lördag, juni 30, 2007

روی سخن با پویندگان حقیقت و طالبان صداقت
ر
درجنبش ملی تورکمنها!ر

بدنبال انتشار اطلاعیه ای از طرف کانون، تحت عنوان، " جعل نام کانون برای بیان موضعی خلاف مواضع آن"، در تاریخ 13.01.07، در افشاء رد فردیکه نه تنها بنام کانون بلکه بنام " شورای مرکزی" آن، بدون اینکه هیچگونه رابطه ای حتی در حد یک هوادار از سال ها قبل با کانون داشته باشد، هیاهو و جنب و جوشی کم نظیر در میان بخشی از جامعه تورکمنهای مقیم اروپا که مدتها عمدتاً در سکون و رکود بسر برده و سر در لاک خود داشتند، بر پا گردیده و ارکستری نامتجانس برای نواختن تنها یک سمفونی بنام "کانون"، براه افتاد! اگر این ارکستر با نت،" نباید به اختلاف دامن زد" آغازگردیده بود، با گوشخراشترین و ناخوشایندترین و طولانیترین اجرا با هر چه بیشتر" دامن" زدن به آن نیز ظاهراً خاتمه یافته است!ر
کانون فرهنگی – سیاسی، نه در هنگامه این هیاهوی غریب از پی هیچ با توجه به تجارب فراوان خود از این هیاهوهای پر سر وصدا اما زودگذر در برابر هر عملی که باعث ارتقای سطح جنبش میشود، نه در صدد جوابگوئی به کسانیکه بدون درک صورت مسئله و یا حتی با تغییر آگاهانه آن و یا بقول تورکمنها، " کوٌپرینی گوریب، اونینگ دشیگنی گورمأنی"، به حل مسئله میپردازند، برآمد. کانون در هنگامه این همهمه با متانت و خونسردی مخصوص بخود، بکار اصلی خود، یعنی هدایت و سازماندهی تشکیلات خود در داخل و خارج و موضع گیریهای سیاسی در قبال رویدادهای مختلف و به شور و مشورت با طیفهای گوناگون فکری و سیاسی در جنبش تورکمنها ادامه داد. البته نباید آندسته از افرادی را که در این میان با خلوص نیت و با احساس مسئولیت در قبال جنبش، علیرغم میل خود وارد این هیاهو شدند تا این خلایق بیشمار و ظاهراً سراسیمه شده را متوجه اصل قضیه بسازند و این همه انرژی را در مسیر مبارزه با رژیم فقها و به بحثهای سازنده و سالم در راستای تأمین منافع ملی ملت خود کانالیزه بکنند، فراموش کرد که ما در بخشهای بعدی به آن اشاره خواهیم نمود. اکنون که تا حدودی این گرد و غبار ناشی از این هیاهوی غریب فرو نشسته است، بهتر میتوان منظره اصلی را به تماشای خوانندگان و مبارزین و روشنفکران بیغرض و طالب حقیقت در جنبش کشانید تا خود" حدیث مفصل بخوانند از این مجمل"! بررسی کوتاه زیر نیز تلاشی است در این راستا!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران، طلایه دار یک جنبش و صدای رسای یک حقوق ملی سرکوب شده است که بر پایه خواست ملی و اجتماعی ملت تورکمن، بر اساس تجربه و خرد پایه گذاری شده است. مسلماً فعال سازی مجدد تشکیلات آن در خارج از کشور نیز بدون بهره گیری از تجربه و خرد جمعی مبارزین و روشنفکران تورکمن و بدون رعایت تام و تمام روح دمکراسی عمیق در مناسبات و ساختار درونی مدون شده آن، نمیتوانست صورت حقیقت پیدا بکند. از اینرو در تاریخ 04.09.2005 مجموعه اسناد پایه ای مربوط به این امر، با آخرین اصلاحات و تغییرات صورت گرفته از طرف کمیسیون طرح برنامه و اساسنامه کانون و طرح بیانیه اعلام فعال سازی تشکیلات آن در خارج از کشور که مسیر روند طی شده تشکیلات کانون در خارج از کشور از بدو اعلام استقلال آن تا به امروز و دیدگاهها و تحلیل آن نسبت به تغییرات بوجود آمده در طی اینمدت در داخل کشور و بالطبع دگرگونیهای عمیق حاصله در اشکال و شیوه مبارزه و در مناسبات پوزیسیون و اپوزیسیون را در بر میگرفت، بدون استثنا به بیش از 30 نفر از افرادیکه آدرس پستی و یا ای نترنتی آنها در دسترس بود، ارسال گردیده و تعدادی دیگر نیز از طریق اعضای کانون، مستقیماً در جریان این اقدام گذاشته شدند. به تمامی این افراد که زمانی دست اندرکارمبارزه، چه در صف کانون و چه درخارج ازآن وحتی کسانیکه بر له آن قرار داشتند، مهلتی 4 ماهه برای بیان و ابراز نظراتشان در مورد این اقدام و در مورد این اسناد قائل گردیده شد. بدین ترتیب حداکثر سعی بعمل آمد تا حقوق دمکراتیک همه رعایت بشود واگر کسی تمایلی به استفاده ازاین حقوق خود نداشت طبیعتاً حق آنرا نیز نداشت که مشروعیت اقدام دیگران در استفاده از این حقوق را به زیر سؤال بکشاند!ر
متأسفانه نه در این مهلت 4 ماهه، نه پیشنهادی و نه نظری برله و یا له این اسناد، از طرف کسی ارائه گردید و تنها یکنفر را میتوان در این مورد استثناء دانست که با ارسال پیامی به کانون، از ارسال این اسناد و طرف مشاوره واقع شدن خود از طرف کانون ابراز تشکر کرده و قول داده بودند که در کوتاهترین زمان ممکن نظریات خود را در مورد این اسناد و اقدام کانون ارسال خواهند داشت. اما درست بعد از دو ماه و ده روز یعنی تا قبل ازتمام شدن فرصت چهار ماهه ایشان نیز با استفاده از این اسناد با سر هم بندی کردن عجولانه چند نفرکه بنابه تعریف متعارف تشکیلاتی حتی در یک حوزه نیز نمی گنجد، با تشکیل یک "گروه جدید"، نظر خود را اعلام داشتند!!ر
با توجه به این سکوت و بی تفاوتی و با این تصور که شاید مهلت قائل شده جهت بررسی این اسناد با توجه به مشکلات عدیده این دوستان در خارج از کشور، از طرف کانون ناکافی است، 4 ماه دیگربه آن افزوده گردید و مجدداً با تکرار وضعیت بی تفاوتی و سکوت این مدت نیز سپری شد و با گذشتن بیش ازهفت ماه تمام، باز از این جماعت اثری از حیات سیاسی برنخاست و بالاخره با توجه به اینکه اتلاف زمان و عمر نه به نفع جنبش و نه مثمرثمر بحال روند پر شتاب رویدادهای سیاسی جاری بوده و انتظار نا امیدانه به روز رستاخیز این افراد دیگر از حد خود فرا رفته بود، کانون فرهنگی – سیاسی تصمیم به فعال سازی تشکیلات خود در خارج از کشور و انتشار بیرونی این اسناد و بیانیه گرفت تا شاید افرادی از این جمع نیز با طرح علنی آن بهمراه دیگر دوستانیکه تا آنموقعه در جریان این امر قرار نگرفته بودند، نظرات خود را بیان بدارند.(1)ر
با علنی شدن این اسناد و اعلام اقدام کانون در فعال سازی تشکیلات خود در خارج از کشور، معلوم گردید که تا آنموقعه افرادی برای مطامع شخصی خود، نام کانون را بصورتی مخفیانه و بدون هیچگونه اعتقادی به برنامه و اساسنامه آن و در بیگانگی کامل با خط و مشی آن، جهت فریب نیروهای اپوزیسیون رژیم ایران، در میان آنها بکار گرفته و حتی بولتنی بنام " بولتن کانون فرهنگی – سیاسی- ویژه ملیتها" را درون کنگره خلقها هر از گاهی انتشار میدادند که کانون و حتی هیچیک از تورکمنها از آن اطلاعی نداشتند! کانون فرهنگی- سیاسی، بخشی از تاریخ ملت تورکمن در بحبوحه انقلاب ایران و بعد از آن است و بی مسئولیتی در بکار گرفتن نام و تاریخ خونین آن جهت جامه عمل پوشانیدن به مطامع حقیر شخصی خود چیزی نیست بجز تبدیل کانون به وسیله ای برای فریب نمایندگان سیاسی دیگر ملتهای تحت ستم در ایران و قرار دادن منافع فردی خود فراتر از منافع ملی یک ملت! متأسفانه در بین ما نیز افرادی وجود دارند که برای سرخ کردن یک تخم مرغ، حاضرند خانه ای را به آتش بکشانند!ر
از میان این افراد، کسانی برای لوث کردن یک حرکت دمکراتیک و یک ضرورت تاریخی و سد ساختن آگاهانه و یا نا آگاهانه مبارزه کانون با رژیم تبهکار شوونیستی- مذهبی ایران و برای توجیه استفاده مخفیانه از نام کانون تا آنموقعه در میان اپوزیسیون رژیم در خارج از کشور، با پرسه زدن به این سو وآن سو درنهایت اقدام به گشودن دکانی علنی و خصوصی بنام واحدی از کانون که نه رابطه ای با تشکیلات آن دارند و نه از برنامه و خط مشی مدون آن درکی دارند و نه پرونده ای بجز اقدام آگاهانه علیه آن و نه سهمی در پایداری و قوام کانون دارند، کردند! اگر این افراد حداقل آگاهی از تعریف و مضمون و ساختار یک تشکیلات داشتند، باید پی میبردند که "واحد"، شعبه ای از یک تشکیلات استکه از طرف مرکزیت و یا رهبری آن بنابه ضرورتی در منطقه ای و یا کشوری ایجاد میگردد و رابطه ای ارگانیک و متقابل با مرکزیت خود دارد و بدون آن معنایی بجز خود فریبی و مضحکه عام و خاص ساختن خود ندارد. تشکیلات یک ارگانیزم زنده اجتماعی و مجموعه ای از یک ساختار معین، بر اساس یک بنیان فکری و یا براساس نظراتی گوناگون و استراتژی و تاکتیک معین و کنکرت است که جهان بینی و سیاستهای یک طبقه و یا یک و یا چند صنف و یا برآمد منافع ملی یک ملت را نمایندگی میکند و نه منافع یک فرد را که خود تنها رهبر و مرکزیت آن و تنها عضو و هوادار و بتنهائی "شورای هماهنگی" ویا "شورای مرکزی" آن و بدون هر گونه برنامه و ساختار معین است!! تعدادی دیگر از این افراد نیز بدنبال اعلام فعال سازی مجدد تشکیلات کانون در خارج از کشور، جسارت در حماقت را تا آنجا رسانیدند که با بعضی از گروههای سوسیال – شوونیستی قیم مآب رانده شده از منطقه و بعد از گذشت دو دهه از اعلام استقلال کانون، بر سر واگذاری تشکیلات کانون به آنها، یعنی چیزیکه خود هیچگونه رابطه ای با آن ندارند، به معامله با آنها نشسته و بزعم خود فوراً برای لاپوشانی دروغ خود در میان اپوزیسیون رژیم ایران، وارد گفتگوی اتحادی بنام کانون با آنها گردیدند!!ر
به مخالفین فعال سازی مجدد تشکیلات کانون، باید دو جمع دیگری را نیز باید افزود. یکی، عافیت طلبانی که سالها در خارج از کشور با آسودگی خاطر از عدم وجود تشکیلاتی سیاسی با ساختار و بنیانهای فکری مشخص، هیچگونه مسئولیتی برای خود در قبال تداوم جنبش و حتی در مقابل سابقه سیاسی و انگیزه اصلی مهاجرت خود به خارج از کشور قائل نشده و با تکرار اینکه "دیگر همه با سیاست کاری ندارند"، وجدان خود را راضی نگه داشته و در اصل فریب داده و در یک آرامش رضایتمدانه، بسر میبردند.ر
دوم، افراد معدود دیگر هستند که با نگرشی دیگر و از زاویه ای متفاوت برمسئله، با این مستمسک که " مبارزه در خارج از کشور معنائی ندارد"، با جدیت و پیگیری برای جلوگیری از هرگونه تشکل سیاسی و نگه داشتن مبارزین وروشنفکران تورکمن در یک خلاء تشکیلاتی و سیاسی، بصورتی غیر علنی تلاش میورزند. اگر دسته ای از این افراد به این امر برای توجیه انفعال و بی عملی خود نیاز دارند، دسته ای دیگر نیز بعنوان طرفداران خجول گروههای به اصطلاح "سراسری"، در این خیالند که اگر فردایی به داخل بازگردند، با استفاده ازخلاء حضور یک تشکیلات ملی در منطقه و با تکیه بر توان مالی و سیاسی "جریان سراسری" خود، دوباره جنبش ملی را وابسته به گروهی بیگانه با منافع ملی ملت تورکمن بسازد! اما، آنها فراموش کرده اند که دو دهه قبل کانون فرهنگی – سیاسی با اعلان استقلال کامل جنبش ملی ملت تورکمن از "جریان سراسری" که رهبری آنرا بزعم خود یدک میکشید، مهر استقلال را تا ابد برپیشانی این جنبش کوبیده است و هیچ قدرتی دیگر توانائی نابودی و یا محو ایده استقلال از تشکیلات سیاسی جنبش ملی تورکمنها را ندارد و نخواهد داشت. البته ما حق دمکراتیک این گونه افراد را در طرفداری و یا از عضویت در گروهی باصطلاح سراسری و تبلیغ و ترویج جهان بینی معینی را به رسمیت می شناسیم، اما دیگر کسی به آنها اجازه بودیعه گذاشتن جنبش ملی تورکمنها در نزد این گروهها برای مطامع شخصی و یا گروهی خود را نخواهد داد!ر
فعال شدن تشکیلات کانون در خارج از کشور، شاید بدترین خبر برای جاعلان نام کانون در میان گروههای اپوزیسیون رژیم ایران و برای ایندو گروه که وضعیت "مرغ" شاعر در این "چمن" را داشتند که در وصف آنها گفته است:ر

ر"یک مرغ فرغ البال در این چمن ندیدم
در بند دام اگر نیست در قید آشیان است"!ر

آنها هر یک با انگیزه ای به تکاپوئی عجیب جهت ممانعت از فعال شدن تشکیلات کانون در خارج از کشور افتادند که ما در بخش بعدی این مقاله به این تلاشها اشاره خواهیم کرد!ر
اما، علیرغم این موانع و با وجود چنین جوی علیه کانون، با فعال شدن تشکیلات کانون در خارج از کشور که تا آنموقعه فعالیت آن در این عرصه، محدود به موضع گیریهای سیاسی در رابطه با وقایع مهم ایران و جهان و ترویج و تبلیغ نظریات آن، تحت عناوین و نامهای مختلف و به صدور بیانیه ها و اطلاعیه ها در نشریه "گنگش" محدود شده و عمده توجه رهبری کانون به ترمیم رابطه خود با فعالان سیاسی داخل کشور و تلاش برای احیای تشکیلات در داخل با توجه به شرایط نوین و وضعیت امنیتی جدید در منطقه معطوف شده بود که نتایج آن امروزه بتدریج در حال آشکار شدن است، آن خلاء وجود یک تشکیلات با بنیانهای فکری مشخص و با ساختاری نوین و دمکراتیک و با خط و مش کنکرت و مؤجز خود، در تمامی عرصه ها، روبه محو شدن گذاشت. کانون جهت تأمین گسترده ترین اتحاد مبارزاتی مبارزین و روشنفکران تورکمن که از اولین شماره نشریه " تورکمنستان ایران"، مبلغ و مروج پیگیر آن بوده است، موفق شد جامعترین فراخوان را نه صرفاً برای وحدت بخاطر وحدت، بلکه برای وحدتی آگاهانه و هدفمند جهت پیگیری متحدانه و نیرومندتر اهدافی مشخص و روشن، در کوتاه مدت برای کسانیکه میتوانند در بنیانهای فکری و خواست های کوتاه مدت خود در مرحله فعلی با ما همگام و هم رائی باشند و هم برای کسانیکه میتوانند در بنیانهای فکری و در استراتژی مشترک برای آینده بعد از رژیم اسلامی در ایران با کانون توافق اصولی داشته باشند، ارائه بدهد. اما، باز متأسفانه بغیر از چند نفر، از این جمعیت خاموش در حیاتی ترین و عاجلترین مسایل مربوط به مبارزه ملت ما برای هستی و یا نیستی ملی، صدائی نه برله و نه در له آن برخاست!ر
بدنبال خاموشی این وادی نشینان خاموش، با این تفکر که این برنامه شاید نسبت به مطالبات جمع نزدیکتر نبوده و یا هنوز طرح چنین برنامه ای زودر باشد، جهت درک مستقیم نظریات و دیدگاههای مجموعه تورکمنهای خارج از کشور و مراجعه به آرای آنها، جهت تدوین و ارائه برنامه ای برای وحدت از برآیند مجموعه نظرات، برای اولین بار اقدام به یک نظر سنجی شد که تا آنموقعه در جنبش تورکمنها، تجربه نشده بود. در این نظر سنجی در باره تضاد عمده جامعه تورکمن و تعریف ما از آن، برداشت و نظر ما از مقوله حق تعیین سرنوشت، خواست های اساسی ملت تورکمن در این مرحله، نظر و تحلیل ما از کانون، شکل و مضمون تشکیلات مورد نیاز جامعه ما در این مرحله، تعریف ما از تضادهای عمده جامعه ایران و مرحله مبارزه مردم در ایران، ساختار حکومتی مورد نظر ما برای ایران و استراتژی و تاکتیک ما برای فردای بدون رژیم اسلامی در الری تورکمنستان و ایران، سیاست ما در قبال جمهوری تورکمنستان و دیگر تورکمنهای جهان و تضاد و راستای عمده تحولات جهانی، موضع و تعریف ما از گلوبالیسم، ترور جهانی و ... سؤالاتی شده بود که شرکت کنندگان در این نظر سنجی، میتوانستند با گذاشتن ضربدری در مقابل هر یک از جوابهای چهار گانه و ممکن و حتی متناقضی که در مقابل هر یک از سؤالات گذاشته شده بود، نظرات خود را بصورتی همگانی بیان داشته و بصورت کاملاً دمکراتیک و آزادانه از نظریات یکدیگر نیز مطلع گردند. اما، اینبار نیز نه صدائی از مخاطبین این نظر سنجی برخاست و نه حتی از دوستان و طرفداران جنبش ما که از پراکندگی موجود در میان تورکمنهای خارج از کشور بارها نگرانی خود را ابراز داشته بودند و نه از قلم زنان بی قدم ما!ر
در پی این سکوت ها و بی تفاوتی های ممتد دوستان خارج از کشوری در قبال سرنوشت جنبش ما در داخل کشور و امتناع و بی میلی آنان در وارد شدن به مباحثات نظری و سیاسی برای فعال ساختن جو سیاسی موجود و ارتقاء بحثهای موجود به سطحی بالا و هدفمندتر، کانون فرهنگی – سیاسی بدون راه دادن ناامیدی بخود و قطع رویکرد وحدت طلبانه نسبت به جمع، کانون با افرادیکه تا آنزمان گروههایی برای خود تشکیل داده بودند، جهت تحقق بخشیدن به اتحادی بنیادی حول تعریف واحد ازترمینهای مهم و حیاتی در جنبش ملی – دمکراتیک تورکمنها و نزدیکتر ساختن بنیانهای فکری مبارزین و روشنفکران تورکمن، حرکت عملی خود را آغاز نمود. در پی دو نشست، این جمع تصمیم به تهیه منشوری از بنیانهای فکری و تعاریف مشترک خود از مهمترین مقولات مطرح در جنبش گرفت. بعد از تهیه طرح این منشور در کوتاهترین زمان ممکن، بحث جمعی برروی جزئیات و تک تک مواد آن، ظاهراً در جوی تفاهم آمیز آغاز و منجر به برپائی دو جلسه پالتاک برای تصویب نهائی آن گردید. با وارد شدن این نشستها به فازی جدیتر، جهت رفع هرگونه موانع و سؤتفاهمات که از گذشته مابین بخشی از این دوستان باقی مانده بود و برای تحکیم پایه این اتحاد بر بنیانی اصولی، به فردیکه هنوز نیز علیرغم منحل اعلام شدن گروهی بنام، " سازمان دفاع از حقوق ..." از طرف اکثریت هیئت اجرائیه آن" رهبری آنرا یدک کشیده و برای رسمیت بخشیدن کانون به این اقدام وی و شناسایی وی بعنوان نماینده این سازمان که در عمل وجود خارجی نداشت تلاش میورزید از طرف کانون پیغام داده شده که پایبندی به منطق و اصول دمکراسی و احترام به اقدام اکثریت هیئت اجرائیه این سازمان در انحلال آن، حکم میکند که این فرد از این اصرار لجوجانه و غیر منطقی خود و از به هیچ گرفتن و بی اعتنائی و دهن کجی به اراده و نظر اکثریت هیئت اجرائیه این گروه منحله دست برداشته و با افزودن پسوند و یا پیشوندی به نام سابق این گروه و یا در بهترین حالت با تغییر این نام نامی جدید و یا بصورت فردی و بدون هویت یک گروه منحله، در این نشستها حضور بیابد. همین توصیه ساده و عادی در سطح جنبش و در مناسبات بین گروههای سیاسی که هر گروه انشعابی برای تمایز خود با آن گروهی که ( البته نه از یک گروه منحله)، انشعاب میکند، سعی در تمایز خود با آن داشته و با کلمه و یا علامتی خود را از آن متمایز میگرداند، باعث شد که این فرد که تا آنموقعه نیز به محور تفرقه و بدعت گذار در تشکیل گروههای یک یا چند نفره بدون هرگونه پایبندی به هیچ پرنسیپی و بدور از تعاریف معمول از یک جریان و از یک نیرو، در خارج از کشور شده بود، با از دست دادن کنترل روحی و روانی خود، خصمانه ترین و کینه توزانه ترین برخورد را با کانون بکند!ر
وی که بخش عمده عمر خود را سوار براسب چوبین غرور و تکبر متفرعن، صرف مبارزه با روشنفکران ومبارزین تورکمن کرده است، بجای هرگونه تفکروبازنگری برعمل غیرمتعارف و غیراخلاقی خود در درون این"سازمان منحله"، باز درصدد تکراراین عمل زشت خود دربرابرکانون برآمده و" اعلامیه ای" بنام کانون و برخلاف نص صریح مواضع آن ودرست درمقطع درگذشت دیکتاتور معروف تورکمنستان و ظاهراً علیه وی اما در اصل برای گشودن جبهه ای جدید بنام کانون و درگیر ساختن تورکمنهای خارج از کشور با این جمهوری و تضعیف آگاهانه و یا نا آگاهانه مبارزه آنها علیه رژیم اسلامی، بعنوان دشمن اصلی تورکمنهای ایران، انتشار داد! البته وی به صدور این "اعلامیه" تنها با امضای کانون بسنده نکرده و آنرا میبایست به امضای "شورای مرکزی کانون" انتشار میداد! زیرا، روح تمامیت گرا و زیاده خواه وی در درون گروههای سیاسی تورکمن، حتی به عضویت در مرکزیت آن نیز ارضاء نشده و همیشه جایگاه خود را مطلقاً در رأس آنها ودر موضع فقیه و دیگران را پیرو و مرید و در اصل به هیچ انگاشته و اینبار نیز میبایست حتی در ارتکاب جعل نام کانون، در رأس بقیه جاعلان قرار بگیرد!ر
طبیعتاً، این عمل بی سابقه و نکوهیده در سطح جنبش و غیر اخلاقی در میان مبارزین تورکمن، نه عملی فی البداهه ویا تصادفی بلکه ریشه در سابقه فعالیت تخریبی وی در مقابل جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن ودر خصوصیات اخلاقی و فکری این فرد، داشت.در همان روزهای پایانی اولین جنگ تحمیلی رژیم بر ملت تورکمن، در حالیکه خون شهدای تورکمن هنوز خشک نشده بود، تلاشهای تفرقه جویانه و بی معنای وی در قرار گرفتن در رأس جنبش ملی با وجود رهبرانی ملی چون توماج ها و جو شورائی موجود در دیدگاههای مساوات طلبانه و باور صادقانه به رهبری ملی منطقه از طرف مردم و کادرهای اصلی جنبش، آغاز گردید. اما، چون در چنین شرایطی جائی برای پیشبرد مطامع شخصی و ارضای کیش شخصیت پرستی نمیتوانست راه به جائی ببرد تلاشهای این فرد نیز از همان آغاز محکوم به شکست گردید وبدنبال آن، وی با اینکه خود از یکی از بانیان کانون فرهنگی – سیاسی و از اولین دعوت کنندگان نمایندگان سازمان چریکهای فدائی به منطقه بود، بدون اینکه هیچگونه تردیدی بخود راه بدهد، بدون هر گونه درنگ و تعقل، با یک چرخش سریع از یک جنبش ملی با ایدئولوژی چریکهای " گریلهای آمریکای لاتین به نظریه مائوئیستها و به سازمان محلی آن در ایران، سازما پیکار پیوست! اما، این سازمان نه در میان مردم منطقه و نه در ایران جائی داشت و نه ایدئولوژی سه جهانی آن در هنگامه اوج تب چریکهای فدائی در منطقه و ایران، مورد پذیرش کسی در الری تورکمنستان داشت. چنین سازمانی طبیعتاً بدون داشتن پایگاه توده ای، نمیتوانست با قراردادن وی در رأس جنبش، کیش شخصیت پرستی وی را ارضاء سازد. اما، وی بجای تصحیح اشتباه خود و بازنگری در اگوئیسم بیمعنای خود و بازگشت بسوی یاران و همرزمان سابق خویش، مرتکب اشتباه دیگری شده و با درک بی فایدگی سیر و سیاحت خود از آمریکای لاتین تا چین، رو بسوی دنیای "سوسیالیسم واقعاً موجود" نهاد، تا در آنجا شاید به مطامع شخصی خود جامه عمل بپوشاند. مسیری طولانی که وی شاید در ظرف تنها دو ماه آنرا طی کرده بود، وی را در کنار حزب توده و همراه با خط امام و ملهم از خط و مش این حزب، در یکی از بحرانیترین و تاریخی ترین مرحله در جنبش تورکمنها، در مقابل این جنبش قرار داد! زیرا، این حزب تا حدودی با واگذاری مسئولیت "تشکیلات" خود در یکی از مناطق الری تورکمنستان، خصلت قدرت طلبی و کیش شخصیت وی را ارضاء ساخته بود! بعد از جنگ تحمیلی دوم رژیم در منطقه، این فرد که تا آنموقعه در رکاب حزب توده و ملهم از خط و مش آن، علیه کانون و ستاد مرکزی شوراها بوده است، به خارج از کشور مهاجرت و همکاری خود را تا چندین سال بعنوان یکی از مسئولین این حزب در یکی از کشورهای اروپائی تا فروپاشی تدریجی این حزب بعلت به زیر سؤال رفتن خط و مش خیانتکارانه آن در مقابل ارتجاع حاکم بر ایران و همکاری آن با رژیم تا لحظه تار و مار شدن خود در داخل کشور و ضعف بی سابقه رهبران حزب در همکاری با دژخیمان رژیم علیه اعضای خود، در نزد کادرها و اعضای خود در خارج از کشور، ادامه داد. تا اینکه هسته اولیه ایده استقلال کانون در خارج از کشور، وی را با عمده نساختن چرخشها و نوسانات متناوب فکری و عملکرد منفی وی در مقابل کانون و ستاد و با این امیدواری که شاید روند رویدادهای جهانی و اقامت چندین ساله در یکی از دمکراتیکترین کشورهای اروپائی، تغییری در کردار و پندار و خصایل اخلاقی وی بوجود آورده باشد، بدون اینکه خواستار به نقد کشیدن گذشته سؤال برانگیز و نقش منفی وی در جنبش داخل کشور و روشن ساختن دیدگاه خود نسبت به جنبش ملی – دمکراتیک تورکمنها شده باشد، به این هسته دعوت کرد. زیرا، درآن شرایط برای رهبری ایده نوین استقلال، سازماندهی و مشارکت و همراهی حداکثر تورکمنهای خارج از کشور مسئله ای عمده بود!ر
در بدو اعلام استقلال کانون، این فرد نیز، همانند دیگر اعضای رهبری، کادرها و هواداران آن، با تمامی امکانات و وقف زمان و انرژی خود، فعالانه در این امر شرکت کرده و بویژه در بنیانگذاری اولین نشریه سیاسی و اجتماعی مستقل تورکمنها در تاریخ خود، یعنی نشریه "تورکمنستان ایران"، بمثابه ارگان مرکزی کانون، نقشی در خور توجه ایفاء نمود. اما، این امیدواری و این همکاری ظاهراً صادقانه، دیری نپائید و متأسفانه با ارتقاء سریع کانون به جایگاه شایسته خود در میان نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور و تحکیم و تثبیت تشکیلات آن، دیو خفته کیش شخصیت پرستی و تمایل به تبدیل شدن به مراد جماعت و مطیع و مرید ساختن آنها به خود، در وی بیدار گردید! دیگر مهار و باز داشتن وی از این راه که نتیجه ای جز تخریب ایده جوان استقلال و تشکیلات کانون و تبدیل آن به یک فرقه مذهبی به زعامت خود وی نداشت، مسئله این فرد خود به یکی از مسایل اصلی و به مانعی در راه پیشبرد وظایف سیاسی و مبارزاتی کانون مبدل گردید!ر
بالاخره در بهار سال 1990 جهت رفع این مانع و حل قطعی این مسئله و بازنگری در خط و مش و ارائه جمع بندی ای از فعالیت و ترمیم رهبری آن از طریق انتخابات جدید و تعیین وظایف آتی آن، کنفرانس سراسری با شرکت اعضاء و کادرهای رهبری کانون از کشورها و مناطق مختلف در شهر " دوئرن" آلمان تشکیل گردید. در این کنفرانس با دمکراتیک ترین برخورد با مسئله این فرد و با صحه گذاشتن مجدد بر خط و مش مستقل کانون و تأکید ویژه بر حفظ استقلال آن از ایدئولوزیهای هر یک از قطبین دوران جنگ سرد در آندوره و از گروههای سیاسی طرفدار آنها درمیان اپوزیسیون رژیم ایران، این شخص دررهبری کانون و در هیئت تحریریه ارگان مرکزی کانون، در مسئولیتهای قبلی خود ابقاء و حق تدوین و تبلیغ و ترویج نظرات خود را در تشکیلات کانون برای وی قائل گردید. در این کنفرانس، پنج نفر، در یک انتخابات مستقیم و غیر علنی و یکنفر دیگر نیز غیاباً بدلیل شرایط امنیتی ویژه وی به رهبری کانون انتخاب گردیدند. بعدها نیز با خارج شدن یکی از رهبران ملی تورکمن از کشور، با موافقت خود وی به عضویت افتخاری رهبری کانون در آمدند. این انتخابات، آخرین انتخابات دمکراتیک رهبری کانون تا به امروز بوده است که از میان این افراد تنها یک نفربعدها از مسئولیت خود کاملاً آزادانه و داوطلبانه برای تشکیل گروهی جدید، چشم پوشی کرده و بقیه یعنی اکثریت قریب به اتفاق آنها، اکنون در فعال سازی مجدد کانون با حفظ مسئولیت و مشروعیتی که این کنفرانس به آنها داده بود، شرکت و در رهبری کانون حضور دارند!ر
اما، برخورد دمکراتیک این کنفرانس با مسئله و خواست شخصی این فرد و با خصلت کیش شخصیت و تمامیت گرای وی همخوانی نداشت و بویژه که در این کنفرانس به نظریات و (توجیهات) نامدون و مغشوش، اما با جهت گیری راست روانه افراطی وی که در تضاد با استقلال کانون بوده است، نظر موافق نشان داده نشد و وی را حاکم بر سرنوشت کانون نساخته و کوچکترین امکانی برای پرورش کیش شخصیت در تشکیلات کانون بوی داده نشده بود، دو روز بعد از این کنفرانس با مراجعه به فردیکه امروزه با بستن زشت ترین و بی پایه ترین اتهامات، ضمن بیان اطمینان کامل خود از اینکه " سرنوشت کانون دردستی مطمئن است که در هر شرایطی استقلال آنرا حفظ خواهد نمود"، عدم " همکاری" خود با کانون را بدون ذکر هیچگونه دلیلی و عدم تمایل خود در دست زدن به " انشعاب در مقابل آنرا" (!)، اعلام داشتند!ر
اما، گویا برای این فرد هشت سال تمام وقت لازم بود که در توجیه این عمل ضد دمکراتیک و عناد ورزی در مقابل آرا و نظریات اکثریت مطلق اعضاء و کادرها و اکثریت قریب به اتفاق رهبرای انتخابی کانون، با تحریف مضمون و دستور کار این کنفرانس، به امضای "چاری"، بدروغ بنویسد که:" بخش بزرگی از اعضاء کانون بدون آنکه با گذشته چپ افراطی مشی چریکی سازمان چریکها آگاهانه برخورد نموده و با آن مرزبندی قاطع کرده باشند به تبع احساسات انقلابی – ملی خویش طرفدار استقلال کانون شده بودند. اینان در واقع طالب کانونی بودند، با خط و مش حاکم بر سازمان چریکها ولی بدون خود چریکها!"ر
بنابراین قلب و تحریف آشکار حقایق، نه زیاده طلبی و روح پرستش کیش شخصیت وی در درون تشکیلات کانون و عدم تأمین شدن آن در درون کانون عامل بریدن وی از کانون، بلکه " بخش بزرگی از اعضائ کانون...طالب کانونی بودند با خط و مش حاکم بر سازمان چریکها ولی بدون خود چریکها"!! در حالیکه در بهار سال 1359، "بخش بزرگی از اعضاء"، با مشی چریکی مرزبندی قاطع کرده و به سازمان اکثریت پیوسته و با "مرزبندی قاطع" با خط و مش این سازمان نیز در سال 1366، به کانون مستقل پیوسته بودند! وی بدنبال این دروغ، باز مرتکب دروغ دیگری شده و خود را قهرمان مبارزه با این "مش چریکی" خیالی در درون کانون قلمدادکرده و دون کیشوت وار می افزاید که:" درعین حال دفاع جانانه از مسلک چپ مؤثرترین حربه در دست آن اعضاء و رهبری کانون که با خط و مش چپ افراطی مرزبندی قاطع و قطع داشته و آگاهانه از اصول دمکراسی پیروی میکردند. بکارگیری این وسیله که مورد تأئید اکثریت اعضای کانون واقع گردید، باعث ایزوله و پاسیو شدن بخش دمکرات اعضاء و رهبری، به عبارت دقیق تر نخستین گام سرنوشت ساز برای جلوگیری ازادامه فعالیت کانون برداشته شد"!!؟ بنابر این استدلال که بعد از هشت سال برای توجیه اقدام تخریبی خود در درون کانون آنرا سرهم بندی کرده است، وی یگانه قهرمان دمکراسی در درون کانون بوده و بقیه که همگی چریک و طرفداران "سازمان چریکها" بوده اند وی را بناحق و بنادرست" ایزوله و پاسیو" کرده و آن بخش از رهبری که همواره آرزوی یکدست کردن خط و مشی و قبضه بلامنازعه رهبری کانون را در نهانخانه دل می پروراند، اکنون به هدف خود رسیده بود."!!ر
اما، امروزه گویا برای وی جهت توجیه اقدام خود و بی حیثیت ساختن تمامی رهبری و اعضای کانون تهمت " چریک" بودن و" قبضه بلامنازع رهبری کانون"، کافی نبوده و باید مضمون این کنفرانس را بار دیگر تغییر بدهد و بمصداق، دروغگو فراموش کار است"، با فراموش دروغ بزرگ سابق خود، در باصطلاح اطلاعیه جدید خود به دروغ و جعل دیگر توسل جسته است تا نتیجه دلخواه خود را با تغییر و تعبیر چند گانه از یک واقعیت، بگیرد. وی اینبار در مورد مضمون این جلسه با تقسیم یک کلیت واحد به سه جریان خیالی مینویسد:"جریان بعدی که مسئولیت و کارهای عمده کانون را برعهده داشت ... تماس خودسرانه یکی ازاعضای رهبری کانون ( منظور وی کسی است که در انتخابات رهبری کانون رأی اول را آورده بود) به اسم کانون با مسئولین ک.گ.ب در تورکمنستان جهت همکاری درزمینه ای خاص بوده است"! شرکت کنندگان در این کنفرانس نیز که دیگر از نظر وی نه "چریک" و نه "طالب کانونی بودند با خط و مش حاکم برسازمان چریکها بدون چریکها"، بلکه به مقام شریک جرم این فرد از رهبری کانون در زمینه، "همکاری در زمینه های خاص" با سازمان امنیت شوروی ارتقاء داده میشوند. گویا این فرد،" ازطرف اکثریت رهبری کانون- برخلاف انتظار- نه تنها محکوم نشد بلکه در سکوت پر معنائی تأئید گردید"!! وی برای کوبیدن آخرین میخ بر درب تابوت دروغ خود، اضافه می نمایند که علیرغم تلاشهای قهرمانانه وی، "جهت برطرف کردن این رسوائی و در نهایت نجات کانون از این مهلکه، فراخوان جلسه ای اضطراری با شرکت رهبری و اعضای فعال کانون بود. متأسفانه این جلسه نیز نه تنها عملی خائنانه و ویرانگر فرد مزبور را محکوم نکرد، بلکه اینبار ازطرف اکثریت شرکت کنندگان مهر تأئید برآن نهاده شد"!! یعنی تلاشهای قهرمانانه وی را اینبار نه مشتی چریک برخلاف ادعای سابق خود وی بلکه اینبارمشتی جاسوس و "عملی خائنانه و ویرانگر فرد مزبور"، با شکست مواجه میسازد!! آیا با مشاهده این دروغ اندر دروغ این فرد میتوان مرزی در سقوط یکفرد به مغاک ابتذال و توسل جوئی به هر وسیله ممکن در بدنام ساختن و از میدان بدورکردن حریف ازمیدان ودربلاهت وشیادی قائل شد؟ وی بعد از بریدن ازکانون، بطورمستمر سعی درایجاد آلترناتیوی برای کانون درجنبش تورکمنها، درپوشش وحدت طلبی وفعال ساختن افراد سیاسی وروشنفکران تورکمن، تحت قیمومیت تام و تمام خود را داشت که این امربه نتیجه طبیعی خود یعنی چیزی بجزبدعت گذاری درتشکیل گروههایی یک یا چند نفره بنام یک سازمان و یا یک گروه سیاسی و ایزوله شدن خود وی در میان جمع و ایجاد تفرقه و نفاق و جبهه گیریهای مصنوعی در میان این جمع نداشته است. وی هر چند بقول خود از کانون، "کناره گیری کرده بود ولی در نهان همانند دیگر جاعلین نام کانون در مجامع و اجلاس گروههای اپوزیسیون رژیم اسلامی خود را نماینده کانون معرفی میکرد. با اعلان فعال سازی مجدد تشکیلات کانون در خارج از کشور میتوان با برملا شدن این تقلب و فریب و به بازی گرفته شدن گروههای اپوزیسیون رژیم در خارج از کشور از طرف وی، خشم و نفرت این جاعلان از کانون و نه شرمندگی از این عمل را کاملاً میتوان درک کرد!ر
رهبری کانون در جریان فعال سازی مجدد تشکیلات خود در خارج از کشور، حتی حق دمکراتیک چنین فردی با آن کارنامه مخرب در درون جنبش را نیز رعایت کرده و او نیز جزو همان افرادی بوده استکه برای نظر خواهی و شرکت در این امر، تمامی اسناد پایه ای وبیانیه مربوط به این اقدام دراختیار وی قرار داده شده بود.اما، با سکوت طولانی خود درمقابل آن نشانداد که در مورد مسائل تئوریک – سیاسی ودر مورد ترمینولوژیهای عمده در جنبش ملی – دمکراتیک تورکمنها، تا به امروز نیز به هیچ نظر مدون و کنکرتی دست نیافته و در صف ناظران همیشه طلبکار و حق بجانب مطلق از دیگران باقی مانده و ذهن وی تنها برای توطئه و افترازنی علیه افرادی که مانع ارضای کیش شخصیت پرستی وی در جنبش هستند، فعال میباشد!ر
بدنبال جعل آشکارنام و مواضع کانون از طرف این فرد با صدور اعلامیه کذایی یاد شده به امضای "شورای مرکزی کانون"، کانون مجبور شد، بالاخره برای لگام زدن به نقش تخریبی این فرد در درون جنبش و با تحلیل از سیر نوسانات و گرایشات سیاسی متناوب وی از لحظه ای به لحظه دیگر جهت تعقیب و تأمین منافع فردی خود در درون جنبش وتمارض و اقدامات توطئه گرانه وی در مقابل اراده و آرای عمومی چه در داخل و چه خارج از کشور و با مد نظر قرار دادن کیش شخصیت پرستی خطرناک وی که برای تأمین آن حاضر به قربانی ساختن همه چیز است و عدم پایبندی و بیگانگی وی به نرمهای سیاسی و اخلاقی رایج در کار گروهی و با توجه به عدم اصلاح پذیری وی از طریق انتقادها و تذکرات تاکنونی، تصمیم به طرد و افشای وی گرفت. بدنبال انتشار جوابیه کانون به اطلاعیه کذائی وی، از موضع طرد و افشاء و توضیح سیاست واقعی کانون در مورد جمهوری تورکمنستان که در دوران فرمانروائی نیازاف، چیزی بجز، انتقاد و بایکوت، اما از موضعی جانبدارانه و خیر خواهانه از ملت تورکمن در این کشور نبوده و بعد از مرگ وی این سیاست به سیاست اتحاد و انتقاد، تغییر کرده است، طبق پیش بینی رهبری کانون که واکنش این فرد با توجه به شخصیت ذاتی او برخوردی بجز هتاکی و توهین به افرادی از رهبری کانون و برخوردی شخصی و کینه توزانه نخواهد بود، وی با واکنشی عصبی که نشان از سقوط وی به مغاک ابتذال داشت، بدون آنکه کوچکترین توانی در پرداختن به مضمون اصلی این جوابیه و با پذیرش عملی جاعل بودن خود، با توسل به متد افترا و جاسوس سازی مخالفان خود، فردی از رهبری کانون را بدون ارائه کوچکترین دلیل و برهانی اگر زمانی وی را متهم به رهبری دیدگاه "چپ افراطی مش چریکی سازمان چریکها" بدون آنکه این اتهام نسبتی به دیدگاه و انکار وی داشته باشد، اینبار وی را به مقام معامله بر سر کانون با مقامات امنیتی تورکمنستان در زمان شوروی سابق و ... ارتقاء داد!!؟
البته، جاعلان همیشه قیاس و تهمت، از دون همتی خود میگیرند و با اینکه دلیل را باید کسی بیاورد که ادعا میکند، احتیاجی نیز به آن نمی بیند زیرا، از فرط تکراراین یاوه ها واعتقاد به ماکیاولیسم ناب برای رسیدن به هدفی مشخص، دیگر افترا و تهمت زنی و جعل در سیاست در نزد آنها قبح، ناپسندی و زشتی خود را از دست داده و برای آنها به امری عادی تبدیل شده است!!؟
واکنشها نسبت به طرد افشای یک جاعل از طرف کانون و توهین کننده به حیثیت افراد و دروغپرداز وشایعه ساز دراطراف شخصیت رقبای سیاسی خود با ایفای نقشی مخرب و تفرقه افکنانه درمیان روشنفکران ومبارزان تورکمن، گویا مائده ای آسمانی برای رستاخیز خیل ناظران همیشه طلبکار از کانون، عافیت طلبان و بی تفاوتان در مقابل سرنوشت جنبش ملی و کسانیکه ازمدتها قبل ادعای مبارز بودن خود رانیز به فراموشی سپرده بودند و حتی دوستانی که تحت تأثیر هیاهوی این رستاخیز عمومی آنها قرار گرفته بودند، بود! در حالیکه دفاع از حقیقت و شهامت در افشاء نیرنگ، جعل و شیادی در سیاست از طرف سایت بازان، عین شرافت و شجاعت و بیان آن برای اندیشیدن زندگان طالب حقیقت است. اما، در این هیاهوی برپا شده بجای محکوم ساختن و بزیر ضرب گرفته شدن دروغ وجعل وعاملین آن در جنبش تورکمنها، متأسفانه این شرافت و شجاعت بود که آگاهانه و بعضاً ناآگاهانه و برای تسویه حساب برجای مانده خود با کانون از گذشته به نیابت ازطرف " احزاب سراسری" خود، بدلیل ابتکار ومادیت بخشیدن آن به ایده استقلال درجنبش تورکمنها مورد هجوم واقع گردید! ما، نمونه هایی ازاین برخوردها را به معرض قضاوت خوانندگان این مقال میگذاریم تا خود آنرا مورد قضاوت قرار بدهند!ر

******

جوابیه کانون با یک اطلاعیه جعل با توجه به مضمون طرد و افشاء جاعل آن، نه از یک ادبیات اتحادی – انتقادی بلکه منطبق با مضمون خود، از شیوه انشایی طرد و افشاء برخوردار بود. حال اگر کسانی تفاوت و تمایز ایندو نوع ادبیات سیاسی را کاملاً درک نکرده اند و یا بخاطر وحدت طلبی صرف، حتی با عاملین اصلی تفرقه و تشدد در جنبش تورکمنها، از این ادبیات خوششان نیامده است، ما از آن متأسفیم. اما کسانی نیز حق آنرا ندارند که عامداً و یا سهواً، این ادبیات را با ادبیات مربوط به اتحاد و انتقاد یکی کرده و با تغییر صورت مسئله مستمسکی برای بیان حرفهای تلمبار شده خود علیه کانون و یا از افرادی از رهبری آن، مورد سوء استفاده قرار داده و بنویسند که:" نویسنده این اطلاعیه ... خود را تا سطح ارائه دهنده یک فحشنامه پائین آورده و با بکارگیری این جملات نشانداده که چه کینه عمیقی از مخالفین دارد"!! این " فحشها"، نیز گویا تماماً عبارتند از:" این فرد بی هویت... با شادمانی دلقک وار...این بی هویتان متقلب"! اما، در اینجا کانون هیچ مطلبی را از خود به این خصایل بارز اینگونه افراد نیافزود است که مورد ملامت قرار بگیرد! زیرا، بیان یک گناه جرم نبوده، بر عکس ارتکاب آن جرم است! بنابراین، این دوستان ما نه کانون را مورد تهاجم بلکه حامل و یا حاملین این خصایل زشت در جنبش تورکمنها را باید مورد عتاب قرار میدادند!ر
یکی پنداشته شدن ادبیات طرد و افشاء با ادبیات اتحاد و انتقاد را میتوان بخوبی ازاین سطور درک کرد: " از خواندن اطلاعیه کانون ... برداشت های پیشین مرا در رابطه با میزان رشد نیروهای سیاسی تورکمن درخارج از کشوردچارتغییرات جدی نمود"! طرفداران همکاران "با همکاران رژیم در منطقه" و حجاب و استحاله شدگان در ملت حاکم نیز که از هر فرصتی برای به عظمت رسانیدن فرهنگ ملتی که در آن ذوب شده اند، در مقابل حقیر جلوه دادن ملت خود بهره می جویند، اینبار با تغییرعمدی صورت مسئله برای بیان درد واقعی خود نوشته اند که گویا این شیوه برخورد کانون: "نمادی از بی حجابی و فرهنگ غیر اخلاقی و ضعف آداب و معاشرت اجتماعی است"!!؟ وبرای استفاده هر چه بیشتر ازاین فرصت خود آفریده جهت حمله به تمامی روشنفکران و مبارزین تورکمن اضافه کرده اند که:" خان بازی بشکل مدرن خود حاکم است"! و برای تحقیر "ملت" خود نیز نوشته اند که:" در بین ما پرنسیپهای فرهنگ فئودالی جاری میباشد"! گویا از نظر آنها:" ما هنوز با فرهنگ حاکم بر ایده و فکر مدرنیته فرسنگها دور هستیم"!!ر
اما، از نظریه فوق کسی که هنوز نیز شعله های تعلق خاطر و تعصب وابسته ساختن جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن به نیروی بیگانه و به قول خود، " سازمانهای سراسری"، در وجود وی فرو ننشسته است، این نسخه را برای جنبش می پیچد که : " عده ای نیز بر این خیال بوده اند و هستند که ریشه چنین برخوردهایی از سازمانهای سراسری بخصوص سازمان فدائیان است! ولی با نگاهی کوتاه بر مناسبات غلط حاکم در بین روشنفکران سیاسی تورکمن و مشاهده کینه ورزیها میتوان بر اصل و پایه این " باور" شک کرده و حتی به عکس آن رسید"!! بنابراین به نظر اپورتونیست های سراسرچی،" انتقاد از سازمانهای سراسری و کوبیدن آنها بنظر نمی آید حلال مشکلات ما باشد"! و تنها راه رستگاری نیزحتماً بازگشت به اصل وابستگی و در آمدن از گمراهی استقلال طلبی و تن سپردن به قیمومیت نیروی بیگانه و بازسازی همان پیوند مکانیکی و غیر اصولی، یعنی ذوب در" بخصوص در فدائیان است"!!؟ این توصیه ضد ملی برای روشنفکران ومبارزین تورکمن درحالی صورت میگیرد که بقول تورکمنها:"اول ده ورده ن ایام اوبا گؤچدی" و این کالای بنجل اکنون دو دهه استکه رودست بی هویتان و بیگانگان با منافع ملی ملت تورکمن و خود باختگان در برابر ملتی با فرهنگی پائنتر از فرهنگ و تمدن ملت خود، مانده است!ر
اما، کسانیکه احتمالاً از طریق دیگران در جریان مضمون جوابیه کانون به یک اطلاعیه جعلی قرارگرفته ویا مضمون اصلی آنرادرک نکرده و یا عامداً جهت تراشیدن مستمسکی برای بیان پیش داوریهای بی پایه خود علیه کانون و بدنبال قصاص قبل ازجنایت هستند، مسائلی را طرح کرده اند که ذره ای به مسئله مورد اشاره کانون ندارد! مثلاً فردی ازمیان آنها می نویسد:" ادعای خلافت و وارثیت کانون را به شمشیر کشانیده اند"! و یا،"بر سر کانون و مالکیت آن به جنگ و دعوا میپردازند"! ودیگری که بر سر سبقت از این قافله تحریف و دروغ برای بیان تنها نظری که از مدتها قبل علیه کانون آماده ساخته و هیچ ربطی با مضمون جوابیه آن به یک اطلاعیه جعلی ندارد، اعلام میدارد که قبل از هر چیزی :"ریشه این پدیده را در میان کانونیان سنت گرا و وارث منش، امری تاریخی و فاقد مداراگری سیاسی می شماریم"! این گفته نیز به آن میماند که کسانی ریشه را جدا از خود پدیده و در جائی دورتر از تنه درخت جستجو بکنند!!ر
اما در میان ایندسته، کسانیکه همیشه سعی در هر چه "ظریفتر" دیدن مسئله، البته بعد از تغییر صورت آن دارند و ظریفتر کردن آنها نیز چیزی بجز شخصی و فردی کردن معادله نیست، با تعجب از این همه ظرافت خود می نویسد:" انگار که کانون، ملک شخصی ... فردی استکه سالها ست سند مالکیت هم به اسم ایشان صادر شده است"!!؟ این گفته ها و نوشته ها، آنقدر از اصل مسئله و از مضمون جوابیه کانون بدور و نامربوط استکه انسان فکر میکند که اینان از کٌراتی دیگر به مسئله مورد بحث ما آدمیان این کره خاکی نگاه میکنند!ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن، از یک ساختار دمکراتیک نوین براساس " تنوع در افکار – وحدت در عمل"، برخوردار و حقوق اقلیت نظری درآن بالاتر و برتر از حقوق اکثریت بوده و تشکیل فراکسیون در اساسنامه آن در کنار دیگر حقوق اقلیت کاملاً برسمیت شناخته شده است.درکانون بعنوان یک سازمان غیرایدئولوژیک، هیچ ایدئولوژی اجاره تحمیل و یابه انحصار در آوردن آنرا ندارد تا چه برسد به تبدیل شدن آن به ملک " شخصی" و یا "ادعای خلافت ووراثیت" جمعی ویا فردی برآن. درکانون، نه گلادیاتورهای "شمشیر" بدست و نه جائی برای افراد سنت گرا و وارث منش" و نه برای پرورش کیش شخصیت در آن وجود دارد و نه "سند مالکیت آن به اسم کسی ثبت شده است!!ر
جهت عضویت در کانون و انتخاب شدن به هرارگان رهبری آن، تنها کافی استکه متقاضی، "معروف به فساد اخلاقی درمیان مردم نباشد"،" عامل پلیس سیاسی رژیم نباشد" و" برنامه و اساسنامه آنرا بطور کلی بپذیرد"! پس این جای تعجب دارد که این آقایان که تاکنون هیچ سند مدونی از آنها در مورد اختلافات بینشی و سیاسی و یا تمایزات ایدئولوژیکی خود با کانون، مشاهده نشده است، چرا تا به امروز نتوانسته اند این سه شرط و این سه مانع کوچک را پشت سر بگذارند و به عضویت برابرحقوق کانون با دیگران در آمده ودر یکی از دمکراتیکترین و غیر ایدئولوژیکترین تشکیلاتهای موجود در ایران، در راه تأمین منافع ملی ملت خود فعالیت کرده و با استفاده از حق " انتخاب کردن و انتخاب شدن به هر ارگان سازمانی" درآن، استعدادها و توانایی های خود را شکوفا سازند و آنرا در خدمت ملت خود بکار بگیرند؟
اما، کسانیکه از همان ابتدا، جهت ممانعت از فعال شدن تشکیلات کانون در خارج از کشور به تکاپوئی عجیب پرداخته بودند، با شادمانی فوراً داخل گرد و غبار این هیاهوی برپا شده ازپی هیچ شده و یا بمصداق ضرب المثل تورکمنی: " شر تابسا، تویا ساولماز"، بدون توجه به اصل موضوع که گویا به آنها بهیچوجه مربوط نمیشود، عقده دل خود علیه کانونی که با اعلام فعال سازی تشکیلات خود، آرامش خاطر آنها را با برهم زدن سکون و لختی سیاسی در خارج از کشور، بهم زده است را گشوده و منکر وجود عینیتی شده اند که خود در حال مبارزه با آنند!؟ اگر یکی از آنها نوشته بود که: " فعالیت کانون در سال 58، خاتمه یافته است"! دیگری با ارفاق سخاوتمندانه نوشته است: " درسال 61-62...ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن از صحنه فعالیتها درالری تورکمنستان کنار رفت"! و باز یکی دیگر از آنها، خواهان برگزاری مراسم تدفین برای زنده بگور ساختن کانون شده و خواستار،" گرامیداشت خاطره این نهاد"، با روحیه ای مرده پرستی که همانند ضدیت با مردگان از عقل سلیم و سلامت نفس کاملاً بدور است، حضار خیالی این مجلس ترحیم خود را به "درس گیری از تجارب گرانبهای آن ایام"، دعوت کرده است!!؟
اما، حرف دل تمامی آنها را دوستی دیگر با جمع بندی ای که شرح حال تمامی آنها است اینگونه ارائه میکند: " چرا موضوع کانون و ماهیت آن که چندین سال قبل به مقوله ای خسته کننده و فرسایش دهنده تبدیل شده بود و حداقل 12ر-13 سال از مجادلات دور مانده بود، یکباره پیش کشیده میشود؟".ر
البته " تحلیلهای" که نشان از نوعی انقطاع تاریخی و بر اساس کم اطلاعی از مقوله مورد بررسی، کل پروسه نضج، تکوین و تکامل آنرا در بر نمیگیرند، کاملاً فاقد ارزش بوده و به سهولت و خودبخود علیه خواست اینگونه " تحلیل گران" عمل میکنند!ر
اما، تنها باید از این نوع " تحلیل گران" باید پرسیده شود که درست استکه رژیم اسلامی ایران با سرکوبی خونین ملت تورکمن و با به غل و زنجیر کشیدن بسیاری از مبارزان آن و با آدم ربائی و ترور رهبران ملی این ملت، کانون و ستاد را در اواخر سال 58، رسماً "غیر قانونی و منحله" اعلام داشته است، اما شوونیسم و استبداد، تنها با به تعطیلی کشانیدن مراکز علنی جنبش و یا با نابودی فیزیکی حاملین یک اندیشه و ایده های ملی، خود آن اندیشه و ایده را نیز میتواند به بند بکشاند و یا برای همیشه آنرا از بین ببرد؟ هر ایده و اندیشه ای، تا مادامیکه ضرورت و عینیت وجودی آن پابرجاست و تا مادامیکه ضرورت و عینیت دیگری، تغییر آنرا و یا پیدایش و جایگزینی ایده ای دیگر بجای آنرا تحمیل نکرده است، به عمر و بقای خود از طریق حاملین معتقد بخود ادامه خواهد داد!ر
آیا، کانون از همان آغاز با کسب اجازه رسمی از رژیم بنیانگذاری شده بود که برای فعالیت مجدد خود نیزنیاز به مجوز قانونی رژیم اسلامی داشته باشد؟ و آیا تمامی ضرورتهای عینی که زمانی موجد کانون بوده اند، تغییر ویا بر دامنه آنها تحت سرکوبیها و سیاست آپارتاید فرهنگی، زبانی رژیم شوونیستی – مذهبی ایران و با تعمیق تبعیض ملی درعرصه های گوناگون، افزوده شده است؟ آیا، این افرادیکه کانون را متعلق به گذشته ای دور درتاریخ مبارزاتی مردم تورکمن و پدیده ای تصادفی و زودگذر و انحلال یافته میخواهند به خورد خلایق بدهند، در این بیست و هشت سالی که از عمر آن با تمامی فراز و نشیب های آن میگذرد اطلاعیه و یا بیانیه ای مبنی بر انحلال آن از طرف ارگان رهبری آن و یا اکثریت اعضاء و کادرهای آن دیده اند و یا تا به امروز با عدم حضور این سازمان، "خسته کننده و فرسایش دهنده"، برای خود و رهائی دهنده و مبارزه کننده برای منافع ملی ملت تورکمن، درعرصه سیاست مربوط به ایران و منطقه مواجه بوده اند؟ تاریخ، نه صرفاً یک گذشته دور و نه یک خاطره و نه یک روایت و داستان بلکه بمثابه زنجیری استکه گذشته، حال و آینده را بهم مرتبط ساخته و بدون گذشته نه حالی وجود دارد و نه ملتی میتواند بدون آن آینده خود را داشته باشد. بنابراین این افراد با نفی گذشته خود در اصل بی معنا بودن حال برای خود وعدم مبارزه برای ساختن آینده ای بر روی تجارب گذشته را به نمایش میگذارند!ر
مسلماً رژیم اسلامی ایران نیز، نمیتوانست هنگام غیر قانونی و منحله اعلام کردن کانون و ستاد، تصور اینرا بکند که زمانی کسانی از میان اعضاء و هواداران خود آنها، این اقدام ضد دمکراتیک و بربرمنشانه را نه بعنوان واقعیتی تلخ و استبدادی و بعنوان بخشی از کارنامه سیاه و ننگین این رژیم در حق ملت تورکمن، بلکه بعنوان حقیقتی، رسماً آنرا پذیرفته و صراحتاً با اعلام اینکه " کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن از صحنه فعالیت در تورکمنصحرا کنار رفت"، در پی زنده بگور کردن آن باشند!! برای این افراد، دراصل کانون یا تا زمانی که وابسته به تشکیلات فدائیان و در خدمت تشکیلات و اهداف آن بوده است، وجود خارجی دارد و اگر با نفی وابستگی خود به این جریان و با احیای استقلال فکری و سازمانی خود در خدمت تأمین منافع ملی ملت تورکمن دربیاید، دیگر وجود خارجی ندارد و از این مقطع استکه کانون" از صحنه فعالیت در الری تورکمنستان کنار" میرود و یا تا زمانی که رژیم اسلامی ایران آنرا" منحله اعلام نکرده است وجود داشته است!!؟
طبیعتاً اگر آن دوستی که با بهت و حیرت از همگان سؤال میکند که چرا:"موضوع کانون و ماهیت آن...حداقل 12-13 سال از مجادلات بدور مانده بود، یکبار دیگر پیش کشیده میشود"! اگر با کمی دقت بیانیه نسبتاً طولانی کانون، در مورد اعلان فعال سازی تشکیلات خود در خارج از کشور را مطالعه کرده بودند، بمصداق، "عاقلان را اشارتی بس است!"، مسلماً متوجه این امر میشدند که رهبری کانون، تمامی امکانات محدود خود را طی اینمدت متوجه ترویج ایده های ملی گرایانه، دمکراتیک و کمک به بازیابی هویت ملی در میان فعالین و روشنفکران منطقه ودر جهت خنثی سازی تبلیغات زهراگین شوونیستی رژیم برای استحاله ملی منطقه در فرهنگ و زبان ملت حاکم، متوجه ساخته بود که نتایج این فعالیت پر مشقت و سخت در امنیتی ترین شرایط داخل ودر گسترده ترین دوره از رشد عوامل مزدور رژیم در میان ملت ما و در یکی از انفعالی ترین دوره از پناهندگان سیاسی ما در خارج از کشور، در میان ملت ما بتدریج آشکارشده و آشکارتر نیز خواهد گردید! بنابراین، برخلاف تصور این دوست ما "موضوع کانون" از یکسو،"یکباره پیش کشیده"، نشده و بعد از تدارک تمهیداتی معین، در حد توان و موقعیت نیروهای داخل خود، کانون اقدام به فعال سازی مجدد تشکیلات خود درخارج از کشور کرده است! از سوی دیگر،" یکبار دیگر پیش کشیده شدن"، "مجادلات" کانون، خود نشان از موقعیت، نقش و اهمیت آن در جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن و درجنبش ملی ملتهای تحت ستم در ایران دارد!ر
دراین میان کسانیکه سعی در سریعتر دویدن از دیگران دارند، اما خود نمیدانند بکجا، با مشاهده این همهمه غریب ناشی از این رستاخیز عمومی در خارج از کشور، بدنبال جوابیه کانون در طرد و افشاء جاعلین، عامداً صورت مسئله را به " مجادلات غیر متعارف فعالین سیاسی بر سر شایستگی و حقانیت کانون..."، تغییرداده اند تا نظر از قبل آماده شده خود حتی قبل از انتشار این جوابیه را درباره کانون اعلام بدارند. آنها به این جماعتی که هر کدام در جهت مخالف هم درحال پراکنده شدن، سمفونی "کانون" را زمزمه میکنند، توصیه میکنند که:" از نظر ما، هر گروه و جمعی که خود را کانونی میشناسد، میتواند با رعایت اصول و موازین متعارف سیاسی و تشکیلاتی به ادامه فعالیت روی آورد"! یعنی جاعل و جاعلین میتوانند با "ارائه پلاتفرم و معرفی نمایندگان خویش به دیگر گروههای سیاسی"، از طرف آنها مورد شناسائی رسمی قرار بگیرند تا هر چه بیشتر،"اصول وموازین متعارف سیاسی و تشکیلاتی"، در جنبش تورکمنها زیر پا گذاشته شود!!ر
در این هیاهوی برپا شده، طرفداران " تئوری توطئه" وکسانیکه در گوشه ذهن آنها دائی جان ناپلئونی لانه کرده وهرحرکت واقدامی را به خارج نسبت داده و براحتی برآن برچسب"ساخت خارج" زده و همیشه نه بدنبال ریشه و اصل قضیه، بلکه بدنبال"دستهای مشکوک"، میگردند نیزفعال بودند! البته این تئوری واین شیوه برخورددرمیان روشنفکران جهان سوم که حداقل درتارخ سده گذشته، عامل خارجی در تمامی تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی ملت آنها نقش درجه اولی را ایفاء کرده است، امریست رایج و مانعی در جهت ریشه یابی قضیه و حربه ایست برای کوبیدن حریف و مشکلی بزرگ در راه نضج و گسترش هر ایده و اقدامی جدید!ر
بعنوان نمونه یک از آنها مینویسد:" چرا بحث و فحص هایی پیرامون "کانون" درست در این شرایط ناگهان! به سایتها و نشریات اینترنتی کشیده میشود"؟ و دیگری با اینکه میدانند اصل قضیه بر سر چیست، برای استفاده آگاهانه ازاین "تئوری توطئه" برای تسویه حساب شخصی با فردی از رهبری کانون برای صدور حکم نهائی علیه وی، فرصت را مغتنم برای افترازنی و تهمت پراکنی مناسب تشخیص داده می نویسد:" گویا کانون قربانی کسب امتیازات اقتصادی و امکانات اجتماعی فرد مزبور از دولت نیازاف شده"!! اما، گویا خود وی نیز میداند که تنها باور کننده به این دروغ تنها خود اوست، بنابراین برای فریب خلایق اضافه میکند که:" نام کانون را غصب و بار دیگر کانون را بعنوان کالائی مورد معامله، اینبار به "خان جدید"، عرصه کند"!! اما، خود وی متوجه نیست که با انتشاراین اکاذیب دراصل تجارب خود دراینراه را برملا میسازد! یعنی وی بخوبی میداند که اگراین قدرت را داشت، کانون را به کجا باید"عرصه" کرد و آنرا بر سر معامله با آنها میتوان،" قربانی کسب امتیازات اقتصادی و امکانات اجتماعی" کرد!؟
اما، یکی دیگرازطرفداران " تئوری توطئه" ازتمامی آنها فراتر رفته و "دست خارجی" را دراین امر قطعی و مسلم دانسته و گویا عملکرد مخرب آنرا نیز در میان ما، کشف کرده است! وی دراین رابطه مدعی استکه: "...افسار را به نوکران استعمار و ارتجاع سپرده و بر علیه ملت خودی به توطئه مشغول می باشند"!!؟
اما، کسانیکه دیرتر به مزایای استفاده از این غوغای برپا شده پی برده بودند، برای جبران مافات و برای آغاز این هیاهو از نو، شروع به " بررسی تاریخی" کرده اند ولی نوشته های "تاریخی" آنها بخوبی ثابت میکند که خود آنها چقدر ازاین قافله تاریخی بدور بوده اند! یکی ازآنها، بدون توجه و یا شاید بدون مطالعه آنهمه اسناد و بیانیه ها و بررسی های تاریخی از سیر تکوین کانون و پروسه پیموده شده ایده استقلال در جنبش تورکمنها تا به امروز، نوشته استکه کانون:" صرفاً تحت تأثیر بحران اردوگاه شوروی به فکر استقلال از سازمانهای چپ می افتند"!؟ این فرد که حداقل این زحمت را بخود نداده که برای حداقل رعایت حرمت قلم خود هم که شده زمان ومقطع،" فکراستقلال از سازمانهای چپ" ازطرف کانون را با زمان آغاز" تنش های استقلال طلبانه برخی جمهوریهای شوروی"، مقایسه بکند تا براحتی متوجه تفاوت و اختلاف زمانی ایندو شده و خود اینقدر مضحکه عام و خاص نسازد، باز برهمین منوال ادامه میدهد که کانون:"مشخصاً چون زاده یک بحران سیاسی عمومی بوده و بر پایه مناسبات غیر دموکراتیک بنا گردیده بود، بجای تبدیل شدن به یک تشکل وزین و جا افتاده بعد از دوره ای کوتاه به تلاشی و بن بست می رسند"!!ر
اگر کسی، حتی بر خلاف واقعیت نیز باور بکند که،" مشاهده تنش های استقلال طلبانه"، تحولی بزرگ چون،" فکراستقلال ازسازمانهای چپ" را در میان روشنفکران و مبارزین تورکمن بوجود آورده بوده است، مسلماً در پی خود این سؤال را ایجاد خواهد کرد که چرا، این مسئله با آن ابعاد بزرگ و تاریخی خود، ذره ای تغییر در ذهن نویسندگان ادعای فوق بوجود نیاورده بود؟ آیا اینگونه اشخاص در ولایت"احزاب چپ" تا این حد "ذوب شده" بودند که هیچ نیرویی و هیچ تغییر و تحول دوران سازی در جهان نیز نمیتوانست غرور و هویت ملی آنها را برانگیخته و تأثیری در بازنگری بر سیاست تعقیب منافع ایدئولوژیکی و شوونیستی یک نیروی غیر، بحساب قربانی ساختن منافع ملی ملت خود درپای آن نداشته است؟!ر
اگر واقعاً کانون،" زاده یک بحران سیاسی عمومی" بوده و"بعد از دوره ای کوتاه، به تلاشی و بن بست میرسند"، پس مبارزه و مخالفت وی امروزه با چیست؟ تحریف و قلب حقایق بنابه سرشت خود، همیشه به تناقض گوئی و سفسطه گری منجر شده و دروغ بزرگ،" برپایه مناسبات غیر دمکراتیک" بنا گردیدن کانون نیز نمیتواند آنرا لاپوشانی بکند. اگر این نظریه پردازان بدون نظر، تفاوت بنیان ساختار یک تشکیلات بر روی اصل،" تنوع در افکار- وحدت در عمل" را که اساس تشکیلات کانون برآن استوار است، با اصل،" سانترالیسم- دمکراتیک"، احزاب چپ خود را درک میکردند، هیچگاه دروغ گوئی بزرگی چون استوار بودن حیات درونی،" برپایه مناسبات غیر دمکراتیک" را مرتکب نمیشدند!ر
اما،کسی دیگرازاین تاریخ دانان بیخبر از تاریخ، بعد از بیست سال از وقوع یک پدیده در جنبش و بعد از حضور آن در مقابل چشمان وی طی دو دهه، با حیرت و بهت میپرسد که:" آیا میشود این کانون را مستقل نمود"!!؟
مخلص کلام، هیاهو و همهمه غریب برپا شده در اطراف جوابیه کانون در طرد و افشاء جاعلینی درجنبش، هرچند که نامربوط به مضمون آن بوده است، اما از یکسو خود این امربیانگراین واقعیت استکه دیگر خلاء وجود یک تشکیلات با بنیانهای فکری و مشخص و با استراتژی و تاکتیک مدون درخارج ازکشوربا فعال سازی مجدد تشکیلات کانون برطرف شده و دوره سکون، سیاست گریزی وبی تفاوتی در قبال سرنوشت ملت خود در میان بسیاری از روشنفکران تورکمن در خارج از کشور بسر آمده است! این مسئله، خود دستاوردی است برای هم موافقین و هم مخالفین کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن و پیروزی مشترک آنها در غلبه بر لختی و سستی در جنبش ما است.ر
از سوی دیگر، برخوردهای بعضاً سطحی، نامربوط به اصل مسئله، تغییر آگاهانه و یا ناآگاهانه صورت مسئله، مستمسک قرار دادن جوابیه کانون به اطلاعیه و فعالیت جعلی جاعلین جهت تسویه حسابهای شخصی ویا سیاسی و گروهی با کانون و یا با افراد، نمایش عمق بی اطلاعی و عدم مطالعه و بررسی علمی تاریخ جنبش چند دهه اخیر مبارزین تورکمن، از طرف بعضی دیگر، بستن بی محابای افتراء و اتهامات بی پایه و اساس به مخالفین خود از طرف عده ای معدود، برخ کشیدن بی پروای بی هویتی خود با تبلیغ احزاب به اصطلاح سراسری در این هیاهوی برپا شده با استفاده از ضعف و تشدد جنبش، تحریف و قلب تارخ جنبش جهت بکرسی نشانیدن نظریات بی پایه و اساس خود، سعی درسوء استفاده گروهی از هر بحرانی در درون جنبش و ...همگی ضرورت یک بازنگری جدی در توشه فکرهایمان و باز یافتن جایگاه واقعی خودمان دردرون جمع و یک رفرم سیاسی و اخلاقی در میان روشنفکران و مبارزان تورکمن را به اثبات رسانیده است!ر
رفرمی که باید در جهت تقویت خصایل والای انسانی و نه صرفاً سیاسی، محو و بکنار گذاشتن نتیجه گیریها از کرداروعمل وشخصیت یکدیگر بر اساس پیش داوریهای برجای مانده از گذشته و جایگزینی آن براساس شناخت مستقیم از افکار و نظریات و اعمال افراد، ارتقای مداوم سطح معلومات خود و تلاش برای دست یافتن به یک تخصص در یکی از مسایل اجتماعی، سیاسی و فلسفی و تاریخی، سمت دهی بحثها بر اساس اقناع و نه محاکمه یکدیگر، رعایت احترام و شخصیت و حرمت یکدیگر، احساس مسئولیت در مقابل گفتار و نوشتار خود، عمده ساختن وجوه وحدت و نه افتراق درمیان جمع، بدور انداختن روحیه کاسبکارانه در برخورد با هر نوع بحران در جنبش، جستجوی نقصان و کمبود در وحله اول در خود و نه در میان دیگران، صراحت و رگ گوئی معقولانه در جنبش، بدور انداختن مخدوش سازی صف مثمرثمران بحال جنبش با صف مخربین بحال آن، ارج گذاشتن و سعی درتقویت خصائل والا و زحمات دیگران درارتقای سطح جنبش، برخورد شجاعانه و بدون ملاحظه کاری با نظریاتی که در جهت ترور شخصیت افراد متشخص دردرون جنبش صورت می پذیرد، عدم تأثیر پذیری ازشایعات واتهامات بی اساس نسبت به افراد، فراروئی ازبرخورد به شخصیت افراد به نظریات و گرایشات سیاسی آنها، راستگوئی درهرشرایطی و پرهیز از دروغ گوئی و تهمت و ... سیر بکند. زیرا، آغازرفرم و تغییر درجامعه، بدون انجام آن در میان خود تلاشگران این امر، غیر ممکن خواهد بود!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2007-06-30
******
ر(1) حورمتلی ایلدش!ر
بنظر ما کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن به تمامی مردم ترکمن و روشنفکران آن تعلق دارد و سرگذشت سیاسی پر تلاطم تاریخ ملت ترکمن در دوران انقلاب 57 را پشت سر خود دارد.ر
کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن در دوران فعالیت خود فراز و نشیبهایی را بر سر راه خود داشت، خونین بر زمین غلتید ولی از جان نیفتاد و به راه خود ادامه داد. از اینرو ما فکر میکنیم کلیه علاقمندان و فعالان ترکمن برای فعال کردن مجدد کانون، پیرامون برنامه و اساسنامه و ... احتیاج به همفکری و تبادل نظر دارند. بر همین اساس نوشته ای در همین رابطه با همکاری تنی چند از دوستان تهیه گردید که بدین وسیله جهت همفکری با شما نیز در اختیارتان قرار میگیرد. امید است با برخورد مسئولانه و خلاق خود در تدقیق و غنی تر ساختن این نوشته شرکت فعال نمائید.ر
با تشکر:ر
2005-09-04
جهت تماس با ایمیل کانون :ر
Kanoon6@hotmail.com
******

دوستان گرامی! 2005- 12- 13
از ارسال طر ح برنامه و اساسنامه کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران به شما دوستان بیش از سه ماه میگذرد. در طول این مدت نوشته هایی به آدرس اینترنتی کانون رسید وبسیاری با ابراز علاقمندی اظهار نموده بودند که نقطه نظرات خود را در رابطه با این اسناد ارسالی بصورت کتبی ارسال خواهند نمود.ر
ما ضمن تشکر و قدردانی از تمامی دوستان می خواهیم که نقطه نظرات خود را تا پایان ماه ژانویه سال 2006 تا قبل از انتشارعلنی این اسناد ، و یا هرگونه پیشنهاد دیگری که درجهت هر چه پر بارتر شدن تبادل نظر در این رابطه را عملی تر سازد و بنوبه خود نزدیکی هر چه بیشتر ما را به ارمغان بیاورد میخواهیم که با احساس مسئولیت وبا برخورد فعال خود به مسئله که یکایک ما در قبال آن باید خود را مسئول بدانیم، بتوانیم گامی هر چند کوچک درهر چه پرثمرتر شدن فعالیتهایمان که یقینناً در سایه یکی بودن و یگانگی با پیش رو قرار دادن " تنوع در افکار - وحدت در عمل" برآیند بیشتری خواهد داشت دست در دست هم داده و گامی به پیش برداریم .ر
باتشکر
و با آرزوی موفقیت , برای یکایک دوستان

******

حورمتلی ایلدشلر!ر
بو یئلینگ یغنی 1385 – نجی یئلدان باشلاپ
« کانون فرهنگی سیاسی – خلق ترکمن »
اؤزطرح برنامه و اساسنامه سئنی تأزه دونیاء یاغدایلارنا گؤرا سازلاشدئریپ وه اول سند لری عمومی حالقا جار ادمک بیلن تورکمن حالقئنیگ ملی آرزو اسلگلرنی بیان ادیپ اؤزچؤزیگیت یوللارنی اؤنگه قویماق بیلن تأزه آکتیو حرکته باشلادی.ر
تورکمن حلقینینگ فرهنگی و سیاسی اوجاغی بیلن قاتناشیق قورماق اسلیأن ایلدشلرمیز
مسئول اسکاندیناوی بیلن شو آشاقداقی ایمیل آدرس و تلفن نومر بیلن حابارلاشیب بیلرلر:ر

ایمیل آدرس:ر
+46(0)762-879565
حورمات بیلن :ر
تورکمن حالقینینگ فرهنگی و سیاسی کانونینگ هواندارلری – اسکاند یناوی
2006-04-22

måndag, juni 25, 2007

دوستان و دست اندرکاران گرامی کانون فرهنگی - سياسی خلق ترکمن, خواهشمند است
نوشته زير را برای دقيق تر شدن مقاله « مختومقلی با کدام نگرش » درسايت خود چاپ نماييد.ر

تذکر وتصحيح نکته ای در مقاله « مختومقلی با کدام نگرش » و تشکر از آقای گورگنلی.ر

با تشکر از آقای آقمراد گورگنلی که موردی را برای دقيق تر شدن اين مقاله راجع به نشر نخستين اشعار مختومقلی درکشور ترکمنستان شوروی تذکر داده اند. ايشان اشاره کرده اند که نشر مجموعه نخستين اشعار شاعر مختومقلی درترکمنستان شوروی توسط بردی کربابايف و با پيشگفتار بکی امير بردی انجام گرفته است, نه توسط بکی امير بردی. بکی امير بردی تنها پيشگفتار آن را نوشته است. اين گفته درست است وسهل انگاری دراين نکته از بنده بوده است. باتشکر مجدد از آقای آقمراد گورگنلی برای تصحيح اين نکته.ر
اجازه بدهيد نکته ديگری را هم دراين باره به آن اشاره بکنم.ر
نشر اين مجموعه نخستين اشعار مختومقلی که پرنسيپ های علمی متن شناسی درآن مراحل نخستين خود را بصورت عملی نشان می داد از سوی شورای علوم دولت ترکمنستان شوروی تصميم گرفته شد. اين شورا ماموريتی را به بردی کربابا اوغلی ( بردی کربابايف ) جهت جمع آوری نسخ خطی اشعار مختومقلی محول می کند. بردی کربابايف نيز برخی ازاين نسخ خطی را می يابد و آنها را بامقايسه برای چاپ تدارک می بيند. درميان اين نسخ خطی به شاخص ترين آنها درخيوه نزد سيد مراد عوض بای و نسخه خطی چلکن نزد غاراش خان و نسخه خطی غاری غالا می توان اشاره کرد.ر
مورد اشاره است که مسئله متن شناسی و پرنسيپ های علمی رشد آن در دوره های بعدی رشد همه جانبه خود را بازهم بيشتر نشان داد
.ر

با تشکر . رحيم کاکايی

lördag, juni 23, 2007

Akmýrat Gürgenli
Taryh ylymlaryñ kandidaty
Golia@rferl.org

«Kel tebip bolsady öz başyna em ederdi ! »
(Türkmenistanyñ prezidenti G.Berdimuhammedovyñ
Eýrana saparýna syýn)

Ustümizdäki ýylyñ iýun aýynyñ 15-ine Türkmenistanyñ prezidenti G.Berdimuhammedov iki günlik resmi vizit bilen Eýrana bardy. Bu onuñ prezidentlik kürsüsini eýeländen soñ goñşy döwlete, Eýran ilkinji saparydy. Berdimuhammediñ Eýrana barjakdygyny eşiden Türkmensähraly Türkmenler onuñ öz aralaryna gelmegini, Magtymgulynyñ guburyny zyýarat emegini ondan haýyş edip, ýörite tellegrammalar ýolladylar. Emma ýer şaryndaky ýeke täk Türkmen döwletiniñ lideri olaryñ bu islegini kanahatlandyryp bilmedi. Belki-de jenap prezidentiñ Tahrandaky programmasy doly bolandyr, belki-de ol, avtobus öndürýän Eýranyñ “İran hodro” kärhanasynyñ, Türkmenistana avtobus satmak üçin gerekli kontrakta gol çekmek üçin özüne sowgat beriljek-has dogrusy para berjek ýeñil avtomobilini almaga howlugandyr... belki-de jenap prezident uçar bilen Tahran-Kümmetgowuz aralygyna 40 minudyny we ildeşleriniñ arasynda sarp etjek 2-3 sagady aýryp bilen däldir. Onda näme üçin «Dünýä Türkmenleriniñ Gumanitar Bileleşigi» diýip, agyzlaryny dolduryp, Aşgabatda goh-galmagal baryny turzup gelýärler. Ýogsa bu guramadan edil diktator Nyýazov ýaly Dünýä Türkmenleriniñ “wekillerini” çagyryp özlerine at-abraý gözleýärlermi? Esasan täze prezidentde “Dünýä Türkmenleri” diýen düşünje barmyka? Häkimiýet başyna geçeli bäri biz onuñ agzyndan bu barada ýekeje-de söz eşitmedik. Bolýar, sabyr edeýli, wagt, zaman muny aýdyñlaşdyrar. Ýöne biz G.Berdimuhammedovda “Dünýä Türkmenlerini” jebisleşdirip biljek ukyýbyñ bardygyna şüphe bilen garaýarys.

Dünýki diş doktor, bu günki prezident!
Garaşsyzlyk ýyllaryñ içinde, şu geçen 16 ýylyñ dowamynda Türkmenistanyñ syýasy arenasynda tanalmadyk birsiniñ Nyýazovyñ ýerine geçmegi bir topary serpmeden gaýdan ýaly etdi. Nyýazovyñ döwründe birnäçe ýyllap onuñ saglyk ministeri bolup gulluk eden Berdimuhammedov, hiç mahal öñ plana durmady, televidniýada görkezilmedi, metbugat çykyş etmedi. Ol beýleki ministerler ýaly Nyýazovdan kaýyç almady, il masgarasy bolup, tele ekranda üstünden abanylmady. Ol mydama Nyýazovyñ kölgesinde “aýalyp” saklandy. Säbäbi belli däl, belki-de bellidir...

Berdimuhammedov, Nyýazovyñ elini öpýär


Diktator Nyýazov özüniñ ýurt ýykar permanlary bilen günde Watanyñ bir ýerine gemiriji dişini salardy. Bu gemiriji syýasatdan saglyk pudagy-da aman-da galmady. «Türkmenbaşynyñ» permany bilen müñläp-müñläp lukmanlar işden kowuldy, raýon we etrap keselhanalar ýapyldy, gidip ýatan şepagat uýalar işsiz galdy, onuñ ýerine hatta iññe sanjyp bilmeýän esgerlerden poliklinakalarda mugtyna peýdalanmak gullugy gyryzyldy... Nyýazovyñ saglyk pudagyndaky bu gödek syýasatyny onuñ ministeri G.Berdimuhammedov iki elläp goldady we býuruklery ýerine ýetirdi, ýa-da bolmanda dymyp, gytaklaýyn onuñ bilen ylalaşypdy. Bu gün bolsa G.Berdimuhammedov «ýurtda saglyk pudagynda reforma geçirýäris» diýip, goh-galmagal baryny turzyp gelýär we saglyk barada ýazan “kitabyny” propaganda etdirýär, edil ozalkyñ ýazdym diýýän “Ruhnamasy” ýaly. G.Berdimuhammedov özüne “professorlyk” titulyny hem-de “Türkmenistanyñ goşun serkerde başysy, generaly” derejesini-de aldy. Näme «Eşek, eşekden galsa gulagyny-de kes, burnuny-da» diýip, ýersiz ýere aýdan däldir atalarymyz.

G.Berdimuhammedov nädip häkimiýeti eýeledi?


Bilşiñiz ýaly 2006-njy ýylyñ 21-nji dekabrynda özüni ýerdäki tañry hasaplap gelen, “ýele-güne, oda-suwa hökmüm ýöreýär” diýen S.M.Nyýazov, ýokardaky Tañry bilen bäsleşip bilmän amanadyny tabşyrdy. Onuñ ölüminiñ şüphelidigini we onuñ ölüm habarynyñ birnäçe günläp gizlenip saklanandygyny aýdýanlar-da bar.
Türkmenistanyñ howpsuzlyk ministeri, ýaragly güýçleriñ baş generaly we beýleki gulluklaryñ we gizlin hem gizlin bolmadyk gulluklar haýal edmän «Howpsuzlyk geñşiñ» diýen topary döretdiler. Toparyñ karary bilen Nyýazovy jaýlmak dabarasyna G.Berdimuhammedovy bellediler, ýogsan konistitutsiýa bolýunça mejlisiñ başlygy Öwezgeldi Ataýev bu wezipä bellenmelidi. Sovet Soýuzy döwründe kim bu wezipä bellense, onuñ geljekgi lider boljagy ikujsuzdy. Bu Türkmenistanda-da Nyýazovdan soñra şeýle boldy.
Nyýazovyñ 7-si sowlup, sowulmanka, G.Berdimuhammedov ýaragly güýçleriñ we KNB-niñ (ozalky KGB-niñ) ýolbaşçylary bilen bilelikde mejlisiñ binasyna kürsäp girdi. Adatdan daşary ýagdaýda geçirlen “maslahatda” parlamentiñ başlygy, esasy kanun boýunça Nyýazovdan soñra onuñ wagtlaýyn orunbasary Ö.Ataýevi wezipesinden boşatdy. Baryp 2006-njy ýylyñ sentýabrynda heniz Nyýazov dirikä, surata düşürlen bir video ýazgy deputatlara görkezildi. Şonda Nyaýzov, Ataýeviñ üstünden gygyrýar: «Näme üçin ogluñ plan gyýz bilen gezýär, näme diýip, siz ony gelin edip almaýarsyñyz» diýip, bir topar bolugsyz hem şahsy meseleler bilen Ataýevyñ üstünden abanýar hem ony kemsidýär. Bu video ýazgynyñ näme üçin şondan bäri gizlenip saklanandygy, indi bolsa ondan belli bir maksat üçin peýdalanylýandygyny köre hasa bolsa gerek. G.Berdimuhammedov bu töhmet bilen kanun boýunça Nyýazovyñ ýerine wagtlaýyn geçmeli adamy wezipesinden boşatdy, mejlisiñ zalyndan kowdy, hem garşysyna “jenaýat işini” gozgady. 10-20 minutlap uzaga çeken bu “şow-tomaşa” ozal ady Türkmenistanyñ syýasy arenasynda eşlmedik, syýasat älemeninde tanalmadyk, hukuk we ýuridiki taýdan sowadynyñ näderejededigi belli bolmadyk Akja Nurberdiýeva diýen “lepbeý agany” birsiniñ mejlisiñ başlygyna bellenmek bilen tamamlandy.
Aşgabatda adatdan daşary “Halk maslahatynyñ” 20-nji mejilisi geçirilip, esasy kanuna “düzedişler” girizildi we wagtlaýyn prezident hökmünde G.Berdimuhammedov bellendi hem-de prezidentlige saýlawlaryñ geçiriljegi yglan edildi.
Oppozisýada durýan syýasy partiýalar ýurda baryp, saýlawlara aktiv gatnaşjagyny yglan eden badyna, G.Berdimuhammedovyñ permany bilen olar gelen ýagdaýynda airoportda tussag ediljegi habar berildi. Şeýdip oppozisýanyñ ýurda dolanyp barmagyna we saýlawlara gatnaşmagyna rugsat berilmedi. Hatta ýurduñ içinde hereket edýän “Agyzbirlik Demokratik Halk Hereketiniñ” lideri Nurberdi Nurmuhammedovy howpsuzlyk güýçleri ogurlap 10 günden soñra azat etdiler.

N.Nurmuhammedov

Dünýä jemgiýetçiligi, Ynsan Hukuklaryny goraýan Halkara Guramlar Nyýazovyñ türmelerinde günäsiz oturan syýasy bendileriñ şol sandan Muhammetguly Aýmyradovlaryñ(ol 94-nji ýyldan bäri otyr), ýurduñ ozalky daşary işler ministerleri Boris Şyýmyradovyñ we Batyr Berdiýeviñ... azatlygy goýberilmegi diýen talabyna-da G.Berdimuhammedov äsgermezçilik edip gelýär. Kurhany Türkmen diline terjime eden we entejik bahana bilen Nyýazovyñ gazabyna duçar bolup sürgüne iberilen Hoja Ahmat ahuna ojagyna dolanyp gelmegine rugsat berilmän gelýär (Nyýazovyñ permany bilen şol kurhanlar ýakyldy, ol öz Ruhnamasyna bäsdeş etjek hiç kitaba çydam edip bilmeýärdi). Gepiñ gyýsgasy, ýagdaý öñki-öñküsine galdy. Ne söz azatlygyna, ne-de azat-erkin metbugata, ne syýasy, ne-de hökümete degişli bomadyk syýasy däl gurluşlara ýol berilmän gelýär. İntenternet kafeler ýola goýuldy diýip, reklama edilýär, emma ondan peýdalanmak üçin sagady 4 dollar tölemeli, kimde bar beýle pul, goñşy döwletlerde bolsa ol 1 dollara-da ýetenok.
Mart aýynyñ 23-inde Mary-da geçirlen “Halk maslahatynyñ” 21-nji mejlisinde ýene-de baş kanun/konistitutsiýa bozuldy. Mejlise ýaşy 50-den aşakdaky adamynyñ ýolbaşçy bolup bilmeýän maddasyny üýtgedip, 49 ýaşyndaky G.Berdimuhammedovy mejlisiñ başy edip bellediler. Bu işde ýurduñ saýlaw komisýasynyñ başlygy Myratberdi Sopyýev, ýaranjañ ýaşuly sumak Myrat Garryýev we il masgarasy Onjuk Musaýev ýalylar ellerinden gelenini gaýgyrmadylar. Şol mejlisde prezidentlige saýlawlara 5 tamakyýn bellendi, olar G.Berdimuhammedov bilen bäsleşmelidi. Elbetde arkasynda KNB (ozalky KGB), ýaragly güýçler... duran G.Berdimuhammedovyñ ýeñiji bolup çykjagy iküçsyzdy, ol şeýle hem boldy.


Çärjewiñ bir meýdanyndan Nyýazovyñ heýkeliniñ ýerine
“häzirlikçe” G.Berdimuhammedovyñ uly protreti goýuldy.

G.Berdimuhammedov häkimiýet başyna geçer, geçmez özüni bu wezipä ýetiren hojaýynlaryny ýok edip başlady. Nyýazovyñ baş goragçysy, jenaýatçylykda ýakasy gaýyşly Akmyrat Rejepovy, Milli Howpsuzlyk Ministeri Geldimuhammet Aşyrovy we İçeri İşler Ministeri Akmuhammet Rahmanovy işlerinden kowdy, indi gezek Nyýzovyñ döwründen galan ýeke-täk adam, ýagny Goranmak Ministeri Agageldi Muhammetgeldiýeviñki diýilýär.

Akmyrat Rejepov

Ugur niräk?

Prezident G.Berdimuhammedov ilkinji resmi saparyny Saud Arabystanyna etdi, soñra Orsýete ondan soñ bolsa Eýrana bardy. Emma ilkinji bolup Türkmenistanyñ garaşsyzlygyny ykrar eden doganlyk Türkiýe jemhuriýetine henize çenli sapar etmän gelýär. Käşki ol ilkinji gezek dünýä Türkmenleriñ buýsanjy bolan Magtymgulynyñ mukaddes topragyny zyýarat edip, onuñ päk ruhundan ak pata alan bolsady... Onuñ ady agzalan ýurtlara sapar etmegi, onuñ daşary syýasatda ugrunyñ/ orientatsiýasynyñ haýsy tarapa barýandygyny düşündirmän duranok. Ol bir tarapdan edil Nyýazov ýaly halkyñ dini ynançlaryny eksplotirlemek üçin Mekkä, Haj zyýratyna gidip, özüni hakyky musulman edip görkezmäge syýnanşdy, aýry tarapdan Norvegiýanyñ paýtagtynda bosgunlykda aradan çykan Türkmenistanyñ ilkinji daşary işler ministeri, “Birleşen Türkmen Oppozisýasynyñ” lideri merhum Abdy Kulyýeva öz watanyndan topraga berilmegine, jaýlanmagyna rugsat bermedi. Onuñ bu işi ne musulmançylyga ne-da adamkärçilige sygdy.
2007-nji ýylyñ Maý aýynyñ başlarynda Türkmenistanyñ, Orsýetiñ we Gazagystanyñ prezidentleri Hazar ýaka Şagadam (häzirki ady Türkmenbaşy) şäherinde, Türkmen gazyny Gazagystanyñ üsti bilen deñziñ kenaryndan çekiljak täze geçirijiden, Orsýete aşyrmak baradaky deslapky ylalaşyga gol çekildi, başgaça aýdylanda Türkmenistanyñ tebigi baýlygyny Orsýete eksport etmekde, ony talatmakda G.Berdimuhammedov, Nyýazovdanam ozdurdy.
Heniz baş ogry Nyýazovyñ halkyñ bokurdagyndan kesip, talap alan we Alman hem-de Swiss banklarynda ýatyran milýardça dollar pullaryñ ykbaly näbelli. Ol pullar Türkmenistana beriljekmi, berilmejekmi, bu barada täze prezident halka bir zat aýtman gelýär. Häzirki wagtda gazyñ puly nirä gidýär? Näme üçin halkyñ saçagynda bol-elin çörek ýok?...

Türkmenistan-Eýran gatnaşygy

Baryp 1991-nji ýylda Nyýazov Türkmensährali Türkmenleriñ baş şäheri Kümmetgowuza baranda, adamlar edil “ýer süýşen ýaly”, siý ýaly akyp, köçelerde onuñ geljek ýoluna garaşypdylar, hatta Kelala aýroporty-K.gowuz aralygyny paý-piýada aşyp, ony garşy alypdylar. Bu buýsançly ýagdaýy göre bilmedik käbir parslar, Türkmenlere: “prezidentiñiz geldi, indi arka daýanjyñyz bar” diýipdiler. Nyýazov Akdokaýa baryp Magtymgulynyñ mazaryny-da ziýarat etdi. Elbetde diktator ol mukaddes guburyñ başynda-da özüne wepaly bolmak barada ministerlerine ant içdirmegi-de unutmady.
Dörän ýagdaýdan peýdalanan Eýran rejimi Türkmenistandaky ilçi hanasynyñ ýanyndaky medeniýet öýüniñ işiniñ germini köpeldip, her gün diýen ýaly yslamy propagandirlemekde dek oturmady. Mary, Nebit-dag ýaly şäherlerde konsul hanalaryny açdy. Pars dilini sapak berýän mekdepleri ýola goýdy, garaz yslamy rejimi propandirlemekde pul-para sarp etmekden gaýytmady we gaýytman gelýär. “Türkmenistan öz konsul hanasyny Türkmenleriñ ýaşaýan şäheriniñ birsinde açsyn, Türkmenleriñ arasynda Türkmen dilini öwredýän kurslar ýola goýsyn, Türkmenistanyñ metbugat öýi, has bolmanda gazet satýan bir kioski bolsun” diýen Türkmensähraly Türkmenleriñ islesine ne Nyýazov gulak gabartdy, ne-de Berdimuhammedovyñ ýadyna düşýär, edil “eşegiñ gulagyna ýasyn okalan” ýaly. Ýogsam diplomatik gatnaşyklar edil küşüt oýuny ýaly ahyryn, garşy tarapyñ göçüm etdimi, sen-de göçmeli, ýogsa utuldygyñ bolýar.
2000-nji ýylyñ 14-nji sentýabrynda Nyýazov Balkan welaýatyna baranda Eýranyñ çäginde ýaşaýan Türkmenler barasynda şeýle diýdi:

«Jafarbaýlar bilen Atabaýlaryñ arasynda oñşuksyzlyklar bar. Tire parazlyk bularyñ galynda bar-da. Balkanlylaryñ ikä bölüneni hem şol sebäpden. Bir bölegi ol tarapda [Eýranda-AG] galdy, deñiz kenarynda ýaşaýan tiräñiziñ iki bölünenini bilýärmisiñiz ýaşulylar? Biz indi birleşdirjek hem bolamyzok, indi taryh her kimiñ arasyny kesgitledi. Añyrda ýaşaýan añyrda ýaşabersin, bärde ýaşaýan bärdi. İndi hiç kim topragy, ýer, serhedi üýtgedip bilmez...»

Nyýazov şol ýylyñ oktiýaber aýynda Aşgabadyñ Ruhiýet köşginde, milli mirasy öwreniş konferensiýada eden çykyşynda:

«Eýranlylar bilen ýedi arka ganymyz birdir» diýdi.

Nyýazov Türkmensährada ýaşaýan Türkmenler barada şeýle garaýardy. Şonuñ üçin onuñ ýoluny gyşarnyksyz dowam etdirjek diýip gelýän G.Berdimuhammedov, Eýrana baranda öz ildeşleriniñ arasyna barmagy özüne kemçilik saýdy.
Eýranyñ çäginde ýaşaýan Türkmen halky 10 ýyllyklaryñ dowamynda merkezi hökümetiñ zalym hem jenaýatçylykly syýasatynyñ gurbany bolup gelýärler, baýlygy talanýar, ruhy taýdan kemsidilýär... Olaryñ sany indi 3 million töweregi. Türkmenistan garaşsyzlygyny jar edenden soñra olar buýsanmak buýsandylar. Başda araçägiñ iki tarapynda ýaşaýan Türkmenleriñ gatnaşmaklaryna ýeñillik döredildi, soñra olam ýatyryldy, diñe parslar, söwda, biznes bahanasy bilen islän wagty Türkmenistana gelip gidýärler. Türkmen görgüli bolsa Türkmenistana giriş vizasyny almak üçin ilki bilen çagyryş hat getirtmeli, soñra 400, 500 km ýol söküp, Tahrana ýa-da Maşada gidip, pasportyna viza bellegini basdyrmaly, bu iş bitýänçä otel we beýleki çykdajylary boýun almaly...
Türkmensähraly Türkmenleriñ öz ene dillerinde hatly sowatly bolmak, milli hak-hukuklaryna hormat goýulmak ýaly talaplaryny G.Berdimuhammedov diplomatik ýollar bilen, hatta gerek bolan ýagdaýynda ykdysady gysyş arkaly-mysal üçin «gaz bermeris, elekterik toguny satmarys» diýen ýaly faktorlardan peýdalanyp, Tahran resmilerine duýduryp, öz ildeşleriniñ derdine melhem edip bilerdi, bu henizem giç däl, sebäbi Eýrana sanksiýa girizildi, “hiçden giç ýagşy” diýilipdir. Ýöne atalyk mähri bilen Türkmenistanyñ içinde ýaşaýan Türkmenleriñ başyny syýpamadyk bu prezidentden, Türkmensährada ýaşaýanlar nämäni tama edýärler?!
G.Berdimuhammedovyñ Eýrana baryp-da ruhy taýdan goldaw bolar ýaly Türkmensähraly Türkmenleriñ arasyna barmanlygy, edil birsiniñ başga obada ýaşaýan doganynyñ obasyna baryp, doganynyñ öýüne barman, onnuñ goñşusyna myhman bolup gaýdana meñzeýär.
Sözümizi milli şahyrymyzy, ruhy buýsanjymyz Magtymgulynyñ dürdänleri bilen jemleýäris:

«Her emiriñ, ger weziriñ akly kutah, ham olar,
Ol weziriñ ady ahyr, halk ara betnam bolar.
...
Dogay salam Magtymguly guludan baky bolgan beglere,
Aý dolar, enjüm batar, roswaýy aam u haas bolar.»

Prag- Çek jemhuriýeti
23.06.2007

ایلدشیمیز رحیم کاکایی نینگ مختومقلی باراداقی غارایشینا
بککی بردیف ینگ دیلیندن جوغاپ
ر

ییغنانی: بردی کربابایف
ماحتمقولی قوشغیلاری
آشغابات (پالتاراتسکی)ر
تورکمن دولت نشریاتی 1926 نجی یل

ماریلی امیر حاجی نینگ اوغوللاری بککی و قاقاجان بردیف لر تورکمنیستانینگ یاقین تاریخیندا ادبی- مدنی اؤسوشده اولی ایز غالدیران شاخصیتلردی. امیر حاجی نینگ اؤزی- ده تورکیه بیلن غاتناشیق قورماقدا استانبولا باریپ، تورک سلطانی بیلن دوشوشیپ، سونگرا بولشویکلره غارشی "اسلام بیرلیگی" قوراماسینی دؤره دنلیکده عایپلانیپ، بولشویکلرینگ گیزلین قوللوغی قورقینچ "گ پ و" نینگ یاویز ایزارلامالارینا دوچار بولوپدی. اونونگ اوغوللاری- دا داشکنتـده یوقاری بیلیم آلیپ، عبدالحکیم قول محمدوف، کومشالی بؤریف داغی بیلن بیله لیکده تورکمنیستانده ایلکینجی "مدنی-ادبی آنگ دوشونجه" توپارینی اساسلاندیریارلار. بو توپارا تورکمنیستانینگ حالق کامیسسارلار شوراسی نینگ باشلیغی غایغیسیز آتابف- دا دولی قولداو بریپدیر. 1933- نجی یئللارینگ توتها- توتلیغیندا دوغانلار بککی و قاقاجان- دا یوق ادیلیأر.ر
ایلدشیمیز ر. کاکایی ایکینجی مختومقلینی بکی امیربردی نشیر اتدی دییأر. (مجموعه شعر مختومقلي نخستين بار در 289 شعر ودر 46 بخش درسال 1926 درترکمنستان شوروي ازسوي بکي اميربردي وبا پيشگفتاري از وي نشر يافت. بو دوغری دأل. ساویت دؤورینده ایلکینجی گزک 1926- نجی یئلدا شاهیر هم یازیجی بردی کربابایف مختومقولینی چاپا تاییارلاردی و بککی امیر بردی هم اونگا سؤزباشی یازدی. شوندا ب. بردی مختومقلی نینگ غوشغولاری نینگ حایسیسی شاهیرینگقی، حایسیسی دألدیگی بارادا علمی ایش ادیلملیدیگینی ماصلاحات بریأر.ر
من یوقاردا بککی بردیف ینگ یازان سؤزباشیسی نینگ نوسغاسینی یرلشدیردی. یؤنه اونونگ بیرینجیدن قاوی دوشمأنلیگی (آصل نوسغاسی شئیله) ایکینجیدن بیرنأچه دوشوندیرملی سؤزلر بولانسونگ هم- ده کأبیر چیقغیتلار بریپ اونی غایتادان یازیپ، اوقیجیلارا، ایلایتا- دا ایلدشیمیز ر. کاکایی نینگ اونسونه حؤدورله یأرین. یری گلنده آیتساق هیچ کیم ساویت دؤرینده تورکمنیستانلی عالیملارینگ پرافه سسور مأتی کؤسأیف ینگ، بای محمد غارریف ینگ، عبدالرحمان مولکمانوف، آشورپور مردوف (نورمحمد عاشورپورینگ)، ساپار انصاری نینگ... ماختیموغلینی اؤرنمکده ادن ایشلرینی انکار ادیپ بیلمر. یؤنه غینانساقدا هنیزه چنلی شاهیرینگ تانقیدی، دنگشدیرمه اساسلی تکستی تاییارلانمان گلیأر.ر

آقمیرات گورگنلی

«ماحتوم قولی به یان اتگین بیله نینگ
اوزینگه نامیس بیل دیمأن قالانینگ
هر یانا تاراشلا کؤنگله گله نینگ
بو سؤزلر هم سندن یادیگأر بولار.»
[1] ر

سؤزباشی

اؤزینده سونگقی اوسترمه لره (نسیل لره) شاغیریمیز اونودلماز یادیگأرلیک قویب گیتسه- ده بو چاقا چنلی اونینگ یازان قوشغیلاری، آیدان آیدیملاری(!) ایل آراسیندا قاتی یایراپ توپلانمان قالاردی. اولی ایل ایچینده، اوندا- موندا ماحتوم قولی قول یازمالاری اوقامیش آداملار الینده بولسادا، بیر- بیریندن تاپاویتلی بولوپ چیقاردی.ر
چونکی یرلی یاغدایلارا گؤرأ یازغی آرتدیرلاردی، کمه لدیلردی؛ یرلی شیوه گؤره دیلیده بیر آز دگیشه ردی؛ کم- که س یرده باشغالار تایندان( طاراپیندان) یازیلان قوشغیلار قاریشاردی. سونگرا یازغیلاردان گؤچرنلر هم بیلگشلی می، یا نادانلیقدان می اؤز تایلاریندان یاران، یارامادیق یرلرینی اویتگتمکدن چکینمأن بولماغا چملی اکنلر. دیمگ شیندیکی ایل آراسینداقی ماحتوم قولی قول یازمالاری آسلقی (آصیل) نوسغا دوغریلغی گومانا بولب گؤرنیأر.ر
هر زاد بولسادا ماحتوم قولی دوغیسیندا اولی ایزلاما(بارلاغ) سلجریش یاساما(دوزه دیش) گرک بولوپ چیقیار.ر
چونکی تویس آسلقی ماحتوم قولی قول یازماسی یتب- ده بو گونه چنلی اله دوشمأن باریار. ایل آراسیندا یؤرأب گلیأن حکایا گؤره دویب نوسغا غایب بولانلار(یتیپ دیر) بیر گزک شاغیریمیزینگ اوباسینی اترک چاینگ سیلی آلاندا و باشغا بیر گرکده اوبانی یاغی چاپاندا.ر
شویله قینلیقلا بولسادا ماحتوم قولینی توپلاما یولیندا کؤپ سیناغلار ادلندیر. بوحارا، تاشکند داش باسما حانالاری اونی تانالماز یالی ادیپ چیقاران درلار.ر

سونگرا نیازی
[2] آرقاداشیمیزتایندان ماحتوم قولی باسدرلماغا (چاپ ادیلمأگه) باشلانان در. یاقیندا استانبولدا باسلب چیقان در.[3]
... "دولت بلم (بیلیم/علیم) شوراسی" آرقاداش
[4] بردی کربابا اوغلینا ماحتوم قولی قوشغیلاریمی دورلی یازمالاری سلجرب توپلامانی تابشردی و بیرنأچه ماحتوم قولی نوسغالارینی تاپب بردی. اولارینگ ایچینده بللی رأکلری سیدمراد عؤض باینگ[5] حیوا، قاراش حانینگ چه له کن یازماسی مه نینگ قارری قالا قول یازمالاریم (بار)
شو نوسغالار تورکمنستاندا اینگ دولیراق دیب تانالسادا بولاردان سلجرلب دوزیلن ماحتوم قولی دولی در دیمکدن و قوشغیلارینگ باریسی ماحتوم قولی نینگ اؤزینگکی دیمکدن چکینیأریس...ر

بککی امیر بردی

[1] گؤر! بو بند هم بو گونکی گؤرنیشدن تاپاوتلی
[2] عبدالرحمن نیازی 1912- نجی یئلدا "دیوان مخدوم قلی" نی آستراحاندا ع. عمروف ینگ چاپ حاناسیندا چاپاتدیردی.ر
[3] شیخ محسن فانی طاراپیندان
[4] بولشویکلر یالی یولداش دییمأندیر و اوف سؤزیندن پیدالانماندیر
[5] تورکمن افسری س. عؤض بایف سونگرا آتیلیپ اؤلدوریلدی.ر

fredag, juni 22, 2007

نويسنده : رحيم کاکايی
مختومقلی با کدام نگرش

ر
بزرگداشت‌ دويست وهفتاد وچهارمين سالگرد تولد مختومقلی هم درايران و هم درجمهوری ترکمنستان برگزارشد.در‌اين نشست ها اين شاعر و انديشمند ترکمن توسط نويسندگان وکارشناسان ادبی هردو کشور ازديدگاه های مختلف بررسی شد. اما آنچه که متاسفانه دراين بررسی ها حتی به راز نيز گفته نشد, خواسته های اين سخنسرای توده ها بود. شاعری که دلی پردرد و سری پراز کين به حکام زمانه داشت و درجستجوی داد دردوران بيداد بود. اين آنچيزی بود که درهردو کشور بدان توجه نشد.اين عمل قابل درک است.ر
‌امادرخارج‌ازکشور که شرايط درون اين دوکشور درآن وجود ندارد, متاسفانه بجای شناختن و شناساندن , بازيابی و بازشناسی اين شاعر وانديشمند ترکمن نه تنها کاری انجام نمی شود بلکه برخی بدبينی ها نسبت به اثر و آثار چاپ شده درباره مختومقلی دردوران ترکمنستان شوروی نيز دامن زده می شود .ر
گويا علت اين مسئله نخست سوسياليستی بودن اين‌کشور و سپس بررسی آثار اين شاعر و انديشمند ازديدگاه «‌ کمونيستی » توسط نويسندگان و کارشناسان ادبی ترکمنستان بوده است. ازسوی ديگر اين انديشه بررسی آثارمختومقلی از ديدگاه مذهبی درجمهوری اسلامی ايران را با بررسی آثار مختومقلی در دوران ترکمنستان شوروی چون هر دو به سود ايدئولوژی حاکم و ديدگاه های آنان بوده, برابر می‌داند وهيچ تفاوتی را برای آنان قائل نيست.ر
جای تعجب آنجاست که اين دوسيستم اجتماعی و دوجهان بينی متفاوت که درپس آنها گلچينی ازاصول متفاوت ومتضاد قراردارند, بخاطر اينکه هردو دارای ايدئولوژی هستند هم‌نهاد می شوند.کاش اين انديشه بالا که خودخواه ناخواه وابسته به ايدئولوژی سوم است, نگرش وپژوهش خود ازمختومقلی و دوران او را بنمايش می گذاشت تا بتوان ديد درکجای تاريخ قراردارد.اينکه اين بدبينی چه چيز را نمی خواهد, ميتوان فهميد , اما اينکه چه می‌خواهد را آشکار نمی کند.ر
اما کلی گويی هايی مانند « مختومقلی قهرمان ملی ملت ترکمن است واين راز ويا چرايی جاودانگی اوست » ازسوی اين انديشه چيزی را حل نمی کند. مگر قهرمانان دارای گذشته تاريخی , دارای انديشه وفکر ويا عمل تاريخی نيستند که پژوهشگران تاريخ , جامعه شناسان و کارشناسان ادبی آنرا از زوايای مختلف نتوانند بررسی کنند.ر
تاريخ قهرمانان نيز بمانند تاريخ هرملتی جايگاهش در زمان ومکان است . تاريخ و سرگذشت مختومقلی نيز از آسمان آغاز و به زمين پايان نمی يابد. او به سرزمين , جغرافيا , زمان و روابط اجتماعی معين تعلق دارد , يعنی تاريخی آدميزاده دارد.ر
اينکه گفته می شود « مختومقلی ازنظر فلسفی ايده آليست وشديدا به خدا , قرآن و اسلام باورمند بود » , به اين معنی است که مختومقلی شديدا فردی مذهبی بود , اگرچنين هست پس چرا به مسلمانانی که دارای ايدئولوژی مذهبی هستند ازسوی اين انديشه اجازه داده نمی شود مختومقلی ازديدگاه آنان بررسی شود. وثانيا آيا ايده‌آليسم مختومقلی به ايده‌آليسم عينی ورئاليسم نزديک نيست تا به ايده‌آليسم ذهنی؟ ايده‌آليسم عينی بدان جهت عينی است که واقعيت بيرونی را می بيند وبدان جهت رئاليسم است که بازتاب اين واقعيت بيرونی بلحاظ اجتماعی درآثارشاعر نمايان است وبه آن به علت وجود استبداد حاکم و نبود عدالت اجتماعی پرخاش می کند و نه اينکه بخواهد توجيه گر نظام و واقعيت بيرونی باشد.ر
ادعای ديگری که بيشتر پوپوليستی است می گويد: « مختومقلی شخصيتی چند وجهی داشت و به همين خاطر نيز هرکسی فکر می کند که مختومقلی بيانگر انديشه واحساس اوست ومختومقلی را منعکس کننده خواسته ها و آرمانهايش می يابد » . متاسفانه دراينجا از مختومقلی « امامزاده » ای ساخته می شود که گويا حاجت همه را برآورده می کند.ر
اگر فرض کنيم که گفته بالا درست باشد, پس چرا پژوهشگران تاريخ و ادبيات و جامعه شناسان ترکمنستان شوروی سوسياليستی بگناه اينکه دارای ايدئولوژی بودند, از سوی اين انديشه متهم می شود که مختومقلی را ازديدگاه « کمونيستی» بررسی کرده اند ويا بررسی آنها بی اعتبار است. ويا اينکه پژوهشگران وانديشمندان ترکمنستان شوروی معطل ويا گير فرمول « راز چرايی زنده ماندن مختومقلی » آقايان را داشتند. اگر بخواهيم شالوده آثار وانديشه های مختومقلی را چند وجهی , ذوجوانب , مبهم و رمزآميز بدانيم , آنگاه اين ابهام شخصيتی متناقض از مختومقلی ارائه وتعبير های کاملا دلبخواهی از آثارش بدست می دهد.ر
صدور اين گونه ممنوعيت ها از سوی اين نگرش , مختومقلی را در ورای مکان وزمان قرارمی دهد. گويا فراموش شده که حتی در دوران نوين نيز همانند دوران جهان مختومقلی , جهان در موضع نبرد ايدئولوژيک قر اردارد. حتی بررسی غير ايدئولوژيک مختومقلی , خودگونه ای از ايدئولوژی است.ر
دم خروس استحاله ايدئولوژی و بررسی فرا ايدئولوژيکی پديده های اجتماعی انسان ها را از ابزار معنوی توانمند محروم می کند.
ر
هيچ گاه هيچ سياستی (ايدئولوژی) بدون دولت و
هيچ دولتی بدون سياست (ايدئولوژی) وجود نداشته و نمی تواند وجود داشته باشد.ر
مگر بايد پديده های اجتماعی دوران مختومقلی که جدا از آثار مختومقلی نيستند, بی نياز از ادراک تئوريک بررسی شود. مگر ترکمن ها خواستار ترقی اجتماعی نبوده و نيستند که بايد از درک قوانين رشد جامعه غافل بمانند؟
ازهمين رو بزرگداشت مبالغه آميز مختومقلی هم درداخل کشور وهم درخارج کشورچيزی جز انجام وظيفه موجود درعالم تخيل نبود تا بتوان ازانجام خواسته ها وآرمان های مختومقلی درعرصه واقعيت طفره رفت. اينجا گفتار بر محتوا ترجيح داده شد.ر
واقعيت اين است که اين بزرگداشت ها و اين خرده گيری های بی محتوا برای پيراستن پژوهش های جدی نيستند, بلکه صرفا جای تحقيقات تاريخی را گرفته اند. يا اگرهم جدی بوده باشند بگونه ای بی روح و بی تفاوت درلابلای کليات جامعه شناسی ارائه شده اند وبا تبليغ رسالت « ملی » مانع از برخورد علمی طبقاتی و حتی دمکراتيک ميشوند.ر
شايد برخی ها برآن باشند که بررسی ها وپژوهش ها بايد با عقيده « همگانی پذيرفته شده » منطبق باشند، و نبايد از « قاعده » انحراف پيدا کنند. يعنی اينکه گذشته را نقادانه ارزيابی نکنيد.ر
اگر گذشته را بخش طبيعی وتمام عيار زمان حال بدانيم و بخواهيم ازتاريخ بياموزيم , با پيرايه بندی های ابتدايی نبايد بکوشيم مختومقلی را به موزه تاريخ بسپاريم.ر
گذشته نگذشته است، به حال دگرگون شده و آينده خواهدشد.حال فرجام آن چيزی است که پيشتر
رخ داده است وپايانِ اين پايان هنوز درراه است. گذشته درهستی ما وجود دارد و بگونه‌ی ادامه پروسه ها در حال هستی می يابند.ر
مجموعه شعر مختومقلی نخستين بار در 289 شعر ودر 46 بخش
درسال 1926 درترکمنستان شوروی ازسوی بکی اميربردی وبا پيشگفتاری از وی نشر يافت. ميتوان گفت که ترکمنستان شوروی تنها کشوری بود که درآن آثار مختومقلی بطور سيستماتيک پژوهش , آموزش و بطورانتقادی بررسی ميشد.ر
نشر بزرگ ديگر اشعار شاعر درسال 1976 بود که اين نشر مورد انتقاد برخی مختومقلی شناسان ترکمنستان بلحاظ وجود واژه های اشتباه , کمبودها
با چاپ سال 1926 واختلاف ديدگاه ها, قرارگرفت. اين مسئله در روزنامه ترکمنی« ادبيات و هنر » آن دوران نيز آشکارا پی گرفته شد. درسال 1974 بمناسبت پنجاهمين سال تاسيس ترکمنستان شوروی , ترجمه چاپ روسی آثار مختومقلی بيرون آمد.ر
بطورکلی بايد گفت کم نبودند و نيستند کتاب ها , آثار ادبی و کارهای پژوهشی و علمی درباره زندگی و آثار مختومقلی که در دوران ترکمنستان شوروی انجام گرفت. متاسفانه به همه اين کوشش ها با اين اتهام که « با ايدئولوژی کمونيستی دردوران شوروی درجمهوری ترکمنستان » بوده با يک چرخش قلم خط بطلان کشيده می شود . اين کمال بی انصافی است. بايد پرسيد اکنون درجمهوری ترکمنستان که ديگر نه سوسياليستی است ونه کمونيست ها درآن درحاکميت هستند, مختومقلی و آثارش با کدام نگرش يا ايدئولوژی بررسی وپاس داشته می شود؟ شکی نيست که دردوران شوروی اشتباهاتی رخ داده اند وکسانی هم بوده اند که فرصت طلبانه به منافع آنی وآتی خود می انديشيده اند وهرچه بيشتر راه تملق وچاپلوسی را برگزيده بودند. که البته چنين کسانی درهر جامعه ای يافت خواهند شد. ولی ما نبايد ماهيت پژوهش های علمی آثار مختومقلی درآن دوران را با برچسب بالا بيهوده انگاريم.ر
شکی نيست که تحريف و دروغ بستن به اثر شاعر ومحيط سازی برای شرايط يکی از سخيفانه ترين و مبتذل ترين کاره برای بند بازی های سياسی وادبی است. کاش منتقدين دلايل ومدارک بنيادينی خود را برای مدلل ساختن گفته های خود می آوردند تا مسئله از چارچوب ادعا بيرون می آمد. کاش مدلل می شد که تحريف آشکارای اثر وزندگی مختومقلی چگونه وکجا و تئوری سازی های من درآوردی و دلبخواهی اثر توسط چه جريان و کسانی صورت گرفته بوده است.ر
برعکس ادعای برخی ها درهيچ کتابی هم وجود ندارد که شاعر را« چپ يا کمونيست » جلوه داده باشند, بلکه آثار مختومقلی بلحاظ ديالکتيکی و تاريخی , جامعه شناختی ,فلسفی, استتيک واخلاق و... حتی با اختلاف نظر و ديدگاه ها بررسی و تدقيق می شده است, آنهم در چارچوب زمان و مکان خود. مسئله برسر دست يافتن به گوهر درونی و منطق اثر اين شاعر است نه شکل عوام پسندانه آن. مسئله برسر تحريف اثر مختومقلی برای نبرد ايدئولوژيک نبوده ونيست, بلکه مسئله برسر متدولوژی درست و تدقيق علمی وطبقاتی اثر برای نبرد با تحريف اثر شاعر است.ر
جايگاه مختومقلی درادبيات وتاريخ بيشتر بعنوان يک انديشمند برجسته , شاعرخلقی و مسلمان ترکمن , پی گذار ادبيات کلاسيک ترکمن و ستاره درخشان ادبيات ترکمن مطرح است تا به اصطلاح برخی يک « چپ » ويا روحانی و متدين.ر
نداشتن استعداد انديشيدن و ابن الوقتی به دانش وبطور کلی به پژوهش برخورد کردن , زيان های بزرگی به تحقيق, علم و تاريخ وارد و نه تنها راهکارها را سترون وبی بنياد می کنند بلکه درها را برای خردستيزی وندانم گرايی نيزمی گشايد.ر
فرياد مختومقلی برآن زمينه های عينی اجتماعی - اقتصادی و سياسی است که توده های مردم را به تنگ آورده است. اين ستيز آنتاگونيستی شاعر بهمراه توده ها , پيش ازهرچيز تشديد شرايط عينی تضاد ها درآن نظام سياسی است. مختومقلی شيفته خلق خود بود وبارها دراشعارش به اين مسئله اشاره می کند . او اهل مدح حاکمان نبود, بلکه چاره گر راه مردم , بيانگر اميد ها ونااميدی ها بود.ر
اشعار مختومقلی روح دوران او و پيام آور آن عصراست. آيا آزادگی , عدالت خواهی , انديشه اتحاد خلق ترکمن , ستيزش با حاکمان مستبد و ميهن دوستی شاعر عاری از ايدئولوژی و انديشه فلسفی بوده است؟ او می کوشد به تضادهای زندگی اجتماعی بوسيله انديشه های خود پاسخ دهد. ازهمين رو تمام تلاش مختومقلی متوجه زندگی است ومضمون نوينی را نسبت به گذشتگان خود ايجاد می کند.ر
جاذبه و شخصيت و انديشه های مختومقلی تنها در مسلمان بودن شاعر نيست , بلکه نوع برخورد او به پرسمان های زندگی است که از او انسانی وارسته وبزرگوار با ترازنامه ای روشن وبا روحی نيرومند بدست می دهد. مفهوم , شناخت وهدف انديشه های مختومقلی را نبايد برون از تاريخ جستجو کرد.ر
گردش روزگار می توانست برای مختومقلی خجسته باشد هرگاه که وی سخن بروفق رای بزرگان می گفت تا از ايشان بهره مند می شد. اما چرا او چنين نکرد وچرابه مردم روی آورد؟
درنوشته های مختومقلی با نمودگارهای مشخص موضع وی به طرفداری از ندارها عليه داراهای آن دوران و ارتجاع رنج افزا وآزارگری که همانا زمينداران , اميران وشاهان مستبد وفاسد است, برخورد می کنيم که اين خود نشانگر موضع مختومقلی به مسائل دوران خود وپاسخ به آنها است.ر
موقعيت طبقاتی و محيط اجتماعی , سياسی و طبيعی آن دوران برآثارفکری مختومقلی ودر مضامين انديشه شاعر تاثير تعيين کننده خود را گذاشته است. هنر او فرآورده اجتماع او بود و تابع تضاد اجتماعی وانسان مختومقلی خارج از بودِ جامعه نيست. او نه درجستجوی بهشت گمشده است و نه حرکت مختومقلی بدون فاعل روانی ,بدون موضوع و بدون مبارزه اجتماعی بوده است.ر
آنچه که توانمند وعمده در شخصيت انسانی اين شاعر است , پرخاش وی بر ستم , عدالت خواهی وی و شاعر مردم محروم بودن است. بنا به گفته ای, نويسنده اگر واقعا بزرگ وپرنبوغ باشد نمی تواندحداقل برخی جوانب اساسی دوران خود را منعکس نکند.ر
درآثار مختومقلی جادو و طلسم نقش اصلی رابازی نمی‌کند و زبان موذيانه , ابتذال و سالوسانه درپيام اش نيست و آثارش درهوا معلق نبوده بلکه جانب دار است. او بيانگر ايمان به معجزه, کورذهنی وموهوم پرستی هم نبود, بلکه خردگرايی وی دربرخورد به علتها ومعلول ها به زندگی نزديکتراست تا به غلظت های مذهبی. اين خردگرايی درنزد شاعر سرشتی انسانگرايانه دارد تا چيزی ميان زمين وزمان . انسان مختومقلی چيزی زمينی است تا آسمانی.ر
درآثار اين شاعر وانديشمند علت نابسامانی های موجود درجامعه درنزد اميران و شاهان وبی عدالتی آنها است که جز جنگ , ويرانی وخواری مردم ارمغانی ندارد. وی نه درنوشته های خود نويسنده ای بی طرف است ونه دربرابر گروه بندی های اجتماعی بی تفاوت است . او جوينده داد وعدالت است.ر
پرسش اين است که آيا نبردهای سخت سياسی وطبقاتی دوران مختومقلی با پيکارهای گسترده ايدئولوژيک درآميخته نبود؟ آيا دين ومذهب آن دوران با سياست درآميخته نبود؟ چرا درآميخته بود. ازاين رو مختومقلی که خود نيز يک مسلمان بود روحانی نمايان درگاه اميرا ن وشاهان را به باد انتقاد می گيرد وبه مسائل دوران خود ايدئولوژيک برخورد می کند.ر
زندگی مختومقلی کمترين پيوندی با موعظه های مذهبی روحانی نمايان نداشت و ترديدی نيست که نبرد ايدئولوژيک با شديدترين وسايل حتی درشکل جنايت بار آن ازسوی اميران و شاهان مستبد درجريان بود. نهضت های دهقانان ترکمن صرف نظر ازاينکه درپوشش چه انديشه‌ای بود, با شعارهای طبقاتی و ضد فئودالی بهمراه بود و خارج از خواست های طبقاتی نبود.ر
مختومقلی بسته به شرايط زمان ومکان و بنا به انديشه و فلسفه خود , رويدادها را با گوهر انديشه خويش به تصوير می کشد. او نه اهل آه وناله است ونه ندبه و زاری. وی سخنسرای توده های محروم جامعه است و با توفان ويرانگری که هستی و بود اين توده هارا به نابودی می کشاند در می افتد.ر
منِ مختومقلی خودِ او نيست , بلکه مايی است که درعرصه پيکار رودرروی اميران و شاهان حاکم است. حملات زهرآگين مختومقلی به حاکمان مستبد فرای قهر يک فرد است و چيزی جز قهر دردآگين وتاريخی توده ها درقالب فرزندان برومندآن عصر نيست . اين قهر مرده ريگی است که از گذشته به ارث رسيده و سخن گويان واقعی خود را درمختومقلی های دوران خود بوجود می آورد که می بايست گهواره جامعه را از حفاظت اشباح خبيثه رها سازند.ر
بگفته ای, کليد درک تاريخ و حرکت تاريخ درآن است که بموجب آن هرمبارزه تاريخی اعم از مبارزه درعرصه سياسی, مذهبی, فلسفی يا درعرصه ديگر ايدئولوژيک درواقعيت امر چيزی جز نمودارکم وبيش روشن مبارزه طبقات جامعه نيست وآن نيز بستگی به درجه تکامل وضع اقتصادی و ... دارد.ر
عنصر ذهنی درمکانيسم آثار مختومقلی به منزله آگاهی اجتماعی بگونه ی جزء ضروری جای گرفته است ودر موقعيت تاريخی معين اين عنصر ذهنی بصورتی توانمند به عرصه سياست , اتحاد خلق , آزادی خلق ازجوروستم و ميهن دوستی می انجامد. تضاد ديالکتيکی در انديشه های مختومقلی آن پديده عينی است که بر گشت طبيعي حوادث يا همانا زندگی همراه با رکود وفساد حاکم برجامعه وارد می شود وبا آن در می افتد.ر
بررسی گذشته مستلزم برخوردی کامل و سيستم دار است و نماد های برگرفته شد از گذشته را نبايد از بستر زنده و بی کران رويدادها و ويژگی آن در بيشماری پديده های درهم تنيده شده جدا کرد , و گرنه « شی درخود» ديگر « شی ای برای ما » نخواهد بود.ر