måndag, april 05, 2010

چرا اينگونه شديم و هستيم؟
آلتاي گ
‏2010‏-04‏-05

حقيقتا ما تركمنها چه چيزي را چگونه مي خواهيم؟ يا اينكه ما هيچ چيزي را نميخواهيم و فقط اداي خواستن آن را در مياوريم؟ در دنيايي كه سياست به روال گذشته با يك تئوري و با يك سخن و با يك دشمن تعريف ميشد، ايا امروز نيز چنين است؟ ايا امروز ميتوانيم با دستهاي خالي و با روحيه اي مملو از حسادت، تنفر و توأم با انزجار ادعاي مبارزه براي دستيابي به حقوق ملتمان آنهم از نوع حقوق بشري آن داشته باشيم و تا آنجا كه توان سركوب و سر به نيست به ما اجازه ميدهد، بر سر همديگر بكوبيم و با شلاق انتقامجويي دلهاي خسته، مريض و دلسرد از سياست را تسكين بدهيم و بدتر از همه آنهمه دوستيها، مهربانيها و از خود گذشته گيهايمان در تاريخ زندگي كه روزي سرآغاز هر نوشته و هر مقالة جامعه شناسانه بود براي يك روز خوشي و لذت خودخواهي هايمان فدا بكنيم؟ تا كجا و چقدر ميخواهيم اينگونه تاريخ ملتمان را لكه دار و آيندة سياسي خودمان را البته اگر چيزي از آن باقي مانده باشد، تيره و تاريك بكنيم و افسوس را افسانة دلهاي شكسته و خالي از هر تعهد و رسالتي بسازيم؟ آيا ديگر بس نيست و يا اينكه هنوز هم كم آورده و مياوريم و براي همين هم براي رنجور كردن، تحقير كردن دوستان سابقمان هيچ فرصتي را از دست نمي دهيم و تا آنجا كه امكاناتي چون سايت و يا پالتالك كه آنهم معلوم نيست براي چه هدفي راه اندازي شده است، به قدرت نمايي و لشكر كشي بنام خوديها بكار بگيريم؟
آيا تا بحال در خلوت خود خودمان را در آينه نگاه كرده ايم و در خلوت با خودمان به صحبت نشسته ايم؟ درد ما چيست و كجاست؟ كدام مشكل و كدام مسئله اينگونه بين ما لاينحل و موجب بروز و رشد اينهمه دشمني و تنفر شده است؟ چه كسي بايد بگويد كه ديگر اينهمه جنگ و جدالهاي برخاسته از فرهنگ تحجر و عقب مانده بس است؟ ايا بمثال گذشته دنبال افراد و سازمانهايي همچون حزب توده و فدايي و ... بود؟ اگر جواب نه باشد چرا خودمان از پس خودمان كه يك مشت نيستيم نمي آييم و تازه منش هم باقي است دنبال رهبري يك ملت و حقوق آن هستيم! هنوز نميتوانيم چند ده نفر را با هم و در كنار هم جمع و ضرب بكنيم دنبال دنيايي از آرزوهاي بلند و پروازهاي بلند هستيم. غافل از آنكه بالهاي آنها را شكسته اند و آنهم خودمان شكسته ايم.
1
شايد برخيها بگويند اين درد تنها متعلق به تركمنها نيست و همة ملتها با اين درد دست به گربيان هستند. مگر ملاك ما يعني ملاك خوبي و زشتيها ديگران هستند و يا نرمها و ارزشهايي كه در رفتار و كردارهاي ما جا خشك كرده اند، ميباشند؟ آيا اين همان جواب بچه اي كه نمرة بد گرفته و پدرش از او مي پرسد كه چرا نمره اش اينجوري بد است و بچه جواب ميدهد كه دوستش تازه نمرة بدتر از او را گرفته است، نيست؟ چرا ما در مقايسه با رفتارهايمان به آن ملتي كه موفق و رشد يافته است مراجعه نمي كنيم؟
آيا ما واقعا احتياج به نيرو و يا افرادي غير از خودمان داريم آيا ما تا اين حد ضعيف و ناتوان از پاسخگويي به مسائل و مشكلات خودمان هستيم و يا نميخواهيم و يا عوامل ديگري در اين راه مانع و مشكل آفريني ميكنند؟ چرا برخي از سايتها حاضرند نوشتجات « دوستدارها » را بيشتر از نوشتجات برخي از تركمنها تبليغ و ترويج بكنند؟ آيا نوشتجات تركمنها تا اين حد ضعيف و از كفيت نازلي برخوردار ميباشند؟ اگر چنين باشند چرا برخي از آنها در برخي از سايتهاي معتبر برادران فارس ما درج و منتشر ميشوند ولي از طرف سايت تركمني سانسور و تحقير مي شود؟ اين چه وضعيتي است كه با ملت و مردم ما و بدتر از همه توسط خودمان صورت ميگيرد. آيا شايسته نيست كه تاريخ ما اينگونه رفتارهاي ناشايست و ناخوشايند را به نسل آينده منتقل بكند تا نسل آينده بسان ما با تاريخي ضد و نقيض روبرو نشوند؟
هر سال چندين بار از جنگهاي گؤك تپه و يا از افتخارات به حق شاعر و فقيه تركمنها يعني مختومقلي نوشته و يا سخنهاي بسياري انتشار مييابند. هر بار و در هر موردي به روسها، فارسها، انگليسها و غيره حمله ميشود كه ملت ما را اينچنين و آنچنين كرده اند. آيا آنچه كه ما ديروز و امروز با مردم خود و برخي از فرزندان آن كرده و ميكنيم قابل نقد و توبيخ نيستند؟ ولي مي بينيم كه قپه ها همچنان بردوشها آويزان مانده است و اگر هم سئوالي براي اين قپه به دوشها پيش بيايد سازمانها و ديگر نيروهاي غيرتركمن بهترين آدرس براي انحراف بحثهاي مطرح هستند.
اين ما هستيم و تنها ما. اين نه تنها بيرحمي و بي وقاهتي است كه با آدرس ديگران خودمان را توجيه بكنيم بلكه توهين به تاريخ و هويت فكري و خواستهاي به حقمان نيز هستند. خود را به خواب زدن و با ديدن خوابهاي خوش نميتوان از حقيتهاي موجودافسانة شيرين نوشت. سئوال اين است كه كجا مي توان اين چرخة باطل را متوقف ساخت ؟
‌بقول منتسكيو در مقدمة كتاب " روح القوانين "؛
"هنگامي‌ كه‌ روزگار باستان‌ را در نظر مي‌گرفتم‌ سعي‌ مي‌كردم‌ روح‌ آن‌ را جستجو نمايم‌ تا قضايايي‌ را كه‌ در حقيقت‌ مختلف‌اند، يكسان‌ نپندارم‌ و اختلاف‌ آنهايي‌ كه‌ ظاهرا يكسان‌ بنظر مي‌رسند، از نظر دور ندارم‌. من‌ اصول‌ را از طبيعت‌ اشياء و مسايل‌ استخراج‌ كرده‌ام‌ نه‌ از روي‌ وهم‌ و پندار خود. خيلي‌ از حقايق‌ وقتي‌ محسوس‌ خواهد شد كه‌ انسان‌ رشته‌ ارتباط‌ آنها را پيدا كند آنوقت‌ هر قدر در جزئيات‌ بيشتر فكر كند ثابت‌ بودن‌ اصول‌ را بهتر احساس‌ خواهد كرد"
1

و يا بقولي؛

آنكس كه بداند و بداند كه بداند
چرخ شرف از گنبد گردون بجهاند

آنكس كه بداند و نداند كه بداند
بيدارش نماييد ، بسی خفته نماند

آنكس كه نداند و بداند كه نداند
لنگان خرك خويش به مقصد برساند

آنكس كه نداند و نداند كه نداند
در جهل مركب ابدالدهر بماند

ضمن آنكه در روند فرآيندهاي جامعه چراهای بسیاری وجود دارند که باید در پی یافتن پاسخهای منطقی برای آنها برآیيم و به جای داوریهای شتابزده باید بیشتر تأمل کنيم و شايد منهم جزو آن دسته از كساني باشم كه شتابزده و بدون تأمل در پي يافتن آن حلقه اي باشم كه ما را به خانة بخت راهنمايي بكند.
1
اما بقول لشک کولاکوفسکي فيلسوف لهستاني که مي گويد:
1
«در جوامع گوناگون دو وضع موجود را همواره بايد به خاطر سپرد؛ يکي آنکه اگر نسل هاي جديد، در مقابل سنتي که از پدران شان به ارث برده اند، پي در پي شورش نمي کردند و سر به عصيان برنمي داشتند، ما امروز هنوز در غارها زندگي مي کرديم. دوم آنکه اگر روزي شورش و عصيان عليه سنت موروثي، همگاني و عام شود، جاي ما دوباره در غارها خواهد بود. پيروي از سنت و ايستادگي در برابر سنت به اندازه هم براي زندگي اجتماعي لازم و ضروري است. جامعه يي که پيروي از سنت در آن پرقدرت شود و بر تمام شئونات زندگي مسلط شود، محکوم به رکود و سکون است. از سوي ديگر، جامعه يي که شورش عليه سنت در آن همگاني شود، محکوم به نابودي است. جوامع همواره هم ايجاد کنندة ذهنيت سنت گرايانه و هم پديدآورنده روح عصيانگر عليه سنت بوده اند، هر دو ضروري است. اما فراموش نکنيم که اين دو هميشه فقط در تضاد و ناسازگاري و نه در ترکيب و آميزش، قادر به همزيستي با يکديگرند.»
1
در خاتمه نبايد فراموش نمود که ارزش هاي اجتماعي مدام در حال تغيير و تحول اند و همراه با دگرگوني اين ارزش ها درک ما از کارايي آنها و تصور ما از تاثيرگذاري آنها نيز به تدريج دگرگون مي شود، حال خواه اين ارزش ها منشاء ديني داشته باشند خواه منبعث از فرهنگ و آداب و رسوم جامعه باشند. حال بايد ديد كه منشاء ارزشهاي حاكم بر كردار و گفتارهاي ما منبعث از كدام عواملي هستند؟
در نتيجه نگاه را باید سیستمی نمود. چارچوب و سیستم باید به گونه ای طراحی و برنامه ریزی گردد که فرد یا افرادی نتوانند از آن براي اعمال تبعیض، تحقير، سانسور و حذف ديگران استفاده نمایند.
1

söndag, april 04, 2010


جنگ کراوات با عمامه در انتخابات اخیر عراق
آوریل 2 , 2010

انتخابات اخیر عراق را، نه میتوان در چهار چوب یک گزارش ژورنالیستی توضیح داد و از مضمون و بار عمیق جامعه شناختی سیاسی و روانی آن گذشت و نه میتوان با تحلیلی کلی، ظرافتهای تاکتیکی، عملیاتی و تعاملات و معادلات سیاسی بین احزاب و نیروهای سیاسی در این کشور را نادیده گرفت. اما میتوان گفت انتخابات اخیر عراق خود، هم محصول یک فرایند پولاریزاسیون( قطبی شدگی) سیاسی است و هم میرود تا به این پولاریزاسیون ابعادی سرنوشت ساز هم برای عراق و هم منطقه بدهد.1

افقی را که جهش بلوک علاوی ، با کسب 30% آراء در انتخابات پارلمانی اخیر به روی مردم عراق و منطقه گشوده است، برای استقرار یک نظام لیبرال دموکراتیک، سکولار، غیر قومگرا، افقی است واقعی و امید بخش هم برای خودِ عراق و هم برای همه نیروهای آزادی دوست منطقه. اولاً همینجا میتوان گفت اگر چنین چشم اندازی تحقق یابد و اگر عراق به اولین تجربه موفق دموکراسی مدرن درمنطقه تبدیل شود، میتوان گفت و نتیجه گرفت که سرنگونی رژیم صدام با استفاده از نیروی خارجی از توجیه سیاسی و تاریخی برخوردار گردیده است و بیش از هزینه های خود را پرداخته است.
1

علاوی رهبر بلوک العراقیه، در مصاحبه ائی با خبرنگار سی ان ان که لینک آن در ذیل آمده، میگوید، هدف ما عراقی مدرن، دموکرات، سکولار و مبراء ازفرقه گرائی و قوم گرائی است. هدف ما عراقی برخوردار از دولتی مقتدر و برخوردار از امنیتِ مبتنی بر اجماع ملی است که همه ی نیروهای سیاسی ازجمله و حتی کمونیست ها هم در آن شرکت خواهند داشت.
1

این اهداف چیزی جز موئلفه های بنیادین یک نظام مدرن نیست. اگر 30% آراء بلوک العراقیه را در متن کشمکش سیاسی در عراق پس از صدام ببینیم، و اگر رشد و بالیدن این بلوک را در متن نبردش با سکتاریسم و افراطگری و ابزارسازی مذهب و قومیت که البته منجر به ریزش نیروها ی خود گروه های فرقه گرا و قوم گرا خواهد شد ببینیم، و اگر افزایش چشم گیر آراء این بلوک را در محوری شدن و چیرگی یافتن گفتمان ملی گرائی و هنجار های سیاسی لیبرال دموکراسی بر تقسیم بندیهای مذهبی ببینیم، آنگاه به اهمیت دینامیسمِ آنچه بدان، فرارویی گفتمان لیبرال دموکراسی در عراق پس از صدام در فضا سیاسی اجتماعی میتوان نام داد، پی می بریم. براین جنبه های قابل اهمیت جامعه شناسانه ی سیاسی این را نیز باید افزود که بخش قابل ملاحظه ایی از آراء نوری المالکی بعنوان رقیب اصلی علاوی، مثل همه انتخابات های مشابه در کشور هایی با ساختار های پیش دموکراسی، ناشی از جاذبه و یا اتوریته دولتی و حکومتی است که با از دست دادن قدرت از دست میرود. با قطیعت میتوان گفت اگر همین امروز بعلت یک بحران سیاسی در این کشور تجدید انتخابات رخ دهد بلوک حاکم ـ بلوک ائتلاف قانونِ نوری المالکی ـ آراء بسیاری را به نفع بلوک رو به رشد علاوی از دست خواهد داد هر چند ممکن است جای این ریزش را با جذب آرای گروه حکیم و یا صدر پر کند.
1

چه علاوی بتواند و چه نتواند موئتلفین لازم را برای تشکیل دولت جمع کرده و پست نخست وزیری را بعهده بگیرد، روندی که آغاز شده است در اینجا متوقف نخواهد شد.
1

بلوکِ ائتلاف قانون نوری المالکی در یک گاز انبرِ انشقاق آمیز سیاسی قرار گرفته است. اگر برای تشکیل دولت بطرف گروهای فرقه گرای مذهبی برود چاره ای جز ادامه این راه و دور شدن از نیروها مدرن، سکولار و ملی گرا و غلطیدن به ورطه سیاست فرقه گرائی که از سوی حکومتگران در تهران تنظیم میشود ندارد و اگر تن به ائتلاف با علاوی بدهد باید سرمایه سیاسی بلوک خود را مصرف گفتمانی کند که در آن بومی و خانه زاد نیست. بلوک مالکی؛ باید تن به تصفیه ارتش و دستگاه ها امنیتی از نیروهای مظنون به همکاری با فرقه های شیعه های وابسته به ایران بدهد، باید دم و دستگاه کانونهای قدرتِ خارج از کنترل حکومت مرکزی را بر چیند، باید رابطه اش را با حکومتگران تهران بر اساس تقید اکید به منافع ملی عراق تنظیم کند و عراق، بعنوان بخشی از کشور های جامعه عرب، و نه کشوری اسلامی و…
1

فرادستی گرفتن گفتمان ملی و دموکراسی در رقابت انتخاباتی مبتنی بر مطالبات اجتماعی و سیاسی نیز به معنای حاشیه راندن فرقه گرائی و تقسیم بندیها فرقه گرایانه است که برای جمهوری اسلامی که سعی دارد با چیره کردن تعلقات دینی درعرصه سیاسی و دشمن سازیهای خود ساخته و پرداخته مرزها و جبهه بند یهای سیاسی مطلوب خود را به مردم عراق تحمیل کرده و جائی برای خود باز کند، و تنورغرب ستیزی و اسرائیل ستیزی را با هیزم دین و مذهب شعله ور نگاه دارد، شکستی استراتژیک و خرد کننده است.
1

عراق برای نخستین بار در طول تاریخ خود شاهد انتخاباتی بود که بجز خودِ رئیس دولت و آنهم در در حد قابل اغماض، کسی یا نهادی در صحت و درستی آن تردید نکرد و هیچ نظارت استصوابی هم بر آن فیلتر نگذارد مگر در مورد وابستگان درجه نخست رژیم صدام که روی آن هم اجماع ملی بود و نه استصواب فقاهتی. این انتخابات استثنائاً آزاد در یک کشور خاورمیانه ائی، خار زمختی بر چشم کودتا گران انتخاباتی حاکم بر میهن ما بود که به نظارت و حتی تقلب استصوابی هم بسنده نکردند و یک ضرب آرای ده ها میلیونی مردم را بنفع فردی سیکوپات و لومپن منش مصادره کردند. این خار، از چشم حکومتگران ما، تا کور کردن کامل آنان بیرون نخواهد رفت.
1

کافیست به نحوه و استیل مصاحبه علاوی با مخبر سی.ان.ان با کمی دقت نگاه کرده و به آن گوش کنیم و آنرا با اباطیل مرسوم رهبر و یا احمدی نژاد مقایسه کنیم تا بدانیم تفاوت ره از کجا تا به کجاست.
1

پیروزی علاوی در این انتخابات، حامل پیام دیگری نیز بود. پیام اینکه عراق در آینده بعنوان یک متحد استراتژیک مطمئن غرب و امریکا باقی خواهد ماند.
1

چندی پیش خبر گزاریها گزارش دادند که غرب بر آنست تا تولید نفت عراق را در آینده ائی نزدیک به دو برابر میزان فعلی برساند. وبا توجه به دسترسی عراق به آخرین تکنولوژی غرب در زمینه کشف، استخراج و انتقال نفت و گاز کاملاً عملی است. و این در حالی است که تحریم و قطعنامه پشت قطعنامه اقتصاد و صنعت نفت میهن ما را فلج کرده است.
1

همچنین چندی پیش رادیو کانال یک سوئد از سفر یک هیئت عالیرتبه اتحادیه اروپا برای بررسی سرمایه گذاریهای صنعتی به عراق خبر داد. گزارشگر رادیو سوئد با چند فرستاده سوئدی همراه هیئت مصاحبه کرد که همگی به فوق العاده بودن فضای مناسب سرمایه گذاری درعراق تأکید داشتند و اینکه سوئد نباید عقب بماند و فرصت را از دست بدهد. و این درحالیست که برای حکومت ما، حتی دوران مغازله چاوز، بشار اسد، چین و روسیه و حماس هم با احمدی نژاد و رهبر، بعلت ضعف و نفس تنگی مالی به پایان رسیده است.
1

در کوتاه مدت صحنه سیاسی عراق تحت تأثیر عدم پیروزی قطع یکی از بلوکها رقیب دوچار بی ثباتی خواهد شد ولی این بی ثباتی سیاسی، بلوکهای سکتاریستی و قوگرا را در تنگنا قرار داده و به ریزش آنان به نفع بلوک علاوی منجر خواهد شد و افق آینده را روشن تر کرده و به مردم عراق تجربه سیاست ورزی مدنی و مدرن را خواهد آموخت.
1

پیامد ها و پس لرزه های انتخابات عراق بسیار است، باید منتظر ماند و دید ولی با قطعیت میتوان گفت: یک عراق سکولار و برخوردار از دموکراسی در کنار نیروهای آزادیخواه میهن ما و در قله آن جنبش همیشه سبزمامیهنمان قرار دارد.
1

torsdag, mars 18, 2010


نوروز آیدیمی

Nowruz Aýdymy
.
Sawuldy gyşlar, saýrady guşlar
Gözüňiz aýdy dogan - gardaşlar.
.
Çalyň şadyýan, boluň şadyýan,
Toýdur, baýramdyr ili ýaşadýan.
.
Geldi Nowruzum, joşsun gowuzum,
Tirsege galsyn külli Oguzum.
.
Toýlar tutulsyn, atlar çapylsyn,
Juwan ýaşlaryň başy çatylsyn.
.
Açylsyn göwün, çözülsin düwün,
Sözi azaşan, ýaraşsyn bu gün.
.
Geldi nowruzum, joşsun gowuzum,
Tirsege galsyn Külli Oguzum.

Turkmen aidymyndan

söndag, mars 14, 2010

BEREZKIN R.B.

GÜRGEN
JÜLGESIINDE...


Dashkent, 1931

Ruscadan Terjime eden:
Akmyrat Gurgenli
Eyran Turkmenlerinin Medeni we Syyasy ojagynyn nesri
2010
ایلرکی تورکمنیستاندا 1920-نجی یئللاردا جمهوریت قورماق اوغروندا آلنیپ باریلان گؤرشلر بیلن باغلی اهلی فاکتلار هنیزه چنلی دولولیغینا حالق کؤپچولیگینه یتیریلمان گلیار. تورکمنیستانلی عالیم مرحوم همت آتایف بو بارادا غیمماتلی ایش تاییارلاپدی، اولاری کأمیللشدیرمک ماقصادی بیلن گورنوکلی روس تاریخچیسی بریوزکین نگ باریپ ایرکی دوورلرده یازان "گورگن جلگه سینده" دیین اثرینی تورکمنجأ ترجیمه ادیپ ایلکینجی گزک اونسونگیزه حودورله یأریس. بو سالداملی ایشی تاییارلان ایلدشیمیز آقمیرات گورگنلآ ساغبولسون آیدیاریس.


تورکمن حالقی نینگ مدنی- سیاسی اوجاغی
مارت
2010


(Bu yygyndy bir näce bölekde okyjylara yetirler.)


1924-nji yylda Ilerki Turkmenistanda Jemhuriyet gurmak ugrunda goresen
merdana arler: Osman ahunynn, Allayar hanyn, Nepes serdaryn... belent
hatyralaryna!



Tanyslyk ucin
Gadyrly okyjy!



Halkymyzyn yakyn taryhynda bolup gecen wakalar hakynda bizin yas osmerlerimiz oran az
bilyarler. Bu olaryn gunasi dal. Bir tarapdan diktator režimler halkymzyn milli taryhyndda bolan
galkynsly, buysancly pursatlary gizlemage synansyar, ayry tarapdan taryhy ymlmy bilyan
gyzyklanyan dostlarymyz bu mesela kem baha beryaler, bu bolsa isin ahmiytini artdyryar.
1924-nji yylda turkmenlerin jemhuriyet ugrundaky goresi hakynda barmak basyp sanardan
kop cesme yok. Mundan ozal pars diline terjıme edilen Bibi Rabiya Logasowanyn “Eyran
turkmenleri” (Tahran 1358) we merhum Hummat Atayewin “Eyran turkmenlerinin gozgalny”
(parsca 1996) eserlerde az-kande Osman ahunyn yolbascylygyndaky gozgalan hakynda
maglumat berildi.
Elinizdaki eserin awtory Beryozkin, sol dowrun gozgalanyna gatnasan gahrymanlar bilen
intervıw esasynda oz isini suratlandyrmaga synansypdyr, munun ustesine ol Eyrandaky
yagdaya gowy baha bermegı wakalary dogry analiz etmage synansypdyr.
Bu eser ilkinji gezek turkmenca terjime edilyar.
Eser gownunizden turar umydy bilen:


Akmyrat Gurgenli
Mart 2010


SOZBSAY(1)


kyjylara yetirilyan yoldas Berezkinin isi anyk materiyallar bilen doldurylandyr. Bu -bahasyna yetip bolmajak maglumatlardyr.
1924-26-njy yyllardaky turkmen gozgalany hakynda hatda sowet metbugatynyn
gazet-žurnallarynda hem makalalara dus gelmek bolanok. Onun sebabi: materiallaryn
gytcylygyndandyr. Pars metbugaty bir tarapdan, ynamdarlyk nukday nazaryndan, beyleki
tarapdan, senzuranyn yagdayy, hem-de halkaryn kop gozgalany yurdy aram-aram aljyranlyga
salmagy hasaplanyar.
Sonun ucinem Eyranda bolup gecen rewolusiyon tolgunslary owrenjek bolsan wakalary
gorenlerin we emigrantlaryn, yurda gelip-giden korrespontlerin aydanlary bilen onmaly bolyar.
Gozleyjilere dokumentler totanleyin dus gelyar.
Turkmenlerin gozgalany barada yoldas Berezkin seyle uly isi amala asyrdy. Yygnap bolunjak
materiallar bir-bir y ygnalypdyr. Yoldas Berezkinin cap eden maglumatlary anykma-anyk
gyzyklanma doredip, olar taryhcylar ucin bahasyna yetip bolmajak gymmatlykdyr. Yone yoldas
Berezkinin isi dine garalama, dine materiallaryn toplumy. Olarda getirilen faktlar geljekki
agtaryjylara cunnur yardam eder, esasanam, marksistik seljermelerde uly komek berer.
Berezkinin duypli yalnyslygy Eyranyn yarym koloniyal sowda kapitalyna
dusunmeyanligindedir. Berezkin Pars hokumetinde "komprador buržuaziyanyn" duryandygyny
tassyklayar. Bu dogrumydyr? Dowletin, "eziji synpyn guramacysydygyny, onumciligin
hokumdarydygyny, husytlygyn edil sowda yaly, onumcligi gul kimin ulanyandygyny her bir
marksistin bilmegi zerurdyr. E yran hokumetinin basynda feodallaryn oturandygyny, Reza sa
Pahlewinin diktatordygyny subut etmek gerekmidir! Pars hokumetinde feodallar otyrlar.
E yran- yrym kolonial yurt. Yolldas Berezkin oz isinde turkmenlerin rewolusiyon gozgalanyny
subut edyar. Ol turkmen gozgalanynyn rewolusiyon hasiyetde bolandygyny one suryar.
Redaksiyadan

*********************
(1)
Orta Aziya marksclik-Lenincilik Ylmy-Barlag Birlesigi edarasynyn yoldas Berezkinin ≪Gurgen
julgesinde≫ atly kitabyna yazan sozbasysyny SSSR-in dargamagy bilen oz guyjini yitirendigi
sebapli gysgaldylan gornusde terjime edildi.

söndag, mars 07, 2010

از نان و گل‌سرخ تا سپيده و رهايی
ه
8 مارس سال 1857 زنان كارگر صنايع نساجي شهر نيويورك در اعتراض به شرايط غيرانساني كار خود دست به راه‌پيمايي زدند. نصيب آن‌ زنان دردمندِ شجاع جز ضرب و شتم پليس نبود، اما حركت قهرمانانه‌ي آنان نقطه‌ي عطفي شد، و در 8 مارس 1908 بار ديگر پانزده‌هزار زن كارگر ازجان‌گذشته را در نيويورك با شعار «نان و گل‌سرخ» و درخواست شرايط انسانيِ كار و زندگي به شورش واداشت، تا خاطره‌ي اين قهرماني نيرويي شود كه در 8 مارس 1917 هزاران زن گارگر معترض را به خيابان‌هاي سن‌پترزبورگ بكشاند و با پشتيباني مردان كارگر آغاز انقلابي سرنوشت‌ساز را رقم زند؛ و اين نيرو تا امروز ادامه يابد كه زنان و مردان آزاده در سراسر جهان 8 مارس را به پاس نخستين حركت متشكلِ زنانِ برابري‌خواه گرامي بدارند.ه
هرچند حكومت‌هاي خودكامه‌ هنوز گردهمايي‌هاي اين روز را برنمي‌تابند، سوداگران مي‌كوشند آن را با بسته‌بندي در زرورق جشن‌هاي پوشالي از محتواي واقعي خود تهي كنند، و زن‌ستيزيِ نهفته‌ي ديرپا هنوز بسياري از مردمان را آگاه يا ناآگاه به ناديده انگاشتن آن وامي‌دارد، 8 مارس همواره يادآور مبارزه‌ي ديرينه و پر فراز و نشيب زنان در پي حقوق انساني خويش بوده است؛ و به گواه تاريخ، فرياد دادخواهي زنان نه‌تنها هرگز خاموش نشده كه از طلبِ عدالت اقتصادي و شعار نان و گل‌سرخ فراتر رفته و به خواستِ سپيده و رهايي رسيده است. امروز حتي در دورافتاده‌ترين نقاط جهان صداهاي پنهان‌مانده و در گلو خفه‌شده‌ي زنان فريادي شده‌ كه حقوق شايسته‌ي انساني، برابري‌ شغلي و آموزشي و سياسي، حق تعيين سرنوشت خويش، آزادي انتخاب، اختيار پوشش و مراوده‌ي آزاد، و كنترلِ بدن خود را طلب مي‌كند.ه
در سرزمين ما نيز از ديرباز آزاده‌زناني زيسته‌اند كه نخواستند در چنبره‌ي ستم و تبعيض، از سر نوميدي، خود و زندگي خود را به آتش بسوزانند و تباه كنند. زناني كه به جرم تسليم نشدن به خودفريبيِ سنت‌هاي غلط تن به زندان و شكنجه و قتل و تجاوز دادند و بار «بدنامي» بر دوش كشيدند. زناني كه نماد آزادگي شدند تا زناني ديگر به احترام ياد و خاطره‌ي آن‌ها فرياد رهايي سر دهند. زناني كه در سه دهه‌ي گذشته، جدا از قيدوبندها و تبعيض‌هاي عرفي و قومي و تعصبات خانوادگي، بيش از پيش فشار تهديد، اعدام و سنگسار را احساس كردند؛ بيش از پيش در چنگال قوانين نابرابر و ناعادلانه‌يي‌‌ دست و پا زدند كه آن‌ها را نه جنس دوم كه گاه هيچ ‌شمرد؛ زناني كه ديده شدن چند تار موي‌شان به كابوسي جمعي بدل شد، و نظارت پليسيِ بدن‌شان- از پلك چشم تا ساق پا- هر روز به آن‌ها يادآوري كرد كه جز شيء چيزي به شمار نمي‌آيند؛ اما، اين همه را تاب آوردند و با وجود دردي كه در عمق جان خويش تجربه مي‌كردند پايداري نشان دادند؛ در جست‌وجوي روزنه‌يي به روشنايي گام به گام پيش رفتند و آگاهي دادند، تا آن‌ جا كه درد مشترك خود را در پهنه‌يي گسترده فرياد زدند و با تحمل شكنجه و زندان و نثار بي‌هياهوي جان خويش چشم جهانيان را خيره كردند. زناني شجاع، جوياي زندگي در جامعه‌يي آزاد و سربلند، كه با پيشگامي در افشاي تجاوزجنسي در شكنجه‌گاه‌ها و سلول‌هاي تاريك نه‌تنها تابوي ديرينه‌ي پرده‌پوشي‌هاي مصلحتي را شكستند، كه پرده از چهره‌ي كريه و رفتار ددمنشانه‌ي ستم‌كاران برگرفتند.ه
كانون نويسندگان ايران 8 مارس- روز جهاني زن- را به تمامي زنان جهان، به‌ويژه زنان مبارز و سخت‌كوش ايراني، شادباش مي‌گويد و اميدوار است زنان و مردان آزاده‌‌ي اين سرزمين از مبارزه با باورهاي ريشه‌دار مردسالاري در درون خويش و در عرصه‌ي عمومي دست برندارند تا خواستِ آزادي و برابري به باوري همگاني تبديل شود و راه رسيدن به جامعه‌يي رها از تبعيض و فشار و سركوب را هموار سازد.ه


كانون نويسندگان ايران
15 اسفند 1388

onsdag, mars 03, 2010

حکم اعدام یکی از اعضای شورای مرکزی
.
انجمن اسلامی دانشگاه دامغان تایید شد

حکم اعدام محمدامین ولیان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه دامغان تأیید شد. خبرنگار ندای سبز آزادی مطلع شده است که در پرونده این دانشجوی ۲۰ ساله محکوم به اعدام به سخنان آیت‌الله مکارم شیرازی در خصوص محارب بودن حرمت‌شکنان روز عاشورا استناد شده است و این سخنان به عنوان یک فتوای شرعی تلقی گشته و بر اساس آن حکم اعدام صادر گشته است و در دادگاه تجدید نظر تایید شده و هر لحظه امکان اجرای آن وجود دارد.ه

روز گذشته دادستانی انقلاب طی اطلاعیه‌ای تأیید حکم اعدام این جوان ۲۰ ساله در دادگاه تجدید نظر را اعلام کرد. محمدامین ولیان، عضو فعال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه دامغان و ستاد انتخاباتی دانشجویی میرحسین موسوی در این شهر، برآمده از خانواده‌ای مذهبی و انقلابی است، همواره مواضعی در چارچوب قانون اتخاذ کرده است و هیچ‌گونه وابستگی فکری و تشکیلاتی به گروه‌های معاند نظام جمهوری اسلامی و تشکل‌های غیرقانونی ندارد و تنها با اتهام در دست داشتن سنگ در روز عاشورا بازداشت شده است.ه

ولیان فردی مذهبی، متدین و با مواضع اصلاح‌طلبانه است و صدور حکم اعدام برای او با استناد به یک عکس موجی از بهت و حیرت و نگرانی را در میان خانواده مذهبی و دوستان و آشنایان این دانشجوی خوش‌خلق و نجیب ایجاد کرده است.ه

ندای سبز آزادی در دهمین طرح هم‌صدایی از کلیه همراهان جنبش سبز و ایرانیان عدالت‌طلب دعوت می‌کند برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام محمدامین ولیان و تسریع در آزادی او در حد توان خود بکوشند و از طرق ممکن قانونی و مسالمت‌آمیز احتمال اجرای این حکم را کاهش دهند. از میان اقدامات متعددی که امکان اجرای آن وجود دارد به طور خاص موارد زیر در اولویت است:ه

۱- عکس پروفایل خود در سایت فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی مجازی را موقتاً به عکس محمدامین ولیان که در ابتدای این متن آمده است تغییر دهید.ه

۲- اگر صاحب رسانه یا وبلاگ هستید در پوشش خبری این فراخوان ما را یاری کنید و در اعتراض به اجرای حکم اعدام او بنویسید.ه

۳- اگر به آیت الله مکارم شیرازی و بیت ایشان دسترسی دارید وی را در جریان این فاجعه انسانی-اسلامیدر شرف وقوع قرار دهید و از ایشان و دیگر مراجع عظام تقلید بخواهید تا با اعلام موضع قاطع و به موقع از ریخته شدن خون جوانی بی‌گناه و متدین جلوگیری کنند تا آبروی مرجعیت شیعه افزون شود و خون این جوان نجیب به گردن ایشان و دستگاه قضایی نیافتد.ه

۴- اگر به هر یک از مقامات عالی قضایی و مسئولان عالی‌رتبه جمهوری اسلامی دسترسی دارید،‌ صدای دادخواهی خانواده ولیان و اعتراض به حق سبزها به اعدام این جوان بی‌گناه را به گوش آن‌ها برسانید و از آن‌ها بخواهید بکوشند این حکم ناعادلانه تغییر کند و محمدامین ولیان زودتر آزاد شود.ه

مظلومیت ولیان و عذاب وجدان دانشجوی بسیجی

گفتنی است چند روز پیش از بازداشت محمدامین ولیان شبنامه‌ای مبنی بر شركت او در تظاهرات اعتراض‌آمیز روز عاشورا در تهران توسط طیفی از دانشجویان افراطی وابسته به بسیج دانشجویی در دانشگاه پخش شد كه طی آن خواهان برخورد جدی نیروهای امنیتی و مسئولین دانشگاه با وی شده بودند. پس از انتشار این شبنامه محمدامین ولیان بازداشت و به تهران منتقل شد و در دادگاه متهمان روز عاشورا به محاربه و افساد فی‌الارض متهم گشت.ه

جالب اینجاست که مظلومیت او چنان آشکار بوده‌است که پس از محکومیت او به اعدام همان دانشجوی بسیجی که مطالب شبنامه را تنظیم و او را معرفی کرده دچار عذاب وجدان شده و برای درخواست لغو حکم اعدام او اقدام به گردآوری امضا از دانشجویان دانشگاه خود کرده است. ریاست دادگاه نمایشی محمدامین ولیان را قاضی صلواتی برعهده داشت و او را به محاربه، افساد في‌الارض، اجتماع و تبانی جهت انجام جرائم علیه امنیت كشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و توهین به مقامات ارشد نظام متهم کرد.ه

بنا به گزارش خبرگزاری ایسنا محمدامین ولیان در جلسه دادگاه خود گفت: «من وقتی در زندان بودم در تلویزیون دیدم كه سران بزرگ اصلاحات در این دادگاه ایستاده‌اند.» مطلبی که حاکی از تحت فشار قرار دادن وی و دادن اخبار دروغ و کذب توسط بازجویان به او است. گفتنی است در این دادگاه امین ولیان هیچ یک از اتهامات را نپذیرفت و حتی نماینده دادستان در پاسخ به ولیان و وکیل تسخیری وی که اتهام محاربه و افساد فی‌الارض را رد کردند، به طور غیرمستقیم از ایراد این اتهام به این فعال دانشجویی دانشگاه دامغان عقب‌نشینی کرد و گفت: «در باب محاربه اختلاف نظر زیادی وجود دارد كه این موضوع جای بررسی دارد و تصمیم با ریاست دادگاه است».ه

همچنین گفتنی است در این دادگاه در مورد بیانیه‌های انجمن اسلامی دانشگاه دامغان و دفتر تحکیم وحدت و همچنین برگزاری مناظره انتخاباتی بین مصطفی تاج‌زاده و اسماعیل گرامی مقدم به وی اتهاماتی وارد شد. ولیان در جریان دادگاه فقط پذیرفت که در تظاهرات برای دفاع از خود و به دلیل عصبانی ناشی از اقدامات وحشیانه نیروهای نظامی و لباس شخصی در سه مرحله سنگ پرتاب کرده است، اما این سنگ‌ها به کسی آسیب نزده است و از دادگاه خواست که بررسی کنند که چرا احساسات و نارضایتی او به این شکل بروز کرده است.ه

او همچنین اعلام کرد که در راهپیمایی‌ها شعار "مرگ بر دیکتاتور" سر داده است. محمدامین ولیان از روز بازداشتش تاکنون هیچ‌گونه ملاقاتی با خانواده و امکان انتخاب وکیل تعیینی و ملاقات با وی نداشته است و مستقیما از سلول انفرادی در بازداشتگاه‌های نامعلوم اطلاعات سپاه به دادگاه منتقل شده است. چندی پیش ارون رودز - سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران - در مورد محاکمه ولیان گفت: «قوه قضائیه با یک چنین محکومیت کاملا بی‌ربطی، زندگی و حیات سرشار از امید و آینده این جوان دانشجو را بی‌ارزش کرده است». ارون تاکید کرد: «حتی مهم‌تر از آن این است که این محاکمه معیارهای نظام قضایی در ایران را به خواری کشاند.ه
کدام محاربه؟

نظام قضایی در ایران باید مثل هر نظام قضایی دیگری از زندگی و حیات انسان‌ها حفاظت کند نه این‌که آن را به حراج بگذارد». عبدالفتاح سلطانی، وکیل برجسته حقوق بشر در تهران درباره شرایط اصلی ورود اتهام محاربه به یک فرد به کمپین بین‌المللی حقوق بشر گفت که شرط محاربه این است که فرد متهم باید حتما درگیر فعالیت مسلحانه باشد و کار مسلحانه انجام داده باشد. آقای سلطانی چنین توضیح داد که "در همه کتب فقهی این مطلب تصریح شده است. در مواد 86 و 89 قانون مجازات اسلامی ایران هم چند شرط برای آن گذاشته شده است از جمله این شروط تصریح شده آن است که گروهی تشکیل شده باشد که کار آن مبارزه مسلحانه باشد - یعنی خط مشی آن مسلحانه باشد- و در نهایت اگر کسی عضو این گروه مسلح یا هوادار آن باشد و اگر اقدام موثری در راستای اهداف آن گروه مسلح کند، به او محاربه می‌گویند. یعنی خودش حتما اقدام مسلحانه باید کرده باشد یا باید هوادار و یا عضو یک گروه مسلح باشد و در جهت آن گروه مسلح، حتما اقدامات موثری انجام داده باشد.ه

اگر این شروط محقق نشود، محاربه معنا ندارد." آقای سلطانی در باره این‌که آیا پرتاب سنگ در خیابان می‌تواند اتهام و حکم محاربه را به خود بگیرد، گفت: "قطعا نه. اگر فرد دستگیر شده هوادار و یا عضو یک گروه مسلح باشد یا در راستای آن گروه مسلح این کارها را بکند، می‌توانند در قالب محارب با او برخورد کنند. اگر یک فرد عادی باشد که به هر دلیل از جمله این‌که عصبانی شده یا تندروی کرده باشد و در حد این‌که شیشه شکانده باشد و یا تخریب کرده باشد و کسی را زخمی کرده باشد، می‌توان با او برخورد قانونی کرد، اما عمل او حکم محاربه ندارد". کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از رئیس قوه قضائیه درخواست کرده بود که در این مورد مداخله و ولیان را آزاد کند. همچنین این کمپین توصیه کرده بود که فورا گروهی مرکب از متخصصین مستقل حقوقی این پرونده را مورد بررسی قرار دهند؛ اما متاسفانه با تایید حکم اعدام وی به نظر می‌رسد که این درخواست‌ها اجرا نشده است.ه

ندای سبز آزادی امیدوار است با همراهی همراهان جنبش سبز با دهمین طرح هم‌صدایی سبز و اقدامات مسالمت‌آمیز و قانونی سبزها در اعتراض به صدور این حکم و شنیده شدن این درخواست‌ها توسط مقامات عالی قضایی این حکم غیرعادلانه، غیراسلامی و غیرقانونی تغییر کند و جان این جوان اخلاقی و پایبند به قانون حفظ شود. در صورت تحقق چنین هدف انسان‌دوستانه،‌ اخلاقی و خداپسندانه‌ای، یکایک ایرانیانی که ما را در اجرای این طرح همراهی کرده‌اند در نجات جان محمدامین ولیان که هر لحظه امکان اجرای حکم اعدامش وجود دارد شریک‌ خواهند بود.ه
ندای سبز آزادی

fredag, februari 26, 2010

برای خواندن مطلب به اینجا کلیک بکنید


گفت‌وگو با رحیم بندویی، از
.
فعالان «حزب مردم بلوچستان» در سوئد
.
«احتمال زد و بند در دستگیری عبدالمالک ریگی»
.
Radio Zamane

söndag, februari 21, 2010

Stalinçiligiñ ganly repressiýasynda
ýok edilen dilçi alym gerçek

Allaguly Garahanov
.
(1892-1938)

(Alymyñ atylyp öldürilmeginiñ 72 ýyllygyna hem-de halkara ene dili gününe bagyşlanýar)


Dilçi alym Allaguly Grahanow özüniñ neşir etdiren «Türkmen diliniñ gramatikasy», okuw maksatlary üçin ýazan ýa-da terjime eden beýleki gullanma eserleri, birnäçe makalalary hem-de guramaçylykly we praktiki işleri bilen türkmen dil ylmynyñ taryhynda öçmejek yz galdyrdy. Ýöne henize çenli onuñ käbir ylmy derñewlerinde, çap etdiren işlerinde öñe süren pikirlerine, anyk meseleler boýunça salgylanyp, diñe ady tutulyp geçilýär diýäýmasañ, A.Grahanowyñ ömri we ylmy döredüjiligi ýeterlik derejede öwrenilmän gelýär.

«Türkmen azatlygy» diýilýän «anti Sowet» guramanyñ agzasy hökmünde «feodal-milletçi» ideýalary wasp eden «klassiki şahyrlaryñ eserlerini halkyñ arasynda ýaýradandygy, hem-de partiýa we hökümet tarapyndan türkmen dili boýunça geçirilen refomlary böwet bolup saklandygy» üçin A.Garahanowa günä ýöñkelip, 1937-nji ýylyñ 20-nji sentýabrinde tussag edilýär. A.Grahanow «NKWD» niñ «üçliginiñ» (troýka sudunyñ) 1938-nji ýylynyñ 25-nji ýanwardaky karary bilen iñ ýokary jeza-atuwa- höküm edilýär, bu aýlyganç höküm şol ýylyñ 26-nji fewralynda Aşgabatda ýerine ýetirilýär.

Arhiw materiallarda tutalitar düzgüniñ sansyz pydalarynyñ, şol sanda Allaguly Grahanowyñ hem nirde jaýlanandygy hakynda maglumat ýok. Şondan 20 ýyldan köpräk wagt geçen soñ 1959-nji ýylyñ 4-nji dekabrinde Türkmenistanyñ ýokary sudunyñ jenaýat işleri boýunça sud topary tarapyndan A.Garahanowa garşy gozgalan jenaýat iş esassyz tapylyp ýatyrylýar we ol aklanýar, ýöne onuñ alym hökmünde ylymdaky hukugy doly dikeldilmeýär. Onuñ galdyran ylmy myrasyny we ömür ýoluny öwrenip, halk köpçüligine ýetirmek zerur hasaplanýar. Beýle edilende onuñ türkmen dil biliminiñ taryhyny öwrenmegine uly goşant boljagy ikujsyzdyr.

1892-nji ýylda Marynyñ töweregindäki Mülki bagşy obasynda eneden dogulan A.Garahanow ýaşka ýetim galyp, daýysy Oraz Çaryýewiñ maşgalasynda terbiýelenýär. A.Garahanow Mary töwereklerinde meşhur bolan Gadam ahunyñ elinde okaýar, soñra Buhara gidip, mederesäniñ talyby bolýar. Düýpli bilim almak maksady bilen Ufa şäherindäki Ýewropa tipli ýokary okuw jaýyna ýerleşýär. Häkimiýet Sowetleriñ eline geçen soñ Daşkentde Orta Aziya uniwersitetini tamamlap, ýokary bilim alýar we şol ýerdäki «İnpos»da işe başlaýar. Gaýgysyz Atabaýewiñ tabşyrygy bilen 1920-nji ýylda Maryda mugallym taýýarlamak boýunça ýokary kurslary açýar. Kurslary gutaranlar, mugallymçylyk etmek üçin mekdeplere, tehnikomlara we ýokary okuw jaýlaryna iberiliýär. Türkmenistan Ylymlar Akademiýasynyñ habarçy agzasy, Türkmenistanyñ halk ýazyjysy Hydyr Derýaýewiñ 20-nji ýyllarda özüni, A.Grahanowyñ Daşkende äkidip, “Türkmen İnposyna” okuwa ýerleşdirendigini, onuñ her tomusda Maryda we Türkmenistanyñ beýleki ýerlerinde bolup, zehinli ýaşlary gözläp tapyp, olary okuwa salmak üçin Daşkende äkidişiniñ, oglanlaryñ ata-enesinden aýrylyp, ýat şähere gitmejek bolup, otla münmän, münden soñam gaçyp galjak bolup, duruşlaryna ençeme gezek şaýat bolandygyny gürrüñ beripdi. Kommunistik Partiýanyñ agzasy bolan A.Grahanow, 1937-nji ýylda tussag edilen wagty “Mülki bagşy” obasynda doktorlyk punktiniñ (klinikanyñ) müdüri bolup işleýärdi. Şonda onuñ aýaly Jumasoltan bilen 8 ýaşly oguljemal, 6 ýaşly Enejan, 4 ýaşly Akjemal we 1 ýaşlyja Ogulhally atly dört sany gyzy yzynda galýar. Bize, häzirlikçe Allaguly Grahanowyñ ömrüne we maşgala durmuşyna degişli şu aýdylanlardan başga dokumental maglumatlary gola salmak başartmady.

Eýsem, medisina ugrunda bilim alan Allaguly Garahanow näme üçin dil bilimi bilen şeýle içgin gyzyklandyka? Munuñ özüne ýetesi sebäbi bar. 20-nji ýyllarda ýörite hünärli kadrlaryñ iññän azdygy sebäpli, türkmen diliniñ meseleleri bilen diñe bir dilçiler däl, eýsem başga kärdäki adamlar hem meşgullanypdyr. Şeýle adamlaryñ görnüklileriniñ biri hem A.Garahanow bolupdyr. Ol meşhur türkmen dilçileri, Muhammed Geldiýew hem-de Kümşaly Böriýew bilen bir hatarda 1922-nji ýylyñ aprilinde Daşkentde döredilip, türkmen dilini öwrenmegiñ we okatmagyñ şol döwür üçin wajyp meselelerini işlän ilkinji ylmy gurama bolan «Türkmen bilim komisýasynyñ» agzalygyna saýlanýar. Bu komisýada görnükli tatar dilçisi prof. Ebad Alparow hem işläpdir.

A.Garahanowyñ 1923-nji ýylda Daşkentde Türkmenistan hökümet neşriýaty tarapyndan daşbasma usulynda 5 müñ tiraž bilen neşir edilen «Ene dilimiz» atly 3-nji okuw ýyly üçin niýetlenen 71 sahypalyk kitabyna 1922-nji ýylyñ 24-nji oktiýabrynda ýazan sözbaşysy şeýle sözler bilen başlanýar:

«Bu “Ene dilimiz” atly kitapny ýazmakny üstüñe almakda bu dogruda özümni mutahasses (spesialist) hasaplap ýazmaga girişdim, belki başga bir höwesek kişi tapylmadygyndan ene dilimizde okuw kitabynyñ örän gereklidigini göz öñüe tutup, “taýak ýetýänçä-ýumruk” diýen ýaly, ýagşyrak ýazujylar tapylýança, oñşuk bolup durýar umudy bilen ýazdym.»

Çagalaryñ okamak endigini ösdürmek, düşünjesini artdyrmak üçin niýetlenen bu gollanmada, türkmen nakyllary, matallary, aýdymlary ertekileri, rowaýatlary, dürli gürrüñleri şeýle-de Magtymguly, Şeýdaýy, Kemine, Mollanepes, Mätäji, Körmolla, Hally, Duwan ýaly şahyrlaryñ, “Melike Delaram” dessanyndan goşgular tutuşlygyna ýa-da bölekleýin ýerleşdirlipdir.

Diliñ praktiki meseleleri, elip-biýi we orfografiýa meseleleri elmydama köpçüligiñ üns merkezinde durýar. Bu ugurlardan, Allaguly Garahanowyñ eden işleri az däl. Ol 1920-nji ýylyñ 1-nji ýarymynda türkmen dili üçin uly zähmete eýe bolan arap ýazuwny reformlaşdyrmak işine gös-göni gatnaşýar. Bu mesele-de özbaşdak bir gurama esaslandyrylýar, A.Garahanow oña ýolbaşçylyk edýär. Muña türkmen döwlet uniwersitetiniñ alymlary tarapyndan taýýarlanan «Häzirki zaman türkmen dili, Aşgabat 1960» diýen okuw kitabynyñ türkmen ýazuwynyñ taryhyndan gysgaça maglumat atly bölüminde getirlen maglumatlar hem güwä geçýär.

Allaguly Garahanow, terjimeçi hökmünde hem köp iş bitripdir. Ol Türkmenistanyñ Kommunist partiýasynyñ MK-niñ sekretarlaryndan Halmyrat Sähetmyrat bilen bilelikde ýazyjy Kuwalenko-niñ” «Syýasy döwlet» eserini türkmen diline terjime edip, 1923-nji ýylda Daşkentde neşir etdirýär. Şol eser 1925-nji ýylda Aşgabatda hem çap edilýär. Şeýle-de alym medisina we himiýa barasyndaky kitaplary hem türkmen diline terjime edipdir. Tussag astynda saklanýarka, sorag edilende beren jogaplaryndan çen tutsañ, A.Garahanowyñ türkmen diliniñ grammatikasy boýunça ýazan kitaby 1929-nji ýylda doly taýýar bolupdyr. Şol ýyl Aşgabatda M.Geldiýew bilen Ebad Alparowyñ «Türkmen diliniñ grammatikasy», Posselowskiniñ «Türkmen dili üçin rusça» kitaplary çapdan çykýar. İki ýyldan soñ A.Garahanowyñ morfologiýa bagyşlanan, möçberi 100 sahypa golaýlaýan «Türkmen diliniñ grammatikasy» diýen kitaby, merkezi «OGİZ» neşriýatynyñ Orta Aziya bölümi tarapyndan neşir edilip köpçülige ýetirilýär.

Alym hökmünde A.Garahanowyñ adyny türkmen dil biliminiñ taryhyna hemişelik girzen, bu işler soñky döwürlerde ýerine ýetiren derñewlerde ýokardakylar ýaly aýratynlyklary, şol sanda kemçilikleri geçilýän-de bolsa, onuñ türkmen diliniñ morfologiýasynyñ öwrenilşinde tutýan anyk orny, dilimiziñ gramatikasy hakynda taglymatynyñ ösüşine awtoryñ goşan goşandy entek doly kesgitlenenok. Geljekde A.Garahanowyñ ömür ýoly we ylmy döredüjiligi jikme-jik öwrenilip, onuñ bize galdyran myýrasyna obýektiw baha beriler diýip umyt edýäris. Ýokarda aýdylanlardan belli boluşy ýaly, ol muña hemme tarapdan doly mynasyp adam.

Akmyrat Gürgenli
Fewral 2010

-------------------------------

Peýdalan çeşmeler:
1.Myratgeldi Söýekow: 10 çynar. Aşgabat. 1993
2.Şol döwre degişli gazetler
3.Şahsy maglumatlar

lördag, februari 20, 2010

Diller howp astynda

Birleşen Milletller Guramasynyñ Medeni Guramasy UNESCO, dünýäde häziriñ özünde bar bolan 6 müñ diliñ üçden biriniñ ýer yüzünden ýok bolmak howpyna duçar bolýandygy bilen duýduryş berdi.
"Bir dil ölen ýagdaýynda, dünýäniñ medeni mirasynyñ möhüm bir bölegi-de ýitip gidýär. Nesiller boýy, dilden dile geçen, ertekiler, mifler, şygyrlar, ata sözleri, şol milletiñ söz hazynasy birbada ýitip gider." Diýip, UNSCO-nyñ beýannamasynda nygtalýar.
Alaskanyñ ýerli dili “Eyak”-ça gepleýän soñky adam, Marie Smith Jones 2007-nji ýylda 88 yaşynda aradan çykandan soñ özi bilen ýerli dilini-de alyp gitdi. Ol öz ene diliniñ diri galmagy üçin doga edýärdi. Jones ömrüniñ soñuna çenli halkynyñ milli dilini we medeni mirasyny goramak üçin kampanýa-da alyp barypdy.
"Döwletler eger dünýäniñ medeni we dil dürliligini goramak isleyän bolsalar, giç bolmazdan bu ugurda alada etmeli" diýip, UNESCO ýene-de duýdurýar.
Bir diliñ diri galmagy üçin şol dilde gürleýän adamlar öz dilleriniñ bardygyna buýsanmaklary gerek.
Soñky bäş ýylda, Mekzika, Täze Zelandiýa we Amerika öz döwletlerinde dürli dilleriñ ýok bolmagy prossesini yzyna öwürmegi başardylar.
Ýöne UNESCO, ''dilleriñ ölümi''niñ her ýerde we dürli ykdysady şertlerde durmuşa geçip biler diýip, duýdurýar.
Gepiñ gerdişine görä aýdylnada, Eýranyñ çäginde ýaşaýan millionlarça türkmeniñ ene dili, alnyp barylýan pars şaunizmi syýasaty netıjesınde çynlakaý dereje zyýana uçrap gelýär, ýaş ösmerlerimiz ene dilinde geplemänsoñlar, dura-bara ony unudyp barýarlar. Bu syýsatyñ soñy türkmen halkyny pars medenıýetıñ arasynda assemirlemkeden başga zat däldigi köre hasa bolsa gerek.
Daşary ýurtlarda ýaşaýan ildeşlerimiz-de makalalaryny öz ene dillerinde ýamansoñlar, olaram bu syýasatyñ pydalary bolup gelýärler. Ýöne hiçden giç ýagşy dileni, gaýrat edip öz ene dilimizde ýazmaga synanşaýlayn.

*******************
Makalany gysgaça terjime eden:
Akmyrat Gürgenli

Şol makalanyñ doly görnuşi
http://portal.unesco.org

fredag, februari 19, 2010

اهميت زبان مادرى در چيست؟
ه
ه
Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:
كارشناسان برخوردار بودن از حق
تكلم يا آموزش به زبان مادرى را موجب شكوفايی فرهنگ صلح و مسالمت می‌دانند.زبان‌ها روح بشريت هستند. زبان‌ها ميراث معنوی بشريت هستند، زاده می‌شوند، تكامل مى‌يابند و در برخى موارد محكوم به نابودی می‌شوند. اگر تلاش خود را براى نجات زبان‌ها آغاز كنيم، به سود ماست. بايد تمامی سعی خود را برای مراقبت از زبان‌ها بكار گيريم و اين در سايه سيستم آموزشى چند زبانه محقق خواهد شد...ه

اين بخش‌هايى از سخنرانی مدير كل يونسكو در مراسم روز جهانی زبان مادری در سال ۲۰۰۴ است. هشت سال است كه ۲۱ فوريه بعنوان روز جهانی زبان مادرى شناخته ميشود. درواقع اين روز به پيشنهاد بنگلادش نامگذاری شد كه در نوامبرسال ۹۹ طرحى بر اين مبنا به سازمان يونسكو ارائه داد. طرح بنگلادش و انجمن جهانی طرفداران زبان مادری در سی‌امين نشست عمومى يونسكو به تصويب نمايندگان كشورهای عضو رسيد. پيش از اين نيز زبان شناسان هشدار داده بودند كه احتمال نابودی ۴۰ درصد زبان‌ها در قرن حاضر ميرود.
ه

انسان‌ها با صحبت كردن همديگر را می‌فهمند. روند تكامل انسان در جامعه با زبان به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. اگر زبان از جامعه انسانى گرفته شود، چرخه اجتماعی باز می‌ايستد. از زبان گاه بعنوان سرمايه فرهنگی ياد می‌شود. وقتی از حفظ، توسعه و تقويت فرهنگ يك جامعه سخن به ميان می‌آيد، اين زبان است كه گذشته و حال آن جامعه را بهم پيوند می‌دهد. برخوردار نبودن از حق گويش به زبان هر قوم يا فرهنگ، خطر گسست مناسبات انسانی و طبيعی ميان افراد را در بر دارد. مدافعان تعدد زبان‌ها می‌گويند فرهنگ صلح هنگامی شكوفا خواهد شد كه مردم از حق طبيعى استفاده از زبان مادرى برخوردارباشند.
ه

زبان يكی از اجزاى بسيار مهم و حياتی زندگى، تفكرات و رفتارهاى ماست. كمتر كسی است كه بگويد در زندگی روزمره از صحبت كردن به زبان مادرى لذت نمی‌برد. هر يك از ما هر چقدر هم به زبان ديگری غير از زبان مادری خود مسلط باشيم، زبان مهم و حياتی براى بيان احساسات يا درك‌مان، همان زبانى است كه براى اولين بار به وسيله آن سخن گفته و ارتباط برقراركرده‌ايم.
ه
ه

در پنجاه و پنجمين نشست عمومی سازمان ملل اعلام شد كه روز جهانی زبان مادری باعث ايجاد احترام متقابل فرهنگ‌ها و زبان‌هاى مختلف و سبب غنی‌تر شدن فرهنگ‌ها ميشود. در اين نشست تاكيد شد كه سازمان ملل و يونسكو در جستجوی راهی برای حفظ زبان‌ها بعنوان ميراث مشترك بشرى هستند و سيستم آموزشى چند زبانه را به كشور‌ها توصيه می‌كنند. آيا می‌دانستيد كه كه ۶ تا ۷ هزار گونه زبانی در جهان ما وجود دارد؟ ديويد كريستال زبان شناس انگليسی اهميت تنوع زبانی را معادل تنوع انسانى می‌داند. نيروى عقلانى زبان را معادل توانايی بيولوژيك انسان تعبير می‌كند و می‌گويد نابودی هر گونه زبانی، به معناى نابودى يك جهان بينى خاص است.ه

در كشورى مانند هندوستان، حدود ۸۰ زبان در مراحل مختلف تحيل به كار گرفته می‌شوند. در آفريقا حدود ۲۰۰ زبان وجود دارد كه البته رايج‌ترين آنها، انگليسی، پرتغالی، اسپانيولی و فرانسوی است. در ايران هنوز پژوهشى رسمی در باره شمار گويش‌ها يا زبان‌ها نشده اما به دليل تنوع قومى موجود در كشور، بخش غير قابل انكارى از ايرانيان به زبان‌هاى كردى، آذرى، بلوچى، تركمني، عربى، شهميرزادى و تعداد بيشماری نيز به لهجه‌ها و گويش‌هاى مختلف سخن می‌گويند. با وجود به رسميت شناخته شدن حق تحصيل به زبان مادری در اصل‌های پانزدهم و نوزدهم قانون اساسی جمهورى اسلامی ايران، بايد گفت كه محروميت از اين حق، اقليت‌هاى قومى ايران را رنج می‌دهد.ه

گفتيم كه كارشناسان برخوردار بودن از حق تكلم يا آموزش به زبان مادرى را موجب شكوفايی فرهنگ صلح و مسالمت می‌دانند. با اين يادآوری پاى صحبت يكى از فعالان مدنى كرد، بهاءالدين ادب می‌نشينيم. يكى از خواست‌هاى هميشگى كرد‌ها آموزش به زبان مادرى در مدارس و محترم شمرده شدن فرهنگ‌شان است. آقاى ادب كه در دوره ششم مجلس شوراى اسلامى، نماينده مردم سنندج بوده است به نگرانی حكومت‌های مركزى از گويش يا آموزش به زبان محلی اشاره می‌كند كه مبناى سياسى و تصور جدايى‌طلبى دارد. بهاءالدين ادب اين نگرش را رد می‌كند و می‌گويد:ه

”ما در كشور كوچك سوييس شاهد هستيم كه مردم به چهار زبان ايتاليايی، انگليسى، فرانسه و آلمانی حرف می‌زنند اما سوييس متحد می‌ماند. قانونى در فيزيك هست كه هر عملی، عكس‌العملی دارد. وقتى در كشوری به فرهنگ‌هاى مختلف احترام گذاشته می‌شود، مردم راضى‌اند و در كنار هم زندگى می‌كنند اما وقتى يك قوه برتر و اقتدار دولتى هويت آنها را انكار می‌كند، مقاومت صورت مى‌گيرد. كشور كانادا را مثال بزنم. آيا جوانانى كه در كبك كانادا زندگى می‌كنند و فرانسه زبان هستند، نمی‌توانند در بريتيش كلمبياى كانادا تحصيل و كار بكنند؟ اينها مانع همديگر نيست. در كشور ما در آن واحد زبان عربی و انگليسى تدريس می‌شود اما چرا زبان كردى يا زبان‌هاى ديگر بايد ناديده گرفته شوند. اين حق مسلم انسانهاست كه فرهنگ خود را حفظ كنند. بارزترين مولفه‌هاى فرهنگ هر قوم و ملت زبان آن است.“ه

به مناسبت روز جهانی زبان مادرى تعدادى از دانشجويان كرد مقابل دانشكده ادبيات دانشگاه تهران گرد هم آمدند. سيروان سعيدى از جمله كسانی كه در اين مراسم حضور داشت تعداد شركت كنندگان را حدود ۲۰۰ نفر ذكر می‌كند. سيروان سعيدى در باره اهميت زبان مادرى می‌گويد:ه

”زبان از اساسى‌ترين مولفه‌هاى هستى و نيستى ملت‌هاست. زبان حامل انديشه و فرهنگ هر ملتى است. بر اساس ميثاقين حقوق بشر هر ملتى محق است از زبان خود بهره مند شود. به نظر می‌رسد مانع تراشى براى پيشرفت هر زبان بايكوت كردن انديشه باشد.“ه

سيروان سعيدى در باره آسيب شناسى جلوگيرى از تكلم به زبان مادرى می‌افزايد:ه

”كسى كه با زبان مادرى تا هفت هشت سالگى حرف زده و بعد در مدرسه به او می‌گويند به زبان ديگرى حرف بزن، اين يك نوع مادر كشى است. دردآور است. بايد مدام به شكل ديگرى فكر كنى، مرتب در ذهن خودت ترجمه كنى و اين موجب از بين رفتن خيلى خلاقيت‌ها و استعداد‌ها می‌شود.“ه

در پايان بايد گفت طبق يافته‌های جديد پژوهشگران در باره تاثير آموزش كودكان به زبان مادری، يونسكو سيستم آموزشى چند زبانه را رمز پايداری زبان‌های مادرى می‌داند و آن را به كليه كشورهاى جهان توصيه می‌كند.ه

دویچه وله

tisdag, februari 16, 2010

پیام کمیته کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران در اروپا به :ه

روشنفکران و مبارزین تورکمن در داخل و
ه
خارج کشور و به نیروهای سیاسی ایران !ه

بیست و ششم بهمن ماه سال 1357، نقطه عطفی است در تاریخ جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن در ایران. در این روز بود که انقلابیون و روشنفکران تورکمن به نیابت از طرف ملت خود، برای نخستین بار در تاریخ مبارزاتی ملت خویش در نیمه دوم قرن بیستم، سازمان سیاسی و ملی کانون فرهنگی – سیاسی را بنیان گذاشتند!
ه
کانون در آندوره در واحدی با همبودهای انسانی متفاوت با روبنای سیاسی خودکامگی به قدمت تاریخ و در یک کشور جهان سومی و با فرهنگی دینی و اسطوره ای بجا مانده از منارشی سلطنتی سرنگون شده، پایه گذاری میگردد. جامعه ایکه هنوز در آغاز مدرنیسمی بدون مدرنیته و دولتی بصورت برآیند این عقب ماندگی و خودکامگی برای تنها یک ملت و علیه هستی و هویت ملی دیگر ملتهای تشکیل دهنده این واحد جغرافیائی با تصوری از یک ایران یکپارچه و ناب، با همانی آن با فلات باستانی ایران و بر بنیاد یک نژاد، یک زبان، یک فرهنگ، یک دین و مذهب و با جعل یک تاریخ برای همه، حکومت رانده وبر اسارتگاه دیگر ملتها در آن زندانبانی میکرد!
ه
زمامداران جدید برآمده از بطن انقلاب، بعنوان فرآورده های طبیعی چنین جامعه غرق در فرهنگ دینی- اسطوره ای و با فرایندی ناتمام و نافرجام در تشکیل دولت- ملت در سرآغاز قرن بیستم در اینکشور، سلطنت غیر موروثی پادشاهی کرده بودند. آنها بدون هرگونه تغییری در سیستم اجتماعی- اقتصادی و در ساختار قدرت تمرکزگرای خودکامگی، بعنوان زندانبانان جدید برای اسارتگاه تاریخی ملتهای متفاوت با تنها ملت حاکم، سیاست ایجاد امپراطوری شیعه با تغییر ایدئولوژی شوونیسم ریشه دار در این کشور از پان ایرانیسم به الگوی اسلامی" امت واحده" را در سرلوحه حکومت خود قرار داده بودند!
ه
روشنفکران و انقلابیون تورکمن با درک ضرورت مقابله با این هیولای شوونیستی قرون وسطایی جدید و تحقق مستقلانه خواست های ملی تورکمن که نه در تفکر و نه در ظرفیت و ماهیت صاحبان جدید قدرت جائی داشته است و بازپس گیری اراضی غصب شده ملت خود از طرف غاصبان وابسته به رژیم سلطنتی رأساً کانون فرهنگی- سیاسی را مقارن با انقلاب بهمن ماه تأسیس کردند.
ه
کانون، بعنوان سازمانی ملی، دمکراتیک، سکولار و طرفدار زحمتکش ترین اقشار در منطقه و مروج احیای فرهنگ، هنر و آداب و سنن ملی و طرفدار اجرای عدالت اجتماعی بطور مستقلانه از حاکمیتی که خواهان پابرجائی بیعدالتیهای اجتماعی و ملی بوده، از همان بدو بنیانگذاری خود مورد دشمنی و کینه ونفرت رژیم نوبنیاد اسلامی قرار گرفته و این رژیم کمر به نابودی این جریان، به هر بهای ممکن بست!کینه و نفرت حیوانی که اعضاء و هواداران کانون برای مقابله با آن مجبور شدند از همان ابتدا، در دفاع از شرافت و حاکمیت ملی ملت خود، دوبار سنگر به سنگر در جنگی نابرابربه مصاف اشغالگران حکومت جدید بروند. این کینه و انتقامجوئی، باعث به خاک و خون غلتیدن بهترین فرزندان ملت تورکمن با قلبی مالامال از آرمانهای نیک برای ملت خود تک تک انسانها و باعث آدم ربائی و ترور رهبران یک ملت از طرف این کینه جویان دینی گردید. سیاست یکدست سازی شوونیستی کسانیکه برای خود مشروعیتی آسمانی علیه بندگان زمینی خدایشان قائل بودند، با نابودی تمامی دستاوردهای یکساله حاکمیت یک ملت بر سرنوشت خود و با اعلام غیرقانونی بودن کانون و ستاد شوراها فروکش نکرده و آنها ما را به جوخه های اعدام سپردند و به شکنجه گاهها کشانیدند و بر دست وپای شایسته ترین فرزندان ملت تورکمن غل و زنجیر بسته و نخبگان و روشنفکران ملتی را به تبعیدگاه و به مهاجرتهای اجباری وادار ساختند تا ملتی را بسوی پرتگاه نابودی ملی بکشانند و مستعره فتح شده خود را براحتی مورد غارت و چپاول قرار بدهند و آنرا مبدل به زیستگاه توده ای بدون هویت، بدون زبان، بدون فرهنگ و بدون هرگونه حقوق ملی و مدنی به انسانی درجه دوم تبدیل بسازند!
اما، آنها عاجز از درک ظرفیت بزرگ فرهنگی- اجتماعی یکی از کهن ترین ملتهای آسیای میانه و فلات ایران بوده اند. ملتی که خود موجد تمدنهای باستانی بانی امپراطوریها و دولتهای بزرگی بوده و هیچگاه حتی در شرایط ظاهراً تسلیم و غلبه همه جانبه دشمن برآن نیز از تولید و پرورش عناصر اندیشمند، نخبگان و مبارزان خود باز نمانده و همیشه کسانی را در بطن خود پرورش داده استکه سلاح آنرا برای روز موعود صیقل میداده و تفکر و ایده های والای انسانی و ملی را در میان هر نسل از این ملت زنده نگه میداشته اند!
کانون نیز بعنوان تشکیلاتی جوشیده از دل توده ها و بعنوان مداومت تاریخی جریان مبارزاتی ملت ما در حیات معاصر آن، نه تنها زیر سهمگین ترین ضربات و با شهادت بسیاری از کادرها، اعضاء تا ترور رهبران خود، برخلاف تصور آدمکشان ملت کش اسلامی، در هم شکسته نشده بلکه علیرغم جوانی خود تمامی اشکال و مراحل مبارزاتی را تجربه کرده ودر پی هر ضربه توانست خود را بازسازی کرده و خاطره هر یک از فرزندان کبیر ملت خود را الهام بخش مراحل سختتر نیروهای آینده قرار بدهد!
ه
کانون فرهنگی- سیاسی، نه تنها مظهر شهامت و صلابت در برابر دشمنان و نماد فداکاری و صداقت در برابر ملت خود بوده و نه فقط موجد نوآوریهای سیاسی و نظری و پایه گذار ایده استقلال در جنبش از هر تفکر و تشکیلات غیر و تدوین کننده اولین برنامه مدون برای پیشبرد هدفمند جنبش ملی و برای اتحاد آگاهانه هدفمند مبارزین تورکمن بوده است، بلکه راز مداومت آن در بیش از سه دهه علیرغم افت و خیزها، پیشرویها و عقب نشینی ها، در شهامت سیاسی و اخلاقی آن در پذیرش خطاها و نقد ضعفهای خود و در توان پندآموزی آن از شکستهای خود بوده است!
ه
بهمین دلیل نیز کانون، توانسته است از میان آنهمه موانع، از ضدیت دشمنان آگاه و مجهز به تمامی امکانات مالی، دولتی و امنیتی و دوستان ناآگاه و از کوران نبردی سیاسی و تئوریک با گروههای سوسیال – شوونیستی سلطه گرا بر نخبگان ملی ملتهای تحت ستم، راه خود را بسوی مداومت و تلاش برای رسیدن ملت خود به حاکمیت ملی در سرزمین خود و داشتن سهمی شایسته در اداره کل کشور باز بکند! به یمن همین مداومت در مبارزه و اعتماد بنفس در پایه گذاری و پیگیری ایده استقلال در جنبش ملی – دمکراتیک تورکمن استکه کانون امروزه توانسته است به مظهر نماد حاکمیت ملی ملت تورکمن بر سرزمین و سرنوشت خویش، به پژواک این ملت علیه فرو رفتن در نیستی ملی و گنوسیسم فرهنگی وبه صداهای رسای تمامی به سکوت را داشته شدگان یک ملت مبدل گردد! حتی در شرایطی که کانون بدلایل مشکلات مالی و مسائل عدیده دیگر، مجبور به فروکش ساختن فعالیت برونی خود تا حد تنها اعلام مواضع خود در مورد رویدادهای مهم جامعه بسنده کرده بود و تمامی نیروی خود را متوجه بازسازی درونی خود میکرد، باز نخبگانی و روشنفکرانی متعهد به آرمانهای ملت خود، بصورت جمعی و فردی توقف موقتی فعالیت برونی و مبارزه برای پیشبرد ایده های اساسی رهائی ملت خود را که کانون تبلوری از آن بوده، برنتابیده و خود تلاش ورزیده اند این خلاء فعالیت عملی و علنی را برطرف بسازند. این امر، معنائی بجز ژرفا و تعمیق ایده های اساسی و مستقلانه جنبش ملی- دمکراتیک در روح و فکر و اندیشه روشنفکران و مبارزین تورکمن نداشته است. بهترین نمونه این امر، جمعی "حرکت ملی تورکمنستان ایران" استکه با اقدام شجاعانه و صادقانه خویش و بعنوان کسانیکه خود از بنیانگذاران و فعالان ایده استقلال تشکیلاتی و سیاسی کانون در سال 1365 بوده اند، با فعالیت عملی خود و با حضور در اکثر مجامع بین الملی و در تقویت و ایجاد همبستگی مبارزان ملت ما با نمایندگان سیاسی دیگر ملتهای تحت ستم در ایران، توانستند آرمان برقرای حاکمیت ملی ملت خود بر سرزمین و سرنوشت آنرا در دوران رکود فعالیت علنی کانون در خارج از کشور، زنده نگه بدارند. بجاست که در این روز بزرگ از این دوستان قدردانی بعمل بیاید. اما، کسانی نیز یافت شده اند که برخلاف این دوستان که نام حزب یا سازمانی درمقابله با کانون برای جمع خود انتخاب نکرده اند و حرکتی را برای پیشبرد ایده های اساسی و بنیانی کانون در جنبش تورکمنها بدون هیچ چشمداشتی در خارج از کشور را باعث گردیدند، سعی در ایجاد آلترناتیوی برای کانون تحت عناوین سازمانی بیگانه با آن در خارج از کشور کرده اند که در بی ریشه گی خود در میان ملت تورکمن در داخل کشور و در بیگانگی و ستیز با ایده های اساسی جنبش ملی تورکمنها و در تعقیب منافع شخصی خود، تنها برای سوء استفاده از نام بزرگ کانون برای وجهه آفرینی کاذب برای خویش در میان اپوزیسیون رژیم اسلامی، خشکیدند و تنها نامی را بر دوش کشیدند!
ه

روشنفکران و مبارزین تورکمن در درون و برون تورکمنستان جنوبی!
ه

کانون فرهنگی- سیاسی نه تنها برای حق تعیین سرنوشت ملت تورکمن بنابه طبیعت ملی خویش در سرزمینی تحت حاکمیت خود مبارزه میکند، بلکه برای تغییر سنتی ساختار قدرت و اداره متمرکز و استبدادی کشور، از طریق برپائی حکومتی فدراتیو و دمکراتیک در ایران و شرکت مستقیم و برابر حقوق نمایندگان ملت خود بهمراه نمایندگان دیگر ملتهای تشکیل دهنده واحد جغرافیائی ایران تلاش می ورزد. کانون بعنوان وجدان آگاه جامعه آگاه و مظهر اراده خواست یک ملت، بعنوان سازمانی مستقل از هر آنچه که در خارج از منافع و فرهنگ ملی ملت خود قرار دارد و در پایبندی بنیادی به ایده استقلال سیاسی و تشکیلاتی و فکری خود، منافع ملی ملت خود را تنها قائم بالذات و خواست آن و نه قائم بدیگران و قائم و وابسته ازلی به دولت و ملت حاکم تعریف میکند. امروزه آگاهی ملی در کانون، در اصل خود آگاهی به تعلق به ملت و تاریخ آن استکه در فرهنگ ملی تورکمن، بعنوان اساس هویت ملی آن تجلی یافته است. تلاش و کوشش برای برشمردن عناصر اصلی هویت ملی براساس تاریخ فرهنگی و جاری ساختن روح آن در برنامه و سیاستگذاری های کلان به وظیفه اصلی و جزو ماهیت ذاتی کانون مبدل شده است!ه
با تمامی این، عنصر ذهن در جنبش تورکمنها با تحلیل واقعی از ظرفیت، امکانات و وضعیت خود و با توجه به پراکندگی ها بمثابه ضعف اساسی آن، بسختی میتواند ملت خود را از طوفان بزرگ سیاسی پیش رو که ناقوسها را برای یک رژیم اسلامی از هم اکنون بصدا در آورده است، عبور بدهد و اهداف تاریخی و انسانی یک ملت تحت ستم را که در راه آن ضربات هولناکی متحمل گشته است، تأمین نماید.
ه
تنها وسیله کارآمد برای ایفای نقش تاریخی خود برای نخبگان تورکمن، ارتقای سازمانی عنصر ذهن از کانون و از گروههای کوچک و حتی فردی موجود، به یک حزب ملی و فراگیر وغلبه بر خلاء تاریخی عدم وجود یک حزب ملی در طول مبارزات ملی- دمکراتیک تورکمنها برای برپائی اقدامی ملی و واحد تأمین منافع ملی آن و ارتقاء حقوق سیاسی و اجتماعی انسان تورکمن از انسانی درجه دوم به حقوق و جایگاه انسان معاصر در جهان آستانه هزاره سوم میلادی است!
ه
مسلما مبارزین و روشنفکران تورکمن که قلبا خواهان مداومت، پویائی و پیروزی جنبش تورکمنها هستند، از یکسو به این اصل بدیهی معتقدند که هستی و و موفقیت یک جنبش در تغییر، دگردیسی و رفرم نهفته است و نه در تقدیس و تابوسازی. از سوی دیگر نا باید درک تاکنونی و رایج خود از امر وحدت، بمعنای استحاله فکری در یک تفکر و اندیشه و تمکین به هژمونی آن و تبعیت و سکوت فداکارانه و زاهدانه و کنار گذاشتن خواست ها و نظرات خود بخاطر امری مهمتر و عاجلتر یا حیاتی تر را باید تغییر بدهیم. بنظر کانون، اساس دمکراسی و وحدت در یک جامعه نه بر تبعیت اقلیت از اکثریت و نه ترس از فروپاشی اتحاد، بلکه بر تفاهم و رعایت حریم آزادی یکدیگر بنا شده است. زیرا، اتحاد بمعنای توافق و ائتلاف بر سر اهداف مشترک با حفظ اختلافات فکری و حتی شیوه و روش خود است. این درک از اتحاد، یعنی آزادی برای همه و محدویت برای کسانی استکه میخواهند آزادی دیگران را با تابو ساختن وحدت کلمه، سلب بکنند!
ه
اکنون که در ایران بنیانی بهم ریخته و با پیشرفته ترین پاسخ به واپس مانده ترین پرسش در تاریخ معاصر خود، بصورت مقابله و مبارزه نسل اینترنت علیه نیروئی پرتاب شده از گور تاریخ به دنیای مدرن، پرداخته است، مبارزین تورکمن چه در داخل و چه در خارج از کشور باید اتحاد خود را بر اساس تفاهم و ائتلاف را با گرد آوردن در زیر یک سقف اینترنتی با حفظ هویت جمعی و فردی و نظری و سیاسی خود و با پیوستن به این نبرد مدرنیسم علیه واپس ماندگی، با تفاوت قائل شدن بین امری ملی با امری شخصی و گروهی، آغاز و تمرین نمایند!
ه
کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن، در سی و یکمین سالگرد بنیانگذاری خود و در سی- امین سالگرد شهدای ملت تورکمن، برای تک- تک نحبگان و روشنفکران و مبارزین تورکمن و خانواده های آنها و بالااخص برای ملت تورکمن، آرزوی سلامتی و آزادی در سرزمین خود و رهائی از یوغ شوونیسم و تبعیض ملی کرده و امیدوار استکه یاد و خاطره شهدای همیشه جاوید ملت تورکمن، الهام بخش تمامی ما در روزهای سخت نبرد آینده باشد!
ه

کمیته کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن در اروپا

26 بهمن 1388

måndag, februari 15, 2010

برای خواندن به اینجا کلیک بکنید

این گزارش را یکی از دوستان شرکت کننده درمراسم
تهیه کرده که عین نوشته را دراینجا انعکاس می دهیم.
ه

گزارشی از مراسم
ه
سی یکمین سالگرد کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن
وسی - مین سالگرد شهدای تورکمن

söndag, februari 14, 2010

پیام شورای مرکزی کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران :ه

بمناسبت سی و یکمین سالگرد تأسیس
ه
کانون
ه
و سی – امین سالگرد شهدای تورکمن!ه

ملت شریف تورکمن در تورکمنستان جنوبی !ه

امروز، سازمان مبارز وپیشروشما، وارد چهارمین دهه ازحیات و فعالیت خود میگردد. بیش از سه دهه پابر جایی سازمانی سیاسی و ملی که با حمایت، خواست و پشتیبانی ملت خویش، از طرف شریفترین و آگاهترین فرزندان شما در بیست و ششم بهمنماه سال 1357، بنیان گذاشته شده است، خود بیان گویایی از اراده تسلیم ناپذیر ملتی کهن در برابر غارتگران سرزمین، هویت انسانی و ملی آن و تن نسپردن ملتی به تبعیض و ستم ملی و ناکامی سلطه گران شوونیستی در تنزل دادن ملتی به انسانی درجه دوم در سرزمین خود است!ر
اعلام موجودیت کانون در سی و یک سال پیش، مولود ظرفیت و توان اجتماعی – فرهنگی ملتی در آفرینش و پرورش نخبگانی از میان خود، در هر دوره تاریخی برای دفاع از موجودیت ملی و هستی خویش است. حداقل در تاریخ معاصر ما، برآمدن شخصیت های بزرگی چون عثمان آخون ها، لالی خا ن ها، اممند خانها، گوک صوفی ها، نپس سردارها، آننا گلدی ها و ... در مقابل یورش افواج رضاخان و عروج نسلی دیگر ازمیان ملت ما، در شرایطی متفاوت و با درکی دیگر از مبارزه در برابر طاعون پان ایرانیسم پهلویها، چون، سیوریها، اغوزیها، بابائیها، سرهنگ ندیمی ها، سرهنگ خطیبی ها، ساری گوکلانیها، غایب بهلکه ها، ساپار انصاریها و عاشورپورها و ... موید همین ظرفیت بالای اجتماعی – فرهنگی جامعه تورکمن در تولید و پرورش نخبگان اجتماعی و سیاسی از میان روشنفکران و تحصیل کردگان خود است.
ه
خود بنیادی و خود پایگی تمدنی ما و ژرفای روح ملت بودگی در ملت ما، حتی در دوران تبدیل تورکمنستان جنوبی به جولانگاه افکار شوونیستی و ملک طلق غاصبان سرزمین آن و تشدید سیاست استحاله سیستماتیک این ملت در تنها زبان، فرهنگ، تاریخ ودرتنها ملت حاکم بر ایران در زمان سلطنت پهلوی دوم، در سرآغاز انقلاب نشانداد که بر خلاف تصور نظریه پردازان و مجریان پان ایرانیسم، جامعه تورکمن تحت چنین شرایطی سنگین و در مرز نیستی ملی نیز، درکار بازتولید و پرورش نخبگان و اندیشمندان اجتماعی خود برای این چرخش تاریخی بزرگ بوده است.
ه
بر همین مبنا و زمینه بود که مبارزین و انقلابیونی از میان همین نخبگان جامعه تورکمن، در 26 بهمنماه سال 57 جهت احقاق حقوق ملی و سیاسی سرکوب شده ملت خود در دوران نظام سلطنتی و مقابله با انحصار طلبی و تداوم شوونیسم از طرف حکومت دینی جدید و بازپس گیری اراضی خود از غاصبان آن، کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن را در اوج شور انقلابی مردم بنیان گذاشتند. کانون، بعنوان سازمانی جوشیده از درون مردم، توانست بزودی به مرکز آمال و آرزوها و خواست های ملتی از انقلاب تبدیل شده و به مدد پشتوانه مردمی و با ایثارگریهای بیدریغ و قهرمانانه اعضای خود، حتی مردم دور افتاده ترین نقاط تورکمنستان ایران را به زندگی فعال سیاسی وارد بسازد و تمامی ملت را در جهت تعیین سرنوشت خویش، رهنمون بکند.
ه
کانون، خود بعنوان بخشی ازانقلاب، برای اولین بار در تاریخ ایران الگوی اداره سیستم شورائی مناطق خودمختار را عملاً ارائه داده و در اوج دوران جنگ سرد و دنیای دو قطبی، نشانداد که میتوان مستقلانه ترین جنبش را برای احیای حاکمیت ملی خود سازماندهی و رهبری کرد! درعین حال ازخاطره تاریخی هیچ نسلی از ملت ما، هیچگاه زدوده نخواهد شد که چگونه رژیم برآمده از انقلاب مردم ایران، از همان بدو تشکیل کانون و با تشکیل ستاد مرکزی شوراهای تورکمنصحرا، در اسفند ماه سال 1357، کمر به نابودی این منادیان مستقلانه ترین جنبش ملی و سرکوبی تمام عیار ملت تورکمن بست. طبق این سیاست ضد ملی و ضد انسانی، رژیم جدید جنگی تمام عیار در ششم فروردین ماه سال 58 بر ملت تورکمن تحمیل و با کشتار مردم بیگناه و غیر مسلح، قهرمانانی چون قربان شفیعی ها، جلیل عرازیها، عطا خانجانیها، عمادیها و دهها نفر دیگر از بهترین و شریفترین فرزندان انقلابی و مبارز تورکمن را ناجوانمردانه به شهادت رسانید.ه
اما، در این جنگ نه تنها رژیم مجبور به عقب نشینی گردید، بلکه از کوران این نبرد خونین و از بحرانیکه هستی ملتی را بطور همه جانبه تهدید میکرد، رهبران بزرگی چون، توماج ها، واحدیها، ماغتیم ها و ارزانشها و ده ها و صد ها کادرهای پر تجربه و فداکار، جهت رهبری جنبش فراروئیدند و کانون، بعنوان ارگان سیاسی و ملی و ستاد مرکزی شوراها، بعنوان ارگان اجرائی حاکمیت خودمختار شورائی تورکمنصحرا، نزدیک به یکسال تمام، تا آغاز دومین جنگ خونین رژیم اسلامی علیه مردم تورکمن اداره این حاکمیت را بدست گرفتند. اما، اگر اعتقاد و ایمان خدشه ناپذیر و صداقت در مبارزه برای منافع ملت تورکمن در این نسل از مبارزین و انقلابیون و رهبران پرورش یافته دراین جامعه، مورد افتخار و باعث برانگیخته شدن غرور و اراده ملی واحد تورکمنها برای تعیین سرنوشت خود گردید، آما از سوی دیگر مورد نفرت و کینه حیوانی رژیم ملایان قرار گرفته بود. از اینرو رژیم هدف خود را در وحله اول نابودی فیزیکی این نخبگان و رهبران کانون و ستاد شوراها، جهت هموار ساختن راه سرکوبی تمام عیار جنبش ملی – دمکراتیک تورکمنها قرار داده بود!ه
بدنبال توطئه ها و اقدامات ایضائی فراوان بود که رژیم اسلامی توانست این هدف اهریمنی خود را با همکاری دشمنان دوست نمای ما در درون جنبش تورکمنها که بعدها بدنبال انشعاب در جریان چریکهای فدائی، رهبری سازمان اکثریت را یدک میکشید ند با کمک بعضی از بورژوا ملاکان زخم خورده از کانون و ستاد، جامه عمل بپوشاند! بدینسان رژیم اسلامی با اولین آدم ربائی و ترور چهار تن از رهبران ملی یک ملت، توماج، واحدی، ماغتئم و جرجانی، نقاب از چهره گروگانگیر، آدم ربا و تروریستی خود در مقابل مردم ایران و جهان برکشید. بدنبال این توطئه و جنایت جبونانه بود که رژیم جمهوری اسلامی، یورش وحشیانه خود علیه بخشی از مردم ایران را برای نابودی تمامی دستاوردهای مبارزاتی آن در دوران حاکمیت شورای کانون و ستاد و سوق دادن ملت تورکمن به پرتگاه نیستی ملی برای اتمام پروسه ناتمام پهلویها برای حل نهایی آن در تنها ملت حاکم را آغاز کرد. طی این جنگ تمام عیار رژیم علیه ملت ما، نخبگان و مبارزین تورکمن در برابر دشمنی تا دندان مسلح و مجازبه بکارگیری انواع سلاحهای سنگین، در دفاع از ملت خود، تردیدی در فدا ساختن زندگی خویش بخود راه ندادند وباز، پرشورترین و پر احساسترین قلبها برای ملت خود، از تپش بازایستادند. اما، نفرت حاکمان دینی جدید در ایران و فاتحان جدید سرزمین تورکمن بی پایان بوده و حتی با اعدام بدون محاکمه نود و چهار تن از بهترین فرزندان ملت ما، بفرمان بزرگترین جلاد تاریخ ایران، شیخ صادق خلخالی، و با اعلام غیر قانونی بودن و انحلال کانون فرهنگی – سیاسی از طرف رژیم خمینی و با به توپ بستن مرکز ستاد شوراها ونابود ساختن تمامی تشکلهای مدنی و انجمنهای صنفی نیز فروکش نشده و آنها با همکاری پست ترین عناصر بومی و غیر بومی از میان مردم منطقه به شکار و تیرباران بدون محاکمه بهترین فرزندان تورکمن، ازهر قشرو طبقه، مربوط و نامربوط به کانون و ستاد، چون یوسف قره جه ها، ایرانپورها و نیاز بردی نوشین ها، جهت محروم ساختن ملتی از تمامی معتمدین، مردم گرایان و شخصیت های ملی آن، بصورت یکجا دست زدند. اما، هیچگاه و هیچیک از این قربانیان بی گناه یک رژیم ملت کش، در مقابل جلادان آن سر تسلیم فرود نیاوردند و نستوه و استوار و با سری افراشته در مقابل دشمن ملت خود، جان خویش را فدای آرمانها و حیثیت ملی آن ساختند!
ه
دشمن ملت ما که دیگر حتی تمامی مرزهای جنایت و تبهکاری را نیز زیر پا گذاشته بود با وجود خاتمه ظاهری جنگ دوم خود علیه تورکمنها و با ارتکاب آنهمه جنایت، عزم بر قتل عام تمامی عناصر آگاه این ملت جزم کرده و بر پیگردها، شکنجه، قتل عام و سلاخی خود در میان این ملت افزوده وبر پیگردها، شکنجه، قتل عام و سلاخی خود در میان این ملت شدت و حدت بیشتری بخشید. باز در ایندوره از نخبه کشی های رژیم متحجروآدمخوار اسلامی بود که متشخص ترین فرزندان ملت ما چون عبداله قئزئلها، حالی حالیزاده ها، بیدارها، گرگان بهلکه ها، آنین ها، بصیریها، فرجادها، یزدانیها، یعقوب کردها و ابراهیم ندیمی ها و ... بدون آنکه توان شکستن اراده آنان در دفاع از حیثیت انسانی و آرمانهای والای آنها برای ملت خود و مردم ایران را داشته باشد ، به جوخه های اعدام سپرده و یا تحت شکنجه های وحشیانه و بیرحمانه، این مردان بزرگ تاریخ ملت تورکمن رابه شهادت رسانید!
ه
دژخیمان نخبگان تورکمن، حتی در میدانهای جنگ بی معنا و بی حاصل دو رژیم صدام و خمینی، در حالیکه در پشت جبهه های این جنگ، رژیم خمینی فرزندان ملت تورکمن را از دم تیغ میگذرانید و صدام حسین در کرکوک عراق تورکمنهای اینکشور را قتل عام میکرد، از شکار اعضای کانون که در میدانهای این جنگ خانمانسوز قهرمانیها می آفریدند غافل نبوده و نخبگانی از کادرهای اصلی و موثر کانون فرهنگی – سیاسی، چون نوری رومیها، خدری توماجها، خدایوردی پانگ ها و ... را بهمراه صدها نفر دیگر، بصورت کاملا مشکوک به شهادت رسانیدند!
ه

ملت شریف تورکمن!
ه

شدیدترین و خونین ترین سرکوبیها، اعدامها، شکنجه ها، به بند کشیدنها، تبعیدها و وا داشتن عده ای دیگر به مهاجرتهای اجباری از میان ملت خود، برخلاف پندار واهی قاتلان فرزندانتان، نتوانست نخبگان، روشنفکران و مبارزین شما در کانون فرهنگی – سیاسی را از تلاش و اندیشه برای رهائی ملت خود از ستم یک رژیم شوونیستی – مذهبی که ملتی را با تازیانه دین و برتری نژادی بسوی نابودی ملی میراند، باز بدارد. ما از تجربه خونین مبارزه چندین ساله خود با ضد انسانیترین رژیم در جهان واز بنقد کشیدن گذشته خود و رابطه مان با جنبش سراسری و با گروههای سیاسی به اصطلاح سراسری در طول تاریخ معاصر ملتمان و از تجربه جنبشهای رهائی بخش موفق در جهان آموختیم که اگر هر ملتی سرنوشت خود را تنها بوسیله نمایندگان و نخبگان سیاسی خود تعیین میکند، پس شرط اولیه چنین اقدامی نیز، استقلال سیاسی و فکری این نمایندگان سیاسی از هر ایدئولوژی و تفکر غیر ملی و از هر نیروی خارج از منافع ملی آن ملت میباشد! ما از تاریخ و از استمرار و پایندگی حیات ملی خود و از شهدای قهرمان ملت خویش آموخته بودیم که مداومت و هستی یک جریان ملی و راز جاودانگی و تبدیل آن به یک پروسه سیاسی زنده، تنها در تغییر، دگردیسی و رفرم و پند آموزی از خطاها و شکستهای خود است. همین تفکر نوین در جریان رشد و تکامل خود، در سال 1365 منجر به اعلام استقلال کانون از جریان سوسیال – شوونیستی حاکم بر کانون و تغییر ساختار فکری و تشکیلاتی آن بر اساس ایده استقلال همه جانبه در جنبش تورکمنها بر مبنای منافع ملی ملت تورکمن گردید!
ه
این ساختارتغییر فکری و سازمانی کانون شما به منطقه تورکمنیستان جنوبی نیز بسط داده شده ودر داخل منطقه در هنگامه اوج ددمنشی و پیگیری شدید پلیسی مبارزن تورکمن به بهانه شرایط جنگی در ایران، اقدام به ایجاد تشکیلات بر اساس ایده نوین استقلال گردید. اما، دشمن مترصد دریدن هر عنصر آگاه و ملی گرای تورکمن در میان ملت ما، تعدادی از این نخبگان نسل جدید از مبارزان تورکمن و حاملین و ناشرین ایده استقلال کامل داخلی در میان ملت خود را با همکاری پست ترین عناصر از میان به حاشیه رانده شدگان از جامعه ما که از قبل فروش انسانهای مبارز و ضد سلطه بیگانه، به دژخیمان ملت خود ارتزاق میکنند، شایسته ترین فرزندان شما چون، برادران خدمت کن، حسین وزیریها و... رادستگیر ودر سال 1367 در حالیکه دوران حبس ناعادلانه خود را در زندانهای رژیم سپری میکردند، در قتل عام عمومی زندانیان سیاسی بنابه دستور خمینی، به جوخه های اعدام سپردند و بدین سان باز عده ای دیگر از پاکترین فرزندان ملت ما، چان بر سر تعهد خود برای رهائی و آزادی ملت خود از سلطه سلطه گران بر سرنوشت و سرزمین ما گذاشتند!
ه
اقدامات ضد بشری رژیم اسلامی ایران، هیچگاه تنها در بخون آلودن سرزمین تورکمن و ارتکاب شنیع ترین جنایات علیه پاکترین و آگاهترین فرزندان این ملت محدود نشده و همراه با صرف میلیاردها دلار از محل فروش و غارت منابع زیر زمینی کشور برای استحاله و گنوسیسم فرهنگی ملت ما و دیگر اقلیتهای ملی ایران در ملت حاکم در طول سه دهه از حاکمیت خود، از تبلیغ برای جدا ساختن مردم تورکمن از عنصر آگاه و از نخبگان و مبارزان آن، لحظه ای دریغ نورزیده است. ماشین تبلیغاتی رژیم، تاکنون موارد بیشماری از تبلیغات زهرآگین جهت مسموم ساختن ذهنیت مردم، بویژه نسل جدید تورکمن که خود در آندوره، شاهد حاکمیت ملی ملت خود تحت رهبری کانون و ستاد نبوده اند علیه این دو ارگان مردمی و انقلابی بعمل آورده است. اما، حافظه تاریخی نسلی که خود از برپای دارندگان انقلاب و شاهدین زنده اعمال حاکمیت ملی خود، هر چند بشکل ناقص و ناکامل آن با وجود مخالفت و ضدیت شدید و خصمانه دولت برآمده از انقلاب، از طرف کانون و ستاد بوده اند، چیزی بجز صداقت و شرافت، فداکاری و شهامت و وفاداری بی حدو مرز رهبران و کادرهای ایندو ارگان به منافع ملت خود را بیاد ندارد. از سوی دیگر، رژیم جمهوری اسلامی موجودی است که همیشه پادزهر سموم خود را نیز با خود داشته است و آن نیز همانا اقدامات عملی ضد بشری و تبهکارانه آن علیه ملیتهای ایران بطور خاص و علیه مردم ایران بطور اعم است که خود بتنهائی برای خنثی کردن زهر آن برای استحمار نسل جدید و مسموم ساختن افکار آنها کافی است. امروزه این نسل خود شاهد استکه چگونه این رژیم، دنیای این جهانی را برای جامعه تورکمن با جهنم آن جهانی تعویض کرده است. در این جهنم نیز ملتی" زندگی" میکند با حقوقی حتی غیر قابل مقایسه با حقوق مردمان مستعمرات استعمارگران اروپائی در قاره های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین در قرون گذشته و بویژه در عصر کنونی!
ه
ارگانهای سرکوب و امنیتی و نمایندگان سیاسی ولی مطلقه فقیه دراین گوشه از ایران، خود راهمانند نیرویی اشغالگر و فاتحین سرزمینی جدید با مردمانی بیگانه ومختار به هر اقدام غیر قانونی و ضد بشری علیه آنها و غارت چپاول هر آنچه که غارت کردن است، میدانند! بنابراین هر قطره از زهر تبلیغاتی رژیم علیه کانون فرهنگی – سیاسی در این جهنم خودآفریده رژیم، قبل از چکانیدن آن تأثیر خود را کاملا از دست میدهد!
ه
از این رو استکه فاتحان اسلامی سرزمین ما، امروز هرچه بیشتر سایه کانون فرهنگی – سیاسی را بر سرخود سنگینتر احساس کرده و عاجز و در مانده از زنده بگور کردن تمامی نخبگان و مبارزان تورکمن و محو ایده استقلال از میان ملت تورکمن و ناتوان از خاتمه دادن به مداومت مبارزه فرزندان ملتی، جبونانه به سراغ مزار قهرمانان و رهبران ملی ما رفته و هر از گاهی مقبره آنها را در هم شکسته و کینه سیری ناپذیر خود از مبارزان و نخبگان ملت تورکمن را نثار شهدای آن میکنند!
ه

ملت تورکمن!
ه

سازمان سیاسی و ملی شما، بعد از پشت سر گذرانیدن بیش از سی سال تجربه و مبارزه در اشکال گوناگون، بعد از آنهمه قربانی شدن بهترین فرزندان ملت ما در صفوف آن برای رهائی از یوغ شوونیسم و آزادی از استبدادی اسیائی و رژیمی خودکامه ودردفاع از شرافت انسانی و ملت خود، از بالاترین توان و تجربه در نمایندگی منافع ملی ملت خویش، نه تنها در داخل کشور بلکه در برابرمجامع حقوق بین المللی نیز برخوردار شده است!
ه
کانون شما،هیچگاه ودرهیچ شرایطی اصول اعتقادی خود راکه بازتاب مستقیم منافع ملی ملت ما است، فدای تاکتیکها و زدو بندهای سیاسی نکرده و منافع ملی ملت تورکمن را نه تنها مورد معامله، بلکه حتی مورد مذاکره با هیچ نیروی داخلی و یا خارجی ندانسته است. ما، حاملین بهترین ارزوها برای بهروزی و نیک بختی ملتمان هستیم و آرزو و امید نیز نه قابل تقسیم با دیگران است و نه قابل معامله و مذاکره!
ه
امروز دیگر کانون فرهنگی – سیاسی شما یک سازمان سیاسی منطقه ای و صرفاً برای دفاع از دستاوردهای ملت خود در اوایل انقلاب و یا برای پیشبرد جنبشی ملی – فرهنگی منطقه ای مبارزه نکرده، بلکه به سازمانی ارتقاء یافته استکه کسب حاکمیت ملی ملت خود و احیای مالکیت ملی آن بر سرزمین تاریخی خویش و تغییر ساختار سنتی تمرکز قدرت و سیستم اداره مربوط به عهد عتیق کشور به سیستمی مدرن، یعنی به سیستمی فدراتیو و دمکراتیک با حق شرکت مستقیم نمایندگان ملت تورکمن و بهمراه دیگر ملتهای تشکیل دهنده ایران در اداره مشترک کشور را هدف قرار داده است.
ه
تحقق تمامی این اهداف و آرمانها نیز که بیش از سه دهه تمام با آن زندگی کرده و در لحظه لحظه زجر کشیدن شما در چنگال یک رژیم توتالیتر و ضد ملی همراه شما خون دل خورده وازهر پیروزی کوچک شما بر اشغالگران سرزمینمان شادیهای بزرگ کرده و بخاطر نیک بختی نسل فردای خود و رهائی ملتمان از خفت ستم ملی، با چشمانی باز و با سری افراشته به میدانهای اعدام رفته و وحشتناکترین شکنجه ها و دهشت ناکترین زندانها و حسرت بارترین زندگی در غربت را بخاطر یک لحظه شادی و هیاهوی کودکان ملتمان در سرزمین ازاد و دمکراتیک و تحت حاکمیت ملی خود انان با طیب خاطر بجان خریده ایم، مشروط و منوط به حمایت و پشتیبانی شما از حاملین این آرمانها در کانون فرهنگی – سیاسی است!
ه
در شرایط کنونی، اولین و بزرگترین مانع در راه عملی شدن این ارزوها و خواست ها، مانع رژیم اسلامی بعنوان نماد سیستم خودکامه استبدادی و شوونیستی در ایران است. سیاست خونین این رژیم تنها در تورکمنستان جنوبی، طی سی ویک سال آئینه تمام نمایی از وجود سراپا فساد، خودکامگی و درهم آمیختگی آن با ماهیت خون و فریب و سرشت ضد ملی و ضد انسانی آن است. تورکمنها نسبت به جمعیت خود درایران، یکی از ملتهایی هستند که بیشترین قربانی را در مبارزه با این رژیم متحمل شده اند. بنابراین ملت ما کاملاً محق به محو این رژیم از حیات اجتماعی، سیاسی و ملی و فرهنگی خود بوده و لایق برافراشتن پرچم ملی خود در کنار پرچم ملی ایرانی فدراتیو و دمکراتیک، در سرتاسر سرزمین خود از مرزهای افغانستان تا دریای خزر و از کوهپایه های البرز تا مرزهای جمهوری تورکمنستان و برقراری حاکمیت ملی خود در این سرزمین به خون شسته شده در طول سده ها از طرف متجاوزین و در بند کنندگان ازادی و هویت ملی یک ملت، میباشند!
ه
مطمئناً لحظه به آغوش کشیدن روز پیروزی، بعد از دهه ها نبرد نابرابر با آغاز فروپاشی رزیم اسلامی و با آغاز شمارش معکوس برای حیات ننگین رزیمی که درضدیت کامل با آزادی و دمکراسی و هر مقوله مربوط به زندگی بشریت امروزه در ایران و جهان قرار دارد، دور نبوده و ما نیز سهم شا یسته خود را با شرکت درآن با هویت مستقل و با خواست های عمومی و خاص خود، جهت تسریع این روند اغاز شده در جنبش سراسری که جنبش سبز نیز بخشی از آن است، باید ادا نمائیم. کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن، در بیگانگی کامل با خونریزی و خشونت که تنها برازنده رژیم بنیادگرای اسلامی در ایران میداند، در تبعیت ازفرهنگ مسالمت جویی و تعامل و روحیه صلح طلبی ملت تورکمن، شیوه های مدنی و مسالمت آمیز مبارزه را به ملت و به اعضاء و هواداران خود توصیه میکند. شیوه ایکه با آغاز از تحریمها، بایکوتها، نافرمانیها، تحصن ها و اعتصابات به قیامی ملی بهمراه دیگر ملتهای تشکیل دهنده ایران برای خاتمه دادن به حیات یک رژیم استبدادی، متحجر و شوونیستی باید منجر گردد!
ه
به مصداق یک ضرب المثل تورکمنی، " یاس بلن توی بله گلر" ( شادی و غم همزاد یکدیگرند)، آغاز سی و یکمین سالگرد کانون و سی امین سالگرد شهدای بزرگ ملت تورکمن با هم مقارن شده است. ما ضمن تبریک سی و یکمین سالگرد کانون فرهنگی – سیاسی شما، در سی – امین سالگرد شهدای ملت مان با آنها تجدید عهد میکنیم که تا برقراری حاکمیت ملی ملت تورکمن بر سرزمین خود و تا برقراری دمکراسی و آزادی در جامعه تورکمن و ایران، یک لحظه از تلاش و مبارزه باز نایستیم!
ه

شورای مرکزی کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران
تاریخ 2010-02-14

پیام کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران:ه

بمناسبت سی و یکمین سالگرد
ه
بنیانگذاری کانون و
ه
سی – امین سالگرد شهدای تورکمن!ه

نمایندگان سیاسی ملتهای تحت ستم و احزاب و نیروهای سیاسی ایران!ه

تاریخ ملت تورکمن در تورکمنستان جنوبی را از زمان عقد قرارداد آخال در نهم دسامبر سال 1881، طبق سیاست استعماری روس و انگلیس در نیمه دوم قرن نوزدهم که مطابق آن منطقه ای حایل بین مستعمرات خود در اسیا و آسیای مرکزی با قلمرویی قرار دادی از یک امپراطوری در هم شکسته آسیائی، بنام کشور ایران ایجاد کردند، تلاش برای انطباق خود با این سرنوشت تعیین شده برای یک ملت از طرف بیگانگان و مبارزه برای تأمین برابر حقوق با دیگر ملتهای تشکیل دهنده این واحد جغرافیائی تشکیل داده است. اما، تاریخ دولتهای مرکزی وقت ایران در تورکمنستان جنوبی، طی تمامی این سیزده دهه از تقسیم یک ملت و یک سرزمین، توسل به رذیلانه ترین شیوه ها برای نابودی و سلب هویت ملی، فرهنگ و زبان ما و تحمیل حقوق و جایگاه انسانی درجه دوم و مستعمراتی به ملت ما، سرکوب خشن و تحمیا جنگهای متوالی و محروم ساختن ملتی از کوچکترین دخالت در امورمربوط به زندگی اجتماعی و ملی خود تشکیل داده است!ه
پشتوانه نظری و مشروعیت تراشی برای اینهمه جنایات شوونیستی و برتری طلبی قرون وسطایی در حق یکی از ملتهای تشکیل دهنده ایران، متأسفانه از طرف نخبگان و روشنفکران ملت حاکم برای این دولتهای نژادپرست و شوونیست آفریده شده است.ه
این تئوری بافی های شوونیستی بر بستر فرهنگ دینی – اسطوره ای مسلط در میان ملت حاکم و بر اساس تاریخ نگاری " آنا کروتیسم"، یا از پیش به پس خواندن تاریخ با نادیده گرفتن هویت قومی با هویت ملی و یکی پنداشتن آگاهی تمدنی با آگاهی ملی، از اولین دهه های آغازین قرن بیستم، با نظریات راسیستی رایج در آلمان نازی و با تئوری فاشیستی ایتالیای موسولینی در هم آمیخت و با اتکاء به شلاق حکومتی وعصای سلطنتی رضاخان، فاجعه تبعیض ملی عقب مانده و بربرمنشانه موجود در ایران را پدید آورد! فاجعه ای که با جنون عظمت طلبی و برتری نژادی که هنوز نیز قلرو ملی را همان قلمرو فرو انروایان متجاوز امپراطوری کهن فلات ایران میپندارد، بر تصوری از یک ایران یکپارچه بز بنیاد یک نژاد که گویا سر منشاء همه چیزهای با ارزش در جهان و مظهر تمامی نیکی های ممکن و ناممکن بشریت است و بر اساس یک زبان، یک فرهنگ، یک دین و با ملتی بدون هیچگونه در آمیختگی با عنصر "بیگانه"، استوار شده است!ه
این درک و این نگرش ضد ملی و ضد انسانی متأسفانه امروز، نیز در میان نخبگان و روشنفکران ملت حاکم، حتی در میان مخالفان سر سخت رژیم سلطنتی و رژیم دینی حاکم بر ایران که پایه ریزان و ادامه دهنگان این فاجعه اجتماعی و ملی بوده اند، طرفداران زیادی دارد و این نظریات شوونیستی بیمارگونه با ولع خاصی از طرف آنها بلعیده میشود!ه
اما، گوناگونی قومی، ملی و فرهنگی و زبانی در ایران کنونی آنقدر آشکار استکه نمیتوان به ضرب هیچ "تاریخ ملی" آنرا پوشانید. کل مردم ایران و هر یک از همبودهای انسانی عمده آن، چون تورکمنها، تورکها، فارسها، بلوچهاف عربها و ... دیگر حتی قابل تقلیل به یک منشأ قومی نیستند و از آنچه ریشه قومی و قومیت در میان خود آنها باقی مانده است، عمدتاً گویشها و لهجه ها، آداب و سنن، اسطوره ها و حافظه های تاریخی آنها نسبت به گذشته های دور خود آنهاست که علیرغم تغییرات و آمیزش و اختلاطها، خصوصیات و تمایزات خود را حفظ کرده اند. این ملتها در واقع خود بیانگر واحدهای بزرگتر و پیچیده تر از اوام باستانی و قرون وسطائی خود هستند. این واحدهای انسانی جدید که محصول ترکیب چندین قوم در یکدیگر و دارای نوعی همگونی فرهنگی و زبانی وسیع تر نسبت به اقوام قدیمی تر خود هستند، با برخورداری از سرزمین نسبتاً بزرگ و متمایز، زبان متفاوت و جمعیتی نسبتاً زیاد و یکجا نشین، " ملیت" نام دارند و آن بخش از آنها که در میان مردمان شهرها و روستاها و مناطق دیگر با جمعیتی محدود و پراکنده و جدا از سرزمینهای تاریخی و اصلی خود بسر میبرند، گروه یا " ا قلیت ملی" یا " قومی" مربوط به ملتهای خود هستند!ه
بنابراین، چند ملیتی بودن ایران، اولاً یک واقعیت عینی خارج از ذهنهای بیمار شوونیستهای عظمت طلب ملت حاکم است. ثانیاً، کسانیکه با توصیف ایران بمثابه کشوری چند ملیتی مخالفت میورزند و حداکثر آنرا چند قومی، چند مذهبی و دینی می دانند، عمدتاً آنانی هستند که مخالف حقوق ملیت ها نظامهای مبتنی بر خود فرمانی ملیتی، منطقه ای و یا فدرالیستی و جانبدار " قدرت مقتدر مرکزی" یا " حکومت مقتدر ملی" با تکیه بر ارزشهای تنها یک ملت هستند!ه
نیروهای ترقیخواه ایران !ه

بکارگیری بنیانهای تئوری شوونیستی و نژادپرستانه در سیاست، حکومت مداری و کشورداری، از طرف دولتهای مرکزی، از طرف دولتهای مرکزی وقت حداقل در سده گذشته در کشوری کثیرالملله چون ایران نه تنها بنیان مملکتی را بهم ریخته است، بلکه ضربات جبران ناپذیری بر پیکر خود ملت فارس نیز وارد آورده است. بانیان و مجریان این نظریه ها با بمیان کشیدن ارزشهای خودساخته و تابو شده ای چون " حفظ تمامیت ارضی"، " تأمین وحدت و همبستگی" با همسان سازی تمامی همبودهای انسانی متفاوت در ایران و بر اساس تعریفی قومی – زبانی از هویت ایرانی و با سرکوبی هر گرایش ملی گرایانه گریز از مرکز استبداد و خودکامگی بعنوان مقابله با تجزیه طلبی، هر سه تلاش ایرانیان برای بنیاد یک ملت مدرن و گذار از یک واحد جغرافیائی شکننده به واحدی ملی و پایدار و تغییر ساختار قدرت از یک امپراطوری در هم شکسته آسیائی و از درون پوسیده با روبنائی از خودکامگی و استبداد شرقی به ساختار خاص یک دولت به مفهوم امروزی و مدرن آنرا تماماً با شکست مواجه ساخته اند!ه
نیروهای سیاسی و تأثیر گذار بر سیاست ایران در حال و آینده ضمن بیان رسمی و علنی و تعیین خط قرمز پر رنگ خود با دیدگاههای شوونیستی و عظمت طلبانه نژادپرستانه در ایران از هر نوع آن تاکنون در جهت دفع همبودهای انسانی متفاوت با ملت حاکم بجای سیاست جذب آنها کوشیده است، باید در جهت اثبات این امر بکوشند که مسئله ملی ملتهای ایران در چهارچوب ایران قابل حل است و همه ملتها در آن متساوی الحقوق و بدون هیچگونه برتری و حق قیمومیت بر دیگر ملتها بوده و تمامی آنها در تعیین سرنوشت کشور مسئول و سزاوار اداره مشترک تمامی کشور و سرزمینهای ملی خود هستند. بویژه آنکه دیگر دورانیکه دولتها، ملتها را تعریف میکردند سپری شده و در استانه پسا مدرنیسم این ملتها هستند که دولتها را تعریف میکنند و دوران برقراری یک " دولت همگون قومی – زبانی" با توسل به ناسیونالیسم محافظه کارانه و افراطی بدون ملت و سرکوب و سیاست استحاله سیستماتیک دیگر ملتها در تنها یک ملت، بعنوان سیاستی فاجعه آمیز و ضد انسانی به سیاه ترین دوران تاریخ بشریت پیوسته است. دیگر هیچ منطقی نمتواند قوم و ملتی را که با برخورداری از خصوصیات مشترک وآگاهی و وجدان جمعی، خواهان حفظ هویت ملی و قومی خود، از طریق زندگی در شرایط برابر با دیگران و یا حتی حق تشکیل یک کشور مستقل نیز باشند را جدائی طلب، آشوبگر و بر هم زننده وحدت ملی ناداشته، بشمار آورد. برای نیروهای دمکرات و ترقیخواه در ایران، اندیشه اساسی در این زبان نو و انسانی نهفته استکه هیچ امری مقدس تر از انسان و آزادی او وجود ندارد و این خود او و نه هیچکس دیگر استکه سرنوشت همبودهای انسانی خود را رقم خواهد زد. اما، میهن پرستی شوونیستی، عقیده ایستکه میهن را برتر از انسان و بالاتر از اصول حق و عدالت می نشاند. در حالیکه عشق به وطن در واقع علاقه به رفاه معنوی و آزادی برای شکوفائی فرهنگها در آن بوده و به هیچوجه با سلطه ملتی بر دیگر ملل در آن ارتباطی نداشته و علاقه و عشق به وطن اگر بخشی از عشق به انسانیت نباشد، چیزی به غیر از بت پرستی نیست!ه
آنچه ایرانیان را درآینده به یکدیگر پیوند خواهد داد، باور جدی به اصول دمکراتیک، تقویت جامعه مدنی و گسترانیدن عدالت اجتماعی بدور از هر گونه تبعیض ملی، احترام به حقوق و اصالت شهروندی و آزدی آنها ونه شوونیسم و توسل به دستورات حکومتی که هیچگاه روشی برای یکپارچه سازی و ایجاد ملتی واحد و نوین در مملکتی چند ملیتی نظیر ایران نبوده است!ه
در آینده تعیین کننده وجه اصلی هویت ایرانی نه فرمولهای شوومنیستی و گورستانی چون زبان واحد، سرزمین و تاریخ مشترک، بلکه حس " ملت – بردگی" است که تنها مغزهای کور شوونیستی قادر به درک آن نیستند!ه

نیروهای سیاسی و احزاب و سازمانهای ملتهای تحت ستم در ایران!ه

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران، در آستانه سی و یکمین سالگرد خود، بعنوان سازمان ملی و سیاسی ملت تورکمن، هدف خود از تأئید جنبش سبز فعلی و خواست خود از شرکت در جنبش سراسری را از لحاظ سیاسی پایان دادن به خودکامگی و استبداددینی در واحد جغرافیائی ایران و پایه گذاری قدرت سیاسی در ایران را نه بر نیروهای ماوراء الطبیعی و اراده خداوندی، بلکه بر همسازی مردم برای زیستن در جامعه سیاسی اعلام میدارد. بنیاد قدرت در ایران باید بر اساس اراده وآزادی خود مردم استوار گشته و حکومت نباید چیزی بجز تظاهر اراده مردم بوده و قدرت تئوکراتیک و شوونیستی اسلامی، از یک حاکمیت غیر عادی که سرنوشت تمامی قوای مقننه، قضائی و اجرائی را به اراده تنها یکنفر خودکامه واگذار کرده است باید به دولتی عادی با تفکیک قوای سه گانه از یکدیگر و تحت اداره مردم و با تفکیک قدرت میان حکومت و دولت و جامعه مدنی تغییر بیابد. در ایران باید رابطه شاه – رعیت که با انقلاب بهمن به رابطه ولی – امت تغییر یافته است به رابطه دولت – شهروند تبدیل گشته و فرایند ناتمام تبدیل ایران به صورت نظام سیاسی و چهانگیر روزگار ما، بصورت دولت – ملت باید به سرانجام خود برسد!
ه
در عرصه مسئله ملی نیز باید در ایران به سیاستها و تصورات شوونیستی که ایران را فرسنگها از قافله تمدن و حتی از همسایگان جدید آن عقب نگه داشته و به اسارتگاه فرهنگها و ملتها و اقوام مبدل ساخته است، خاتمه داده شود و حکومت آینده از هم اکنون باید مرزبندی خود با آنرا اعلام بدارد و باید بپذیرد که هیچ کشوری تاریخی یکدست و یگانه نداشته و ملتها برآیند تاریخی چندگانه وپایداری و مداومت دولتهای مدرن نیز نتیجه سازش و آشتی و آمیزش بین ملتهای تشکیل دهنده هر کشور کثیر الملله است!
ه
در ایران، باید بموازات تغییر ساختار عهد عتیق اداره کشور و قدرت و تغییر تقسیم بندیهای نامربوط به سرزمینهای ملی هر یک از ملتها و حق شناسایی حاکمیت ملی خود آنها بر آن، ساختار قدرت متمرکز و مرکزی به ساختاری فدرال، حق شرکت برابرانه تمامی ملل و اقوام در تعیین سرنوشت مجموعه ایران تأمین گردد!
ه

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن که اداره حاکمیت ملی ملت خود را یکسال تمام تجربه کرده و افتخار آنرا دارد که برای اولین بار در ایران، در سال 1358 طی بیانیه دوازده ماده ای، سیستم فدرالی اداره کشور را طرح و بمیان کشیده است، هدف خود راغنای هویت ملی ملت تورکمن و هویت ملی ایران، در عین همزیستی با هویت های دیگر ملتهای تشکیل دهنده آن و حفظ شکوفائی آنها در قالب یک نظام دمکراتیک فدرالی و یک همبستگی منطقه ای و جهانی بر پایه همکاری و دوستی ملل میداند. برای تأمین این امر با برقراری مجدد یک " دولت همگون قومی و زبانی" تحت هر عنوانی و با ناسیونالیسم محافظه کارانه بدون ملت و با سرکوبی و استحاله ملی دیگر ملل در تنها یک ملت در فردای بدون جمهوری اسلامی نیز مبارزه خواهد نمود!
ه

پیروز باد چنبش آزادیخواهانه و ضد استبدادی مردم ایران!ه
برقرار باد جمهوری فدراتیو دمکراتیک ایران!ه
2010-02-14