söndag, augusti 17, 2008

رحيم کاکايی

به الگوی سازنده ، نه مخرب درديالوگ نياز است

الگوی سازنده الگوی است که راه به جست وجوی موفقيت، متناسب با هدف های انقلابی واجتماعی وتکامل افراد ميبرد. اما پلميک ها ود‌يالوگ های مخرب وغيرسازنده نه قادر به ايجاد راستين راه حل هستند ونه توان آنرا دارند که همبستگی را پا‌يه ريزی کنند، ودانسته يا ندانسته به دشمنان ملت خدمت کرده وبه توهم وتبليغ عليه يکديگر دامن می زند.
ر
شکی نيست که نگرش ما به آزادی مطلق دربحث و د‌يالوگ يا بطورکلی دمکراسی دربحث درشکل ايده آليستی آن نبايد باشد. زيرا آزادی مطلق وبی مرز منطقا به نفی همين آزادی برای همه دربحث می انجامد. يعنی اگرمن هرچه دلم خواست خواهم گفت وخواهم نوشت وتو نيز هرآنچه دلت خواست بنويس. نوعی به ناهنجاری درشناخت وآنارشی مبتلا شدن. برای همين برای رسيدن به اهداف وآماج خود دربحث نيازی به ابزارهای ضداصولی ، ضد حقيقت ومشکوک نيست.ر
آيا براستی اين سماجتی که برای گرفتار آمدن به بحث، دسته بندی ، افترازنی ، سياست بازی وحسا‌بگری که ثمراتی بکلی منفی دارد، درچيست وازکجا منشاء می گيرد؟ نه اين سماجت ها ونه آن بحث های روشنفکری هيچ کدام نان وآبی برای ملت بويژه ملت ترکمن درشرايط کنونی نيست.مردم ازچيز ديگری رنج ومصيبت می بينند وبه نظر ميرسد بحث های اينچنا‌نی برای التيام دردهای آنان نيست.ر
اين گونه بحث ها وپلميک های سياسی تنها محصول چند روشنفکرترکمن خارج نشين ميتواند بنظر آيد که جايشان دراروپا گرم ونرم است.ر
نميتوان نقش يک روشنفکر پيشتاز را ايفا کرد آنگاه به شيوه هايی ازگفتگو ود‌يالوگ روی آورد که مبتنی برفردگرايی ، اهداف شخصی، سياست بازی، پيشوا منشی استوار باشد. روشنفکر که خود يک عنصر ذهنی است، بمثابه يک نيروی سياسی دارای مسئوليت تاريخی است ووظيفه سنگينی رابردوش دارد. بحث وديالوگ سياسی درراه مبارزه سياسی هم از اهميت ايدئولوژيک وهم نقش معرفتی وشناختی را دربردارد وخود همواره نشان نقش طبقاتی ذهن است.ر
گرفتار آمدن به پوپوليسم چيزی جز دچارشدن به گونه ای ازاشکال غوغا سالارانه مبارزه نيست که پی آمد آن اغتشاشات فکری، افتادن از راه بحث اصلی و مبارزه ميان نيروها است. به مفهومی ديگر جانشين کردن اصول تامين منافع ذهنی و ياران ورفيقان خود ، غلبه بررقيب وامتيازات ديگر، فردگرايی ، سود رساندن به خواسته های ذهنی، يعنی پراگماتيک بودن آن برای شخص ، تفرقه افکنی ، افترازنی و ولونتاريسم است.ر
برای ارزيابی بحث ها وديالوگ ها ويا جنبه های پلميک آن بايد جوهر مشخص وعلمی مفاهيم روشن باشد تا تحليل دقيقی از پروسه ها ی گذشته وحال مستدل شود.آنگاه نتايج بدست آمده ازاين پلميک ها بايد برای يافتن راه هايی برای اتحاد وهماهنگ کردن فعاليت ها عليه مخالفين اتحاد ، نيروهای تفرقه افکن و شناخت درست ازمکانيسم مقوله « منافع اجتماعی- طبقاتی ياری رساند.ر
تکامل جامعه لزوما محصول فعاليت های انسان ها ، طبقات وسازمان های اجتماعی – سياسی است که نشانگر قدرت آگاهی وآفرينش گری اين نيروهای اجتماعی است. الگوی سازنده ديالوگ دارای جاميت نگرش برمسائل پيچيده، بری از انزوای سکتاريستی، مبتنی بر تجربه تاريخی متنوع است ونه التقاطی است ونه برای استحاله تئوری.ر
درک غلط ازمسائل ، زياده گويی وخيال بافی دردرک دگماتيک مسائل ، شناخت ازمسائل ويافتن راه حل مشترک را دشوار می کند وبه روند شناخت واقعيات آسيب می رساند. اصوليت ، اعتبار ودرستی روندهای شناخت سياسی يا بطورکل شناخت هيچگاه به يکباره بدست نمی ايد.ر
تظاهر به « خلاقيت » ،« نوآوری» درسياست يا در ديد‌سياسی ، ميتواند ضربات جبران ناپذيری به همان اصول زده ومنجربه انحراف ازهمان اصول بنياد‌ين شود، گرچه دارای حسن نيت باشد وهدف های انقلابی را هم دنبال کرده باشد.
گويا به نظر ميرسد ، درس هايی که برخی روشنفکران ترکمن خارج نشين ازتجربيات مبارزاتی گذشته اندوخته اند، تنها در نفی وخصومت با گذشته مبارزاتی است نه چيز ديگر و در به اصطلاح نوشته ها و « پژوهش»های خود که گاهی از محتوای نازلی برخورداراست، اصطلاحاتی برای روندها و پديده های اجتماعی قايل ميشوند که منطقا ازهرگونه مفهوم اساسی جامعه شناختی تهی است وهيچگونه مضمون ويژه ونوين درآن مشاهده نميشود.بلکه دارای خصلت چپ روانه است که ميخواهد مسائلی رابه جنبش وجامعه تحميل کندکه از امکانات جنبش درمرحله کنونی مبارزه بسيار بيشتر است وناديده گرفتن اين امکانات يا مراحل عينا ضرور رشد سياسی خود نه انقلابی ميتواند باشد بلکه ميتواند به ضرر خود تبديل شود.
ر
ما شاهد مقالات بسياری درسايت های ترکمنی بوده وهستيم که درباره ضرورت اتحاد نيروهای ترکمن نگاشته شده اند. آيا تا کنون اين اتحاد که ضرورت آن نيز مبرم است، انجام گرفته است ؟ پاسخ بدون ترديد منفی است. نخست اينکه همواره برای بوجود نيامدن اتحاد مذکور، عمده زيرپای غير عمده قربانی شده است ودوم آنکه چه نوع وحدت وکدام راه وحدت بايد انتخاب گردد، ضرورت آن آشکار نميشود. اين ضرورت با گرفتار آمدن گروه ها تنها در بحث ، گروه گرايی و ديالوگ صرفا برای ديالوگ ، نه برای جستن راه حل عقلانی ، به بن بست کشيده می شود.ر
جريان اجتماعی هنگامی ميتواند به آماج های خود دست يابد که به انديشه واحدی برسد.انديشه وعملی که ازواقعيت وتفکرعلمی نشات گرفته باشد، نه ازجمود وهرج ومرج .بايد دانست به کجا رفت وازچه راهی رفت. کسی که ميخواهد پيروز شود، بايد به سختی ها هم تن دردهد. باحسن نيت هم نميتوان بدون داشتن طرح درست وروش درست ، هماهنگی وپشتکار درست، بدون درک قانونمندی های حرکت تاريخ به نتيجه رسيد.
ر

Inga kommentarer: