måndag, februari 26, 2007

اطلاعیه
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
در باره انتشار اولین ویژه نامه نشریه صحرا بزبان ترکمنی!
ر
ر

در تاریخ بیست و یکم بهمن ماه سال 1385، برای اولین بار در تاریخ ترکمنصحرا، هفته نامه کثیر الانتشار " صحرا " ، از شماره 215 خود ویژه نامه ای را بزبان ترکمنی انتشار داده است.ر
طبیعی استکه در دنیای دمکراسی و در کشورهایی که انسانها بدون توجه به تعلق ملی آنها، از حقوق یکسانی برخوردار بوده و حقوق ملی آنها در کنار حق شهروندی برسمیت شناخته شده است، امری عادی و طبیعی بوده که توجه کسی را نیز جلب نمیکند. اما در کشور ایران و برای ملت ما و دیگر ملتهای تحت ستم در این کشور که از تمامی حقوق ملی خود کاملاً محروم بوده و جلو هرگونه مظاهر ملی آنها از طرف رژیم شوونیستی شاه و شیخ بشدت سرکوب شده است، این امر در حد یک واقعه تاریخی درخور توجه جدی و موفقیت بزرگی برای تلاشگران و روشنفکران تورکمن در ترکمنصحرا محسوب میگردد!ر
اما، این گام بسیار مشکل برای رژیم اسلامی ایران که بیست و هشت سال تمام در مخالفت با طی کردن آن، ملتی را به خاک و خون کشیده است، آیا سرآغازی در تمکین و یا پذیرش حقوق فرهنگی – نه حقوق ملی – ملتمان است؟ آیا یک رژیم شوونیستی و فاشیستی چون رژیم اسلامی ایران که شوونیسم فارس را در ایران نمایندگی میکند، ظرفیت و توانائی برآورده ساختن خواست های فرهنگی ملتهای تحت ستم ملی و مذهبی را دارد؟
جواب به تمامی این سؤالات، با توجه به کارنامه خونین این رژیم در میان ملتهای تحت ستم و ماهیت شونیستی و ایدئولوژی بغایت ارتجاعی آن و بیگانگی و ضدیت کامل این رژیم با خواست های دمکراتیک و ملی این ملتها در ایران، مسلماً بدون ذره ای تردید، منفی است. تحلیل از ماهیت و عملکرد چندین دهه این رژیم توتالیتر و تمامیت گرای شوونیست، نشان میدهد که حتی رفرمهایی در چهارچوب قانون اساسی خود آن نیز در ذات این رژیم نیست. چه، رژیم اسلامی ایران، با توجه به سرنوشت دیگر دیکتاتورها و مستبدین درجهان و با توجه به سرشت ضد دمکراتیک مردم، سرآغاز وارد شدن شکاف بر ارکان آن و ایجاد ترک در کل هرم قدرت آن خواهد بود!ر
بنابراین، موافقت با اجازه چاپ نشریات در ترکمنصحرا بزبان ترکمنی را باید در دلایل سیاسی ذیل و در عقب نشینی مصلحتی رژیم در مقابل جنبشهای ملی در ایران و منطقه باید جستجو کرد :ر
اولاً، سمت و سوی تغییر تحولات جهانی از سالهای نود به اینسو، عمدتاً بسود حل مسئله ملی ملتهای تحت ستم و گرایش اصلی جهان در جهت رهایی ملی و پیدایش دولتهای نوین بر پهنه جغرافیای سیاسی دنیا بوده است. این تغییر و تحولات نه تنها در کشورها و قاره های دور دست برای ایران بوقوع پیوسته، بلکه از هر روزنه ای بدرون ایران راه یافته و نزدیک شدن آن از هر چهار سمت به مرزهای جغرافیائی ایران، نوید رهایی ملی ملتهای در بند در اینکشور را میدهد. دیگر، اگر فرجام پیروزمندانه مبارزات ملی با شکیل دولتهای جدید در کنار مرزهای ایران که نیمی از ملت و سرزمین آنها در این واحد جغرافیائی و سیاسی قرار دارند، به امری بدیهی و ممکن برای ملتهای تحت ستم در ایران مبدل شده است. فرجام تلخ شوونیسم و عظمت گرائی نیز لرزه بر اندام رژیم شوونیستی – مذهبی ایران انداخته است. دیگر رژیم شاهد روز شمار معکوس در فرا رسیدن انفجار مسئله ملی در ایران میباشد!ر
ثانیاً، سرکوبیهای هولناک ملتهای تحت ستم از طرف رژیم برآمده از انقلاب تا به امروز و عناد ورزی و نسل کشی این رژیم در میان ملتهای تحت ستم و استبداد و دیکتاتوری خشن در سطح کل جامعه ایران، هر گونه مبارزه مسالمت آمیر و صلح طلبانه و قانونی از طرف پیشگامان جنبشهای ملی در ایران را غیر ممکن ساخته و تأثیر مستقیم بر رادیکالیزه شدن و روی آوردن جنبشهای ملی به اشکال خشونت آمیز مبارزه برجای گذاشته است. حوادث خونین در سالهای اخیر در کردستان، بلوچستان و احواز و جنبش اعتراضی نفی آشکار شوونیسم از طرف ملت ترک آذری با شعار " مرگ بر اپارتاید" که موجودیت کل رژیم را زیر سئوال برده است و فعال شدن مبارزه ملی تورکمنها در خارج و داخل کشور با طرح خواست های کیفیتاً نوین ملی و دمکراتیک و تعمیق این جنبش تا حد بیان علنی خواست سرنگونی رژیم در ترکمنصحرا، همگی حکایت از سیر جنبشهای ملی بسوی رادیکالیزه شدن و کم رنگتر شدن قدر قدرتی و هژمونی رژیم در مناطق ملی داشته و این جنبش به مبارزه علنی و رودر رو با رژیم حاکم، کشیده شده است!ر
ثالثاً، با بی معنا شدن چیزی بنام " احزاب سرتاسری"، در ایران و با از بین رفتن نفوذ و حضور توده ای این جریانات در مناطق ملی و با رشد شعور ملی در این مناطق که تجلی آن تشکیل احزاب و گروههای ملی و مستقل در میان روشنفکران هر یک از ملتهای تحت ستم در ایران میباشد، دیگر جنبشهای ملی و ایده حاکمیت مشترک و برابر حقوق با ملت حاکم و تغییر ساختار اجتماعی و سیاسی ایران به ساختاری فدرالی، به تنها الترناتیو محتمل و دمکراتیک حاکمیت رژیم اسلامی مبدل شده است!ر
بنابراین، با فرا روئیدن جنبشهای ملی از زائده گی احزاب به اصطلاح سراسری به هویتی مستقل و دگردیسی مبارزات آنها از یک خواست ملی و فرهنگی منطقه ای به نیرویی برای تغییر ساختار قدرت، در کل ایران و متمایل شدن افکار عمومی جهان به حمایت از حقوق ملی اقلیتهای ملی و مذهبی در اینکشور و امکان تغییر سیاست حمله نظامی احتمالی آمریکا و متحدان آن به حمایت و تقویت این الترناتیو عینی و دمکراتیک، برای تغییر رژیم اسلامی از درون ایران، خطری است ملموس و بالقوه برای نظام اسلامی!ر
اکنون بنظر میرسد که سردمداران رزیم جهت خنثی ساختن این خطر بزرگ، "سیاست شیرینی در کنار چماق" را قبال ملتهای تحت ستم بکار بگیرند و با تن دادن به برخی عقب نشینی های مصلحتی و محدود، بخش کوچکی از حقوق غضب شده ملی ملتهای تحت ستم را ذره ذره پس بدهند تا این جنبشها را مسخ و فرو کش بسازند!ر
دلیل آغاز این سیاست جدید رژیم شوونیستی – مذهبی ایران از تورکمنصحرا نیز بنظر میرسد کاملاً مبرهن و روشن باشد. زیرا، از یکسو، دیگر آمریکا برای ایران کشوری در آنسوی اقیانوسها نبوده، بلکه با استقرار نیرویی عظیم در مرزهای جنوبی و جنوب شرقی آن و با تقویت ناتو در غرب و شمال غربی ایران به نزدیکترین همسایه ایران تبدیل شده است!ر
در صورت تشدید محاصره و تحریم ایران از طرف آمریکا و دیگر اعضای شورای امنیت و متحدید اروپائی آن، تنها نقطه ایکه برای ایران بسوی جهان باز میماند، منطقه تورکمنصحرا و کشور تورکمنستان با مرزهای آبی، خشکی و هوائی تقریباَ 1800 کیلومتری با آن است! لذا، امنیت و ثبات این منطقه برای رژیم ایران، از اهمیتی استراتژیک و حیاتی برخوردار است.ر
از سوی دیگر، بدنبال مرگ آقای نیازوف، رئیس جمهور مادام العمر کشور تورکمنستان، رژیم ایران یکی از متحدین بزرگ خود در این منطقه و یکی از لگام زنندگان به جنبش ملی تورکمنها در تورکمنصحرا و مخالفت سرسخت حضور و فعالیت نیروهای سیاسی تورکمن های جنوبی در خاک کشور تورکمنستان علیه رژیم ایران را از دست داده و تحرک و فعالیت کانون – فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن، بعنوان منسجم ترین نیروی فکری و سیاسی تورکمنهای ایران به مرحله کیفیتاً نوینی رسیده است. بهمین لحاظ نیز در شرایط جدید، رژیم ایران خود را مجبور میداند که از بروز هرگونه تشنج و مقابله علنی و رودر روی جنبش ملی تورکمنها در این منطقه، حتی ببهای دادن بعضی امتیازات جزئی به این ملت جلوگیری نماید!ر
بنابراین، این عقب نشنی و این امتیاز کوچک، مبنی بر اجازه انتشار نشریه ای بزبان تورکمنی در تورکمنصحرا، از طرف رژیم اسلامی یک سیاست مصلحت آمیز برای فریب و سرپوش گذاردن بر خواست های اساسی مردم تورکمن در تورکمنصحرا و یک گام معامله گرانه جهت وصلت با جانشینان اقای نیازوف و ترمیم و ایجاد روازط گذشته با دولت اینکشور علیه جنبش ملی تورکمنها در تورکمنصحرا میباشد!ر
اما، این عقب نشینی کوچک از طرف رژیم ، خود حاوی تناقضی استکه از طرف آن مورد توجه قرار نگرفته است. زیرا، این اقدام، در بطن خود، اقرار به وجود زبانی بغیر از زبان فارسی در منطقه و پذیرش ضمنی این زبان بعنوان زبان نشر و ادبیات ملتی بنام ملت تورکمن را بهمراه دارد!ر
اینجاست که روشنفکران و مبارزین تورکمن در داخل کشور، باید هسته این تناقض را دریابند و آنرا در مبارزات و مطالبات ملی خود در برابر رژیم اسلامی بکار گیرند. ما باید رژیم را مجبور به عقب نشینی های دیگری کرده و در گام بعدی خواستار برسمیت شناخته شدن رسمی زبان تورکمنی از طرف رژیم، بعنوان زبان نشر، طبع و آموزش در مدارس شده و آزادی زبان ملی ملت تورکمن از چنگال شوونیسم با شعار " آزادی زبان مادری از بند شوونیسم"، را در شرایط فعلی در صدر خواسته ها و اهداف مبارزاتی خود قرار بدهیم!ر


کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
2007-02-26

ازطرح برنامه و اساسنامه کانون
ر
فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران
...
سياست فرهنگی :ر

ر37. زبان تركمنی، زبان ملی ويكی از زبانهاﻯ رسمی منطقه جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران خواهد بود. حكومتهاﻯ تمركزگرا و شوونيست، طی ادوار طولانی از طريق امحاﻯ زبان و فرهنگ ملی ملت تركمن، سعی دراستحاله اين ملت در ملت حاكم نموده اند؛ مكاتبه و تكلم بزبان تركمنی در تمامی مجامع عمومی، مدارس و ادارات غير قانونی بوده و هست. از سوﻯ ديگر هيچ زبانی، بدون حمايت ملی و دولتی نه تنها به پويائی بلكه به حيات خود نيز نميتواند ادامه بدهد. ازاينرو، حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان، جهت رفع تمامی اين محدوديتها و كمبودهاﻯ تاريخی، با ايجاد دانشكده و انستيتوهاﻯ زبان و ادبيات تركمنی، تعيين شيوه واحد نوشتارﻯ براﻯ زبان تركمنی، ترجمه آثارنويسندگان و شعراﻯ كلاسيك ايران و جهان بزبان تركمنی و … اقدامات ويژه و عاجلی را صورت خواهد داد.ر
ر38. مكاتبات ادارات ومؤسسات منطقه خودمختار با مركز و ساير نواحی ايران، بزبانهاﻯ رسمی اين منطقه، تركمنی، آذربايجانی، كُردﻯ و فارسی صورت خواهد گرفت.ر
ر39. زبان تركمنی بعنوان زبان ملی منطقه جمهورﻯ خودمختار، در كليه سطوح آموزشی تدريس و آموزش داده خواهد شد و در مدارس اقليتهاﻯ ملی منطقه، آموزش آن ازكلاس چهارم ابتدائی، الزامی خواهد بود.ر
ر40. تمامی اقليتهاﻯ ملی درمنطقه جمهورﻯ خودمختارتركمنستان ايران، حق ايجاد مدارس بزبان مادرﻯ خود را خواهند داشت. براﻯ ترويج زبان و ادبيات آنها، امكانات متساوﻯ با تركمنها، ازطرف دولت خودمختار تركمنستان ايران دراختيار آنان گذاشته خواهد شد.ر
ر41. اجبارﻯ ساختن آموزش تا پايان دوره ابتدائی و تقبل هزينه تحصيلی از طرف دولت خودمختار در تمام دوره هاﻯ تحصيلی، منجمله در سطح دانشگاهها. ر
ر42. حمايت و توجه كامل به هنرمندان، دانشمندان، نويسندگان، معلمين و شعراﻯ تركمن و غیر ترکمن در منطقه، ازوظايف اساسی دولت خودمختار خواهد بود.ر
ر43. آثار باستانی كه بيانگرافتخارات گذشته هرملت و گوياﻯ تاريخ، فرهنگ و تمدن آنهاست، از طرف دولت خودمختار حراست شده و جهت كشف و مرمت بناهاﻯ تاريخی، اقدامات لازم بعمل خواهد آمد.ر
ر44. به روشنفكران تركمنستان ايران بر حسب استعداد و تخصص آنها، كار علمی و فنی واگذار شده و جهت بالا بردن ميزان تخصص آنان در دانشگاهها ومراكز علمی كشور و خارج ازآن، امكانات ويژه اﻯ از طرف دولت خودمختارفراهم خواهد گرديد.ر
ر45. ايجاد تسهيلات لازم جهت حفظ و پرورش اسبهاﻯ اصيل تركمنی و حمايت مادﻯ از پرورش دهندگان آن.ر
ر46.حفظ و گسترش ورزشهاﻯ ملی و تربيت و حمايت از ورزشكاران.ر
ر47. حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، جهت غنا بخشيدن و رشد سطح فرهنگی مردم، اقدام به تأسيس و ايجاد مراكز علمی، تحقيقی و فرهنگی، مانند : فرهنگستان علوم، تئاتر، سينما ونيز مراكز ورزشی، آموزشگاههاﻯ عالی و دانشگاه و دانشكده ها خواهد نمود. ر

" كميسيون تدوين طرح برنامه و اساسنامه كانون "

Inga kommentarer: