نويسنده : رحيم کاکايی
مختومقلی با کدام نگرش
ر
بزرگداشت دويست وهفتاد وچهارمين سالگرد تولد مختومقلی هم درايران و هم درجمهوری ترکمنستان برگزارشد.دراين نشست ها اين شاعر و انديشمند ترکمن توسط نويسندگان وکارشناسان ادبی هردو کشور ازديدگاه های مختلف بررسی شد. اما آنچه که متاسفانه دراين بررسی ها حتی به راز نيز گفته نشد, خواسته های اين سخنسرای توده ها بود. شاعری که دلی پردرد و سری پراز کين به حکام زمانه داشت و درجستجوی داد دردوران بيداد بود. اين آنچيزی بود که درهردو کشور بدان توجه نشد.اين عمل قابل درک است.ر
امادرخارجازکشور که شرايط درون اين دوکشور درآن وجود ندارد, متاسفانه بجای شناختن و شناساندن , بازيابی و بازشناسی اين شاعر وانديشمند ترکمن نه تنها کاری انجام نمی شود بلکه برخی بدبينی ها نسبت به اثر و آثار چاپ شده درباره مختومقلی دردوران ترکمنستان شوروی نيز دامن زده می شود .ر
گويا علت اين مسئله نخست سوسياليستی بودن اينکشور و سپس بررسی آثار اين شاعر و انديشمند ازديدگاه « کمونيستی » توسط نويسندگان و کارشناسان ادبی ترکمنستان بوده است. ازسوی ديگر اين انديشه بررسی آثارمختومقلی از ديدگاه مذهبی درجمهوری اسلامی ايران را با بررسی آثار مختومقلی در دوران ترکمنستان شوروی چون هر دو به سود ايدئولوژی حاکم و ديدگاه های آنان بوده, برابر میداند وهيچ تفاوتی را برای آنان قائل نيست.ر
جای تعجب آنجاست که اين دوسيستم اجتماعی و دوجهان بينی متفاوت که درپس آنها گلچينی ازاصول متفاوت ومتضاد قراردارند, بخاطر اينکه هردو دارای ايدئولوژی هستند همنهاد می شوند.کاش اين انديشه بالا که خودخواه ناخواه وابسته به ايدئولوژی سوم است, نگرش وپژوهش خود ازمختومقلی و دوران او را بنمايش می گذاشت تا بتوان ديد درکجای تاريخ قراردارد.اينکه اين بدبينی چه چيز را نمی خواهد, ميتوان فهميد , اما اينکه چه میخواهد را آشکار نمی کند.ر
اما کلی گويی هايی مانند « مختومقلی قهرمان ملی ملت ترکمن است واين راز ويا چرايی جاودانگی اوست » ازسوی اين انديشه چيزی را حل نمی کند. مگر قهرمانان دارای گذشته تاريخی , دارای انديشه وفکر ويا عمل تاريخی نيستند که پژوهشگران تاريخ , جامعه شناسان و کارشناسان ادبی آنرا از زوايای مختلف نتوانند بررسی کنند.ر
تاريخ قهرمانان نيز بمانند تاريخ هرملتی جايگاهش در زمان ومکان است . تاريخ و سرگذشت مختومقلی نيز از آسمان آغاز و به زمين پايان نمی يابد. او به سرزمين , جغرافيا , زمان و روابط اجتماعی معين تعلق دارد , يعنی تاريخی آدميزاده دارد.ر
اينکه گفته می شود « مختومقلی ازنظر فلسفی ايده آليست وشديدا به خدا , قرآن و اسلام باورمند بود » , به اين معنی است که مختومقلی شديدا فردی مذهبی بود , اگرچنين هست پس چرا به مسلمانانی که دارای ايدئولوژی مذهبی هستند ازسوی اين انديشه اجازه داده نمی شود مختومقلی ازديدگاه آنان بررسی شود. وثانيا آيا ايدهآليسم مختومقلی به ايدهآليسم عينی ورئاليسم نزديک نيست تا به ايدهآليسم ذهنی؟ ايدهآليسم عينی بدان جهت عينی است که واقعيت بيرونی را می بيند وبدان جهت رئاليسم است که بازتاب اين واقعيت بيرونی بلحاظ اجتماعی درآثارشاعر نمايان است وبه آن به علت وجود استبداد حاکم و نبود عدالت اجتماعی پرخاش می کند و نه اينکه بخواهد توجيه گر نظام و واقعيت بيرونی باشد.ر
ادعای ديگری که بيشتر پوپوليستی است می گويد: « مختومقلی شخصيتی چند وجهی داشت و به همين خاطر نيز هرکسی فکر می کند که مختومقلی بيانگر انديشه واحساس اوست ومختومقلی را منعکس کننده خواسته ها و آرمانهايش می يابد » . متاسفانه دراينجا از مختومقلی « امامزاده » ای ساخته می شود که گويا حاجت همه را برآورده می کند.ر
اگر فرض کنيم که گفته بالا درست باشد, پس چرا پژوهشگران تاريخ و ادبيات و جامعه شناسان ترکمنستان شوروی سوسياليستی بگناه اينکه دارای ايدئولوژی بودند, از سوی اين انديشه متهم می شود که مختومقلی را ازديدگاه « کمونيستی» بررسی کرده اند ويا بررسی آنها بی اعتبار است. ويا اينکه پژوهشگران وانديشمندان ترکمنستان شوروی معطل ويا گير فرمول « راز چرايی زنده ماندن مختومقلی » آقايان را داشتند. اگر بخواهيم شالوده آثار وانديشه های مختومقلی را چند وجهی , ذوجوانب , مبهم و رمزآميز بدانيم , آنگاه اين ابهام شخصيتی متناقض از مختومقلی ارائه وتعبير های کاملا دلبخواهی از آثارش بدست می دهد.ر
صدور اين گونه ممنوعيت ها از سوی اين نگرش , مختومقلی را در ورای مکان وزمان قرارمی دهد. گويا فراموش شده که حتی در دوران نوين نيز همانند دوران جهان مختومقلی , جهان در موضع نبرد ايدئولوژيک قر اردارد. حتی بررسی غير ايدئولوژيک مختومقلی , خودگونه ای از ايدئولوژی است.ر
دم خروس استحاله ايدئولوژی و بررسی فرا ايدئولوژيکی پديده های اجتماعی انسان ها را از ابزار معنوی توانمند محروم می کند.ر
امادرخارجازکشور که شرايط درون اين دوکشور درآن وجود ندارد, متاسفانه بجای شناختن و شناساندن , بازيابی و بازشناسی اين شاعر وانديشمند ترکمن نه تنها کاری انجام نمی شود بلکه برخی بدبينی ها نسبت به اثر و آثار چاپ شده درباره مختومقلی دردوران ترکمنستان شوروی نيز دامن زده می شود .ر
گويا علت اين مسئله نخست سوسياليستی بودن اينکشور و سپس بررسی آثار اين شاعر و انديشمند ازديدگاه « کمونيستی » توسط نويسندگان و کارشناسان ادبی ترکمنستان بوده است. ازسوی ديگر اين انديشه بررسی آثارمختومقلی از ديدگاه مذهبی درجمهوری اسلامی ايران را با بررسی آثار مختومقلی در دوران ترکمنستان شوروی چون هر دو به سود ايدئولوژی حاکم و ديدگاه های آنان بوده, برابر میداند وهيچ تفاوتی را برای آنان قائل نيست.ر
جای تعجب آنجاست که اين دوسيستم اجتماعی و دوجهان بينی متفاوت که درپس آنها گلچينی ازاصول متفاوت ومتضاد قراردارند, بخاطر اينکه هردو دارای ايدئولوژی هستند همنهاد می شوند.کاش اين انديشه بالا که خودخواه ناخواه وابسته به ايدئولوژی سوم است, نگرش وپژوهش خود ازمختومقلی و دوران او را بنمايش می گذاشت تا بتوان ديد درکجای تاريخ قراردارد.اينکه اين بدبينی چه چيز را نمی خواهد, ميتوان فهميد , اما اينکه چه میخواهد را آشکار نمی کند.ر
اما کلی گويی هايی مانند « مختومقلی قهرمان ملی ملت ترکمن است واين راز ويا چرايی جاودانگی اوست » ازسوی اين انديشه چيزی را حل نمی کند. مگر قهرمانان دارای گذشته تاريخی , دارای انديشه وفکر ويا عمل تاريخی نيستند که پژوهشگران تاريخ , جامعه شناسان و کارشناسان ادبی آنرا از زوايای مختلف نتوانند بررسی کنند.ر
تاريخ قهرمانان نيز بمانند تاريخ هرملتی جايگاهش در زمان ومکان است . تاريخ و سرگذشت مختومقلی نيز از آسمان آغاز و به زمين پايان نمی يابد. او به سرزمين , جغرافيا , زمان و روابط اجتماعی معين تعلق دارد , يعنی تاريخی آدميزاده دارد.ر
اينکه گفته می شود « مختومقلی ازنظر فلسفی ايده آليست وشديدا به خدا , قرآن و اسلام باورمند بود » , به اين معنی است که مختومقلی شديدا فردی مذهبی بود , اگرچنين هست پس چرا به مسلمانانی که دارای ايدئولوژی مذهبی هستند ازسوی اين انديشه اجازه داده نمی شود مختومقلی ازديدگاه آنان بررسی شود. وثانيا آيا ايدهآليسم مختومقلی به ايدهآليسم عينی ورئاليسم نزديک نيست تا به ايدهآليسم ذهنی؟ ايدهآليسم عينی بدان جهت عينی است که واقعيت بيرونی را می بيند وبدان جهت رئاليسم است که بازتاب اين واقعيت بيرونی بلحاظ اجتماعی درآثارشاعر نمايان است وبه آن به علت وجود استبداد حاکم و نبود عدالت اجتماعی پرخاش می کند و نه اينکه بخواهد توجيه گر نظام و واقعيت بيرونی باشد.ر
ادعای ديگری که بيشتر پوپوليستی است می گويد: « مختومقلی شخصيتی چند وجهی داشت و به همين خاطر نيز هرکسی فکر می کند که مختومقلی بيانگر انديشه واحساس اوست ومختومقلی را منعکس کننده خواسته ها و آرمانهايش می يابد » . متاسفانه دراينجا از مختومقلی « امامزاده » ای ساخته می شود که گويا حاجت همه را برآورده می کند.ر
اگر فرض کنيم که گفته بالا درست باشد, پس چرا پژوهشگران تاريخ و ادبيات و جامعه شناسان ترکمنستان شوروی سوسياليستی بگناه اينکه دارای ايدئولوژی بودند, از سوی اين انديشه متهم می شود که مختومقلی را ازديدگاه « کمونيستی» بررسی کرده اند ويا بررسی آنها بی اعتبار است. ويا اينکه پژوهشگران وانديشمندان ترکمنستان شوروی معطل ويا گير فرمول « راز چرايی زنده ماندن مختومقلی » آقايان را داشتند. اگر بخواهيم شالوده آثار وانديشه های مختومقلی را چند وجهی , ذوجوانب , مبهم و رمزآميز بدانيم , آنگاه اين ابهام شخصيتی متناقض از مختومقلی ارائه وتعبير های کاملا دلبخواهی از آثارش بدست می دهد.ر
صدور اين گونه ممنوعيت ها از سوی اين نگرش , مختومقلی را در ورای مکان وزمان قرارمی دهد. گويا فراموش شده که حتی در دوران نوين نيز همانند دوران جهان مختومقلی , جهان در موضع نبرد ايدئولوژيک قر اردارد. حتی بررسی غير ايدئولوژيک مختومقلی , خودگونه ای از ايدئولوژی است.ر
دم خروس استحاله ايدئولوژی و بررسی فرا ايدئولوژيکی پديده های اجتماعی انسان ها را از ابزار معنوی توانمند محروم می کند.ر
هيچ گاه هيچ سياستی (ايدئولوژی) بدون دولت و
هيچ دولتی بدون سياست (ايدئولوژی) وجود نداشته و نمی تواند وجود داشته باشد.ر
مگر بايد پديده های اجتماعی دوران مختومقلی که جدا از آثار مختومقلی نيستند, بی نياز از ادراک تئوريک بررسی شود. مگر ترکمن ها خواستار ترقی اجتماعی نبوده و نيستند که بايد از درک قوانين رشد جامعه غافل بمانند؟
ازهمين رو بزرگداشت مبالغه آميز مختومقلی هم درداخل کشور وهم درخارج کشورچيزی جز انجام وظيفه موجود درعالم تخيل نبود تا بتوان ازانجام خواسته ها وآرمان های مختومقلی درعرصه واقعيت طفره رفت. اينجا گفتار بر محتوا ترجيح داده شد.ر
واقعيت اين است که اين بزرگداشت ها و اين خرده گيری های بی محتوا برای پيراستن پژوهش های جدی نيستند, بلکه صرفا جای تحقيقات تاريخی را گرفته اند. يا اگرهم جدی بوده باشند بگونه ای بی روح و بی تفاوت درلابلای کليات جامعه شناسی ارائه شده اند وبا تبليغ رسالت « ملی » مانع از برخورد علمی طبقاتی و حتی دمکراتيک ميشوند.ر
شايد برخی ها برآن باشند که بررسی ها وپژوهش ها بايد با عقيده « همگانی پذيرفته شده » منطبق باشند، و نبايد از « قاعده » انحراف پيدا کنند. يعنی اينکه گذشته را نقادانه ارزيابی نکنيد.ر
اگر گذشته را بخش طبيعی وتمام عيار زمان حال بدانيم و بخواهيم ازتاريخ بياموزيم , با پيرايه بندی های ابتدايی نبايد بکوشيم مختومقلی را به موزه تاريخ بسپاريم.ر
گذشته نگذشته است، به حال دگرگون شده و آينده خواهدشد.حال فرجام آن چيزی است که پيشتر
مگر بايد پديده های اجتماعی دوران مختومقلی که جدا از آثار مختومقلی نيستند, بی نياز از ادراک تئوريک بررسی شود. مگر ترکمن ها خواستار ترقی اجتماعی نبوده و نيستند که بايد از درک قوانين رشد جامعه غافل بمانند؟
ازهمين رو بزرگداشت مبالغه آميز مختومقلی هم درداخل کشور وهم درخارج کشورچيزی جز انجام وظيفه موجود درعالم تخيل نبود تا بتوان ازانجام خواسته ها وآرمان های مختومقلی درعرصه واقعيت طفره رفت. اينجا گفتار بر محتوا ترجيح داده شد.ر
واقعيت اين است که اين بزرگداشت ها و اين خرده گيری های بی محتوا برای پيراستن پژوهش های جدی نيستند, بلکه صرفا جای تحقيقات تاريخی را گرفته اند. يا اگرهم جدی بوده باشند بگونه ای بی روح و بی تفاوت درلابلای کليات جامعه شناسی ارائه شده اند وبا تبليغ رسالت « ملی » مانع از برخورد علمی طبقاتی و حتی دمکراتيک ميشوند.ر
شايد برخی ها برآن باشند که بررسی ها وپژوهش ها بايد با عقيده « همگانی پذيرفته شده » منطبق باشند، و نبايد از « قاعده » انحراف پيدا کنند. يعنی اينکه گذشته را نقادانه ارزيابی نکنيد.ر
اگر گذشته را بخش طبيعی وتمام عيار زمان حال بدانيم و بخواهيم ازتاريخ بياموزيم , با پيرايه بندی های ابتدايی نبايد بکوشيم مختومقلی را به موزه تاريخ بسپاريم.ر
گذشته نگذشته است، به حال دگرگون شده و آينده خواهدشد.حال فرجام آن چيزی است که پيشتر
رخ داده است وپايانِ اين پايان هنوز درراه است. گذشته درهستی ما وجود دارد و بگونهی ادامه پروسه ها در حال هستی می يابند.ر
مجموعه شعر مختومقلی نخستين بار در 289 شعر ودر 46 بخش درسال 1926 درترکمنستان شوروی ازسوی بکی اميربردی وبا پيشگفتاری از وی نشر يافت. ميتوان گفت که ترکمنستان شوروی تنها کشوری بود که درآن آثار مختومقلی بطور سيستماتيک پژوهش , آموزش و بطورانتقادی بررسی ميشد.ر
نشر بزرگ ديگر اشعار شاعر درسال 1976 بود که اين نشر مورد انتقاد برخی مختومقلی شناسان ترکمنستان بلحاظ وجود واژه های اشتباه , کمبودها با چاپ سال 1926 واختلاف ديدگاه ها, قرارگرفت. اين مسئله در روزنامه ترکمنی« ادبيات و هنر » آن دوران نيز آشکارا پی گرفته شد. درسال 1974 بمناسبت پنجاهمين سال تاسيس ترکمنستان شوروی , ترجمه چاپ روسی آثار مختومقلی بيرون آمد.ر
بطورکلی بايد گفت کم نبودند و نيستند کتاب ها , آثار ادبی و کارهای پژوهشی و علمی درباره زندگی و آثار مختومقلی که در دوران ترکمنستان شوروی انجام گرفت. متاسفانه به همه اين کوشش ها با اين اتهام که « با ايدئولوژی کمونيستی دردوران شوروی درجمهوری ترکمنستان » بوده با يک چرخش قلم خط بطلان کشيده می شود . اين کمال بی انصافی است. بايد پرسيد اکنون درجمهوری ترکمنستان که ديگر نه سوسياليستی است ونه کمونيست ها درآن درحاکميت هستند, مختومقلی و آثارش با کدام نگرش يا ايدئولوژی بررسی وپاس داشته می شود؟ شکی نيست که دردوران شوروی اشتباهاتی رخ داده اند وکسانی هم بوده اند که فرصت طلبانه به منافع آنی وآتی خود می انديشيده اند وهرچه بيشتر راه تملق وچاپلوسی را برگزيده بودند. که البته چنين کسانی درهر جامعه ای يافت خواهند شد. ولی ما نبايد ماهيت پژوهش های علمی آثار مختومقلی درآن دوران را با برچسب بالا بيهوده انگاريم.ر
شکی نيست که تحريف و دروغ بستن به اثر شاعر ومحيط سازی برای شرايط يکی از سخيفانه ترين و مبتذل ترين کاره برای بند بازی های سياسی وادبی است. کاش منتقدين دلايل ومدارک بنيادينی خود را برای مدلل ساختن گفته های خود می آوردند تا مسئله از چارچوب ادعا بيرون می آمد. کاش مدلل می شد که تحريف آشکارای اثر وزندگی مختومقلی چگونه وکجا و تئوری سازی های من درآوردی و دلبخواهی اثر توسط چه جريان و کسانی صورت گرفته بوده است.ر
برعکس ادعای برخی ها درهيچ کتابی هم وجود ندارد که شاعر را« چپ يا کمونيست » جلوه داده باشند, بلکه آثار مختومقلی بلحاظ ديالکتيکی و تاريخی , جامعه شناختی ,فلسفی, استتيک واخلاق و... حتی با اختلاف نظر و ديدگاه ها بررسی و تدقيق می شده است, آنهم در چارچوب زمان و مکان خود. مسئله برسر دست يافتن به گوهر درونی و منطق اثر اين شاعر است نه شکل عوام پسندانه آن. مسئله برسر تحريف اثر مختومقلی برای نبرد ايدئولوژيک نبوده ونيست, بلکه مسئله برسر متدولوژی درست و تدقيق علمی وطبقاتی اثر برای نبرد با تحريف اثر شاعر است.ر
جايگاه مختومقلی درادبيات وتاريخ بيشتر بعنوان يک انديشمند برجسته , شاعرخلقی و مسلمان ترکمن , پی گذار ادبيات کلاسيک ترکمن و ستاره درخشان ادبيات ترکمن مطرح است تا به اصطلاح برخی يک « چپ » ويا روحانی و متدين.ر
نداشتن استعداد انديشيدن و ابن الوقتی به دانش وبطور کلی به پژوهش برخورد کردن , زيان های بزرگی به تحقيق, علم و تاريخ وارد و نه تنها راهکارها را سترون وبی بنياد می کنند بلکه درها را برای خردستيزی وندانم گرايی نيزمی گشايد.ر
فرياد مختومقلی برآن زمينه های عينی اجتماعی - اقتصادی و سياسی است که توده های مردم را به تنگ آورده است. اين ستيز آنتاگونيستی شاعر بهمراه توده ها , پيش ازهرچيز تشديد شرايط عينی تضاد ها درآن نظام سياسی است. مختومقلی شيفته خلق خود بود وبارها دراشعارش به اين مسئله اشاره می کند . او اهل مدح حاکمان نبود, بلکه چاره گر راه مردم , بيانگر اميد ها ونااميدی ها بود.ر
اشعار مختومقلی روح دوران او و پيام آور آن عصراست. آيا آزادگی , عدالت خواهی , انديشه اتحاد خلق ترکمن , ستيزش با حاکمان مستبد و ميهن دوستی شاعر عاری از ايدئولوژی و انديشه فلسفی بوده است؟ او می کوشد به تضادهای زندگی اجتماعی بوسيله انديشه های خود پاسخ دهد. ازهمين رو تمام تلاش مختومقلی متوجه زندگی است ومضمون نوينی را نسبت به گذشتگان خود ايجاد می کند.ر
جاذبه و شخصيت و انديشه های مختومقلی تنها در مسلمان بودن شاعر نيست , بلکه نوع برخورد او به پرسمان های زندگی است که از او انسانی وارسته وبزرگوار با ترازنامه ای روشن وبا روحی نيرومند بدست می دهد. مفهوم , شناخت وهدف انديشه های مختومقلی را نبايد برون از تاريخ جستجو کرد.ر
گردش روزگار می توانست برای مختومقلی خجسته باشد هرگاه که وی سخن بروفق رای بزرگان می گفت تا از ايشان بهره مند می شد. اما چرا او چنين نکرد وچرابه مردم روی آورد؟
درنوشته های مختومقلی با نمودگارهای مشخص موضع وی به طرفداری از ندارها عليه داراهای آن دوران و ارتجاع رنج افزا وآزارگری که همانا زمينداران , اميران وشاهان مستبد وفاسد است, برخورد می کنيم که اين خود نشانگر موضع مختومقلی به مسائل دوران خود وپاسخ به آنها است.ر
موقعيت طبقاتی و محيط اجتماعی , سياسی و طبيعی آن دوران برآثارفکری مختومقلی ودر مضامين انديشه شاعر تاثير تعيين کننده خود را گذاشته است. هنر او فرآورده اجتماع او بود و تابع تضاد اجتماعی وانسان مختومقلی خارج از بودِ جامعه نيست. او نه درجستجوی بهشت گمشده است و نه حرکت مختومقلی بدون فاعل روانی ,بدون موضوع و بدون مبارزه اجتماعی بوده است.ر
آنچه که توانمند وعمده در شخصيت انسانی اين شاعر است , پرخاش وی بر ستم , عدالت خواهی وی و شاعر مردم محروم بودن است. بنا به گفته ای, نويسنده اگر واقعا بزرگ وپرنبوغ باشد نمی تواندحداقل برخی جوانب اساسی دوران خود را منعکس نکند.ر
درآثار مختومقلی جادو و طلسم نقش اصلی رابازی نمیکند و زبان موذيانه , ابتذال و سالوسانه درپيام اش نيست و آثارش درهوا معلق نبوده بلکه جانب دار است. او بيانگر ايمان به معجزه, کورذهنی وموهوم پرستی هم نبود, بلکه خردگرايی وی دربرخورد به علتها ومعلول ها به زندگی نزديکتراست تا به غلظت های مذهبی. اين خردگرايی درنزد شاعر سرشتی انسانگرايانه دارد تا چيزی ميان زمين وزمان . انسان مختومقلی چيزی زمينی است تا آسمانی.ر
درآثار اين شاعر وانديشمند علت نابسامانی های موجود درجامعه درنزد اميران و شاهان وبی عدالتی آنها است که جز جنگ , ويرانی وخواری مردم ارمغانی ندارد. وی نه درنوشته های خود نويسنده ای بی طرف است ونه دربرابر گروه بندی های اجتماعی بی تفاوت است . او جوينده داد وعدالت است.ر
پرسش اين است که آيا نبردهای سخت سياسی وطبقاتی دوران مختومقلی با پيکارهای گسترده ايدئولوژيک درآميخته نبود؟ آيا دين ومذهب آن دوران با سياست درآميخته نبود؟ چرا درآميخته بود. ازاين رو مختومقلی که خود نيز يک مسلمان بود روحانی نمايان درگاه اميرا ن وشاهان را به باد انتقاد می گيرد وبه مسائل دوران خود ايدئولوژيک برخورد می کند.ر
زندگی مختومقلی کمترين پيوندی با موعظه های مذهبی روحانی نمايان نداشت و ترديدی نيست که نبرد ايدئولوژيک با شديدترين وسايل حتی درشکل جنايت بار آن ازسوی اميران و شاهان مستبد درجريان بود. نهضت های دهقانان ترکمن صرف نظر ازاينکه درپوشش چه انديشهای بود, با شعارهای طبقاتی و ضد فئودالی بهمراه بود و خارج از خواست های طبقاتی نبود.ر
مختومقلی بسته به شرايط زمان ومکان و بنا به انديشه و فلسفه خود , رويدادها را با گوهر انديشه خويش به تصوير می کشد. او نه اهل آه وناله است ونه ندبه و زاری. وی سخنسرای توده های محروم جامعه است و با توفان ويرانگری که هستی و بود اين توده هارا به نابودی می کشاند در می افتد.ر
منِ مختومقلی خودِ او نيست , بلکه مايی است که درعرصه پيکار رودرروی اميران و شاهان حاکم است. حملات زهرآگين مختومقلی به حاکمان مستبد فرای قهر يک فرد است و چيزی جز قهر دردآگين وتاريخی توده ها درقالب فرزندان برومندآن عصر نيست . اين قهر مرده ريگی است که از گذشته به ارث رسيده و سخن گويان واقعی خود را درمختومقلی های دوران خود بوجود می آورد که می بايست گهواره جامعه را از حفاظت اشباح خبيثه رها سازند.ر
بگفته ای, کليد درک تاريخ و حرکت تاريخ درآن است که بموجب آن هرمبارزه تاريخی اعم از مبارزه درعرصه سياسی, مذهبی, فلسفی يا درعرصه ديگر ايدئولوژيک درواقعيت امر چيزی جز نمودارکم وبيش روشن مبارزه طبقات جامعه نيست وآن نيز بستگی به درجه تکامل وضع اقتصادی و ... دارد.ر
عنصر ذهنی درمکانيسم آثار مختومقلی به منزله آگاهی اجتماعی بگونه ی جزء ضروری جای گرفته است ودر موقعيت تاريخی معين اين عنصر ذهنی بصورتی توانمند به عرصه سياست , اتحاد خلق , آزادی خلق ازجوروستم و ميهن دوستی می انجامد. تضاد ديالکتيکی در انديشه های مختومقلی آن پديده عينی است که بر گشت طبيعي حوادث يا همانا زندگی همراه با رکود وفساد حاکم برجامعه وارد می شود وبا آن در می افتد.ر
بررسی گذشته مستلزم برخوردی کامل و سيستم دار است و نماد های برگرفته شد از گذشته را نبايد از بستر زنده و بی کران رويدادها و ويژگی آن در بيشماری پديده های درهم تنيده شده جدا کرد , و گرنه « شی درخود» ديگر « شی ای برای ما » نخواهد بود.ر
مجموعه شعر مختومقلی نخستين بار در 289 شعر ودر 46 بخش درسال 1926 درترکمنستان شوروی ازسوی بکی اميربردی وبا پيشگفتاری از وی نشر يافت. ميتوان گفت که ترکمنستان شوروی تنها کشوری بود که درآن آثار مختومقلی بطور سيستماتيک پژوهش , آموزش و بطورانتقادی بررسی ميشد.ر
نشر بزرگ ديگر اشعار شاعر درسال 1976 بود که اين نشر مورد انتقاد برخی مختومقلی شناسان ترکمنستان بلحاظ وجود واژه های اشتباه , کمبودها با چاپ سال 1926 واختلاف ديدگاه ها, قرارگرفت. اين مسئله در روزنامه ترکمنی« ادبيات و هنر » آن دوران نيز آشکارا پی گرفته شد. درسال 1974 بمناسبت پنجاهمين سال تاسيس ترکمنستان شوروی , ترجمه چاپ روسی آثار مختومقلی بيرون آمد.ر
بطورکلی بايد گفت کم نبودند و نيستند کتاب ها , آثار ادبی و کارهای پژوهشی و علمی درباره زندگی و آثار مختومقلی که در دوران ترکمنستان شوروی انجام گرفت. متاسفانه به همه اين کوشش ها با اين اتهام که « با ايدئولوژی کمونيستی دردوران شوروی درجمهوری ترکمنستان » بوده با يک چرخش قلم خط بطلان کشيده می شود . اين کمال بی انصافی است. بايد پرسيد اکنون درجمهوری ترکمنستان که ديگر نه سوسياليستی است ونه کمونيست ها درآن درحاکميت هستند, مختومقلی و آثارش با کدام نگرش يا ايدئولوژی بررسی وپاس داشته می شود؟ شکی نيست که دردوران شوروی اشتباهاتی رخ داده اند وکسانی هم بوده اند که فرصت طلبانه به منافع آنی وآتی خود می انديشيده اند وهرچه بيشتر راه تملق وچاپلوسی را برگزيده بودند. که البته چنين کسانی درهر جامعه ای يافت خواهند شد. ولی ما نبايد ماهيت پژوهش های علمی آثار مختومقلی درآن دوران را با برچسب بالا بيهوده انگاريم.ر
شکی نيست که تحريف و دروغ بستن به اثر شاعر ومحيط سازی برای شرايط يکی از سخيفانه ترين و مبتذل ترين کاره برای بند بازی های سياسی وادبی است. کاش منتقدين دلايل ومدارک بنيادينی خود را برای مدلل ساختن گفته های خود می آوردند تا مسئله از چارچوب ادعا بيرون می آمد. کاش مدلل می شد که تحريف آشکارای اثر وزندگی مختومقلی چگونه وکجا و تئوری سازی های من درآوردی و دلبخواهی اثر توسط چه جريان و کسانی صورت گرفته بوده است.ر
برعکس ادعای برخی ها درهيچ کتابی هم وجود ندارد که شاعر را« چپ يا کمونيست » جلوه داده باشند, بلکه آثار مختومقلی بلحاظ ديالکتيکی و تاريخی , جامعه شناختی ,فلسفی, استتيک واخلاق و... حتی با اختلاف نظر و ديدگاه ها بررسی و تدقيق می شده است, آنهم در چارچوب زمان و مکان خود. مسئله برسر دست يافتن به گوهر درونی و منطق اثر اين شاعر است نه شکل عوام پسندانه آن. مسئله برسر تحريف اثر مختومقلی برای نبرد ايدئولوژيک نبوده ونيست, بلکه مسئله برسر متدولوژی درست و تدقيق علمی وطبقاتی اثر برای نبرد با تحريف اثر شاعر است.ر
جايگاه مختومقلی درادبيات وتاريخ بيشتر بعنوان يک انديشمند برجسته , شاعرخلقی و مسلمان ترکمن , پی گذار ادبيات کلاسيک ترکمن و ستاره درخشان ادبيات ترکمن مطرح است تا به اصطلاح برخی يک « چپ » ويا روحانی و متدين.ر
نداشتن استعداد انديشيدن و ابن الوقتی به دانش وبطور کلی به پژوهش برخورد کردن , زيان های بزرگی به تحقيق, علم و تاريخ وارد و نه تنها راهکارها را سترون وبی بنياد می کنند بلکه درها را برای خردستيزی وندانم گرايی نيزمی گشايد.ر
فرياد مختومقلی برآن زمينه های عينی اجتماعی - اقتصادی و سياسی است که توده های مردم را به تنگ آورده است. اين ستيز آنتاگونيستی شاعر بهمراه توده ها , پيش ازهرچيز تشديد شرايط عينی تضاد ها درآن نظام سياسی است. مختومقلی شيفته خلق خود بود وبارها دراشعارش به اين مسئله اشاره می کند . او اهل مدح حاکمان نبود, بلکه چاره گر راه مردم , بيانگر اميد ها ونااميدی ها بود.ر
اشعار مختومقلی روح دوران او و پيام آور آن عصراست. آيا آزادگی , عدالت خواهی , انديشه اتحاد خلق ترکمن , ستيزش با حاکمان مستبد و ميهن دوستی شاعر عاری از ايدئولوژی و انديشه فلسفی بوده است؟ او می کوشد به تضادهای زندگی اجتماعی بوسيله انديشه های خود پاسخ دهد. ازهمين رو تمام تلاش مختومقلی متوجه زندگی است ومضمون نوينی را نسبت به گذشتگان خود ايجاد می کند.ر
جاذبه و شخصيت و انديشه های مختومقلی تنها در مسلمان بودن شاعر نيست , بلکه نوع برخورد او به پرسمان های زندگی است که از او انسانی وارسته وبزرگوار با ترازنامه ای روشن وبا روحی نيرومند بدست می دهد. مفهوم , شناخت وهدف انديشه های مختومقلی را نبايد برون از تاريخ جستجو کرد.ر
گردش روزگار می توانست برای مختومقلی خجسته باشد هرگاه که وی سخن بروفق رای بزرگان می گفت تا از ايشان بهره مند می شد. اما چرا او چنين نکرد وچرابه مردم روی آورد؟
درنوشته های مختومقلی با نمودگارهای مشخص موضع وی به طرفداری از ندارها عليه داراهای آن دوران و ارتجاع رنج افزا وآزارگری که همانا زمينداران , اميران وشاهان مستبد وفاسد است, برخورد می کنيم که اين خود نشانگر موضع مختومقلی به مسائل دوران خود وپاسخ به آنها است.ر
موقعيت طبقاتی و محيط اجتماعی , سياسی و طبيعی آن دوران برآثارفکری مختومقلی ودر مضامين انديشه شاعر تاثير تعيين کننده خود را گذاشته است. هنر او فرآورده اجتماع او بود و تابع تضاد اجتماعی وانسان مختومقلی خارج از بودِ جامعه نيست. او نه درجستجوی بهشت گمشده است و نه حرکت مختومقلی بدون فاعل روانی ,بدون موضوع و بدون مبارزه اجتماعی بوده است.ر
آنچه که توانمند وعمده در شخصيت انسانی اين شاعر است , پرخاش وی بر ستم , عدالت خواهی وی و شاعر مردم محروم بودن است. بنا به گفته ای, نويسنده اگر واقعا بزرگ وپرنبوغ باشد نمی تواندحداقل برخی جوانب اساسی دوران خود را منعکس نکند.ر
درآثار مختومقلی جادو و طلسم نقش اصلی رابازی نمیکند و زبان موذيانه , ابتذال و سالوسانه درپيام اش نيست و آثارش درهوا معلق نبوده بلکه جانب دار است. او بيانگر ايمان به معجزه, کورذهنی وموهوم پرستی هم نبود, بلکه خردگرايی وی دربرخورد به علتها ومعلول ها به زندگی نزديکتراست تا به غلظت های مذهبی. اين خردگرايی درنزد شاعر سرشتی انسانگرايانه دارد تا چيزی ميان زمين وزمان . انسان مختومقلی چيزی زمينی است تا آسمانی.ر
درآثار اين شاعر وانديشمند علت نابسامانی های موجود درجامعه درنزد اميران و شاهان وبی عدالتی آنها است که جز جنگ , ويرانی وخواری مردم ارمغانی ندارد. وی نه درنوشته های خود نويسنده ای بی طرف است ونه دربرابر گروه بندی های اجتماعی بی تفاوت است . او جوينده داد وعدالت است.ر
پرسش اين است که آيا نبردهای سخت سياسی وطبقاتی دوران مختومقلی با پيکارهای گسترده ايدئولوژيک درآميخته نبود؟ آيا دين ومذهب آن دوران با سياست درآميخته نبود؟ چرا درآميخته بود. ازاين رو مختومقلی که خود نيز يک مسلمان بود روحانی نمايان درگاه اميرا ن وشاهان را به باد انتقاد می گيرد وبه مسائل دوران خود ايدئولوژيک برخورد می کند.ر
زندگی مختومقلی کمترين پيوندی با موعظه های مذهبی روحانی نمايان نداشت و ترديدی نيست که نبرد ايدئولوژيک با شديدترين وسايل حتی درشکل جنايت بار آن ازسوی اميران و شاهان مستبد درجريان بود. نهضت های دهقانان ترکمن صرف نظر ازاينکه درپوشش چه انديشهای بود, با شعارهای طبقاتی و ضد فئودالی بهمراه بود و خارج از خواست های طبقاتی نبود.ر
مختومقلی بسته به شرايط زمان ومکان و بنا به انديشه و فلسفه خود , رويدادها را با گوهر انديشه خويش به تصوير می کشد. او نه اهل آه وناله است ونه ندبه و زاری. وی سخنسرای توده های محروم جامعه است و با توفان ويرانگری که هستی و بود اين توده هارا به نابودی می کشاند در می افتد.ر
منِ مختومقلی خودِ او نيست , بلکه مايی است که درعرصه پيکار رودرروی اميران و شاهان حاکم است. حملات زهرآگين مختومقلی به حاکمان مستبد فرای قهر يک فرد است و چيزی جز قهر دردآگين وتاريخی توده ها درقالب فرزندان برومندآن عصر نيست . اين قهر مرده ريگی است که از گذشته به ارث رسيده و سخن گويان واقعی خود را درمختومقلی های دوران خود بوجود می آورد که می بايست گهواره جامعه را از حفاظت اشباح خبيثه رها سازند.ر
بگفته ای, کليد درک تاريخ و حرکت تاريخ درآن است که بموجب آن هرمبارزه تاريخی اعم از مبارزه درعرصه سياسی, مذهبی, فلسفی يا درعرصه ديگر ايدئولوژيک درواقعيت امر چيزی جز نمودارکم وبيش روشن مبارزه طبقات جامعه نيست وآن نيز بستگی به درجه تکامل وضع اقتصادی و ... دارد.ر
عنصر ذهنی درمکانيسم آثار مختومقلی به منزله آگاهی اجتماعی بگونه ی جزء ضروری جای گرفته است ودر موقعيت تاريخی معين اين عنصر ذهنی بصورتی توانمند به عرصه سياست , اتحاد خلق , آزادی خلق ازجوروستم و ميهن دوستی می انجامد. تضاد ديالکتيکی در انديشه های مختومقلی آن پديده عينی است که بر گشت طبيعي حوادث يا همانا زندگی همراه با رکود وفساد حاکم برجامعه وارد می شود وبا آن در می افتد.ر
بررسی گذشته مستلزم برخوردی کامل و سيستم دار است و نماد های برگرفته شد از گذشته را نبايد از بستر زنده و بی کران رويدادها و ويژگی آن در بيشماری پديده های درهم تنيده شده جدا کرد , و گرنه « شی درخود» ديگر « شی ای برای ما » نخواهد بود.ر
1 kommentar:
Siz ýazypdyrsyňyz:
« مختومقلی قهرمان ملی ملت ترکمن است واين راز ويا چرايی جاودانگی اوست »
Kim oňa milli gahryman diýipdir? Näme üçin özüňizden täze bir zat başgalara ýelmeýäňiz? OL MILLI ŞAHYR! Başga ýerleri hem şeýle bolaýmasyn diýip okamadym! Bagyşlarsyňyz, göwniňize degmek niýetim hä ýok. Herne, ruhdan düşmäň. Sag boluň.
Skicka en kommentar