fredag, november 23, 2007

گزارشی از الری تورکمنستان :ر

گزارش زیر مربوط به یک منطقه روستایی، واقع در مابین گنبد کاووس و شهرستان آق قلا میباشد که خود گویای گوشه ای از وضعیت زندگی تلخ ملت تورکمن، تحت حاکمیت نژادی رژیم اسلامی و رانده شدن آن به لبه پرتگاه نیستی ملی و استحاله دردناک یک ملت کهن در اقلیت حاکم بر ایران میباشد!ر

*****

ما در ایام جوانی شاهد انقلاب در ایران و برپائی شوراها در تورکمنصحرا، از طرف کانون فرهنگی – سیاسی و ستاد مرکزی شوراها در تورکمنصحرا و بازگردانده شدن وسیعترین اراضی غصبی به روستائیان و تبدیل شوراها به ارگان اعمال حاکمیت مستقیم مردم بر سرنوشت خود در روستاها بودیم. اما با غیر قانونی اعلام شدن کانون و ستاد بعد از جنگ تحمیلی رژیم بر تورکمنها و با تسلط ارگانهای گوناگون رژیم بر منطقه، همه چیز در جهت خلاف منافع ما و فرهنگ، آداب و رسوم و مذهب و زبان ما رو به تغییر گذاشته است. دیگر وظیفه شوراها تنها به کنترل و یا هدایت کدخدا ودهداری محدود شده است که از طرف خود شوراها منصوب میشوند! اگر در گذشته شوراها تنها برای یکسال با رأی مستقیم و مخفی مردم از میان تهی دستترین دهقانان و افراد روشنفکر و انقلابی روستاها انتخاب میشدند، امروزه آنها بمدت چهار سال و بنابه تعلق طایفه ای خود و یا افراد مورد نظرو حمایت بخشدار و یا فرمانداریها، روحانیون با نفوذ در روستاها و از میان عوامل رژیم به اصطلاح انتخاب میشوند!ر
وجود این شوراها برای روستائیان، تنها در زمان انتخابات مجلس و یا ریاست جمهوری برای جمع آوری آراء و تشویق روستائیان به دادن رأی به کاندیداهای مورد سفارش به آنها از طرف مقامات محلی دولتی، انتظامی و یا امنیتی، آشکار میگردد! در حالی که برای ما روستائیان هیچگونه فرقی ندارد که چه کسی نماینده مجلس میشود و یا چه کسی رئیس جمهور. زیرا هیچگونه تأثیری مثبت در زندگی روزمره ما و برای آینده فرزندانمان ندارند و تمامی شعارها و وعده های قبل از انتخاباتی آنها، تنها مصرف تبلیغاتی داشته و فوراً به دست فراموشی سپرده میشوند!ر

ر- وضعیت کشاورزی و معیشتی در روستاها :ر

امسال، محصول خوبی در منطقه ما برداشت شد. در روستاهای منطقه ما که عمدتاً به کشت گندم، جو و گلزا برای دانه های روغنی آن، اختصاص یافته است، با وجود تورم و رشد سرسام آور هزینه اولیه کشت و داشت محصول و مایحتاج عمومی، قیمت خرید این محصولات امسال نیز از قیمت سالهای قبل تفاوتی نداشت. گندم باز به قیمت کیلوئی دویست و هفتاد تومان بفروش رسید و قیمت جو نیزهمانند گذشته تابع قیمت گذاری "بازار بورس" اعلام گردید که ما روستائیان هیچگونه اطلاعی از آن و چگونگی تعیین قیمت بوسیله "بورس" نداریم. با این وجود، امسال نیز قیمت فروش جو در تابستان کیلوئی صد و هشتاد تومان و در زمستان با کمیاب شدن آن احتمال افزایش بهای آن از طرف این "بازار بورس" اعلام گردید! اما، گلزا که از قرار کیلوئی سیصد و ده تومان از دهقانان خریداری میشود، روغن یک لیتری آن به 1350 تومان در روستاها بفروش رسیده و در این میان کنجاله آن نیزکیلوئی به قیمتی د 280 تا 300 تومان بفروش میرسد واین همه در حالیست که کنجاله وارداتی آن چند برابربیشتراز قیمت خریداری شده از کشاورزان منطقه میباشد.ر
کشت پنبه دیگر در منطقه ما به کسانی تعلق دارد که بتواند آب را به انحصار خود در بیاورند. آب سدوشمگیر نیز تماماً به آبیاری زمینهای معروف به " آریا دشت"، در زیر سد اختصاص یافته است. این زمینها به وسعت هزاران هکتار و بعنوان حاصلخیزترین زمینهای تورکمنصحرا از غاصبان قبلی آن در زمان انقلاب، یعنی ژنرالها، سرهنگها و ایادی محلی آنها و درباریان شاه از طرف مردم به رهبری ستاد مرکزی شوراها مصادره و به تعلق شوراها درآمده و روستائیان در آن کشت مشاعی میکردند، بعد از جنگ دوم رژیم اسلامی از مردم مصادره و به تصرف "بنیاد علوی" که وابسته به رهبر رژیم است درآمد. این بنیاد نیز این زمینها را مابین بنیادهای رنگارنگ خود و ارگانهای امنیتی، انتظامی و سپاه و ارتش تقسیم کرده و بخشهای وسیعی از آنرا نیز به زابلیهای کوچ داده شده خود از سیستان به این منطقه بخشیده و تنها صاحبان واقعی آن را یعنی تورکمنها را از هر گونه مالکیتی بر این زمینهای آباء و اجدادی خود محروم کرده است!ر
دامداری در روستاهای منطقه ما نیز مانند دیگر مناطق تورکمنصحرا، کاملاً روبه نابودی گذاشته است، دلیل این امر اگر از یکسو، گرانی خوراک دام و عدم تناسب آن با قیمت تمام شده گوشت و دیگر فراورده های دامی برای دامپروران باشد از سوی دیگر نیز در تحدید، غصب و به زیرکشت برده شدن بسیاری از مراتع سنتی دامداران از طرف بنیادها و ارگانهای نظامی و انتظامی رژیم و ایادی محلی آن میباشد!ر
وضعیت معیشتی در روستاهای منطقه ما هر روز به وخامت میرود و به مرز سوء تغذیه رسیده است. دیگر برای مردم مهم نیست که چه چیزی را مصرف بکنند، مهم زنده ماندن و رهایی از گرسنگی است! دیگر اگر صبحانه ای اگر وجود داشته باشد تنها عبارت از چای و نان شده و نهار را سیب زمینی سرخ کرده و نام و شام را نیز باز سیب زمینی و شاید گاهاً مرغ پرورشی با برنج تشکیل میدهد و خوراک برنج عمدتاً مورد مصرف کسانی استکه خود شالی کارند و برای مصرف سالانه خود چند کیسه از محصول خود را انبار میکنند!ر

ر- مشکل اساسی مردم در روستاهای منطقه ما :ر

مسئله اصلی مردم در روستاهای ما، بیکاری، تورم و گسترش اعتیاد است! صنعت قالیبافی که زمانی بعنوان یک هنر سنتی بزرگ زنان تورکمن، خود کمکی برای گردانیدن چرخ زندگی روستائیان بود، امروزه کاملاً از رونق افتاده است. زیرا، این صنعت که رابطه مستقیم با دامپروری، یعنی با پرورش گوسفندان با پشم های مرغوب دارد با روبه نابودی گذاشتن دامپروری در منطقه ما و از سوی دیگر با عدم انتقال هنر قالیبافی از مادر به دختر و یا به نسل جدید از طریق گشایش مراکز آموزشی برای آن و عدم توان رقابت صنعت قالیبافی سنتی و دستی با صنعت قالیبافی ماشینی، در حال نابودی کامل است. تنها بخشی از هنر قالیبافی، یعنی صنعت پشتی بافی(آرکالیک) که از نابودی تا همین اواخر در امان مانده و تنها ممر درآمد بسیاری از خانواده های روستائی بود، با ماشینی شدن این صنعت از طرف چند تورکمن سرمایه دار، کاملاً روبه نابودی گذاشته و مجدداً بر دامنه بیکاری زنان و دختران جوان منطقه افزوده و باعث فقر هر چه بیشتربسیاری از خانواده های روستائی شده است!ر
اکنون، شاید در کل ایران هیچ شهری از هجوم جوانان جویای کار تورکمن بدور نمانده باشد و براحتی میتوان به این خیل عظیم جوانان در هر شهر و استانهای مرکزی و حاشیه خلیج فارس و در خارج از کشور در ترکیه و حتی افغانستان برخورد کرد! اما، جوانانی که در تهران و شهرهای استان مرکزی برای خود شغلی دست و پا میکنند، عمدتاً بعد از مدتی بصورت معتادانی مفلوک به روستاها باز میگردند!ر
اکنون شیره کشی در روستاها از طرف بعضی از زنان در خانه ها و تریاک فروشی و کریستال به شغلی عادی تبدیل شده و هر روز بسیاری از بیکاران و جوانان را به کام خود می کشد. اگر زمانی تعارف تریاک در مراسم عروسی به سنتی عادی تبدیل شده بود، دیگر این امربه مراسم عزاداری نیز گسترش یافته است! در مراسم عزا، صاحب عزا مجبور است بعنوان یک عرف عادی برای عزاداری که شبها را در محل عزا به صبح میرسانند در تمامی هفت روز عزا، باید بهر ترتیبی که شده برای مصرف آنها، تریاک تهیه بکند!ر
از عوارض بسیار دردناک و منفی اپیدمی اعتیاد و اعتیاد سازی که وارد کنندگان عمده آن به منطقه قاچاقچیان زابلی وابسته به ارگانهای امنیتی وانتظامی رژیم هستند، به عقد در آوردن و در اصل فروش دختران نوجوان، از طرف خانواده های معتاد به پیرمردان و ازدواج آنها با فارسها و زابلی های صاحب ثروت شده از طریق قاچاق مواد مخدر به روستاهای منطقه و یا از راه غصب زمینهای کشاورزی به طرق گوناگون و با حمایت رژیم میباشد!ر

ر- وضعیت فرهنگی و سرنوشت آداب و سنن ملی ما :ر

زبان تورکمنی در روستاها، برخلاف شهرها که حتی در درون خانواده ها نیز جای خود را بتدریج به زبان فارسی میدهد، با جان سختی به مقاومت خود ادامه میدهد. اما با گسترش آموزش عمومی به زبان فارسی و تبدیل این زبان به تنها زبان مکاتبه و تکلم در ادارات محلی و بی محتوایی برنامه های تورکمنی رادیو وتلویزیون، بویژه رادیو و تلویزیون، تورکمنی زبان جمهوری تورکمنستان که تنها در خدمت تبلیغ شبانه روزی شخصیت رئیس جمهور مرده و زنده این جمهوری درآمده و بیزاری و دوری روستائیان از این رسانه ها، در روستاها نیز زبان فارسی هر روز جای بیشتری بخود، به زیان زبان تورکمنی اختصاص میدهد. ترفند جدید رژیم اسلامی برای شتاب دادن به استحاله زبان ملی تورکمنها در روستاها، معلمین وارداتی فارس زبان نه تنها برای دبستانها و دبیرستانهای شهرهایی چون آق قالاف از شهرهای فارس نشین همجوار چون گرگان و کردکوی، بلکه برای مدارس تمامی روستاهای منطقه میباشد!ر
در حالیکه فارغ التحصیلان تورکمن خود بیکارند و یا در شهرهای فارس نشین مرکزی بدنبال اشتغال میگردند. رژیم، این امر را با ترتیب دادن سرویس حمل و نقل و صرف هزینه های زیادی برای ایاب و ذهاب اینگونه معلمین، آنها را از شهرها و روستاهای فارس نشین حتی از مناطقی دور دست به تورکمنصحرا میآورند تا روند استحاله فرزندان روستائیان تورکمن را شتاب بیشتری بدهند! این معلمین صادراتی فارس زبان به روستاها و شهرهای منطقه از طرف رژیم، بغیر از استحاله فرهنگی و زبانی نونهالان تورکمن، شتشوی مغزی آنها را نیز برای پرورش نسلی فناتیک و بنیادگرا در منطقه برعهده دارند. اکنون آنها عضویت در بسیج را در کنار مشوق هایی که رژیم قبلاً برای ورود به دانشگاهها برای افراد بسیجی قائل شده بود، در روستاهای منطقه شدت داده اند!ر
اگر زمانی یکی از تفاوتهای فرهنگی وآداب و سنن ما با دیگر ملتها، نحوه برگزاری مراسم عروسی بوده است، این تفاوت نیز اکنون کاملاً بهم خورده و آداب عروسی فارسها در میان حتی روستائیان نیز در حال غلبه است! دیگر از نحوه خواستگاری سابق ( ساوچی ایبرمک)،(دوزدادشماق)،(دؤش اکدمئک) و ... تا مراسم "مصائب جای"،"گلین غایتارماک"،"کؤرکنچیلیک" و"کؤرکن چاغئرماق" و... خبری نیست!ر
یکی از علل این امر در کنار ترویج فرهنگ و آداب و سنن فارسی بعنوان یک فرهنگ برتر از طرف رژیم از طرق گوناگون و گسترده، تلاش مردم برای ساده سازی مراسم عروسی برای کم هزینه تر ساختن آن است! زیرا، جوانان روستائی که خود از فقر و بیکاری در رنجند و خانواده هایی که ناتوان از تغذیه درست و اصولی فرزندان خود هستند، بعد از پرداخت " قالینگ" که مبلغ آن یک و نیم میلیون تومان و بعلاوه دو میلیون تومان طلا برای هدیه به عروس میباشد و یا کسانیکه برای تهیه جهیزیه دختران دم بخت خود باید پنج میلیون تومان برای آن هزینه بکنند، دیگر چیزی برای برگزاری مراسم عروسی طبق آداب و سنن ملی خود ندارند!ر
مسئله ایکه جدیداً در تدارک جهیزیه و یا "دوغوز"، پنج میلیونی برای نوعروسان تورکمن در میان روستائیان تورکمن نیز مد شده است، جای گرفتن الزامی یک دستگاه کامپیوتر کامل در میان "دوقوز" و یا جهیزیه عروس است!ر
هم سن و سالهای ما و کسانیکه در کلیه جریانات مربوط به منطقه در زمان انقلاب و بعد از آن تا به امروز حضور مستقیم و یا غیر مستقیم داشته اند و کسانیکه بدنبال راهی برای تغییر وضعیت موجود که در تداوم آن هیچ آینده ای برای مردم ما و بویژه برای نسلهای آینده ما متصور نیست، بر این اعتقاد هستند که مردم ما، بدون ایجاد اتحادی با تمامی ترک زبانها در کشورمان، قادر به تغییر وضعیت موجود نخواهند بود!ر

اینر- از هواداران کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
یکم آذر1386

Inga kommentarer: