tisdag, april 10, 2007

«Bu ölmek aýrylmak galypdyr öñden,
Peder bize miras goýmuş bu derdi.»

Magtymguly

Gadyrly ildeşler!

Türkmeniñ gerçek ogly, halkynyò azatlygy ugrunda ömrüni sarp eden, garaşsyz Türkmenistanyñ ilkinji daşary işler ministeri Abdy Kulyýeviñ yüregi 10-nji aprelde hereketden galdı. Abdy aga ýat ilden, Watandan alysda 71 yaşynyñ içinde bu dünýä bilen hoşlaşdy. Ýatan ýeri ýagty Jaýy jenntden bolsun

Eýran türkmenleriniñ medeni - syýasy ojagy

söndag, april 08, 2007

از: طرح برنامه و اساسنامه
ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن
ايران :ر

ايران، واحديست جغرافيائی كه ملتهاﻯ فارس، آذرﻯ، كُرد، بلوچ و تركمن بهمراه ديگر اقليتهاﻯ دينی، مذهبی و قومی، با فرهنگ، زبان و با سرزمين و تاريخ مشخص خود درآن زندگی ميكنند. اما، بی عدالتی، تبعيض و اعمال ستم ملی به خشن ترين شكل آن ازطرف حكومتهاﻯ مركزﻯ به نيابت ازطرف ملت حاكم براين اقليتهاﻯ ملی، ازمشخصه اصلی وتاريخی اين كشور بشمار ميآيد.ر
تاريخ سده اخيرايران را نيزعواملی چند كه هركدام نه بعنوان تعيين كننده ديگرﻯ، بلكه بعنوان روندﻯ واحد وارگانيك تأثيرﻯ مستقيم در شكل گيرﻯ سرنوشت مشترك ملتها واقوام ايران داشته وتأثيرﻯ متناقض وبازدارنده در حيات اجتماعی و سياسی آنها بر جاﻯ گذاشته است، تشكيل ميدهد. هر يك ازاين مؤلفه ها كه ريشه درتاريخ كهن اين كشوردارند، نه تنها خود گوياﻯ جايگاه، نقش و سهم هريك ازاين ملتها واقوام درتعيين سرنوشت خود وكشورهستند، بلكه بيانگر سيماﻯ واقعی و مشكلات و مصائب بيشمار آنها نيز هستند. شناخت دقيق اين مؤلفه ها وكنكاش و پی بردن به علل بنيانی پابرجائی آنها درحيات مردم ايران، خود ميتواند مبين طرح يك استراتژﻯ كلی براﻯ برون رفت ازعقب ماندگيها و ساير تنگناهاﻯ اساسی از حيات مردم باشد. اهم اين مؤلفه ها را ميتوان متشكل از عوامل ذيل دانست :ر
- اعمال سياست شوونيسم ملت حاكم از طرف حكومتهاﻯ تمركزگرا وعظمت طلب ايران برملتها واقوام ملی اينكشوردرطول تاريخ، به اصلی ترين سياست اين دولتها وبه وجه مشابه اصلی تمامی آنها مبدل شده است. پايمال شدن خشن حقوق ملی و فرهنگی ملل و اقوام ساكن در واحد جغرافيائی ايران بطور كاملاً سيستماتيك و پايدار نه تنها به عقب ماندگی و محروميت اين ملتها در تمامی عرصه ها، بلكه به رشد روحيه گريزازمركزونفاق و انشقاق و كشانيدن كشور به لبه پرتگاه " تجزيه طلبی" وبه تضعيف هرگونه اميد اين ملتها دردستيابی به حقوق ملی خود درچارچوب اين كشورمنجر شده است. اما، اگردولتهاﻯ مركزﻯ شوونيست ومستبده ايران، خود عامل اصلی ايجاد تفرقه وانشقاق دراين كشوربوده اند، جهت فريب و تحميق ملت حاكم، هميشه درمقابل خواست اتحاد برابرانه ملتها واقوام تحت ستم ايران، سلاح پوسيده مبارزه با " تجزيه طلبی" و " جدائی طلبی" را از نيام بركشيده و تاكنون با توسل به اين حيله و فريب بی پرواترين جنايات و هولناكترين ملت كشی ها را درايران مرتكب شده اند.ر
اتخاذ سياست شوونيسم ملت حاكم ازطرف دولتهاﻯ مركزﻯ ايران كه تاكنون ثمره اﻯ جزمتزلزل ساختن پايه هاﻯ اتحاد ملتها واقوام اينكشور را دربرنداشته است، بغيرازخاستگاه طبقاتی و ايدئولوژﻯ حاكم براين دولتها و جدا از وضعيت اقتصادﻯ - اجتماعی ايران، ريشه درتنگ نظريها و تقويت خود بزرگ بينی غير واقعی در ميان ملت حاكم باجعل تاريخ و فرهنگی برتر براﻯ اين ملت از طرف روشنفكران پان ايرانيست نسبت به ديگر ملتها واقوام ايران، تمركزگرايی نهادﻯ شده درطول زمان درساختاردولتی وسياسی كشور درشكل سلطنت و مذهب و دراستبداد آسيائی ريشه داردراين كشوردارد. پابرجائی اين وضعيت درايران، تاكنون دليل اصلی عقب ماندگی اجتماعی واقتصادﻯ كشور وعدم حركت جامعه بسوﻯ دمكراسی وآزادﻯ بوده است.ر
ويژگی خاص شوونيسم ملت حاكم درايران كه وجه تمايزآن با سياستهاﻯ شوونيستی و برترﻯ طلبانه، از نوع خود درجهان است، عبارت ازدوگانگی آن ميباشد. بدين معنا كه اين شوونيسم، در برخورد با قدرتهاﻯ بزرگ بيگانه فرومايه وزبون و ازخود بيگانگی ملی را بروز ميدهد، اما در مقابل ملتهاﻯ تحت ستم ايران، زورگو وعظمت طلب وسركوبگراست.ر
- مبارزه طولانی ملتها واقوام تحت ستم ايران درمقابل تمركزگرائی، عظمت طلبی و پايمال شدن خشن حقوق ملی، فرهنگی ومذهبی خود ازطرف دولتهاﻯ مركزﻯ مستبده و شوونيست وقت درايران، تاكنون يكی از مؤلفه هاﻯ اساسی جامعه ما بوده است. بدنبال وقوع جنگها و خونريزيهاﻯ استعمارگرانه درسرتاسرقرن نوزده براﻯ تجزيه تماميت ارضی و تقسيم سرزمين اكثريت ملتهاﻯ تحت ستم كنونی ايران وبا ضميمه شدن اجبارﻯ بخشی از سرزمين آنها به خاك ايران كنونی بوسيله بازيگران جهانی و منطقه اﻯ، اين ملتهاﻯ تقسيم شده عليرغم وجود شديدترين سياست شوونيستی دولتهاﻯ مركزﻯ ايران به اين سرنوشت شوم تاريخی خود تن درداده و سعی درانطباق خود با وضعيت جديد و تقويت احساس تعلق ملی خود به واحد جغرافيائی ايران را داشته اند. آنها هرچند مبادرت به تغيير مجدد جغرافياﻯ سياسی ايران جهت الحاق به سرزمين اصلی خود را نكرده اند، اما هيچگاه به اتحاد اجبارﻯ و نابرابرانه و به سياست استحاله خود درملت حاكم نيز تن درنداده و هيچ حكومتی درايران نيزنتوانسته است بدون متوقف ساختن ستم ملی بر اين ملتها و بدون شناسايی كامل حق برابرﻯ آنها با ملت حاكم، گريبان خود را از مسئله ملی و تنشهاﻯ اجتماعی ناشی ازآن برهاند.ر
- وجود منافع حدوداً مشترك اقتصادﻯ و احساس تعلق ملی به نسبت هاﻯ متفاوت دربين ملتها و اقوام تشكيل دهنده ايران به اين واحد جغرافيائی، يكی از زمينه هاﻯ اصلی دفاع مشترك اين ملتها و اقوام ازاين سرزمين درسده گذشته و يكی ازمشخصه هاﻯ اصلی جامعه ما ميباشد. ملتها و اقوام تحت ستم ايران، عليرغم عملكرد شديد ستم ملی و اقدامات غارتگرانه دولت مركزﻯ وسرمايه داران و زمينداران بزرگ وابسته به آن و به ملت حاكم در سرزمين خود، دردفاع ازايران، فداكاريها كرده و حماسه ها آفريده اند. اما حكومتهاﻯ مركزﻯ، در مقابل اشغال سرزمين اين ملتها ازطرف نيروهاﻯ خارجی، درمقاطعی ازتاريخ ايران، سياست سكوت و مماشات با اشغالگران را درپيش گرفته وحتی درمقاطعی براﻯ سركوبی ملتها واقوام تحت ستم ازقدرتهاﻯ بزرگ جهانی مدد گرفته اند.ر
حفظ و گسترش وحدت و تأمين دفاع مشترك ازطرف تمامی ملتها و اقوام تشكيل دهنده ايران درسده حاضر با توجه به تغيير كيفی جهان نسبت به سده گذشته و با مد نظر قراردادن تغييرات حاصله وغير قابل پيش بينی درجغرافيای سياسی جهان درعصر نوين بدليل جابجائی موازنه قدرت و منافع ملی قدرتهاﻯ بزرگ درعرصه جهانی، تنها وتنها ازطريق رفع ستم ملی ازاين ملتها وتقويت هرچه بيشترانگيزه ملی آنها براﻯ زيستن در چهارچوب واحد جغرافيائی ايران با شكستن تمركزگرائی و تشكل برابرانه آنها در چارچوب يك سيستم فدراتيو ودمكراتيك، مقدور خواهد بود. درغيراينصورت، نميتوان بدون تأمين برابرﻯ، حتی حرفی از وحدت اين ملتها واقوام نيزبميان آورد.ر
- وجود اختلافات فاحش طبقاتی دراشكال و در زمانهاﻯ متمادﻯ، يكی از وجوه بارز جامعه ايران بوده است. برهمين مبنا، مبارزه مشترك تمامی اقشار و طبقات ميانی و تحتانی جامعه ايران، جهت رهائی از يوغ بهره كشيهاﻯ ظالمانه طبقات و اقشار حاكم، يكی اززمينه هاﻯ عينی وحدت زحمتكشان همه ملل ساكن ايران ميباشد. ملتها و اقوام تحت ستم ايران كه بغيراز ستم ملی، قربانيان اصلی منافع آزمندانه وغارتگرانه زمينداران و سرمايه داران بزرگ وابسته به ملت حاكم و بعضاً خودﻯ هستند، بهمراه اقشار وطبقاتی از ملت حاكم كه مخالف اين غارتگرﻯ و خواستار تعديل اين بهره كشيهاﻯ ظالمانه و رفع سياستهاﻯ اقتصادﻯ ايران بربادده و ضد دمكراتيك و غيرعادلانه هيئت -
هاﻯ حاكمه در ايران ميباشند، مبارزات طولانی و سختی را تاكنون به پيش برده اند.ر
تاريخ سده گذشته و معاصر كشور ما از انقلاب مشروطه به اينسو، اگر از سويی شاهد غارتگرﻯ لجام گسيخته و جنايتكارانه ترين اقدامات نيروهاﻯ سلطه گر بيگانه درايران وعوامل وابسته وغير وابسته به آنها بوده است، از سوﻯ ديگر نيز شاهد پرشكوه ترين و حماسيترين مقاومتها و پيكار مبارزين راستين راه استقلال، آزادﻯ، دمكراسی و عدالت و پيشرفت اجتماعی بوده است.ر

*********
ر
با توجه به مؤلفه هاﻯ فوق، ميهن ما ايران، هر چند كشوريست با منابع سرشار معدنی و نفتی و با طبيعتی متنوع
وبا امكانات رشد و پيشرفت اجتماعی و اقتصادﻯ فراوان، اما با مردمی نسبتاً فقير و روبناﻯ سياسی ديكتاتورﻯ استبداد نهادﻯ شده در شكل حكومت سلطنتی و دينی و با سابقه اﻯ طولانی و تاريخی در سركوبی مستمر ملتها و اقوام تحت تحت ستم دراين كشور ميباشد. عقب ماندگی فاحش درعرصه اقتصادﻯ، اجتماعی و فرهنگی، سيماﻯ اجتماعی و تاريخی اين كشور چند ملتی را تشكيل ميدهد. دليل اين وضعيت را در تسلط استبداد ديرپاﻯ آسيائی در تلفيق با عظمت طلبی و شوونيسم دراين كشور، تسلط طبقات و اقشارغارتگر بر منافع اقتصادﻯ و حيات اجتماعی و سياسی مردم و در نتيجه مسدود شدن راه نضج و رشد ملزومات سياسی و اجتماعی دمكراسی در جامعه و بوجود آمدن اختلافات فاحش طبقاتی و تكيه بر اقتصاد تك محصولی از طرف تمامی دولتهاﻯ وقت درايران كه آنها را فارغ از تكيه بر مردم و مردمدارﻯ در سياست و عدم تقويت اقتصاد داخلی و عدم سرمايه گذارﻯ براﻯ ايجاد اقتصاد چند محصولی كرده و بالاخره در نفوذ و حتی در مقاطی در تسلط قدرتهاﻯ بزرگ خارجی بر اين كشور با واسطه گرﻯ طبقات و اقشار غارتگر داخلی و حكومتهاﻯ مركزﻯ وقت در ايران، بايد جستجو كرد.ر
وضعيت فوق، در هيچ دوره اﻯ از تاريخ ميهنمان به وسعت و عمق خود در دوران حكومت سلطنتی پهلوﻯ نرسيده است. در اين دوره بود كه سيستم اقتصادﻯ - اجتماعی مسلط بر جامعه ايران در شرايطی كه درمقياس جهانی وارد مرحله رشد يافته خود شده بود، در شكلی عقب مانده و درتلفيق با استبداد نهادﻯ شده در شكل سلطنت، بر خلاف روند استقرار خود در جهان، بدون دخالت مردم ودربيگانگی كامل با ويژگيهاﻯ خاص جامعه ايران، استقرار يافت. اين مناسبات اجتماعی - اقتصادﻯ دير رسيده كه وابستگی به مراكز رشد يافته آن در جهان از وجوه بارز و اصلی آن بود، اگر از سويی براﻯ مقتضيات استقرار و رشد خود، عليه فئوداليسم و اشكال ملوك الطوايفی درايران بوده است، از سوﻯ ديگرنيز عليه هرگونه مظاهر دمكراسی، آزادﻯ و استقلال و حتی عليه رشد مستقلانه اين سيستم در شكل ملی آن در ايران بوده است. درايندوره سياست ايران، از راه هاﻯ گوناگون نظامی و سياسی و اقتصادﻯ كاملاً تابع سياستهاﻯ كشورهاﻯ متروپل سرمايه دارﻯ گرديده و ايران در تقسيم كاربين المللی اين سيستم، عمدتاً تبديل به صادر كننده مواد خام و بازارﻯ براﻯ مصرف كالاﻯ آن ودرمدار پيمانهاﻯ نظامی منطقه اﻯ براﻯ پيشبرد مقاصد جنگ سرد بجاﻯ حفظ بيطرفی خود درجبهه امپرياليسم قرار گرفت.ر
عنصر لازم و ملزوم براﻯ حفظ اين سيستم غارتگرانه و وابسته درايران و در شرايط نضج وضعيت دوقطبی درجهان، استقرار روبناﻯ ضد دمكراتيك و تماميت گرايی بود كه رژيم سلطنتی پهلوﻯ وظيفه فوق را در طول سلطنت خود با قدرت تمام پيش برد. نابودﻯ انديشه و قلم، بيان، ممنوعيت احزاب، سنديكاها و اتحاديه هاﻯ مستقل ازدولت، شكنجه و كشتار مبارزين، تجاوز به جان، حيثيت، حقوق وامنيت هزاران هزارخانواده ايرانی و بوجود آوردن بختگی دهشت زا، بنام ساواك ازنتايج شوم چنين سياستی بوده است.ر
استقراراين سيستم وابسته وغارتگرانه، بهمراه تثبيت رژيم سلطنتی پهلوﻯ درايران، سرآغاز ستم ملی به معناﻯ واقعی آن درايران چند ملتی بوده است. رژيم پهلوﻯ، بعد از سركوبی خونين تمامی ملتها واقوام تحت ستم ايران كه تشكيل دهنده بيش از نيمی ازجمعيت ايران هستند، چندين دهه، سياست استحاله اين ملتها و اقوام را به نيابت ازطرف ملت حاكم درايران، بشدت به پيش برد. اين سياست، تمامی عرصه هاﻯ حيات سياسی، اجتماعی، اقتصادﻯ و فرهنگی اين ملتها و اقوام را در برميگرفت. اجراﻯ سياست شوونيسم " ملت بزرگ" ( پان ايرانيسم) در مناسبات ملی ازطريق سعی دراستحاله زبان و فرهنگ اين ملتها، جلوگيرﻯ ازتفاهم ملی بين آنها ازطريق پيشبرد سياستهاﻯ شوونيستی ودامن زدن به نفاق ملی و تلاش مداوم جهت توهين و تحميق ملتها و اقوام تحت ستم، تقسيم منطقه زيست آنها بين استانهاﻯ مختلف كشورجهت محروم ساختن هر يك ازآنها درداشتن اشتراك سرزمين و حيات اقتصادﻯ و اجتماعی واحد، انكار لجوجانه واقعيت چند ملتی بودن ايران، سياست اعمال تبعيض در رشد اقتصادﻯ مناطق زيست اين ملتها و تبديل اين مناطق تنها بعنوان تأمين كننده مواد خام و انرژﻯ صنايع مونتاژ مركزﻯ، باز گذاشتن دست بيگانگان در چپاول وغارت منابع طبيعی آنها بهمراه غارتگران وابسته داخلی، سركوب شديد هرگونه جنبش ملی - دمكراتيك، تلاش براﻯ بر هم زدن تركيب جمعيت اين ملتها ازطريق كوچهاﻯ اجبارﻯ، تمركزگرايی شديد در سيستم ادارﻯ كشور و … از رئوس سياست ضد ملی رژيم پهلوﻯ در مورد ملتها و اقوام تحت ستم ايران بوده است.ر
تداوم مبارزه مردم ايران، بر بسترعينی تحمل ناپذيرﻯ وضعيت فوق، تعميق بحران اقتصادﻯ و سقوط اخلاقی و سياسی رژيم شاه درترد افكارعمومی و تشديد تناقضات درونی خود رژيم، به نتيجه طبيعی و قانونمند خود يعنی بر پايی انقلاب و سرنگونی رژيم پهلوﻯ دربيست ودوم بهمنماه سال 1357، فراروئيد. اما از بطن اين انقلاب كه تأمين دمكراسی، استقلال و آزادﻯ و خواست هاﻯ عدالت پژوهانه توده هاﻯ مردم را هدف پيكارخود قرار داده و خواست رهائی از ستم ملی براﻯ ملتها و اقوام تحت ستم ايران درآن تبلور يافته بود، رژيم خمينی، بعنوان نتيجه زهرآگين سياستهاﻯ استبدادﻯ رژيم شاه، سر برآورد. قدرت گيرﻯ اين نيرو، محصول وجود استبداد سلطنتی دير پا درايران و سركوب مداوم و خشن نيروهاﻯ آزاديخواه، مترقی و ملی گرا و پابرجائی جهل، خرافه و بيسوادﻯ در ميان بخشهاﻯ معينی از مردم وباز گذاشته شدن دست روحانيت ارتجاعی، براﻯ ترويج خرافی ترين و سياه ترين جنبه هاﻯ مذهب شيعه دربين مردم و محصول كوتاهی دوره قيام بوده است. اين نيرو توانست سوار برامواج قيام توده ها و با استفاده ازاعتقادات مذهبی قشريترين و عقب مانده ترين بخشهاﻯ جامعه، رهبرﻯ خود را بر انقلاب تحميل نمايد. اين نيروﻯ بغايت ارتجاعی كه متعلق به سياه ترين دوران از تاريخ بشرﻯ بوده واز اعماق گور تاريخ برخاسته بود، بعنوان نيرويی سياسی مدرن نه نظر به سوﻯ آينده بلكه نظر به گذشته سياه از تاريخ بشريت داشت، وازفرداﻯ پيروزﻯ انقلاب، مبارزات و خواست هاﻯ عادلانه مردم را با استفاده ازاتوريته مذهبی رهبران دينی خود، با فريب و سركوب، جهت رسيدن به آرمانهاﻯ ارتجاعی خويش و براﻯ استقرار رژيمی تئوكراتيك بربستراستبداد ريشه دار نهادﻯ شده دراين كشور، هدايت نمود.ر
بدينسان رژيم برآمده ازانقلاب ايران جناياتی درايران آفريد كه حداقل در تاريخ نيم قرن اخير اين كشور، نميتوان نظيرﻯ براﻯ آن يافت. ارمغان جامعه ايده آل ولايت مطلقه رژيم اسلامی خمينی براﻯ مردم ايران، چيزﻯ جز جنگ و خونريزﻯ، كشتاربی سابقه مبارزان راه استقلال و پيشرفت، تشديد فقر و گرسنگی، بيكارﻯ، گرانی گسترده، بی مسكنی و بی خانمانی، اختناق بی سابقه، ناامنی جانی و شغلی، ژرفاﻯ بی سابقه دامنه اعتياد به مواد مخدر، شكنجه وزندان، تعميق نابرابرﻯ زنان، بی آيندگی براﻯ نسل جوان، پرورش نسلی فناتيك و عقب مانده و بيسواد، فلج ساختن اقتصاد كشور و … نبوده است.ر
رژيم اسلامی ايران، بجاﻯ پاسخگوئی به خواست بر حق و ديرينه ملتها و اقوام و اقليتهاﻯ مذهبی و دينی تحت ستم دراين كشور، مبنی بر رفع ستم ملی و تأمين حقوق برابر آنها با ملت حاكم، با سياست شوونيسم مذهبی به مقابله خونين با آنها بر خاست. اين رژيم، بعنوان جانشين رژيم شاه، توانست فصلی تاريكترازاسلاف خود، به كارنامه مستبدان و ديكتاتوران دراعمال سياست شوونيستی در حق اين ملتها و اقليتهاﻯ قومی و مذهبی درايران بيافزايد.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، معتقد استكه براﻯ آغاز حركت جامعه چند ملتی ايران بسوﻯ هر گونه تحول مثبت و براﻯ استقرار دمكراسی، آزادﻯ و پيشرفت اجتماعی و اقتصادﻯ، رژيم جمهورﻯ اسلامی ايران، بعنوان مقدمترين و بزرگترين مانع اساسی در مقابل آن، بايد رفع شده و دستگاه عظيم بوروكراتيك، ايدئولوژيك ونظامی وامنيتی آن بايد از بين برده شود.ر
با توجه به وضعيت اجتماعی، اقتصادﻯ و فرهنگی جامعه، امكان گذار به دمكراسی بدون نهادﻯ ساختن آن درايران مقدوروممكن نخواهد بود. زيرا با در نظر داشت وضعيت موجود وعقب ماندگی جامعه درتمامی عر صه ها و در شرايط نابودﻯ كامل ملزومات اجتماعی و سياسی رشد دمكراسی در سطح جامعه از طرف رژيم اسلامی ايران صرفاً با تغيير سيستم اقتصادﻯ - اجتماعی موجود، نميتوان اميدﻯ به حركت خودبخودﻯ جامعه بسوﻯ دمكراسی وآزادﻯ داشت. بنابراين، تنها راه ايجاد ملزومات رشد دمكراسی در كليت جامعه، نهادﻯ ساختن آن از طريق مجلس مؤسسان برآمده ازآراﻯ آزادانه مردم و شركت نمايندگان كليه ملتها و اقوام تشكيل دهنده اينكشور درآن و تبلور دقيق و مؤجر حقوق مردم و اقليتهاﻯ ملی وقومی در قانون اساسی برآمده ازآن، است تا پشتوانه قانونی و اجرايی كامل دمكراسی در جامعه بعد از رژيم اسلامی، فراهم گردد. قانون اساسی ايكه بايد با سنگ پايه قرار دادن اعلاميه جهانی حقوق بشر در تنظيم آن، در تفكيك و استقلال كامل قوا از يكديگر، تقسيم قدرت ميان جمهوريهاﻯ فدرال ودولت فدراتيومتحده مركزﻯ ودر تصريح حقوق جمهوريهاﻯ فدرال ايران ودرتفكيك حوزه مذهب ودولت، صراحت كامل داشته و با برسميت شناختن كليه زبانهاﻯ عمده ملتهاﻯ تشكيل دهنده اينكشور و كليه اديان و مذاهب و لغو تمامی امتيازات ويژه مذهب رسمی موجود و با اعلام برابرﻯ تمامی آنها در برابر قانون، به استبداد حول محور تك زبانی و يك دينی و تك مذهبی تاريخی در ايران، براﻯ هميشه بايد خاتمه بدهد.ر
غلبه بر علل عينی و ذهنی وجود ديكتاتورﻯ و استبداد ريشه دار درايران، درآينده تنها از طريق درهم شكستن تمركزگرايی در سياست گذارﻯ، تقسيم قدرت اقتصادﻯ و سياسی بين جمهوريهاﻯ خودمختار با برقرارﻯ سيستمی فدراتيو وغير متمركز دراداره كشور وبا پايبندﻯ عميق به پلوراليسم سياسی و با تلاش مداوم و دراز مدت جهت بر طرف ساختن زمينه هاﻯ مادﻯ ديكتاتورﻯ كه همانا اقتصاد تك محصولی است، امكانپذير خواهد بود.ر

lördag, april 07, 2007


قيام شاهزاده ترکمن تومار خانم عليه کورش بربر هخامنشی
« تو که از خون سيراب نميشوی اینک از خون خودت سيراب شو »
سخنان تومار خانم بهنگام گذاشتن سر بریده کورش بربر در مشک خون و فرستادن آن به پاسارگارد

Türk döwletleri:1
İskitler (Saklar/ Hunlar)- Massagetler
Tumar 2 şazadanyñ barbar Kuruşa garşy göreşi

¤¤¤¤¤¤


1 Bu makala Akmyrat Gürgenliniñ doktorlyk dessertasiýasyndan alyndy.
2 Tumar henızem Türkmenlerde yürgenli söz. Ayllar bu gahryman zenanyñ adyny ebedileşdirmek üçin
boyundan asylýan bir bezeg-şaýa onuñ adyny berdiler. Sakalaryñ ady henizem bir Türkmen tiresi
hökmünde saklanyp gelyär. Olarıñ mesgen tutan ýerleri Balkan daglarynyñ üsti bilen Mañgyşlayk aralygy
bolmaly.

¤¤¤¤¤¤

Biziñ eýýamymyzdan öñ 8-nji asyrda Keýmirler we Massagetler Hazar
deñziniñ gündogarynda we günbatarynda güýçli döwleti esaslandyrýarlar.
Eýran stepinde B.ö 559-njy ýylda Akamenitler urugy häkimiýeti eýeleýärler.
B.ö 550-nji ýyllarda Kuruş(Kir 2-nji, b.ö 559-529) orta Azýanyñ köp
ýerlerini, Mezopotamiýany, kiçi Aziýany özüne tabyýn edenden soñ,
Hazaryñ gündogarynda giýñ topraklary eýelemek maksady bilen
Massagetleriñ/Skitleriñ üstüne goşun sürmegi maksat edinýär. Skitler bilen
Akamenitler 10-larça ýyllap söweşip gelipdirler. Grek/Ýunan taryhçysy
Herodotyñ aýtmagyna görä, Hazar deñziniñ gündogarynda uly meýdan
bolupdyr, ol meýdany «Arkas» (Amy derýa-Uzboý) atly derýa kesip
geçipdir. Ol ülkäniñ gaýratly, edermen şasy bolup, ol ýogalan soñ ýurdy
şanyñ dul galan aýaly Tumar (Tomaris, Tamaris) dolandyrypdyr.
Akamenit şasy Kuruş b.ö 530(529)-njy ýyllarda ol ülkä aralaşýar. Kuruş, bu
halkyñ hüjüminden wehim edip, hilegärlige baş urýar we Tumar bilen
öýlenmek hyýalynyñ bardygyny sawçy üsti bilen oña ýetirýär. Tomar:
«Siziñ ýurduñizda dul aýalam, ýaş gyýzam köp, siziñ maksadyñyz meniñ
bilen öýlenmek däl, meniñ topragymy basyp almak» diýp, sawçyny
gaýtarýar. Hilesi paşmadyk Kuruş, derýanyñ üstüne köpri saldyrmagy
buýrupdyr. Şonda Tumar oña şeýle sargyt ýollapdyr: « Eý betpäl şa!
Päliñizden gaýdyñ. Biziñ maldarlarymyz öñler derýadan suwuñ çekilen
wagty geçip, ar-namys üçin siziñ ýurduñyza ýylda bir gezek aralaşýan
bolsalar, eger-de siz köpri gursañyz, her bir öýke-kine üçin olar üstüñize
döküler durar. Eger-de size urş gutulgysyz bolsa, onda haýsy tarapam bolsa
biri üç menzil derýanyñ geçelgesinden çekilip,ikinji tarapyñam
arkaýynçylykda geçip özlerine amatly meýdança saýlamaga mümkinçilik
berilsin».
Tumar gelniñ sargydy Kuruşy ünjä goýupdyr. Şanyñ ýanynda ýesirlikde
ýören Midiýa hökümdary Kres Kuruşa şeýle mashalat berýär; eger bir bölek
goşuny hem azygy duzak hökmünde derýanyñ añyrsynda galdyryp, ýeñilen
ýaly bolup görünsek, olar bu kiçi ýeñişden serhoş bolarlar, şonda biz uly
goşun bilen olary derbi-dagyn ederis- diýpdir. Onuñ aýdany edilipdir. Bir
bölek Masseget goşuna baş bolup gelen Tumaryñ ogly Spargapis, olja alyp,
şerap içip serhoş bolupdyr, şonda Kuruşuñ goşuny ony ýesir alypdyr. Tumar,
Kuruşa ýene şeýle sargyt ýollapdyr: « Ganhor Kuruş, siz ol üstünligi mertlik
bilen açyk söweş meýdanynda güýç görkezip gazanmadyñyz. Onuñ üçin
muña buýsanmañ, hälem bir pille, gapyl galyp ýesir düşenleri boşadyñ we
meniñ oglumy goýberiñ-de öz ýurduñyza gaýdyñ. Bolmasa, Massagetleriñ
Tañrysy «Gun»den kasam edýärin, hakykatdan-da siz gandan doýraryn»
diýpdir. Spargapis huşune gelenden soñ, eliniñ çözülmegini talap edipdir we
namysa çydaman öz-özüni heläkläpdir.
Şondan soñra ýowuz urş başlanýar. Herodotyñ maglumatyna görä ilki bilen
iki tarap ok ýagdyrýarlar, soñra gylyçdyr naýza bilen garpyşypdyrlar, iki
tarapda bir ädim yýza çekilmejek bolupdyrlar, ahyry Massegetler ýeñiş
gazanýarlar, Kuruşuñ goşuny heläkçilige uçraýar, taryhçylaryñ
bellemeklerine görä onuñ başy kesilýär. Şol başy Tumar, gandan doly meşge
salyp şeýle diýenmiş: «Men diri galyp, uly ýeñiz gazananam bolsam, siz
meniñ ömrümi kül etdiñiz. Göz dikip oturan ýeke oglumy hilegärlik bilen
elimden aldyñyz. Dirikäñiz ganmadyk ganyñyzdan, belkem, indi ganarsyñz»
diýip, ganly meşge salnan Kuruşyñ kellesini ýurduna iberipdir.

Tumar hanym başy kesilen Kuruşyñ kellesini ganly meşige salyp, parsa iberýär.
Prenses Tumaryñ heýleki, elinde Kuroşiñ kesilen başy
(Terken-Terim veblag-dan)


Türkmenistanyñ görnükli arheologi Hemra Ýusupov bu urşuñ bolan ýerini
häzirki Türkmenistanyñ topragyndaky «Çilmämmetgum» bilen
«Garagumyñ» sepgidinde ýerleşýän çölüñ günorata-gündogar künjünde,
Uzboýyñ (Amy derýanyñ Araksiz) orta akymynda bolandygyny ýazýar.3
3 Gurbansoltan Eje jurnalı. Aşgabat. 11/2001 sanı


" ... بنابراین ما مناسبترین و کاملترین نام برای سرزمین خود را" اِلِری تورکمنستان " میدانیم ."ر
از بـیانـیه: منشور اتحاد و همکاری- کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران
و حرکت ملی تورکمنستان ایران 2007/02/27
پرچم ملی تركمنستان ايران: آخرین بیانیه کانون بتاریخ 5 آوریل 2007

سرزمین و جغرافیای ترکمن

وقتیکه در نهم دسامبر 1881 سرزمین آبا و اجدادی مان توسط عمال انگلیس در ایران (قاجارهای قیزیل باش شیعی) و روسهای متجاوز تـقسیم گردید هیچیک از دول آنروزی به این فاجعه نه تنها اعتراض نکردند بلکه با سکوت معنی دار خود از آن استقبال کردند.ر

وقتیکه نوکر انگلیسها در ایران معروف به رضا پالانی در سال 1924 از چهار طرف به سرزمین ترکمنهای اترک- گرگان حمله نمود و روستاهایمان همچون "ساللاخ" را به آتش کشید مطبوعات سوسیال دموکرات آنروزی لب از لب نگشودند و به این جنایات پهلویان اعتراضی نکردند. بدنبال آن رضا پالانی سرزمین ترکمن را آنچنان غارت کرد که حتی داد نمایندگان مجلس عوام انگلیس نیز بلند شد که رضا دزدها و راهزنها را سرکوب کرد و خود راهزن مطلق ایران گردید.ر

رژیم فاشیستی- شوونیستی پهلویان در ایران در آسسمیلاسیون ملت ترکمن لحظه ای درنگ نکرد. درحالیکه به کردها، لـرها، بلوچهااجازه داده شد که به نام اتنیک خویش استانی را نامگذاری کنند به ترکمنها نه تنها چنین اجازه ای داده نشد بلکه با آخرین و شدیدترین قدرت سعی در تعویض نامهای ترکمنی به فارسی را اجرا کردند. که این ساست شوم را میراثدارانش یعنی رژیم شیعی- شوونیستی فعلی ادامه میدهد. در این راستا به سرزمین و محل مسکونی ترکمنها نامهایی چون "دشت گرگان"، "ترکمنصحرا" اطلاق گردید. در حالیکه ترکمنها نه تنها در دشت گرگان بلکه در استان خراسان نیز ساکنند، سرزمین ترکمن یکباره صحرا نیست در آن دریای خزر، کوهها و کوهپایه های متعدد... قرار دارد.ر

متأسفانه تاکنون از سوی روشنفکران متعهد پیشناد مقبولی برای سرزمین ترکمن ارایه نگردید و این سردرگمی همچنان ادامه دارد.ر

در اسناد دوران قاجار به سرزمین ترکمن "یموتستان" اطلاق شده و این نام در کاغذهای رسمی آن دوره ثبت گردیده است و بجای ایران نیز از عنوان "ممالک محروسه ایران" (مملکتهای حراست شده ایران)استفاده میشد.ر

"کانون فرهنگی- سیاسی خلق ترکمن" در یکی از آخرین بیانیه های خود بدرستی به تقسیم سرزمین ترکمن به دو بحش شمالی (ترکمنستان فعلی) و جنوبی (سرزمین تحت اشغال شوونیستهای فارس) اشاره کرده و عنوان میکند که از این ببعد بجای "ترکمنصحرا" از عنوان ترکمنی "الری ترکمنیستان" استفاده خواهد کرد. ولی چند روزی از این پیشنهادش نگذشت و با نصب پرچم پیشنهادیش عنوان "ترکمنستان ایران" را با خط درشت مزین! سایت خویش نمود. بنظر راقم این سطور:ر

اولا: کانون بهتر است بجای " خلق" ترکمن از ترمین و اصطلاح حقیقی و درست یعنی " ملت ترکمن" استفاده کند. چرا که خلق گروهی کوچک از یک ملت واحد است مثل خلق یموت، خلق تکه و ...ر
ثانیاَ: یدک کشیدن پسوند ایران برای ترکمنستان چیزی جز قبول تسلیمیت و اعتراف به اینکه این سرزمین آبا و اجدادی مان متعلق به ایران است نمی باشد.ر
برای اثبات این مدعا که در این واحد جغرافیایی هیچ وقت فارسها زندگی نکردند به دو فاکت مختصر بسنده میکنم:ر

فاکت نخست:ر

در سال 1837 رهبر ترکمنهای خزر قیات خان در نامه خویش به فرماندار نظامی گرجستان چنین نوشت:ر
" وزیر مختار روسیه در ایران در ملاقات با شاه سرزمین اترک و گرگان را متعلق به ایران اعلام نمود. این ایلچی که دیروز به کار خود منصوب گردید امروز فورا پیشگویی داهیانه کرده جدل چندین ساله را یکشبه حل نمود! در این سرزمین مزار چه کسانی وجود دارد، ترکمنها یا فارسها؟ ما از شما عالیجناب میخواهیم که پرسش این پاسخ را بیابد. ما امیدواریم جنابانی امثال شما با این فکر که سرزمین اترک- گرگان متعلق به ایران است همرای نخواهید شد." (به نقل از کتاب تاریخ ترکمن. تز دکترای در حال تدوین. آقمیرات گورگنلی)ر

فاکت دوم: رضا پالانی در سال 1924/1303 پس از یورش وحشیانه و تصرف ترکمنصحرا وارد کومیش دپه شد. وی در خاطرات خود که بعدا چاپ شد نوشت: " در کمیش تپه تنها یکنفر شیعه زندگی میکند..."ر

مختصر کلام آنکه:ر

سرزمینی که ما تحت اشغال ایران در آن زندگی میکینم متعلق به ملت ترکمن است و شایسته است که آن همچون مردمک چشم پاس داشته شود. شایسته است که به این واحد جغرافیایی نامی مناسب ارایه گردد و در برسمیت شناساندن آن کوشا باشیم.ر

بنظر من اطلاق " ترکمنستان" جنوبی در مطبوعات فارسی و " ایلرکی ترکمنیستان" در مطبوعات ترکمنی منطقی بنظر میرسد. از تمامی ترکمنهایی که با این فکر موافقند میخواهم که با واکنش به موقع خویش از ایده دفاع نمایند.ر
البته تصویب نام جغرافیایی و پرچم مناسب برای ترکمنستان جنوبی بعهده پارلمان این واحد جغرافیایی خواهد بود.ر

به امید آن روز و رهایی ملت ترکمن از شر شوونیستها و بیگانه پرستان خودی
آقمیرات گورگنلی

torsdag, april 05, 2007

پرچم ملی تركمنستان ايران
ر
ر
پرچم، معرف ملی و سمبل اراده واحد هر ملت و يا هر كشورﻯ در حراست از سرزمين، هويت و فرهنگ، شرافت و حيثيت انسانی آن است. پرچم ملی، نه بيانگريك ايدئولوژﻯ ويا از آن يك طبقه و قشر و يا يك گروه اجتماعی و سياسی، بلكه مقوله ايست ملی وفراگيرو سمبلی از يگانگی تمامی افراد يك ملت و يا يك كشور كه آنرا از آن خود دانسته و حتی در شرايطی حاضرند براﻯ حفظ آن، جان خويش را نيز فدا بسازند.ر
امروزه درجهان، درحاليكه هرملت و كشورﻯ و حتی ايالاتی ازيك كشور و هر صنف و جمعيت و حتی گروههاﻯ ورزشی، هنرﻯ، سكت هاﻯ مذهبی، توليدﻯ و مالی و … نيز آرم يا پرچم خاص خود را دارا ميباشند، در ايران داشتن هرگونه نشانه اﻯ از مقد سات خود و تمايزات ملی با ملت حاكم بر آن، براﻯ اقليتهاﻯ ملی، رسماً جرمی نابخشودنی از طرف رژيمهاﻯ شوونيستی تمركزگراﻯ وقت در آن تلقی شده و هميشه مستوجب سنگينترين مجازاتها، تحت اتهام هميشگی و ساختگی، " تجزيه طلبی" و " توطئه خارجی عليه تماميت ارضی ايران"، گرديده است!ر
تمامی ملتهاﻯ تشكيل دهنده ايران، در طول تاريخ و در زمانهاﻯ متفاوت پرچم، بيرق و يا درفش هاﻯ خاص خود را داشته اند، اما با برقرارﻯ حاكميت شوونيستی برآن با ساختار متمركز و سركوبگرا، تمامی اين سمبل هاﻯ ملی نيز، همانند خواست و اراده ملی و وحدت جغرافيائی هر يك از اين ملتها، در هم شكسته شده و آنها از زيستن در زير پرچم ملی خود محروم و در سرزمين آنان سمبلی از تمركزگرائی و بی حقوقی ملی مطلق، زمانی با آرم سلطنتی و زمانی ديگر با آرم شوونيسم مذهبی، برافراشته شده است.ر
اما، ديگر دوران محروم نگه داشتن اقليتهاﻯ ملی در ايران از معرف ملی و از تمامی مقد سات و تمايزات خود با ملت حاكم برآن، از طريق اتحادهاﻯ اجبارﻯ و سركوبگرانه با هدف استحاله همه جانبه وهميشگی آنها در ملت حاكم، بسر رسيده است. ازسوﻯ ديگر نيز، مدتهاست كه مبارزه ملتهاﻯ تحت ستم در ايران براﻯ پايان بخشيدن قطعی به بی عدالتی هاﻯ ملی و برپائی دولتی فدراتيو ودمكراتيك درآن، نه تحت لواﻯ احزاب به اصطلاح سراسرﻯ براﻯ خواستی موهوم ودرتضاد با منافع ملی خود، جهت برافراشتن پرچمی مشترك برفراز ويرانه هاﻯ تمركزگرائی، تبعيض و ستم ملی، استبداد سلطنتی و دينی، شوونيسم و نژاد پرستی، آغاز شده است.ر
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، معتقد استكه هر ملتی در ايران، در داشتن پرچم ملی خود، كاملاً محق بوده و اين امر بخشی از حقوق ملی و دمكراتيك غير قابل انكارآنها ميباشد. مسلماً، انتخاب پرچمی ملی، بعنوان مقوله اﻯ قراردادﻯ و انتخابی براﻯ هر ملتی، تنها از طريق برگزارﻯ رفراندمی ملی و با تصويب مجالس و دولت ملی خود آنها صورت قانونی بخود ميگيرد. همانگونه كه انتخاب آرم ملی و پرچم دولتی نيز درحيطه اختيار و وظايف قانونی مجلس و دولت ملی هر ملتی ميباشد.ر
كانون فرهنگی - سياسی، با اعتقاد كامل به اصل فوق، تا فراهم آمدن شرايطی دمكراتيك و آزاد و موقعيتی مناسب براﻯ انتخاب پرچم ملی رأساً از طرف خود ملت تركمن در تركمنستان ايران، بعنوان وارث وادامه دهنده جنبش ملی - دمكراتيك ملت خود و بعنوان پرسابقه ترين تشكيلات سياسی در پيگيرﻯ منافع ملی ملت تركمن، وظيفه ملی خود ميداند كه براﻯ رفع اين خلاً و جهت تأمين وحدت تمامی پيشروان و روشنفكران ملت خود در زير يك معرف و سمبل ملی و براﻯ ايجاد زمينه هاﻯ روحی و روانی انتخاب پرچم ملی ازطرف ملت خود در فرداﻯ پيروزﻯ جنبش آزاديخواهانه و دمكراتيك مردم ايران، طرح پرچم ملی پيشنهادﻯ خود را ازهم اكنون براﻯ ملت تركمن ارائه داده ودرتبليغ و ترويج آن در ميان ملت خود و پيشروان و روشنفكران آن، براﻯ پذيرش آن بكوشد.ر
پرچم ملی مورد نظر كانون فرهنگی - سياسی، براﻯ ملت تركمن، عارﻯ از هرگونه علائم و نشانهاﻯ ايدئولوژيكی - سياسی، طايفه اﻯ - اتنيكی، سازمانی وحزبی بوده و تنها بيان وحدت و حدود جغرافيائی و بيان مالكيت تاريخی و طبيعی آن بر سرزمين خود و تجسم اراده ملی و مبارزه آن در حفظ و دفاع از تماميت آن، در ادوار طولانی است. پرچمی به سادگی و شفافيت، صداقت و صميميت و صلح طلبی ذاتی ملت ما و با هيچ شباهتی با پرچمهاﻯ ديگر ملل جهان!ر


مضمون پرچم ملی تركمنستان ايران:ر


سرزمين تركمنها در ايران كه از شمال و غرب خراسان آغاز و به درياﻯ خزرمنتهی ميگردد، طولانی ترين مرز شمالی ايران با جمهورﻯ تركمنستان را تشكيل ميدهد. اين سرزمين به تنهائی مساحتی برابربا مساحت هفتاد كشور مستقل جهان را دارا بوده و برابر با نيمی از خاك كشورهايی چون، دانمارك، سوئيس و هلند در اروپاﻯ مركزﻯ ميباشد.ر
اين منطقه، حاصل تقسيم غير قانونی سرزمين واحد ملت تركمن، بدو قسمت شمالی و جنوبی در بيستم سپتامبر سال 1881 ميلادﻯ، از طرف روسيه تزارﻯ و دولت مركزﻯ ايران با وساطت و رضايت امپراطوريهاﻯ استعمارگر آندوره ودر راستاﻯ تعقيب منافع آنها درآسياﻯ مركزﻯ و هند شرقی ميباشد.ر
منطقه تركمنستان جنوبی و يا ايران، دو ناحيه آب و هوايی و سطح رشد اقتصادﻯ و تمايزات معيشتی را در برميگيرد. ناحيه شمالی آن كه ازمنطقه سرخس و با در برگرفتن كوهپايه هاﻯ كؤپت داغ، آغاز ميگردد، ظاهراً منطقه اﻯ ا ست نيمه خشك كوهپايه اﻯ و استپی و صحرائی، با شوره زارهاﻯ وسيع. اما، در اصل وسيع ترين مراتع و بزرگترين مزارع كشت د يمی، بويژه گندم و معادن زير زمينی در آن واقع شده و اين ناحيه، همچون سرزمين طلائی تا درياﻯ خزرامتداد يافته و با در گرفتن بخش بزرگی از خليج اِ سن قلی، از طريق درياﻯ خزر به مرزهاﻯ آبی كشور تركمنستان و جمهورﻯ آذربايجان محدود ميشود.ر
ناحيه جنوبی اين سرزمين نيز كه از مرز استان سابق مازندران و يا " گلستان" فعلی، با استان خراسان آغاز و همانند نوارﻯ وسيع و مخملی سبز، با غنی ترين خاك در ايران كه بيش از 40 نوع محصولات كشاورزﻯ درآن بعمل ميآيد، با در برگرفتن خليج گرگان در درياﻯ خزر و شبه جزيره مال آشار، تا شمال شهر قديمی اشرف و يا بهشهر فعلی از طريق اين شبه جزيره امتداد يافته و به آبهاﻯ فرح آباد سارﻯ، مركز استان مازندران در درياﻯ خزر محدود ميگردد.ر
ايندو ناحيه از يك سرزمين واحد، بهمراه بخش مهمی ازنگين آسياﻯ مركزﻯ، درياﻯ خزر، سرزمين اصلی و باستانی تركمنهاﻯ جنوبی بشمار ميرود كه آخرين داده هاﻯ باستانشناسی بر مالكيت تركمنها، در حداقل شش هزار سال قبل از ميلاد برآن، مهر تأئيد گذاشته است. مالكيت ملی و حقوق ارضی كه بارها و بارها در طول تاريخ از طرف مهاجمين بيگانه مورد حملات خونين، براﻯ غضب و تجزيه آن قرار گرفته و يا از طرف حكومتهاﻯ مركزﻯ شوونيست وقت در ايران، براﻯ تغيير تركيب جمعيت و هويت تركمنی آن سعی وافرﻯ دركوچانيدن اجبارﻯ تركمنها از آن به ديگرمناطق ايران، همراه با مهاجرت دادن ملتهايی ديگر به اين سرزمين شده و ميشود.ر
مضمون پرچم ملی پيشنهادﻯ كانون فرهنگی - سياسی براﻯ ملت تركمن، بازتاب و تبلورﻯ از رنگ دو ناحيه از سرزمين تركمن، بصورت رنگ طلائی و مخملی سبز همراه با رنگ آبی درياﻯ نيلگون ما به نشانه صلح، آزادﻯ و مسالمت جوئی ذاتی ملت ما در يك مجموعه است كه هارمونی بزرگ و با شكوهی از تماميت ارضی ما را به اهتزاز در مياورد كه رنگ سرخ در ميان اين سه رنگ نيزبه نشانه فداكاريها و تلاشهاﻯ قهرمانان با نام و بی نام تركمن، در طول سده ها درحفظ تماميت اين سرزمين، به اين هارمونی با شكوه پيوسته و به زيبائی و ابهت و معناﻯ آن ويژگی خاص می بخشد.ر
ما، مطمئنيم پرچم ملی پيشنهادﻯ كانون فرهنگی - سياسی، براﻯ ملت تركمن درايران كه بعنوان معرف ملی آن در سرتاسر جهان ارائه ميگردد، از طرف تمامی مبارزين تركمن با صحه صدر، بدون هرگونه جانبدارﻯ سياسی و ايدئولوژيكی و يا دخالت دادن منافع گروهی و تشكيلاتی، تنها با معيار قرار دادن منافع ملی ملت خود واحترام عميق به ياد قهرمانان بی نام و با نام خود و با احساس مسئوليت ملی در تداوم راه اين قهرمانان و جهت تأمين وحدت ملی خود حول سمبلی ملی، مورد ارزيابی قرار خواهد گرفت.ر


طرح و استاندارد اين پرچم ملی، بصورت زير ميباشد:ر


قابل ذكر استكه پيش رفتگی رنگ آبی، بعنوان مظهر صلح و پيروزﻯ، ثبات و دوستی، ورنگ سرخ بيانگر مضمون مبارزات ملت تركمن وايقان علمی و خوش بينی عينی پيشروان آن به سرانجام پيروزمندانه اين مبارزات، در آينده اﻯ نه چندان دور است!ر
با اميد به تحقق خواست هاﻯ ملی ملت تركمن، درايران فدراتيو و دمكراتيك!ر


كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران

با کانون فرهنگی- سیاسی
میتوانید با شماره تلفن :ر

0046(0)762-879565
ویا با آدرس ایمیل :ر
kanoon6@hotmail.com
تماس بگیرید.ر

onsdag, april 04, 2007

Hormatly ildeşler!

Türkmeniñ göreşjeñ ogly Nurgeldi (Hajy han) Oguzynyñ bir gyzy bilen bir ogly bolýar. Ogly dünýäden gaýytdy. Gyzy Ene käbe bolsa häzir daşary ýurtda ýaşaýar.
Golaýda «Kanunyñ» internet sitynda Ene käbäniñ ýatlama goşgusy neşir edildi. Taryhçy hökmünde goşgyda agzalan atlara käbir düşündiriş bermegi makul gördüm.
Akmyrat Gürgenli

Başlygymyz Nurymagtym[1], Gökleñi [2],
Haji han[3], Gurban han[4], ol kyýat hany[5],
Elýas [6] ballym bilen, ol Kerimjany[7],
Olary hem nejat bergin hudaýym.

¤¤¤¤¤¤

Iñ yzyndan getirdiler Nepesi [8],
Dargandyr-da garadagyñ depesi,
Ol, onda diýip hassadyr [9], oñ hemmesi,
Hassa jany nejat bergin hudaýym.

¤¤¤¤¤¤

İki Rejep[10] atdaş bolan adynyñ,
O Tagy[11], hemsaýa salnan Dawudyñ[12],
Ýykyñ kärhanasyn, için awudyñ,
Golunda ynsaby bolmaz çaýşygyñ[13].



Enekäbe ejekäniñ goşgusyndan bir küplet:

Üç ýaşymda äkitdiler atamy,

Dört ýyldan soñ ýok etdiler käbämi,

Şondan bäri meniñ çeken jepamy,

Aýdar bolsam daglar-daşlar ereýär,

Garyp başym dertler bilen ýöreýar.


2007-04-03

¤¤¤¤¤¤



[1] Nury Magtym: Ofisserlik fakultetiñ studenti (intellegent), Sapar Hatyby bilen bile tussag edilen.
[2] Täçberdi Gökleñ: intellegent. Nury Magtymyñ ýakyn dosty.
[3] Hajy han oguzy: intellegent-Hakyky ady Nurgeldi. Ýokary ylym almak üçin Türkiyä giden emma näsaglygy sebäpli yzyna gaýdyp, milletçilikde aýplanyp tussag edilen.
[4] Gurban han: Kümüşdepäñ öñde baryjy aýdyñ pikirli adamlaryndan. Tudeh partiýasynyñ belli aktivisti Araz Kyýadynyñ dädesi.
[5] Araz Kyýady.
[6] Elýas, Nury Magtymyñ dogany; Reza şanyñ döwründe tussag edilen.
[7] Kerim Nazeri: Syýasy aktivist: Tudeh partiýadan.
[8] Nepes Kemaly (Mehmiýany): Solçy topardan aktivist.
[9] Türmede hassa ýatan dädesi Nurgeldi (Hajy handan) maksat.
[10] Bir Rejep: Meşhur Ahmed Gürgenliniñ dädesi Rejep ahun; ol-da öz döwründe syýasy hereketlere gatnaşan
[11] Tagy Mehmiýany: öz wagtynda Osman ahunyñ hereketinde aktiv rol oýnan adam.
[12] Erjomentlerden.
[13] Reza şa-dan maksat

tisdag, april 03, 2007



تنها جرمشان این بود که گفـتـند: اول مجلس
ر
مؤسسان، تـنظیم قانون اساسی، مشخص شدن حقوق
ر
اقلیتها... بعد رفرندوم
.ر
ر
تــنها جــرمشان این بود که به رفــرندوم
ر
تــحــمیلی "آری" یا " نـه" خـمـینی
ر
نمی خواستند رأی بدهند.ر
ر


یاد شهدای جنگ تحمیلی

اول گنبد قابوس گرامی باد

( جنگ اول 6 فروردین- 14 فروردن 1358)

"یا آلاریس، یا اؤله ریس آخری خودمختار بولاریس"


ارسالی: آ. گورگنلی


Yatdan çykmaýan setirler!

Aşakdaky goşgy 1316-njy ýyllarda Eýranyñ ylmy merkezlerinde,hasam afisserler okuw jaýynda söweşjeñ we aýdyñ pikirli türkmenleriñ birnäçesini ele salanlaryndan soñ, türkmensährada, ylaytada kümüşdepe-de bolanlaryñ arasynda uzak wagtlap dilleriniñ senasy bolupdyr.
Gynansakda goşgynyñ şahyry ýada ýazyjylary şu çaka deñiç bize näbelli. Dogrusynda bu goşgy, Rezahanyñ türmelerinde şehit bolan Hajyhan oguzynyñ ýadigär ýeke perzendi Enekäbe oguzynyñ tarapyndan bize ýetişdi.
Biz Enekäbe ejekeden bu goşgyny indiki nesillere ýetirmek üçin uzak möhletiñ dowamynda öz ýiti zehininde saklany barada minnetdarlyk bildirmek bilen oña uzak ömür we berk jan saglyk arzuw edýäris.

¤¤¤¤¤¤

Başlygymyz Nurymagtym Gökleñi,
Hajihan,Gurbanhan, ol kyýathany,
Elýas ballym bilen,ol Kerimjany,
Olary hem nejat bergin hudaýym.

¤¤¤¤¤¤

Iñ-yzyndan getirdiler Nepesi,
Dargandyrda garadagyñ depesi,
Ol,onda diýip hassadyr oñ hemmesi,
Hassa jany nejat bergin hudaýym.

¤¤¤¤¤¤

Iki Rejep atdaş bolan adynyñ
Otagy,hemsaýa salnan Dawudyñ,
Yykyñ kärhanasyn, için awudyñ,
Golunda ynsaby bolmaz çaýşygyñ.


Enekäbe ejekäniñ goşgusyndan bir küplet.

Üç ýaşymda äkitdiler atamy,
Dört ýyldan soñ ýok etdiler käbämi,
Şondan bäri meniñ çeken jepamy,
Aýdar bolsam daglar-daşlar ereýär,
Garyp başym dertler bilen ýöreýar,

2007-04-03