onsdag, februari 07, 2007

گزارشی از داخل :ر

ر


ترکمنصحرا، سرزمین رو به موت !ر


وقتیکه شخصی وارد استان گلستان میشود، در مسیر جاده ایکه از گرگان به شهر گنبد کاووس منتهی میگردد، خود را مواجه با روستاهایی تبدیل شده به شهرو شهرکهای جدید و شهرهای نوسازی شده با ساختمانهای جدید چند طبقه با خیابانهای عریض و با سرزندگی یک زندگی معمولی می بیند. هر چند که مردم این مناطق نیز مشکلات مسائل عدیده خود را همانند دیگر مناطق کشور، تحت حاکمیت رژیم ملایان بر ایران دارا میباشند.ر
وضعیت فوق تا منطقه ترکمن نشین شهر گنبد ادامه می یابد. زیرا قسمت جنوبی این شهر تا منطقه ترکمن نشین شهر گنبد نیز ادامه می یابد. زیرا قسمت جنوبی این شهر که منطقه ای فارس نشین میباشد با بلوار جدیدی بنام بلوار دانشجو که از سیلو شروع و به جاده مینودشت وصل میشود، کاملاٌ تغییر چهره داده است. در مسیر این بلوار بزرگ جدید، زمینهایی که از طرف هیئت هفت نفره رژیم تا مقابل استادیوم ورزشی قدیمی شهر از مردم مصادره شده است، بین خانوارهای غیر ترکمن و اعوان انصار رژیم و نورسیده های غیر بومی شهر، تقسیم و به خانه سازی اختصاص داده شده است. با وجودیکه هنوز ساختمان سازی بطور کامل در این منطقه شروع نشده بود، تمامی این منطقه خیابان بندیهای عریض و جاده کشی های اسفالته شده و بیمارستانی بزرگ در آنجا احداث و تمامی ادارات مستقر در منطقه ترکمن نشین نیز به این منطقه انتقال داده شده اند! بعد از این منطقه و دیگر محلات نوسازی و مرمت شده فارس نشین، منطقه ترکمن نشین شهر گنبد که اکثریت ساکنان این شهر درآن سکنی دارند، با چهره ماتم زده، گرد گرفته و با خیابانهای پر چاله و با محله هایی پر قدمت که هنوز نیز خیابانهای شنی و بتلاقی آنها، رنگ اسفالت را بخود ندیده اند، آغاز میشود. منطقه ایکه دیوار نامرئی آپارتاید آنرا از منطقه فارس نشین شهر جدا میسازد!ر
در این منطقه، قبل از هر چیزی در جای جای آن، پست های کشیک و مراکز بسیج، سپاه و انتظامات و اطلاعات رژیم بصورت آزار دهنده ای و همانند وصله ای ناجور بر پیکر این منطقه ماتم زده و با هیبت های مخوف و دیوارهای بلند خود، فوراً توجه هر تازه واردی به این منطقه را بخود جلب میکند. با تمام فلاکت و فقری که از در و دیوار این منطقه میریزد، جمعیتی عظیم درآن که از روستاهای اطراف گنبد جهت جستجوی کار و یا خرید مایحتاج اولیه خود که از صبح زود تا غروب آفتاب به شهر وارد و یا از آن خارج میشوند، بهمراه خود ساکنین این منطقه درغلیان هستند. این امر خود گویای وضعیت لاکتبار روستاهای اطراف گنبد استکه از حداقل امکانات برای تأمین نیازمندیهای روزمره معیشتی خود عاجزند و خبر از ابعاد گسترده بیکاری در این روستا دارد.ر
چهره های قریب به نود درصد ازعابرین و جمعیتی که در این قسمت شهر در هم جوش میخورند، شکسته و در مانده و خسته و با حدقه های رو به کبودی در زیر چشم و با موهای کاملاً به سفیدی نشسته میباشند که خود فریادی خاموش از حال و روز این مردم مثله شده در پنجه های تبعیض عریان استبداد حاکم بر آنها است. تنها چیزیکه هر از گاهی این منظره گورستانی از فقر وفلاکت، تبعیض و استیصال را بر هم، ماشینهای نو پژوGLX و دیگر اتومو بیلهای آخرین مدل اهدائی رژیم به آخوندهای دولتی ترکمن به سرکردگی " محمد تکه آخوند" است که در میان محلات ترکمن نشین شهر، همراه با رانندگان شخصی خود در تردد هستند!ر
البته فرسودگی و روبه انحطاط گذاشتن سریع شهرهای ترکمن نشین منطقه، تنها مختص منطقه ترکمن نشین شهرستان گنبد کاووس نشده و در این میان شهر کمیش دپه، بعنوان قدیمی ترین شهر ترکمنصحرا، تراژیکترین وضعیت را داشته و بدنبال آن شهر بندر ترکمن و روستاهای اطراف آن از تبعیض شدید در اختصاص بودجه ای از طرف رژیم جهت عمران و آبادی و مرمت و گسترش این مناطق بشدت در مضیقه قرار دارند. در این میان شاید وضعیت شهر آق قلا را تا حدودی در منطقه استثناء دانست. زیرا، بدنبال گشایش و رونق گمرگ در محدوده مرزی این شهر با جمهوریهای آسیای میانه و بدلیل نفوذ روحانیون آن در ارگانهای دولتی مستقر در گرگان بعنوان مرکز استان، رژیم مجبور به اختصاص بودجه ای بیشتر نسبت به دیگر شهرهای ترکمن نشین ترکمنصحرا، برای آرایش چهره این شهر شده است.ر
شاید رژیم خود کاملاً آگاه است که چه بسر این ملت درآورده است. بهمین دلیل نیز ترس رژیم از بروز علنی نارضایتی این توده های مثله شده و با محرومیت کامل از تمامی حقوق ملی و انسانی خود، هر چه بیشتر شده است. از اینرو، رژیم در محلات ترکمن نشین گنبد بر تعداد مأمورین لباس شخصی خود، علاوه بر گشتیهای علنی و مراکز مستقر یافته امنیتی و انتظامی و خبر چینهای محلی، بصورت فوق العاده ای افزوده است. تا جائیکه مردم به طعنه میگویند، تعداد این لباس شخصی ها بزودی با جمعیت گنبد، برابری خواهد کرد! با این همه تراکم پلیس امنیتی رژیم در میان مردم، مردمی که دیگر چیزی را برای از دست دادن ندارند، علناً مخالفت و رویگردانی کامل خود از این رژیم را بیان میدارند و خواست قلبی خود، مبنی بر سرنگونی این رژیم را پنهان نمیسازند. دیگر لعنت و ناسزاگوئی نسبت به عوامل محلی رژیم تا سردمداران اصلی آن در هر جمع و مجلسی به امری عادی مبدل شده است!ر
سیستم اداری رژیم در منطقه، کاملاً فاسد و از درون پوسیده شده است و روز بروز بسوی انحطاط میرود. سر تا پای آن علاوه بر رشوه گیری رسمی و علنی تحت عناوین کمک به بنیادهای رنگاورنگ آن و یا به صندوقها و حسابهای گوناگون، به رشوه دهی و رشوه گیری آلوده شده است. اکنون در ادارات این رژیم در منطقه، پول حلال تمامی مشکلات بوده و فراتر از اجرای قانون و ایدئولوژی رژیم قرار گرفته است.. تنها ارگانهایی که به مردم رشوه میدهند، بنیادهای چون، بنیاد المهدی، الحادی، الناصر و ... استکه در ساختمانهای نوساز عبوس و بدون پنجره و مخوف در منطقه غیر ترکمن نشین شهر گنبد، مستقرند و تنها وظیفه آنها شیعه سازی از میان سنی مذهبان ترکمنصحرا، بویژه در شهرستان گنبد از میان ترکمنها است! هر سنی مذهبی با مراجعه به یکی از این کارخانه های شیعه سازی رزیم در گنبد، میتواند براحتی صاحب یکدستگاه ماشین اهدائی و در اداره ای استخدام و از وجه نقدی از چهار تا پنج میلیون تومان باد آورده برخوردار گردد! اما، رژیم با صرف آنهمه بودجه از ثروت ملی برای چیزی بی ارزش چون افزودن به مریدان مذهبی مجتهدین عمامه بسر خود در منطقه، قادر نیست استفاده تبلیغی لازم را از این امر ببرد. زیرا، بمحض شناخته شدن افراد شیعه شده در میان مردم، فوراً در جامعه ترکمن طرد و انگشت نما شده و اینگونه افراد، حتی در میان افراد فامیل و اشنایان نزدیک خود نیز نمیتوانند جائی داشته باشند. بنابراین از یکسو مراجعه به این ادارات را میتوان امری نادر دانست و رژیم نیز برای حفظ آبرو و احیاناً حفظ امنیت جانی اینگونه افراد و پنهان ساختن هویت این مریدان مذهبی جدید خود در میان مردم ترکمن، از علنی ساختن هویت آنها کاملاً اباء دارد!ر
تراکم آنهمه نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم درمنطقه و رواج بیسابقه رشوه گیری در میان اعضای آنها که عمدتاً از زابلیهای مهاجرت داده شده به منطقه تشکیل شده اند، بهمراه فساد موجود در بوروکراسی رژیم وارگانهای حقوقی و قضائی آن، بهترین شرایط را برای ارتکاب آزادانه هرگونه جنایت، کلاشی و کلاهبرداری، غارت و راهزنی برای جنایتکاران و افراد شریر و متقلب فراهم آورده است. دامنه نامنی دیگر آنقدر گسترش یافته استکه دیگر کسی را گریزی از عوارض و تأثیر مخرب آن بر زندگی خود نیست. مردم دیگر مجبور به مسلح شدن به سلاح سرد برای دفاع از خود در مقابل این ناامنی و قتل و غارت احتمالی و دسته های سازمان یافته اوباشان مرتبط با ارگانهای امنیتی و انتظامی رژیم شده اند. حمل علنی کارد معروف ترکمنی، " گزلئگ" در میان جوانان کاملاً رایج شده است. زیرا، دیگر فرهنگ مراجعه به قانون برای حل اختلافات فی مابین مدتهاست که در جامعه جمهوری اسلامی زده رخت بر بسته و جای آنرا تسویه حسابهای آنی، فردی و یا دسته جمعی در همان محل حادثه گرفته است و مردم مطمئنند که در این رژیم قانون در خدمت کسانی استکه رشوه بیشتری به مجریان قانون اسلامی و حقوقی و قضائی آن میدهند. دیگر کسی جرأت مسافرتهای شبانه مابین شهرها و روستاهای منطقه بصورت فردی و غیر مسلح، از ترس راهزنان مسلح را ندارد. بعنوان مثال، در جاده معروف به " خط نو"، دیگر از تردد شبانه بخاطر ترس از راهزنان که عمدتاً از دسته های مسلح زابلی تشکیل شده است، خبری نیست. مدتی قبل نیزتصادفاً نیروهای انتظامی رژیم در مسیر این جاده به گروهی از راهزنان برخورد میکنند که بعد از دستگیری عده ای از آنها، مشخص میشود که سر دسته این باند جنایتکار، کسی بغیر از رئیس ژاندارمری زابلی منطقه " باغلی ماراما"، نبوده است!ر
علاوه بر تبعیضات و تضییقات سیستماتیک و ناامنی های روا شده از طرف رژیم در منطقه، انحصار واردات و صادرات و انحصار قیمت گذاری بر این اقلام تجاری در دست بازرگانان و بازاریان مستقر در مرکز استان یعنی شهرستان گرگان میباشد که از این طریق آنها در مدت کوتاهی به ثروتهای نجومی دست یافته اند. در گنبد نیز این امر کاملاً در انحصار عمده فروشان و وارد کنندگان و صادر کنندگان کالا و محتکران بزرگ که عمدتاً از شاهرودیها و ترکها تشکیل شده است، میباشد. اکنون میدان بار و تره بازار گنبد و انحصار عمده فروشی کالا در مغازه های مصادره ای آنها از صاحبان ترکمن آن بعد از جنگ دوم رژیم در گنبد، در خیابان میهن شرقی در دست ایندو گروه غیر بومی متمرکز شده است و آنها تا به امروز با عرصه بنجل ترین کالاها با بالاترین قیمت به مردم فقر زده ترکمن به ثروتهای بادآورده ای دست یافته اند و با تکیه بر این قدرت مالی بزرگ خود تأثیر مستقیمی بر نحوه اجرای سیاستهای رژیم در منطقه میگذارند!ر
اگر زمانی ترکمنصحرا، به تنهایی نیمی از گندم تولیدی و دو سوم کل پنبه تولید شده در ایران را به خود اختصاص داده بود، امروز در سایه سیاستهای خانه ویران کن کشاورزی رژیم، این امر متعلق به گذشته و به خاطره ای دور از دوران شکوفایی اقتصاد کشاورزی آن مبدل شده است. از بیست و چهار کارخانه پنبه پاک کنی و روغن کشی مصادره ای رژیم که متعلق به سرمایه داران و زمینداران بزرگ ترکمن بوده اند، به دلیل عدم مدیریت لایق و کارآمد و عدم کشت پنبه در ترکمنصحرا، اکثریت مطلق آنها، امروزه از کار افتاده و تماماً به انبار گندم و کاراژ وسایل تکنیکی کشاورزی و دیگر محصولات غیر صنعتی کشاورزی تبدیل شده اند. از سطح مساحت زیر کشت گندم کاسته شده و به زمینهای کشت صیفی جات، برنج و دانه های روغنی افزوده شده است. گندم تولیدی منطقه که از مرغوبیت خاصی برخوردار است، از طرف صادر کنندگان عمده آن یعنی شاهرودیها، ترکها و بعضاً تاجران ترکمن به خارج از منطقه صادر شده و عمدتاً به سیلوهای دولتی و خصوصی در شهرهای مرکزی ایران فروخته میشود و بجای آرد آن، آردی با کیفیت بسیار پائین به منطقه وارد شده و نان مصرفی مردم از حداقل کیفیت برخوردار شده است. مصرف بی رویه و غیر علمی کود شیمیائی و سموم دفع افات نباتی از طرف زمینداران جدید یعنی زابلیها، از یکسو برای کسب هر چه بیشتر در آمد از این زمینها و از سوی دیگر بخاطر عدم احساس ملکیت ملی از طرف آنها بر روی این زمینها و عدم احساس کوچکترین مسئولیت در حفظ آن برای نسلهای آینده خود، خاک مضارع مضروعی را مسموم و برای چندین سال آینده این زمینها غیر قابل کشت خواهند شد. سفس جات و سبزیهای عرصه شده برای مصرف مردم از اینگونه مزارع، عامل مسمومیت و استفراغ شدید بوده و بدون استفاده از مواد شتشویی چون، پرمنگات مصرف آنها تاکنون باعث مسمومیت و حتی مرگ افراد را بهمراه داشته است و هیچگونه کنترل بهداشتی به مواد غذائی و سبزیجات و میوه از طرف وزارت بهداشت رژیم در بازار ها و مراکز عمده توزیع مواد غذائی اعمال نمیشود.ر
دهقانان ترکمن که با وجود تمامی مشکلات و کمبود مالی و امکانات، کشت و داشت میکنند، عمدتاً با مشکل زرگ بازاریابی برای فروش محصولات خود روبرو هستند. بی برنامگی مسئولین امر در ارگانهای کشاورزی و روستائی رژیم و عدم تشخیص نیازهای بازار از طرف آنها و راهنمائی اصولی دهقانان در انتخاب نوع کشت از یکسو و از سوی دیگر، حرص و ولع دلالان و واسطه های مسلط بر محصولات بازار کشاورزی ترکمنصحرا که سعی در بدر آوردن محصولات تولید شده کشاورزان و دهقانان ترکمن به نازلترین قیمت از دست آنها را دارند. مسبب این سردرگمی در فروش و بازار یابی محصولات کشاورزی بوده که در مقاطعی به از بین رفتن زحمات چندین ماهه کشاورزان و یا به فروش اجباری آن به نازلترین قیمت منتهی میگردد!ر
قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر، از زابلستان صندوقی مالی در ترکمنصحرا برای زابلیهای مقیم در آن ایجاد کرده اند که تا آنها بتوانند از طریق این صندوق در هر کجای ترکمنصحرا اگر زمینی از طرف دهقانان از هستی ساقط شده و یا معتاد شده بوسیله خود این زابلیها، به معرض فروش گذاشته میشود آنرا برای آنها اما در ظاهر بنام خود بخرند. اگر برای خرید این زمینها خریدارانی از میان خود ترکمنها با آنها به رقابت بپردازند، آنها با توسل به همین بنیه مالی بزرگ خود، قیمت بالایی را حتی در مواقعی تا دوبرابر قیمت اصلی این زمینها به فروشنده آن پیشنهاد و آنرا از این طریق از مالکیت ترکمنها بیرون میاورند. شیوه دیگر برای خارج ساختن مالکیت زمینهای کشاورزی از دست ترکمنها، نزول دهی با بالاترین بهره و به خاک سیاه نشانیدن دهقانان محتاج به این نزولها، از طرف بازاریان شاهرودی، ترک و بعضاً زابلیها است که تاکنون این افراد غیر بومی از این طریق مالکیت بسیاری از مرغوبترین زمینهای منطقه را از آن خود ساخته اند!ر



وضعیت جوانان :ر


بیکاری و عوارض منفی آن بزرگترین مشکل جوانان ترکمن است. در منطقه ترکمن نشین شهر گنبد و دیگر شهرهای ترکمنصحرا، خیل بیکاران در شهر پرسه میزنند تا شاید اشتغالی هر چند غیر قابل قیاس با جایگاه خود درجامعه و بیتناسب با میزان تحصیلات و تخصص خود بیابند. مشکل بیکاری بسیاری از آنها را بدنبال درآمدی تصادفی و توکل به شانس و قمار کشانیده است. در شهر گنبد رژیم به بعضی از ورزشکاران سابق تیم ملی، امتیاز ایجاد مراکز " تست هوش" را داده که چیزی جز شرط بندی و قمار بر سر مسابقات ورزشی و در اصل بازی فوتبال نیست. هر برگ بازی این به اصطلاح " تست هوش" به مبلغ پانصد تومان بفروش میرسد که چیزی در حدود بیست تا بیست و پنج تومان برای فروشندگان این برگه ها باقی میماند. جوانان مشتاق به آزمایش بخت برد خود، معمولاً با پنج تا ده برگه شانس خود را می آزمایند و قمار بازان حرفه ای و بیکارانی که زندگی خود را در اینراه گذاشته اند، با هزار حتی ده هزار برگه برای بالا بردن هر چه بیشتر شانس برد خود، درآن شرکت میکنند! ارگانهای امنیتی و انتظامی رژیم حتی از این مراکز نیز رشوه معین و مداوم خود را دریات میدارند و حتی صاحبان و یا گردانندگان این مراکز بغیر از این رشوه به مأمورین انتظامی و امنیتی رژیم، مجبورند هر از گاهی به بعضی از آخوندهای پر نفوذ ترکمن، بخاطر جلوگیری از امکان صدور فتوا علیه این مراکز، به آنها نیز تحت عناوین مختلف رشوه و باج بدهند!ر
اما، روی دیگر سکه، مقاومت جوانان در ملحق شدن به این ارتش بیکاران و کشیده شدن بدنبال درآمدهای تصادفی و قمار آینده خود است. مکانیزم این مقاومت نیز در برابر باتلاقی که رژیم برای آنها فراهم کرده است، توسل به کسب دانش و ورزش است. فرهنگ ورزش هنوز نیز در میان جوانان ترکمن، جذابیت همیشگی خود را علیرغم ساخته نشدن حتی یک استادیوم و یا کلوپ ورزشی در مناطق ترکمن نشین ترکمنصحرا و با وجود تبعیض آشکار در را یابی آنها به تیم های دسته اول ورزشی ایران و به ویژه به تیم ملی در رشته های گوناگون، حفظ کرده است. اکنون ورزش صبحگاهی دسته جمعی در مناطق ترکمن نشین گنبد، بویژه در میان زنان و دختران ترکمن به امری عادی مبدل شده و دو تیم والیبال در گنبد، یعنی نئوپان گنبد و شهرداری گنبد، در لیک دسته اول ایران بازی میکنند. قدرت و شهرت تیم نئوپان، اکنون بحد توانائی استخدام ورزشکارانی از خارج از کشور رسیده است. اینک در این تیم ورزشکارانی از کشور ارمنستان و پاکستان و غیره بازی میکنند. خانواده هایی که از درآمدی عادی برخوردارند، فرزندان خود را به کورسهای آموزش کامپیوتر و زبان انگلیسی میفرستند تا درآینده آنها را بحال جامعه خود مفید ببار آورند. با وجود عملکرد آشکار تبعیض ملی درپذیرش دانشجو به مراکز دانشگاهی ایران از طرف رژیم، بسیاری از جوانان ترکمن موفق میشوند از دالان تنگ تبعیض و آزمونهای ایدئولوژیکی رژیم بگذرند و به این مراکز راه یابند. در راه یابی به این مراکز، هنوز نیز در مقابل جوانان ترکمن، سئوال " درجنگ گنبد کجا بوده ای"، بعنوان اساسیترین سئوال برای کمیسیون گزینش رژیم وجود دارد! اما، وقتیکه آنها با جواب این جوانان پی میبرند که در زمان جنگ رژیم علیه ملت ترکمن در گنبد، اصلاً آنها یا بدنیا نیامده اند و یا کودکی خردسال بیش نبوده اند، سوال خود را باز با پرسش " پس پدرت در آن زمان کجا بوده" تغییر میدهند!؟ اکنون زمزمه هایی مبنی بر معدلی شدن پذیرش دانشجو بجای سئوالات و معیارهای "ایدئولوژیک – عقیدتی" مبنای ورود به دانشگاهها راحت شده و شانس بیشتری برای ورود به این مراکز عالی آموزشی خواهند داشت.ر
دراین میان جوانان شهر کمیش دپه، شاید وضعیت بسیار بدی نسبت به جوانان سایرمناطق ترکمنصحرا، بدلیل بیکاری گسترده دراین شهر واستثمار وحشیانه صاحبان حوضچه های پرورش ماهی ومیگو که در سواحل دریای خزر در این منطقه تا مرز ترکمنستان، از طرف سرمایه داران غیر بومی و سردمداران رژیم ایجاد شده است، دارند. جوانانیکه موفق میشوند در این مراکز کاری برای خود دست و پا بکنند، هر روز صبح زود از خیابانهای شهر بوسیله وانت های روبازی جمع آوری شده برای مشقت بارترین کار در این حوضچه ها، تنها با حقوقی برابر با نود هزار تومان راهی طولانی را در پشت این وانتها در سرما و گرما طی میکنند. این جوانان هر روز دوازده ساعت تمام در درون این حوضچه ها، بدون هیچگونه امکانات حفاظتی در مقابل سرما و روماتیسم بسر برده و حداکثر تا دو سال میتوانند طاقت چنین کار شاقی را بیاورند و برای ادامه کار بعد از این مدت به مصرف مواد انرژی زای مصنوعی، چون تریاک روی میاورند. اما، کارفرمایان بیرحم و حریص که پشیزی ارزش برای سلامتی و آینده آنها قائل نیستند، جای این جوانان فرسوده و مریض را بدون پرداخت هیچ گونه غرامتی و یا با برخوردار ساختن آنها از حق بیمه و یا از کارافتادگی، با جوانان جدید و سالم عوض میکنند تا چرخش این دور باطل و ناقص سازی و معتاد سازی جوانان ترکمن که سر چشمه ثروت باد آورده و غارت منابع طبیعی ترکمن ها برای آنهاست، تداوم یابد! مضاف براین، هر ساله چندین نفر از این جوانان این شهر، همانند دیگر جوانان مناطق ساحلی ترکمنصحرا که اشتغال دیگری بغیر از صید ماهی قاچاق ندارند، بدست مأمورین اداره حراست محیط زیست رژیم، بر اثر تیر اندازی آنها بقتل میرسند و هیچگاه نیز برای این عمل جنایتکارانه خود در مقابل هیچ ارگانی جوابگو نبوده اند!ر


انتخابات :ر


علیرغم قطع کامل امید مردم از اصلاح پذیری رژیم اسلامی و نفرت و انزجار علنی آنها از کارنامه تبهکارانه و جنایتکارانه رژیم علیه ملت ترکمن در ترکمنصحرا، بسیاری از مردم در مضحکه های انتخاباتی رژیم شرکت میکنند. اگر دلیل این امر از یکسو در رقابت ترکمنها در عدم واگذاری ارگانهای به اصطلاح انتخاباتی رژیم در منطقه به کاندیداهای غیر ترکمن و غیر بومی چون، زابلیها، ترکها و شاهرودیها باشد، از سوی دیگر نیز در تلاش رژیم در دامن زدن به رقابتهای طایفه ای که پس رفتی خطرناک برای بافت جامعه ترکمن است باید جستجو کرد. تا جائیکه امروزه ملاک انتخاب یک نماینده نه مضمون برنامه های انتخاباتی و یا اهداف وی بلکه عمدتاً تعلق آنها به یک طایفه معین است. امریکه امروزه از یکسو برای کشانیدن مردم ترکمن به پای صندوقهای آرا از طرف رژیم مورد استفاده قرار میگیرد و از سوی دیگر برای کشانیدن مردم ترکمن به پای صندوقهای آرا از طرف رژیم مورد استفاده قرار میگیرد و از سوی دیگر برای تقسیم آرای ترکمنها بین کاندیداهای مختلف ترکمن و در نتیجه کاندیداهای مورد نظر خود رژیم از میان افراد غیر ترکمن، بکار سیاستهای ضد ملی رژیم میاید. از اینرو در هر انتخاباتی، بویژه در انتخابات شوراهای شهر، رژیم همیشه در هر دوره ای، از میان عوامل خود در میان ترکمنها و یا با فریب و تطمیع عناصر ساده لوح ایکه از تعلق طایفه ای در خور تعیین کننده ای در انتخابات برخوردار هستند، افرادی را کاندیدای انتخابات میکند. هدف از این امر چیزی جزء تقسیم هر چه بیشتر آرای ترکمنها در مقابل آرای کاندیداهای غیر بومی شهر و مورد نظر خود رژیم نبوده و وظیفه محوله به این کاندیداها از طرف رژیم نیز، عدم ائتلاف با دیگر کاندیداهای ترکمن و عدم کناره گیری آنها از رقابت انتخاباتی، بنفع کاندیدای مورد نظر مردم ترکمن است! مثلاً در انتخابات شورای شهر گنبد، رژیم هر چند توانسته است با توسل به این ترفندها تمامی ترکیب هفت نفره شورای شهر را از میان کاندیداهای غیر بومی ترکمن برگزیند، اما برای حفظ ظاهر در شهریکه اکثریت آنرا ترکمنها تشکیل میدهند، مجبور شد با حذف دو نفر از این افراد دو نفر کاندیدا را از میان ترکمنها که بالاترین رأی را بخود اختصاص داده بودند، به شورای شهر وارد سازند. چه، رژیم مطمئن استکه وجود چند نفر اقلیت در جمع شورای شهر نمیتواند تأثیری در تصمیمات این شورا برجای بگذارد اما، این امر در فریب افکار عمومی مؤثر خواهد بود!ر


الیاس 1385-10-28


Inga kommentarer: