جمعی خلق الساعه که خود را "اتحادیه روشنفکران تورکمن" نامیده و تاکنون سعی در حضوری نامرئی در میان روشنفکران و مبارزین تورکمن در خارج از کشور داشته اند، اخیرا "بمناسبت اولین سالگرد اعلام موجودیت" خود، "پرچم پیشنهادی سیمبولیک برای تورکمنستان جنوبی" را تحت عنوان "گونی تورکمنیستان"، که گویا "اصل این طرح (پرچم) قبلا (برحسب اطلاع...) توسط کانون فرهنگی سیاسی خلق تورکمن ارائه و بکار برده شده و از جانب حرکت ملی تورکمنیستان جنوبی نیز تلویحا مورد تأکید قرار گرفته است" به "ملت شایسته تورکمن و فرزندان صدیقش" ارائه داده اند!ر
اکنون این افراد این پرچم پیشنهادی کانون را بعنوان"پرچم پیشنهادی سمبلیک" خود با وارد ساختن تغییراتی اندک در آن، بنام این گروه ارائه داده و امیدوارند که "این پرچم توسط همه نیروهای روشنفکر مبارز مورد تأئید و استفاده وسیع قرار گرفته، باعث وحدت و یکپارچگی هرچه بیشتر روشنفکران تورکمن گردد"! حتما و منجمله خود کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن!!ر
این اقدام نشان میدهد که این افراد هنوز با موازین سالم و پذیرفته شده اخلاق سیاسی و اصول دمکراتیک در روابط و مناسبات یک گروه سیاسی با دیگر گروهها، فرسنگها فاصله دارند! زیرا، هیچ جمع یا گروهی آشنا و متعهد به رعایت این موازین و روابط هیچگاه بخود اجازه نمی دهد که پیشنهاد گروهی دیگر را با جزئی تغییرات و یا اصلاحاتی اندک بنام خود مستقیما به "ملت شایسته تورکمن و فرزندان صدیقش" ارئه بدهد، بلکه پیشنهاد خود را به گروه پیشنهاد دهنده اصلی برای وارد شدن به یک پلمیک سیاسی و نظری اقناعی با آن، ارائه میدهد تا در صورت اقناع آن گروه برای پذیرش پیشنهادات خود و یا در صورت اقناع خود در منطقی نبودن پیشنهاداتش، مشترکا آنرا با اصلاحات وارد آمده و یا با پذیرش اصل آن بدون هیچگونه تغییراتی به مردم ارائه میدهند.ر
متأسفانه این امر نیز یکی از کاستی های اساسی در روابط درونی تورکمنهاست که باید با درک جدی اثرات مخرب آن در جمع تورکمنها، برای همیشه به کنار گذاشته شود!ر
طرح گروه اتروتو
این افراد با طرح "پرچم پیشنهادی سمبلیک" خود خواسته اند ظاهرا در عین حفظ کلیت پرچم پیشنهادی کانون، ایده ای را بر آن تزریق بکنند که نه با هویت و نه با فلسفه این پرچم قرابت دارد و نه با بنیاد جهان بینی طراحان اصلی این پرچم و نه با استراتژی جنبش ملی- دمکراتیک تورکمنها و نه با منافع ملی آن سازگار است!ر
آنها با تغییر رنگ طلائی پرچم پیشنهادی کانون به "رنگ قهوه ای متمایل به طلائی" آنرا، "نشانه موقعیت ژئوگرافیک و طبیعی تورکمنستان شمالی"، تعبیر و در حقیقت تحریف کرده اند، در حالیکه در طرح اصلی این پرچم که بعداز سالها مشورت و رایزنی های ممکن در خارج از کشور و بعضا با افرادی در داخل کشور، در سال ۱۳۸۵، انتشار بیرونی یافته است، در ان نه از "رنگ قهوه ای متمایل به طلائیی" خبری است و نه از استراتژی وحدت تورکمنستان جنوبی با "تورکمنستان شمالی"!ر
در توضیح هویت و فلسفه "رنگ طلائی" در این پرچم پیشنهادی در ضمیمه طرح برنامه و اساسنامه هشتاد ونه صفحه ای کانون آورده شده استکه:ر
"در منطقه تورکمنستان جنوبی و یا ایران، دو ناحیه آب و هوائی و سطح رشد اقتصادی و تمایزات نوع و شیوه معیشتی را در برمیگیرد. ناحیه شمالی آن که از منطقه سرخس و با در برگرفتن کوهپایه های کوپت داغ، آغاز میگردد، ظاهرا منطقه ایست نیمه خشک کوهپایه ای و استپی و صحرایی، با شوره زارهای وسیع. اما، در اصل وسیع ترین مراتع و بزرگترین مزارع کشت دیمی، بویژه گندم و معادن زیرزمینی در آن واقع شده و این ناحیه، همچون سرزمین طلائی تا دریای خزر امتداد یافته..." است!ر
یعنی در اینجا صحبت از ناحیه شمالی سرزمین تورکمن در تورکمنستان جنوبی است و نه از "تورکمنستان شمالی" که دیگر با تبدیل شدن به یک کشور مستقل بنام "جمهوری تورکمنستان" معنای نامگذاری سابق خود را نیز از دست داده است!ر
حتی اگر فرضا صحبتی از "تورکمنستان شمالی" نیز در اینجا بمیان آمده بود، کسی بغیر از افرادیکه نه از توصیف تاریخی و نه از منابع سرشار کافی و نه از وضعیت طبیعی این جمهوری کمترین اطلاعی دارند، قائل به "رنگ قهوه ای متمایل به طلائی"، "جهت ترسیم و تجسم آن به و به تصوری ذهنی و انتزاعی از این سرزمین متوسل نمی شدند! زیرا، ما نه تنها در کهن ترین منابع تاریخی بلکه حتی در داده های باستانشناسی مثلا سومریان، این سرزمین بعنوان "سرزمینی طلائی" وصف شده استکه سومریان با آنها رابطه تجاری داشته اند. در طول حاکمیت تزارها، این بخش از سرزمین تورکمنها، بعنوان "جنوبی ترین نقطه سرزمین مقدس روسیه" بعنوان "آفتابی ترین مستعمره روسیه" توصیف شده و یا در دوران تسلط بلشویکها بر آن بعنوان "زالتوی رسپوبلیکا" که منابع عظیم زیرزمینی آنرا مد نظر قرار داشت و به زبان تورکمنی بعنوان، "گونشلی رسپوبلیکا" برای توصیف وضعیت طبیعی آن و صفت ر"آلتین توپراق" برای توصیف منابع مادی و نفتی آن بکار برده میشد!ر
امروزه، صفت "طلائی"، برای این جمهوری، نه بخاطر رنگ ظاهری آن که "طلائی" توصیف میگردد، بلکه بدلیل واقع شدن یکی از سرچشمه های اصلی تولید و صدور انرژی در جهان و رتبه چهارم آن با معادن شناخته شده گاز در دنیا و امکان قابلیت تبدیل شدن آن به بزرگترین منبع انرژی و وجود سی و سه عنصر شیمیائی از سی و چهار عنصر جدول معروف به "مندلیف" تنها در ناحیه "قارابوغاز" و معادن سرشار برم و ید که رتبه سوم را بعداز شیلی و ژاپن در تولید آن در جهان بخود اختصاص داده و معادن نمک که تنها تخته سنگ عظیم نمک به طول دویست کیلومتر در کنار آمی دریا، توانائی تأمین نمک دویست ساله جهان را بتنهائی دارا میباشد و با قابلیت جایگزینی انرژی خورشیدی با سه فصل آفتابی در سال با انرژی فسیلی برای مصرف داخلی خود و با وجود منطقه ای "طلائی"، بنام "قیزیل غایا" در استان بالقان با معادن سنگ اورانیوم و طلا و بدلیل تولید انبوه برای صادرات پنبه که آن نیز این جمهوری را معروف به مولد بزرگ "طلای سفید" در جهان کرده است و در کل برای توصیف ثروتهای عظیم زیرزمینی و روی زمینی آن بکار میرود!ر
اما، اگر منظور این افراد از قائل شدن صفت "قهوه ای متمایل به طلائی" صرفا برای توصیف ظاهری طبیعت جمهوری تورکمنستان نیز باشد، باز نیز نادرست است. زیرا، طبیعت این کشور که عمدتا از کویر "قاراقوم" میباشد، صفت "قارا" به این کویر عظیم نه بخاطر رنگ سیاه و یا "متمایل به قهوه ای" بودن آن، بلکه از "قارا" در زبان تورکمنی بمعنای هیبت و بزرگی است و یا نشانه وسعت بیکران آن در دوره قدیم، اخذ شده است.ر
"قاراقوم" یکی از معدود کویرهای زنده جهان است که با نباتات و وحوش ویژه خود و با آبهای زیرزمینی محدود اما کافی و با ساکنان مقاوم و سختکوش خود، پرورش دهنده میلیونها دام و بزرگترین منبع تأمین گوشت و نباتات جمهوری تورکمنستان است که رنگ آنرا خود مردم "ساری" و بعضا "قیزیل چأگه" می نامند!ر
اما مهمتر از همه پرچم پیشنهادی کانون بهیچوجه حامل ایده اتحاد این دو سرزمین جدا شده به دو قسمت جنوبی و شمالی برخلاف تلاش این افراد برای جاانداختن این تفسیر غلط از آن مستلزم جداسازی قسمت جنوبی آن از ایران است نبوده و نشر این برداشت افراطی، گامی است در راه به انحراف کشانیدن مضمون اصلی جنبش ملی- دمکراتیک تورکمنها و تولید مستمسکی برای تشدید فضای استبدادی و امنیتی موجود در تورکمنستان جنوبی از طرف رژیم شوونیستی اسلامی و هموار ساختن ناآگاهانه راه سرکوبی هرگونه تلاش برای تشکل یابی روشنفکران تورکمن در منطقه، علیرغم نیت خیرخواهانه مبلغین ایده فوق میباشد.ر
طرح اینگونه شعارها و یا نشر این ایده های رادیکال، امروزه با تحلیل از سیاست بازیگران اصلی سیاست جهانی و منطقه ای و با عدم آمادگی شرایط محلی آن، معنائی به جز خودکشی سیاسی در عالم سیاست ندارد!ر
از طرف دیگر، در حالیکه دولت جمهوری تورکمنستان از زمان حاکمیت تزارها و بلشویکها تا به امروز از سیاست عدم شناسائی وجود ملتی بنام تورکمن و سرزمین متلق به آن در خارج از مرزهای کنونی خود تبعیت میکند و هیچگونه ادعای ارضی بر سرزمینهای ملی و تاریخی ملت تورکمن در خارج از این جمهوری ندارد، چگونه میتوان وحدت این سرزمین را به آنها تحمیل و امر ناخواسته ای را به کسی هدیه نمود و یا بنابه وصایای جنید خان ر"ایسلنمه دیک زادی بریجی بولما!"ر
بنابراین، در شرایط فعلی، عقل سلیم و سیاست اصولی عاری از شتابزدگی و احساسات، حکم میکند که از سردادن شعارهای تند و افراطی و خطرناک چون، الحاق دو قسمت از یک سرزمین و وحدت یک ملت تقسیم شده و برافراشتن این ایده بصورت پرچمی برفراز خود کاملا دوری گزید. سیاست اصولی و استراتژی منطقی برای مبارزان و روشنفکران تورکمن با هر گرایش فکری و گروهی آنست که بنای آن بر تأمین حاکمیت ملی و وحدت بخشهای جدا شده آن در درون خود این سهمیه استعماری ایران از سرزمین واحد و تاریخی ملت تورکمن یعنی در تورکمنستان جنوبی، با خواست تأمین حاکمیت ملی خود تورکمنها بر آن استوار گردد و بر این اساس، مبارزات ملت تورکمن حول خواست های ملی- دمکراتیک آن، مبتنی بر کسب حاکمیت ملی با ساختار فدراتیو و با هدف تغییر ساختار سنتی و تمرکزگرایانه حکومت مرکزی بریک ساختار فدرالی و دمکراتیک در ایران باید به پیش برده بشود! تازانیدن اسب خیال در خارج از این محور که حاصل تجربه مبارزاتی و پژوهش و تحقیق درباره بافت حکومت و مناسبات سیاسی و تاریخی ملتهای تحت ستم با حکومت مرکزی در ایران از طرف مبارزین و روشنفکران تورکمن، طی سه دهه اخیر است، جز لطمه و آسیب رسانیدن به جنبش نبوده و تنها به کار سرکوبگران جنبش ملت ما خواهد آمد!ر
بنابراین، رنگ "طلائی" پرچم پیشنهادی کانون و نه "قهوه ای متمایل به طلائی" آن بیانگر قسمت شمالی سرزمین تورکمن در تورکمنستان جنوبی و نه بیانگر ایده جدائی این سرزمین و الحاق آن به "تورکمنستان شمالی" و یا جمهوری تورکمنستان میباشد. این ایده در توضیح فلسفه و هویت این پرچم از طرف کانون، آنقدر بصورت کنکرت و موجز تدوین شده استکه هرگونه تلاشی برای تعبیر و یا تفاسیر از آنرا از همان ابتدا بی معنا و به ضد خود مبدل میسازد!ر
اما، از اقدامات عجیب دیگر این افراد، وارد ساختن "عنصر ماه و ستاره را بعنوان سمبل مشترک ملت بزرگ تورک بدان"، است! البته این افراد مشخص نکرده اند که بر چه اساس و برمبنای چه مدارک محکم تاریخی و برپایه چه اندیشه فلسفی و ملی به این درجه از اطمینان و باور مطلق رسیده اند که "عنصر ماه و ستاره" "سمبل ملی و تاریخی ملت بزرگ تورک" است؟ زیرا، اسناد تاریخی و واقعیت امروزه استناد گسترده ملتهای غیر تورک و اصولا اسلامی، از این سمبل، جهت برجسته ساختن ایدئولوژی دینی خویش حتی در پرچمهای خود، بر حقیقتی غیر از باور مطلق این افراد در تعریف از این سمبل به نظر واحدی نرسیده و تعابیر و تفاسیر گوناگونی از آن دارند. مثلا در دائره المعارف "ویکی پدی" (vikipedi) در بخش مربوط به "تورکیه بایراغی" حداقل از هفت تفسیر متفاوت در مورد این نشان و یا سمبل نام میبرد که عبارتند از:ر
ر* بنابه دیدگاهی دیگر، نشان هلال ماه در پرچم تورک، بمعنای "اسلامیت" و ستاره نیز بمعنای "تورک بودن" است و رنگ قرمز نیز بیانگر خونهای ریخته شده بر وطن است!ر
ر* بنابه دیدگاهی دیگر؛ این پرچم (پرچم فعلی ترکیه)، بمعنای غیرقابل تغییر بودن پرچم دولت عثمانی است!ر
ر* بنابه تفسیر دیگر، ماه و ستاره برای نشان دادن خونهای ریخته شده سربازان تورک بر خاک وطن است!ر
ر* بنابه تفسیر دیگر، هلال ماه بمعنای "تازگی"، ستاره بمعنای "تورکی بودن" است!ر
ر* بنابه دیدگاهی دیگر، هلال ماه سمبل "تورک بودن" و ستاره بمعنای روی آوردن یا رویکرد به غرب است!ر
اختلاف این برداشتها و تفاسیر درحالیکه برای خود متفکران ترکیه از زمین تا آسمان بوده و آنها تاکنون با تمامی تحقیقات و بحثهای طولانی آکادمیک به یک تعریف واحد از آن نرسیده و مجبور به ارائه یکجای هفت تعبیر و تفسیر برگزیده خود از میان تعابیر مختلف در دائره المعارف شده اند، "شهامت" و جسارت جمعی بنام "اتروتو"، در ارائه تنها یک تفسیر و یک باور مطلق از نشان "ماه و ستاره"، بعنوان سمبل "مشترک ملت بزرگ تورک"، قابل توجه و تأمل میباشد!!ر
سمبل مشترک باستانی؟
در میان مفاهیم مدرن مهمترین و رایج ترین مفهومی که تاریخ نگاری "آناکرونیسم"ر ( anachorinsm) معنای امروزی آنرا نادیده گرفته و بی هیچگونه تأملی آنرا به گذشته های دور تعمیم میدهد، مفهوم "ملت(nation) و مشتقات آن چون، ملیت، هویت و احساس ملی، غرور و افتخارات ملی، حاکمیت و زبان ملی، مرز و کیش و آیئن ملی، سمبل های ملی و... است که بسیاری از پدیده ها و مقوله های تاریخی را که معنا و منشاء خصلت دیگری داشته اند، در قالب این مفاهیم جدید ریخته و می کوشد آنها را با مفاهیم و با قواعد اجتماعی امروزه توضیح بدهد تا "تاریخی پرافتخار باستانی برای ملت" بتراشد. تا این "تاریخ"، نویدبخش "آینده ای پرافتخار"، برای ملت کنونی وی گردد!! درحالیکه مقوله "ملت" یا (nation) و مشتقات آن یکی از پدیده های مهم تغییرات نظام اجتماعی بشری در چند قرن اخیر استکه ریشه در دگرگونیهای کیفی جوامع اروپائی و در بنیان جهانبینی دنیاگرایانه آنها در گذار از قرون وسطی به عصر جدید دارند. ملت باوری، مقوله ای استکه بشریت هویت انسانی خود را با آغاز عصر جدید با آن تعریف میکند (عصر جدیدی از زمان فتح قسطنطنیه/ استانبول کنونی بدست سلطان محمد فاتح آغاز میگردد!) و داشتن دولت ملی را محور خواستهای خود قرار میدهد. اما در دوران باستان، همبودهای انسانی، هویت اجتماعی و انسانی خود را نسبت به تعلق به دولت و یا ملتی تعریف نکرده، بلکه این هویت از دو پایه فرهنگی، یعنی دین و زبان و تعلق بشری قومی و از پایه عینی وابستگی "سرزمینی"، سرچشمه میگرفته است!ر
بنابراین، اقوام تورک زبان نیز در دوره باستان نه متکی بر ملتی واحد بلکه متکی بر هویتی قومی، دینی و زبانی بودند و از دنیای یک کاسه ای بنام "ملت بزرگ تورک" با "سمبل مشترک" خود تنها امروز، می توان در نزد تاریخ نویسان ناسیونالیست افراطی یعنی نابهنگامگرایان تاریخ، سراغ گرفت!ر
مقوله ای بنام "دنیای تورک" در آن دوره نه از یک ملت، بلکه از اقوامی ترک زبان چون هون ها، هیپتالها/ ابدالی، پارتها، گؤک تورکها، اوغوزها، اویغورها، خزرها، پچنک ها، قایی ها (اجداد عثمانیان)، سالتیـقلار یا سلجوقها، کاسپین ها، تاتارها و... ترکیب می یافت که از مغولستان تا دلتای رود دانوب در اروپا سکنی داشته و هریک تابع خوانین، پادشاهان و امرای نظامی خود بوده اند و نقطه اشتراک این اقوام با یکدیگر دین و زبان و فرهنگ شکل گرفته تقریبا در طی قرنها و سده های گذشته در این منطقه بزرگ و گسترده بوده است که در طول تاریخ از نه چندان رابطه مسالمت آمیزی با یکدیگر برخوردار بوده بلکه در مقاطعی بسیار روابطی خون آلود و خصمانه بین آنها برقرار بوده و هیچگاه هیچ قومی بدنبال کسب قدرت در این منطقه و یا خارج از آن نتوانسته است اتحادیه قومی و حتی قبیله ای با دیگر تورک زبانان تشکیل بدهد (بغیر از اتحاد مقطعی در مقابل هجوم دشمن مشترک). به همین دلیل نیز در مقاطعی تاریخی در کنار یکدیگر، محکوم به شکست از طرف بیگانگان شده اند!ر
بنابراین در این دنیای رنگارنگ اقوام تورک نمی توان بدنبال یک "سمبل مشترک" گشت و با دیدگاهی "آناکرونیسم( anachorism) نسبت به تاریخ خود سمبلی را بعنوان سمبل مشترک آنها برای موجود خیالی خود بنام "ملت بزرگ تورک" در گذشته بسیار دور خلق نمود! اسناد و داده های باستان شناسی از این دوره نیز کاملا مؤید نظر فوق است. زیرا، در دوران باستان که بجای پرچم، درفش و یا "بلگی" مرسوم بوده است، نشان "هلا ل ماه و ستاره" سمبل مشترک تمامی طوایف تورکمن نبوده، بلکه هر قومی در ابتدا، نشانها و یا درفش های خاص خود تا شکلگیری تأملات روحی مشترک خود از توتمیسم (طبیعت یا حیوان پرستی) به نهان پرستی و یا یگانه پرستی را داشته است.ر
اما، این روح مشترک در میان اقوام تورک؛ همان "تانگری" یا آسمان بود که با چشمانی هستی بخش بنام خورشید به آنها می نگریست و بعنوان یک قدرتی لایزال همیشه با سیاهی در یک نبرد غالب و مغلوب قرار داشت که حتی بعد از پذیرانیدن اسلام به این اقوام در قرن دهم و یازدهم و عمدتا از طرف سامانیان و نه اعراب، باز این "تانگری" مترادف با همان "الله" عربها که از زبان عبری بمعنای "روح" بعاریت گرفته شده است، به خدای دین جدید مبدل میگردد!ر
پرچم گؤک تورک ها
تصویر زیر یک سوار زره پوشیده پارتها یا اشکانیان را نشان میدهد که درفش با شمایل خورشید در درون هلال ماه یا در درون مظهر آسمان با دو سرشاخه رو به زمین یک نیزه به نشانه تسلیم و سر فرود آوردن قدرت زمینی در مقابل این قدرت آسمانی و یا بنابه تفسیری دیگر نشانه صلح طلبی پارتها را در دست دارد.ر
اما با غلبه ساسانیان بر آسیای میانه و فلات ایران، بعنوان یک قوم غیربومی و مهاجر و بیگانه با فرهنگ و ادیان این مناطق، آنها بنابه خوی عقب مانده خود نسبت به تمدنهای پیشرفته موجود در آن، سمبل و یا درفش اقوام تورک را با سمبلی از اعتقادات توتمیستی خود جایگزین ساختند. تصویر زیر یک سوار جنگی دوره ساسانیان را نشان میدهد که قوچ وحشی را بعنوان سمبل قدرت و جنگندگی و مطابق با اعتقادان روحی عقب مانده خود نسبت به پارتها، برافراشته اند.ر
اما با تسلط سلجوقیان برکل فلات ایران، آسیای میانه و خاورمیانه و با اینکه خلیفه اسلام خطبه بنام طغرل بیگ خوانده و وی را "سلطان ممالک اسلامی" خوانده بودند، و با اینکه تا آنموقع اکثر اقوام تورک زبان به دین اسلام گرووینانیده شده بودند، آنها بجای استفاده از نشانها و سمبل اسلامی، با ترجیح هویت قومی خود بر هویت دینی، مجددا سمبل خورشید و ماه با همان دوشاخه برگشته برزمین از یک نیزه و با اضافه نمودن دوبال به این درفش بمعنای فرشته نجات بخش و یا تفسیری دیگر برای برجسته ساختن خصلت صلح طلبی اقوام تورک برافراشتند.ر
قوم سالتیق یا سلجوق نیز مانند دیگر اقوام تورک زبان در درون خود از یک ساختار قبیله ای ایلی برخوردار بود که در عین پایبندی بر مجموعه سنتها و قوانین قوم خود، ویژگیها و قواعد درون قبیله ای خود را نیز حفظ میکردند. قبائل بزرگ سلجوق چون سلجوقهای عراق (عجم)، سلاجقه شامات، سلاجقه روم و سلجوقهای فارس که همگی از سلجوقهای بزرگ یا مرکزی تبعیت میکردند، در عین حال شامل نشانها وشمایل خاص در حیطه فرمانروائی خود داشتند. مثلا سلجوقهای روم درفشی شمایل به عقاب دو سر داشتند که با آغاز جنگهای صلیبی، صلیبیون به اذعان خود غربیها (منجمله در کتاب ایران به نوشته ژنرال سرپرسی سایکی) این نشان را آز آنها اقتباس و بسیاری از کشورهای اروپای امروزی به آرم خود مبدل ساخته اند.ر
پرچم سلجوق ها
با آغاز جنگهای صلیبی که معنائی بجز هجوم استعمارگرانه و غاراتگرانه غرب به شرق نداشته است، رهبری اولین مقاومت پیروزمندانه با اینهجوم از طرف سلجوقیان بزرگ و یا مرکزی و با پادشاهی نامی آنها "آلپ آرسلان" صورت میگیرد و با هجوم دوم آنها این رهبری از طرف "قلیچ آرسلان" از سلجوقهای روم و با فروپاشی و تزلزل سلسله سلجوقی این مقاومت بر دوش سلف آنها یعنی عثمانیان می افتد. در دوره عثمانیان جنگ صلیبی کاملا شکل دینی برخود میگیرد و چون شمایل و علائم دینی چون صلیب(خاچ) از همان آغاز جنگ به سمبل مهاجمین صلیبی مبدل شده بود، از طرف مقابل نیز شمایل دینی هلال ماه و ستاره، بعنوان سمبل "امت مسلمان" بر پرجم سرخ تورکها که نه نشانه "خونهای ریخته شده سربازان تورک"، بلکه نشانه طلوع سرخ فام قدرت جدید تورکها میباشد، جای شمایل و سمبل قومی سلجوقیان را گرفته و به سمبل "مسلمانان تورک" در مقابل خاچ صلیبیان مبدل میشود. سمبلی که با سقوط خلافت عربها بر مسلمانان جهان و با انتقال این خلافت بر تورکهای عثمانی، بعنوان سمبل اصلی "قوم مسلمان" کاملا در میان آنها به نشانه استمرار خلافت از طرف عثمانیان، تثبیت میگردد!ر
با تبدیل شدن مستعمرات عثمانیان و انگلیسها در آفریقا و خاورمیانه و خاور دور به کشورهای "مستقل" جدید که تماما جزو "اقوام مسلمان" بشمار میآمدند، آنها نیز جهت برجسته تر ساختن تمایز خود از دیگران (یهودیان، بوائیان و صلبیون) و نمایاندن ایدئولوژی دینی خود، سمبل اسلام یعنی هلال ماه و ستاره را بر پرچمهای عمدتا با زمینه سبزرنگ بعنوان رنگ اسلام، نقش میکنند. دولتهایی از مالزی تا لیبی، از الجزایر تا موریتانی، از مصر تا پاکستان، از سریلانکا تا شهر- دولتهای عربی و از تونس تا صحرای غربی چاد و... که هیچگونه رابطه ای بغیر از رابطه دینی با "ملت بزرگ تورک" ندارند این سمبل دینی را برای پرچمهای ملی خود برمی گزینند!ر
با شکلگیری نهادهای بین المللی امداد رسانی، چون صلیب سرخ، علامت صلیب این سازمان جهانی، بعنوان اصلی ترین مشکل برای گسترش دامنه فعالیت آن در کشورهای مسلمان مطرح میگردد و در عالیترین مجمع جهانی یعنی در سازمان ملل برهبری عربستان سعودی از طرف کشورهای مسلمان به این سمبل اعتراض و فعالیت آن را در کشورهای مسلمان تحریم میگردد! تا جائیکه سازمان ملل مجبور به تصویب دو نشان و یا سمبل برای یک سازمان امداد رسانی جهانی یعنی هلال ماه و ستاره بعنوان سمبل اسلامی در کنار خاچ/ صلیب گشته و از آن تاریخ تا به امروز این سازمان در مناطق مسلمان نشین جهان حتی در گذشته در جمهورهای مسلمان نشین شوروی سابق بعنوان یک کشور لائیک تحت سمبل هلال ماه و ستاره فعالیت میکند!ر
بنابراین، سمبل هلال ماه (قیزیل یئلدیز یاریم آی) هرچند از زمان عثمانیان به پرچم اقوام تورک زبان راه یافته است، اما وسعیترین کاربرد را در میان کشورهای مسلمان جهان دارد. زیرا، این سمبل ریشه در الوهیت دینی و نه در سنن و باورهای مشترک اقوام تورک دارد!ر
این افراد (اتروتو) مدعی شده اند که "عنصر ماه و ستاره بعنوان سمبل مشترک ملت بزرگ تورک بدان افزوده است تا... در برگیرنده عنصر و معرف خصیصه ملی و اتنیکی ما نیز باشد"! آیا فقط با استفاده از سمبل در پرچم استکه آن دارای "عنصر و معرف خصیصه ملی و اتنیکی" میگردد؟ مگر پرچمهای کشورهای اروپای مرکزی، مانند آلمان، بلژیک، ایتالیا، فرانسه... و حتی روسیه چون دارای نشان و "عنصر"ی نیستند، فاقد "معرف خصیصه ملی و اتنیکی" هستند؟
خصلت و معرف ملی یک پرچم نه با چسبانیدن سمبلی ملی بر آن، بلکه از یکسو بدلیل غیرقابل تکرار و یا بی شباهتی و منحصر بودن آن در میان دویست پرچم برسمیت شناخته شده در جهان از طرف سازمان ملل تأمین میگردد. همانگونه که پرچم پیشنهادی کانون با رعایت این اصل، منحصر بفرد و شبیه هیچ پرچمی در جهان نیست. از سوی دیگر "خصیصه ملی و اتنیکی" بر پرچم با تلاش برای جلب احترام یک ملت بدان و قبولانیدن آن بعنوان سمبل ملی و نشانی از اراده واحد ملی آنها و با کاربرد گسترده پرچم از میادین ورزشی تا میادین مبارزه، از میادین بزم تا میادین دیپلوماسی، تأمین میگردد و بتدریج تعلق آن به ملتی مفروض در اذعان عمومی جای خود را باز کرده و به صورت امری معمولی، ثابت و پایدار درمیآید و نه از طریق دستکاری و تلاش برای تغییر هر از گاهی آن برای وارد ساختن تمایلات ایدئولوژیکی یا سیاسی خود بر پرچم و یا با توهم پراکنی در اطراف هویت و فلسفه اصلی آن بدست میآید!ر
مکان اصلی کاربرد "خصیصه ملی و اتنیکی" برای نیرویی که درصدد فراروئیدن بر ملتی نوین با تحاد داوطلبانه دیگر گروههای ملی و اتنیکی در جمهوری فدرال ایلرکی تورکمنستان در آینده هستند نه در پرچم ملی که متعلق به تمامی شهروندان برابر حقوق آن با ملیتها و مذاهب گوناگون از "قوشغی" یعنی از محل اتصال مرزهای سه دولت ایران، افغانستان و جمهوری تورکمنستان تا دریای خزر با مالکیت ملی و مسلم تورکمنهای جنوبی بر کلیت آن است، نبوده بلکه در پرچم دولتی و در "گرب" یا آرم ملی استکه بنابه پیشنهاد دولت ملی آینده تورکمنستان جنوبی، یعنی جمهوری فدرال تورکمنستان جنوبی به مجلس ملی و فدرال آن جای میگیرد!ر
شاید بروز شائبه تعلق "عنصر ماه و ستاره را بعنوان سمبل مشترک ملت بزرگ تورک" در میان این افراد، اقدام فریبکارانه کوتوله های سیاسی بعضی از جمهوریهای آسیای میانه و آذربایجان، بدنبال فروپاشی شوروی در برافراشتن پرچمهایی با هلال ماه و ستاره باشد؟ در آندوره رؤسای جمهوری های تورک زبان، چون تورکمنستان، آذربایجان، اوزبکستان و حتی جمهوری فدرال تاتارستان جهت تظاهر به تغییر ایدئولوژی خود از کمونیسم به اسلام جهت تداوم حاکمیت خود حتی بعداز فروپاشی شوروی بر این جمهوریها، شتاب آلود هلال ماه و ستاره را بعنوان سمبل اسلام و نه بعنوان "سمبل مشترک ملت بزرگ تورک" بر پرچمهای نوین این جمهوری حک کردند و بعضی از آنها نیز فراتر رفته و برای تحمیق هرچه بیشتر توده ها در جمهوریهای خود به مکه و حج رفته و بعنوان گربه زاهد و عابد به حاکمیت خود ادامه دادند! اما، نباید از نظر داشت که در این میان تنها جمهوریهای قیرقیزستان و قزاقستان بود که ایدئولوژی کمونیستی سابق را در مقوله پرچم با ایدئولوژی ملی جایگزین ساخته و پرچمی با مختصات اعتقادان اقوام تورک زبان یعنی نقش خورشید بر زمینه آبی آسمانی به نشانه "تانگری" را برافراشت!ر
پرچم قزاقستان و قیرقیزستان
ردر تورکمنستان نیز سمبل انتخاب شده برای آرم دولتی، "گرب" را کاملا منطبق با روح و هویت ملی تورکمنها دانست که عبارت از یک دایره هشت ضلعی برگرفته از نقش اصلی "گؤل"، قالی تورکمنی میباشد که بیانگر نقش خورشید، بعنوان سمبل باستانی اقوام تورک و یا قوم اغوزها است. پرچم دولتی این جمهوری نیز با نقش یک عقاب پنج سر به نشانه پنج ایالت موجود در آن اقتباس از درفش عقاب دو سر دوران سلجوقهای روم میباشد!ر
در خاتمه بجاست که اشاره ای کوتاه بر بعضی مضامین ادبیات بکار گرفته از طرف این افراد در اطلاعیه کوتاه آنها، بشود.ر
اولا: درباره ترمین "گونه ی تورکمنیستان" - کلمه "گـۆنه ی"ر guney در ادبیات تورکمنها بیانگر مکان نبوده بلکه زمان است و بیان مکان در زبان تورکمنی برخلاف ادبیات تورکها و یا آذربایجانیها با استفاده از کلماتی چون ر"ایلری"، "غایرا"، "یوقاری"، "آشاق"، "دمیرغازیق" (شمالغرب) صورت میگیرد و حرکات "گون" (خورشید) نزد تورکمنها تماما بیانگر زمانهای گوناگون در طی شبانروز مانند "دانگ"، "گون اورتا"، "اکینـنی" و "آغشام" و غیره میباشد! بنابراین بجاست که منطبق با ادبیات رسمی و حتی عامیانه تورکمنها بجای "گۆنه ی تورکمنیستان"، ترمین "ایلرکی تورکمنیستان" بکار برده شود!ر
دوما: درباره "ملت بزرگ تورک"- صفت "ملت بزرگ تورک" در بیانیه این افراد بعاریت گرفته شده از ادبیات شوونیسم فارس و روی دیگر سکه "ملت بزرگ فارس" میباشد. تاریخ نگاری آناکرونیسم، ناسیونالیستهای افراطی فارس که با وارونه ساختن نابهنگامی تاریخی برای جبران حقارت تاریخی خود در مقابل ملتهایی چون اعراب و تورکان و القاء غروری کاذب و افتخاراتی ناداشته به ملت فارس، قائل به وجود "ملت بزرگ باستانی فارس" در اعماق تاریخ بجای قوم فارس بوده در ادبیات شوونیستی خود همیشه اصطلاح "ملت بزرگ فارس" را برای خوار و حقیر و کوچکتر جلوه دادن ملتهای دیگر ایران بکار می برد! در مقابله با این شوونیسم ما حق آنرا نداریم که با کپیه برداری از این تز شوونیستی و خود برتربینی کاذب شوونیستهای فارس، عنوان "ملت بزرگ تورک" را بکار ببریم که در این صورت ما نیز مبدل به بنیانگذاری شوونیسمی دیگر در مقابل آن خواهیم گردید!ر
اساسا در دنیا هیچ ملتی بزرگ یا کوچک نیست، بلکه تمامی ملتها بدون در نطرداشت تعداد جمعیت و یا قدرت نظامی و اقتصادی خود، با یکدیگر در برایر مجامع حقوق بین المللی و از لحاظ حقوق طبیعی و حق مالکیت بر سرزمین و سرنوشت خود برابرند. همانگونه که لیختن اشتاین چهل هزار نفری با چین یک میلیار و سیصد میلیونی، با برخورداری از یک حقوق برابر و واحد در پهنه جهانی و کشوری دو ملت و دو کشور برابر هستند! بنابراین، این تنها شوونیستهایی از نوع پان ایرانیستهای ایرانی هستند که با بزرگ یا کوچک قلمداد ساختن ملتها، برای خود حقوقی برتر و برای دیگران حتی حق حیات نیز قائل نیستند.ر
سوما: مقوله "ملت بزرگ تورک" نه مقوله ای واقعی، بلکه نامی است مجازی و انتزاعی و جدا از ملتهای تشکیل دهنده تورک زبانان وجود خارجی و عینی ندارد! همانگونه که در طبیعت مقوله ای بنام "میوه" امریست مجازی و انتزاعی و بدون عناصر تشکیل دهنده آن چون "سیب، گلابی، هلو..." غیرقابل لمس و رویت و غیرعینی و غیرواقعی و وجود خارجی نخواهد داشت!ر
اگر در دوران باستان این اقوام تورک بودند که "تورک دونیأسی" را تشکیل میدادند، در دوران فعلی هریک از این اقوام در شرائط و وضعیت متفاوت با فراروئیدن به دولت- ملتها تشکیل دهنده این "تورک دونیأسی" هستند و بدون وجود ملت تورکمن، تورک تورکیه، ملت تورک آذری و جمهوریهای مستقل تورک زبان آسیای میانه و اویغورها و باشغیرها، تاتارها... ملت تورک زبانها در تنوع و گوناگونی فنوتیپی، دینی و مذهبی، خلق و خوی ها، فرهنگهای غذایی متفاوت آنها، در لهجه ها و گویش های متفاوت، در هنرها و موسیقی های متنوع، خلقیات و تألمات روحی و روانی متعدد آنها است و زورچپان کردن این ملتها در مقوله ای مجرد و خیالی بنام "ملت بزرگ تورک" منجر به نابودی عناصر تشکیل دهنده آن و تنوع و یگانگی چندگانه ملتهای تورک زبان میگردد! همانگونه که اگر در طبیعت برای یک کاسه کردن آن تنها یک گیاه با تنها یک جاندار باقی گذاشته میشد، امروزه ما با "طبیعتی" غیرمتنوع، زشت و کسالت آور و در اصل با نابودی آن مواجه شده بودیم. زیرا، زیبائی طبیعت و اجتماع انسانی در تنوع و رنگارنگی و زنده بودن آن است!ر
و بالاخره به افرادیکه بنظر میرسد با دور زدن پایه های نظری مبحث مورد نظر خود و بدون مطالعه و پژوهش کافی در اطراف آن، به صحنه عمل سیاسی جهیده اند، این توصیه دوستانه را داریم که حداقل قبل از وارد شدن به عرصه عمل سیاسی که مستلزم یک بار تجربی بزرگ و اندوخته ای فراوان از اندیشه فلسفی و سیاسی و علمی است، لااقل در مخفف سازی نام "گروه" خود که امری اولیه و ساده ایست، دقت لازم را مبذول بدارند. زیرا مخفف و یا کوتاه شده نام اختصاری "اتحادیه روشنفکران تورکمن" که از طرف آنها بعنوان "اتروتو" مطرح شده، نیست. زیرا در مخفف سازی نامی که عبارت از چند کلمه ایست، تنها حروف اول کلمات در کنار یکدیگر چیده می شود. مثلا " USA " که مخفف United State of America میباشد . اگر این مخفف سازی به سبک کار این افراد با گرفتن دو حرف از اول هر کلمه صورت میگرفت، دنیا اکنون با نام عجیب و غریبی چون (Un St Am) بجای USA" مواجه شده بود! بنابر قاعده مخفف سازی نام این "گروه" نیز نه "اتروتو"، بلکه "ارت" میشود. در مخفف سازی نامی که تنها از یک کلمه است مانند نام تورکیه و یا سوئد و سوئیس، این امر یعنی انتخاب حروف مخفف بدلخواه صاحب نام صورت میگیرد. اما در مخفف سازی نامی که از یک کلمه دو سیلابی چون ر"تورکمنیستان" به عمل می آید، یک حرف از اولین حرف هر سیلاب گرفته میشود، مثل ( TM) یعنی تورکمنیستان!ر
کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن
ر4 یولی2008
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar