onsdag, mars 21, 2007


اگر توماج ترورنشده بود

میخواستم بگویم اگرتوماج زنده بود،دیدم توماج هنوزهم زنده است.خواستم بگویم اگرتوماج بین ما بوددیدم توماج هنوز هم بین ماست،خواستم بگویم اگر توماج بود بازهم دیدم که توماج هست همانطورکه بود وهمانطورکه خواهدبود.پس بهتردیدم که بگویم اگرتوماج ترورنشده بود امروزوضع ماوخلق ما چگونه بود؟
آیا آن اتفاقاتی که برای خلق ما بعدازتروراوویارانش اتفاق افتاد بازهم پیش می آمد؟
آیا باوجوداو امروز خلق ما وفرزندانش اینگونه درآتش حسرت رهبری واحد وصادق وفداکارمیسوختند؟ وفرصت طلبان ضدخلق میتوانستند با دامن زدن به خودخواهی ها واختلاف ها وخیانت ها ملت مارا اینگونه درمقابل تهاجمات وفشارهای خردکنندهء همه جانبه ،تنها وبی پناه وسردرگم دچار سرخوردگی سازند؟

تردیدی ندارم که با توجه به ماهیت ضدخلقی رژیم حاکم برایران وجنبش خلقی ملت ما دیریازود این دوجریان باهم درگیرمیشدند وبازباتوجه به خشم وکینهء تاریخی این دوجریان درگیری بین آنها نمیتوانست عاری ازخشونت برخاسته ازعمق وجودشان باشد،هرقدر که خلق علاقه ونفرتش رابی پرده وصادقانه ابراز میدارد اما دشمنان خلق احساساتشان را زیر لبخندهای دیپلماتیک پنهان میدارند پس مردم را رهبرانی لازم است که دیپلماسی را در هدایت خلق بکار بندند وچنانچه جایگاه این رهبری سیاسی خالی بماند اردوگاه خلق از دیپلماسی خالی میشود وجائی که دیپلماسی پایان پذیرد ،جنگ آغازمیشود.ر
دشمن این رابخوبی میدانست وبرای همین هم توماج ویارانش را با فریب ونیرنگ ربود وآنها را بابیرحمی ددمنشانه ئی که تنها ازاین رژیم ومزدورانش برمیاید ،مظلومانه تیرباران کرد وخود آنچنان به عمق وحشیگری نهفته درعملش بخوبی آگاه بود که آنرا گردن هم نگرفت وچون همهءجانیان ،جنایتش راانکارکرد.ر
او بهترازمامیدانست باوجود رهبری باتجربه ومتفکر توماج که درکوران میارزه وسالیان متمادی درک زندان سیاسی وهمنشینی با رهبران طرازاول انقلاب در زندانهای اوین وقصر ،شخصیت سیاسی اش استحکام لازم را یافته ،رژیم هیچگاه نمیتواندبا سرعت وشتابی که میخواهد، سنگرهای خلق درسرزمین شوراها را فتح کند.ر
وزمان به نفع دژخیم ورژیمش رقم نمیخورد ،چراکه هرروز که میگذشت زخم شوراها چون خاری فرورفته درچشمان دژخیم بیش ازروزقبل دردآور مینمود وتوگوئی هرروز این خار بیشتر درعمق چشمان استبداد مطلقهء نوین فرومیرفت .ر
توماج شاید قادر نبود مانع از برخورد ناگزیر ومحتوم خلق وضد خلق باشد ،اما میتوانست مانع ازآن شود که زمان ومکان این برخورد را دشمن ملت انتخاب وتعیین کند.زیرا امتیاز این انتخاب میتوانست با توجه به داشتن ابتکارعمل، تمهیدات وتدارکات سیاسی -لجستیکی وامکان پیش بینی راههای درون رفت وبرون رفت نبرد، نتیجهء برخورد را متفاوت باآنچه پیش آمد،بسازد.ر
من معتقدم اگر توماج ترور نشده بود میتوانست جلوی بسیاری از تند روی ها وشتابزدگی ها را بگیرد،اگرتوماج ترور نشده بود میتوانست با کمک واحدی وجرجانی ومختوم واستفاده ازتجربیات آنها مانع از اجرای توطئه های ضد مردمی استبداد پیشروندهء رژیمی باشد که هنوز بسیاری از به اصطلاح سیاسیون حرفه ئی آنزمان دلیل واقعی پیشروندگی وهجوم آن برعلیه ترکمن هارا،درک نکرده بودند.ر

اما فرض کنیم که توماج ترورنشده بود واتفاقات نیز همانگونه که اتفاق افتادند،پیش می آمدند.بازهم فرض کنیم که او نیز مانند بسیاری از مبارزان به خارج ازکشور مثلا آلمان گریخته بود.آیا آنهنگام همهء مبارزین ترکمن حول محور او گرد می آمدند وبا تمکین به رهبری او وگسترش تشکیلات انقلابی ستاد مرکزی شوراهای خلق ترکمن یا کانون فرهنگی-سیاسی،به تعمیق وگسترش مقاومت ملی خلق ترکمن میپرداختند؟
یا اینکه بعضی از عناصر فرصت طلب وحقیر اما خود بزرگ بین ،با عقاید وروشها ورهبری وحتی خود او!ر
به مخالفت بلکه حتی دشمنی میپرداختند؟
شاید سیلی سوزان زمانه وسختی طاقت فرسای مبارزه وغربت اورا نیز مانند بسیاری دیگر( که به کنچ عزلت ولاک انزوا فرور فتند تا بلکه پروندهءخودراپیش جمهوری اسلامی ازاینکه هست سنگین تر نکنند! وبه امید روزی که خلق چون چشمه ئی جوشان ورودی خروشان خود بخود! بجوشد وبخروشد ،آنگاه این مبارزان صادق به اعتبار مبارزهء سالهای جوانی وتبعید سخت وغریبانه در بدآب وهواترین نقاط دنیا،یعنی اروپا!!ر
بلکه قهرمانانه به وطن، بازگردند وبه رهبری بپردازند!،) او هم به انزوا وسکوت ،پناه میبرد؟!ر

اگرتوماج ترورنشده بود

واگر اونیز به خارج ازکشور رفته بود ،نه منزوی میشد ونه مخفیانه وبی سروصدا به ادامهء حیات بیخطرش دراروپا میپرداخت،زیرا توماج نهال پیروزی نبود ،اوبذر مظلومیت ونهال بالندهء مبارزه بود که درسالهای خفقان وشرایطی به مراتب سخت تر مبارزه وشکنجه ،زندان ومحرومیت را چشیده اما خود را نباخته بود.ر
او مرد مبارزه وشهادت بود مثل جرجانی ومثل واحدی ومثل مختوم ومثل خیلی های دیگر.ر
او به سازماندهی ومبارزه ورهبری مردم ادامه میداد وهمانهائی که امروز با اتحاد وسازماندهی مبارزین خلق ترکمن وظهور رهبری واحد ،مخالف اند وخودشان را تنها لایق مقام رهبری میدانند وهیچ حرکتی را که خودشان موسس یا پیش برنده اش نباشند قبول نمیکنند ومادام دانسته یا ندانسته آب به آسیاب وزارت اطلاعات وحکومت جمهوری اسلامی میریزند ،آری همانها با توماج نیز مخالفت میکردند ،زیرا آنها چیزی از مبارزه بجز مخالفت کردنش را بلد نیستند.ر
اگر توماج ترور نشده بود مبارزه ئی علنی،پیگیر وهمه جانبه میکرد، ومزدوران مزد بگیر ومزد نگیر حکومت استبداد هم با او مخالفت وبلکه دشمنی میکردند ،همانطور که با هرکس دیگری که چنان کند،چنین میکنند!!.ر
اما امروز برای چندمین بار فریاد میزنم ،هنگام آن فرا رسیده است که پرچم توماج را ازدیوار اتاق بکنیم وبر فراز بام دنیا به اهتزاز درآوریم بی هراس ازمرگ وداغ ودرفش،ودرچشمان هراسان ومرگ زدهءدشمنان اتحاد بنگریم وفریاد بزنیم:ر

اتحاد – مبارزه –پیروزی ! ، ا گر توماج ترور نشده بود او هم امروز با ما همین را فریاد میزد.ر

تورکمن اوغلی



fredag, mars 02, 2007

نامه سرگشاده
ر
کانون فرهنگی - سیاسی خلق ترکمن ایران،ر
ر
به مقام ریاست جمهوری تورکمنستان

با وفات رئیس جمهور ترکمنستان، آقای نیازاف در بیست و ششم دسامبر سال دوهزار و شش، انتخابات ریاست جمهوری جدید، بعد از پانزده سال از اعلام استقلال این کشور، برای اولین بار با حضور ناظران بین المللی و خبرنگاران خارجی در روز 11 فوریه 2007 برگزار گردید. هر چند قبل از برگزاری آن، از طرف جانشینان آقای نیازاف، وعده رعایت موازین دمکراتیک و نرمهای بین المللی در این انتخابات داده شده بود، اما عدم تعیین معیارهای مشخص و کنکرت مطابق قانون اساسی آن برای کاندیدا شدن تمامی افراد واجد شرایط برای این انتخابات، تعیین کاندیداهای مورد نظر جانشینان آقای نیازاف از طرف دولت و عدم آزادی و ممنوعیت ثبت نام خارج از لیست تعیین شده و دستگیری کاندیدای معرفی شده به این انتخابات از طرف اپوزیسیون، مهمترین نواقص این انتخابات و دور شدن از معیارهای دمکراتیک و موازین بین المللی و خلاف وعده جانشینان آقای نیازاف بوده است!ر
اما،علیرغم تمامی این نواقص، چون این انتخابات، اولین انتخابات در تاریخ اینکشور از بدو اعلام استقلال آن در سال 1991 با حضور ناظران بین المللی برای نظارت در سلامت آن برگزار میگردید، میتوان این امر را گامی به پیش و اولین تجربه آغاز تمرین دمکراسی در این کشور دانست که در زمان حیات آقای نیازاف برداشتن این گام کاملاً غیر ممکن بود!ر
با اعلام رسمی نتیجه این انخابات در روز 14 فوریه آقای قربانقلی بردی مخمدوف بعنوان برنده آن اعلام گردیده و اکنون ایشان رسماً بعنوان رئیس جمهوری قانونی این کشور سوگند یاد کرده اند.ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق ترکمن ایران، در آغاز ریاست جمهوری آقای بردی مخمدوف مناسب دیده استکه نظرات و پیشنهادات خود در مناسبات این جمهوری با ترکمنهای خارج از این کشور و نقصانهای اساسی در این مورد در قبل از انتخاب ایشان به این مقام مهم دولتی و ملی را صادقانه و بطور صریح و روشن با ایشان در میان بگذارند، تا کمکی هر چند ناچیز در تنظیم این مناسبات در مجرایی اصولی و در راستای منافع ملی تمامی ترکمنها، شده باشد.ر
ر
جناب رئیس جمهور!ر
ر
سرزمینی که اکنون در شمال شرقی ایران، بعنوان اِلری تورکمنستان (تورکمنصحرا) نامیده میشود و تمامی مرزهای جنوبی جمهوری تورکمنستان را از دریای خزر تا منطقه سرخس، متصل به مرزهای افغانستان را در برمیگیرد، حاصل چند پارگی سرزمین و ملت تورکمن، بدنبال عقد قرارداد " آخال"، در بیست و یکم سپتامبر سال 1881، بین دولت وقت ایران و روسیه تزاری و بدون موافقت و حضور نمایندگان ملت تورکمن در عقد این قرارداد استعماری، میباشد.ر
بدنبال عقد این قرارداد، سیاست هر دو دولت اشغالگر بعد از سالها مبارزه با ملت ما و بعد از اینکه هر یک توانستند سهم استعماری خود را به زیر مهمیز اسبان خود بکشند، بر تلاشی سیستماتیک برای زدودن این واقعه تاریخی هولناک از حافظه تاریخی ملت ما، بویژه در میان نسلهای بعدی آن قرار گرفت! در تعقیب این سیاست ضد ملی بود که اگر دولت ایران نام منطقه تصرفی خود را به "دشت گرگان" و یا "استرآباد"، تغییر داد، و دولت روسیه تزاری نیز با تغییر نام منطقه تحت اشغال خود در شمال این سرزمین واحد را به "زاکاسپی"، منکر وجود سرزمینی بنام تورکمنستان چه در قبل و چه در بعد از تقسیم استعماری آن گردیده و این منطقه را نیز ضمیمه "زندان خلقها"ی خود ساخت!ر
با انقلاب سوسیالیستی روسیه در سال 1917 و با پذیرفته شدن قسمت شمالی سرزمین تورکمن بعنوان یک جمهوری و تشکیل دولت "جمهوری سوسیالیستی تورکمنستان شوروی" درآن درسال 1924، تحت تسلط بلشویکها، هر چند گامی تاریخی و بزرگ در شناسایی حقوق و سرزمین ملی تورکمن در این قسمت تقسیم شده برداشته شد، اما همان سیاست استعماری افکار وجود بخش هایی از سرزمین و ملت تورکمن در خارج از مرزهای این جمهوری جدید تداوم یافته و در طول حاکمیت کمونیستها بر آن در میان مردم و حتی بخشی از روشنفکران آن، این مقوله ضد ملی را به نظریه این عادی و مقبول مبدل ساختند که گویا : "در خارج از جغرافیای تورکمنستان شوروی نه ملتی و نه سرزمینی بنام تورکمنها وجود دارد و آن گروه از ترکمنهایی که در ایران و افغانستان زندگی میکنند، مهاجرینی به آن کشورها هستند که در روزهای سخت وطن خود را ترک کرده اند"!!ر
اما، مبلغان این نظریه ضد ملی که حتی آنرا به کتابهای درسی تاریخ نیز کشانیده بودند، هرگز نتوانستند، دروغ بزرگ و تناقض گویی خود در مورد تاریخ سده های اخیر ملت تورکمن را با وجود تارخ چند هزار ساله آن و با وجود مزار اندیشمندان و فیلسوفان و شاعران بزرگی در قسمت جنوبی سرزمین تورکمن، چون دولت مأمد آزادی، ماغتئم قولی پئراغی، مسکین قلیچ و ... و با وجود فلکلور، زبان، فرهنگ، دین و مذهب و اشتراکات روحی و با وجود گروههای اتنیکی مشابه تورکمن در هر دو سوی این مرزهای قراردادی، توجیه بکنند!ر
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
هدف ما از اشاره به این موضوع تاریخی، نه بدلیل اعتقاد ما به تغییر جغرافیای سیاسی موجود بین ایران و جمهوری تورکمنستان و نه برای برهم زدن روابط دیپلماتیک موجود در میان ایندو کشورو نه دخالت در امور داخلی و در سیاست گذاری خارجی کشور شماست. بلکه نیت ما در اینجا، برخورد با همان سیاست محدود ساختن ملتی بنام تورکمن تنها در چهارچوب جمهوری تورکمنستان فعلی با افکار وجود سرزمین ملی تورکمنها در خارج از مرزهای این جمهوری با سر پوش گذاشتن به تقسیم یک سرزمین و ملت واحد در بره ای نه چندان دور از تاریخ و سیاست جداسازی مصنوعی هرگونه علایق و مسئولیت ملی در قبال یکدیگر و بی تفاوتی در سرنوشت یکدیگر و ایجاد بیگانگی با بخشی از ملت خود در آنسوی مرزهای جمهوری تورکمنستان و جلوگیری از وحدت و احساس همبستگی ملی ملت تورکمن در دو سوی سیم های خاردار است.ر
متأسفانه این سیاست ضد ملی بعد از اعلام استقلال جمهوری تورکمنستان نیز بعنوان سیاست اصلی آقای نیازاف در مناسبات با دیگر تورکمنها در خارج از مرزهای جغرافیایی این جمهوری، بدون هیچگونه تغییری درآن بکار گرفته شد! زیرا، وی به این مسئله نیز نه از زاویه مسئولیت ملی یک رئیس جمهور تورکمن در قبال تمامی تورکمنها ی جهان، بلکه از زاویه تأمین امنیت و آسایش حاکمیت فردی خود از طرف دولتهایی که هر یک بخشهایی از ملت و سرزمین تورکمن را تحت حاکمیت دارند، مینگریستند و بعنوان وارث تمامی سیاستهای حزب کمونیست شوروی، این سیاست را تا آخرین لحظه از حیات خود ادامه دادند!ر
هر چند در آخرین سال حاکمیت شوروی بر جمهوری تورکمنستان (1990)، آقای نیازاف بعنوان دبیر اول حزب کمونیست تورکمنستان و عضو کمیته مرکزی این حزب، اقدام به ایجاد جمعیتی بنام " دونیا تورکمنلرنیگ گومانیتار برلشیگی" در عشق اباد به شیوه کاملاً غیر دمکراتیک و با قیم مابی حزب کمونیست تورکمنستان بر تمامی تورکمنهای جهان به رهبری این حزب و به سبک کمینترن استالینی، کردند. زیرا، نه در ایجاد این جمعیت و نه در تدوین و تنظیم اساسنامه ناظر بر روابط درونی آن، تورکمنهای خارج از جمهوری تورکمنستان نقشی داشتند و بدون آنکه از آنها نظر و پیشنهادی خواسته شود، تشکیل آنرا اعلام و اساسنامه از پیش تنظیم شده ای را از تصویب عده ایکه به این کنفرانس این جمعیت دعوت شده بودند، گذرانیدند!ر
آقای نیازاف در آندوره از تشکیل چنین جمعیتی با اسلوبی ضد دمکراتیک و تحت اوتوریته خود، هدفی بجز فراهم آوردن نیرویی خارج از حیطه قدرت کمیته مرکزی شوروی، جهت قدرت نمائی و کسب امتیاز هر چه بیشتر برای تحکیم موقعیت شخصی خود با یدک کشیدن رهبری جمعیتی خود ساخته در برابر آن، نداشته است! ر
با فروپاشی کشور شوروی واعلام استقلال جمهوری تورکمنستان از آن، این جمعیت نیز دقیقاً درجهت تحکیم پایه های حکومت فردی آقای نیازاف در داخل کشور و بده بستانهای سیاسی در خارج از مرزهای آن با دولت ایران و افغان بکار گرفته شد. بدین معنا که اگر اقای نیازاف، جهت گذار از مقام و وظیفه یک رئیس جمهور به مقام فراقانونی و به مرتبه قدرت تام الاختیار خانی در سیستم پدر سالاری، لقب " تورکمن باشی" را در مرحله اول بعنوان درخواستی از طرف این جمعیت به اصطلاح " ترکمنهای جهان" برای خود مطرح گردانید و بعداً آنرا از تصویب مجلس گذرانید، لقب " بیگ" را نیز از طریق همین جمعیت، بعنوان "درخواست ترکمنهای جهان" به القاب دیگر خود که وی را بالاتر از هر موجودی قرار میداد، افزود! از سوی دیگر نیز این جمعیت به اهرمی در دست آقای نیازاف جهت لگام زدن و خفه ساختن جنبشهای ملی – دمکراتیک ملت تورکمن در خارج از جمهوری، بویژه در الری تورکمنستان که درآن رژیم شوونیستی – مذهبی جمهوری اسلامی علیه ملت تورکمن بیداد میکند، تبدیل گردید. آقای نیازاف از یکسو، با دعوت از خائن ترین و خودفروخته ترین افراد از میان تورکمنهای ایران به کنفرانس های این جمعیت و بعضاً کسانیکه وجهه ای در میان مردم تورکمن در الری تورکمنستان داشتند اما از هیچگونه سابقه فعالیت سیاسی علیه رژیم اسلامی برخوردار نبودند و از سوی دیگر با دعوت از تعداد معینی از تورکمنهایی از کشورهای اروپائی که زمانی با رژیم اسلامی مبارزاتی کرده بودند، اما دیگر برای این رژیم خطر چندانی از طرف آنها متوجه نمیشد و خود دیگر به مریدان فریفته نیازاف مبدل شده بودند، و با در کنار هم نشانیدن تمامی آنها در کنفرانسهای این جمعیت دو هدف را تعقیب میکرد.ر
هدف اول، القاء این نظر در اذعان توده ای تورکمن در الری تورکمنستان بود که دیگر طرفداران و عاملین رژیم اسلامی در میان ملت تورکمن و مبارزان و مخالفان این رژیم تحت رهبری خود وی به تفاهم و اتحاد رسیده اند و دیگر مبارزه برای احقاق حقوق ملی در این منطقه متعلق به گذشته ای دور است! هدف دوم وی نیز از نمایش آشتی به اصطلاح عناصری از میان مخالفان بی خطر رژیم اسلامی در ایران و خارج از آن با مزدوران محلی آن، تلاش برای دادن این پام به رژیم اسلامی ایران بود که وی میتواند مخالفین و موافقین این رژیم را در زیر یک سقف جمع کرده و خطر جنبش ملی تورکمنها در ایران را برای این رژیم خنثی بسازد و در عوض رژیم اسلامی نیز خطری متوجه حاکمیت فردی وی در جمهوری تورکمنستان نسازد!ر
بنابراین موقعه ایکه هر رئیس جمهوری در ایران، رابطه با تورکمنستان را بعنوان "بهترین نمونه در روابط دو کشور در جهان" تبلیغ میکردند، خبر از موفقیت آقای نیازاف در این بده بستانهای سیاسی ببهای کمک به رژیم شوونیستی ایران در مهار جنبش ملی ملت تورکمن در الری تورکمنستان داشت!ر
نگاهی به کارنامه این" دونیا تورکمنلرینگ گومنیتار برلشیگی" در عرض 16 سال از فعالیت آن نشان میدهد که این جمعیت کاملاً در جهت خلاف منافع ملی تورکمنهای جهان و درست در جهت کمک به تحکیم حاکمیت فردی آقای نیازاف بکار گرفته شده است. مثلاً، اگر "مننات ماغتئم" از رهبران ملی تورکمنها در افغانستان، بهمراه تمامی همراهان خود وقتیکه با جنگ و گریز با طالبان به کشور تورکمنستان پناه میآورند، از طرف آقای نیازاف برای حفظ روابط حسنه خود با این نیروی جهنمی، دست بسته به نیروهای طالبان تحویل داده میشوند و آنها در جا این قهرمانان ما را به جوخه های اعدام می سپارند و از این جمعیت صدایی در مخالفت با این جنایت فجیع برنخاست؛ و یا وقتیکه تعدادی از این مبارزین تورکمن هنگام ورود به خاک تورکمنستان از طرف مرزبانان آنها دستگیر و تنها به سیصد دلار برای سر هر نفر به جلادان طالبانی فروخته میشدند، این جمعیت کاملاً سکوت اختیار کرده بود. اینها مسایلی هستند که طی آن حقوق بشر و حقوق پناهندگی از طرف دولت تورکمنستان با سکوت تأئید آمیز این به اصطلاح جمعیت تورکمنهای جهان اشکارا به خشن ترین شکل پایمال شده بود و طبیعی استکه از طرف دولت جدید تورکمنستان باید پیگیری قانونی شده و مسببین آن شناسایی و باید تحویل ارگانهای قضائی این کشور بشوند و حال که با استقرار نیروهای متحدین در افغانستان و با برچیده شدن حاکمیت جهنمی طالبان درآن، تورکمنها در این کشور با کمترین سهم در قدرت و بدون هیچگونه کمکی از طرف اولین کشور مستقل تورکمنها در دنیا، یعنی جمهوری تورکمنستان به خودمختاری فرهنگی رسیده و اجازه گشاش مدارس به زبان تورکمنی را یافته اند و با اینکه انتظار کمک از طرف تورکمنستان در ازسال کتاب به دانش آموزان تورکمن به زبان تورکمنی را دارند، هنوز نیز توجه ای به خواست آنان از طرف دولت تورکمنستان نشده و این جمعیت " دونیا تورکمنلرینگ گومنیتار برلشیگی" در این مورد نیز تا به امروز ناظر بیطرف و خاموش بی نظر بوده است! و یا اگر آقای نیازاف، پذیرش صد نفر دانشجو از اغانستان در سال به دانشکده های تورکمنستان را پذیرفته است، در میان اولین گروه از این پذیرفته شدگان بجز چند نفر تورکمن، تماماً از ملیتهای دیگر افغانستان میباشند و این سهمیه پذیرش دانشجو به جوانان تورکمن در حد ناچیزی تعلق گرفته است. بنابراین دولت جدید تورکمنستان، برای بازسازی روابط خود با تورکمنهای افغانستان و ترمیم اعتماد آنها نسبت به جمهوری تورکمنستان، باید فعالانه به کمک برادران تورکمن خود در آنسوی مرزهای خود بشتابند!ر
در مسئله تورکمنهای عراق نیز متأسفانه این جمعیت و دولت آقای نیازاف، مسئولیت و وظیفه ملی خود در رابطه با آنها را کاملاً به فراموشی سپرده بودند. اگر تورکمنها در عراق بدنبال حمله آمریکا و متحدان آن به اینکشور با فشار و حملات خونین کردها جهت غصب مناطق زیست آنها، بویژه مناطق نفتی کرکوک (قئرگؤگ) مواجه شده اند و حقوق ملی آنها در اینکشور با مخاطره جدی مواجه شده است، آیا حمات مادی و معنوی از آنها و فشارهای دیپلماتیک به رئیس جمهور کرد عراق برای رعایت حقوق تورکمنها در اینکشور جزو مسئولیت ملی اولین کشور مستقل تورکمنها در جهان یعنی جمهوری تورکمنستان نیست؟ پس چرا تاکنون دولت این جمهوری و جمعیت اقای نیازاف مهر سکوت بر لب زده بودند؟
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
بدنبال انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 و سرکوبی خونین خواست های ملی و دمکراتیک تورکمنها از طرف رژیم ایران در سالهای 1979-1980 و اعدام نود و چهار نفر از مبارزان مردم بیگناه تورکمن با کمک تعدادی از همان افرادیکه از ایران به کنفرانسهای " دونیا تورکمنلرینگ گومنیتار برلشیگی" ، دعوت میشوند، بسیاری از مبارزین و روشنفکران تورکمن از سال 1983، جهت نجات جان خود از اعدامها و شکنجه های رژیم اسلامی در صورت دستگیری، به خاک جمهوری شوروی تورکمنستان پناهنده شدند. اما در این میان، تعدادی از این پناهندگان تورکمن، بدلیل عدم عضویت در گروههای سیاسی مورد تأئید حزب کمونیست شوروی در ایران ویا عدم تأئید از طرف رهبران پناه گرفته این گروهها در شوروی سابق، از کنار مرزهای تورکمنستان با اینکه خطر دستگیری و حتی یکنفر از آنها از طرف رژیم به جوخه های اعدام سپرده شد. اما، تعداد زیادی از این پناهندگان، بهمراه پناهندگانی از دیگر ملتهای ایران، بدلیل چندین سال بلاتکلیفی در سرزمین خود، یعنی جمهوری تورکمنستان و بدلیل عدم برخورداری از هیچ حق و حقوق قانونی، علیرغم میل قلبی خود مجبور به مهاجرت از این کشور به کشورهای دیگر شدند. اما تعدادی دیگر از این پناهندگان تورکمن در جمهوری تورکمنستان باقی مانده و با اینکه تعدادی از آنها با شهروندان این کشو ازدواج و تشکیل خانواده داده بودند و با اینکه دیگر تورکمنستان استقلال خود را اعلام داشته و خود مستقلاً در مورد سرنوشت این پناهندگان تصمیم میگرفت، بدلیل همان بلاتکلیفی و بی حقوقی بعد از 25 سال اقامت در این کشور مجبور به ترک آن با کمک سازمان ملل متحد به کشور کانادا گردیدند! در این مورد نیز باز از جمعیت " تورکمنهای جهان" آقای نیازاف صدای اعتراض و یا حداقل انتقادی ملایم نسبت به این امر برنخاست و یا مسئله این پناهندگان در هیچیک از اجلاس سرانه این جمعیت مطرح نگردید. زیرا، این جمعیت از همان ابتدا کاملاً به زائده فردی آقای نیازاف تبدیل شده بود! همانگونه که مسئله بلاتکلیفی و عدم پذیرش رهبر ملی – مذهبی تورکمنهای ایران در این جمهوری به شهروندی آن و عدم صدور اجازه اقامت به همسر سالخورده وی تا به امروز از نظر این جمعیت کاملاً بدور مانده است. اما این مسئله از نظر ملت ما در الری تورکمنستان و از نظر مبارزین و روشنفکران راستین این ملت در خارج از کشور تا حل قطعی آن، لحظه ای بدور نخواهد ماند!ر
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
شما بخوبی مستحضرید که حق تعیین سرنوشت برای ملتهایی که در چهاچوب یک کشور تحت ستم ملی واقع شده و از تمامی حقوق انسانی و ملی خود محرومند، طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر و معاهدات بین المللی و کنوانسیونهای سازمان ملل متحد و شورای اروپای متحد، نه یک حقوق سیاسی بلکه بخشی از تمامی حقوق بشر بشمار میاید و تلاش ملتهای تحت ستم ملی جهت دستیابی به این حقوق و حمایت داخلی و خارجی از این تلاشها، خود یک سیاست فعال صلح برای تشنج زدائی در مناطقی که مبارزه بین دولتهای شوونیست و ملتهای تحت ستم جریان دارد، بشمار آمده و این حمایتها شکوفائی اقتصادی و همچنین غنای فرهنگی و زبانی این ملتها را بار می آورد. بنابراین حمایت از این تلاشها در جهان، علیرغم مخالفت شدید دولتهای ستمگر و شوونیست با آن، دخالت در امور داخلی این کشورها محسوب نشده بلکه سیاستی فعال برای تأمین صلح در مناطق ملی پر تنش و تلاش برای گسترش دمکراسی که دیگر مقوله ای جهانی شده و مرزی برای آن متصور نیست، قلمداد میشود.ر
منظور ما از بیان این مطالب، نه جلب حمایت همه جانبه دولت جمهوری تورکمنستان به مبارزات ملی – دمکراتیک ملت ما در الری تورکمنستان با رژیم جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت خود و نه تشویق این دولت به قطع و یا لطمه وارد آوردن بر روابط دیپلماتیک و سیاست حسن همجواری خود با همسایگان آن، بلکه مشخصاً طرح درخواست ذیل از دولت جدد تورکمنستان است :ر
ر
ر1- مرز بندی قاطع و روشن دولت جدید تورکمنستان با دیدگاه مخرب انگار وجود سرزمین و ملتی دیگر بنام تورکمن در خارج از مرزهای جغرافیایی آن که برای قطع هر گونه رابطه و گسستن روح همبستگی ملی و برای ایزوله و انزوای هر بخش از این سرزمین تقسیم شده در درون خود از طرف دولتهای اشغالگر این مناطق، بویژه از طرف تزارها، کمونیستها و آقای نیازاف بکار گرفته شده است، امروز ضرورتی است برای ایجاد تفاهم و همبستگی و بقای ملی ما. دولت جمهوری تورکمنستان با رد دیدگاه شوونیستی و غیر انسانی فوق و با شناسایی موجودیت بخشهایی از ملت و سرزمین تورکمن در خارج از مرزهای خود، میتواند با ایجاد ورابط ویژه فرهنگی، اقتصادی و ملی در کنار روابط سیاسی رسمی با دولتهای حاکم بر این سرزمین ها از نابودی ملی و استحاله بخشهایی از ملت خود در ملتهای دیگر جلوگیری نماید.ر
ر
ر2- جمعیتی که بنام " دونیا تورکمنلرینگ گومنیتار برلشیگی"، از سال 1990، از طرف آقای نیازاف با هدف بهره برداری سیاسی و تحکیم پایه های قدرت فردی خود بر خلاف منافع ملی تورکمنها پایه گذاری شده بود، از هیچگونه مضمون، قابلیت شکل و ماهیتی در راستای تعقیب منافع ملی و خواست های انسانی تورکمنها در هر سه بخش تقسیم شده سرزمین تورکمن و دیگر تورکمنهای موجود در جهان برخوردار نیست. بنابراین، این جمعیت با توجه به این ناکارآیی و بی محتوایی خود با در نظر داشت سابقه و حیثیت منفی آن که در عرض 16 سال از موجودیت خود تا به امروز در میان تورکمنهای جهان از خود برجای گذاشته است، باید برچیده شود و بجای آن ارگانی غیر دولتی و کاملاً با مضمونی دمکراتیک با مشارکت برابر حقوق نمایندگان تمامی توکمنهای جهان تحت حمایت دولت جمهوری تورکمنستان بعنوان اولین دولت مستقل تورکمنها با مضامین ملی و انسانی باید تشکیل گردد. این ارگان نباید همانند جمعیت فعلی، تنها جنبه تشریفاتی و تبلیغی و از هر گونه قدرت اجرایی محروم باشد، بلکه از حقوقی اجرای معینی د چهارچوب اساسنامه و مرامنامه خود برخوردار بوده و شعبات آن در خارج از جمهوری تورکمنستان در جنب سفارتخانه های آن و دفاتر نمایندگی در کشورهای ترک زبان دنیا، داشته باشد و موضع گیریها و سیاست های خاص خود را جدا از مواضع رسمی دولت جمهوری تورکمنستان به پیش ببرد!ر
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
در اینجا از جنابعالی اجازه میخواهیم که اشاره ای کوتاه به روابط رسمی و قانونی دولت جمهوری تورکمنستان با ملت تورکمن در الری تورکمنستان و در مورد رابطه این دولت با تورکمنهای مقیم در اروپا و دیگر نقاط جهان در آتیه داشته باشیم :ر
با فروپاشی شوروی و اعلام استقلال تورکمنستان، افق نوینی در برابر تورکمنهای ایران برای برقراری رابطه آزادانه با سرزمین خود، یعنی جمهوری تورکمنستان و پایان دادن به تراژدیهای انسانی ناشی از تقسیم خانواده ها، تیره ها و طوایف یک ملت واحد در بیش از هفت دهه، گشوده شد. اما، این امیدواری بعد از مدت کوتاهی با محدود شدن مسافرت بدون ویزا تنها به 45 کیلومتری خاک ایران و جمهوری تورکمنستان، طبق معاهدات مرزی سازمان ملل متحد، به یأس تبدیل گردید. زیرا، مسافرت بدون ویزای تورکمنها از ایران به جمهور تورکمنستان، تنها محدود به روستاهای همجوار در جمهوری تورکمنستان گردیده و آنها از مسافرت به شهرهای بزرگ و مرکزی اینکشور و از مبادلات تجاری و فرهنگی با برادران خود در آنسوی مرز محروم شده و بجای آنها سود برندگان از این قانون، روستا و شهرهای فارس نشین در شرق الری تورکمنستان هستند که شهرهای بزرگ جمهوری تورکمنستان، چون عشق آباد و ماری در محدوده آزادی مسافرت بدون ویزا تا محدوده 45 کیلومتری در درون مرز جمهوری تورکمنستان قرار دارند!ر
در زمان شوروی سابق، با اینکه جمهوری تورکمنستان استقلال سیاست گذاری خارجی نداشت، کنسولگری این جمهوری در شهرستان گرگان در الری تورکمنستان ایجاد شده بود، اما بعد از استقلال این کشور در کمال تعجب این کنسولگری نیز برچیده شد و اکنون تورکمنهای ایران برای اخذ ویزای مسافرت به کشور تورکمنستان مجبورند رنج سفری یکروزه به شهر مشهد در استان خراسان و یا به تهران را بر خود هموار کرده و در آنجا نیز بعد از دو تا چهار هفته انتظار معمولاً با جواب منفی کارمندان کنسولگری تورکمنستان مواجه میگردند! آن عده معدودی که بنام ر"توریست" موفق به کسب ویزا برای سفر به جمهوری تورکمنستان میگردند، موقعه ورود به خاک تورکمنستان با هفت خوانی بنام مرزبانی و تاموژنی (گمرگ) مواجه میشوند که تعدادی از این مسافران با مشاهده توهینها، چپاولها و رشوه گیریهای بدون دلیل و بهانه، از خیر مسافرت به تورکمنستان میگذرند و از همان جا بازمیگردند! در مرز ورودی به تورکمنستان به زنان و دختران جوان و حتی به زنان سالخورده تورکمن آنچنان توهینی از طرف مأمورین مرزی و پرسنل گمرک اینکشور میشود که شاید نظیری در جهان نتوان برای آن یافت که ما برای رعایت حرمت قلم در اینجا از بازگوئی آن خودداری میکنیم! طبیعی استکه برای حفظ امنیت کشور و ممانعت از ورود اشیای قاچاق بداخل کشور، باید کنترل و نظارت بر مرزهای ورودی بعمل آید. اما، تفتیش بدنی انهم بوسیله انسان و به زننده ترین شکل خود، در این دنیای رشد حیرت انگیز تکنولوژی متعلق به دوران قبل از علم بوده و تنها در عقب مانده ترین وفقیرترن کشورهای جهان نمونه هایی از آن باقی مانده است!ر
بعد از گذشتن از این هفت خوان چپاول و رشوه و توهین، نوبت چاپیده شدن مسافران در مرز باجگیران در منطقه قرنطینه آن که تنها سی کیلومتر میشود، از طرف رانندگان ماشینهای مسافربری فرا میرسد. رانندگان طماع برای طی این مسافت کوتاه مبلغی برابر با ششصد هزار منات از مسافران مطالبه می کنند، زیرا بقول خود آنها قسمت اعظم آن سهم مرزبانان است! در حالیکه مثلا، برای طی مسیر چهارصد و پنجاه کیلومتری عشق آباد تا نبیت داغ، کرایه ماشین تنها بلغ بر چهار صد هزار منات میگردد! بعد از این غارت نیز دوباره نوبت شرکتهای توریستی دولتی و هتل داران میرسد. مسافرانی که موفق به ورود به عشق آباد میشود، باید در هتلی که حق تعویض آنرا نیز ندارند با چندین برابر پرداخت کرایه و بدون حق ترک آن بدون "همراه" که از طرف این شرکتها دائماً با آنها هستند اقامت اجباری می یابند و حق ندارند به خانه آشنایان و فامیلان خود بروند و یا احیاناً شبی را در کنار آنها بگذرانند که در اینصورت با پرداخت جریمه ای کلان، پاسپورت آنها مهر عدم ورود چندین ساله به خاک تورکمنستان میخورد!ر
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
مدتهاست که وقت آن فرارسیده استکه که به این هرج و مرج که به گوشه ای ازآن در بالا اشاره رفت و بی قانونیها در مرزهای ورودی الری تورکمنستان به جمهوری تورکمنستان و به نگرش مرزبانان و مأمورین کنترل به این مسافران تورکمن بعنوان قاچاقچی، جاسوس بیگانه و طعمه بی دفاع برای غارت که نتیجه ای جز بیگانه سازی و ایجاد کدورت و تضعیف روح همبستگی ملی در هر دو سوی مرز و بی آبرویی برای تورکمنها و بویژه برای دولت تورکمنستان ندارد، قاطعانه خاتمه داده شود.ر
اما، وضعیت تورکمنهای ساکن در اروپا برای اخذ ویزای ورودی به کشور تورکمنستان بدتر از وضعیت تورکمنهای الری تورکمنستان میباشد. زیرا هیچ کنسولگری جمهوری تورکمنستان در اروپا بدون ارائه دعوت نامه ای از وزارت امور خارجه تورکمنستان در عشق آباد، از طرف متقاضیان ویزا، حق صدور آنرا ندارند. دعوت نامه نیز در تورکمنستان برای کسانی صادر میگردد که فامیل درجه یک متقاضی ویزا در خارج باشند! حتی معمولاً به بهانه های مختلف به این افراد نیز اجازه دعوت از فامیل درجه یک خود از خارج کشور به تورکمنستان داده نمیشود! در حالیکه حتی در زمان شوروی سابق نیز اخذ ویزای ورود به جمهوری تورکمنستان بدون دعوت نامه از آنجا و با صرف حداکثر یکساعت وقت خود و با پرداخت مبلغی ناچیز، برای هر شهر جمهوری تورکمنستان به آسانی مقدور بوده است!ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن، در این مورد سیاست درست و اصولی را در تعریفی حقوقی از انسان تورکمن و اینکه " تورکمن" کیست از طرف ارگانهای حقوقی اینکشور وارد ساختن این تعریف در قانون اساسی آن میداند. تا تورکمنهای جهان بتوانند بر اساس این تعریف حقوقی و قانونی، بعنوان یک تورکمن بدون اخذ ویزا به اولین کشور مستقل خود در جهان وارد بشوند و یا بدون هیچ قید و شرطی به تابعیت آن در آمده و از حقوق یک شهروند تورکمن در این جمهوری برخوردار گردند! این تجربه ایست که در کشور همسایه جمهوری تورکمنستان، قزاقستان از بدو اعلام استقلال این جمهوری عملی شده و نتایج مثبتی نیز ببار آورده است. مسافرت قزاقهای خارج از این جمهوری نه تنها بدون ویزا صورت میگیرد، بلکه شرکتهای هواپیمائی و هتل های این کشور موظف شده اند که به آنها پنجاه درصد تخفیف قائل بشوند. در صورت تمایل یک قزاق خارجی در این کشور به اقامت دائم درآن خانه و پاسپورت قزاقستان، در کوتاه ترین مدت به وی تعلق میگیرد و حتی رانندگان کامیونهای ترانزیتی به قزاقستان که هویت قزاقی داشته باشند، هنگام ورود به این کشور از پرداخت حق ترانزیت، "دوزبولاغ"، کاملاً معاف میباشند!ر
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
زبان تورکمنی، بعنوان بزرگترین ثروت ملی ما و فاکتور اصلی در شناسائی هویت فرهنگی آن، در الری تورکمنستان با برنامه ای سیستماتیک از طرف رژیم اسلامی ایران، روبه نابودی و استحاله در زبان ملت حاکم براین کشور قرار گفته است. در تاریخ، ملتهای هستند که با از دست دادن زبان ملی خود، محو ودر ملتهای دیگر مستحیل گشته اند. در ایران آموزش زبان تورکمنی و تکلم به آن در تمامی مراکز آموزشی در طول تاریخ آن ممنوع بوده و تلاش وسیعی تا به امروز، جهت استحاله این زبان در زبان فارسی صورت میگیرد. در این مبارزه مرگ و زندگی یک زبان ودر اصل بقاء و یا نابودی یک ملت، اگر مقابله و مبارزه با آن در داخل ایران غیر قانونی و بدلیل امکانات ناچیز روشنفکران تورکمن در الری تورکمنستان تلاشهای آنها در این مبارزه چندان مثمر ثمر نیست، اما جمهوری تورکمنستان میتوانست از بدو استقلال خود برای نجات آن در سرزمین تقسیم شده تورکمن در جوار مرزهای خود، نقشی اساسی ایفا نماید. این نقش را تورکمنستان میتواند امروزه نیز بصورت غیر مستقیم از طریق رسانه های گروهی خود بویژه رادیو و تلویزیون و با گشایش جمعیت دوستی و تبادل فرهنگی بین ایران و جمهوری تورکمنستان در یکی از شهرهای بزرگ تورکمن نشین الری تورکمنستان و با ایجاد مدارس و یا مراکز آموزش زبان تورکمنی در آنجا، ایفاء نماید. اما، در دوران آقای نیازاف، رادیو تلویزیون، طی شبانه روز به تبلیغ شخصیت مافوق بشری خود وی اختصاص داده شده بود که کسی در میان تورکمنهای الری تورکمنستان، رغبتی به تماشای آن و یا گوش دادن به رادیو عشق آباد که برنامه های آن نیز تکرار بدون تصویر همان برنامه های تلویزیون این کشور بود، نداشته است. در حالیکه این رسانه های مهم میتوانستند با پخش اخبار جهان و منطقه بزبان تورکمنی در ساعات معینی از روز و در آموزش تاریخ و نشر فرهنگ و فولکلور ملت تورکمن و با نمایش فیلمهای مستند از وضعیت و مشکلات تورکمنها در سراسر جهان و دیگر ملتهای تورک زبان و با دوبله فیلمهای بزرگ جدید از کشورهای مختلف دنیا به زبان تورکمنی و بویژه دوبله فیلمهای بزرگ جدید از کشورهای مختلف دنیا به زبان تورکمنی و بویژه دوبله فیلم های کارتونی معروف، در عرض شانزده سالی که از اعلام استقلال جمهوری تورکمنستان میگذرد در تربیت یک نسل با هویت وبا غرور ملی و آشنا به تاریخ، فرهنگ و ادبیات خود درالری تورکمنستان و در میان تورکمنهای افغانستان نقشی اساسی داشته باشند!ر
جمهوری اسلامی ایران از روز گشایش سفارتخانه خود در جمهوری تورکمنستان، اقدام به ایجاد مدارس و کورسهای آموزش زبان فارسی برای تورکمنها در شهرهای عشق آباد و ماری کرده است. اگر این مراوده فرهنگی دوجانبه و برابر حقوق مابین این دو کشور است، چرا تاکنون جمهوری تورکمنستان متقابلاً اقدام به گشایش مدارس و کورسهای مشابه در شهرهای بزرگ تورکمن نشین ایران نکرده است؟
جمهوری تورکمنستان بعد از اعلام استقلال خود، حداقل میتوانست امکاناتی برای آموزش رایگان زبان تورکمنی برای داوطلبان آن از خارج از کشور خودف در عشق اباد در هر شرایط سنی فراهم بیاورد و یا در فصل تعطیلی مدارس معلمین را از این جمهوری برای ایجاد کورسهای کوتاه مدت اموزش تورکمنی به شهرهای بزرگ الری تورکمنستان اعزام بکند که مسلماً با استقبال تورکمنها در ایران مواجه میشدند و یا هدیه سی – دی های حاوی اموزش زبان تورکمنی به بازدید کنندگان از این جمهوری از میان تورکمنهای ایران و افغانستان، میتواست بهترین هدیه برای کودکان آنها در کشورشان باشد! متأسفانه تمامی این اقدامات مفید بدلیل عملکرد قوی همان بینش افکار وجود سرزمین و ملتی بنام تورکمن در خارج از مرزهای جمهوری تورکمنستان وضعف هویت و شعور ملی در میان مسئولان امر دراین جمهوری ذره ای عملی نشده اند!ر
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
خطر نابودی زبان و فرهنگ تورکمنی، تنها محدود به الری تورکمنستان نشده، بلکه نسل دوم مهاجرین تورکمن به اروپا را که در خارج از الری تورکمنستان متولد شده اند نیز بصورت تهدیدی بالفعل برای این نسل در آمده است. ما بعنوان بخشی از توکمنها و بنام والدین آنها، از شما تقاضا داریم که هر چه زودتر این سرمایه های ملی آینده ملتمان را دریابند و چاره ای بکمک یکدیگر برای نجات زبان و هویت ملی این نسل در خارج از کشور بیاندیشیم!ر
جمهوری تورکمنستان، خوشبختانه توانایی آنرا دارد که هر ساله در ایام تعطیلات مراکز آموزشی در اروپا، با ترتیب دادن تورهای مسافرتی به تورکمنستان، این نوجوانان و جوانان را با وطن، فرهنگ و آداب و رسوم ملت خود اشنا بسازد و باعث برقراری رابطه ای معنوی بین آنها با جمهوری تورکمنستان گردد و با برگزاری کورسهای آموزش زبان تورکمنی از بیگانه شدن این نسل با زبان مادری خود جلوگیری نماید. اگر دولت تورکمنستان بتواند موفق به ایجاد پیوند معنوی و ملی این نسل با ملت خود در اینکشور گردد، مسلماً میتواند در آینده از تخصصهای آنها در این جمهوری بهره فراوان ببرد. زیرا، این نسل امروزه به هزینه والدین خود و یا هزینه دولتهای میزبان خود در اروپا، در بهترین مدارس و دانشگاههای جهان، آخرین دستاوردهای دانش و علم معاصر را میاموزند. دولت تورکمنستان برای تشویق هر چه بیشتر این نسل و حتی نسل جوان در الری تورکمنستان برای فراگیری علم پیشرو معاصر به هر یک از آنها که به دانشگاه و به مدارس عالی راه مییابند، شهروند افتخاری این کشور را اعطاء بکند و یا با عقد قرادادی در ازای تعهد آنها بعد از اتمام تحصیلات خود در اروپا و خارج از تورکمنستان، مبنی بر اشتغال و کار چندین ساله در این جمهوری، هزینه تحصیلی آنها را در دانشگاههای خارج بر عهده بگیرد. این نسل با این تمهیدات میتواند در آینده به بزرگترین ثروت و سرمایه ملی ملت تورکمن مبدل شده و ملتی را در شاهراه ترقی و رشد همه جانبه قرار بدهد!ر
ر
آقای رئیس جمهور!ر
ر
در ترکیه، اروپا و آمریکا و کانادا، در میان تورکمنهای ساکن در آنها، متخصصین و افرادی با تحصیلات عالی در رشته های گوناگون علمی و یا سرمایه داران و تاجرانی وجود دارند که حاضرند بدلیل رشد بالای شعور ملی خود، بدون هیچگونه چشم داشتی توانائی ها و تخصصهای خود را در زمینه های مختلف در اختیار ملت خود در جمهوری تورکمنستان قرار بدهند و یا در صورت تأمین امنیت کامل سرمایه و با حذف قوانین و موانع متعدد موجود در مقابل گردش آزادانه سرمایه در جمهوری تورکمنستان، سرمایه خود را به وطن خود انتقال بدهند و به قدرت اقتصادی و تجاری تورکمنستان بیافزایند و موجد پیدایش مراکز اشتغال زیادی برای ساکنان شهرها و روستاهای این جمهوری گردند. متأسفانه تا به امروز هیچگونه تلاشی جهت استفاده از این ثروت مادی و معنوی بزرگ و جذب آنها به جمهوری تورکمنستان از طرف دولت اینکشور بعمل نیامده است. هر چند که در سالهای 1993، ایده جذب این نیرو و این سرمایه از طرف بعضی از رهبران کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران، با مقامات دولتی جمهوری تورکمنستان در میان گذاشته شد.ر
اما، متأسفانه این ایده با واکنش عقب مانده قومی آنها مواجه گردید که در پشت آن، نگرانی اقای نیازاف از ورود روح دمکراسی بوسیله این افراد که تجربه تحصیل و زندگی در دمکراتیکترین کشورهای جهان را دارند، به درون جامعه جمهوری تورکمنستان پنهان شده بود!ر
ر
جناب رئیس جمهور!ر
ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران، امیدوار است که به این نظرات و انتقادات که از موضعی در راستای هر چه بهتر منافع ملی ملت تورکمن در منطقه و بویژه برای تحکیم استقلال و شکوفائی جمهوری تورکمنستان ارائه شده اند، توجه جدی و لازم مبذول خواهد شد!ر
ر

با تشکر قبلی و با امتنان قلبی،ر
کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن ایران
Eýran türkmenleriniñ medeni - syýasy ojagy
2007-03-02
ترجمه تورکمنی این نامه سرگشاده بزودی در وبلاگ منتشر خواهد شد.ر

torsdag, mars 01, 2007

پیام جبهه ملل تحت ستم ملی برای حق تعیین سرنوشت

به دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
ر
آقای بان کی مون
ر
جبهه ملل تحت ستم ملی برای حق تعیین سرنوشت که تشکلی از میان سازمانهای مختلف ملل تحت ستم ملی
است ( ترک اذربایجان جنوبی , کرد , عرب , بلوچ , ترکمن ) تاسیس گردیده در اصل هرگونه عمل تروريستی را عملی غیر انسانی و محکوم می كند .ر
اقای دبیر کل
پیش از هشتاد سال است که دولت ایران با زیر پا گذاشتن ساده ترین حقوق ملی و انسانی ملل غیر فارس ترک ,کرد, ترکمن , بلوچ وعرب احواز کلیه معاهدات بین المللی را نقض نموده همه روز بر شمار اعدام شده های خود می افزاید .ر