onsdag, september 16, 2009

يوللی آمانبای

جنبش کنونی مردم ايران
,
مواضع ونگرش نيروهای ترکمن خارج ازکشور

يکی از مسائلی که درارتباط با جريان جنبش مردم عليه کودتای 22 خرداد درنوشته برخی از مقاله نويسان ترکمن در سايت های ترکمنی ميتوان مشاهده کرد ،منجمله اين نگرش است که «علت عدم شرکت مليت ها منجمله ترکمن ها در اعتراضات وسيع ميليونی مردم ايران عليه تقلب در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری درايران را عدم اعتماد ملت ترکمن به حاکميت کنونی بخاطر مسائل پيش آمده دراوايل انقلاب در منطقه ترکمن صحرا » ميداند .
اين تحليل ونگرش چندان درست نيست. زيرا ملت ترکمن هر چند با آگاهی به تجربه تلخ وناگوار اوايل انقلاب وعدم تکرار آن، در انتخابات رياست جمهوری ومجلس شورای اسلامی همواره شرکت کرده واين خود اعتماد اين ملت را به عمل خود نشان می دهد.
ملت ترکمن با گرايش جامعه به اصلاحات وبا اصلاحات همراه بود وازاين حرکت وجنبش مسالمت آميز جدا نشد وبه وظايف دمکراتيک وآزاديخواهانه خود منجمله در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوری با رای دادن به موسوی و کروبی ، تاکيدی بر اين امر بود .
اين حرکت نشان ميدهد که گرايش ملت ترکمن درمنطقه با گرايش مسلط درجامعه که همان پروسه آزاديها وحقوق دمکراتيک است ،همراه بوده وازآن جدا نيست. اما به دليل حساس بودن منطقه ( بخاطر دو جنگ داخلی درگنبددراوايل انقلاب که آنهم دلايل خود را دارد )، ملت ترکمن به حرکات اعتراض آميزخيابانی کشيده نشد، اما به وظايف خود عمل کرد. اين عمل ملت ترکمن نسبت به نيروها وسايت های ترکمنی خارج نشين بسيار مترقی درآمد وهمچنين نشان داد که اين سايت ها از ملت خود نيزعقب افتاده اند.
ملت ترکمن به همراه تمامی مردم ايران درانتخابات شرکت کرد نه در چارچوب ونه بخاطر جدال افراد درحاکميت ( برخی ها دوست دارند چنين ببينند ) ، بلکه بخاطر خواسته های دمکراتيک ، منطقی وتاريخی بود که انقلابی به عظمت انقلاب ملی ودمکراتيک پشت آن قرار داشت و اين حرکت بصورت عينی جداناپذير از رابطه ستم ملی و طبقاتی نبود. اين حرکت وجابجايی بنيادی درجنبش مردم ايران وبه همراه آن ملت ترکمن، پايه در تغيير ايدئولوژی سنتی، باورهای خرافی مذهبی حاکم درکشور وآگاهی توده ای دارد که به سمت نوسازی است حتی هم زير پرچم هواخواهی از اجرای قانون اساسی کشور برای حقوق و آزادی های مردم باشد.
ملت ترکمن به همراه مردم ايران ميخواهد چارچوب حاکميت ارتجاع را درهم شکند وبراين ساختار کهن فايق آيد. جنبشی که حتی فرض برآن باشد که در راستای رفرم ها قراربگيرد، اين عمل خود برای تقويت وگسترش انقلاب ملی ودمکراتيک ايران ، مفهومی انقلابی بخود می گيرد.
چرا جنبش وحرکت مردم عليه تقلب وکودتا به صرف اينکه مردم خواهان اجرای قانون اساسی هستند، حمايت نشود. دراين لحظه حمايت ازجنبش مردم درواقع ضديت با همين حکومت ولايت مطلقه خود کامه ودولت کودتايی آن است . حرکت کنونی مردم که درآينده با ابتکارات نوين نيزبهمراه خواهد شد،ريشه در جوهر طبقاتی دمکراسی خواهی مردم و درگوهر وقانونمند ی های پيکار درراه عدالت ، حقوق دمکراتيک وضرورت تغيير حاکميت ارتجاع دارد.
اين خود مردم هستند که درمورد واقعيت مسائل پيش آمده درجامعه نظر هوشيارانه ميدهند وخواهند داد تا راهنمای مبارزه ما در راه برکناری حاکميت ارتجاع مذهبی وسپاهی - نظامی باشد. وظيفه ما است که به نارسايی ها و تضاد ها درجنبش بنحويی برخورد کنيم که عاری از هرنوع تندروی، سوء تعبيير وجزم گرايی باشد.

اما درباره مسايل بوجود آمده دراوايل انقلاب درمنطقه ترکمن صحرا نبايد فراموش کرد که چپ روی هاو اراده گرايی اکثر فعالين سياسی ترکمن درمنطقه در کالبد سازمان چريک های فدايی خلق ، با گرايش غالب سياسی درجامعه انقلابی آن روزهمراه نبود و اين خود برای ملت ترکمن مسئله ساز شد و شرايط امنيتی درمنطقه را حاکم کرد که تاکنون نيز ملت ترکمن ازاين امر دررنج است.
دراوايل انقلاب درتاريخ ملت ترکمن آنچه بود و بايد ميشد ، آنچه که اتفاق افتاد همان نبود، اما اکنون آنچه « هست » و آنچه بايد باشد با عمل کل جامعه همسو است و به گرايشات مسلط جامعه هم درمنطقه وهم درکشور تبديل شده است. همانگونه که گفته شد، حرکت مردم ايران وبالطبع بهمراه آن ملت ترکمن ناشی از جنگ قدرت دو فرد ويا دو شخصيت درحاکميت نبوده ونيست.
بلکه آنرا ميتوان رستاخيز سرکوب شدگان حاکميت ضد انقلاب وفاسد خواند. رويداد بزرگ رهايی بخشی که يک سرآن به انقلاب 57ايران وصل است. آنرا بايد جنبش نارضائی وسیع مردم ، درک و آگاهی توده مردم که از اساسی ترین دردهای این توده بی پناه جدا نيست دانست. اين حرکت مردم ايران حرکت وزلزله‌ای اجتماعی عليه شر اجتماعی بود که همانند هميشه بسياری از نيروهای روشنفکر وسياسی خارج نشين هوادار تحريم انتخابات وهواداران فرق نگذاشتن بين اين وآن را غافل گير کرد.
ازاين مسئله آن نيروهای روشنفکر ترکمن وغير ترکمن غافل شدند که از مسائل ايران بی خبربودند وفقط حوادث واتفاقات را می ديدند، نه کشف قوانين درونی ونهانی اين حوادث وتصادفات را که بربستر خود به کدام سمت وسو در حال حرکت است.نيروهايی که پنداشتند انقلاب سال 57 مردم ايران شکست خورده وآنرا به بايگانی تاريخ سپردند ونسخه های گوناگونی برای جنبش آينده مردم ايران پيچيدند وبه همين دليل درحالت انفعال در انتظار شکست و ناکامی جنبش مردم نشستند تا نظريات آنها ثابت شود، اما براثر غفلت تاريخی نداستند‌که‌درايران‌چه‌رويداده‌است.

گويا باز هم شبح شتابکاران ذهن گرايی که به تدوين بنيان تئوريک مبارزه انقلابی ،تحليل پيش شرط ها ،عوامل عينی وذهنی مبارزه واينکه اين پيش شرط ها وعوامل عينی نضج يافته اند يا نه ، توجه ای ندارند درحال زايش است. همانهايی که درتحرکات پيچيده اجتماعی ، آنهم درپروسه های انقلابی بيشتر درپی تضاد های اجتماعی اند وبرای جداکردن اين تناقضات تلاش می ورزند، همانهايی که به همان نسبت بيشتر در تارتناقضات خود تنيده گرفتار می آيند و نمی بينند که اين پيچيدگی محصول نيروهای شرکت در تحرکات اجتماعی است.
اينان همان کسانی هستند وبودند که درجنبش ها ی سياسی زيا‌د گرايش به اين ندارد که ثبات وانضبا‌ط ازخود نشان بدهند و بيشتر به عصيان گری وناشکيبايی انقلابی واجتماعی روی می آورند وهمواره درجستجوی دورنمايی هستند که درسمت راست ويا درسمت چپ جنبش قرار بگيرند وسرآخر دچار سکتاريسم ومبارزه جدا از توده مردم شوند.همانطور که در اوايل انقلاب اين دوستان به آن دچار شدند.
اماانقلاب را هشدارها و آزمون های دشوار دروظايف ودر بلوغ وپختگی تضادهای طبقاتی در پيش بود، کم حوصلگی نيروهای چپ افراطی آن زمان درنقش « پيشقراولان خلق » وتدارک شخصی انقلابی ديگر درشکل شورايی آن در رويای شخصی وانتقال ويا نسبت دادن اين رويا بمثابه واقعيت به توده ها راه انقلاب را در عناد با انقلاب نسخه پيچی کرد. آری « مقاصد اعمال » اين دوستان تابع « اراده آنان » بود، اما نتايجی که ازاين اعمال حاصل شد، تابع اراده آنها نبود .

متاسفانه درجنبش ومقاومت ملی عليه کودتای خونين 22 خرداد بجز يکی دوتا ، بقيه سايت های ترکمنی خارج ازکشور همانند ساير سايت های سياسی غير ترکمن هوادار تحريم ( که اين يکی ها به اشتباه خود پی بردند و واقعيت انتخابات ومسائل پس از آن آنها را مجبور کرد که به حمايت جنبش بپردازند ) نتوانستند خود را با مقاومت ملی همراه کنند وبا شک وترديد به اين حرکت نگريستند. وبرخی ها هم پس از مدتی برای عقب نماندن از حوادث واتفاقات درجامعه وبرای خالی نبودن صفحات سايت خودبا انتشار چند مطلب بيحال گويا مصلحت را درآن ديدند که اخبار مربوط به جنبش را منتشر وشروع به تفسير رويداد ها پس از وقوع آن کردند ، واما اين خود نيز دوباره پس از مدت زمانی کوتاه فراموش وسکوت حاکم شد. وقايع ورويدادهای مهمی در رابطه با جنبش مردم درايران رخ ميداد، که متاسفانه هيج انعکاسی درسايت های ترکمنی نمی يافت وحتی کار بجايی رسيد که هفته ها اين سايت ها مطالب خود را که بيشتر به زبان وادبيات ترکمنی يا مقاله فلان نويسنده و... ( که البته اينها هم جای خود را دارند ) مربوط ميشد، تغيير ندادند.
اينان بنا به نوشته هايشان انتخابات را درچارچوب اين رژيم مضحکه می دانستند وبهمين دليل شرکت مردم ترکمن را بيهوده وخود نيز آنرا چون ميدانستند که تقلب صورت خواهد گرفت تحريم کردند. اما پس از انتخابات برای توجيح خود نوشتند : « تقلب بزرگ وکودتای انتخاباتی ( که اين يکی را نمی دانستند که چرا بايد برای يک انتخابات با وجود تقلب عليه مردم کودتا هم بايد شود) رهبر خودکامه رژيم درانتخابات ... بعنوان جرقه‌ای آغازگر اين انفجار بزرگ ( منظور از انفجار- حرکات وجنبش اعتراضی مردم بصورت مسالمت آميز عليه تقلب انتخاباتی وکودتا) بوده است».

اين نيروی روشنفکری مدعی پرچم داری ، به علت تحريم انتخابات نتوانست با غفلت خودهيچ نقشی درجنبش و«دراين جرقه ء آغازگر اين انفجار بزرگ» داشته باشند .امامردم با شم سياسی وابتکارات خود وبا شرکت درانتخابات و بدون توجه به تبليغ تحريم کنندگان خارج نشين، عليه تقلب وکودتای خونين اين انفجار را بصورت مسالمت آميز با شعار های خودشان، که رای من کجاست ،الله اکبر ومرگ بر ديکتاتور بود، آغازيدند.
جالب اينجا است اکنون که مردم دست به جنبش فراگير ضد کودتا زدند، همين نيروهای تحريم کننده انتخابات به رهنمود های آنچنانی بايد ها ونبايد ها درجنبش دست زده اند. اين حرکات چيزی جز پراگماتيسم و اپورتو نيسم سياسی نيست که اکنون دربخشی از جنبش چپ جهان وجود دارد ومتاسفانه با تحليل ها وفرمول های من درآوردی مسائل ودشواری های گذشته جنبش وحال را به گردن ديگران می اندازند تا ديگر دغدغه ای راجع به تحليل درست ودقيق رويداد ها نداشته وهم کارخود را راحت کرده باشند.
باز گويا پريدن از روی جنبش و ورای جنبش کارکردن وبه سياست پرداختن مد نظر است ، بدون اينکه به شرايط جنبش ومرحله آن توجهی شود.اين حرکات شبيه همان حرکات چپ روانه اوايل انقلاب است که خواسته های افراطی را به انقلاب تحميل ميکرد و اين بارهم درشکل افراطی وبا تز های نوين همراه با چاشنی ايجاد تشکل سازمانی عالی درخارج از کشور برای منطقه. نسخه ای از خارج برای داخل کشور بخاطر چند « روشنفکر مستقل » پيچيده شد.

البته اين عقب ماندگی وغفلت ازجنبش مردم ايران وعمل سايت های مذکور ترکمنی تبعات چيزی جز گسستن منطق سياسی آنان از شناخت وآگاهی شناخت نسبت به منطق نيست. يعنی نگاه سياسی آنان به وظايف آتی حرکت وجنبش درايران نه دربلوغ و پختگی تضاد های طبقاتی ارزيابی ميشد بلکه زير پوشش های« باورهای نوين » به اصول « آزادی های ايدئولوژيکی وغير ايدئولوژيکی» و رفتن زير پرچم به اصطلاح « دگماتيسم ستيزی » برآمد ميکرد يعنی نوعی با صف آرايی های رويزيونيسم سياسی .
در شرايط کنونی اراده گرايی دربرخی محافل روشنفکر خارج نشين ترکمن وغير ترکمن، پيش از همه درغلو کردن شرايط پيش آمده درجنبش، طرح اهداف غير واقع بينانه وناديده گرفتن قانونمندی های عمده واصلی اجتماعی که به تشديد خصلت های اپورتونيستی و رويزيونيسم سياسی آنان انجاميده ، بازتاب می يابد.
کسی که قانونمندی اجتماعی رانقض، گرايش های عينی درجامعه را ناديده گرفته و پديده های اجتماعی مهم را از غير مهم تشخيص ندهد، نه تنها مسئوليت پيامد آن را نيز بايد به عهده بگيرد، بلکه بايد بداند که چه ضربه ای به جنبش مردم وارد مياورد.
مطلب ديگر اينکه ،برخی از تک روشنفکران ترکمن ما بجای اينکه با قلم خود به حمايت معنوی ومستقيم از جنبش وبهمراه جنبش باشند برای « دمکرات » نشان دادن خود دراين برهه زمانی ياد مقولات کهنه و به تزهايی درباره آزادی سلايق ، رفتارها ، گفتارها وعقايد درجامعه متوسل ميشوند. مسئله دراينجا است که هيچ کس با « سلايق، رفتارها، گفتارها وحتی عقايد ديگران » مخالف نيست.اما مسئله مهمتر از اين گفتمان ها است.
مسئله برسر وجود استثمار، طبقات استثمارگر، ستم طبقاتی وملی ونبود عدالت اجتماعی درمناسبات اجتماعی دريک جامعه طبقاتی است، نه بر سر تنوع علايق، رفتارها وگفتارها. ثانيا به زعم اين تک روشنفکران ، مگر« ورود جهان به يک مرحله بالاتر از جهانی شدن » نام و کاراکتر سياسی ، اجتماعی و اقتصادی ندارد. مگرنامی غيراز نئوليبراليسم جهانی که جدا از امپرياليسم نيست، دارد. مگر فن آوری نوين وارتباطات وتلويزيون وماهواره مناسبات آشتی ناپذير طبقاتی ، استثمار طبقاتی دريک جامعه مفروض ( يا جامعه مدنی ) را ازبين ميبرد؟

متاسفانه علوم، بويژه علم جامعه شناختی امروز که بسياری از روشنفکران « دمکرات شده » امروزين آن را از تئوريسين های بورژوازی به عاريت گرفته اند، برای شناخت پديده های اجتماعی تکيه بر متدولوژی ديالکتيکی شناخت ندارند وآنرا بويژه درارزيابی وضع کلی علوم فلسفی معاصر وجهان بطورکلی از متدولوژی علمی محروم می کنند وبجای آن پست مدرنيسم را که نه تنها ازشناخت وقبول مقولات علمی جامعه شناختی طفره ميروند، بلکه دربرابر خود چنين وظيفه ای را قرارنميدهند، بکار ميبرند.
درجهان « بالاتر از جهانی شدن» که منطق آن سود حد اکثر است، جايی برای مفهوم « طبقه » وجود ندارد.جهانی که طبقات بسيارمرفه از مصرف زياده ازحد درعذاب است وسه چهارم باقی مانده بشريت ازفقر، گرسنگی، بيماری وبی قانونی دررنج ميبرد.
باکمال تاسف چنين « دمکرات های نو » شده حتی از نوع ترکمن خارج نشين آن که همواره عادت کرده اند،حل مسئله ملی وحق تعيين سرنوشت را هم نه از ديدگاه طبقاتی بلکه از نگرش ناسيوناليستی و گاه افراطی آن بررسی کند ،ازضد انقلاب معاصر فلسفی واجتماعی که بنيان گذاران آن دولت های بورژوازی است وخود را به از ميدان بدرکردن درک آگاهی توده ای از جهان بينی ديالکتيکی ومتدولوژی آن وجايگزينی آن با آنتی پاد های ايده آليستی، رويزيونيستی فلسفی ومذهبی آماده کرده اند، ياری گرفته وياری ميرسانند.

اما تجربه تاريخی نه چندان دوربرخی ملت ها نشان داده که،با نگرش ناسيوناليتسی چه آنکه خود را درزير پرچم نوين ولباس سنتی قديمی پنهان وچه آنکه ازسر اتفاق ويا روزگاری درجبهه چپ وحتی « مارکسيستی » بوده، دراين چندين دهساله اخيربه حلقه های ديگر ناسيوناليسم و به تبع آن به سرمايه داری گروييده است.
برخی ازمخالفين هم که درگذشته با انتقاد ازديالکتيک مارکسيستی به ديالکتيک مارکس رسيده بودندو باز با انتقاد از ديالکتيک مارکسيستی ازآن جدا شدند، به آنجا رسيدندکه گويا مارکس،انگلس ولنين درمنطق بيسواد بوده اند واين مخالفين چون خود فارغ ازمنطق وجامعه شناختی ديالکتيکی هستند، بدون هيچگونه شرمی خود رافراترازکلاسيکها قرار می دهند.
نمونه اين گونه تئوريسين های نوين ومخالف اکنون در جبهه « چپ های دمکرات شده » امروزی که ديروز خود رامارکسيسم دو آتشه وانمود ميکردند بسيار است. مخالفين مارکسيسم با حمله به مارکس نه تنها به تخريب وانحطاط شعوراجتماعی ياری می رسانند، بلکه به پسرفت اجتماعی- تاريخی نيز مساعدت می کنند. ودراينجا است که سرآخربرای اين مخالفين مارکسيسم چيزی جز موافقت با ايدئولوژی بورژوازی معاصر و پذيرش ايده جامعه مدنی نمی ماند.
همچنان که برخی مقالات درباب پذيرش اين مقولات ازسوی اين باصطلاح « دمکرات های نو» حتی نوع ترکمن آن به نگارش در ميايد. کسانی که زمانی شيفته جريان چريکی بودندوچون سران اين جريان چريکی در شرايط کنونی جهانی شدن ونئوليبراليسم را پذيرا شدن ، به تبع آن اين آقايان نيز به اين راه گرويدند.


اما سايت های ترکمنی ای که با جنبش مردم ايران خود را همراه نمی کنند ويا با ديده شک وترديد به آن نگاه ميکنند ، اين مسئله را بايد درحال حاضر درجامعه ببينند که مردم به آگاهی ملی در سطح عمومی رسيده اند واين آگاهی عمومی است که دربرابر کودتا دست به مقاومت می زند.
درموردشرايط ذهنی جنبش وحرکت آن درسطح ملی وبه سطح انقلابی راه درازو پيچيده ای است نبايد با مطرح کردن مسئله ای ازگذشته که چرا بخاطر فلان جريان بحق و ناگوار که با کشتار چند بيگناه بهمراه بوده وآن زمان مردم بی تفاوت بودند ، کل جريان کنونی را زير سوال برد ياعجله کرد ويا دست به قضاوت زودهنگام زد واين جنبش را غير خودی دانست که متاسفانه همين برخی سايت های ترکمنی که ازجنبش حمايت نمی کنند يا ديگر دست از حمايت آن برداشتند به اين مسئله با طرح مسائل جانبی به آن دامن زدند ويا اصلا علاقه ای به جنبش کنونی مردم ايران عليه کودتای سپاهی نشان ندادند ونمی دهند.
مسئله عمده اين است که اگر شرايط آماده شد ، و توده ها درگير سياست شدند يک روزاين جهش اجتماعی ميتواند برابر چندين سال کرختی توده ها باشد.
حرکت های اجتماعی وانقلابی براساس خواسته های ذهنی شروع نميشوند، بلکه بايد اين خواسته ها درسطح جامعه به عينيت تبديل شوند تا حرکت صورت گيرد. خوشبختانه عناصر ذهنی درجامعه روبه تکامل گراييد وزوال وانفعال آن ممکن نشد.هرچند با دوران زيگزاک های اجتماعی بهمراه بود، اما با خلاقيت توام با فعاليت سياسی مردم دربرابر ارتجاع مذهبی وکودتای آن به سطح آگاهی ملی ممکن و تبديل شد.
آنطورکه برخی محافل خارج نشين وبه تبع آن برخی نيروهای ترکمن مطرح می کنند، نبايد مسئله راه رهايی ازاين حکومت را درمبارزه با مذهب شيعه پنداشت. .مگر خود شيعيان اکنون با اين دولت وحکومت اسلامی مسئله ندارند؟
آيا بسياری آيات ومراجع دينی شيعه منجمله آيت الله منتظری، که خود بلحاظ مرجعيت شيعه بودن در اکثريت هستند ودر انقلاب وپايه ريزی اين حکومت اسلامی سهم داشتند اکنون با اين حکومت بطورجدی درگير نسيتند؟
حتی به گفته محسن کديور پژوهشگر و اسلام شناس ،حکومت يک مسجد را برای گردهم آيی آنان دريغ ميدارد وهمه مسا‌جد درکشور را دولتی کرده اند، نشان ازعمق فاجعه نيست؟ تا چه رسد به اينکه مسجدی برای تسنن درتهران اجازه داده شود.ميتوان ده ها نمونه از مخالفت مراجع شيعه عليه اين حکومت آورد. منجمله به نامه های افشاگرانه مهدی کروبی ميتوان اشاره کرد.دراينجا ( درلحظه ای که اين مقاله نوشته ميشود) به آخرين پيام و خطاب آیت الله منتظری به تمام مراجع و علمای ایران و کشورهای اسلامی را که درتاريخ 23 شهريور ماه 1388 داده شد، نمونه آورد که در آن آمده است :
« عجب اين كه حاكميت با تكيه بر نيروى نظامى و انتظامى و كشيدن اسلحه‏ ‏بر روى مردم بى پناه و بى سلاح آنان را شهيد و يا زندانى نموده ولى در‏ ‏نهايت مردم را محارب ناميدند. خود بحران ايجاد كرده و نظام را به‏ ‏مخاطره انداخته ولى مردم و پايه گذاران نظام را اغتشاشگر و مخالف‏ ‏نظام مى‎نامند.‏ مردم مى‎گويند: اين‏ ‏ظلم ها و حق كشى ها و بدعت ها اگر خلاف اسلام است، چرا مراجع محترم و‏ ‏علماى دين كه حافظ دين و مذهب و حصن اسلام و شريعت و مدافع حقوق‏ ‏مردم و مبين احكام شريعت و از جمله امر به معروف و نهى از منكر و‏ ‏اظهار مخالفت با خلاف ها و بدعت ها هستند، در مقابل اين همه بدعت ها و‏ ‏كارهاى خلافى كه به نام دين و مذهب انجام مى‎شود به پيروى از دستور‏ ‏پيامبر اسلام (ص ) اظهار علم و مخالفت صريح با بدعت ها نمى كنند؟اين جانب هنوز از اصلاح امور مأيوس نشده ام‏ ‏و به نظر مى‎رسد مراجع عظام تقليد مى‎توانند ترتيبى دهند تا با راهنمايى‏ ‏و ارشاد آنان و با همفكرى با دو كانديداى محترم رياست جمهورى و‏ ‏نمايندگان عاقل و معتدل و كارشناس متدين و امين از طرف نظام،‏ ‏راههاى برون رفت از اين بحران بزرگ را كه براى جمهورى اسلامى و‏ ‏مشروعيت آن پيش آمده است بررسى كرده تا آنچه را مصلحت ديدند‏ ‏صادقانه با اشراف حضرات مراجع مورد عمل قرار گيرد.... در حالى كه‏ ‏آنچه مشاهده مى‎شود در واقع حكومت ولايت نظامى است نه‏ ‏ولايت فقيه . »

حکومتی خود کامه درايران حاکم است وجنبش مردم ايران با اعتقاد راسخ و يکپارچگی خود بشدت با اين حاکميت خودکامه و دولت کودتايی- نظامی آن درگير است. کودتا گران نيز بشدت ازمردم انتقام ميگيرند. کودتاچيان درحال حاضر کسی جز علی خامنه ای ، که رهبری کودتا دردستان اوست نمی شناسند. بنام او مردم را درخيابان ها ی شهر به گلوله می بندند وبه نام او درزندان ها به زنان ومردان تجاوز وسپس اعدام می کنند.
اين حکومت کودتا همان کاری را می کند که يک حکومت کودتايی آنرا انجام ميدهد.جايز نيست سکوت کنيم و خود را ازاين پروسه تاريخی و انقلابی کنار بکشيم وبصورت يک تماشگر بيگانه و بی اعتماد به توده مردم بی پناه درآييم و حتی ازانتشار اخبار ومسايل مربوط به جنبش مردم نيز دريغ شود.سکوت وعدم حمايت ازاين جنبش ، کمک وياری به حاکميت ارتجاع وحکومت نظامی – سپاهی است . کودتاگران هم همين راميخواهند که مردم ونيروهای ديگر نسبت به اعمال جنايت بار آنها عليه مردم سکوت کنند.

Inga kommentarer: