اگر توماج ترورنشده بود
میخواستم بگویم اگرتوماج زنده بود،دیدم توماج هنوزهم زنده است.خواستم بگویم اگرتوماج بین ما بوددیدم توماج هنوز هم بین ماست،خواستم بگویم اگر توماج بود بازهم دیدم که توماج هست همانطورکه بود وهمانطورکه خواهدبود.پس بهتردیدم که بگویم اگرتوماج ترورنشده بود امروزوضع ماوخلق ما چگونه بود؟
آیا آن اتفاقاتی که برای خلق ما بعدازتروراوویارانش اتفاق افتاد بازهم پیش می آمد؟
آیا باوجوداو امروز خلق ما وفرزندانش اینگونه درآتش حسرت رهبری واحد وصادق وفداکارمیسوختند؟ وفرصت طلبان ضدخلق میتوانستند با دامن زدن به خودخواهی ها واختلاف ها وخیانت ها ملت مارا اینگونه درمقابل تهاجمات وفشارهای خردکنندهء همه جانبه ،تنها وبی پناه وسردرگم دچار سرخوردگی سازند؟
تردیدی ندارم که با توجه به ماهیت ضدخلقی رژیم حاکم برایران وجنبش خلقی ملت ما دیریازود این دوجریان باهم درگیرمیشدند وبازباتوجه به خشم وکینهء تاریخی این دوجریان درگیری بین آنها نمیتوانست عاری ازخشونت برخاسته ازعمق وجودشان باشد،هرقدر که خلق علاقه ونفرتش رابی پرده وصادقانه ابراز میدارد اما دشمنان خلق احساساتشان را زیر لبخندهای دیپلماتیک پنهان میدارند پس مردم را رهبرانی لازم است که دیپلماسی را در هدایت خلق بکار بندند وچنانچه جایگاه این رهبری سیاسی خالی بماند اردوگاه خلق از دیپلماسی خالی میشود وجائی که دیپلماسی پایان پذیرد ،جنگ آغازمیشود.ر
دشمن این رابخوبی میدانست وبرای همین هم توماج ویارانش را با فریب ونیرنگ ربود وآنها را بابیرحمی ددمنشانه ئی که تنها ازاین رژیم ومزدورانش برمیاید ،مظلومانه تیرباران کرد وخود آنچنان به عمق وحشیگری نهفته درعملش بخوبی آگاه بود که آنرا گردن هم نگرفت وچون همهءجانیان ،جنایتش راانکارکرد.ر
او بهترازمامیدانست باوجود رهبری باتجربه ومتفکر توماج که درکوران میارزه وسالیان متمادی درک زندان سیاسی وهمنشینی با رهبران طرازاول انقلاب در زندانهای اوین وقصر ،شخصیت سیاسی اش استحکام لازم را یافته ،رژیم هیچگاه نمیتواندبا سرعت وشتابی که میخواهد، سنگرهای خلق درسرزمین شوراها را فتح کند.ر
وزمان به نفع دژخیم ورژیمش رقم نمیخورد ،چراکه هرروز که میگذشت زخم شوراها چون خاری فرورفته درچشمان دژخیم بیش ازروزقبل دردآور مینمود وتوگوئی هرروز این خار بیشتر درعمق چشمان استبداد مطلقهء نوین فرومیرفت .ر
توماج شاید قادر نبود مانع از برخورد ناگزیر ومحتوم خلق وضد خلق باشد ،اما میتوانست مانع ازآن شود که زمان ومکان این برخورد را دشمن ملت انتخاب وتعیین کند.زیرا امتیاز این انتخاب میتوانست با توجه به داشتن ابتکارعمل، تمهیدات وتدارکات سیاسی -لجستیکی وامکان پیش بینی راههای درون رفت وبرون رفت نبرد، نتیجهء برخورد را متفاوت باآنچه پیش آمد،بسازد.ر
من معتقدم اگر توماج ترور نشده بود میتوانست جلوی بسیاری از تند روی ها وشتابزدگی ها را بگیرد،اگرتوماج ترور نشده بود میتوانست با کمک واحدی وجرجانی ومختوم واستفاده ازتجربیات آنها مانع از اجرای توطئه های ضد مردمی استبداد پیشروندهء رژیمی باشد که هنوز بسیاری از به اصطلاح سیاسیون حرفه ئی آنزمان دلیل واقعی پیشروندگی وهجوم آن برعلیه ترکمن هارا،درک نکرده بودند.ر
اما فرض کنیم که توماج ترورنشده بود واتفاقات نیز همانگونه که اتفاق افتادند،پیش می آمدند.بازهم فرض کنیم که او نیز مانند بسیاری از مبارزان به خارج ازکشور مثلا آلمان گریخته بود.آیا آنهنگام همهء مبارزین ترکمن حول محور او گرد می آمدند وبا تمکین به رهبری او وگسترش تشکیلات انقلابی ستاد مرکزی شوراهای خلق ترکمن یا کانون فرهنگی-سیاسی،به تعمیق وگسترش مقاومت ملی خلق ترکمن میپرداختند؟
یا اینکه بعضی از عناصر فرصت طلب وحقیر اما خود بزرگ بین ،با عقاید وروشها ورهبری وحتی خود او!ر
به مخالفت بلکه حتی دشمنی میپرداختند؟
شاید سیلی سوزان زمانه وسختی طاقت فرسای مبارزه وغربت اورا نیز مانند بسیاری دیگر( که به کنچ عزلت ولاک انزوا فرور فتند تا بلکه پروندهءخودراپیش جمهوری اسلامی ازاینکه هست سنگین تر نکنند! وبه امید روزی که خلق چون چشمه ئی جوشان ورودی خروشان خود بخود! بجوشد وبخروشد ،آنگاه این مبارزان صادق به اعتبار مبارزهء سالهای جوانی وتبعید سخت وغریبانه در بدآب وهواترین نقاط دنیا،یعنی اروپا!!ر
بلکه قهرمانانه به وطن، بازگردند وبه رهبری بپردازند!،) او هم به انزوا وسکوت ،پناه میبرد؟!ر
اگرتوماج ترورنشده بود
واگر اونیز به خارج ازکشور رفته بود ،نه منزوی میشد ونه مخفیانه وبی سروصدا به ادامهء حیات بیخطرش دراروپا میپرداخت،زیرا توماج نهال پیروزی نبود ،اوبذر مظلومیت ونهال بالندهء مبارزه بود که درسالهای خفقان وشرایطی به مراتب سخت تر مبارزه وشکنجه ،زندان ومحرومیت را چشیده اما خود را نباخته بود.ر
او مرد مبارزه وشهادت بود مثل جرجانی ومثل واحدی ومثل مختوم ومثل خیلی های دیگر.ر
او به سازماندهی ومبارزه ورهبری مردم ادامه میداد وهمانهائی که امروز با اتحاد وسازماندهی مبارزین خلق ترکمن وظهور رهبری واحد ،مخالف اند وخودشان را تنها لایق مقام رهبری میدانند وهیچ حرکتی را که خودشان موسس یا پیش برنده اش نباشند قبول نمیکنند ومادام دانسته یا ندانسته آب به آسیاب وزارت اطلاعات وحکومت جمهوری اسلامی میریزند ،آری همانها با توماج نیز مخالفت میکردند ،زیرا آنها چیزی از مبارزه بجز مخالفت کردنش را بلد نیستند.ر
اگر توماج ترور نشده بود مبارزه ئی علنی،پیگیر وهمه جانبه میکرد، ومزدوران مزد بگیر ومزد نگیر حکومت استبداد هم با او مخالفت وبلکه دشمنی میکردند ،همانطور که با هرکس دیگری که چنان کند،چنین میکنند!!.ر
اما امروز برای چندمین بار فریاد میزنم ،هنگام آن فرا رسیده است که پرچم توماج را ازدیوار اتاق بکنیم وبر فراز بام دنیا به اهتزاز درآوریم بی هراس ازمرگ وداغ ودرفش،ودرچشمان هراسان ومرگ زدهءدشمنان اتحاد بنگریم وفریاد بزنیم:ر
اتحاد – مبارزه –پیروزی ! ، ا گر توماج ترور نشده بود او هم امروز با ما همین را فریاد میزد.ر
تورکمن اوغلی