onsdag, februari 13, 2008

بمناسبت بیست و هشتمین سالگرد آغاز
ر
قتلهای زنجیره ای !ر

در روز هیجدهم بهمناه سال 1358، طی توطئه ای زبونانه و جنایتکارانه رژین اسلامی ایران در همدستی با عناصری از سازمان چریکهای فدائی خلق و رهبران بعدی سازمان اکثریت، برای اولین بار در ایران با ربودن چهار تن از رهبران تورکمن و با ترور آنها در بیست و هشتم همان ماه، آغاز قتلهای زنجیره ای را اعلام داشت. در آندوره این عمل تبهکارانه رزیم برآمده از انقلاب اسلامی، از طرف بسیاری از گروههای سیاسی ایران، تنها در رابطه با جنگ تحمیلی رژیم برای شروع جنگی تمام عیار علیه جنبش ملی – دمکراتیک ملت تورکمن و جنایتی مربوط به یک اقلیت ملی و مذهبی تحت ستم، تلقی و محکوم گردید.ر
اما از یکسو بزودی معلوم گردید که جنایت و رذالت، با شرکت روخانیت در قدرت شیعه عجین و نشأت گرفته از ایدئولوژی جهنمی و عطش قدرت طلبی و تلاش صدها ساله آنها برای تکیه زدن به جایگاه سلاطین و پادشاهان خونخوار به هر بهای ممکن و با آلوده شدن به هر پلشتی و بزه کاری و شیادی است! از سوی دیگر، ترورها، قتلها، آدم ربائی ها و تداوم قتلهای زنجیره ای از طرف رژیم ملایان در داخل و خارج از کشور نشان داد که جنایت علیه هر یک از ملتهای تحت ستم در ایران، سرآغازی است برای ارتکاب جنایتی هولناکتر علیه تمامی ملتهای تشکیل دهنده ایران و اعلان جنگی است بر له تمامی آزادیخواهان و عدالت پژوهان، از هر ملت و با هر اندیشه و ایدئولوزی و در کل سرآغاز جنایتی است علیه کل مردم ایران و بشریت!ر
ما بمناسبت سالگرد این جنایت هولناک در حق رهبران ملی ملت تورکمن، خاطرات آقای ارزانش از رهبران ملی – مذهبی تورکمنها در این مورد که قبلاً در نشریه "گنگش" انتشار یافته بود را مجدداً بچاپ می رسانیم تا گوشه ای از حقایق مربوط به این آدم ربائی و ترور بعنوان سر آغاز قتلهای زنجیره ای در ایران از طرف رژیم اسلامی برای دوستداران دمکراسی و آزادی در ایران و برای ملت ما باز نیز، هر چه بیشتر آکارتر گردد!ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق تورکمن
ر
ر
اولین آدم ربائی رژیم جمهوری اسلامی ایران

را از زبان رهبر ملی - مذهبی خلق تركمن
ر
ولی محمد آخوند ارزانش
ر
سرگذشت تلخ و جانگداز اين افراد را بهتر است از يكی از آخرين كسانی بشنویم که آخرين بار تعدادﻯ از اين
رهبران ملی ملت تركمن را از نزديك ديده و درآن شب هولناك ربوده شدن آنها، براﻯ برگذارﻯ جلسه ايكه هرگز برگزار نگرديد، انتظار آنها را ميكشد. وﻯ ماجرا را اينگونه تعريف ميكند:ر
رر
ر… " روزقبل از ربوده شدن توماج، مختوم، واحدﻯ و جرجانی، من و واحدﻯ بهمراه تعدادﻯ از معتمدين و ريش سفيدان گنبد با مينی بوس براﻯ شركت در مراسم يادبود شهدا، احمد نظرخانی، مشهدقلی نظرخانی و سالار آق ارككلی كه بوسيله قدس گرگانی مالك بزرگ روستاﻯ كوچك نظرخانی و سپاه پاسداران خان ببين، بدون هيچ گناهی قربانی نفرت كور و فاشيستی آنها از ملت تركمن شده و به شهادت رسيده بودند، به اين روستا عازم شديم. ما برسر راه از درون مينی بوس خود مشاهده كرديم كه خيابانهايی كه مسير حركت ما از آنها ميگذشت، تماماً با تراكت و يا اعلاميه هاﻯ تبليغی سرسام آورﻯ براﻯ گراميداشت سياهكل و دعوت از مردم براﻯ شركت در راهپيمايی بمناسبت اينروز و با شعارهاﻯ تحريك آميز و مبارزه طلبانه با رژيم پرشده است. تعجب آور از همه بدور نماندن حتی دروديوار ساختمان شهربانی، مقر سپاه پاسداران و كميته رژيم و ساير ارگانهاﻯ دولتی، از اين شعار نويسی و تراكت چسبانی بود. ديگر براﻯ من شكی باقی نمانده بود كه اگر جلوﻯ اين حركت ناسنجيده و تنش آفرين، درآن شرايط پرتنش شهر و منطقه و با توجه به اخبار متعدد واصله از تدارك رژيم براﻯ آغاز حمله نهايی به تركمنصحرا، گرفته نشود نبايد فرجام خوبی براﻯ ملت تركمن از آن انتظار داشت. من به واحدﻯ كه در كنار من نشسته بود و كمتر از من آنهمه تبليغات سرسام آور در مسير حركت ما در شهر متعجب وحيرت زده نشده بود، گفتم كه خود ما ( هسته استقلال طلب) بايد هر چه سريعتر چاره اﻯ براﻯ برون رفت ازاين وضعيت پرتشنج و تحريك آميز كه باسياست ما همخوانی ندارد، چاره اﻯ بينديشيم. زيرا، اينها ( فداييان) تنها به فكر قدرت نمايی و كسب امتياز از دولت بحساب ملت ما هستند و در صورت وقوع فاجعه اﻯ تنها اين ما و ملت ما هستيم كه بار تمامی مصائب را بايد بدوش بكشيم و مسئول و جوابگو در مقابل هر حادثه اﻯ در مقابل ملت تركمن ماهستيم ونه اينها كه در اينجا نه تنها زندگی نميكنند بلكه در ترك منطقه در صورت بخطر افتادن جانشان ترديدﻯ بخود راه نخواهند داد. من در توضيح بيشتر نظر خود اضافه نمودم كه در شرايط فعلی چريكها احتياج به برگزارﻯ هر چه پرقدرتر مراسم سالگرد سياهكل براﻯ قدرت نمايی در مقابل حاكميت دارند و حاكميت نيز با توجه به سرشت و كارنامه سياه خود مسلماً در مقابل اين قدرت نمايی، سعی در اثبات برترﻯ قدرت خود خواهد كرد. بنابراين نبايد اجازه بدهيم كه بازﻯ سياسی اين دو نيرو بحساب ملت ما و از فراز آن به اجرا در بيايد. اگر خلاصه بكنم، آقاﻯ واحدﻯ در اين رابطه با من كاملاً هم نظر و هم رأﻯ بودند و بدين ترتيب ما قرار برگزارﻯ جلسه اﻯ در اينمورد و در همان شب در خانه من با حضور خود وﻯ و توماج و مختوم گذاشتيم.ر
طبق قرار قبلی ما، واحدﻯ و مختوم در اوايل همان شب به منزل من آمدند. اما بگفته مختوم، " توماج چون براﻯ حل مسئله اﻯ به يكی از روستاهاﻯ منطقه رفته بود، كمی ديرتر به اين جلسه خواهد آمد و ما مجبور شديم برگزارﻯ جلسه را به آمدن وﻯ موكول بكنيم و به انتظار وﻯ بنشينيم. آقاﻯ واحدﻯ هراز گاهی به ستاد تلفن ميزدند و جوياﻯ توماج ميشدند، اما جواب منفی بود. حوالی ساعت هشت شب بود كه از ستاد تلفنی خواهان صحبت با آقاﻯ واحدﻯ شدند. اما براﻯ من صداﻯ تلفن كننده نا آشنا بود. آقاﻯ واحدﻯ بعد از صحبت كوتاهی با تلفن كننده روبما كرد و گفت كه " توماج به ستاد آمده و چون در ستاد جلسه كوتاهی برگزار خواهد شد مرا نيز به آنجا خواسته اند ". وﻯ قبل از رفتن بما گفت كه " منتظر باشيم كه بزودﻯ بهمراه توماج بر خواهد گشت". اما انتظار من و مختوم دو ساعتی بطول كشيد و طی اين مدت من چندين بار به ستاد تلفن كرده و خواهان صحبت با واحدﻯ و يا توماج شدم، اما همان صداﻯ ناآشنا هر بار با طرح اينكه رفقا در جلسه هستند و وﻯ گويا حق ورود به جلسه را ندارد، عذر مرا می خواست. بالاخره در ساعت ده شب بود كه از ستاد به من تلفن زدند و خواستار صحبت با مختوم گرديدند. مختوم نيز بعد از صحبت كوتاهی بمن گفت كه " رفيقی از مركز (تهران) به ستاد آمده و جلسه مهمی برگزار شده است و از من نيز خواهان شركت درآن شده اند و در ضمن خواستار آوردن غذا براﻯ رفقاﻯ حاضر در جلسه هستند." من غذايی براﻯ چند نفر در ظرفی گذاشته و به مختوم دادم. آقاﻯ مختوم نيز بموقع رفتن از خانه من گفت كه " بزودﻯ با رفقا، واحدﻯ و توماج باز خواهم گشت و شما منتظر ما بمانيد ". اما انتظار من اينبار نيز بطول كشيد و طی اينمدت چندين بار به ستاد تلفن كردم و هر بار آن صداﻯ ناآشنا جواب قبلی خود را تكرار و از وصل تلفن به توماج يا مختوم و واحدﻯ خوددارﻯ می ورزيد. من قبلاً تمامی بچه هايی را كه در روستا كار ميكردند و يا كشيك شبانه بودند را از صدايشان می شناختم. اما درآن شب صداﻯ پشت تلفن براﻯ من كاملاً بيگانه و نآشنا بود و در جواب سئوال من در مورد بچه هايی كه مداوماً در ستاد كار ميكردند، وﻯ گفت كه آنها امروز به مرخصی رفته اند و هيچيك ازاين افراد امروز در ستاد حضور ندارند!ر
صبح روز بعد كه به ستاد رفته و سراغ آنها را گرفتم، كسی نتوانست ازآنها خبرﻯ بمن بدهد. بعد از ظهر همان روز خبر ربوده شدن اين افراد، بعلاوه حسين جرجانی در شهر پيچيد و من تازه پی بردم كه انتظار من براﻯ بازگشت اين مردان بزرگ تركمن درآنشب، انتظارﻯ بود ابدﻯ و ديگر هيچگاه آنها را در آغوش نخواهم كشيد "!ر
رهبر ملی- مذهبی تركمنهاﻯ ايران در مورد اين اقدام جنايتكارانه اضافه ميكنند كه: " برنامه شكار ناجوانمردانه رهبران تركمن، برنامه اﻯ بوده استكه با كمال دقت و از مدتها قبل با كمك عواملی كه در درون ستاد و جنبش ما رسوخ كرده بودند چيده شده و با كمك آنها نيز به اجرا درآمده بود. تمامی حوادث آن شب گواهی ميدهند كه اين برنامه آدم ربائی با كمك افراديكه مورد اعتماد و رهبران ملی تركمن در ستاد بودند به اجرا درآمده و حتی نگهبانان و گشت هاﻯ شبانه ما در خيابانهاﻯ تركمن نشين شهر، متوجه اين اقدام تبهكارانه نشده اند و يا كسانيكه آنها را به قتلگاه خود هدايت ميكردند، اين انتقال را براﻯ آنان همانند رفت و آمد عادﻯ و هميشگی خود جلوه داده و بدين ترتيب نگهبانان و گشت هاﻯ شبانه ما را فريب داده اند.ر
اما در مورد شهيد جرجانی بايد بگويم كه وﻯ احتمالاً درآن شب در ستاد حضور داشته و يا رانندگی توماج را برعهده داشته و همراه وﻯ به ستاد رفته بوده است. زيرا، آقاﻯ جرجانی، با اينكه از كادرهاﻯ بسيار ارزشمند و پرتجربه جنبش و مبارزﻯ صادق و راستين بود، اما عضورهبرﻯ ملی منطقه نبوده و محتمل استكه وﻯ را به اين جلسه دعوت كرده باشند. احتمالاً كسانی كه دست به جنايت هولناك شهادت وﻯ زده اند، وﻯ را بخاطر رد پا نگذاشتن از خود و بعنوان تنها شاهد و مخالف سرسخت اقدام تبهكارانه آنها در بدام افكندن رهبران ملی خلق تركمن، ناجوانمردانه بهمراه رهبران ملی ما به شهادت رسانيده اند و اين خود ميرساند كه آقاﻯ جرجانی اين افراد تبهكار و همكاران نفوذﻯ آنها در داخل ستاد را بخوبی و از نزديك ميشناخته است. بعد از ترود رذيلانه و شهادت قهرمانانه، ملت ما وﻯ را نيز تا حد رهبران ملی خود ارتقاً داده و همگی ما صميمانه به لايق بودن وﻯ به اين درجه از ارتقاء هنوز نيز باور و ايمان كامل داريم و وﻯ را از رهبران ملی بزرگ خود می دانيم "!ر
اما، در مورد يكی از مهمترين واقعه سياسی آندوره، چون آدم ربائی و قتل سياسی رهبران ملی ملت تركمن از طرف رژيم در منطقه تركمنصحرا، آقاﻯ فريدون بدون اينكه از نشانه رفتن انگشت اتهام ملت تركمن بسوﻯ خود، خم به ابرو بياورند با سبك سرﻯ و با خود فريبی ساده لوحانه، نه بعنوان عنصرﻯ دخيل و مشكوك دراين واقعه دلخراش بلكه بعنوان ناظرﻯ بی طرف و غير دخيل درآن می گويند:« دوروز قبل از راهپيمايی، چهار تن از مسئولان و چهره هاﻯ سرشناس ستاد مركزﻯ شوراهاﻯ تركمنصحرا، توماج، مختوم، واحدﻯ و جرجانﻯ كه نفوذ توده اﻯ زيادﻯ داشتند. شب هنگام در حاليكه با اتومبيل به خانه می رفتند توسط پاسداران مسلح ربوده شدند. دو روز بعد تلاشها براﻯ يافتن آنها بی نتيجه ماند، شاهدان عينی ربوده شدن آنها را اطلاع دادند و تلاش مسئولان سازمان براﻯ يافتن آنها به نتيجه نرسيد»!ر
با اينكه ملتی اين افراد را بعنوان رهبران ملی خود برسميت می شناسند و حتی قاتلين آدم رباﻯ تبهكار آنها، يعنی رژيم اسلامی نيز از آنها هميشه بعنوان « رهبران خلق تركمن » نام می برد، اما آقاﻯ فريدون، هنوز نيز آنها را تنها بعنوان " چهار تن از مسئولان و چهره هاﻯ سرشناس ستاد مركزﻯ شوراهاﻯ تركمنصحرا " ، می شناسند! شايد نيز به زعم آقاﻯ فريدون، رهبران ملی خلق تركمن، خود وﻯ و كادرهاﻯ وارداتی همراه او بوده اند!؟ يدك كشيدن اين بيزارﻯ و عدم پذيرش عنودانه شخصيت برتر آنها از خود، از طرف آقاﻯ فريدون، بيانگر آنست كه هنوز نيز با گذشت بيش ازدو دهه او نتوانسته است خود را از زير سايه اتوريته و حيثيت توده اﻯ آنها بيرون بكشند و دشمنی خود با عناصر تشكيل دهنده هسته اوليه استقلال جنبش ملی خلق تركمن از سازمان فدايی را بفراموشی بسپارند. از اينرو وﻯ هنوز نيز در عالم خيال خود را مشغول مبارزه با اين افراد و با اين بينش احساس ميكنند!ر
اما بهتر استكه آقاﻯ فريدون، بجاﻯ اين همه ترفندها و لااطلاعات حداقل براﻯ آزادﻯ وجدان خود از بارسنگين اسرار مربوط به جنبش ملی تركمنها، بعد از گذشت بيش از دو دهه يكبار هم كه شده گفتن حقيقت را بيازمايند.زيرا تنها اين مسئله ميتواند به ترميم حيثيت سياسی و آبروﻯ شخصی باد رفته وﻯ شايد در ميان تركمنها كمكی بكند.ر
همانگونه كه در بالا بدان اشاره رفت، با ربوده شدن بخش مهمی از رهبران ملی تركمنها، با توطئه اﻯ جبونانه با كمك و همكارﻯ ستون پنجم رژيم در ستاد مركزﻯ شوراها، هسته اوليه تأمين استقلال جنبش نيز عملاً متلاشی گرديد و با وجود شرايط ايجاد شده بعد ازاين توطئه پيگيرﻯ و تحقق اهداف اين هسته، از طرف رفقاﻯ باقی مانده آن، عملاً غير ممكن گرديد. اما اين ديگر كادرهاﻯ وارداتی چريكها بودند كه يكه تاز ميدان بودند و تا ميتوانستند هرچه بيشتر برشيپورتشنج آفرينی ومقابله به مثل با تحريكات عيادﻯ رژيم می دميدند و برطبل قدرت نمايی و زور آزمايی با رژيم می كوبيدند؛ وباينكه رژيم اسلامی با توپ و تانك پشت دروازه هاﻯ شهر ايستاده و تنها منتظر دستاويزﻯ براﻯ ارتكاب جنايت ملت كشی خود بود، اين باصطلاح رهبرﻯ چريكها در منطقه نه تنها راهپيمائی مورد انتظار رژيم را لغو نكرد بلكه مسئول انتصابی آنها در منطقه، يعنی آقاﻯ فريدون، در نوزدهم بهمن ماه، با برپايی آن، دستاويز مورد نظر رژيم را براﻯ حمله را آفريد!ر
هر چند كه حتی تا به امروز، آقاﻯ فريدون نه تنها مسئوليت خود را در ايجاد دستاويز حمله به ملت تركمن براﻯ رژيم، بعنوان مسئول مستقيم سازمان چريكها درآندوره در منطقه نمی پذيرند، بلكه خود را ناظرﻯ از دور فرض كرده و ازاين ديدگاه بعنوان راوﻯ اين واقعه هولناك در مصاحبه با نشريه " آرس "، ميگويند: " راهپيمايی آغاز شد و جمعيت آرام در صفوف منظم به حركت درآمد. عوامل سپاه پاسداران با پرتاب نارنجك تظاهرات آرام مردم را بخون كشيدند و به شيوه معمول به روﻯ مردم آتش گشودند. روستائيان خشمگين به مغازه ها حمله كردند ".
ر
يعنی به زعم اين راوﻯ دروغگو، اين " روستائيان خشمگين" ، بودند كه با حمله خود به " مغازه ها "، دستاويز مورد نظر رژيم براﻯ حمله اﻯ همه جانبه به منطقه را فراهم آوردند! در صورتيكه بغير از خورد شدن تصادفی شيشه هاﻯ چند مغازه از طرف مردم بيدفاع و هراسناك و درحال فرار از محل جنايت پاسداران، بگواه شاهدان عينی هيچگونه حمله اﻯ به هيچ مغازه اﻯ درآنروز صورت نگرفته است!ر
بهتر است آقاﻯ فريدون، بجاﻯ اين همه سفسطه بازيها و تلاش واهﻯ و بيهوده براﻯ گناهكار جلوه دادن قربانيان جنايت ايادﻯ رژيم در منطقه، به اين سئوال اساسی مردم پاسخ بدهند كه چرا در شرايطی كه سازمان چريكها در اكثر نقاط ايران و بويژه در شهر تهران برپايی هرگونه راهپيمايی و ميتينگی را بخاطر احتمال خرابكارﻯ فالانژهاﻯ رژيم درآن لغو كرده بود، وﻯ درست در منطقه ايكه طبق تمامی شواهد و اخبارومنابع مختلف، رژيم تنها در انتظار بدست آوردن مستمسكی براﻯ حمله اﻯ همه جانبه در انتظار نشسته بود وشرايطی كه بخش مهمی از رهبران ملت تركمن تنها دو روز مانده، به برگزارﻯ اين راهپيمائی ربوده شده و در دست جنايتكاران اسلامی بگروگان درآمده بودند، بدون مشورت با كميته رهبرﻯ منطقه، با دست زدن به اقدامی فردﻯ، بصورت كاملاً ناسنجيده و غير منطقی، اقدام به برگزارﻯ اين راهپيمائی كذائی كردند؟
البته قبلاً نيز، آقاﻯ فريدون يكبار سعی كرده بودند كه از جواب دادن به سئوال فوق شانه خالی بكنند. بدين معنا كه چند روزبعد از جنگ دوم در منطقه، كميته رهبرﻯ منطقه با حضور جمعی از كادرهاﻯ اصلی ستاد و كانون در شهرستان گرگان براﻯ ارزيابی ميزان ضربات وارده به جنبش بدنبال اين جنگ و ترسيم دورنماﻯ فعاليت تشكيلات در شرايط جديد، جلسه اﻯ با حضور آقاﻯ فريدون و بعضی از اعضاﻯ تيم وارداتی وﻯ تشكيل ميدهد. در جواب به سئوال جلسه از آقاﻯ فريدون در مورد دليل برگزارﻯ راهپيمائی نوزدهم بهمن در پر تشنج ترين شرايط منطقه، وﻯ مسئوليت برگزارﻯ آنرا به اصطلاح رد كرده و تمامی مسئوليت را متوجه خود كميته رهبرﻯ منطقه می سازد! اما در آخرين جلسه كميته رهبرﻯ منطقه، در مركز دستور كار آن، تصميم گيرﻯ در مورد برگزارﻯ آخرين گنگره شوراهاﻯ روستائی و تقسيم كار آن بين اعضاﻯ اين كميته بوده و مسئله برگزارﻯ راهپيمايی نوزدهم بهمن در اين جلسه، بعنوان مسئله اﻯ فرعی طرح شده و در موردآن هيچگونه تصميمی گرفته نشده بود.ر
با طرح اين حقيقت از طرف اعضاﻯ كميته رهبرﻯ بود كه آقاﻯ فريدون مجبور به افشاﻯ رازﻯ شده بودند كه تا آنزمان از اين كميته آنرا پنهان نگه داشته بودند. بدين معنا كه منظور وﻯ از كميته رهبرﻯ كميته دومی بوده استكه بدون عضويت هيچيك از رهبران ملی تركمنها، از طرف سازمان چريكها با عضويت تنها كادرهاﻯ وارداتی و بعضی از خانمهاﻯ آنها كه متأسفانه بعضی از آنان بزحمت سواد خواندن و نوشتن داشتند تشكيل شده بود كه از وراﻯ كميته رهبرﻯ منطقه عمل ميكرد! در اصل مسئوليت آقاﻯ فريدون به تصويب رسانيدن تصميمات كميته دوم در كميته رهبرﻯ ملی و جازدن اين تصميمات بعنوان تصميم اكثريت كميته رهبرﻯ ملی بوده است! اين توهين بزرگ شايد در تاريخ هيچ حزب و سازمانی در قبال متحدين سياسی آن روا نشده و اين امر مسلماً بعنوان يكی از شاهكارهاﻯ تاريخی سازمان چريكها در قبال جنبش ملی تركمنها در تاريخ ثبت خواهد شد.ر
اين مسئله ميتواند مورد توجه آندسته از دوستان ما در جنبش ملی تركمنها قرار بگيرد كه هنوز نيز عليرغم تمامی واقعيت ها در صداقت چريكها در قبال جنبش ملت خود هيچگونه شك و ترديدﻯ بخود راه نداده و حتی تا به امروز نيز همچون فناتهاﻯ مذهبی، وظيفه دفاع از چريكها در مقابل انتقادات برخی از مبارزان ملت خود به آنها را بالاتر از هر چيزﻯ و امرﻯ مقدس دانسته تا جائيكه همانند كاسه داغتر از آش، حتی به آنها فرصت نمی دهند كه دفاع از خود و در مقابل اين انتقادات را بر عهده بگيرند!ر
بعد از جنگ دوم، آقاﻯ فريدون به همان سرنوشت آقاﻯ عباس هاشمی دچار شده و از مسئوليت چريكها در منطقه عزل گرديدند و بعدازآن حتی يكبار هم شده در منطقه حضور نيافتند. گوئی كه رهبرﻯ چريكها ورود وﻯ را به منطقه مطلقاً ممنوع و قدغن ساخته بود! آما وﻯ در مصاحبه خود با نشريه " آرش" مدعی شده استكه! فدائيان خلق تا يورش وسيع و سراسرﻯ جمهورﻯ اسلامی به احزاب سياسی در سال 62 در منطقه حضور فعال داشتند اين حضور به اشكال ديگر تا سال 65 ادامه داشت و ازآن پس بصورت محدوتر و غير متشكل تداوم پيدا كرد "!ر
البته بعد از جنگ دوم نيز فدائيان تا " سال 62 در منطقه حضور" داشتند. اما حضور آنها نه براﻯ پيشبرد مبارزه ملی، بلكه برآورد ساختن برنامه اﻯ ديگر در منطقه و در درون تشكيلات بوده است. اين برنامه، در عرصه درونی، آموزش سيستماتيك اسناد مربوط به گنگره بيستم حزب كمونيست شوروﻯ جهت توجيه تئوريك دليل نزديكی هر چه بيشتر تشكيلات به حزب توده و به " اردوگاه سوسياليسم واقعاً موجود " را دربر ميگرفت. تنها چيزيكه درآندوره با بی تفاوتی مسئولين وارداتی سازمان اكثريت در درون تشكيلات منطقه روبرو شده بود، برخورد با سياستهاﻯ گذشته اين سازمان در گذشته، دلايل شكست در جنگ دوم، آينده جنبش ملی و مسائل جارﻯ توده ها و… بوده است! در عرصه بيرونی نيز، سازماندهی شوراها براﻯ كشت مشاعی برروﻯ زمينهاﻯ مصادره اﻯ و دفاع ازدستاوردهاﻯ مردم، در كل جاﻯ خود را به دفاع از بندهاﻯ ج و د، اصلاحات ارضی رژيم و مساعی هر چه بيشتر به نزديكتر ساختن ملت تركمن به حزب الهی ها و ترغيب آنان بجاﻯ مبارزه در راه احقاق حقوق ملی خود به عملی ساختن سياست " شكوفائی جمهورﻯ اسلامی " اين سازمان داده بود. بنابراين، هرگونه ارتباط و سازماندهی مقاومت شوراها در مقابل اقدامات ايذائی بزرگ مالكان و رژيم اسلامی براﻯ بازپس گيرﻯ دستاوردهاﻯ انقلابﻯ شوراها و مردم، بصورتی كاملاً انفرادﻯ از طرف رفقاﻯ كه از مقبوليت توده اﻯ برخوردار بودند، پيش برده ميشد. زيرا كه سازمان اكثريت ديگر چيزﻯ براﻯ گفتن به مردم نداشت و خط و مشی وﻯ تفاوت چندانی با سياست رسمی رژيم اسلامی و يا ارگانهاﻯ دولتی آن در منطقه چون هيئت هفت نفره براﻯ حل مسئله زمين نداشت.ر
بعد از سال 62 نيز اين سازمان در منطقه حضور فعالی نداشت و تلاش بعضی از كادرهاﻯ وارداتی سابق آن كه ديگر همگی از منطقه بيرون رفته بودند، از خارج از آن تنها محدود به كسب اخبار از طريق رابطين محلی خود با منطقه محدود شده بود كه آن نيز بتدريج با مهاجرت آنها و رابطين محلی شان به خارج از كشور از بين رفت.ر
اما درخارج از كشور، دوباره بعد از سالها آقاﻯ فريدون در جمع رفقاﻯ تركمن پيدا شدند و اينبار نيز وﻯ بعنوان مسئول تشكيلاتی آنها از طرف رهبرﻯ اكثريت تعيين شده بودند. اقدامات وﻯ در طول چند سالی كه اين مسئوليت را در ميان مبارزين تركمن در مهاجرت، يدك می كشيدند خود حكايتی جداگانه دارد، اما مسئوليت مجدد وﻯ در جمع تركمنها چندان بدرازا نكشيده و با اعلام استقلال كانون در ارديبهشت ماه سال 65، عليرغم ميل وﻯ، خودبخود براﻯ هميشه پايان پذيرفت. هر چند كه وﻯ براﻯ بازگردانيدن اين به اصطلاح مسئوليت خود از هيچگونه تلاشی فرو گذارﻯ نكرده تا جائيكه حتی در جمع كوچك باقی مانده تركمنها درآن شرايط در كنار سازمان اكثريت فتوا ميداد كه " اين جريان بهرترتيبی كه شده بايد ازبين برود "! اما نه جريان استقلال كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن نابود گرديد و نه آقاﻯ فريدون در مسئوليت خود مجدداً ابقاء شدند. اما وﻯ بعنوان شخصی دخيل در جنبش ملی تركمنهاﻯ ايران، با مجموعه اقدامات فوق در خاطره تاريخی مبارزان تركمن باقی خواهند ماند!ر

از نشریه گنگش شماره 36 یونی 2003
بخش سوم از مقاله (فدائیان و تابوی جنبش ترکمنصحرا) از ایللر

Inga kommentarer: