lördag, juli 15, 2006




بیانیه

کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران

درباره :
ر

وقایع و تحولات درونی آن، از آغاز تا امروز!ر



از صدور اولین بیانیه سیاسی کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، قریب به هفده سال میگذرد. این بیانیه که تنها بعد از گذشت هشت سال از تأسیس آن صادر شده بود، جایگاهی بس رفیع در تاریخ مبارزاتی ملت ترکمن داشته و اعلانی بسیار رسا در بازیافتن هویت ملی و مستقل جنبش ملی – دمکراتیک ملت ما بوده است. هویتی که تلاش برای نابودی آن در بعدی ملی و گسترده تا به امروز به سیاست اصلی تمامی دولتهای شوونیست حاکم بر ایران مبدل شده و در بعد سیاسی و تشکیلاتی نیز طبق یک سیاست کوسموپولیتستیی در پوشش " انترناسیونالیسم پرولتری" از طرف احزاب و سازمانهای سوسیال – شوونیستی حاکم بر جنبش ملی ملت ترکمن متحمل ضرباتی اساسی شده بود. بدین سان ، ملت ما، تا اعلام استقلال جنبش ملی خود از طرف کانون فرهنگی – سیاسی، هیچگونه چشم اندازی برای حل مسئله ملی در شرایط عدم وجود نمایندگان سیاسی مستقل خود و پیگیری منافع خود از طریق آنها درایران نداشته است. زیرا، مبارزینی وابسته به نیروی غیر، بدون تأمین استقلال خود، نمی توانستند حتی صحبتی نیز از استقلال و آزادی ملت خود بمیان بیاورند!ر
مسلماً هر بیانیه سیاسی احتیاج به پشتوانه ای ازیک نظریه منسجم سیاسی دارد. بیانیه اعلام استقلال کانون، علاوه بر اتکاء به نظریه ای منسجم، از یک تحلیل نوین تاریخی مستقل، از سیر مبارزات ملت ترکمن نیز برخوردار بود. اهمیت این امر در آن بود که برای اولین بار، مبارزین ترکمن، تاریخ مبارزاتی ملت خود را حداقل در یک سده گذشته با مراجعه به اسناد و فاکتهای تاریخی، بدون تأثر از جعل و وارونه سازی تاریخی آکادمیسینهای روسی و تاریخ نویسان پان ایرانیست ایرانی که تا آنموقع تاریخی دیگر، بی ارتباط به گذشته، حال و آینده ملت ما نوشته بودند، مورد تجزیه و تحلیل مستقلانه قرار میدادند. به یمن این بررسی نقادانه تاریخی، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، از یکسو، برای اولین بار به کشف ضعف اصلی جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن که همانا " نبود سازمان مستقل انقلابیون ترکمن و مالاً تمکین و دنباله روی آنها از سازمانهای دیگر" بوده است، نایل آمد. پیامد منفی این امر نیزشکل گیری پیوند غیر اصولی و مکانیکی جنبش ملی ترکمنها با جنبش سراسری ایران، بویژه با جنبش کارگری از سال 1320 به نمایندگی حزب توده ایران و از اوایل انقلاب اسلامی ، با سازمان چریکهای فدایی و فدائیان اکثریت بود. که نتیجه ای جز استحاله جنبش ملی در مبارزه طبقاتی و ایدئولوژیکی و تبدیل تشکیلات ملی ترکمنها به زائده تشکیلاتی آنها در برنداشته است.ر
از سوی دیگر، کنکاش و مطالعه مستقلانه در باره مبارزات رهائی بخش ملت ترکمن در سده گذشته آشکار ساخت که بر خلاف دروغگویی تاریخ نویسان حزب کمونیست شوروی، قسمت شمالی سرزمین ترکمن نه محصول " الحاق داوطلبانه" ، آن به روسیه تزاری و نه قسمت جنوبی آن در واحد جغرافیائی ایران برخلاف یاوه گوئیهای تاریخی پان ایرانیستها، " محل سکونت بقایای مهاجمان مغولی و ترکمنها"، بلکه محصول تقسیم و تجزیه سرزمین واحد ملت ترکمن در بیستم سپتامبر سال 1881، با ارتکاب جنایات بیشمار درآن، بین استعمارگران روسی وعظمت طلبان ایرانی با وساطت امپراطوریهای استعمارگر آندوره بوده که بدلیل مقاومت حماسی ترکمنها در هر دو سوی این مرزهای قراردادی، عملی ساختن این تقسیم تنها بعد از نیم قرن، از طرف استالین و رضاخان، بعد از خونریزیها و جنایات فراوان در آن، مقدور شده است.ر
از حوادث بزرگ این نیم قرن که تماماً تا زمان صدور اولین بیانیه استقلال کانون با سکوت عامدانه تمامی تاریخ نویسان ایرانی مواجه شده است، اعلام تشکیل جمهوری ترکمنستان به رهبری عثمان آخوند در بیستم اردیبهشت ماه سال 1303 و سرکوبی خونین آن در اواخر سال 1304 از طرف رضاخان و تداوم این مبارزه از طرف دانشجویان ترکمن دانشکده افسری و دستگیری گسترده آنها در سال 1316 بجرم اندیشه و مبارزه ملی و حماسه مقاومت آنها در سیاهچالهای رضاخانی و آشنائی و همکاری آنها با گروه 53 نفر در زندان و مشارکت بسیاری از آنها در تأسیس حزب توده ایران در سال 1320 و شکل گیری اولین " پیوند نزدیک بین مبارزه ملی – دمکراتیک خلق ترکمن با جنبش هواداران طبقه کارگر ایران"، بوده است. تمامی این حوادث تاریخی و سرنوشت ساز در حیات ملت ما درایران، به واسطه تحقیقات تاریخی مستقلانه کانون فرهنگی – سیاسی، برای اولین بار بعنوان حلقه های گمشده از یک جنبش مستمر و پایدار، کشف و برای انتقال از نسلی به نسل دیگر تدوین و به نسل فعلی مبارزین ترکمن ارائه گردید. نسلی که اکثریت قریب به اتفاق آنرا تا انتشار این بیانیه کاملاً از بزرگترین نقاط عطف جنبش ملی ملت خود بی خبر نگه داشته بودند تا در بی هویتی کامل و با بی ارادگی ملی، حق تعیین سرنوشت ملت خود را بدیگران واگذار کرده و خود بعنوان مبارزینی مطیع و فرمانبردار در رکاب دیگران و برای منافع آنها مبارزه بکنند!ر


واکنشها نسبت به اعلام استقلال کانون :ر

اعلام استقلال کانون، دراصل پایان دگردیسی جنبش از مرحله وابستگی به مرحله استقلال کامل آن بود. دیگر در پهنه سیاست و جنبش ملی ملتهای تحت ستم درایران، جریانی پا به عرصه نهاده بود که نه تنها خواهان برقراری رابطه ای اصولی با جنبش سراسری درایران با اولویت منافع ملی ملت خود درایران بود، بلکه خواستار برابرحقوقی ملت خود با ملت حاکم برایران در چارچوب یک حکومت فدراتیو و دمکراتیک بوده است.ر
شرایط زمانی صدور بیانیه استقلال کانون نیز دلالت مستقیم بر جدی بودن خواست های فوق از طرف مبارزین ترکمن و مؤید بلوغ سیاسی آنها بود. زیرا، درآن دوره از یک سو مقوله استقلال و اندیشه منافع ملی مستقل در دنیای دو قطبی که خط و مشی و سیاست گذاری بسیاری از نیروهای سیاسی ایران، متأثراز منافع سیاسی- ایدئولوژیکی یکی از قطبین بوده و حتی بعضی از این نیروها، وابستگی تشکیلاتی به آنها داشتند، ایده ای بود کاملاً جدید و کمتر نیرویی درآندوره به منافعی جدا از منافع این قطب ها برای خود متصور بوده است.ر
از سوی دیگر، ابر قدرت شوروی که در آندوره رهبری یکی از این قطب ها را بر عهده داشت، هنوز کاملاً از اقتدار نظامی – امنیتی در جهان، بویژه در مرزهای جنوبی خود برخوردار بود. مرزهای که به زعم این امپراطوری، "جبهه جنوبی سوسیالیسم علیه امپریالیسم"، قلمداد شده و ویژگی این "جبهه" نیز برقراری آن در سرزمین دو پاره شده دو ملت آذری و ترکمن بدو بخش ایران و شوروی بوده که خود باعث تشدید نگرانی و موجب حساسیت رهبران حزب کمونیست شوروی سابق، نسبت به هرگونه جنبشی با آرمانهای ملی گرایانه و دمکراتیک درآن سوی این "جبهه" که امکان تأثیرگذاری آن بر مناطق تحت اشغال این کشور نیز حتمی بود، شده بود. نگرانی که رهبران شوروی برای برطرف ساختن آن، همانگونه که بارها آنرا به اثبات رسانیده بودند، حاضر به ارتکاب هرجنایتی بودند. بنابراین تدارک مخفیانه و تدوین ایده استقلال کانون از درون این امپراطوری درآن شرایط که امکان نابودی فیزیکی حاملین این اندیشه امری حتمی و قطعی بود، اقدامی بود کاملاً شجاعانه که نمی توانست واکنش منفی یا مثبت فرصت طلبان، دوستان و یا بدخواهان ملت ما را برنانگیزد.ر
اولین واکنش نسبت به اعلام استقلال کانون، از طرف سازمانهای امنیتی غرب، جهت استفاده از این فرصت در مرزهای جنوبی ابر قدرت رقیب خود، شوروی سابق بوده است. دراین رابطه مأمورین امنیتی آمریکا، انگلیسی و آلمان غربی، رفیق عضو رهبری کانون را در برلین غربی که استقلال کانون را درجلسه ای علنی و وسیع با حضور نمایندگان اکثر گروههای اپوزیسیون رژیم ایران، اعلام داشته بود، چندین بار مورد بازجوئی قرار دادند. آنها از یکسو سعی در پی بردن به میزان قدرت واقعی کانون در ترکمنستان ایران و خارج از کشور و از سوی دیگر خواهان ترغیب آن به مبارزه علیه حاکمیت شوروی در جمهوری ترکمنستان شوروی و طرح جدائی و آزادی این جمهوری از طرف کانون بودند. اما وقتیکه شیوه " اقناعی" آنها مثمر ثمر واقع نگردید، آنها از در تطمیع وارد شده و پیشنهادهایی را در دوره های زمانی متفاوت از طریق واسطه های خود ارائه کردند. اما اندیشه استقلال در میان رهبری کانون و دیدگاه آنها در مورد امپریالیسم در آندوره قویتر از آن بود که تسلیم این قبیل پیشنهادهای سخاوتمندانه و یا هر پیشنهاد دیگری بشوند!ر
سازمان امنیت شوروی که بدلیل آغاز پروسترویکا و گلاسنوست گارباچف، خود بدلیل درگیری بر سر نحوه سرکوبی بحرانهای در حال بیداری از اعماق جامعه شوروی سابق، در مقابل اعلام استقلال کانون و تدارک مخفیانه چندین ساله آن از درون جمهوری ترکمنستان، غافلگیر شده بود، واکنشی عجولانه و ناسنجیده از خود بروز داد. برای آنها که وجود تشکیلاتی مستقل ازدو جریان سیاسی مورد حمایت آنها درایران، بویژه با مضمونی ملی – دمکراتیک در کنار مرزهای جنوبی شوروی سابق، غیر قابل تحمل بود، از یکسو، سیاست رسمی و علنی خود علیه کانون مستقل را از همان ابتدا با توجه به همسوئی سیاست خود با سیاست سازمان اکثریت علیه کانون، از طریق این سازمان پیش میبردند. از سوی دیگر شانتاژها و اقدامات ایضائی خود علیه کانون، چون ارسال پیغامهای تهدید آمیز به رهبری کانون، مبنی بر عدم طرح مسئله ملی در مناطق تحت نفوذ شوروی در جهان در ارگان مرکزی آن " ترکمنستان ایران" تلاش برای نفوذ دادن عوامل خود در سطح رهبری کانون، قائل شدن معیار عدم همکاری با کانون در ازای اعطای حق پناهندگی در مقابل پناهندگان جدیدی که از ترکمنستان ایران وارد جمهوری ترکمنستان شوروی میشدند، سلب حق فعالیت آزاد و علنی از هواداران و اعضای کانون در خاک ترکمنستان شوروی، با وجودیکه تشکیلات کانون دراین جمهوری، بزرگترین و منسجم ترین تشکیلات پناهندگان سیاسی درآندوره بوده است، بازداشت متعدد یکی از رهبران کانون به اتهامات واهی در شهرهای برست، مسکو، عشق آباد و بازجوئیهای متعدد از وی همراه با تهدید و ارعاب و بالاخره، اعمال فشارها و محدودیت های فراوان به اعضاء و هواداران کانون، جهت وادار ساختن آنها به ترک شوروی سابق و پناهنده شدن در کشورهای ثالث جهان و ... را راساً سازمان امنیت شوروی بر عهده خود داشت.ر
دراینجا شایان ذکر استکه نگرانی سازمان امنیت جمهوری ترکمنستان شوروی سابق، از نفوذ ایده های ملی گرایانه و استقلال طلبانه از خارج از مرزهای آن، بویژه ازترکمنستان ایران، بیمورد نبوده است. زیرا، روشنفکران و بسیاری از هنرمندان این جمهوری که رهبران بعدی استقلال این جمهوری در بحبوحه فروپاشی شوروی سابق بودند، برای اولین بار ایده استقلال از طریق اعضاء و هواداران کانون در این جمهوری آشنا شده بودند.ر
سازمان فدائیان اکثریت که درآن شرایط خود با بحران ایدئولوژیکی شدیدی مواجه بوده و مناقشه جریان چپ و راست در درون آن تمامی توان آنرا به تحلیل برده بود، اعلام استقلال کانون برای هر دوی این جناحها شوکی ناگهانی و امری غافلگیرانه و سرآغازی برای پایان مناقشات آنها و عاملی خارجی برای نزدیکی و اتحاد عمل خودبخودی و ناسنجیده با اتخاذ سیاستی کینه توزانه و کوته بینانه علیه کانون که تا آنموقعه هر دوی این جناحها امر استحاله آنرا در تشکیلات خود بنادرست پایانیافته تلقی میکردند، بوده است. اگر مرز بین توحش وتمدن، از انتقاد به یک تفکر به تلاش برای نابود سازی حاملان آن تفکر آغاز میگردد، رهبری سازمان اکثریت نیز در آندوره با سقوط به مرز توحش، ما را " حاملین اندیشه های انحرافی" و مسبب، " تفرقه در جنبش خلق ترکمن"، ارزیابی کرده و به فدائیان فنات خود فتوا دادند که: " اینگونه حرکات فرقه گرایانه وغیر مسئولانه را با قاطعیت تمام محکوم کنند و با حاملان اندیشه های انحرافی قاطعانه مبارزه نمایند".(1) رهبری این جریان،"قاطعیت" ودر اصل توحش خود را با ارسال پیغامهای تهدید آمیز به رهبری جریان استقلال از کانالهای مختلف، شانتاژ و سوء تبلیغات در اطراف شخصیت رهبران کانون" تشدید فعالیت خود بنام کانون و علیه آن با سازماندهی بقایایی از ترکمنهای جوان و بی خبر از پیشینه و سوابق این سازمان در میان ملت خود و با هویتی پایمال شده، تداوم انتشار نشریاتی بنام کانون و نشریاتی به ظاهر مستقل از خود و ... نشان داد. این سازمان با اینکه موضع یکسانی با سازمان امنیت شوروی علیه کانون مستقل در پیش گرفته بود، اما درکشورهای اروپائی، در میان دیگر نیروهای سیاسی ایران، بشدت این سوء تبلیغ را پیش میبرد که این جریان کا.گ.ب ساخته است !؟! و با عقل باختگی یک تناقض گوی بزرگ، این دروغ خود رادرشوروی سابق وارونه ساخته و بهمراه همکاران امنیتی خود در اینکشور، کانون مستقل را بعنوان " جریانی سیا ساخته" معرفی میکرد؟!ر
دوستان مدعی نمایندگی واقعی طبقه کارگر ایران، چون " راه کارگر"، نیز موقعه ایکه پی بردند که کانون فرهنگی – سیاسی، قصد جابجائی وابستگی سابق خود به سازمان اکثریت را با جریان دیگری در ایران ندارد، ملهم از بینش طبقاتی خود" یا له من یا برله من"، حرکت مستقل کانون را چیزی " جز دوری از طبقه کارگر و غلتیدن به دامن بورژوازی"،(2) ارزیابی نکرده و اعلام داشتند که : " برای دفاع از یکپارچگی جنبش کارگری و برای دفاع از اصولیت کمونیستی ضرورت یک مبارزه ایدئولوژیک صریح، صادقانه والهام یافته از روح انترناسیونالیسم پرولتری با طرفداران این گرایش کاملاً محسوس میشود." (3)!! این برخورد هر چند با اندکی ملاحظه و رعایت نسبی اعتدال همراه بوده است. اما، بیانگر آن بود که در صورت بقدرت رسیدن چنین دیدگاهی درایران، خطر به صلیب کشیده شدن مبارزان ملی ملتهای تحت ستم درایران و تداوم ستم ملی در شکلی دیگر چندان بدور از انتظار نخواهد بود!ر
حزب توده ایران که با آغاز بحران در شوروی سابق در آندوره، مانند تمامی " احزاب برادر" دیگر در جهان، ناخواسته به بحران " سوسیالیسم واقعاً موجود" کشیده شده بود، بعد از اینکه پیشنهاد "همکاری و کمک" آن به یکی از رهبران کانون فرهنگی – سیاسی، از طرف رهبری آن رد گردید، سیاستی بیطرفانه و تؤأم با سکوت را در مقابل کانون در پیش گرفت. این سیاست تا به امروز نیز در مورد این بزرگترین تحول جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن که نشأت گرفته ازنزدیکی این حزب به سازمان اکثریت درآندوره و ریشه در محافظه کاری سنتی این حزب داشته است، تداوم یافته است.
اما، دوستان و متحدان طبیعی و آگاه به مسئله ملی ملت ترکمن درایران، نسبت به اقدام کانون واکنشی واقع بینانه و بدور از پیشداوریها و خود محور بینیها داشتند. آنها بعد از بررسی اولین بیانیه استقلال کانون ابراز داشتند که آن : "حاوی دانستنیهای با ارزشی از خلق ترکمن و تاریخ جنبش ترکمنستان و نیز درسهای گرانبهائی است که از بررسی و نقد روند این جنبش در 60 سال اخیر حاصل آمده است." (4)ر


دوره تحکیم و تثبیت کانون، بمثابه یک جریان سیاسی مستقل:ر

راهی که ما با اعلام استقلال کانون درآن گام گذاشته بودیم، راهی بود کاملاً نو بدون هرگونه تجربه به ارث رسیده از گذشته جنبش ما. اما به یمن وجود پر سابقه ترین و مجربترین کادرهای سیاسی ترکمن و به پشتوانه کار عظیم تئوریک – سیاسی انجام گرفته در قبل از اعلام استقلال که بصورت طرح برنامه و اساسنامه کانون تدوین شده بود، این راه ناشناخته با اطمینانی کامل و با عزم و اراده سیاسی بزرگ درنوردیده شد و افتخار اعلام استقلال جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، نصیب نسلی آبدیده شده درکوران مبارزه با رژیم شاه و خمینی گردید. نسلی که تجربه با ارزش زندگی و فعالیت سیاسی در دوره های متناوب در کشورهای عقب مانده با رژیمهای استبدادی سلطنتی و دینی، چون ایران و تجربه اقامت چندین ساله دردنیای موسوم به " سوسیالیسم واقعاً موجود" و در جهان سرمایه داری پیشرفته را یکجا دارا بود. شرایط و تجربه ای تکرار ناپذیر در زندگی تنها یک نسل از مبارزین یک ملت که برای اقدامی بی نظیرو نوین در جنش ملی – دمکراتیک آن، نسلی تکرار ناپذیر را پرورش داده بود.ر
بدینسان کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، با این پشتوانه واقعی و با ایقان علمی به درستی راه خود، وظیفه مادیت بخشیدن به ایده استقلال و تحکیم و تثبیت خود در میان نیروهای سیاسی اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران، بمثابه یک نیروی مستقل سیاسی در مبارزه با رژیم شوونیستی- مذهبی ایران را آغاز نمود. جهت پیشبرد این وظایف، ضرورت انتشار نشریه ای بصورت مسئله ای حیاتی و تأخیر ناپذیر در مقابل کانون قرار گرفت که این امر با انتشار نشریه " ترکمنستان ایران" ، بعنوان ارگان مرکزی کانون، بعنوان اولین نشریه مستقل در تاریخ مبارزه رهائی بخش ملی ملت ما تحقق یافت. نشریه " ترکمنستان ایران"، نه تنها در ترویج پایه های نظری و سیاسی ایده استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن و در مبارزه پلمیک مستمر با پایه های نظری پان ایرانیسم و سوسیال – شوونیسم در عرصه های مختلف و در پرداختن به مسایل روز جامعه ایران ودرطرح خواست های ملی ملت ترکمن و دیگر ملتهای تحت ستم در ایران و در تبلیغ اهداف و ایده های کانون جایگاهی بی بد یل و بی همتا داشته است، بلکه نفس انتشار آن به تنهائی، باعث و سرآغاز انتشار نشریاتی با مضامین مختلف، چه در خارج از کشور و چه در داخل کشور بوده است. بنابراین« انتشار نشریه " ترکمنستان ایران"را بحق میتوان سرآغاز انتشار مطبوعات بصورتی مستقلانه از طرف مبارزین و روشنفکران ترکمن در نیمه دوم دهه هشتاد قرن بیستم دانست.ر
کانون فرهنگی – سیاسی توانست ، بخاطرتوان بکارگیری تمامی استعداد و امکانات اعضاء و هواداران و دوستان ملت خود در راستای تحقق وظایف معین و عدیده اولیه خود، در کوتاهترین زمان، جایگاه شایسته و برابر حقوق خود را بعنوان یک نیروی سیاسی جدی، مستقل و با دیدگاهها و استراتژی و تاکتیک مدون و روشن خود برای حل مسئله ملی و برقراری دمکراسی مبتنی بر فدرالیسم درایران، در میان گروههای سیاسی، بویژه در جمع احزاب و سازمانهای سیاسی ملتهای تحت ستم درایران، بیابد.ر
اما این موفقیتها، نمیتوانست از دشمنی و اقدامات ایذائی بدخواهان و تشنگان قیمومیت بر جنبش و سرنوشت ملت ما، بدور بماند. سازمان اکثریت وسازمان امنیت ترکمنستان شوروی، با تجربه و درس آموزی از بداقبالی سیاستهای گذشته خود در مقابله با شکل گیری ونضج حرکتی مستقل از اراده و تسلط خود، اینبار دست به اقدام کاملاً ناجوانمردانه ای برای متلاشی ساختن آن از درون و یا تبدیل کانون به شیر بی یال ودم اشکمی، با بخدمت درآوردن یکی از اعضای رهبری کانون، زدند. این فرد که از رهبران تدارک اعلام استقلال کانون بوده و مسئولیت اعلام استعفای جمعی اعضاء و کادرهای ترکمن سازمان اکثریت و حزب توده ایران در جمهوری ترکمنستان شوروی و ایجاد تشکیلات کانون دراین جمهوری به وی واگذار شده بود، بدنبال اعلام استقلال کانون در اروپا، نه تنها با توسل به بهانه های واهی از انجام مسئولیت خود، خودداری میورزید. بلکه با پایفشاری غیر منطقی بر به عضویت درآوردن دو نفر از همفکران خود در هیئت رهبری کانون، سعی در برخوردارشدن از اکثریت آراء در رهبری کانون، جهت قبضه کانون در دست خود و دراصل در دست سازمان امنیت این جمهوری ووجهه المعامله ساختن ایده استقلال کانون با رهبری اکثریت برای ارتقاء سازمانی خود تا سطح کمیته مرکزی اکثریت را داشت!! این فرد که با رفتاری کاملاً غیر صادقانه و فریبکارانه با همرزمان خود، سعی درقربانی ساختن منافع ملی ملت خود در پای مطامع شخصی حقیر و ناچیزخود را داشت، بدنبال جلسه وسیع رهبری کانون در برلین غربی، بهمراه دو نفر از همکاران خود که نقشی مشابه مشاوران کمیته رهبری کانون را داشتند، اخراج گردیدند. آخرین ضربه ای که این افراد به حیثیت شخصی و به حیات سیاسی خود وارد آوردند، عدم تسلیم مبلغ قابل ملاحظه ارز خارجی به کانون بود که از طرف اعضاء و هواداران آن در جمهوری ترکمنستان جمع آوری وبهمراه ترجمه زیادی از آثار و مقالات ادبی، تاریخی و سیاسی به رهبری کانون از طریق این افراد ارسال شده بود میباشد که معنایی جز دستبرد، اموال کانون مستقل نداشته است.ر
توطئه ایکه با همکاری رهبری سازمان اکثریت و سازمان امنیت شوروی سابق با وساطت یکی از رهبران کانون مستقل علیه آن به اجرا درآمده بود، هر چند ابعادی تشکیلاتی و سیاسی نیافته و در همان نطفه آغازین خود خنثی گردیده بود، اما بیانگر آن بود که ایده استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمن ها، هنوز نیز آسیب پذیرو دشمنان قسم خورده آن بدنبال فرصتی مساعد برای نابودی آن هستند که این امر بخودی خود، درجه بالایی از هوشیاری و متانت سیاسی را از رهبری کانون و از اعضای آن می طلبید. جهت جبران ضربات وارده در آندوره، بدلیل خیانت یکی از اعضای رهبری کانون به آن در جمهوری ترکمنستان شوروی، یکی از رهبران کانون، با مسئولیت شخصی خود مجبور به انجام مسافرتی " غیر قانونی" از اروپا به این جمهوری شدند و بدنبال آن با خروج دست جمعی اکثریت قریب به اتفاق پناهنده گان ترکمن دراین جمهوری از سازمان اکثریت و حزب توده ایران، آنها رأساً تشکیلات مستقل کانون را دراین جمهوری بنیان گذاشتند.ر
هر جریان نوینی برای تثبیت خود در عرصه داخلی و خارجی و آغاز باثبات تأثیر گذاری بر روند رویدادهای سیاسی کشور، مرحله ای از مقابله با تلاطم ها و تکانهای شدید و ناگهانی را باید پشت سر بگذارد. کانون فرهنگی سیاسی نیزسرنوشتی جز آن نداشت زیرا، بعد ازخنثی سازی توطئه فوق، کانون با مسئله شخصی حاد یکی از اعضای کمیته رهبری خود مواجه گردید. متأسفانه چون تلاش رهبری کانون درکمک به این مسئله برای این عضو رهبری به نتیجه ای نرسید، رهبری کانون تصمیم به کنار گذاشتن وی ازکانون گرفت. هر چند که این مسئله نیزوقفه ای کوتاه در راه رسیدن کانون به ثبات درونی خود بدلیل انعکاس ناخوشایند آن در داخل کشور، بوجود آورده بود.ر
خوشبختانه هیچیک ازاین توطئه ها وشانتازها ومسائل و مشکلات درونی، مانع چندانی درراه تأثیر گذاری خارجی کانون و از توان انجام وظایفی که از بدو اعلام استقلال خود در برابر کانون قرار گرفته بود، بوجود نیاورد و با پشتکار خارج از تصور بسیاری از اعضاء و کادرهای کانون، تمامی آنها با موفقیت پشت سر گذاشته شدند. با آغاز دوره تثبیت کانون در خارج از کشور و حرکت آن در جهت تأثیرگذاری در داخل کشور، هر چند بطئی و کند، اما مستمر و با برنامه، سیاست سازمان اکثریت نیز از مقابله مستقیم و توطئه آمیز در برابر کانون به رقابت با آن در میان ترکمنهای خارج از کشورتغییر یافت. این سازمان با کمک عوامل خود در میان ترکمنهای خارج ازکشور، نشریاتی گوناگون وبظاهر "مستقل"، دررقابت با کانون و ارگان مرکزی آن"ترکمنستان ایران"، انتشار داد که این چیزی نبود جز پذیرش اجباری واقعیتی خارج از اراده خود بنام کانون مستقل و تنظیم غیرارادی حرکات و سیاستهای خود در مقابل آن!ر
بموازات تثبیت و تشدید فعالیت تشکیلات کانون در جمهوری ترکمنستان شوروی وروی آوردن بسیاری از هنرمندان و روشنفکران متشخص این جمهوری برای آشنائی هر چه بیشتر با ایده استقلال و برقراری رابطه و تماس نزدیکتر آنها با کادرها و اعضای کانون دراینکشور، محدودیتها و کارشکنی های سازمان امنیت این جمهوری علیه کانون با همکاری بقایای تشکیلات احزاب سنتی مورد حمایت اینکشور، حزب توده ایران و سازمان اکثریت، افزایش یافت. رهبری کانون، جهت کاستن از دامنه این تضییقات که حتی نگرانیهائی را از بخطر افتادن امنیت جانی کادرها و اعضای کانون در این جمهوری برانگیخته بود ودر ایجاد آن سوء تبلیغات و افتراهای رهبری سازمان اکثریت و حزب توده، در نزد مقامات دولتی و حزبی این کشور در مورد سیاستها و مقاصد کانون فرهنگی – سیاسی تأثیر ویژه ای داشت، اقدام به دو نامه توضیحی در اطراف ماهیت و خط ومشی و اهداف کانون از موضعی کاملاً مستقل و برابر حقوق به کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق، نمود. این برخورد کتبی و ملاقات حضوری یکی از اعضای رهبری کانون با مسئولین شعبه روابط بین المللی این حزب با وساطت رئیس کل صلیب سرخ شوروی سابق در مسکو و عشق آباد، در تعدیل موقتی سیاست خصمانه آنها نسبت به تشکیلات کانون در شوروی سابق و تغییر ظاهری سیاست آنها نسبت به کانون، بی تأثیرنبوده است. سیاستی که از موضع خصمانه به سیاستی حساب شده برای بکارگیری کانون در خدمت به دولت و حزب کمونیست ترکمنستان، میبایستی تغییر می یافت!ر
در دراستای عملی ساختن این "سیاست جدید" پیشنهادی مبنی بر امکان استفاده کانون ازبخش " ترکمن سسی" رادیوی عشق آباد که برای ترکمنهای خارج از جمهوری ترکمنستان پخش میگردید، به یکی از رهبران کانون از طرف رئیس " جمعیت وطن"، این جمهوری ارائه گردید که با توجه به ماهیت این رادیو و نیت واقعی پیشنهاد دهندگان آن، مورد قبول رهبری کانون قرار نگرفت. بدنبال آن، دولت و حزب کمونیست این جمهوری تشکیل، " جمعیت انساندوستانه ترکمنهای جهان" را خلق کردند که چیزی جز کپی رنگ باخته ای از " کمینترن" و سناریوی از پیش تنظیم شده ای بدون هرگونه دخالت " ترکمنهای جهان" در تعیین خط و مشی و ساختار درونی آن نبوده است. برای برپائی اولین جلسه این " جمعیت" دو نفر از رهبری کانون و یک نفر نیز از هیئت تحریریه نشریه " ترکمنستان ایران"، رسماً از طرف دولت این جمهوری دعوت شدند که نه تنها این دعوت از طرف رهبری این کانون مورد قبول واقع نگردید، بلکه در نقد این سناریوی کمینترنی، مقاله ای درنشریه ترکمنستان ایران بچاپ رسید که درآن خواستار جوابگوئی این حزب بجای برپائی "کمینترن"، به علل سر به نیست شدن عثمان آخوند و هزار و پانصد تن از همراهان و مبارزان ترکمن پناهنده به خاک ترکمنستان شوروی بدنبال سقوط جمهوری ترکمنستان ایران در اواخر سال 1304، از طرف رضا خان، شدند!ر
بعد از ناکامی تمامی بازیهای سیاسی فریبکارانه، جهت سلب استقلال کانون و ناامید از بخدمت درآوردن آن در جهت منافع امپراطوری خود، حزب کمونیست شوروی و به تبع آن حزب کمونیست ترکمنستان، بصورت کاملاً اشکاری به سیاست کهنه و اصلی خود، مبنی بر عدم برسمیت شناختن ملتی بنام ترکمن در خارج از مرزهای جمهوری ترکمنستان شوروی، چه درایران و چه در افغانستان و انکار حماقت آمیز تقسیم سرزمین واحد این ملت برخلاف اسناد و غیر قابل انکار تاریخی و در زمانی نه چندان دور و به تبع آن نفع واقعیتی خارج از اراده وسلطه خود به نام نمایندگان سیاسی این ملت، تحت هر نام و عنوانی، چون کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، روی آوردند.ر
در بحبوحه چنین شرایطی، کانون فرهنگی – سیاسی، سومین ضربه درونی خود را متحمل گردید. اینبار، متأسفانه یکی از اعضای اصلی رهبری کانون، برخلاف تمامی موازین دمکراتیک درونی آن و با نادیده گرفتن مشارکت برابر حقوق تمامی اعضاء و کادرها در سیاست گذاری و در تعیین خط و مشی کانون و با بهیچ انگاشتن آرای عمومی، به تنهایی در صدد تغییر خط و مش و تبعیت دیگر اعضاء از این تصمیم غیر دمکراتیک و فردی خود بودند. اما، این اقدام، از یکسو با مخالفت تمامی اعضاء مواجه گردید، اعضایی که استقلال جنبش خود را با چنگ و دندان از زیر چنگال احزاب سوسیال – شوونیستی به اصطلاح سراسری، بیرون کشیده و در برابر تمامی تلاشهای سلطه طلبانه دنیای دو قطبی آندوره، چون مردمک چشم آنرا پاس داشته بودند، حاضر نبودند بهیچوجه حاضر نبودند آنرا در زیرپای فردی یا افرادی از رهبری خود قربانی بسازند. از سوی دیگر، تمامی اعضای کانون با مشکل غیر متعارف و غیر عادی این عضو رهبری خود، کاملاً بر اساس موازین دمکراتیک ناظر بر ساختار درونی کانون برخورد کرده و با بلند طبعی یک دمکرات واقعی، در جلسه وسیع خود، نه تنها خواستار توبیخ و یا اخراج وی نشدند، بلکه مجدداً برای ابقای این عضو رهبری در پست های تشکیلاتی سابق خود رأی داده و هیچگونه محدودیتی برای وی جهت تبلیغ و ترویج نظرات خود در نشریات و در تمامی ارگانهای تشکیلاتی کانون قائل نشدند. اما، تمامی این اقدامات دمکراتیک و ابقای وی در بالاترین ارگان تشکیلاتی کانون، کارساز نبوده و این فرد متأسفانه نتوانست با احترام به آرای عمومی و ترجیح دادن منافع کانون و جنبش برخواست و تمایلات شخصی خود، باز نیز مثمر ثمرات بیشتری واقع گردند و در نتیجه از همکاری بیشتر با کانون اعلام انصراف نمودند!ر
مخلص کلام، کسب و حفظ ایده استقلال و گذار از وابستگی به استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنهای ایران تنها با اعتماد بنفس مطلق، ایقان علمی به آن، جانفشانیها و فداکاریها، مقاومت در برابر هرگونه پیشنهادات وسوسه برانگیز و با محرومیت از زندگی عادی و فداسازی پی ریزی آینده شخصی خود و با درجه بالائی از هوشیاری و مهارت سیاسی درخنثی سازی انواع توطئه ها، مقدور و امکان پذیر شده و این ایده با گذاراز تلاطمات سیاسی فراوان، مبدل به عینیت و واقعیت انکارناپذیر جنبش ما شده است. در تمامی این دوران، مشکل مالی که خود به تنهایی میتواند هر تشکیلاتی را به زانو در بیاورد، همراه همیشگی ما بوده است. زیرا، کانون از بدو اعلام استقلال خود تا به امروز، تنها به کمک مالی ناچیز اعضاء و هواداران خود متکی بوده است.ر
اهم دستاوردهای کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، در مرحله اول فعالیت آن که تا اعلام استقلال کانون، در جنبش ملی - دمکراتیک ملت ما بی نظیر بوده است را میتوان بصورت ذیل دسته بندی کرد:ر
ایجاد نیروی سیاسی مستقل برای نمایندگی منافع ملی ملت ترکمن در دفاع از حقوق ملی آن درهرمجمع و در هر شرایطی، تدوین و ارائه طرح جامع نوع خودمختاری و حکومت فدرالی در ایران، بیرون کشیدن حقایق تاریخی در باره تاریخ ملت ترکمن و جنبش آن از فراموشخانه شوونیستها و تدوین تاریخ واقعی ملت خود و جنبش آن و ارائه متدولوژی جدید در بررسی تاریخ تمدن و فرهنگ مردم خود ، کشف رابطه مسئله ارضی مردم ترکمن با ستم ملی و اثبات جدائی ناپذیر بودن این مسئله بعنوان بخشی ازمسئله ملی این ملت و نه مسئله ای صرفاً طبقاتی، طبق تحلیل ونظریه احزاب چپ مسلط برجنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن درگذشته، پایه گذاری رابطه اصولی با جنبش سراسری با نفی هرگونه رابطه مکانیکی ودنباله روانه گذشته ازآن، ارائه استراتژی و تاکتیک جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، پایه گذاری مطبوعات مستقل درمیان روشنفکران ترکمن، تدوین طرح وبرنامه واساسنامه کانون برای اولین باراز هنگام تأسیس آن درسال 1357 و انتشار کامل آن درسی – مین و آخرین شماره دور اول ارگان مرکزی کانون" ترکمنستان ایران"، ایجاد و تقویت ایده استقلال، منیت و روح ملی درمیان روشنفکران ومبارزین ترکمن، ارائه طرحهای جامع برای تأمین وحدت مبارزین ترکمن، بدون در نظر داشت گرایشات و تعلقات سیاسی – ایدئولوژیک آنها، حول برآیندی از نقطه نظرات مشترک در مورد حل مسئله ملی ملت ترکمن در ایران و پایه ریزی و ایجاد اولین انجمنهای هنری و فرهنگی ترکمنهای خارج از کشور در تعدادی از شهرهای بزرگ اروپا با تلاش مشترک اکثریت ترکمنهای خارج از کشور و ...ر


تحولات مربوط به مرحله دوم فعالیت کانون :ر

کانون فرهنگی – سیاسی که دیگر به یمن پیشبرد مجموعاً موفقیت آمیز وظایفی که در بدو اعلام استقلال، در برابر خود قرار داده بود، مبدل به عینیتی خارج از اراده این و یا آن نیروی سیاسی خارجی و داخلی شده و بعنوان نیروئی قائم به ذات برای حل مسئله ملی در ایران و مبارزه برای دمکراسی و آزادی درآن حضور خود را در عرصه سیاست ایران تثبیت کرده بود، احتیاج به گذاربه مرحله ای دیگر با مضمونی نوین داشت. اهم وظایفی که کانون در آغاز مرحله دوم از فعالیت در برابر خود قرار داده بود، عبارت بودند از :ر

ر- انتقال ثقل مبارزه از خارج به داخل کشور، بدون قائل شدن هرگونه تمایزی بین ایندو فعالیت.ر
ر- بازنگری برنامه، اهداف و خط مشی کانون در مورد مسائل جهانی، منطقه ای و داخلی.ر
ر- بازسازی تشکیلات داخل، با توجه به شرایط ویژه آن تحت سلطه استبداد دینی – شوونیستی برآن.ر
ر- اتخاذ تمهیدات معین و عاجل برای حل مسئله مالی کانون، بعنوان یکی از بزرگترین مشکلات آن در مرحله اول فعالیت کانون.ر
ر- فعال ساختن کانون در مجامع بین المللی برای جلب حمایت افکار عمومی جهانیان از مبارزات ملی – دمکراتیک و از حقوق ملی و انسانی آن در ایران.ر
ر- تغییرساختار تشکیلاتی کانون در خارج از کشور.ر

آغاز مرحله دوم فعالیت کانون، مقارن با شروع شمارش معکوس برای فروپاشی امپراطوری شوروی و گام گذاشتن جهان به مرحله دنیای یک قطبی و پی ریزی " نظم نوین جهانی" از طرف امپراطوی پیروزمند دوران جنگ سرد بوده است.ر
مجموعه این تغییر و تحولات بنیادین، نه تنها ضرورت بازنگری و تطبیق اهداف و خط و مشی کانون را به عینیتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرده بود، بلکه مسئله تغییر ساختار تشکیلاتی کانون را نیز در مقابل آن نهاده بود. زیرا:ر

اولاً، دیگر دوران بهره برداری تشکیلاتی با ساختار متمرکز و عمودی کنترل شده از بالا، از تضادهای دو قطب جهانی و با مانور بین ایندو، به مقوله ای مربوط به گذشته مبدل شده و با فروریزی جبهه بندیهای ایدئولوژِکی، دیگر تز " دوستان دائمی"، جای خود را به تز " منافع دائمی" داده بودند.ر
ثانیاً، جذب هوادار به تشکیلات، به جای جذب آنها به ایده مربوط به جنبش ملی در خارج از کشور و سازماندهی آنها در حوزه ها، مربوط به بینش گذشته ویژه دوران " خانه های تیمی" و متد احزاب و گروههای غیر دمکراتیک که براساس اصل " سانترالیسم – دمکراتیک" استوار شده اند بود و تنها در جوامع پلیسی و استبدادی برای پیشبرد مبارزه مخفی با رژیمهای چون رژیم اسلامی ایران میتوانست کارآمد باشد.ر
ثالثاً، برای بهره برداری از دمکراسی موجود در کشورهای غربی و فعالیت دمکراتیک تنها با وابستگی روحی و فکری به ایده رهایی ملت خود، مورد نیاز بوده است. آلترناتیو دمکراتیک و منطعف برای این امر، بجای تشکیلات بسته با حقوق تعیین شده و محدود برای اعضای آن، چیزی جز یک لوبی پر قدرت و پر نفوذ، همراه با تشکیل انجمنهای فرهنگی و هنری، بعنوان مکمل آن، بدون در نظر داشتن گرایشات و تعلقات سیاسی تمامی مبارزین، روشنفکران و هنرمندان ترکمن نبوده است!ر
بدینسان با این بینش نوین نسبت به تغییر تشکیلات سابق و ایجاد ساختاری نوین و منطبق با شرایط متحول جهان، اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور برای گذار به آن، در ایجاد انجمنهای فرهنگی و هنری، بهمراه سایر ترکمنها با گرایشات سیاسی یا تعلق حزبی متفاوت، نقشی اساسی داشتند وتلاشهای تاکنونی این انجمنها، هر چند ناکافی، اما در معرفی فرهنگ، هنر و آداب وسنن ملت ترکمن در خارج از کشور و آشنا ساختن نسل جدید ترکمن با فرهنگ و زبان ملت خود که در خارج از کشور تولد یافته اند، در خور ستایش هستند.ر
اما، درایجاد لوبی پر نفوذ و پر قدرت در خارج از کشور، بدلیل نیاز آن به یک بنیان مالی مستحکم که خارج از توان واقعی کانون بوده است و نیاز آن به شکل گیری تدریجی درک و فرهنگ خاص خود در میان جمع، تا به امروز ناموفق بوده ایم.ر
تغییر بعدی، مربوط به ارگان مرکزی کانون" ترکمنستان ایران"، بود که با توجه به توان واقعی کانون و معطوف شدن توجه اصلی آن به حل مشکل مالی تشکیلات و به سازماندهی تشکیلات داخل و با در نظر داشت پایان یافتن موفقیت آمیز وظایف دور اول آن، انتشار دور دوم آن باید موقتاً متوقف شده و موکول به شرایط مناسبی برای انتشارمجدد آن میگردید. بدین ترتیب " ترکمنستان ایران" در سی مین شماره خود با انتشار کامل طرح خودمختاری وبرنامه و اساسنامه کانون، به انتشار خود موقتاً پایان داد و تصمیم براین گرفته شد که نظرات و موضعگیریهای کانون ازطریق نشریاتی غیر وابسته به کانون در خارج از کشور که بعدها به همت بعضی از مبارزین ترکمن و با اتکاء به امکانات شخصی انها منتشر شده بودند، باید انعکاس مییافتند.ر

وضعیت روشنفکران منطقه و تغییر دیدگاه مردم نسبت به اپوزیسیون

درباسازی تشکیلات داخل، بعنوان اساسی ترین وظیفه مرحله دوم فعالیت کانون جهت انتقال ثقل مبارزه به داخل، رهبری کانون با مسایل جدیدی مواجه گردید که تا آنموقعه بدلیل دوری از وضعیت عینی جامعه برای آن غیر قابل پیش بینی و در نتیجه در برخورد با این مسایل فاقد برنامه ریزی از قبل تعیین شده ای بود. سرکوبیها و استبداد غیر قابل تصور رژیم اسلامی در منطقه و خلاء عدم حضورچندین ساله نیروهای سیاسی و متلاشی شدن هرگونه تشکل سیاسی – صنفی و فرهنگی مستقل از رژیم، تأثیری فاجعه باردر وضعیت جامعه روشنفکری ترکمن برجای گذاشته است. اما، این فاجعه در کنارفجایع دیگر اجتماعی دردناک که مولود حاکمیت سیاه روحانیون شیعه در منطقه است، بستر مناسبی برای شکل گیری و رشد گروههای بنیادگرای وهابی، از طرف روحانیون ارتجاعی که موازی با رژیم اسلامی، جبهه ای مشترک علیه نیروهای مترقی و روشنفکران غیر مذهبی بوجود آورده اند، فراهم آورده است.
نمایندگی روشنفکران ترکمن و رهبری تحولات سیاسی منطقه با توجه به خلاء حضور طولانی مدت و مؤثراعضاء و کادرهای کانون و ستاد مرکزی شوراها در منطقه را عملاً نسل جدیدی از روشنفکران ملی – مذهبی ترکمن بر عهده گرفته اند که نه تنها روابط حسنه ای با عناصر مترقی و ملی گرایی منطقه دارند بلکه در موارد زیادی نیز دیدگاهی متأثر از دیدگاه آنان دارند.ر
اما، این نسل جدید، دیدی پر ابهام به اقدامات و سیاستهای اتخاذ شده از طرف رهبران منطقه، در دوران حاکمیت کانون و ستاد مرکزی شوراها دارند که بخشی از آن ناشی از سوء تبلیغات سیستماتیک رژیم اسلامی در مدارس و مراکز آموزشی و در رسانه های گروهی خود، نسبت به رهبران این حاکمیت خودمختار با مستمسک قرار دادن بعضی از اشتباهات آنها در آن دوران بوده و بخشی دیگر نیز حاصل تبلیغات هیستریک بنیادگرایان وهابی و روحانیون ارتجاعی منطقه، بهمراه بورژوا – ملاکان بومی سلب مالکیت شده در دوران حاکمیت شورائی کانون و ستاد مرکزی شوراها، بوده است.ر
کانون فرهنگی – سیاسی که بعد ازاعلام استقلال خود، بتدریج ازیک نیروی انقلابی به یک نیروی دمکراتیک تغییر یافته است، دررفع این ابهامات وپاسخگوئی صادقانه به انتقادات وپذیرش اشتباهات خود درآن دوران دربرخورد با بخش ملی گرای این روشنفکران ملی – مذهبی نسل بعد از انقلاب اسلامی در منطقه وجلب مشارکت آنها به فعالیت اجتماعی، فرهنگی و هنری با مشکل بزرگی مواجه نبوده است. هر چند که این مسئله، زمانی طولانی و فعالیتی محتاطانه و هوشیارانه درشرایط تسلط و رسوخ همه جانبه عوامل امنیتی رژیم در تمامی زوایای جامعه ترکمن را می طلبد.ر
اساسیترین مسئله در این میان، تغییر دیدگاه جامعه ترکمن نسبت به اپوزیسیون و سیاسی شدن آن همانند سایر نقاط دیگر ایران است. دیگر نظر مردم به مناسبات بین اپوزیسیون و پوزیسیون ( دولت)، نسبت به دوران قبل و سالهای اولیه بعد از انقلاب بکلی زیرورو شده است. تجربه دوران بعد از انقلاب و فریبکاری اسلامییون در قبل از کسب قدرت و تجربه تلخ آلترناتیوی آنها بجای رژیم سلطنتی، مدتهاست که جامعه را از سادگی یک بعدی دیدن صحنه سیاسی جامعه میان دولت و ضد دولت بیرون آورده است. اگر در دوران قبل از انقلاب، مخالفت صرف با دولت و افشای جنایات آن برای اپوزیسیون بخودی خود تولید مشروعیت کرده و مظهری از آزادیخواهی و دمکرات منشی آن تلقی میگردید، این امر دیگر، کاملاً تغییر و صرف مخالفت با رژیم اسلامی، واجد هرگونه ارزش شده و جای انرا داوری مستقیم مردم از عملکرد اثباتی گروههای اپوزیسیون از ماهیت سیاست خود درقبل و بعد از تسلط بر قدرت، بصورت یک پلاتفرم و طرح سیاسی مثبت برای تغییر و بازسازی دمکراتیک جامعه گرفته است. گروههای اپوزیسیون دیگر بجای تلاش برای مشروعیت زدائی از حاکمیتی که مدتهاست آنرا از دست داده است، باید به کسب مشروعیت برای خود، نه از موضع نفی، بلکه از موضع مثبت باید بیاندیشند. دیگردر جامعه سیاسی شده جای خط و نشان کشیدنهای قلدر منشانه چریکی علیه دولت و در مناسبات درونی خود اپوزیسیون و جار و جنجال آفرینیها، افشاگریهای بدون پشتوانه، هو کردنها و افترا و تهمت زنیها را زبان برهان، استدلال و اثبات منطقی گرفته است.ر
بنابراین، اپوزیسیون دمکراتیک مانند کانون فرهنگی – سیاسی، با توجه به میزان سیاسی شدن جامعه ترکمن و دگرگونی دید مردم نسبت به اپوزیسیون، در روشهای تبلیغی و ترویجی و بالطبع در بخشهای معینی از خط و مش و دیدگاههای خود که دیگر مربوط به گذشته شده بودند، تغییرات و تعدیلاتی میبایست بوجود می آورد. زیرا، جامعه ترکمن دیگر احتیاجی به گروههای مشابه زمان انقلاب و محافل روشنفکری جدا از مردم و تراکت چسبان که به زعم خود در پی برانگیختن تلاطمات سیاسی بزرگ و در صدد اثبات مشروعیت خود با توسل به زور هستند، نداشته، بلکه احتیاج به اپوزیسیونی دارد که بصورتی مسالمت آمیز در درون مردم و همراه با آنها، با برنامه ای دقیق و ارائه راه حلهایی واقعی برای پایان دادن به حیات ننگین رژیم اسلامی بر سرنوشت آنها و ایجاد جامعه ای دمکراتیک و آزاد، قدرت را جهت تعیین آزادانه سرنوشت خویش به خود آنها بسپارد.ر
کانون فرهنگی – سیاسی، بعنوان نیروی مجهز به طرح برنامه ای جامع جهت حل مسئله ملی در ایران و نوع خودمختاری ملت ترکمن در جمهوری دمکراتیک فدرال ایران وبا تعیین میزان سهم و نقش نمایندگان خود دردولت فدرال متحده مرکزی توانائی ایجاد و رهبری جنبش میلیونی مردم خود در منطقه را دارا بوده و برای انجام اقدام بزرگ ازپتانسیل زیادی برخوردار میباشد. اکنون مدتهاست که تبدیل این پتانسیل ازقوه به فعل درداخل منطقه با توجه به شرایط امنیتی ویژه آن، براساس ساختار تشکیلاتی، "حداقل تمرکز، حداکثرکارایی" آغاز شده است. طبیعی استکه مبارزه با استبدادی دینی – شوونیستی چون رژیم تئوکراتیک ایران، سیاست، زبان خاص خود و تغییر مداوم اشکال مبارزاتی را می طلبد که تعیین آن و تصمییم گیریها در مورد متدها و اسلبوبهای مطلوب به خود مبارزان داخل کشور واگذار شده است.ر
با توجه به وضعیت نوین جامعه و تغییرات حاصله در جهان و منطقه، تغییرات و اصلاحاتی جدید که در برگیرنده هم اساسنامه کانون جهت هر چه بیشتردمکراتیک تر ساختن ساختار کانون و هم شامل طرح برنامه آن میشد، صورت گرفته است. اساسیترین تغییر وارده در طرح برنامه کانون، تغییر تحلیل آن از سیستم سرمایه داری، بعنوان سیستم بلامنازع جهانی و ارائه تحلیلی نوین ازآن و گذار کانون از همکاری صرف با احزاب و سازمانهای اپوزیسیون رژیم ایران به اعلام همکاری و حمایت خود از تلاش تمامی دولتهای دمکراتیک جهان در مبارزه آنها با حادترین مشکلات جهانی و در مبارزه با تروریسم، قاچاق انسان جهت بردگی جنسی و فیزیکی، مواد مخدر و با بنیادگرائی افراطی و با مظاهر نژادپرستی و شوونیسم و برای حفظ محیط زیست بوده است.ر

نارسائیها و خطاها در مرحله دوم فعالیت کانون:ر

عملی ساختن تمامی وظایفی که کانون در آغاز مرحله دوم فعالیت در برابر خود قرار داده بود، عاری از نارسائیها و اشتباهات نبوده است. بویژه ، متد برخورد و شیوه اجرای این وظایف، انتقادات جدی ای را متوجه رهبری کانون میسازد. در این مرحله، دربکارگیری خرد و امکانات جمعی تمامی اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور، کوتاهی گردید. تا جائیکه نحوه پیشبرد وظایف کانون در آغاز این مرحله، این شبهه را نه تنها در میان بعضی از اعضاء و هوادران آن در خارج از کشور، بلکه تا حدودی نیز در میان اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران ایجاد کرد که کانون فرهنگی – سیاسی، فعالیت خود را تا حد انحلال تشکیلات خود تنزل داده است. هر چند که در تمامی این دوره، مواضع رسمی و موضع گیریهای سیاسی آن در قبال مسایل مهم جهانی و داخلی در نشریه " گنگش" که مستقل از کانون توسط سیاسیون مبارز ترکمن در خارج از کشور انتشار می یابد، مرتباً چه با امضای فردی و چه بنام کانون منتشر میشده است.ر
این نقیصه اساسی را میتوان با مسایلی چون، ناموفقیت کانون در ایجاد آلترناتیو مورد نظر خود، بجای ساختار قدیمی تشکیلات و یا عدم تنظیم رابطه ای اصولی با فعالیتهای خارج از کشور با پروسه بازسازی تشکیلات در داخل، بخاطر محدودیت توان رهبری کانون و یا با مسائلی چون مشکل مالی آن توضیح داد. اما، دلیل اصلی آنرا باید در ناتوانی رهبری کانون در رعایت حقوق دمکراتیک اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور و عملکرد اشتباه آمیز آن در متد بسط شیوه غیر علنی فعالیت در داخل کشور، حتی به محیط دمکراتیک خارج کشور، باید جستجو کرد.ر
این کمبود جدی در عملکرد رهبری کانون، در عمل باعث ایجاد خلائی ظاهری در میان دو مرحله از فعالیت کانون، در خارج ازکشورگردید که منجر به پدیده هایی غیرعادی درصفوف مبارزین ترکمن، چون تلاشهایی هر چند صادقانه و خیرخواهانه، اما عجولانه و نابجا، برمبنای ارزیابی نادرست از میزان نقش کانون در جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، برای ایجاد آلترناتیوی بجای آن در خارج از کشورصورت بگیرد. درآن شرایط رهبری کانون در مقابله با این تلاشها بخاطر جلوگیری از ایجاد تفرقه و تشتت در صفوف مبارزین ترکمن سیاست سکوت و مماشات را پیشه ساخت. اما، همانگونه که انتظار آن میرفت، این تلاشها به چیزی جز ایجاد تفرقه و محفل گرائی در صفوف مبارزین ترکمن، به انحراف کشانیدن مسیر مبارزه آنها با رژیم اسلامی به تسویه حسابهای گروهی و شخصی و یا فروکش ساختن انگیزه فعالیت سیاسی در نزد عده ای دیگر، ایجاد سوء تفاهمات و کدورت نسبت به یکدیگر و رشد روحیه پان ترکیستی، هر چند در بعدی محدود، فرا نروئید.ر
سوسیال – شوونیستهای راستگرایی چون سازمان اکثریت که هنوز نیز آرزوی به یدک کشیدن دوباره رهبری جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن را در دل می پرورانند، برای بهره برداری از این خلاء ظاهری به تکاپو افتاده اند. این سازمان که خود در پائین ترین حد از تنزل در تمامی دوران حیات خود بسر می برد، فعالیت خود را در میان بخشهای معینی از ترکمنهای خارج از کشور جهت جذب آنها بخود آغاز نموده و مبادرت به صدور" تزهایی در باره مسئله ملی" کرده و آن بخش از اعضای رهبری آن که در شکست جنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن درسالهای اولیه انقلاب نقشی اساسی داشتند، نه تنها برای تبرئه خود، بلکه برای نوشتن تاریخی دیگر برای دوران حاکمیت شورائی کانون و ستاد که قهرمانان آن نیزگویا کسی جز خود آنها نبوده اند، دست به خاطره نویسیها وانجام مصاحبه با یکدیگر زدند! هر چند که در آندوره به تمامی این اقدامات از طرف اعضائی از رهبری کانون به امضای فردی، در نشریه " گنگش" جواب مکفی ولازم داده شد.ر
رژیم دینی شوونیستی ایران نیز با این تفکر اهریمنی که دیگر نه درمقابل جمعی واحد و سازمانیافته و قوی، بلکه با افرادی از ترکمنهای منفرد با گرایشات سیاسی متفاوت مواجه است، فرصت را مناسب دانسته و دوبار به جان یکی از اعضای رهبری کانون، سوء قصدی نافرجام در خارج از کشور انجام داد ودر داخل کشورنیز در اعمال ستم و تبعیض ستم ملی بر ملت ما بی پرواتر و گستاخ تر گردید. اما، دولتمردان کشور میزبان این عضو رهبری کانون که این سوء قصد دراین کشور صورت پذیرفته بود، با اینکه عامل اجرای اولین ترور نافرجام بجان وی، تصادفاً دستگیر گردیده بود، با توجه به اینکه با اقدامی واحد و سازمانیافته ترکمنهای خارج از ایران، جهت جلب توجه و فشار مجامع حقوقی بین المللی بر این اقدام تبهکارانه رژیم اسلامی در اینکشور مواجه نشدند، در کمال سادگی این تروریست را بعد از چند روز بازداشت، بدون برپائی هیچگونه محاکمه ای، آزاد ساختند و عاملین دومین ترور نافرجام بجان این عضو رهبری کانون را حتی مورد تعقیب قانونی نیز قرار ندادند!ر

اقدامات آتی کانون در خارج از کشور:ر

رهبری کانون با وقوف کامل به خطای خود و درسهای آموخته شده از نتایج تبعی این اشتباهات و جهت جبران آن و شتاب دادن به عملی ساختن وظایف ناتمام خود در مرحله دوم از فعالیت کانون، اقدام به فعال ساختن اعضاء و هواداران خود در خارج از کشور و برای رعایت کامل حقوق دمکراتیک آنها برای مشارکت مستقیم در تعیین سرنوشت ملت خود و بکارگیری خرد و امکانات جمعی آنها در خدمت به جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن در داخل کشور را خواهد نمود. برای پیشبرد این امر، در شرایط فعلی کانون فرهنگی – سیاسی در خارج از کشور اقدامات و وظایف ذیل را در برابر خود قرار داده است:ر
ر- کانون فرهنگی – سیاسی، قصد بازسازی و ایجاد تشکیلات با ساختار متعارف سابق خود را نداشته و مهمترین وظیفه خود دراین رابطه را ایجاد یک لوبی پر قدرت، بدون در نظر داشت گرایشات و یا تعلقات سیاسی و ایدئولوژیکی مجموعه ترکمنهای خارج از کشورمیداند.ر
ر- انتخاب نماینده و یا نمایندگانی در هر کشور و یا در یک منطقه جغرافیائی خاص، بوسیله خود هواداران و اعضاء، بعنوان مسئول روابط عمومی کانون، جهت برقراری و تنظیم روابط کانون با دیگر احزاب اپوزیسیون ایرانی و نمایندگی کانون در مجامع حقوقی بین المللی.ر
ر
ر- مشارکت فعال در تشکیل جبهه ای فراگیربا آندسته ازاحزاب و گروههای سیاسی اپوزیسیون رژیم ایران که :ر

اولاً، معتقد به محو رژیم اسلامی در کلیت آن از حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران باشند.ر
ثانیاً ، معتقد به آلترناتیو جمهوری دمکراتیک فدرالی با مشارکت برابر حقوق نمایندگان سیاسی تمامی ملتهای تشکیل دهنده ایران، بدون در نظر داشت تعداد جمعیت و وسعت سرزمین آنها باشند.ر
ثالثاً ، حق تعیین سرنوشت ملتهای تشکیل دهنده ایران، بنابه سرشت و طبیعت خویش را کاملاً بدون هیچگونه شروطی به رسمیت بشناسند!ر
ر - تلاش برای ایجاد جبهه همبستگی با احزاب و گروههای سیاسی اقلیتهای ملی در ایران.ر
ر- حمایت کامل و تلاش برای گسترش انجمنهای فرهنگی – هنری ترکمنهای خارج از کشور در همکاری کامل با تمامی ترکمنهای مهاجر بدون در نظر داشت گرایشات و تعلقات سیاسی آنها.ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن
تاریخ 2006 - 07 – 15
ر(1) – نشریه " ایل گویجی"، ارگان شعبه خلقهای سازمان اکثریت، شماره یازده.ر
ر(2) – " راه کارگر"، ارگان سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، شماره 53
ر(3) – همان منبع.ر
ر(4) – "کوردستان"، ارگان مرکزی کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان، شماره 140.ر

از انتشا رات :ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران

Inga kommentarer: