tisdag, januari 23, 2007

اززیبائیهای طبیعت
ژ

lördag, januari 13, 2007

جعل نام کانون برای بیان مواضعی خلاف مواضع آن


در یکم ژانویه امسال، در سایت اینترنتی " ترکمنصحرا" که ظاهراً از طرف یکی از ترکمنهای خارج از کشور، اما بعنوان خبرنگار و گزارشگر رسمی رادیوی آزادی آمریکا، اداره شده و در میان ترکمنهای خارج از کشور بعنوان سایتی که مروج غیر رسمی افکار و اخبارروزنامه های وابسته به رژیم اسلامی شناخته میشود، " اطلاعیه" ای تحت عنوان بی مسمای " خان مرد، زنده باد خان" به امضای " شورای مرکزی" کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، درج شده است!ر
هر چند عمل سایت " ترکمنصحرا"، در چاپ آگاهانه "اطلاعیه"ای جعلی، نه تنها اقدامی غیر قانونی، بلکه عملی ضد اخلاقی نیز محسوب میگردد، اما بنظر میرسد که گردانندگان این سایت با جاعل نام کانون که برای ما فردی شناخته شده است، در مورد مضمون این به اصطلاح " اطلاعیه" موافقت کامل داشته و چه بسا برای طرح علنی دیدگاه غیر سیاسی و اعلام موضع تخریبی خود در قبال جمهوری ترکمنستان، این فرد بی هویت را که از هیچگونه ثبات فکری و سیاسی مستقلی در زندگی خود برخوردار نبوده، براحتی جهت پیشبرد سیاستهای خود، آلت دست ساخته اند!ر
در هر صورت، این امر تغییری در اصل مسئله، یعنی جعل آشکار نام کانون برای بیان موضعی مخالف خط ومش آن در قبال جمهوری ترکمنستان و تحولات مربوط به دوران بعد از آقای نیازاف، از طرف این فرد بی هویت که هیچگونه رابطه ای با تشکیلات کانون ندارد ودرج آگاهانه آن از طرف سایت " ترکمنصحرا" و اقدام ناشیانه آنها حتی در انجام این عمل غیر قانونی و ضد اخلاقی خود نمیدهد! زیرا، بنابه ضرب المثل معروف " دزد ناشی به کاهدان میزند"! آنها حتی از درک این مسایل ساده و آشکار نیز ناتوان بوده اند که :ر
اولاً، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، هیچگاه بنام " شورای مرکزی" خود، اطلاعیه و یا بیانیه ای صادر نکرده و این نام، تاکنون کاربرد اساسنامه ای و درون تشکیلاتی و آنهم با قید کلمه " موقت"، یعنی بصورت، " شورای مرکزی موقت کانون"، داشته است!ر
ثانیاً، کانون فرهنگی – سیاسی، بعنوان یک سازمان خارج از جمهوری ترکمنستان و سازمانی مربوط به ترکمنستان ایران یا جنوبی، تا به امروز از سیاست دخالت مستقیم در امور داخلی کشور ترکمنستان پیروی نکرده و در مقابل تحولات درونی این جمهوری، از موضعی کاملاً خیرخواهانه نسبت به نیمی از ملت خود در این جمهوری، از یک سیاست اتحادی – انتقادی پیروی نموده و با مواضع تخریبی و ضدیت بی معنا و لجام گسیخته جاعلین نام کانون، نسبت به این جمهوری کاملاً بیگانه بوده است!ر
ثالثاً، کانون فرهنگی – سیاسی، برای درج اطلاعیه ها و یا بیانیه های خود، احتیاج به توسل به سایتی دیگر، بویژه به سایتی چون " ترکمنصحرا" نداشته و تاکنون نظرات خود را با پذیرش کامل مسئولیت خود در قبال آن، دروبلاک خود کانون منتشر ساخته است!ر
اما، در مورد مضمون این به اصطلاح " اطلاعیه" جعلی که حتی تیتر انتخاب شده برای آن نیز از شعار معروف انقلابیون فرانسه، بعد از شکست انقلاب، مبنی بر" انقلاب مرد، زنده باد انقلاب" جعل شده و با بلاهت کم نظیری با تبدیل آن به " خان مرد، زنده باد خان"، درست علیه منظور خود در این " اطلاعیه"، بکارگرفته شده است، در اصل ادامه همان موضع گیری غیر سیاسی و کینه ورزانه و خالی از روح فرهنگ ترکمنها در اعلامیه وی تحت عنوان " نیازوف نیز بالاخره مرد!" که در همین سایت " ترکمنصحرا"، بمحض پخش خبر درگذشت آقای نیازوف با شادمانی دلقک وار و بدون هرگونه دوراندیشی سیاسی انتشار یافته بود، میباشد.ر
دلیل وارد ساختن آنهمه تازیانه نفرت و کینه بر پیکر یک متوفی، از طرف این شخص در به اصطلاح اعلامیه خود نیز در اصل، گویای یک اعتراف پنهانی به شکست تحلیل ذهنی و غیر واقعی و بر باد رفتن انتظارات بیهوده خود، از مرگ آقای نیازاف بوده است! زیرا، وی و همفکران وی در سایت " ترکمنصحرا" با تحلیلی بغایت نادرست از وضعیت اجتماعی – اقتصادی جمهوری ترکمنستان و با " عقب مانده" قلمداد کردن آن بر خلاف سطح رشد این جمهوری و با بی اطلاعی محض از وضعیت سیاسی و ژئوپلتیک کشور ترکمنستان در منطقه و جهان و با ناآگاهی از سیاست بازیگران اصلی جهانی و منطقه ای در آسیای میانه و با ارزیابی ذهنی و نادرست از توان واقعی اپوزیسیون آقای نیازاف و روانشناسی توده های ترکمن در این جمهوری، انتظار بیهوده ای مبنی بر سقوط فوری دولت آقای نیازاف بدنبال مرگ وی داشتند. آنها این تصور باطل را در ذهن خود میپروراندند که با گسسته شدن شیرازه امور در این جمهوری، رقابتی خونین بر سر تعیین آلترناتیوی آقای نیازاف بین وارثین وی از یکسو و اپوزیسیون دولت وی از سوی دیگر ترکمنستان را به تشنج و آشوب خواهد کشانید!ر
اما، برخلاف تصور باطل آنها، در ترکمنستان نه تنها با مرگ آقای نیازاف، سیستم حکومتی وی از هم نپاشید، بلکه با اتخاذ یک موضع گیری معقول و منطقی ازطرف اپوزیسیون ایندولت، از بروزهرگونه تشنج و ایجاد خشونت در سطح جامعه جلوگیری شد. مردم ترکمن نیز با متانت ذاتی خود و با آرامش سیاسی نشان دادند که از قدرت تشخیص لازم برای انتخاب لحظه و زمان مناسب، جهت طرح خواست های سرکوب شده دمکراتیک خود دردوران زمامداری آقای نیازاف، برخلاف بی ظرفیتی سیاسی جاعلین نام کانون، کاملاً برخوردار هستند!ر
شرکت گسترده روسای جمهوری و هیئت های بلند پایه رسمی از دمکراتیک ترین کشورها تا مستبدترین آنها در تشییع جنازه آقای نیازاف نیز بیانگر آن بود که جهان هنوز آمادگی لازم برای ترجیح دمکراسی و آزادی بر ثبات و امنیت سرمایه و صدور با دوام انرژی از این جمهوری که معروف به کشور انرژی شده است را ندارد و این امر نیز عملاً معنایی جز تأئید ادامه حکومت وارثین آقای نیازاف و پذیرش رفرمهایی در چارچوب این سیستم حکومتی، از طرف بازیگران سیاست جهانی و منطقه ای درمورد این جمهوری نداشته است!ر
بنابراین، وقتیکه جاعلین نام کانون متوجه گردیدند که تحوات بعد از مرگ آقای نیازاف در جمهوری ترکمنستان، به نتیجه دلخواه آنها منجر نشده و بر خلاف تحلیل ذهنی و غیر واقعی آنها، تشنج و آشوب و تغییر یکشبه حاکمیت دراین جمهوری صورت نگرفته و دمکراسی وارداتی مورد نظر آنها برای این جمهوری فوراً جاری نشده است،وضعیت را " بسیار نگران کننده"، احساس کرده و سیاست پیشبرد طرحهای ذهنی گرایانه وتخریبی خود از خارج از این جمهوری را انتخاب کرده اند! اما، آنها بخوبی به این امر واقفند که خود، حتی در پیشبرد سیاستهای خویش نیز ناتوانند و کسی در این جمهوری برای افرادی بی هویت و گمنام چون جاعلین نام کانون، تره نیز خرد نخواهند کرد و در خارج از این جمهوری نیز کسی به صداقت دمکراسی خواهی فردی که خود در میان جمع ترکمنها معروف به ر"نیازاف کوچک" شده است، ذره ای باور نخواهد داشت!ر
بهمین دلیل نیز، گویا بنظر آنها مناسبترین نیرو برای پیشبرد سیاست تخریبی خود در قبال جمهوری ترکمنستان، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران بوده است. زیرا، این سازمان در این جمهوری بعنوان یک نیروی سیاسی مستقل و وزین شناخته ده است و رهبران اولیه ایده استقلال در این جمهوری در دوران حاکمیت شوروی در آن، با این ایده از طریق اعضای کانون در این کشور آشنا شده و احترام خاصی برای تشکیلات آنان قائلند و در میان ترکمنهای خارج از این جمهوری نیز به کانون، بعنوان یک جریان با هویت ملی گرایانه و دمکراتیک و بعنوان مدافع پیگیر منافع ملی ملت ترکمن نگریسته میشود. حال که کانون مخالفت و دوری خود را از خط و مشی تخریبی و بدخواهانه آنها در مورد جمهوری ترکمنستان، طی اطلاعیه تسلیت آمیز خود به دولت ترکمنستان دربیست و یکم دسامبردوهزار و شش نسبت به درگذشت آقای نیازاف و تشویق وارثین دولت وی به تشکیل یک دولت اشتی ملی، با بازنگری بر دیدگاه گذشته خود نسبت به روابط اپوزیسیون و پوزیسیون در اینکشور و مخالفت خود با ایجاد تشنج بر سر قدرت در سطح جامعه در اینکشوررا بیان داشته است، این بی هویتان متقلب با جعل نام کانون با بلاهتی کم نظیر، سعی در پیشبرد سیاست ضد ملی خود در جمهوری ترکمنستان، بنام کانون را کرده اند!ر
البته جعل نام کانون وغصب هویت دیگران برای تراشیدن هویتی عاریتی برای خود، یگانه شاهکاراین جاعل نبوده و وی ازتجارب معینی در اینراه برخوردار است! استفاده ازنام یک سازمان منحل اعلام شده بنام " سازمان دفاع ازحقوق ملی خلق ترکمن" درتاریخ یازدهم آپریل سال دوهزار و پنج، از طرف " اکثریت قاطع اعضاء و اعضای هیئت اجرائیه" آن و یدک کشیدن نام این سازمان منحله درمیان نیروهای اپوزیسیون رژیم ایران و درمجامع خارج ازکشور و فریب آنها با معرفی خود بعنوان رهبر سازمانی که اصلاً وجود خارجی ندارد، از جمله خود فریبیها و جعلیات وی است!ر
متأسفانه جعل نام کانون فرهنگی – سیاسی و پارازیتهایی برای جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، تنها محدود به این جاعل بزرگ نشده و جاعلین و پارازیتهای دیگری نیز همیشه در کنار ما وجود داشته اند. از جمله آنها فردی استکه بدلیل تلاش برای وجهه المعامله قرار دادن کانون و منافع ملی ملت خود با نیروهای بیگانه، جهت تحقق امیال حقیر شخصی خود، نزدیک به دو دهه قبل از کانون اخراج شده است. وی در کمال وقاحت بعد از پرسه زدنهای فراوان در میان نیروهای موسوم به اپوزیسیون و نزدیکی و مماشات حتی با گرگهای خاکستری و بنیادگرایان مذهبی ترکیه در اروپا و بالاخره با شرکت درتأسیس " سازمان جمهوری خواهان ملی"، با فعال شدن مجدد تشکیلات کانون، سراسیمه با گشایش چندین وبلاگ جعلی بنام " کانون فرهنگی وسیاسی" و " ستاد مرکزی شوراها" و کانون تریبون" و غیره و با حذف و تبدیل " تیره" مابین "فرهنگی" و "سیاسی" کانون به کلمه " و" به زعم خود تمامی اقدامات گذشته خود را تنها در پشت یک " و"، پنهان ساخته و میتواند دوباره با این ترفند حقیر، کانون را به آلت دست نیروهای بیگانه برای نیل به منافع ناچیز شخصی خود مبدل بسازد!!؟
اما، جاعل سوم نام کانون که هیچگونه رابطه ای با کانون در عمر خود نداشته و تنها در مقطعی بسیار کوتاه هواداری گروه اشرف دهقانی را در اوایل انقلاب، بعنوان یک ژست روشنفکرانه، از دور یدک میکشید، امروزه بعد از دودهه زندگی غیر سیاسی وناسالم ، وبلاگ های بنام کانون در کشور کانادا برای خود گشوده و بنام کانون به سیاق خود جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها در ایران را دو دستی تقدیم ته مانده سازمان چریکهای فدائی ساخته است!!؟
ما به تمامی این جاعلین نام کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن و به این پارازیتهای جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها، در خارج از کشور توصیه میکنیم که از سنگ اندازی در مقابل راه مبارزه کانون فرهنگی – سیاسی با رژیم شوونیستی – مذهبی ایران، بعنوان دشمن اصلی ملت ترکمن در ایران، جداً دست برداشته و از مشغول ساختن بخشی از انرژی مبارزین ترکمن از مبارزه برای اهداف جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن بخود، دوری بجویند!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2007-01-13

lördag, januari 06, 2007

از زیبائیهای طبیعت




lördag, december 23, 2006



پیام تسلیت کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
ر
به دولت جمهوری ترکمنستان


بنا به گزارش خبرگزاری رسمی دولت ترکمنستان، آقای صفر مراد نیازوف، رئیس جمهور این کشور، در 21 دسامبر2006 طی یک ایست قلبی وفات یافته است.ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن درگذشت آقای نیازوف را به دولت جمهوری ترکمنستان تسلیت گفته و برای مردم آن آرزوی ثبات، بهروزی و سربلندی دارد.ر
ما امیدواریم، که وارثین دولت آقای نیازوف، با صحه صدر و با متانت و ظرفیت سیاسی، حساسیت شرایط کنونی کشور ترکمنستان را دریافته و در اقدامی سنجیده و با رعایت دقیق نرمهای بین المللی در انتخاب ریاست جمهوری جدید، خلع ناشی از وفات آقای نیازوف را هر چه سریعتر برطرف بکنند.ر
در شرایط حساس فعلی، بنظر ما تشکیل یک دولت جدید آشتی ملی با تغییر دیدگاه سنتی دولتمردان این کشور نسبت به مناسبات اپوزیسیون و پوزیسیون برای جلوگیری از ایجاد تنش در سطح جامعه و بکارگیری تمامی نیروها در خدمت به تأمین منافع ملی ملت ترکمن و تقویت استقلال امنیت و ثبات کشور ضرورت مبرم و عاجل دارد.ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2006-12-21

lördag, december 16, 2006

سر آغاز تصمیم گیری نهایی برای مبارزین ترکمن
ر
در خارج از کشور



بنظر میرسد که مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور، به مرحله ای از تصمیم گیری نهایی و سرنوشت ساز، گام نهاده اند. زیرا، اگر از یکسو، دورانی تلخ از سالهای نسبتاٌ طولانی تشتت، انفعال و بحران سیاسی تشکیلاتی را تجربه کرده اند، از سوی دیگر نیز الزامات و شرایط تحول یابنده مبارزات داخل کشور و روند پرشتاب سیاست بین المللی در مورد خاورمیانه وایران وضرورت عاجل ارتقای مبارزات خارج از کشوربه جایگاهی منطبق با توان تاریخی و واقعی جنبش ملی – دمکراتیک ترکمن در میان اپوزیسیون رژیم ودر مجامع بین المللی، غلبه براین بحران درونی و تأمین امر وحدت را به امری حیاتی و مبرم، برای آنها مبدل ساخته است.ر
سؤال اساسی در این رابطه اینستکه آیا مبارزین و روشنفکران ترکمن توان و آمادگی و ظرفیت سیاسی لازم برای این تصمیم گیری نهایی و برپائی نقطه عطفی بزرگ در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها، یعنی نقطه ای بی بازگشت به وضعیت پر تشتت و پراکندگی امروزه را دارند؟
جواب به این سؤال، برای کسانیکه به روانشناسی عمومی و به رشد سطح شعور ملی و سیاسی در میان جمع مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور آگاهی دارند، بدون ذره ای تردید مثبت است. مشروط براینکه :ر

اولاٌ، به نیروی واقعی و پتانسیل نهفته و عظیم در خود، این جمع کاملاٌ پی ببرد و با آزاد سازی این پتانسیل، آنرا در خدمت مبارزه بکار گیرد.ر

ثانیاٌ، از انزوای گروهی بدرآید و مرزبندیهای مصنوعی بین جریان استقلال و وابستگی که در زمان اعلام استقلال کانون در میان مبارزین و روشنفکران ترکمن بوجود آمده بود را پشت سر بگذارد.ر

ثالثاٌ، نیروی مبارزه را در خارج از کشور، فراتر از جمعی که سالها بدان خو گرفته است دیده و از دایره جستجوی متحدین برای خود تنها از میان این جمع باید خودداری ورزد.ر

رابعاٌ، اگر به تغییر صف بندیها و تغییر شرایط مبارزه و امکانات خود در داخل کشور آگاهی کامل بیابد، این امر در تسریع امر وحدت مبارزین خارج کمک مستقیم خواهد نمود.ر

حال به صورت مبسوطتری به این شروط بپردازیم.ر
نسل امروزمبارزین و روشنفکران ترکمن را به جرئت و بدون اغراق میتوان از بسیاری جهات، نسلی بی نظیر در مقایسه با نسلهای گذشته نامید. زیرا، شکل گیری این نسل، نتیجه یک دوره کوتاه اما پر تحول تاریخی میباشد. در این نسل تجربه ای یک جا از فعالیت و زندگی در درون سیستم عقب مانده سرمایه داری وابسته در ایران در دوران سلطنت پهلوی و شرکت در انقلابی عظیم در این کشور و تجربه مبارزه ای سخت با یک رژیم تئوکراتیک استبدادی و شوونیستی، جمع شده است. در میان این نسل هستند کسانیکه تجربه ای ملموس و عینی از سیستم " سوسیالیسم واقعاٌ موجود" در شوروی سابق داشته و خود شاهد بنیادیترین دگرگونی در اواخر سده گذشته، یعنی فروپاشی این امپراطوری و برچیده شدن دوران جگ سرد از حیات بشریت بودند و تا به امروز با زندگی و فعالیت سیاسی و اجتماعی در بطن سیستم سرمایه داری پیشرفته در غرب، تجارب غنی و عینی از عملکرد مکانیزم درونی این سیستم، رابطه قدرت و مردم و احزاب در درون این دمکراسی کسب کرده اند. این نسل، تجربه ای فراوان از حضور سیاسی خود در میان احزاب به اصطلاح سراسری و سازمان مستقل و ملی خود را بهمراه دارند.ر
مسلماٌ، این همه تجربه را نمیتوان با هیچ برنامه ریزی از قبل تدوین شده و یا با هرگونه توان مالی در یک نسل یکجا جمع نمود. شاید این شانس تاریخی ملت ما بود که حوادث پر شتاب روزگار در اواخر سده گذشته، چنین نسلی را برای آن پرورش بدهد.. این همان سرمایه و پتانسیل عظیمی استکه در جنبش- دمکراتیک ترکمنها، در وجود نسل امروزه آن به عینه وجود دارد. کلید طلسم آزادی سازی این انرژی و پتانسیل عظیم و بکارگیری این سرمایه بزرگ در خدمت جنبش ملی نیز، از یکسو پی بردن فرد فرد از این نسل به ارزش واقعی و والای خود و تکرار ناپذیر بودن این نسل تا مدتی نامعلوم در حیات سیاسی ملت ما و از سوی دیگر نشان دادن اراده های واحد برای بکارگیری مشترک این تجارب و پتانسیل عظیم در مبارزه برای رهائی ملت خود است!ر

******
مبارزین و روشنفکران ترکمن، اگر بتوانند قبل از هر چیزی، تار و پود انزوائی را که از یکسو حاصل محفل گرائی در میان جمع آنها میباشد با ترجیح منافع عمومی جنبش بر منافع ناپایدار و بی سرانجام گروهی و محفلی،
از هم بگسلند، پتانسیل عظیمی را در خدمت به جنبش ملی وارد عرصه سیاسی خواهند نمود. از سوی دیگر، آنها باید آن مرز بندی غیر واقعی که نزدیک به دو دهه گذشته بر له و یا له منافع سازمانی نیرویی که تا آندوره رهبری جنبش خلق ما را یدک میکشید بوجود آمده بود را در هم بشکنند و با ایجاد جو تفاهم و همفکری بر روی حادترین مسایل جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها، باید سعی در ترمیم اتحاد پاره شده خود با پرهیز از هرگونه پیشداوری و برچسب های بی پایه و اساس علیه یکدیگر، بکنند. در میان هر دو بخش از این مبارزین و روشنفکران ترکمن، عناصر واقعاٌ پایبند به منافع ملی ملت خود و افراد بسیار ارزشمندی برای جنبش ما وجود دارند که میتوانند با بهترین نظریه پردازان در عرصه های مختلف در میان اوزیسیون رژیم برابری کرده و توانائی بالائی برای تنظیم و تدوین مشترک بنیانهای نظری جنبش ملی ما و در پیشبرد پلمیک نظری و تئوریک با نظریه پردازان بنام شوونیسم و پان ایرانیسم در ایران و تجهیز مبارزان داخل کشور به ایدئولوژی ملی گرایانه و دمکراتیک را دارند. در میان آنها هستند کادرهای پر ارزش و پر تجربه که توانائی رهبری تشکیلات در هر شرایط زمانی و مکانی را دارند. از اتحاد این جمع، مسلماٌ نیرویی بوجود خواهد آمد که با جمع فعلی در هر دو سوی این مرز بندی مصنوعی و غیر واقعی، تفاوتی کیفی و بنادین خواهد داشت.ر


******
برای مبارزین و روشنفکران ترکمن، مدتها استکه وقت آن فرارسیده تا برای اتحادی گسترده نگاه خود را از جمعی که بدان خوی گرفته اند، فراتر ببرند. ما، هنوز نیز تنها از میان هان جمعی که از سالهای قبل و اولیه انقلاب از فعالین سیاسی ترکمنصحرا بوده اند، رهبری، عضو و یا هوادار برای برای جنبش ملی - دمکراتیک ترکمنها، جستجو میکنیم. در حالیکه نه آن شرایط اولیه که به پروسه سیاسی شدن ما انجامیده است وجود دارد و نه تمامی این افراد در صحنه یک حرکت سیاسی فعال حضور دارند و این دایره خودیها سال به سال تنگتر شده است. سیاست اصولی در این رابطه این بود که روشنفکران و مبارزین ترکمن با پذیرش افراد و یا گروههای خارج از جمع خودی، دست به ترمیم و گسترش صفوف جنبش ملی می پرداختند که متأسفانه این امر به فراموشی سپرده شد.ر
نیروی بالفعل و آماده ایکه دراین رابطه در شرایط فعلی وجود دارد، " ترکهای شمال خراسان"، میباشند. جنبش ملی این منطقه نه تنها متحدی استراتژیک برای جنبش ملی ترکمنها در ایران میباشد، بلکه خود بخشی جدائی ناپذیر ازاین جنبش بوده که از ک خواست مشترک ملی و از سرنوشتی مشترک با یکدیگر برخوردارند. فرهنگ، زبان و روح ملی مشترکی بین ترکمنها با آندسته از مبارزین جنبش " ترکهای شمال خراسان"، که به خارج از کشور مهاجرت سیاسی کرده اند، باعث ایجاد آنچنان رابطه ای تفاهم آمیز، دوستانه و رفاقت سیاسی بوجود آورده است که نمیتوان فرقی بین ایندو قائل گردید و عملاٌ بصورت یک نیروی عجین شده و تفکیک ناپذیر و یار و یاور یکدیگر درآمده اند. بخشی از این مبارزان که به تاریخ و شکل گیری ملت اغوز- ترکمن در آسیای میانه و به گسترش و نفوذ این ملت ازایالت سین کیانگ چین تا دریای سیاه و ازعراق فعلی تا سیبری آشنائی و احاطه کامل دارند، خود را شاخه ای از اغوز- ترکمنها در شمال خراسان میدانند و به ریشه ترکمنی خود غرور وافتخار میکنند. بنابراین هر گونه بحث در مورد یک اتحاد گسترده در میان روشنفکران و مبارزین ترکمن، باید این گروه ازمبارزین شمال خراسان را نیز باید در بر بگیرد. دراین رابطه این روشنفکران و مبارزین ترکمن هستند که برای جبران نادیده گرفتن بخشی از ترکمنها در شمال خراسان از طرف خود، پای به پیش گذاشته و برای اتحادی برابرانه وعادلانه و دمکراتیک با آنها در زیر یک سقف سیاسی و تشکیلاتی بکوشند.ر
نیروی بالقوه برای گسترش صفوف مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور، عناصر دمکرات و مترقی ای هستند که بدلایل سیاسی و غیر سیاسی، و یا بدلیل عدم تمایل به زندگی در تحت حاکمیت رژیم قرون سیاسی تئوکراتیک حاکم بر ایران و یا ادامه تحصیل و یا اشتغال و اقامت درکشورهای اروپایی، آمریکای شمالی و ترکیه بسر میبرند.ر
کانون فرهنگی – سیاسی، در دور اول فعالیت خود درخارج از کشور، در جذب این افراد به جنبش ملی- دمکراتیک چندان موفقیتی نداشت. یکی از دلایل اصلی آن در میان دلایل دیگر نیز، وجود خط و مشی انقلابی کانون در موضع کیریهای سیاسی آن بوده است. بدین معنا که کانون، هر چند در بدو اعلام استقلال، خود را سازمانی غیر ایدئولوژیک و تشکیلاتی با خط و مش دمکراتیک و ملی، معرفی کرده و دیدگاه مستقل و نوین خود در رابطه با مسئله ملی و رابطه آن با جنبش سراسری و جنبش جهانی و تحلیل خود از بافت و ساختار اجتماعی ترکمنصحرا و ایران را در اسناد پایه ای و اساسی خود بصورت کاملاٌ مشخصی ارائه داده بود، اما موضع گیریها و خط و مشی آن در مواردی چند متأثر از محیط سیاسی آندوره یعنی جهان دو قطبی بوده و تتمه های بینش چپ که از دوران فعالیت ما در درون احزاب چپ به ارث رسیده بود، کاملاٌ در موضع گیریهای سیاسی کانون تأثیر خود را برجای میگذاشت.ر
این مواضع سیاسی، کانون را عملاٌ برخلاف بنیانهای فکری آن، نه درکنار نیروهای دمکرات، صلح طلب، ملی گرا چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی، بلکه عمدتاٌ در کنار نیروهای انقلابی – دمکرات قرار میداد. بعنوان مثال، اگر در عرصه جهانی، شعار "مرگ بر امپریالیسم جهانی بسرکردگی امپریالیسم آمریکا"، در نشریه " ترکمنستان ایران"، بعنوان ارگان مرکزی کانون، ما را برخلاف میل باطنی مان و برخلاف روح برنامه کانون، عملاٌ در کنار " سوسیالیسم واقعاٌ موجود" و رژیمهای توتالیتر جهان و برله دمکراسی و سیستم پارلمانی غرب قرار میداد، در عرصه داخلی نیز، مثلاٌ شعار" زمین از آن کسانی استکه برروی آن کار میکنند"، ما را نه تنها در کنار نیروهای رادیکال و چپ در داخل کشور قرار میداد، بلکه از مالکیت ارضی ملت ترکمن بر سرزمین خود، به نفع غاصبین مراتع آن در سرحدات مناطق فارس و کردنشین ترکمنصحرا و مالکین متوسط غیربومی و هزاران هزارهکتارزمینی که به حیل مختلف از طرف رژیم به تملک سیستانیهای مهاجرت داده شده در راستای بر هم زدن ترکیب ملی جمعیت ترکمنها به منطقه آورده شده اند، چشم می پوشید.این موضعگیریهای انقلابی و رادیکال، نه تنها منطبق با اصول پایه ای و بنیادی کانون نبودند، و نه تنها مانعی در جذب عناصر دمکرات و روشنفکران غیر سیاسی و غیر تشکیلاتی و دانشجویان در حال تحصیل در خارج از کشور، به صف جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها بوده است، بلکه در تضعیف کامل بنیه مالی ضعیف جنبش نیز نقش بسزائی برجای گذاشته بود.ر
امروزه، مبارزین و روشنفکران ترکمن با پرهیز از تجربه فوق، با اتخاذ سیاستی جاذب و نه دافع، میتوانند با محور قرار دادن خواست مشترک تمامی ترکمنها، یعنی خواست هایی مبتنی بر رفع ستم ملی از ملت ترکمن در ایران و خواست دستیابی به حق تعیین آزادانه سرنوشت، در جذب این افراد به صف جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنها و در بکارگیری تجربه و توان فکری و مالی این افراد که نه عضو تشکیلاتی هستند و نه فعالیت سیاسی دارند، رابطه و آشنائی داریم. این امر میتواند سرآغاز خوبی برای جذب این افراد به ایده جنبش ملی و به زندگی فعال سیاسی و یا حداقل قرار دادن آنها در موضعی جانبدارانه از این جنبش، از طرف مبارزین و روشنفکران ترکمن باشد. در این میان ترکیه، از وضعیت ویژه ای برای گسترش صفوف مبارزین و روشنفکران ترکمن برخوردار است. هر ساله، صدها نفر از ترکمنها در ترکیب سنی و اجتماعی متفاوت، علاوه بر عناصر دمکرات و روشنفکری که سالها در این کشور مقیم بوده و دیگر جای پائی برای خود در این جامعه باز کرده اند، از ترکمنصحرا در جستجوی اشتغال، تحصیل و یا تجارت و یا برای اقامت وارد این کشور میشوند. مبارزین و روشنفکران ترکمن مقیم در اروپا و یا در آمریکای شمالی با اولویت تماس با روشنفکران و عناصر مترقی و دمکرات مقیم در این کشور واز طریق آنها و یا خود راساٌ در صورت آشنا ساختن افراد مستعد از میان تردد کنندگان موقت و دائم در کشور ترکیه با ایده ملی در جنبش ترکمنها، میتوانند پایگاهی دائمی برای ترمیم و گسترش صفوف خود درخارج از کشور داشته باشند و اگر این ایده از طریق حاملینی ازمیان این جمع به داخل ترکمنصحرا راه بیابد، میتواند بتدریج به نیروی مادی فوق العاده ای در میان روشنفکران داخل منطقه مبدل گردد. ما، متأسفانه تا به امروز در غیاب یک تشکیلات واحد و قوی در خارج ازکشور و در غیاب یک فعالیت آگاهگرانه و سازمانگرانه در میان این جمع در کشور ترکیه، این عرصه کاملاٌ به بنیادگرایان اسلامی در اینکشور واگذار شده است. آنها هر ساله ده ها نفر از میان این موج جویای کار و اشتغال در ترکیه را به حیل مختلف قربانی مطامع ضد بشری خود ساخته و آنها را با آموزشهای ویژهواسطه گسترش بنیادگرایی در منطقه میسازند. بنابراین درگسترش بنیادگرائی در منطقه سیاست انفعالی ما نیز تأثیر خود را برجای میگذارد.ر


******
توجه عمیق به تغییر صف بندیها و درک تغییر شرایط و پدید آمدن امکاناتی جدید در منطقه برای مبارزه از جمله مسایل مهم و کلیدی هستند که میتواند مبارزین و روشنفکران ترکمن را در تسریع فرآیند وحدت بین خود یاری برساند.ر
اگر زمانی ترکمنصحرا، عرصه نبرد دو نیروی غالب و مغلوب، یعنی رژیم اسلامی و مبارزین انقلابی چپ و روشنفکران دمکرات و مترقی بوده است. امروزه درغیاب حضور فعال این نیرو در میان مردم منطقه، نیروی جدیدی ازبنیادگرایان سنی مذهب در حال گسترش در منطقه هستند. این نیروی ارتجاعی و مخرب، توانسته است با استفاده از خلاء حضور نیروهای ملی گرا و دمکرات در منطقه با سوء استفاده از تبعیض مذهبی رژیم علیه سنی ها و با طرح شعارهای افراطی علیه زابلیها بر بستر روابط تیره ایکه سیستانیهای مهاجرت داده شده به منطقه از طرف رژیم با ساکنان بومی منطقه بوجود آورده اند، در کنار جو مذهبی شدید و هیستری ضد آمریکائی ایجاد شده از طرف رژیم در میان جوانان منطقه، به راحتی به سازماندهی علنی و نیمه علنی تشکیلات خود دست زده است. این نیرو با توان مالی گسترده خود و با استفاده از روابط نزدیک خود با بنیادگرایان افراطی در ترکیه، پاکستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج، از میان جوانان جویای کار دراین کشورها، عضوگیری کرده و با آموزشهای افراطی به منطقه اعزام میکند. کنفرانسها و جلسات نیمه علنی آنها حداقل با حضور پنجاه نفر از طرفداران این جریان در شهرهای مختلف ترکمنصحرا با شرکت نظریه پردازان افراط گرائی مذهبی از دیگر مناطق ایران، مرتباٌ برگزار میگردد. شبکه های ترور این نیروی جهنمی تا به امروز حداقل پنج نفر قربانی از میان مردم عادی ترکمن گرفته و قدرت آنها امروزه بحدی رسیده استکه میتوانند نماز جمعه و یا نماز اعیاد مذهبی را که از طرف روحانیون رسمی و سنی منطقه برگزار میگردد، بدون هیچ مشکلی بهم بزنند!ر
هر چند که این نیرو، در شرایط فعلی مورد تنفر روشنفکران و عناصر مترقی ترکمن و معتمدین محلی و مذهبی منطقه قرار دارد، اما در میان جوانان، بویژه در میان افراد کم سواد، بیکاران و افراد شرور و به حاشیه رانده شدگان از جامعه، نفوذ چشمگیری داشته و روزبروز روبه گسترش هستند!ر
تداوم عدم حضور فعال مبارزین و روشنفکران ترکمن درعرصه سیاست روز جامعه ترکمن و عدم انعکاس این مبارزات در داخل و پابرجائی پراکندگی و تفرقه در میان آنها و عدم مقابله فعالانه و متحدانه آنها با ایده های بغایت ارتجاعی این نیرو از طریق تبلیغ و ترویج ایده های ملی گرایانه و استقلال طلبانه، دمکراتیک و آزادیخواهانه در میان جوانان منطقه، میتواند عواقب فاجعه باری را در صورت تبدیل این نیرو به آلترناتیو رژیم در ترکمنصحرا و حتی در منطقه در آینده ای نه چندان دور ببار آورد. این هشداریست بسیار جدی که باید از طرف فرد فرد مبارزین و روشنفکران ترکمن کاملاٌ درک شده و از همین امروز باید متفقاٌ برای مقابله با آن به چاره اندیشی پرداخت!ر
امروزه نه تنها شرایط مبارزه بلکه متد مبارزه نیز در داخل کشور که مسلماٌ کسانیکه در جریان تغییر و تحولات سیاسی منطقه قرار دارند به آن آگاهی دارند، کاملاٌ با شرایط دوران مبارزه با رژیم شاه و حتی با دوران اولیه سالهای بعد از انقلاب، تغییر اساسی و بنیادی یافته است. مهمترین مسئله در این رابطه، سیاسی شدن جو جامعه ترکمن است که باعث تغییر دیدگاه آن نسبت به اپوزیسیون و مناسبات بین آنها با پوزیسیون( دولت)، نسبت بدوران قبل و بعد از کسب هژمونی و پیامد تلخ آلترناتیوی آنها بجای رژیم سلطنتی، دیگر جامعه را از سادگی یک بعدی دیدن صحنه سیاسی جامعه میان دولت و ضد دولت و قائل شدن صرفاٌ نقش حاشیه ای بخود، بیرون آورده است.ر
مثلاٌ، اگر در دوران قبل از انقلاب و سالهای اولیه بعد از انقلاب، مخالفت صرف با دولت و افشای آن برای اپوزیسیون بخودی خود تولید مشروعیت و حیثیت سیاسی کرده و دراذعان توده ها مظهری از آزادیخواهی و دمکرات منشی اپوزیسیون تلقی میگردید، این امر، امروزه کاملاٌ در ترکمنصحرا همانند سایر نقاط ایران، تغییر و جای خود را به داوری مستقیم خود مردم از عملکرد اثباتی گروههای اپوزیسیون از ماهیت سیاسی خود در قبل و بعد از کسب قدرت، بصورت یک پلاتفرم و طرح سیاسی مثبت برای تغییر و بازسازی دمکراتیک جامعه داده است. وضعیت جدید ایجاب میکند که نیروهای ترکمن، دیگر بجای تلاش برای مشروعیت زدائی از حاکمیتی که خود آنرا مدتها از دست داده است، باید برای کسب مشروعیت به پلاتفرم سیاسی و به اثبات صداقت خود در پیگیری منافع ملت، نه از موضع نفی، بلکه از موضع اثباتی مثبت بپردازند. دیگر در جامعه سیاسی شده ترکمن، جای شعارگوئیهای تند و افراطی علیه وزیسیون و افشاگریهای بیپایه و اساس را زان برهان، استدلال منطقی و اثبات درستی و صحت برنامه خود، برنامه ایکه جوابگوی علمی و عملی تمامی مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وملی جامعه باشد، گرفته است.ر
بنابراین امروزه مبارزین و روشنفکران ترکمن برای کسب و تقویت هژمونی نیروهای دمکراتیک و ملی گرا در منطقه، احتیاج به سازماندهی خود و تنظیم برنامه ای علمی و عملی مشترک دارند. ایندو، در مبارزه سیاسی، رابطه ای ارگانیک و لاینفکی دارند. زیرا، بدون سازماندهی و تشکیلات برنامه ای در کار نخواهد بود و بدون برنامه نیز سازمانی نخواهد بود!ر
در شرایط فعلی، نمایندگی روشنفکران ترکمن و "هدایت" تحولات سیاسی منطقه را عملاٌ نسل جدیدی از روشنفکران ملی – مذهبی ترکمن بدوش گرفته است. این نیرو هر چند رابطه نزدیکی با روشنفکران ملی- دمکرات تجربه آموخته از دوران فعالیت علنی و نیمه علنی کانون و ستاد در منطقه، دارند و بسیاری از موضع گیریها و دیدگاههای آنها متأثر از دیدگاه و نظریات اینگونه افراد است. اما آگاهی و شعور ملی در میان این نسل، ضعیفتر از آنستکه بتوانند ایده استقلال ملی را به ایده مطلق در میان مردم مبدل ساخته و روح ملی گرایی را بصورت اراده ای واحد ملی، برای تأمین خواست های اساسی و بنیادین مردم در مقابله با رژیم اسلامی، برانگیزند. تغییر این نیرو به نیروی ملی – دمکرات، تقویت بنیانهای نظری ملی گرایی و تجهیز آنها به برنامه ای همه جانبه در مقابله با نظریه شونیسم – مذهبی دولتی که همراه با هیستری ضد دمکراسی غربی و پوچ گرائی دنیوی هر روزه بصورت کاملاٌ گسترده ای رسماٌ تبلیغ و ترویج میشود و تشویق آنها به سازمانیابی در اشکال گوناگون، در مقابل حرکت سازمانیافته و خزنده بنیادگرایان وهابی در منطقه، از عاجلترین و مبرمترین وظیفه یک نیروی متحد ملی – دمکراتیک در خارج از کشور است. نباید از نظر دور داشت که هژمونی جنبش ملی ترکمنها در منطقه بنام ما ثبت نشده است و اگر در شرایطی ما رهبری این جنبش را در دست داشته ایم، این هم بهیچوجه بمعنای تأمین آن تا ابد نیست. قویترین جنبش های ملی با نیرومندترین بینش ملی گرایانه نیز با تسلط نیروی انحرافی و ارتجاعی میتواند به نابودی کشانیده شوند که مثال گویای آن در زمان حاضر، جنبش ملی و رهایی بخش بسیارقوی چچنها بود که با تسلط بنیادگرایان مذهبی بر آن، راه مسلخ این جنبش از طرف دشمنان آن، بدست خود این بنیادگرایان هموار گردید
و جنبش ملی - دمکراتیک ترکمنها، تا به امروز نتوانسته است تمامی ظرفیت و توان خود را در مقابل مظالم رژیم شوونیستی – مذهبی ایران و برای رسیدن به خواست های ملی مردم ترکمن، بکار گیرد. زیرا، فاقد سازمانیابی و برنامه ای روشن برای مقابله با ددمنشی رژیم فاقد نیروی کارآمد رهبری است. نیرویی که باید این ملت را بسوی کسب حق تعیین آزادانه سرنوشت رهنمون بسازد، هر چند خود چند پاره، منفعل و تقسیم شده به محافل و گروههای ضعیف است. بهمین دلیل نیز این نیرو حتی در خارج از کشور نیز نتوانسته است نظریات خود را به اپوزیسیون این رژیم تحمیل نموده و در مجامع بین المللی و درکشورهای همجوار و هم زبان و هم کیش ملت خود، حس یاری و کمک به جنبش ملی ترکمنها در ایران را برانگیزد!ر
باید گفت که، نسل کنونی مبارزین و روشنفکران ترکمن در خارج از کشور، بعنوان نسلی بی نظیر، برای اقدامی کم نظیر، با اراده ای واحد برای هرگونه تأثیرگذاری بر روند پرشتاب رویدادهای منطقه و برای هدایت جنبش ملی – دمکراتیک ملت خود و برای کسب حمایتهای جهانی از این مبارزه، باید بپاخیزد و از انزوای گروهی و محفلی بدرآمده و صف بندیهای مصنوعی و مخرب بر جای مانده از سالهای پیشین بین خود را باید بدون ذره ای تردید و بدور از مصلحت گرائیهای گروهی در هم بشکند. این نسل با یک تصمیم گیری نهایی به تمامی گرایشات و پدیده های نامطلوب در جنبش ما در خارج از کشور برای همیشه باید خاتمه بدهد!ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2006-12-16

tisdag, oktober 03, 2006

ترجمه متن سخنرانی مشترک
ر
کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن ایران
ر
و حرکت ملی ترکمنستان ایران
ر
درکنفرانس سپتامبر 2006 در پارلمان کانادا


خانمها و آقایان گرامی!ر
از جانب سازمان های سیاسی تورکمنها: کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن ایران و حرکت ملی ترکمنستان ایران خدمتتان سلام عرض میکنم واز دعوت برگزار کنندگان محترم کنفرانس صمیمانه تشکر می کنم.ر

ایران کشوری چند ملیتی است. در این کشور ملتهای ترک آذربایجان، فارس، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن زندگی می کنند.ر
تورکمنها در منطقه شمال ایران و در شرق دریای خزر زندگی میکنند واز نظر اداری علیرغم اعتراض و مخالفت ، بر طبق سیاست آسیمیلاسیون جمهوری اسلامی ، بین دو استان گلستان و خراسان(بجنورد) تقسیم شده اند. زبان مادریشان تورکمنی است و دارای مذهب سنی هستند. متاسفانه آمار دقیق و رسمی از تعداد جمعیت تورکمنها ی ایران اعلان نشده است. بدین لحاظ منابع تورکمنها آنرا بین 2 الی 3 میلیون برآورد میکنند.ر

یکپارچگی سرزمین ملت تورکمن در نتیجه سیاست های استعماری قدرتهای بزرگ ، یعنی روسیه و بریتانیای کبیر نقض شد و طبق قرارداد آخال که در سال 1881 بین دولت روسیه و دولت ایران منعقده گردید، به سه قسمت، یعنی بین دول روسیه ،ایران و افغانستان تقسیم و ضمیمه گردید . لازم به تاکید میدانم که این تقسیم ظالمانه و نا عادلانه ، هیچگاه از طرف ملت ما برسمیت شناخته نشد.ر

پس از این تقسیم ترکمنهای جنوبی ساکن در ایران همواره در برابر حکومت های استبدادی -- شوونیستی مبارزه کرده و در راه اعمال اراده ملی ، دو بار حکومت خود مختار تشکیل دادند. اولی در سال 1924 با نام جمهوری خود مختار ترکمنستان ایجاد گردید که پس از 18 ماه با یورش نظامی خاندان پهلوی تحت رهبری رضا شاه سرنگون شد . ملت تورکمن در جریان این سرکوب از طریق اشغال نظامی ، کشتارها و اعدامهای دسته جمعی ، مصادره اموال منقول و غیر منقول ، به آتش کشیدن شهر و روستا و مزارع توسط ارتش ضد خلقی رضا شاه ، نابودی اقتصاد محلی و اعلام رسمی ممنوعیت تدریس در مدارس به زبان ترکمنی و تحمیل زبان فارسی محکوم به گنوسیت ملی ، زبانی و فرهنگی شد.ر

در پی سقوط رژیم پهلوی، تورکمنها ی جنوبی در سالهای 1979-1980 حکومت خودگردان شورایی خود را برقرار کردند. رهبران حکومت اسلامی بزودی دستور سرکوب ملت و سرنگونی حکومت ترکمن را صادر نمودند .رهبران ملی ترکمن توماچ ، مختوم ، واحدی و جرجانی به دستور خمینی ترور و فعالان سیاسی به جوخه های اعدام و یا زندان سپرده شدند ، مراکز سیاسی – فرهنگی غیر قانونی اعلام شده و سرمایه های ملی ترکمن توسط نهادهای جمهوری اسلامی غصب گردیدند.
ر

در تمامی دوران 27 ساله حکومت رژیم اسلامی در ایران هیچ وزارتخانه ای تحت مسئولیت تورکمنها نبوده است. اداره امور محلی نیز در دست غیر تورکمنهاست. این رژیم قرون وسطایی در اجرای سیاست پاکسازی قومی ، از یکطرف فارس زبانها ی شیعه مذهب ، بویژه سیستانیها را از مناطق دیگر ایران به منطقه تورکمنها انتقال می دهند و زمینهای حاصلخیز تورکمنها را در اختیار آنان میگذارند. و از طرفی دیگر قشر متخصص و نسل جوان تورکمن را د ر مسیر جستجوی کار مجبور می کند به شهرهای فارس نشین مهاجرت کنند تا دوران المینه شدن را طی نمایند. قابل توجه است که تنها در 15 سال گذشته با حمایت مالی حکومت جمهوری اسلامی نزدیک به 300 شهرک و روستا در منطقه تورکمن برای اسکان مهاجرین ساخته شده است و این پروسه تا اقلیت سازی ملت تورکمن در درون سرزمین پدری خود ادامه خواهد یافت . ترکمنها از آموزش رسمی به زبان ملی خود محروم بوده و کودکان ترکمن در کودکستان نه به زبان مادری بلکه به زبان فارسی زبان می گشایند و با تعلیمات مذهب شیعه تربیت می شوند . حتا صدور شناسنامه نیز با اسامی تورکمنی ممنوع است. تغییرنام شهرها و روستاهای تورکمنی به نامهای فارسی با شدت بیشتری ادامه دارد.ر

خانمها و آقایان محترم !ر
کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن ایران و حرکت ملی ترکمنستان ایران ، هر کدام از بدو بنیانگذاری ، مبارزه پیگیری را در راه دستیابی ملت تورکمن به حق تعیین سرنوشت و رهایی از سیطره حاکمیت استبدادی و شوونیستی ر(مذهبی، زبانی ـ ملی ) جمهوری اسلامی به پیش می برند. ما در افشاء سیاستهای برتری طلبانه دولتهای ایران که طی 85 سال گذشته از طریق لغو حاکمیت ملی ،واشغال سرزمین مقدسمان آغاز گردیده و در مسیر محو هویتهای ملی ترکمن ادامه دارد ، از هیچ کوششی دریغ نکرده و ضمن اعلان و معرفی خواسته های دموکراتیک وانسانی خود همواره به اتحاد عمل نیروها ی ملی و دمکرات اصرار ورزیده ایم. برجسته تر شدن مطالبات سرکوب شده ملی توسط جمهوری اسلامی و تبدیل آن به نقطه ثقل چالش ملتهای در بند در ایران ، نیازمند تدبیر جدی، اجماع فراگیر، واکنش ارگانیک ومشترک را پیشاروی احزاب و سازمان های سیاسی ملتهای تحت ستم قرار داده است. رهایی از مصیبتها و رنجها و نیل به آزادی ، در گرو همکاری و اتحاد عمل تمامی نیروهای ملی ، سکولار و دمکرات بر علیه حاکمیت استبدادی و شوونیستی جمهوری اسلامی ایران است. ما متحدانه با پیروی از این اصل ، اعتقادات و وظایف خود را چنین اعلام میکنیم :ر
در ایران کثیرالمله ، حق تعیین سرنوشت خلقها به عنوان یکی از اصول بنیادی حقوق بشر حق مسلم و انسانی ملتهاست. ما با مراجعه و همه پرسی از ملل ساکن در ایران موافق اتحاد داوطلبانه دولتهای اتنیکی ـ سرزمینی ملیتها هستیم.ر

ـ سرزمین تاریخی وکنونی ملت تورکمن در ایران گستره ای ازضلع شرقی بحر خزر تا دشتهای بین آلاداغ و کوپت داغ را شامل می شود که تقسیم ناشدنی ، پیوسته ،جدایی ناپذیر(یکپارچه) و از آن ملت تورکمن است.ر
ـ پاسداری و دفاع از هویت ملی و شأن انسانی ملت تورکمن
ـ افشای گنوسیت فرهنگی ملل غیر فارس توسط جمهوری اسلامی و مبارزه بر علیه هر نوع پایگاه و تفکر راسیستی، شوونیستی و نابرابری اتنیکی ، مذهبی و جنسی.ر
ـ سازماندهی آکسیونهای مشترک با تمامی نیروهای دمکرات ملل تحت ستم در ایران بر علیه استبداد و شوونیسم حاکم در ایران
ـ دفاع از آزادی اندیشه، بیان، قلم ، مطبوعات و فعالیت احزاب و سازمانهای سیاسی - اجتماعی .ر
ـ دفاع از صلح و امنیت در جهان و مخالفت با تروریزم.ر
ـ حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای با رعایت معاهدات بین المللی شامل همه ملل است . اما رژیم جمهوری اسلامی ایران فاقد آمادگی مدنی جهت استفاده صلح آمیز ازاین انرژی میباشد.ر
ـ طرفداری از روابط متقابل و احترام آمیز ادیان و فرهنگهای گوناگون .ر
ـ جدایی دین از سیاست و دولت ، مخالفت با باز افرینی و ترمیم هر نوع حکومت دینی .
ر


با تشکر
کانون فرهنگی ـ سیاسی خلق تورکمن ایران
حرکت ملی تورکمنستان ایران
28.9.2006

توضیح: نسخه اصلی این متن به زبان انگلیسی در کنفرانس پارلمان کانادا توسط آقای عبدالغفور چاریار قرائت شد.ر

tisdag, augusti 08, 2006

ترجمه متن سخنرانی مشترک سه سازمان سیاسی
ر
ترکمنها درکنفرانس پارلمان برلین


خانمها و آقایان گرامی!ر

از جانب سه سازمان سیاسی تورکمنها خدمتتان سلام عرض می کنم. بدینوسیله از تمام کسانی که در برگزاری این کنفرانس زحمت کشیده اند بویژه از نمایندگان پارلمان برلین وانجمن آکادمی آلمان -آذربایجان تشکر می کنم.ر
در این نوشته تلاش کرده ایم بطور خلاصه وضعیت تورکمنهای ایران را ترسیم کنیم :ر

تورکمنها یکی از ملیتهای ساکن در جامعه کثیرالمله ایران هستند که در منطقه شمال ایران و در شرق دریای خزر زندگی میکنند واز نظر اداری با اغراض شوونیستی بین دو استان گلستان و خراسان(بجنورد) تقسیم شده اند. زبان مادریشان تورکمنی است و دارای مذهب سنی هستند. متاسفانه آمار دقیق و رسمی از تعداد جمعیت تورکمنها ی ایران اعلان نشده است. بدین لحاظ منابع تورکمنها آنرا بین 2 الی 3 میلیون برآورد میکنند.ر
در پی سیاست استعماری قدرتهای بزرگ یعنی روسیه و بریتانیای کبیر، طبق قرارداد آخال در سال 1881 بین دولت روسیه و ایران منعقد شد، سرزمین تورکمن تقسیم شد و سرزمین واحد، تاریخی و طبیعی و مرزهای سرزمین تورکمن به سه قسمت، یعنی بین روسیه ،ایران و افغانستان تقسیم و ضمیمه شد. بدینوسیله مهمترین حق بنیادی ملت تورکمن یعنی" حق تعیین سرنوشت اش" نقض شد.ر
این تقسیم ظالمانه و غیر انسانی، هیچگاه از طرف خلق مان برسمیت شناخته نشد.ر
با تسلط رژیم قلدرمنش و سیستم متمرکز در سالهای 1925 به فرماندهی رضا شاه، جنبش اتونومی تورکمن توسط ارتش سرکوب شد و خلق ما حیوان و وحشی قلمداد شد و تمامی مدارس موجود تورکمنی تعطیل شدند.ر
در پی سقوط رژیم پهلوی در سال 1357، تورکمنها برای نیل به اهداف و آرزوهای ملی و دموکراتیک شان یک سیستم شبیه خودگردانی را درسرزمین تورکمن برقرار کردند. این حرکت نیز توسط نیروی نظامی جمهوری اسلامی سرکوب شد.ر
در تمامی دوران 27 ساله حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی هیچ وزارتخانه ای تحت مسئولیت تورکمنها نبوده است. اداره امور محلی نه در دست تورکمنها بلکه در دست غیر تورکمنهاست. تورکمنها نه تنها از آموزش رسمی به زبان تورکمنی محروم هستند حتا صدور شناسنامه نیز با اسامی تورکمنی ممنوع است. تغییرنام شهرها و روستاهای تورکمنی به نامهای فارسی با شدت بیشتری ادامه دارد. این امر در دوره خاتمی رئیس جمهور قبلی که گفتگوی تمدنها را مطرح کرد با شدت اجرا شد.ر
در اجرای سیاست پاکیزگی قومی ، فارس زبانها و بویژه سیستانیها را از مناطق شیعه نشین به منطقه تورکمنها گسیل داشته و اسکان می دهند و زمینهای حاصلخیز تورکمنها را در اختیار این مهاجرین و غیر تورکمنها قرار می دهند. بدین سان نسل جوان تورکمن را مجبور می کنند برای جستجوی کار به شهرهای فارس نشین مهاجرت کنند و زبان و آداب فارسی کسب کند.ر
ازدیاد تعداد معتادین و فراوانی انواع مواد مخدر در میان خانواده های تورکمن نشاندهنده نقش باندهای دولتی برای کسب مبالغ هنگفت و سلب اراده تورکمنها از خواسته ها ی حقوق اتنیکی و نیازهای بنیادی است.ر
جمهوری اسلامی ایران یکی از مستبد ترین رژیمهای جهان است که حقوق اتنیکی ـ دموکراتیک بیش از نیمی از جمعیت اش یعنی تورکها، کردها، تورکمنها، بلوچها و عربها و اقلیتها را به رسمیت نشناخته و برای محروم نگه داشتن آنها از حق تعیین سرنوشت هزینه های هنگفی می پردازد و با تولید برنامه های توهین آمیزتلویزیونی وترتیب و نشر کاریکاتوربا انگیزه های راسیستی در نشریات دولتی تلاش می کند کشمکش و فاصله بین فارسها و غیر فارسها را دامن زند تا برنامه آسیمیلاسیون غیر انسانی اش را پیش ببرد.ر
در برابر اعمال رژیم بنیادگرا و تروریستی ایران، فعالیتها و مقاومت احزاب و سازمانهای سیاسی، نیروهای آزادیخواه، روشنفکران، زنان و دیگران برای صلح و آزادی جاری است.ر
ایران کشور ی است که در آن خلقهای گوناگونی بسر می برند. ما معتقد به حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت خلقها هستیم. ما سیستم دولت غیر متمرکز را ضامن واقعی حقوق ملیتها و اقلیتها می دانیم . ما موافق اتحاد داوطلبانه دولتهای اتونوم اتنیکی ـ سرزمینی ملیتها هستیم.ر

با در نظر داشت این واقعیات از دولت فدرال آلمان تقا ضا داریم :ر

ر1ـ در کنار تلاشهایتان برای تامین صلح و رعایت قوانین بین المللی انرژی هسته ای از طرف ایران، گنوسیت ملی در ایران را محکوم کنید.ر
ر2ـ دولت آلمان و پارلمان اروپا برای حمایت از حقوق اتنیکی ـ دموکراتیک ملیتهای گوناگون ساکن در ایران اقدام کنند.ر

با تشکر
05.08.2006
حرکت ملی تورکمنستان ایران
حرکت ملی ـ دموکراتیک تورکمن
کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن ایران

lördag, juli 15, 2006




بیانیه

کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران

درباره :
ر

وقایع و تحولات درونی آن، از آغاز تا امروز!ر



از صدور اولین بیانیه سیاسی کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، قریب به هفده سال میگذرد. این بیانیه که تنها بعد از گذشت هشت سال از تأسیس آن صادر شده بود، جایگاهی بس رفیع در تاریخ مبارزاتی ملت ترکمن داشته و اعلانی بسیار رسا در بازیافتن هویت ملی و مستقل جنبش ملی – دمکراتیک ملت ما بوده است. هویتی که تلاش برای نابودی آن در بعدی ملی و گسترده تا به امروز به سیاست اصلی تمامی دولتهای شوونیست حاکم بر ایران مبدل شده و در بعد سیاسی و تشکیلاتی نیز طبق یک سیاست کوسموپولیتستیی در پوشش " انترناسیونالیسم پرولتری" از طرف احزاب و سازمانهای سوسیال – شوونیستی حاکم بر جنبش ملی ملت ترکمن متحمل ضرباتی اساسی شده بود. بدین سان ، ملت ما، تا اعلام استقلال جنبش ملی خود از طرف کانون فرهنگی – سیاسی، هیچگونه چشم اندازی برای حل مسئله ملی در شرایط عدم وجود نمایندگان سیاسی مستقل خود و پیگیری منافع خود از طریق آنها درایران نداشته است. زیرا، مبارزینی وابسته به نیروی غیر، بدون تأمین استقلال خود، نمی توانستند حتی صحبتی نیز از استقلال و آزادی ملت خود بمیان بیاورند!ر
مسلماً هر بیانیه سیاسی احتیاج به پشتوانه ای ازیک نظریه منسجم سیاسی دارد. بیانیه اعلام استقلال کانون، علاوه بر اتکاء به نظریه ای منسجم، از یک تحلیل نوین تاریخی مستقل، از سیر مبارزات ملت ترکمن نیز برخوردار بود. اهمیت این امر در آن بود که برای اولین بار، مبارزین ترکمن، تاریخ مبارزاتی ملت خود را حداقل در یک سده گذشته با مراجعه به اسناد و فاکتهای تاریخی، بدون تأثر از جعل و وارونه سازی تاریخی آکادمیسینهای روسی و تاریخ نویسان پان ایرانیست ایرانی که تا آنموقع تاریخی دیگر، بی ارتباط به گذشته، حال و آینده ملت ما نوشته بودند، مورد تجزیه و تحلیل مستقلانه قرار میدادند. به یمن این بررسی نقادانه تاریخی، کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، از یکسو، برای اولین بار به کشف ضعف اصلی جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن که همانا " نبود سازمان مستقل انقلابیون ترکمن و مالاً تمکین و دنباله روی آنها از سازمانهای دیگر" بوده است، نایل آمد. پیامد منفی این امر نیزشکل گیری پیوند غیر اصولی و مکانیکی جنبش ملی ترکمنها با جنبش سراسری ایران، بویژه با جنبش کارگری از سال 1320 به نمایندگی حزب توده ایران و از اوایل انقلاب اسلامی ، با سازمان چریکهای فدایی و فدائیان اکثریت بود. که نتیجه ای جز استحاله جنبش ملی در مبارزه طبقاتی و ایدئولوژیکی و تبدیل تشکیلات ملی ترکمنها به زائده تشکیلاتی آنها در برنداشته است.ر
از سوی دیگر، کنکاش و مطالعه مستقلانه در باره مبارزات رهائی بخش ملت ترکمن در سده گذشته آشکار ساخت که بر خلاف دروغگویی تاریخ نویسان حزب کمونیست شوروی، قسمت شمالی سرزمین ترکمن نه محصول " الحاق داوطلبانه" ، آن به روسیه تزاری و نه قسمت جنوبی آن در واحد جغرافیائی ایران برخلاف یاوه گوئیهای تاریخی پان ایرانیستها، " محل سکونت بقایای مهاجمان مغولی و ترکمنها"، بلکه محصول تقسیم و تجزیه سرزمین واحد ملت ترکمن در بیستم سپتامبر سال 1881، با ارتکاب جنایات بیشمار درآن، بین استعمارگران روسی وعظمت طلبان ایرانی با وساطت امپراطوریهای استعمارگر آندوره بوده که بدلیل مقاومت حماسی ترکمنها در هر دو سوی این مرزهای قراردادی، عملی ساختن این تقسیم تنها بعد از نیم قرن، از طرف استالین و رضاخان، بعد از خونریزیها و جنایات فراوان در آن، مقدور شده است.ر
از حوادث بزرگ این نیم قرن که تماماً تا زمان صدور اولین بیانیه استقلال کانون با سکوت عامدانه تمامی تاریخ نویسان ایرانی مواجه شده است، اعلام تشکیل جمهوری ترکمنستان به رهبری عثمان آخوند در بیستم اردیبهشت ماه سال 1303 و سرکوبی خونین آن در اواخر سال 1304 از طرف رضاخان و تداوم این مبارزه از طرف دانشجویان ترکمن دانشکده افسری و دستگیری گسترده آنها در سال 1316 بجرم اندیشه و مبارزه ملی و حماسه مقاومت آنها در سیاهچالهای رضاخانی و آشنائی و همکاری آنها با گروه 53 نفر در زندان و مشارکت بسیاری از آنها در تأسیس حزب توده ایران در سال 1320 و شکل گیری اولین " پیوند نزدیک بین مبارزه ملی – دمکراتیک خلق ترکمن با جنبش هواداران طبقه کارگر ایران"، بوده است. تمامی این حوادث تاریخی و سرنوشت ساز در حیات ملت ما درایران، به واسطه تحقیقات تاریخی مستقلانه کانون فرهنگی – سیاسی، برای اولین بار بعنوان حلقه های گمشده از یک جنبش مستمر و پایدار، کشف و برای انتقال از نسلی به نسل دیگر تدوین و به نسل فعلی مبارزین ترکمن ارائه گردید. نسلی که اکثریت قریب به اتفاق آنرا تا انتشار این بیانیه کاملاً از بزرگترین نقاط عطف جنبش ملی ملت خود بی خبر نگه داشته بودند تا در بی هویتی کامل و با بی ارادگی ملی، حق تعیین سرنوشت ملت خود را بدیگران واگذار کرده و خود بعنوان مبارزینی مطیع و فرمانبردار در رکاب دیگران و برای منافع آنها مبارزه بکنند!ر


واکنشها نسبت به اعلام استقلال کانون :ر

اعلام استقلال کانون، دراصل پایان دگردیسی جنبش از مرحله وابستگی به مرحله استقلال کامل آن بود. دیگر در پهنه سیاست و جنبش ملی ملتهای تحت ستم درایران، جریانی پا به عرصه نهاده بود که نه تنها خواهان برقراری رابطه ای اصولی با جنبش سراسری درایران با اولویت منافع ملی ملت خود درایران بود، بلکه خواستار برابرحقوقی ملت خود با ملت حاکم برایران در چارچوب یک حکومت فدراتیو و دمکراتیک بوده است.ر
شرایط زمانی صدور بیانیه استقلال کانون نیز دلالت مستقیم بر جدی بودن خواست های فوق از طرف مبارزین ترکمن و مؤید بلوغ سیاسی آنها بود. زیرا، درآن دوره از یک سو مقوله استقلال و اندیشه منافع ملی مستقل در دنیای دو قطبی که خط و مشی و سیاست گذاری بسیاری از نیروهای سیاسی ایران، متأثراز منافع سیاسی- ایدئولوژیکی یکی از قطبین بوده و حتی بعضی از این نیروها، وابستگی تشکیلاتی به آنها داشتند، ایده ای بود کاملاً جدید و کمتر نیرویی درآندوره به منافعی جدا از منافع این قطب ها برای خود متصور بوده است.ر
از سوی دیگر، ابر قدرت شوروی که در آندوره رهبری یکی از این قطب ها را بر عهده داشت، هنوز کاملاً از اقتدار نظامی – امنیتی در جهان، بویژه در مرزهای جنوبی خود برخوردار بود. مرزهای که به زعم این امپراطوری، "جبهه جنوبی سوسیالیسم علیه امپریالیسم"، قلمداد شده و ویژگی این "جبهه" نیز برقراری آن در سرزمین دو پاره شده دو ملت آذری و ترکمن بدو بخش ایران و شوروی بوده که خود باعث تشدید نگرانی و موجب حساسیت رهبران حزب کمونیست شوروی سابق، نسبت به هرگونه جنبشی با آرمانهای ملی گرایانه و دمکراتیک درآن سوی این "جبهه" که امکان تأثیرگذاری آن بر مناطق تحت اشغال این کشور نیز حتمی بود، شده بود. نگرانی که رهبران شوروی برای برطرف ساختن آن، همانگونه که بارها آنرا به اثبات رسانیده بودند، حاضر به ارتکاب هرجنایتی بودند. بنابراین تدارک مخفیانه و تدوین ایده استقلال کانون از درون این امپراطوری درآن شرایط که امکان نابودی فیزیکی حاملین این اندیشه امری حتمی و قطعی بود، اقدامی بود کاملاً شجاعانه که نمی توانست واکنش منفی یا مثبت فرصت طلبان، دوستان و یا بدخواهان ملت ما را برنانگیزد.ر
اولین واکنش نسبت به اعلام استقلال کانون، از طرف سازمانهای امنیتی غرب، جهت استفاده از این فرصت در مرزهای جنوبی ابر قدرت رقیب خود، شوروی سابق بوده است. دراین رابطه مأمورین امنیتی آمریکا، انگلیسی و آلمان غربی، رفیق عضو رهبری کانون را در برلین غربی که استقلال کانون را درجلسه ای علنی و وسیع با حضور نمایندگان اکثر گروههای اپوزیسیون رژیم ایران، اعلام داشته بود، چندین بار مورد بازجوئی قرار دادند. آنها از یکسو سعی در پی بردن به میزان قدرت واقعی کانون در ترکمنستان ایران و خارج از کشور و از سوی دیگر خواهان ترغیب آن به مبارزه علیه حاکمیت شوروی در جمهوری ترکمنستان شوروی و طرح جدائی و آزادی این جمهوری از طرف کانون بودند. اما وقتیکه شیوه " اقناعی" آنها مثمر ثمر واقع نگردید، آنها از در تطمیع وارد شده و پیشنهادهایی را در دوره های زمانی متفاوت از طریق واسطه های خود ارائه کردند. اما اندیشه استقلال در میان رهبری کانون و دیدگاه آنها در مورد امپریالیسم در آندوره قویتر از آن بود که تسلیم این قبیل پیشنهادهای سخاوتمندانه و یا هر پیشنهاد دیگری بشوند!ر
سازمان امنیت شوروی که بدلیل آغاز پروسترویکا و گلاسنوست گارباچف، خود بدلیل درگیری بر سر نحوه سرکوبی بحرانهای در حال بیداری از اعماق جامعه شوروی سابق، در مقابل اعلام استقلال کانون و تدارک مخفیانه چندین ساله آن از درون جمهوری ترکمنستان، غافلگیر شده بود، واکنشی عجولانه و ناسنجیده از خود بروز داد. برای آنها که وجود تشکیلاتی مستقل ازدو جریان سیاسی مورد حمایت آنها درایران، بویژه با مضمونی ملی – دمکراتیک در کنار مرزهای جنوبی شوروی سابق، غیر قابل تحمل بود، از یکسو، سیاست رسمی و علنی خود علیه کانون مستقل را از همان ابتدا با توجه به همسوئی سیاست خود با سیاست سازمان اکثریت علیه کانون، از طریق این سازمان پیش میبردند. از سوی دیگر شانتاژها و اقدامات ایضائی خود علیه کانون، چون ارسال پیغامهای تهدید آمیز به رهبری کانون، مبنی بر عدم طرح مسئله ملی در مناطق تحت نفوذ شوروی در جهان در ارگان مرکزی آن " ترکمنستان ایران" تلاش برای نفوذ دادن عوامل خود در سطح رهبری کانون، قائل شدن معیار عدم همکاری با کانون در ازای اعطای حق پناهندگی در مقابل پناهندگان جدیدی که از ترکمنستان ایران وارد جمهوری ترکمنستان شوروی میشدند، سلب حق فعالیت آزاد و علنی از هواداران و اعضای کانون در خاک ترکمنستان شوروی، با وجودیکه تشکیلات کانون دراین جمهوری، بزرگترین و منسجم ترین تشکیلات پناهندگان سیاسی درآندوره بوده است، بازداشت متعدد یکی از رهبران کانون به اتهامات واهی در شهرهای برست، مسکو، عشق آباد و بازجوئیهای متعدد از وی همراه با تهدید و ارعاب و بالاخره، اعمال فشارها و محدودیت های فراوان به اعضاء و هواداران کانون، جهت وادار ساختن آنها به ترک شوروی سابق و پناهنده شدن در کشورهای ثالث جهان و ... را راساً سازمان امنیت شوروی بر عهده خود داشت.ر
دراینجا شایان ذکر استکه نگرانی سازمان امنیت جمهوری ترکمنستان شوروی سابق، از نفوذ ایده های ملی گرایانه و استقلال طلبانه از خارج از مرزهای آن، بویژه ازترکمنستان ایران، بیمورد نبوده است. زیرا، روشنفکران و بسیاری از هنرمندان این جمهوری که رهبران بعدی استقلال این جمهوری در بحبوحه فروپاشی شوروی سابق بودند، برای اولین بار ایده استقلال از طریق اعضاء و هواداران کانون در این جمهوری آشنا شده بودند.ر
سازمان فدائیان اکثریت که درآن شرایط خود با بحران ایدئولوژیکی شدیدی مواجه بوده و مناقشه جریان چپ و راست در درون آن تمامی توان آنرا به تحلیل برده بود، اعلام استقلال کانون برای هر دوی این جناحها شوکی ناگهانی و امری غافلگیرانه و سرآغازی برای پایان مناقشات آنها و عاملی خارجی برای نزدیکی و اتحاد عمل خودبخودی و ناسنجیده با اتخاذ سیاستی کینه توزانه و کوته بینانه علیه کانون که تا آنموقعه هر دوی این جناحها امر استحاله آنرا در تشکیلات خود بنادرست پایانیافته تلقی میکردند، بوده است. اگر مرز بین توحش وتمدن، از انتقاد به یک تفکر به تلاش برای نابود سازی حاملان آن تفکر آغاز میگردد، رهبری سازمان اکثریت نیز در آندوره با سقوط به مرز توحش، ما را " حاملین اندیشه های انحرافی" و مسبب، " تفرقه در جنبش خلق ترکمن"، ارزیابی کرده و به فدائیان فنات خود فتوا دادند که: " اینگونه حرکات فرقه گرایانه وغیر مسئولانه را با قاطعیت تمام محکوم کنند و با حاملان اندیشه های انحرافی قاطعانه مبارزه نمایند".(1) رهبری این جریان،"قاطعیت" ودر اصل توحش خود را با ارسال پیغامهای تهدید آمیز به رهبری جریان استقلال از کانالهای مختلف، شانتاژ و سوء تبلیغات در اطراف شخصیت رهبران کانون" تشدید فعالیت خود بنام کانون و علیه آن با سازماندهی بقایایی از ترکمنهای جوان و بی خبر از پیشینه و سوابق این سازمان در میان ملت خود و با هویتی پایمال شده، تداوم انتشار نشریاتی بنام کانون و نشریاتی به ظاهر مستقل از خود و ... نشان داد. این سازمان با اینکه موضع یکسانی با سازمان امنیت شوروی علیه کانون مستقل در پیش گرفته بود، اما درکشورهای اروپائی، در میان دیگر نیروهای سیاسی ایران، بشدت این سوء تبلیغ را پیش میبرد که این جریان کا.گ.ب ساخته است !؟! و با عقل باختگی یک تناقض گوی بزرگ، این دروغ خود رادرشوروی سابق وارونه ساخته و بهمراه همکاران امنیتی خود در اینکشور، کانون مستقل را بعنوان " جریانی سیا ساخته" معرفی میکرد؟!ر
دوستان مدعی نمایندگی واقعی طبقه کارگر ایران، چون " راه کارگر"، نیز موقعه ایکه پی بردند که کانون فرهنگی – سیاسی، قصد جابجائی وابستگی سابق خود به سازمان اکثریت را با جریان دیگری در ایران ندارد، ملهم از بینش طبقاتی خود" یا له من یا برله من"، حرکت مستقل کانون را چیزی " جز دوری از طبقه کارگر و غلتیدن به دامن بورژوازی"،(2) ارزیابی نکرده و اعلام داشتند که : " برای دفاع از یکپارچگی جنبش کارگری و برای دفاع از اصولیت کمونیستی ضرورت یک مبارزه ایدئولوژیک صریح، صادقانه والهام یافته از روح انترناسیونالیسم پرولتری با طرفداران این گرایش کاملاً محسوس میشود." (3)!! این برخورد هر چند با اندکی ملاحظه و رعایت نسبی اعتدال همراه بوده است. اما، بیانگر آن بود که در صورت بقدرت رسیدن چنین دیدگاهی درایران، خطر به صلیب کشیده شدن مبارزان ملی ملتهای تحت ستم درایران و تداوم ستم ملی در شکلی دیگر چندان بدور از انتظار نخواهد بود!ر
حزب توده ایران که با آغاز بحران در شوروی سابق در آندوره، مانند تمامی " احزاب برادر" دیگر در جهان، ناخواسته به بحران " سوسیالیسم واقعاً موجود" کشیده شده بود، بعد از اینکه پیشنهاد "همکاری و کمک" آن به یکی از رهبران کانون فرهنگی – سیاسی، از طرف رهبری آن رد گردید، سیاستی بیطرفانه و تؤأم با سکوت را در مقابل کانون در پیش گرفت. این سیاست تا به امروز نیز در مورد این بزرگترین تحول جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن که نشأت گرفته ازنزدیکی این حزب به سازمان اکثریت درآندوره و ریشه در محافظه کاری سنتی این حزب داشته است، تداوم یافته است.
اما، دوستان و متحدان طبیعی و آگاه به مسئله ملی ملت ترکمن درایران، نسبت به اقدام کانون واکنشی واقع بینانه و بدور از پیشداوریها و خود محور بینیها داشتند. آنها بعد از بررسی اولین بیانیه استقلال کانون ابراز داشتند که آن : "حاوی دانستنیهای با ارزشی از خلق ترکمن و تاریخ جنبش ترکمنستان و نیز درسهای گرانبهائی است که از بررسی و نقد روند این جنبش در 60 سال اخیر حاصل آمده است." (4)ر


دوره تحکیم و تثبیت کانون، بمثابه یک جریان سیاسی مستقل:ر

راهی که ما با اعلام استقلال کانون درآن گام گذاشته بودیم، راهی بود کاملاً نو بدون هرگونه تجربه به ارث رسیده از گذشته جنبش ما. اما به یمن وجود پر سابقه ترین و مجربترین کادرهای سیاسی ترکمن و به پشتوانه کار عظیم تئوریک – سیاسی انجام گرفته در قبل از اعلام استقلال که بصورت طرح برنامه و اساسنامه کانون تدوین شده بود، این راه ناشناخته با اطمینانی کامل و با عزم و اراده سیاسی بزرگ درنوردیده شد و افتخار اعلام استقلال جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، نصیب نسلی آبدیده شده درکوران مبارزه با رژیم شاه و خمینی گردید. نسلی که تجربه با ارزش زندگی و فعالیت سیاسی در دوره های متناوب در کشورهای عقب مانده با رژیمهای استبدادی سلطنتی و دینی، چون ایران و تجربه اقامت چندین ساله دردنیای موسوم به " سوسیالیسم واقعاً موجود" و در جهان سرمایه داری پیشرفته را یکجا دارا بود. شرایط و تجربه ای تکرار ناپذیر در زندگی تنها یک نسل از مبارزین یک ملت که برای اقدامی بی نظیرو نوین در جنش ملی – دمکراتیک آن، نسلی تکرار ناپذیر را پرورش داده بود.ر
بدینسان کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، با این پشتوانه واقعی و با ایقان علمی به درستی راه خود، وظیفه مادیت بخشیدن به ایده استقلال و تحکیم و تثبیت خود در میان نیروهای سیاسی اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران، بمثابه یک نیروی مستقل سیاسی در مبارزه با رژیم شوونیستی- مذهبی ایران را آغاز نمود. جهت پیشبرد این وظایف، ضرورت انتشار نشریه ای بصورت مسئله ای حیاتی و تأخیر ناپذیر در مقابل کانون قرار گرفت که این امر با انتشار نشریه " ترکمنستان ایران" ، بعنوان ارگان مرکزی کانون، بعنوان اولین نشریه مستقل در تاریخ مبارزه رهائی بخش ملی ملت ما تحقق یافت. نشریه " ترکمنستان ایران"، نه تنها در ترویج پایه های نظری و سیاسی ایده استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن و در مبارزه پلمیک مستمر با پایه های نظری پان ایرانیسم و سوسیال – شوونیسم در عرصه های مختلف و در پرداختن به مسایل روز جامعه ایران ودرطرح خواست های ملی ملت ترکمن و دیگر ملتهای تحت ستم در ایران و در تبلیغ اهداف و ایده های کانون جایگاهی بی بد یل و بی همتا داشته است، بلکه نفس انتشار آن به تنهائی، باعث و سرآغاز انتشار نشریاتی با مضامین مختلف، چه در خارج از کشور و چه در داخل کشور بوده است. بنابراین« انتشار نشریه " ترکمنستان ایران"را بحق میتوان سرآغاز انتشار مطبوعات بصورتی مستقلانه از طرف مبارزین و روشنفکران ترکمن در نیمه دوم دهه هشتاد قرن بیستم دانست.ر
کانون فرهنگی – سیاسی توانست ، بخاطرتوان بکارگیری تمامی استعداد و امکانات اعضاء و هواداران و دوستان ملت خود در راستای تحقق وظایف معین و عدیده اولیه خود، در کوتاهترین زمان، جایگاه شایسته و برابر حقوق خود را بعنوان یک نیروی سیاسی جدی، مستقل و با دیدگاهها و استراتژی و تاکتیک مدون و روشن خود برای حل مسئله ملی و برقراری دمکراسی مبتنی بر فدرالیسم درایران، در میان گروههای سیاسی، بویژه در جمع احزاب و سازمانهای سیاسی ملتهای تحت ستم درایران، بیابد.ر
اما این موفقیتها، نمیتوانست از دشمنی و اقدامات ایذائی بدخواهان و تشنگان قیمومیت بر جنبش و سرنوشت ملت ما، بدور بماند. سازمان اکثریت وسازمان امنیت ترکمنستان شوروی، با تجربه و درس آموزی از بداقبالی سیاستهای گذشته خود در مقابله با شکل گیری ونضج حرکتی مستقل از اراده و تسلط خود، اینبار دست به اقدام کاملاً ناجوانمردانه ای برای متلاشی ساختن آن از درون و یا تبدیل کانون به شیر بی یال ودم اشکمی، با بخدمت درآوردن یکی از اعضای رهبری کانون، زدند. این فرد که از رهبران تدارک اعلام استقلال کانون بوده و مسئولیت اعلام استعفای جمعی اعضاء و کادرهای ترکمن سازمان اکثریت و حزب توده ایران در جمهوری ترکمنستان شوروی و ایجاد تشکیلات کانون دراین جمهوری به وی واگذار شده بود، بدنبال اعلام استقلال کانون در اروپا، نه تنها با توسل به بهانه های واهی از انجام مسئولیت خود، خودداری میورزید. بلکه با پایفشاری غیر منطقی بر به عضویت درآوردن دو نفر از همفکران خود در هیئت رهبری کانون، سعی در برخوردارشدن از اکثریت آراء در رهبری کانون، جهت قبضه کانون در دست خود و دراصل در دست سازمان امنیت این جمهوری ووجهه المعامله ساختن ایده استقلال کانون با رهبری اکثریت برای ارتقاء سازمانی خود تا سطح کمیته مرکزی اکثریت را داشت!! این فرد که با رفتاری کاملاً غیر صادقانه و فریبکارانه با همرزمان خود، سعی درقربانی ساختن منافع ملی ملت خود در پای مطامع شخصی حقیر و ناچیزخود را داشت، بدنبال جلسه وسیع رهبری کانون در برلین غربی، بهمراه دو نفر از همکاران خود که نقشی مشابه مشاوران کمیته رهبری کانون را داشتند، اخراج گردیدند. آخرین ضربه ای که این افراد به حیثیت شخصی و به حیات سیاسی خود وارد آوردند، عدم تسلیم مبلغ قابل ملاحظه ارز خارجی به کانون بود که از طرف اعضاء و هواداران آن در جمهوری ترکمنستان جمع آوری وبهمراه ترجمه زیادی از آثار و مقالات ادبی، تاریخی و سیاسی به رهبری کانون از طریق این افراد ارسال شده بود میباشد که معنایی جز دستبرد، اموال کانون مستقل نداشته است.ر
توطئه ایکه با همکاری رهبری سازمان اکثریت و سازمان امنیت شوروی سابق با وساطت یکی از رهبران کانون مستقل علیه آن به اجرا درآمده بود، هر چند ابعادی تشکیلاتی و سیاسی نیافته و در همان نطفه آغازین خود خنثی گردیده بود، اما بیانگر آن بود که ایده استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمن ها، هنوز نیز آسیب پذیرو دشمنان قسم خورده آن بدنبال فرصتی مساعد برای نابودی آن هستند که این امر بخودی خود، درجه بالایی از هوشیاری و متانت سیاسی را از رهبری کانون و از اعضای آن می طلبید. جهت جبران ضربات وارده در آندوره، بدلیل خیانت یکی از اعضای رهبری کانون به آن در جمهوری ترکمنستان شوروی، یکی از رهبران کانون، با مسئولیت شخصی خود مجبور به انجام مسافرتی " غیر قانونی" از اروپا به این جمهوری شدند و بدنبال آن با خروج دست جمعی اکثریت قریب به اتفاق پناهنده گان ترکمن دراین جمهوری از سازمان اکثریت و حزب توده ایران، آنها رأساً تشکیلات مستقل کانون را دراین جمهوری بنیان گذاشتند.ر
هر جریان نوینی برای تثبیت خود در عرصه داخلی و خارجی و آغاز باثبات تأثیر گذاری بر روند رویدادهای سیاسی کشور، مرحله ای از مقابله با تلاطم ها و تکانهای شدید و ناگهانی را باید پشت سر بگذارد. کانون فرهنگی سیاسی نیزسرنوشتی جز آن نداشت زیرا، بعد ازخنثی سازی توطئه فوق، کانون با مسئله شخصی حاد یکی از اعضای کمیته رهبری خود مواجه گردید. متأسفانه چون تلاش رهبری کانون درکمک به این مسئله برای این عضو رهبری به نتیجه ای نرسید، رهبری کانون تصمیم به کنار گذاشتن وی ازکانون گرفت. هر چند که این مسئله نیزوقفه ای کوتاه در راه رسیدن کانون به ثبات درونی خود بدلیل انعکاس ناخوشایند آن در داخل کشور، بوجود آورده بود.ر
خوشبختانه هیچیک ازاین توطئه ها وشانتازها ومسائل و مشکلات درونی، مانع چندانی درراه تأثیر گذاری خارجی کانون و از توان انجام وظایفی که از بدو اعلام استقلال خود در برابر کانون قرار گرفته بود، بوجود نیاورد و با پشتکار خارج از تصور بسیاری از اعضاء و کادرهای کانون، تمامی آنها با موفقیت پشت سر گذاشته شدند. با آغاز دوره تثبیت کانون در خارج از کشور و حرکت آن در جهت تأثیرگذاری در داخل کشور، هر چند بطئی و کند، اما مستمر و با برنامه، سیاست سازمان اکثریت نیز از مقابله مستقیم و توطئه آمیز در برابر کانون به رقابت با آن در میان ترکمنهای خارج از کشورتغییر یافت. این سازمان با کمک عوامل خود در میان ترکمنهای خارج ازکشور، نشریاتی گوناگون وبظاهر "مستقل"، دررقابت با کانون و ارگان مرکزی آن"ترکمنستان ایران"، انتشار داد که این چیزی نبود جز پذیرش اجباری واقعیتی خارج از اراده خود بنام کانون مستقل و تنظیم غیرارادی حرکات و سیاستهای خود در مقابل آن!ر
بموازات تثبیت و تشدید فعالیت تشکیلات کانون در جمهوری ترکمنستان شوروی وروی آوردن بسیاری از هنرمندان و روشنفکران متشخص این جمهوری برای آشنائی هر چه بیشتر با ایده استقلال و برقراری رابطه و تماس نزدیکتر آنها با کادرها و اعضای کانون دراینکشور، محدودیتها و کارشکنی های سازمان امنیت این جمهوری علیه کانون با همکاری بقایای تشکیلات احزاب سنتی مورد حمایت اینکشور، حزب توده ایران و سازمان اکثریت، افزایش یافت. رهبری کانون، جهت کاستن از دامنه این تضییقات که حتی نگرانیهائی را از بخطر افتادن امنیت جانی کادرها و اعضای کانون در این جمهوری برانگیخته بود ودر ایجاد آن سوء تبلیغات و افتراهای رهبری سازمان اکثریت و حزب توده، در نزد مقامات دولتی و حزبی این کشور در مورد سیاستها و مقاصد کانون فرهنگی – سیاسی تأثیر ویژه ای داشت، اقدام به دو نامه توضیحی در اطراف ماهیت و خط ومشی و اهداف کانون از موضعی کاملاً مستقل و برابر حقوق به کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق، نمود. این برخورد کتبی و ملاقات حضوری یکی از اعضای رهبری کانون با مسئولین شعبه روابط بین المللی این حزب با وساطت رئیس کل صلیب سرخ شوروی سابق در مسکو و عشق آباد، در تعدیل موقتی سیاست خصمانه آنها نسبت به تشکیلات کانون در شوروی سابق و تغییر ظاهری سیاست آنها نسبت به کانون، بی تأثیرنبوده است. سیاستی که از موضع خصمانه به سیاستی حساب شده برای بکارگیری کانون در خدمت به دولت و حزب کمونیست ترکمنستان، میبایستی تغییر می یافت!ر
در دراستای عملی ساختن این "سیاست جدید" پیشنهادی مبنی بر امکان استفاده کانون ازبخش " ترکمن سسی" رادیوی عشق آباد که برای ترکمنهای خارج از جمهوری ترکمنستان پخش میگردید، به یکی از رهبران کانون از طرف رئیس " جمعیت وطن"، این جمهوری ارائه گردید که با توجه به ماهیت این رادیو و نیت واقعی پیشنهاد دهندگان آن، مورد قبول رهبری کانون قرار نگرفت. بدنبال آن، دولت و حزب کمونیست این جمهوری تشکیل، " جمعیت انساندوستانه ترکمنهای جهان" را خلق کردند که چیزی جز کپی رنگ باخته ای از " کمینترن" و سناریوی از پیش تنظیم شده ای بدون هرگونه دخالت " ترکمنهای جهان" در تعیین خط و مشی و ساختار درونی آن نبوده است. برای برپائی اولین جلسه این " جمعیت" دو نفر از رهبری کانون و یک نفر نیز از هیئت تحریریه نشریه " ترکمنستان ایران"، رسماً از طرف دولت این جمهوری دعوت شدند که نه تنها این دعوت از طرف رهبری این کانون مورد قبول واقع نگردید، بلکه در نقد این سناریوی کمینترنی، مقاله ای درنشریه ترکمنستان ایران بچاپ رسید که درآن خواستار جوابگوئی این حزب بجای برپائی "کمینترن"، به علل سر به نیست شدن عثمان آخوند و هزار و پانصد تن از همراهان و مبارزان ترکمن پناهنده به خاک ترکمنستان شوروی بدنبال سقوط جمهوری ترکمنستان ایران در اواخر سال 1304، از طرف رضا خان، شدند!ر
بعد از ناکامی تمامی بازیهای سیاسی فریبکارانه، جهت سلب استقلال کانون و ناامید از بخدمت درآوردن آن در جهت منافع امپراطوری خود، حزب کمونیست شوروی و به تبع آن حزب کمونیست ترکمنستان، بصورت کاملاً اشکاری به سیاست کهنه و اصلی خود، مبنی بر عدم برسمیت شناختن ملتی بنام ترکمن در خارج از مرزهای جمهوری ترکمنستان شوروی، چه درایران و چه در افغانستان و انکار حماقت آمیز تقسیم سرزمین واحد این ملت برخلاف اسناد و غیر قابل انکار تاریخی و در زمانی نه چندان دور و به تبع آن نفع واقعیتی خارج از اراده وسلطه خود به نام نمایندگان سیاسی این ملت، تحت هر نام و عنوانی، چون کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، روی آوردند.ر
در بحبوحه چنین شرایطی، کانون فرهنگی – سیاسی، سومین ضربه درونی خود را متحمل گردید. اینبار، متأسفانه یکی از اعضای اصلی رهبری کانون، برخلاف تمامی موازین دمکراتیک درونی آن و با نادیده گرفتن مشارکت برابر حقوق تمامی اعضاء و کادرها در سیاست گذاری و در تعیین خط و مشی کانون و با بهیچ انگاشتن آرای عمومی، به تنهایی در صدد تغییر خط و مش و تبعیت دیگر اعضاء از این تصمیم غیر دمکراتیک و فردی خود بودند. اما، این اقدام، از یکسو با مخالفت تمامی اعضاء مواجه گردید، اعضایی که استقلال جنبش خود را با چنگ و دندان از زیر چنگال احزاب سوسیال – شوونیستی به اصطلاح سراسری، بیرون کشیده و در برابر تمامی تلاشهای سلطه طلبانه دنیای دو قطبی آندوره، چون مردمک چشم آنرا پاس داشته بودند، حاضر نبودند بهیچوجه حاضر نبودند آنرا در زیرپای فردی یا افرادی از رهبری خود قربانی بسازند. از سوی دیگر، تمامی اعضای کانون با مشکل غیر متعارف و غیر عادی این عضو رهبری خود، کاملاً بر اساس موازین دمکراتیک ناظر بر ساختار درونی کانون برخورد کرده و با بلند طبعی یک دمکرات واقعی، در جلسه وسیع خود، نه تنها خواستار توبیخ و یا اخراج وی نشدند، بلکه مجدداً برای ابقای این عضو رهبری در پست های تشکیلاتی سابق خود رأی داده و هیچگونه محدودیتی برای وی جهت تبلیغ و ترویج نظرات خود در نشریات و در تمامی ارگانهای تشکیلاتی کانون قائل نشدند. اما، تمامی این اقدامات دمکراتیک و ابقای وی در بالاترین ارگان تشکیلاتی کانون، کارساز نبوده و این فرد متأسفانه نتوانست با احترام به آرای عمومی و ترجیح دادن منافع کانون و جنبش برخواست و تمایلات شخصی خود، باز نیز مثمر ثمرات بیشتری واقع گردند و در نتیجه از همکاری بیشتر با کانون اعلام انصراف نمودند!ر
مخلص کلام، کسب و حفظ ایده استقلال و گذار از وابستگی به استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک ترکمنهای ایران تنها با اعتماد بنفس مطلق، ایقان علمی به آن، جانفشانیها و فداکاریها، مقاومت در برابر هرگونه پیشنهادات وسوسه برانگیز و با محرومیت از زندگی عادی و فداسازی پی ریزی آینده شخصی خود و با درجه بالائی از هوشیاری و مهارت سیاسی درخنثی سازی انواع توطئه ها، مقدور و امکان پذیر شده و این ایده با گذاراز تلاطمات سیاسی فراوان، مبدل به عینیت و واقعیت انکارناپذیر جنبش ما شده است. در تمامی این دوران، مشکل مالی که خود به تنهایی میتواند هر تشکیلاتی را به زانو در بیاورد، همراه همیشگی ما بوده است. زیرا، کانون از بدو اعلام استقلال خود تا به امروز، تنها به کمک مالی ناچیز اعضاء و هواداران خود متکی بوده است.ر
اهم دستاوردهای کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن، در مرحله اول فعالیت آن که تا اعلام استقلال کانون، در جنبش ملی - دمکراتیک ملت ما بی نظیر بوده است را میتوان بصورت ذیل دسته بندی کرد:ر
ایجاد نیروی سیاسی مستقل برای نمایندگی منافع ملی ملت ترکمن در دفاع از حقوق ملی آن درهرمجمع و در هر شرایطی، تدوین و ارائه طرح جامع نوع خودمختاری و حکومت فدرالی در ایران، بیرون کشیدن حقایق تاریخی در باره تاریخ ملت ترکمن و جنبش آن از فراموشخانه شوونیستها و تدوین تاریخ واقعی ملت خود و جنبش آن و ارائه متدولوژی جدید در بررسی تاریخ تمدن و فرهنگ مردم خود ، کشف رابطه مسئله ارضی مردم ترکمن با ستم ملی و اثبات جدائی ناپذیر بودن این مسئله بعنوان بخشی ازمسئله ملی این ملت و نه مسئله ای صرفاً طبقاتی، طبق تحلیل ونظریه احزاب چپ مسلط برجنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن درگذشته، پایه گذاری رابطه اصولی با جنبش سراسری با نفی هرگونه رابطه مکانیکی ودنباله روانه گذشته ازآن، ارائه استراتژی و تاکتیک جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، پایه گذاری مطبوعات مستقل درمیان روشنفکران ترکمن، تدوین طرح وبرنامه واساسنامه کانون برای اولین باراز هنگام تأسیس آن درسال 1357 و انتشار کامل آن درسی – مین و آخرین شماره دور اول ارگان مرکزی کانون" ترکمنستان ایران"، ایجاد و تقویت ایده استقلال، منیت و روح ملی درمیان روشنفکران ومبارزین ترکمن، ارائه طرحهای جامع برای تأمین وحدت مبارزین ترکمن، بدون در نظر داشت گرایشات و تعلقات سیاسی – ایدئولوژیک آنها، حول برآیندی از نقطه نظرات مشترک در مورد حل مسئله ملی ملت ترکمن در ایران و پایه ریزی و ایجاد اولین انجمنهای هنری و فرهنگی ترکمنهای خارج از کشور در تعدادی از شهرهای بزرگ اروپا با تلاش مشترک اکثریت ترکمنهای خارج از کشور و ...ر


تحولات مربوط به مرحله دوم فعالیت کانون :ر

کانون فرهنگی – سیاسی که دیگر به یمن پیشبرد مجموعاً موفقیت آمیز وظایفی که در بدو اعلام استقلال، در برابر خود قرار داده بود، مبدل به عینیتی خارج از اراده این و یا آن نیروی سیاسی خارجی و داخلی شده و بعنوان نیروئی قائم به ذات برای حل مسئله ملی در ایران و مبارزه برای دمکراسی و آزادی درآن حضور خود را در عرصه سیاست ایران تثبیت کرده بود، احتیاج به گذاربه مرحله ای دیگر با مضمونی نوین داشت. اهم وظایفی که کانون در آغاز مرحله دوم از فعالیت در برابر خود قرار داده بود، عبارت بودند از :ر

ر- انتقال ثقل مبارزه از خارج به داخل کشور، بدون قائل شدن هرگونه تمایزی بین ایندو فعالیت.ر
ر- بازنگری برنامه، اهداف و خط مشی کانون در مورد مسائل جهانی، منطقه ای و داخلی.ر
ر- بازسازی تشکیلات داخل، با توجه به شرایط ویژه آن تحت سلطه استبداد دینی – شوونیستی برآن.ر
ر- اتخاذ تمهیدات معین و عاجل برای حل مسئله مالی کانون، بعنوان یکی از بزرگترین مشکلات آن در مرحله اول فعالیت کانون.ر
ر- فعال ساختن کانون در مجامع بین المللی برای جلب حمایت افکار عمومی جهانیان از مبارزات ملی – دمکراتیک و از حقوق ملی و انسانی آن در ایران.ر
ر- تغییرساختار تشکیلاتی کانون در خارج از کشور.ر

آغاز مرحله دوم فعالیت کانون، مقارن با شروع شمارش معکوس برای فروپاشی امپراطوری شوروی و گام گذاشتن جهان به مرحله دنیای یک قطبی و پی ریزی " نظم نوین جهانی" از طرف امپراطوی پیروزمند دوران جنگ سرد بوده است.ر
مجموعه این تغییر و تحولات بنیادین، نه تنها ضرورت بازنگری و تطبیق اهداف و خط و مشی کانون را به عینیتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرده بود، بلکه مسئله تغییر ساختار تشکیلاتی کانون را نیز در مقابل آن نهاده بود. زیرا:ر

اولاً، دیگر دوران بهره برداری تشکیلاتی با ساختار متمرکز و عمودی کنترل شده از بالا، از تضادهای دو قطب جهانی و با مانور بین ایندو، به مقوله ای مربوط به گذشته مبدل شده و با فروریزی جبهه بندیهای ایدئولوژِکی، دیگر تز " دوستان دائمی"، جای خود را به تز " منافع دائمی" داده بودند.ر
ثانیاً، جذب هوادار به تشکیلات، به جای جذب آنها به ایده مربوط به جنبش ملی در خارج از کشور و سازماندهی آنها در حوزه ها، مربوط به بینش گذشته ویژه دوران " خانه های تیمی" و متد احزاب و گروههای غیر دمکراتیک که براساس اصل " سانترالیسم – دمکراتیک" استوار شده اند بود و تنها در جوامع پلیسی و استبدادی برای پیشبرد مبارزه مخفی با رژیمهای چون رژیم اسلامی ایران میتوانست کارآمد باشد.ر
ثالثاً، برای بهره برداری از دمکراسی موجود در کشورهای غربی و فعالیت دمکراتیک تنها با وابستگی روحی و فکری به ایده رهایی ملت خود، مورد نیاز بوده است. آلترناتیو دمکراتیک و منطعف برای این امر، بجای تشکیلات بسته با حقوق تعیین شده و محدود برای اعضای آن، چیزی جز یک لوبی پر قدرت و پر نفوذ، همراه با تشکیل انجمنهای فرهنگی و هنری، بعنوان مکمل آن، بدون در نظر داشتن گرایشات و تعلقات سیاسی تمامی مبارزین، روشنفکران و هنرمندان ترکمن نبوده است!ر
بدینسان با این بینش نوین نسبت به تغییر تشکیلات سابق و ایجاد ساختاری نوین و منطبق با شرایط متحول جهان، اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور برای گذار به آن، در ایجاد انجمنهای فرهنگی و هنری، بهمراه سایر ترکمنها با گرایشات سیاسی یا تعلق حزبی متفاوت، نقشی اساسی داشتند وتلاشهای تاکنونی این انجمنها، هر چند ناکافی، اما در معرفی فرهنگ، هنر و آداب وسنن ملت ترکمن در خارج از کشور و آشنا ساختن نسل جدید ترکمن با فرهنگ و زبان ملت خود که در خارج از کشور تولد یافته اند، در خور ستایش هستند.ر
اما، درایجاد لوبی پر نفوذ و پر قدرت در خارج از کشور، بدلیل نیاز آن به یک بنیان مالی مستحکم که خارج از توان واقعی کانون بوده است و نیاز آن به شکل گیری تدریجی درک و فرهنگ خاص خود در میان جمع، تا به امروز ناموفق بوده ایم.ر
تغییر بعدی، مربوط به ارگان مرکزی کانون" ترکمنستان ایران"، بود که با توجه به توان واقعی کانون و معطوف شدن توجه اصلی آن به حل مشکل مالی تشکیلات و به سازماندهی تشکیلات داخل و با در نظر داشت پایان یافتن موفقیت آمیز وظایف دور اول آن، انتشار دور دوم آن باید موقتاً متوقف شده و موکول به شرایط مناسبی برای انتشارمجدد آن میگردید. بدین ترتیب " ترکمنستان ایران" در سی مین شماره خود با انتشار کامل طرح خودمختاری وبرنامه و اساسنامه کانون، به انتشار خود موقتاً پایان داد و تصمیم براین گرفته شد که نظرات و موضعگیریهای کانون ازطریق نشریاتی غیر وابسته به کانون در خارج از کشور که بعدها به همت بعضی از مبارزین ترکمن و با اتکاء به امکانات شخصی انها منتشر شده بودند، باید انعکاس مییافتند.ر

وضعیت روشنفکران منطقه و تغییر دیدگاه مردم نسبت به اپوزیسیون

درباسازی تشکیلات داخل، بعنوان اساسی ترین وظیفه مرحله دوم فعالیت کانون جهت انتقال ثقل مبارزه به داخل، رهبری کانون با مسایل جدیدی مواجه گردید که تا آنموقعه بدلیل دوری از وضعیت عینی جامعه برای آن غیر قابل پیش بینی و در نتیجه در برخورد با این مسایل فاقد برنامه ریزی از قبل تعیین شده ای بود. سرکوبیها و استبداد غیر قابل تصور رژیم اسلامی در منطقه و خلاء عدم حضورچندین ساله نیروهای سیاسی و متلاشی شدن هرگونه تشکل سیاسی – صنفی و فرهنگی مستقل از رژیم، تأثیری فاجعه باردر وضعیت جامعه روشنفکری ترکمن برجای گذاشته است. اما، این فاجعه در کنارفجایع دیگر اجتماعی دردناک که مولود حاکمیت سیاه روحانیون شیعه در منطقه است، بستر مناسبی برای شکل گیری و رشد گروههای بنیادگرای وهابی، از طرف روحانیون ارتجاعی که موازی با رژیم اسلامی، جبهه ای مشترک علیه نیروهای مترقی و روشنفکران غیر مذهبی بوجود آورده اند، فراهم آورده است.
نمایندگی روشنفکران ترکمن و رهبری تحولات سیاسی منطقه با توجه به خلاء حضور طولانی مدت و مؤثراعضاء و کادرهای کانون و ستاد مرکزی شوراها در منطقه را عملاً نسل جدیدی از روشنفکران ملی – مذهبی ترکمن بر عهده گرفته اند که نه تنها روابط حسنه ای با عناصر مترقی و ملی گرایی منطقه دارند بلکه در موارد زیادی نیز دیدگاهی متأثر از دیدگاه آنان دارند.ر
اما، این نسل جدید، دیدی پر ابهام به اقدامات و سیاستهای اتخاذ شده از طرف رهبران منطقه، در دوران حاکمیت کانون و ستاد مرکزی شوراها دارند که بخشی از آن ناشی از سوء تبلیغات سیستماتیک رژیم اسلامی در مدارس و مراکز آموزشی و در رسانه های گروهی خود، نسبت به رهبران این حاکمیت خودمختار با مستمسک قرار دادن بعضی از اشتباهات آنها در آن دوران بوده و بخشی دیگر نیز حاصل تبلیغات هیستریک بنیادگرایان وهابی و روحانیون ارتجاعی منطقه، بهمراه بورژوا – ملاکان بومی سلب مالکیت شده در دوران حاکمیت شورائی کانون و ستاد مرکزی شوراها، بوده است.ر
کانون فرهنگی – سیاسی که بعد ازاعلام استقلال خود، بتدریج ازیک نیروی انقلابی به یک نیروی دمکراتیک تغییر یافته است، دررفع این ابهامات وپاسخگوئی صادقانه به انتقادات وپذیرش اشتباهات خود درآن دوران دربرخورد با بخش ملی گرای این روشنفکران ملی – مذهبی نسل بعد از انقلاب اسلامی در منطقه وجلب مشارکت آنها به فعالیت اجتماعی، فرهنگی و هنری با مشکل بزرگی مواجه نبوده است. هر چند که این مسئله، زمانی طولانی و فعالیتی محتاطانه و هوشیارانه درشرایط تسلط و رسوخ همه جانبه عوامل امنیتی رژیم در تمامی زوایای جامعه ترکمن را می طلبد.ر
اساسیترین مسئله در این میان، تغییر دیدگاه جامعه ترکمن نسبت به اپوزیسیون و سیاسی شدن آن همانند سایر نقاط دیگر ایران است. دیگر نظر مردم به مناسبات بین اپوزیسیون و پوزیسیون ( دولت)، نسبت به دوران قبل و سالهای اولیه بعد از انقلاب بکلی زیرورو شده است. تجربه دوران بعد از انقلاب و فریبکاری اسلامییون در قبل از کسب قدرت و تجربه تلخ آلترناتیوی آنها بجای رژیم سلطنتی، مدتهاست که جامعه را از سادگی یک بعدی دیدن صحنه سیاسی جامعه میان دولت و ضد دولت بیرون آورده است. اگر در دوران قبل از انقلاب، مخالفت صرف با دولت و افشای جنایات آن برای اپوزیسیون بخودی خود تولید مشروعیت کرده و مظهری از آزادیخواهی و دمکرات منشی آن تلقی میگردید، این امر دیگر، کاملاً تغییر و صرف مخالفت با رژیم اسلامی، واجد هرگونه ارزش شده و جای انرا داوری مستقیم مردم از عملکرد اثباتی گروههای اپوزیسیون از ماهیت سیاست خود درقبل و بعد از تسلط بر قدرت، بصورت یک پلاتفرم و طرح سیاسی مثبت برای تغییر و بازسازی دمکراتیک جامعه گرفته است. گروههای اپوزیسیون دیگر بجای تلاش برای مشروعیت زدائی از حاکمیتی که مدتهاست آنرا از دست داده است، باید به کسب مشروعیت برای خود، نه از موضع نفی، بلکه از موضع مثبت باید بیاندیشند. دیگردر جامعه سیاسی شده جای خط و نشان کشیدنهای قلدر منشانه چریکی علیه دولت و در مناسبات درونی خود اپوزیسیون و جار و جنجال آفرینیها، افشاگریهای بدون پشتوانه، هو کردنها و افترا و تهمت زنیها را زبان برهان، استدلال و اثبات منطقی گرفته است.ر
بنابراین، اپوزیسیون دمکراتیک مانند کانون فرهنگی – سیاسی، با توجه به میزان سیاسی شدن جامعه ترکمن و دگرگونی دید مردم نسبت به اپوزیسیون، در روشهای تبلیغی و ترویجی و بالطبع در بخشهای معینی از خط و مش و دیدگاههای خود که دیگر مربوط به گذشته شده بودند، تغییرات و تعدیلاتی میبایست بوجود می آورد. زیرا، جامعه ترکمن دیگر احتیاجی به گروههای مشابه زمان انقلاب و محافل روشنفکری جدا از مردم و تراکت چسبان که به زعم خود در پی برانگیختن تلاطمات سیاسی بزرگ و در صدد اثبات مشروعیت خود با توسل به زور هستند، نداشته، بلکه احتیاج به اپوزیسیونی دارد که بصورتی مسالمت آمیز در درون مردم و همراه با آنها، با برنامه ای دقیق و ارائه راه حلهایی واقعی برای پایان دادن به حیات ننگین رژیم اسلامی بر سرنوشت آنها و ایجاد جامعه ای دمکراتیک و آزاد، قدرت را جهت تعیین آزادانه سرنوشت خویش به خود آنها بسپارد.ر
کانون فرهنگی – سیاسی، بعنوان نیروی مجهز به طرح برنامه ای جامع جهت حل مسئله ملی در ایران و نوع خودمختاری ملت ترکمن در جمهوری دمکراتیک فدرال ایران وبا تعیین میزان سهم و نقش نمایندگان خود دردولت فدرال متحده مرکزی توانائی ایجاد و رهبری جنبش میلیونی مردم خود در منطقه را دارا بوده و برای انجام اقدام بزرگ ازپتانسیل زیادی برخوردار میباشد. اکنون مدتهاست که تبدیل این پتانسیل ازقوه به فعل درداخل منطقه با توجه به شرایط امنیتی ویژه آن، براساس ساختار تشکیلاتی، "حداقل تمرکز، حداکثرکارایی" آغاز شده است. طبیعی استکه مبارزه با استبدادی دینی – شوونیستی چون رژیم تئوکراتیک ایران، سیاست، زبان خاص خود و تغییر مداوم اشکال مبارزاتی را می طلبد که تعیین آن و تصمییم گیریها در مورد متدها و اسلبوبهای مطلوب به خود مبارزان داخل کشور واگذار شده است.ر
با توجه به وضعیت نوین جامعه و تغییرات حاصله در جهان و منطقه، تغییرات و اصلاحاتی جدید که در برگیرنده هم اساسنامه کانون جهت هر چه بیشتردمکراتیک تر ساختن ساختار کانون و هم شامل طرح برنامه آن میشد، صورت گرفته است. اساسیترین تغییر وارده در طرح برنامه کانون، تغییر تحلیل آن از سیستم سرمایه داری، بعنوان سیستم بلامنازع جهانی و ارائه تحلیلی نوین ازآن و گذار کانون از همکاری صرف با احزاب و سازمانهای اپوزیسیون رژیم ایران به اعلام همکاری و حمایت خود از تلاش تمامی دولتهای دمکراتیک جهان در مبارزه آنها با حادترین مشکلات جهانی و در مبارزه با تروریسم، قاچاق انسان جهت بردگی جنسی و فیزیکی، مواد مخدر و با بنیادگرائی افراطی و با مظاهر نژادپرستی و شوونیسم و برای حفظ محیط زیست بوده است.ر

نارسائیها و خطاها در مرحله دوم فعالیت کانون:ر

عملی ساختن تمامی وظایفی که کانون در آغاز مرحله دوم فعالیت در برابر خود قرار داده بود، عاری از نارسائیها و اشتباهات نبوده است. بویژه ، متد برخورد و شیوه اجرای این وظایف، انتقادات جدی ای را متوجه رهبری کانون میسازد. در این مرحله، دربکارگیری خرد و امکانات جمعی تمامی اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور، کوتاهی گردید. تا جائیکه نحوه پیشبرد وظایف کانون در آغاز این مرحله، این شبهه را نه تنها در میان بعضی از اعضاء و هوادران آن در خارج از کشور، بلکه تا حدودی نیز در میان اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران ایجاد کرد که کانون فرهنگی – سیاسی، فعالیت خود را تا حد انحلال تشکیلات خود تنزل داده است. هر چند که در تمامی این دوره، مواضع رسمی و موضع گیریهای سیاسی آن در قبال مسایل مهم جهانی و داخلی در نشریه " گنگش" که مستقل از کانون توسط سیاسیون مبارز ترکمن در خارج از کشور انتشار می یابد، مرتباً چه با امضای فردی و چه بنام کانون منتشر میشده است.ر
این نقیصه اساسی را میتوان با مسایلی چون، ناموفقیت کانون در ایجاد آلترناتیو مورد نظر خود، بجای ساختار قدیمی تشکیلات و یا عدم تنظیم رابطه ای اصولی با فعالیتهای خارج از کشور با پروسه بازسازی تشکیلات در داخل، بخاطر محدودیت توان رهبری کانون و یا با مسائلی چون مشکل مالی آن توضیح داد. اما، دلیل اصلی آنرا باید در ناتوانی رهبری کانون در رعایت حقوق دمکراتیک اعضاء و هواداران کانون در خارج از کشور و عملکرد اشتباه آمیز آن در متد بسط شیوه غیر علنی فعالیت در داخل کشور، حتی به محیط دمکراتیک خارج کشور، باید جستجو کرد.ر
این کمبود جدی در عملکرد رهبری کانون، در عمل باعث ایجاد خلائی ظاهری در میان دو مرحله از فعالیت کانون، در خارج ازکشورگردید که منجر به پدیده هایی غیرعادی درصفوف مبارزین ترکمن، چون تلاشهایی هر چند صادقانه و خیرخواهانه، اما عجولانه و نابجا، برمبنای ارزیابی نادرست از میزان نقش کانون در جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن، برای ایجاد آلترناتیوی بجای آن در خارج از کشورصورت بگیرد. درآن شرایط رهبری کانون در مقابله با این تلاشها بخاطر جلوگیری از ایجاد تفرقه و تشتت در صفوف مبارزین ترکمن سیاست سکوت و مماشات را پیشه ساخت. اما، همانگونه که انتظار آن میرفت، این تلاشها به چیزی جز ایجاد تفرقه و محفل گرائی در صفوف مبارزین ترکمن، به انحراف کشانیدن مسیر مبارزه آنها با رژیم اسلامی به تسویه حسابهای گروهی و شخصی و یا فروکش ساختن انگیزه فعالیت سیاسی در نزد عده ای دیگر، ایجاد سوء تفاهمات و کدورت نسبت به یکدیگر و رشد روحیه پان ترکیستی، هر چند در بعدی محدود، فرا نروئید.ر
سوسیال – شوونیستهای راستگرایی چون سازمان اکثریت که هنوز نیز آرزوی به یدک کشیدن دوباره رهبری جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن را در دل می پرورانند، برای بهره برداری از این خلاء ظاهری به تکاپو افتاده اند. این سازمان که خود در پائین ترین حد از تنزل در تمامی دوران حیات خود بسر می برد، فعالیت خود را در میان بخشهای معینی از ترکمنهای خارج از کشور جهت جذب آنها بخود آغاز نموده و مبادرت به صدور" تزهایی در باره مسئله ملی" کرده و آن بخش از اعضای رهبری آن که در شکست جنبش ملی – دمکراتیک خلق ترکمن درسالهای اولیه انقلاب نقشی اساسی داشتند، نه تنها برای تبرئه خود، بلکه برای نوشتن تاریخی دیگر برای دوران حاکمیت شورائی کانون و ستاد که قهرمانان آن نیزگویا کسی جز خود آنها نبوده اند، دست به خاطره نویسیها وانجام مصاحبه با یکدیگر زدند! هر چند که در آندوره به تمامی این اقدامات از طرف اعضائی از رهبری کانون به امضای فردی، در نشریه " گنگش" جواب مکفی ولازم داده شد.ر
رژیم دینی شوونیستی ایران نیز با این تفکر اهریمنی که دیگر نه درمقابل جمعی واحد و سازمانیافته و قوی، بلکه با افرادی از ترکمنهای منفرد با گرایشات سیاسی متفاوت مواجه است، فرصت را مناسب دانسته و دوبار به جان یکی از اعضای رهبری کانون، سوء قصدی نافرجام در خارج از کشور انجام داد ودر داخل کشورنیز در اعمال ستم و تبعیض ستم ملی بر ملت ما بی پرواتر و گستاخ تر گردید. اما، دولتمردان کشور میزبان این عضو رهبری کانون که این سوء قصد دراین کشور صورت پذیرفته بود، با اینکه عامل اجرای اولین ترور نافرجام بجان وی، تصادفاً دستگیر گردیده بود، با توجه به اینکه با اقدامی واحد و سازمانیافته ترکمنهای خارج از ایران، جهت جلب توجه و فشار مجامع حقوقی بین المللی بر این اقدام تبهکارانه رژیم اسلامی در اینکشور مواجه نشدند، در کمال سادگی این تروریست را بعد از چند روز بازداشت، بدون برپائی هیچگونه محاکمه ای، آزاد ساختند و عاملین دومین ترور نافرجام بجان این عضو رهبری کانون را حتی مورد تعقیب قانونی نیز قرار ندادند!ر

اقدامات آتی کانون در خارج از کشور:ر

رهبری کانون با وقوف کامل به خطای خود و درسهای آموخته شده از نتایج تبعی این اشتباهات و جهت جبران آن و شتاب دادن به عملی ساختن وظایف ناتمام خود در مرحله دوم از فعالیت کانون، اقدام به فعال ساختن اعضاء و هواداران خود در خارج از کشور و برای رعایت کامل حقوق دمکراتیک آنها برای مشارکت مستقیم در تعیین سرنوشت ملت خود و بکارگیری خرد و امکانات جمعی آنها در خدمت به جنبش ملی – دمکراتیک ملت ترکمن در داخل کشور را خواهد نمود. برای پیشبرد این امر، در شرایط فعلی کانون فرهنگی – سیاسی در خارج از کشور اقدامات و وظایف ذیل را در برابر خود قرار داده است:ر
ر- کانون فرهنگی – سیاسی، قصد بازسازی و ایجاد تشکیلات با ساختار متعارف سابق خود را نداشته و مهمترین وظیفه خود دراین رابطه را ایجاد یک لوبی پر قدرت، بدون در نظر داشت گرایشات و یا تعلقات سیاسی و ایدئولوژیکی مجموعه ترکمنهای خارج از کشورمیداند.ر
ر- انتخاب نماینده و یا نمایندگانی در هر کشور و یا در یک منطقه جغرافیائی خاص، بوسیله خود هواداران و اعضاء، بعنوان مسئول روابط عمومی کانون، جهت برقراری و تنظیم روابط کانون با دیگر احزاب اپوزیسیون ایرانی و نمایندگی کانون در مجامع حقوقی بین المللی.ر
ر
ر- مشارکت فعال در تشکیل جبهه ای فراگیربا آندسته ازاحزاب و گروههای سیاسی اپوزیسیون رژیم ایران که :ر

اولاً، معتقد به محو رژیم اسلامی در کلیت آن از حیات سیاسی و اجتماعی مردم ایران باشند.ر
ثانیاً ، معتقد به آلترناتیو جمهوری دمکراتیک فدرالی با مشارکت برابر حقوق نمایندگان سیاسی تمامی ملتهای تشکیل دهنده ایران، بدون در نظر داشت تعداد جمعیت و وسعت سرزمین آنها باشند.ر
ثالثاً ، حق تعیین سرنوشت ملتهای تشکیل دهنده ایران، بنابه سرشت و طبیعت خویش را کاملاً بدون هیچگونه شروطی به رسمیت بشناسند!ر
ر - تلاش برای ایجاد جبهه همبستگی با احزاب و گروههای سیاسی اقلیتهای ملی در ایران.ر
ر- حمایت کامل و تلاش برای گسترش انجمنهای فرهنگی – هنری ترکمنهای خارج از کشور در همکاری کامل با تمامی ترکمنهای مهاجر بدون در نظر داشت گرایشات و تعلقات سیاسی آنها.ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن
تاریخ 2006 - 07 – 15
ر(1) – نشریه " ایل گویجی"، ارگان شعبه خلقهای سازمان اکثریت، شماره یازده.ر
ر(2) – " راه کارگر"، ارگان سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، شماره 53
ر(3) – همان منبع.ر
ر(4) – "کوردستان"، ارگان مرکزی کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان، شماره 140.ر

از انتشا رات :ر

کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران