آغازی برای پایان!ر
نظام خودکامه ولایت فقیه در جریان گزینش یک رئیس جمهور شیعه دیگر برای ولایت خود، "انتخابات" خودیها از میان دست چین شده ها را نیز با تقلبی بزرگ و با کودتای "انتخاباتی"، برنشانید/ سیاست یکدست سازی حاکمیت و تغییر ساختار چند قطبی روحانیت شیعه به ساختاری تک قطبی برای تمرکز قدرت در مراکز، یعنی در "بیت رهبری" که با انتصاب احمدی نژاد به پست ریاست جمهوری از دوره نهم آغاز شده بود، همانگونه که برای بسیاری از نیروهای سیاسی، منجمله برای کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن، قابل پیش بینی بود، خود تجزیه سیاسی نظام حاکم را سرعت بخشیده است. دیگر چون منافع و مصالح رهبری رژیم، محدود به بیت وی و به دایره مافیایی نظامی-امنیتی خافظ قدرت او گردیده است، "رهبر" با ترجیح این منافع محدود وحقیر به منافع کل نظام اسلامی و به زیان ایدئولوژی دینی آن که دیگر خود نه هدف بلکه به وسیله ای برای جهاد سیاسی برای قدرت مبدل شده است، از آرائی که میتوانست در جهت "مشروعیت" بخشیدن به نظام اسلامی بکار آیند با تقلبی بزرگ آنرا بصورت آرائی برای عدم "مشروعیت نظام" درآورد!ر
شرایط تمرکز شتابگیر قدرت در دست تنها جناح مورد نظر "رهبر" و تک قطبی ساختن هیرارشی روحانیت شیعه، تنها از طریق تجزیه مجموعه زیردست آنها که بصورت جناحها و دسته بندیهای سیاسی متفاوت با جریان مسلط بر قوای حکومتی و دولتی در درون و برون حاکمیت تبلور یافته است و با ادغام پذیرکردن و یا خنثی ساختن و حذف بخشهای ادغام ناپذیر آنها، ممکن نبوده است. پیگیری این سیاست تا آستانه دهمین دور از "انتخابات"، ظرفیت تحمل "بیت رهبری" را تا آن حد تنزل داده بود که دیگر به هیچ نیروی محرکه خارج از دایره تنگ "خودی" ها و به هیچ بیان سیاسی خارج از تنها تفسیر حاکم از قدرت، امکان بروز و مجال اظهار نمی داد. این نیروها و اندیشه ها و تفکرات خارج از تفکر و قدرت موجود، یا می بایستی در کرنش مطلق در برابر فرمانروای خودکامه، در دستگاه حاکمه وی استحاله یابند و یا خنثی و حذف گردند که این امری بود که در آستانه "انتخابات"، برای جریان به اصطلاح اصلاح طلب باورکردنی نبود. زیرا، آنها نیز در اشتراک ایدئولوژی دینی و حکومت دینی (هرچند با تفاوتهائی با نگرش حاکم) با حاکمیت و با اولویت قائل شدن به اصالت قدرت در مقابل اصالت آزادی انسان از هر قدرت زمینی و آسمانی، در حل مسئل سیاسی و اجتماعی جامعه، پیوسته در ذهن و عمل خود تبعیضی بسود قدرت به قیمت غفلت اندیشه از آزادی انسان برقرار کرده و رابطه عقل با واقعیت را چنان تغییر داده بودند که واقعیت گرائی دروغین جای رابطه واقعی اندیشه با واقعیت را گرفته و در مطلقهای ذهنی خود به اسارت کشیده شده بودند!ر
در فضای سیاسی ایران، افسانه اصلاح و تغییر ماهیت مافیایی و سراپا خشونت و فریب (تقیه) رژیم اسلامی و "سائیده شدن دگم های آن"، بسود تحقق حقوق مردم، آزادی و دمکراسی از طرف جناحی از آن و موسوم به "خط امام" از اوائل انقلاب بوسیله حزب توده، نه در باور فکری و قلبی به آن، بلکه برای تعقیب منافع ضدامپریالیستی شوروی سابق از طریق تبدیل خصلت ذاتی "ضد اجنبی" روحانیت شیعه به ماهیت ضد آمریکائی و ضد امپریالیستی خلق گردید. این تفکر با اعلام غیرقانونی بودن حزب و زائده تشکیلاتی و فکری آن، یعنی سازمان اکثریت ضربه ای کاری خورد و با قتل عام زندانیان سیاسی دربند در سال 1367، کاملا به اغما فرو رفت. اما، با گزینش خاتمی به پست ریاست جمهوری رژیم، افسانه اصلاح پذیری رژیمی غیرقابل اصلاح، مجددا سر برآورد و مردم دعوت به دخیل بستن بجای مبارزه با کلیت رژیم به جناحی از این نظام استبدادی برای رهائی از چنگال همان نظام گردیدند! با این تفاوت که این بار به پشتوانه نظری این توهم و فریب توده ها، سیاست ترس از، ازهم پاشیدن ته مانده امپراطوری درهم شکسته ایران بدنبال تغییر جغرافیای سیاسی منطقه از دهه نود میلادی و با ازهم پاشیدن احزاب به اصطلاح سراسری افزوده گردید!ر
این وحشت و واهمه ذهنی و غیرواقعی در گروهها و افرادیکه با هر مسلک و بینش سیاسی، دغدغه تأمین ابدی فرمانروائی ملتی بر دیگر ملتها و اقوام تشکیل دهنده ایران را داشته و خواهان حفظ وضعیت برتری "نژاد"ی ملت حاکم بر دیگر ملتها و حفظ بی حقوقی کامل آنها در چهارچوب ارضی و جغرافیائی را دارند، موهبتی است الهی که به کمک بقای رژیم اسلامی با بقای ایران، آزادی و حقوق انسانها را فدای آب و خاک کرده و حاضر به نفی کلیت فاسد نظام خودکامه اسلامی نبوده و تنها به اصلاحاتی در چهارچوب قانون اساسی بغایت ارتجاعی آن معتقد شده اند!ر
برای دیدگاه اصلاح پذیری رژیم که طیف وسیعی از احزاب و گروههای اپوزیسیون غیرقانونی رژیم در خارج از کشور تا اصلاح طلبان درونی و بیرونی حاکمیت و اپوزیسیون قانونی و یا قابل تحمل برای حاکمیت چون نهضت آزادی و "ملی- مذهبی" ها را در برمیگیرد، تجربه هشت سال از حکومت خاتمی در اصلاح ناپذیری نظام ولایت فقیه و شکست تمامی تلاشهای مربوط به این دیدگاه کافی نبوده است تا اوهام و خیال سیاست ساخته و پرداخته خود از حقیقتی مجازی و غیرواقعی را بکناری بگذارند و از توهم پراکنی و دروغ گوئی و فریب مردم در مورد ماهیت یک رژیم استبدادی تمام عیار، بیرون آیند. آنها، این بار نیز به جامعه الغا کردند که: "حضور حداکثری مردم در پای صندوقهای رأی بطور حتم از تقلبی بزرگ جلوگیری خواهد کرد"!ر
حزب مشارکت در دوم تیرماه، حتی بدنبال کودتای انتخاباتی رژیم نیز در عین افتخار به نقش خود در کشانیدن مردم به سراب اصلاح رژیم از طریق انتخابات، تنها بطور ضمنی به اشتباه امیز بودن این سیاست اعتراف کرده و اعلام میدارد که: "افزایش قریب به سی درصدی مردم در این انتخابات مرهون تلاش عظیم اصلاح طلبان استکه در ماههای گذشته به موج امید، برای اولین بار تحریم انتخابات را منتفی کردند و همه کسانی را که با صندوقهای رأی قهر کرده بودند به پای صندوق کشانده و حماسه حضور را عینیت بخشیدند. اما اینک متأسفانه اکثریت این شور آفرینان در زندانهای امنیتی بسر میبرند"!ر
اصلاح طلبان حتی تا وقوع تقلب بزرگ انتخاباتی به صداقت و امانتداری مردان خدای حاکم، اعتقاد عمیق داشته و به بی اعتنائی به رأی مردم از طرف رژیمی که سه دهه تمام آنرا بصورت کاملا آشکاری با خشونت تمام پایمال کرده است تا وقتیکه خود آماج آن قرار نگرفته بودند گویا واقف نبوده اند! آقای موسوی در این رابطه در جمع اساتید دانشگاه میگویند: "در هر حال تصور بنده از وسعت تقلب تا این حد نبوده و نوع کاری که شده نه تنها بنده بلکه همه را غافلگیر کرده و گسترده تر از اطلاعاتی که به ما میرسید و گفتگوهائی که با دوستان داشتیم بود"! اما، آقای کروبی نسبت به آقای موسوی صراحت بیشتری بخرج داده و نظر طرفداران تحریم انتخابات را تأئید کرده و در بیانیه دهم تیرماه خود منصفانه تر با توهم اصلاح طلبی برخورد کرده و می نویسد: "در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرائط انتخابات را می شناختند و به کرات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یاد آوری میکردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسئولین از مردم عذرخواهی میکنم"!ر
اما، تحریم کنندگان این به اصطلاح انتخابات، منجمله کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن از قبل با واقع نگری و شناخت دیرینه از مفهوم "انتخابات" در یک رژیم تئوکراتیک استبدادی و ماهیت و ساز و کار قدرت در آن و غیرماهوی بودن تضاد جناح بندیهای سیاسی، بی اهمیت بودن رأی مردم د رتعیین ریاست قوه مجریه و بویژه بنابه پیش بینی کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن در بیانیه مربوط به تحریم انتخابات آن، برخوردار بودن "میرحسین موسوی از حداقل شانس" در دستیابی به این مقام بدلیل تضادها و اختلافات گذشته وی با شخص "رهبر"، حقیقیت را به مردم گفتند و با مطلق سازی یک توهم بی ریشه و نامربوط و ذات رژیم اسلامی به مردم خود دروغ نگفتند!ر
آنها هیچگاه با استثنا کردن ایندوره از مضحکه انتخاباتی از تقلب و جعل و فریب "انتخابات" گذشته، "بیت رهبری" را صادق و امانتدار و ارزش گذار به رأی مردم معرفی نکردند.ر
تدارک این کودتای انتخاباتی و تغییر و تحول ساختاری در تشکیلات نیروهای امنیتی-انتظامی رژیم ماهها قبل از برگزاری "انتخابات" و آماده سازی نیروهای سرکوب با مانورهای متعدد و گسترده با عناوین گوناگون نه تنها در مرکز، بلکه در سراسر ایران و تشدید کنترل امنیتی د روزهای نزدیک به "انتخابات" نه تنها برای گروههای سیاسی و فرهنگی بلکه ختی در سطح فردی و نیز برای کسانیکه به ترهات اصلاح پذیری نظام مافیایی اسلامی باور نداشتند، مشخص و آشکار بود. حتی در شهرستان کوچکی چون، بندرتورکمن، چند روز قبل از "انتخابات" چندین نفر از فعالین فرهنگی و اجتماعی تورکمن به مراکز امنیتی رژیم فراخوانده شده و با عتاب و خطاب به آنها اولتیماتوم داده میشود که از هرگونه مخالفت با نتایج "انتخابات" اکیدا دوری بجویند و هرگونه مخالفتی با سرکوب شدید و خونینی مواجه خواهد گردید!ر
این تقلب و کودتای انتخاباتی رژیم، آیئنه ای بود که مردم یکبار دیگر وجود سراپا فساد، خودکامگی و ماهیت آلوده به خون و دروغ رژیم ولایت فقیه را در آن تماشا بکنند. اما، سرعت فائق آمدن مردم بر بهت و حیرت خود از رذالت رژیم و آغاز نیروی خودجوش و غیرقابل مهار جنبش سراسری، برای رژیمی که سه دهه تمام با خشونت و جنایت تخم ترس و ارعاب را در میان مردم کاشته بود، غیرمنتظره بود و رژیم حربه ای بجز بکارگیری علنی و تمام عیار خشونت علیه مسالمت مردم نداشت و با دست پاچگی تمام، تمامی خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ را عرصه تاخت و تاز نیروهای نظامی و شبه نظامی خود ساخته و به قلع و قمع بی رحمانه مردم و تهدید به لغو امتیازات احزاب درون حاکمیت و تهدید به دستگیری موسوی و مجازات و انتقامجوئی و شکنجه دستگیر شدگان و واداشتن آنها به اعترافهای دروغین و به تئوری توطئه خارجی پناه برده و به طی کردن مراحل کودتای خونین خود علیه مردم یکی پس از دیگری پرداخته است!ر
حاکمیت ولی فقیه، اصراری غریب و ناشیانه در مربوط ساختن جنبش مردم به بیگانگان و سوق دادن آن از اشکال مسالمت آمیز به رویاروئی قهرآمیز، جهت هموار ساختن راه سرکوبی نهایی و توجیه اقدام ضد انسانی و ضد ملی خود دارد/ زیرا، حاکمیت بخوبی آگاه استکه برای مردم مهم نیست که احمدی نژاد و یا میرحسین موسوی رئیس جمهور نظام خودکامه ولی فقیه باشند و یا یکی از جناحهای درگیر قدرت بر دیگری غلبه یابد. اختلاف بنیانی بین مردمی مصمم به کسب آزادی و شرافت انسانی خود و حکومتی خودکامه استکه میداند کمترین امتیازدهی بسود گشایش فضای سیاسی کشور منجر به فروپاشی خود نظام خواهد گردید!ر
در این میان، اصلاح طلبان درونی و برونی حاکمیت که مورد غضب ولی فقیه قرار گرفته اند، باز نیز از حرکت خودجوش مردم عقب افتاده و با سردرگمی و حیرت زدگی هنوز نیز در عالم مریدواری سیر کرده و مردم را "به آرامش دعوت" میکنند! بیانیه "مجمع روحانیون مبارز" که خاتمی و کروبی عضو مرکزی آن هستند کاملا مصداق حال آنها در شرایط فعلی میباشد. آنها اعلام میدارند: "در نظام مبارکی که در آن بسر میبریم... در حالیکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب هم نامزدهای محترم و هم طرفداران آنان از نظام و در نظام هستند، میلیونها انسان معترض را اسباب دست بیگانگان قلمداد کردند و حتی تظاهرات آرام مردم را به خاک و خون کشیده اند... تا همگی را در برابر یک انتخابات مخدوش تسلیم کنند... مردم بزرگوار نباید بیش از این هزینه بپردازند و معتقدیم هیجانات فزاینده و اعتراضات خیابانی راه کار نیست. ما همه را به آرامش دعوت میکنیم، چرا که ایران و انقلاب برای ما از همه چیز با ارزشتر است و انتظار داریم که مسئولان نیز زمینه عبور از فضای زشت امنیتی و نظامی را فراهم آورند"!!ر
حزب مشارکت نیز در بیانیه شش تیرماه خود با اصرار بر وفاداری خود به این نظام و با اعتقاد کامل به اصلاح پذیر بودن آن بعداز آنهمه تجربه خونین اعلام میدارد که: "امکان انقلاب مخملی در ایران اساسا ممکن نیست و شبیه خواندن رژیمهایی که در آنها انقلاب مخملی حادث شده با هر نظامی بواقع توهین به آن نظام و منقلب و غیرقابل اصلاح خواندن آنست که اصلاح طلبان قطعا چنین نگاهی رت به نظام ندارند"!! و خاضعانه ادامه میدهند که: "ما همچنان مصر بر عمل در چهارچوب قانون هستیم، تمامی تلاش ما آن خواهد بود که نشان دهیم آنچه این روزها بنام دین، انقلاب و نظام برما رفته است، نسبتی با گوهر دین، آرمانهای بلند امام و خواسته های شهیدان و مطالبات برحق ملت و موازین قانون اساسی ندارد"!!ر
بالاخره آقای میرحسین موسوی در بیانیه شماره نهم خود اینگونه به حاکمیت خودکامه ولی فقیه هشدار میدهد که: ر"چنانچه رهبری جنبش مردم از درون نظام خارج شود، بدست باورمندان به بیرون از نظام خواهد افتاد"!!ر
این روحیه تزلزل و این درک از ماهیت رژیم و ترس از تعمیق و فراتر رفتن جنبش از چهارچوب قانون اساسی رژیم و درجازدن در خلسه "معظم" بودن "رهبر انقلاب" و "مبارک" بودن نظام خودکامه و بروز دادن نشانه هایی آشکار برای سازش و عقب نشینی از مواضع اولیه خود در مقابل سبعیت رژیم، امکان مناسبی برای "بیت رهبری" استکه تا عناصر جذب شدنی را از طریق تطمیع و وعده و عید جذب و عده ای دیگر از رهبران اصلاح طلبان را وادار به سکوت و انزوای سیاسی کرده و عناصر غیرقابل جذب را نیز از طریق زندان و شکنجه و یا حذف فیزیکی از بین ببرد!ر
تنها عاملی که میتواند توازن قوای درونی نظام و وحدت رأس هرم روحانیت شیعه را هرچه بیشتر برهم زده و نیروی سرکوبگر، بویژه لایه های پائینی آنرا دچار تزلزل و تردید بسازد، جنبش سراسری استکه تنها طی هفته های اول دستاوردهای مهمی داشته است. در شرایط کنونی جنبش عمومی موجودیت کل نظام خودکامه را نشانه گرفته و فراتر از توهم و خیال اصلاح طلبان و معتقدین به "آرمانهای بلند امام" رفته است/ مسلما این جنبش در روند رشد و گسترش خود، تفاوت بین رنگها را درخواهد یافت و پی خواهد برد که با رنگ سبز اصلاح طلبان دینی قبلا نسلی در تابوت جماران فرو افتاده و با طناب سبز به قعر چاه جمکران فرو شده است!ر
شرایط تمرکز شتابگیر قدرت در دست تنها جناح مورد نظر "رهبر" و تک قطبی ساختن هیرارشی روحانیت شیعه، تنها از طریق تجزیه مجموعه زیردست آنها که بصورت جناحها و دسته بندیهای سیاسی متفاوت با جریان مسلط بر قوای حکومتی و دولتی در درون و برون حاکمیت تبلور یافته است و با ادغام پذیرکردن و یا خنثی ساختن و حذف بخشهای ادغام ناپذیر آنها، ممکن نبوده است. پیگیری این سیاست تا آستانه دهمین دور از "انتخابات"، ظرفیت تحمل "بیت رهبری" را تا آن حد تنزل داده بود که دیگر به هیچ نیروی محرکه خارج از دایره تنگ "خودی" ها و به هیچ بیان سیاسی خارج از تنها تفسیر حاکم از قدرت، امکان بروز و مجال اظهار نمی داد. این نیروها و اندیشه ها و تفکرات خارج از تفکر و قدرت موجود، یا می بایستی در کرنش مطلق در برابر فرمانروای خودکامه، در دستگاه حاکمه وی استحاله یابند و یا خنثی و حذف گردند که این امری بود که در آستانه "انتخابات"، برای جریان به اصطلاح اصلاح طلب باورکردنی نبود. زیرا، آنها نیز در اشتراک ایدئولوژی دینی و حکومت دینی (هرچند با تفاوتهائی با نگرش حاکم) با حاکمیت و با اولویت قائل شدن به اصالت قدرت در مقابل اصالت آزادی انسان از هر قدرت زمینی و آسمانی، در حل مسئل سیاسی و اجتماعی جامعه، پیوسته در ذهن و عمل خود تبعیضی بسود قدرت به قیمت غفلت اندیشه از آزادی انسان برقرار کرده و رابطه عقل با واقعیت را چنان تغییر داده بودند که واقعیت گرائی دروغین جای رابطه واقعی اندیشه با واقعیت را گرفته و در مطلقهای ذهنی خود به اسارت کشیده شده بودند!ر
در فضای سیاسی ایران، افسانه اصلاح و تغییر ماهیت مافیایی و سراپا خشونت و فریب (تقیه) رژیم اسلامی و "سائیده شدن دگم های آن"، بسود تحقق حقوق مردم، آزادی و دمکراسی از طرف جناحی از آن و موسوم به "خط امام" از اوائل انقلاب بوسیله حزب توده، نه در باور فکری و قلبی به آن، بلکه برای تعقیب منافع ضدامپریالیستی شوروی سابق از طریق تبدیل خصلت ذاتی "ضد اجنبی" روحانیت شیعه به ماهیت ضد آمریکائی و ضد امپریالیستی خلق گردید. این تفکر با اعلام غیرقانونی بودن حزب و زائده تشکیلاتی و فکری آن، یعنی سازمان اکثریت ضربه ای کاری خورد و با قتل عام زندانیان سیاسی دربند در سال 1367، کاملا به اغما فرو رفت. اما، با گزینش خاتمی به پست ریاست جمهوری رژیم، افسانه اصلاح پذیری رژیمی غیرقابل اصلاح، مجددا سر برآورد و مردم دعوت به دخیل بستن بجای مبارزه با کلیت رژیم به جناحی از این نظام استبدادی برای رهائی از چنگال همان نظام گردیدند! با این تفاوت که این بار به پشتوانه نظری این توهم و فریب توده ها، سیاست ترس از، ازهم پاشیدن ته مانده امپراطوری درهم شکسته ایران بدنبال تغییر جغرافیای سیاسی منطقه از دهه نود میلادی و با ازهم پاشیدن احزاب به اصطلاح سراسری افزوده گردید!ر
این وحشت و واهمه ذهنی و غیرواقعی در گروهها و افرادیکه با هر مسلک و بینش سیاسی، دغدغه تأمین ابدی فرمانروائی ملتی بر دیگر ملتها و اقوام تشکیل دهنده ایران را داشته و خواهان حفظ وضعیت برتری "نژاد"ی ملت حاکم بر دیگر ملتها و حفظ بی حقوقی کامل آنها در چهارچوب ارضی و جغرافیائی را دارند، موهبتی است الهی که به کمک بقای رژیم اسلامی با بقای ایران، آزادی و حقوق انسانها را فدای آب و خاک کرده و حاضر به نفی کلیت فاسد نظام خودکامه اسلامی نبوده و تنها به اصلاحاتی در چهارچوب قانون اساسی بغایت ارتجاعی آن معتقد شده اند!ر
برای دیدگاه اصلاح پذیری رژیم که طیف وسیعی از احزاب و گروههای اپوزیسیون غیرقانونی رژیم در خارج از کشور تا اصلاح طلبان درونی و بیرونی حاکمیت و اپوزیسیون قانونی و یا قابل تحمل برای حاکمیت چون نهضت آزادی و "ملی- مذهبی" ها را در برمیگیرد، تجربه هشت سال از حکومت خاتمی در اصلاح ناپذیری نظام ولایت فقیه و شکست تمامی تلاشهای مربوط به این دیدگاه کافی نبوده است تا اوهام و خیال سیاست ساخته و پرداخته خود از حقیقتی مجازی و غیرواقعی را بکناری بگذارند و از توهم پراکنی و دروغ گوئی و فریب مردم در مورد ماهیت یک رژیم استبدادی تمام عیار، بیرون آیند. آنها، این بار نیز به جامعه الغا کردند که: "حضور حداکثری مردم در پای صندوقهای رأی بطور حتم از تقلبی بزرگ جلوگیری خواهد کرد"!ر
حزب مشارکت در دوم تیرماه، حتی بدنبال کودتای انتخاباتی رژیم نیز در عین افتخار به نقش خود در کشانیدن مردم به سراب اصلاح رژیم از طریق انتخابات، تنها بطور ضمنی به اشتباه امیز بودن این سیاست اعتراف کرده و اعلام میدارد که: "افزایش قریب به سی درصدی مردم در این انتخابات مرهون تلاش عظیم اصلاح طلبان استکه در ماههای گذشته به موج امید، برای اولین بار تحریم انتخابات را منتفی کردند و همه کسانی را که با صندوقهای رأی قهر کرده بودند به پای صندوق کشانده و حماسه حضور را عینیت بخشیدند. اما اینک متأسفانه اکثریت این شور آفرینان در زندانهای امنیتی بسر میبرند"!ر
اصلاح طلبان حتی تا وقوع تقلب بزرگ انتخاباتی به صداقت و امانتداری مردان خدای حاکم، اعتقاد عمیق داشته و به بی اعتنائی به رأی مردم از طرف رژیمی که سه دهه تمام آنرا بصورت کاملا آشکاری با خشونت تمام پایمال کرده است تا وقتیکه خود آماج آن قرار نگرفته بودند گویا واقف نبوده اند! آقای موسوی در این رابطه در جمع اساتید دانشگاه میگویند: "در هر حال تصور بنده از وسعت تقلب تا این حد نبوده و نوع کاری که شده نه تنها بنده بلکه همه را غافلگیر کرده و گسترده تر از اطلاعاتی که به ما میرسید و گفتگوهائی که با دوستان داشتیم بود"! اما، آقای کروبی نسبت به آقای موسوی صراحت بیشتری بخرج داده و نظر طرفداران تحریم انتخابات را تأئید کرده و در بیانیه دهم تیرماه خود منصفانه تر با توهم اصلاح طلبی برخورد کرده و می نویسد: "در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرائط انتخابات را می شناختند و به کرات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یاد آوری میکردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسئولین از مردم عذرخواهی میکنم"!ر
اما، تحریم کنندگان این به اصطلاح انتخابات، منجمله کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن از قبل با واقع نگری و شناخت دیرینه از مفهوم "انتخابات" در یک رژیم تئوکراتیک استبدادی و ماهیت و ساز و کار قدرت در آن و غیرماهوی بودن تضاد جناح بندیهای سیاسی، بی اهمیت بودن رأی مردم د رتعیین ریاست قوه مجریه و بویژه بنابه پیش بینی کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن در بیانیه مربوط به تحریم انتخابات آن، برخوردار بودن "میرحسین موسوی از حداقل شانس" در دستیابی به این مقام بدلیل تضادها و اختلافات گذشته وی با شخص "رهبر"، حقیقیت را به مردم گفتند و با مطلق سازی یک توهم بی ریشه و نامربوط و ذات رژیم اسلامی به مردم خود دروغ نگفتند!ر
آنها هیچگاه با استثنا کردن ایندوره از مضحکه انتخاباتی از تقلب و جعل و فریب "انتخابات" گذشته، "بیت رهبری" را صادق و امانتدار و ارزش گذار به رأی مردم معرفی نکردند.ر
تدارک این کودتای انتخاباتی و تغییر و تحول ساختاری در تشکیلات نیروهای امنیتی-انتظامی رژیم ماهها قبل از برگزاری "انتخابات" و آماده سازی نیروهای سرکوب با مانورهای متعدد و گسترده با عناوین گوناگون نه تنها در مرکز، بلکه در سراسر ایران و تشدید کنترل امنیتی د روزهای نزدیک به "انتخابات" نه تنها برای گروههای سیاسی و فرهنگی بلکه ختی در سطح فردی و نیز برای کسانیکه به ترهات اصلاح پذیری نظام مافیایی اسلامی باور نداشتند، مشخص و آشکار بود. حتی در شهرستان کوچکی چون، بندرتورکمن، چند روز قبل از "انتخابات" چندین نفر از فعالین فرهنگی و اجتماعی تورکمن به مراکز امنیتی رژیم فراخوانده شده و با عتاب و خطاب به آنها اولتیماتوم داده میشود که از هرگونه مخالفت با نتایج "انتخابات" اکیدا دوری بجویند و هرگونه مخالفتی با سرکوب شدید و خونینی مواجه خواهد گردید!ر
این تقلب و کودتای انتخاباتی رژیم، آیئنه ای بود که مردم یکبار دیگر وجود سراپا فساد، خودکامگی و ماهیت آلوده به خون و دروغ رژیم ولایت فقیه را در آن تماشا بکنند. اما، سرعت فائق آمدن مردم بر بهت و حیرت خود از رذالت رژیم و آغاز نیروی خودجوش و غیرقابل مهار جنبش سراسری، برای رژیمی که سه دهه تمام با خشونت و جنایت تخم ترس و ارعاب را در میان مردم کاشته بود، غیرمنتظره بود و رژیم حربه ای بجز بکارگیری علنی و تمام عیار خشونت علیه مسالمت مردم نداشت و با دست پاچگی تمام، تمامی خیابانهای تهران و شهرهای بزرگ را عرصه تاخت و تاز نیروهای نظامی و شبه نظامی خود ساخته و به قلع و قمع بی رحمانه مردم و تهدید به لغو امتیازات احزاب درون حاکمیت و تهدید به دستگیری موسوی و مجازات و انتقامجوئی و شکنجه دستگیر شدگان و واداشتن آنها به اعترافهای دروغین و به تئوری توطئه خارجی پناه برده و به طی کردن مراحل کودتای خونین خود علیه مردم یکی پس از دیگری پرداخته است!ر
حاکمیت ولی فقیه، اصراری غریب و ناشیانه در مربوط ساختن جنبش مردم به بیگانگان و سوق دادن آن از اشکال مسالمت آمیز به رویاروئی قهرآمیز، جهت هموار ساختن راه سرکوبی نهایی و توجیه اقدام ضد انسانی و ضد ملی خود دارد/ زیرا، حاکمیت بخوبی آگاه استکه برای مردم مهم نیست که احمدی نژاد و یا میرحسین موسوی رئیس جمهور نظام خودکامه ولی فقیه باشند و یا یکی از جناحهای درگیر قدرت بر دیگری غلبه یابد. اختلاف بنیانی بین مردمی مصمم به کسب آزادی و شرافت انسانی خود و حکومتی خودکامه استکه میداند کمترین امتیازدهی بسود گشایش فضای سیاسی کشور منجر به فروپاشی خود نظام خواهد گردید!ر
در این میان، اصلاح طلبان درونی و برونی حاکمیت که مورد غضب ولی فقیه قرار گرفته اند، باز نیز از حرکت خودجوش مردم عقب افتاده و با سردرگمی و حیرت زدگی هنوز نیز در عالم مریدواری سیر کرده و مردم را "به آرامش دعوت" میکنند! بیانیه "مجمع روحانیون مبارز" که خاتمی و کروبی عضو مرکزی آن هستند کاملا مصداق حال آنها در شرایط فعلی میباشد. آنها اعلام میدارند: "در نظام مبارکی که در آن بسر میبریم... در حالیکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب هم نامزدهای محترم و هم طرفداران آنان از نظام و در نظام هستند، میلیونها انسان معترض را اسباب دست بیگانگان قلمداد کردند و حتی تظاهرات آرام مردم را به خاک و خون کشیده اند... تا همگی را در برابر یک انتخابات مخدوش تسلیم کنند... مردم بزرگوار نباید بیش از این هزینه بپردازند و معتقدیم هیجانات فزاینده و اعتراضات خیابانی راه کار نیست. ما همه را به آرامش دعوت میکنیم، چرا که ایران و انقلاب برای ما از همه چیز با ارزشتر است و انتظار داریم که مسئولان نیز زمینه عبور از فضای زشت امنیتی و نظامی را فراهم آورند"!!ر
حزب مشارکت نیز در بیانیه شش تیرماه خود با اصرار بر وفاداری خود به این نظام و با اعتقاد کامل به اصلاح پذیر بودن آن بعداز آنهمه تجربه خونین اعلام میدارد که: "امکان انقلاب مخملی در ایران اساسا ممکن نیست و شبیه خواندن رژیمهایی که در آنها انقلاب مخملی حادث شده با هر نظامی بواقع توهین به آن نظام و منقلب و غیرقابل اصلاح خواندن آنست که اصلاح طلبان قطعا چنین نگاهی رت به نظام ندارند"!! و خاضعانه ادامه میدهند که: "ما همچنان مصر بر عمل در چهارچوب قانون هستیم، تمامی تلاش ما آن خواهد بود که نشان دهیم آنچه این روزها بنام دین، انقلاب و نظام برما رفته است، نسبتی با گوهر دین، آرمانهای بلند امام و خواسته های شهیدان و مطالبات برحق ملت و موازین قانون اساسی ندارد"!!ر
بالاخره آقای میرحسین موسوی در بیانیه شماره نهم خود اینگونه به حاکمیت خودکامه ولی فقیه هشدار میدهد که: ر"چنانچه رهبری جنبش مردم از درون نظام خارج شود، بدست باورمندان به بیرون از نظام خواهد افتاد"!!ر
این روحیه تزلزل و این درک از ماهیت رژیم و ترس از تعمیق و فراتر رفتن جنبش از چهارچوب قانون اساسی رژیم و درجازدن در خلسه "معظم" بودن "رهبر انقلاب" و "مبارک" بودن نظام خودکامه و بروز دادن نشانه هایی آشکار برای سازش و عقب نشینی از مواضع اولیه خود در مقابل سبعیت رژیم، امکان مناسبی برای "بیت رهبری" استکه تا عناصر جذب شدنی را از طریق تطمیع و وعده و عید جذب و عده ای دیگر از رهبران اصلاح طلبان را وادار به سکوت و انزوای سیاسی کرده و عناصر غیرقابل جذب را نیز از طریق زندان و شکنجه و یا حذف فیزیکی از بین ببرد!ر
تنها عاملی که میتواند توازن قوای درونی نظام و وحدت رأس هرم روحانیت شیعه را هرچه بیشتر برهم زده و نیروی سرکوبگر، بویژه لایه های پائینی آنرا دچار تزلزل و تردید بسازد، جنبش سراسری استکه تنها طی هفته های اول دستاوردهای مهمی داشته است. در شرایط کنونی جنبش عمومی موجودیت کل نظام خودکامه را نشانه گرفته و فراتر از توهم و خیال اصلاح طلبان و معتقدین به "آرمانهای بلند امام" رفته است/ مسلما این جنبش در روند رشد و گسترش خود، تفاوت بین رنگها را درخواهد یافت و پی خواهد برد که با رنگ سبز اصلاح طلبان دینی قبلا نسلی در تابوت جماران فرو افتاده و با طناب سبز به قعر چاه جمکران فرو شده است!ر
ادامه دارد
کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن
090816
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar