طرح علنی یک نمونه دیگر از گنوسیست
ر
فرهنگی علیه ملت تورکمن!ر
دو تن از نمایندگان رژیم از میان ملت تورکمن در مجلس اسلامی آن، بنامهای آقای محمد قلی مارامایی و محمد قلی ایری، بلاخره بعد از 28 سال بعد از انقلاب اسلامی، درآستانه انتخابات مجلس هشتم، "بنابه درخواست جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی تورکمنصحرا"، "مکاتباتی با ریاست محترم سازمان ثبت و احوال کشور، اقای دکتر آیت اللهی"،انجام داده اند، تا" با موافقت مسئولین امکان نامگذاری اسامی ترکمنی برای فرزندان مردم تورکمنصحرا میسر گردد"!!ر
این، "درخواست"، عجیب و غریب نه متعلق به تاریکترین دوران ماقبل تاریخ بشریت و یا حتی در دوران قرون وسطی و استعمار، بلکه در آستانه هزاره سوم میلادی در کشوری بنام ایران بعنوان "درخواست" ملتی از یک رژیم شوونیستی- مذهبی بعمل میاید که رهبر دینی آن با وقاحت تمام امسال را " سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی" اعلام کرده و سردمداران رژیم وی سالهاست در مورد" برابری ملل و ادیان در اسلام"و"گفتگوی تمدنها" و ایجاد"جامعه مدنی"، گوش فلک را کر کرده اند!ر
اجرای شوونیسم ملت حاکم از سال 1304 علیه ملت تورکمن بدنبال سقوط جمهوری تورکمنستان به رهبری عثمان آخوند از طرف رضاخان و مبارزه وحشیانه شوونیستهای ایرانی برای محو هرگونه مظاهر ملی ملت ما و تلاش برای استحاله آن در ملت حاکم تا پایان عمر سلسله پهلوی و تشدید آن با آغاز سلطنت غیر موروثی فقهای شیعه در ایران تا به امروز ضربات بزرگی برهویت، فرهنگ و بقای ملی این ملت وارد آورده است. یکی از مشخصات بارز این شوونیسم وحشی و درنده در هم آمیختن تراژدی با کمدی، از فرط تعجیل در استحاله ملی ملت تورکمن در ملت حاکم بوده است. در دوره حمله رضاخان جهت "فتح تورکمنصحرا"، اگر جهت ارعاب این ملت با زنده زنده سوزانیدن هشت نفر از تورکمنها در کمش دپه این تراژدی خونین و دهشتناک را مرتکب شدند، در مقطعی دیگر این تراژدی به کمدی مبارزه با پیاله و چای سبز بعنوان مظهری از نماد ملی ملت تورکمن و غدغن سازی واردات آن به منطقه و جایگزین ساختن آن با استکان و نعلبکی و چای سیاه فرا روئید! خلف رژیم پهلوی، جمهوری اسلامی نیز اگر تداوم ستم ملی بر ملت تورکمن را با حمله سرتاسری به منطقه، از رژیمی به رژیم دیگر اعلان داشته بود، در روند افراط گرائی خود در اعمال شوونیسم رسمی در ایران، به حماقت و مسخرگی ممنوع ساختن نامگذاری فرزندان تورکمن با اسامی ملی خود نیز رسید!؟
امروزه در دنیائی که حتی نباتات و جانداران بنام اصلی خود نامیده میشوند، ملت تورکمن حق نامگذاری فرزندان خود بنابه فرهنگ و هویت ملی و زبان خود را ندارد. این گنوسیسم فرهنگی آشکار نه تنها ننگی بزرگ و ابدی بر پیشانی تمامی شوونیستهای ایرانی، از سلطنت طلب تا بنیادگرایان مذهبی حاکم و از پان ایرانیستها گرفته تا سوسیال – شوونیستهای به اصطلاح اپوزیسیون رژیم کنونی است، خفت و خواری بزرگی نیز برای کسانی استکه کمر به خدمت به رژیمی بنام نمایندگان مجلس آن بسته اند که حتی به ملت آنها حق نامگذاری فرزندان خود را نمیدهد و در طول حاکمیت نکبتبار این رژیم به"باورها، سنن و اصالت خانوادگی آنها توهین میشود"!!ر
ر- انگیزه طرح خواست های کوچک ملی از طرف نمایندگان رژیم در مجلس!ر
انگیزه و دلیل ظاهری که از طرح یک خواست ملی جزئی از طرف به اصطلاح این نمایندگان در وحله اول به ذهن متبادر میگردد، استفاده تبلیغی آنها از این امر برای اخذ آرای بیشتر برای ورود به مجلس هشتم رژیم برای خود و یا احتمالاً برای جانشینان مورد نظر خود با اتمام دو دوره از یدک کشی نمایندگی ملت تورکمن در مجلس اسلامی می باشد. البته آنها گویا شهامت پذیرش مسئولیت نتایج طرح چنین خواست ملی در برابر رژیم را حتی برای استفاده از آن در مقابل رقبای خود را نیز نداشته اند و از همان ابتدا مسئولیت پذیرش هرگونه عواقب احتمالی چنین امری را متوجه "جمعی از فعالان فرهنگی – اجتماعی تورکمنصحرا" و "موکلین و مردم عزیز منطقه" ساخته اند!ر
در این رابطه آنها در نامه خود می نویسند:" شکوائیه هایی به اینجانبان واصل میشود مبنی بر اینکه کارمندان واحدهای صدور شناسنامه در استانهای فوق الذکر اعمال سلیقه می نمایند و از درج نام و نام خانوادگی تورکمن که نشاندهنده اصالت و ریشه آباء و اجدادی آنهاست خودداری میورزند و بالجبار اسامی دیگری را تحمیل میکنند"!!ر
البته بر خلاف این به اصطلاح نمایندگان، "جمعی از فعالان فرهنگی و اجتماعی"و"موکلین و مردم عزیز منطقه"، بهتر میدانند که این سیاست نسل کشی فرهنگی، ربطی به "اعمال سلیقه کارمندان واحدهای صدور شناسنامه" نداشته و این سیاست مستقیماً از طرف رهبران رژیم اسلامی، بنابه سیاست شوونیسم وحشی و درنده آنها علیه ملت تورکمن صورت میگیرد و این "کارمندان واحدهای صدور شناسنامه"، مأمورین معذوری بیش نیستند!ر
اما، از طرح این مسئله آنها چقدر میتوانند استفاده تبلیغاتی در آستانه برگزاری به اصطلاح انتخابات مجلس هشتم بکنند، مسئله ایست نه مربوط به مسئله ملی ملت تورکمن و نه مربوط به تلاش ملت ما برای هستی و یا نیستی ملی در مسلخ گاه شوونیستهای ایرانی و مسئله ایست خارج از مبارزه روشنفکران راستین این ملت در مبارزه برای رفع ستم ملی از ملت خود!ر
اما، این اقدام کسانیکه هیچگاه جرئت یک اقدام مستقلانه ولو برای سوء استفاده تبلیغی را نیز از رژیم نداشته اند، مسلماً نمیتوانند بدون اشاره و یا چراغ سبز نشاندادن سردمداران رژیم به آنها صورت بگیرد. بنابراین انگیزه اصلی در طرح چنین مسئله ای را میتوان انگیزه ای سیاسی برای به انحراف کشانیدن و تعدیل سطح خواست های روبه اعتلای جنبش ملی- دمکراتیک تورکمنها، از طرف رژیم ایران با وساطت نمایندگان آن از میان این ملت در مجلس اسلامی آن دانست!ر
سردمداران و آنالوگهای رژیم مدتهاست واقفند که در شرایط تحول یافته آخرین دهه قرن بیستم میلادی در منطقه و اعتلای سطح رشد شعور ملی در میان روشنفکران و مبارزین ملتهای تحت ستم و تعمیق دیدگاههای ناظر بر حقوق شهروندی و ملی در میان روشنفکران و نمایندگان واقعی ملت تورکمن، خواستهای آنها نیز تا حد ایجاد حاکمیت ملی ملت خود در منطقه، در شکل فدرالیزمی دمکراتیک و تغییر ساختار متمرکز قدرت مرکزی در ایران، ارتقاء یافته است. سیاست اصلی طراحان سیاستهای شوونیستی رژیم نیز در مرحله فعلی جلوگیری از تبدیل این خواست به یک ایده عمومی و شکل گیری یک اراده ملی برای مادیت دادن به این خواست از طرف مردم تورکمن است. رژیم در اینراه، مجبور است سیاست اصلی خود مبنی بر تشدید استحاله این ملت و سرکوب مداوم آنرا با عقب نشینی های معین و کوچکی چون اجازه برای نشر نشریات محلی بزبان تورکمنی و یا رفع ممنوعیت از نامگذاری ملی که عملاً نیز چه در دوره شاه و چه در دوران شیخ از طرف مردم تورکمن عمدتاً زیر پا گذاشته شده و در کنار خواست های اصلی و بزرگ آنها مسئله ای فرعی و غیرعمده بشمار میاید، تؤأم بسازد.ر
ر- بازتاب فریب و استبداد!ر
در نامه این به اصطلاح نمایندگان نیز، دو رکن اساسی دوام رژیم اسلامی، یعنی دروغ و استبدا کاملاً بازتاب یافته است که توجه به آن برای پی بردن به ماهیت اصلی افراد دستچین شده رژیم برای نمایندگی آن در مجلس اسلامی، از میان ملت تورکمن ضروری است!ر
آنها در نامه ملتمسانه خود به رئیس "سازمان ثبت و احوال کشور"، برای خوش رقصی در مقابل محروم کنندگان ملت خود از تمامی حقوق ملی و شهروندی آن و برای فریب ملت خود نسبت به ماهیت ضد ملی رژیم اسلامی، بدروغ مدعی شده اند که :" اساساً تورکمنهای ایران در میان تورکمنهای جهان در حفظ اصالت فرهنگی خود، زبانزد عام و خاص هستند"!؟
بدین سان آنها بدون آنکه خم به ابرو بیاورند علناً منکر وجود ستم ملی و گنوسیست فرهنگی موجود علیه ملت تورکمن"در ایران اسلامی" خود شده اند در حالیکه نفس نامه نگاری آنها به رئیس "سازمان ثبت و احوال کشور" خود بیان بی حقوقی کامل این ملت، حتی در جزئی ترین مسایل فرهنگی مربوط به خود است. اما، مشخص نیست که این به اصطلاح نمایندگان در اثبات این ادعای دروغین خود در کشوریکه مبدل به مسلخ گاه هویت ملی و فرهنگی ملتهای تحت ستم شده و از ملتی که حتی حق آموزش بزبان مادری از فرزندان آن سلب شده است، به کدام یک از آثار خلق شده ادبی، هنری و یا فرهنگی در سطح جهانی و یا حداقل در سطح "تورکمنهای جهان"، استفاده خواهند ورزید؟ آیا، "حفظ اصالت فرهنگی خود" و بالاتر از آن در این عرصه" زبانزد عام و خاص" شدن در میان دیگر "تورکمنهای جهان"، تحت ممنوعیت فرهنگ و زبان خود در سرزمین خویش و بدون کسب حاکمیت ملی خود و تحت قیمومیت ملتی دیگر در ورطه ای از شوونیسم و استبداد امکانپذیر است؟ درست همین حاکمیت ملی، هر چند در شکا ناقص آن به ملت تورکمن در شوروی سابق امکان داد حتی در شرایط فقدان آزادیهای سیاسی ودمکراتیک عام درآن و حرکت بطئی و برنامه ریزی شده مسکو در جهت گسترش دامنه نفوذ فرهنگ و زبان روسی در جمهوریهای تحت سلطه خود، به رشد و شکوفایی هویت ملی خود، بویژه از لحاظ زبان و فرهنگ ملی تورکمن نائل گردند و در میان "تورکمنهای جهان"،"زبانزد عام و خاص" بشوند. تمامی ملتهای امروزه قلمرو شوروی سابق در آسیای میانه، بحق هویت ملی جا افتاده خود را مدیون همین حاکمیت ملی ناقص خود در دوران شوروی هستند و این آنها هستند که امروزه میتوانند مدعی " حفظ اصالت فرهنگی خود نسبت به برادران خود در آنسوی مرزهای خویش" گردند!ر
اما، اگر منظور این به اصطلاح نمایندگان از،"حفظ اصالت فرهنگی"، حفظ و تداوم آداب و سنن و هویت ملی تورکمنها در ایران است، این امر نیز بدون مبارزه و جانفشانی روشنفکران و پیشروان هر نسلی از ملت ما مقدور نبوده است. مبارزه ای که این به اصطلاح نمایندگان، در خارج از آن و حتی علیه آن قرار دارند.ر
از مشخصات بارز کسانیکه وظیفه نشر و ترویج ایده های عظمت طلبانه و برتری نژادی ملتی را علیه ملت خودی بر عهده دارند، خودباختگی در مقابل فرهنگ و تاریخ جعلی دیگران و حقیر و کوچک شمردن گذشته و هستی ملت خود در مقابل آن است. ایندو به اصطلاح نماینده نیز ملهم از این مشخصه بارز چنین افرادی، با توسل بدروغ حتی ساختاراتنیکی ملت خود را در مقابل ملت حاکم تا حد یک "قوم کهن ایرانی" تنزل داده اند تا شاید از این طریق نیز باز باب پسند هرچه بیشتر جنایتکاران شوونیست حاکم قرار بگیرند!ر
اما، اگرمنظور آنها از "ایرانی"، ایران کنونی باشد، مسلماً مرتکب اشتباهی مطلق شده اند. زیرا، "ایرانی" ساختن اجباری تورکمنها تنها اگر با قرارداد غیر قانونی سرزمین و ملت واحد تورکمن در بیستم سپتامبر سال 1881، با امضای نمایندگان حکومت قاجار و روسیه تزاری با وساطت امپراطوری انگلستان آغاز گردیده باشد، با یورش سراسری قشون رضاخان بعد از 45 سال از انعقاد این قرارداد، در سال 1926 میلادی عملی و با "فتح تورکمنصحرا"، بخشی از سرزمین تاریخی ملت ما به خاک ایران ضمیمه گردید. بنابراین، "قوم کهن" بودن ما در این کشور یاوه گوئی بیش نبوده و نیست!ر
شوونیستهای ایرانی، همیشه تلاش ورزیده اند که مقوله "فلات ایران" و"کشور ایران"، یکی پنداشته شود تا تاریخی یکپارچه و به هم پیوسته و درازآهنگ برای خود بنویسند ودر "ایران پاک" خود دائماً شرح گذشته پرافتخار ملتی یکپارچه را خلق بکنند که آینده ای پرافتخار را انتظار می کشند و از ازل "ایرانی" بوده است که نه پیشوند فلات و یا کشور در کمیت و یا کیفیت پاک و مقدس آن تأثیری میگذارد و همه "اقوام" در این"ایران" از خویشاوندان دور اقوام آریائی هستند که برای بهره مندی شدن از این آینده پر افتخار باید در این" نژاد"ذوب بشوند!ر
اما، هر محقق منصفی میداند که فلات ایران تفاوتی بنیادین با کشور ایران دارد و فلات ایران به منطقه مرتفع و وسیعی از رود سند تا فرات اطلاق میگردد که در آن قبل از مهاجرت و یورش پارسها به آن و حتی هزاران سال قبل از آنف حداقل ده تمدن بزرگ وجود داشته و تورکمنها و یا اغوزها و نیاکان آنها در این منطقه، در روند سازماندهی قدرت خود نه بعنوان "قومی کهن"، بلکه بعنوان ملتی کهن امپراطوریهای بزرگی را بنا نهاده اند که بحث در مورد آنها از حوصله این مقال خارج است. اما، ایران امروزی، واحدی است جغرافیائی و سیاسی و نه یک واحد ملی. زیرا، این واحد نه از عضویت داوطلبانه و آزادانه و برابر حقوق شهروندان این کشور، بلکه از یکسو از جمع بست اجباری سرزمینهای تقسیم شده ملتهای موجود در آن در شرایط زمانی متفاوت از لحاظ تاریخی در اواخر قرن نوزدهم و از سوی دیگرتحت خونین ترین سرکوبیها و سلب حقوق و حاکمیت ملی این ملتها و نفی هویت ملی آنها از طرف حکومتهای تمرکزگرا و شوونیستی وقت به نیابت از طرف تنها اقلیت حاکم بر آن شکل گرفته است. درست در این واحد جغرافیائی استکه نمایندگان و پیشروان واقعی ملت تورکمن برای برقراری حکومتی دمکراتیک و فدراتیو و برای کسب حق تعیین سرنوشت ملت خود و سایر ملتهای تحت ستم در آن مبارزه میکنند تا راه شکل گیری کشوری نوین و مدرن و تبدیل آن به واحدی ملی از طریق فراروئی ملل ساکن در آن به ملتی نوین، بنابه تعریف نوین آن فراهم گردد. مسلماً مقدمترین مانع در راه برقراری این امر، رزیم جمهوری اسلامی استکه باید حیات سیاسی و اجتماعی ایران دفع گردد ودستگاه عظیم بوروکراتیک، ایدئولوژیک و نظامی و امنیتی آن از بین برود!ر
این باصطلاح نمایندگان، در نامه خود ملهم از ذات استبدادی حکومت تئوکراتیک ملایان شیعه در ایران، استبداد و سرسپردگی را کاملاً در هم آمیخته اند. آنها مینویسند :"از آنجائیکه از نیات پاک و خیر خواهانه مسئولین ... بالاخص شخص حضرتعالی(دکتر آیت اللهی) اطلاع و ایمان واثق"، دارند "در اسرع وقت کمیته ای مشترک با حضور رؤسای ادارات کل استانهای گلستان و خراسان شمالی و انجمن های فرهنگی اجتماعی تورکمن منطقه که نماینده یا نمایندگان آنها از سوی اینجانبان تعیین خواهند گردید، تشکیل شود"!!ر
آنها، هدف از تشکیل این کمیته را، "انتشار اطلس نامهای تورکمنی" دانسته اند،"که یعنی بعد از تأئید جنابعالی(دکتر آیت اللهی) مورد عمل و بهره برداری قرار میگیرد"!!؟
یعنی، این نمایندگان ملت، از یکسو، حتی حق نامگذاری فرزندان تورکمن از طرف والدین خود را مریدوار دو دستی به" روسای ادارات کل استانهای گلستان و خراسان شمالی که عمدتاً فارس، زابلی و شاهرودی و...هستند و یا از منصوبین مافیای پر قدرت استان قدس رضوی در خراسان شمالی میباشند. پیشکش میکنند! امریکه حتی در دنیای مستعمراتی قدیم و در دنیای مرید وار شیعه گری نیز بی نظیر و خود گویای دلیل دست چین شدن و برگزیده شدن آنها به وکلایی رژیم از طرف ملت تورکمن به مجلس اسلامی آن است!؟
اما، این افراد که بنام ملت، کوچکترین حقوق طبیعی ملتی را با امتنان و چاکری کامل بدیگران واگذار میکنند، اما در برخورد با خودی و نمایندگان بخش فرهنگی ملت تورکمن، بدون گذشت، قاطع و مستبد هستند و هیچ حق و حقوقی برای آنان و احترامی به نظرات آنها قائل نیستند! آنها بعنوان ذره ای ناچیز از حاکمیت مستبده و دیکتاتوری دینی جمهوری اسلامی خود، این خصلت ذاتی رژیم را با زیرپا گذاشتن استقلال انجمنهای فرهنگی تورکمن و حقوق اعضای انها در انتخاب نمایندگان خود، با تحکم و علناً اعلام میدارند که:" نماینده و یا نمایندگان آنها از سوی اینجانبان تعیین و معرفی خواهند گردید"! این امر معنائی بجز چاکری و نوکری در مقابل بیگانه و زورگوئی و استبداد علیه خودی ندارد و انجمنهای فرهنگی طبیعتاً نه تنها حق دفاع از حقوق و استقلال خود در مقابل این زورگوئی و تحکم را دارند، بلکه حق دارند " اطلس نامهای تورکمنی" را که از طرف " رؤسای ادارات کل استانها و صد البته در خاتمه تنها و تنها "پس از تأئید" رئیس سازمان ثبت و احوال کشور، رسمیت خواهد یافت را نپذیرند و نامگذاری فرزندان تورکمن بنابه طبیعت ملی آنها را حق مسلم والدین آنها و جزو مقوله آزادیهای فردی و خارج از دخالت دولتیان و نمایندگان آنها در مجلس اسلامی بدانند!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن
2007-12-17
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar