tisdag, juli 01, 2008

رحيم کاکايی

از کتاب « سايه ی سال ها »ر
کتاب خاطرات ژاله اصفهانی

.... روزی دريک گردهمايی اد‌بی، صدر اتحاديه ی نويسندگان ترکمنستان – شاعر ونويسنده ی سالمند، بردی کربابايف ، درستايش زبان وادبيات فارسی سخنانی گفت واز مستانه ( منظور ژاله اصفهانی است- ر.ک.) خواست شعر بخواند. مستانه اين رباعی خيام را، که به همه ی زبان ها ترجمه شده، خواند: اين کوزه چو من عا‌شق زاری بوده است . . . حاضران آفرين گفتند وکربابايف خنده زنان گفت : می خواستم آن شعر خودتان را که من ترجمه کرده ام بخوانيد. شما شعرعمرخيام را خوانديد. آخر عمر خيام که ترکمن است، نه ايرانی.
ر
مستانه فورا گفت : باشد. عمر ازآن شما وخيام ازما. همه خنديدند . مدت ها هروقت مستانه وکربابايف ،که مدال طلای قهرمانی کاربه سينه داشت، همديگر را می ديدند بر سر " مليت " خيام " جدال " می کردند. اين گونه " جدال ها " به جد يا شوخی ، دربين شاعران و نويسندگان خلق های شوروی به ميان می آمد. گاهی درمجالس رسمی نيز مطرح می شد وبه جايی می رسيد که پاسخ با تاريخ نگاران ومنتقدان ادبی بود، که مثلا شاعر نابغه ، الکساندر پوشکين ، را باآن که جدش سياه پوست بود، روس بدانند، که کاملا درست است.
ر

( ص 286-287 .کتاب « سايه سال ها » اثر ژاله اصفهانی . )

Inga kommentarer: