیعه و سنی از رئوس اصلی رژیم اسلامی در این منطقه میباشد. رژیم اسلامی در تعقیب این سیاست ضد ملی خود، سیلی ازمهاجران سیستانی را به منطقه سرازیر ساخته و با قائل شدن امتیازات ویژه به آنها در تغییر تناسب جمعیت تورکمنستان جنوبی بنفع غیر بومیها تلاش میورزد و با تقسیم تورکمنستان جنوبی بین استانهای گلستان و خراسان شمالی از ابراز وجود سیاسی واحد این ملت ممانعت بعمل میاورد و با واگذاری بهترین و بزرگترین مراتع سنتی تورکمنها به غیر بومیها در جهت ایجاد نفاق ملی بین اقلیتها و اقوام ساکن غیر تورکمن با تورکمنها و ایجاد تشنج در منطقه می کوشد و با ایجاد مراکز شیعه سازی تعدد در تلاشی ضد دینی برای شیعه ساختن مردم سنی مذهب تورکمن از طریق رشوه و تطمیع و یا واگذاری شغل و مناصب و پست های دولتی می کوشد!ر
تبعیض ملی علیه ملت تورکمن، حتی به مسئله صید و صیادی از دریای خزر نیز تعمیم یافته است. اگر صیادان استانهای گیلان و مازندران در امر صید در دریای خزر کاملاً آزاد گذاشته شده اند، در تورکمنستان جنوبی صیادان تورکمن در تمامی فصول سال کاملاً از صید در دریای خزر منع شده اند و خود مبدل به میدانی برای زورآزمائی رژیم با ملت تورکمن برای ارعاب و سرکوب مستمر آن و به کشتار جوانان تورکمن شده است!ر
مأموران حراست رژیم در سواحل مشرف به تورکمنستان جنوبی دریای خزر، در اجرای این سیاست ضد انسانی و تبعیض آمیز رژیم هر روز جنایتی تازه می آفرینند که آخرین نمونه آن قتل فجیع حسام الدین خدیور در تارخ 28 دسامبر 2007 بدست مأموران حراست شیلات رژیم بوده است که طبق معمول، اینبار نیز عاملین این جنایت از هرگونه تبعیت قانونی در امان می مانند. بدنبال این حادثه، اعتراض مردم تورکمن به این جنایات مکرر مأموران حراست رژیم و کشتار بی محابای صیادان فقیر و جوان تورکمن، بشدت از طرف مأموران انتظامی و امنیتی رژیم سرکوب و با اعمال حکومت نظامی اعلان نشده ای در این منطقه اقدام به دستگیری بیش از 300 نفر از مردم تورکمن کرده اند. تعدادی از دستگیر شدگان به زندانهای شهرستان گرگان و به زندان مخوف اوین منتقل شده و تعدادی دیگر نیز بدون هرگونه محاکمه ای به مناطق بد آب و هوای جنوبی کشور بویژه به شهر زاهدان تبعید شده اند.مأ مورین حراست شیلات رژیم به این همه سرکوبیها و جنایات خود اکتفا نکرده و در کمال وقاحت در فورال 2008 باز صیاد جوان دیگری بنام سخید کٌررا نیز با شلیک گلوله از ناحیه کتف بشدت مجروح و وی را بحالت نیمه فلج در آورده اند. اکنون طبق آخرین خبر واصله حال دو تن از صیادان دستگیر و زندانی شده تورکمن بنامهای حاجی امان خدیور و جمشید آذرپور بشدت وخیم میباشد و مسئولین زندانهای رژیم اسلامی به آنها اجازه انتقال به هیچ بیمارستانی را نداده اند!ر

ما شرکت کنندگان در اکسیون اعتراضی در مقابل پارلمان اتحادیه اروپا در شهر بروکسل کشور بلژیک قطعنامه زیر را در رابطه با جنایات مآموران حراست رژیم اسلامی در حق صیادان تورکمن را مورد تأئید قرار داده و اعلام میداریم که :ر

ر1- آمرین و عاملین کشتار صیادان تورکمن باید محاکمه و مجازات گردند!ر
ر
ر2- تمامی صیادان تورکمن و دیگر زندانیان تورکمن از زندانهای رژیم باید بدون قید و شرط آزاد و حکم تبعید صیادان تبعید شده به جنوب کشور باید لغو گردد!ر

ر3- به خانواده های صیادان کشته شده بدست مأموران حراست شیلات رژیم، باید غرامت مالی پرداخت شود!ر

ر4- تبعیض ملی در صید ماهی بین صیادان استانهای گیلان و مازندران با صیادان تورکمن که در تمامی فصول سال از صید در دریای خزر بشدت منع شده اند، باید ملغی گردد!ر

ر5- سندیکای صیادان پایه دام و انواع دیگر تشکلهای صیادی، باید ایجاد و برسمیت شناخته شوند!ر

ر6- حراست از دریا در فصول غیر مجاز صید، باید به خود سندیکای صیادان در ارتباط با اداره حفظ محیط زیست و نه به جلادان مسلح رژیم سپرده شود!ر
ر
ر7- حالت اضطراری و امنیتی برقرار شده در منطقه ساحلی تورکمن نشین دریای خزر فوراً باید لغو گردد!ر

tisdag, februari 26, 2008

Profossor G.Sabri-Tabrizi
Dunya Azebaijanlarinin Congressinin Sadri
v
v Sayin Türkmen Medeni-siyasi
v
Ocaghinin görevlileri
v
Avropa parlementosunun önündeki
aksiyani, Sayin Profossor G.Sabri-Tabrizi, Dunya Azebaijanlarinin Congressinin Sadri desteklemishdir. Onun yazdigini size gönderirem: Hormetli Aksiya istirakcilari: Cox isterdim sizle beraber bu muhim Aksiyada istirak edem.Sizlere Dunya Azerbaijan Congrssinin semimi salamlarini yetirir ve bu mugeddes yolda ugurlar arzu edirem.

söndag, februari 24, 2008


دعوت به اکسیون اعتراضی

علیه رژیم شوونیستی – مذهبی ایران که بطور سیستماتیک در پایمال ساختن حقوق شهروندی و ملی ملت تورکمن در تورکمنستان جنوبی و دیگرملتهای تحت ستم در ایران لحظه ای را ازدست نداده است، شرکت نمائید!
ر

محل برگزاری:ر

روز جمعه 2008-02-29
ساعت 13-15 بعد ازظهر

« Schuman Plan» wetstraat 175, 1000 brussel
جهت اطلاعات بیشتر میتوانید با شماره تلفن های زیر تماس بگیرید.ر

+46(0)کانون 762879565
+32487169087تورکمن قیز
E.mail: kanoon6@hotmail.com

lördag, februari 23, 2008

فراخوان کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران

به شرکت در اکسیون اعتراضی!ر

دوستان و نیروهای مترقی و دمکراتیک ایران!ر

رژیم شوونیستی – مذهبی ایران، در استمرار سیاست سیستماتیک خود در پایمال ساختن حقوق شهروندی و ملی ملت تورکمن در تورکمنستان جنوبی و به هیچ انگاشتن حیثیت و هستی انسانها در این منطقه در تاریخ 7 دی ماه 1386 در تداوم جنایت خود علیه صیادان تورکمن، دست به جنایت دیگری زده و باز داس مرگ دژخیمان آن زندگی صیاد جوانی را درو و صیاد دیگری را به شدت مجروح میسازد. دراعتراض مردم تورکمن به این جنایات بلاانقطاع نیروهای مسلح رژیم و مسؤنیت همیشگی عامران و عاملان این جنایات از پیگرد و مجازات قانونی، رژیم اسلامی وضعیت اضطراری در منطقه شهرستان بندر تورکمن برقرار کرده و اقدام به دست گیری بیش از 300 نفر ازمردم بیگناه منطقه که در میان آنها زنان و پیرمردان نیز به چشم می خورند، کرده است. تاکنون تعدادی از این دستگیر شدگان به زندانهای شهرستان گرگان و اوین منتقل گردیده و تعدادی از آنها تهدید به صدور حکم اعدام از طرف بی دادگاههای رژیم اسلامی شده و تعدادی دیگر نیز بدون هیچگونه محاکمه ای به مناطق بد آب و هوای جنوبی کشور تبعید شده اند!ر
اما، با تمامی این سرکوبیها و کشتارها باز نیز کینه حیوانی رژیم نسبت به اقلیت ملی تورکمن ارضاء نشده و در تاریخ 19 بهمن سال 1386 صیاد جوان دیگری را بقصد کشت مورد تیراندازی نیروهای حراست خود قرار داده و وی را نیز بشدت مجروح ساخته اند و پیگرد و دست گیریها نیز بدنبال این جنایت بعد گسترده ای یافته و حالت اضطراری نیز در منطقه تشدید گردیده است!ر

دوستان گرامی و نیروهای مترقی و دمکراتیک ایران!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران از تمامی آزادیخواهان و مخالفان جنایت علیه بشریت و نقض خشن حقوق شهروندی و ملی ملتهای تحت ستم در ایران تقاضا میکند که برای مهار زدن به این جنایات آشکار رژیم در حق ملت تورکمن به افشای آن در برابر وجدانهای آزاده جهانیان و تحت فشار گذاشتن رژیم اسلامی از طریق مجامع بین المللی برای قطع این ملت کشی در ایران با اکسیون اعتراضی آن که درروز جمعه تاریخ 2008-02-29 و از ساعت 13 – 15 در مقابل مقر کمیساریای عالی پارلمان اتحادیه اروپا در شهر بروکسل بلژیک برپا میگردد بپیوندند و همبستگی ملی خود در مبارزه با جنایات رژیم استبدادی و تئوکراتیک و ضد ملی در حق هر یک از ملتهای تشکیل دهنده ایران را در انزار جهانیان اعلام بدارند!ر

با تشکر قبلی :ر
کمیته کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن – اروپا
2008-02-23

torsdag, februari 21, 2008

انه دیل

منصور طبری
http://www.turkmenstudents.com/modules/smartsection/item.php?itemid=283

قولاق قویونگ قارداشلار اویلانینگ بو سؤزلره
تورکمن دیلی قالیپ دوور یاش دولسون بو گؤزلره
تأزه تأزه سؤزلری آیری دیلدن قوشدیلار
تورکمن دیلین کیچلدیب اوز دیلیندن گچدیلر
شاهیر دییپ قوشدوق بیز قوشغی لاری یورکدن
اما اونونگ گویجی یوق بیرجه دوگوم چورکدن
اوگرتملی یاشلارا انه آتا اؤیونده
یؤریتمک لیک بو دیلی شاهیر لاریینگ بوینوندا
آتی قالدی چاپغی دا سازی قالدی تویلاردا
قالماسین تورکمن دیلی چؤلده قالان اؤیلرده
بیر ایکی نی بیلمه سه یک دو دییپ سانایار
اؤز دیلیندن ال چکیپ آیری دیله یانایار
انه سینه مامانی دیر پاپانگ چاغاسی
اجکه سی عمه دیر عمو بولدی آغاسی
دایزاسی دا قالمادی اوز پاینیگ ایزیندان
دایزاسی خاله بولدی آرتدیریپ دیر پوزوندان
ساللانچاغا تاب دییپ سوو یرینه آب ایچیار
بیر قاپی یاپیق بولسا باز ادرین دییپ آچیار
میوه لر قاچدی دیلدن باغ و بوستان دیلینگدن

= = = = = = =

ارمیت بولدی گلابی دیلینگ گیتدی الینگدن
ماه آیدان آوادان آفتاب گوندن یاغتی راق
صندلی گیرسه دیله اوتورغیچ دان باغتلی راق
تورکمن قیز گلین بولسا عروس بولدی دییدیلر
هوروز دیلدن قاچاندا خروس بولدی دییدیلر
آیاسینا کف دییپ قوشارینا مچ دییار
اوگجه سی ده پاشنه دیر یوق یرینه نچ دییار
تورکمن قیزلار ییگیت لار پارسچا گورلاب قووانیار
پارس دیلینی اولالدیپ اؤز دیلیندن اوتانیار
پارسینگ دیلی میللی دیل سؤزلمگی سوویجی دیر
انه دیلین اونوتماق تورکمن دیله ایجی دیر
سرحددن آشیپ گیتسنگ اوروسچا گیرر دیلینگه
تورکمن صحرانگ ایچینده پارسچا گیرر دیلینگه
پارس لار بیزه دوغان دیر آغیز آلالیق بولماسین
تورکمن دیلی نامیس دیر نامیسی میز اؤلمه سین
تورکمن سنت دأبینی حرمت بیلن ساقلایلینگ
ایلایتادا دیلینی حور اتمانی ساقلایلینگ
«تورکمن اوغلی» اوتانماز انه دیلینگ سؤزینه
انه دیلین بیلمه یأن قارا چکسین یوزینه

شماره 29-30 نشریه دانشجویی صبح صحرا ، دانشجویان ترکمن دانشگاه تهران

زبان ترکمنی در حال نابود شدن است

این خبر را در سایت ترکمنصحرا دیدم و از رادیو ترکمنصحرا شنیدم . متاسفانه هم اینک فارسی نوشتن من نشان از نابودی زبان ترکمنی دارد ، اما هنوز امید هایی باقی است . زیرا به رغم اینکه در نوشتن ترکمنی مشکل داریم اما ترکمنی را میفهمیم و صحبت میکنیم
همراه و همگام با سیاست فارسیزه کردن اینک میتوان فهمید چرا برخی افراد به طور مشکوک توام با نوروز مراسم هفت سین و سیزده بدر و برای ایام محرم عزاداری را تبلیغ میکنند . رژیم از تمامی جهات ملت ما را هدف قرار داده از اقتصاد گرفته تا زبان ، فرهنگ و مذهب و این هیچ معنایی جزء یکسان سازی در جهت یک ملت ، یک زبان و یک مذهب ندارد
رژیم در داخل از تمامی ابزارهای لازم برخوردار است و ما حتی از حمایت کشور همزبان خود ترکمنستان نیز برخوردار نیستیم . پس تنها راه باقی مانده مسئولیت پذیری ملت ترکمنستان ایران و سازمانهای سیاسی ترکمن است . در هلند به لهجه های سورانی و کرمانجی که دو لهجه کردی میباشند برنامه های رادیویی اجرا میشود . و این به غیر از برنامه های رادیو فرانسه و صدای آمریکا و.... است . در مقابل زبان ترکمنی که زبان ده میلیون انسان است فقط در رادیو آزادی و آنهم عمدتآ برای ترکمنستان برنامه دارد . ما نتوانستیم حتی یک ساعت برنامه برای ده میلیون انسان از دولت آلمان یا سوئد در خواست کنیم . که به یقین اگر درخواست میشد بی جواب و بی نتیجه نمیماند . از نظر ماهواره ای هم برنامه نداریم . در حال حاضر تنها فرصت و امکان برای ما سایت یوتویوب است . که متخصصین زبان ترکمنی و حتی تاریخ دان ها میتوانند برنامه های آموزشی خود را در این سایت قرار دهند . اما این هم یک مشکل دارد و آن فیلتر شدن این سایت در ایران است . یک روش دیگر اتخاذ سیاست واحد توسط وبسایت ها و وبلاگ های ترکمنی در جهت استفاده از لغات ترکمنی تا جای ممکن است . به عنوان مثال : شنبه یک لغت عربی است و فارسها با اضافه کردن اعداد فارسی برای خود روزهای هفته را ساخته اند . متاسفانه در ترکمنستان هم بدون تغییر اعداد به ترکمنی دقیقآ از روزهای هفته به فارسی یاد میشود . و کسی هم نیست معترض شود ! همانطوری که گفتم با وضعیت موجود حس مسئولیت پذیری لازم است و نگوئیم این حرکت کوچک است و یا بزرگ ، اگر حرکتی کوچک است دقت کرده و فراموش نکنیم و اگر حرکتی بزرگ است همت کنیم

چهارده اسفند 1385
الپ ارسلان

International Year of Languages
v
to be launched at UNESCO

International Mother Language Day, celebrated on 21 February every year since 2000, will also mark this year the start of the International Year of Languages proclaimed by the United Nations General Assembly, which has entrusted its coordination to UNESCO.
“Far from being a field reserved for analysis by specialists, languages lie at the heart of all social, economic and cultural life. That is the meaning of the slogan launched by UNESCO for the International Year of Languages: Languages matter!” said UNESCO’s Director-General Koïchiro Matsuura in his special message for International Mother Language Day. Vital carriers of the identity of groups and individuals, languages are not all treated as equals. It is estimated that more than 50% of some 6,700 languages spoken in the world are threatened with extinction in the long term, and on the average of every two weeks, a language ceases to be spoken. According to experts, 96% of languages are spoken by only 4% of the population. This year, the Day will place special emphasis on international standard-setting instruments related to multilingualism. A seminar, organized jointly with the Council of Europe, will be held at UNESCO Headquarters on 21 February. Legal instruments such as the European Charter for Regional or Minority Languages and the 2003 Convention for the Safeguarding of the Intangible Cultural Heritage will be examined. Linguistic policies put into effect on the African continent or in countries like Hungary and Paraguay are also on the agenda for discussion. UNESCO proclaimed 21 February International Mother Language Day to stress the importance of linguistic diversity and promote the use of mother languages.

tisdag, februari 19, 2008

آنها چگونه موفـق شدند؟
ر
ر(نگاهی به نخستین کنگره بزرگ سـران تورکمن در سال 1924 و
مقایسه آن با موقعیت کنونی جنبش ملی- دموکراتیک ملت تورکمن)
ر

این روزها برخی ازپیشروان جنبش آزادی بخش ملت تورکمن در گفتار و نوشتار خویش نسبت به پراکندگی نیروهای سیاسی ابراز نگرانی کرده و پیشنهادهای مختلف و متعددی را از سر دلسوزی در راستای اتحاد و انسجام تورکمنها ارائه می دهند که در جای خود قابل تقدیر است. ولی آنان به نکته بسار مهمی که می بایست روی آن تأکید کنند، کم بها قائل می شوند و آن همانا اتحاد ملی بر پایه روح ملی است. چرا که تا هنگامی روح ملی در میان پیشروان سیاسی رشد نکند، باز هم افتادن در دام صیادان دام گستر گروههای سیاسی- غیر تورکمن منتفی نیست.ر

من برای اثبات این فکرم مثالی را از تاریخ مبارزات ملت تورکمن می آورم:ر

هنگامی که قشون سرتا پا مسلح رژیم تهران در سالی 1303/1924 آماده سرکوبی قیام خودمختاری طلبی و جمهوری خواهی تورکمنها بسرکردگی عثمان آخون می شود، با تدبیر و سیاست رهبران جنبش، کنگره/ قورولتای ریش سفیدان و سران طایفه های گوناگون فراخوانده می شود و در تاریخ بیستم ماه می 1924/ سی ام اردیبهشت
1303 در روستای اومچلی نخستین کنگره بزرگ سران تورکمن تشکیل و تصامیم بسیار مهمی اتخاذ گردید، از آن جمله:ر

ر1- درسرزمین تورکمن/ تورکمنستان نظام جمهوری اعلام شد
ر2- به اولتیماتوم تهران مبنی بر تسلیم و خلع سلاح با قاطعیت جواب رد داده شد
ر3- به اتفاق آرا، عثمان آخون بعنوان نخستین رئیس جمهور ترکمنستان ایران انتخاب شد

جنبش بزرگ و مردمی ما در آن مقطع بعلت کمبود سلاح، تلاش رژیم در افکندن تخم نفاق در بین سران و از همه مهم تر عدم کمک و پشتیبانی نخستین دولت سوسیالیستی جهان یعنی اتحاد شوروی که ادعای حمایت از جنبشهای آزادی بخش را داشت، با شکست روبرو شد ولی چیزی که که مسلم است این است که سران انقلابیون در آن برهه حساس از مبارزات ملی توانستند به اتفاق آرا توانستند کنگره بزرگ ملی را تشکیل داده تصامیم مهمی را اخذ کنند.
ر
آیا نیروهای مبارز در شرایط کنونی که از امکانات مالی نسبتا مناسب و امکانات تکنیکی مدرن نظیر انترنت و غیره هستند، توانستند کاری که آن بزرگان در حدود 85 سال پیش انجام دادند را انجام دهند؟ واقعیت به این پاسخ جواب "نه" می دهد. چرا؟

ر1- چرا اتحاد و انسجام نیروهای تورکمن عملی نمی شود؟
ر2- چرا ما نمی توانیم زیر یا پرچم واحد و سازمان سیاسی ملی خودمان منسجم شویم؟

ر3- اصلا چرا ما نمی توانیم یک حزب یا تشکل مستقلی را تشکیل دهیم؟

ر4- اگر قادر به تشکیل یک تشکل قوی نیستیم چرا تشکلی را که از خون جوانان وسران جنبش سالهای 1357 گلگون شده است و با نام "کانون فرهنگی- سیاسی" سابقه درخشان مبارزاتی از خود برجای گذاشته است را حفظ و پاسداری نمی کنیم.ر

ادعا می شود که "کانون" ساخته و پرداخته "فدایئان" است و متعلق آن برهه است، برخی دیگر به "کانون" عناوینی چون "مرحوم بزرگوار" و غیره داده سعی در نفی ارزش و روح ملی آن می شوند. در حالیکه برخی از بنیانگذاران کانون در بین ما هنوز زنده هستند می توانند شهادت بدهند که چگونه این تشکل از بطن ملت تورکمن جوشیده و شکوفان گشت، آنان می توانند شهادت بدهند که چگونه "فدایئان" در لوث و توخالی کردن این تشکل ملی برآمدند.ر
و اما...ر

برگردیم به سئوال اصلی این بحث:ر

رهبران قیام ملی در 85 سال پیش همانند برخی از لیدرهای کنونی ناف شان را با تیغ سازمانهای سراسری نبریده، به دم آنها مبدل نشدند. آنها مردانی سترگ با روحیه ملی بودند که تنها راه رسیدن به آرمانهای ملی را در پتانسیل واقعا موجود در بطن جامعه تورکمن جستند، آنان به وعده و وعیدهای دشمن و دشنمان دوست نما وقعی ننهادند و بهمین خاطر با سربلندی مبارزه کردند و مردانه شکست خوردند. اما آنانی که امروزه داعیه رهبری جنبش ملی ملت تورکمن را یدک می کشند هنوز هم با طناب گروههای سیاسی سراسری(بخوان فارسی) به چاه می روند که هم جان خویش و هم سرنوشت ملتمان را به مخاطره می اندازند. که به نظر من دیگر باید به این پروسسه مطلقا پایان داد.ر
منظور از روحیه ملی چیست؟
اگر رهبران کنونی که بار سنگین مسئولیت خطیر سرنوشت ملت تورکمن را بردوش می کشند نتوانند با الهام از شرایط موجود و امکانات ملت تورکمن خواسته ها را تنظیم و تدوین کنند، همانند سال 1358 ممکن است به دام تکروی ها و افراطی گری بیافتند- که در بوجود آمدن آن اوضاع حاد البته کم تجربگی رهبران و توصیه های تهران نشین گروه "فدایی" نقش و رل بزرگی ایفا کرد. به همین سبب امروز با درایت و هوشیاری بیش از بیش در تدوین برنامه های ملی سازمانی و تشکل سیاسی همت گماشت و تحلیل دقیق از شرایط مشخص را نیاید فراموش کرد.ر
رهبری که با روحیه ملی آموزش دیده باشد هیچ وقت منافع ملت خویش را فدای این و یا آن جریان سراسری نخواهد کرد. روح ملی در بطن ملت ما، در تجربیات سیاسی ما و در تاریخ، ادبیات، موسیقی و آداب وسنن ملی مان نهفته است. با آموختن و کاربست این گنج پربهاست که می توان روح ملی را صیقل داد همانند پولاد آبدیده شد و به آرمانهای والای ملتمان وفادار ماند.ر
بیش از این سخن را اطاله نمی دهم.ر
به امید پیروزی و بهروزی ملت تورکمن
آقمیرات گورگنلی
پراگ. 19 فوریه 2008

måndag, februari 18, 2008

حالقمیزینگ تاریخی ایسلگی
ر
اؤز گۆیجۆنده قالیار!ر

« یأ آلاریس، یأ اؤلریس آخری خودمختار بولاریس!»
« اوقـوو گرک، حاط گرک تۆرکمنچه مکتب گرک!»


بو تورکمن حالقی نینگ 1357- نجی یئلدا بۆتین صأحرأمیزی لرزانه گتیرن شیغارلاری نینگ نای باشیسدی. شوندا عمومان حالقیمیزینگ اؤنگده باریجی، گینگ دۆشۆنجه لی انسانلاری، یئللار بویی مأمدرضاشانینگ دؤورینده ادیلن بار ظولوما غارشی شئیله عادالاتلی ایده یأنی اؤنگه سۆرپدیلر:
ر


"مدنی و سیاسی اوجاغینگ" شول باشدا یایرادان بیلدیریشلریندن
حالقیمیزینگ ملی- تاریخی ایسلگرینی دولی بیان ادیأن ایده یالار اؤنگه سۆرۆیلیأنچأ، آرا آتیلان بو تاریخی ایسلگی هنیزم اؤز گۆیجونده قالیار.
ر

آقمیرات گۆرگنلی

lördag, februari 16, 2008

Bildiriş


Bazar guni Awropa wagty bilen sagat 16, Turkiyede 17, Iranda 17:30-da Azatlyk radiosynyn Turkkmen dilindaki gepleshiklerinde "Bir Turkmen Bir Ykbal" Turkmensahraly 4 shehid barada 1 sagatlyk gepleshik beriljak.

fredag, februari 15, 2008

گرامی باد بیست و ششم بهمنماه، بیست و نهمین سالگرد
ر
بنیانگذاری، کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران!ر

ر
ر26 بهمنماه سال 1357، نقطه عطفی بزرگ در تاریخ جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن است. در این روز بود که مبارزین و روشنفکران تورکمن، برای اولین بار در تاریخ مبارزاتی ملت خویش، سازمان انقلابی و ملی خود، یعنی کانون فرهنگی و سیاسی را بنیان گذاشتند!ر
کانون که از دل توده ها برخواسته و در اوج شور انقلابی مردم بنیانگذاری شده بود، به اعتبار پشتوانه توده ای عظیم و اهداف و روشن و انقلابی خود، از بدو تأسیس خود، به سازمان سراسری تورکمنستان ایران تبدیل شده و قدرت سیاسی در منطقه را در دست گرفت. این برای نخستین بار بود که یک سازمان سیاسی، در راستای اهداف مشخص خویش، از طریق شوراهای مردمی و سایر تشکلهای توده ای بهمراه ستاد مرکزی شوراهای تورکمنصحرا، در تورکمنستان ایران اعمال حاکمیت کرده و چون سازمانی توده ای و فراگیر تمامی نیروهای مبارز و روشنفکر تورکمن را در جهت برآوردن ارمان دیرینه ملت خویش نمایندگی میکرد!ر
طبیعی استکه هر حرکتی، بویژه حرکتی بدون هیچگونه پشتوانه تجربی و با جوانی و عدم پختگی خود با حداقل توشه فکری و تئوریک، بر خلاف نیت خیر خواهانه و عدالت پژوهانه خود و با تمامی صداقت انسانی خود و علیرغم بزرگترین دستاوردهای خود، نمیتواند بری از لغزش و اشتباه باشد. درآن شرایط اگر گذشته و تاریخ جنبش ملی تورکمن از نظر روشنفکران و مبارزین آن بطور کاملاً سیستماتیک و اگاهانه از طرف احزاب به اصطلاح سراسری و تاریخ نویسان دوران رژیم سلطنتی پنهان نگاه داشته نمیشد، مسلماً بنیانگذاران کانون و رهبران ملی آن در هدایت حرکتی که نفس وجودی آنرا اعاده حقوق ملی و شهروندی ملتی تحت ستم تشکیل میداد، یک نیروی چپ با مضمونی و خط و مشی طبقاتی و تمرکزگرا را با خود شریک نمیساختند و همان پیوند غیر اصولی و مکانیکی سابق طی سالهای 1332-1320 با جنبش باصطلاح سراسری را با تعویض حزب توده با سازمان چریکهای فدائیف تکرار نمیگردید! این امر نه تنها موجب تحلیل تدریجی خصلت ملی و دمکراتیک جنبش تورکمنها را بنفع گرایشات طبقاتی و انقلابی آن و قبضه سرنوشت این جنبش در دست یک نیروی غیر و سوسیال – شوونیستی را فراهم آورده بود، بلکه در روند رشد خود، این گرایش سلطه گر، کانون و ستاد را وجهه المعامله مطامع سیاسی خود با حاکمیتی که کمر به نابودی تمام عیار جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن بسته بود، بهایی که کانون برای کسب تجربه از اشتباه خود در تکرار و برقراری رابطه ای غیر اصولی و مکانیکی با یک سازمان سوسیال – شوونیستی و در مسلط ساختن آن بر تشکیلات و جنبش ملی – دمکراتیک ملت خود پرداخت، بسیار سنگین بود. بخش بزرگی از رهبران ملی آن با توطئه ای مشترک از طرف رژیم آدمخوار خمینی ربوده و ترور شدند و این نیز و جهت قدرت نمائی ظاهری خود در منطقه تورکمنصحرا بحساب ملت تورکمن و کانون و ستاد مرکزی شوراها، در مقابل حاکمیت اسلامی برای برخورداری از موقعیتی مناسب و پر قدرت در معاملات خود با رزیم برای بدست آوردن فعالیت قانونی سازمان خود در مرکز ایران، مستمسک لازم را برای حمله سرتاسری این رژیم به ملت تورکمن فراهم آورد و راه سرکوبی و نابودی تمامی دستاوردهای یکساله جنبش را هموار ساخت!ر
اما، آگاهی کامل به عمق این بهای پرداخت شده برای وابستگی به یک نیروی غیر از طرف کانون و با وجود رهبرانی تجربه پذیراز هر شکست و مستعد تبدیل هر ضربه به ملت خود به فرصتی برای طرح پخته ترخواست ملی آن در رهبری جنبش ملی – دمکراتیک تورکمنها، یعنی کانون و صداقت آنها با خویشتن خویش و با ملت خود و تلاش چندین ساله انها در راه یابی به علل شکست و ضعفها و کاستی های سیاسی و تشکیلاتی خود بالاخره ببار نشست و در دوران جنگ سرد و در شرایطی که هر حرکت مستقلی از دو قطب ایدئولوژیک آن، با برچسب ها و دشمنی های فراوان طرفداران و وابستگان به این قطبین مواجه میگردید، استقلال سیاسی، تشکیلاتی کانون را در اردیبهشت ماه سال 1365ف اعلام داشتند و بر خلاء تاریخی در عدم وجود یک سازمان مستقل در رهبری جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن، فائق آمدند.ر
اگر، ایجاد کانون در گرماگرم انقلاب بهمن در مقابله با یک رزیم انحصارگر و تمامیت گرای تئوکراتیک و شوونیستی، خود اقدامی تاریخی و بزرگ در جنبش ملت ما بوده است، ادامه راه جنبش در صف کانون و تقویت صفوف آن و رهایی آن از سلطه تشکیلاتی و ایدئولوژیکی یک جریان سوسیال – شوونیستی و احیای مضمون ملی – دمکراتیک آن ملهم از مضمون اصلی جنبش ملت توکمن و حراست از استقلال آن تا به امروز و بویژه در مرحله تغییر و تحولی بنیادین در سرنوشت بیش از نیمی از ملت ما در آنسوی مرزها، کم اهمیت تر ازبنیانگذاری آن نبوده است.
ر
تا به امروز، دشمن هزار چهره ودوستان ناآگاه تلاش ورزیدند تا حریم مقدس کانون را بیالایند و در نهایت آنرا نابود سازند ودوستان ناآگاه سعی در ایجاد آلترناتیوی برای آن در جنبش ملی – دمکراتیک تورکمنها کردند و یا با محفل گرائی و تفرقه افکنی، سعی در محدود ساختن دامنه نفوذ کانون در میان روشنفکران و مبارزین تورکمن داشتند و یا با جعل نام آن سعی در بکارگیری کانون، بعنوان بخشی از تاریخ ملت تورکمن در جهت براورده ساختن مطامع فردی و شخصی خود کردند! اما، با وجود پرتجربه ترین مبارزینی که طی نزدیک به سه دهه مبارزه در صفوف کانون و در پیشاپیش مردم و تجربه انقلاب بزرگی چون انقلاب بهمن و پیکار جانانه در دو جنگ تحمیلی علیه نیروهای سروبگر رژیم اسلامی و نیز تجربه اعمال حاکمیت ورائی در منطقه و تجارب گرانقدری از مبارزه سیاسی و ایدئولوزیکی با جریانات سلطه گر سوسیال – شوونیستی و از سالها مهاجرت در کشورهای مختلف با نظامها و سیستم های گوناگون را دارند و با وجود توشه فکری اندوخته شده خود در سطحی بالا در سطح جنبشهای ملی در ایران، جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد که کانون سرافراز از آزمون تاریخی خود بیرون خواهد آمد و پیروزی از آن ملت ما خواهد بود!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
ر26 بهمن 1386

torsdag, februari 14, 2008

بازتاب گسترده ترور رهبران ملت تورکمن
ر
وجنگ تحمیلی رژیم علیه تورکمنها در
ر
مطبوعات وابسته به رژیم جمهوری اسلامی
ر
با این دروغ شاخدار جمهوری اسلامی برای جنگ دوم گنبد توطئه چینی کرد.ر
ر

نظر نماینده سازمان فداییان خلق

ملت تورکمن مصرانه از رژیم جمهوری اسلامی خواهان
ر
افشای چگونگی قتل رهبران شوراها و دیگر
ر
شهدای جنگ تحمیلی سال 1358 می باشد.ر

آقمیرات گورگنلی

onsdag, februari 13, 2008

امسال نیز با بهمن و بهمنیان!ر
ر
بیست و دوم بهمنماه سال 1357، برابربا بیست و نهمین سال بقدرت رسیدن روحانیت شیعه تشنه قدرت و ثروت در ایران است. آنها توانستند بالاخره بعد از قرنها تلاش مذبوحانه، ایدئولوژی منحط و ضد انسانی را که بر اساس خرافه پرستی، جهل و شریعت که چیزی بجز آداب و سنن قومی اعراب و یهودیان بدوی نیست، با پشت کردن و دوری جستن از دینی که برای تعادل و مسالمت جویی و خوشبختی انسانها بعنوان اشرف مخلوقات بنا شده است، بر حیات اجتماعی و سیاسی مردم ایران تحمیل نمایند.ر
روحانیت شیعه اگر در مقاطعی به شراکت در قدرت حاکم با توجه به تناسب قوا و رعایت اوضاع و احوال روز، بدون آنکه دست بالا را در آن داشته باشد تن در داده است، اما هیچگاه هدف قبضه کامل قدرت سیاسی را فراموش نکرده و تمامی تلاشهای خود را در این راستا تنظیم کرده است. در سر آغاز عروج صفویان به قدرت، مرتجعینی چون "محقق ثانی"، با تعلیمات خاص خود از "امام" واز رهبر شیعیان تصویری بوجود میآورد که دیگر هیچ نسبتی با انسان نداشت و برای اولین بار در فضای خفقان آور عصبیت دینی و خرافه پرستی و عقب ماندگی قرون وسطایی جامعه، تز "ولایت فقیه" را با استفاده بعدی از تصویر سازی عوامفریبانه خود در جامعه عنوان ساخت که با آرزوهای روحانیت شیعه و سیاست خاندان صفوی، بعنوان پیشوای دینی و هم سلطان، مطابقت کامل داشت و ظهور " روحانیت شیعه" در جوار سلطنت و در تقابل با قدرت ایل سالاران شریک سلطنت، چون قزل باشها را توجیه میکرد. اما، نهاد روحانیت شیعه که بتدریج به تناسب ضعف سلسله صفویان برآن تسلط یافته بود، با سقوط این سلسله و بهمراه آن بشدت اسیب دید و خانواده های روحانیت شیعه که طی دویست سال زنجیرواردر هم تنیده شده بودند، از پایتخت صفویان، اصفهان به سرزمینهای امن و بویژه ه عراق عرب روی آوردند و شهرهای مذهبی این سرزمین را به کانونی نوین برای قدرت یابی مجدد خود، در ایران درآوردند.ر
تا اینکه در دوره سلطنت آقا محمدخان قاجار وی بر خلاف نادر به نهاد روحانی روی آورد و با "نجف" که به کانون روحانیت سیعه مبدل شده بود ارتباط برقار کرد. اما با ظهمر دشمن خارجی در ایران چون روسیه، نقش نهاد روحانیت در حکومت قاجار هر چه بیشتر افزایش یافت زیرا، پایه سیاست داخلی حکومت قاجارها از آغاز جنگ ده ساله بر جلب حمایت و مشارکت روحانیون در بسیج نیروی انسانی و مالی علیه روسیه قرار داشت. پس از شکست سنگین حکومت قاجارها از روسیه تزاری که روحانیت شیعه در آغاز این جنگ و با صدور فتاوی و اعلام جهادها نقشی اساسی در آن داشت، بتدریج صف خود را از حکومت جدا و فصاحت خود وگنا این شکست را تماماً متوجه حاکمیت ساخته و به تحکیم مبانی قدرت خود روی آورده و به توسعه و ترویج ولایت خود پرداخت. در این دوره برای اولین بار از طرف "حاج ملا احمد نراقی"، مبانی "ولایت فقیه" تدوین و به مبحث اصلی آموزشهای "حوزه های علمیه" درآمده و مقام فقیهان شیعه امامی را فراتر از شاه مستبد قرار داده و حقوق آنها را به امر و نهی و اداره امور مشخص و اجتماعی شیعیان گسترش داد!
ر
در تمامی دوران حکومت قاجارها، آغشتگی روحانیت شیعه به فساد دولتی و اشتهای سیری ناپذیر آنها در گردآوری ثروت و جاه طلبی آنها برای تسخیر قدرت بجایی میرسد که ملاک اعتبار ونفوذ مجتهدان شیعه بستگی به میزان ثروت اندوزی آنها میگردد. همین خصلت عمومی اساسی آنها باعث میگردد که در دوره جنگهای مستعمراتی امپراطوری انگلستان با ایران، مورد استفاده انگلستان قرار بگیرند و آنها را در خدمت پیشبرد سیاست استعماری این امپراطوری قرار میدهد. رشوه هایی که در آندوره از طرف انگلستان به روحانیت شیعه پرداخت میشد، معروف به "موقوفات هند" بود که تنها میزان دو موقوفه آن بنام "موقوفه صوبه" و موقوفه "پول زندیه" به دوازده هزار روپیه بالغ میگردید که با نظارت کنسولگری انگلیس در کاظمین و کربلا مابین ده نفر از علمای طراز اول شیعه تقسیم میگردید و جنگ و جدالی که بین روحانیت شیعه برای دریافت سهم هر چه بیشترازاین "موقوفات هند" در آندوره رخ داده بود، بخشی از تاریخ سیاه آنها را تشکیل میدهد!ر
بالاخره روحانیت تشنه به قدرت شیعه، بعد از افت و خیزهای فراوان و با تبلیغ ترویج خرافی ترین جنبه مذهب و دین و با فریب توده های میلیونی متکی و معتقد به دین و خدا، با توسل به بیگانه و جنایت های بزرگی چون به آتش کشیدن سینما رکس آبادان و با هزینه کردن جان و مال مردم، توانست سر بزنگاه و در یک چرخش تاریخی بزرگ ایران، حاکمیتی را که قرن ها برای آن تلاش کرده بود، در اواخر دهه هفتاد قرن بیستم، برخلاف روند حرکت جهان و در ضدیت با آن، بدست بیآورد!ر
نتیجه این تلاش صدها ساله، امروزه چیزی بیش از رژیم جمهوری اسلامی نیست که همچون بهمن عظیم در بهمنماه بر سر مردم ایران و منطقه فرود آمده و جامعه ای را به عزا نشانیده و کشوری را به فلاکت و منطقه ای را به بحران کشانیده است. این بهمنیان تا مادامیکه مخالفین وی در ایران تا حد یک اپوزیسیون رشد نکرده اند و بر پراکندگی خود که در اصل عجز آنان است فائق نیامده اند باز به عمر نکبتبارخود ادامه خواهند داد. آنها باز نیز با رانت سرشار نفتی به اسلامیزه کردن آمرانه کل حیات اجتماعی و شخصی مردم و به استحاله ملتهای تشکیل دهنده موزائیکی بنام کشور ایران ادامه خواهند داد تا جامعه سرکوب و مثله شده و بی هویتی را تا ابد به صلابه بکشانند و آنرا مبدل به ماتمکده و اشکستان روضه خوانان و مرثیه خوانان مرگ نیستی بکنند!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
ر25 بهمن 1386
بمناسبت بیست و هشتمین سالگرد آغاز
ر
قتلهای زنجیره ای !ر

در روز هیجدهم بهمناه سال 1358، طی توطئه ای زبونانه و جنایتکارانه رژین اسلامی ایران در همدستی با عناصری از سازمان چریکهای فدائی خلق و رهبران بعدی سازمان اکثریت، برای اولین بار در ایران با ربودن چهار تن از رهبران تورکمن و با ترور آنها در بیست و هشتم همان ماه، آغاز قتلهای زنجیره ای را اعلام داشت. در آندوره این عمل تبهکارانه رزیم برآمده از انقلاب اسلامی، از طرف بسیاری از گروههای سیاسی ایران، تنها در رابطه با جنگ تحمیلی رژیم برای شروع جنگی تمام عیار علیه جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن و جنایتی مربوط به یک اقلیت ملی و مذهبی تحت ستم، تلقی و محکوم گردید.ر
اما از یکسو بزودی معلوم گردید که جنایت و رذالت، با شرکت روخانیت در قدرت شیعه عجین و نشأت گرفته از ایدئولوژی جهنمی و عطش قدرت طلبی و تلاش صدها ساله آنها برای تکیه زدن به جایگاه سلاطین و پادشاهان خونخوار به هر بهای ممکن و با آلوده شدن به هر پلشتی و بزه کاری و شیادی است! از سوی دیگر، ترورها، قتلها، آدم ربائی ها و تداوم قتلهای زنجیره ای از طرف رژیم ملایان در داخل و خارج از کشور نشان داد که جنایت علیه هر یک از ملتهای تحت ستم در ایران، سرآغازی است برای ارتکاب جنایتی هولناکتر علیه تمامی ملتهای تشکیل دهنده ایران و اعلان جنگی است بر له تمامی آزادیخواهان و عدالت پژوهان، از هر ملت و با هر اندیشه و ایدئولوزی و در کل سرآغاز جنایتی است علیه کل مردم ایران و بشریت!ر
ما بمناسبت سالگرد این جنایت هولناک در حق رهبران ملی ملت تورکمن، خاطرات آقای ارزانش از رهبران ملی – مذهبی تورکمنها در این مورد که قبلاً در نشریه "گنگش" انتشار یافته بود را مجدداً بچاپ می رسانیم تا گوشه ای از حقایق مربوط به این آدم ربائی و ترور بعنوان سر آغاز قتلهای زنجیره ای در ایران از طرف رژیم اسلامی برای دوستداران دمکراسی و آزادی در ایران و برای ملت ما باز نیز، هر چه بیشتر آکارتر گردد!ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن
ر
ر
اولین آدم ربائی رژیم جمهوری اسلامی ایران

را از زبان رهبر ملی - مذهبی خلق تركمن
ر
ولی محمد آخوند ارزانش
ر
سرگذشت تلخ و جانگداز اين افراد را بهتر است از يكی از آخرين كسانی بشنویم که آخرين بار تعدادﻯ از اين
رهبران ملی ملت تركمن را از نزديك ديده و درآن شب هولناك ربوده شدن آنها، براﻯ برگذارﻯ جلسه ايكه هرگز برگزار نگرديد، انتظار آنها را ميكشد. وﻯ ماجرا را اينگونه تعريف ميكند:ر
رر
ر… " روزقبل از ربوده شدن توماج، مختوم، واحدﻯ و جرجانی، من و واحدﻯ بهمراه تعدادﻯ از معتمدين و ريش سفيدان گنبد با مينی بوس براﻯ شركت در مراسم يادبود شهدا، احمد نظرخانی، مشهدقلی نظرخانی و سالار آق ارككلی كه بوسيله قدس گرگانی مالك بزرگ روستاﻯ كوچك نظرخانی و سپاه پاسداران خان ببين، بدون هيچ گناهی قربانی نفرت كور و فاشيستی آنها از ملت تركمن شده و به شهادت رسيده بودند، به اين روستا عازم شديم. ما برسر راه از درون مينی بوس خود مشاهده كرديم كه خيابانهايی كه مسير حركت ما از آنها ميگذشت، تماماً با تراكت و يا اعلاميه هاﻯ تبليغی سرسام آورﻯ براﻯ گراميداشت سياهكل و دعوت از مردم براﻯ شركت در راهپيمايی بمناسبت اينروز و با شعارهاﻯ تحريك آميز و مبارزه طلبانه با رژيم پرشده است. تعجب آور از همه بدور نماندن حتی دروديوار ساختمان شهربانی، مقر سپاه پاسداران و كميته رژيم و ساير ارگانهاﻯ دولتی، از اين شعار نويسی و تراكت چسبانی بود. ديگر براﻯ من شكی باقی نمانده بود كه اگر جلوﻯ اين حركت ناسنجيده و تنش آفرين، درآن شرايط پرتنش شهر و منطقه و با توجه به اخبار متعدد واصله از تدارك رژيم براﻯ آغاز حمله نهايی به تركمنصحرا، گرفته نشود نبايد فرجام خوبی براﻯ ملت تركمن از آن انتظار داشت. من به واحدﻯ كه در كنار من نشسته بود و كمتر از من آنهمه تبليغات سرسام آور در مسير حركت ما در شهر متعجب وحيرت زده نشده بود، گفتم كه خود ما ( هسته استقلال طلب) بايد هر چه سريعتر چاره اﻯ براﻯ برون رفت ازاين وضعيت پرتشنج و تحريك آميز كه باسياست ما همخوانی ندارد، چاره اﻯ بينديشيم. زيرا، اينها ( فداييان) تنها به فكر قدرت نمايی و كسب امتياز از دولت بحساب ملت ما هستند و در صورت وقوع فاجعه اﻯ تنها اين ما و ملت ما هستيم كه بار تمامی مصائب را بايد بدوش بكشيم و مسئول و جوابگو در مقابل هر حادثه اﻯ در مقابل ملت تركمن ماهستيم ونه اينها كه در اينجا نه تنها زندگی نميكنند بلكه در ترك منطقه در صورت بخطر افتادن جانشان ترديدﻯ بخود راه نخواهند داد. من در توضيح بيشتر نظر خود اضافه نمودم كه در شرايط فعلی چريكها احتياج به برگزارﻯ هر چه پرقدرتر مراسم سالگرد سياهكل براﻯ قدرت نمايی در مقابل حاكميت دارند و حاكميت نيز با توجه به سرشت و كارنامه سياه خود مسلماً در مقابل اين قدرت نمايی، سعی در اثبات برترﻯ قدرت خود خواهد كرد. بنابراين نبايد اجازه بدهيم كه بازﻯ سياسی اين دو نيرو بحساب ملت ما و از فراز آن به اجرا در بيايد. اگر خلاصه بكنم، آقاﻯ واحدﻯ در اين رابطه با من كاملاً هم نظر و هم رأﻯ بودند و بدين ترتيب ما قرار برگزارﻯ جلسه اﻯ در اينمورد و در همان شب در خانه من با حضور خود وﻯ و توماج و مختوم گذاشتيم.ر
طبق قرار قبلی ما، واحدﻯ و مختوم در اوايل همان شب به منزل من آمدند. اما بگفته مختوم، " توماج چون براﻯ حل مسئله اﻯ به يكی از روستاهاﻯ منطقه رفته بود، كمی ديرتر به اين جلسه خواهد آمد و ما مجبور شديم برگزارﻯ جلسه را به آمدن وﻯ موكول بكنيم و به انتظار وﻯ بنشينيم. آقاﻯ واحدﻯ هراز گاهی به ستاد تلفن ميزدند و جوياﻯ توماج ميشدند، اما جواب منفی بود. حوالی ساعت هشت شب بود كه از ستاد تلفنی خواهان صحبت با آقاﻯ واحدﻯ شدند. اما براﻯ من صداﻯ تلفن كننده نا آشنا بود. آقاﻯ واحدﻯ بعد از صحبت كوتاهی با تلفن كننده روبما كرد و گفت كه " توماج به ستاد آمده و چون در ستاد جلسه كوتاهی برگزار خواهد شد مرا نيز به آنجا خواسته اند ". وﻯ قبل از رفتن بما گفت كه " منتظر باشيم كه بزودﻯ بهمراه توماج بر خواهد گشت". اما انتظار من و مختوم دو ساعتی بطول كشيد و طی اين مدت من چندين بار به ستاد تلفن كرده و خواهان صحبت با واحدﻯ و يا توماج شدم، اما همان صداﻯ ناآشنا هر بار با طرح اينكه رفقا در جلسه هستند و وﻯ گويا حق ورود به جلسه را ندارد، عذر مرا می خواست. بالاخره در ساعت ده شب بود كه از ستاد به من تلفن زدند و خواستار صحبت با مختوم گرديدند. مختوم نيز بعد از صحبت كوتاهی بمن گفت كه " رفيقی از مركز (تهران) به ستاد آمده و جلسه مهمی برگزار شده است و از من نيز خواهان شركت درآن شده اند و در ضمن خواستار آوردن غذا براﻯ رفقاﻯ حاضر در جلسه هستند." من غذايی براﻯ چند نفر در ظرفی گذاشته و به مختوم دادم. آقاﻯ مختوم نيز بموقع رفتن از خانه من گفت كه " بزودﻯ با رفقا، واحدﻯ و توماج باز خواهم گشت و شما منتظر ما بمانيد ". اما انتظار من اينبار نيز بطول كشيد و طی اينمدت چندين بار به ستاد تلفن كردم و هر بار آن صداﻯ ناآشنا جواب قبلی خود را تكرار و از وصل تلفن به توماج يا مختوم و واحدﻯ خوددارﻯ می ورزيد. من قبلاً تمامی بچه هايی را كه در روستا كار ميكردند و يا كشيك شبانه بودند را از صدايشان می شناختم. اما درآن شب صداﻯ پشت تلفن براﻯ من كاملاً بيگانه و نآشنا بود و در جواب سئوال من در مورد بچه هايی كه مداوماً در ستاد كار ميكردند، وﻯ گفت كه آنها امروز به مرخصی رفته اند و هيچيك ازاين افراد امروز در ستاد حضور ندارند!ر
صبح روز بعد كه به ستاد رفته و سراغ آنها را گرفتم، كسی نتوانست ازآنها خبرﻯ بمن بدهد. بعد از ظهر همان روز خبر ربوده شدن اين افراد، بعلاوه حسين جرجانی در شهر پيچيد و من تازه پی بردم كه انتظار من براﻯ بازگشت اين مردان بزرگ تركمن درآنشب، انتظارﻯ بود ابدﻯ و ديگر هيچگاه آنها را در آغوش نخواهم كشيد "!ر
رهبر ملی- مذهبی تركمنهاﻯ ايران در مورد اين اقدام جنايتكارانه اضافه ميكنند كه: " برنامه شكار ناجوانمردانه رهبران تركمن، برنامه اﻯ بوده استكه با كمال دقت و از مدتها قبل با كمك عواملی كه در درون ستاد و جنبش ما رسوخ كرده بودند چيده شده و با كمك آنها نيز به اجرا درآمده بود. تمامی حوادث آن شب گواهی ميدهند كه اين برنامه آدم ربائی با كمك افراديكه مورد اعتماد و رهبران ملی تركمن در ستاد بودند به اجرا درآمده و حتی نگهبانان و گشت هاﻯ شبانه ما در خيابانهاﻯ تركمن نشين شهر، متوجه اين اقدام تبهكارانه نشده اند و يا كسانيكه آنها را به قتلگاه خود هدايت ميكردند، اين انتقال را براﻯ آنان همانند رفت و آمد عادﻯ و هميشگی خود جلوه داده و بدين ترتيب نگهبانان و گشت هاﻯ شبانه ما را فريب داده اند.ر
اما در مورد شهيد جرجانی بايد بگويم كه وﻯ احتمالاً درآن شب در ستاد حضور داشته و يا رانندگی توماج را برعهده داشته و همراه وﻯ به ستاد رفته بوده است. زيرا، آقاﻯ جرجانی، با اينكه از كادرهاﻯ بسيار ارزشمند و پرتجربه جنبش و مبارزﻯ صادق و راستين بود، اما عضورهبرﻯ ملی منطقه نبوده و محتمل استكه وﻯ را به اين جلسه دعوت كرده باشند. احتمالاً كسانی كه دست به جنايت هولناك شهادت وﻯ زده اند، وﻯ را بخاطر رد پا نگذاشتن از خود و بعنوان تنها شاهد و مخالف سرسخت اقدام تبهكارانه آنها در بدام افكندن رهبران ملی خلق تركمن، ناجوانمردانه بهمراه رهبران ملی ما به شهادت رسانيده اند و اين خود ميرساند كه آقاﻯ جرجانی اين افراد تبهكار و همكاران نفوذﻯ آنها در داخل ستاد را بخوبی و از نزديك ميشناخته است. بعد از ترود رذيلانه و شهادت قهرمانانه، ملت ما وﻯ را نيز تا حد رهبران ملی خود ارتقاً داده و همگی ما صميمانه به لايق بودن وﻯ به اين درجه از ارتقاء هنوز نيز باور و ايمان كامل داريم و وﻯ را از رهبران ملی بزرگ خود می دانيم "!ر
اما، در مورد يكی از مهمترين واقعه سياسی آندوره، چون آدم ربائی و قتل سياسی رهبران ملی ملت تركمن از طرف رژيم در منطقه تركمنصحرا، آقاﻯ فريدون بدون اينكه از نشانه رفتن انگشت اتهام ملت تركمن بسوﻯ خود، خم به ابرو بياورند با سبك سرﻯ و با خود فريبی ساده لوحانه، نه بعنوان عنصرﻯ دخيل و مشكوك دراين واقعه دلخراش بلكه بعنوان ناظرﻯ بی طرف و غير دخيل درآن می گويند:« دوروز قبل از راهپيمايی، چهار تن از مسئولان و چهره هاﻯ سرشناس ستاد مركزﻯ شوراهاﻯ تركمنصحرا، توماج، مختوم، واحدﻯ و جرجانﻯ كه نفوذ توده اﻯ زيادﻯ داشتند. شب هنگام در حاليكه با اتومبيل به خانه می رفتند توسط پاسداران مسلح ربوده شدند. دو روز بعد تلاشها براﻯ يافتن آنها بی نتيجه ماند، شاهدان عينی ربوده شدن آنها را اطلاع دادند و تلاش مسئولان سازمان براﻯ يافتن آنها به نتيجه نرسيد»!ر
با اينكه ملتی اين افراد را بعنوان رهبران ملی خود برسميت می شناسند و حتی قاتلين آدم رباﻯ تبهكار آنها، يعنی رژيم اسلامی نيز از آنها هميشه بعنوان « رهبران خلق تركمن » نام می برد، اما آقاﻯ فريدون، هنوز نيز آنها را تنها بعنوان " چهار تن از مسئولان و چهره هاﻯ سرشناس ستاد مركزﻯ شوراهاﻯ تركمنصحرا " ، می شناسند! شايد نيز به زعم آقاﻯ فريدون، رهبران ملی خلق تركمن، خود وﻯ و كادرهاﻯ وارداتی همراه او بوده اند!؟ يدك كشيدن اين بيزارﻯ و عدم پذيرش عنودانه شخصيت برتر آنها از خود، از طرف آقاﻯ فريدون، بيانگر آنست كه هنوز نيز با گذشت بيش ازدو دهه او نتوانسته است خود را از زير سايه اتوريته و حيثيت توده اﻯ آنها بيرون بكشند و دشمنی خود با عناصر تشكيل دهنده هسته اوليه استقلال جنبش ملی خلق تركمن از سازمان فدايی را بفراموشی بسپارند. از اينرو وﻯ هنوز نيز در عالم خيال خود را مشغول مبارزه با اين افراد و با اين بينش احساس ميكنند!ر
اما بهتر استكه آقاﻯ فريدون، بجاﻯ اين همه ترفندها و لااطلاعات حداقل براﻯ آزادﻯ وجدان خود از بارسنگين اسرار مربوط به جنبش ملی تركمنها، بعد از گذشت بيش از دو دهه يكبار هم كه شده گفتن حقيقت را بيازمايند.زيرا تنها اين مسئله ميتواند به ترميم حيثيت سياسی و آبروﻯ شخصی باد رفته وﻯ شايد در ميان تركمنها كمكی بكند.ر
همانگونه كه در بالا بدان اشاره رفت، با ربوده شدن بخش مهمی از رهبران ملی تركمنها، با توطئه اﻯ جبونانه با كمك و همكارﻯ ستون پنجم رژيم در ستاد مركزﻯ شوراها، هسته اوليه تأمين استقلال جنبش نيز عملاً متلاشی گرديد و با وجود شرايط ايجاد شده بعد ازاين توطئه پيگيرﻯ و تحقق اهداف اين هسته، از طرف رفقاﻯ باقی مانده آن، عملاً غير ممكن گرديد. اما اين ديگر كادرهاﻯ وارداتی چريكها بودند كه يكه تاز ميدان بودند و تا ميتوانستند هرچه بيشتر برشيپورتشنج آفرينی ومقابله به مثل با تحريكات عيادﻯ رژيم می دميدند و برطبل قدرت نمايی و زور آزمايی با رژيم می كوبيدند؛ وباينكه رژيم اسلامی با توپ و تانك پشت دروازه هاﻯ شهر ايستاده و تنها منتظر دستاويزﻯ براﻯ ارتكاب جنايت ملت كشی خود بود، اين باصطلاح رهبرﻯ چريكها در منطقه نه تنها راهپيمائی مورد انتظار رژيم را لغو نكرد بلكه مسئول انتصابی آنها در منطقه، يعنی آقاﻯ فريدون، در نوزدهم بهمن ماه، با برپايی آن، دستاويز مورد نظر رژيم را براﻯ حمله را آفريد!ر
هر چند كه حتی تا به امروز، آقاﻯ فريدون نه تنها مسئوليت خود را در ايجاد دستاويز حمله به ملت تركمن براﻯ رژيم، بعنوان مسئول مستقيم سازمان چريكها درآندوره در منطقه نمی پذيرند، بلكه خود را ناظرﻯ از دور فرض كرده و ازاين ديدگاه بعنوان راوﻯ اين واقعه هولناك در مصاحبه با نشريه " آرس "، ميگويند: " راهپيمايی آغاز شد و جمعيت آرام در صفوف منظم به حركت درآمد. عوامل سپاه پاسداران با پرتاب نارنجك تظاهرات آرام مردم را بخون كشيدند و به شيوه معمول به روﻯ مردم آتش گشودند. روستائيان خشمگين به مغازه ها حمله كردند ".
ر
يعنی به زعم اين راوﻯ دروغگو، اين " روستائيان خشمگين" ، بودند كه با حمله خود به " مغازه ها "، دستاويز مورد نظر رژيم براﻯ حمله اﻯ همه جانبه به منطقه را فراهم آوردند! در صورتيكه بغير از خورد شدن تصادفی شيشه هاﻯ چند مغازه از طرف مردم بيدفاع و هراسناك و درحال فرار از محل جنايت پاسداران، بگواه شاهدان عينی هيچگونه حمله اﻯ به هيچ مغازه اﻯ درآنروز صورت نگرفته است!ر
بهتر است آقاﻯ فريدون، بجاﻯ اين همه سفسطه بازيها و تلاش واهﻯ و بيهوده براﻯ گناهكار جلوه دادن قربانيان جنايت ايادﻯ رژيم در منطقه، به اين سئوال اساسی مردم پاسخ بدهند كه چرا در شرايطی كه سازمان چريكها در اكثر نقاط ايران و بويژه در شهر تهران برپايی هرگونه راهپيمايی و ميتينگی را بخاطر احتمال خرابكارﻯ فالانژهاﻯ رژيم درآن لغو كرده بود، وﻯ درست در منطقه ايكه طبق تمامی شواهد و اخبارومنابع مختلف، رژيم تنها در انتظار بدست آوردن مستمسكی براﻯ حمله اﻯ همه جانبه در انتظار نشسته بود وشرايطی كه بخش مهمی از رهبران ملت تركمن تنها دو روز مانده، به برگزارﻯ اين راهپيمائی ربوده شده و در دست جنايتكاران اسلامی بگروگان درآمده بودند، بدون مشورت با كميته رهبرﻯ منطقه، با دست زدن به اقدامی فردﻯ، بصورت كاملاً ناسنجيده و غير منطقی، اقدام به برگزارﻯ اين راهپيمائی كذائی كردند؟
البته قبلاً نيز، آقاﻯ فريدون يكبار سعی كرده بودند كه از جواب دادن به سئوال فوق شانه خالی بكنند. بدين معنا كه چند روزبعد از جنگ دوم در منطقه، كميته رهبرﻯ منطقه با حضور جمعی از كادرهاﻯ اصلی ستاد و كانون در شهرستان گرگان براﻯ ارزيابی ميزان ضربات وارده به جنبش بدنبال اين جنگ و ترسيم دورنماﻯ فعاليت تشكيلات در شرايط جديد، جلسه اﻯ با حضور آقاﻯ فريدون و بعضی از اعضاﻯ تيم وارداتی وﻯ تشكيل ميدهد. در جواب به سئوال جلسه از آقاﻯ فريدون در مورد دليل برگزارﻯ راهپيمائی نوزدهم بهمن در پر تشنج ترين شرايط منطقه، وﻯ مسئوليت برگزارﻯ آنرا به اصطلاح رد كرده و تمامی مسئوليت را متوجه خود كميته رهبرﻯ منطقه می سازد! اما در آخرين جلسه كميته رهبرﻯ منطقه، در مركز دستور كار آن، تصميم گيرﻯ در مورد برگزارﻯ آخرين گنگره شوراهاﻯ روستائی و تقسيم كار آن بين اعضاﻯ اين كميته بوده و مسئله برگزارﻯ راهپيمايی نوزدهم بهمن در اين جلسه، بعنوان مسئله اﻯ فرعی طرح شده و در موردآن هيچگونه تصميمی گرفته نشده بود.ر
با طرح اين حقيقت از طرف اعضاﻯ كميته رهبرﻯ بود كه آقاﻯ فريدون مجبور به افشاﻯ رازﻯ شده بودند كه تا آنزمان از اين كميته آنرا پنهان نگه داشته بودند. بدين معنا كه منظور وﻯ از كميته رهبرﻯ كميته دومی بوده استكه بدون عضويت هيچيك از رهبران ملی تركمنها، از طرف سازمان چريكها با عضويت تنها كادرهاﻯ وارداتی و بعضی از خانمهاﻯ آنها كه متأسفانه بعضی از آنان بزحمت سواد خواندن و نوشتن داشتند تشكيل شده بود كه از وراﻯ كميته رهبرﻯ منطقه عمل ميكرد! در اصل مسئوليت آقاﻯ فريدون به تصويب رسانيدن تصميمات كميته دوم در كميته رهبرﻯ ملی و جازدن اين تصميمات بعنوان تصميم اكثريت كميته رهبرﻯ ملی بوده است! اين توهين بزرگ شايد در تاريخ هيچ حزب و سازمانی در قبال متحدين سياسی آن روا نشده و اين امر مسلماً بعنوان يكی از شاهكارهاﻯ تاريخی سازمان چريكها در قبال جنبش ملی تركمنها در تاريخ ثبت خواهد شد.ر
اين مسئله ميتواند مورد توجه آندسته از دوستان ما در جنبش ملی تركمنها قرار بگيرد كه هنوز نيز عليرغم تمامی واقعيت ها در صداقت چريكها در قبال جنبش ملت خود هيچگونه شك و ترديدﻯ بخود راه نداده و حتی تا به امروز نيز همچون فناتهاﻯ مذهبی، وظيفه دفاع از چريكها در مقابل انتقادات برخی از مبارزان ملت خود به آنها را بالاتر از هر چيزﻯ و امرﻯ مقدس دانسته تا جائيكه همانند كاسه داغتر از آش، حتی به آنها فرصت نمی دهند كه دفاع از خود و در مقابل اين انتقادات را بر عهده بگيرند!ر
بعد از جنگ دوم، آقاﻯ فريدون به همان سرنوشت آقاﻯ عباس هاشمی دچار شده و از مسئوليت چريكها در منطقه عزل گرديدند و بعدازآن حتی يكبار هم شده در منطقه حضور نيافتند. گوئی كه رهبرﻯ چريكها ورود وﻯ را به منطقه مطلقاً ممنوع و قدغن ساخته بود! آما وﻯ در مصاحبه خود با نشريه " آرش" مدعی شده استكه! فدائيان خلق تا يورش وسيع و سراسرﻯ جمهورﻯ اسلامی به احزاب سياسی در سال 62 در منطقه حضور فعال داشتند اين حضور به اشكال ديگر تا سال 65 ادامه داشت و ازآن پس بصورت محدوتر و غير متشكل تداوم پيدا كرد "!ر
البته بعد از جنگ دوم نيز فدائيان تا " سال 62 در منطقه حضور" داشتند. اما حضور آنها نه براﻯ پيشبرد مبارزه ملی، بلكه برآورد ساختن برنامه اﻯ ديگر در منطقه و در درون تشكيلات بوده است. اين برنامه، در عرصه درونی، آموزش سيستماتيك اسناد مربوط به گنگره بيستم حزب كمونيست شوروﻯ جهت توجيه تئوريك دليل نزديكی هر چه بيشتر تشكيلات به حزب توده و به " اردوگاه سوسياليسم واقعاً موجود " را دربر ميگرفت. تنها چيزيكه درآندوره با بی تفاوتی مسئولين وارداتی سازمان اكثريت در درون تشكيلات منطقه روبرو شده بود، برخورد با سياستهاﻯ گذشته اين سازمان در گذشته، دلايل شكست در جنگ دوم، آينده جنبش ملی و مسائل جارﻯ توده ها و… بوده است! در عرصه بيرونی نيز، سازماندهی شوراها براﻯ كشت مشاعی برروﻯ زمينهاﻯ مصادره اﻯ و دفاع ازدستاوردهاﻯ مردم، در كل جاﻯ خود را به دفاع از بندهاﻯ ج و د، اصلاحات ارضی رژيم و مساعی هر چه بيشتر به نزديكتر ساختن ملت تركمن به حزب الهی ها و ترغيب آنان بجاﻯ مبارزه در راه احقاق حقوق ملی خود به عملی ساختن سياست " شكوفائی جمهورﻯ اسلامی " اين سازمان داده بود. بنابراين، هرگونه ارتباط و سازماندهی مقاومت شوراها در مقابل اقدامات ايذائی بزرگ مالكان و رژيم اسلامی براﻯ بازپس گيرﻯ دستاوردهاﻯ انقلابﻯ شوراها و مردم، بصورتی كاملاً انفرادﻯ از طرف رفقاﻯ كه از مقبوليت توده اﻯ برخوردار بودند، پيش برده ميشد. زيرا كه سازمان اكثريت ديگر چيزﻯ براﻯ گفتن به مردم نداشت و خط و مشی وﻯ تفاوت چندانی با سياست رسمی رژيم اسلامی و يا ارگانهاﻯ دولتی آن در منطقه چون هيئت هفت نفره براﻯ حل مسئله زمين نداشت.ر
بعد از سال 62 نيز اين سازمان در منطقه حضور فعالی نداشت و تلاش بعضی از كادرهاﻯ وارداتی سابق آن كه ديگر همگی از منطقه بيرون رفته بودند، از خارج از آن تنها محدود به كسب اخبار از طريق رابطين محلی خود با منطقه محدود شده بود كه آن نيز بتدريج با مهاجرت آنها و رابطين محلی شان به خارج از كشور از بين رفت.ر
اما درخارج از كشور، دوباره بعد از سالها آقاﻯ فريدون در جمع رفقاﻯ تركمن پيدا شدند و اينبار نيز وﻯ بعنوان مسئول تشكيلاتی آنها از طرف رهبرﻯ اكثريت تعيين شده بودند. اقدامات وﻯ در طول چند سالی كه اين مسئوليت را در ميان مبارزين تركمن در مهاجرت، يدك می كشيدند خود حكايتی جداگانه دارد، اما مسئوليت مجدد وﻯ در جمع تركمنها چندان بدرازا نكشيده و با اعلام استقلال كانون در ارديبهشت ماه سال 65، عليرغم ميل وﻯ، خودبخود براﻯ هميشه پايان پذيرفت. هر چند كه وﻯ براﻯ بازگردانيدن اين به اصطلاح مسئوليت خود از هيچگونه تلاشی فرو گذارﻯ نكرده تا جائيكه حتی در جمع كوچك باقی مانده تركمنها درآن شرايط در كنار سازمان اكثريت فتوا ميداد كه " اين جريان بهرترتيبی كه شده بايد ازبين برود "! اما نه جريان استقلال كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن نابود گرديد و نه آقاﻯ فريدون در مسئوليت خود مجدداً ابقاء شدند. اما وﻯ بعنوان شخصی دخيل در جنبش ملی تركمنهاﻯ ايران، با مجموعه اقدامات فوق در خاطره تاريخی مبارزان تركمن باقی خواهند ماند!ر

از نشریه گنگش شماره 36 یونی 2003
بخش سوم از مقاله (فدائیان و تابوی جنبش ترکمنصحرا) از ایللر

måndag, februari 11, 2008

ر18- نجی فورال تورکمن لیدرلری نینگ ترور ادیلمگی نینگ 28- نجی یئل دؤنۆمی.ر

گچمه یأر، گچـمه سـین هـیچ گـۆن،ر
شهیدلر یادینگا دۆشمسه هـر گـۆن
!ر

اجساد رهبران ملت تورکمن.ر
علائم شکنجه وحشیانه قبل از ترور بر تن عزیزان ما مشهود است.
ر

ر1358- نجی یئلینگ بهمن آیی نینگ 18- ینه، نامارتلیق بیلن اوغورلانان تورکمن لیدرلری؛
شیرلی توماج، حکیم مختوم، طواق مأد واحدی و حسین جرجانی نینگ آغیر غیناغ آستیندا ترور ادیلن

جسدلری 10 گون سونگرا چمن بید چۆللۆگینده تاپیلیار.ر
بو جنایتـدان 28 یئل گچن هم بولسا، ایران رژیمی قـورقوسیندان ادن بو غانحورلیغینی بویون آلیپ بیلمأن گلیأر.ر
--------------------------

اؤزی- ده آتیلیپ اؤلدوریلن سعید سلطانپورینگ توماج- ا باغیشلان غوشغوسی.
ر
ماغلوماتلاری یئغناپ یوللان: آقمیرات گورگنلی

söndag, februari 10, 2008

تورکمنصأحرانینگ غارانگقی گیجه سینده
ر
سۆینیپ گیدن دؤرت یئلدیزینگ و حالقمیزینگ
ر
آزاتلیق یولوندا قوربان بولان گرچکلری
ر
نینگ موقاددس حاطیراسینا !ر

بیر فیلمی نأچه گزک توماشا ادیپ بولار؟

«هرکه نآموخت از گذشت روزگار
ر هرگز ناموزد از هیچ آموزگار»
تاجیک شاهیری رودکی

« گچمیشینی بیلمه دیگینگ، گلجگی بولماز»، «تاریخدان ساپاق آلمادیقلار اونی غایتالاما مجبور بولیاندیر» دیین پأهیم أهلی حالقلارینگ آراسیندا اؤرأن یؤرگۆنلی. بو بیز تورکمنلر- ده شئیله. مونینگ شئیله دیگی بارادا گلینگ بیر-ایکی سانی تاریخی فاکتی آلیپ گؤره لینگ:ر

بیرینجی میثال:
ر
ر1923- نجی یئلدا تورکمنصأحرادا عثمان آخونینگ یولباشچیلیغیندا جمهوریت اوغروینداقی گؤره شینگ حاص مؤوچ آلان دؤورینده ایرانینگ آسترابادأکی حأکیمی تورکمنلرینگ آغزینی آلارتماق اوچین گیجه- گوندیز دییمأن مکیرلی پلانلاری دۆزیأر. اول بیر گون «گنگش اتمک» ماقصادی بیلن کوموش دپه لی آتاحانی آسترابادا چاغیریار. بو یرده گۆیچلی تأثیری بولان آتاحان بیرنأچه یولداشی بیلن آسترابادا باریار. گپله شیک باریارقا، حأکیم بیرزادا قاهارلانان بولیار. آتاحان- دا اونونگ بولشوندان نأگیله بولوپ، ماصلاحاتی ترک ادیپ، صحرا طاراپ یولا دوشیأر. اما نامارد حأکیم آتاحانینگ گچیأن یولوندا- یامپی نینگ قولایئنداقی جنگل ینگ ایچینده تفـنگچیلرینی قویوپ، شول یرده- ده آتاحانی و باشغا- دا بیرنأچه تورکمنی ترور اتدیریأر.ر

یئنه بیر میثال:ر

ر1928- نجی یئلدا مرکزی حکومت ینگ غارشیسنا باش گؤترن آنناگلدی سرداری سؤوش میدانیندا یئنگیپ بیلم جگینه گؤز یترن ارضاشانینگ دیکمه لری نامارتلیغا باش قوشوپ، ژاندارما قوللوغینا گیرن ملاسؤیۆن نیازی دیین بیر تورکمنی اونونگ قاصدینا چیقاریار. شئیله لیک بیلن ملاسؤیۆن گپله شیک گچیرمک باهاناسی بیلن آنناگلدینی قرقی اوباسینا چاغیریار. اوندان اؤنگ بولسل اوبانینگ غایرا یانینداقی جارلارینگ ایچینده تفتنگچیلرینی قوییار. گپله- شیک تمام بولوپ، حوشلاشماق اوچین شول یره باریلاندا، جارینگ ایچیندن اونگا اوق آتیلیپ، خاینلیق بیلن آنناگلدینی ترور ادیأرلر.ر

یئنه بیر میثال:
ر

تورکمنیستان جمهورییتی نینگ دۆیبونی توتان غایغیسیز آتابایف، مسکوانینگ تورکمنیستانا ایبرن دیکمه لری نینگ ادن-اتدیلیک بیلن تورکمن حالقی نینگ ملی سردارلاری جنید حان، عزیزحان یالی گرچکلرینه آزار بریشلری بارادا عارض- شکایت اتمک اوچین مسکوا حاط یوللایار. تورکمن لیدرینی گپله شیک و ماصلاحات اتمک اوچین پایتخته/ مسکوا چاغیریارلارو ادیل شول واقتقی ان.ک.و.د( ایچری ایشلر منیسترلیگی) بیناسینی نینگ ایچینده، 1937- نجی یئلدا آتیپ اؤلدۆریأرلر.ر

یئنه بیر میثال:
ر


ر1946- نجی یئلدا تورکمنصأحرادا آزاتلیق تولقـونی بارها دابارالانیان بیر واقتیندا « توده پارتیاسی نینگ» حاطاریندا گؤره شیأن تورکمن لیدری غایب بهلکه نی، شأهرده گون سایئن آرتیان پروتست دمونستراسیالارینگ/ تظاهرات لارینگ اؤنگونی آلدیرماق ماقصادی بیلن کوممت غاویزینگ شهربانی باشلیغی، اونی گپلشیک گچیرمأگه اؤز اداراسینا چاغیریار. ساده یۆره کلی، تورکمن روحلی بو گرچک ییگیت بو چاغریشینگ آنگیرسیندا نأحیلی پلانینگ باردیغینا گؤز یتیریپ بیلمأندیر و اؤز آیاغی بیلن دوزاغا دوشوپدیر. توسساغ ادیلن تورکمن لیدرینی نینگ گؤزی تهرانداقی زندان قصر قاجاردا آچیلیار.ر

باشغا بیر میثال:ر

رر1980- نجی یئلدا تورکمنصأحرادا اؤز-ارکینلیک اوغروینداقی گؤرشلرینگ بارها اؤسیأن بیر واقتیندا اسلامی رژیمینگ کوممت غاویزدأکی دیکمه لری، حالقیمیزینگ موقاددس گؤره- شینی باسیپ یاتیرماق اوچین جنایتچیلیقلی پلانی دۆزیأرلر. تورکمنلرده « باش بولماسا، گؤوره لأش» دیین ناقیلی اشیدن بو جنایتکأرلر، حالقی اؤز یولباشچیلاریندان ماحروم اتمگینگ تأثیرلی بولجاغینا اینانیارلار. شول سبأپدن تورکمن حالقی نینگ دؤرت گرچگی 1358- نجی یئلینگ 18- نجی بهمن گونی شیرلی توماجی، حکیم مختومی، طواق مأت واحدینی و سؤیون جرجانینی تهراندان گلن دولت وکیللری بیلن ماصلاحات اتمأگه چاغیریارلار. شئیدیپ نامارتلیق بیلن اولاری اوغورلاپ، غیناپ اؤلدوریپ، 10 گون سونگرا اولارینگ جسدلری چمن بیددن تاپیلیار.ر
شولار یالی تاریخی واقعادان ساپاق آلیپ بیلمه سک، اونی یئنه غایتالاماغا مجبوردیریس. تورکمن حالقی بیر فیلمی نأچه گرک توماشا اتملی؟

آقمیرات گورگنلی
پراگ 10- نجی فورال 2008

lördag, februari 09, 2008


بیاد اوکتای تورکمن!ر

ر اوکتای تورکمن، در سال 1955 در شهرستان گنبد کاووس در یک خانواده روشنفکر بدنیا آمد. وی نوه دختری مبارز مشهور تورکمن، حاج خان اوغوزی بود که در سال 1316 دستگیر و بعد از تحمل شکنجه های فراوان، در سال 1320 بوسیله دژخیمان رضاشاه در زندان به شهادت رسیده است. اوکتای تورکمن، در سن هشت سالگی بهمراه پدر و مادر و برادر کوچکتر خود به ترکیه جهت ادامه تحصیل پدر خود عزیمت کرده و تحصیلات ابتدائی خود را در دبستان، "اولی قاضی" شهر ازمیت و تحصیلات متوسطه را نیز در دبیرستان " آتا تورک" استانبول با موفقیت به پایان رسانید. وی هنگام تحصیل در دبیرستان و در نوجوانی خود با جدائی پدر از خانواده بدلیل ادامه تحصیل در آلمان وبا ازدواج وی با یک آلمانی و متارکه با مادر وی، از سرپرستی پدر محروم گردیده و این وظیفه را مادر وی تا سال 1971 بر عهده داشت. اما با ازدواج مجدد مادر خود نیز از وی جدا افتاد.ر
اما، محرومیت از پدر و مادر و مشقت زندگی، خللی در اراده قوی وی وارد نیاورده و در سال 1982 با موفقیت در رشته دندانپزشکی از دانشکده دیاربکر فارغ التحصیل شده ودر شهر"ماردین" ترکیه، بهمراه یکی از دوستان هم تحصیلی خود با احداث مطبی مشترکا با وی مشغول طبابت گردیده ویکسال بعد نیزدرشهر" نوسایدبین" مطبی خصوصی برای خود احداث کرد.ر
اوکتای تورکمن، از دوران تحصیل در دبیرستان با ایده های سیاسی جاری در ترکیه آنروزی آشنا فعالیت سیاسی خود را در ارتباط با چپگرایان ترکیه از همان دوران آغاز و در دانشکده از فعالین و چهره های سرشناس جنبش دانشجوئی بوده است. وی بعد از اتمام دانشکده رسماً به عضویت حزب سوسیال دمکرات ترکیه به رهبری، ادال اینونو، در آمده و بزودی به دبیر اولی این حزب در شهر، " نوسایدبین" ارتقاء می یابد. وی بدلیل محبوبیت فوق العاده خود در میان مردم این شهر و بدلیل فعالیتهای اجتماعی مثمر ثمر خود در این منطقه به ریاست " کمیته بنا" که کئوپراتیو ساختمان سازی مستقل از دولت بوده است، انتخاب میگردد.ر
اوکتای تورکمن را شاید در سلوک رفتار با مردم و مردمداری، درک عمیق مسایل و مشکلات اجتماعی و تلاش برای برون رفت جامعه از آن، کمک به مستمندان و مداوای مجانی آنها، قاطعیت و رگ گوئی و صراحت لهجه در مقابل عاملین و مسببین فلاکت مردم و انتقاد صریح از نظام تبعیض آمیز، خوش قلبی و ذات انساندوستانه وی، فراست و معلومات عمیق از مسایل سیاسی و اجتماعی ترکیه و جهان و بالاخره ملی گرایی عدالت جویانه وی برای تمامی گروههای اتنیکی جامعه ترکیه و دفاع از حقوق ملی آنها، در میان همفکران خود استثناء دانست. همین خصوصیات ویژه وی اگر احترام همکاران وی در حزب سوسیال – دمکرات ترکیه و در منطقه دیاربکر را برانگیخته و برای وی آینده ای بزرگ در عالم سیاست کشور ترکیه را پیش بینی میکرد، به همان اندازه نیز نفرت دشمنان دمکراسی، آزادی و مرثیه خوانان مرگ و نیستی قرار گرفته و بالاخره نیز آنها، اوکتای تورکمن را آماج نفرت کور خود از انسانیت و آزادی ساختند.ر
در روز 1992-02-02 ، هنگامیکه وی بعد از خاتمه جلسه "کمیته بنا" از ساختمان مرکزی آن خارج و بطرف خانه خود رهسپار بود، از طرف یک نوجوان متعصب و پرورش یافته در مکتب سیاه ترین نیروهای ارتجاعی در ترکیه، هدف سوئ قصد بوسیله اسلحه کمری از فاصله بسیار نزدیک قرار گرفته و قلب بزرگ و پر آرزوی وی از تپش باز ایستاد.ر
هر چند عامل این جنایت هولناک نوجوانی فنات و آدمکش بوده است، اما دوستان وهمفکران سیاسی وی، آمرین آنرا گروه مخوف " ژیتم" که یک سازمان مخفی تروریستی وابسته به سازمان امنیت و ارتش ترکیه در منطقه کرد نشین این کشور میباشد، میدانند!ر
از اوکتای تورکمن، تنها یک خردسال بیادگار مانده که وی نیز بهمراه مادر خود بدلیل احساس امنیت جانی و مواجهه شدن با آینده ای تیره و تاریک با ترور پدر خود، به آلمان پناهنده شدند!ر
راهش گرامی و راهش پررهرو باد!ر

شعر زیر از مادر داغدیده اوکتای تورکمن، اننه کأبه اجکه است که در سوگ ترور فرزند برومند خود و ملت تورکمن در آنموقعه سروده شده است:ر
روحئمی پریاد ادیب آقلان گونلریم!ر
اؤی قوردی اولادیم، قاریب دوشیندا
ارحئمی یورگیندا، آقلی باشیندا
داوودینگ اورنیندا، اوتیز یاشیندا
آدینی تورکمن آلاندا، ایلینی یادا سالاندا
اؤز بالام، یاد ایلیندا، اورلدی گیتدی
اوچ گوله، جانینا دولدی گیتدی
ایزیندا بیر قیزی، بؤرلدی گیتدی
کابه سی اوکتایا، قاوریلدی گیتدی.
ر

lördag, februari 02, 2008

خانه ژنرالها و بنیادگرایان از
ر
پای بست ویران است!ر
رر
در شصتمین سال استقلال پاکستان، کشوریکه در آن منزلت دعانویسان و مرده شوران و روضه خوانان بسی فراتر از منزلت آزادیخواهان و روشنفکران است، زنی که به نماد دمکراسی و به سمبل آرزوی مردم پاکستان برای آغاز حرکت جامعه بسوی دمکراسی، ثبات و امنیت شده بود، بدست تبهکاران دینی ترور میگردد. امروزه اگر از شبه قاره هند خبر از پابرجائی و تعمیق ارزشهای اصلی استقلال آن بعنوان وسیعترین کشور دمکراتیک جهان و قرار گرفتن آن در صف قدرتهای بزرگ اقتصادی بگوش میرسد، در بخش تقسیم شده آن بنام پاکستان، از آغاز تا به امروز صدایی بجز فلاکت و بدبختی مردم، کودتا و پیشرفت سهم مهلک عقب ماندگی و جهالت و نعره های آدمخوران دینی و صدای چکمه های ژنرالها، بگوش نمیرسد!ر
بنابراین، اگر این استقلال برای هند موهبتی بزرگ بوده است، برای پاره دیگر این شبه قاره یعنی" پاکستان اسلامی"، مصیبت زا بوده و در مرداب عصبیت های دینی و قومی و بدست بنیادگرایان و نظامیان فاسد سیری قهقرایی را طی کرده است. ریشه این دو گانگی عظیم در احوال امروزی ایندو کشور را باید در نطفه های استقلال ایندو کشور جست.ر
نهال استقلال هند برای رهایی از سلطه بیگانه که از اوایل دهه چهارم قرن هیجدهم، بعد ازفراز و نشیبهای طولانی و افت و خیزهای زیاد، بدست رهبرانی بارور گشت که به تمام معنا هم اندیشه پرداز و اندیشه گر و هم خلاق و با پرنسیپ و هم نه تنها با مردم، بلکه با خویشتن خویش نیز صادق بودند. نبوغ آنها بویژه با ورود گاندی به صحنه با تمامی تجارباندوخته شده خود از شرکت در مبارزه مردم آفریقای جنوبی علیه آپارتاید، در این بود که آنها کشف کردند که در این کارزار حیاتی و نابرابر با دشمنی چون امپراطوری انگلستان، حین بهره برداری از تضادهای جهانی که حتی آنها را به مراوده و مکاتبه با هیتلر نیز کشانید، اتکای اصلی به نیروی ملت خود و برانگیختن آن به بهره گیری از فرهنگ و آداب و سنن ملی و آشنای آن برای ایجاد یک روح ملی برای برپائی یک اراده واحد جهت رسیدن به هدفی مقدس و همگانی و واحد است!ر
درآن دوره قداست خشونت انقلابی در جهان، گاندی و رهبران استقلال این شبه قاره به انقلاب و مبارزه خود مضمونی فارغ از قهر و خشونت بخشیدند که بر گرفته شده از فرهنگ ملی مردم آنها بنام، "سایتا گراهابسا" و ملموس و آشنا برای مردم هند بوده است. عامل دیگر در موفقیت آنها، اهمیت دادن رهبری جنبش استقلال به جنبه تفاهم و توافق و تقویت نکات اشتراک و میدان ندادن به غالب شدن اختلاف نظرها و نکات افتراق در میان هسته رهبری جنبش و ارجحیت دادن به مصالح و منافع ملی مردم هند، بویژه بین گاندی و نهرو و پدر وی بعنوان هسته مرکزی رهبری جنبش بوده است. در این رابطه، نهرو بعنوان اولین نخست وزیر هند مستقل و بعنوان یک سوسیالیست در کتاب "زندگی من" خود به صراحت تمام می نویسد که با تمامی باورها، افکار و رفتارهای گاندی و بسیاری دیگر از رهبران جنبش، بویژه از دیدگاههای آنها در باره، "تاریخ و جامعه شناسی و اقتصاد در برابرمردم بیان می داشتند"، از نظروی" کاملاً نادرست به مردم تحمیل میشد"! اما، وی این وجهه مسئله را عمده میساخت که "گاندی روح هند بود و من به خود فرض میدانستم از روحی که به من تعلق داشت پیروی کنم"، و"تا وقتیکه خط و مش کلی و عمومی صحیحی و درست پیش میرفت هر خطر کوچکی که به موازات آن پدید می آمد اهمیتی نداشت"!ر
بنابراین، اساس هند مستقل بدست افرادی بنیانگذاری شد که از صحه صدر، آگاهی بر اوضاع و احوال آنروزی جهان، بدور از انقلابیگری و خشونت، مسلط بر اطلاعات ژرف سیاسی و اجتماعی دوران خود و آگاه بر فرهنگ و روح و روان مردم خود و صداقت و اخلاق از مشخصات اصلی آنان بود که توانستند با اتکاء به آن جنبش عظیمی را در راستای استقلال و دمکراسی سازماندهی و رهبری کرده و بنای دمکراسی و احترام به شأن انسانی را در جامعه ای با چهار صد قوم و زبان و ادیان و مذاهب رنگارنگ، پی افکنند!ر
اما، این رهبری با این خصوصیات در پاکستان وجود نداشت. رهبری پاکستان بعدی، بویژه "محمد علی جناح" در مرحله پیروزی جنبش و شکست استعمار انگلیس درشبه قاره هند، بجای تلاش برای حفظ و بسط این بزرگترین دستاورد در این قاره و مشارکت در آغاز یک برنامه دمکراسی خواهی و توسعه طلبی اجتماعی و اقتصادی، با بهره برداری از ارتجاعیترین رهبران مذهبی و با اتکاء بر احساسات مذهبی عقب مانده توده های مسلمان و با تحریک و حمایت دشمن زخم خورده خود انگلستان، بر تقسیم این قاره و تشکیل کشوری تنها بر مغایرت دینی آن با هندو ها پای فشردند! نهرو در باره این افراد این عمل آنها می نویسد: " اختلافات و رقابت میان فرقه های مذهبی توسعه یافته بود و "جامعه مسلمین – مسلم لیک" تحت رهبری محمد علی جناح به شکلی تجاوزگرانه، روشی ضد ملی و کوته نظرانه را ادامه میداد و فعالیت حیرت انگیزی را تعقیب میکرد. از طرف آنها هیچ نوع پیشنهاد مثبتی مطرح نمیشد و هیچ کوششی هم به عمل نمی آمد تا راه میانه ای اتخاذ شود و توافقی بوجود آید. آنها نمی توانستند بگویند که خواهان چه چیزی هستند. برنامه آنها یک برنامه منفی آمیخته با کینه و خشونت بود که روشهای نازیها را بخاطر می آورد ..." جامعه مسلمین = مسلم لیک" با دنبال کردن این راه هر روز، بیش از پیش گمراه و منحرف میشد تا اینکه بر ضد دمکراسی در هند قیام کرد و حتی از تقسیم کشور سخن بمیان آورد. دولت بریتانیا که میخواست " جامعه مسلمین" را هم مانند هر نیروی مخرب ونفاق افکن دیگر مورد بهره برداری قرار دهد و بدینوسیله نفوذ کنگره را ضعیف سازد از این تقاضای عجیب هواداری میکرد"!ر
در حالیکه باز بقول جواهر لعل نهرو: " تحول و توسعه جدید دیگر با اختلافات مذهبی ارتباطی نداشت و شاید از این نظر، میتوان تصور کرد که آن اختلافات قابل فهم بود ولی در واقع آنچه بصورت مسئله اختلافات فرقه های مذهبی جلوه میکرد، اختلاف سیاسی بود که میان کسانی جریان داشت که برخی خواهان هندی آزاد و متحد و دمکراتیک بودند و پاره ای عناصر فئودال و مرتجع که منافع خاص خود را در زیر نقاب مذهب پنهان می داشتند ... مذهبی که بدین صورت بکار گرفته میشود بنظر من خود کفر واقعی است که راه را بر تمامی پیشرفت های فردی و اجتماعی سد میکند. مذهب که اصولاً برای پرورش روحی و بسط احساسات برادری بوجود آمده است، می بینیم که چه سان سر چشمه کینه ها و نفرت ها و تنگ نظریها و حقارت شده و به صورت پست ترین اشکال ماده پرستی در آمده است"!ر بدین سان بود که بر مبنای عصبیت دینی، خودخواهی و ریاست طلبی مذهبیونی که دین را نردبان عروج به قدرت ساخته بودند و فئودالهای مرتجعی که دین را اساس حفظ منافع خود قرار داده بودند با اتکاء به حمایتهای امپراطوری انگلستان، به بهای آواره ساختن میلیونها انسان در دو سوی این مرزهای دینی و با مرگ و نابودی بیش از نیم میلیون نفر، بر اساس خون و اشک میلیونها انسان و نفرت و بغض های انباشته شده در دو سوی این مرزها، ر"پاکستان اسلامی" را بنیان گذاشتند!ر
کشوریکه بدینگونه و هندی که بدانگونه پایه گذاری شده است، دو معیار قضاوت و دو تجربه را امروزه در مقابل چشمان جهانیان، بویژه در مقابل مبارزان راه استقلال و ترقی در کشورهای موسوم به جهان سوم گذاشته است. تجربه هند حاصل دمکراسی خواهی، صداقت و تلاش دولتمردان و رهبران آن برای سازندگی و تلاش هر روزه مردم آن برای فائق آمدن بر تامی نشانه های جهان سومی خود و غلبه بر فقر سیاه است. اما، پاکستان اسلامی معیاری به تمام معنا از یک منظره چرکین دینی که هر روزه به تولید آدمخوران بنیادگرا مشغول است و نمونه ای عینی از گرفتاری و اسارت مردمی در چنگال مستبدین، بانیان خرافات و عقب ماندگی و جنگ ادیان و مذاهب و نتیجه مبدل شدن مملکتی به بازیچه بیگانگان و بکارگیری آن در جهت مطامع قدرتهای بزرگ علیه یکدیگر است!ر
پاکستان اسلامی که از همان آغاز استقلال از هند مبدل به اهرمی برای پیشبرد جنگ سرد در دست غرب، بویژه آمریکا و انگلیس گردید، در هنگامه اوج گیری آن نیز در مقابل هندوستان بی طرف و از بانیان " کشورهای غیر متعهد"، به سکوئی علیه قطب دیگر این جنگ یعنی اتحاد جماهیر شوروی تبدیل گردید. پاکستان در تعقیب این سیاست خود و ملهم از بحران آفرینی و زیاده طلبی رهبران و دین مداران پرقدرت در آن، منافع ملی خود را در سال 1958 در خارج از مرزهای خود و تا دریای خزر یعنی شامل تمامی جمهوریهایی آسیائی شوروی تعریف نمود! این تعریف در سازمان ملل متحد مورد تأئید فورد و دالاس قرار گرفت و این کشور برای تعقیب این سیاست توسعه طلبانه و بحران آفرین مورد تشویق و حمایت آمریکائیان واقع گردید!ر
در سال 1970، با روی کار آمدن ذوالفقار علی بوتوامید برای آغاز حرکت پاکستان بعد از سلطه نظامیان با حمایت دین مداران در این جامعه عقب مانده شکل گرفت. بوتو که خود را " سوسیالیست اسلامی" می نامید با حرکتی تاریخی در ملاقات با ایندیرا گاندی در هندوستان به حالت جنگ و بحران در روابط پاکستان با این کشور پایان داد و پاکستان را جزئی از کشورهای غیر متعهد اعلام داشت. این اقدامات وی بهمراه تلاش هایی برای غلبه بر عقب ماندگی اجتماعی و اقتصادی و بی سوادی مردم مسلماً نمی توانست مورد قبول نظامیان فاسد و متحجرین دینی قرار بگیرد و با مخالفت سرسختانه آنها با کمک و حمایت خارجی مواجه نشود. در سال 1976 که اجرای سیاست ماکیاولیستی غرب مبنی برایجاد کمربند سبز ایمنی برای جلوگیری از" پیشروی کمونیسم" آغاز گردید، پاکستان با توجه به ریشه دوانیدن دین و مذهب تا آنموقعه در خصوصی ترین زوایای زندگی مردم، عقب ماندگی فاحش، فقر و خرافه پرستی و آزمندی و بی مسئولیتی نظامیان و نقشی که آنها در ایجاد بحران با رقبای غرب ایفاء می نمودند، مناسبترین نقطه برای ایجاد مرکزی از این بنیادگرایان که از الجزایر تا ایالت سین کیانگ پراکنده شده بودند، بشمار میرفت. تنها مانع در اینراه حکومت غیر نظامی ذوالفقار علی بوتو بود که آنهم با کودتائی بوسیله ژنرال ضیاء الحق در سال 1977 بر طرف گردید و بوتو در سال 1979 به جوخه اعدام سپرده شد!ر
با تیره تر شدن روابط شوروی در زمان حکمرانی حاکمیت کودتائی "داودخان" بر آن که منجر به کودتای طرفداران شوروی در این کشور با کمک و اجرای مستقیم سازمان کماندوی معروف سازمان امنیت شوروی، موسوم به "ویمپل" گردید وبا تغییر و تبدلات تبعی این کودتا در اینکشور نیروهای شوروی آنرا به اشغال خود در آوردند، نقش پاکستان مجدداً برای غرب و بویژه برای آمریکا برای مقابله با گسترش سلطه شوروی از اهمیتی حیاتی برخوردار گردید. بدینسان، پاکستان اسلامی به ستاد عملیاتی سی و چهار کشوریکه با اهداف و منافع گوناگون و با سیستم ها و رژیمهای مختلف، از اسرائیل تا ایران اسلامی و از چین تا آمریکا و از کشورهای عربی تا کشورهای اروپای غربی در مقابل نیروهای شوروی در افغانستان جبهه ای بزرگ تشکیل داده بودند در آمد. این امر مائده ای بود آسمانی برای ژنرالها و بنیادگرایان دینی و مافیای مواد مخدر در این کشور که از یکسو سیل سلاحها و کمکهای مالی و موج بنیادگرایان را از تمامی کشورهای عقب مانده اسلامی و حتی از غرب، جهت آموزش و بکارگیری آنها در افغانستان روانه پاکستان ساخته بود و از سوی دیگر این امر، موضع پاکستان را در مقابل هندوستان برای ادامه و عملی ساختن ادعاهای ارضی خود بر تمامی ایالات پنجاب مستحکم میساخت و بر ادعای ارضی افغانستان بر ماورای خط دورند که بیش از نیمی از پشتونستان را در زمان استعمار انگلستان از افغانستان جدا ساخته و هنگام جدائی پاکستان از هند به اینکشور تعلق گرفته بود با گسترش سلطه خود بر افغانستان برای همیشه به این اختلاف ارضی نیز سرپوش میگذاشت!ر
بنابه این دلایل بود که بقول،" کوردووز" نماینده تام الاختیارسازمان ملل متحد در مسئله افغانستان در کتاب خود موسوم به" پشت پرده افغانستان"، زمانی که با روی کار آمدن آندروپوف، شوروی برای اولین بار تصمیم خود مبنی بر خارج ساختن نیروهای خود از افغانستان را با مقامات سازمان ملل و آمریکائی در میان گذاشت، بیشتراز همه پاکستانیها بودند که با اقدامات ایضائی خود و با مخالفت شدید، مانع خروج نیروهای شوروی از اینکشور گردیدند! تداوم سیاست شکست دادن حریف از طرف آمریکا و غرب به هر بهاء و به هر وسیله ای بدانجا منجر گردید که امروزه بشریت تاوان آنرا میدهند. آنها با همکاری نظامیان سرسپرده پاکستانی و فرماندهان سازمان امنیت پاکستانISI به سرکردگی گرداننده اصلی مافیای مواد مخدر اینکشور، ژنرال حمید گل و خالق بعدی طالبان و با تسهیلات میلیاردی عربستان سعودی تحت رهبری شاهزاده الترکی و با حمایت مالی، لجستیکی و نظامی ناتو و متحدان آن و با کمک سازمانهای جاسوسی غرب، با آموزش صد هزار نفر از آدمخوران بنیادگرا در خاک پاکستان، دیو تروریسم را از شیشه افغانستان رها ساختند که تا به امروز هیچ نیرویی قادر به بازگردانیدن این دیو به شیشه نشده است!ر
دوره جنگ افغانستان را میتوان دوران طلایی گسترش و نفوذ عمیق فرقه وهابی تا اعماق جامعه اسلام زده پاکستان و منطقه دانست. در این دوره هزاران مرکز آموزش دینی چون قارچ در هر کوی و برزن پاکستان فرا روئیدند و شهر(دیوبندی) به قبله گاه وهابیونی تبدیل شد که هر ساله صد هزار نفر از نمایندگان وهابیون از سرتاسر منطقه خاورمیانه و آسیای میانه با پای پیاده بدانجا سرازیر میگردند تا کمکهای مالی جمع آوری شده از مریدان خود را جهت گسترش وهابیسم و تروریسم در جهان به پیشوایان هیولای خود تسلیم بکنند. در این میان ارتجاعیترین و بزرگترین این سازمانهای وهابی در پاکستان جماعت اسلامی (MMI) میباشد که امروزه دو میلیون نفر را با پول عربستان سعودی تحت پوشش خدمات اسلامی قرار داده است. اکنون 4 میلیون طلاب مدارس دینی که حتی خانواده های آنها نیز مستمری ماهانه از عربستان دریافت میدارند، نه تنها بزرگترین خطر بالقوه برای منطقه و جهان در آینده هستند، بلکه امروزه به منبع اصلی عضو گیری گروههای ستیزه جوی بنیادگرا چون جماعت اسلامی، طالبان، القاعده و ... تبدیل شده و تکیه گاه احزاب سیاسی اسلامی چون مسلم لیک میباشند. در کنار آنها هواداران و طرفداران رژیم اسلامی نیز از این قافله جهل و جنایت عقب نمانده و" جمعیت تنفیذ فقه جعفری" به رهبری ساجد تقوی که مستقیماً وابسته به رژیم اسلامی در ایران بوده و اختلاسهای میلیونی وی و خانم آمریکائیش از محل کمکهای فراوان رژیم ایران به این جمعیت مدتهاست که افشاء شده است، فعال مأیشا می باشند وهمیشه یک طرف درگیریهای خونین فرق مذهبی شیعه و سنی در اینکشور و هر دو با هم در یک درگیری خونین و تبهکارانه با فرق احمدیها و قادیانیها بسر میبرند!ر
این اسارتگران روح و اندیشه، دمکراسی و آزادی وجدان انسانها، بر بستر قوم گرایی و اختلافات شدید اتنیکی در جامعه پاکستان، چون پنجابی ها، سندی، بلوچ و پشتون وتیره های مهاجر، این کشور را به سرزمین موعود تمامی تروریستها و قاچاقچیان مواد مخدر و دیگر پلشتی ها در جهان ساخته اند!ر
همین نیروهای ارتجاعی بهمراه مقامات بلند پایه ارتشی و تشکیلات ISI بودند که بنابه توافق سیاسی انگلستان و آمریکا و با حمایت مالی مستقیم عربستان سعودی، چون حاکمیت مجاهدینی که بدنبال خروج نیروهای شوروی از افغانستان بر سر قدرت در نزاعی سخت بسر میبردند باب طبع آنها نبود، نیروی جهنمی تردیگری بنام طالبان را با آموزش و سازماندهی هفتاد هزار نفر از نیروهای موسوم به " مرزبانان داوطلب پشتون" از پشتونستان پاکستان و با در هم آمیختن آنها با نیروهای از پشتونهای افغانی به رهبری یک هیولای یک چشم بنام "ملاعمر"، بر سر قدرت آوردند تا افغانستان را باز به یک ویرانه تمام عیار و منطقه تحت تسلط کامل خود در آورند! در همین دوران بود که جمهوری اسلامی ایران نیز از کمکهای پنهان و آشکار پاکستان برای دستیابی به تکنولوژی هسته ای بی نصیب نمانده و حتی خانم بوتو برای رعایت جانوران دینی و ارتشیان فاسد پاکستان، مجبور بود با چادر و چاقچور به ملاقات همنوعان و از نوع شیعه در قدرت آنها در ایران، چون هاشمی و خامنه ای به مشهد و تهران برود و دست به سینه به آنها ادای احترام بکند!ر
مسلماً اگر در سال 1999، کشتیبان را سیاسی دیگر نمی افتاد و برای لگام زدن به نیروهای دینی در پاکستان که بهمراه سران مافیای مواد مخدر و ارتشیان فاسد بقای نجیب اله و با حمایت دولتی نواز شریف رهبر در قدرت حزب مسلم لیک، پرویز مشرف را تشویق و حمایت به کودتا نمیکرد، شاید تا امروز ما شاهد نه تنها پابرجائی امارات اسلامی طالبان در افغانستان، بلکه حتی شاهد برپائی اینوع حکومت در خود پاکستان صاحب بمب اتمی و دومین کشوربزرگ اسلامی جهان و نفوذ و برپائی حکومتهای جهنمی آنها در بخشهایی از آسیاس میانه نیز بوده ایم. باز مسلماً جهان بدون وجود حکومت کودتائی پرویز مشرف، بدنبال حادثه یازده سپتامبر در پاکستان به این راحتی و سادگی شاهد فرو ریختن حاکمیت طالبان و القاعده در افغانستان، تنها با حمله آمریکا و متحدان آن به این حاکمیت که از قویترین پشت جبهه در پاکستان برخوردار بود نمیگردید. بنابراین میتوان از تمکین و پذیرش حکومت نظامیان به ریاست پرویز مشرف دریافت که کشورهای آزاد و افکار عمومی جهان بنابه یک انتخاب ترجیحی حاکمیت کودتائی را به حاکمیتی دینی و بنیادگرا که در اینکشور با توجه به رشد سرطانی آنها احتمالی نزدیک به یقین است، ترجیح داده اند!ر
اما، پرویز مشرف که هنگام کودتا، قول گذار سریع به یک حاکمیت غیر نظامی و کنار رفتن از مسیر آغاز پروسه دمکراسی در این کشور را به جهانیان و به مردم خود داده بود، نتوانست بر ارتشی که همیشه ببهانه برقراری امنیت داخلی دست به کودتا زده و هفتاد در صد آن را اکثریت پنجابی ها در اینکشور تشکیل میدهد و تمامی مقامات کلیدی دولیت یا در اختیار افسران عالیرتبه آن و یا در دست عوامل وابسته به آنها است، برخوردی جدی درده سال گذشته با آن جهت تغییر ساختار وتبدیل ارتش تنها به یک نیروی دفاع ملی بکند. شاید نیز ترس وی از آنستکه در کشوریکه به معنای واقعی و مدرن آن ملتی وجود ندارد و آنرا ارتش سرپا نگه داشته است، هر نوع شکافی درارکان آن به از هم گسستن رشته های سستی که پاکستانیها را به هم پیوند داده است، منجر خواهد شد. در مقابل حکومت نظامی توانسته است با آشوبگری آدمخوران دینی که تا مغز استخوان پاکستان رسوخ کرده و قدرت مهار ناپذیری تا روی کار آمدن پرویز مشرف، بویژه در دوره زمامداری حزب مسلم لیک، از خود نشانداده اند، به جنگ شیعه و سنی و جنگ هر دوی آنها با قادیانیها و احمدی ها پایان بدهد. اما در زمینه مهار تروریسم موفق نبوده و تنها در سال گذشته در این کشور در پنجاه بمب گذاری هفتصدوپنجاه نفراز مردم بی گناه پاکستان بقتل رسیدند و سران معروف گروههای تروریستی که تحت تعقیب جامعه جهانی هستند، هنوز نیز در اینکشور بسر میبرند و اقدامات جهنمی خود علیه بشریت را از آنجا سازماندهی و به پیش میبرند!ر
بنابراین حکومت نظامی مشرف در سال گذشته تصمیم خود مبنی برتشکیل حکومتی ائتلافی از ارتش به فرماندهی خود که بصورت یک غیر نظامی با استعفاء از فرماندهی کل آن به مقام ریاست جمهوری ارتقاء مییافت با دمکراتهای پاکستان به رهبری حزب مردم بی نظیر بوتو که وی نیز مقام نخست وزیری را در اختیار میگرفت، علنی ساخت تا به کمک این ائتلاف با آدمخوران طالبان و القاعده ای، مافیای پرقدرت ژنرالهای بازنشسته و بقایای باند ضیاءالحق به رهبری پسر وی، اسلم بیگ و ژنرال حمید گل و احزاب آلوده به قدرت و فساد چون حزب مسلم لیک نواز شریف به مقابله بپردازد.ر
اما مخالفین این برنامه نیز به رهبری، افتخار چودرزی، رئیس دیوان عالی پاکستان که خانواده اشرافی وی در قبل از استقلال از گردانندگان بومی مستعمره امپراطوری انگلیس در شبه قاره هند و خود نیز همدست و همسفره اختلاسهای نواز شریف دردوره زمامداری وی بوده است، طرحها و برنامه های از قبل تعیین شده ای برای خنثی سازی اتحاد ارتش و دمکراتها را داشت. چودرزی به نیابت از طرف جبهه جهنمی خود قصد داشت که با اعلام غیر قانونی بودن انتخاب مجدد پرویز مشرف به ریاست جمهوری اینکشور، خود مقام وی را اشغال کرده و نواز شریف نیز با حمایت بنیادگرایان و بقایای باند ضیاء الحق و مافیای ژنرال حمید گل به مقام نخست وزیری ارتقاء مییافت. اما، توافق بی نظیر بوتو با مشرف و برکناری چودرزی از مقام خود از طرف مشرف و دستگیری طرفداران وی در دیوان عالی و دادگستری این کشور، این نقشه را بر باد داد! لذا، این جبهه جهنمی برای رسیدن به هدف خود راه دیگری مبنی بر نا امن ساختن اوضاع با ترورها و انفجارهای سلسله وار جهت وادار ساختن مشرف بر اعلام وضعیت فوق العاده و تعلیق قانون اساسی و در نتیجه عدم برگزاری انتخابات و ترور متحد وی در دولت آینده، یعنی بی نظیر بوتو و حتی کشانیدن کشور به جنگ داخلی را برگزیدند.ر
بنابراین در کشوریکه بنیاد آن بر خشونت و عصبیت دینی و خرافی، حذف فیزیکی رقبای سیاسی، ضدیت با پرنسیپهای دمکراسی در مبارزات سیاسی و بی ارزشی حیات انسان و انسانیت نهاده شده است، با یک نقشه شیطانی و با عملی جنایتکارانه زنی که به مظهر نماد دمکراسی در آمده بود، بعد از یک بار سوء قصد انتحاری نافرجام هنگام ورود به گشور خود بعد از 7 سال دوری از وطن، در مقابل چشمان جهانیان ترور گردید! آمرین و عاملین این اقدام جنایتکارانه بدنبال عمل تبهکارانه خود در کمال وقاحت سعی کردند آنرا به پرویز مشرف نسبت بدهند که یادآور اقدام همنوعان شیاد آنها در ایران، در به آتش کشیدن سینما رکس آبادان و نسبت دادن آن به رژیم شاه، جهت بی حیثیت تر ساختن آن در انظار عمومی بود که تا برون افتادن راز جنایت آنها، در این امر موفق نیز شده بودند!ر
اما، برای کسانیکه به سرشت جنایتکارانه بنیادگرایان تبهکار و به متد آنها در انجام و کتمان جنایات خود وقوف کامل دارند، جای هیچگونه شک و شبهه ای نیست که این دیوسفتان نیز همانهایی هستند که در ایران بیش از چهار صد نفر را برای رسیدن بقدرت در سینما رکس آبادان به جزغاله تبدیل کردند. این همان دستی استکه رهبران ملی تورکمن را در ایران ربوده و ترور کردند و در سال 67، هزاران تن از روشنفکران و مبارزان راه آزادی و دمکراسی را همانند فاشیستهای هیتلری در اسارتگاه خود، قتل عام کردند و بختیارها و رهبران ملت کٌرد چون قاسملو و شرفکندی و صدها نفر دیگر از مخالفین جور و فساد خود را در خارج از کشور ترور کردند. این همان دستی استکه در مصر انور سادات و در الجزایر محمد بوضیاف و در لبنان رفیق حریری را ترور کرد که اکنون این دست از آستین یک پاکستانی بیرون آمده تا بذر آزادیخواهی و تجدد طلبی، صلح و ثبات، تفاهم و تعامل در کشورهای اسلام زده را بخشکاند!ر
مسلماً ترور بی نظیر بوتو پاکستان را از یکسو وارد یک آینده نامشخص سیاسی خواهد نمود و مواضع بنیادگرایان و بقایای باند ضیاءالحق و حمید گل ها، القاعده و طالبان را تقویت خواهد نمود. از سوی دیگر، دست پرویز مشرف را در برخورد با بنیادگرایان افراطی و حامیان آنها که وی آنها را دشمن اصلی پاکستان نامیده است، بازتر خواهد نمود که این خود میتواند دور جدیدی از بحران را در این کشور اسلام زده ببار آورد. در خارج از پاکستان بویژه در آمریکا این امر مواضع راستگرایان حاکم را تقویت نموده و میتواند بر انتخابات داخلی اینکشور تأثیر خود را برجای بگذارد. اما، مسلماً آینده پاکستان را اگر مشرف بتواند بر بنیادگرایان و حامیان آنها مهار زده و حکومتی ائتلافی تشکیل بدهد، میانه روها و دمکراتها رقم خواهند زد و نه بنیادگرایان دینی و مافیای قاچاق مواد مخدر و گروههای تروریستی چون القاعده و طالبان!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن