fredag, augusti 08, 2008

رحيم کاکايی :ر
نظام الدين عليشير نوايی
ر
ر همومانيست و پی گذار راستين شعر ترکی جغتايی


اگر خراب بود خانه جهان چه عجب
که ديد خانه که آباد ماند بر سر آب ( فانی - نوايی )
ر
دورانی که بشريت فرزند برومند، شاعر و انديشمند بزرگ خود نوايی را پروراند، خود دارای ويژگی های خاص بود. دورانی پرتضاريس که سيمای آن دراحداث معماری های شگفت انگيز ، کاخ های باشکوه و به همراه آن بيغوله های پراکنده درسطح کشور؛ شکوفايی و درخشش فرهنگ و تقريبا بی سوادی کامل يک نسل ؛ فراز ونشيب ها و افت دوباره اقتصاد و فرهنگ ؛ خودسری و بيدادگری « جهان قلدران و زورمداران » و بی حقوقی گسترده توده های مردم و سرانجام، گسترش و تضعيف مناسبات تجاری، سياسی و فرهنگی دربسياری کشور های جهان بازتاب می يافت.ر
سيمای اين ساليان وحشت بازتابی بود از حقيقت تنوع، بغرنجی و گاه تناقض جهان. اين آن تفاوتی بود که اين دوران خود را درآن متمايز می ساخت.ر
همه اين پرسمان های اجتماعی، فرهنگی ومضاف برآن بغرنجی ودشواری راه بر شيوه تفکر، خصلت آفرينندگی و راه زندگی عليشير نوايی نه تنها تاثير خود را می گذاشت، بلکه آن را تعيين می کرد. هرچند به چکامه های شاعر نامی نوايی ، مردم ارج بسيار می نها‌دند، اما حاکمان وقت با او در افتاده بودند.ر
ازيک سو خدمت وجايگاه والا در دربار فئودالی که توسط فئودال های مرتجع و اشراف مذهب سالار احاطه شده درپيش بود و ازسوی ديگر عملی ساختن آرزوهای بزرگ ، اهداف شرافتمند و جستجوی حقايق بزرگ. دراين ميدان شکست ها و پيروزی ها ، ناآشنايی با راز راستين شکست های خود ودر پيوند با آن درام جان آزار معنويی که همه زندگی فرزند نابغه زمانه را تعقيب می کرد، در کار وپيکار بودند.ر
پس از مرگ تيمور درسال 1405 ، امپراطوری عظيم فئودالی و مستبد او فروريخت و جنگ های داخلی خونينی آغاز و ادامه يافت. دراين دوران ارتجاع بيدادگری می کرد و به کشتار دگر انديشان آغازيده بود . تجلی خاص و تراژيک اين کشتار، قتل دانشمند بزرگ اولوغ بيک و پيگرد بی رحمانه هواداران او و انهدام رصدخانه نجومی مشهور اولوغ بيگ در سمرقند، که افتخار بشريت بود، است.ر
زمانيکه عليشير نوايی درهرات درسال 1441 زاده شد وبه تحصيل در مدرسه می پرداخت ، اين تراژدی همچنان درخاطرات مردم تازه بود. هرچند عليشير ازخانوداه نامی نزديک به محافل دربار تيموريان بود، سهم او چيزی جز زندگی بسيار نا آرام و دشوار نبود.ر
دراثر آشوب ها و تحولات سريع درحيات سياسی خانوداه نوايی که منجر به ترک هرات می شود، تحولاتی نو رخ می دهد. نوايی پس از بازگشت دوباره پس از چندين سال به هرات، به خدمت حاکم وقت ابواقاسم بابور در می آيد وپس از چند سالی دوباره به مشهد کوچ و ازآنجا بارديگر به هرات شهر نگين دنيا و از آنجاهم پس از مدتی به سمرقند که درآن زمان يکی از کانون های نامی فرهنگ خاور زمين بود رهسپار می شود.
ر
نوايی علی رغم خشونت عصر خود و دشواری های زند‌گی شخصی، توانست آثار توانمند وماندگاری که دارای اهميت عموم بشری است، بوجود آورد. دراين آثار وی ستم کاران و تاراج گران مردم را به تازيانه انتقاد می گيرد ، شراجتماعی را افشاء ، نيکی وعدالت را می ستايد.ر
همه اين ها نفرت از نوايی را ازسوی فئودال ها ، روحانی نمايان و اشراف دارای روحيات تجزيه طلبانه و مرتجع تشديد می کند. زمانه به فرمان تاريخ بسيار ها کرده بود، اما نوايی شاعری نبود که به چرخش محيط بچرخد .از اين رو درسال 1476 ، نوايی ازمقام وزارت سلب مسئوليت کرده و زندگی خود را تماما وقف آثار خلاق می کند. او اشعار بسيار عالی و ناميرايی را در سال های 1485 - 1483 که سرشار از انديشه های بسيار پيشرفته برای دوران خود بود, بوجود می آورد.
ر
مبارزه نمايندگان ارتجاع فئودالی و اشراف عليه نوايی بسيار شد‌ت می گيرد و درسال 1487 او را روانه استر آباد می کند. اما مبارزه مبارزه است. نميتوان و نبايد روحيه خود را ازدست داد ، نميتوان و نبايد تسليم شد. دراينجا هم نوايی که دور از زادگاه خود است، باز به ايجاد آثار خلاق می کوشد. اوآنچه را که در با‌يست خود بود،می خواست به سامان برساند. نوايی خواستار نظام راستين انسانی با مردمی نو بود.ر
نوايی بارها به حسين بايقرا، دوست دوران جوانی خود با تقاضای بازگشت او به هرات روی می آورد. اين تقاضا بی نتيجه می ما‌ند. اما سرانجام درسال 1488 حسين بايقرا می پذيرد که نوايی به هرات باز گردد. ولی نمايندگان ارتجاع فئودالی برای رويارو قراردادن عليشير نوايی با حسين بايقرا اقدامات بعدی را بعمل می آورند. سلطان بايقرا زير بار اين اقدامات می رود و نوايی را از دربار بيرون می کند. نوايی ، اين هومانيست بزرگ و شاعر کبير در سوم ژانويه 1501 برای هميشه چشم برجهان می بندد.ر
ازدير باز بود که درخاورنزديک و ميانه شعر ونظم با پويه ای شتاب انگيز درحال گسترش بود و جريان های متنوع و کثرت ژانر ها بوجود می آمدند. آثار وخلاقيت هريک از انديشندگان کبير اين شعر ونظم مانند، رود‌کی، فرد‌وسی، نظامی، عطار، سعدی، حافظ و جا‌می ، برگ زرينی را درتاريخ ادبيات منطقه می گشود.ر
در شکل گيری و تکامل استعداد خودويژه عليشير نوايی ، اين ميراث شعر و منظوم اسلاف برجسته او بود که به ياری وی می شتابيد. عليشير نوايی آشنايی کافی به ادبيات عرب و هند داشت.ر
ازسوی ديگر سرچشمه و منبع خلاقيت نوايی ، روايت های ميتولوژيکی و اسا‌طيری ، آثار شفاهی مردم ازبک و ديگر خلق های خاور بود که او آنها را بگونه ای گسترده و خوويژه بکار برده است. اين همان پيوند ادبيات با خلاقيت ملی ومنظوم بود. يعنی ضرورت بازگشت ادبيات به زندگی واقعی و زبان زنده مردم، که درآن عناصر آرمان های اجتماعی ، آگاهی ملی و تصور از مکان آرزو متجلی است.
ر
نوايی برآن بود که وظيفه اصلی ادبيات ، تثبيت زيبايی و مبارزه عليه شر اجتماعی است. واژه گان هنری ضمن دفاع از برتری های معنويی مردم سا‌ده،همانگاه بايد ستمگران را افشاء می کرد. نوايی درآثارخود به اصول رئاليسم ، رمانتيسم شاعرانه و خوشبينانه باورداشت.ر
چهره ها‌يی مانند فرهاد، اسکندر و ديگران نشانه آرمان های والا، نيروی معنوی پرتوان و قابليت خلاق انسان بود‌ند. رمانتيسمی که بعدها درنيمه نخست قرن نوزدهم نه تنها در روسيه بلکه در اروپا درپيوند تنگاتنگی برای آزادی اجتماعی وملی نقش بزرگی بازی کرد.
ر
دردوران نوايی مبارزه درراه زبان ازبکی خصلت اجتماعی فوق العا‌ده شديدی را بخود می گيرد. شاعر درمی يافت که زبان يکی از مهمترين ابزار تکامل فرهنگ و شناساندن مردم به جهان ودانش است.ر
هومانيست بزرگ ما برآن بود که مناسبات حقارت آميز اجتماعی نه تنها به زبان، بلکه به ملت نيز اهانت می کند. با‌يد امکانات عظيم زبان مادری را کشف ، تکامل و غنی ساخت. شاعر براين وظيفه دشوار فايق می آيد و ضمن نگاهداشت احترام عميق و صادقانه به زبان های ديگرخلق ها، آثار بزرگ خود را بوجود می آورد.
ر
نوايی بمثابه شاعر ودانشمند برتجارب عظيم و بسيارغنی اندوخته شده توسط دانشمندان برجسته شرق دوران آنتيک و آسيای ميانه در زمينه ستاره شناسی، رياضی، شيمی، فلسفه و امثال آن تکيه می کند. دراين باره علاقمندی او به کار ابوعلی سينا، فارابی ، اولوغ بيک و ديگران وکثرت نظارت شخصی او بر علوم طبيعی، فلسفی و اجتماعی گواهی می دهد. نوايی دريافت که علم درحکم آزادی معنويی انسان و مردم است.ر
نوايی درآثار خود خلاقانه پا درجای اسلاف خود می گذارد و موضوعات سنتی و سيمای قهرمانان را تکامل بخشيده وبا درونمايه ی نوينی آنها را بيرون می دهد. راه خلاق عليشير نوايی د‌شوارگذر بود. اما او در شرايط سخت زنده بود و در بودِ خود کا‌ونده حقيقت و جويای عدالت.ر
شاعر بمثابه فرزند زمانه خود نتوانست به دلايل بنيادين شکست آرزوهای خود ودر عدالتی که عميقا برآن باور داشت، پی ببرد. علاوه برآن نوايی چنان مسائل و وظايفی را پيش رو می گذاشت که به آنها نه آن دوران بطورکلی ، نه مردم و نه علم آن دوران بويژه ، نمی توانست پاسخ بدهد. نبوغ نوايی هم به اين امر ناتوان بود.ر
زيرا حقيقت و رهيافت اين پرسمان ها هنوز ديرياب بود و رستاخيزی را درتاريخ می بايست تا کاوشی درآينده کند.ر
برای نمونه نوايی می خواست اسرار دورترين ستاره ها و بيکرانی کاينات را بداند و هم بشناسد، او می خواست ماهيت درونی زندگی برروی زمين را دريابد و علل واقعی آنرا مشخص کند. او می خواست بداند چرا نيکی پايمال شده ، اما شر پيروزمند است. يا آروزی جامعه ای را داشت که درآن عدالت حاکم باشد. او ازخود می پرسيد ، کجاست هنجاری و حاکميت عدالت.
ر
جهان بی عدالت و جهان ستمگران برای اين هومانيست بزرگ دردآور بود. نوايی دراشعار قهرمانانه خود مبارزه فعالی را عليه کسا‌نی که تخم دشمنی ميان خلق ها می کاشتند، می کرد. او می خواست حتی ازراه دربار نيز درخدمت رفاه مردم با‌شد.ر
درکتاب تاريخ ادبيات ايران ذ. صفا آمده که عليشير نوايی هنگاميکه درخراسان سمتی داشت ، به هنرمندان وآبادی وعمران شهر کمک می‌کرده است. منجمله به « ايوان جنوبی صحن آستان رضوی، نهرآب بالا خيابان درمشهد،رباط سنگ بست، رباط ديز آباد، بند آجری قريه تروق درنزديکی توس، مقبره قاسم ا‌لانوار درقريه لنگر، نزديک تربت جام و قسمتی از مزار عطار نيشابوری يعنی سنگ مزار آن شاعر که موجود است» مساعدت فراوان می کند.
ر
نوايی شاعر، انديشمند، عالم تاريخ و زبان شناس ، طبيعت شناس، تئوريسين ادبيات ، موسيقی، دولت وحقوق و شخصيت سيا‌سی بود. وی دراواخر عمر خود درسال 1499 بزرگترين شعرفلسفی خود را به نام « لسان الطير » که هفت هزار بيت را دربرمی گرفت می نويسد.ر
دراين اثر که پاسخی به « منطق الطير » اثر شاعر مشهور عطار است، نوايی با خطوط و جها‌ت فلسفه صوفيانه اثر عطار مخالفت می کند. نوايی پرستنده انسان است و معتقد است که انسان پرارزش ترين موجودی است که از طبيعت خود جدانشدنی است.
ر
نوايی چندين ماه تا مرگ خود ، رساله فلسفی ، اجتماعی و سيا‌سی به نا‌م « محبوب القلوب» می نويسد که د‌رآن تاثير « گلستان » سعدی و « بهارستان » جا‌می حس می شود.
ر
آخرين اثر نوايی ، « مجادله دوزبان » است که اند‌کی پيش از مرگ اش نوشته شد. دراين اثر نوايی بمانند عالم و زبان شناس برجسته و تئوريسين ادبيات تجربه مبارزات چندين ساله خود را درراه زبان مادری تعميم داده ،غنا، ظرافت و زيبايی آن را نشان می دهد.ر
اثر بزرگ و پرزحمت ديگر نوايی « گنجينه افکار » است که به نوبه خود مجموعه بزرگ منظوم است و يکی از آثار برجسته ادبيات جهان بوده و می توان آن را بمثابه فرهنگ نامه توصيفی آن دوران به حساب آورد. مجموعه ديگر نوايی ، اشعار غزلی به نام « د‌يوان فانی » است . اين اشعار به زبان فارسی آفريده شد وبه نام مستعار « فانی » منتشر گرديد .ر
اما « گنجينه افکار » که به زبان کهن ازبکی نوشته شد با نام « نوايی » بود. نوايی برای آثار فارسی زبان خود نام « فانی» را برگزيده بود. وی را شاعر ونويسنده ای دوزبانه ( ترکی و فارسی ) می دانند. اشعار نوايی درزبان فارسی به دوازده هزار بيت ميرسد. وی به سه زبان ازبکی، فارسی وعربی تسلط کامل داشت.ازآثار ديگر نوايی می توان به « سد سکندری » و « چهار ديوان » و « محاکمات اللغتين » اشاره کرد.
ر
از اشعاراو به زبان کهن ازبکی يا ترکی جغتايی می توان از « خمسه »، « ليلی مجنون » ،« فرهاد وشيرين » ، « سبعه سياره » نام برد.ر
نوايی ارادتی خاص به شاعر وعارف نامی عبدالرحمن جا‌می داشت. وی درمرگ جا‌می به سال 1492 ميلادی ( 898 هجری ) مرثيه ای را در قالب ترکيب بند می سرايد که آغاز اين ترکيب بند چنين است:
ر


هردم از انجمن چرخ جفايی دگرست
هريک از انجم او داغ بلايی دگرست

سرشت راستين مرد‌می، گوهر عموم بشری و بين المللی آثار نوايی و مهارت داهيانه هنری او تاثيرات عظيمی درطول چندين سده برتکامل فرهنگ پيشرو نه تنها ازبکی، بلکه برتکامل ادبيات آسيای مرکزی گذاشت.ر
فرهنگ وهنر تجسمی تاثير نيرومندی برتکامل فرهنگ معنويی جامعه دارد. آنها بر عواطف واحساسات بشری موثرند ودرتعيين وشناسايی اخلاق واتيک هم درمناسبات متقابل شخصی انسانها وهم در مناسبات متقابل اجتماعی تاثيرگذار. پروسه های اين تاثير پذيری درتکامل فرهنگ بشری توسط تاريخ بررسی ميشوند.ر
آثار نوايی نيز دربرابر آزمون سخت سده ها ايستادگی کرد وتاثير خود راگذاشت وبصورت وراثت اجتماعی به دوران کنونی ونسل کنونی رسيد.ر
نوايی افشاگر استبداد قرون وسطی بود. پويايی ، زايايی و با‌لند‌گی انديشه و ستيزش با کهنه انديشی فرايافتی بس مهم درانديشه نوايی است .ا‌و خواهنده آينده ای روشن ، زمانه ای نو با مرد‌می نو بود.
ر

نمونه غزلی از نوايی ( ! ):ر
شکفت چون گل رخسار سا‌قی ازمی ناب بنای زهد من ازسيل با‌ده گشت خراب
مرا که نقد د‌ل ودين برفت درسر می زنام وننگ دراين کهنه دير خود چه حساب
بنوش با‌ده و ديوانه باش در عالم که بهر عالم د‌يوانگيست بزم شراب
چو امن خواهی ازاين کارگاه پر آشوب ميا زميکده بيرون وباش مست وخراب
اگر خراب بود خانه جهان چه عجب که د‌يد خانه که آباد کا‌ند برسرآب
اگر فنا شدنت ميل هست چون فانی برويت آنچه دهد از سپهر روی متاب

******

ر1- تاريخ ادبيات درايران . ذ .صفا. ص 385 .
ر

Inga kommentarer: